Easy English Expressions with "OUT OF"

Hi.

سلام.

I'm Rebecca from engVid.

من ربکا از engVid هستم.

In this lesson you will learn how to use some common expressions and idioms, all of which

در این درس یاد خواهید گرفت که چگونه از برخی عبارات و اصطلاحات رایج استفاده کنید که همه

start with the words: "out of".

آنها با کلمات "خارج" شروع می شوند.

Okay?

باشه؟

Now, let's see exactly how this works.

حالا بیایید ببینیم این دقیقا چگونه کار می کند.

First we'll start with some expressions, and then we'll look at idioms.

ابتدا با برخی از عبارات شروع می کنیم و سپس به اصطلاحات نگاه می کنیم.

And all of them are going to use the words: "out of", but in different ways.

و همه آنها قرار است از کلمات "خارج" استفاده کنند، اما به روش های مختلف.

All right?

خیلی خوب؟

So, when we use the words "out of" as an expression, there, the meaning is consistent.

بنابراین، هنگامی که ما از کلمات "خارج" به عنوان یک بیان استفاده می کنیم، در آنجا معنا سازگار است.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

The meaning is pretty much the same.

معنی تقریباً یکسان است.

It means this, when we say: "out of x", it means I have no x left.

به این معناست که وقتی می گوییم: « از x» یعنی هیچ x باقی نمانده است.

Okay?

باشه؟

For example, when I'm out of something, it means I have no something left.

به عنوان مثال، وقتی من از چیزی خارج هستم، به این معنی است که چیزی برایم باقی نمانده است.

I had something before, and now I don't have any remaining.

قبلا چیزی داشتم و الان چیزی باقی نمانده.

There's nothing left.

چیزی باقی نمانده

For example...

مثلا...

Okay? The examples always help you to really understand something.

باشه؟ مثال ها همیشه به شما کمک می کنند تا واقعاً چیزی را بفهمید.

So let's say you go to the fridge and you open it, and you're about to have a nice cup

بنابراین فرض کنید به یخچال می روید و در را باز می کنید و در شرف خوردن یک

of coffee and you say: "Oh my goodness, I'm out of milk."

فنجان قهوه خوب هستید و می گویید: وای خدای من، شیرم تمام شده است.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

You had milk before, but now there's no milk left.

شما قبلاً شیر داشتید، اما اکنون دیگر شیری باقی نمانده است.

So then we say: "I'm out of milk", for example.

پس می گوییم: مثلاً شیرم تمام شده است.

Now, here when we use it as an expression it always means something like that.

حالا، وقتی از آن به عنوان یک عبارت استفاده می کنیم، همیشه به معنای چیزی شبیه به آن است.

There is no something left.

چیزی باقی نمانده است.

There is no something remaining.

چیزی باقی نمانده است.

For example, in the office you go to use the printer and you can't print. Why?

به عنوان مثال، در دفتر شما برای استفاده از چاپگر می روید و نمی توانید چاپ کنید. چرا؟

Because you're "out of paper".

چون «کاغذت تمام شده».

All right?

خیلی خوب؟

Or you get into the car and you have a really big problem because you're "out of gas".

یا سوار ماشین می شوید و واقعاً مشکل بزرگی دارید زیرا «بنزینتان تمام شده است».

Okay? "Gas" here means gasoline, petrol.

باشه؟ «گاز» در اینجا به معنای بنزین، بنزین است.

Okay?

باشه؟

All right, so that's a very common way that we use the expression "out of".

بسیار خوب، بنابراین این یک روش بسیار رایج است که ما از عبارت "out of" استفاده می کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

And here it always means that you don't have something left that you had before.

و اینجا همیشه به این معنی است که شما چیزی که قبلا داشتید ندارید.

Let's look at some other examples where it means the same thing, but a little bit more abstract.

بیایید به چند مثال دیگر نگاه کنیم که در آن به همان معنی است، اما کمی انتزاعی تر.

So, for example, you're at an exam, you have three/four hours, you have a lot of time when

بنابراین، برای مثال، شما در یک امتحان هستید، شما سه یا چهار ساعت فرصت دارید، زمانی

you start; but at the end in the last five minutes, you have to hurry up and finish your

که شروع می کنید زمان زیادی دارید. اما در پایان در پنج دقیقه آخر، باید عجله کنید و

essay or whatever you're doing because otherwise you will be "out of time". All right?

انشا یا هر کاری را که در حال انجام آن هستید تمام کنید زیرا در غیر این صورت "زمانش خارج شده". خیلی خوب؟

That means you won't have no time left.

این بدان معناست که دیگر زمانی نخواهید داشت.

All right.

خیلی خوب.

Or you go to the casino with a lot of money in your pocket, but after a little while the

یا با پول زیادی در جیب خود به کازینو می روید ، اما پس از مدتی

money's gone, you have no money left or you are "out of money".

که پول تمام شد، دیگر پولی ندارید یا «بی پول هستید».

Or we could say: "out of space".

یا می‌توانیم بگوییم: «خارج از فضا».

For example, let's say you're moving and you're packing everything into a truck, but you've

به عنوان مثال، فرض کنید شما در حال حرکت هستید و همه چیز را در یک کامیون جمع می کنید، اما

still got a lot of furniture left and there's no space, so you say:

هنوز اثاثیه زیادی برای شما باقی مانده است و فضایی وجود ندارد، بنابراین می گویید:

"We're out of space. We have to come back one more time with another truck to fill the rest of the furniture."

"ما جا نداریم. ما باید یک بار دیگر با یک کامیون دیگر برگرد تا بقیه اثاثیه را پر کند."

Okay?

That's called being out of space.

باشه؟

به این می گویند خارج از فضا بودن.

So do you understand?

پس میفهمی؟

In all of those examples, and we use that a lot, with anything.

در تمام آن نمونه ها، و ما از آن بسیار استفاده می کنیم، با هر چیزی.

Okay?

باشه؟

And it always means you had something and now you had nothing left.

و همیشه به این معنی است که چیزی داشتی و حالا چیزی برایت باقی نمانده بود.

That's the straightforward way in which we use this expression, but we can also use "out of"

این روش ساده ای است که در آن از این عبارت استفاده می کنیم ، اما می توانیم از "خارج"

as an idiom, and then it doesn't mean that you have nothing left.

به عنوان یک اصطلاح نیز استفاده کنیم، و سپس به این معنی نیست که چیزی برای شما باقی نمانده است.

It means all kinds of things, and each time, each idiom means something different so you

این به معنای همه چیز است، و هر بار، هر اصطلاح معنای متفاوتی دارد، بنابراین

kind of have to learn what that idiom means.

شما باید یاد بگیرید که آن اصطلاح به چه معناست.

Okay?

باشه؟

So here when it's used as an idiom it can have different meanings.

بنابراین در اینجا هنگامی که به عنوان یک اصطلاح استفاده می شود، می تواند معانی مختلفی داشته باشد.

Let's look at eight of these to see what they mean.

بیایید به هشت مورد از این موارد نگاه کنیم تا معنی آنها را ببینیم.

All right.

خیلی خوب.

So the first one is: "out of touch".

پس اولین مورد این است: "خارج از تماس".

You might have heard this, especially if you write to people by email, and what it means

ممکن است این را شنیده باشید، به خصوص اگر از طریق ایمیل برای مردم بنویسید، و معنای

to be out of touch means to not be in contact.

دور بودن از تماس به معنای عدم تماس است.

So, I haven't heard from John for a long time.

بنابراین، من مدت زیادی است که از جان خبری ندارم.

We've been out of touch.

ما از تماس خارج شده ایم.

All right?

خیلی خوب؟

We're not in contact regularly. All right.

ما مرتب با هم در تماس نیستیم خیلی خوب.

Another idiom: "out of work".

اصطلاح دیگر: "بیکار".

If you say that John is out of work or Mary is out of work, what does it mean?

اگر می گویید جان بیکار است یا مریم بیکار است یعنی چه؟

It doesn't mean that they don't have any work left.

این بدان معنا نیست که هیچ کاری برای آنها باقی نمانده است.

It means something a little bit different from that.

این به معنای چیزی است که کمی متفاوت از آن است.

It means they are unemployed, they don't have a job actually.

یعنی بیکار هستند، در واقع شغلی ندارند.

All right?

But it's kind of a nicer way to say that somebody's out of work, it means they're unemployed.

خیلی خوب؟

اما این به نوعی روش بهتری است که بگوییم کسی بیکار است، یعنی بیکار است.

They don't have a job right now.

آنها در حال حاضر شغلی ندارند.

All right, the next one when you say:

بسیار خوب، نفر بعدی که می گویید

-"Oh, have you talked to James?"

: -اوه، با جیمز صحبت کردی؟

-"No. I haven't seen him. I think he's out of town."

-"نه. ندیدمش. فکر کنم خارج از شهر باشه."

Okay, what does that mean: "out of town"?

خوب، این به چه معناست: "خارج از شهر"؟

That means he's not in the place where he usually lives. All right?

یعنی او در جایی که معمولاً زندگی می کند نیست. خیلی خوب؟

And that could be a city, it could be a town.

و این می تواند یک شهر باشد، می تواند یک شهرک باشد.

It doesn't matter.

مهم نیست.

We use the expression "out of town" even to talk very much about cities.

ما حتی برای صحبت بسیار در مورد شهرها از عبارت "خارج از شهر" استفاده می کنیم.

It just means that you're away from the place that you normally reside or live.

این فقط به این معنی است که شما از مکانی که به طور معمول در آن زندگی می کنید یا زندگی می کنید دور هستید.

All right?

خیلی خوب؟

And the last one of these: "out of order".

و آخرین مورد از اینها: «از دستور».

You might have seen this sign on some machines sometimes.

ممکن است گاهی اوقات این علامت را در برخی از ماشین ها دیده باشید.

So, "out of order" means that it's broken, it's not working.

بنابراین، "از کار افتاده" به این معنی است که خراب است، کار نمی کند.

All right?

خیلی خوب؟

It needs to be repaired, needs to be fixed.

باید تعمیر شود، باید تعمیر شود.

It could be a telephone, could be a printer, could be anything else.

این می تواند یک تلفن باشد، می تواند یک چاپگر باشد، می تواند هر چیز دیگری باشد.

All right?

خیلی خوب؟

So, let's just review this for a minute, the first segment.

بنابراین، اجازه دهید این بخش اول را برای یک دقیقه مرور کنیم.

So, if somebody is unemployed, what could you say?

بنابراین، اگر کسی بیکار است، چه می توانید بگویید؟

You could say they are

می توان گفت آنها

"out of work".

"بیکار" هستند.

Good.

خوب

I heard you.

صدایت را شنیدم

Yeah, I can hear you.

آره، می شنوم.

All right.

خیلی خوب.

The next one, let's say that something is not working.

مورد بعدی، بیایید بگوییم که چیزی کار نمی کند.

Okay?

باشه؟

The refrigerator, not working.

یخچال، کار نمی کند.

It's actually

در واقع

"out of order".

"خارج از نظم" است.

Okay?

باشه؟

Now, usually we don't talk about it so much for things at home.

در حال حاضر، معمولا ما در مورد آن را برای چیزهای در خانه صحبت نمی کنند.

We talk about it more, like, public machines. Okay?

ما بیشتر در مورد آن صحبت می کنیم، مانند ماشین های عمومی. باشه؟

Like a telephone or a printer, things that many people use.

مانند تلفن یا چاپگر، چیزهایی که بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند.

All right?

خیلی خوب؟

Next, suppose you haven't been in contact with somebody for a long time, what could you say?

بعد، فرض کنید برای مدت طولانی با کسی در تماس نبوده اید ، چه می توانید بگویید؟

You could say that we have been

می توان گفت که ما

"out of town" or "out of touch", which one?

«خارج از شهر» یا «خارج از ارتباط» بوده ایم، کدام یک؟

Do you know?

میدونی؟

Good.

"Out of touch", not in contact.

خوب

"خارج از تماس"، در تماس نیست.

And, of course, the last one: "out of town" means what?

و البته آخرین مورد: «خارج از شهر» یعنی چه؟

That you have gone away from wherever you live normally.

اینکه از هر جایی که به طور عادی زندگی می کنید، رفته اید.

So, that's that one.

بنابراین، آن یکی است.

Now look at four more.

حالا به چهار مورد دیگر نگاه کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So, the first one is: "out of character".

پس اولی این است: «خارج از شخصیت».

So, first of all, what does "character" mean?

بنابراین، اول از همه، "شخصیت" به چه معناست؟

"Character" is who you are, "character" is your personality, your mental and moral qualities

"شخصیت" همان چیزی است که شما هستید، "شخصیت" شخصیت شماست ، ویژگی های ذهنی و اخلاقی

that make you who you are.

شما است که شما را به آنچه هستید می سازد.

So, for example...

خب مثلا...

Let me give you the example first and then I'll explain.

بذار اول مثال بزنم بعد توضیح میدم.

All right?

خیلی خوب؟

So let's say that Mary is a very reliable person and she always does whatever she says

بنابراین بیایید بگوییم که مری یک فرد بسیار قابل اعتماد است و او همیشه هر کاری

she's going to do.

را که می خواهد انجام دهد انجام می دهد.

And she always tells you if she's going to be late, or this, or that. Right?

و او همیشه به شما می گوید که آیا قرار است دیر بیاید یا این یا آن. درست؟

And today you haven't...

و امروز که نه

She was supposed to be here at 7 o'clock, it's 9:30 and she hasn't called, she hasn't come.

... قرار بود ساعت 7 اینجا باشد، ساعت 9:30 است و زنگ نزده، نیامده است.

It's very out of character for her, so you're getting a little bit worried because if she's

این برای او بسیار غیرمعمول است، بنابراین شما کمی نگران می شوید زیرا اگر او یک

ever late she always tells you.

زمانی دیر کند همیشه به شما می گوید.

So that would be "out of character".

بنابراین "خارج از شخصیت" خواهد بود.

It means it's something that's not typical, not normal for that person.

یعنی چیزی است که برای آن شخص عادی نیست.

It's out of character.

خارج از شخصیت است.

Okay? Some kind of behaviour which is different from what they normally do.

باشه؟ نوعی رفتار متفاوت با آنچه که معمولا انجام می دهند.

All right.

خیلی خوب.

The next one: "out of practice".

مورد بعدی: «خارج از تمرین».

Okay, this we use quite a lot.

بسیار خوب، ما از این بسیار استفاده می کنیم.

Okay?

باشه؟

We use it for all kinds of things.

ما از آن برای همه نوع کار استفاده می کنیم.

"Out of practice" means that you haven't done something for a long time, and so now you're

"خارج از تمرین" به این معنی است که شما برای مدت طولانی کاری را انجام نداده اید، و بنابراین اکنون

not doing it at your best.

آن را در بهترین حالت خود انجام نمی دهید.

For example, let's suppose in school you learn French.

به عنوان مثال، فرض کنید در مدرسه شما زبان فرانسه را یاد می گیرید.

Okay?

But you...

باشه؟

اما شما...

And at that time you used to speak a little French and so on, but now you haven't spoken

و آن زمان کمی فرانسوی و غیره صحبت می کردید، اما حالا سال هاست که فرانسوی صحبت نمی کنید

French for years, so you're out of practice.

، پس از تمرین خارج شده اید.

You're a little bit rusty.

تو کمی زنگ زده ای

So that means you're not going to speak French as well as you once spoke French.

بنابراین این بدان معناست که شما به اندازه زمانی که فرانسوی صحبت می کردید، فرانسوی صحبت نمی کنید.

All right?

خیلی خوب؟

It can also apply to things like playing an instrument, for example.

برای مثال می‌تواند در مواردی مانند نواختن ساز نیز اعمال شود.

Okay? You haven't...

باشه؟ ندیده ای

You used to play the piano when you were young and then you see a beautiful piano, and some friends say:

... در جوانی پیانو می زدی و بعد پیانوی زیبایی می بینی و بعضی از دوستان می گویند

"Hey, John, you used to play the piano."

: هی جان تو پیانو می زدی.

And you say: "No, I'm a little out of practice."

و شما می گویید: نه، من کمی از تمرین خارج شده ام.

Okay? That means you haven't been playing recently.

باشه؟ یعنی اخیراً بازی نکرده‌اید.

All right.

خیلی خوب.

Let's look at the next one.

بیایید به مورد بعدی نگاه کنیم.

"Out of sorts".

"بدون ترتیب".

Okay, if someone tells you they're out of sorts, it means they're a little bit unwell.

بسیار خوب، اگر کسی به شما بگوید که حالش خوب نیست، به این معنی است که کمی حالش خوب نیست.

Here, really, there's nothing to help you.

در اینجا، واقعاً، هیچ چیزی برای کمک به شما وجود ندارد.

You just have to understand this expression the way it is.

شما فقط باید این عبارت را همانطور که هست درک کنید.

All of them are like that.

همشون همینطورن

Some of them you can figure out a little bit, but the main point about idioms is that the

برخی از آنها را می‌توانید کمی درک کنید، اما نکته اصلی در مورد اصطلاحات این است که

words alone don't tell you what it means.

کلمات به تنهایی معنی آن را به شما نمی‌گویند.

You have to really understand it overall.

شما باید واقعا آن را به طور کلی درک کنید.

So, "out of sorts" simply means that you're feeling a little bit unwell.

بنابراین، "از نوع" به سادگی به این معنی است که شما کمی احساس ناخوشی می کنید.

Not very, very sick, but a little bit unwell and you don't know exactly why.

نه خیلی خیلی مریض، اما کمی ناخوشایند و دقیقا نمی دانید چرا.

Usually that's what they use that expression, okay?

معمولاً از این عبارت استفاده می کنند، خوب؟

And the last one is: "out of nowhere".

و آخرین مورد این است: "از هیچ جا".

So when something happens out of nowhere, it happens suddenly, it happens unexpectedly.

بنابراین وقتی چیزی از ناکجاآباد اتفاق می‌افتد، ناگهان اتفاق می‌افتد، غیرمنتظره اتفاق می‌افتد.

You didn't think that this was going to happen.

فکر نمیکردی این اتفاق بیفته

You had no idea, and you say: "It happened out of nowhere."

شما هیچ نظری نداشتید و می گویید: "این اتفاق از هیچ جا افتاده است."

Okay?

باشه؟

For example, you pick up the phone, somebody's calling: "Who's that? Wait a minute."

به عنوان مثال، شما تلفن را برمی دارید، کسی زنگ می زند : "این کیست؟ یک دقیقه صبر کنید."

And, oh my gosh, it's your friend from high school about 20 years ago, and you're like:

و، خدای من، این دوست شما از دبیرستان حدود 20 سال پیش است، و شما می گویید:

"Wow, out of nowhere.

"وای، از هیچ جا.

How did you find my number?

چگونه شماره من را پیدا کردی؟

How did you get in touch with me?"

چگونه با من تماس گرفتی؟"

So it's something unexpected and sudden.

بنابراین چیزی غیر منتظره و ناگهانی است.

All right?

خیلی خوب؟

So let's review a little bit.

پس بیایید کمی مرور کنیم.

If somebody hasn't spoken a language for a long time, you might say...

اگر کسی برای مدت طولانی به یک زبان صحبت نکرده است ، ممکن است بگویید...

And now they're not speaking it very well or they think they can't speak it very well,

و حالا آنها آن را خیلی خوب صحبت نمی کنند یا فکر می کنند که نمی توانند آن را خیلی خوب صحبت کنند،

then what...?

پس چه ...؟

Which idiom would we use here?

در اینجا از کدام اصطلاح استفاده می کنیم؟

It would be this one:

این می تواند یکی باشد:

"out of practice". Good.

"خارج از تمرین". خوب

And if somebody's...

و اگر کسی...

You'll look at your colleague and looks a little bit tired and unwell.

شما به همکار خود نگاه می کنید و کمی خسته و ناخوش به نظر می رسید.

What could you say if somebody's a little tired or unwell?

اگر کسی کمی خسته یا ناخوش باشد چه می توانید بگویید؟

You could say that they are:

شما می توانید بگویید که آنها

"out of sorts". Good. Okay?

"از نوع" هستند. خوب باشه؟

And somebody does something that's very different from the way they normally behave.

و کسی کاری انجام می دهد که با رفتار عادی آنها بسیار متفاوت است.

It's not their normal behaviour at all, so you say that this thing that they did was

اصلاً رفتار عادی آنها نیست، پس شما می گویید این کاری که آنها کردند

very "out of" what?

خیلی "خارج از" چیست؟

"Out of character", good.

"خارج از شخصیت"، خوب است.

And the last one, of course: "out of nowhere" means that something happened suddenly, unexpectedly.

و البته آخری: «از ناکجاآباد» یعنی اتفاقی ناگهانی و غیرمنتظره افتاده است.

All right?

خیلی خوب؟

Okay.

باشه.

So now let's see how we can use these in a little story.

بنابراین اکنون بیایید ببینیم چگونه می توانیم از اینها در یک داستان کوچک استفاده کنیم.

Okay?

باشه؟

I'll be right back.

من بلافاصله برمی گردم.

Okay, so before we read our story let's just review quickly.

خوب، پس قبل از اینکه داستان خود را بخوانیم ، سریعاً مرور کنیم.

So remember we can use the words "out of" as an expression or as an idiom.

بنابراین به یاد داشته باشید که می توانیم از کلمات "out of" به عنوان یک عبارت یا اصطلاح استفاده کنیم.

When we use it as an expression usually with a noun, like "out of sugar" or "out of milk",

هنگامی که آن را به عنوان یک عبارت معمولاً با اسم استفاده می کنیم، مانند "بی شکر" یا "بدون شیر"،

"out of salt", etc. then it's just a straightforward meaning; but when we use it as an idiom with

"بدون نمک"، و غیره، آنگاه این فقط یک معنای ساده است . اما وقتی آن را به عنوان یک اصطلاح

the eight that we looked at, then it has a special meaning which is quite different from

با هشتی که به آن نگاه کردیم استفاده می کنیم، معنای خاصی دارد که کاملاً

the words that are involved.

با کلماتی که در آن دخیل هستند متفاوت است.

Okay? All right.

باشه؟ خیلی خوب.

So, now, regarding the story there are two ways you can do this with me.

بنابراین، اکنون، با توجه به داستان، دو راه وجود دارد که می توانید این کار را با من انجام دهید.

One is before I read it with you I will move aside like this, and you can stop or pause

یکی این است که قبل از اینکه آن را با شما بخوانم، به این ترتیب کنار می روم، و شما می توانید ویدیو را متوقف یا

the video, and just read it by yourself first and see if you can understand or what you

مکث کنید، و فقط ابتدا خودتان آن را بخوانید و ببینید آیا می توانید بفهمید یا چه چیزی را می

can understand.

توانید بفهمید.

All right?

خیلی خوب؟

And then I'm going to go through it and I'll explain as we go along.

و سپس من آن را مرور می کنم و همانطور که پیش می رویم توضیح خواهم داد.

Okay?

باشه؟

So if you want to pause the video, pause it now.

بنابراین اگر می‌خواهید ویدیو را موقتاً متوقف کنید، اکنون آن را مکث کنید.

All right.

خیلی خوب.

So now let's continue.

پس حالا بیایید ادامه دهیم.

So: "When Jack and Susie were out of work, they were also out of touch."

بنابراین: "زمانی که جک و سوزی بیکار بودند، آنها نیز ارتباطی نداشتند."

What does that mean?

معنی آن چیست؟

"When Jack and Susie were out of work" means when they were unemployed, when they didn't

«وقتی جک و سوزی بیکار بودند» یعنی زمانی که بیکار بودند، وقتی

have jobs, "they were also out of touch", they were also not in contact.

شغل نداشتند، «آنها هم بیکار بودند»، همچنین در تماس نبودند.

All right? With me.

خیلی خوب؟ با من.

Let's say, that's what we're going to find out.

بیایید بگوییم، این چیزی است که ما می خواهیم کشف کنیم.

"That was quite out of character because we are close friends.", "Out of character", that

«این کاملاً غیرمعمول بود، زیرا ما دوستان صمیمی هستیم.»، «خارج از شخصیت»،

was out of character of them to do that means it's not typical of them, not normal, not

این غیر از شخصیت آنها بود که این کار به این معنی است که برای آنها معمولی نیست، عادی نیست،

the way they usually behave.

نه رفتاری که معمولاً دارند.

"I thought they might be out of money or even out of town.", "Out of money", now here it's

"من فکر کردم ممکن است آنها بی پول باشند یا حتی خارج از شهر."، "بی پول"، حالا اینجا

not an idiom, right?

یک اصطلاح نیست، درست است؟

It's just an expression.

این فقط یک بیان است.

"Out of money" means maybe they don't have any money left.

«بی پول» یعنی شاید پولی برایشان باقی نمانده باشد.

Maybe their money's gone, it's over, it's finished.

شاید پولشان رفته ، تمام شده، تمام شده است.

Okay?

باشه؟

They don't have enough. They had it once, but now they don't.

آنها به اندازه کافی ندارند. یک بار داشتند اما الان ندارند.

That's the expression.

این بیان است.

So maybe...

پس شاید...

I thought they might be out of money or even out of town.

من فکر می کردم ممکن است بی پول باشند یا حتی خارج از شهر باشند.

Now, again, we're back to using the idiom.

اکنون دوباره به استفاده از اصطلاح بازگشته ایم.

"Out of town" means away from where they normally live.

«خارج از شهر» به معنای دوری از محل زندگی معمولی است.

Okay?

باشه؟

"When I finally reached Jack, he seemed out of sorts."

"وقتی بالاخره به جک رسیدم، به نظر می رسید از حالت عادی خارج شده است."

You remember that one?

اون یکی رو یادت هست؟

What does it mean?

چه مفهومی داره؟

What did Jack seem?

جک چه چیزی به نظر می رسید؟

He seemed to be a little bit unwell.

به نظر می رسید کمی حالش خوب نیست.

Okay?

"Out of sorts", feeling a little strange, a little unwell.

باشه؟

"خارج از نوع"، احساس کمی عجیب، کمی ناخوشایند.

It can mean physically, it can mean mentally.

می تواند از نظر جسمی به معنای ذهنی باشد.

Okay?

Just not quite normal, a little weird.

باشه؟

خیلی عادی نیست ، کمی عجیب است.

All right.

خیلی خوب.

"Then, one day", this has a happy ending, this story.

"سپس، یک روز"، این یک پایان خوش دارد، این داستان.

"Then, one day, out of nowhere", what does that mean?

"پس یک روز از ناکجاآباد" یعنی چه؟

"Out of nowhere"?

"از هیچ جا"؟

Suddenly, unexpectedly: "he called to say they had spent their last dollar

ناگهان، به طور غیر منتظره: "او زنگ زد تا بگوید آنها آخرین دلار خود

on a lottery ticket - and won $5 million!"

را برای یک بلیط بخت آزمایی خرج کرده اند - و 5 میلیون دلار برنده شده اند!"

Okay.

باشه.

Good for Jack and Susie.

برای جک و سوزی خوبه

Right?

Okay, but most important, good for you that you have learned lots of idioms that are used

درست؟

بسیار خوب، اما مهمتر از همه، برای شما خوب است که اصطلاحات زیادی را یاد گرفته اید که در

actually very often in our normal speech.

واقع اغلب در گفتار عادی ما استفاده می شوند.

Okay?

باشه؟

These are not special idioms or advanced idioms.

اینها اصطلاحات خاص یا اصطلاحات پیشرفته نیستند.

They're everyday idioms so you might hear them in social situations, you might hear

آنها اصطلاحات روزمره هستند، بنابراین ممکن است آنها را در موقعیت های اجتماعی بشنوید، ممکن است

them in professional situations at work, so it's really good if you learn them.

آنها را در موقعیت های حرفه ای در محل کار بشنوید، بنابراین اگر آنها را یاد بگیرید واقعاً خوب است.

So, in order not to be out of practice in using these idioms, you might want to do these

بنابراین، برای اینکه در استفاده از این اصطلاحات از تمرین خارج نشوید ، ممکن است بخواهید این کارها را انجام دهید

things: Go to our website at www.engvid.com.

: به وب سایت ما به آدرس www.engvid.com بروید.

There, you can do a quiz on these idioms

در آنجا، می‌توانید یک مسابقه در مورد این اصطلاحات انجام دهید

and you can also check out the thousand or more other lessons that we have.

و همچنین می‌توانید هزار یا چند درس دیگر را که ما داریم بررسی کنید.

Not all at one time, but a few that you like.

نه همه در یک زمان، بلکه تعدادی که دوست دارید.

Okay?

باشه؟

And also subscribe to my YouTube channel so you can continue to improve your English with

و همچنین در کانال یوتیوب من مشترک شوید تا بتوانید با آموزش های مفید فراوان به بهبود زبان انگلیسی خود ادامه دهید

lots of useful lessons.

.

All right?

خیلی خوب؟

Thanks very much for watching. Bye for now.

خیلی ممنون که تماشا کردید فعلا خداحافظ.