How Your CHILD Can Become BILINGUAL (Speak Two Languages)

There was this one time I was doing the  same thing and then my son stopped playing,  

یک بار بود که همین کار را انجام می‌دادم و پسرم دیگر بازی نمی‌کرد،

he was on the floor, and then he just looked at  me and he asked me a question about the topic that  

او روی زمین بود و بعد فقط به من نگاه کرد و درباره موضوعی که

I was talking about with my wife. And then I was  like "Wait. You got that? You understood?" [Music]

با همسرم درباره آن صحبت می‌کردم از من سؤال کرد. و بعد من مثل "صبر کن. متوجه شدی؟ فهمیدی؟" [موسیقی]

All right. So I'm here today with the one  and only Casse. Hey, Casse, how's it going? 

بسیار خوب. بنابراین من امروز با یک و تنها کیس اینجا هستم. هی، کیس، اوضاع چطوره؟

Hey, Thiago. Hey, everyone. Before we get started,  

هی، تیاگو. هی همه. قبل از شروع،

make sure you hit that subscribe button and bell  down bellow because every week we put out podcast  

مطمئن شوید که دکمه اشتراک و زنگ  را در زیر فشار دهید زیرا هر هفته ما پادکست

episodes like that to help you go from a lost,  insecure English learner, to becoming a confident,  

قسمت هایی از این قبیل را منتشر می کنیم تا به شما کمک کنیم از یک زبان آموز گمشده و ناامن انگلیسی به یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس    طبیعی تبدیل شوید

natural English speaker. So hit that subscribe  so you don't miss a single new episode. 

. بنابراین اشتراک را بزنید تا حتی یک قسمت جدید را از دست ندهید.

So, we're gonna be sharing  here some common strategies,  

بنابراین، ما در اینجا استراتژی‌های رایجی را به اشتراک می‌گذاریم،

right Cassé, that parents use to teach English  to their kids, or any other second language.

درست است Cassé، که والدین برای آموزش انگلیسی به فرزندانشان یا هر زبان دوم دیگری استفاده می‌کنند.

And... Um, I guess we can start by the main point  we wanna make in this episode. And the main point  

و... اوم، حدس می‌زنم می‌توانیم با نکته اصلی که می‌خواهیم در این قسمت به آن اشاره کنیم، شروع کنیم. و نکته اصلی

here is it's important that the child has exposure  to the language you're trying to teach as young as  

در اینجا مهم است که کودک در کمترین سن   و هر چند وقت یکبار با زبانی که شما می‌خواهید آموزش دهید، آشنا شود

possible, and as frequently as possible. That's  the point we are making here. Early exposure  

. این نکته‌ای است که ما در اینجا به آن اشاره می‌کنیم. قرار گرفتن در معرض

as frequently as possible. (Yeah) And I would like  to illustrate that, Casse, by sharing one story  

زودهنگام   تا آنجا که ممکن است. (بله) و من می خواهم این را با به اشتراک گذاشتن یک داستان درباره پسرم نشان دهم، کیس،

about my son, because, um, my son now is 12 years  old, but a few years ago when he was younger,  

زیرا، اوم، پسرم اکنون 12 ساله است ، اما چند سال پیش که کوچکتر بود

um, you know, my, my wife is an English  teacher as well, so we both speak English.  

، همسر من نیز معلم انگلیسی است، بنابراین ما هر دو انگلیسی صحبت می کنیم.

And sometimes there were times when my  son would be in the living room with us,  

و گاهی اوقات پسرم با ما در اتاق نشیمن بود،

and sometimes I wanted to talk to my wife,  something more adult-like. (Yeah) So our strategy,  

و گاهی اوقات می‌خواستم با همسرم صحبت کنم، چیزی شبیه بزرگسالان. (آره) بنابراین استراتژی ما،

instead of sending him to his bedroom, was to  speak English with each other. So I would talk  

به جای فرستادن او به اتاق خوابش، این بود که با یکدیگر انگلیسی صحبت کنیم. بنابراین من

to these, to my wife in English about these  more serious grown-up topics that I didn't  

با اینها، با همسرم به زبان انگلیسی درباره این موضوعات جدی‌تر بزرگسالان صحبت می‌کردم که نمی‌خواستم

want my son to, to hear about. And that strategy  worked for a while, you know. But after, I guess,  

پسرم درباره آن‌ها بشنود. و این استراتژی برای مدتی جواب داد، می دانید. اما پس از آن، حدس می‌زنم،

I don't know, maybe one year, you know,  it wasn't that long. After a little while,  

نمی‌دانم، شاید یک سال، می‌دانی، آنقدرها هم طولانی نبود. پس از مدتی،

there was this one time I was doing the same  thing, and then my son stopped playing. He was  

یک بار همین کار را انجام می‌دادم، و سپس پسرم بازی را متوقف کرد. او

on the floor, and then he just looked at me and  he asked me a question about the topic that I was  

روی زمین بود، و سپس فقط به من نگاه کرد و از من سوالی درباره موضوعی که

talking about with my wife in English. And then  I was like, wait, you got that? You understood? 

با همسرم به زبان انگلیسی صحبت می‌کردم پرسید. و سپس من فکر کردم، صبر کن، متوجه شدی؟ تو متوجه شدی؟

Your code was completely useless now.  Oh my gosh. That's (It was.) awesome. 

الان کد شما کاملا بی فایده بود. وای خدای من. این (این بود.) عالی است.

Yeah. You know, so at that moment, this strategy,  you know, wasn't effective anymore. Butthen  

آره می دانید، بنابراین در آن لحظه، این استراتژی، می دانید، دیگر مؤثر نبود. اما بعد

I started thinking about it, like, how,  how come he, he came to a point where he,  

شروع کردم به فکر کردن در موردش، مثلاً، چطور، چطور، او به جایی رسید که او

he started to understandwhat my wife and I was  speaking in English, you know? And then it came,  

شروع کرد به فهمیدن اینکه من و همسرم به انگلیسی چه صحبت می‌کنیم، می‌دانی؟ و سپس

uh, the, the realization that it was the exposure.  Yeah. I mean, uh, we were always very casual about  

متوجه شدم که این قرار گرفتن در معرض است. آره منظورم این است، اوه، ما همیشه در مورد

this at home, but there was always exposure  to English at home, watching movies together  

این موضوع در خانه خیلی معمولی بودیم، اما همیشه در خانه با انگلیسی آشنا می‌شدیم، با هم فیلم تماشا می‌کردیم

or listening to things in English. My son would  watch me or sometimes hear me teaching from home  

یا به چیزهایی به زبان انگلیسی گوش می‌دادیم. پسرم من را تماشا می‌کرد یا گاهی می‌شنید که از خانه

classes in English, or these moments where I would  talk to my wife in English, you know? So simply by  

به زبان انگلیسی تدریس می‌کنم، یا این لحظاتی که من با همسرم به انگلیسی صحبت می‌کنم، می‌دانی؟ بنابراین به سادگی با

having that exposure that was constant and casual,  eventually he got to a point where he picked up,  

داشتن آن قرار گرفتن که ثابت و غیر عادی بود، سرانجام به نقطه ای رسید که

he started to pick up things and understand  things. And I thought he was amazing. So,  

شروع به برداشتن چیزها و درک چیزها کرد. و من فکر کردم او شگفت انگیز است. بنابراین، من

um, this, I think, illustrates well, this idea of  exposing the child to the language frequently. And  

فکر می‌کنم، این ایده به‌خوبی نشان‌دهنده این است که کودک را مکرراً در معرض زبان قرار می‌دهیم. و

not only that, but there are strategies that  parents use nowadays to, um, accomplish that.  

نه تنها این، بلکه استراتژی‌هایی وجود دارد که والدین امروزه از آنها برای انجام آن استفاده می‌کنند.

And, uh, we're gonna be talking  about some of these strategies today.  

و، اوه، امروز درباره برخی از این استراتژی‌ها صحبت خواهیم کرد.

And, uh, one strategy is actually the strategy  that was used in your case, right, Casse? So,  

و، اوه، یک استراتژی در واقع همان استراتژی است که در مورد شما استفاده شد، درست است، کیس؟ بنابراین،

uh, could you share this first strategy and  a little bit about your experience? Because  

اوه، می‌توانید این اولین استراتژی و کمی درباره تجربه خود را به اشتراک بگذارید؟ چون

(Sure) I think you grew up bilingual, didn't you? I did. And I think one thing that I guess worked  

(مطمئنا) فکر می کنم شما دوزبانه بزرگ شده اید، اینطور نیست؟ من کردم. و فکر می‌کنم یک چیز که حدس می‌زنم به

in my favor was the fact that I grew up in  a multilingual country, so I was exposed  

نفع من بود این بود که در کشوری چندزبانه بزرگ شدم، بنابراین

to many languages. And, uh, the problem with that  though is that, I mean, you mentioned the sort of  

با بسیاری از زبان‌ها آشنا شدم. و اوه، مشکل با آن این است که منظورم این است که شما به نوعی

passive absorbing of a language, which all kids  do. I mean, they're listening to conversations.  

جذب غیرفعال یک زبان اشاره کردید که همه بچه ها انجام می دهند. منظورم این است که آنها به مکالمات گوش می دهند.

They hear, they're noticing your tone or the way  that you say certain things without them having  

آنها می شنوند، متوجه لحن شما یا روشی می شوند که شما بعضی چیزها را می گویید بدون اینکه آنها

a complete comprehension of what it means. They  piece it like a puzzle. They're making sense of it  

درک کاملی از معنای آن داشته باشند. آنها آن را مانند یک پازل می‌سازند. آنها در ذهن خود دارند آن را معنا می کنند

in their own, um, mind. So I think in my case, I  grew up hearing many languages, but inside of the  

. بنابراین فکر می‌کنم در مورد من، با شنیدن زبان‌های زیادی بزرگ شدم، اما در داخل

home, my parents used the strategy, which I don't  think they did deliberately at the time. I don't  

خانه، والدینم از این استراتژی استفاده کردند، که فکر نمی‌کنم در آن زمان عمدا این کار را انجام دادند. فکر نمی‌کنم

think they knew they were doing it way, but they  ended up using a strategy, which is now known as  

آن‌ها می‌دانستند که این کار را انجام می‌دهند، اما در نهایت از یک استراتژی استفاده کردند که اکنون به عنوان

one parent, one language. So my dad  would always speak to us in English,  

یک والدین، یک زبان شناخته می‌شود. بنابراین، پدرم همیشه با ما به زبان انگلیسی صحبت می‌کرد،

and my mom would always speak to us in  Afrikaans. So this would be like, literally  

و مادرم همیشه به زبان آفریقایی با ما صحبت می‌کرد . بنابراین، به معنای واقعی کلمه

every instruction she would give us would be  in Afrikaans. So she would say, for example,  

هر دستوری که او به ما می‌دهد به زبان آفریکانسی باشد. بنابراین او می‌گفت، برای مثال،

um, <speaking Afrikaans> go pick up your shoes.  But she wouldn't use English. She would only  

اوم، <آفریکانس صحبت می‌کنم> برو کفشت را برداری. اما او از انگلیسی استفاده نمی کرد. او فقط از

use Afrikaans to give us the instruction. So, I  mean, I can see what she's pointing at <speaking  

آفریکانس استفاده می‌کرد تا به ما آموزش بدهد. بنابراین، منظورم این است که می‌توانم ببینم او به چه چیزی اشاره می‌کند به <صحبت کردن

Afrikaans>, I just made sense of it, like, I  need to pick up the shoes. So she would speak  

آفریکانس>، من فقط آن را فهمیدم، مثلاً باید کفش‌ها را بردارم. بنابراین او

to us in Afrikaans in that way. And it worked.  It completely works. However, every output, so  

به این شکل با ما به زبان آفریقایی صحبت می‌کرد. و کار کرد. کاملاً کار می کند. با این حال، هر خروجی، بنابراین

that was a lot of input. So I wasn't necessarily  having a conversation with mom in, in Afrikaans,  

ورودی زیادی بود. بنابراین من لزوماً با مادر به زبان آفریکانسی صحبت نمی‌کردم،

but she did the same. She thought she was smart.  She was doing what you and your wife did. So she  

اما او هم همین کار را کرد. فکر می کرد باهوش است. او همان کاری را می کرد که شما و همسرتان انجام دادید.

would, she would have these conversations with  her friends or with my dad in Afrikaans thinking,  

بنابراین، او این مکالمات را با دوستانش یا با پدرم به زبان آفریقایی انجام می‌داد،

I don't know what she's saying, but Hello! I've  been listening to you for years. I know what  

نمی‌دانم او چه می‌گوید، اما سلام! سال‌هاست که به شما گوش می‌دهم. من می دانم که

you're saying. So just because I wasn't speaking  Afrikaans, it didn't mean I wasn't understanding.  

شما چه می گویید. بنابراین فقط به این دلیل که به آفریکانس صحبت نمی‌کردم ، به این معنی نیست که نمی‌فهمم.

So this is how I sort of ended up learning both  languages, you know, from the time since I was a  

بنابراین، از زمانی که

kid, basically. I, I could speak both languages. That's so interesting. Yeah. And, now as a grown  

بچه بودم، اساساً به این ترتیب هر دو زبان را یاد گرفتم. من، می توانستم به هر دو زبان صحبت کنم. خیلی جالبه آره و حالا به‌عنوان یک بزرگ‌تر

up and as a mom, uh, would you say that this  is a strategy you would like to try with your  

و به‌عنوان یک مادر، آیا می‌گویید که این راهبردی است که می‌خواهید با

son as well, or you are trying already? Yeah. Well, in my case, I, you know, every  

پسرتان نیز امتحان کنید، یا قبلاً تلاش می‌کنید؟ آره خوب، در مورد من، من، می دانید، هر

other thing, every other method of my education  was in English. My, as you said, you know, tv,  

چیز دیگری، هر روش دیگری از آموزش من به زبان انگلیسی بود. همانطور که شما گفتید، تلویزیون،

movies, books, music, everything else was in  English. But what I want for my son is more,  

فیلم، کتاب، موسیقی، همه چیز به زبان انگلیسی بود. اما چیزی که من برای پسرم می‌خواهم بیشتر است،

is a little different. So I would like to use  English only in the home. Like I, I don't really  

کمی متفاوت است. بنابراین می‌خواهم از انگلیسی فقط در خانه استفاده کنم. من هم مثل من، واقعاً نمی‌خواهم

want my husband and I to speak, I, I don't want us  to speak to him in Afrikaans, for example. I would  

من و شوهرم صحبت کنیم، مثلاً نمی‌خواهم با او به زبان آفریقایی صحبت کنیم. من

like for him to be absorbing from his environment.  So his teachers use Afrikaans and I love that. And  

دوست دارم که او از محیط خود جذب شود. بنابراین معلمان او از زبان آفریقایی استفاده می کنند و من آن را دوست دارم. و

his other grandparents use Afikaans as well. So  I would love for him to be able to pick that up.  

سایر پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های او نیز از Afikaans استفاده می‌کنند. بنابراین، دوست دارم که او بتواند آن را انتخاب کند.

And he's already doing it. So, uh, for example, he  was splashing around in the water, and, uh, he's  

و او در حال حاضر این کار را انجام می دهد. بنابراین، اوه، برای مثال، او در آب می‌پاشید، و اوه،

teacher told us at the end of the day that he used  the word "nat". Now "nat" means wet in Afrikaans.  

معلم او در پایان روز به ما گفت که از کلمه «نات» استفاده کرده است. اکنون «نات» در زبان آفریکانسی به معنای مرطوب است.

How does he know what "nat" is? Anyway,  it's really, it's really cute. And,  

او از کجا می داند «نات» چیست؟ به هر حال، واقعاً، واقعاً زیباست. و،

um, I think, yeah, I, I think I would like that  for him. I want him to be able to, you know,  

اوم، من فکر می کنم، بله، من، فکر می کنم این را برای او دوست دارم. من می‌خواهم که او بتواند، می‌دانی،

have that exposure in his environment. But more  specifically, I, I think maybe, um, I would  

آن قرار گرفتن در محیط خود را داشته باشد. اما به طور خاص، من، فکر می‌کنم شاید، اوم،

like for it to be a deliberate sort of effort  from the community. So these are his teachers.  

دوست دارم این یک نوع تلاش عمدی از طرف جامعه باشد. پس اینها معلمان او هستند.

I, I deliberately want them to use Afrikaans  and my mom as well, but at home, he should feel  

من، عمداً می‌خواهم که آنها از آفریکانس و مادرم نیز استفاده کنند، اما در خانه، او باید احساس

comfortable to use English or Afrikaans. So I  want him to know that we can use it here, but  

راحتی کند که از انگلیسی یا آفریقایی استفاده کند. بنابراین می‌خواهم او بداند که ما می‌توانیم از آن در اینجا استفاده کنیم، اما

I, I, I would prefer for him to be really  focused on English for a while at least. Yeah. 

ترجیح می‌دهم حداقل برای مدتی واقعاً روی انگلیسی تمرکز کند. آره

Yeah. Yeah. It's similar to my daughter, because  now I have a daughter, she's one and a half.  

آره آره شبیه دختر من است، چون الان یک دختر دارم، او یک و نیم ساله است.

And, um, you know, in her first year, I didn't  wanna focus on English yet because, you know, I  

و، اوم، می دانید، در سال اول زندگی او، من هنوز نمی خواستم روی انگلیسی تمرکز کنم، زیرا، می دانید، من

really wanted her first language to be Portuguese,  Brazilian Portuguese. Cause, you know, I think it  

واقعاً می خواستم زبان اول او پرتغالی، پرتغالی برزیلی باشد. چون، می‌دانی، فکر می‌کنم

makes sense for her, you know, mother language to  be Portuguese. I mean, we live in Brazil. I mean,  

برای او منطقی است، می‌دانی، زبان مادری آن پرتغالی باشد. منظورم این است که ما در برزیل زندگی می کنیم. منظورم این است که،

you know, so, um, I, I, I want English to be  her second language. Now that she's already,  

شما می دانید، پس، ام، من، من، می خواهم انگلیسی زبان دوم او باشد. حالا که او قبلاً،

uh, she understands pretty much everything in  Portuguese now. And she's speaking already,  

اوه، تقریباً همه چیز را به پرتغالی می‌فهمد. و او در حال صحبت کردن است،

phrases in Portuguese. Now I am starting to  deliberately, you know, just like your mom used to  

عباراتی به زبان پرتغالی. می‌دانی، حالا عمداً شروع می‌کنم، درست مثل کاری که مادرت

do with you, uh, maybe speak some English with her  here and there and giving some instructions like,  

با تو انجام می‌داد، اوه، شاید اینجا و آنجا کمی انگلیسی با او صحبت کنم و دستورالعمل‌هایی مانند،

Oh, give dad a kiss. Come on, kiss. Mm, kiss.  Give dada a kiss. She already calls me Dada. Yeah.  

آه، بابا را ببوس. بیا، ببوس مم، ببوس بابا را ببوس او قبلاً مرا دادا صدا می کند. آره

Since, uh, forever. Because, you know, in Brazil  it's not very common, yeah, to, for kids to call  

از اوه، برای همیشه چون، می‌دانید، در برزیل خیلی معمول نیست، بله، بچه‌ها

their fathers dada. This is more of an English  word. Yeah. Usually in Brazil it's "papai",  

پدرشان را بابا صدا کنند. این بیشتر یک کلمه انگلیسی است. آره معمولاً در برزیل «پاپای» است،

right? Papa, Papai, you know. But, yeah, I'm try,  I'm trying to be the, the parent in the house that  

درست است؟ بابا، پاپای، میدونی اما، بله، تلاش می‌کنم، سعی می‌کنم پدر و مادری در خانه باشم که

speaks the second language with the child. Yeah.  Similar to how your mom spoke Afrikaans with you.  

با کودک به زبان دوم صحبت می‌کند. آره شبیه نحوه صحبت مادرتان با شما به زبان آفریقایی.

Um, I have to say that I'm not so deliberate  with it yet. I've been more casual about it, but,  

اوم، باید بگویم که هنوز خیلی عمدی با آن کار نکرده‌ام. من در مورد آن معمولی تر رفتار کرده ام، اما،

um, I'm testing it out, yeah, to see. But the  exposure is important here. Right? And by the way,  

اوم، دارم آن را آزمایش می کنم، بله، تا ببینم. اما قرار گرفتن در اینجا مهم است. درست؟ و به هر حال، در این مورد،

a great way for you to gain exposure to English  in this case is by using the RealLife English  

یک راه عالی برای اینکه شما با زبان انگلیسی آشنا شوید، استفاده از برنامه RealLife English است

app. Because with the app, you can actually  listen to this week's podcast episode with a  

. زیرا با این برنامه، می‌توانید به قسمت پادکست این هفته با یک

full transcript, a full interactive transcript.  So not only can you listen to us, but also read  

متن کامل، یک متن کامل تعاملی گوش دهید. بنابراین نه تنها می‌توانید به ما گوش دهید، بلکه می‌توانید

along everything that we are saying. So  download the app. It's free to try and,  

هر آنچه را که می‌گوییم بخوانید. بنابراین برنامه را دانلود کنید. امتحان کردن رایگان است و

if you're watching us here on YouTube, the link is  in the description. And if you're listening to us  

اگر ما را اینجا در YouTube تماشا می‌کنید، پیوند در توضیحات موجود است. و اگر

on another platform, just go to Apple App Store or  Google Play Store, search for RealLife English and  

در پلتفرم دیگری به صحبت‌های ما گوش می‌دهید، کافی است به Apple App Store یا Google Play Store بروید، RealLife English را جستجو کنید و

download the app from there. Alright. Casse, um,  still talking about strategies. You mentioned one  

برنامه را از آنجا دانلود کنید. بسيار خوب. کیس، اوم، هنوز درباره استراتژی‌ها صحبت می‌کند. شما یکی را نام بردید

that was used with you, which was one parent,  (one language) one language. Right? But there  

که با شما استفاده می شد، که یکی از والدین، (یک زبان) یک زبان بود. درست؟ اما

are two others that I found out and I thought they  were interesting. One of them is called the MLAH,  

دو مورد دیگر وجود دارد که من متوجه شدم و فکر کردم جالب بودند. یکی از آنها MLAH نام دارد،

which stands for Minority Language At Home.  So apparently minority language at home,  

که مخفف زبان اقلیت در خانه است. بنابراین ظاهراً زبان اقلیت در خانه،

majority language outside of the  home. Have you heard of this strategy? 

زبان اکثریت در خارج از خانه. آیا در مورد این استراتژی چیزی شنیده اید؟

I have, I, I actually think that it makes  sense if, for example, you're living in an,  

من دارم، من، در واقع فکر می‌کنم که منطقی به نظر می‌رسد، برای مثال، اگر شما در یک مکان زندگی می‌کنید،

I dunno, like in your case, I think it might, it  might be a good idea because, uh, your daughter  

نمی‌دانم، مانند مورد شما، فکر می‌کنم ممکن است، ایده خوبی باشد زیرا، اوه، دخترتان

would learn English at home and then be exposed  to Portuguese in, in the world. Um, and I,  

زبان انگلیسی را در خانه یاد بگیرید و سپس با پرتغالی در جهان آشنا شوید. اوم، و من،

I'm doing it the opposite. I reversed this. So I  would basically be using English only at home, and  

برعکس این کار را انجام می دهم. من این را برعکس کردم بنابراین من اساساً از انگلیسی فقط در خانه استفاده می‌کنم، و

he can be exposed to the minority language outside  of the home. So I, I do find the strategy quite  

او می‌تواند در خارج از خانه در معرض زبان اقلیت قرار گیرد . بنابراین، من، استراتژی را کاملاً

interesting because I think it would, uh, it would  really work for kids who are living in a country  

جالب می‌دانم، زیرا فکر می‌کنم، اوه، برای بچه‌هایی که در کشوری زندگی می‌کنند کار می‌کند   که در آن

where English is not the, the first language or  the, the, the dominant language, I would say. 

انگلیسی زبان اول یا زبان غالب نیست. گفتن.

Yeah, I can see why that can be effective. I just  one downside of that structure for me is that I  

بله، می توانم ببینم که چرا می تواند موثر باشد. من فقط یک نقطه ضعف این ساختار برای من این است که

think it takes more effort on the whole family  because in with this (True) strategy, the whole  

فکر می کنم تلاش بیشتری برای کل خانواده لازم است زیرا در این استراتژی (درست)، کل

family inside the house has to speak English in  this case or (Yeah) the second language, right?  

خانواده در داخل خانه باید در این مورد انگلیسی یا (بله) به زبان دوم صحبت کنند. ، درست؟

I mean, it is not just one parent. Yeah. Because  your strategy was one parent, one language. But in  

منظورم این است که فقط یکی از والدین نیست. آره زیرا استراتژی شما یک والدین، یک زبان بود. اما در

this case, the mom, the dad, the siblings should  be using only the second language at home. That  

این مورد، مادر، پدر، خواهر و برادر باید فقط از زبان دوم در خانه استفاده کنند.

can definitely work. But you have to analyze in  your family if that is feasible. Yeah. If it is  

قطعاً می‌تواند کار کند. اما اگر این امکان پذیر است، باید در خانواده خود آنالیز کنید. آره اگر

practical for you to apply. Yeah. But definitely  a nice strategy to try it as well. Yeah? 

برای شما کاربردی است که درخواست دهید. آره اما قطعاً یک استراتژی خوب برای امتحان کردن آن نیز هست. آره؟

Yeah. I think, like, I think one thing that I,  I, I find especially on the point that you're  

آره فکر می‌کنم، مثلاً، فکر می‌کنم یک چیزی که من، من، به خصوص در مورد این نکته که شما

making about it being, you know, really  stressful for everyone involved, is that  

درباره آن می‌بینید، واقعاً استرس‌زا برای همه افراد درگیر است، این است که

I think we have to be consistent with these  strategies. I, I'm not saying we have to be  

من فکر می‌کنم ما باید با این استراتژی‌ها سازگار باشیم. . من، نمی‌گویم که باید

strict policemen, you know, if you don't do  it, you know, you are gonna be in trouble or  

پلیس سخت‌گیر باشیم، می‌دانی، اگر این کار را نکنی، می‌دانی که به دردسر می‌افتی یا

something like that. I think that it just helps  us to achieve results faster or to be more,  

چیزی شبیه به آن. من فکر می‌کنم که به ما کمک می‌کند سریع‌تر به نتایج دست یابیم یا بیشتر باشیم

um, you know, it just helps to be deliberate  when we do these things. And I think with,  

. و من فکر می‌کنم با،

with being deliberate, you know, the results are  that your kid is probably gonna learn the language  

با عمدی بودن، می‌دانید، نتایج این است که احتمالاً فرزند شما زبان   را

a lot faster. You're gonna see results sooner.  And I think there's something very interesting,  

خیلی سریع‌تر یاد می‌گیرد. زودتر نتیجه رو میبینی و من فکر می‌کنم چیز بسیار جالبی وجود دارد،

because I know the downside, or one con of,  uh, that people often mentioned about raising  

زیرا می‌دانم جنبه منفی یا یکی از معایب آن، که مردم اغلب در مورد بزرگ کردن

bilingual kids or, you know, exposing them to  multiple languages early on, is that they end up,  

کودکان دوزبانه یا، می‌دانید، قرار دادن آن‌ها با چند زبان در اوایل به آن اشاره می‌کنند، این است که در نهایت

um, either not speaking very well, they don't  speak the language very well, they're confused,  

، یا خیلی خوب صحبت نمی‌کنند، زبان را خیلی خوب صحبت نمی‌کنند، گیج می‌شوند،

or they end up starting to speak quite late later  on, like at four or age four or something like  

یا در نهایت دیرتر شروع به صحبت می‌کنند ، مثلاً در چهار سالگی یا چهار سالگی یا چیزی شبیه به

that. Um, I'm not laughing at those kids because  I think being completely bilingual is worth it.  

آن. اوم، من به آن بچه‌ها نمی‌خندم، زیرا فکر می‌کنم کاملاً دوزبانه بودن ارزشش را دارد.

If you're only starting to speak at four, totally  fine. But, um, I, I think every case is different.  

اگر تازه از چهار سالگی شروع به صحبت می کنید، کاملاً خوب است. اما، من، فکر می کنم هر موردی متفاوت است.

So I think this is something to think about for  parents, right? Like, what works for you, um, you  

بنابراین فکر می‌کنم این چیزی است که برای والدین باید به آن فکر کنند ، درست است؟ مثلاً، چه چیزی برای شما کار می کند، اوم، شما

know, what works for your kid as well. So, yeah. That's true. And I a hundred percent agree with  

می دانید، چه چیزی برای فرزند شما نیز مفید است. پس آره. درست است. و من صد در صد با

you with the consistency. So pick the strategy  that works best for your family and be consistent  

شما موافقم. بنابراین، استراتژی را انتخاب کنید که برای خانواده‌تان بهترین است و

with it. Yeah, I really agree with that.  So, so far we have discussed one parent,  

با آن سازگار باشید. بله، من واقعا با آن موافقم. بنابراین، تا کنون در مورد یک والدین،

one language. Minority language at home,  everybody speaks it. Yeah? And then there's  

یک زبان بحث کرده‌ایم. زبان اقلیت در خانه، همه به آن صحبت می‌کنند. آره؟ و سپس

a third strategy also, which is called Time  and Place. That means that you designate, uh,  

یک استراتژی سوم نیز وجود دارد که زمان و مکان نام دارد. این بدان معناست که شما

specific activities that the family does, and  during those activities, the second language is  

فعالیت‌های خاصی را تعیین می‌کنید که خانواده انجام می‌دهند، و در طول آن فعالیت‌ها، فقط به زبان دوم

spoken only. So let's say for example, whenever  we have dinner together as a family, uh, we only  

صحبت می‌شود. بنابراین، مثلاً، هر زمان که به عنوان خانواده با هم شام می‌خوریم، فقط با

speak English together or the second language, or  whenever we go to the park. Yeah. Every Sunday.  

هم انگلیسی یا زبان دوم صحبت می‌کنیم، یا هر زمان که به پارک می‌رویم. آره هر یکشنبه.

Our conversation is all in English. So this is  another strategy, Time and Place. Any thoughts on  

مکالمه ما همه به زبان انگلیسی است. بنابراین این یک استراتژی دیگر است، زمان و مکان. نظری در مورد

this one, Casse? It seems more flexible. Yes? Yeah, I, I think this in my mind, I mean,  

این یکی دارید، کیس؟ به نظر منعطف تر است. آره؟ بله، من، این را در ذهنم فکر می‌کنم، یعنی

you can tell me what you think, but I, I feel like  this might work better for an older kid. I feel  

می‌توانید به من بگویید چه فکر می‌کنید، اما من، احساس می‌کنم این ممکن است برای یک بچه بزرگ‌تر بهتر عمل کند. من احساس می‌کنم

like when your child is like three, they don't  really care. They, they'll do what they want.  

وقتی فرزند شما سه ساله است، واقعاً اهمیتی نمی‌دهد. آنها، آنها آنچه را که می خواهند انجام می دهند.

They're little rebels at that age. Like, nah,  I'm not doing it. I'll just keep (They are) So  

آنها در این سن شورشیان کوچکی هستند. مثلاً، نه، من این کار را نمی‌کنم. من فقط نگه می دارم (آنها هستند) بنابراین

I think this is one that you might consider, you  know, for an older kid or a toddler who is, um,  

من فکر می کنم این موردی است که می توانید برای یک بچه بزرگتر یا کودک نوپایی که

you know, a little bit more interested and keen  to, to try the strategy. But I think younger kids  

کمی بیشتر علاقه مند و مشتاق است در نظر بگیرید. استراتژی اما من فکر می‌کنم بچه‌های کوچک‌تر

might benefit more from the other two strategies.  Um, I mean, like I said before, they're sponges.  

ممکن است از دو استراتژی دیگر سود بیشتری ببرند. اوم، یعنی همانطور که قبلاً گفتم، آنها اسفنج هستند.

They really, they, they take in everything you're  saying. So if you're having dinner, I can imagine  

آنها واقعاً، آنها، همه چیزهایی را که شما می‌گویید قبول می‌کنند . بنابراین اگر شام می‌خورید، می‌توانم تصور کنم

it might be really nice for you to say, you know,  this is an a lasagna. They're like, oh, cool  

شاید خیلی خوب باشد که بگویید، می‌دانید، این یک لازانیا است. آنها مانند، اوه،

lasagna. What's that? Um, maybe, I don't know.  I think it's, that's Italian, but I mean, like,  

لازانیا باحال هستند. آن چیست؟ ام، شاید، من نمی دانم. فکر می‌کنم این ایتالیایی است، اما منظورم این است که،

um, I, I'm just using an opportunity, or pasta and  um, you know, they might know it by a different  

اوم، من، من فقط از یک فرصت استفاده می‌کنم، یا ماکارونی و اوم، می‌دانی، ممکن است آن‌ها آن را با نام دیگری بدانند

name. And, and so anyway, the point that I'm  making is that it's a fun, you should be, again,  

. و، و به هر حال، نکته‌ای که من به آن اشاره می‌کنم این است که این یک سرگرمی است، شما باید باز هم

deliberate, so you, you're making that effort  while you're eating. You cannot just expect,  

عمدی باشید، بنابراین شما، در حین غذا خوردن، این تلاش را انجام می‌دهید. شما نمی‌توانید فقط انتظار داشته باشید،

um, the kids should jump in while you're having  a conversation over dinner about politics. So  

امم، بچه‌ها باید هنگام صرف شام در مورد سیاست صحبت کنید. بنابراین

you should make the conversation, include  them in the conversation, you know, mention,  

باید مکالمه را بسازید، آنها را در مکالمه بگنجانید، می دانید، ذکر کنید،

you know, teach them new vocabulary, phrases. Yeah. Yeah. That, that's interesting what you  

می دانید، واژگان، عبارات جدید را به آنها آموزش دهید. آره آره این جالب است که شما می

say. I mean, maybe the Time and Place strategy  could work with older kids. Yeah. You designate  

گویید. منظورم این است که شاید استراتژی زمان و مکان بتواند با بچه های بزرگتر کار کند. آره شما گاهی اوقات تعیین می کنید

sometimes, but you know, if the child is so  young, I mean, they are sponges like you said,  

، اما می دانید، اگر کودک خیلی جوان است، منظورم این است که آنها اسفنج هایی هستند که شما گفتید،

right? They absorb everything. So either  Minority Language At Home or you know,  

درست است؟ همه چیز را جذب می کنند. بنابراین، یا زبان اقلیت در خانه یا می‌دانید،

One parent, One language, yeah, those seem to be,  uh, better strategies. Right. One thing that I do  

یکی از والدین، یک زبان، بله، به نظر می‌رسد اینها، اوه، استراتژی‌های بهتری هستند. درست. یکی از کارهایی که من

nowadays with my son, cause he's 12 now, yeah,  he's older. So, um, nowadays, uh, I kind of,  

این روزها با پسرم انجام می دهم، زیرا او اکنون 12 ساله است، بله، او بزرگتر شده است. بنابراین، اوم، این روزها، اوه، من به نوعی،

I don't know if I'm being a bad parent for doing  this, but, you know, I kind of forbid him nowadays  

نمی‌دانم آیا برای انجام این کار پدر و مادر بدی هستم یا نه ، اما، می‌دانید، من به نوعی او را

to watch dubbed movies. Literally, I forbid him.  Yeah. He's forbidden to watch dubbed movies. He  

از تماشای فیلم‌های دوبله منع می‌کنم. به معنای واقعی کلمه من او را منع می کنم. آره تماشای فیلم های دوبله ممنوع است. او

has to watch them in English. Yeah. And, uh, now  he has finally, you know, at, at the beginning,  

باید آنها را به زبان انگلیسی تماشا کند. آره و اوه، حالا بالاخره، می‌دانید، در ابتدا،

uh, he would complain a lot about this because he  wanted to watch it in Portuguese and everything.  

او خیلی از این موضوع شکایت می‌کرد، زیرا می‌خواست آن را به پرتغالی و همه چیز تماشا کند.

Right. So nowadays I allow him to watch  animations dubbed cuz you know, I think,  

درست. بنابراین امروزه به او اجازه می‌دهم انیمیشن‌های دوبله‌شده را تماشا کند، چون می‌دانید، فکر می‌کنم، می‌دانید،

you know, that's okay. It's an animation, fine,  watch it dubbed. But if you're watching any  

اشکالی ندارد. این یک انیمیشن است، خوب، آن را دوبله تماشا کنید. اما اگر در حال تماشای هر

other movie that is a movie, yeah, watch it in  English. And he's already doing that. What he  

فیلم دیگری هستید که یک فیلم است، بله، آن را به انگلیسی تماشا کنید . و او در حال حاضر این کار را انجام می دهد. کاری که او

does today is he watches the movie with the audio  in English and the subtitles in Portuguese, fine,  

امروز انجام می‌دهد این است که فیلم را با صدا به زبان انگلیسی و زیرنویس به زبان پرتغالی تماشا می‌کند، خوب،

at least he's listening to English. I'm happy  with that. But then when he watches something  

حداقل به انگلیسی گوش می‌کند. من از آن خوشحالم. اما وقتی او

with my wife and I, the three of us together,  sometimes we do that, then it is full on English,  

با همسرم و من، ما سه نفر با هم، چیزی را تماشا می‌کند، گاهی اوقات این کار را انجام می‌دهیم، آنوقت به انگلیسی کامل می‌شود،

like audio in English and subtitles in English.  And nowadays he has already adapted to this habit.  

مانند صدا به انگلیسی و زیرنویس انگلیسی. و امروزه او قبلاً با این عادت سازگار شده است.

And, you know, uh, now, you know, it's been  working well and he understands a lot of things,  

و، می‌دانی، اوه، حالا، می‌دانی، خوب کار می‌کرده و او چیزهای زیادی را می‌فهمد، می‌دانی

you know? Uh, so cuz you know, I think it's  important. I started watching movies in  

؟ اوه، پس می دانید، فکر می کنم مهم است.

English with my parents when I was seven, seven or  eight. Even though my parents didn't know English,  

از هفت، هفت یا هشت سالگی با والدینم شروع به تماشای فیلم به زبان انگلیسی کردم . حتی با وجود اینکه والدینم انگلیسی نمی‌دانستند،

they had this habit of watching things in  English because they like to consume the  

آنها این عادت را داشتند که به انگلیسی چیزها را تماشا کنند، زیرا دوست دارند

movies in the original language. So maybe, um,  since I was younger, yeah, there was this little  

فیلم‌ها را به زبان اصلی مصرف کنند. بنابراین شاید، اوم، از زمانی که من جوان بودم، بله، این دانه کوچک قبلاً وجود داشت،

seed already like, oh, you know, I'm listening  to English here in the movies. That's great.  

اوه، می دانید، من اینجا در فیلم ها به انگلیسی گوش می دهم. عالیه.

Even though, you know, I wasn't studying it. And it's fun. It's like, it's something that  

با وجود اینکه، می دانید، من آن را مطالعه نمی کردم. و این سرگرم کننده است. مثل این است که از آن

he enjoys. (Yeah) So he's not, you know, like you  said, it's not like he's just sitting there taking  

لذت می‌برد. (بله) پس او نیست، می دانید، همانطور که گفتید، اینطور نیست که او فقط در آنجا نشسته باشد و

notes, you know, every phrase that he's, but I, I  think this is a, a brilliant, um, way to include  

هر عبارتی را که دارد یادداشت کند، اما من، فکر می کنم این روشی عالی برای گنجاندن

the learning process, you know, into daily life.  I, I think with, with little kids, if your kids  

آن است. فرآیند یادگیری، می دانید، در زندگی روزمره. من فکر می‌کنم با بچه‌های کوچک، اگر بچه‌های شما

are younger, like my son for example, he loves  games and he loves music. And there are so many,  

کوچک‌تر هستند، مثلاً پسرم، او عاشق بازی است و عاشق موسیقی است. و بسیاری از

um, like songs, kids songs that are translated  into different languages. And so, for example, he,  

آهنگ‌ها، آهنگ‌های کودکانه به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌اند. و بنابراین، برای مثال، او،

he can understand the songs, he can understand the  music in other languages as well. And the apps,  

می‌تواند آهنگ‌ها را بفهمد، می‌تواند موسیقی را به زبان‌های دیگر نیز درک کند. و برنامه‌ها،

he always changes the apps cause he loves  listening to French for some reason. So you'll  

او همیشه برنامه‌ها را تغییر می‌دهد، زیرا به دلایلی عاشق گوش دادن به زبان فرانسوی است. بنابراین می‌شنوید که

hear him say Bonjour, cuz he, he's playing  this game where every time you move the,  

او می‌گوید Bonjour، زیرا او دارد این بازی را انجام می‌دهد که هر بار که شخصیت‌ها را حرکت می‌دهید،

um, anyway, the characters, anyway,  the point is that they're, they're,  

به هر حال، نکته این است که آنها هستند، آنها هستند،

the language learning process can be so much  fun for, for little kids, especially because,  

فرآیند یادگیری زبان می‌تواند انجام شود. برای بچه‌های کوچک بسیار سرگرم‌کننده است، به‌ویژه به این دلیل که،

um, the nursery rhymes, they learn it in another  language, um, which is what he's doing at school  

اوم، قافیه‌های مهد کودک، آن‌ها آن را به زبان دیگری یاد می‌گیرند، اوم، این همان کاری است که او در مدرسه انجام می‌دهد

and then again at home. And we make it part  of his daily routine. So yes, he, he's exposed  

و دوباره در خانه. و ما آن را بخشی از برنامه روزانه او می کنیم. بنابراین بله، او

to English all the time at home, but we don't  stop him from, you know, if he's curious about,  

همیشه در خانه در معرض انگلیسی است، اما ما او را از این کار منع نمی‌کنیم، می‌دانید، اگر کنجکاو است،

um, you know, listening to French, for example.  He has an obsession with that game. But,  

مثلاً به زبان فرانسوی گوش کند. او به آن بازی وسواس دارد. اما،

um, anyway, yeah, it's, it's something that I  would definitely say works with younger kids. 

اوم، به هر حال، بله، این چیزی است که مطمئناً می‌توانم بگویم با بچه‌های کوچک‌تر کار می‌کند.

Yeah. I mean, cuz at the end of the  day, children naturally pick up habits  

آره منظورم این است که در پایان روز، کودکان به طور طبیعی عادات

and culture from their parents.  Yeah. (Absolutely.) So they, they  

و فرهنگ را از والدین خود می گیرند. آره (مطمئناً.) پس آنها،

observe. Yeah. (Yeah.) So whatever the parents  do, the children tend to emulate. So if you,  

مشاهده می کنند. آره (بله.) بنابراین هر کاری که والدین انجام می دهند، بچه ها تمایل دارند از آن الگوبرداری کنند. بنابراین، اگر شما،

as the parent already has the habit of using  English every day, chances are your child  

همانطور که والدین عادت دارند هر روز از انگلیسی استفاده کنند، به احتمال زیاد فرزندتان

will pick up the habit from you as well. Yeah.  (Exactly) So it will be more effortless, right? 

این عادت را از شما نیز خواهد گرفت. آره (دقیقا) پس بی زحمت تر خواهد بود، درست است؟

Yeah. Pronunciation too. I think, like, let's  not, you know, one thing, vocabulary - yes,  

آره تلفظ هم فکر می‌کنم، یک چیز، واژگان - بله،

but pronunciation, I think like, my son uses  American English, I feel better than me.  

اما تلفظ، فکر می‌کنم پسرم از انگلیسی آمریکایی استفاده می‌کند، من احساس بهتری نسبت به خودم دارم.

Um, in South Africa we say, you know, the classic  Water, it's Water or, yeah, Better. He says,  

اوم، در آفریقای جنوبی می گوییم، می دانید، آب کلاسیک، آب است یا، بله، بهتر. او می گوید،

Better. He says Water. And he, I just like,  I feel like, (Look at that.) how little one,  

بهتر است. می گوید آب. و او، من فقط دوست دارم، احساس می کنم، (به آن نگاه کن.) چقدر کوچولو،

how did you learn that? It's because he listens  to (Right) all of these songs and programs  

چطور این را یاد گرفتی؟ به این دلیل است که او به همه این آهنگ‌ها و برنامه‌ها (درست)

in, in, in American English. So it's that. There you go. Yeah. It's the exposure,  

به زبان انگلیسی آمریکایی گوش می‌دهد. پس همین است. شما بروید. آره این نوردهی است،   قرار

the constant exposure. Yeah. (Exactly.) And  dear listeners, um, a great way for you to,  

گرفتن در معرض مداوم. آره (دقیقا.) و شنوندگان عزیز، اوم، یک راه عالی برای شما که می‌توانید

again, to live your English every day, consume  English every day, is by using the RealLife app.

هر روز انگلیسی خود را زندگی کنید، هر روز انگلیسی مصرف کنید، استفاده از برنامه RealLife است.

So Casse still talking about bilingual kids,  kids that speak more than one language. That  

بنابراین کاس هنوز درباره بچه‌های دوزبانه صحبت می‌کند، کودکانی که بیش از یک زبان صحبت می‌کنند. این

reminds me of a, a nice movie actually that I  saw a long time ago. I think it's from 2004,  

مرا یاد یک فیلم خوب می‌اندازد که مدت‌ها پیش دیده بودم. فکر می‌کنم مربوط به سال 2004 باشد،

if my memory doesn't fail me now,  called Spanglish with Adam Sandler.  

اگر حافظه‌ام اکنون از بین نرود، به نام Spanglish با آدام سندلر. آیا

Have you seen that movie? I have, it's beautiful. 

آن فیلم را دیده اید؟ من دارم، زیباست

So Paz Vega plays a Mexican immigrant who goes  to the US with her daughter for a better life,  

بنابراین پاز وگا نقش یک مهاجر مکزیکی را بازی می‌کند که با دخترش برای زندگی بهتر به آمریکا می‌رود،

and she gets this job working for an  American family in their house. And,  

و او این شغل را برای یک خانواده آمریکایی در خانه‌شان پیدا می‌کند. و،

um, Adam Sandler lives there and, uh, they  start having some sort of, uh, I think it  

اوم، آدام سندلر در آنجا زندگی می‌کند و، اوه، آنها شروع به داشتن نوعی رابطه می‌کنند، اوه، من فکر می‌کنم این رابطه

starts as a working relationship that evolves  to friendship or even something else, right,  

به عنوان یک رابطه کاری شروع می‌شود که به دوستی یا حتی چیز دیگری تبدیل می‌شود، درست است،

Casse? I don't know if they actually get to have  a romantic relationship in that movie, do they? 

کیس؟ نمی‌دانم آیا آنها واقعاً در آن فیلم رابطه‌ای عاشقانه برقرار می‌کنند، درست است؟

I, I, I might be mistaken, but I think that  they don't, I think there's just a really deep  

من، من، ممکن است اشتباه کنم، اما فکر می‌کنم که آن‌ها این کار را نمی‌کنند، فکر می‌کنم فقط یک ارتباط واقعاً عمیق

connection there. Like, I think there's, yeah,  and I think it's beautiful because of that. It's  

در آنجا وجود دارد. مثلاً، فکر می‌کنم وجود دارد، بله، و فکر می‌کنم به این دلیل زیباست.

really wholesome, I would say.  I think that'd be beautiful. 

من می‌توانم بگویم این واقعاً مفید است. من فکر می کنم که زیبا باشد

That's a nice word. Wholesome.  What's that? Wholesome. 

این کلمه خوبی است. سالم آن چیست؟ سالم

It's more like, sort of morally good. Like it's,  it's not, uh, corrupt in any way. It's not,  

بیشتر شبیه این است که از نظر اخلاقی خوب است. مثل اینکه هست، به هیچ وجه فاسد نیست. اینطور نیست،   می

you know, there's nothing, no bad, there's  nothing bad about their relation, relationship. 

دانید، هیچ چیز، هیچ بدی، هیچ چیز بدی در رابطه، رابطه آنها وجود ندارد.

But I'm bringing this movie up because I remember  that there is this funny clip where, um, I think  

اما من این فیلم را مطرح می‌کنم زیرا یادم می‌آید که این کلیپ خنده‌دار وجود دارد که در آن، اوم، فکر می‌کنم،

the mom, she gets mad at Adam Sandler's character  because he gives, uh, her daughter money. I, I I,  

او از شخصیت آدام سندلر عصبانی می‌شود، زیرا او به دخترش پول می‌دهد. من، من،

I think he, uh, he, he bets something with the  kids, you know? And then, uh, you know, uh,  

فکر می‌کنم او، او، او، او با بچه‌ها چیزی شرط می‌بندد، می‌دانی ؟ و بعد، اوه، می‌دانی، اوه،

her daughter wins the bet or something like that.  And then, you know, the mother gets mad at that,  

دخترش شرط می‌برد یا چیزی شبیه به آن. و بعد، می‌دانی، مادر از این کار عصبانی می‌شود، می‌دانی

you know, because he gave her money. But then,  uh, this thing is funny because she doesn't speak  

، چون به او پول داده است. اما بعد، آه، این چیز خنده دار است زیرا او انگلیسی صحبت نمی کند

English. The mom, she speaks only Spanish. So she  needs her daughter to translate for her what she  

. مادر، او فقط اسپانیایی صحبت می کند. بنابراین او نیاز دارد که دخترش آنچه را که

wants to say. And it's really cool to see like,  you know, the translation, the life translation.  

می‌خواهد بگوید برایش ترجمه کند. و واقعاً جالب است که مانند، می دانید، ترجمه، ترجمه زندگی را ببینید.

So, uh, we have the clip here, T and, could you  please play for us the first part and then we  

بنابراین، اوه، ما این کلیپ را اینجا داریم، T و، لطفاً می‌توانید قسمت اول را برای ما پخش کنید و سپس می‌توانیم

can talk about that a little bit? <Speaking Spanish> I'm sorry.  

کمی در مورد آن صحبت کنیم؟ <اسپانیایی صحبت می کنم> متاسفم.

Did you give this money to my daughter? Okay. I,  I made a deal with the kids, all the kids. Oh no.  

این پول را به دخترم دادی؟ باشه. من، با بچه ها، همه بچه ها معامله کردم. وای نه.

<Speaking Spanish> Oh no, please <Speaking  Spanish> <Translating fast into English>. 

<Speaking Spanish> اوه نه، لطفا <Speaking Spanish> <Translating fast to English>.

And then, you know, it becomes really  hard to understand because, you know,  

و سپس، می‌دانید، درک آن واقعاً سخت می‌شود، زیرا، می‌دانید،

it's like cross-talking there.  (Yeah.) But in terms of language,  

مانند صحبت کردن در آنجا است. (بله.) اما از نظر زبان،

we have some nice things here to point  out. First of all, the question "Did  

ما در اینجا باید به نکات خوبی اشاره کنیم. اول از همه، سوال "آیا

you give this money to my daughter?" Did you give this one to my daughter? 

این پول را به دخترم دادی؟" این یکی رو به دخترم دادی؟

Um, how would you explain the connected  speech in this question, Casse? 

اوم، کیس، سخنرانی مرتبط در این سوال را چگونه توضیح می‌دهید؟

So basically we have what's known as  elision here. So the D sound, the D in Did,  

بنابراین اساساً ما چیزی را داریم که در اینجا به عنوان  elision شناخته می‌شود. بنابراین صدای D، D در Did،

and the Y in You basically form /j/ sound. So  what you hear is basically Dih-jew:Did you,  

و Y در You اساساً صدای /j/ را تشکیل می‌دهند. بنابراین، آنچه می شنوید اساساً دیه یهودی است: آیا

did you give this money to my daughter? Yeah. Yeah. And I think that's amazing because,  

این پول را به دختر من دادید؟ آره آره و من فکر می‌کنم این شگفت‌انگیز است، زیرا، می‌دانی،

you know, uh, the girl, her daughter,  she speaks fluently, right? I mean,  

اوه، دختر، دخترش، او روان صحبت می‌کند، درست است؟ منظورم این است،

both English and Spanish, right?  She has great pronunciation and,  

هم انگلیسی و هم اسپانیایی، درست است؟ او تلفظ عالی دارد و،

uh, and then Adam Sandler's character  replies. "I made a deal with the kids." 

و سپس شخصیت آدام سندلر پاسخ می دهد. "من با بچه ها معامله کردم."

I made a deal with the kids. So what does it mean when  

من با بچه ها معامله کردم. بنابراین، وقتی

you make a deal with someone, Casse? If you make a deal with someone, you're agreeing  

با کسی معامله می‌کنید، چه معنایی دارد؟ اگر با کسی معامله می‌کنید،

to certain terms. So if this happens, I will  give you this. So this would be considered a  

با شرایط خاصی موافقت می‌کنید. بنابراین اگر این اتفاق بیفتد، این را به شما می‌دهم. بنابراین این یک معامله تلقی می شود

deal. It's an agreement. We can use that word as  well, like making an agreement to do something. 

. این یک توافق است. می‌توانیم از آن کلمه نیز استفاده کنیم ، مانند توافق برای انجام کاری.

And we also have some nice connected  speech here, right? Because the A  

و ما همچنین چند سخنرانی مرتبط خوب در اینجا داریم، درست است؟ زیرا A

gets reduced to a schwa sound: uh, uh, and also  we connect Made with uh, and then it sounds like  

به صدای schwa کاهش می‌یابد: اوه، اوه، و همچنین Made را با uh وصل می‌کنیم، و سپس صدای آن شبیه

Mei-duhMei-duh. And then we say, Made a deal, Made  a deal with, I made a deal with the kids. That's  

Mei-duhMei-duh می‌شود. و سپس می‌گوییم، معامله کردم، با بچه‌ها معامله کردم.

how he says it. And then, uh, this argument  continues in the clip, and we have another  

او این را می گوید. و سپس، اوه، این بحث در کلیپ ادامه می‌یابد، و ما یک

short clip to watch, uh, T if you could roll it  for us and then we can dissect maybe a couple  

کلیپ کوتاه دیگر داریم که می‌خواهیم تماشا کنیم، آه، اگر می‌توانید آن را برای ما پخش کنید و سپس می‌توانیم شاید چند

more, um, meanings and connective speech here. <Speaking Spanish> $50 is a lot of money. I,  

دیگر، امم، معانی و گفتار پیوندی را اینجا تشریح کنیم. <اسپانیایی صحبت کردن> 50 دلار پول زیادی است. من،

I, I know, I know. I <Speaking Spanish>.  Oh shit. <¡Ai, Mierda!> I'm sorry. Come on.  

من، می دانم، می دانم. من <اسپانیایی صحبت می کنم>. اه لعنتی. <¡Ai, Mierda!> متاسفم. بیا دیگه.

I get what you're upset about.  <Speaking Spanish>. Excuse me. 

فهمیدم از چی ناراحتی <اسپانیایی صحبت کردن>. ببخشید.

It (I love.. ) was funny when, what,  what do... I think, you gotta say  

این (من دوست دارم..) خنده دار بود وقتی، چه کاری، چه کاری... فکر می کنم، شما باید

the same thing. What, what (Yeah.) is it? I, I, I think it's like the mom's reaction to when  

همین را بگویید. چه چیزی (آره.) چیست؟ من، من، فکر می‌کنم این مانند واکنش مادر به زمانی است که

she uses like, the swear word. I think it's like,  like how, what are you saying? How, how could you  

او از کلمه فحش استفاده می‌کند. من فکر می‌کنم مثل این است که چطور می‌گویید؟ چطور، چطور تونستی

even say that? Yeah. It's like, it's funny. Yeah. Yeah. It was funny how even that the  

اینو بگی؟ آره انگار خنده داره آره آره خنده دار بود که حتی این

girl translate it, right? Even the swear word. Yeah. And then you see her face after like,  

دختر آن را چگونه ترجمه می کند، درست است؟ حتی فحش دادن. آره و سپس چهره او را بعد از اینکه،

Ooh. Yeah. And that's the thing with  kids, it's like you, with your, you know,  

اوه، می‌بینید. آره و این چیزی است که در مورد بچه‌ها وجود دارد، مثل شما، با

um, with having your code language with your  wife, I think they're, they're picking up,  

زبان رمزتان با همسرتان، فکر می‌کنم آن‌ها دارند، آن‌ها می‌دانند،

they know what it means. They might not, you  know, maybe they, you don't want them to know,  

معنی آن را می‌دانند. آنها ممکن است نه، شما می دانید، شاید آنها، شما نمی خواهید آنها بدانند،

or you don't want them to use that word,  but they're picking up everything. Yeah. 

یا شما نمی خواهید آنها از آن کلمه استفاده کنند، اما آنها همه چیز را انتخاب می کنند. آره

We have some nice phrases here, Casse. The first  one, uh, the girl says A lot of money, right? 

ما در اینجا عبارات خوبی داریم، کیس. اولی، اوه، دختر می گوید پول زیادی، درست است؟

$50 is a lot of money. But there is some nice connected speech  

50 دلار پول زیادی است. اما چند سخنرانی مرتبط زیبا وجود دارد

that she, she uses. Could you break it downfor us? So the A in A lot is pronounced as a  

که او از آن استفاده می کند. آیا می توانید آن را برای ما تجزیه کنید؟ بنابراین A در A lot به صورت schwa تلفظ می شود

schwa: uh. And then we have the T in Lot, which  is pronounced as a Flap T sound. So we pronounce  

: اوه. و سپس T را در Lot داریم که به صورت صدای Flap T تلفظ می‌شود. بنابراین ما

it as a Duh. And this then joins with the O in Of,  which is also pronounced as a schwa sound. So we  

آن را به صورت Duh تلفظ می کنیم. و سپس به O در Of می پیوندد که به صورت صدای شوا نیز تلفظ می شود. بنابراین، ما

have uh-loh-duh, uh-loh-duh, a lot of money. Again, just pointing out the amazing English  

پول زیادی داریم. دوباره، فقط به انگلیسی شگفت‌انگیز اشاره می‌کنم که

the girl has, yeah, a lot of, a lot of money. She  speaks just like a American, right? Then, uh, Adam  

دختر، بله، پول زیادی دارد. او مثل یک آمریکایی صحبت می کند، درست است؟ سپس، اوه،

Sandler's character, he says this phrase, I get  what you're upset about. So just to break down  

شخصیت آدام سندلر، او این عبارت را می‌گوید، متوجه شدم از چه چیزی ناراحت هستید. بنابراین فقط برای اینکه

the pronunciation here, he says, I get, I get.  So the T there is a Stop T, he doesn't say I get,  

تلفظ را در اینجا به هم بریزد، می‌گوید، می‌فهمم، می‌گیرم. بنابراین T وجود دارد یک توقف T است، او نمی گوید می گیرم،

but I get, I get. And then What - another stop  T there. Now what? But what, what? So very often  

اما می گیرم، می گیرم. و سپس What - یک توقف دیگر در آنجا. حالا چی؟ اما چی، چی؟ بنابراین خیلی اوقات

this You're gets reduced to a Yir, which is  how we hear it here. So what yir? So he says,  

این You're به یک Yir کاهش می‌یابد، که در اینجا آن را می‌شنویم. پس چی؟ بنابراین او می‌گوید،

I get what yir. I get what you're upset. And then  again, the T here for upset kind of disappears.  

من چه چیزی را می‌فهمم. فهمیدم از چی ناراحتی و سپس دوباره، T اینجا برای ناراحتی به نوعی ناپدید می شود.

And then actually it doesn't disappear because,  you know, we have a vowel right after for the  

و سپس در واقع ناپدید نمی‌شود زیرا، می‌دانید، ما یک واکه بلافاصله بعد از آن داریم

about. So the T becomes a Flap T sound. So upset.  You see, Upset about, upset about. And I believe  

. بنابراین T تبدیل به صدای Flap T می شود. خیلی ناراحت. می بینید، ناراحت، ناراحت. و من معتقدم

that he says about in the clip, but it becomes  optional. Some people, they say the T here at the  

که او در مورد آن در کلیپ می گوید، اما اختیاری می شود. برخی از مردم، T را اینجا در

end of the sentence. Sometimes you might not hear  it, you might hear just about, but either about  

انتهای جمله می‌گویند. گاهی اوقات ممکن است آن را نشنوی، ممکن است فقط درباره آن بشنوی، اما یا در مورد

or about. Those are common ones, but that's how he  says it. I get what you're upset about. Like that.  

یا در مورد. این موارد رایج هستند، اما او اینطور می گوید. فهمیدم از چی ناراحتی مثل اون.

What does it mean, Casse, when you say, I get what  you are upset about, what does that mean? I get. 

کیس، وقتی می گویی متوجه شدم از چه چیزی ناراحتی، یعنی چه؟ می گیرم.

Yeah. So when you get something, it means  that you understand that thing. So he's  

آره بنابراین وقتی چیزی به دست می آورید، به این معنی است که آن چیز را می فهمید. بنابراین او می‌گوید که

saying he understands what she's upset about. So now it's time for the Big Challenge of the day.  

می‌فهمد او از چه چیزی ناراحت است. بنابراین اکنون زمان چالش بزرگ روز است.

All right guys, so the Big Challenge for you to  answer today is in your opinion, what is the best  

بسیار خوب بچه ها، بنابراین چالش بزرگی که امروز باید پاسخ دهید این است که به نظر شما بهترین

age to start learning a second language and why?  Share your thoughts in the comment section below.  

سن برای شروع یادگیری زبان دوم چیست و چرا؟ نظرات خود را در بخش نظرات زیر به اشتراک بگذارید.

If you're watching us on YouTube or simply drop  us a line at [email protected]. We are  

اگر ما را در YouTube تماشا می‌کنید یا به سادگی یک خط به آدرس [email protected] برای ما ارسال کنید. ما مشتاقانه

looking forward to hearing your responses. And  we also have a very nice comment that one of  

منتظر شنیدن پاسخ‌های شما هستیم. و همچنین یک نظر بسیار خوب داریم که یکی از

our viewers here on YouTube left in the video 333  in the episode about values that Ethan and I had.  

بینندگان ما در اینجا در YouTube در ویدیوی 333 در قسمت مربوط به ارزش‌هایی که من و ایتان داشتیم، گذاشت.

And, um, he says something really nice here,  Casse, could you read his comment for us? 

و اوم، او در اینجا چیز بسیار خوبی می گوید، کیس، می توانید نظر او را برای ما بخوانید؟

Sure. Gil says, "Thank you so much guys. I am  from Brazil. After I discovered your channel,  

مطمئن. گیل می‌گوید: "بسیار متشکرم از شما بچه‌ها. من از برزیل هستم. بعد از اینکه کانال شما را کشف کردم، چیزهای

I've been learning a lot. I really like the  content about connected speech. It's very helpful.  

زیادی یاد گرفتم. من واقعاً محتوای مربوط به سخنرانی مرتبط را دوست دارم. بسیار مفید است.

Yesterday I had my first meeting in English with  a Canadian company, and I will work with them in a  

دیروز اولین جلسه خود را به زبان انگلیسی داشتم. با یک شرکت کانادایی، و من با آنها در یک

video project. Thank you again." Oh, amazing.  Thank you so much, Gil. That is fantastic. 

پروژه ویدیویی کار خواهم کرد. باز هم از شما متشکرم." اوه، شگفت انگیز. خیلی ممنون، گیل. این فوق العاده است.

Awesome. Yeah. Thank you so much for leaving the  comment and I keep following us here on YouTube.  

عالی. آره از اینکه نظر را گذاشتید بسیار سپاسگزارم و من همچنان ما را در اینجا در YouTube دنبال می کنم.

Okay. Now as a final word, I would say that it's  a fine line because yes, it is important for you  

باشه. حالا به عنوان آخرین کلمه، می‌توانم بگویم که این یک خط خوب است، زیرا بله، برای شما مهم است

to be consistent with the strategy you choose  to teach English to your child, but also you  

با استراتژی که برای آموزش زبان انگلیسی به فرزندتان انتخاب می‌کنید سازگار باشید، اما همچنین

don't wanna be so rigid and strict with it, right,  Casse? Do you have any final words to compliment? 

نمی‌خواهید آنقدر سخت‌گیر و سخت‌گیر باشید. درست است، کیس؟ آیا حرف آخری برای تعریف و تمجید دارید؟

So, from my side, I would say that you have to  be deliberate. You have to know that, you know,  

بنابراین، از طرف من، می‌گویم که باید سنجیده باشید. شما باید بدانید که، می دانید،

it's a lot of work now. You know, you have to plan  everything and, and keep going consistently. But  

اکنون کار زیاد است. می دانید، باید همه چیز را برنامه ریزی کنید و به طور مداوم ادامه دهید. اما

it is rewarding. And the reward might not come  today, but it will happen in the future. Your  

ثواب دارد. و پاداش ممکن است امروز نیاید، اما در آینده اتفاق خواهد افتاد.

child will be speaking two, three languages and  you would be so proud. And you also benefit from  

فرزند شما به دو، سه زبان صحبت خواهد کرد و شما بسیار افتخار خواهید کرد. و همچنین از

that. Like, it's, it's beneficial for us as  well when we're helping our kids, you know,  

آن بهره می برید. مثلاً، وقتی به بچه‌هایمان

on their journey to bilingualism. So keep going.  Yeah, definitely be (Awesome.) consistent. 

در سفر به دوزبانگی کمک می‌کنیم، برای ما هم مفید است. پس ادامه بده بله، قطعا (عالیه.) سازگار باشید.

Amazing. And remember, early exposure is  essential. (Absolutely.) Very nice. Guys, thank  

حیرت آور. و به یاد داشته باشید، قرار گرفتن در معرض اولیه ضروری است. (مطمئنا.) خیلی خوبه. بچه ها، از

you so much for watching or listening to today's  podcast and stay tuned for next week's one, which  

شما بسیار سپاسگزارم که پادکست امروز را تماشا یا گوش دادید و منتظر پادکست هفته آینده باشید که به

is gonna come out really soon. All right. Thank  you so much, Casse, for joining me today. It was  

زودی منتشر خواهد شد. خیلی خوب. از شما بسیار سپاسگزارم، کیس، که امروز به من ملحق شدید. بسیار

great (Thank you) to have this conversation with  you and hope to talk to you again in another one. 

عالی بود (ممنونم) که این گفتگو را با شما انجام دادم و امیدوارم در گفتگوی دیگری دوباره با شما صحبت کنم.

Yeah. I hope so too. All right, so 1, 2, 3, (Aww) Aww yeah! (yeah.)

آره منم امیدوارم. بسیار خوب، پس 1، 2، 3، (اوو) اوه بله! (آره.)