VERY HARD Prepositions Quiz!

(happy music)

(موسیقی شاد)

- Thank you, thank you everyone for coming,

- متشکرم، از همه شما متشکرم که آمدید،

and thank you at home for joining us.

و از شما در خانه متشکرم که به ما پیوستید.

Remember, you can play along with today's game.

به یاد داشته باشید، می توانید با بازی امروز بازی کنید.

All you need is a piece of paper and a pen.

تنها چیزی که نیاز دارید یک تکه کاغذ و یک خودکار است.

Write one, two, three, four, five, six,

یک، دو، سه، چهار، پنج، شش،

seven, eight, nine, 10 on that piece of paper.

هفت، هشت، نه، 10 را روی آن کاغذ بنویسید.

I'm going to give you 10 example situations

من قصد دارم 10 موقعیت مثال

with one word missing

با یک کلمه

or maybe two words

یا شاید دو کلمه

and a list of possible prepositions.

و لیستی از حروف اضافه ممکن را به شما ارائه دهم.

You have to decide which preposition

شما باید تصمیم بگیرید که کدام حرف اضافه

best matches in that situation.

در آن موقعیت بهترین تطابق دارد.

Every correct answer gets you one point

هر پاسخ صحیح یک امتیاز به شما می دهد

and every incorrect answer,

و هر پاسخ نادرست،

nothing, it's fine, nothing happens.

هیچ، خوب است، هیچ اتفاقی نمی افتد.

I don't need this, do I?

من به این نیاز ندارم، نه؟

It's not plugged in to any,

به هیچکدوم وصل نیست

I don't need, why did you give it to me then?

من نیازی ندارم پس چرا به من دادی؟

So let's get started in today's

پس بیایید در

very hard preposition quiz.

مسابقه حرف اضافه امروز بسیار سخت شروع کنیم.

(happy music)

(موسیقی شاد)

When we describe your ability, your talent, your level,

وقتی توانایی ، استعداد، سطح شما را توصیف

we can say you're good, you're bad, you're rubbish,

می کنیم، می توانیم بگوییم که شما خوب هستید، شما بد هستید، شما مزخرف هستید،

you're amazing,

شما شگفت انگیز هستید،

what?

چه؟

For example, you are so good,

مثلا شما خیلی خوب هستید

what, English?

، چه انگلیسی؟

In?

که در؟

At?

در

On, or for?

روشن، یا برای؟

You have five seconds to decide.

پنج ثانیه فرصت دارید تصمیم بگیرید.

(timer ticking)

(تیک تایمر)

You're so good at English.

شما در انگلیسی خیلی خوب هستید.

And if you got that one correct,

و اگر آن یک را درست

you got one point,

دریافت کنید، یک امتیاز کسب کرده اید

and you,

، و

you are so good at English.

شما در زبان انگلیسی بسیار خوب هستید.

Well done.

آفرین.

(clapping)

(کف زدن)

Number two, we're talking about time.

شماره دو، ما در مورد زمان صحبت می کنیم.

This guy works at a book shop,

این مرد در یک کتاب فروشی کار می کند،

and he says this,

و این را می گوید:

"I've been working here," blank, "two years."

"من اینجا کار می کنم" ، خالی، "دو سال است."

Which word is missing?

کدام کلمه گم شده است؟

Is it for or since?

آیا برای یا از آن پس؟

(timer ticking)

(تیک تایمر)

I've been working here for two years.

من دو سال است که اینجا کار می کنم.

Number three.

شماره سه.

(chinking)

(چنگ زدن)

That sound means there's a bonus attached to this question.

این صدا به این معنی است که یک امتیاز به این سوال ضمیمه شده است.

If you get this question correct,

اگر این سوال را درست

tell them Jim, what are they gonna win?

متوجه شدید، به آنها بگویید جیم، آنها چه چیزی را برنده خواهند شد؟

(laughs) That's right, Ellie.

(می خندد) درست است، الی.

Everyone who answers the next question correctly wins

هر کسی که به سوال بعدی به درستی پاسخ دهد،

a brand new car (audience cheering).

یک ماشین کاملاً جدید برنده می شود (تشویق تماشاگران).

Wow, I want to win that.

وای من میخوام برنده اون بشم

Oh no, you spent hours doing your work

اوه نه، شما ساعت ها وقت گذاشتید کار خود را انجام دادید

and now the dog has eaten it.

و حالا سگ آن را خورده است.

Now you have to start again.

حالا باید دوباره شروع کنید.

Which preposition means do something again?

کدام حرف اضافه به معنای انجام دوباره کاری است؟

Is it through, over, around, or behind?

آیا از طریق، پشت سر، اطراف یا پشت سر است؟

(timer ticking)

(تیک تایمر) تمام شد

Over.

I have to start over means I have to start again.

.

باید از نو شروع کنم یعنی باید دوباره شروع کنم.

And congratulations to everyone who got this correct,

و به همه کسانی که این را درست دریافت کردند تبریک می گویم،

because you just won a brand new car.

زیرا شما به تازگی یک ماشین کاملاً جدید برنده شده اید.

This is a complete lie.

این یک دروغ محض است.

You didn't win a car.

تو ماشین برنده نشدی

Please don't sue me.

لطفا از من شکایت نکن

Number four, where does your friend live?

شماره چهار، دوست شما کجا زندگی می کند؟

Here's the road, here's you, here's your friend.

اینجا جاده است، اینجا شما، اینجا دوست شما.

You live this side.

تو این طرف زندگی میکنی

She lives the other side of the road.

او آن طرف جاده زندگی می کند.

So my friend lives across me,

پس دوست من در مقابل من زندگی می کند،

across to me, or across from me?

روبروی من، یا روبروی من؟

Which do you think?

به نظر شما کدام؟

You have five seconds.

شما پنج ثانیه فرصت دارید.

Decide.

تصمیم بگیرید.

(timer ticking)

(تیک تایمر)

My friend lives across from me.

دوستم روبروی من زندگی می کند.

Did you get that correct?

درست متوجه شدید؟

(clapping) Well done if you did.

(کف زدن) آفرین اگر کردی.

Give yourself one point.

به خودت یک امتیاز بده

When we talk about first impressions,

وقتی در مورد اولین برداشت ها صحبت می کنیم،

the idea that you give someone about yourself

این ایده که شما اولین باری که ملاقات می کنید به کسی درباره

the first time you meet.

خود می دهید.

For example,

مثلاً

what's your impression of me?

برداشت شما از من چیست؟

How do I seem to you?

من به نظرت چطوری؟

Do I seem friendly?

آیا من دوستانه به نظر می رسم؟

Do I seem happy, angry, what?

آیا به نظر می رسد خوشحالم، عصبانی، چه؟

Well, we have a phrasal verb for that, and it's this.

خوب، ما یک فعل عبارتی برای آن داریم، و آن این است.

You come something as an idiot, for example.

مثلا یه ادم احمق میای.

Now, from these four prepositions,

حال از این چهار حرف اضافه،

two of them are possible here.

دو تای آنها در اینجا امکان پذیر است.

Which two?

کدام دوتا؟

You need both of them to be correct to get the point.

برای فهمیدن نکته باید هر دوی آنها درست باشند.

Five seconds.

پنج ثانیه

(timer ticking)

(تیک تایمر) هر برداشتی که از کسی گرفتید،

Come off or come across as blah, blah, blah,

بیایید یا به عنوان بلا، بل، بلا، بیایید

whichever impression you get from someone.

.

If you got both of those correct, you get a point.

اگر هر دوی این موارد را درست فهمیده باشید، یک امتیاز می گیرید.

If you only got one or none, you didn't get a point.

اگر فقط یک یا هیچکدام را گرفتید، امتیازی دریافت نکردید.

You owe me a coke.

تو به من یک کک بدهی

Thanks.

با تشکر.

You have a relationship with someone

شما با کسی

and something, in this case, pizza,

و چیزی رابطه دارید، در این صورت پیتزا

separates you and destroys the relationship.

شما را از هم جدا می کند و رابطه را از بین می برد.

We have a phrasal verb.

ما یک فعل عبارتی داریم.

Something comes

چیزی می آید

something you two.

چیزی شما دو.

(timer ticking)

(تیک تایمر)

That pizza obsession, it came between us, and we broke up.

آن وسواس پیتزا بین ما آمد و از هم جدا شدیم.

Next, a very useful phrasal verb.

بعد، یک فعل عبارتی بسیار مفید.

Can you imagine that someone doesn't know who Beyonce is?

آیا می توانید تصور کنید که کسی نداند بیانسه کیست؟

I mean, I imagine that people like that exist,

یعنی من تصور می کنم که چنین افرادی وجود دارند،

but it's crazy, you know?

اما این دیوانه است، می دانید؟

So she doesn't know who Beyonce is,

بنابراین او نمی داند بیانسه کیست،

but her friend says,

اما دوستش می گوید:

"Just search for her when you get home."

"وقتی به خانه رسیدید او را جستجو کنید."

A specific phrasal verb which means

یک فعل عبارتی خاص که به معنای

search for information online.

جستجوی اطلاعات آنلاین است.

So search for a name, a number, an address,

بنابراین به طور کلی یک نام، یک شماره، یک آدرس،

some information in general.

برخی اطلاعات را جستجو کنید.

What's that phrasal verb?

آن فعل عبارتی چیست؟

Look her around?

به اطرافش نگاه کن؟

Look her up?

نگاهش کن؟

Look her through?

از طریق او نگاه کنید؟

Or look her down?

یا به پایین نگاهش کنم؟

(timer ticking)

(تیک تایمر)

Just look her up when you get home.

فقط وقتی به خانه رسیدید به او نگاه کنید.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Now, personally, for me, I hate, when I go to the cinema,

الان به شخصه برای من بدم میاد وقتی میرم سینما

and someone is talking and they don't stop.

یکی داره حرف میزنه و قطع نمیکنه.

Which preposition can we use

when we want to say this guy was talking

وقتی می‌خواهیم بگوییم این مرد

from the start to the end of a movie?

از اول تا آخر فیلم صحبت می‌کرد، از کدام حرف اضافه می‌توانیم استفاده کنیم؟

Between, amid, throughout, or during?

بین، در میان، در سراسر، یا در طول؟

(timer ticking)

(تیک تایمر)

Throughout.

در تمام طول.

From beginning to end, he was talking throughout the movie.

از ابتدا تا انتها او در طول فیلم صحبت می کرد.

Now, maybe you were thinking,

حالا، شاید فکر می‌کردید،

"But wait, I can say during, no?"

"اما صبر کنید، می‌توانم بگویم نه؟"

Don't worry, I'll explain at the end of this video.

نگران نباشید در پایان این ویدیو توضیح خواهم داد.

When someone is acting like this aggressively,

وقتی کسی به این شکل پرخاشگرانه رفتار می کند،

in which direction?

در کدام جهت؟

Your direction.

جهت شما

How can you say that?

چطور می توانی چنین چیزی بگویی؟

Which preposition should you use?

از کدام حرف اضافه باید استفاده کرد؟

He's being really aggressive at me,

او واقعاً به من،

towards me,

نسبت به من

or on me?

یا به من پرخاشگر است؟

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

(timer ticking)

(تیک تایمر)

If you got this one correct, (clapping) well done to you.

اگر این مورد را درست متوجه شدید، (کف زدن) آفرین به شما.

You are amazing.

شما شگفت انگیز هستید.

But if you didn't get it correct,

اما اگر آن را درست متوجه نشدید،

if you got this one wrong,

اگر این یکی را اشتباه متوجه شدید،

then don't worry, you're very good-looking,

پس نگران نباشید، شما بسیار خوش قیافه هستید

and lots of people like you.

و افراد زیادی مانند شما.

And finally,

و در نهایت،

when you have lots of work to finish and then

وقتی کارهای زیادی برای تمام کردن دارید و سپس

you look at the time, uh-oh, not much time left,

به زمان نگاه می کنید، اوه-اوه، زمان زیادی باقی نمانده است،

and I have so much to do.

و من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.

That's the time?

آن زمان است؟

I'm so, which preposition?

من هستم، کدام حرف اضافه؟

Remember, we want to say,

یادت باشه میخوایم بگیم

you are late according to something.

طبق یه چیزی دیر اومدی.

You need to do a lot of work,

شما باید کارهای زیادی انجام دهید،

but you don't have much time to do it.

اما زمان زیادی برای انجام آن ندارید.

Or maybe everyone else has done the work, and you are...

یا شاید هر کس دیگری کار را انجام داده باشد، و شما ...

You are beyond?

شما فراتر هستید؟

You are after?

شما دنبال؟

Or you're behind?

یا عقب مانده ای؟

Which preposition?

کدام حرف اضافه؟

(timer ticking)

(تیک تایمر)

Oh no, I'm so behind.

اوه نه، من خیلی عقب هستم.

If you got this one correct,

اگر این یکی را درست دریافت کردید،

that's one more point to your total.

این یک امتیاز بیشتر از کل شما است.

Now, count all your total correct answers.

اکنون، کل پاسخ های صحیح خود را بشمارید.

How many out of 10 did you get correct?

چند تا از 10 را درست گرفتید؟

(musical notes)

(نت های موسیقی)

So thank you for playing.

بنابراین از شما برای بازی متشکرم.

Why are you giving this again?

چرا دوباره اینارو میدی؟

It doesn't work.

این کار نمی کند.

Thank you for playing.

با تشکر از شما برای بازی.

How many did you get correct?

چند تا رو درست گرفتی؟

It's between one and 10, remember.

بین یک تا 10 است، به یاد داشته باشید.

If you got between one and three correct answers,

اگر بین یک تا سه پاسخ صحیح

you're a stranger to me.

گرفتید، برای من غریبه هستید.

I don't know who you are.

من نمی دانم شما کی هستید.

Who are you?

شما کی هستید؟

If you got between four and six correct answers,

اگر بین 4 تا 6 پاسخ صحیح

I like you, but we're not friends yet.

گرفتید، من شما را دوست دارم، اما ما هنوز با هم دوست نیستیم.

If you got between seven and nine correct answers,

اگر بین هفت تا نه پاسخ صحیح دریافت

you are a great friend to me.

کردید، دوست خوبی برای من هستید.

I call you I'm sad, but I don't tell you all of my secrets.

بهت زنگ می زنم غمگینم اما همه رازهایم را به تو نمی گویم.

But if you got a perfect 10, a perfect score of 10,

اما اگر شما یک 10 کامل، یک نمره کامل 10

we are best friends.

به دست آورید، ما بهترین دوستان هستیم.

(clapping)

(کف زدن)

Best friends.

بهترین دوستان.

I love you.

دوستت دارم.

Okay, that first situation.

خوب، آن موقعیت اول.

When you describe the level of ability,

وقتی سطح توانایی را توصیف می کنید،

someone is good, bad, rubbish, amazing,

یک نفر خوب است، بد، بی ارزش، شگفت انگیز است

the preposition is at.

، حرف اضافه در آن است.

You're so good at English.

تو زبان انگلیسی خیلی خوب هستی

For example, me, in school, I was so bad at

به عنوان مثال، من، در مدرسه، من در

everything.

همه چیز بد بودم.

No, it's rubbish at everything.

نه، این همه چیز مزخرف است.

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

What are you good at and what are you rubbish at?

شما در چه کاری خوب هستید و در چه کاری بی اعتنا هستید؟

Okay, the for and since thing.

بسیار خوب، چیزی که برای و از آنجایی است.

Very quickly.

خیلی سریع

For is for lengths of time.

برای مدت زمان طولانی است.

For example, I've been working here for two years.

مثلاً من دو سال است که اینجا کار می کنم.

Or, I've lived here for six months.

یا، من شش ماه است که اینجا زندگی می کنم.

Whatever.

هر چه.

That's a length of time.

این مدت زمان است.

But since is for the start of that time.

اما از آنجا که برای شروع آن زمان است.

So if you want to use since here,

بنابراین اگر می‌خواهید از اینجا استفاده کنید،

we need to make this a time reference, a point in time.

باید این را یک مرجع زمانی، یک نقطه در زمان قرار دهیم.

So we could say two years ago.

بنابراین می توان گفت دو سال پیش.

So I've been working here for two years.

بنابراین من دو سال است که اینجا کار می کنم.

Or, I've been working here since two years ago.

یا از دو سال پیش اینجا کار می کنم.

That's now a time reference.

اکنون یک مرجع زمانی است.

You could also use it with a year.

شما همچنین می توانید آن را با یک سال استفاده کنید.

So

what year is it now?

خب الان چه سالیه؟

Still 2020.

هنوز 2020.

This year never ends.

این سال هرگز تمام نمی شود.

It sucks so bad.

خیلی بد است

Okay, we could say I've been working here since 2018.

خوب، می توانیم بگوییم که من از سال 2018 اینجا کار می کنم.

That also works.

این نیز کار می کند.

It's a year, it's a time reference.

یک سال است، یک مرجع زمانی است.

Just remember, for, length of time,

فقط به خاطر داشته باشید، برای مدت

since, time reference, the start of that time period.

زمان، از زمان مرجع زمانی، شروع آن دوره زمانی.

Okay, this one, the preposition, over, after a verb,

خوب، این یکی، حرف اضافه، بیش از یک فعل،

it can mean do something again.

می تواند به معنای انجام کاری دوباره باشد.

For example, start again, start from the beginning.

به عنوان مثال، دوباره شروع کنید، از ابتدا شروع کنید.

If, for example, you want to watch a TV show or a movie,

برای مثال، اگر می خواهید یک برنامه تلویزیونی یا فیلمی را تماشا

again, you could use it in the same way.

کنید، دوباره می توانید از آن به همان روش استفاده کنید.

Think of this like the prefix re,

به این فکر کنید مانند پیشوند re،

do something again.

دوباره کاری انجام دهید.

So you could say I want to re-watch all of

بنابراین می توانید بگویید من می خواهم همه سوپرانوها را دوباره تماشا کنم

The Sopranos.

.

Or I want to watch this series over.

یا میخوام این سریال رو دوباره ببینم

You want to do something again from the beginning.

شما می خواهید دوباره کاری را از ابتدا انجام دهید.

Do it over.

انجامش بده

And again, practice this in the comments.

و باز هم این را در نظرات تمرین کنید.

Is there something that you want or need to do over?

آیا کاری هست که بخواهید یا باید انجام دهید؟

A test that you need to do over?

آزمایشی که باید انجام دهید؟

Is there a thing that you need to start over?

آیا چیزی وجود دارد که باید از نو شروع کنید؟

So in this case, the road is in the middle.

بنابراین در این مورد، جاده در وسط است.

We use across from when we talk about

وقتی در مورد چیزهای طرف مقابل صحبت می کنیم، از عرض استفاده می کنیم

things on the other side.

.

Across from me, across from her.

روبروی من، روبروی او.

But we just say across when we talk about

اما وقتی در مورد

what separates those two things.

اینکه چه چیزی این دو چیز را از هم جدا می کند صحبت می کنیم فقط می گوییم.

Again, try this in the comments.

باز هم این را در نظرات امتحان کنید.

This is the best way to learn.

این بهترین راه برای یادگیری است.

Make it unique to your life.

آن را در زندگی خود منحصر به فرد کنید.

Make it something that you might say in the future.

آن را چیزی بسازید که ممکن است در آینده بگویید.

Then you'll remember much more easily.

آن وقت خیلی راحت تر به خاطر خواهید آورد.

Now in this situation.

الان تو این شرایط

You come off as blah, blah, blah.

شما به عنوان بلا، بل، بلا، بیایید.

You come across as blah, blah, blah.

شما به عنوان بلا، بل، بلا برخورد می کنید.

Both mean the same thing.

هر دو به یک معنا هستند.

They talk about the impression that you give someone

آنها در مورد تصوری صحبت می کنند

the first time you meet, for example.

که مثلاً در اولین ملاقات با کسی ایجاد می کنید.

So who was the last person that you met?

پس آخرین کسی که ملاقات کردی کی بود؟

How did they come off?

چطوری بیرون آمدند؟

How did they come across?

چگونه به آنها برخورد کردند؟

Remember, they both mean the same thing.

به یاد داشته باشید، هر دو به یک معنا هستند.

An example that I could give.

مثالی که می توانستم بزنم.

Who's the last person I met?

آخرین کسی که ملاقات کردم کی بود؟

Ah, okay.

آهان باشه.

A few months ago, there was a YouTube event in London,

چند ماه پیش، یک رویداد یوتیوب در لندن برگزار شد،

and a few educators went there,

و چند معلم به آنجا رفتند،

and there was one dude who, I love his videos.

و یکی از دوستان بود که، من عاشق ویدیوهایش هستم.

He does like lawyer videos, is this guy.

او فیلم های وکیل را دوست دارد، این مرد است.

Love his videos.

عاشق ویدیوهایش

And

I met him and I was like,

و من او را ملاقات کردم و گفتم:

"Dude, I watch your videos all the time.

"رفیق، من همیشه ویدیوهایت را تماشا می کنم.

"You're amazing, you're awesome.

" تو فوق العاده ای، تو فوق العاده ای.

"I'm such a big fan."

"من طرفدار بزرگی هستم."

Basically, I shouldn't be allowed to meet new people.

اصولاً نباید اجازه ملاقات با افراد جدید را بدهم.

I always come across weird.

من همیشه به چیزهای عجیب و غریب برخورد می کنم.

I come across strange.

عجیب برخورد می کنم

This situation, when something breaks your relationship.

این وضعیت، زمانی که چیزی رابطه شما را خراب می کند.

For example, you or the other person

به عنوان مثال، شما یا طرف مقابل

puts too much focus on something and not you,

بیش از حد بر روی چیزی تمرکز می کنید و نه شما،

then it comes between you.

سپس بین شما قرار می گیرد.

It separates you

شما را از هم جدا می کند

and ends or destroys your relationship.

و رابطه شما را به پایان می رساند یا از بین می برد.

So again, try your own example in the comments.

بنابراین دوباره، مثال خود را در نظرات امتحان کنید.

Make it relevant to your life.

آن را به زندگی خود مرتبط کنید.

That's the way you'll remember it,

این راهی است که شما آن را به خاطر خواهید آورد

and I'll correct you.

و من شما را اصلاح می کنم.

This one is a very useful phrasal verb.

این یک فعل عبارتی بسیار مفید است.

Use it when you want to search for

زمانی که می خواهید چیزی یا شخصی را به صورت آنلاین جستجو کنید از آن استفاده کنید

something or someone online.

.

For example, you could look up a music video on YouTube.

به عنوان مثال، می توانید یک موزیک ویدیو را در YouTube جستجو کنید.

You could look up your favorite celebrity on Instagram.

می توانید سلبریتی مورد علاقه خود را در اینستاگرام جستجو کنید.

You could look up a phone number that you don't recognize.

می توانید شماره تلفنی را که نمی شناسید جستجو کنید.

I don't know.

من نمی دانم.

I promised I would explain this one, and I'm going to.

قول دادم این یکی را توضیح بدهم و می روم.

So throughout the movie, that means from beginning to end.

بنابراین در طول فیلم، این یعنی از ابتدا تا انتها.

If you said he was talking during the movie,

اگر گفتید او در طول فیلم صحبت می کرد،

yes, it means in the middle of the movie,

بله، به معنای وسط فیلم است،

but it doesn't mean specifically from start to finish.

اما به طور خاص از ابتدا تا انتها به این معنی نیست.

It just means, I don't know,

این فقط به این معنی است، نمی دانم،

maybe five minutes at the beginning,

شاید پنج دقیقه در ابتدا،

five minutes in the middle.

پنج دقیقه در وسط.

It's still annoying, but it's not from start to finish.

هنوز هم آزاردهنده است، اما از ابتدا تا انتها نیست.

Very important difference.

تفاوت بسیار مهم

Of course it's not between, because

البته این بین نیست، زیرا

we're not talking about two separate movies,

ما در مورد دو فیلم جداگانه

and he's talking in the middle of those two separate movies.

صحبت نمی کنیم و او در وسط آن دو فیلم جداگانه صحبت می کند.

No.

نه

Amid doesn't work either.

آمید هم کار نمیکنه.

He was talking amid the movie?

او در میان فیلم صحبت می کرد؟

No.

نه،

Amid is not for this situation.

آمید برای این وضعیت نیست.

But here, when someone acts a certain way in your direction,

اما در اینجا، زمانی که کسی به روش خاصی در جهت شما عمل می کند،

we say towards.

ما می گوییم به سمت.

Someone's being or someone's acting aggressive towards you.

یک نفر نسبت به شما پرخاشگرانه است.

Someone's being very friendly towards you.

یک نفر با شما خیلی دوستانه رفتار می کند.

Someone's being or acting

کسی در حال بودن یا عمل

away?

کردن است؟

Towards.

به سمت.

And finally, this one.

و بالاخره این یکی

To be behind on your work, for example,

به عنوان مثال، عقب ماندن از کار، به

it means you have a lot of work to do to be at pace with,

این معنی است که شما باید کارهای زیادی انجام دهید تا با آن همگام باشید

to be at the correct point in your work,

، تا با توجه به زمان، در نقطه درستی از کار خود قرار بگیرید

according to the time.

.

I know that's a strange...

می دانم که عجیب است...

This is a difficult one to explain.

توضیح این موضوع دشوار است.

So if you know the phrasal verb to catch up,

بنابراین، اگر فعل عبارتی to catch up،

to be at the same pace as everyone else,

به همان سرعتی که دیگران دارید،

or in this case, your workday, your workload,

یا در این مورد، روز کاری، حجم کاری خود را

you need to catch up, that goes very well with this.

می دانید، باید به عقب برگردید، با این کار بسیار خوب است.

If you are behind, you need to hurry,

اگر عقب هستید، باید عجله کنید

you need to catch up with your work.

، باید به کار خود برسید.

And you can use this for many things actually.

و شما می توانید از این برای بسیاری از چیزها در واقع استفاده کنید.

So for example,

به عنوان مثال،

if there's a TV series,

اگر یک سریال تلویزیونی وجود داشته باشد،

and you haven't seen the latest episode,

و شما آخرین قسمت را ندیده باشید،

"Oh my god, have you seen all of the episodes

"اوه خدای من، آیا همه قسمت های

"of that TV show that we're both watching?"

"آن برنامه تلویزیونی که هر دو در حال تماشای آن هستیم؟"

"No, I'm like two episodes behind.

"نه، من" مثل دو قسمت عقب تر

"I need to catch up."

"من باید به عقب برسم."

So again, in the comments,

پس باز هم در کامنت

practice this using your real examples.

ها این را با استفاده از مثال های واقعی خود تمرین کنید.

Is there a TV series you're behind on,

آیا سریالی وجود دارد که از آن

something you need to catch up on?

عقب مانده اید، چیزی که باید به آن توجه کنید؟

For me, it's Westworld.

برای من، وست ورلد است.

I'm still behind.

من هنوز عقبم

I finished Season One.

من فصل اول رو تموم کردم

I started Season Two.

من فصل دو رو شروع کردم

But I need to catch up, because

اما من باید عقب بیفتم، زیرا

I think Season Three just finished, right?

فکر می کنم فصل سوم به تازگی تمام شده است، درست است؟

Anyhoo, yeah, I'm behind on Westworld.

به هر حال، آره، من از Westworld عقب هستم.

So how many of my best friends are watching right now?

پس چند نفر از بهترین دوستان من در حال حاضر تماشا می کنند؟

Let me know in the comments,

در نظرات

because I don't have any friends in real life.

به من اطلاع دهید، زیرا من هیچ دوستی در زندگی واقعی ندارم.

Thanks for watching, and I'll see you next time on

از تماشای شما متشکرم، و دفعه بعد شما را در

The Very Hard Preposition Quiz.

مسابقه حرف اضافه بسیار سخت می بینم.

(happy music)

(موسیقی شاد)