How to be Confident and Natural in English Conversation - Taking Turns

Hi, I’m Liam.

سلام من لیام هستم

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn how to take an active part in a conversation.

در این درس می توانید یاد بگیرید که چگونه در یک مکالمه مشارکت فعال داشته باشید.

Imagine: you’re in a group of people, having a conversation in English.

تصور کنید: شما در یک گروه از افراد هستید و به زبان انگلیسی گفتگو می کنید.

You have something to say, but other people are talking.

شما چیزی برای گفتن دارید، اما دیگران در حال صحبت کردن هستند.

How do you ‘enter’ the conversation?

چگونه «وارد» گفتگو می شوید؟

Imagine: you’re talking, and someone interrupts you before you’ve finished speaking.

تصور کنید: دارید صحبت می کنید، و قبل از اینکه صحبت خود را تمام کنید، شخصی حرف شما را قطع می کند.

Why might this happen?

چرا ممکن است این اتفاق بیفتد؟

How can you show others that you want to continue?

چگونه می توانید به دیگران نشان دهید که می خواهید ادامه دهید؟

In this lesson, you’ll learn about an important skill: taking turns in conversation.

در این درس، در مورد یک مهارت مهم یاد خواهید گرفت : نوبت گرفتن در مکالمه.

You’ll learn how to show others that you have something to say, how to interrupt others

شما یاد خواهید گرفت که چگونه به دیگران نشان دهید که چیزی برای گفتن دارید، چگونه مودبانه حرف دیگران را قطع کنید

politely, and how to show that you’ve finished speaking – or not.

، و چگونه نشان دهید که صحبت خود را تمام کرده اید - یا نه.

These skills will help you sound more natural in conversations; these skills are also important

این مهارت ها به شما کمک می کند در مکالمات طبیعی تر به نظر برسید . این مهارت ها

for English exams, such as IELTS.

برای آزمون های انگلیسی مانند آیلتس نیز مهم هستند.

Before we start, we really think you should check out our website: Oxford Online English

قبل از شروع، ما واقعا فکر می کنیم که باید وب سایت ما را بررسی کنید: Oxford Online English

dot com.

dot com.

You can find free English lessons, and you can also take online classes with one of our

می‌توانید درس‌های رایگان انگلیسی بیابید، و همچنین می‌توانید در کلاس‌های آنلاین با یکی از

many professional teachers!

معلمان حرفه‌ای ما شرکت کنید!

Now, let’s look at how you can take your turn in a conversation in English.

حال، بیایید ببینیم چگونه می‌توانید نوبت خود را در مکالمه به زبان انگلیسی بگیرید.

We’re talking about ‘taking turns’.

ما در مورد "نوبت گرفتن" صحبت می کنیم.

But, what does this mean?

اما به چه معنی است؟

If you’re playing a game, often you need to take turns.

اگر در حال انجام یک بازی هستید، اغلب باید به نوبت بازی کنید.

One person goes, then the next person goes.

یک نفر می رود بعد نفر بعدی می رود.

It’s the same in conversation.

در مکالمه هم همینطور است

One person speaks, then the next person speaks.

یک نفر صحبت می کند، سپس نفر بعدی صحبت می کند.

But, games have rules.

اما، بازی ها قوانینی دارند.

What about conversations?

در مورد گفتگوها چطور؟

Conversations don’t have rules like games do, but there are several strategies you can

مکالمات قوانینی مانند بازی ها ندارند، اما چندین استراتژی وجود دارد که می

use to manage turn taking.

توانید برای مدیریت نوبت گیری از آنها استفاده کنید.

Let’s see an example.

بیایید یک مثال ببینیم.

Our holiday was a complete disaster.

تعطیلات ما یک فاجعه کامل بود.

It rained for the entire time we were there.

تمام مدتی که آنجا بودیم باران می بارید.

The kids couldn’t go swimming because the hotel had closed the pool because of the rain.

بچه ها نمی توانستند شنا کنند زیرا هتل به دلیل باران استخر را بسته بود.

They had nothing to do except annoy us for the whole week.

آنها هیچ کاری نداشتند جز اینکه تمام هفته ما را اذیت کنند .

The hotel should have done more to keep the children entertained.

هتل باید برای سرگرم کردن بچه ها بیشتر کار می کرد .

I’m just frustrated.

من فقط ناامید هستم

We saved up all year for that holiday and I feel like we haven’t had a holiday at

ما تمام سال را برای آن تعطیلات پس‌انداز کردیم و احساس می‌کنم اصلاً تعطیلات نداشته‌ایم

all.

.

And the flights?

و پروازها؟

Nightmare!

کابوس!

I’ve never experienced anything like it.

من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده ام.

If you ask me, the airlines should…

اگر از من بپرسید، خطوط هوایی باید...

Have you been in that kind of situation?

آیا شما در چنین موقعیتی بوده اید؟

Someone is talking, but you can’t ‘break in’ to the conversation.

یک نفر در حال صحبت کردن است، اما شما نمی توانید "در مکالمه وارد شوید".

If this happens, what can you do?

اگر این اتفاق بیفتد، چه کاری می توانید انجام دهید؟

Speakers in English send signals with words, sounds and their bodies when they want to

گویندگان به زبان انگلیسی هنگامی که می خواهند نوبت خود را در مکالمه بگیرند، سیگنال هایی با کلمات، صداها و بدن خود ارسال می

take their turn in a conversation.

کنند.

Native speakers do this without even thinking.

سخنرانان بومی این کار را بدون حتی فکر کردن انجام می دهند.

For non-native speakers, it’s more difficult.

برای افراد غیر بومی، دشوارتر است.

Let’s listen to another conversation.

بیایید به مکالمه دیگری گوش کنیم.

As you listen, think about these questions.

در حین گوش دادن به این سوالات فکر کنید.

What signals do the listeners give with their bodies?

شنوندگان چه سیگنال هایی با بدن خود می دهند؟

What sounds do the listeners make?

شنوندگان چه صداهایی تولید می کنند؟

What do the listeners say as they take their turns?

شنوندگان وقتی نوبتشان را می گیرند چه می گویند ؟

Got it?

فهمیدم؟

Listen and watch.

گوش کن و تماشا کن

So, our holiday in Spain was a complete disaster… …it rained the entire time we were there.

بنابراین، تعطیلات ما در اسپانیا یک فاجعه کامل بود... ...در تمام مدتی که آنجا بودیم باران می بارید.

Yeah, it was raining here too!

آره اینجا هم بارون می اومد!

Non-stop!

بدون وقفه!

But, the kids couldn’t go swimming because the hotel had closed the pool because of the

اما، بچه‌ها نمی‌توانستند شنا کنند، زیرا هتل به دلیل باران استخر را بسته بود

rain and they had nothing to do …except annoy us for the whole week.

و آنها کاری نداشتند که ما را برای تمام هفته آزار دهند.

Well, that must have been difficult, but it’s not the hotel’s fault it was raining what

خب، این باید سخت بوده باشد، اما این تقصیر هتل نیست که باران می بارید

are they supposed to do?

، آنها باید چه کار کنند؟

Yeah…Well…

آره...خب...

I’m just frustrated!

من فقط ناامیدم!

The hotel should have done more to keep the children entertained…

هتل باید برای سرگرم کردن بچه‌ها بیشتر تلاش می‌کرد

…we saved up all year for that holiday and I feel like we haven’t had a holiday at

... ما تمام سال را برای آن تعطیلات پس‌انداز کردیم و احساس می‌کنم اصلاً تعطیلات نداشته‌ایم

all.

.

It's bad luck for sure,

مطمئناً بدشانسی است،

but it's no one's fault.

اما تقصیر کسی نیست.

Yeah…but…I’m going back to work tomorrow and I feel the opposite of rested!

آره...اما...من فردا برمیگردم سرکار و احساس میکنم برعکس استراحت!

Maybe next year we’ll go to Egypt.

شاید سال آینده به مصر برویم.

It doesn’t rain much there does it?

در آنجا باران زیادی نمی بارد؟

Bring a raincoat just in case!

برای هر موردی یک بارانی بیاورید!

Did you notice how we were able to take turns?

آیا متوجه شدید که چگونه توانستیم به نوبت باشیم؟

If you want, you can rewind and watch it again.

در صورت تمایل می توانید آن را به عقب برگردانید و دوباره تماشا کنید.

First, let’s think about physical signals.

اول، بیایید در مورد سیگنال های فیزیکی فکر کنیم.

To show that you have something to say, you can nod your head while listening.

برای اینکه نشان دهید چیزی برای گفتن دارید، می توانید در حین گوش دادن سرتان را تکان دهید.

You can raise a hand.

شما می توانید یک دست را بالا ببرید.

You can open your mouth slightly to show that you’re ready to start talking.

می توانید کمی دهان خود را باز کنید تا نشان دهید که آماده شروع صحبت هستید.

You can straighten your posture and make eye contact with the other person.

می توانید وضعیت بدن خود را صاف کنید و با طرف مقابل تماس چشمی برقرار کنید.

Of course, you should make eye contact regularly anyway, but making eye contact can show that

البته، به هر حال باید مرتباً تماس چشمی برقرار کنید ، اما برقراری تماس چشمی می‌تواند نشان دهد که

you’re ready to talk.

شما آماده صحبت هستید.

You can also use a combination of these body signals.

همچنین می توانید از ترکیبی از این سیگنال های بدن استفاده کنید.

Secondly, let’s think about vocal signals.

در مرحله دوم، بیایید در مورد سیگنال های صوتی فکر کنیم.

As you’re listening to the other person, you should listen actively.

همانطور که به صحبت های طرف مقابل گوش می دهید ، باید فعالانه گوش دهید.

That means you might make noises, like ‘mmm-hmm’ or ‘uh-huh’.

این بدان معناست که شما ممکن است صداهایی مانند "mm-hmm" یا "uh-huh" ایجاد کنید.

When you want to take a turn, you can use these noises with more emphasis.

زمانی که می خواهید نوبت بزنید، می توانید از این صداها با تاکید بیشتری استفاده کنید.

This shows you are getting ready to speak.

این نشان می دهد که شما برای صحبت کردن آماده می شوید.

Thirdly, you can use words like ‘well’ or ‘so’ when you start speaking.

ثالثاً، هنگام شروع صحبت می توانید از کلماتی مانند "خوب" یا "پس" استفاده کنید.

This lets you enter the conversation smoothly.

این به شما امکان می دهد تا به راحتی وارد مکالمه شوید.

You also heard ‘for sure’ and ‘but’ in the dialogue.

شما همچنین در دیالوگ "حتما" و "اما" را شنیدید .

Using words like this sends a clear signal to the people you’re talking to; it says

استفاده از کلماتی مانند این سیگنال واضحی را به افرادی که با آنها صحبت می کنید ارسال می کند. می گوید:

“I’m about to start speaking now.”

"من در حال شروع به صحبت هستم."

So, what should you take away from this?

بنابراین، چه چیزی را باید از این حذف کنید؟

Waiting until there is a pause can be too late for taking a turn.

انتظار تا زمانی که مکثی وجود داشته باشد، ممکن است برای نوبت گرفتن خیلی دیر باشد.

Or, like in the first example, there might not be pauses!

یا مانند مثال اول ممکن است مکثی وجود نداشته باشد!

You need to show other speakers that you have something to say and that you’re going to

باید به سایر سخنرانان نشان دهید که حرفی برای گفتن دارید و شروع به

start talking.

صحبت خواهید کرد.

You can do this with physical or verbal signals, or a combination.

شما می توانید این کار را با سیگنال های فیزیکی یا کلامی یا ترکیبی انجام دهید.

Use words like ‘so’ or ‘well’ to enter the conversation and start your turn.

از کلماتی مانند «پس» یا «خوب» برای ورود به مکالمه و شروع نوبت خود استفاده کنید.

If you can learn to automatically use these signals and phrases in your conversation,

اگر بتوانید یاد بگیرید که به طور خودکار از این سیگنال ها و عبارات در مکالمه خود استفاده کنید،

you will sound more confident and natural.

مطمئن تر و طبیعی تر به نظر خواهید رسید.

Do people sometimes interrupt you before you’ve finished speaking?

آیا مردم گاهی قبل از اینکه صحبت خود را تمام کنید حرف شما را قطع می کنند؟

When we work with English learners, it’s sometimes difficult to tell if someone has

وقتی با زبان آموزان انگلیسی کار می کنیم، گاهی اوقات تشخیص اینکه فردی صحبتش را

finished speaking or not.

تمام کرده یا نه، دشوار است.

Sometimes in classes, I interrupt someone by accident, because I didn’t realise they

گاهی اوقات در کلاس‌ها، به طور تصادفی صحبت کسی را قطع می‌کنم، زیرا نمی‌دانستم که

had more to say.

او چیز بیشتری برای گفتن دارد.

So, you need to *hold your turn.* This means you send signals to the people you’re talking

بنابراین، شما باید *نوبت خود را نگه دارید.* این به این معنی است که سیگنال هایی را برای افرادی که با آنها صحبت می کنید ارسال می کنید که در

to that show you haven’t finished talking, and they shouldn’t interrupt you.

آن برنامه صحبت خود را تمام نکرده اید، و آنها نباید حرف شما را قطع کنند.

Let’s see how this works.

بیایید ببینیم این چگونه کار می کند.

So, should we book everything for our trip?

بنابراین، آیا باید همه چیز را برای سفرمان رزرو کنیم؟

Sure.

مطمئن.

We need to book flights, trains, hotels…

ما باید پروازها، قطارها، هتل ها را رزرو کنیم...

Yeah…

آره... در

Actually, I had a couple of thoughts about that.

واقع، من چند فکر در مورد آن داشتم.

First of all, I’d like to spend more time on the islands.

اول از همه، من می خواهم زمان بیشتری را در جزایر بگذرانم.

It’s a holiday, you know?

تعطیلات است، می دانید؟

I don’t want to spend half the time in airports or on the bus.

من نمی خواهم نیمی از زمان را در فرودگاه یا اتوبوس بگذرانم.

So I think maybe we should visit fewer places, but spend more time in each.

بنابراین فکر می‌کنم شاید باید مکان‌های کمتری را بازدید کنیم، اما زمان بیشتری را در هرکدام صرف کنیم.

Also, I reckon we should just fly straight from Bangkok to the south, rather than taking

همچنین، من فکر می‌کنم که به جای سوار شدن به قطار، باید مستقیماً از بانکوک به سمت جنوب پرواز کنیم

the train.

.

I know it’s a bit more expensive, but we’ll save so much time.

می دانم که کمی گران تر است، اما در زمان بسیار صرفه جویی خواهیم کرد.

Well…

خوب...

OK, but can I make a few suggestions?

باشه، اما آیا می توانم چند پیشنهاد بدهم؟

I know flying direct from Bangkok is faster, but if we take the train, we can stop at a

می‌دانم که پرواز مستقیم از بانکوک سریع‌تر است، اما اگر سوار قطار شویم، می‌توانیم در

couple of places on the way.

چند نقطه در راه توقف کنیم.

There are some towns where we could spend a day, and I think it’d be interesting.

چند شهر وجود دارد که می‌توانیم یک روز را در آنها بگذرانیم، و فکر می‌کنم جالب باشد.

I’ve already done some research so I can show you where I have in mind.

من قبلاً تحقیقاتی انجام داده ام تا بتوانم به شما نشان دهم که کجا در ذهنم است.

And one more thing: I know you said you’d like to focus on the islands, but I’d really

و یک چیز دیگر: می دانم که شما گفتید که می خواهید روی جزایر تمرکز کنید، اما من واقعاً

like to visit Chiang Mai.

دوست دارم از چیانگ مای دیدن کنم.

It looks really interesting.

واقعا جالب به نظر می رسد.

Hmm…

هوم...

I don’t know...

نمی دانم...

I just feel like it’s going to be too much for ten days.

فقط احساس می کنم ده روز زیاد خواهد بود.

Alright, but can I ask you a favour?

خوب، اما آیا می توانم از شما خواهش کنم؟

At least read a bit about things you can do in Chiang Mai.

حداقل در مورد کارهایی که می توانید در چیانگ مای انجام دهید کمی مطالعه کنید .

I think it’ll be worth the trip, and there’s stuff there that you’d be interested in.

فکر می‌کنم ارزش این سفر را داشته باشد، و چیزهایی وجود دارد که شما به آن‌ها علاقه دارید.

Just think about it.

فقط به آن فکر کنید.

That’s all I’m asking.

این تمام چیزی است که من می پرسم.

OK, sure, I’ll do that.

باشه، حتما اینکارو میکنم

First, if you have more than one thing to say, you can make this clear at the beginning

ابتدا، اگر بیش از یک چیز برای گفتن دارید، می‌توانید در

of your turn.

ابتدای نوبت این موضوع را روشن کنید.

For example, you can say something like ‘first of all’, ‘to begin with…’ or ‘I

به عنوان مثال، می‌توانید چیزی مانند «اول از همه»، «برای شروع…» یا «

have a couple of thoughts about that…’

من چند فکر در مورد آن دارم…»

This makes it clear from the start that you will take a longer turn.

این از همان ابتدا مشخص می‌کند که زمان بیشتری را طی خواهید کرد.

Next, in the middle of the conversation, you can separate your points with phrases like

بعد، در وسط مکالمه، می‌توانید با عباراتی مانند

‘secondly’, ‘also…’ or ‘and another thing…’

«ثانیاً»، «همچنین…» یا «و یک چیز دیگر...

These make it clear that you have more to say.

» نکات خود را از هم جدا کنید.

Finally, you can ask rhetorical questions.

در نهایت می توانید سوالات بلاغی بپرسید.

Rhetorical questions are questions which don’t need an answer.

سؤالات بلاغی سؤالاتی هستند که نیازی به پاسخ ندارند.

Perhaps that sounds strange, but it’s common in natural conversation.

شاید عجیب به نظر برسد، اما در مکالمه طبیعی رایج است.

For example, you ask ‘can I ask you a favour? or ‘can I make a few suggestions?’

به عنوان مثال، شما می‌پرسید: آیا می‌توانم از شما خواهش کنم؟ یا «می‌توانم چند پیشنهاد بدهم؟»

You don’t ask these questions because you want an answer.

این سؤال‌ها را نمی‌پرسید زیرا می‌خواهید پاسخ دهید.

You won’t wait for the other person to say ‘yes’.

شما منتظر نمی مانید تا طرف مقابل «بله» بگوید.

Instead, you use these questions to set up what you want to say next.

در عوض، از این سؤالات برای تنظیم آنچه می‌خواهید در آینده بگویید استفاده می‌کنید.

Again, this makes it easier to hold your turn, because the other person knows what’s coming.

باز هم، این باعث می شود که نوبت خود را نگه دارید، زیرا طرف مقابل می داند چه چیزی در راه است.

Now you already know a lot about turn taking in spoken English.

اکنون شما در مورد نوبت دادن به زبان انگلیسی گفتاری چیزهای زیادی می دانید .

Let’s see one more important point.

بیایید یک نکته مهم دیگر را ببینیم.

Remember before: we told you that sometimes in our classes, we don’t know when people

قبلاً به یاد داشته باشید: ما به شما گفتیم که گاهی اوقات در کلاس های ما نمی دانیم چه زمانی

have finished speaking?

صحبت مردم تمام شده است؟

There are two sides to this.

این دو جنبه دارد.

You need to show when you haven’t finished, but you also need to make it clear when you

شما باید زمانی را که تمام نکرده اید نشان دهید، اما همچنین باید روشن کنید که چه زمانی

*have* finished, and that other people should speak.

*تمام* کرده اید، و اینکه دیگران باید صحبت کنند.

If you can’t do this, conversations can have awkward silences…

اگر نتوانید این کار را انجام دهید، مکالمات می توانند سکوت های ناخوشایندی داشته باشند...

…and lose their flow.

...و جریان خود را از دست بدهند.

Let’s listen to another conversation.

بیایید به مکالمه دیگری گوش کنیم.

Try to see how the speakers show that they’ve finished their turn.

سعی کنید ببینید بلندگوها چگونه نشان می‌دهند که نوبتشان به پایان رسیده است.

Also, there’s an awkward silence in the dialogue.

همچنین، یک سکوت ناخوشایند در دیالوگ وجود دارد.

Here’s a question: can you tell why it happens?

در اینجا یک سوال وجود دارد: می توانید بگویید چرا این اتفاق می افتد؟

Watch and listen.

تماشا کن و گوش کن

I just realised the other day I haven’t had a proper holiday for years.

همین روزها متوجه شدم که سال ها تعطیلات مناسبی نداشتم.

I’m looking to go somewhere for a beach break this summer.

من به دنبال رفتن به جایی برای استراحت در ساحل این تابستان هستم.

Didn’t *you* go on a beach holiday last year?

*شما* سال گذشته به تعطیلات ساحلی نرفتید؟

Yeah, I did…

آره، انجام دادم...

Bali.

بالی.

It was a lovely trip and that part of the world is so picturesque.

این یک سفر دوست داشتنی بود و آن قسمت از جهان بسیار زیبا است.

It also has great nightlife . When I was there, I partied all night and

همچنین دارای زندگی شبانه عالی است . وقتی اونجا بودم کل شب رو جشن گرفتم

in the morning I went to the beach Ah, so, the beaches.

و صبح رفتم ساحل آه پس سواحل.

I’ve heard good things!

چیزهای خوبی شنیدم!

I’d really like some recommendations…

من واقعاً توصیه هایی می خواهم ...

Do you have any tips?

آیا راهنمایی دارید؟

For sure… some of the more remote beaches are beautiful, with hardly any tourists.

مطمئناً... برخی از سواحل دورافتاده زیبا هستند و به ندرت هیچ توریستی در آن وجود دارد.

They’re harder to get to, but definitely worth the trip.

رسیدن به آنها سخت تر است، اما قطعا ارزش سفر را دارد.

Do you remember the name?

اسمش یادت هست؟

Not off the top of my head, but I can look some stuff up later and I’ll send you a

نه از ذهنم، اما می توانم بعداً چیزهایی را بررسی کنم و برای شما پیام خواهم فرستاد

message.

.

Well, that sounds perfect to me!

خوب، به نظر من عالی است!

Are all the beaches like that?

آیا همه سواحل اینگونه هستند؟

Not so much… the main beaches are packed with tourists, so I’d stay away from them

نه چندان… سواحل اصلی مملو از توریست است، بنابراین اگر من جای شما بودم از آنها دوری می

if I were you.

کردم.

They’re packed with people drinking, being loud, tons of souvenir sellers hassling you.

آن‌ها مملو از مردمی هستند که مشروب می‌نوشند، صدای بلندی دارند، تعداد زیادی فروشنده سوغاتی شما را اذیت می‌کنند.

But, it’s not hard to avoid them if you’re willing to travel a little further.

اما، اگر می خواهید کمی بیشتر سفر کنید، اجتناب از آنها کار سختی نیست.

Alright, thanks for the advice.

باشه ممنون از راهنمایی

Did you notice the awkward silence?

متوجه سکوت ناخوشایند شدی؟

It was right after Liam said “I went to the beach”.

درست بعد از اینکه لیام گفت "من به ساحل رفتم" بود.

Why was there an awkward silence there?

چرا سکوت ناخوشایندی در آنجا حاکم بود؟

It’s connected to the intonation.

به لحن مرتبط است.

Intonation is important for turn taking, especially when you want to show whether you’ve finished

لحن برای نوبت دادن بسیار مهم است، به خصوص زمانی که می خواهید نشان دهید

speaking or not.

صحبت خود را تمام کرده اید یا نه.

Did you notice how I said - I went to the beach?

دقت کردی چطور گفتم - رفتم ساحل؟

I finished the sentence with a rising tone.

جمله را با صدای بلندی تمام کردم.

Rising intonation normally signals that you’ll continue speaking, and this leads to the awkward

افزایش لحن به طور معمول نشان می دهد که شما به صحبت کردن ادامه می دهید، و این منجر به

silence you heard.

سکوت ناخوشایندی می شود که شنیدید.

The listener expected more.

شنونده انتظار بیشتری داشت.

What if you want to show that you’re finishing your turn, and the other person should speak?

اگر بخواهید نشان دهید که نوبت خود را تمام کرده اید و طرف مقابل باید صحبت کند، چه؟

What can you do?

چه کاری می توانی انجام بدهی؟

One way is to use clear, falling intonation as you finish.

یکی از راه‌ها این است که در حین پایان از لحن واضح و در حال سقوط استفاده کنید.

Listen to the same sentence twice.

یک جمله را دوبار گوش کنید.

I went to the beach.

من به ساحل رفتم.

I went to the beach.

من به ساحل رفتم.

Which one sounded like I had finished talking?

کدام یک به نظر می رسید که من صحبتم را تمام کرده بودم؟

The second time I used a falling tone, showing that my idea is finished.

بار دوم از لحن در حال سقوط استفاده کردم و نشان دادم ایده ام تمام شده است.

Also, you might start to slow down slightly as you finish your idea.

همچنین، ممکن است پس از اتمام ایده، کمی از سرعت خود کم کنید.

Slowing down slightly can send a signal that your turn is finishing, and the other person

کم کردن سرعت می تواند سیگنالی را ارسال کند که نوبت شما تمام می شود و طرف مقابل

should speak.

باید صحبت کند.

Another simple way to end your turn is to ask a question which needs a response from

یک راه ساده دیگر برای پایان دادن به نوبت خود، پرسیدن سوالی است که نیاز به پاسخ از

the other person.

طرف دیگر دارد.

Finally, using hand gestures, like holding up your hand, palm facing up, can give a physical

در نهایت، استفاده از حرکات دست، مانند بالا بردن دست، کف دست رو به بالا، می‌تواند یک

signal meaning “it’s your turn to talk now.”

سیگنال فیزیکی به این معنا بدهد که «اکنون نوبت شماست که صحبت کنید».

Sound simple?

ساده به نظر می رسد؟

Maybe, but we often see problems with this.

شاید، اما ما اغلب شاهد مشکلاتی در این زمینه هستیم.

Also, you might be in a situation, like a phone call, where you *can’t* use physical

همچنین، ممکن است در موقعیتی قرار بگیرید، مانند تماس تلفنی، که در آن *نتوانید* از سیگنال های فیزیکی استفاده کنید

signals.

.

In this case, you need to have control of intonation and speed to show where your turn

در این مورد، باید کنترل لحن و سرعت را داشته باشید تا نشان دهید نوبت شما به کجا ختم

ends.

می شود.

Also, if you’re in a speaking exam, like an IELTS speaking test, it’s not a normal

همچنین، اگر در امتحان اسپیکینگ، مانند آزمون اسپیکینگ آیلتس هستید، این یک دیالوگ عادی نیست

dialogue.

.

In this case, you need to use pronunciation features – mostly intonation – to show

در این مورد، باید از ویژگی‌های تلفظ – عمدتاً لحن – استفاده کنید تا نشان

that your answer has finished.

دهید که پاسخ شما به پایان رسیده است.

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!