4 Steps to English Success - Improve Your Motivation to Study English

Hi, I’m Oli.

سلام من اولی هستم

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, we’re going to talk about motivation in English learning.

در این درس، ما در مورد انگیزه در یادگیری زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

You’re going to hear some tips for how to manage your motivation and get better results

شما می خواهید نکاتی را بشنوید که چگونه انگیزه خود را مدیریت کنید و نتایج بهتری

from your English studies.

از مطالعات انگلیسی خود بگیرید.

Before we start the lesson, don’t forget to check out our website: Oxford Online English

قبل از شروع درس، فراموش نکنید که وب سایت ما را بررسی کنید: Oxford Online English

dot com.

dot com.

We have free materials to help you practise your English, and you can also study in online

ما مطالب رایگانی داریم که به شما کمک می کند تا انگلیسی خود را تمرین کنید، و همچنین می توانید در

classes with one of our professional English teachers!

کلاس های آنلاین با یکی از معلمان انگلیسی حرفه ای ما مطالعه کنید!

But now, let’s look at some important ideas about what ‘motivation’ means.

اما اکنون، بیایید به چند ایده مهم در مورد معنای "انگیزه" نگاه کنیم.

Idea number one: motivation isn’t something you can just decide to have.

ایده شماره یک: انگیزه چیزی نیست که بتوانید تصمیم بگیرید که داشته باشید.

It’s not like an on/off switch inside you, which you can just flip from ‘off’ to

این مانند یک کلید روشن/خاموش درون شما نیست که اگر ترفند مناسب را پیدا کردید، می‌توانید آن را از «خاموش» به

‘on’ if you find the right trick.

«روشن» بچرخانید.

Instead, motivation is a *consequence*.

در عوض، انگیزه یک *نتیجه* است.

It’s a consequence of your life goals, your values, your environment and your lifestyle.

این نتیجه اهداف زندگی، ارزش ها، محیط و سبک زندگی شماست.

You can’t decide to change your motivation directly, but you can change other things

شما نمی توانید تصمیم بگیرید که مستقیماً انگیزه خود را تغییر دهید ، اما می توانید چیزهای دیگری را

in your life which influence your motivation.

در زندگی خود تغییر دهید که بر انگیزه شما تأثیر می گذارد.

Idea number two: real motivation is deep motivation.

ایده شماره دو: انگیزه واقعی انگیزه عمیق است.

If you struggle to find the motivation to study English, then that’s a deep problem.

اگر برای یافتن انگیزه برای مطالعه زبان انگلیسی تلاش می کنید، پس این یک مشکل عمیق است.

There’s also ‘fake’ motivation.

انگیزه "جعلی" نیز وجود دارد.

This is the kind of motivation which makes people join a gym and pay for a year’s membership

این همان انگیزه‌ای است که باعث می‌شود مردم به باشگاه بدنسازی بپیوندند و برای عضویت یک ساله

on January the 2nd, and then go once or twice in the whole year.

در 2 ژانویه هزینه کنند و سپس یک یا دو بار در کل سال بروند.

This isn’t real motivation.

این انگیزه واقعی نیست

Often, fake motivation comes from other people, but it disappears as quickly as it arrives.

اغلب، انگیزه جعلی از افراد دیگر می آید، اما به همان سرعتی که می رسد ناپدید می شود.

Real motivation is deep motivation; it comes from inside, and it takes time and work to

انگیزه واقعی انگیزه عمیق است. از درون می آید و توسعه آن به زمان و کار نیاز دارد

develop.

.

Most importantly, idea number three: it’s hard to develop and maintain motivation, but

مهمتر از همه، ایده شماره سه: توسعه و حفظ انگیزه دشوار است، اما

it’s easy to kill it.

کشتن آن آسان است.

Lots of things can kill your motivation: a bad teacher, a busy job, a newborn baby who

چیزهای زیادی می توانند انگیزه شما را از بین ببرند: معلم بد، شغل پرمشغله، نوزاد تازه متولد شده ای که

doesn’t sleep well, financial worries, video game addiction, and many more.

خوب نمی خوابد، نگرانی های مالی ، اعتیاد به بازی های ویدیویی و بسیاری موارد دیگر.

So, you have to look after your motivation carefully.

بنابراین، شما باید به دقت مراقب انگیزه خود باشید .

You need to think about many aspects of your life, not just study-related questions.

شما باید به بسیاری از جنبه های زندگی خود فکر کنید ، نه فقط به سوالات مربوط به مطالعه.

You’ll learn about these points in more detail over the rest of this lesson.

در ادامه این درس با جزئیات بیشتری با این نکات آشنا خواهید شد .

Let’s move on.

بیایید ادامه دهیم.

We won’t spend long on this section.

ما زمان زیادی را برای این بخش صرف نمی کنیم.

Why not?

چرا که نه؟

Because we already made a whole video about it!

زیرا ما قبلا یک ویدیو کامل در مورد آن ساخته ایم!

You should watch it, if you haven’t already.

شما باید آن را تماشا کنید، اگر قبلاً آن را ندیده اید.

Remember that it’s easy to kill your motivation.

به یاد داشته باشید که از بین بردن انگیزه خود آسان است.

Not knowing how to set study goals is one of the best ways to kill your motivation to

ندانستن نحوه تعیین اهداف مطالعه یکی از بهترین راه ها برای از بین بردن انگیزه شما برای

learn English.

یادگیری زبان انگلیسی است.

If you set yourself goals like, ‘I want to speak like a native speaker,’ or, ‘I

اگر برای خود اهدافی مانند «من می‌خواهم مانند یک زبان مادری صحبت کنم» یا «من

want to speak English perfectly,’ this will kill your motivation.

می‌خواهم انگلیسی را کاملاً صحبت کنم» تعیین کنید، این انگیزه شما را از بین می‌برد.

Where do you start with goals like these?

با چنین اهدافی از کجا شروع می کنید؟

What’s the first step?

اولین قدم چیست؟

How do you know when you’ve finished?

چگونه می دانید که چه زمانی تمام شده است؟

There are no answers to these questions, which is why these goals are no good for you.

هیچ پاسخی برای این سوالات وجود ندارد، به همین دلیل است که این اهداف برای شما خوب نیستند.

You need to set goals which are specific, measurable, achievable, relevant and timebound:

شما باید اهدافی را تعیین کنید که مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان باشند:

SMART goals.

اهداف SMART.

We’ll give you one more idea here which we didn’t mention in the SMART goals video.

ما یک ایده دیگر را در اینجا به شما ارائه خواهیم کرد که در ویدیوی اهداف SMART به آن اشاره نکردیم.

Don’t compare yourself to native speakers; don’t aim to speak perfect English; instead,

خودتان را با زبان مادری مقایسه نکنید. هدفتان این نیست که انگلیسی کامل صحبت کنید. در عوض،

just ask yourself one question: how can I improve?

فقط یک سوال از خود بپرسید: چگونه می توانم پیشرفت کنم؟

This is how I approach teaching, by the way.

اتفاقاً من به تدریس اینگونه برخورد می کنم.

This is the question that’s in my head when I meet a new student: how can I make this

این سؤالی است که وقتی با یک دانش آموز جدید ملاقات می کنم در ذهن من وجود دارد: چگونه می توانم

person’s English better?

زبان انگلیسی این شخص را بهتر کنم؟

Students come to me with all sorts of goals; they have different budgets, and different

دانش آموزان با همه نوع هدف نزد من می آیند. آنها بودجه های متفاوتی دارند و

amounts of time they want to spend on studying.

زمان متفاوتی را که می خواهند صرف مطالعه کنند.

They’re starting at different levels.

آنها در سطوح مختلف شروع می کنند.

Some people are ambitious; others just want to learn one or two simple points.

برخی افراد جاه طلب هستند. دیگران فقط می خواهند یک یا دو نکته ساده را یاد بگیرند.

With each person, there are different possibilities.

با هر فردی، احتمالات متفاوتی وجود دارد.

I don’t worry about those things; I just ask myself: what can I do to make this person’s

من نگران آن چیزها نیستم؛ فقط از خودم می پرسم: چه کاری می توانم انجام دهم تا انگلیسی این شخص

English better?

بهتر شود؟

You can benefit from thinking in the same way.

شما می توانید از فکر کردن به همین شکل بهره ببرید.

This idea makes things simpler, and it helps you to focus on specific, concrete steps to

این ایده کارها را ساده‌تر می‌کند و به شما کمک می‌کند تا روی گام‌های مشخص و مشخص برای

learn and improve.

یادگیری و بهبود تمرکز کنید.

Guess what: that’s good for your motivation!

حدس بزنید: این برای انگیزه شما خوب است!

Overall, nothing is better for your motivation than feeling like you’re making progress.

به طور کلی، هیچ چیز برای انگیزه شما بهتر از این نیست که احساس کنید در حال پیشرفت هستید.

If you can feel that you’re improving, you’ll feel more motivated to continue studying.

اگر بتوانید احساس کنید که در حال پیشرفت هستید، انگیزه بیشتری برای ادامه تحصیل خواهید داشت.

Setting good goals is vital to keep your motivation alive and healthy.

تعیین اهداف خوب برای زنده و سالم نگه داشتن انگیزه شما حیاتی است .

However, there’s another point which is equally important.

با این حال، نکته دیگری وجود دارد که به همان اندازه مهم است.

Your motivation depends greatly on your environment.

انگیزه شما تا حد زیادی به محیط شما بستگی دارد.

This means: where you live, where you work, what kind of work you do, who you talk to

یعنی: کجا زندگی می‌کنید، کجا کار می‌کنید، چه نوع کاری انجام می‌دهید،

every day, how you spend your free time, and so on.

هر روز با چه کسی صحبت می‌کنید، اوقات فراغت خود را چگونه می‌گذرانید و غیره.

Let’s take two examples.

بیایید دو مثال بزنیم.

Imagine two people.

دو نفر را تصور کنید.

We’ll call them Sam and Alex.

ما آنها را سم و الکس می نامیم.

They’re not real, but the ideas are similar to many students we’ve met.

آنها واقعی نیستند، اما ایده ها مشابه بسیاری از دانش آموزانی است که ما با آنها ملاقات کرده ایم.

Sam lives in Amsterdam.

سام در آمستردام زندگی می کند.

She doesn’t speak Dutch, so she mostly uses English in her day-to-day life.

او هلندی صحبت نمی کند، بنابراین بیشتر از انگلیسی در زندگی روزمره خود استفاده می کند.

She works in a software firm, where all office communication is in English.

او در یک شرکت نرم افزاری کار می کند، جایی که تمام ارتباطات اداری به زبان انگلیسی است.

She regularly attends meetings, participates in conference calls, and gives presentations

او به طور منظم در جلسات شرکت می کند، در تماس های کنفرانسی شرکت می کند و به زبان انگلیسی سخنرانی می کند

in English.

.

Outside of work, most of her friends are expats from other countries.

در خارج از محل کار، اکثر دوستان او مهاجران کشورهای دیگر هستند.

Their common language is English, so most of the time, Sam speaks English outside of

زبان مشترک آنها انگلیسی است، بنابراین بیشتر اوقات سام خارج از محل کار نیز انگلیسی صحبت می کند

work, too.

.

She only speaks her native language with one or two friends, or when she calls her family

او فقط با یک یا دو دوست یا زمانی که با خانواده

and friends back home.

و دوستانش به خانه تماس می گیرد به زبان مادری خود صحبت می کند.

Alex lives in Taipei.

الکس در تایپه زندگی می کند.

He speaks intermediate-level English, but he rarely uses it in his daily life.

او به زبان انگلیسی در سطح متوسط ​​صحبت می کند، اما به ندرت از آن در زندگی روزمره خود استفاده می کند.

He works for the marketing department of a large company, and most of his day-to-day

او برای بخش بازاریابی یک شرکت بزرگ کار می کند و بیشتر کارهای روزمره او

work is in Mandarin or Taiwanese.

به زبان ماندارین یا تایوانی است.

At home and with his friends, he mostly speaks Taiwanese.

در خانه و با دوستانش بیشتر تایوانی صحبت می کند .

He goes to English classes twice a week because he wants to improve; he has a dream of studying

او هفته ای دو بار به کلاس های انگلیسی می رود زیرا می خواهد پیشرفت کند. او رویای تحصیل

in Australia or the UK, but he knows that his English level isn’t high enough.

در استرالیا یا انگلستان را دارد، اما می داند که سطح انگلیسی او به اندازه کافی بالا نیست.

He often feels too tired to study, or that he doesn’t have enough spare time.

او اغلب احساس می کند که برای مطالعه بیش از حد خسته است یا وقت خالی کافی ندارد.

Besides, he feels like studying doesn’t make any difference to his English level.

علاوه بر این، او احساس می کند که مطالعه هیچ تفاوتی در سطح انگلیسی او ایجاد نمی کند.

He feels frustrated because his progress is slow.

او احساس ناامیدی می کند زیرا پیشرفتش کند است.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Do these stories sound familiar to you?

آیا این داستان ها برای شما آشنا به نظر می رسد؟

Are you more like Sam, or more like Alex?

شما بیشتر شبیه سام هستید یا بیشتر شبیه الکس؟

Remember: these aren’t real people!

به یاد داشته باشید: اینها افراد واقعی نیستند!

However, I think Alex’s situation will sound familiar to many of you.

با این حال، من فکر می کنم وضعیت الکس برای بسیاری از شما آشنا به نظر می رسد.

We meet and hear from *so many* English learners who are in this situation.

ما با *تعداد زیادی* زبان آموزان انگلیسی که در این موقعیت هستند ملاقات می کنیم و می شنویم .

Here’s another question: what can Alex do to feel more motivated?

در اینجا یک سوال دیگر وجود دارد: الکس چه کاری می تواند انجام دهد تا انگیزه بیشتری داشته باشد؟

How can he deal with these feelings of frustration?

چگونه می تواند با این احساسات ناامیدی کنار بیاید؟

Short answer: he can’t, or at least, not easily.

پاسخ کوتاه: او نمی تواند، یا حداقل، به راحتی نمی تواند.

That might sound like a demotivational answer!

این ممکن است مانند یک پاسخ بی انگیزه به نظر برسد!

We’re not trying to kill your motivation, of course, but you need to understand what

البته ما سعی نمی کنیم انگیزه شما را از بین ببریم، اما شما باید بدانید که اگر در شرایط مشابه هستید، چه کاری

you can and can’t do to make a difference if you’re in the same situation.

می توانید انجام دهید و چه کاری نمی توانید انجام دهید تا تفاوت ایجاد کنید.

Here’s the problem: Alex lives in an environment where he doesn’t need to use English.

مشکل اینجاست: الکس در محیطی زندگی می کند که نیازی به استفاده از زبان انگلیسی ندارد.

Sure, he has his dream of studying abroad, but for most people, future dreams aren’t

مطمئناً، او رویای تحصیل در خارج از کشور را دارد، اما برای اکثر مردم، رویاهای آینده

enough.

کافی نیست.

You need something *now*—or at least, in the near future—which gives you motivation.

شما به چیزی نیاز دارید *اکنون*—یا حداقل در آینده ای نزدیک—که به شما انگیزه بدهد.

Alex doesn’t have that.

الکس آن را ندارد.

There’s nothing in his life *now* which means he needs to improve his English.

هیچ چیز در زندگی او *اکنون* وجود ندارد که به این معنی است که او باید انگلیسی خود را بهبود بخشد.

That limits his motivation.

که انگیزه او را محدود می کند.

He feels like he’s too busy or too tired to study.

او احساس می کند برای مطالعه بیش از حد شلوغ یا خسته است .

When you say you’re ‘too busy’ or ‘too tired’, that means you don’t have enough

وقتی می گویید «خیلی شلوغ» یا «خیلی خسته»، به این معنی است که انگیزه کافی ندارید

motivation.

.

When you care about something, you find the time; you find the energy.

وقتی به چیزی اهمیت می دهید، زمان را پیدا می کنید. شما انرژی را پیدا می کنید

When Alex says he’s too busy, he really means that it’s not a high enough priority.

وقتی الکس می‌گوید خیلی سرش شلوغ است، واقعاً منظورش این است که به اندازه کافی اولویت ندارد.

When you say you’re too tired to study or practise, you’re saying it’s not a high

وقتی می گویید برای مطالعه یا تمرین خیلی خسته هستید ، می گویید که به

enough priority.

اندازه کافی اولویت ندارد.

Alex’s environment limits his motivation, and his motivation limits his potential progress.

محیط الکس انگیزه او را محدود می کند و انگیزه او پیشرفت بالقوه او را محدود می کند.

Not making progress hurts his motivation even more.

پیشرفت نکردن بیشتر به انگیزه او لطمه می زند .

Over time, nothing changes.

با گذشت زمان، هیچ چیز تغییر نمی کند.

He spends time and money on English courses, but his situation doesn’t change in any

او زمان و هزینه خود را صرف دوره های انگلیسی می کند، اما وضعیت او به هیچ وجه تغییر نمی کند

meaningful way.

.

Motivation won’t just appear out of thin air.

انگیزه فقط از هوا ظاهر نمی شود .

He needs to change something.

او باید چیزی را تغییر دهد.

If you’re in Alex’s position, you need to change something.

اگر در موقعیت الکس هستید، باید چیزی را تغییر دهید.

You need to give yourself something *now* or in the near future which means that you

شما باید چیزی را به خودتان *در حال حاضر* یا در آینده نزدیک بدهید، به این معنی که شما

*need* English.

*نیاز* به انگلیسی دارید.

You need something which is a central part of your life, and which you cannot do without

شما به چیزی نیاز دارید که بخش اصلی زندگی شما باشد و بدون زبان انگلیسی نتوانید آن را انجام دهید

English.

.

Let’s think about Sam for a moment.

بیایید یک لحظه به سم فکر کنیم.

Sam doesn’t have these problems, because if she did, she couldn’t live her life.

سام این مشکلات را ندارد، زیرا اگر داشت، نمی توانست زندگی اش را بگذراند. اگر انگلیسی

She couldn’t do her job or talk to her friends if her English wasn’t good enough.

اش به اندازه کافی خوب نبود، نمی توانست کارش را انجام دهد یا با دوستانش صحبت کند .

So, if her English was weak in some areas, she would fix those problems.

بنابراین، اگر انگلیسی او در برخی زمینه ها ضعیف بود، او آن مشکلات را برطرف می کرد.

She would find a solution.

او راه حلی پیدا می کرد.

Maybe she’d do it herself, maybe she’d ask a friend, or maybe she’d study with

شاید خودش این کار را می‌کرد، شاید از یک دوست می‌پرسید، یا شاید می‌خواست با

a teacher.

یک معلم درس بخواند.

It doesn’t matter; she *would* find a solution, because she has to.

مهم نیست؛ او راه حلی پیدا خواهد کرد، زیرا مجبور است.

Let’s think about you.

بیا به تو فکر کنیم

What does this mean for you?

این برای شما چه معنایی دارد؟

It means two things, and neither of them is easy.

به معنای دو چیز است و هیچ کدام آسان نیست.

One: if this is your problem, then you need to change your environment.

یک: اگر این مشکل شماست، پس باید محیط خود را تغییر دهید.

You need to make changes in where you live, or where you work, or how you spend your free

شما باید در محل زندگی، محل کار، یا نحوه گذراندن اوقات فراغت خود تغییراتی ایجاد

time, so that you need English in your day-to-day life.

کنید تا در زندگی روزمره خود به زبان انگلیسی نیاز داشته باشید.

I know that a lot of you are thinking, “Great advice, guys!

من می دانم که بسیاری از شما به این فکر می کنید: « توصیه عالی، بچه ها!

I can’t just move to another country!

من نمی توانم به کشور دیگری نقل مکان کنم!

I can’t just get a job in a multinational company!”

من نمی توانم فقط در یک شرکت چند ملیتی کار پیدا کنم!»

Yeah, I know.

آره میدونم

It’s not easy, but you need to do something.

آسان نیست، اما باید کاری انجام دهید.

Start small: try to find expat groups or social activities in your city where there are English-speaking

از کوچک شروع کنید: سعی کنید گروه های مهاجر یا فعالیت های اجتماعی را در شهر خود بیابید، جایی که خارجی های انگلیسی زبان وجود دارند

foreigners.

.

If you work for a company which sometimes deals with foreign clients, ask your manager

اگر برای شرکتی کار می کنید که گاهی اوقات با مشتریان خارجی سروکار دارد، از مدیر خود بپرسید

if there’s a way for you to be involved.

که آیا راهی برای مشارکت شما وجود دارد یا خیر.

We can’t tell you exactly what to do, because you have your life, and everyone watching

ما نمی‌توانیم دقیقاً به شما بگوییم که چه کاری انجام دهید، زیرا شما زندگی خود را دارید و هر کسی که

this will have different possibilities.

این را تماشا می‌کند، امکانات متفاوتی خواهد داشت.

All we can say is: you need to do something, and if you have no idea what to do, start

تنها چیزی که می توانیم بگوییم این است: شما باید کاری انجام دهید، و اگر نمی دانید چه کاری باید انجام دهید،

with something small.

با یک کار کوچک شروع کنید.

We said there are two things you need to think about.

گفتیم دو چیز وجود دارد که باید در مورد آنها فکر کنید.

What’s the second?

دومی چیست؟

Two: you need to take risks.

دو: باید ریسک کنید.

That means that you put yourself in a situation where you might fail, and that failure might

این بدان معناست که شما خود را در موقعیتی قرار می دهید که ممکن است شکست بخورید و این شکست ممکن است به شما

hurt.

آسیب برساند.

Think about Sam and Alex again.

دوباره به سم و الکس فکر کن.

Sam cannot live her life if her English isn’t good enough.

سام نمی تواند زندگی اش را بگذراند اگر انگلیسی اش به اندازه کافی خوب نباشد.

She’ll lose her job and she’ll struggle in social situations.

او شغل خود را از دست خواهد داد و در موقعیت های اجتماعی دست و پنجه نرم خواهد کرد .

For Alex, there are no consequences if he doesn’t make progress.

برای الکس، اگر پیشرفت نکند، عواقبی ندارد.

He just stays in the same place.

او فقط در همان مکان می ماند.

Maybe he’s unhappy with that, but for most people, that’s not enough to give you motivation.

شاید او از این موضوع ناراضی باشد، اما برای بیشتر مردم، این برای ایجاد انگیزه کافی نیست.

You need to take risks.

شما باید ریسک کنید.

That means things like talking to people when you’re nervous or uncomfortable, moving

این بدان معناست که چیزهایی مانند صحبت کردن با مردم در مواقعی که عصبی یا ناراحت هستید، نقل مکان

to a new city, or volunteering to make an important presentation at work in English.

به یک شهر جدید، یا داوطلب شدن برای ارائه یک سخنرانی مهم در محل کار به زبان انگلیسی.

And again, we know this isn’t easy.

و دوباره، ما می دانیم که این آسان نیست.

But, it’s necessary.

اما، لازم است.

If you live in a way that means you don’t need to improve your English right now, then

اگر طوری زندگی می کنید که به این معنی است که در حال حاضر نیازی به بهبود زبان انگلیسی خود ندارید،

you’ll probably struggle to find the motivation to study and practise.

احتمالاً برای یافتن انگیزه برای مطالعه و تمرین دچار مشکل خواهید شد.

You need to put yourself in an environment where you need English, and where failure

شما باید خود را در محیطی قرار دهید که در آن به زبان انگلیسی نیاز دارید و

to improve is painful.

عدم پیشرفت در آن دردناک است.

‘Painful’ means that your life is more difficult and more limited if you’re not

"دردناک" به این معنی است که اگر بهتر نشوید زندگی شما دشوارتر و محدودتر است

getting better.

.

We know a lot of people watching this are going to say, ‘I can’t…’

ما می دانیم که بسیاری از افرادی که این را تماشا می کنند، می گویند، "نمی توانم..."

‘I can’t make changes…’

"نمی توانم تغییراتی ایجاد کنم..."

‘It’s too difficult…’

"خیلی سخت است..."

Maybe.

شاید.

Maybe not.

شاید نه.

I don’t know the details of your life.

من از جزئیات زندگی شما اطلاعی ندارم.

I don’t know what’s possible or not for you.

من نمی دانم چه چیزی برای شما ممکن است یا نه .

Just remember: your environment limits your motivation, and your motivation limits your

فقط به یاد داشته باشید: محیط شما انگیزه شما را محدود می کند و انگیزه شما پیشرفت شما را محدود می

progress.

کند.

There’s no way around that.

هیچ راهی برای دور زدن آن وجود ندارد.

Finally, let’s talk about one more thing you need to know.

در پایان، اجازه دهید در مورد یک چیز دیگر که باید بدانید صحبت کنیم.

Up to now, we’ve talked about developing and building your motivation, about how to

تا به حال، ما در مورد توسعه و ایجاد انگیزه شما صحبت کرده ایم، در مورد اینکه چگونه

feel more motivated to study and improve your English.

انگیزه بیشتری برای مطالعه و بهبود زبان انگلیسی خود داشته باشید .

We’re going to tell you something which might sound strange, but it’s just as important:

ما می خواهیم چیزی را به شما بگوییم که ممکن است عجیب به نظر برسد، اما به همان اندازه مهم است:

your motivation is always limited.

انگیزه شما همیشه محدود است.

You’ll get better results—and be happier—if you understand this.

اگر این را درک کنید، نتایج بهتری دریافت خواهید کرد - و شادتر خواهید بود.

Here’s a question: how long can you sit and study by yourself before you get bored

در اینجا یک سوال وجود دارد: چه مدت می توانید قبل از اینکه حوصله سر

and you find it difficult to concentrate?

برید و تمرکزتان برایتان مشکل باشد، تنها بنشینید و مطالعه کنید؟

Half an hour?

نیم ساعت؟

An hour?

یک ساعت؟

Two?

دوتا؟

What if you have to study every day for a month?

اگر مجبور باشید یک ماه هر روز مطالعه کنید چه؟

Could you still do the same amount?

آیا هنوز هم می توانید همان مقدار را انجام دهید؟

How long can you spend in an English class before you start to feel bored and you want

چه مدت می توانید در کلاس زبان انگلیسی بگذرانید تا اینکه احساس خستگی کنید و

to do something else?

بخواهید کار دیگری انجام دهید؟

How long can you spend speaking English before you feel tired and you have an urge to speak

چه مدت می توانید قبل از اینکه احساس خستگی کنید و تمایل به صحبت کردن به

your own language?

زبان خود داشته باشید، به انگلیسی صحبت کنید؟

You’ll all have different answers, but all of you watching this will have a limit.

همه شما پاسخ های متفاوتی خواهید داشت، اما همه شما که این را تماشا می کنید محدودیتی خواهید داشت.

Your limit might be lower or higher, but it’s there.

محدودیت شما ممکن است کمتر یا بیشتر باشد، اما وجود دارد.

These limits control how much time you can spend working on your English.

این محدودیت‌ها میزان زمانی را که می‌توانید صرف کار روی زبان انگلیسی خود کنید، کنترل می‌کند.

You can try forcing yourself to study when you’re bored, but it’s not effective.

می‌توانید زمانی که حوصله‌تان سر می‌رود، خودتان را مجبور به مطالعه کنید، اما این کار مؤثر نیست.

If it works, it only works for a short time.

اگر کار کند، فقط برای مدت کوتاهی کار می کند.

That’s because feeling bored is your brain’s way of saying to you: “This isn’t important

دلیلش این است که احساس بی حوصلگی راهی است که مغز شما به شما می گوید: «این به

enough to spend our time on!”

اندازه کافی مهم نیست که بتوانیم وقت خود را صرف آن کنیم!»

Remember: motivation isn’t something you can just decide to have.

به یاد داشته باشید: انگیزه چیزی نیست که بتوانید تصمیم بگیرید که داشته باشید.

You have a certain amount of motivation, and you need to decide how you use it.

شما مقدار مشخصی انگیزه دارید و باید تصمیم بگیرید که چگونه از آن استفاده کنید.

Don’t be hard on yourself.

به خودت سخت نگیر

Feeling bored is natural, and everyone has their limits!

احساس بی حوصلگی طبیعی است و هرکسی محدودیت هایی دارد!

But, it means that you need to set clear goals, as we talked about before.

اما، به این معنی است که همانطور که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، باید اهداف روشنی را تعیین کنید.

Also, you need to set priorities based on the time and energy you have available.

همچنین، باید اولویت ها را بر اساس زمان و انرژی که در اختیار دارید تعیین کنید.

If you can study for thirty minutes before you start getting bored, you need to think:

اگر بتوانید قبل از اینکه حوصله سر برید، سی دقیقه مطالعه کنید، باید فکر کنید:

what can you do in thirty minutes which will help you the most?

در عرض سی دقیقه چه کاری می توانید انجام دهید که بیشترین کمک را به شما می کند؟

Many English learners overestimate their motivation, and set goals which they don’t actually

بسیاری از زبان آموزان انگلیسی انگیزه خود را بیش از حد ارزیابی می کنند و اهدافی را تعیین می کنند که در

have the motivation to achieve.

واقع انگیزه دستیابی به آنها را ندارند.

We’ve met so many students who say they want to study for hours every day, but most

ما دانش‌آموزان زیادی را ملاقات کرده‌ایم که می‌گویند می‌خواهند هر روز ساعت‌ها درس بخوانند، اما

of them give up quickly, because they don’t have enough motivation to do the things they

اغلب آنها به‌سرعت تسلیم می‌شوند، زیرا انگیزه کافی برای انجام کارهایی که

say they want to do.

می‌گویند ندارند.

You can see this from the other side, too.

شما می توانید این را از طرف دیگر نیز ببینید.

If you can speak in English for half an hour before your concentration starts to fade,

اگر می توانید نیم ساعت قبل از اینکه تمرکزتان کم شود به انگلیسی صحبت کنید،

then ask yourself: how can you have a 30-minute conversation in English every day or most days?

از خود بپرسید: چگونه می توانید هر روز یا بیشتر روزها یک مکالمه 30 دقیقه ای به زبان انگلیسی داشته باشید؟

Who can you talk to?

با چه کسی می توانید صحبت کنید؟

You have enough motivation and the energy to do this, so you should try to use that.

شما انگیزه و انرژی کافی برای انجام این کار دارید، پس باید سعی کنید از آن استفاده کنید.

How do you manage your motivation when studying English?

چگونه انگیزه خود را هنگام مطالعه انگلیسی مدیریت می کنید ؟

Have you experienced the things we’ve talked about in this lesson?

آیا چیزهایی را که در این درس در مورد آنها صحبت کرده ایم تجربه کرده اید؟

If so, please let us know in the comments; we’d love to hear your ideas!

اگر چنین است، لطفاً در نظرات به ما اطلاع دهید؛ ما دوست داریم ایده های شما را بشنویم!

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!