Conversation: Embarrassing Moments┃Learn American English Pronunciation On the Go

2,337 views ・ 2025-01-11

Rachel's English


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید. زیرنویس های ترجمه شده به صورت ماشینی ترجمه می شوند.

00:02
Rachel: Welcome to the Rachel's English podcast.
0
2001
2679
راشل: به پادکست انگلیسی راشل خوش آمدید.
00:04
In today's episode, I'm sitting down with my husband, David, and we've chosen some interesting questions  
1
4680
5400
در اپیزود امروز، من با شوهرم، دیوید می‌نشینم و چند سؤال جالب انتخاب کرده‌ایم تا
00:10
to get us talking about ourselves and our lives. And as we go, we will identify phrasal verbs,  
2
10080
6760
در مورد خود و زندگی‌مان صحبت کنیم.  و همانطور که پیش می رویم، افعال عبارتی،
00:16
idioms or interesting vocabulary words that come up as we speak naturally. We'll pause the  
3
16840
6760
اصطلاحات یا کلمات واژگان جالبی را که هنگام صحبت به طور طبیعی به وجود می آیند، شناسایی می کنیم. مکالمه را متوقف می‌کنیم
00:23
conversation and we'll discuss those words. We’ll make sure they get defined and that  
4
23600
4240
و درباره آن کلمات بحث می‌کنیم. ما مطمئن می شویم که آنها تعریف شده اند و
00:27
you understand how to use them.  If you'd like a free copy of the  
5
27840
4360
شما نحوه استفاده از آنها را درک می کنید. اگر یک نسخه رایگان از
00:32
transcript for this podcast, please visit  rachelsenglish.com/podcast and look for this  
6
32200
5960
رونوشت این پادکست می‌خواهید، لطفاً از rachelsenglish.com/podcast دیدن کنید و به دنبال این
00:38
episode. Let's get started. Okay, David I’ll  start with a question and we’ll both answer. 
7
38160
8080
قسمت بگردید. بیایید شروع کنیم. بسیار خوب، دیوید، من با یک سوال شروع می کنم و هر دو پاسخ می دهیم.
00:46
So, I would like you to describe an embarrassing moment or two that you've had as an adult. 
8
46240
5020
بنابراین، می‌خواهم یکی دو لحظه شرم‌آوری را که در بزرگسالی سپری کرده‌اید، توصیف کنید.
00:51
David: Oh, nice you have me go first on that,  
9
51260
2620
دیوید: اوه، خیلی خوب است که من اول این کار را انجام دادم،
00:53
that's -- I see what you did there. Rachel: 
10
53880
1560
-- من می بینم که آنجا چه کار کردی. راشل:
00:55
Yeah, that's how I did it. David: 
11
55440
1520
آره، من این کار را کردم. دیوید:
00:56
Alright, so, my recent embarrassing moment was a couple years ago when you and I were traveling,  
12
56960
6880
خوب، پس، لحظه شرم آور اخیر من چند سال پیش بود، زمانی که من و شما
01:03
on one of our road trips. And all of a sudden, I realized that I had scheduled a phone session with  
13
63840
8240
در یکی از سفرهای جاده‌ای خود سفر می‌کردیم. و ناگهان متوجه شدم که یک جلسه تلفنی با
01:12
one of my clients here and bang, out of nowhere I just got this thought that I realized that I  
14
72080
7560
یکی از مشتریانم در اینجا برنامه‌ریزی کرده‌ام و بی‌سابقه، این فکر به ذهنم خطور کرد که متوجه شدم
01:19
had totally missed that session, and that’s  not a good thing. I'm a therapist and so,  
15
79640
5000
آن جلسه را کاملاً از دست داده‌ام، و این چیز خوبی نیست. من یک درمانگر هستم و بنابراین،
01:24
therapists, you know, you're not supposed miss your sessions. So, that was really embarrassing.  
16
84640
5000
درمانگران، می دانید، قرار نیست جلسات خود را از دست بدهید. بنابراین، این واقعا شرم آور بود.
01:29
He was very gracious. I called him and he really rolled with it, but man that's not a good feeling,  
17
89640
5160
او بسیار مهربان بود. من به او زنگ زدم و او واقعاً با آن حرف زد، اما مرد این احساس خوبی نیست، این که
01:34
to know that you've missed something and that the other person is really depending on you. 
18
94800
3880
بدانی چیزی را از دست داده‌ای و آن شخص واقعاً به تو وابسته است.
01:38
Rachel: Right, so,  
19
98680
1480
راشل: درست است، پس،
01:40
“roll with it” means something unexpected has happened, but you don't let it mess you up.  
20
100160
6680
«با آن رول کن» یعنی اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ داده است، اما شما اجازه نمی‌دهید که شما را به هم بریزد.
01:46
Another example would be, during my presentation, my projector broke, but I rolled with it. I kept  
21
106840
6360
مثال دیگر این است که در حین ارائه‌ام، پروژکتورم خراب شد، اما من با آن چرخیدم.
01:53
going without the visuals. So, you called him, like, after the session was supposed to have  
22
113200
6240
بدون تصاویر به کارم ادامه دادم. بنابراین، شما با او تماس گرفتید، مثلاً بعد از اینکه قرار بود جلسه
01:59
happened? David: 
23
119440
1280
اتفاق بیفتد؟ دیوید:
02:00
I think so or maybe he texted or sort of like, “Hey, where are you?”. I don't remember exactly  
24
120720
4400
من اینطور فکر می‌کنم یا شاید او پیامک فرستاده است یا به نوعی مانند «هی، کجایی؟». دقیقاً یادم نیست
02:05
what happened, who realized it first. Rachel: 
25
125120
2400
چه اتفاقی افتاد، چه کسی اول متوجه شد. راشل:
02:07
I remember that. Do you remember where we were?
26
127520
2280
آن را به یاد دارم. یادت هست کجا بودیم؟
02:09
David:  On some kind of bridge thing at  fisherman's wharf in San Francisco? 
27
129800
4520
دیوید: روی نوعی پل در اسکله ماهیگیر در سانفرانسیسکو؟
02:14
Rachel: Yep. 
28
134320
690
راشل: بله.
02:15
David: On our way to get the, what are they called? Cable car. 
29
135010
4656
دیوید: در راه رسیدن به آن، اسم آنها چیست؟ تله کابین.
02:19
Rachel: Yeah, well, I think actually, we were taking a trolley that time. There was like that bus-shaped  
30
139666
4774
راشل: آره، خوب، فکر می‌کنم در واقع، ما در آن زمان یک چرخ دستی می‌رفتیم. شبیه آن چیز اتوبوسی شکل بود
02:24
thing. It was different than the cable cars  I think- [crosstalk] -we took that time. 
31
144440
4200
. با تله‌کابین‌ها فرق داشت. فکر می‌کنم- [crosstalk] - ما آن زمان را صرف کردیم.
02:28
David: Yeah, alright so that's mine, what's yours?  
32
148640
2520
دیوید: آره، پس اون مال منه، مال تو چیه؟
02:31
Rachel: Well, I have a couple that I thought of.  
33
151160
3200
راشل: خوب، من یک زوج دارم که به آنها فکر کردم.
02:34
One of them was, I was doing this YouTube program and there were 36 different channels that had been  
34
154360
8480
یکی از آنها این بود که من این برنامه YouTube را انجام می‌دادم و 36 کانال مختلف وجود داشت که
02:42
invited to Los Angeles to the YouTube space. We were getting a channel work-up where we  
35
162840
6720
به لس آنجلس دعوت شده بودند و به فضای YouTube دعوت شده بودند. ما در حال انجام یک کار کانالی بودیم که در آن
02:49
were getting all sorts of advice on how to make our channel better. So, of those 36 channels,  
36
169560
7280
انواع مشاوره در مورد نحوه بهتر کردن کانالمان دریافت می‌کردیم. بنابراین، از آن 36 کانال،
02:56
there were maybe five or six or where were two people working on the channel, a male and a  
37
176840
6120
شاید پنج یا شش یا دو نفر در کانال کار می کردند، یک مرد و یک
03:02
female. Most of them were just one person like me. But so, there were some, what looked like couples,  
38
182960
10880
زن. بیشترشان فقط یک نفر مثل من بودند.  اما بنابراین، برخی از زوج‌ها بودند که
03:13
working on YouTube channels together which is not uncommon. And I realized that not all of those  
39
193840
7440
در کانال‌های YouTube با هم کار می‌کردند که غیرمعمول نیست. و متوجه شدم که همه آن
03:21
male-female partnerships were couples. They were not all romantically involved, some were married,  
40
201280
6200
شراکت‌های زن و مرد زوج نبودند. همه آنها رابطه عاشقانه نداشتند، برخی ازدواج کرده بودند،
03:27
and I knew at least one that was just a business relationship. And so, then I sort of felt like,  
41
207480
7200
و من حداقل یکی را می شناختم که فقط یک رابطه تجاری بود. و بنابراین، پس به نوعی احساس کردم،
03:34
you know, I didn’t want to assume that everybody was a couple, just because it was a man and a  
42
214680
3480
می دانید، نمی خواستم فرض کنم که همه یک زوج هستند، فقط به این دلیل که یک مرد و یک
03:38
woman working on the same channel.
43
218160
1198
زن در یک کانال کار می کردند.
03:39
David: Mm-hmm.
44
219358
1082
دیوید: مم-هوم.
03:40
Rachel: I asked one of the sets of people
45
220440
7752
راشل: از یکی از افراد پرسیدم که
03:48
what made them decide to start working together. I was  
46
228192
5248
چه چیزی باعث شد تصمیم بگیرند با هم کار کنند. من
03:53
clearly assuming they were not a couple and they very awkwardly answered, I don't remember what,  
47
233440
5400
به وضوح تصور می‌کردم که آنها یک زوج نیستند و آنها خیلی بدشانسی پاسخ دادند، یادم نمی‌آید چه چیزی،
03:58
they didn't say, “Well we're married, Rachel.” But I could tell that it seemed weird that I had  
48
238840
4800
آنها نگفتند، "خب ما ازدواج کردیم، راشل."  اما می‌توانستم بگویم که عجیب به نظر می‌رسید که
04:03
assumed that they weren't married, so then, I was like, well it's weird to assume that  
49
243640
3680
فرض می‌کردم آن‌ها ازدواج نکرده‌اند، بنابراین، فکر می‌کردم، خوب، عجیب است که فرض کنیم
04:07
someone is married. So, I felt like I was stuck  between a rock and a hard place there, like,  
50
247320
6720
کسی ازدواج کرده است. بنابراین، احساس می‌کردم در آنجا بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده‌ام، مثلاً
04:14
no assumption was going to be socially acceptable if it was wrong -- if it was the wrong one. 
51
254040
4560
اگر اشتباه باشد، هیچ فرضی از نظر اجتماعی قابل قبول نخواهد بود.
04:18
David: And you didn't want to just ask? 
52
258600
2180
دیوید: و تو نمی خواستی فقط بپرسی؟
04:20
Rachel: Yeah, I mean you  
53
260780
3060
راشل: بله، منظورم این است که شما
04:23
don’t just go up to someone in a professional environment say, “Hey, are you guys married?” 
54
263840
4420
فقط پیش کسی در یک محیط حرفه‌ای نمی‌روید و می‌گویید: "هی، بچه ها متاهل هستید؟"
04:28
David: That's true. 
55
268260
1060
دیوید: این درست است.
04:29
Rachel: I mean that's awkward as anything. 
56
269320
1460
راشل: منظورم این است که مثل هر چیزی ناخوشایند است.
04:30
David: That’s true. 
57
270780
860
دیوید: این درست است.
04:31
Rachel: Now let's back up really quick. I said sort  
58
271640
2520
راشل: حالا بیایید خیلی سریع پشتیبان گیری کنیم. من
04:34
of a funny idiom. I was stuck between a rock and a hard place. Okay, so that means, you are in it,  
59
274160
7200
یک اصطلاح خنده دار را گفتم. بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر کرده بودم. بسیار خوب، به این معنی است که شما در آن هستید،
04:41
you're trying to make a decision between two things, and neither of them really seemed like a  
60
281360
4640
سعی می‌کنید بین دو چیز تصمیم بگیرید، و هیچکدام
04:46
great option. I felt like I could assume they were married and tried to interact with them on that  
61
286000
6840
گزینه عالی به نظر نمی‌رسند. احساس می‌کردم می‌توانم تصور کنم که آنها ازدواج کرده‌اند و سعی کردم از این طریق با آنها ارتباط برقرار کنم
04:52
way, I could assume that they weren't married and tried to interact with them that way, but neither  
62
292840
5240
، می‌توانم تصور کنم که آنها ازدواج نکرده‌اند و سعی کردم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم، اما هیچ‌کدام
04:58
one of them felt like the right thing to do I just found it very hard to figure out what to assume.  
63
298080
7340
از آنها احساس نمی‌کردند کار درستی باشد. فهمیدن اینکه چه چیزی را باید فرض کرد بسیار سخت بود.
05:05
David: Right. 
64
305420
1340
دیوید: درست است.
05:06
Rachel: And then, you might think, well,  
65
306760
2120
راشل: و بعد، ممکن است فکر کنید،
05:08
“Why did you have to assume one or the other?”  Well, you don't, but when you're in this social  
66
308880
5080
«چرا مجبور شدی یکی یا دیگری را فرض کنی؟»  خوب، شما این کار را نمی‌کنید، اما وقتی در این موقعیت اجتماعی قرار دارید، وضعیت
05:13
slash professional situation, because there's a lot of hanging out, too, for a whole week. I  
67
313960
6960
حرفه‌ای را کاهش می‌دهید، زیرا برای یک هفته تمام وقت‌های زیاد نیز وجود دارد.
05:20
mean that it, it's just hard to not interact with somebody without knowing what that relationship is  
68
320920
7040
منظورم این است که، بدون دانستن اینکه این رابطه بین افراد دیگر در گروه شما چگونه است، ارتباط برقرار نکردن با کسی سخت است
05:27
between other people in your group.
69
327960
3520
.
05:31
David: Right, and I think it brings up this thing that we talk about a lot where for people  
70
331480
4400
دیوید: درست است، و من فکر می‌کنم این موضوع را نشان می‌دهد که ما در مورد افرادی صحبت می‌کنیم
05:35
who are learning English and who want to sound like a native speaker, there's the desire to  
71
335880
4840
که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند و می‌خواهند مانند یک زبان مادری به نظر برسند، تمایل دارند که
05:40
sound natural and to use slang, which you've been talking about a lot or to just be a little bit  
72
340720
8920
طبیعی به نظر برسند و از زبان عامیانه استفاده کنند. درباره چیزهای زیادی صحبت کرده ام یا فقط کمی
05:49
more informal. And it is really tough in those situations where it is one-part professional,  
73
349640
5600
غیررسمی تر باشم. و در موقعیت‌هایی که یک بخش حرفه‌ای،  یک بخش اجتماعی است، واقعاً سخت است
05:55
one-part social. Another example of that is, if you're out after work with coworkers, let's  
74
355240
5400
. مثال دیگری از آن این است که اگر بعد از کار با همکارانتان بیرون هستید،
06:00
say you're out for happy hour getting a drink, it's really difficult sometimes to know, “Well,  
75
360640
4960
فرض کنید برای ساعاتی شاد بیرون آمده اید و نوشیدنی می خورید، گاهی اوقات واقعاً دشوار است که بدانید، «خب،
06:05
wait a minute is this -- how should I be talking this person?” Maybe they are your supervisor or  
76
365600
5200
یک دقیقه صبر کنید این است - من چطور باید باشم. با این شخص صحبت می‌کنید؟» شاید آنها سرپرست یا
06:10
your supervisee and it's tough.
77
370800
3560
سرپرست شما باشند و این سخت است.
06:14
Rachel: I agree. When those lines get blurred, it can be hard, even as a native speaker among Americans to  
78
374360
7040
راشل: موافقم. وقتی این خطوط تار می‌شوند، حتی به‌عنوان یک زبان مادری در میان آمریکایی‌ها، می‌تواند سخت باشد که
06:21
know exactly how to be and what to say.
79
381400
3200
دقیقاً بدانید چگونه باید باشید و چه بگویید.
06:24
David: Yeah, that's a good point, actually people should not feel like it's just their  
80
384600
4960
دیوید: بله، این نکته خوبی است، در واقع مردم نباید احساس کنند که فقط
06:30
accent or fluency that's making them feel  awkward in those situations. That's true,  
81
390200
3560
لهجه یا تسلط آنهاست که باعث می‌شود در آن موقعیت‌ها احساس ناخوشایندی کنند. این درست است،
06:34
those are tough for all of us.
82
394760
2100
اینها برای همه ما سخت است.
06:36
Rachel: Yeah, okay, David. Do you want to ask a question?
83
396860
3220
راشل: آره، باشه، دیوید. میخوای یه سوال بپرسی؟
06:40
David:  Alright so, another question I want to ask you is, what's one thing
84
400080
3514
دیوید: بسیار خوب، سؤال دیگری که می‌خواهم از شما بپرسم این است که می‌خواهید چه چیزی را
06:43
you would like to change  about yourself?
85
403594
3966
در مورد خودتان تغییر دهید؟
06:47
Rachel: I guess I would try to change -- I think sometimes I'm not very focused. I sit down at my desk to do  
86
407560
9480
راشل: حدس می‌زنم سعی می‌کنم تغییر کنم -- فکر می‌کنم گاهی اوقات خیلی متمرکز نیستم. پشت میزم می‌نشینم تا کاری انجام دهم
06:57
something and you know like, 10 minutes later, I am doing who knows what, but it's not what I set  
87
417040
5440
و می‌دانی ۱۰ دقیقه بعد، من دارم می‌دانم چه کاری انجام می‌دهم، اما این کاری نیست که می‌خواهم
07:02
down to do and I can’t even remember what I sat down to do. And I feel like some days, I'm really  
88
422480
5960
انجام دهم و حتی نمی‌توانم به یاد بیاورم که برای چه کاری نشسته‌ام. و احساس می‌کنم بعضی روزها واقعاً
07:08
focused and it's like “Wow!” I can feel it, I can tell it feels great, but that just doesn't happen  
89
428440
4760
تمرکز کرده‌ام و مثل "وای!" من می توانم آن را احساس کنم، می توانم بگویم که احساس فوق العاده ای است، اما این خیلی اتفاق نمی افتد
07:13
that much. So, I guess that's what I would say I wish that I could -- I wish that my mind wasn't so  
90
433200
6240
. بنابراین، حدس می‌زنم این همان چیزی است که می‌توانم بگویم ای کاش می‌توانستم -- ای کاش ذهن من
07:19
open to distractions all the time.
91
439440
2360
همیشه آنقدر در معرض حواس‌پرتی‌ها باز نبود.
07:21
David: But that really surprises me. you're someone who is -- you know you have your own business.  
92
441800
5120
دیوید: اما این واقعاً من را شگفت زده می کند. شما کسی هستید که هستید -- می دانید که کسب و کار خود را دارید.
07:26
There's no one making demands of you in terms of deadlines
93
446920
5754
هیچ‌کس از نظر مهلت‌های زمانی از شما مطالبه نمی‌کند،
07:32
and yet you always seem to be working really hard. 
94
452674
3886
اما به نظر می‌رسد همیشه سخت کار می‌کنید.
07:36
Rachel: Well, but maybe sometimes, I'm just up there watching YouTube videos. [Laughs] 
95
456560
5274
راشل: خوب، اما شاید گاهی اوقات، من فقط آنجا هستم و ویدیوهای YouTube را تماشا می‌کنم. [می خندد]
07:41
David: Good to know. 
96
461834
1026
دیوید: خوب است بدانم.
07:42
Rachel: Here's the thing, though,  
97
462860
1620
راشل: این چیزی است که،
07:44
I do do that sometimes, because I subscribe to this newsletter that's like online video news,  
98
464480
6760
من گاهی اوقات این کار را انجام می‌دهم، زیرا در این خبرنامه مشترک می‌شوم که مانند اخبار ویدیویی آنلاین است،
07:51
YouTube news it’s called Tube Filter, I think, because I feel like I should know what's going  
99
471240
6200
اخبار YouTube که به آن فیلتر لوله می‌گویند، فکر می‌کنم، زیرا احساس می‌کنم باید بدانم
07:57
on in the world of YouTube. It's never related to what I'm doing, but every once in a while,  
100
477440
5640
در جهان چه خبر است. یوتیوب. هرگز به کاری که انجام می‌دهم مربوط نمی‌شود، اما هر چند وقت یک‌بار،
08:03
I’ll get sucked down a whole like that’s how I found out. [Laughter], this is so stupid,  
101
483080
4560
یک چیزهایی مثل این که من متوجه شدم، درگیر می‌شوم. [خنده]، این خیلی احمقانه است،
08:07
I don't listen to the radio ever. I know I know no music but that's how I found out that that song  
102
487640
6960
من هرگز به رادیو گوش نمی‌دهم. می‌دانم که موسیقی نمی‌دانم، اما به این ترتیب متوجه شدم که آن آهنگ
08:14
Despacito was topping the charts. It was because 
103
494600
3400
Despacito در صدر جدول قرار دارد. این به این دلیل بود که
08:18
it was talking about how the YouTube video was topping the charts - 
104
498000
2969
در مورد این بود که ویدیوی YouTube چگونه در صدر جدول قرار دارد -
08:20
David: [Laughter] right.
105
500969
500
دیوید: [خنده] درست است.
08:21
Rachel: - and then I started listening to it.
106
501469
2169
راشل: - و سپس شروع به گوش دادن به آن کردم.
08:23
David: [laughter] Right.
107
503638
1408
دیوید: [خنده] درست است.
08:25
Rachel:  “Topping the charts” means really popular. It's used a lot with music, movies  
108
505120
4880
راشل:  «صدر جدول» به معنای واقعاً محبوب است.  از آن برای موسیقی، فیلم
08:30
or video. And I think it comes from Billboard charts, which are used to keep track of the most  
109
510000
6600
یا ویدیو بسیار استفاده می‌شود. و من فکر می‌کنم از نمودارهای بیلبورد می‌آید، که برای پیگیری
08:36
popular songs in any given week.
110
516600
3240
محبوب‌ترین آهنگ‌ها در هر هفته استفاده می‌شود.
08:39
David: Which you know what story that makes me think of.
111
519840
2020
دیوید: که می‌دانی چه داستانی مرا به فکر فرو می‌برد.
08:41
Rachel: What?
112
521860
500
راشل: چی؟
08:42
David: When you and I were first dating and we were walking around Manhattan- 
113
522360
2860
دیوید: وقتی من و تو برای اولین بار با هم قرار گذاشتیم و در اطراف منهتن قدم می‌زدیم-
08:45
Rachel: Ah, yeah 
114
525220
1220
ریچل: آه، آره
08:46
David: And blaring out of this sort  
115
526440
2120
دیوید: و هق هق دادن به این
08:48
of on like teen clothing shop was this music, and the song was wildly popular at the time,  
116
528560
8320
نوع لباس‌های نوجوانان این موسیقی بود، و آهنگ در آن زمان بسیار محبوب بود.
08:56
it was Call Me Maybe. And I turn to you and I said so, is this -- something along the  
117
536880
8880
شاید به من زنگ بزن. و من به شما برگشتم و گفتم، آیا این -- چیزی در امتداد این
09:05
lines of,” Is this just absolute trash or is  this the epitome of pop music?” and you said,  
118
545760
6280
جمله است، "آیا این فقط یک زباله مطلق است یا این تجسم موسیقی پاپ است؟" و تو گفتی،
09:12
“I don't know what you're talking about.  I've never heard that song before.”  
119
552040
2720
«نمی‌دانم در مورد چه چیزی صحبت می‌کنی. من قبلاً آن آهنگ را نشنیده بودم.»
09:14
Rachel: Right. 
120
554760
800
راشل: درسته
09:15
David: I was stunned. 
121
555560
1160
دیوید: من مات و مبهوت شدم.
09:16
Rachel: Well, for the record, when it came to the  
122
556720
2920
راشل: خوب، برای ثبت، وقتی نوبت به
09:19
chorus. I did recognize the chorus. Mostly because  I'd seen like internet satires of the song. 
123
559640
7743
همخوانی رسید. من گروه کر را تشخیص دادم. بیشتر به این دلیل که طنزهای اینترنتی این آهنگ را دیده بودم.
09:27
David: [laughter] Yeah, again, an awkward way to  
124
567383
2401
دیوید: [خنده] آره، دوباره، روشی ناخوشایند برای
09:29
know about the song.
125
569784
2856
دانستن آهنگ.
09:32
Rachel: Yeah. A couple idioms we used. David said,  “…along the lines of…” We use this when we  
126
572640
6580
راشل: آره. چند اصطلاح ما استفاده کردیم. دیوید گفت: «...در امتداد خطوط…» ما از این زمانی استفاده می‌کنیم که
09:39
are not describing something exactly. Maybe we don't remember it the exact details, but we're  
127
579220
6500
چیزی را دقیقاً توصیف نمی‌کنیم. شاید جزئیات دقیق آن را به خاطر نداشته باشیم، اما
09:45
giving the general idea of it. And I said, “for  the record” which we use sometimes when we're  
128
585720
6880
ایده کلی آن را ارائه می‌دهیم. و من گفتم: «برای ثبت» که گاهی اوقات وقتی در
09:52
correcting or clarifying something that someone has said. I'm just not much of a -- I just do not  
129
592600
7880
حال تصحیح یا روشن کردن چیزی هستیم که کسی گفته است استفاده می‌کنیم. من خیلی اهل موسیقی نیستم -- فقط
10:00
like pop music. I'll admit it.
130
600480
2560
موسیقی پاپ را دوست ندارم. من آن را اعتراف خواهم کرد.
10:03
David: That's one of your few character  flaws I would say [laughter]. 
131
603040
2873
دیوید: این یکی از معدود نقص‌های شخصیتی شماست که می‌توانم بگویم [خنده].
10:05
Rachel: And see I would not call it a character flaw. What is a character flaw?  
132
605913
4287
راشل: و ببینید من آن را نقص شخصیت نمی‌دانم. نقص شخصیت چیست؟
10:10
David:  Character flaw, something that is just fundamentally, a personality trait that is  
133
610200
5640
دیوید:  نقص شخصیت، چیزی که اساساً یک ویژگی شخصیتی است که
10:15
just really difficult to change and-
134
615840
4694
تغییر آن واقعاً دشوار است و-
10:20
Rachel: Is seen as negative?
135
620534
941
ریچل: آیا منفی تلقی می‌شود؟
10:21
David: - Is seen as a negative.
136
621475
1485
دیوید: - به عنوان یک موضوع منفی دیده می شود.
10:22
Rachel: So, you were joking when you said that?
137
622960
1360
راشل: پس، وقتی این را گفتی، شوخی می‌کردی؟
10:24
David: I was joking, mostly.
138
624320
3640
دیوید: بیشتر شوخی کردم.
10:27
Rachel: Now. Would you would you ever tell someone that they had a character flaw,  
139
627960
4280
راشل: اکنون. آیا هرگز به کسی می‌گویید که نقص شخصیتی دارد،
10:32
like seriously, because it's sort of a  harsh thing to say to somebody, isn’t it? 
140
632240
3500
مثلاً جدی، زیرا گفتن به کسی یک جور سختی است، اینطور نیست؟
10:35
David: No, it's very harsh and no,  
141
635740
2060
دیوید: نه، خیلی خشن است و نه،
10:37
you would--that has to be in a very informal setting with someone that you know well.  
142
637800
4720
- شما باید در یک محیط بسیار غیررسمی با کسی باشد که خوب می‌شناسید.
10:42
Rachel: Would it maybe be that you  
143
642520
1176
راشل: آیا ممکن است
10:43
are talking about someone who is not there? Like, “Oh, [crosstalk] he has a lot of anxiety. It's a  
144
643696
6624
در مورد کسی صحبت کنید که آنجا نیست؟ مانند، «اوه، او اضطراب زیادی دارد. این یک
10:50
character flaw.” Can you say that? David: Yeah.
145
650320
1868
نقص شخصیت است." میشه اینو بگی؟ دیوید: آره.
10:52
Rachel: I don’t know that’s kind of mean.
146
652188
1058
راشل: نمی‌دانم که این بدجوری است.
10:53
David: That’s pretty biting. That's not casual gossip. That is a pretty biting accusation. 
147
653246
4914
دیوید: این خیلی گزنده است. این شایعه‌سازی اتفاقی نیست. این یک اتهام گزنده است.
10:58
Rachel: Do we use it jokingly more than we use it for real? 
148
658160
5518
راشل: آیا بیشتر از آن به شوخی استفاده می‌کنیم تا واقعی؟
11:03
David: I think so, and often you would --  it's safe to direct it at yourself. 
149
663678
5082
دیوید: من فکر می‌کنم همین‌طور است، و اغلب شما این کار را می‌کنید -- بی‌خطر است که آن را متوجه خودتان کنید.
11:08
Rachel: Yes,  
150
668760
600
راشل: بله،
11:09
self-deprecating, to be like, “It's a character  flaw I love chocolate.” or something like that. 
151
669360
7320
خود را تحقیر می‌کنم، برای اینکه بگویم «این یک نقص شخصیتی است که من عاشق شکلات هستم». یا چیزی شبیه آن
11:16
David: Right. 
152
676680
1000
دیوید: درست است.
11:17
Rachel: Okay David, what's one thing you  
153
677680
2600
راشل: خوب دیوید، چه چیزی را
11:20
would like to change about yourself?
154
680280
2680
دوست دارید در مورد خودتان تغییر دهید؟
11:22
David: Yeah, I was so. I was thinking about that question, too. And there was a while,  
155
682960
5080
دیوید: بله، من اینطور بودم. من هم داشتم به آن سؤال فکر می کردم. و چند سال پیش،
11:28
several years ago where I was doing a sitting meditation practice. Every day or almost every  
156
688040
5200
چند سال پیش، تمرین مدیتیشن نشسته را انجام می‌دادم. هر روز یا تقریباً هر
11:33
day for 10 or 20 minutes and it was great. I  really felt like It helped me throughout the day,  
157
693240
7960
روز به مدت 10 یا 20 دقیقه و عالی بود. من واقعاً احساس می‌کردم که در طول روز به من کمک کرد،
11:41
just be present to each moment, to not be spending a lot time anticipating what was coming next or  
158
701200
5640
فقط در هر لحظه حضور داشته باشم، تا زمان زیادی را صرف پیش‌بینی اتفاقات بعدی نکنم یا
11:46
worrying about what had already taken place during the day. I really liked that, my mind was just  
159
706840
5520
نگران آنچه قبلاً در طول روز اتفاق افتاده است نباشم. من آن را خیلی دوست داشتم، ذهنم
11:52
more calm and still. And then, in the years,  since when I haven't been doing that as much,  
160
712360
6120
آرام تر و آرام تر بود. و سپس، در سال‌ها، از زمانی که آنقدرها این کار را انجام نداده‌ام،
11:58
I really notice the difference. So, I sort of  always want to be meditating more and doing that  
161
718480
6000
واقعاً متوجه تفاوت شدم. بنابراین، من همیشه می‌خواهم بیشتر مدیتیشن کنم و آن تمرین را انجام دهم
12:04
practice and I haven't. The thing that I would like to change is I want to get back to that.  
162
724480
5360
و این کار را نکرده‌ام. چیزی که می‌خواهم تغییر دهم این است که می‌خواهم به آن بازگردم.
12:09
I want to get back to sitting more and having  that feeling of just yeah, your mind being calm. 
163
729840
7360
من می‌خواهم بیشتر بنشینم و این احساس را داشته باشم که بله، ذهن شما آرام است.
12:17
Rachel: So, the change that you can tell that  
164
737200
3640
راشل: بنابراین، تغییری که می‌توانید بگویید که
12:20
has happened since you stopped doing that, how would you describe what your mind is doing now? 
165
740840
5440
از زمانی که شما این کار را متوقف کردید، رخ داده است، چگونه کاری را که اکنون ذهنتان انجام می‌دهد توصیف می‌کنید؟
12:26
David: Well, I was thinking about it when  
166
746280
1360
دیوید: خوب، وقتی گفتی تمرکز سخت است، داشتم به آن فکر می‌کردم
12:27
you said hard to focus, it is related to that. And I think it's hard to focus but also what I noticed  
167
747640
6240
، این به آن مربوط می‌شود. و من فکر می‌کنم تمرکز کردن سخت است، اما
12:33
when I was doing more meditation was that thoughts that I had just sort of slid past. It was like,  
168
753880
8160
وقتی بیشتر مدیتیشن انجام می‌دادم متوجه شدم این افکار بود که به نوعی از آن گذشته بودم. مثل این بود،
12:42
I described it as my brain had Teflon.  Thoughts just weren't sticky and annoying—  
169
762040
3840
آن را طوری توصیف کردم که مغزم تفلون داشت. افکار چسبناک و آزاردهنده نبودند—
12:45
Rachel: Oh, what’s Teflon? people out there  
170
765880
2200
ریچل: اوه، تفلون چیست؟ مردم بیرون
12:48
might not know what Teflon is.
171
768080
1080
ممکن است ندانند تفلون چیست.
12:49
David: Teflon, I don’t even know if that's still what they call it but that's the lining of  
172
769160
3720
دیوید: تفلون، من حتی نمی‌دانم هنوز هم به آن می‌گویند یا نه، اما این آستر
12:52
a nonstick pan,
173
772880
1480
یک تابه نچسب است،
12:54
Rachel: Yeah.
174
774360
240
12:54
David: -so if you’re, some pans have this coating on it that makes it so that food doesn't stick to the  
175
774600
6040
راشل: آره.
دیوید: -بنابراین، اگر دارید، روی بعضی تابه‌ها این پوشش وجود دارد که باعث می‌شود
13:00
pan when you're cooking.
176
780640
1120
وقتی در حال پختن هستید، غذا به تابه نچسبد.
13:01
Rachel: Is the theory that you can use less oil then when you cook with that kind of a pan? 
177
781760
4180
راشل: آیا این تئوری این است که وقتی با این نوع تابه می‌پزید، می‌توانید روغن کمتری مصرف کنید؟
13:05
David: Less oil and easy cleaning. So,  
178
785940
2860
دیوید: روغن کمتر و تمیز کردن آسان. بنابراین،
13:08
it's just supposed to wipe right out and you  don't have that like brown stuck to the pan. 
179
788800
5240
قرار است درست پاک شود و شما آن را مانند قهوه ای به تابه نخواهید داشت.
13:14
Rachel: Yeah. So,  
180
794040
1680
راشل: آره. بنابراین،
13:15
now that you don't have the Teflon brain, you have the brown food residue stuck to your brain  
181
795720
5800
اکنون که مغز تفلون ندارید، باقی مانده مواد غذایی قهوه‌ای از افکارتان به مغزتان چسبیده است
13:21
from the thoughts.
182
801520
1220
.
13:22
David: Yeah, I have cheap cookware brain.
183
802740
2020
دیوید: آره، من مغز ظروف ارزان‌قیمت دارم.
13:24
Rachel: Yeah, that's the analogy. Okay, so, Teflon
184
804760
2800
راشل: بله، این قیاس است. بسیار خب، تفلون
13:27
David: Teflon.
185
807560
800
دیوید: تفلون.
13:28
Rachel: Nonstick surface, for those of you who don't know that word. Okay, David, well what's one thing that  
186
808360
6000
راشل: سطح نچسب، برای کسانی از شما که این کلمه را نمی‌دانید. خوب، دیوید، خوب چه چیزی را
13:34
you love about yourself?
187
814360
2400
در مورد خود دوست داری؟
13:36
David: Well, I went to sort of a character trait of mine, I guess. And thinking about in conversation,  
188
816760
8600
دیوید: خب، حدس می‌زنم به سراغ یک ویژگی شخصیتی خودم رفتم. و با فکر کردن به این موضوع در مکالمه،
13:45
I tend to really pay a lot of attention to  asking people good questions, making people feel  
189
825360
8080
من واقعاً توجه زیادی به پرسیدن سؤالات خوب از مردم می‌کنم، باعث می‌شوم مردم
13:53
comfortable in a situation or in a conversation and I really enjoy getting people talking  
190
833440
5600
در یک موقعیت یا در یک مکالمه احساس راحتی کنند و من واقعاً از صحبت
13:59
in depth, about what's going on with  them, what they're thinking about,  
191
839800
5440
عمیق مردم، درباره آنچه با آنها می‌گذرد، لذت می‌برم. آنها به این فکر می‌کنند که
14:05
what their worries are, what their hopes are. That kind of stuff,  
192
845840
2680
نگرانی‌هایشان چیست، امیدشان چیست. از این جور چیزها،
14:08
I think that, yeah, I’m just good at sort of  drawing people out. That's a -- what is that? 
193
848520
5040
فکر می‌کنم که، بله، من فقط در جلب نظر مردم خوب هستم. این یک -- آن چیست؟
14:13
Rachel: Yes, so, to draw someone out,  
194
853560
1760
راشل: بله، بنابراین، برای بیرون کشیدن کسی،
14:15
that's a phrasal verb, to draw out.
195
855320
3560
این یک فعل عبارتی است، بیرون کشیدن.
14:18
David: Right it's not an idiom or anything, it’s just—
196
858880
2480
دیوید: درست است، این یک اصطلاح یا چیزی نیست، فقط-
14:21
Rachel: Well, phrasal verbs are sort of idiomatic, I would say, but this would be categorized as a  
197
861360
4640
ریچل: خب، من می‌گویم، افعال عبارتی نوعی اصطلاح هستند، اما این به عنوان یک
14:26
phrasal verb. And when you draw someone out, then that means you sort of bring them out of their  
198
866000
7080
فعل عبارتی طبقه‌بندی می‌شود. و وقتی کسی را بیرون می‌کشید، به این معنی است که او را از
14:33
shell. You get them to maybe be a little bit more vulnerable with you, maybe tell you things that  
199
873080
8280
پوسته‌اش بیرون می‌آورید. آنها را وادار می‌کنید که شاید در مقابل شما کمی آسیب‌پذیرتر باشند، شاید چیزهایی را به شما بگویند که
14:41
they wouldn't just tell to just anybody. You're drawing them out, you're sort of getting them  
200
881360
5000
آنها فقط به کسی نمی‌گویند. شما آنها را بیرون می آورید، به نوعی آنها را
14:46
relaxed and talking more freely about results.
201
886360
3360
آرام می کنید و آزادانه تر درباره نتایج صحبت می کنید.
14:49
David: I wonder where that comes from, where that common usage came in? Because if I think  
202
889720
5880
دیوید: تعجب می‌کنم که از کجا می‌آید، آن استفاده رایج از کجا آمده است؟ چون اگر
14:55
about a turtle…
203
895600
2040
به یک لاک پشت فکر کنم…
14:57
Rachel: Yeah.
204
897640
840
راشل: آره.
14:58
David: …when they're really safe and feeling at ease then they come out from under their shell. 
205
898480
5300
دیوید: وقتی واقعاً در امنیت هستند و احساس راحتی می‌کنند، از زیر پوسته خود بیرون می‌آیند.
15:03
Rachel: Mmh 
206
903780
740
ریچل: مام
15:04
David: Which is kind of a nice  
207
904520
1480
دیوید: که به نوعی
15:06
positive way to think about it.
208
906000
1360
روش مثبتی برای فکر کردن در مورد آن است.
15:07
Rachel: Yeah.
209
907360
500
15:07
David: But drawing out, we also would use in a hunting situation, where like dogs maybe I guess they  
210
907860
6860
راشل: آره.
دیوید: اما اگر بیرون بیاییم، در موقعیت‌های شکار هم از آن استفاده می‌کنیم، جایی که مثل سگ‌ها شاید حدس می‌زنم
15:14
would say dogs are flushing birds out of a field.
211
914720
2920
بگویند سگ‌ها پرندگان را از یک مزرعه بیرون می‌کشند.
15:17
Rachel: Yeah, but I get what you are saying.
212
917640
1680
راشل: آره، اما میفهمم چی میگی.
15:19
David: They are drawing them out.
213
919320
2320
دیوید: آنها آنها را بیرون می‌کشند.
15:21
Rachel: And we also use it, phrasal verbs are often used in various different ways. And if we say that  
214
921640
7680
راشل: و ما نیز از آن استفاده می‌کنیم، افعال عبارتی اغلب به روش‌های مختلف استفاده می‌شوند. و اگر بگوییم
15:29
something is drawn out, that often  means that it took too long to happen. 
215
929320
5140
چیزی کشیده شده است، اغلب  به این معنی است که خیلی طول کشیده تا اتفاق بیفتد.
15:34
David: Oh, right. 
216
934460
740
دیوید: اوه، درست است.
15:35
Rachel: Like, if you're watching a movie,  
217
935200
1800
راشل: مثلاً، اگر در حال تماشای فیلمی هستید،
15:37
and it sort of, the pace is slow and it's really long and it's unfolding really slowly. Someone  
218
937000
5960
و به نوعی، سرعت آن آهسته است و واقعاً طولانی است و واقعاً آهسته پیش می‌رود. یکی
15:42
might say, “Hey did you like it?” and you could say, “Well, I did, but it just seems kind of  
219
942960
3200
ممکن است بگوید، "هی دوست داشتی؟" و می‌توانید بگویید، "خب، من این کار را کردم، اما به نظر می‌رسد که به نوعی
15:46
drawn out.”
220
946160
2600
کم‌کم شده است."
15:48
David: Interesting. You can see the connection there, but it's a pretty different meaning. 
221
948760
3800
دیوید: جالب است. می‌توانید اتصال را در آنجا ببینید، اما معنای کاملاً متفاوتی دارد.
15:52
Rachel: Yeah, I think when you draw someone out,  
222
952560
3160
راشل: بله، من فکر می کنم وقتی کسی را بیرون می کشید،
15:55
that scene is a positive.
223
955720
2200
آن صحنه مثبت است.
15:57
David: Yes.
224
957920
700
دیوید: بله.
15:58
Rachel: When you're getting someone to open up, there's another phrasal verb that means the same thing  
225
958620
3780
راشل: وقتی از کسی می‌خواهید حرفش را باز کند، یک فعل عبارتی دیگر وجود دارد که
16:02
when you're talking about people.
226
962400
2160
وقتی در مورد افراد صحبت می‌کنید به همین معنی است.
16:04
David: Right.
227
964560
680
دیوید: درست است.
16:05
Rachel: Okay so, one of the things you love about yourself is your ability to make people feel comfortable  
228
965240
6280
راشل: بسیار خوب، یکی از چیزهایی که در مورد خودتان دوست دارید، توانایی شما در ایجاد احساس راحتی به مردم
16:11
and drawing them out. David 
229
971520
2000
و جلب کردن آنهاست. دیوید
16:13
Yes, so, what about you what would you say?
230
973520
2680
بله، پس، در مورد شما چه می گویید؟
16:16
Rachel: Well, actually, today is a great example of this, I am pretty okay with mess. When I'm working on a  
231
976200
8480
راشل: خب، در واقع، امروز یک مثال عالی از این موضوع است، من با آشفتگی مشکلی ندارم. وقتی روی
16:24
project, I just kind of leave it out until  I'm done, which might be never. And today,  
232
984680
6120
پروژه‌ای کار می‌کنم، آن را کنار می‌گذارم تا زمانی که کارم تمام شود، که ممکن است هرگز نباشد. و امروز،
16:30
we had a cable guy over to our house changing out our internet and he came up to my office and, you  
233
990800
4560
ما یک مرد کابلی داشتیم که به خانه ما رفت و اینترنت ما را عوض کرد و او به دفتر من آمد و، می
16:35
know, there's piles of equipment everywhere. And I said, “You know what? I'm okay with this.” And  
234
995360
5720
دانید، همه جا انبوهی از تجهیزات وجود دارد. و گفتم: «می‌دانی چیست؟ من با این مشکلی ندارم.» و
16:41
he was there observing it and he was, okay, he was here being really gracious working among my  
235
1001080
5600
او آنجا بود و آن را مشاهده می کرد و او بود، خوب، او اینجا بود که واقعاً با مهربانی در میان انبوه وسایل من کار می کرد
16:46
piles of stuff, but it just like looking at that,  looking at my room, my office was just like, “Yep,  
236
1006680
6360
، اما درست مثل نگاه کردن به آن، نگاه کردن به اتاق من، دفتر من درست مثل این بود: «بله،
16:53
I'm a messy person.” And I'm not always, I  definite like things to have their place,  
237
1013040
5120
یک آدم آشفته.» و من همیشه اینطور نیستم، مطمئنم دوست دارم چیزها جای خود را داشته باشند،
16:58
but most of the time they're not in their place.
238
1018160
2560
اما بیشتر اوقات در جای خود نیستند.
17:00
David: And so, okay, so the question was what you love about yourself. So, what about that is something  
239
1020720
5800
دیوید: و خب، خب، پس سوال این بود که تو خودت چه چیزی را دوست داری. بنابراین، آن چیزی
17:06
that you love?
240
1026520
920
که دوست دارید چیست؟
17:07
Rachel: To me, it reflects not a strictness to how things are supposed to be. And also, like, how do you  
241
1027440
9320
ریچل: برای من، این نشان‌دهنده سخت‌گیری نیست که همه چیز باید باشد. و همچنین، مثلاً، چگونه برای
17:16
value time? I valued time in a way that I do not think that spending time picking up my room is  
242
1036760
7480
زمان ارزش قائل هستید؟ من برای زمان به گونه ای ارزش قائل بودم که فکر نمی کنم وقت گذاشتن برای جمع کردن اتاقم
17:24
always the best way to spend my time. Like at the end of the day, if I had to choose between picking  
243
1044240
4920
همیشه بهترین راه برای گذراندن وقت باشد. مثلاً در پایان روز، اگر مجبور باشم بین انتخاب
17:29
up my office and putting everything in its spot or coming down to hang out with you and Stony,  
244
1049160
4520
دفترم و گذاشتن همه چیز در جای خود یا پایین آمدن برای معاشرت با شما و استونی یکی را انتخاب کنم،
17:33
I am going to choose that. That's more important to me. I'm okay with the mess, I let the mess be  
245
1053680
5040
آن را انتخاب خواهم کرد. این برای من مهم تر است. من با این آشفتگی مشکلی ندارم، اجازه می‌دهم به هم ریخته‌ای پیش بیاید
17:38
and I let my life carry on around it, so that,  because other things are more important to me.  
246
1058720
6160
و اجازه می‌دهم زندگی‌ام در اطراف آن ادامه داشته باشد، به این ترتیب، چون چیزهای دیگر برایم مهم‌تر هستند.
17:44
And also, I think another thing that I like about myself is sort of along those same lines, which is  
247
1064880
6960
و همچنین، فکر می‌کنم چیز دیگری که در مورد خودم دوست دارم، در همین راستا است، و آن این است
17:51
I'm not that interested in rule following.  I use the phrase “along those same lines”.  
248
1071840
7200
که علاقه‌ای به پیروی از قوانین ندارم. من از عبارت "در همین خطوط" استفاده می کنم.
17:59
This means you're saying something that is related or similar to something you've already said. Along  
249
1079040
6600
این بدان معناست که شما چیزی را می‌گویید که مرتبط یا مشابه با چیزی است که قبلاً گفته‌اید. در امتداد
18:05
those same lines. Different from the earlier  phrase “along the lines of” which means I'm not  
250
1085640
6640
همین خطوط. با عبارت قبلی «در امتداد خطوط» متفاوت است، به این معنی که من
18:12
saying exactly what happened or what the thing is but I'm speaking generally about it. Okay,  
251
1092280
6040
دقیقاً نمی‌گویم چه اتفاقی افتاده یا آن چیزی است، اما به طور کلی در مورد آن صحبت می‌کنم. بسیار خوب،
18:18
back to how I don't follow rules. I mean, I’m not like a horrible person, disobedient kid or  
252
1098320
6920
برگردیم به اینکه چگونه از قوانین پیروی نمی کنم. منظورم این است که من مثل یک آدم وحشتناک، بچه نافرمان یا
18:25
anything.
253
1105240
943
چیز دیگری نیستم.
18:26
David: [laughter]
254
1106183
17
18:26
Rachel: But I don't think that I have followed the like the normal path that a lot of people  
255
1106200
5200
دیوید: [خنده]
راشل: اما من فکر نمی‌کنم که مسیر معمولی را که بسیاری از افراد
18:31
like me have followed with education and job and yada, yada, yada. I'm making my own way,  
256
1111400
6840
مانند من با تحصیل و شغل دنبال کرده‌اند، دنبال نکرده‌ام. من دارم راه خودم را می‌سازم،
18:38
choosing how I was going to do things. Actually, I just said “yada, yada, yada” and it made me think  
257
1118240
5400
انتخاب می‌کنم که چگونه کارها را انجام دهم. در واقع، من فقط گفتم «یادا، یدا، یدا» و این باعث شد به این فکر کنم که می‌دانی
18:43
about you know how we use that. That was sort of a Seinfeld thing for a while, isn’t it? Like it was  
258
1123640
5320
چگونه از آن استفاده می‌کنیم. این برای مدتی یک چیز ساینفلد بود، اینطور نیست؟ انگار
18:48
part of a Seinfeld episode.
259
1128960
2360
بخشی از یک قسمت سینفلد بود.
18:51
David: Maybe but, it predates for sure.
260
1131320
2874
دیوید: شاید اما، مطمئناً قبل از آن وجود دارد.
18:54
Rachel: Yeah. I think Seinfeld may have used it and may have had a little bit of a heyday under Seinfeld,  
261
1134194
4646
راشل: آره. فکر می‌کنم ساینفلد ممکن است از آن استفاده کرده باشد و شاید در دوران ساینفلد کمی دوران شکوفایی داشته باشد،
18:58
another thing I have to define. But  when you say “yada, yada, yada”,  
262
1138840
3720
چیز دیگری که باید تعریف کنم. اما وقتی می‌گویید «یادا، یدا، یدا»،
19:02
it's like saying, “You know what I mean,  I could keep going but I'm not going to.”  
263
1142560
3800
مانند این است که بگویید، «منظورم را می‌دانی، می‌توانم ادامه دهم، اما نمی‌خواهم».
19:06
David: Or you could say et cetera, et cetera, et cetera. 
264
1146360
2193
دیوید: یا می توانید بگویید و اینها، و غیره، و غیره.
19:08
Rachel: Right, right,  
265
1148553
767
راشل: درست، درست،
19:09
it's like writing etc. and yada, yada, yada.
266
1149320
3829
مثل نوشتن و غیره است و یادا، یدا، یدا.
19:13
David: Mmh.
267
1153149
11
19:13
Rachel: Okay, so, I said it had a heyday under Seinfeld. When you have a heyday,  
268
1153160
4640
دیوید: Mmh.
راشل: خوب، پس، گفتم که دوران اوج زیر نظر ساینفلد بود. وقتی روزهای اوج دارید،
19:17
that means sort of like a golden moment where in popularity or in everything going right. 
269
1157800
8240
این به معنای یک لحظه طلایی است که در آن محبوبیت یا همه چیز درست پیش می‌رود.
19:26
David: Mmh. 
270
1166040
880
19:26
Rachel: So, I think that this  
271
1166920
1960
دیوید: مم.
ریچل: بنابراین، من فکر می‌کنم که این
19:28
term, “yada, yada, yada” might have been in a Seinfeld episode and it might have sort of  
272
1168880
4560
اصطلاح «یادا، یدا، یدا» ممکن است در اپیزود سینفلد باشد و ممکن است به‌گونه‌ای
19:33
taken off as something that people referenced a lot. And if the if I'm right on that, then it  
273
1173440
5360
به عنوان چیزی که مردم به آن بسیار ارجاع داده‌اند، تبدیل شده باشد. و اگر من در این مورد درست گفته باشم،
19:38
might have been a little heyday for that phrase where it was sort of more popular than normal. 
274
1178800
4620
ممکن است این جمله کمی اوج باشد، جایی که محبوب‌تر از حد معمول بود.
19:43
David: So, what's another example? I'm thinking  
275
1183420
2220
دیوید: خب، مثال دیگری چیست؟ من
19:45
of newspapers. Newspapers in their heyday, or extremely commonplace and were the number one  
276
1185640
11040
به روزنامه‌ها فکر می‌کنم. روزنامه‌ها در دوران اوج خود، یا بسیار رایج بودند و رسانه شماره یک
19:56
media for Daily News consumption.
277
1196680
2720
برای مصرف اخبار روزانه بودند.
19:59
Rachel: Right.
278
1199400
280
19:59
David: In their heyday
279
1199680
920
راشل: درست است.
دیوید: در دوران اوج خود
20:00
Rachel: Yeah, and now how many people get a paper newspaper delivered? Probably almost no one. 
280
1200600
3920
راشل: بله، و حالا چند نفر روزنامه کاغذی تحویل می گیرند؟ احتمالاً تقریباً هیچ کس.
20:04
David: Right. 
281
1204520
860
دیوید: درست است.
20:05
Rachel: So that means their heyday is past.  
282
1205380
2860
راشل: پس این یعنی دوران اوج آنها گذشته است.
20:08
David: Right 
283
1208240
600
20:08
Rachel: They're not as popular  
284
1208840
960
دیوید: درست
ریچل: آنها
20:09
as they used to be.
285
1209800
1200
مثل گذشته محبوب نیستند.
20:11
David: Right.
286
1211000
740
20:11
Rachel: Yeah. Good example.
287
1211740
2060
دیوید: درست است.
راشل: آره. مثال خوب
20:13
David: Thanks. So, you know what I was thinking about when you said about room for messiness in your  
288
1213800
5080
دیوید: متشکرم. بنابراین، می‌دانید وقتی درباره فضای آشفتگی در دفترتان گفتید به چه فکر می‌کردم
20:18
office? Well, number one, thank you for coming downstairs instead of cleaning up, I love that. 
289
1218880
4020
؟ خوب، شماره یک، ممنون که به جای تمیز کردن از پله ها پایین آمدید، من آن را دوست دارم.
20:22
Rachel: You’re welcome 
290
1222900
440
ریچل: خوش اومدی
20:23
David: I would much rather have you have a  
291
1223340
2180
دیوید: من ترجیح میدم یه
20:25
messy office and more time with me and Stony.
292
1225520
2073
دفتر کثیف و وقت بیشتری با من و استونی داشته باشی.
20:27
Rachel: Right? Who needs a beautiful office up there when no one 's in there anyway? 
293
1227593
2788
راشل: درسته؟ چه کسی به یک دفتر کار زیبا در آنجا نیاز دارد، در حالی که به هر حال هیچ کس در آنجا نیست؟
20:30
David: Right, but… 
294
1230381
19
20:30
Rachel: Go down be with the family. 
295
1230400
1660
دیوید: درست است، اما…
راشل: برو پایین با خانواده.
20:32
David: Yeah, but you know,  
296
1232060
660
20:32
what I was thinking was when your office,  for a long time, doubled as our living room. 
297
1232720
4720
دیوید: آره، اما می‌دانی،
چیزی که من به آن فکر می‌کردم این بود که دفتر شما، برای مدت طولانی، اتاق نشیمن ما شد.
20:37
Rachel: Yeah. 
298
1237440
660
راشل: آره.
20:38
David: Then your comfort with messiness  
299
1238100
1740
دیوید: پس آسودگی شما با بی نظمی
20:39
was a little bit of a situation.
300
1239840
1920
کمی مشکل بود.
20:41
Rachel: Was it? You never said anything.
301
1241760
2680
راشل: این بود؟ هیچوقت چیزی نگفتی
20:44
David: I maybe hinted at it.
302
1244440
1960
دیوید: شاید من به آن اشاره کردم.
20:46
Rachel: What I mean –
303
1246400
634
راشل: منظورم چیست -
20:47
David: I was being a good person probably.
304
1247034
766
20:47
Rachel: It was pretty contained though there was just like piles on the desk, at least,  
305
1247800
3040
دیوید: احتمالاً من آدم خوبی بودم.
راشل: بسیار مهار شده بود، اگرچه دقیقاً مثل انبوهی روی میز بود،
20:50
when my office was in the living room, I feel like I didn't have piles all over the floor in general. 
306
1250840
4680
وقتی دفتر من در اتاق نشیمن بود، احساس می‌کنم به طور کلی انبوهی در سرتاسر زمین وجود نداشت.
20:55
David: Yeah. That's true,  
307
1255520
2160
دیوید: آره. درست است،
20:57
but it was— Rachel: 
308
1257680
640
اما اینطور بود— راشل:
20:58
But it bothered you? David: 
309
1258320
1840
اما این شما را اذیت کرد؟ دیوید:
21:00
Well, not really because, who cares? But because  I think I have a decent messiness tolerance, too. 
310
1260160
5120
خب، نه واقعاً چون، چه کسی اهمیت می‌دهد؟ اما چون فکر می‌کنم تحمل آشفتگی مناسبی هم دارم.
21:05
Rachel: Yeah, you're more neat, but you do tolerate  
311
1265280
2520
راشل: آره، تو آروم‌تر هستی، اما
21:07
me sick very well for how neat you are. David: 
312
1267800
3340
مریض من را به خوبی تحمل می‌کنی که چقدر مرتب هستی. دیوید:
21:11
Yeah, you know what I just said? I said  it was a little bit of a situation. 
313
1271140
4160
آره، میدونی چی گفتم؟ گفتم این یک وضعیت کمی است.
21:15
Rachel: Oh, yeah, what did you mean by that? 
314
1275300
1920
راشل: اوه، آره، منظورت چی بود؟
21:17
David: I meant that, oh,  
315
1277220
3700
دیوید: منظورم این بود که، اوه،
21:20
man how do you even describe that? I meant  that it was an issue. it was noticeable. 
316
1280920
5920
مرد، اصلاً چطور آن را توصیف می‌کنی؟ منظورم این بود که این یک مشکل بود. قابل توجه بود
21:26
Rachel: Yeah when you  
317
1286840
1800
راشل: بله، وقتی می‌گویید
21:28
say we have a situation or this is a little bit of  a situation. It means it's something that needs to  
318
1288640
5680
ما شرایطی داریم یا این یک وضعیت کمی است . به این معنی است که این چیزی است که باید به آن
21:34
be addressed. There's a little problem. David: 
319
1294320
2400
رسیدگی شود. یه مشکل کوچولو هست دیوید:
21:36
Right. Rachel: 
320
1296720
1440
درست است. راشل:
21:38
Like if let's say when David cooks, he  cleans up as he goes and I don't. So,  
321
1298160
5640
مثلاً وقتی دیوید آشپزی می‌کند، او وقتی می‌رود تمیز می‌کند و من نه. بنابراین،
21:43
when I cook at the end of - [laughs] 
322
1303800
2111
وقتی در پایان آشپزی می‌کنم - [می‌خندد]
21:45
Rachel: - At the end of whatever meal I’ve prepared,  
323
1305911
2649
راشل: - در پایان هر غذایی که آماده کرده‌ام،
21:48
the kitchen is a little bit of a situation. David: 
324
1308560
2440
آشپزخانه کمی موقعیت دارد. دیوید:
21:51
This is true. Rachel: 
325
1311000
760
21:51
It needs some help. [laughs] David: 
326
1311760
3000
این درست است. راشل: به
کمک نیاز دارد. [می خندد] دیوید:
21:54
Great example. Rachel: 
327
1314760
840
مثال عالی. راشل:
21:55
Thank you. David: 
328
1315600
1240
متشکرم. دیوید:
21:56
Alright, so let's talk about another question and  tell us, what is the best job you've ever had? 
329
1316840
8440
خوب، پس بیایید در مورد سوال دیگری صحبت کنیم و به ما بگویید، بهترین شغلی که تا به حال داشته‌اید چیست؟
22:05
Rachel: Okay. Well, I mean  
330
1325280
3280
راشل: باشه. خب، منظورم این است که
22:08
I love Rachel's English. I'm going to say current  job doesn't count, also it's not really a job it's  
331
1328560
4720
من عاشق انگلیسی ریچل هستم. می‌خواهم بگویم شغل فعلی حساب نمی‌شود، همچنین واقعاً یک شغل نیست،
22:13
like the whole thing. I'm not working for somebody  else. I'm going to say the best job I ever had was  
332
1333280
7080
مانند کل کار است. من برای شخص دیگری کار نمی کنم . می‌خواهم بگویم بهترین شغلی که تا به حال داشته‌ام،
22:20
working at a guest house in Manhattan. It was in  a great location I got to live there, so I got to  
333
1340360
8600
کار در یک مهمان‌خانه در منهتن بوده است. در مکانی عالی بود که می‌توانستم آنجا زندگی کنم، بنابراین مجبور شدم
22:28
live in this amazing location in Manhattan and it  was a crazy job because I was the only employee,  
334
1348960
5920
در این مکان شگفت‌انگیز در منهتن زندگی کنم و این کار دیوانه‌کننده‌ای بود زیرا من تنها کارمند بودم،
22:34
so I had to do everything. I had to greet the  guests. I had to, you know, set up the calendar,  
335
1354880
6960
بنابراین باید همه کارها را انجام می‌دادم. مجبور شدم به مهمان ها سلام کنم. می‌دانید، مجبور شدم تقویم را تنظیم کنم،
22:41
accept the payment. I had to do all laundry,  make up all the rooms. It was like maid service,  
336
1361840
5720
پرداخت را بپذیرم. باید همه لباس‌ها را می‌شستم، همه اتاق‌ها را آرایش می‌کردم. مثل سرویس خدمتکار،
22:47
laundry service, guest services. The worst  part of it was the physical plant. That's  
337
1367560
8320
سرویس لباسشویی، خدمات مهمان بود. بدترین قسمت آن گیاه فیزیکی بود. معمولاً این
22:55
the department that's taking care of buildings,  usually. I had to take care of the building and  
338
1375880
4360
بخشی است که از ساختمان‌ها مراقبت می‌کند . من باید از ساختمان مراقبت می کردم و
23:00
it was over 150 years old. And it was an old  brownstone close to the East Village and oh,  
339
1380240
10680
قدمت آن بیش از 150 سال بود. و یک سنگ قهوه‌ای قدیمی در نزدیکی دهکده شرقی بود و اوه،
23:10
men, I mean that thing was crumbling.  I remember a day where I had a handyman  
340
1390920
5160
مردان، منظورم این است که آن چیز در حال فروپاشی بود. روزی را به یاد می‌آورم که یک دست‌کار داشتم
23:16
that I called regularly to help with things and  I called on a Sunday and I said, “What do I do?  
341
1396080
5680
که مرتب با او تماس می‌گرفتم تا در کارها کمک کند و یکشنبه تماس گرفتم و گفتم: «چه کار کنم؟
23:21
There are gallons of water coming in through  this one wall.” and he came over and was like,  
342
1401760
5800
گالن‌های آب از این دیوار وارد می‌شود.» و او آمد و گفت:
23:27
“I don't really know what I can do.” But, yeah,  so it was an everything kind of job and I  
343
1407560
8160
"من واقعاً نمی دانم چه کاری می توانم انجام دهم." اما، بله، پس این یک نوع کار بود و من
23:35
think even though there are parts that I  didn’t like that appealed to me. And then,  
344
1415720
3680
فکر می‌کنم حتی اگر قسمت‌هایی وجود داشت که دوست نداشتم، برایم جذاب بود. و سپس،
23:39
the other thing that appealed to me is, I was  the only person who worked there so there was  
345
1419400
3720
چیز دیگری که برای من جذاب بود این است که من تنها فردی بودم که در آنجا کار می‌کردم، بنابراین
23:43
a board who I had to check in with they were my  boss collectively. But there was no one looking  
346
1423120
5640
هیئتی وجود داشت که باید با آن‌ها به طور جمعی رئیس من بودند. اما کسی نبود که
23:48
over my shoulder telling me what to do in a  given day. I did what I thought needed to be  
347
1428760
4200
از بالای شانه‌ام نگاه کند و به من بگوید در یک روز چه کار کنم . من کاری را که فکر می کردم باید انجام شود انجام دادم
23:52
done and that’s really how I operate. That's, you  know, that's one of the things that I enjoy about  
348
1432960
6080
و واقعاً اینگونه عمل می کنم. می‌دانید ، این یکی از چیزهایی است که من از
23:59
my current situation, to being my own boss  is, I just, I love being in control of how  
349
1439040
7280
موقعیت فعلی‌ام لذت می‌برم، این است که رئیس خودم هستم، فقط دوست دارم کنترل کنم که
24:06
I choose to spend every minute, and I'm always  choosing to get things done, it's not like I'm  
350
1446320
4440
هر دقیقه چگونه سپری کنم، و همیشه تصمیم دارم به دست بیاورم. کار انجام شده، اینطور نیست که
24:10
going surfing at Rockaway beach or something.  But I like deciding when I do the laundry and. 
351
1450760
8760
در ساحل Rockaway یا چیز دیگری به موج سواری بروم. اما من دوست دارم تصمیم بگیرم که چه زمانی لباس‌ها را بشوییم و.
24:19
David: [laugher] surfing at Rockaway beach? [laughs] 
352
1459520
3153
دیوید: [خنده] موج سواری در ساحل Rockaway؟ [می‌خندد]
24:22
Rachel: I've never surfed, for the record,  
353
1462673
2247
ریچل: برای ثبت، هرگز موج‌سواری نکرده‌ام،
24:24
I don't know that came into my mind – David: 
354
1464920
2040
نمی‌دانم این به ذهنم خطور کرد - دیوید:
24:26
Have you been to Rockaway beach? Rachel: 
355
1466960
1540
آیا به ساحل راکاوی رفته‌ای؟ راشل:
24:28
Yeah. David: 
356
1468500
220
24:28
Okay, so that’s half possible. Rachel: 
357
1468720
1840
آره. دیوید:
بسیار خوب، پس نصف ممکن است. راشل:
24:30
Yeah, I know it's one of the beaches  that you go to when you live in New York. 
358
1470560
3680
بله، می‌دانم این یکی از سواحلی است که وقتی در نیویورک زندگی می‌کنید به آن می‌روید.
24:34
David: Okay. 
359
1474240
480
24:34
Rachel: And they're surfing there. As I  
360
1474720
2720
دیوید: باشه.
راشل: و آنها در آنجا موج سواری می کنند. همین‌طور که داشتم
24:37
was speaking and I was trying to think of what's  an example of like totally shirking your duties,  
361
1477440
4600
صحبت می‌کردم و سعی می‌کردم به این فکر کنم که مثلاً از انجام وظایفت اجتناب می‌کنی،
24:42
that's what came to mind. “Shirk your duties”  that means to not do what you're supposed to do. 
362
1482040
5360
این چیزی بود که به ذهنم رسید. «وظایف خود را کنار بگذارید» به این معنی است که کاری را که باید انجام دهید انجام ندهید.
24:47
David: What’s a shirk? Is it like a shrugging off? 
363
1487400
2320
دیوید: شرک چیست؟ آیا مثل شانه انداختن است؟
24:49
Rachel: Yeah, I guess. I mean, I don't  
364
1489720
2440
راشل: آره، حدس می زنم. منظورم این است که نمی‌دانم
24:52
know that it's a physical thing, but when you  shirk your duties, you don't take care of your,  
365
1492160
4760
این یک چیز فیزیکی است، اما وقتی از وظایف خود شانه خالی می‌کنید، مراقب خودتان نیستید،
24:56
you do not do what you’re supposed to do. David: 
366
1496920
2680
کاری را که باید انجام دهید، انجام نمی‌دهید. دیوید:
24:59
Correct. I just wonder what that comes from. Rachel: 
367
1499600
1720
درست است. من فقط تعجب می کنم که از چه چیزی می آید. راشل:
25:01
I don't know where that comes from I feel like  there's a theme on this podcast of you asking me  
368
1501320
4400
نمی‌دانم از کجا می‌آید، احساس می‌کنم یک موضوع در این پادکست وجود دارد که از من می‌پرسد
25:05
where English words come from and I never know. David: 
369
1505720
2960
کلمات انگلیسی از کجا آمده‌اند و من هرگز نمی‌دانم. دیوید:
25:08
Because it doesn't matter. Rachel: 
370
1508680
912
چون مهم نیست. راشل:
25:09
Because it doesn't-- it will  matter, it’s interesting— 
371
1509592
1728
چون اینطور نیست-- مهم خواهد بود، جالب است-
25:11
David: It matters,  
372
1511320
920
دیوید: مهم است،
25:12
but in order to sound more like a native speaker,  it doesn't matter so much where it comes from. 
373
1512240
5760
اما برای اینکه بیشتر شبیه یک زبان مادری به نظر برسیم، خیلی مهم نیست که از کجا آمده است.
25:18
Rachel: Right. I think that you should start a blog where  
374
1518000
3640
راشل: درسته من فکر می کنم که باید وبلاگی راه اندازی کنید که در آن
25:21
you follow up every podcast by researching all  the words that you are curious about in your blog. 
375
1521640
5980
هر پادکست را با تحقیق در مورد همه کلماتی که در وبلاگ خود کنجکاو هستید دنبال کنید.
25:27
David: That sounds kind of fun, actually. 
376
1527620
1740
دیوید: در واقع این به نظر سرگرم کننده است.
25:29
Rachel: Okay 
377
1529360
480
25:29
David: I’d enjoy that. 
378
1529840
920
ریچل: باشه
دیوید: از این کار لذت می برم.
25:30
Rachel: davidsenglish.com, everybody. [laughter] 
379
1530760
2594
راشل: davidsenglish.com، همه. [خنده]
25:33
David: NO, no it can be on yours. It’s  
380
1533354
2966
دیوید: نه، نه، ممکن است مال شما باشد.
25:36
going to go on the rachelsenglish. Rachel: 
381
1536320
600
قرار است روی rachelsenglish پیش برود. راشل:
25:38
What about you, David, what's  the best job you ever had? 
382
1538360
2500
در مورد تو چطور، دیوید، بهترین شغلی که تا به حال داشته‌ای چه بوده است؟
25:40
David: Well, I'm a therapist or you could say counselor.  
383
1540860
2660
دیوید: خوب، من یک درمانگر هستم یا می توانید بگویید مشاور.
25:43
Those words are pretty much interchangeable, and  I've been a counselor therapist for a long time,  
384
1543520
7000
این کلمات تقریباً قابل تعویض هستند، و من برای مدت طولانی،
25:50
about 15 years. But about 10 years ago, I started a private practice, and that means  
385
1550520
6400
حدود 15 سال، مشاور درمان هستم. اما حدود 10 سال پیش، من یک مطب خصوصی را راه‌اندازی کردم، و این به این معنی است که
25:58
basically, well, the phrase is putting out your  shingle, which is used by a lot of different  
386
1558280
6560
اساساً، این عبارت عبارت است از زونا، که فکر می‌کنم توسط بسیاری از حرفه‌های مختلف استفاده می‌شود
26:04
professions I think. Rachel: 
387
1564840
1080
. راشل: در
26:05
I've never heard that phrase, actually. David: 
388
1565920
2280
واقع من هرگز این عبارت را نشنیده ام. دیوید:
26:08
Are you serious? Rachel: 
389
1568200
1200
جدی میگی؟ راشل:
26:09
Yeah. David: 
390
1569400
800
آره. دیوید:
26:10
If you're putting out your shingle, that  means starting up your own shop. You're  
391
1570200
3680
اگر زونا خود را بیرون می‌آورید، به این معنی است که مغازه خود را راه‌اندازی کنید. شما
26:13
hanging a sign above your door. So, starting my  own private practice meant that similar to you,  
392
1573880
8360
علامتی را بالای در خود آویزان کرده‌اید. بنابراین، شروع تمرین خصوصی خودم به این معنی بود که مانند شما،
26:23
there's no one above me. I'm able to have my  office and see my clients and it's been really  
393
1583800
7120
هیچ‌کس بالاتر از من نیست. من می‌توانم دفترم را داشته باشم و مشتریانم را ببینم و
26:30
rewarding for that reason. But also, it's my best  job ever, because I really enjoy working with  
394
1590920
7920
به همین دلیل واقعاً برایم مفید است. اما همچنین، این بهترین شغل من است ، زیرا واقعاً از کار با
26:38
people who are motivated to work on their issues  and work hard in counseling. So, that's definitely  
395
1598840
7600
افرادی که انگیزه دارند روی مسائل خود کار کنند و در مشاوره سخت کار می‌کنند لذت می‌برم. بنابراین، این قطعاً
26:46
the best job I've ever had. Rachel: 
396
1606440
2160
بهترین شغلی است که تا به حال داشته‌ام. راشل:
26:48
You said that you've been a counselor  therapist for 15 years and you've  
397
1608600
3800
شما گفتید که به مدت 15 سال مشاور  درمانگر بوده اید و                                                                                            مشاور
26:52
been doing that for 10 years. What were  you doing for the 5 years before that? 
398
1612400
4880
درمانگر هستید. 5 سال قبل از آن چه می‌کردید؟
26:57
David: I was doing counseling, but just not for myself. 
399
1617280
4760
دیوید: من مشاوره انجام می دادم، اما نه برای خودم.
27:02
Rachel: You were working for somebody? 
400
1622040
1600
راشل: برای کسی کار می کردی؟
27:04
David: I was a family therapist,  
401
1624440
2120
دیوید: من یک خانواده‌درمانگر بودم،
27:06
two years going into individuals’ homes and  doing family counseling and then, for two years,  
402
1626560
7400
دو سال به خانه‌های افراد می‌رفتم و مشاوره خانواده انجام می‌دادم و سپس،
27:14
in what's called a residential treatment facility,  doing therapy with kids and their families there. 
403
1634760
6560
در آنچه که مرکز درمانی نامیده می‌شود ، درمانی با بچه‌ها و خانواده‌هایشان در آنجا انجام می‌دادم.
27:21
Rachel: But you prefer being  
404
1641320
3040
راشل: اما شما ترجیح می دهید که
27:24
your own boss. Also, are the people who are coming  to you, people who are choosing to go to therapy  
405
1644360
5400
رئیس خودتان باشید. همچنین، آیا افرادی که به سراغ شما می آیند، افرادی هستند که ترجیح می دهند به درمان بروند،
27:29
whereas maybe in those first 5 years, was it  people who had good therapy for a certain reason? 
406
1649760
5240
در حالی که شاید در آن 5 سال اول، آیا افرادی بودند که به دلیل خاصی درمان خوبی داشتند؟
27:35
David: Yeah that's -- I think that's a big difference. I  
407
1655000
2080
دیوید: بله همین است -- فکر می کنم این یک تفاوت بزرگ است.
27:37
mean, basically, the whole 15 years it's been both  private practice and other things, but there's  
408
1657080
6273
منظورم این است که اساساً تمام 15 سال تمرین خصوصی و چیزهای دیگر بوده است، اما
27:44
something unique about, in my practice in which people are, yeah, motivated and eager. They're  
409
1664640
6880
چیزی منحصر به فرد در تمرین من وجود دارد که در آن افراد، بله، با انگیزه و مشتاق هستند. آنها
27:51
actively seeking out the hard work of therapy,  and I think that there's something about that,  
410
1671520
6200
فعالانه به دنبال کار سخت درمان هستند، و من فکر می‌کنم چیزی در این مورد وجود دارد،
27:57
that makes it really rewarding. Rachel: 
411
1677720
1920
که آن را واقعاً ارزشمند می‌کند. راشل:
27:59
Yeah. So, here the word “practice” is a noun.  David's practice is his group of clients that  
412
1679640
7120
آره. بنابراین، در اینجا کلمه "تمرین" یک اسم است. کار دیوید گروهی از مشتریان اوست که
28:06
come to him. Usually, it's more common to  see practice in its verb form, and this is  
413
1686760
5360
به سراغ او می آیند. معمولاً، دیدن تمرین به شکل فعل آن رایج‌تر است، و این
28:12
something that we do to get better at something.  You practice the piano, you practice your English,  
414
1692120
5800
کاری است که ما انجام می‌دهیم تا در چیزی بهتر شویم. شما پیانو تمرین می‌کنید، انگلیسی خود را تمرین می‌کنید،
28:17
so I guess it could also be used with the clients.  They're practicing, talking to you about their  
415
1697920
4640
بنابراین حدس می‌زنم می‌توان از آن برای مشتریان نیز استفاده کرد. آنها در حال تمرین هستند، در مورد احساساتشان با شما صحبت می کنند
28:22
feelings or practicing processing, maybe. David: 
416
1702560
2600
یا ممکن است پردازش را تمرین کنند. دیوید:
28:25
Well that's a good -- that's very Rachel: 
417
1705160
1080
خوب این خوب است -- خیلی راشل:
28:26
In order to get better. David: 
418
1706240
1880
برای بهتر شدن. دیوید:
28:28
And I would say that I am a practitioner. Rachel: 
419
1708120
4240
و من می گویم که یک تمرین کننده هستم. راشل:
28:32
So, that's another noun. David: 
420
1712360
1320
پس این یک اسم دیگر است. دیوید:
28:33
That’s another noun. Rachel: 
421
1713680
1216
این اسم دیگری است. راشل:
28:35
Related. David: 
422
1715840
586
مرتبط. دیوید: -
28:36
-some sort of practice now. Rachel: 
423
1716426
2174
اکنون نوعی تمرین. راشل:
28:38
Practitioner. Cool, I hadn't thought about that.  I think it's interesting, right now I'm working  
424
1718600
5320
تمرین‌کننده. باحال، به این موضوع فکر نکرده بودم. فکر می‌کنم جالب است، در حال حاضر من
28:43
for my online school on stressed words and  thinking about words and their different forms  
425
1723920
7080
در مدرسه آنلاین خود روی کلمات تاکیدی کار می‌کنم و به کلمات و اشکال مختلف آنها فکر می‌کنم،
28:51
when they’re a noun versus a verb, how they  can be pronounced differently. For example,  
426
1731000
5080
وقتی آنها یک اسم هستند در مقابل یک فعل، چگونه می‌توان آنها را متفاوت تلفظ کرد. برای مثال،
28:56
the noun “house” is different from the name  verb “house”, which ends in z-sound. Where  
427
1736080
7560
اسم «خانه» با نام فعل «خانه» که به صدای z ختم می‌شود متفاوت است.
29:03
will they be housed? Or you live in a house?  That ends in an S sound and there's all sorts  
428
1743640
7200
آنها در کجا قرار خواهند گرفت؟ یا در یک خانه زندگی می کنید؟ این به صدای S ختم می‌شود و
29:10
of different examples of that when the part of  speech changes the pronunciation of the word. 
429
1750840
5200
وقتی قسمتی از گفتار تلفظ کلمه را تغییر می‌دهد، نمونه‌های مختلفی از آن وجود دارد.
29:16
David: Man, that's such  
430
1756040
1160
دیوید: مرد، این
29:17
a specific difference. I mean, I've talked about  this before, but it's so different than Spanish  
431
1757200
5560
یک تفاوت خاص است. منظورم این است که قبلاً درباره این موضوع صحبت کرده‌ام، اما با اسپانیایی بسیار متفاوت است،
29:22
where I can read Spanish even when I don't know  what I'm reading, because each letter that you see  
432
1762760
8840
جایی که می‌توانم اسپانیایی را بخوانم، حتی وقتی نمی‌دانم چه چیزی می‌خوانم، زیرا هر حرفی که می‌بینید
29:31
correlates to a sound, right? Rachel: 
433
1771600
1400
با یک صدا مرتبط است، درست است؟ راشل:
29:33
Yeah because it's phonetic. David: 
434
1773000
1160
بله چون آوایی است. دیوید:
29:34
What I mean -- yeah. Rachel: 
435
1774160
1400
منظورم چیست -- آره. راشل:
29:35
Well, and another thing that's confusing is,  often when a change happens in pronunciation,  
436
1775560
4520
خب، و چیز دیگری که گیج‌کننده است این است که، اغلب وقتی تغییری در تلفظ اتفاق می‌افتد،
29:40
it's also stress. So, for example, you can say  the word “address”. “He addressed the public.”,  
437
1780080
6440
این نیز استرس است. بنابراین، برای مثال، می‌توانید کلمه «آدرس» را بگویید. «او برای مردم خطاب کرد.»،
29:46
“He spoke to the public.” But you  might say, “What’s your address?” 
438
1786520
4343
«او با مردم صحبت کرد.» اما ممکن است بگویید: «آدرس شما چیست؟»
29:50
David: Mmh. 
439
1790863
10
29:50
Rachel: And there, it's a  
440
1790873
567
دیوید: مم.
راشل: و در آنجا، این یک
29:51
noun and the stress is different, ad-DRESS,  AD-dress. So, it's the sounds that are changed,  
441
1791440
5560
اسم است و استرس متفاوت است، ad-DRESS، AD-dress. بنابراین، این صداها هستند که تغییر می‌کنند،
29:57
but it's also the stress. David: 
442
1797000
2000
اما این استرس نیز هست. دیوید:
29:59
Impossible. Rachel: 
443
1799000
1540
غیرممکن است. راشل:
30:00
Impossible, except not- David: 
444
1800540
1660
غیرممکن است، جز نه- دیوید:
30:02
Unless you are a great teacher. Rachel: 
445
1802200
1160
مگر اینکه معلم بزرگی باشی. راشل:
30:03
Well, lot of people out there working  really hard and they're getting it. 
446
1803360
3100
خب، بسیاری از مردم آنجا واقعاً سخت کار می‌کنند و آن را دریافت می‌کنند.
30:06
David: It’s true. 
447
1806460
1580
دیوید: درست است.
30:08
Rachel: Okay, David, thank you for sitting down with me to  
448
1808040
4000
راشل: باشه، دیوید، از اینکه با من نشستی تا درباره
30:12
discuss these questions and think about English. David: 
449
1812040
4000
این سؤالات بحث کنیم و به انگلیسی فکر کنیم، متشکرم. دیوید:
30:16
Yeah, that was really fun. That brought up a whole  bunch of different kinds of things. That's great.  
450
1816040
4960
آره، واقعا سرگرم کننده بود. این یک دسته کلی از انواع مختلف چیزها را به همراه داشت. این عالی است.
30:21
I like that. Rachel: 
451
1821000
1000
من آن را دوست دارم. راشل:
30:22
Brought up, phrasal verb. [laughs] To cause  something to come to the surface to be discussed. 
452
1822000
5400
فعل عبارتی. [می خندد] برای اینکه چیزی برای بحث در سطح ظاهر شود.
30:27
David: There you go. 
453
1827400
560
دیوید: شما برو.
30:28
Rachel: Yeah, you really drew me out. [Laughs] 
454
1828800
3400
راشل: آره، تو واقعاً منو جذب کردی. [می خندد]
30:32
David: Alright. [Ba-dum-tss] 
455
1832200
2360
دیوید: باشه. [Ba-dum-tss]
30:34
Rachel: Alright, seriously,  
456
1834560
800
راشل: بسیار خوب، جدی،
30:35
thank you for your time to come here and you know,  lend your time to the Rachel’s English audience. I  
457
1835360
6360
از وقتی که برای آمدن به اینجا در اختیار گذاشتید متشکرم و می دانید، وقت خود را به مخاطبان انگلیسی راشل اختصاص دهید. من از
30:41
appreciate it and I know they appreciate it, too. David: 
458
1841720
2400
آن قدردانی می‌کنم و می‌دانم که آنها نیز قدردان آن هستند. دیوید:
30:44
You're welcome Rachel: 
459
1844120
1080
خوش آمدید راشل:
30:45
And again, if you need some help with the words  you couldn't understand everything, no problem at  
460
1845200
5560
و دوباره، اگر در مورد کلمات به کمک نیاز دارید، نمی‌توانید همه چیز را بفهمید، اصلاً مشکلی نیست
30:50
all. Visit rachelsenglish.com/podcast and you  can find a tree a free copy of the transcript  
461
1850760
7480
. از rachelsenglish.com/podcast دیدن کنید و می‌توانید یک درخت یک نسخه رایگان از رونوشت
30:58
for this episode. If you're not subscribed  to this podcast, please be sure to do that at  
462
1858240
6120
برای این قسمت پیدا کنید. اگر مشترک این پادکست نیستید، لطفاً حتماً این کار را در
31:04
iTunes or Stitcher. And if you're inclined,  please feel free to leave a review. I do  
463
1864360
6240
iTunes یا Stitcher انجام دهید. و اگر تمایل دارید، لطفاً نظر خود را بنویسید. من
31:10
read them all and it's great for me to get  feedback on what you like about this podcast.
464
1870600
17320
همه آنها را می خوانم و دریافت بازخورد درباره آنچه در مورد این پادکست دوست دارید برایم عالی است.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7