English Grammar - Causatives: Have, Get, Make, Let, Help

- Hey you, today's lesson is about these verbs,

- هی تو، درس امروز در مورد این افعال،

get, make, have,

گرفتن، ساختن، داشتن،

let, help,

اجازه، کمک،

some other ones, the list is quite long,

برخی دیگر است، لیست بسیار طولانی است

and I can't remember all of them.

و من نمی توانم همه آنها را به خاطر بسپارم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

When someone does something,

وقتی کسی کاری انجام می دهد،

like order pizza!

مانند سفارش پیتزا!

Why did he order pizza?

چرا پیتزا سفارش داد؟

Because of you,

به خاطر شما،

you are the cause of this.

شما عامل این هستید.

And when you cause something,

و وقتی چیزی را باعث می‌شوید،

maybe because you asked, maybe by persuasion,

شاید به این دلیل که خواسته‌اید، شاید با متقاعد کردن،

or maybe you forced the person,

یا شاید شما آن شخص را مجبور کرده‌اید،

like with that power in Star Wars,

مانند آن قدرت در جنگ ستارگان،

with a lightning that comes out the fingers.

با رعد و برقی که از انگشتان بیرون می‌آید.

No, no, I can't do Star Wars,

نه، نه، من نمی توانم جنگ ستارگان،

Nope, Disney, if you're watching,

نه، دیزنی را انجام دهم، اگر تماشا می کنید،

please don't sue me for copyright.

لطفاً از من برای کپی رایت شکایت نکنید.

But anyway, when you cause something,

اما به هر حال، وقتی شما باعث چیزی می شوید، برای توصیف

we use a causative verb to describe it, genius.

آن از یک فعل علّی استفاده می کنیم، یعنی نبوغ.

Okay first, you cause something by strength,

خوب اول، شما با قدرت چیزی را به وجود می آورید،

you don't give that person an option,

به آن شخص گزینه ای

they don't have a choice, they have to do it.

نمی دهید، او انتخابی ندارد، باید آن را انجام دهد.

A strong verb to use, is force.

یک فعل قوی برای استفاده، زور است.

Like in Star Wars, when they do that,

مثل جنگ ستارگان، وقتی آن‌ها این کار را انجام می‌دهند،

(groans)

(ناله می‌کند)

"You will do this thing, you don't have a choice."

«تو این کار را خواهی کرد، چاره‌ای نداری».

It's like that.

مثل اونه.

(slow music)

(موسیقی آهسته)

You should give me your hair.

باید موهایت را به من بدهی.

- What?

- چی؟

- I think you should shave off your hair,

- فکر می کنم باید موهایت را اصلاح کنی

and give it to me.

و به من بدهی.

- No. (laughs)

- نه. (می خندد)

(suspense music)

(موسیقی تعلیق)

(groaning)

(با ناله)

- Give me it!

- به من بده!

- Aly no, no, no, no!

- علی نه، نه، نه، نه!

- Give me it. - No Aly, no, no.

- به من بده - نه علی، نه، نه.

(shaving machine buzzling)

(زنگ ماشین اصلاح)

- In that situation, I forced him to shave his hair.

- در آن شرایط مجبورش کردم موهایش را بتراشد.

I can also use the verbs,

همچنین می توانم از افعال،

have, get, and make.

have، get و make استفاده کنم.

I forced him to shave his hair,

مجبورش کردم موهایش را بتراشد، مجبورش کردم موهایش را بتراشد، مجبورش کردم موهایش را بتراشد، مجبورش

I got him to shave his hair,

I made him shave his hair,

I had him shave his hair.

کردم موهایش را بتراشد.

They all in this context, mean the same thing,

همه آنها در این زمینه معنی یکسانی دارند،

but just remember, some causative verbs have to

اما فقط به یاد داشته باشید، برخی از افعال سببی باید

and some don't.

و برخی نه.

And, and remember that, the causative verb

و، و به یاد داشته باشید که، فعل سببی

will change with the time, with the tense,

با زمان تغییر می کند، با زمان،

if you need an -ing, the causative verb changes.

اگر به -ing نیاز دارید، فعل علّی تغییر می کند.

This one doesn't.

این یکی نداره

But anyway, back to pizza.

اما به هر حال، برگردیم به پیتزا.

I'm pretty hungry, are you hungry?

من خیلی گرسنه ام، تو گرسنه ای؟

- Yeah, I could eat.

- آره، میتونم بخورم.

- I could eat pizza, I think one of us should order pizza.

- من میتونم پیتزا بخورم، فکر کنم یکی از ما پیتزا سفارش بده.

- Okay.

- باشه.

Do you want me to--

آیا می خواهید من را ...

- Yeah, you should order it, yeah, thanks.

- بله، شما باید آن را سفارش دهید، بله، متشکرم.

Thanks man, yeah.

ممنون مرد، آره

You should put everything on it.

شما باید همه چیز را روی آن بگذارید.

- Everything?

- همه چيز؟

- Okay.

- باشه.

Hello?

سلام؟

(suspense music)

(موسیقی تعلیق)

What happened?

چی شد؟

I can say this.

من می توانم این را بگویم.

I made him order pizza.

مجبورش کردم پیتزا سفارش بده

Or I got him to order pizza.

یا از او خواستم پیتزا سفارش دهد.

- Everything yeah, and maybe some garlic bread as well.

- همه چیز بله، و شاید مقداری نان سیر نیز.

- I can also say, I had him order pizza.

- من هم می توانم بگویم، از او خواستم پیتزا سفارش دهد.

But this situation, that didn't feel like a force,

اما این وضعیت، که احساس نیرو

that didn't feel pressured,

نمی کرد، احساس فشار نمی کرد،

there was no obligation there,

هیچ تعهدی وجود نداشت،

but definitely, definitely, I was in control

اما قطعاً، قطعاً من تصمیم را

of the decision, right?

کنترل می کردم، درست است؟

So that is basically the meaning,

بنابراین اساساً

of these three causative verbs.

معنای این سه فعل علّی همین است.

I am in control of the decision,

من کنترل تصمیم

or of what happens.

یا اتفاقات را در دست دارم.

But in that last situation, where I said,

اما در آن موقعیت آخر که گفتم،

I got Tom to shave his head,

تام را وادار کردم تا سرش را بتراشد،

yes, I was in control of that situation,

بله، آن موقعیت را کنترل می کردم،

so those three verbs are good.

پس آن سه فعل خوب هستند.

But, there was also no choice.

اما، چاره ای هم نبود.

I pressured him, I forced him.

بهش فشار آوردم، مجبورش کردم.

That's why we use the verb force,

به همین دلیل است که ما از نیروی فعل

for that extra strength.

برای آن قدرت اضافی استفاده می کنیم.

Another example, if you change someone's mind like,

مثال دیگر، اگر نظر شخصی را تغییر دهید مانند،

Hey, do you wanna go to the pub?

هی، آیا می خواهید به میخانه بروید؟

No.

نه.

I'll buy the drinks.

من نوشیدنی ها را می خرم.

Okay.

باشه.

In this case, I want to say I changed his mind,

در این مورد، می‌خواهم بگویم نظرش را تغییر

I persuaded him, influenced him,

دادم، او را متقاعد کردم، او را تحت تأثیر قرار دادم،

convinced him to do something.

او را متقاعد کردم که کاری انجام دهد.

So I can use that causative verb persuade.

بنابراین می توانم از آن فعل سببی متقاعد کنم استفاده کنم.

I persuaded him to go.

من او را متقاعد کردم که برود.

And again, we can use other causative verbs,

و دوباره، می توانیم از افعال سببی دیگر،

things to notice.

چیزهایی که باید توجه کنیم استفاده کنیم.

Number one, remember that some verbs,

شماره یک، به یاد داشته باشید که برخی از افعال،

have to verb, some verbs don't.

باید فعل شوند، برخی از افعال نه.

Second thing, this verb takes the time,

نکته دوم، این فعل زمان

it takes the change intense.

می برد، تغییر را شدید می گیرد.

Third thing, when you say I got someone to do something,

نکته سوم، وقتی می گویید من کسی را مجبور به انجام کاری کردم

the feeling is that you persuaded them.

، احساس این است که شما او را متقاعد کردید.

So there's more of that feeling,

بنابراین این احساس

it's more that you pushed them to do something,

بیشتر است، بیشتر این است که شما آنها را برای انجام کاری تحت فشار قرار

you persuaded them in some way.

دادید، به نحوی آنها را متقاعد کردید.

And maybe you notice, the verb have, is missing here.

و شاید متوجه شده باشید، فعل have، در اینجا گم شده است.

The verb have, needs its own video,

فعل have, به ویدیوی خاص خود نیاز دارد،

so I will cover all of the things

بنابراین من

about have, in another video.

در ویدیوی دیگری همه موارد مربوط به have را پوشش خواهم داد.

But for now, here's another example with these verbs.

اما در حال حاضر، در اینجا یک مثال دیگر با این افعال است.

You should wear this.

باید اینو بپوشی

- No, you're all right.

- نه، حالت خوبه.

- No, I think you'll look really handsome in it.

- نه، من فکر می کنم شما در آن واقعا خوش تیپ به نظر می رسید.

- No, no, I'm okay.

- نه، نه، خوبم.

- You will wear it.

- تو آن را می پوشی.

- Okay, I'll wear it.

- باشه، می پوشمش.

(slow music)

(موسیقی آهسته)

- I got him to wear it,

- من او را مجبور به پوشیدنش کردم،

I persuaded him to wear it.

او را متقاعد کردم که آن را بپوشد.

Now, when you want to assist someone,

حالا، وقتی می خواهید به کسی کمک کنید،

to help them do something.

به او کمک کنید کاری انجام دهد.

For example, maybe I offer support to my friend

به عنوان مثال، شاید من

in a difficult time.

در شرایط سخت از دوستم حمایت کنم.

- Oh man, I can't do YouTube anymore,

- اوه مرد، من دیگه نمیتونم یوتیوب کار کنم،

it's so stressful. (sighs)

خیلی استرس داره. (آه می کشد

I've had enough.

) به اندازه کافی سیر شدم.

- Don't say that, don't even think it!

- اینو نگو، فکرش رو هم نکن!

You're amazing, you can do this, bro!

تو فوق العاده ای، می توانی این کار را انجام دهی، برادر!

I believe in you.

من به تو ایمان دارم.

Never give up!

هرگز تسلیم نشوید!

Used the verb in courage.

از فعل در شجاعت استفاده کرد.

- Thanks man,

- ممنون مرد،

thanks for encouraging me to continue.

ممنون که مرا تشویق کردی تا ادامه دهم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Notice again, the verb takes all the tense.

دوباره توجه کنید، فعل تمام زمان را می گیرد.

Thanks for...

با تشکر از...

Now we need an -ing verb.

حالا ما به یک فعل -ing نیاز داریم.

So, thanks for encouraging me,

بنابراین، از اینکه من را تشویق کردید، متشکرم،

and we need the to,

و ما نیاز داریم

to continue.

که ادامه دهیم.

And then maybe, my friend is having a problem.

و شاید دوست من مشکل داشته باشد.

- Oh man, I can't do these thumbnails,

- اوه مرد، من نمی توانم این تصاویر کوچک را انجام دهم،

they're so hard!

آنها خیلی سخت هستند!

- I know.

- میدانم.

Dude, don't worry though,

رفیق، با این حال، نگران نباش،

I'm gonna help you do your thumbnails.

من به شما کمک خواهم کرد تا تصاویر کوچک خود را انجام دهید.

- Yeah?

- آره؟

- Or I could have said, I'll help you to do your thumbnails.

- یا می‌توانستم بگویم، برای انجام ریز عکس‌هایتان به شما کمک می‌کنم.

The to it's not necessary, it's an option.

به آن ضروری نیست، این یک گزینه است.

- Dude, who are you speaking to?

- رفیق، با کی صحبت می کنی؟

- No one, shh!

- هیچ کس، هه!

And finally, to ask.

و در آخر بپرسم

Whether you're requesting something,

چه در حال درخواست چیزی باشید،

or maybe asking permission to do something,

چه ممکن است برای انجام کاری اجازه بخواهید

for example, he is asking permission.

، مثلاً او در حال درخواست اجازه است.

- Sorry, Aly, can I use your bathroom please?

- ببخشید، علی، می توانم از حمام شما استفاده کنم؟

Sorry, Aly, can I use your bathroom please, mate?

متاسفم، علی، می توانم از حمام شما استفاده کنم ، رفیق؟

Aly!

علی!

- What?

- چی؟

Oh sorry, did you just ask to use the bathroom?

اوه ببخشید، آیا شما فقط خواستید از حمام استفاده کنید؟

- Yeah. - Again?

- آره - از نو؟

Yeah, please mate.

آره لطفا رفیق

So with the verb ask,

بنابراین با فعل پرسیدن،

to, verb,

به، فعل،

and if you give permission to someone,

و اگر به کسی اجازه بدهید، به او

you let them do something.

اجازه می دهید کاری انجام دهد.

With the verb let, there is no to.

با فعل let، to وجود ندارد.

Yeah, I'll let you use the bathroom, that's fine.

بله، من به شما اجازه می دهم از حمام استفاده کنید ، خوب است.

- Thanks.

- با تشکر.

- You got the shits?

- تو چیزها را فهمیدی؟

- What?

- چی؟

No, no.

نه نه.

- I let him use the bathroom,

- اجازه دادم از دستشویی استفاده کند،

because he has diarrhea.

چون اسهال دارد.

So let's practice all of this, in the comments

پس بیایید همه این ها را تمرین کنیم، در نظرات

or in your notebook, where you take notes,

یا در دفترچه یادداشت خود، جایی که یادداشت می کنید،

wherever, it doesn't matter.

هر جا که مهم نیست.

Just practice, practice, practice it

فقط تمرین کنید، تمرین کنید،

with these questions.

با این سوالات تمرین کنید.

Number one, did your parents

شماره یک، آیا

use to let you eat sugary foods and drinks?

والدینتان به شما اجازه می‌دادند غذاها و نوشیدنی‌های شیرین بخورید؟

For me, no.

برای من، نه.

When I was young, my favorite drink was this,

وقتی جوان بودم، نوشیدنی مورد علاقه من این بود،

it was called a Slush Puppie,

اسمش یک توله سگ بود،

it's basically just ice and red.

این نوشیدنی در اصل فقط یخ و قرمز است.

I don't know, red sugar, whatever,

نمی دونم شکر قرمز هرچی

it's probably not healthy,

باشه احتمالا سالم نیست

but my mom, never let me drink it.

ولی مامانم هیچوقت نذاشت من بنوشم.

Number two, if you are feeling sleepy, lazy,

شماره دو، اگر احساس خواب‌آلودگی، تنبلی

you don't wanna do anything, but your friends call you

دارید، نمی‌خواهید کاری انجام دهید، اما دوستانتان با شما تماس می‌گیرند

and they're like, "Hey, come out to the pub."

و می‌گویند: "هی، بیا بیرون به میخانه."

How could they get you to join them?

چگونه می توانند شما را وادار کنند که به آنها بپیوندید؟

For me, my friends,

برای من، دوستانم،

they can get me to come out, if we're going somewhere fun.

آنها می توانند مرا وادار کنند که بیرون بیایم، اگر به یک مکان سرگرم کننده می رویم.

If there's good food, good people, good drinks,

اگر غذای خوب، مردم خوب، نوشیدنی خوب وجود داشته باشد،

then I'll come out.

من بیرون خواهم آمد.

But if you ask me to go to Leicester Square, or Piccadilly,

اما اگر از من بخواهید که برای بیرون رفتن به میدان لستر یا پیکادلی

to go out,

you'll never gonna get me to go there, never.

بروم، هرگز نمی‌توانید مرا مجبور کنید به آنجا بروم، هرگز.

Number three, when was the last time

شماره سه، آخرین باری

you encouraged someone, to do something?

که کسی را تشویق به انجام کاری کردید کی بود؟

Or when was the last time someone encouraged you

یا آخرین باری که کسی شما را تشویق

to do something?

به انجام کاری کرد کی بود؟

Number four, what does your boss

شماره چهار، رئیس

usually have you do every day?

شما معمولاً هر روز چه کاری انجام می دهد؟

For example, does your boss have you make coffee?

به عنوان مثال، آیا رئیس شما قهوه درست می کند؟

Does your boss have you

آیا رئیس شما

do the boring stuff in the office?

کارهای خسته کننده را در دفتر انجام می دهد؟

And finally number five,

و در نهایت شماره پنج

are you the older or younger, brother or sister?

، شما بزرگتر هستید یا کوچکتر، برادر یا خواهر؟

Does your brother or sister, make you

آیا برادر یا خواهرت باعث می

get things for them?

شود که برای آنها چیزهایی بگیری؟

For example, for me, I'm the younger brother,

به عنوان مثال، برای من، من برادر کوچکترم،

so, when we were kids,

بنابراین، وقتی بچه بودیم،

my oldest sister always,

خواهر بزرگترم همیشه مجبورم می کرد

made me get her stuff, like

وسایلش را بگیرم، مثل

glasses of juice, food, everything.

لیوان آب، غذا، همه چیز.

Thanks for watching,

با تشکر از تماشای شما

the worksheet for this lesson, is included in my eBook,

، کاربرگ این درس ، در کتاب الکترونیکی من گنجانده شده است،

this is full of worksheets, for my favorite videos.

این پر از کاربرگ است، برای ویدیوهای مورد علاقه من.

This will help you learn the vocabulary better,

این به شما کمک می کند واژگان را بهتر یاد بگیرید،

help you practice it in more interesting ways.

به شما کمک می کند آن را به روش های جالب تری تمرین کنید.

This is for my patrience,

این برای شکیبایی

and my YouTube channel members.

من و اعضای کانال یوتیوب من است.

And it updates every month.

و هر ماه آپدیت میشه

The link to get, it is in the description.

لینک دریافت، در توضیحات موجود است.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)