Teaching ESL Teachers┃Learn American English Pronunciation On the Go

Rachel: On today's podcast we are welcoming a professor  

ریچل: در پادکست امروز ما از استادی

from Butler University who teaches English teachers. We do get pretty technical here but  

از دانشگاه باتلر استقبال می کنیم که به معلمان انگلیسی تدریس می کند. ما در اینجا کاملاً فنی می‌شویم،

there's also some interesting conversation about what makes a good teacher and I know that a lot of  

همچنین گفتگوی جالبی در مورد آنچه یک معلم خوب را می‌سازد، وجود دارد و من می‌دانم که بسیاری از

people out there listening to Rachel's English are ESL teachers. So there's going to be some  

افرادی که به زبان انگلیسی ریچل گوش می‌کنند، معلمان ESL هستند. بنابراین،

interesting stuff here. We also discuss strategies for teaching someone how to help new students from  

چیزهای جالبی در اینجا وجود خواهد داشت. همچنین درباره راهبردهایی برای آموزش به دیگران بحث می‌کنیم که چگونه به دانش‌آموزان جدید از

foreign countries understand American culture. For a free transcript of the episode just visit  

کشورهای خارجی کمک کند تا فرهنگ آمریکایی را درک کنند.  برای یک متن رایگان از قسمت، کافی است به   RachelsEnglish.com/podcast مراجعه کنید

RachelsEnglish.com/podcast and search for this episode. Here we go. We're here with Dr. Brooke  

و این قسمت را جستجو کنید. در اینجا ما می رویم. ما اینجا با دکتر بروک

Kandel-Cisco who is a teacher of ESL teachers. And we've got some questions today to pick her  

Kandel-Cisco هستیم که معلم معلمان ESL است.  و ما امروز چند سوال داریم تا

brain about the field of teaching English as a Second Language. Brooke, what is your degree in?  

مغز او را در مورد زمینه آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم انتخاب کنیم. بروک، مدرکت چیه؟

Brooke: My degree is a Doctor of Philosophy in educational  

بروک: مدرک من دکترای فلسفه در

psychology with an emphasis in bilingual and ESL education.

روانشناسی آموزشی با تأکید بر آموزش دو زبانه و ESL است.

Rachel: Educational psychology?

راشل: روانشناسی تربیتی؟

Brooke: Yes.

بروک: بله.

Rachel: What what does that even mean?

راشل: اصلاً به چه معناست؟

Brooke: Educational psychology is really a field  

بروک: روانشناسی تربیتی واقعاً رشته‌ای است

that studies patterns and human behavior and seeks to better understand human behavior. However,  

که الگوها و رفتار انسان را مطالعه می‌کند و به دنبال درک بهتر رفتار انسان است. با این حال،

the specific program I was in was really very much more focused on language, language development  

برنامه خاصی که من در آن بودم واقعاً بیشتر روی زبان، توسعه زبان متمرکز بود

and it did take a somewhat behaviorist  approach to language development though.

و گرچه رویکردی رفتارگرایانه برای توسعه زبان داشت.

Rachel: And what is your current job title?

راشل: و عنوان شغلی فعلی شما چیست؟

Brooke: I'm an associate professor of English as a Second Language 

بروک: من دانشیار زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم

at Butler University in Indianapolis Indiana.

در دانشگاه باتلر در ایندیاناپولیس ایندیانا هستم.

Rachel: So what is your job entail at this point?

راشل: پس شغل شما در این مرحله چیست؟

Brooke: So primarily  

بروک: بنابراین در درجه اول

I teach courses to undergraduate students. So, students who are in college who want to  

من دوره‌هایی را به دانشجویان مقطع کارشناسی تدریس می‌کنم.  بنابراین، دانش‌آموزانی که در کالج هستند و می‌خواهند

become teachers. Some of them want to be math teachers or science teachers and others want to  

معلم شوند. برخی از آن‌ها می‌خواهند معلم ریاضی یا معلم علوم شوند و برخی دیگر می‌خواهند

only focus on English as a second language when they graduate. I also work with graduate students  

وقتی فارغ‌التحصیل می‌شوند، فقط روی زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم تمرکز کنند. من همچنین با دانشجویان تحصیلات تکمیلی کار می‌کنم

who are already classroom teachers and they're pursuing an ESL license. So they are learning  

که قبلاً معلم کلاس هستند و مجوز ESL را دنبال می‌کنند. بنابراین آنها یاد می گیرند

how to work as specifically as an English  as a second language teacher in the schools.

چگونه به طور خاص به عنوان یک انگلیسی به عنوان معلم زبان دوم در مدارس کار کنند.

Rachel: So your undergrad students who are not going to be ESL teachers,   

راشل: بنابراین دانش‌آموزان کارشناسی شما که قرار نیست معلم ESL شوند،

but who are going to be math teachers or this kind of thing,  

اما معلم ریاضی یا این‌جور چیزها خواهند بود،

are they taking classes with you as a resume-builder kind of thing to say  

آیا با شما کلاس‌هایی را به عنوان رزومه‌ساز می‌گذرانند

and I have some ESL training, or what would be the incentive for a math teacher to do that?

و من مقداری ESL دارم. آموزش، یا انگیزه یک معلم ریاضی برای انجام این کار چیست؟

Brooke: Well, our program actually requires every  

بروک: خوب، برنامه ما در واقع از هر

teacher who's going to be a middle school or high  school teacher to take two ESL classes as a part  

معلمی که قرار است معلم دبیرستان یا دبیرستان شود، می‌خواهد دو کلاس ESL را به عنوان بخشی

of their degree, and that's pretty unique amongst teacher preparation programs. And the idea behind  

از مدرک تحصیلی خود بگذراند، و این در بین برنامه‌های آماده‌سازی معلم بسیار منحصربه‌فرد است. و ایده پشت

that is, if you can successfully teach students who don't speak English, and you know some of the  

این است که اگر بتوانید با موفقیت به دانش‌آموزانی که انگلیسی صحبت نمی‌کنند آموزش دهید، و برخی از

techniques and the ways to reach those students, you're very likely to be able to reach some of  

تکنیک‌ها و راه‌های دسترسی به آن دانش‌آموزان را بلد باشید، به احتمال بسیار زیاد می‌توانید به برخی از

the other students too. So in those two required ESL classes, we don't just talk about specific  

دانش‌آموزان دیگر دسترسی پیدا کنید. بیش از حد. بنابراین در آن دو کلاس الزامی ESL، ما فقط در مورد روش‌های خاص صحبت نمی‌کنیم

methods, but we also talked about socio-cultural  context, how you connect with people who are  

، بلکه در مورد زمینه اجتماعی-فرهنگی ، نحوه ارتباط شما با افرادی که

different from you, how you make sure your school  environment is equitable for all learners. So a  

متفاوت از شما هستند، و اینکه چگونه مطمئن می‌شوید محیط مدرسه‌تان برای همه عادلانه است، صحبت کردیم. زبان آموزان بنابراین

lot of what we teach for, specifically for ESL  preparation, applies to all students. And we  

بسیاری از چیزهایی که برای آنها آموزش می‌دهیم، به‌ویژه برای آماده‌سازی ESL، برای همه دانش‌آموزان کاربرد دارد. و ما

want students to graduate and be prepared to  teach every single student in their classroom.

می‌خواهیم دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل شوند و آماده باشند تا به تک تک دانش‌آموزان در کلاس درس خود آموزش دهند.

David: And you mentioned  

دیوید: و شما اشاره کردید که

being licensed as an ESL teacher, can you say  what does the state of Indiana sort of require,  

به عنوان یک معلم ESL مجوز دارید، می‌توانید بگویید که ایالت ایندیانا به چه چیزی نیاز دارد،

what does that process look like  for people who are pursuing that?

این فرآیند برای افرادی که دنبال آن هستند چگونه است؟

Brooke: So in Indiana  

بروک: بنابراین در ایندیانا

in each state is different. In Indiana you  have to have an initial teaching license in a  

در هر ایالت متفاوت است. در ایندیانا،

content area if you're a middle or secondary  teacher, so biology or chemistry or math or  

اگر معلم راهنمایی یا متوسطه هستید، باید مجوز تدریس اولیه در حوزه محتوایی داشته باشید ، بنابراین زیست‌شناسی یا شیمی، ریاضی یا

English and then only once you have that initial  license can you add an ESL license. So any ESL  

انگلیسی و تنها زمانی که مجوز اولیه را داشته باشید، می‌توانید مجوز ESL را اضافه کنید. بنابراین هر

license is considered an add-on license that you  you have to already be licensed to get a second  

مجوز ESL یک مجوز اضافی در نظر گرفته می‌شود که برای دریافت مجوز دوم باید قبلاً مجوز داشته باشید

license and it includes required coursework  as well as taking an exam connected to the  

و شامل دوره‌های آموزشی لازم و همچنین شرکت در آزمون مرتبط با

TESOL standards for ESL teachers. These are just  standards that the TESOL organization has created,  

استانداردهای TESOL برای معلمان ESL است. اینها فقط استانداردهایی هستند که سازمان TESOL ایجاد کرده است،

that they want all people who are teaching  English as a second language to kindergarten  

و آنها می‌خواهند همه افرادی که انگلیسی را به‌عنوان زبان دوم در مهدکودک

through 12th grade students have  these certain standards mastered.

تا دانش‌آموزان کلاس دوازدهم آموزش می‌دهند، بر این استانداردهای خاص مسلط باشند.

Rachel: What are those standards? What are those things?

راشل: آن استانداردها چیست؟ آن چیزها چیست؟

David: Because  

دیوید: از آنجا که

we're always talking about how Rachel,  you know part of what's unique is that  

ما همیشه در مورد چگونگی راشل صحبت می‌کنیم، می‌دانید که بخشی از ویژگی منحصربه‌فرد این است که

her method has developed without formal  training and so we're always curious to  

روش او بدون آموزش رسمی توسعه یافته است و بنابراین ما همیشه کنجکاو هستیم که

hear about in more formal context, what does it  look like? What's being expected of teachers?

در زمینه رسمی‌تر در مورد آن بشنویم، به نظر می‌رسد که چگونه است؟ از معلمان چه انتظاری می رود؟

Brooke: Typically, when we think about teaching ESL, we  

بروک: به طور معمول، وقتی به آموزش ESL فکر می‌کنیم،

often just see, think of language that really all  we're doing is teaching students how to understand  

اغلب فقط می‌بینیم، به زبانی فکر می‌کنیم که واقعاً تنها کاری که انجام می‌دهیم آموزش دادن به دانش‌آموزان است که چگونه

and speak a language. The TESOL standards are much  more comprehensive in terms of addressing all the  

یک زبان را بفهمند و صحبت کنند. استانداردهای TESOL از نظر پرداختن به همه

elements that an ESL teacher would deal with in  a classroom situation. So the first domain in  

عناصری که یک معلم ESL در موقعیت کلاسی با آنها سروکار دارد، بسیار جامع‌تر است. بنابراین اولین دامنه در

the TESOL standards is language. So that's  really looking at language as a structure,  

استانداردهای TESOL زبان است. بنابراین، واقعاً به زبان به‌عنوان یک ساختار نگاه می‌کنیم،

the patterns of language, understanding like how  to break down English words, they do a little  

الگوهای زبان، فهمیدن اینکه چگونه کلمات انگلیسی را تجزیه کنیم، آنها

bit with the international phonetic alphabet,  although they don't have to have that mastered.  

کمی با الفبای آوایی بین‌المللی کار می‌کنند، اگرچه لازم نیست به آن تسلط داشته باشند.

Rachel: Oh, I love IPA.

راشل: اوه، من عاشق IPA هستم.

Brooke: Yes. And so  

بروک: بله. و بنابراین

oftentimes we get folks like Rachel perhaps who  love language, who are very obsessed with like  

اغلب اوقات افرادی مانند راشل را می‌بینیم که احتمالاً عاشق زبان هستند، کسانی که به

the discrete parts of language and that's one  skill that teachers need to have. And what we  

بخش‌های مجزای زبان علاقه زیادی دارند و این یکی از مهارت‌هایی است که معلمان باید داشته باشند. و کاری که ما

work on with students is also developing the  other domains. So the instructional domains,  

با دانش‌آموزان روی آن کار می‌کنیم، توسعه دامنه‌های دیگر است. بنابراین، حوزه‌های آموزشی،

so understanding how to teach language in a way  that is meaningful for k-12 students and so for  

یعنی درک نحوه آموزش زبان به روشی که برای دانش‌آموزان K-12 معنادار باشد و بنابراین برای

adults that's different than for students who  are expected to keep up in science and keep up in  

بزرگسالان، متفاوت از دانش‌آموزانی است که انتظار می‌رود در علم ادامه داشته باشند و در  ریاضی ادامه دهند

math. And so part of that is teaching teachers  how to teach English through their content  

. و بنابراین بخشی از آن آموزش معلمان است که چگونه انگلیسی را از طریق حوزه محتوایی خود آموزش دهند

area. So that you're kind of getting a double  whammy, because students don't have enough time,  

. به‌طوری‌که یک جورایی دچار مشکل مضاعف می‌شوید، زیرا دانش‌آموزان وقت کافی ندارند،

they only have 12 years in the United States  to catch up in terms of learning English and  

آنها فقط 12 سال در ایالات متحده فرصت دارند تا از نظر یادگیری انگلیسی به عقب بروند و

then learn the content. We have to do both at  the same time, they have to be learning the  

سپس محتوا را یاد بگیرند. ما باید هر دو را همزمان انجام دهیم ، آنها باید محتوا را یاد بگیرند

content and they have to be learning language  at the same time. So that's really one of,  

و همزمان زبان را یاد بگیرند . بنابراین این واقعاً یکی از این موارد است،

maybe it's even too late to say it's a trend at  this point, but that's some of the assumptions in  

شاید حتی برای گفتن اینکه در این مرحله یک روند است دیر شده باشد ، اما این برخی از فرضیات   در

the field of ESL for k-12 students is that it's  content-based. We're no longer pulling kids out  

زمینه ESL برای دانش‌آموزان k-12 این است که این محتوا است. ما دیگر بچه‌ها را بیرون نمی‌کشیم

to do ESL instruction out of the classroom  or in general we shouldn't be doing that.

برای انجام آموزش ESL از کلاس درس یا به طور کلی نباید این کار را انجام دهیم.

Rachel: When did that change, do you think?

راشل: فکر می کنی کی تغییر کرد؟

Brooke: Within the  

بروک:

past ten years for sure. Our pullout ESL  method has really fallen out of favor,  

مطمئناً در ده سال گذشته. روش انصرافی ESL ما واقعاً مورد توجه قرار نگرفته است،

just because kids miss out on the content  then when they're outside of the classroom  

فقط به این دلیل که بچه‌ها محتوا را از دست می‌دهند ، سپس وقتی خارج از کلاس هستند

and we end up teaching them language and  a more discrete, kind of isolated way.

و در نهایت به آنها زبان و روشی مجزاتر و مجزا را آموزش می‌دهیم.

Rachel: Not real life.

راشل: زندگی واقعی نیست.

Brooke: Right. Not real life, not what  

بروک: درست است. نه زندگی واقعی، نه آن چیزی که

they actually need. So there are certain cases  where it might be appropriate to do that with a  

واقعاً به آن نیاز دارند. بنابراین موارد خاصی وجود دارد که ممکن است انجام این کار با دانش‌آموز مناسب باشد

student. For example, maybe a student who has just  arrived in eighth grade and doesn't speak one word  

. برای مثال، شاید دانش‌آموزی که به‌تازگی وارد کلاس هشتم شده و حتی یک کلمه انگلیسی صحبت نمی‌کند

of English, just putting them in a content class,  even with an excellent content teacher who knows  

، فقط آن‌ها را در کلاس محتوا قرار می‌دهد، حتی با یک معلم محتوای عالی که می‌داند

how to teach ESL, is still going to be pretty  difficult for that student. So there are some  

چگونه ESL تدریس کند، همچنان زیبا باشد. برای آن دانش آموز سخت است بنابراین مواردی وجود دارد

cases where it's appropriate, but in general,  TESOL and, really, ESL professionals advocate  

که مناسب است، اما به طور کلی، TESOL و واقعاً، متخصصان ESL

for the ESL teacher to push into the classroom and  support the ESL students within the content area.

از معلم ESL دفاع می‌کنند که به کلاس درس فشار بیاورد و از دانش‌آموزان ESL در حوزه محتوا حمایت کند.

David: That's interesting. Rachel,  

دیوید: جالب است. راشل،

if you think about your approach over these  years, you've done a lot. If your content  

اگر به رویکرد خود در این سال‌ها فکر می‌کنید ، کارهای زیادی انجام داده‌اید. اگر حوزه محتوای شما

area is real life, you know, you deliver a lot  of technical information and a lot of, you know,  

زندگی واقعی باشد، می‌دانید، اطلاعات فنی زیادی ارائه می‌دهید و می‌دانید،

some of your nuanced, you get into nitty-gritty,  whether it's IPA or other kinds of the  

برخی از نکات ظریف و ظریف‌تان را وارد می‌کنید، خواه IPA باشد یا انواع دیگری از

ways that the native speakers actually sound, but  your content area has so often been real life,  

روش‌هایی که بومی بلندگوها واقعاً صدا دارند، اما قسمت محتوای شما غالباً زندگی واقعی بوده است،

whether it's how to how to introduce yourself  to someone else, or these other kinds of real  

خواه نحوه معرفی خود به شخص دیگری باشد، یا سایر انواع

life videos, it's just interesting that over  the last ten years in academia that's a trend  

ویدیوهای زندگی واقعی، جالب است که طی ده سال گذشته در دانشگاه، این یک روند بوده است

and that's sort of, you know, that mirrors your  work over the last ten years, that's interesting.

و می‌دانید که به نوعی آینه کار شما در ده سال گذشته است، جالب است.

Rachel: Yeah, yeah. It's cool.

راشل: آره، آره. باحاله

Brooke: Way to go.

بروک: خیلی خوبه.

Rachel: Thank you.

راشل: ممنون.

Brooke: Way to be ahead of the curve.

بروک: راهی برای جلوتر از منحنی.

Rachel: Wow, trend setter.

راشل: وای، تنظیم کننده روند.

Brooke: Definitely. So and the other domains within  

بروک: قطعا. بنابراین و سایر حوزه‌های موجود در

the TESOL standards, culture is one and that  is the whole idea that language is not neutral,  

استانداردهای TESOL، فرهنگ یکی است و این کل ایده است که زبان بی‌طرف نیست،

and language is contested and negotiated with an  associate cultural context. So just because we  

و زبان با یک  بافت فرهنگی مرتبط مورد بحث و مذاکره قرار می‌گیرد . بنابراین، فقط به این دلیل که

can speak perfect English if we don't understand,  I mean you could say some of the pragmatics but  

اگر نمی‌فهمیم، می‌توانیم انگلیسی کامل صحبت کنیم، منظورم این است که شما می‌توانید برخی از جنبه‌های عمل‌گرایانه را بیان کنید، اما

it goes beyond that, if you don't understand the  context and, and really the power that language  

اگر زمینه و، و واقعاً قدرتی که زبان

brings and the way we use language to get what  we want and how power is used, or how language is  

به ارمغان می‌آورد و راه را نمی‌دانید، فراتر از آن است. ما از زبان برای به دست آوردن آنچه می‌خواهیم استفاده می‌کنیم و چگونه از قدرت استفاده می‌شود، یا اینکه چگونه از زبان

used as a tool for some students to get ahead, and  some students not to, that's really what we talk  

به عنوان ابزاری برای پیشرفت برخی دانش‌آموزان استفاده می‌کنیم، و از برخی دانش‌آموزان استفاده نمی‌کنیم، این واقعاً چیزی است که

about in this domain, is helping our pre-service  teachers understand that equity issues in schools.

در این حوزه درباره آن صحبت می‌کنیم، به معلمان پیش از خدمت ما کمک می کند تا مسائل مربوط به عدالت در مدارس را درک کنند.

Rachel: What is a pre-service,  

راشل: پیش خدمت چیست،

one that has not yet entered the classroom?

که هنوز وارد کلاس نشده است؟

Brooke: Yes. Yeah. One who's preparing to be  

بروک: بله. آره کسی که برای معلم شدن آماده می شود

a teacher. So we really, in domain two, it's very  easy to teach like what they call “flags, fiestas,  

. بنابراین، ما واقعاً، در حوزه دو، بسیار آسان است که مانند آنچه آنها «پرچم‌ها، جشن‌ها،

and foods” as far as culture, but we we really try  to resist that in our programs and encourage our  

و غذاها» می‌نامند تا آنجا که فرهنگ می‌خوانند، آموزش دهیم، اما ما واقعاً سعی می‌کنیم در برنامه‌هایمان در برابر آن مقاومت کنیم و معلمانمان را تشویق کنیم که

teachers to think about how do you dig underneath  the surface of culture, and how do you start  

در مورد چگونگی انجام آن فکر کنند. شما زیر سطح فرهنگ می کاوشید، و چگونه شروع به

asking those really difficult questions in schools  that are actually going to have a long-term impact  

پرسیدن آن سؤالات واقعاً دشوار در مدارس می کنید که در واقع تأثیر طولانی مدت

on our English language learners, that aren't  just about celebrating the food that they eat  

بر زبان آموزان انگلیسی ما خواهند داشت، اینها فقط برای جشن گرفتن غذایی که

at lunch or at dinner but it goes beyond that,  and really having deep understanding of culture,  

در ناهار یا شام می خورند نیست، بلکه فراتر از آن است، و واقعاً درک عمیقی از فرهنگ،

and what that means. Rachel: 

و معنای آن دارند. راشل:

What are you discovering as far as how to teach,  how to expose on a deep level the culture,  

در مورد نحوه آموزش، چگونه فرهنگ را در سطح عمیقی به نمایش بگذارید،

so that those people have an advantage that  natives have? I mean what have you found there?

به طوری که آن افراد از مزیتی که بومیان دارند، چه چیزی را کشف می کنید؟ یعنی چی پیدا کردی اونجا؟

Brooke: Well one of the things we do with our  

بروک: خوب یکی از کارهایی که ما با

students in our program is, we teach them using  critical literacy invitations, and those were  

دانشجویان خود در برنامه‌مان انجام می‌دهیم این است که با استفاده از دعوت‌نامه‌های سواد انتقادی به آنها آموزش می‌دهیم، و این دعوت‌نامه‌ها

developed by a woman, they've really been promoted  by a faculty member who works out of Chicago.  

توسط یک زن ایجاد شده است، آنها واقعاً توسط یکی از اعضای هیئت علمی که خارج از شیکاگو کار می‌کند، ارتقا یافته‌اند.

Basically, using questions about issues that are  affecting students’ lives, issues that relate to  

اساساً، با استفاده از سؤالاتی در مورد مسائلی که بر زندگی دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارند، مسائلی که به

race inequity and really push students and we  use those with our undergraduates to show them  

نابرابری نژادی مربوط می‌شوند و واقعاً دانش‌آموزان را تحت فشار قرار می‌دهند و ما از سؤال‌هایی که در مورد دانشجویان کارشناسی خود دارند استفاده می‌کنیم تا به آنها نشان دهیم که

how to use them with their future students. And  so I had one student, he was already a licensed  

چگونه از آنها برای دانشجویان آینده خود استفاده کنند. و بنابراین من یک دانش آموز داشتم، او قبلاً یک معلم دارای مجوز بود،

teacher but he came back for his ESL license and  he was teaching in a school environment that was  

اما برای دریافت گواهینامه ESL خود برگشت و در محیط مدرسه ای تدریس می کرد که

very quickly gentrifying, and he had eighth  graders, so they were kind of on the tail end  

خیلی سریع نجیب بود، و او دانش آموزان کلاس هشتم داشت، بنابراین آنها به نوعی در انتهای مدرسه بودند.

of the group of students who had lived there their  entire lives and whose grandparents lives there...

از گروه دانش‌آموزانی که تمام عمر خود را در آنجا زندگی کرده‌اند و پدربزرگ و مادربزرگ‌شان در آنجا زندگی می‌کنند...

Rachel: Can you  

راشل: آیا می‌توانید به

define gentrifying quickly for people  who might not know that vocabulary word?

سرعت برای افرادی که ممکن است این را ندانند تعریف کنید کلمه واژگان؟

Brooke: Yes. So gentrifying  

بروک: بله. بنابراین

is, well one way of describing it is perhaps  there's been a certain group of people who  

، یکی از راه‌های توصیف آن این است که شاید گروه خاصی از مردم

have lived in the neighborhood for a long time  and suddenly that neighborhood is very popular  

برای مدت طولانی در این محله زندگی می‌کنند و ناگهان آن محله

with another group of people, typically folks who  have more financial means, and they can afford to  

در میان گروه دیگری از مردم، معمولاً افرادی که توانایی مالی بیشتری دارند، بسیار محبوب است. و آنها می توانند استطاعت

move into the neighborhood, and they raise the  home prices. And once a few families move there,  

نقل مکان به محله را داشته باشند و قیمت خانه را افزایش می دهند. و هنگامی که چند خانواده به آنجا نقل مکان کنند،

then other families move there and then it  makes it very difficult for the families who,  

سپس خانواده‌های دیگر به آنجا نقل مکان می‌کنند و این کار را برای خانواده‌هایی که

perhaps are of lesser financial  means to remain in the neighborhood.

شاید از امکانات مالی کمتری برخوردار هستند، بسیار دشوار می‌کند .

Rachel: So gentrifying is  

ریچل: بنابراین نجیب‌انگیز بودن

often seen as something that pushes out people  that have been there for, maybe, generations.

اغلب به عنوان چیزی در نظر گرفته می‌شود که افرادی را که شاید برای نسل‌ها در آنجا بوده‌اند بیرون می‌کشد.

Brooke: For generations. And  

بروک: برای نسل ها. و

there's often a race component to it as well,  very often people of color being pushed out  

اغلب یک جزء نژادی نیز در آن وجود دارد، اغلب افراد رنگین پوست رانده می شوند

and white middle-class folks are coming into the  neighborhood, although that's not always the case,  

و افراد سفیدپوست طبقه متوسط ​​به محله می آیند، اگرچه همیشه اینطور نیست،

but it generally is. So this school community was  really struggling with that, and he developed a  

اما عموماً همینطور است. بنابراین، این جامعه مدرسه واقعاً با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کرد، و او

whole bunch of critical literacy invitations,  many focused on gentrification and changes in  

مجموعه‌ای کامل از دعوت‌نامه‌های سوادآموزی انتقادی را ایجاد کرد، که بسیاری از آنها بر ساده‌سازی و تغییرات در

tax code and all sorts of different invitations  for students to explore those issues in their own  

کد مالیاتی و انواع دعوت‌نامه‌های مختلف برای دانش‌آموزان تمرکز داشتند تا آن مسائل را در جامعه مدرسه خود بررسی کنند

school community, while also hitting the social  study standards, he was a social studies teacher  

، در حالی که همچنین او با رعایت استانداردهای مطالعات اجتماعی، معلم مطالعات اجتماعی بود

and helping them develop their language. So it's  just a very meaningful way for students to use  

و به آنها کمک کرد تا زبان خود را توسعه دهند. بنابراین این فقط یک روش بسیار معنی‌دار برای دانش‌آموزان است که از

language in context to help them understand their  own situation, and then ultimately to help them  

زبان در زمینه استفاده کنند تا به آنها کمک کند موقعیت خود را درک کنند و در نهایت به آنها کمک کند از

use their voice to advocate for themselves. Rachel: 

صدای خود برای دفاع از خود استفاده کنند. راشل: خیلی

That's awesome. I mean, I guess if you're really  trying to get somebody who's new to the United  

عالی است. منظورم این است که، حدس می‌زنم اگر واقعاً سعی می‌کنید کسی که تازه وارد

States to have a deeper understanding of culture,  you have to do that, and sort of hone in on their  

ایالات متحده شده است، درک عمیق‌تری از فرهنگ داشته باشد، باید این کار را انجام دهید، و به نوعی تجربیات او را تقویت کنید

experience and speak to that specifically in  order to ground them into what's happening.

و به طور خاص با آن صحبت کنید تا آنها را به آنچه در حال رخ دادن است متمایل کنید.

Brooke: And what we're really trying to  

بروک: و کاری که ما واقعاً می‌خواهیم

do is just sensitize teachers to the experiences  of their students, because some ESL programs  

انجام دهیم این است که معلمان را نسبت به تجربیات دانش‌آموزانشان حساس کنیم ، زیرا برخی از برنامه‌های ESL

sometimes try to teach students like, "oh well,  your Mexican students will have these traditions,  

گاهی اوقات سعی می‌کنند به دانش‌آموزان آموزش دهند، «اوه، دانش‌آموزان مکزیکی شما این سنت‌ها را خواهند داشت،

your Indian students will have these  traditions," but that's really dangerous  

دانش‌آموزان هندی شما خواهند داشت. این سنت‌ها، اما این

for obvious reasons. I mean, it typically tends  to over-generalize the experience of students,  

به دلایل واضح واقعاً خطرناک است. منظورم این است که معمولاً تمایل به تعمیم بیش از حد تجربه دانش‌آموزان دارد،

but we can't expect a teacher to go into a school  and understand the culture of every single kid,  

اما نمی‌توانیم از معلمی انتظار داشته باشیم که به مدرسه برود و فرهنگ تک تک بچه‌ها را درک کند،

because every kid brings their own, their own  culture, their own identities And so it's more  

زیرا هر بچه‌ای فرهنگ خودش، فرهنگ خودش را به ارمغان می‌آورد. هویت‌ها و بنابراین بیشتر

sensitizing them to the fact that your view of the  world is not everyone else's, and helping them be  

آنها را نسبت به این واقعیت حساس می‌کنیم که دیدگاه شما از جهان متعلق به دیگران نیست، و به آنها کمک می‌کند

open and look for their students’ experiences.  And the woman who really helped teachers become  

باز باشند و به دنبال تجربیات دانش‌آموزان خود باشند. و زنی که واقعاً به معلمان کمک کرد تا

aware of critical literacy invitations is Katie  Van Sluys and she is a researcher out of Chicago.

از دعوت‌نامه‌های سواد انتقادی آگاه شوند، کیتی ون اسلایز است و او یک محقق خارج از شیکاگو است.

Rachel: Cool.

راشل: باحال.

Brooke: The fourth domain in the TESOL standards is  

بروک: چهارمین حوزه در استانداردهای TESOL،

assessment, and that is really looking at all of  the issues around assessment for English-language  

ارزیابی است، و این در واقع به بررسی تمام مسائل مربوط به ارزیابی برای

learners, for students who are learning English  as a Second Language in our schools and some of  

زبان آموزان انگلیسی زبان، برای دانش آموزانی است که انگلیسی را به عنوان زبان دوم در مدارس ما یاد می گیرند و برخی از

that has to do with assessing their language  level. So when an English as a Second Language  

مواردی که باید انجام شوند. با ارزیابی سطح زبان آنها . بنابراین، وقتی یک معلم انگلیسی به عنوان زبان دوم

teacher receives a new student, they always  have to assess their English proficiency level.

دانش‌آموز جدیدی دریافت می‌کند، همیشه باید سطح مهارت انگلیسی خود را ارزیابی کند.

Rachel: Is there a standard test that they use for that?

راشل: آیا تست استانداردی وجود دارد که برای آن استفاده کنند؟

Brooke: It's changing in states,  

بروک: در ایالت ها در حال تغییر است،

it depends on the state really. States  are primarily using WIDA which used to  

واقعاً به ایالت بستگی دارد. ایالت‌ها عمدتاً از WIDA استفاده می‌کنند که قبلاً

be an acronym and now they are just known as  WIDA. And so WIDA standards help content area  

یک مخفف بود و اکنون فقط با نام WIDA شناخته می‌شوند. و بنابراین استانداردهای WIDA به معلمان حوزه محتوا کمک می‌کنند                               معلمان

teachers teach English, but then also they have  some language proficiency standards under WIDA  

زبان انگلیسی را آموزش می‌دهند، هم برخی از استانداردهای مهارت زبان تحت WIDA   را

as well, and so they have a placement test that  teachers use initially to help us understand a  

نیز دارند، و بنابراین یک آزمون تعیین سطح دارند که معلمان در ابتدا از آن برای کمک به ما برای درک

student's level of English proficiency. But the  assessment standard, probably more importantly,  

سطح مهارت انگلیسی دانش‌آموز استفاده می‌کنند. اما استاندارد ارزشیابی، احتمالاً مهمتر از آن،

we look at issues of bias and assessments and  helping ESL teachers become great advocates for  

ما به مسائل مربوط به سوگیری و ارزیابی و کمک به معلمان ESL کمک می کنیم تا مدافعان بزرگی برای

their ESL students. So for example, with  high-stakes standardized tests in the US,  

دانش آموزان ESL خود شوند. بنابراین، برای مثال، با تست‌های استاندارد شده با ریسک بالا در ایالات متحده،   به

helping teachers understand where the places  that there's some wiggle room for ESL students  

معلمان کمک می‌کند تا بفهمند مکان‌هایی که برای دانش‌آموزان ESL کمی وجود دارد

in terms of timing of when they have to take a  high-stakes test, and what that means for them,  

از نظر زمان‌بندی زمانی که باید در یک آزمون با ریسک بالا شرکت کنند، و این برای آنها چه معنایی دارد. ،

unfortunately at least in Indiana they're not  very generous with giving English language  

متأسفانه حداقل در ایندیانا آن‌ها با دادن زمان زیادی به زبان‌آموزان زبان انگلیسی  خیلی سخاوتمندانه نیستند

learners very much extra time. So the state code  doesn't really work from a place of understanding  

. بنابراین، کد حالت واقعاً از جایی برای درک

language development and language acquisition and  that it takes minimum of five to seven years.  

پیشرفت زبان و فراگیری زبان کار نمی‌کند و حداقل پنج تا هفت سال طول می‌کشد.

Rachel: It sounds like they could use some sensitizing?

راشل: به نظر می رسد که آنها می توانند از حساسیت استفاده کنند؟

Brooke: Yes, I agree. They could be more open  

بروک: بله، موافقم. مطمئناً می‌توانند بازتر

to the experiences of language learners for sure,  but that's the case with every single student in  

به روی تجربیات زبان‌آموزان باز باشند، اما این مورد در مورد تک تک دانش‌آموزان

our public schools. The legislature could perhaps  be a little bit more open to understanding student  

مدارس دولتی ما صادق است. قوه مقننه شاید بتواند کمی برای درک تجربیات دانشجویان بازتر باشد

experiences. So assessment is really helping  teachers understand, how do we assess in a  

. بنابراین ارزیابی واقعاً به معلمان کمک می‌کند تا بفهمند، چگونه ارزیابی کنیم به

way that gives us meaningful information while  balancing some of the requirements from the state,  

روشی که اطلاعات معنی‌داری به ما بدهد و در عین حال برخی از الزامات دولت را متعادل کنیم،

and all the while keeping learners at the center  of what we do. And then the final standard is  

و در عین حال یادگیرندگان را در مرکز کاری که انجام می‌دهیم نگه داریم. و سپس استاندارد نهایی،

professionalism, and that is really this whole  idea of how do you work collaboratively with  

حرفه‌ای بودن است، و این واقعاً کل این ایده است که چگونه با

other teachers in your building. Oftentimes ESL  teachers are somewhat invisible in k-12 schools,  

معلمان دیگر ساختمان خود همکاری می‌کنید. اغلب معلمان ESL در مدارس K-12 تا حدودی نامرئی هستند،

because of their student population. So ESL  teachers might have 120 English language learners  

به دلیل جمعیت دانش آموزی آنها. بنابراین معلمان ESL ممکن است 120 زبان آموز انگلیسی را

on their teaching load, but they don't carry a lot  of power with that, and they don't have a lot of,  

در بار تدریس خود داشته باشند، اما قدرت زیادی با آن ندارند، و

like, social capital in the school necessarily,  and so part of it is helping ESL teachers learn  

لزوماً سرمایه اجتماعی زیادی در مدرسه ندارند، و بنابراین بخشی از این به معلمان ESL کمک می کند تا یاد بگیرند

how to lift up ESL students amongst the content  area teachers, and remind them you, too, are  

چگونه دانش آموزان ESL را در بین معلمان حوزه محتوا ارتقا دهند و به آنها یادآوری کنند که شما نیز

responsible for teaching the student. And that's  one of the great things with the WIDA standards,  

مسئول آموزش به دانش آموز هستید. و این یکی از مزایای استانداردهای WIDA است،   این

is that the standards are not only for  ESL teachers or for language teachers,  

است که استانداردها فقط برای معلمان ESL یا معلمان زبان نیستند،

they're for all teachers and it's really  an explicit statement that all teachers  

آنها برای همه معلمان هستند و این واقعاً یک بیانیه صریح است که همه معلمان

are teachers of English language learners, which  is a change from what was happening previously.

معلمان زبان آموزان انگلیسی هستند. یک تغییر نسبت به آنچه قبلا اتفاق می افتاد است.

Rachel: Yeah. So I actually I would love  

راشل: آره. بنابراین من واقعاً دوست دارم

to step back a little bit and hear, before you  were teaching teachers, you were in the classroom  

کمی به عقب برگردم و بشنوم، قبل از اینکه به معلمان تدریس کنید، در محیط کلاس   بودید

setting. I'd love to hear a little bit about  your work experience in the classroom and maybe  

. من دوست دارم کمی در مورد تجربه کاری شما در کلاس درس بشنوم و شاید

even before that, maybe you can talk about how you  got interested in this field in the first place?

حتی قبل از آن، شاید بتوانید در وهله اول در مورد اینکه چگونه به این رشته علاقه مند شدید صحبت کنید؟

Brooke: Sure. Well  

بروک: حتما. خب

I was a psychology and Spanish major in college,  and once I graduated I wasn't really sure what I  

من روانشناسی و رشته اسپانیایی در کالج بودم، و وقتی فارغ التحصیل شدم واقعاً مطمئن نبودم که

wanted to do, but I knew that I really wanted to  learn Spanish, that was my number one, kind of,  

می‌خواهم چه کار کنم، اما می‌دانستم که واقعاً می‌خواهم اسپانیایی را یاد بگیرم، این هدف شماره یک، نوعی،   من

goal at that point in my life. And so I moved  to the southern border of Texas and I worked as  

در آن بود. نقطه زندگی من و بنابراین من به مرز جنوبی تگزاس نقل مکان کردم و به عنوان

a volunteer something similar to the AmeriCorps  program where volunteers are placed all over the  

یک داوطلب کار کردم، چیزی شبیه به برنامه AmeriCorps که در آن داوطلبان در سراسر

US and I worked as an immigrant advocate in  the court system. And primarily what I did,  

ایالات متحده مستقر هستند و من به عنوان یک مدافع مهاجر در سیستم دادگاه کار کردم. و اساساً کاری که من انجام دادم،

is worked with women who were undocumented in  the United States and they were married to men  

با زنانی کار کردم که در ایالات متحده فاقد مدرک بودند و با مردانی ازدواج کردند

who were citizens and who used their  undocumented, the women's undocumented  

که شهروند بودند و از وضعیت غیرمستند زنان،

status against the women. So they were typically  abusers and they told the women, if you report me,  

علیه زنان استفاده کردند. بنابراین آنها معمولاً سوء استفاده می‌کردند و به زنان می‌گفتند، اگر من را گزارش کنید،

or if you report me that I'm abusing you,  you're going to get deported. And so I worked  

یا اگر به من گزارش دهید که من از شما سوء استفاده می‌کنم، اخراج خواهید شد. و بنابراین من

there about a year and a half and I only got,  I think, three women approved that entire time.

حدود یک سال و نیم آنجا کار کردم و فکر می‌کنم فقط سه زن آن را تایید کردند.

Rachel: You were  

trying to get them approved  for documented citizenship?  

راشل: شما

سعی داشتید آنها را برای شهروندی مستند تأیید کنید؟

Brooke: Well residency, at least ...

بروک: خوب اقامت، حداقل...

Rachel: Residency. Okay.

Brooke: …in the United  

States. And I just found that terribly frustrating  and, just, overwhelming, that the system was set  

راشل: اقامت. باشه

بروک: ... در

ایالات متحده. و تازه متوجه شدم که این سیستم

up in a way that was contrary to my values and  the lives of these women and their children. And  

به گونه‌ای تنظیم شده است که با ارزش‌های من و زندگی این زنان و فرزندانشان مغایرت دارد. و

I often interacted with the children while I was  interviewing the women and working with them, and  

من اغلب در حالی که با زنان مصاحبه می‌کردم و با آنها کار می‌کردم، با بچه‌ها ارتباط برقرار می‌کردم، و

that's really what piqued my interest in English  as a second language and in teaching. So I I went  

این واقعاً چیزی بود که علاقه من را به انگلیسی به عنوان زبان دوم و تدریس برانگیخت. بنابراین من

back to grad school and for my master's degree,  I got a teaching license in English as a second  

به دبیرستان برگشتم و برای مدرک کارشناسی ارشد، مجوز تدریس به زبان انگلیسی به عنوان

language and bilingual education. And at the time  in Texas, it was the late 90s, they were desperate  

زبان دوم و آموزش دو زبانه را گرفتم. و در آن زمان در تگزاس، اواخر دهه 90 بود، آن‌ها

for bilingual teachers and so I got a job right  away at an elementary school that was in Houston,  

برای معلمان دوزبانه ناامید بودند و بنابراین من بلافاصله در مدرسه ابتدایی که در هیوستون،

Texas, an urban school with about 90% of the  population being English language learners.

تگزاس بود، شغلی پیدا کردم، مدرسه‌ای شهری که حدود 90 درصد از جمعیت آن انگلیسی بودند. زبان آموزان

Rachel: Wow, that's a lot.

راشل: وای، این خیلی است.

Brooke: Yeah. And so  

بروک: آره. و بنابراین

I worked as a bilingual ESL teacher. And what  that means in that context, is that we taught  

من به عنوان معلم زبان انگلیسی دوزبانه کار کردم. و معنای آن در این زمینه، این است که ما

some of the content in Spanish, which was the  students’ native language, and then we taught  

برخی از محتواها را به زبان اسپانیایی، که زبان مادری دانش‌آموزان بود، آموزش دادیم، و سپس

some of the content in English as a language, in  a way that was very structured and supportive for  

برخی از محتواها را به زبان انگلیسی به‌عنوان یک زبان، به روشی بسیار ساختارمند و حمایت‌کننده آموزش دادیم. برای

them. So that they could continue to learn the  content while they were learning the language,  

آنها به طوری که آنها می توانند در حین یادگیری زبان به یادگیری محتوا ادامه دهند،

and that was really based on the assumption that  students who are fully literate in their native  

و این واقعاً بر این فرض استوار بود که دانش آموزانی که سواد کامل به زبان مادری خود دارند

language have a much better chance in the long run  of being fully literate in English. So it was like  

شانس بسیار بیشتری در بلند مدت برای داشتن سواد کامل به زبان انگلیسی دارند. بنابراین مانند

a late-exit bilingual program. So they stayed  in bilingual education till about sixth grade.

یک برنامه دوزبانه دیر خروج بود. بنابراین آنها تا حدود کلاس ششم در آموزش دو زبانه ماندند.

Rachel: And is that  

راشل: و آیا این

the one job you had before going to get your PhD?

همان شغلی است که قبل از گرفتن دکترا داشتید؟

Brooke: Yes. I was  

بروک: بله. من حدود شش سال

a teacher in that elementary school  for about six years. Some of the time  

در آن مدرسه ابتدایی معلم بودم . برخی از زمان‌ها

as a classroom teacher and then the last  couple years as the building ESL teacher  

به‌عنوان معلم کلاس درس و سپس چند سال گذشته به عنوان معلم ESL ساختمان

where I just provided extra support to students  who needed it, and that was really kind of what  

که به دانش‌آموزانی که به آن نیاز داشتند، حمایت بیشتری ارائه دادم ، و این واقعاً چیزی بود   که

propelled me to get my doctorate, is just interest  in the complexities of language learning. And I  

مرا به گرفتن دکترا سوق داد، فقط علاقه به پیچیدگی های یادگیری زبان و من

did see a lot of inequities in our school even  with the fact that 90% of the population was  

نابرابری‌های زیادی را در مدرسه‌مان دیدم، حتی با این واقعیت که 90 درصد جمعیت در

learning English. It just wasn't right, there were  so many places where, I guess I can give you an  

حال یادگیری زبان انگلیسی بودند. درست نبود، مکان‌های زیادی وجود داشت، حدس می‌زنم می‌توانم برای شما

example. So they were in a bilingual program they  were being taught in Spanish but very often the  

مثالی بزنم. بنابراین آنها در یک برنامه دو زبانه بودند که به زبان اسپانیایی تدریس می‌شدند، اما اغلب

assessments that I had to give them were either  in English or they were very poorly translated  

ارزیابی‌هایی که باید به آنها می‌دادم یا به زبان انگلیسی بود یا ترجمه بسیار ضعیف

Spanish. So we were giving them the benefit of  teaching them in their native language, but yet  

اسپانیایی بود. بنابراین ما به آنها این مزیت را می‌دادیم که به آنها به زبان مادری‌شان آموزش دهیم، اما با این حال

they couldn't show it on the standardized test,  because the tests were poorly made, they were  

آنها نتوانستند آن را در آزمون استاندارد نشان دهند، زیرا آزمون‌ها ضعیف انجام شده بودند، آنها از نظر

biased against them linguistically and  culturally, socioeconomically, and so  

زبانی و فرهنگی، اجتماعی-اقتصادی علیه آن‌ها تعصب داشتند و

that's really what kind of piqued my interest  in digging more deeply into the field of ESL.

بنابراین   واقعاً چه چیزی علاقه مرا به کاوش عمیق‌تر در زمینه ESL برانگیخت.

David: So I'm  

دیوید: بنابراین من

curious then from your own classroom  experience as well as in the years  

کنجکاو هستم از تجربیات کلاسی خودتان و همچنین در سال‌هایی که

since working with many people who have  been and are going to be in the classroom,  

با بسیاری از افرادی که در کلاس درس بوده و خواهند بود کار کرده‌ام، به

what do you think are some of the traits  either that you developed, or that your,  

نظر شما برخی از ویژگی‌هایی که ایجاد کرده‌اید چیست؟ یا اینکه به

sort of, top students have had that have made them  really stand out as excellent teachers of English?

نوعی دانش‌آموزان برتر شما داشته‌اند که آنها را واقعاً به‌عنوان معلمان عالی زبان انگلیسی برجسته کرده است؟

Brooke: I think primarily the assumption when they,  

بروک: من اساساً به این فرض فکر می‌کنم که آنها،

when they're able to really live into this idea  that I'm not just a teacher of English or I'm not  

وقتی می‌توانند واقعاً با این ایده زندگی کنند که من فقط معلم انگلیسی نیستم یا

just a teacher of math, I'm a teacher of students,  of learners, of humans, and when they keep that  

فقط معلم ریاضی نیستم، من معلم دانش‌آموزان هستم، از زبان‌آموزان، انسان‌ها، و وقتی آن‌ها را

at the center of all they do, that looks very  different than someone who really loves math,  

در مرکز همه کارهایی که انجام می‌دهند حفظ کنند، بسیار متفاوت به نظر می‌رسد با کسی که واقعاً ریاضی را دوست دارد،

and kids are okay, but I really love math. And you  see a big difference in the way that they interact  

و بچه‌ها مشکلی ندارند، اما من واقعاً دوست دارم ریاضی و تفاوت بزرگی را در نحوه تعامل آنها

with students when the students are the heart  of what they're doing. I have a very relational  

با دانش‌آموزان می‌بینید، زمانی که دانش‌آموزان قلب کاری هستند که انجام می‌دهند. من یک فلسفه تدریس بسیار رابطه‌ای دارم

philosophy of teaching and I think if you don't  have a relationship with a student, it doesn't  

و فکر می‌کنم اگر با دانش‌آموز رابطه نداشته باشید،

matter how great you are of a mathematician or a  writer, the kids know it and they don't respond  

مهم نیست که چقدر ریاضیدان یا نویسنده باشید، بچه‌ها آن را می‌دانند و به آنها پاسخ نمی‌دهند.

to you as well. So I think that's the number  one thing, is the relationship with a student  

شما نیز همینطور بنابراین من فکر می‌کنم این اولین چیز است، رابطه با یک دانش‌آموز

and having the student at the heart of everything  you do, and from there that really leads to being  

و داشتن دانش‌آموز در قلب هر کاری که انجام می‌دهید، و از آنجا واقعاً منجر به این می‌شود که

an advocate for students and so you can do a  great job in your classroom, and that is kind  

حامی دانش‌آموزان باشید و بنابراین می‌توانید کار عالی در کلاس خود انجام دهید. و این

of the primary space of a classroom teacher, but  if you're not willing to also advocate for those  

فضای اولیه معلم کلاس است، اما اگر مایل نیستید از

same students outside with other teachers, with  the building administrator, with the community  

همان دانش‌آموزان بیرون با معلمان دیگر، با مدیر ساختمان، با

members, you're really doing a disservice to  your students. So some of the greatest teachers  

اعضای انجمن، شما واقعاً به دانش آموزان خود آسیب می رسانید. بنابراین برخی از بزرگترین معلمان

are the ones who see themselves as much more  than just a math teacher or a biology teacher.

کسانی هستند که خود را بسیار بیشتر از یک معلم ریاضی یا معلم زیست شناسی می دانند.

David: Yeah. And  

دیوید: آره. و

it's interesting because I think, I mean, again  Rachel, to your sort of approach over these years,  

جالب است زیرا فکر می‌کنم، دوباره راشل، به نوع رویکرد شما در این سال‌ها،

you've had this idea that people, whether  it's in a job interview or within a context  

شما این ایده را داشته‌اید که مردم، چه در مصاحبه شغلی یا در چارچوب

of significant relationships in their life,  you have sort of, I think, that idea that you  

روابط مهم زندگی‌شان، فکر می‌کنم به نوعی فکر می‌کنم که شما

see your work as helping people in these real  situations, you know people who are advanced in  

کارتان را کمک به مردم در این موقعیت‌های واقعی می‌بینید ، افرادی را می‌شناسید که از

terms of fluency but you've really put that  idea forward and front and center that you  

نظر روانی پیشرفته هستند، اما واقعاً این را بیان کرده‌اید. این ایده رو به جلو و جلو و مرکز این است که

want to be able to have them feel confident  and grounded and in both understanding and  

می‌خواهید بتوانید آنها را احساس اعتماد به نفس و پایه‌گذاری کنید و هم در درک و هم

sounding like a native speaker because it  affects so much of their life experience.

مانند یک زبان مادری به نظر برسند، زیرا بر تجربه زندگی آنها تأثیر می‌گذارد.

Rachel: Yeah, and actually that brings me  

راشل: بله، و در واقع این من را

to a question that I wanted to ask you Brooke, is  that, as David has just pointed out, sounding like  

به سوالی می‌رساند که می‌خواستم از شما بروک بپرسم، این است که همانطور که دیوید اخیراً اشاره کرد، به نظر می‌رسد که

a native speaker as much as the student wants to  has been important to me, and I know that that's  

یک زبان مادری به اندازه‌ای که دانش‌آموز می‌خواهد، برای من مهم بوده است، و من بدانید که این

not a part of the K through 12 curriculum at  all. Do you think at any point it would be fair,  

اصلاً بخشی از برنامه درسی K تا 12 نیست . آیا فکر می‌کنید در هر نقطه‌ای عادلانه خواهد بود،

I mean, if someone comes over at 16 without ever  having had a native teacher and without ever  

منظورم این است که اگر کسی در ۱۶ سالگی بیاید بدون اینکه معلم بومی داشته باشد و هرگز

having really spoken English, can that person pick  up a native or a close to native accent without  

واقعاً انگلیسی صحبت نکرده باشد، آیا آن شخص می‌تواند لهجه بومی یا نزدیک به بومی را بدون

ever having that being specifically addressed?  I mean, obviously as a young kid, their, their  

هرگز انتخاب کند. که به طور خاص به آن پرداخته شده است؟ منظورم این است که بدیهی است که به عنوان یک بچه جوان،

brains are such that they don't need to be taught  pronunciation, they just need to hear native  

مغز آنها طوری است که نیازی به آموزش تلفظ ندارند، آنها فقط باید تلفظ بومی را بشنوند

pronunciation. But the older you get, the harder that is. Do you think that truly nowhere between  

. اما هر چه سن شما بالاتر می رود، سخت تر است. آیا فکر می‌کنید که واقعاً بین

K through age 18 is there a need to  specifically address pronunciation?

K تا ۱۸ سالگی نیازی به پرداختن به تلفظ خاص نیست؟

Brooke: 

بروک:

Pronunciation is definitely very controversial  in the field and the primary reason, I think,  

تلفظ قطعاً در این زمینه بسیار بحث‌برانگیز است و فکر می‌کنم دلیل اصلی

for the lack of focus on pronunciation with K  through 12 students is they just have so many  

عدم تمرکز بر تلفظ با دانش‌آموزان K تا 12 این است که آنها چیزهای زیادی دارند

other things that they're having to attend  to that it's kind of like the last layer.

که باید به آن توجه کنند. مثل لایه آخر

Rachel: But wouldn't  

راشل: اما آیا

that make their lives easier in some ways?  Wouldn't that help them feel more assimilated  

این از برخی جهات زندگی آنها را آسان تر نمی کند؟ آیا این به آن‌ها کمک نمی‌کند که

if they were not able to pick up a native accent  without getting help and specific tips on that?

اگر نتوانند لهجه بومی را بدون دریافت کمک و راهنمایی‌های خاص در این مورد انتخاب کنند، بیشتر احساس جذب کنند؟

Brooke: I wouldn't  

بروک: نمی‌توانم

say that it wouldn't be helpful, I think that  would be very helpful, and if we had all the  

بگویم که مفید نخواهد بود، فکر می‌کنم که بسیار مفید خواهد بود، و اگر ما تمام وقت دنیا را در اختیار داشتیم

time in the world and there wasn't a rush to get  them to graduate by a certain date, then yeah,  

و عجله‌ای برای فارغ‌التحصیل شدن آن‌ها در تاریخ مشخصی وجود نداشت، سپس آره،

I would be all for it. I mean, I think it's  possible, and I know you're doing great work  

من همه آن را دوست خواهم داشت. منظورم این است که فکر می‌کنم این امکان پذیر است، و می‌دانم که شما در آن زمینه کار بزرگی انجام می‌دهید

in that area. I just think when you're dropped  in a classroom and you don't understand anything  

. من فقط فکر می‌کنم وقتی در کلاس درس رها می‌شوید و چیزی نمی‌فهمید

and someone teach you to read in a language you  don't even know and you can understand. I mean,  

و کسی به شما یاد می‌دهد که به زبانی که حتی نمی‌دانید و می‌توانید بفهمید بخوانید. منظورم این است که

imagine learning to read your first time in  a language you don't understand, I can hardly  

تصور کنید برای اولین بار به زبانی که نمی‌فهمید یاد می‌گیرید، من به سختی می‌توانم

comprehend that in my mind, that, that's just so  far beyond what you're ready to do at that point.  

آن را در ذهنم درک کنم، این بسیار فراتر از آن چیزی است که در آن مرحله آماده انجام آن هستید.

Now, I do think there are students who move  very quickly, perhaps because they have very  

اکنون، فکر می‌کنم دانش‌آموزانی هستند که خیلی سریع حرکت می‌کنند، شاید به این دلیل که

well developed first language literacy skills, and  they have an understanding of how language works,  

مهارت‌های سواد زبان اول را به خوبی توسعه داده‌اند، و درک درستی از نحوه کار زبان دارند،

they learn English quickly and I think for  those kiddos for sure, if pronunciation would  

آنها به سرعت انگلیسی را یاد می‌گیرند و فکر می‌کنم برای آن بچه‌ها مطمئناً، در صورت تلفظ

be helpful to them and they're interested in  that, I, I'm not opposed to that whatsoever.  

برای آنها مفید خواهد بود و آنها به این علاقه دارند، من، من به هیچ وجه با آن مخالف نیستم.

It's unfortunately, that doesn't happen that  often with students that we get in general.

متأسفانه معمولاً در مورد دانش‌آموزان چنین اتفاقی نمی‌افتد.

Rachel: They have  

راشل: آنها

too many other things that need to be worked on?

خیلی چیزهای دیگر دارند که باید روی آنها کار کرد؟

Brooke: Yes. So not only language, but content  

بروک: بله. بنابراین نه تنها زبان، بلکه محتوا

and social, like navigating social situations and  oftentimes ESL students are, of course, immigrant  

و اجتماعی، مانند پیمایش در موقعیت‌های اجتماعی و اغلب اوقات دانش‌آموزان ESL، البته،

families and their parents are gone, all the  time working three jobs trying to make ends meet,  

خانواده‌های مهاجر   و پدر و مادرشان رفته‌اند، همیشه در سه شغل کار می‌کنند و سعی می‌کنند زندگی خود را تأمین کنند،

so it's just kind of, if we think of, I guess  it's almost like Maslow's hierarchy of needs,  

بنابراین، اگر فکر می‌کنم، من حدس می‌زنم که تقریباً مانند سلسله مراتب نیازهای مزلو است،

you could kind of make it parallel to that, that  it's like the last thing on our to-do list as far  

شما می‌توانید به نوعی آن را موازی با آن کنید، که آن را شبیه به آخرین چیزی که در لیست کارهای ما قرار دارد

as teachers developing that, but that's not to say  if a student wants to know “am I pronouncing this  

تا جایی که معلمان آن را توسعه می دهند، اما این به این معنی نیست که اگر دانش آموزی بخواهد بداند "آیا این را

correctly?”, of course, I would, I would tell  them how to do that, is, it's more reacting and  

درست تلفظ می کنم؟"، البته، به آنها می گویم چگونه این کار را انجام دهند، این است که بیشتر واکنش نشان می دهد و

being responsive to the specific student. Now  there are times when students are pronouncing  

به دانش آموز خاص پاسخ می دهد. اکنون مواقعی پیش می‌آید که دانش‌آموزان

things so incorrectly, and perhaps it's something  offensive, or perhaps you know they're getting  

چیزهایی را خیلی اشتباه تلفظ می‌کنند، و شاید این چیزی توهین‌آمیز باشد، یا شاید می‌دانید که آنها

frustrated by that, that I would definitely teach  them, kind of, more discrete pronunciation skills,  

از این موضوع ناامید می‌شوند، که من قطعاً به آنها مهارت‌های تلفظ گسسته‌تر را یاد می‌دهم،

but it's kind of on a case-by-case basis and  I think it's different with adults who have  

اما به نوعی ادامه دارد. یک مورد به مورد و فکر می‌کنم با بزرگسالانی که

perhaps a better sense of who they are and what  they want and what's next for them in life that,  

شاید درک بهتری از اینکه چه کسی هستند و آن‌ها چه می‌خواهند و چه آینده‌ای در زندگی برایشان پیش می‌آید که،

for me, it seems like that's a better  fit for adults to kind of seek that out.  

برای من، به نظر می‌رسد که برای بزرگسالان بهتر است به نوعی آن را جستجو کنند.

Rachel: It does seem like, for  

راشل: به نظر می‌رسد برای

a lot of my adult students, it is the final piece  of what they need to make happen for themselves.

بسیاری از دانش‌آموزان بزرگسال من، این آخرین قسمت از چیزی است که باید برای خودشان اتفاق بیفتند.

Brooke: I think it's an interesting  

بروک: فکر می‌کنم این یک

kind of line of inquiry is to think about how  pronunciation and identity fit together for  

نوع تحقیق جالب این است که به این فکر کنیم که چگونه تلفظ و هویت برای دانش‌آموزان مهاجر با هم تطابق دارد

students for immigrant students, and oftentimes  especially middle and high school students develop  

، و اغلب، به‌ویژه دانش‌آموزان راهنمایی و دبیرستان،

an identity of resistance to what they perceive  as, like, school culture, which, kind of, standard  

هویت مقاومت در برابر آنچه را که مدرسه می‌دانند، ایجاد می‌کنند. فرهنگ، که به نوعی،

English pronunciation would fall under school  culture that they almost intentionally try to,  

تلفظ استاندارد انگلیسی در زیر فرهنگ مدرسه قرار می‌گیرد که تقریباً عمداً سعی می‌کنند در برابر

kind of, resist sounding like a native speaker,  because it's part of their identity to be a  

آن مقاومت کنند. زبان مادری، زیرا این بخشی از هویت آنهاست که

little bit different and to resist kind of these  assumptions that are placed on them. So I think  

کمی متفاوت باشند و در برابر این فرضیات که بر روی آنها گذاشته می شود مقاومت کنند. بنابراین فکر می کنم   چیز

I don't have a lot to say about that, I think it's  an interesting thing to consider. We have identity  

زیادی برای گفتن در مورد آن ندارم، فکر می کنم نکته جالبی است که باید در نظر گرفت. ما هویت

and pronunciation and all that fit together  in terms of how a student sees themselves.

و تلفظ و همه چیزهایی که با هم مطابقت دارند از نظر اینکه دانش‌آموز خود را چگونه می‌بیند، داریم.

Rachel: Yes, and how people perceive them.  

راشل: بله، و اینکه مردم چگونه آنها را درک می کنند.

One comment that I get on my videos sometimes  is, "why do you think everyone needs to sound  

یکی از نظراتی که گاهی اوقات روی ویدیوهایم می‌گیرم این است: "به نظر شما چرا همه باید آمریکایی به نظر برسند

American?" And my response is, “I don't think that  at all.” I am not telling people that they need to  

؟" و پاسخ من این است: «اصلاً چنین فکر نمی‌کنم ». من به مردم نمی گویم که باید

sound American. I'm trying to help people sound  however they want to sound. Some people want to  

آمریکایی به نظر برسند. من سعی می کنم به مردم کمک کنم هر طور که می خواهند صدا کنند. برخی از مردم می خواهند

sound American because they've lived here for  30 years and they just want to 100% be American  

آمریکایی به نظر برسند زیرا 30 سال اینجا زندگی کرده اند و فقط می خواهند 100٪ آمریکایی باشند

and sound American and they don't want people  asking them anymore where they're from. Other  

و آمریکایی به نظر برسند و نمی خواهند که مردم دیگر از آنها بپرسند اهل کجا هستند.

people just want to be able to be understood  and they don't care if they have an accent,  

دیگران   فقط می‌خواهند قابل درک باشند و برایشان اهمیتی ندارد که لهجه داشته باشند،

they're happy with that, they just want to  be able to converse more easily. So I think,  

از آن راضی هستند، فقط می‌خواهند بتوانند راحت‌تر صحبت کنند. بنابراین فکر می‌کنم،

I do think it's controversial because it has  to do the attitude of, you know, if you're  

فکر می‌کنم بحث‌برانگیز است، زیرا باید نگرش را انجام دهد، می‌دانید، اگر

in America speak English and if you're telling  people they shouldn't have an accent then that's,  

در آمریکا هستید، انگلیسی صحبت می‌کنید و اگر به مردم می‌گویید که نباید لهجه داشته باشند، پس

that is saying, you know, who you are and where  you're from isn't valued here, which is never my  

این است، . شما می دانید که شما چه کسی هستید و اهل کجا هستید در اینجا ارزشی قائل نیست، که هرگز

intent with that. My intention is always to help  people meet their communication goals. Brooke,  

قصد من از این کار نیست. هدف من همیشه کمک به افراد برای رسیدن به اهداف ارتباطی است. بروک،

I have one final question for you, what makes  you excited about your job teaching teachers?

من یک سؤال آخر از شما دارم، چه چیزی شما را در مورد شغل خود به تدریس معلمان هیجان زده می کند؟

Brooke: What makes me the most excited is really  

بروک: چیزی که من را بیشتر هیجان زده می کند این است که واقعاً

just the ability to open up teachers’ perspectives  to the lives of English language learners and,  

فقط توانایی باز کردن دیدگاه معلمان به زندگی زبان آموزان انگلیسی است و

I mean, I grew up in a small town where I probably  never interacted with someone who didn't speak  

منظورم این است که من در شهر کوچکی بزرگ شدم که احتمالاً هرگز با کسی که صحبت نمی کرد ارتباط برقرار نکردم.

English until, I don't know, I was probably 15 or  16 years old. And so many of my students come from  

انگلیسی تا، نمی دانم، احتمالاً 15 یا 16 ساله بودم. و بسیاری از دانش‌آموزان من از

similar background, where they just haven't been  exposed to people who are different from them,  

پیشینه‌های مشابهی می‌آیند، جایی که آنها با افرادی که با آنها متفاوت هستند آشنا نشده‌اند،

and so the opportunity to, kind of, invite them  into the cultural richness that we have in our  

و بنابراین فرصتی برای دعوت آنها به غنای فرهنگی که در

country and throughout the world and understanding  diversity and issues of equity, there's just so  

کشورمان و در سرتاسر کشورمان داریم جهان و درک تنوع و مسائل مربوط به عدالت، چیزهای زیادی وجود دارد

much that they have yet to experience, and I love  being able to invite them into that and to make it  

که آنها هنوز باید تجربه کنند، و من دوست دارم بتوانم آنها را به آن دعوت کنم و آن را

a part of their professional life, that it's not  just you do step one-two-three and you're a great  

بخشی از زندگی حرفه ای آنها کنم، این فقط شما نیست که مراحل یک و دو یا سه را انجام دهید و معلم بزرگی هستید

teacher, that there are all these complexities  that they need to learn to wrestle with and that's  

، همه این پیچیدگی‌ها وجود دارد که آنها باید یاد بگیرند که با آنها کشتی بگیرند و این

really one of the great things about being  a teacher, is you just never stop learning.  

واقعاً یکی از چیزهای عالی در مورد معلم بودن است، آیا شما فقط هرگز یادگیری را متوقف نکنید

Rachel: Great advice for anyone.

راشل: توصیه عالی برای هر کسی.

David: Thanks so much.

دیوید: خیلی ممنون.

Brooke: Thank you for having me.

بروک: از اینکه من را در اختیار دارید متشکرم.

Rachel: Yeah. Thank you  

Dr. Kandel-Cisco for coming on this podcast and  sharing all your insight, we really appreciate  

راشل: آره. از شما سپاسگزاریم،

دکتر کاندل سیسکو برای حضور در این پادکست و به اشتراک گذاشتن تمام بینش خود، ما واقعاً از

it. And again if you need some help with the  words, you couldn't understand everything,  

آن سپاسگزاریم. و مجدداً اگر در مورد کلمات به کمک نیاز دارید ، نمی‌توانید همه چیز را بفهمید،

no problem at all visit Rachelsenglish.com/podcast  and you can find a free copy of the transcript for  

اصلاً مشکلی نیست به Rachelsenglish.com/podcast  مراجعه کنید و می‌توانید یک نسخه رایگان از رونوشت برای

this episode. If you're not subscribed to this  podcast, please be sure to do that at iTunes  

این قسمت پیدا کنید. اگر مشترک این پادکست نیستید، لطفاً حتماً این کار را در iTunes

or Stitcher and if you're inclined please feel  free to leave a review. I do read them all and  

یا Stitcher انجام دهید و اگر مایل هستید، لطفاً نظر خود را بنویسید. من همه آنها را می خوانم و

it's great for me to get feedback on what  you like or don't like about this podcast.

برای من عالی است که درباره این پادکست چه چیزی را دوست دارید یا نه، بازخورد دریافت کنم.