How To Talk About Your Strengths and Weaknesses | Mock Interviews | How to Prepare for an Interview

As you prepare and practice your answers for a job interview, you’ll want to study great answers

همانطور که پاسخ های خود را برای مصاحبه شغلی آماده می کنید و تمرین می کنید، می خواهید پاسخ های عالی

and answers that aren’t so strong.

و پاسخ هایی که چندان قوی نیستند را مطالعه کنید.

Here, we’ll see four people, a teacher, a doctor, a social worker, and a marketing expert, interview for a job.

در اینجا، چهار نفر، یک معلم، یک پزشک، یک مددکار اجتماعی و یک کارشناس بازاریابی را می بینیم که برای یک شغل مصاحبه می کنند.

We’ll take some standard interview questions and study how they answered them

ما برخی از سوالات استاندارد مصاحبه را می‌گیریم و نحوه پاسخ آنها را مطالعه می‌کنیم

to figure out how you can form your own compelling answers.

تا بفهمیم چگونه می‌توانید پاسخ‌های قانع‌کننده خود را ایجاد کنید.

Today we’ll study two prompts:

امروز ما دو دستور را مطالعه خواهیم کرد:

describe one of your strengths, and, the opposite, describe one of your weaknesses.

یکی از نقاط قوت خود را توصیف کنید، و در مقابل، یکی از نقاط ضعف خود را شرح دهید.

We’ll see how talking about your weaknesses can still leave a very positive impression in an interview.

خواهیم دید که چگونه صحبت کردن در مورد نقاط ضعف شما می تواند در مصاحبه تاثیر بسیار مثبتی بگذارد.

It’s common for employers to ask about your strengths in an interview.

معمولاً کارفرمایان در مصاحبه در مورد نقاط قوت شما سؤال می کنند.

Don’t just list a couple of things, this is your chance to let people know why they would want to hire you.

فقط چند مورد را فهرست نکنید، این فرصتی است که به مردم بگویید چرا می خواهند شما را استخدام کنند.

Come up with things that you’ve achieved at work that you’re proud of

چیزهایی را که در محل کار به دست آورده اید و به آنها افتخار می کنید بیابید

and find your strengths that describe that.

و نقاط قوت خود را پیدا کنید که آن را توصیف می کند.

Then, in the interview, when you’re talking about your strengths, tell that supporting detail.

سپس، در مصاحبه، هنگامی که در مورد نقاط قوت خود صحبت می کنید، آن جزئیات حمایتی را بگویید.

Let’s compare different responses to the prompt: tell me about your strengths.

بیایید پاسخ های مختلف را به درخواست مقایسه کنیم: در مورد نقاط قوت خود به من بگویید.

One of my strengths, I think, is I can look at something globally, from a perspective of far away.

فکر می‌کنم یکی از نقاط قوت من این است که می‌توانم به چیزی در سطح جهانی، از منظری بسیار دور نگاه کنم.

And then think about those general goals, and then switch to being detail-oriented

و سپس در مورد آن اهداف کلی فکر کنید، و سپس به جزئیات گرا بودن روی بیاورید

and looking at what is the specific work that needs to be done in order to accomplish those more global goals?

و به این نگاه کنید که کار خاصی که باید انجام شود تا به آن اهداف جهانی تر دست یابد چیست؟

That’s a good strength to have.

این قدرت خوبی برای داشتن است.

A lot of people can see the big picture but don’t do well with the details,

بسیاری از مردم می توانند تصویر بزرگ را ببینند، اما با جزئیات خوب عمل نمی کنند،

and then others can be very organized with details but lack the vision for bigger thinking.

و سپس دیگران می توانند با جزئیات بسیار سازماندهی شوند، اما دیدی برای تفکر بزرگتر ندارند.

So the fact that Lisa is strong in both is great.

بنابراین این واقعیت که لیزا در هر دو قوی است عالی است.

But, her response would be even better if she could think of one bigger picture project that she worked on,

اما پاسخ او حتی بهتر خواهد بود اگر بتواند به یک پروژه تصویری بزرگتر فکر کند که روی آن کار کرده است،

talk about it, and then talk about some of the details for it, how she figured out the steps and made that happen.

در مورد آن صحبت کند، و سپس در مورد برخی از جزئیات آن صحبت کند، اینکه چگونه مراحل را مشخص کرده و آن را انجام داده است.

That’s something I’m more likely to remember.

این چیزی است که من به احتمال زیاد به یاد دارم.

Adrienne doesn’t go into a specific story about her strength, empathy,

آدرین به داستان خاصی در مورد قدرت، همدلی خود نمی پردازد،

but she ties it directly to how it benefits her in the workplace in two ways.

اما آن را مستقیماً به این موضوع مرتبط می کند که چگونه در محل کار به او سود می رساند.

I think one of my greatest strengths is my ability to have empathy for others

من فکر می کنم یکی از بزرگترین نقاط قوت من توانایی من در همدلی با دیگران است

and that's really effective within the workplace, with my colleagues, and trying to understand

و این واقعاً در محیط کار، با همکارانم مؤثر است، و تلاش برای درک

people's priorities are so different,

اولویت های افراد بسیار متفاوت است،

and their feelings are so different, and we all have different things that we're coming to.

و احساسات آنها بسیار متفاوت است، و همه ما چیزهای متفاوتی داریم. که به آن می رسیم

And so for me to understand

و بنابراین برای من که

other people's priorities and be able to collaborate with them to reach a compromise with

اولویت های دیگران را درک کنم و بتوانم با آنها همکاری کنم تا با

everybody's feelings is very effective.

احساسات همه به سازش برسم، بسیار مؤثر است.

And having empathy is also really useful in thinking about reaching customers as a marketer

و داشتن همدلی همچنین در فکر کردن به دستیابی به مشتریان به عنوان یک بازاریاب بسیار مفید است

that I want to understand the thoughts and feelings and concerns of my target audience

که می‌خواهم افکار و احساسات و نگرانی‌های مخاطبان هدف خود را درک کنم

so we can message them and we can bring events for them that really align with

تا بتوانیم به آنها پیام بدهیم و بتوانیم رویدادهایی را برای آنها به ارمغان بیاوریم که واقعاً با

what they need and what makes their lives better.

نیازهای آنها مطابقت دارد. چه چیزی زندگی آنها را بهتر می کند

Dan also gets specific with his strength, which he says is his ability to work in a team.

دن همچنین با قدرت خود مشخص می شود، که به گفته او توانایی او برای کار در یک تیم است.

He talks about the kinds of teams and the kinds of environments he’s worked in in the past,

او در مورد انواع تیم‌ها و محیط‌هایی که در گذشته در آن کار کرده صحبت می‌کند،

and then ties that into another strength, being a people person.

و سپس آن‌ها را به یک نقطه قوت دیگر یعنی مردمی بودن مرتبط می‌کند.

So one of my strongest strengths is that I'm a team player.

بنابراین یکی از قوی ترین نقاط قوت من این است که یک بازیکن تیمی هستم.

I have been, worked on many clinical teams in the past,

من در گذشته در بسیاری از تیم های بالینی،

with doctors, nurses, social workers, in some high intensity environments like emergency rooms,

با پزشکان، پرستاران، مددکاران اجتماعی، در برخی از محیط های با شدت بالا مانند اتاق های اورژانس،

mobile crisis teams, inpatient psychiatric facilities,

تیم های بحران سیار، امکانات روانپزشکی بستری، کار کرده ام

and I've always been able to work well on an interdisciplinary team.

و همیشه توانسته ام به خوبی روی یک تیم بین رشته ای

I value being on the team with other people.

من برای حضور در تیم با افراد دیگر ارزش قائل هستم.

I value working with folks that have different skill sets than I do,

من برای کار با افرادی که مجموعه مهارت های متفاوتی نسبت به من دارند ارزش قائل هستم

and I get a lot of energy from working with other people.

و از کار با افراد دیگر انرژی زیادی دریافت می کنم.

I think one of my greatest skills is being a people person, and being able to work with other people

فکر می‌کنم یکی از بزرگترین مهارت‌های من این است که مردمی باشم و بتوانم با دیگران

towards a common goal.

برای رسیدن به یک هدف مشترک کار کنم.

As you think about your strengths,

همانطور که در مورد نقاط قوت خود فکر می کنید،

make sure you’re able to talk specifically about how those come into play in the workplace.

مطمئن شوید که می توانید به طور خاص در مورد نحوه استفاده از آنها در محل کار صحبت کنید.

If possible, have a specific example from your past

در صورت امکان، یک مثال خاص از گذشته خود داشته باشید

when one of these great qualities about you helped you get something done at work.

که یکی از این خصوصیات عالی در مورد شما به شما کمک کرد تا کاری را در محل کار انجام دهید.

This brings me to an important point: timing.

این من را به یک نکته مهم می رساند: زمان بندی.

You might be able to come up with a list of ten strengths.

ممکن است بتوانید فهرستی از ده نقطه قوت تهیه کنید.

Talking about those in detail would take way too long.

صحبت کردن در مورد آنها به طور مفصل خیلی طول می کشد.

All the answers we just studied were 30 to 45 seconds.

تمام پاسخ هایی که ما مطالعه کردیم 30 تا 45 ثانیه بود.

Aim for somewhere in there.

جایی در آنجا هدف بگیرید.

Shorter than 30 seconds would be too brief—

کمتر از 30 ثانیه بسیار کوتاه خواهد بود -

if you can answer that quickly, you’re probably not giving the kind of detail that an employer wants to hear.

اگر بتوانید به این سرعت پاسخ دهید، احتمالاً جزئیاتی را که یک کارفرما می خواهد بشنود، ارائه نمی دهید.

If you’re getting much longer than that, two minutes, more, then it’s too long.

اگر خیلی بیشتر از این، دو دقیقه، بیشتر طول می‌کشید، پس خیلی طولانی است.

You want to give good, meaty answers, but you also want to give the person interviewing you a chance

شما می‌خواهید پاسخ‌های خوب و قابل قبولی بدهید، اما همچنین می‌خواهید به فردی که با شما مصاحبه می‌کند فرصت دهید تا

to chime in with follow-up questions.

با سؤالات بعدی پاسخ دهد.

Just as employers are interested in your strengths and how you talk about them,

همانطور که کارفرمایان به نقاط قوت شما و نحوه صحبت شما در مورد آنها علاقه مند هستند،

they’re also likely to be interested in the opposite, your weaknesses.

آنها نیز احتمالاً به نقطه مقابل، یعنی نقاط ضعف شما علاقه مند هستند.

They may use this word, or they may talk about ‘your areas for growth’.

آنها ممکن است از این کلمه استفاده کنند یا ممکن است در مورد "مناطق رشد شما" صحبت کنند.

Let’s listen to how Jeff answers this question.

بیایید به نحوه پاسخ جف به این سوال گوش دهیم.

I would say one of the weaknesses that I have,

می‌توانم بگویم یکی از ضعف‌هایی که دارم،

which is a kind of a counterpart to being able to envision a future state, maybe several steps down the road,

که به نوعی همتای آن برای تصور وضعیت آینده است، شاید چندین قدم در راه، این است که

is that it's harder sometimes for me to see the tiny specific steps that you need in order to reach that goal.

گاهی اوقات دیدن گام‌های کوچکی که شما نیاز دارید برایم سخت‌تر می‌شود. برای رسیدن به آن هدف

So sometimes I tend to jump

بنابراین گاهی اوقات من تمایل دارم

to the end product before realizing that there's a lot of tiny pieces that have to go into place

قبل از اینکه متوجه شوم که قطعات کوچک زیادی وجود دارد که

in order to reach that end product, and that sometimes has gotten me into trouble.

برای رسیدن به آن محصول نهایی در جای خود قرار می گیرند، به سمت محصول نهایی می پرم، و این گاهی اوقات من را به دردسر می اندازد.

He gives a specific weakness, and this is in contrast to his strength,

او نقطه ضعف خاصی می دهد، و این برخلاف نقطه قوت اوست،

where he does have great vision for projects.

جایی که او دید عالی برای پروژه ها دارد.

But then he stops there.

اما سپس او در آنجا متوقف می شود.

Now, we’ve talked a lot about going into detail on answers,

اکنون، ما در مورد جزئیات پاسخ‌ها صحبت کرده‌ایم،

and I wouldn’t necessarily suggest that you come up with great stories about

و من لزوماً به شما پیشنهاد نمی‌کنم که داستان‌های خوبی در مورد اینکه

how your weaknesses have made things go poorly at work,

چگونه ضعف‌های شما باعث شده کارها در محل کار بد پیش نمی‌رود، ارائه کنید،

but I would suggest that you spend some time thinking about concrete things you've done

اما پیشنهاد می‌کنم کمی وقت بگذارید. فکر کردن در مورد کارهای مشخصی که انجام داده اید

or could do to help you manage the weaknesses and improve.

یا می توانید انجام دهید تا به شما در مدیریت نقاط ضعف و بهبود کمک کند.

Listen to how Lisa answers the question.

به نحوه پاسخ لیزا به این سوال گوش دهید.

So one of my challenges is that I get very excited about projects and then I want to do them in great detail,

بنابراین یکی از چالش های من این است که من در مورد پروژه ها بسیار هیجان زده می شوم و سپس می خواهم آنها را با جزئیات کامل انجام دهم

or I'll get excited about another project too, and I'll start that and suddenly, I'll have multiple projects going

یا در مورد پروژه دیگری نیز هیجان زده می شوم و آن را شروع می کنم و ناگهان چندین پروژه خواهم داشت. می روم

and I'll be trying to do too much with them.

و سعی خواهم کرد کارهای زیادی با آنها انجام دهم.

So I think my challenge is to keep it simple.

بنابراین فکر می کنم چالش من ساده نگه داشتن آن است.

And I need to learn to put some things on hold,

و من باید یاد بگیرم که بعضی چیزها را به حالت تعلیق درآورم،

and a good idea might be to keep a notebook where I keep some of those ideas sort of simmering,

و یک ایده خوب ممکن است این باشد که دفترچه ای نگه دارم که در آن برخی از آن ایده ها به نوعی در حال جوشیدن باشند،

but I don't jump into them until I finished some of my other things.

اما تا زمانی که برخی از چیزهای دیگرم را به پایان نرسانم، وارد آنها نمی شوم.

She changed the word ‘weakness’ and used ‘challenge’ instead.

او کلمه «ضعف» را تغییر داد و به جای آن از «چالش» استفاده کرد.

That’s not a bad idea, it can have the same meaning but

این ایده بدی نیست، می‌تواند معنای مشابهی داشته باشد، اما

'challenge' might have a bit more of a positive feeling around it.

«چالش» ممکن است کمی احساس مثبت در اطراف آن داشته باشد.

She names a weakness and then gives a concrete example of how she might manage it:

او یک نقطه ضعف را نام می برد و سپس یک مثال ملموس از نحوه مدیریت آن ارائه می دهد:

keep a notebook of her ideas so she doesn’t feel like she has to dive into all of them right away.

یک دفترچه از ایده هایش نگه دارید تا احساس نکند که مجبور است فوراً در همه آنها غوطه ور شود.

Let’s hear how Adrienne describes her area for growth.

بیایید بشنویم که آدرین چگونه منطقه رشد خود را توصیف می کند.

At this point in my career, I think the biggest area for growth is gaining experience.

در این مرحله از حرفه من، فکر می کنم بزرگترین زمینه برای رشد، کسب تجربه است.

Managing a larger team of people.

مدیریت یک تیم بزرگتر از افراد.

My experience up to this point has been managing one to two people directly,

تجربه من تا این مرحله مدیریت مستقیم یک تا دو نفر بوده است،

but also managing a handful of other people indirectly

اما همچنین مدیریت تعداد انگشت شماری از افراد دیگر به صورت غیرمستقیم

on projects because I really take ownership of projects that I'm working on,

در پروژه‌ها بوده است، زیرا من واقعاً مالک پروژه‌هایی هستم که روی آنها کار می‌کنم،

whether I'm directly managing people or not,

خواه مستقیماً افراد را مدیریت کنم یا نه.

but I'm really looking forward to an opportunity in my next career step

اما من واقعا مشتاقانه منتظر فرصتی در گام بعدی شغلی خود هستم

to directly manage a team of five to eight people.

تا مستقیماً یک تیم پنج تا هشت نفره را مدیریت کنم.

She frames her weakness as a lack of direct experience in something she wishes to do.

او ضعف خود را به عنوان فقدان تجربه مستقیم در کاری که می خواهد انجام دهد.

I like how she talks about how she has only directly managed one to two people,

من دوست دارم که او در مورد اینکه چگونه مستقیماً یک تا دو نفر را مدیریت کرده است صحبت می کند،

but she mentions that she has indirectly managed larger groups on certain projects

اما اشاره می کند که به طور غیرمستقیم گروه های بزرگ تری را در پروژه های خاص مدیریت کرده است،

because she takes ownership of them.

زیرا مالکیت آنها را بر عهده می گیرد.

This makes me feel like she’s a leader and that she takes a lot of initiative in the workplace.

این باعث می شود که احساس کنم او یک رهبر است و ابتکار عمل زیادی در محل کار به عهده می گیرد.

She also gets really specific at the end, that she would like to manage a team of 5-8 people.

او همچنین در پایان کاملاً مشخص می شود که دوست دارد یک تیم 5-8 نفره را مدیریت کند.

This may have been something she pulled right off of the job description for the job she’s interviewing for.

این ممکن است چیزی باشد که او دقیقاً از شرح شغل برای شغلی که برای آن مصاحبه می‌کند بیرون کشیده است.

And this is a great idea.

و این یک ایده عالی است.

As you study the job description, there might be a role you’ll play at this new job that's outside your experience.

همانطور که شرح شغل را مطالعه می کنید، ممکن است نقشی در این شغل جدید داشته باشید که خارج از تجربه شما باشد.

An employer might be looking for someone who already has that experience.

یک کارفرما ممکن است به دنبال شخصی باشد که قبلاً چنین تجربه ای را داشته باشد.

But Adrienne addressed this concern that I might have

اما آدرین این نگرانی را که ممکن است

about a lack of experience by letting me know that she has actually unofficially managed larger teams of people

در مورد کمبود تجربه داشته باشم با به من گفت که او در واقع به طور غیر رسمی تیم های بزرگ تری از افراد را

at previous jobs.

در مشاغل قبلی مدیریت کرده است.

And by hearing her say this is what she wants to do as the next step in her career,

و با شنیدن گفتن او این چیزی است که می‌خواهد به عنوان گام بعدی در حرفه‌اش انجام دهد،

I can know it's something she’s thought about and that it's something she feels ready for.

می‌توانم بدانم که این چیزی است که او به آن فکر کرده است و این چیزی است که او احساس می‌کند برایش آماده است.

You can think of your weaknesses or areas for growth in two ways.

شما می توانید از دو طریق به نقاط ضعف یا زمینه های رشد خود فکر کنید.

First, your personality.

اول، شخصیت شما.

Jeff isn’t a detail person,

جف فردی جزییات نیست

and Lisa gets too excited about ideas to the point where she has too many projects going on

و لیزا در مورد ایده ها بسیار هیجان زده می شود تا جایی که پروژه های زیادی در حال انجام است تا

to finish them all effectively.

همه آنها را به طور موثر تمام کند.

Listing a weakness like this can be a great sign of self-awareness.

ذکر یک نقطه ضعف مانند این می تواند نشانه بزرگی از خودآگاهی باشد.

Make sure you always follow it up with what you’re actively doing to manage that weakness,

مطمئن شوید که همیشه آن را با کارهایی که برای مدیریت این ضعف انجام می‌دهید دنبال می‌کنید،

like Lisa’s notebook idea, or using an app to set up reminders for yourself

مانند ایده نوت‌بوک لیزا، یا استفاده از یک برنامه برای تنظیم یادآوری‌ها برای خودتان

so all the small parts of a bigger project get done on time.

تا تمام بخش‌های کوچک یک پروژه بزرگ‌تر به موقع انجام شود.

The second way you can talk about your weakness or area for growth

راه دومی که می توانید در مورد ضعف یا زمینه رشد خود صحبت کنید

can be in reference to the job description.

می تواند به شرح شغل اشاره کند.

Perhaps there is a part of the job that you’re less qualified for.

شاید بخشی از شغل وجود داشته باشد که شما برای آن صلاحیت کمتری دارید.

Finding a clever way to talk about how you want to grow and believe you can grow in that experience,

یافتن راهی هوشمندانه برای صحبت در مورد اینکه چگونه می‌خواهید رشد کنید و باور کنید که می‌توانید در آن تجربه رشد کنید،

like Adrienne did, can be a wonderful way to answer this prompt.

مانند آدرین، می‌تواند راه فوق‌العاده‌ای برای پاسخ به این درخواست باشد.

In the next video, we’ll pull different common questions from these mock interviews

در ویدیوی بعدی، سؤالات رایج مختلفی را از این مصاحبه‌های ساختگی

to examine effective answers, including, tell me why you’re the right person for this job.

برای بررسی پاسخ‌های مؤثر می‌گیریم، از جمله اینکه به من بگویید چرا شما فرد مناسبی برای این شغل هستید.

It can be tough to figure out the best way to answer this question,

پیدا کردن بهترین راه برای پاسخ به این سوال می تواند دشوار باشد،

but we’ll make sure you can answer convincingly and with confidence.

اما ما مطمئن خواهیم شد که می توانید قانع کننده و با اطمینان پاسخ دهید.

For my non-native students, we’re going to get to your English lesson in just a minute.

برای دانش‌آموزان غیربومی من، فقط در یک دقیقه به درس انگلیسی شما می‌رسیم.

If you haven’t already, be sure to click the subscribe button and the bell for notifications.

اگر قبلاً این کار را نکرده‌اید، حتماً روی دکمه اشتراک و زنگ اعلان‌ها کلیک کنید.

I make new videos on the English language and American culture every Tuesday

من هر سه‌شنبه ویدیوهای جدیدی در مورد زبان انگلیسی و فرهنگ آمریکایی می‌سازم

and have over 600 videos on my channel to date

و تا به امروز بیش از 600 ویدیو در کانال خود دارم که

focusing on listening comprehension and accent reduction.

بر درک شنیداری و کاهش لهجه تمرکز دارند.

While you’re waiting for next week’s video, a great next step would be to check out this “get started playlist.”

در حالی که منتظر ویدیوی هفته آینده هستید، یک قدم عالی بعدی این است که این «لیست پخش شروع کنید» را بررسی کنید.

Now the English lesson.

حالا درس انگلیسی

Let’s talk for a minute about the pronunciation of two tricky words: strength and strengths.

بیایید یک دقیقه در مورد تلفظ دو کلمه پیچیده صحبت کنیم: قدرت و نقاط قوت.

Strength begins with the STR consonant cluster, and this can be pronounced two ways.

قدرت با خوشه همخوان STR شروع می شود و این را می توان به دو صورت تلفظ کرد.

You might hear it with a clear T, st, st, st, strength, or you might hear it where the T sounds like a CH, sch, sch,

شما ممکن است آن را با صدای واضح T، st، st، st، قدرت بشنوید، یا ممکن است آن را در جایی بشنوید که T مانند CH، sch، sch،

strength, strength.

قدرت، قدرت است.

Either pronunciation is okay.

هر کدام از تلفظ ها اشکالی ندارد.

It’s common to make the T a CH sound when it’s followed by R.

معمول است که وقتی T به دنبال آن R باشد، صدای CH ایجاد شود.

Then we have the EH vowel, stre-- streng-- and the NG consonant.

سپس مصوت EH، stre-- streng-- و صامت NG را داریم.

The back of the tongue lifts and touches the soft palate for NG.

پشت زبان برای NG کام نرم را بلند کرده و لمس می کند.

Streng--

Streng--

Sometimes NG also makes a hard G sound, like in Eng-gg-glish, English, but that doesn’t happen here.

گاهی اوقات NG یک صدای G سخت نیز تولید می کند، مانند Eng-gg-glish، انگلیسی، اما در اینجا اتفاق نمی افتد.

There is no G sound.

صدای جی وجود ندارد.

Streng, strength.

قدرت، قدرت.

And finally, the unvoiced TH at the end.

و در نهایت، TH بدون صدا در پایان.

The tongue tip must come through the teeth for this.

برای این کار باید نوک زبان از بین دندان ها عبور کند.

Strength. Strength.

استحکام - قدرت. استحکام - قدرت.

Let air flow lightly.

اجازه دهید هوا به آرامی جریان یابد.

Strength.

استحکام - قدرت.

What about when we add an S?

وقتی S اضافه می کنیم چطور؟

Strengths?

نقاط قوت؟

Most people in most situations don’t take the time to bring the tongue tip through the teeth for the TH.

اکثر افراد در بیشتر موقعیت ها برای TH وقت نمی گذارند تا نوک زبان را از میان دندان ها بیاورند.

The TH is much less obvious here than when the word is singular.

TH در اینجا بسیار کمتر از زمانی که کلمه مفرد است آشکار است.

As I study various native speakers saying ‘strengths,’

همانطور که من در حال مطالعه گویندگان بومی مختلف هستم که می گویند "نقاط قوت"،

it actually sounds like some of them drop the TH completely.

در واقع به نظر می رسد که برخی از آنها TH را به طور کامل حذف می کنند.

Then it ends up sounding like a K sound, strenks, strenks.

سپس آن را به پایان می رسد مانند صدای K، strenks، strenks.

Strengths and weaknesses.

نقاط قوت و ضعف.

So in an interview, you could take this shortcut on this tricky word, and say:

بنابراین در یک مصاحبه، می توانید این میانبر را در مورد این کلمه پیچیده انتخاب کنید و بگویید:

One of my greatest strengths is.

یکی از بزرگترین نقاط قوت من این است.

Strengths or strength.

نقاط قوت یا قدرت.

Th--- with a very, very quick TH sounds.

Th--- با صدای بسیار بسیار سریع TH.

With a little practice, you won’t stumble on these words in an interview.

با کمی تمرین، در مصاحبه با این کلمات برخورد نخواهید کرد.

Break them down and practice them slowly.

آنها را بشکنید و به آرامی تمرین کنید.

Strengths, strength.

نقاط قوت، قدرت.

That’s it, and thanks so much for using Rachel’s English.

همین، و از اینکه از زبان انگلیسی راشل استفاده کردید بسیار سپاسگزارم.