How to Lead at Work in English | Emotional Intelligence Skills

Are you doing any of these things in English? Preparing for a job interview,

آیا شما یکی از این کارها را به زبان انگلیسی انجام می دهید؟ آماده شدن برای مصاحبه شغلی،

leading a team, managing conflict,

رهبری یک تیم، مدیریت تعارض،

leveling up your leadership and management skills,

ارتقاء سطح مهارت های رهبری و مدیریت،

working to improve personal or professional relationships,

تلاش برای بهبود روابط شخصی یا حرفه ای،

seeking overall personal development. If you said yes,

جستجوی توسعه کلی شخصی . اگر گفتید بله،

then boosting your emotional intelligence skills and having the vocabulary you

پس تقویت مهارت های هوش هیجانی و داشتن واژگان

need for discussions on emotional intelligence are critical.

مورد نیاز برای بحث در مورد هوش هیجانی بسیار مهم است.

Not only is emotional intelligence a common topic of conversation in the

هوش عاطفی نه تنها موضوعی رایج برای گفتگو در

workplace,

محیط کار است، بلکه

it's also a common focus of job training programs and a highly

تمرکز مشترک برنامه های آموزشی شغلی و مهارتی است که

sought-after skillset by job interviewers. Now,

مصاحبه کنندگان شغلی آن را بسیار مورد توجه قرار می دهند. اکنون،

recently I did a lesson on how you can highlight your particular emotional

اخیراً درسی در مورد اینکه چگونه می‌توانید مهارت‌های هوش هیجانی خاص خود را

intelligence skills in a job interview,

در یک مصاحبه شغلی برجسته کنید، انجام دادم

and I'll share a link to that in the notes below the video.

و پیوند آن را در یادداشت‌های زیر ویدیو به اشتراک خواهم گذاشت.

But this Confident English lesson is a bit different. Today,

اما این درس انگلیسی مطمئن کمی متفاوت است. امروز،

I want to help you expand your vocabulary for key words we use

می‌خواهم به شما کمک کنم دایره لغات خود را برای کلمات کلیدی که

when talking about emotional intelligence and give you tips on how to

هنگام صحبت در مورد هوش هیجانی استفاده می‌کنیم گسترش دهید و نکاتی را در مورد چگونگی

enhance your emotional intelligence skills. Doing this,

تقویت مهارت‌های هوش هیجانی به شما ارائه دهم. با انجام این کار،

developing the language you need to have discussions on emotional intelligence

توسعه زبانی که برای بحث در مورد هوش هیجانی

in English will help you better understand,

به زبان انگلیسی نیاز دارید، به شما در درک،

express and apply these concepts.

بیان و به کارگیری بهتر این مفاهیم کمک می کند.

But first, if this is your first time here, welcome. I'm Annemarie,

اما ابتدا، اگر اولین بار است که اینجا می‌روید، خوش آمدید. من آنماری هستم،

an English confidence and fluency coach.

مربی اعتماد به نفس و تسلط انگلیسی.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

هر کاری که من انجام می‌دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کارتان به زبان انگلیسی می‌خواهید طراحی شده است.

If you'd love to get more free resources and lessons from me,

اگر دوست دارید منابع و درس های رایگان بیشتری از من دریافت کنید،

make sure you visit my Speak Confident English website. While you're there,

حتما از وب سایت Speak Confident English من دیدن کنید . در حالی که آنجا هستید،

you can also download my free in-depth,

می توانید آموزش عمیق و رایگان من،

How to Say What You Want in English training.

How to Say What You Want در زبان انگلیسی را نیز دانلود کنید.

It's a training that will give you a simple strategy so that you can stop

این آموزشی است که به شما یک استراتژی ساده می دهد تا بتوانید

feeling stuck in conversations and develop your overall

در مکالمات احساس گیر نکردن نکنید و اعتماد به نفس و تسلط کلی خود را به زبان انگلیسی تقویت کنید

English confidence and fluency. Now in this lesson,

. اکنون در این درس،

we're going to focus on the five core elements of emotional intelligence

ما بر روی پنج عنصر اصلی هوش هیجانی

and the vocabulary you need to talk about it. Before we get there,

و واژگانی که برای صحبت در مورد آن نیاز دارید تمرکز خواهیم کرد. قبل از اینکه به آنجا برسیم،

I want to do two things.

می خواهم دو کار انجام دهم.

I want to take a step back and talk about what exactly is emotional intelligence

من می خواهم یک قدم به عقب برگردم و در مورد اینکه هوش هیجانی دقیقا چیست

and why is it so important. So first, what is it?

و چرا اینقدر مهم است صحبت کنم. پس اول، آن چیست؟

Emotional intelligence, also known as EQ,

هوش هیجانی که به عنوان EQ نیز شناخته می شود،

is your ability to recognize, understand,

توانایی شما در تشخیص، درک،

manage,

and effectively use your emotions as well as the emotions of

مدیریت

و استفاده موثر از احساسات خود و همچنین احساسات

others.

دیگران است.

And the five core concepts that we're going to discuss today are considered a

و پنج مفهوم اصلی که امروز در مورد آنها بحث خواهیم کرد، یک

critical skillset in the workplace. Here's why.

مهارت مهم در محل کار در نظر گرفته می شوند. در اینجا دلیل آن است.

A high level of emotional intelligence demonstrates the ability

سطح بالای هوش هیجانی توانایی

to foster positive relationships,

تقویت روابط مثبت،

teamwork and effective communication in the workplace.

کار گروهی و ارتباط موثر در محل کار را نشان می دهد.

When you're able to develop positive relationships with coworkers and clients,

وقتی بتوانید روابط مثبتی با همکاران و مشتریان ایجاد کنید،

when you're able to lead others and when you're able to communicate in a

زمانی که بتوانید دیگران را رهبری کنید و زمانی که بتوانید به

meaningful way,

شیوه ای معنادار ارتباط برقرار کنید،

it leads to overall improvements in your work performance

منجر به بهبود کلی در عملکرد کاری

and in your wellbeing. Earlier I asked you if you're leading others,

و رفاه شما می شود. قبلاً از شما پرسیدم که آیا دیگران را رهبری می‌کنید،

managing conflict,

تعارض را مدیریت می‌کنید، مهارت‌های

leveling up your leadership and management skills or working to improve

رهبری و مدیریت خود را ارتقا می‌دهید یا برای بهبود

relationships.

روابط تلاش می‌کنید.

Emotional intelligence has a role in all of those things.

هوش هیجانی در همه این موارد نقش دارد.

When we talk about emotional intelligence,

وقتی در مورد هوش هیجانی صحبت می کنیم،

there are five core elements that are involved. One, self-awareness,

پنج عنصر اصلی وجود دارد که دخیل هستند. یکی، خودآگاهی،

two, self-regulation, three, social skills,

دو، خودتنظیمی، سه، مهارت های اجتماعی،

four, empathy, and five, motivation.

چهار، همدلی، و پنج، انگیزه.

As we continue in this lesson,

همانطور که در این درس ادامه می‌دهیم، می‌خواهیم

we're going to explore each of those elements in depth,

هر یک از آن عناصر را عمیقاً بررسی کنیم، با

focusing on the key vocabulary you need and strategies you can use to

تمرکز بر واژگان کلیدی مورد نیاز و استراتژی‌هایی که می‌توانید برای

enhance your overall eq. So first, self-awareness.

تقویت معادله کلی خود استفاده کنید. پس ابتدا خودآگاهی.

Self-awareness means knowing and understanding

خودآگاهی به معنای شناخت و درک

your emotions, strengths, weaknesses, and values.

احساسات، نقاط قوت، ضعف و ارزش های خود است.

If you've ever done a job interview in English,

اگر تا به حال یک مصاحبه شغلی به زبان انگلیسی انجام داده اید، می

you know that you're often asked about strengths, weaknesses,

دانید که اغلب در مورد نقاط قوت، ضعف

and values. Having a high level of self-awareness is helpful in two ways.

و ارزش ها از شما سوال می شود. داشتن سطح بالایی از خودآگاهی از دو جهت مفید است.

Number one, it can lead to better decision-making.

شماره یک، می تواند منجر به تصمیم گیری بهتر شود.

If you know that in particular situations there are some emotions that are

اگر می‌دانید که در موقعیت‌های خاص، برخی از احساسات

stronger than others,

قوی‌تر از دیگران هستند،

you can learn how to be in control of those emotions so that you

می‌توانید بیاموزید که چگونه آن احساسات را کنترل کنید تا تصمیمات

make rational or logical decisions based on what is true,

منطقی یا منطقی بر اساس آنچه درست است، اتخاذ کنید،

not on how you feel in the moment. Similarly,

نه بر اساس احساسی که در آن لحظه دارید. . به طور مشابه،

if you have certain strengths or areas of weakness,

اگر نقاط قوت یا نقاط ضعف خاصی دارید، به

it allows you to compensate for those when you need to make decisions.

شما این امکان را می‌دهد تا زمانی که نیاز به تصمیم‌گیری دارید، آن‌ها را جبران کنید.

The second way that self-awareness is helpful is it also leads to a

راه دومی که خودآگاهی مفید است این است که به

greater understanding of self-perception.

درک بیشتری از ادراک خود نیز منجر می شود.

Self-perception is the way that you view yourself,

ادراک از خود روشی است که شما به خود می نگرید،

and if you have an overall positive self-perception,

و اگر یک تصور کلی از خود مثبت داشته باشید،

that's going to lead to an improved relationship with yourself and with

منجر به بهبود رابطه با خود و

others. To understand both of these self-awareness and self-perception,

دیگران می شود. برای درک هر دوی این خودآگاهی و ادراک از خود،

I want to walk through a scenario with you and then we'll also talk about a

می‌خواهم سناریویی را با شما طی کنم و سپس در مورد تمرینی صحبت خواهیم کرد که

practice you can follow to improve your overall self-awareness skills.

می‌توانید برای بهبود مهارت‌های کلی خودآگاهی خود دنبال کنید.

In this scenario,

در این سناریو،

I want you to imagine that one of your coworkers says something critical or

می‌خواهم تصور کنید که یکی از همکارانتان درباره پروژه‌ای که به آن علاقه دارید، چیزی انتقادی یا منفی می‌گوید

negative about a project you feel passionate about. In that moment,

. در آن لحظه،

there's the potential to feel upset or get defensive.

این امکان وجود دارد که احساس ناراحتی کنید یا حالت تدافعی بگیرید.

If you get defensive,

اگر حالت تدافعی داشته باشید، به این

it means that you're protective or ready to protect against an attack.

معنی است که شما محافظ هستید یا آماده محافظت در برابر حمله هستید.

And when we get defensive,

و زمانی که حالت تدافعی به خود می گیریم،

we typically respond in an equally negative way,

معمولاً به همان اندازه منفی پاسخ می دهیم

which isn't productive.

که مولد نیست.

Someone with a high level of self-awareness won't immediately

کسی که سطح بالایی از خودآگاهی دارد، فوراً

act in a defensive way. Instead,

به صورت تدافعی عمل نمی کند. درعوض،

they might step back and take a moment to name the emotion that they're feeling

آنها ممکن است عقب نشینی کنند و لحظه ای وقت بگذارند تا احساساتی را که

in the moment and the root cause,

در آن لحظه احساس می کنند و علت اصلی آن را نام ببرند، به

helping them to address the situation in a better way,

آنها کمک می کند تا موقعیت را به روشی بهتر بررسی کنند

and as a result, reduce the potential for conflict.

و در نتیجه، احتمال درگیری را کاهش دهند.

So if you're in a situation like this,

بنابراین، اگر در چنین موقعیتی قرار دارید،

if someone says something critical about something you feel passionate or

اگر کسی در مورد چیزی که احساس اشتیاق یا

excited about, rather than respond immediately out of anger,

هیجان دارید، به جای اینکه فوراً از روی عصبانیت پاسخ دهید، سخنی انتقادی بگوید،

you might stop step back and ask yourself a few questions.

ممکن است یک قدم به عقب برگردید و چند سوال از خود بپرسید.

What am I feeling right now? Why am I feeling this way right now?

در حال حاضر چه احساسی دارم؟ چرا الان این احساس را دارم؟

Is this emotion a reaction to something that was said or done?

آیا این احساس واکنشی به چیزی است که گفته شده یا انجام شده است؟

In other words, what is causing me to feel this way?

به عبارت دیگر، چه چیزی باعث می شود که من این احساس را داشته باشم؟

By going through these questions,

با بررسی این سوالات،

you can better navigate the immediate negative reaction or negative emotions

بهتر می توانید واکنش منفی فوری یا احساسات منفی را بررسی کنید

and determine a better way to move forward. As a result,

و راه بهتری برای حرکت به جلو تعیین کنید. در نتیجه،

you're likely to protect the integrity of your relationship with this coworker.

احتمالاً از یکپارچگی رابطه خود با این همکار محافظت می کنید.

Now, having a high level of self-awareness isn't always easy,

در حال حاضر، داشتن سطح بالای خودآگاهی همیشه آسان نیست،

and it is not easy to step back in those moments of anger.

و عقب نشینی در آن لحظات خشم آسان نیست.

So here's a practical way that you can apply this and enhance your

بنابراین در اینجا یک راه عملی وجود دارد که می‌توانید این را به کار ببرید و مهارت‌های

overall self-awareness skills when you can engage in

کلی خودآگاهی خود را در زمانی که می‌توانید در

activities that promote self-reflection and self-assessment.

فعالیت‌هایی شرکت کنید که خود اندیشی و خود ارزیابی را ارتقا می‌دهند، تقویت کنید.

This can happen through journaling.

این می تواند از طریق روزنامه نگاری اتفاق بیفتد.

It can happen through getting feedback from people you trust and value a

این می تواند از طریق دریافت بازخورد از افرادی که به آنها اعتماد دارید و برای یک

coworker or family member.

همکار یا یکی از اعضای خانواده ارزش قائل هستید، اتفاق بیفتد.

It can also happen through mindfulness and meditation.

همچنین می تواند از طریق ذهن آگاهی و مدیتیشن اتفاق بیفتد.

All three of those will allow you to hone in on your emotions.

هر سه مورد به شما این امکان را می دهند که احساسات خود را تقویت کنید. تجسم

To hone in on something or to hone in on your emotions means to

بخشیدن به چیزی یا تیزکردن بر احساسات خود به معنای

find or identify something in a sharp or clear way.

یافتن یا شناسایی چیزی به روشی واضح یا واضح است.

So if you journal consistently,

بنابراین، اگر به طور مداوم در دفتر یادداشت می‌کنید،

that practice might allow you to hone in on your emotions or identify them in a

این تمرین به شما امکان می‌دهد تا احساسات خود را تقویت کنید یا آنها را به

way that is very clear.

روشی کاملاً واضح شناسایی کنید.

And now the second component to emotional intelligence,

و اکنون مؤلفه دوم به هوش هیجانی،

self-regulation or self-management.

خود تنظیمی یا خود مدیریتی است.

Self-regulation is your ability to control or manage

خودتنظیمی توانایی شما برای کنترل یا مدیریت

your emotions, your impulses,

احساسات، تکانه ها

and your behaviors, particularly in challenging situations.

و رفتارهایتان است، به ویژه در موقعیت های چالش برانگیز.

In fact,

در واقع،

if we go back to that last scenario where you made the decision to

اگر به آخرین سناریوی بازگردیم که در آن تصمیم گرفتید

not respond in anger, but instead stop and ask some questions,

با عصبانیت پاسخ ندهید، اما در عوض توقف کنید و چند سوال بپرسید،

the very act of controlling your emotion in the moment so that you can

همان عمل کنترل احساسات خود در لحظه به طوری که بتوانید

stop and ask some questions is a demonstration of

متوقف شوید و چند سوال بپرسید. نمایشی از

self-regulation.

خود تنظیمی

It's your ability to control what's happening in the moment rather than allow

توانایی شما برای کنترل آنچه در لحظه اتفاق می افتد به جای اجازه دادن به

your emotions to control you.

احساساتتان برای کنترل شماست.

Let's go through another scenario to see self-regulation in action.

بیایید سناریوی دیگری را طی کنیم تا خودتنظیمی را در عمل ببینیم.

Imagine it's a super busy time at work.

تصور کنید که یک زمان فوق العاده شلوغ در محل کار است.

You are overwhelmed with tasks and you have multiple deadlines approaching.

شما غرق در وظایف هستید و ضرب الاجل های متعددی در پیش دارید.

Of course, in a situation like that, we have choices to make.

البته در چنین شرایطی ما باید انتخاب هایی داشته باشیم.

We can explode in anger or just give up on everything,

ما می توانیم در خشم منفجر شویم یا فقط از همه چیز دست بکشیم

or we can self-regulate.

یا می توانیم خود را تنظیم کنیم.

We can think about the emotions we're having in the moment, the stress,

ما می توانیم در مورد احساساتی که در آن لحظه داریم، استرس،

the overwhelm, the exhaustion,

غرق شدن، خستگی فکر کنیم

and use that information to help us manage the situation in a

و از این اطلاعات برای کمک به مدیریت موقعیت به

better way. For example,

روشی بهتر استفاده کنیم. برای مثال،

you might take a few moments to just stop and breathe deeply so that you

ممکن است چند لحظه وقت بگذارید و فقط بایستید و نفس عمیق بکشید تا

control the heart rate, control your stress,

ضربان قلب را کنترل کنید، استرس خود را کنترل کنید،

and as you get some mental clarity,

و همانطور که کمی شفافیت ذهنی به دست می‌آورید،

you can start to divide your tasks into different levels of priority

می‌توانید وظایف خود را به سطوح مختلف اولویت

and into a checklist that is more manageable.

و به یک دسته تقسیم کنید. چک لیستی که قابل مدیریت تر است.

This course of action is a much healthier way to respond to that

این اقدام روشی بسیار سالم‌تر برای پاسخگویی به آن

overwhelm, and it helps you avoid potential setbacks.

فشار بیش از حد است و به شما کمک می‌کند از شکست‌های احتمالی جلوگیری کنید.

This ability of self-regulation also helps you maintain

این توانایی خودتنظیمی همچنین به شما کمک می‌کند تا

positive performance, particularly when working with others on a team.

عملکرد مثبت خود را حفظ کنید، به‌ویژه زمانی که با دیگران در یک تیم کار می‌کنید.

So how can you enhance your self-regulation skills?

بنابراین چگونه می توانید مهارت های خودتنظیمی خود را تقویت کنید؟ در

Here's a practical way to do this along with deep breathing or

اینجا یک راه عملی برای انجام این کار همراه با تنفس عمیق یا

mindfulness activities. Maintaining healthy exercise,

فعالیت های تمرکز حواس وجود دارد. حفظ ورزش،

diet and sleep can make maintaining self-regulation much easier.

رژیم غذایی و خواب سالم می تواند حفظ خودتنظیمی را بسیار آسان تر کند.

On top of that,

علاوه بر این،

having the self-awareness to know what your triggers are can also help you

داشتن خودآگاهی برای دانستن محرک های شما نیز می تواند به شما در

manage difficult moments.

مدیریت لحظات سخت کمک کند.

Triggers are situations or events that typically lead

محرک‌ها موقعیت‌ها یا رویدادهایی هستند که معمولاً منجر

to strong, immediate, negative emotional reactions.

به واکنش‌های هیجانی قوی، فوری و منفی می‌شوند.

If you know what those typical events or situations are,

اگر می‌دانید آن رویدادها یا موقعیت‌های معمولی چیست،

your more prepared to handle them when they come up. And now,

آمادگی بیشتری برای رسیدگی به آن‌ها دارید. و اکنون،

element number three, social skills.

عنصر شماره سه، مهارت های اجتماعی.

This is without a doubt one of the most important core elements of emotional

این بدون شک یکی از مهمترین عناصر اصلی

intelligence in the workplace.

هوش هیجانی در محیط کار است.

Social skills indicate your capacity to communicate,

مهارت های اجتماعی نشان دهنده توانایی شما برای برقراری ارتباط،

collaborate, and build positive relationships with others.

همکاری و ایجاد روابط مثبت با دیگران است.

Whether you're working to do all of that with a coworker, a team,

فرقی نمی‌کند که تمام این کارها را با یک همکار، یک تیم

or a client,

یا مشتری انجام دهید،

social skills are what allow you to create positive team environments.

مهارت‌های اجتماعی چیزی است که به شما امکان می‌دهد محیط‌های تیمی مثبتی ایجاد کنید.

They also allow you to manage conflict.

آنها همچنین به شما اجازه می دهند تا تعارض را مدیریت کنید.

Let's take a look at a third scenario so we can see how social skills apply in

بیایید نگاهی به سناریوی سوم بیندازیم تا ببینیم مهارت های اجتماعی چگونه در

the workplace. And again,

محل کار اعمال می شود. و دوباره،

I've got a practical tip to help you enhance your social skills.

من یک نکته عملی برای کمک به شما برای تقویت مهارت های اجتماعی خود دارم.

Imagine you're collaborating with someone on a project at work and there's a

تصور کنید با شخصی در پروژه ای در محل کار خود همکاری می کنید و

disagreement about how to allocate or use funds.

در مورد نحوه تخصیص یا استفاده از بودجه اختلاف نظر وجود دارد.

You could of course respond to your coworker in a disagreement and say,

مطمئناً می‌توانید در صورت مخالفت به همکارتان پاسخ دهید و بگویید،

this is reckless outsourcing some of our services is a waste of money.

برون‌سپاری بی‌مورد برخی از خدمات ما هدر دادن پول است.

Imagine someone said that to you.

تصور کنید کسی این را به شما گفته است.

How would you feel about having shared your idea in the discussion?

چه احساسی دارید که ایده خود را در بحث به اشتراک بگذارید؟

Probably not very good.

احتمالا خیلی خوب نیست.

So instead of responding with words such as reckless and waste of time,

بنابراین به جای پاسخ دادن با کلماتی مانند بی پروایی و اتلاف وقت،

which can lead to a very negative discussion,

که می تواند منجر به بحث بسیار منفی شود،

social skills allow you to adjust your speech and your word

مهارت های اجتماعی به شما این امکان را می دهد که گفتار و انتخاب کلمه خود را

choice in a way that promotes discussion and collaboration.

به گونه ای تنظیم کنید که باعث ایجاد بحث و همکاری شود.

A better response would be this, I understand your point of view.

پاسخ بهتر این است، من دیدگاه شما را درک می کنم.

In my opinion,

به نظر من،

I think it's better if we limit our expenses and use the money we have to

بهتر است هزینه‌هایمان را محدود کنیم و از پولی که در اختیار داریم برای

enhance or improve our customer experience with us rather than with

ارتقا یا بهبود تجربه مشتری‌مان با خودمان استفاده کنیم تا با

some other third party. This second response does a few things.

شخص ثالث دیگر. این پاسخ دوم چند کار را انجام می دهد.

Number one, it shows that you respect the other person's point of view.

شماره یک، نشان می دهد که شما به دیدگاه طرف مقابل احترام می گذارید.

It also leads to a more productive discussion and shows that you're open to

همچنین منجر به بحث سازنده‌تر می‌شود و نشان می‌دهد که شما آماده

having the discussion. And number three,

بحث هستید. و شماره سه،

it guides everyone toward a consensus without increasing the

همه را به سوی اجماع بدون افزایش

tension. So how can you improve your social skills?

تنش هدایت می کند. بنابراین چگونه می توانید مهارت های اجتماعی خود را بهبود بخشید؟

I have two recommendations. Number one,

من دو توصیه دارم. شماره یک،

focus on improving your active listening skills. Now,

بر بهبود مهارت های گوش دادن فعال خود تمرکز کنید. اکنون،

if you want to know more about active listening and how to demonstrate active

اگر می‌خواهید در مورد گوش دادن فعال و نحوه نشان دادن

listening in English, I've got a lesson on that topic.

گوش دادن فعال به زبان انگلیسی بیشتر بدانید، درسی در مورد آن موضوع دارم.

I'll share a link in the notes below the video.

من پیوندی را در یادداشت های زیر ویدیو به اشتراک خواهم گذاشت.

My second recommendation is learn to use conflict resolution

توصیه دوم من این است که یاد بگیرید از تکنیک های حل تعارض

techniques to navigate disagreements. With this,

برای حل اختلاف استفاده کنید. با این کار،

I do have a lesson on how to use neutral language in disagreements

من درسی در مورد نحوه استفاده از زبان خنثی در اختلاف نظر

with others, and I'll share a link to that lesson in the notes below as well.

با دیگران دارم، و پیوند آن درس را نیز در یادداشت های زیر به اشتراک خواهم گذاشت.

And now let's move on to the fourth core element of emotional intelligence.

و حالا بیایید به چهارمین عنصر اصلی هوش هیجانی برویم.

Empathy.

یکدلی.

Empathy is your ability to understand or

همدلی توانایی شما برای درک یا

identify with someone else's situation or feelings. In other words,

شناسایی موقعیت یا احساسات دیگران است. به عبارت دیگر،

it's your ability to put yourself in someone else's shoes.

این توانایی شماست که خود را به جای دیگران بگذارید.

This idiomatic expression means that you're able to imagine

این عبارت اصطلاحی به این معنی است که شما می توانید

that specific situation and you can imagine how you might feel if you

آن موقعیت خاص را تصور کنید و می توانید تصور کنید که اگر

were in that situation. When you demonstrate empathy,

در آن موقعیت بودید چه احساسی داشتید. هنگامی که شما همدلی را نشان می دهید،

it's also a sign of compassion.

نشانه شفقت نیز هست.

Both empathy and compassion are necessary for positive relationships

همدلی و هم دلسوزی برای روابط مثبت

personally and professionally for managing conflict.

شخصی و حرفه ای برای مدیریت تعارض ضروری است.

Imagine for example,

برای مثال تصور کنید،

a junior colleague at work is visibly upset after making a

یک همکار جوان در محل کار، پس از انجام یک اشتباه به وضوح ناراحت است

mistake. Now, perhaps you think that mistake was no big deal,

. حالا، شاید فکر می‌کنید آن اشتباه چیز بزرگی نبود،

they don't really need to be upset, and you could say, why are you so upset?

آنها واقعاً نیازی به ناراحتی ندارند و می‌توانید بگویید چرا اینقدر ناراحت هستید؟

It's not a big deal. Or you could demonstrate empathy,

این چیز مهمی نیست. یا می‌توانید همدلی خود را نشان دهید،

and you can start by asking them specifically how they feel and why

و می‌توانید با سؤال از آنها به طور خاص شروع کنید که چه احساسی دارند و چرا

they feel that way. As they share, you can focus on active listening skills.

چنین احساسی دارند. همانطور که آنها به اشتراک می گذارند، می توانید بر مهارت های گوش دادن فعال تمرکز کنید.

Not only does this mean listening carefully,

این نه تنها به این معنی است که با دقت گوش کنید،

but it also means demonstrating to the person speaking that you're listening.

بلکه به معنای نشان دادن به فردی که صحبت می کند نیز می باشد که دارید گوش می دهید.

As you demonstrate your active listening skills,

همانطور که مهارت‌های گوش دادن فعال خود را نشان می‌دهید، می‌توانید

you can also acknowledge that you understand what they are feeling and why.

تصدیق کنید که آنها چه احساسی دارند و چرا احساس می‌کنند.

And finally, to help them overcome this setback,

و در نهایت، برای کمک به آنها برای غلبه بر این شکست،

you might offer some support or advice.

ممکن است کمک یا مشاوره ای ارائه دهید.

Perhaps you have a similar situation you experienced in the past,

شاید شما هم موقعیت مشابهی داشته باشید که در گذشته تجربه کرده اید،

a situation that you've learned from,

موقعیتی که از آن یاد گرفته اید،

and by sharing that you're able to help your junior coworker overcome and move

و با به اشتراک گذاشتن آن می توانید به همکار کوچک خود کمک کنید تا بر آن غلبه کند و به

forward.

جلو برود.

It's a far more empathetic approach that leads to better relationships at

این یک رویکرد همدلانه تر است که منجر به روابط بهتر در محل

work. So how can you enhance your empathy skills?

کار می شود. بنابراین چگونه می توانید مهارت های همدلی خود را تقویت کنید؟

There are a couple of things. Number one,

یکی دو مورد وجود دارد. شماره یک،

work to enhance your overall social skills. Number two,

برای تقویت مهارت های اجتماعی کلی خود تلاش کنید . شماره دو،

practice active listening. And number three, ask open-ended questions.

گوش دادن فعال را تمرین کنید. و شماره سه، سؤالات باز بپرسید.

An open-ended question means a question that requires an answer

سؤال باز به معنای سؤالی است که نیاز به پاسخی

beyond a simple yes or no or a simple one word answer.

فراتر از یک بله یا خیر ساده یا یک پاسخ ساده یک کلمه ای دارد.

These questions start with question words such as who, what, when, where,

این سوالات با کلمات سوالی مانند کی، چه، چه زمانی، کجا

and why. By asking open-ended questions,

و چرا شروع می شود. با پرسیدن سؤالات باز،

you will get a much more detailed response,

پاسخ بسیار دقیق تری دریافت خواهید کرد،

which will help you understand what someone is feeling and why.

که به شما کمک می کند بفهمید کسی چه احساسی دارد و چرا.

For example, if you see an upset coworker, rather than ask,

به عنوان مثال، اگر یک همکار ناراحت را دیدید، به جای اینکه بپرسید،

are you okay? You could ask, how are you feeling?

خوب هستید؟ می توانید بپرسید، چه احساسی دارید؟

Or How did the situation make you feel?

یا موقعیت چه احساسی به شما دست داد؟

What are you thinking or feeling right now?

در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید یا چه احساسی دارید؟

Those final three questions all start with how or what,

این سه سوال آخر همگی با چگونگی یا چه چیزی شروع می‌شوند که

leading to a more descriptive, more detailed response.

منجر به پاسخی تشریحی‌تر و دقیق‌تر می‌شود.

And finally, element number five, motivation.

و در نهایت عنصر شماره پنج، انگیزه.

Motivation is your drive to achieve your personal and

انگیزه، انگیزه شما برای دستیابی به اهداف شخصی و

professional goals, despite obstacles, despite feeling overwhelmed,

حرفه ای، با وجود موانع، با وجود احساس خستگی،

tired, and so on.

خستگی و غیره است.

It's motivation that pushes you or propels you to succeed,

این انگیزه است که شما را به سمت موفقیت،

to persevere and to continuously improve.

پشتکار و پیشرفت مداوم سوق می دهد یا به شما سوق می دهد.

So how does this play out in terms of emotional intelligence?

پس این از نظر هوش هیجانی چگونه عمل می کند ؟

How is it connected? Let's look at another scenario.

چگونه متصل است؟ بیایید به سناریوی دیگری نگاه کنیم.

Let's say you have a weakness or substantial fear of public

فرض کنید شما ضعف یا ترس قابل توجهی از

speaking in English. That might be speaking in front of an audience of 500,

سخنرانی عمومی به زبان انگلیسی دارید. این ممکن است صحبت کردن در مقابل یک مخاطب 500 نفری باشد،

or maybe it's speaking in front of your three coworkers in a business meeting.

یا شاید صحبت کردن در مقابل سه همکارتان در یک جلسه کاری باشد.

Those are both public speaking situations. If you have a lack of motivation,

این هر دو موقعیت سخنرانی در جمع هستند. اگر فقدان انگیزه دارید،

you might not try to improve those public speaking skills.

ممکن است سعی نکنید آن مهارت های سخنرانی در جمع را بهبود بخشید.

You might think that it's impossible for you to do so,

ممکن است فکر کنید که انجام این کار برای شما غیرممکن است

and that will limit your personal and professional growth.

و رشد شخصی و حرفه ای شما را محدود می کند.

It might also limit your opportunities to grow in your career field and get

همچنین ممکن است فرصت های شما را برای رشد در زمینه شغلی و یافتن

a new job. But instead, if you have motivation,

شغل جدید محدود کند. اما در عوض، اگر انگیزه داشته باشید،

the motivation to succeed, it'll help you set realistic goals,

انگیزه موفقیت، به شما کمک می کند اهداف واقع بینانه را تعیین کنید،

get feedback from others. You trust research,

بازخورد دیگران را دریافت کنید. شما به تحقیقات اعتماد دارید

and find opportunities that will help you improve your public speaking skills.

و فرصت هایی را پیدا می کنید که به شما در بهبود مهارت های سخنرانی در جمع کمک می کند.

And finally,

و در نهایت،

commit to consistently practicing to make those improvements.

متعهد شوید که به طور مداوم برای ایجاد این بهبودها تمرین کنید.

Even though you might have setbacks,

حتی اگر ممکن است با شکست مواجه شوید،

moments when things don't go the way you planned or when you feel too

لحظاتی که همه چیز آنطور که برنامه ریزی کرده اید پیش نمی رود یا زمانی که احساس می کنید بیش از حد

busy, too tired, too overwhelmed, too nervous to try,

شلوغ، خیلی خسته، بیش از حد غرق شده اید، بیش از حد عصبی هستید که نمی توانید تلاش کنید،

motivation is what will allow you to be persistent.

انگیزه چیزی است که به شما اجازه می دهد پایدار باشید.

Persistence is your ability to do something

پشتکار توانایی شما برای انجام دادن کاری

repetitively in a determined way. In other words, you're unwilling to give up.

به طور مکرر به روشی مصمم است. به عبارت دیگر، شما تمایلی به تسلیم شدن ندارید.

You will continue until you succeed.

تا زمانی که موفق شوید ادامه خواهید داد.

Motivation is what helps get you there. Now,

انگیزه چیزی است که به شما کمک می کند تا به آنجا برسید. حالا،

if you've ever tried to learn a new skill, it might be playing the piano,

اگر تا به حال سعی کرده اید یک مهارت جدید یاد بگیرید ، ممکن است نواختن پیانو،

learning to draw, learning to paint, doing ceramics, learning another language.

یادگیری طراحی، یادگیری نقاشی، انجام سرامیک، یادگیری زبان دیگر باشد.

You know that it can be challenging to keep your motivation.

می دانید که حفظ انگیزه می تواند چالش برانگیز باشد .

So how can you stay motivated? I have two recommendations.

پس چگونه می توانید با انگیزه بمانید؟ من دو توصیه دارم.

Number one,

شماره یک،

divide your big goal into much smaller goals.

هدف بزرگ خود را به اهداف بسیار کوچکتر تقسیم کنید.

For example,

به عنوان مثال،

your big goal might be being fluent in English or feeling confident in

هدف بزرگ شما ممکن است تسلط به زبان انگلیسی یا احساس اعتماد به نفس به

English. That is a fantastic goal to have,

زبان انگلیسی باشد. این یک هدف فوق العاده است،

but it's very hard to define how do you know when you reach that

اما خیلی سخت است که بفهمیم چه زمانی به آن

point? So I recommend that you break it up into smaller goals.

نقطه می‌رسی؟ بنابراین توصیه می کنم آن را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید. به

Think about what it means to you to be confident in English.

معنای داشتن اعتماد به نفس در زبان انگلیسی برای شما فکر کنید.

What does that look like?

شبیه چیه؟

What are some real daily situations where you want

برخی از موقعیت‌های واقعی روزانه که می‌خواهید در آن‌ها

to feel confident? Start to write those down, make them smaller goals,

احساس اعتماد به نفس داشته باشید، کدامند؟ شروع به نوشتن آن‌ها کنید، اهداف کوچک‌تری برای آن‌ها تعیین کنید

and then begin planning out small steps to reach each of those goals.

و سپس شروع به برنامه‌ریزی گام‌های کوچک برای رسیدن به هر یک از آن اهداف کنید.

The second thing I recommend is a lesson I have titled,

دومین چیزی که توصیه می کنم درسی است که عنوان کردم،

how to Keep Your Motivation even If You Don't See Progress.

چگونه انگیزه خود را حفظ کنید حتی اگر پیشرفت نمی بینید.

Because the truth is sometimes we go through these periods of time

زیرا حقیقت این است که گاهی اوقات ما این دوره های زمانی را پشت سر می گذاریم

where we just feel a little stuck. We're trying,

که فقط کمی احساس می کنیم گیر کرده ایم. ما تلاش می کنیم،

we're doing all the right things, but we don't see progress in the moment.

همه کارها را درست انجام می دهیم، اما در حال حاضر پیشرفتی نمی بینیم.

Sometimes we see it much later, and when we're in those moments,

گاهی اوقات ما آن را خیلی دیرتر می بینیم و وقتی در آن لحظات هستیم،

it's hard to keep that motivation. So I have a whole lesson on that topic,

حفظ این انگیزه سخت است. بنابراین من یک درس کامل در مورد آن موضوع دارم،

and I'll share a link to it in the notes below this video. With that,

و پیوند آن را در یادداشت های زیر این ویدیو به اشتراک خواهم گذاشت. با این کار،

you have a wealth of new vocabulary on the topic of

واژگان جدیدی در مورد موضوع

emotional intelligence,

هوش هیجانی دارید

and you have multiple ways to enhance your emotional intelligence skills.

و راه‌های متعددی برای تقویت مهارت‌های هوش هیجانی خود دارید.

A few of the words that we've talked about today include self-awareness,

تعدادی از کلماتی که امروز در مورد آنها صحبت کردیم عبارتند از خودآگاهی،

self-perception,

ادراک از خود،

self-regulation to hone in on something triggers

خودتنظیمی برای تقویت

social skills, empathy, persistence, and more.

مهارت های اجتماعی، همدلی، پشتکار و موارد دیگر.

So now I want you to practice some of what you've learned,

بنابراین اکنون می‌خواهم برخی از آموخته‌هایتان را تمرین کنید،

and here's a quick activity to help you do that.

و در اینجا یک فعالیت سریع برای کمک به شما در انجام آن وجود دارد. می‌خواهم

I want you to think back to when you first started in your current

به زمانی که برای اولین بار در

role, in your current position, or if you've just started a new job,

نقش فعلی‌تان، در موقعیت فعلی‌تان شروع کرده‌اید، فکر کنید، یا اگر به‌تازگی کار جدیدی را شروع کرده‌اید،

think back to a previous job at the very beginning when you just got

در همان ابتدا که تازه

started, how did you feel in those first days,

شروع به کار کرده‌اید، به یک کار قبلی فکر کنید. در آن روزهای اول،

those first weeks in that new position? With that in mind,

آن هفته های اول در آن موقعیت جدید احساس می کنید؟ با در نظر گرفتن این موضوع،

I want you to imagine that you have the opportunity to give

می‌خواهم تصور کنید که این فرصت را دارید که

advice to your younger self,

به جوان‌تر خود نصیحت کنید،

and some of your advice is to develop your emotional intelligence

و برخی از توصیه‌های شما این است که مهارت‌های هوش هیجانی خود را توسعه دهید

skills so that you're better able to handle difficulties at work,

تا بهتر بتوانید با مشکلات در کار کنار بیایید.

you can manage conflict and have positive relationships with others.

مدیریت تعارض و داشتن روابط مثبت با دیگران

How would you explain emotional intelligence to your younger self?

چگونه هوش هیجانی را برای خود جوان تر توضیح می دهید؟

Try choosing two or three words from the lesson today to do that. If you want,

سعی کنید دو یا سه کلمه از درس امروز را برای این کار انتخاب کنید. در صورت تمایل

you can also share those comments with me in the comments below.

می توانید این نظرات را در نظرات زیر با من به اشتراک بگذارید.

I'd be happy to read them to make sure that you're using that vocabulary

خوشحال می شوم آنها را بخوانم تا مطمئن شوم که از آن واژگان دقیق استفاده می کنید

accurately. With that, if you found today's lesson helpful to you,

. با این اوصاف، اگر درس امروز برای شما مفید بود،

I would love to know. As always, you can tell me in one very simple way,

دوست دارم بدانم. مثل همیشه، می‌توانید به یک روش بسیار ساده به من بگویید،

give this lesson a thumbs up here on YouTube, and while you're at it,

این درس را اینجا در YouTube به اشتراک بگذارید، و در حالی که در آن هستید،

subscribe to my Speak Confident English Channel so you never miss one of my

مشترک کانال انگلیسی Speak Confident English من شوید تا هرگز یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید

Confident English lessons. Thank you so much for joining me,

. از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم

and I look forward to seeing you next time.

و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.