English Conversation Practice (Two friends talking) Improve English Speaking Skills

hey Gregory big weekend coming up huh i'm very

هی گرگوری، آخر هفته‌ی بزرگی در پیش است. هاه. خیلی

excited listen we are all meeting  on Saturday at 6:00 p.m at Martin's

هیجان‌زده‌ام. گوش کن، قرار است شنبه ساعت ۶ عصر در

house you know a small reunion  food games laughs you should come  

خانه‌ی مارتین همدیگر را ببینیم. می‌دانی، یک تجدید دیدار کوچک، غذا، بازی، خنده، باید بیایی.

it's been a while i am totally  sure we will have fun are you

مدتی گذشته است. کاملاً مطمئنم که خوش خواهیم گذراند. تو اینجا هستی؟

in oh uh yeah that sounds nice saturday  you said um at 6 um I think I'm free  

اوه، آره، به نظر خوب میاد. شنبه. گفتی اممم، ساعت ۶. فکر کنم وقتم آزاد است.

i mean probably i'll try to come try  come on Greg don't do that maybe thing

منظورم این است که احتمالاً سعی می‌کنم بیایم. امتحان کن، بیا گرگ. این کار را نکن، شاید

again you always say maybe  and then cancel at the last

دوباره بیا. همیشه می‌گویی شاید. و بعد در آخرین

minute just say yes if you're coming  or no if you're not no pressure come  

لحظه کنسل می‌کنی. فقط می‌گویی بله، یا اگر نمی‌آیی نه. هیچ فشاری نیست، بیا. می‌دانم، می‌دانم،

on i know i know but you know how it  is sometimes I get home and I just

اما می‌دانی که چطور است. گاهی اوقات به خانه می‌رسم و فقط روی

crash my bed calls me plus I think I  might have to do laundry or something  

تخت می‌افتم و به من زنگ می‌زنند. به علاوه، فکر می‌کنم شاید مجبور شوم لباس‌های شسته شده یا کاری انجام دهم.

greg seriously laundry on a  Saturday night you're kidding

گرگ، جدی می‌گویم، شنبه شب لباس‌های شسته شده. شوخی می‌کنی،

right i mean who knows but yeah  all right I'll come i'll be there  

درست است؟ منظورم این است که چه کسی می‌داند، اما بله، بسیار خب، من می‌آیم. من آنجا خواهم بود.

probably that probably again okay I'll  believe it when I see it i'll see you

احتمالاً آن احتمالاً دوباره، باشه. وقتی ببینم باور می‌کنم، خواهم دید.

there of course don't worry i'll um I'll try to

البته که هستی، نگران نباش، من اممم، سعی می‌کنم

go hey Greg what's up i just heard something very

بروم. هی گرگ، چه خبر؟ من همین الان یه چیز خیلی

interesting i just heard from Oliver that  you're finally coming to the reunion this

جالب شنیدم. من همین الان از الیور شنیدم که بالاخره این

weekend is it true you're finally  going to a reunion i can't believe

آخر هفته به گردهمایی می‌آیی؟ آیا حقیقت دارد؟ بالاخره به گردهمایی می‌روی؟ باورم نمی‌شود؟

it yeah well I said yes but  honestly I'm already thinking about

بله، خب، گفتم بله، اما راستش را بخواهید، من همین الان هم به

cancelling man come on again why  you always cancel every single

لغو کردن فکر می‌کنم. بیا، دوباره، چرا همیشه هر

time i know i know I do but  it's not easy for me okay um

دفعه کنسل می‌کنی؟ می‌دانم، می‌دانم، اما برای من آسان نیست. باشه، اممم، بعضی وقت‌ها،

sometimes sometimes I just don't  feel like going out i feel tired  

فقط حس بیرون رفتن ندارم، احساس خستگی می‌کنم.

you know or I want to be alone i  like being alone i like my space just

می‌دونی، یا اینکه می‌خوام تنها باشم. من تنهایی رو دوست دارم. من فضای خودم رو دوست دارم. فقط

that you say yes make people excited and then

اینکه تو بگی آره، مردم رو هیجان‌زده کن و بعد

nothing silence you go us  that's not cool Greg that's not

هیچی، سکوت. تو برو پیش ما. این باحال نیست. گرگ، این

good it's not like I plan to cancel  i mean well but when the day comes

خوب نیست. من قصد ندارم کنسل کنم. منظورم اینه که خب، اما وقتی روز موعود فرا می‌رسه، اوه،

uh the sofa feels too good man  i think do I really want to get

مبل خیلی خوب به نظر می‌رسه. مرد. فکر کنم. واقعاً می‌خوام

dressed take the bus talk to  people and the answer is usually no

لباس بپوشم، سوار اتوبوس بشم، با مردم صحبت کنم و جواب معمولاً نه است.

okay let's talk real remember Sam's  farewell dinner you promised to come  

باشه، بیا واقعی صحبت کنیم. شام خداحافظی سم رو که قول داده بودی، یادت هست؟ بیا،

you told us "Save me a seat."  We waited we kept checking our

تو به ما گفتی «یه جا برای من نگه دار.» ما منتظر ماندیم، مدام

phones and you never showed up  really we were waiting for you bro

تلفن‌هایمان را چک می‌کردیم و تو هیچ‌وقت نیامدی. واقعاً ما منتظرت بودیم داداش،

i remember that night I got home from work  sat on the couch just for five minutes and  

یادم می‌آید آن شب که از سر کار به خانه رسیدم، فقط پنج دقیقه روی مبل نشستم و

then I passed out i woke up at midnight i  felt so bad so why didn't you text anyone  

بعد از حال رفتم، نیمه‌شب از خواب بیدار شدم، خیلی حالم بد بود، پس چرا به کسی پیام ندادی؟ به

you didn't call anyone to say

کسی زنگ نزدی که

sorry a simple sorry I can't make  it would have been better than

عذرخواهی کنی؟ یک عذرخواهی ساده، نمی‌توانم بیایم، بهتر از

silence sam left thinking you  didn't care she felt bad that's not

سکوت بود. سم رفت و فکر کرد که برایت مهم نیست، او احساس بدی داشت. این

fair i didn't know what to say i was embarrassed i  

منصفانه نیست، نمی‌دانستم چه بگویم، خجالت کشیدم،

thought what's the point now they are  already mad that's why I didn't call

فکر کردم حالا دیگر چه فایده‌ای دارد، آنها از قبل عصبانی هستند، به همین دلیل به آنها زنگ نزدم.

them greg people are more understanding  than you think but only if you're

گرگ، مردم از آنچه فکر می‌کنی فهمیده‌ترند، اما فقط اگر

honest saying no is not rude what's  rude is saying yes when you don't mean

صادق باشی. نه گفتن بی‌ادبی نیست. بی‌ادبی یعنی بله گفتن وقتی منظورت این نیست.

it you're right i've said yes  too many times when I didn't feel

حق با توست. من بارها بله گفته‌ام، وقتی احساس

ready i guess I just didn't want  to disappoint people by saying

آمادگی نکرده‌ام. فکر کنم نمی‌خواستم با نه گفتن مردم را ناامید کنم،

no but I ended up disappointing them more i'm

اما در نهایت بیشتر آنها را ناامید کردم.

sorry exactly and let's be honest  it's not always about being tired

دقیقاً متاسفم و بیایید صادق باشیم، همیشه خستگی مطرح نیست،

sometimes you just don't feel  like socializing right tell me the

گاهی اوقات فقط... حس معاشرت ندارم، راستش را بگو،

truth true sometimes I feel  awkward i don't know what to talk

راستش را بگو، بعضی وقت‌ها احساس معذب بودن می‌کنم، نمی‌دانم در

about everyone else seems so confident  i feel out of place i don't know

مورد بقیه چه بگویم، انگار خیلی با اعتماد به نفس هستم، احساس می‌کنم در جای خودم نیستم، نمی‌دانم،

hey you're not the only one  who feels like that we all do

تو تنها کسی نیستی که این حس را دارد، همه ما

sometimes but staying home doesn't  make it easier you need to push

گاهی اوقات این حس را داریم، اما ماندن در خانه کار را آسان‌تر نمی‌کند، باید

yourself even showing up for 30 minutes  helps you don't need to be there all night

خودت را به چالش بکشی، حتی حاضر شدن به مدت 30 دقیقه هم به تو کمک می‌کند که لازم نباشد تمام شب آنجا باشی،

yeah you're right another thing  sometimes it's about money i  

بله، حق با توست، یک چیز دیگر هم هست، بعضی وقت‌ها به پول مربوط می‌شود،

can't afford to eat out or pay for  transport so I cancel to not feel

نمی‌توانم بیرون غذا بخورم یا هزینه حمل و نقل را بپردازم، بنابراین کنسل می‌کنم تا

ashamed why don't you just say that  we could plan something cheaper

شرمنده نشوم، چرا فقط نمی‌گویی که می‌توانیم واقعاً چیز ارزان‌تری برنامه‌ریزی کنیم

seriously or even just hang out at  someone's place watch a movie drink

یا حتی فقط در خانه کسی وقت بگذرانیم، فیلم ببینیم،

coffee it's not about money it's about  connection it's important to have you

قهوه بنوشیم، بحث پول نیست، بحث ارتباط است، مهم است که تو

there i guess I'm afraid of being  judged like "Oh Greg doesn't have money

آنجا باشی، فکر کنم از این می‌ترسم که اینطور قضاوت شوم که "اوه، گرگ دوباره پول ندارد

again." Dude we're all trying to  survive in this economy no one's judging

." رفیق، همه ما داریم سعی می‌کنیم تو این اقتصاد دوام بیاریم. هیچکس

you we'd rather see you happy and present  than rich and distant that's the truth

تو رو قضاوت نمی‌کنه. ما ترجیح می‌دیم تو رو شاد و سرحال ببینیم تا پولدار و دور. این حقیقتیه که

you make me think I always thought  avoiding plants was the easy

تو باعث میشی فکر کنم. من همیشه فکر می‌کردم دوری از گیاهان

way but I didn't realize how much I was hurting my

راه آسونیه، اما نمی‌دونستم چقدر به

friendships gregory friendships are  like plants you have to water them

دوستی‌هام آسیب می‌زنم. گرگوری. دوستی‌ها مثل گیاهان هستن. باید بهشون آب بدی،

cancel too often and people stop  calling stop inviting they move

زیاد کنسلشون می‌کنی و دیگه زنگ نمی‌زنن، دعوت نمی‌کنن، میرن

on and then you sit at home  wondering why no one texts you

و بعد تو خونه می‌شینی و فکر می‌کنی چرا دیگه کسی بهت پیام نمی‌ده.

anymore exactly listen I'm not saying you have  to go to every party or dinner but be honest  

دقیقاً گوش کن. من نمی‌گم که باید به هر مهمونی یا شامی بری، اما صادق باش.

if you can't go say so if you say yes mean it  from now on I'll try to be more honest say no  

اگه نمی‌تونی بری، بگو. پس اگه گفتی آره، از این به بعد سعی می‌کنم صادق‌تر باشم.

when I really mean no and say yes only when  I know I'll go that's what I'm going to do i

وقتی واقعاً منظورم نه بود، نه بگو و فقط وقتی که می‌دونم میرم، آره. این کاریه که قراره انجام بدم.

promise that's all we ask we miss you man  we enjoy your company just show up you  

قول می‌دم همینو ازت می‌خوایم. دلم برات تنگ شده مرد. از همراهیت لذت می‌بریم. فقط بیا.

don't have to be the loudest person  just being there makes a difference

لازم نیست پر سر و صداترین آدم باشی. همین که اونجا باشی فرق می‌کنه.

all right Saturday i'll go for real  this time even if I only stay an

باشه، شنبه این دفعه واقعاً می‌رم، حتی اگه فقط یه

hour I'll believe it when  I see it but I'm proud of

ساعت بمونم. وقتی می‌بینمش باور می‌کنم، اما به

you now go do your laundry  before you use that excuse again

تو افتخار می‌کنم. حالا برو لباس‌هایت را بشور قبل از اینکه دوباره از آن بهانه استفاده کنی.

hey that was one time okay maybe five  times all right if you could improve  

هی، آن یک بار بود، اشکالی ندارد، شاید پنج بار. اشکالی ندارد. اگر بتوانی

your English a little more please  subscribe to the channel and share  

انگلیسی‌ات را کمی بیشتر بهبود ببخشی، لطفاً در کانال عضو شو و

this video with a friend thank  you very much for your support

این ویدیو را با یک دوست به اشتراک بگذار. از حمایتت خیلی ممنونم.