Top Tip for Communicating Internationally

I want to share my number one, top tip for English learners.

من می خواهم نکته شماره یک و برتر خود را برای زبان آموزان انگلیسی به اشتراک بگذارم.

It might surprise you, but I think it’s really useful for anyone who wants to communicate

ممکن است شما را شگفت زده کند، اما من فکر می کنم برای هر کسی که می خواهد

with people from other countries and cultures.

با مردم از کشورها و فرهنگ های دیگر ارتباط برقرار کند، واقعا مفید است.

OK, Vicki, what’s your top tip for communicating in English?

خوب، ویکی، بهترین نکته شما برای برقراری ارتباط به زبان انگلیسی چیست؟

Well, before I tell you, we need to travel back in time. Are you ready?

خوب، قبل از اینکه به شما بگویم، باید در زمان سفر کنیم. اماده ای؟

So where are we?

پس ما کجا هستیم؟

In the 1980s.

در دهه 1980.

Hey, this was a great decade.

هی، این یک دهه عالی بود.

Oh, I like your outfit.

اوه، من لباس شما را دوست دارم.

Thank you.

متشکرم.

Big hair.

موی بلند.

Big earrings.

گوشواره های بزرگ.

And big shoulders.

و شانه های بزرگ

Oh yes, I’m wearing shoulder pads.

اوه بله، من بالشتک می پوشم.

And you look pretty cute as well.

و همچنین شما بسیار زیبا به نظر می رسید.

Thank you.

متشکرم.

I think we called this the preppie look.

فکر می‌کنم اسم این را گذاشته‌ایم ظاهر آماده.

Very nice.

بسیار خوب.

So what’s going on around here?

پس اینجا چه خبر است؟

Who is in power?

چه کسی در قدرت است؟

Well… in the United Kingdom, it’s Margaret Thatcher.

خب... در بریتانیا، مارگارت تاچر است.

She's the Prime Minister and the leader of the Conservative Party.

او نخست وزیر و رهبر حزب محافظه کار است.

So in America it’s Ronald Reagan.

بنابراین در آمریکا رونالد ریگان است.

He’s the Republican President, and he’s a conservative too.

او رئیس جمهور جمهوری خواه است و همچنین محافظه کار است.

When we’re talking about politics, conservative describes politicians who don’t like sudden

وقتی در مورد سیاست صحبت می کنیم، محافظه کار سیاستمدارانی را توصیف می کند که تغییرات اجتماعی ناگهانی را دوست ندارند

social change.

.

They like traditional ways of doing things.

آنها روش های سنتی انجام کارها را دوست دارند.

And liberal politicians like new ideas and they support people having a lot of political

و سیاستمداران لیبرال ایده های جدید را دوست دارند و از افرادی که آزادی سیاسی یا اقتصادی زیادی دارند حمایت می کنند

or economic freedom.

.

But I think you use this word a little differently in America.

اما من فکر می کنم شما در آمریکا از این کلمه کمی متفاوت استفاده می کنید .

Yes.

آره.

Liberal can mean the same thing, but in American English liberal also means left wing.

لیبرال می تواند به همین معنا باشد، اما در انگلیسی آمریکایی لیبرال به معنای جناح چپ نیز هست.

So in America liberals look to the government to solve social problems.

بنابراین در آمریکا لیبرال ها برای حل مشکلات اجتماعی به دولت نگاه می کنند .

That’s different in British English.

این در انگلیسی بریتانیایی متفاوت است.

We’d say politicians like that are left wing, but they're not necessarily liberal.

ما می گوییم سیاستمدارانی مانند آن جناح چپ هستند ، اما لزوما لیبرال نیستند.

OK, that’s enough politics.

خوب، سیاست کافی است.

Are you going to tell us your top tip now?

آیا اکنون می خواهید بهترین نکته خود را به ما بگویید؟

Ooo yes.

اووو بله

My top tip for communicating in English comes from a nineteen eighties invention.

نکته اصلی من برای برقراری ارتباط به زبان انگلیسی از یک اختراع دهه 1980 است.

Which one?

کدام یک؟

There were lots of new inventions in the 1980s.

اختراعات جدید زیادی در دهه 1980 وجود داشت.

Oh yes. There were computer games like Donkey Kong.

آه بله. بازی های کامپیوتری مثل Donkey Kong وجود داشت.

I loved that game!

من آن بازی را دوست داشتم!

And the game boy!

و پسر بازی!

That was a lot of fun.

خیلی خوش گذشت.

Compact disks were invented in the nineteen eighties And disposable contact lenses.

دیسک های فشرده در دهه 1980 و لنزهای تماسی یکبار مصرف اختراع شدند.

Disposable means you can throw them away.

یکبار مصرف یعنی می توانید آنها را دور بیندازید.

Disposable cameras were invented in the 1980s too.

دوربین های یکبار مصرف نیز در دهه 1980 اختراع شدند .

There was the first Apple Macintosh computer.

اولین کامپیوتر مکینتاش اپل وجود داشت.

I had one like this.

من یکی اینجوری داشتم

And Microsoft Windows.

و مایکروسافت ویندوز.

That was a huge thing and of course we still use it today.

این یک چیز بزرگ بود و البته ما هنوز هم از آن استفاده می کنیم.

But what was the biggest invention?

اما بزرگترین اختراع چه بود؟

Let me think.

اجازه بدین فکر کنم.

It changed our lives.

زندگی ما را تغییر داد. این

It changed everyone’s lives I’ve got it!

زندگی همه را تغییر داد من آن را دارم!

DNA.

DNA

Genetic fingerprinting.

انگشت نگاری ژنتیکی

Good guess.

حدس خوبی بود.

But no.

اما نه.

I’m talking about the internet – or more specifically, the world wide web.

من در مورد اینترنت - یا به طور خاص تر، وب جهانی صحبت می کنم.

Duh!

هه!

Of course!

البته!

Back in the 1980s computer scientists were building a worldwide network of computers.

در دهه 1980 دانشمندان کامپیوتر در حال ساختن یک شبکه جهانی از کامپیوترها بودند.

It wasn’t easy because the computers spoke different languages.

آسان نبود زیرا رایانه ها به زبان های مختلفی صحبت می کردند.

Getting them to communicate was a problem – a big challenge they had to overcome.

وادار کردن آنها به برقراری ارتباط یک مشکل بود - چالش بزرگی که آنها باید بر آن غلبه می کردند.

Somehow they had to make the computers connect and talk to one another – and be understood

به نحوی آنها مجبور بودند کامپیوترها را به هم متصل کنند و با یکدیگر صحبت کنند - و به وضوح درک شوند

clearly.

.

So they came up with protocols– protocols are rules and behaviours that computers have

بنابراین آنها به پروتکل‌ها رسیدند - پروتکل‌ها قوانین و رفتارهایی هستند که رایانه‌ها باید از آنها

to follow.

پیروی کنند.

One of the fathers of the internet was a Dutch computer scientist called Jon Postel and he

یکی از پدران اینترنت یک دانشمند کامپیوتر هلندی به نام Jon Postel بود و

wrote a protocol that went: be conservative in what you do and be liberal in what you

پروتکلی نوشت: در کاری که انجام می دهید محافظه کار باشید و در آنچه

accept from others.

از دیگران می پذیرید لیبرال باشید.

It became famous.

معروف شد.

So be conservative and be liberal.

پس محافظه کار و لیبرال باشید.

But Jon Postel wasn’t talking about politics.

اما جان پستل در مورد سیاست صحبت نمی کرد.

No.

نه.

He was using conservative and liberal with a different meaning.

او محافظه کار و لیبرال را به معنای دیگری به کار می برد .

It’s a similar meaning but it’s different.

معنای مشابهی دارد اما متفاوت است.

Remember these computers were speaking different languages.

به یاد داشته باشید که این رایانه ها به زبان های مختلفی صحبت می کردند .

As I understand it, when Jon Postel said conservative he meant the computers should try to send

همانطور که من متوجه شدم، وقتی جان پستل محافظه کار گفت، منظورش این بود که رایانه ها باید سعی کنند

clear messages – written in traditional ways that other computers expected –so nothing

پیام های واضحی ارسال کنند - نوشته شده به روش های سنتی که سایر رایانه ها انتظار داشتند - بنابراین هیچ چیز

surprising.

تعجب آور نیست.

But when the computers received messages they had to be liberal – they had to be open

اما زمانی که رایانه‌ها پیام‌ها را دریافت می‌کردند، باید لیبرال می‌بودند - آنها باید

to new or different ways of saying things.

به روش‌های جدید یا متفاوتی برای گفتن چیزها باز بودند.

It helped them to communicate and understand one other.

این به آنها کمک کرد تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و یکدیگر را درک کنند.

So is this your top tip for communicating?

بنابراین آیا این نکته برتر شما برای برقراری ارتباط است؟

Yes!

آره!

Well, it’s not MY top tip because it’s Jon Postel’s, but I think it’s very valuable.

خوب، این نکته برتر من نیست زیرا مال جان پستل است، اما فکر می کنم بسیار ارزشمند است.

People and computers face challenges when they’re communicating internationally.

افراد و رایانه ها هنگام برقراری ارتباط بین المللی با چالش هایی مواجه می شوند.

There are language differences and there are also different ways of thinking – cultural

تفاوت‌های زبانی وجود دارد و همچنین روش‌های متفاوتی برای تفکر وجود دارد -

stuff - so you have to be extra clear when you’re speaking or writing.

مسائل فرهنگی - بنابراین هنگام صحبت کردن یا نوشتن باید واضح تر باشید.

But when you’re reading or listening, you want to be very flexible and open to new ideas

اما وقتی در حال خواندن یا گوش دادن هستید، می‌خواهید بسیار انعطاف‌پذیر باشید و در برابر ایده‌های جدید باز باشید

so you can accept different ways of thinking and saying things.

تا بتوانید روش‌های مختلف فکر کردن و گفتن چیزها را بپذیرید.

So be conservative when you’re speaking and liberal when you’re listening.

بنابراین وقتی صحبت می کنید محافظه کار باشید و وقتی گوش می دهید لیبرال باشید.

Actually that sounds like a good code for life in general.

در واقع به نظر می رسد یک کد خوب برای زندگی به طور کلی.

I think you’re right.

فکر کنم حق با شماست

I think when Jon Postel wrote this, he was acknowledging that there would be communication

فکر می‌کنم وقتی جان پستل این را نوشت، تصدیق کرد که

mistakes with computers.

اشتباهات ارتباطی با رایانه‌ها وجود خواهد داشت.

It’s the same when we’re speaking or writing in another language.

زمانی که به زبان دیگری صحبت می کنیم یا می نویسیم، همین طور است .

We’re going to make mistakes.

ما اشتباه خواهیم کرد

Exactly.

دقیقا.

But that shouldn’t stop us trying.

اما این نباید مانع تلاش ما شود.

We just have to be as clear as we can.

فقط باید تا جایی که می توانیم شفاف باشیم.

And keep trying.

و به تلاش ادامه بده

Exactly.

دقیقا.

I wonder what our viewers think about this.

من تعجب می کنم که بینندگان ما در مورد این چه فکر می کنند. به

Do you think that this is a useful tip?

نظر شما این نکته مفیدی است؟

Write and tell us in the comments.

در نظرات بنویسید و به ما بگویید.

And let us know what your top tip is for communicating in English.

و به ما اطلاع دهید که بهترین نکته شما برای برقراری ارتباط به زبان انگلیسی چیست.

We love hearing from you.

ما دوست داریم از شما بشنویم.

So keep watching and subscribe.

پس به تماشا کردن ادامه دهید و مشترک شوید.

Oh, Vicki.

اوه، ویکی.

One last question. What's that?

یک سوال آخر آن چیست؟

How are we going to get back to the twenty first century?

چگونه قرار است به قرن بیست و یکم برگردیم؟

I think I’ve found something that might help there.

فکر می کنم چیزی پیدا کرده ام که می تواند در آنجا کمک کند.

Hey, is that a DeLorean?

هی، این یک دلور است؟

Yep.

بله

With a flux capacitator?

با خازن شار؟

Yep.

بله

Then it’s back to the future, baby! Yay!

سپس به آینده برمی گردد، عزیزم! آری