How to Control the Conversation in English & Avoid Uncomfortable Questions

Hey, it's Annemarie with Speak Confident English, and I have a question for you.

سلام، آنماری است با انگلیسی مطمئن صحبت کنید ، و من یک سوال از شما دارم.

Have you ever been caught off guard or felt shocked by an unexpected

آیا تا به حال از یک

uncomfortable question that was controversial or too personal?

سوال ناراحت کننده غیرمنتظره که بحث برانگیز یا بیش از حد شخصی بوده غافلگیر شده اید یا شوکه شده اید؟

For example, a coworker asking, so who are you gonna vote for?

به عنوان مثال، یک همکار می پرسد، پس به چه کسی رای می دهید؟

Or Why don't you have kids? Why'd you move here?

یا چرا بچه ندارید؟ چرا اینجا نقل مکان کردی؟

Or perhaps you were part of a conversation that took a turn toward a topic you

یا شاید شما بخشی از مکالمه ای بودید که به سمت موضوعی که

didn't wanna participate in, such as politics or gossip.

نمی خواستید در آن شرکت کنید، مانند سیاست یا شایعات تغییر کرد.

If you've ever felt stuck and frustrated because you didn't know what to do

اگر تا به حال به دلیل اینکه نمی دانستید

in that situation, I want you to know you're not alone. In fact,

در آن موقعیت چه کاری باید انجام دهید، احساس گرفتگی و ناامیدی کرده اید، می خواهم بدانید که تنها نیستید. در واقع،

I recently received an email with a request for this very topic.

من اخیراً یک ایمیل با درخواستی برای همین موضوع دریافت کردم.

Here's what Lisa said, Annemarie,

این چیزی است که لیزا گفت، آنماری،

I would love to see more videos on dealing with difficult people and how to

من دوست دارم ویدیوهای بیشتری را در مورد برخورد با افراد دشوار و نحوه

steer a conversation from uncomfortable subjects like politics

هدایت مکالمه از موضوعات ناراحت کننده مانند سیاست

or speaking ill of someone.

یا بد گفتن در مورد کسی ببینم.

The key to dealing with difficult people and uncomfortable topics is

کلید برخورد با افراد دشوار و موضوعات ناراحت کننده این است که

knowing how to control the conversation. In this Confident English lesson,

بدانید چگونه مکالمه را کنترل کنید. در این درس انگلیسی مطمئن،

you're going to learn three practical strategies you can use to control

شما سه استراتژی عملی را یاد خواهید گرفت که می‌توانید از آنها برای کنترل

conversations in English,

مکالمات به زبان انگلیسی استفاده کنید،

and I'll share phrases you can use to help you do that.

و من عباراتی را به اشتراک می‌گذارم که می‌توانید برای کمک به شما در انجام این کار استفاده کنید.

As a result,

در نتیجه،

you'll know exactly how to answer those questions if you want to,

اگر بخواهید دقیقاً می‌دانید که چگونه به این سؤالات پاسخ دهید،

how to change the topic to something more appropriate,

چگونه موضوع را به چیزی مناسب‌تر تغییر دهید،

and how to be clear about your boundaries with an assertive tone

و چگونه با لحنی قاطعانه مرزهای خود را روشن کنید

so that you can bring that conversation to an end.

تا بتوانید آن مکالمه را به یک گفتگو برسانید. پایان.

But first, if you don't already know,

اما اولاً، اگر قبلاً نمی‌دانید،

I'm Annemarie an English confidence and fluency coach.

من آنماری یک مربی انگلیسی با اعتماد به نفس و تسلط هستم.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

هر کاری که من انجام می‌دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کارتان به زبان انگلیسی می‌خواهید طراحی شده است.

One way I do that is by sharing these Confident English lessons every week.

یکی از راه هایی که من انجام می دهم این است که هر هفته این درس های انگلیسی مطمئن را به اشتراک بگذارم.

So while you're here,

بنابراین تا زمانی که اینجا هستید،

make sure you subscribe to my Speak Confident English Channel on YouTube so you

مطمئن شوید که در کانال انگلیسی Speak Confident من در YouTube مشترک شوید تا

never miss one of these Confident English lessons. Now,

هرگز یکی از این درس‌های انگلیسی مطمئن را از دست ندهید. حالا،

I don't know about you, but for me in my second language,

شما را نمی‌دانم، اما برای من در زبان دومم،

there's something that happens when an uncomfortable question comes up that

وقتی یک سوال ناراحت کننده پیش می‌آید، اتفاقی می‌افتد که

makes me panic and freeze. I don't know what to do,

من را وحشت زده و منجمد می‌کند. نمی‌دانم چه کار کنم،

but it's important to remember that you do not need to answer a question that

اما مهم است که به خاطر داشته باشید که نیازی به پاسخ به سؤالی ندارید که باعث

makes you uncomfortable,

ناراحتی شما می‌شود،

and you have the power to decide how

و شما این قدرت را دارید که تصمیم بگیرید چگونه

and where to steer a conversation.

و کجا مکالمه را هدایت کنید.

To steer a conversation means to regain control and manage

هدایت مکالمه به معنای بازگرداندن کنترل و مدیریت

the direction of the conversation. To do that,

جهت مکالمه است. برای انجام این کار،

there are three strategies you can use. Number one,

سه استراتژی وجود دارد که می توانید استفاده کنید. شماره یک،

you can use curiosity to better understand why the question was asked in

می توانید از کنجکاوی استفاده کنید تا بهتر بفهمید که چرا سوال در وهله اول پرسیده شده است

the first place. Number two,

. شماره دو،

you can redirect the conversation by changing the topic.

می توانید با تغییر موضوع، مکالمه را تغییر مسیر دهید .

And number three, you can communicate your boundaries with an assertive tone.

و شماره سه، شما می توانید مرزهای خود را با لحنی قاطعانه ارتباط برقرار کنید.

To bring that topic to an end,

برای پایان دادن به آن موضوع،

let's take a look at each one of those strategies in depth. So first,

اجازه دهید نگاهی عمیق به هر یک از آن استراتژی ها بیندازیم. بنابراین ابتدا از

use curiosity to better understand why someone is asking

کنجکاوی استفاده کنید تا بهتر بفهمید چرا کسی

you this uncomfortable question. Without a doubt,

این سوال ناراحت کننده را از شما می پرسد . بدون شک،

there are some questions that are simply rude,

برخی از سوالات به سادگی بی ادبانه هستند،

and there are people who don't care about personal boundaries or are

و افرادی هستند که به مرزهای شخصی اهمیت نمی دهند یا

intentionally aggressive. In those situations,

عمداً پرخاشگر هستند. در این مواقع،

it's best to change the topic or immediately bring the

بهتر است موضوع را تغییر دهید یا

conversation to an end by asserting your boundaries,

با مشخص کردن مرزهای خود فوراً گفتگو را به پایان برسانید،

and we're gonna talk about that in strategies two and three. However,

و ما در استراتژی‌های دو و سه در مورد آن صحبت خواهیم کرد. با این حال،

sometimes people ask questions out of genuine curiosity,

گاهی اوقات مردم از روی کنجکاوی واقعی سؤال می پرسند،

they want to know more about who you are,

آنها می خواهند بیشتر در مورد اینکه شما چه کسی هستید بدانند

and perhaps they just didn't know how to ask the question appropriately.

و شاید آنها فقط نمی دانستند چگونه سؤال را به درستی بپرسند.

It came out wrong, and as a result it sounded aggressive,

اشتباه ظاهر شد و در نتیجه تهاجمی،

personal or controversial.

شخصی یا بحث برانگیز به نظر می رسید.

And sometimes people ask questions because what they really want is

و گاهی اوقات مردم سؤالاتی می پرسند زیرا آنچه واقعاً می خواهند

to discuss a difficult situation they're dealing with. For example,

بحث در مورد موقعیت دشواری است که با آن دست و پنجه نرم می کنند. به عنوان مثال،

it may be a coworker who's struggling to recreate work-life balance

ممکن است یک همکار به عنوان یک مادر جدید در تلاش برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی باشد

as a new mom. She doesn't know who to talk to,

. او نمی‌داند با چه کسی صحبت کند،

so she's looking for someone who has that shared experience

بنابراین به دنبال کسی است که آن تجربه مشترک را داشته باشد

and to identify who she might be able to speak to,

و برای تشخیص اینکه با چه کسی ممکن است بتواند صحبت کند،

she asks a question that comes across as too personal.

سؤالی می‌پرسد که خیلی شخصی به نظر می‌رسد.

One way to control the conversation and have the power to decide if

یکی از راه‌های کنترل مکالمه و داشتن قدرت تصمیم‌گیری برای

you want to answer the question is to use curiosity to get more

پاسخ دادن به سؤال، استفاده از کنجکاوی برای دریافت

detail and better understand the purpose of the question.

جزئیات بیشتر و درک بهتر هدف سؤال است.

To do this,

you can acknowledge the question and then return it back to the individual

برای انجام این کار،

می‌توانید سؤال را تأیید کنید و سپس آن را به فرد بازگردانید

or simply ask why, for example, that's interesting. Why are you asking me that?

یا به سادگی بپرسید که چرا، برای مثال، جالب است. چرا این را از من می پرسی؟

Or, that's an unexpected question. I'd like to know why you're asking.

یا، این یک سوال غیرمنتظره است. من می خواهم بدانم چرا می پرسی؟

Can I ask why you want to know? Good question, but you first,

میتونم بپرسم چرا میخوای بدونی؟ سوال خوبی است، اما شما اول،

why did you move here? That's a difficult question to answer,

چرا به اینجا نقل مکان کردید؟ پاسخ به این سوال دشوار است، آیا

is that's something you're struggling with?

این چیزی است که شما با آن دست و پنجه نرم می کنید؟

Each one of those questions will give you details so that you can decide,

هر یک از آن سوالات به شما جزئیاتی می دهد تا بتوانید تصمیم بگیرید،

was this question asked with genuine curiosity and do you want

آیا این سوال با کنجکاوی واقعی پرسیده شد و آیا می خواهید

to continue? Do you want to answer and engage in this conversation?

ادامه دهید؟ آیا می خواهید پاسخ دهید و در این گفتگو شرکت کنید؟

If not,

اگر نه،

you could use strategies two or three to either change the topic or bring it

می توانید از استراتژی های دو یا سه برای تغییر موضوع یا

to an end. Now, before we move on to strategy two,

پایان دادن به آن استفاده کنید. حالا، قبل از اینکه به استراتژی دو برویم،

I do want to go back and say those examples again,

می‌خواهم به عقب برگردم و دوباره آن مثال‌ها را بگویم،

and in doing so,

و در انجام این کار، از

I want you to pay attention to the sound of my voice and the intonation I'm

شما می‌خواهم به صدای صدای من و لحنی که

using. Wow, that's an unexpected question. I'm curious,

استفاده می‌کنم توجه کنید. وای، این یک سوال غیرمنتظره است. کنجکاوم

why do you want to know? That's an interesting question.

چرا میخوای بدونی؟ سوال جالبی است.

I'm curious why you're asking.

کنجکاوم چرا میپرسی

Do you notice that I'm maintaining a higher tone of voice and I'm using

آیا متوجه شده اید که من تن صدای بالاتری را حفظ می کنم و از

rising intonation? That's an interesting question. Why are you asking?

لحن افزایشی استفاده می کنم؟ سوال جالبی است . چرا می پرسی؟

This?

Combination of a higher tone in rising intonation indicates

این؟

ترکیب لحن بالاتر در آهنگ بالا نشان دهنده

curiosity and interest.

کنجکاوی و علاقه است.

It also maintains an open friendly feeling in the conversation while

همچنین احساس دوستانه باز را در مکالمه حفظ می کند در حالی که

you determine whether or not this is a question you want to answer.

شما تعیین می کنید که آیا این سوالی است که می خواهید به آن پاسخ دهید یا خیر.

Furthermore, by asking these questions,

علاوه بر این، با پرسیدن این سؤالات، به

you'll give the speaker an opportunity to explain why they've asked this

گوینده این فرصت را می دهید تا توضیح دهد که چرا این سؤال را پرسیده است

question.

.

It'll help you understand the intent and give you the power

این به شما کمک می کند تا هدف را درک کنید و به شما این قدرت را می دهد

to decide whether or not you want to continue.

که تصمیم بگیرید که آیا می خواهید ادامه دهید یا نه.

You might realize that the question was asked with genuine interest and decide

ممکن است متوجه شوید که سوال با علاقه واقعی پرسیده شده است و تصمیم

to continue, or you may want to go on to strategy Number two,

به ادامه دادن داشته باشید، یا ممکن است بخواهید به استراتژی شماره دو بروید،

redirect the conversation by changing the topic.

مکالمه را با تغییر موضوع تغییر مسیر دهید.

If a conversation takes an undesirable turn and touches on topics that

اگر یک مکالمه چرخش نامطلوبی پیدا کرد و موضوعات

are sensitive, controversial, or inappropriate,

حساس، بحث برانگیز یا نامناسب را لمس کرد، می

you can redirect the conversation and to do this,

توانید مکالمه را تغییر مسیر دهید و برای انجام این کار،

we use a simple method of acknowledging and pivoting.

ما از یک روش ساده تأیید و محوری استفاده می کنیم.

This means you acknowledge the topic that was just brought up or the topic

این بدان معنی است که شما موضوعی را که اخیراً مطرح شده یا موضوع

of the question, and then you smoothly transition to something else.

سؤال را تأیید می کنید و سپس به آرامی به چیز دیگری منتقل می شوید.

You could transition, for example, to a recent event,

برای مثال، می‌توانید به یک رویداد اخیر،

a shared interest or a positive experience,

یک علاقه مشترک یا یک تجربه مثبت، در مورد

whatever you might be more interested and comfortable with discussing.

هر چیزی که ممکن است علاقه‌مندتر و راحت‌تر با آن بحث کنید، انتقال پیدا کنید.

For example, you could say, that's an interesting point.

به عنوان مثال، می توان گفت، این یک نکته جالب است. در مورد

Speaking of which have you heard about and then insert a new topic

کدام یک چیز شنیده اید و سپس یک موضوع جدید

or Good question, but I'm not really into politics.

یا سؤال خوب درج کرده اید، اما من واقعاً اهل سیاست نیستم.

What I do want to talk about is your recent trip to Slovenia.

آنچه من می خواهم در مورد آن صحبت کنم سفر اخیر شما به اسلوونی است.

I know you just got back from vacation. How was it?

میدونم تازه از تعطیلات برگشتی چطور بود؟

If someone you know asks when you're having kids, you could say,

اگر کسی که می‌شناسید از شما بپرسد که چه زمانی بچه دار می‌شوید، می‌توانید بگویید،

we'll let you know when we decide. Speaking of kids and family,

وقتی تصمیم گرفتیم به شما اطلاع می‌دهیم. وقتی صحبت از بچه ها و خانواده شد،

did you know they're reopening the old theater in our neighborhood?

آیا می دانستید که آنها در حال بازگشایی تئاتر قدیمی در محله ما هستند؟

I'm so excited to go back and eager to see how they've remodeled the theater.

من بسیار هیجان زده هستم که به عقب برگردم و مشتاقم ببینم چگونه تئاتر را بازسازی کرده اند.

Did you go often before it closed? Or, for example,

قبل از بسته شدن زیاد رفتی؟ یا مثلا

if a coworker asks, why haven't you gotten married yet? You could say,

اگه یکی از همکارا بپرسه چرا تا حالا ازدواج نکردی؟ می‌توانید بگویید،

thanks for asking, but I don't usually share my personal life at work. Oh,

ممنون که پرسیدید، اما من معمولاً زندگی شخصی‌ام را در محل کار به اشتراک نمی‌گذارم. اوه،

but I did want to ask you about the presentation you gave last week.

اما من می خواستم از شما در مورد ارائه ای که هفته گذشته ارائه کردید بپرسم.

I know you were anxious about it. How'd it go? In each one of those examples,

میدونم که نگرانش بودی چطور پیش رفت؟ در هر یک از آن نمونه ها،

there was an acknowledgement of the topic or the question that was asked,

تصدیق موضوع یا سوالی که پرسیده شد وجود داشت،

and then I just changed to something new. In some cases,

و سپس من فقط به چیز جدیدی تغییر کردم. در برخی موارد،

it might be a topic that is somehow related,

ممکن است موضوعی باشد که به نوعی مرتبط است

and in others it might be a completely new topic.

و در برخی دیگر ممکن است موضوعی کاملاً جدید باشد.

The key to doing this successfully is having some transitional language,

کلید انجام موفقیت آمیز این کار داشتن زبان انتقالی است،

for example, speaking of speaking of kids and family or, oh,

به عنوان مثال، صحبت کردن در مورد بچه ها و خانواده یا، اوه، می

I wanted to ask you,

خواستم از شما بپرسم،

here are a few more examples of transitional language we can use for an

در اینجا چند نمونه دیگر از زبان انتقالی وجود دارد که می توانیم برای

effective acknowledgement and pivot. Sorry to change the topic,

تأیید و محوری موثر استفاده کنیم. . ببخشید که تاپیک رو عوض کردم

but I just thought of something I wanted to ask you before I forget.

ولی یه چیزی فکر کردم که میخواستم قبل از اینکه فراموش کنم ازتون بپرسم.

I wanted to ask you something. Oh,

میخواستم یه چیزی بپرسم آه،

remember how I mentioned by the way, before I forget,

یادتان باشد که چطور اشاره کردم ، قبل از اینکه فراموش کنم،

let's circle back to, and I don't mean to cut you off,

بیایید به آن دایره برگردیم، و قصد ندارم ارتباط شما را قطع کنم،

but earlier you mentioned you may have noticed that in all those

اما قبلاً اشاره کردید، ممکن است متوجه شده باشید که در تمام آن

examples, I'm still maintaining a tone of voice that is neutral,

مثال‌ها، من هنوز یک مورد را حفظ می‌کنم. لحن صدایی که خنثی،

open, and friendly.

باز و دوستانه است.

You can't really hear feelings of anger or frustration,

شما واقعاً نمی‌توانید احساسات خشم یا ناامیدی را بشنوید،

and I'm still using rising intonation at the end of those questions to

و من هنوز از لحن فزاینده در پایان این سؤال‌ها برای

demonstrate curiosity and to help make that transition,

نشان دادن کنجکاوی و کمک به انجام این انتقال استفاده می‌کنم،

listen again to one example. Thanks for asking,

دوباره به یک مثال گوش دهید. ممنون که پرسیدید،

but I don't usually discuss my personal life at work. Oh,

اما من معمولاً در مورد زندگی شخصی ام در محل کار صحبت نمی کنم. اوه،

but I did want to ask you about the presentation you gave last week.

اما من می خواستم از شما در مورد ارائه ای که هفته گذشته ارائه کردید بپرسم.

How'd it go? Now,

چطور پیش رفت؟ حال،

if someone doesn't allow you to transition to a new topic,

اگر کسی به شما اجازه نمی دهد که به یک موضوع جدید بروید،

or if it's a question that's so rude,

یا اگر این سؤال آنقدر بی ادبانه،

so inappropriate that you immediately want to put an end to it,

آنقدر نامناسب است که می خواهید فوراً به آن پایان دهید،

it's time to be clear about your boundaries with an assertive tone.

وقت آن است که با لحنی قاطعانه مرزهای خود را روشن کنید. .

Let's go on to strategy number three.

بیایید به استراتژی شماره سه برویم.

Establishing a boundary with someone else means that you make it clear what is

ایجاد مرز با شخص دیگری به این معنی است که شما مشخص می کنید که چه چیزی برای

and isn't acceptable to you, and when we communicate our boundaries,

شما قابل قبول است و چه چیزی قابل قبول نیست، و زمانی که ما مرزهای خود را اعلام می کنیم،

it's important to make them clear so there's no room for

مهم است که آنها را روشن کنیم تا جایی برای

interpretation. Now, if this is a topic of interest to you,

تفسیر وجود نداشته باشد. اکنون، اگر این موضوع مورد علاقه شماست،

I do have an in-depth lesson on how to establish boundaries

من یک درس عمیق در مورد چگونگی ایجاد مرزهای مناسب

for healthy relationships with others,

برای روابط سالم با دیگران دارم،

and I'll share a link to that lesson in the notes below the video.

و پیوند آن درس را در یادداشت های زیر ویدیو به اشتراک خواهم گذاشت.

For the purposes of this lesson on how to control the conversation,

برای اهداف این درس در مورد چگونگی کنترل مکالمه، می‌خواهم به

I want to look at three ways you can be clear about your boundaries.

سه روشی که بتوانید مرزهای خود را روشن کنید، نگاه کنم.

The first option is to address the situation or address the topic

اولین گزینه پرداختن به وضعیت یا پرداختن به موضوع

with soft diplomatic language. For example,

با زبان نرم دیپلماتیک است . مثلاً

I'm so sorry, I don't feel comfortable talking about this.

من خیلی متاسفم، من احساس راحتی نمی کنم در این مورد صحبت کنم.

Could we talk about something else? I respect your opinion,

آیا می توانیم در مورد چیز دیگری صحبت کنیم؟ من به نظر شما احترام می گذارم،

but I'd rather not talk about this here. Sorry,

اما ترجیح می دهم در این مورد اینجا صحبت نکنم. متأسفم،

I don't feel comfortable talking about this and I'd really appreciate it if we

من احساس راحتی نمی‌کنم در این مورد صحبت کنم و اگر

don't bring this up at work. Thank you for asking.

این موضوع را در محل کار مطرح نکنیم، واقعاً ممنون می‌شوم. ممنون که پرسیدید

I'd rather not discuss this because I don't feel comfortable sharing my personal

من ترجیح می دهم در این مورد بحث نکنم زیرا احساس راحتی نمی کنم که

thoughts and feelings on this. To be honest,

افکار و احساسات شخصی خود را در این مورد به اشتراک بگذارم. صادقانه بگویم،

I don't have much to contribute to this topic. Can we talk about something else?

من چیز زیادی برای کمک به این موضوع ندارم. آیا می توانیم در مورد چیز دیگری صحبت کنیم؟ می

You know, I don't like talking about people who can't defend themselves.

دانید، من دوست ندارم در مورد افرادی صحبت کنم که نمی توانند از خود دفاع کنند.

Since Susan isn't here to share her side of the story,

از آنجایی که سوزان اینجا نیست تا جنبه داستانی خود را به اشتراک بگذارد،

I'd rather not talk about it.

ترجیح می دهم در مورد آن صحبت نکنم.

Your second option to politely and assertively communicate your

گزینه دوم شما برای بیان مودبانه و قاطعانه

boundaries is to be direct about your discomfort,

مرزهایتان این است که برای مثال در مورد ناراحتی خود مستقیم صحبت کنید

for example. That's a bit too forward.

. این کمی جلوتر است. برای

I don't feel comfortable answering that. That's too personal.

پاسخ دادن به آن احساس راحتی نمی کنم . این خیلی شخصی است.

I'd rather not answer that question.

من ترجیح می دهم به این سوال پاسخ ندهم.

I don't think that's an appropriate conversation for the workplace. And lastly,

فکر نمی‌کنم این گفتگو برای محل کار مناسب باشد. و در نهایت،

I'm not comfortable going into detail about that.

من راحت نیستم به جزئیات در مورد آن بپردازم.

The third way to be clear about your boundaries is to openly share your

راه سوم برای روشن شدن مرزهای خود این است که آشکارا

frustration and disapproval. To do that, you might say,

ناامیدی و عدم تایید خود را به اشتراک بگذارید. ممکن است بگویید انجام این کار

that's inappropriate. I won't answer that question,

نامناسب است. من به این سوال پاسخ نمی دهم،

or That's a rude question. Please don't ask me that again.

یا این یک سوال بی ادبانه است. لطفا دیگر آن را از من نپرس.

And lastly, we both know this question isn't okay to ask.

و در نهایت، هر دوی ما می دانیم که پرسیدن این سوال خوب نیست.

I'm sure you know better.

مطمئنم خودت بهتر میدونی

Have you noticed that in discussing strategy number three,

آیا دقت کرده اید که در بحث استراتژی شماره سه،

communicating boundaries with assertiveness,

برقراری ارتباط با مرزها با قاطعیت،

the tone of my voice has changed, it's lower,

لحن صدای من تغییر کرده، پایین تر است

and I use falling intonation at the end of my sentences.

و در پایان جملاتم از لحن سقوط استفاده می کنم.

Doing so communicates seriousness and confidence

انجام این کار نشان دهنده جدیت و اطمینان

or certainty in my position.

یا قطعیت در موقعیت من است.

Not only do my words communicate that I disapprove of a particular

سخنان من نه تنها نشان می دهد که من با یک

question or topic of conversation,

سوال یا موضوع گفتگوی خاص موافق نیستم،

but my voice also communicates that message.

بلکه صدای من نیز آن پیام را منتقل می کند.

It lets others know that I'm serious and I'm confident in my position.

این به دیگران نشان می دهد که من جدی هستم و به موقعیت خود اطمینان دارم.

Listen again to two examples so that you really hear that difference.

دوباره به دو مثال گوش دهید تا واقعاً این تفاوت را بشنوید.

I don't think this is an appropriate conversation for the workplace.

فکر نمی کنم این مکالمه مناسبی برای محل کار باشد.

Thanks for asking, but I'm not comfortable answering that question.

ممنون که پرسیدید، اما من برای پاسخ دادن به این سوال راحت نیستم.

Before we finish this lesson on how to control the conversation,

قبل از اینکه این درس را در مورد نحوه کنترل مکالمه به پایان برسانیم،

I do want to acknowledge that you could also use humor to steer the

می‌خواهم اذعان کنم که می‌توانید از طنز نیز برای هدایت

conversation and communicate your boundaries. In fact,

مکالمه و برقراری ارتباط با مرزهای خود استفاده کنید. در واقع،

humor can be a powerful tool for controlling the conversation,

شوخ طبعی می تواند ابزار قدرتمندی برای کنترل مکالمه باشد، به

helping you redirect to a new topic and diffuse any

شما کمک می کند به موضوع جدیدی هدایت شوید و هرگونه

friction or tension that came up due to an inappropriate question or

اصطکاک یا تنشی را که به دلیل یک سوال نامناسب یا

unfortunate turn in the conversation. However,

چرخش نامناسب در مکالمه ایجاد می شود، پخش کنید. با این حال،

I recommend using humor with caution. First,

من توصیه می کنم از طنز با احتیاط استفاده کنید. ابتدا، می‌خواهید

you want to make sure that the context is appropriate for a humorous response.

مطمئن شوید که زمینه برای یک پاسخ طنزآمیز مناسب است.

And number two,

و شماره دو،

you also want to make sure that you're able to maintain control over your voice

شما همچنین می خواهید مطمئن شوید که می توانید

using a friendly tone. For example,

با استفاده از لحنی دوستانه، کنترل صدای خود را حفظ کنید. به عنوان مثال، فرض کنید

let's say that you're out having lunch or dinner with some of your coworkers,

که با تعدادی از همکاران خود در حال صرف ناهار یا شام هستید

and in the conversation someone asks a question that's just too personal.

و در مکالمه شخصی سؤالی می پرسد که خیلی شخصی است.

For example, who are you going to vote for? Or why don't you have kids?

مثلا به چه کسی رای می دهید؟ یا چرا بچه نداری؟ در

Here's how you could use a humorous response. Hmm,

اینجا نحوه استفاده از یک پاسخ طنز آورده شده است. هوم،

that's for me to know and you to never find out,

این برای من است که بدانم و شما هرگز متوجه نشوید،

or wouldn't you like to know a third option? Hmm,

یا دوست ندارید گزینه سومی را بدانید؟ هوم، می

I'm afraid I'm gonna have to leave you in suspense forever.

ترسم مجبور شوم تو را برای همیشه در تعلیق بگذارم.

And a fourth option. Oh, that's the million dollar question, isn't it?

و گزینه چهارم اوه، این سوال میلیون دلاری است، اینطور نیست؟

But let's get two more important issues like what are you gonna order for dinner

اما بیایید دو موضوع مهم دیگر مانند آنچه برای شام سفارش دهید را بررسی کنیم

to recap everything that you've learned here today,

تا همه چیزهایی را که امروز اینجا یاد گرفته‌اید خلاصه کنیم.

I want to start by underscoring the fact that you do not need to answer any

question that makes you uncomfortable,

and you can choose from all of these strategies so that

می توانید از بین همه این استراتژی ها انتخاب کنید تا

you're in control. You have the power to decide what to do.

در کنترل خود باشید. شما این قدرت را دارید که تصمیم بگیرید چه کاری انجام دهید. می‌توانید

You can decide if you want to find out a little bit more and maybe answer the

تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهید کمی بیشتر بدانید و شاید به

question,

سؤال پاسخ دهید،

or you can acknowledge the topic of conversation and simply switch to

یا می‌توانید موضوع گفتگو را تأیید کنید و به سادگی به

a new one.

موضوع جدیدی بروید.

You can also be assertive in communicating what is and isn't

شما همچنین می توانید در برقراری ارتباط با آنچه برای شما قابل قبول است یا غیرقابل قبول است قاطع باشید و

acceptable to you, bringing an end to the conversation. With that,

به گفتگو پایان دهید. با آن،

I would love to hear from you.

من دوست دارم از شما بشنوم. از

I want you to think back to situations in which someone asked you an

شما می خواهم به موقعیت هایی فکر کنید که در آن شخصی از شما

inappropriate question. How did you handle that situation?

سؤال نامناسبی پرسیده است. چطور با آن وضعیت کنار آمدید؟ آیا

Was there a strategy you used that helped you maintain control of the

استراتژی ای وجود داشت که استفاده کردید که به شما کمک کرد کنترل مکالمه را حفظ کنید

conversation? If so,

؟ اگر چنین است،

I would love for you to share that strategy with others here in the Confident

مایلم این استراتژی را با دیگران در

English community. My second question is,

انجمن انگلیسی مطمئن به اشتراک بگذارید. سوال دوم من این است که

based on what you've learned today,

بر اساس آنچه امروز آموخته‌اید،

how will you handle uncomfortable questions or topics of conversations going

چگونه می‌توانید با سؤالات ناراحت کننده یا موضوعات گفتگو در

forward? As always,

آینده برخورد کنید؟ مثل همیشه

you can share your thoughts and questions with me in the comment section below.

می توانید نظرات و سوالات خود را در قسمت نظرات زیر با من در میان بگذارید.

If you found today's lesson helpful, I would love to know,

اگر درس امروز برای شما مفید بود، دوست دارم بدانم،

and you can tell me in one super simple way.

و می توانید به یک روش بسیار ساده به من بگویید. در

Give this lesson a thumbs up here on YouTube, and while you're at it,

اینجا در YouTube به این درس سر بزنید و تا زمانی که در آن هستید،

make sure you subscribe so you never miss one of my Confident English lessons.

حتما مشترک شوید تا هرگز یکی از درس‌های انگلیسی مطمئن من را از دست ندهید.

Thank you so much for joining me, and I look forward to seeing you next time.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.