English Expressions to Talk About Love and Relationships

Hi, I’m Lori.

سلام من لوری هستم

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you’ll learn how to talk about love and relationships in English.

در این درس، یاد خواهید گرفت که چگونه در مورد عشق و روابط به زبان انگلیسی صحبت کنید.

You’ll learn how to talk about dating, getting engaged, good relationships, bad relationships

شما یاد خواهید گرفت که چگونه در مورد قرار ملاقات، نامزدی، روابط خوب، روابط بد

and break-ups.

و جدایی صحبت کنید.

You can see lots of useful vocabulary used in natural dialogues, and we’ll give you

شما می توانید تعداد زیادی واژگان مفید مورد استفاده در دیالوگ های طبیعی را مشاهده کنید، و ما به شما

explanations to help you use this language clearly and naturally in your spoken English.

توضیحاتی می دهیم تا به شما کمک کنیم از این زبان به طور واضح و طبیعی در گفتار انگلیسی خود استفاده کنید.

Before we start, don’t forget to visit our website: Oxford Online English dot com.

قبل از شروع، فراموش نکنید که از وب سایت ما دیدن کنید: Oxford Online English dot com.

You can find free English lessons on many topics, and you can also take online classes

می‌توانید درس‌های رایگان انگلیسی را در مورد موضوعات مختلف بیابید، و همچنین می‌توانید در کلاس‌های آنلاین

with one of our many teachers.

با یکی از معلمان ما شرکت کنید.

For this lesson, let’s start by talking about casual relationships and dating.

برای این درس، بیایید با صحبت در مورد روابط معمولی و قرار شروع کنیم.

So, your friend Claire…

پس دوستت کلر...

Yeah?

آره؟

She seems nice…

او خوب به نظر می رسد ...

Oh, you like her?

اوه، او را دوست داری؟

Yeah, I do.

بله انجام میدهم.

Aren’t you going out with that charity worker.

با اون کارمند خیریه بیرون نمیری؟

What’s her name again?

بازم اسمش چیه؟

Georgia?

گرجستان؟

No, that’s over.

نه، تمام شد.

What happened?

چی شد؟

I liked her.

من او را دوست داشتم.

Sometimes things just don’t work out.

گاهی اوقات همه چیز درست نمی شود.

Let me guess, she was too clingy?

بگذار حدس بزنم، او خیلی چسبنده بود؟

Yeah, how’d you know?

آره از کجا فهمیدی

Everyone’s ‘too clingy’ for you.

همه برای شما "بیش از حد چسبنده" هستند.

Anyway, what about Claire?

به هر حال، کلر چطور؟

Can you put me in touch?

میشه با من در تماس باشید

Why don’t you just ask her out yourself?

چرا خودت از او درخواست نمی کنی؟

I don’t have her number, or any way to contact her.

من شماره او را ندارم یا راهی برای تماس با او ندارم.

I think she’ll be at Sam’s housewarming party on Saturday.

فکر می کنم او شنبه در مهمانی خانه داری سام باشد .

Maybe you should go.

شاید باید بری

Maybe I will!

شاید بکنم!

If you’re single and you meet someone you like, what’s the next step?

اگر مجرد هستید و با شخصی که دوست دارید آشنا شدید، قدم بعدی چیست؟

Of course, this is quite different in different parts of the world!

البته این در نقاط مختلف دنیا کاملاً متفاوت است!

However, in many places, you can ask the other person on a date.

با این حال، در بسیاری از جاها، می توانید از طرف مقابل در مورد یک قرار بپرسید.

British and American English use different words here.

انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی در اینجا از کلمات متفاوتی استفاده می کنند.

In British English, you say ‘ask someone out’ and ‘go out with someone’; in American

در انگلیسی بریتانیایی، می‌گویید «از کسی بخواهید بیرون بروید» و «با کسی بیرون بروید». در

English, you say ‘ask someone on a date’ and ‘go on a date with someone.’

انگلیسی آمریکایی، شما می گویید "از کسی برای قرار ملاقات بپرسید" و "با کسی قرار ملاقات بگذارید.

The meanings are the same.

" معانی یکسان است.

‘Go out with’ and ‘date’—both verbs—can also have the meaning that you’re seeing

«بیرون رفتن با» و «تاریخ» - هر دو فعل - همچنین می‌توانند به این معنی باشند که شما

someone regularly, as girlfriend or boyfriend.

مرتباً شخصی را به عنوان دوست دختر یا دوست پسر می‌بینید.

However, it could also mean something less serious.

با این حال، می تواند به معنای چیزی کمتر جدی باشد.

For example, in the dialogue, you heard: ‘Aren’t you going out with that charity worker?’

به عنوان مثال، در دیالوگ، شنیدید: «آیا با آن کارمند خیریه بیرون نمی‌روی؟»

Here, ‘go out’ doesn’t clearly mean that they’re in a couple.

در اینجا، «بیرون رفتن» به وضوح به این معنی نیست که آنها در یک زوج هستند.

It could also refer to a situation where two people are meeting each other regularly, but

همچنین می تواند به موقعیتی اشاره داشته باشد که در آن دو نفر مرتباً یکدیگر را ملاقات می کنند، اما

they aren’t a serious couple.

آنها یک زوج جدی نیستند.

You could use this language in other ways; for example: ‘They’ve been going out for

شما می توانید از این زبان به روش های دیگری استفاده کنید. برای مثال: «

about a year now.’

الان حدود یک سال است که بیرون می‌روند.»

‘She’s dating a guy I used to work with.’

«او با پسری قرار می‌گیرد که قبلاً با او کار می‌کردم.»

In these examples, the context tells you that you’re talking about more serious relationships.

در این مثال‌ها، زمینه به شما می‌گوید که در مورد روابط جدی‌تری صحبت می‌کنید.

However, in many cases you would use these words—go out with someone, date someone—to

با این حال، در بسیاری از موارد از این کلمات استفاده می کنید - با کسی بیرون بروید، با کسی قرار ملاقات بگذارید - برای

talk about couples in the early stages of a relationship.

صحبت در مورد زوج ها در مراحل اولیه یک رابطه.

If two people have been in a relationship for some time, you can use the term ‘be

اگر دو نفر برای مدتی با هم رابطه داشته اند، می توانید از اصطلاح "

together’.

با هم بودن" استفاده کنید.

For example: ‘How long have you and your boyfriend been together?’

به عنوان مثال: «شما و دوست پسرتان چقدر با هم بودید؟»

‘They were together for about four years, but then they broke up.’

«آنها حدود چهار سال با هم بودند، اما بعد از هم جدا شدند.»

You can also use the verb ‘see’ to mean ‘have a relationship with someone’.

همچنین می‌توانید از فعل «see» به معنای «با کسی رابطه داشتن» استفاده کنید.

For example: ‘Are you seeing anyone at the moment?’

به عنوان مثال: «در حال حاضر کسی را می‌بینی؟» «

‘I’m sure he’s seeing someone, but he won’t tell me who it is.’

مطمئنم که او کسی را می‌بیند، اما به من نمی‌گوید کیست.»

Like ‘go out with’ or ‘date’, these sentences probably refer to the early stages

مانند «با» یا «قرار»، این جملات احتمالاً به مراحل

of a relationship.

اولیه یک رابطه

If you’re going out with someone and everything’s going well, what's next?

اگر با کسی بیرون می روید و همه چیز خوب پیش می رود، بعد چه می شود؟

Did you hear Jen’s news?

اخبار جن را شنیدی؟

No, what?

نه، چی؟

She’s engaged.

او نامزد کرده است

Really?

واقعا؟

That’s great!

عالیه!

When did it happen?

کی اتفاق افتاد؟

A couple of weeks ago.

یکی دو هفته پیش

Phil proposed to her while they were on holiday in Rome.

فیل زمانی که آنها در تعطیلات در رم بودند از او خواستگاری کرد.

How romantic!

چقدر رمانتیک!

When’s the wedding?

عروسی کیه؟

I don’t think they’ve decided yet.

فکر نمی کنم هنوز تصمیم نگرفته باشند.

I’ll have to call her to say congratulations.

من باید به او زنگ بزنم تا تبریک بگویم.

Did she have a ring?

او حلقه داشت؟

Maybe.

شاید.

I didn’t notice.

من متوجه نشدم

You’re useless!

تو بی فایده ای!

Here’s a question: can you complete this missing word from the dialogue?

در اینجا یک سوال وجود دارد: آیا می توانید این کلمه گم شده را از دیالوگ کامل کنید؟

It means: the situation before two people get married.

یعنی: وضعیت قبل از ازدواج دو نفر.

The word is ‘engaged’.

کلمه "نامزد" است.

Be careful with ‘get engaged’ and ‘be engaged’.

مراقب «نامزد شدن» و « نامزد بودن» باشید.

Do you know the difference?

آیا تفاوتش را میدانی؟

‘Get engaged’ is an action.

"نامزد شدن" یک عمل است.

When you first agree to get married, you get engaged.

وقتی برای اولین بار با ازدواج موافقت می کنید، نامزد می کنید .

After you get engaged, you *are* engaged.

بعد از اینکه نامزد شدید، *نامزد هستید.

‘Be engaged’ is a state.

«نامزد باش» یک حالت است.

For example: ‘They got engaged in June, and got married in July.’

به عنوان مثال: "آنها در ژوئن نامزد کردند و در جولای ازدواج کردند."

‘They’ve been engaged for two years now.

"آنها اکنون دو سال است که نامزد کرده اند."

They say they’re too busy to plan a wedding!’

آن‌ها می‌گویند برای برنامه‌ریزی عروسی خیلی شلوغ هستند!»

There’s a similar difference between ‘get married’ and ‘be married’.

تفاوت مشابهی بین « ازدواج» و «ازدواج باش» وجود دارد.

Next question!

سوال بعدی!

Before you get engaged, one person has to ask the other to get married.

قبل از نامزدی، یک نفر باید از دیگری بخواهد که ازدواج کند.

Can you complete this sentence from the dialogue?

آیا می توانید این جمله را از دیالوگ کامل کنید؟

Do you remember?

یادت میاد؟

The verb is ‘propose’.

فعل «پیشنهاد» است.

Colloquially, you can also say ‘pop the question’ which has the same meaning.

به صورت محاوره ای، می توانید بگویید "پاپ سوال" که به همین معنی است.

For example: ‘He popped the question while they were on holiday.’

به عنوان مثال: "او سوال را در حالی که آنها در تعطیلات بودند مطرح کرد."

This is conversational, so if you’re not sure, use ‘propose’.

این یک مکالمه است، بنابراین اگر مطمئن نیستید، از "پیشنهاد" استفاده کنید.

Let’s do two more.

بیایید دو کار دیگر انجام دهیم.

Can you complete the sentences from the dialogue?

آیا می توانید جملات دیالوگ را کامل کنید؟

Do you remember the answers?

آیا پاسخ ها را به خاطر دارید؟

The full term is ‘engagement ring’.

اصطلاح کامل «حلقه نامزدی» است.

However, in this context, it’s clear what she meant.

با این حال، در این زمینه، واضح است که منظور او چیست.

Now, do you know any couples that have a really good marriage?

حالا آیا زوجی را می شناسید که ازدواج واقعاً خوبی داشته باشند؟

That’s our next topic!

موضوع بعدی ما همین است!

How long have you been married now?

الان چند وقته ازدواج کردی؟

Ooh…

اوه...

Almost ten years.

تقریباً ده سال.

That’s a long time!

زمان زیادی است!

No regrets?

پشیمان نیست؟

No!

نه!

There are ups and downs, of course, but I wouldn’t change it for anything.

البته فراز و نشیب هایی وجود دارد، اما من آن را با هیچ چیز تغییر نمی دهم.

You two seem like a really good couple.

به نظر شما دوتا زوج خوبی هستید

Yeah, it works well.

آره خوب کار میکنه

Of course, part of being a good couple is knowing when to give each other some space.

البته، بخشی از یک زوج خوب این است که بدانیم چه زمانی باید به یکدیگر فضا بدهیم.

That’s true.

درست است.

I see a lot of couples who move in together, and they give up all of the things which make

من زوج های زیادی را می بینم که با هم زندگی می کنند و همه چیزهایی را که

them individuals.

آنها را فردی می کند کنار می گذارند.

We spend a lot of time together, but we have our own friends, our own hobbies, and so on.

ما زمان زیادی را با هم می گذرانیم، اما دوستان خودمان، سرگرمی های خودمان و غیره را داریم.

Sure, I mean, you don’t want to be *too* dependent on each other.

مطمئناً منظورم این است که شما نمی خواهید *خیلی* به هم وابسته باشید.

Absolutely.

کاملا.

Although, you need to strike a balance.

اگرچه، شما باید تعادل را ایجاد کنید.

You need to make time for each other, too.

شما هم باید برای یکدیگر وقت بگذارید.

Of course.

البته.

I imagine that it can be easy to let things slip when you’ve been together so long.

تصور می‌کنم وقتی مدت طولانی با هم هستید، می‌توان به راحتی اجازه داد همه چیز از بین برود.

Yeah, it’s dangerous, actually.

بله، در واقع خطرناک است.

You can’t take things for granted, otherwise your relationship will suffer.

شما نمی توانید همه چیز را بدیهی بگیرید، در غیر این صورت رابطه شما آسیب خواهد دید.

If two people go well together, you can say they’re a good couple.

اگر دو نفر با هم خوب باشند، می توانید بگویید که زوج خوبی هستند.

You could also say ‘a great couple’, or ‘a perfect couple’.

همچنین می توانید بگویید "یک زوج عالی" یا "یک زوج عالی".

What do you think makes two people a good couple?

به نظر شما چه چیزی باعث می شود دو نفر زوج خوبی باشند ؟

In the dialogue, you heard these: ‘Part of being a good couple is knowing when to

در دیالوگ، اینها را شنیدید: "بخشی از زوج خوب بودن این است که بدانیم چه زمانی باید

give each other some space.’

به یکدیگر فضا بدهیم."

‘You need to make time for each other.

"شما باید برای یکدیگر وقت بگذارید.

‘You can’t take things for granted, otherwise your relationship will suffer.’

"شما نمی توانید چیزها را بدیهی بگیرید، در غیر این صورت رابطه شما آسیب خواهد دید."

Do you know what ‘take things for granted’ means?

If you take something for granted, you’ve had something for a long time and you get

اگر چیزی را بدیهی فرض کنید، مدت زیادی است که چیزی دارید و

used to it.

به آن عادت کرده اید.

Then, you don’t appreciate it any more.

سپس، شما دیگر قدر آن را نمی دانید.

For example, imagine you eat in an amazing restaurant.

به عنوان مثال، تصور کنید در یک رستوران شگفت انگیز غذا می خورید .

The food is incredible, and you have a great time.

غذا باورنکردنی است و به شما خوش می گذرد.

Now, imagine you eat in the same restaurant every night for a year.

حالا تصور کنید به مدت یک سال هر شب در یک رستوران غذا می خورید.

Will you still appreciate it?

آیا هنوز از آن قدردانی خواهید کرد؟

Probably not.

احتمالا نه.

You’ll get bored of it, and it won’t be special any more.

از آن خسته خواهید شد و دیگر خاص نخواهد بود.

You’ll take it for granted.

شما آن را بدیهی خواهید گرفت.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Do you agree with these ideas?

آیا شما با این ایده ها موافقید؟

Could you add any more suggestions for a successful relationship?

آیا می توانید پیشنهاد بیشتری برای یک رابطه موفق اضافه کنید ؟

Of course, there are many ideas!

البته ایده های زیادی وجود دارد!

Here are three more: ‘The most important thing is to listen to each other.’

در اینجا سه ​​مورد دیگر وجود دارد: «مهمترین چیز این است که به حرف یکدیگر گوش دهید.»

‘Accept that you’ll have ups and downs; don’t expect everything to be perfect.’

«بپذیرید که فراز و نشیب هایی خواهید داشت. انتظار نداشته باشید همه چیز عالی باشد.»

‘If you’re unhappy about something, deal with it quickly.

«اگر از چیزی ناراضی هستید، سریع با آن کنار بیایید.

Don’t let things fester.’

اجازه ندهید همه چیز چروک شود.»

‘Fester’ here means that you don’t deal with a problem, so it becomes bigger and more

«فستر» در اینجا به این معنی است که شما با مشکلی برخورد نمی‌کنید ، بنابراین با گذشت زمان، مشکل بزرگ‌تر و

serious as time goes by.

جدی‌تر می‌شود.

Of course, not all relationships go perfectly.

البته همه روابط به خوبی پیش نمی روند.

Next, let’s see how you can talk about relationship problems.

بعد، بیایید ببینیم چگونه می توانید در مورد مشکلات رابطه صحبت کنید .

Have you seen Sasha lately?

آیا اخیراً ساشا را دیده اید؟

Yeah, we met for a beer the other evening.

آره، عصر دیگر برای یک آبجو همدیگر را ملاقات کردیم.

How’s he doing?

حالش چطوره؟

I haven’t seen him for ages.

سالهاست که او را ندیده ام

Not so well.

نه چندان خوب.

It seems like he and Maria are having a difficult time.

به نظر می رسد او و ماریا روزهای سختی را سپری می کنند.

Really?

واقعا؟

I remember seeing them together in the summer, and they seemed like the perfect match.

به یاد دارم که آنها را در تابستان با هم دیدم و به نظر می رسید که آنها کاملاً با هم هماهنگ هستند.

I guess things have gone sour since then.

من حدس می زنم از آن زمان تا به حال اوضاع خراب شده است.

From what he said, they aren’t getting on well at all, so they’re fighting all the

از آنچه او گفت، آنها اصلاً خوب نیستند، بنابراین آنها همیشه در حال دعوا

time.

هستند.

He didn’t seem happy.

او خوشحال به نظر نمی رسید.

What’s he going to do?

او قرار است چه کار کند؟

He wasn’t sure.

او مطمئن نبود

Do they live together?

آیا آنها با هم زندگی می کنند؟

Yeah.

آره

That complicates things…

این کارها را پیچیده می کند...

It does.

این کار را می کند.

Maybe they’ll work things out.

شاید آنها کارها را حل کنند.

You should call him.

باید بهش زنگ بزنی

He’d be glad to hear from you.

او خوشحال می شود که از شما بشنود.

Mmm…

ممم...

I’ll give him a call tonight.

امشب بهش زنگ میزنم.

Look at three sentences from the dialogue.

به سه جمله از دیالوگ نگاه کنید.

Can you explain what they mean?

میشه توضیح بدین منظورشون چیه؟

If a couple are having a difficult time, it means they’re having some relationship problems.

اگر یک زوج دوران سختی را سپری می کنند، به این معنی است که آنها مشکلاتی در رابطه دارند.

You can also say ‘have problems’.

همچنین می توانید بگویید "مشکلاتی دارم".

For example: ‘He and Maria are having problems.’

برای مثال: «او و ماریا مشکل دارند.»

‘Go sour’ is an idiom.

«ترش برو» یک اصطلاح است.

Here, it means that things were fine in the past, but now they’re not.

در اینجا، به این معنی است که همه چیز در گذشته خوب بود ، اما اکنون اینطور نیست.

Literally, ‘go sour’ is used with milk and other dairy products.

به معنای واقعی کلمه، "ترش رفتن" با شیر و سایر محصولات لبنی استفاده می شود.

If you keep milk for too long, it’ll go sour, and then it smells bad and you shouldn’t

اگر شیر را برای مدت طولانی نگه دارید، ترش می شود و سپس بوی بدی می دهد و نباید

drink it.

آن را بنوشید.

Here, you’re using ‘go sour’ metaphorically.

در اینجا، شما از "ترش رفتن" به صورت استعاری استفاده می کنید.

Lastly, ‘they aren’t getting on well at all’ means that they have a lot of conflict.

در نهایت، "آنها اصلاً خوب نیستند" به این معنی است که آنها درگیری های زیادی دارند.

You might also say something like: ‘They’re fighting all the time.’

همچنین ممکن است چیزی شبیه این بگویید: "آنها همیشه در حال دعوا هستند." "

‘They’re arguing a lot.’

آنها زیاد دعوا می کنند." "

‘They just aren’t seeing eye-to-eye at the moment.’

آنها فقط در حال حاضر چشم به چشم نمی بینند ." "

‘Seeing eye-to-eye’ is another idiom.

دیدن چشم در چشم". ' یک اصطلاح دیگر است.

If you see eye-to-eye with someone, you understand each other and you have a good relationship.

اگر با کسی چشم در چشم می بینید، همدیگر را درک می کنید و رابطه خوبی با هم دارید.

You can use this in other contexts, not just to talk about romantic relationships.

شما می توانید از این در زمینه های دیگر استفاده کنید، نه فقط برای صحبت در مورد روابط عاشقانه.

Finally, let’s talk about what happens when relationships end.

در نهایت، بیایید در مورد آنچه که پس از پایان روابط اتفاق می افتد صحبت کنیم .

Are we still doing movie night at yours tonight?

آیا ما هنوز هم امشب شب فیلم را در خانه شما انجام می دهیم؟

Ah…

آه...

Maybe not.

My friend Jon is staying.

شاید نه.

دوستم جون میمونه

It’s a bit of a messy situation—he left his wife, and I think it’s for good.

این وضعیت کمی درهم و برهم است - او همسرش را ترک کرد، و من فکر می‌کنم این برای خوب است.

Poor guy!

پسر بیچاره!

That must be tough.

این باید سخت باشد.

Well… don’t feel too sorry for him.

خوب... زیاد برایش متاسف نباش.

He was cheating all over the place, and it was his decision to walk out.

او همه جا تقلب می کرد و این تصمیم او بود که بیرون برود.

OK then, poor wife!

باشه پس همسر بیچاره!

Soon to be ex-wife, I suppose…

به زودی همسر سابق می شوم...

Probably.

احتمالا.

They’re that kind of couple, though: they break up, get back together, break up again...

با این حال، آنها چنین زوجی هستند: آنها از هم جدا می شوند، دوباره با هم می آیند، دوباره از هم جدا می شوند ...

This time, though, I don’t see how they can patch things up.

اما این بار نمی دانم چگونه می توانند اوضاع را حل کنند.

Yeah…

بله...

I don’t know them, but I don’t think I could stay with someone who cheated on me.

من آنها را نمی شناسم، اما فکر نمی کنم بتوانم با کسی که به من خیانت کرده بمانم.

It’s too big a betrayal.

خیلی خیانت بزرگیه

I agree.

موافقم.

I guess it’s for them to deal with.

من حدس می‌زنم که با آن‌ها برخورد کنند.

Anyway, can we do the movie night at your house instead?

به هر حال، آیا می توانیم به جای آن شب فیلم را در خانه شما انجام دهیم؟

Please say yes; I’ve already told everyone that it’s at your place.

لطفا بگو آره؛ من قبلاً به همه گفته ام که در محل شماست.

Yeah, sure!

اره حتما!

When you’re talking about the end of a relationship, you need different words depending on whether

وقتی در مورد پایان یک رابطه صحبت می کنید، بسته به

the couple you’re talking about is married or not.

اینکه زوجی که در مورد آن صحبت می کنید متاهل هستند یا نه، به کلمات متفاوتی نیاز دارید.

For an unmarried couple, you mostly use ‘break up’.

برای یک زوج مجرد، بیشتر از "شکستن" استفاده می کنید.

‘Break up’ can be an intransitive verb—used without an object—or you can break up *with*

«Break up» می‌تواند یک فعل غیر گذرا باشد - بدون مفعول استفاده می‌شود - یا می‌توانید *با*

someone.

کسی جدا شوید.

For example: ‘They broke up about six months ago.’

به عنوان مثال: "آنها حدود شش ماه پیش از هم جدا شدند." "

‘She broke up with him because he didn’t seem serious enough about their relationship.’

او از او جدا شد زیرا به اندازه کافی در مورد رابطه آنها جدی به نظر نمی رسید."

For a married couple, you can use the verb ‘separate’, meaning that the two people

برای یک زوج متاهل، می توانید از فعل " جدا کردن" استفاده کنید، به این معنی که آن دو

are still legally married, but they aren’t in a relationship any more.

مردم هنوز به طور قانونی ازدواج کرده اند، اما دیگر در یک رابطه نیستند.

Then, you can use the phrases ‘get divorced’ and ‘be divorced’, in the same way as

سپس می‌توانید از عبارات «طلاق گرفتن» و «طلاق

you can use ‘get married’ and ‘be married’.

گرفتن» استفاده کنید، همانطور که می‌توانید از «ازدواج» و «ازدواج شدن» استفاده کنید.

For example: ‘They’ve been living apart for ages, and they finally got divorced last

به عنوان مثال: "آنها برای سال ها جدا از هم زندگی می کنند و سرانجام سال گذشته طلاق گرفتند

year.’

."

‘She’s divorced.

"او طلاق گرفته است.

She left her husband last year.’

او سال گذشته شوهرش را ترک کرد.»

You can also use the verb phrase ‘leave someone’.

همچنین می توانید از عبارت فعل ترک یک نفر استفاده کنید.

This is more common with married couples, but you could use it for unmarried couples,

این در مورد زوج های متاهل رایج تر است، اما می توانید برای زوج های مجرد نیز از آن استفاده کنید

too.

.

Look at three more sentences which you heard in this dialogue, and one from the last section.

به سه جمله دیگر که در این گفتگو شنیدید و یکی از بخش آخر نگاه کنید.

Do you know what these sentences mean?

آیا می دانید این جملات به چه معناست؟

‘Work things out’ is a general phrase, but if you’re talking about a relationship,

"کارها را حل کنید" یک عبارت کلی است، اما اگر در مورد یک رابطه صحبت می کنید، به

it means that two people find a way to solve their problems, or at least to accept them.

این معنی است که دو نفر راهی برای حل مشکلات خود یا حداقل پذیرش آنها پیدا می کنند.

‘Patch things up’ has the idea of repairing or fixing something.

«چیزها را اصلاح کنید» ایده تعمیر یا اصلاح چیزی را دارد.

If a couple have a big fight, or if one person does something bad to the other, they might

اگر یک زن و شوهر دعوای بزرگی داشته باشند، یا اگر یک نفر با دیگری کار بدی انجام دهد، ممکن است

need to patch things up, meaning they try to make things better again.

نیاز داشته باشند که همه چیز را اصلاح کنند، به این معنی که سعی می کنند دوباره اوضاع را بهتر کنند.

Some couples might break up, and then get back together again.

برخی از زوج ها ممکن است از هم جدا شوند و سپس دوباره با هم برگردند.

You can use ‘get together’ to talk about a couple starting a relationship, but ‘get

می‌توانید از «با هم بودن» برای صحبت در مورد شروع یک رابطه زن و شوهر استفاده کنید، اما «

back together’ has a different meaning; it means that two people are going back to

بازگشت با هم» معنای دیگری دارد. این بدان معناست که دو نفر

a relationship which ended previously.

به رابطه ای برمی گردند که قبلاً به پایان رسیده است.

That’s everything.

این همه چیز است.

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!