ENGLISH FLUENCY SECRETS | How to Disagree in English POLITELY

Hi there, this is Harry and welcome back  to Advanced English lessons with Harry,  

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید،

where I try to help you to  get a better understanding  

جایی که من سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید

of the English language. Help you to  prepare for those proficiency exams,  

. به شما کمک می کند تا برای آن امتحانات مهارت آماده شوید،

or just basically to improve your conversational  English, your business English. Whatever it is,  

یا فقط به طور اساسی برای بهبود مکالمه انگلیسی خود، انگلیسی تجاری خود. هر چه که باشد،

you've come to the right place, and we're very  happy to help you. And in this particular lesson,  

شما به جای درستی آمده‌اید، و ما بسیار خوشحالیم که به شما کمک می‌کنیم. و در این درس خاص،

we're going to focus on disagreement,  how to disagree in English, but politely.

ما بر روی اختلاف نظر تمرکز خواهیم کرد، چگونه در انگلیسی مخالفت کنیم، اما مؤدبانه.

Okay, so it's an advanced English lesson, looking  at ways and expressions you can use as to how to  

بسیار خوب، پس این یک درس انگلیسی پیشرفته است، به روش‌ها و عباراتی که می‌توانید برای

disagree with somebody, but in a polite way.  Of course, if we don't disagree with somebody,  

مخالفت با دیگران استفاده کنید، اما به روشی مؤدبانه. البته، اگر با کسی مخالف نیستیم،   می‌توانیم به

we can just simply say, I don't agree.  No, I don't I don't agree with you. No,  

سادگی بگوییم، موافق نیستم. نه، من با شما موافق نیستم. نه،

that's rubbish. Yeah. So that can  come across sometimes as a bit rude.  

این مزخرف است. آره بنابراین گاهی اوقات ممکن است کمی بی ادبانه به نظر برسد.

But if we want to be a bit polite, because  either it's a customer, or it's our boss,  

اما اگر بخواهیم کمی مؤدب باشیم، زیرا یا مشتری است، یا رئیس ماست،

or it's somebody we don't wish to upset,  or perhaps you're just a nice person,  

یا کسی است که نمی‌خواهیم ناراحت شویم، یا شاید شما فقط یک فرد خوب هستید،

and we don't like to be rude if we can avoid it,  then there are ways in which you can disagree,  

و ما دوست نداریم که باشیم اگر بتوانیم از آن اجتناب کنیم، بی‌ادب است، پس راه‌هایی وجود دارد که می‌توانید مودبانه مخالفت کنید

politely. As always, on many cases, we've got  10 of these, I'll give them to you one by one,  

. مثل همیشه، در بسیاری از موارد، 10 مورد از این موارد را داریم، من آنها را یکی یکی به شما می‌دهم،

and hopefully give you an example that you will be  able to use, or you will be able to practice them.

و امیدوارم مثالی برای شما بیاورم که بتوانید از آن استفاده کنید یا بتوانید آنها را تمرین کنید.

Okay, let's start. As I said, we've got 10. Number  one, really, and it's really with a question mark,  

باشه شروع کنیم همانطور که گفتم، ما 10 داریم. شماره یک، واقعاً، و واقعاً با علامت سؤال است،

really, and when we, we disagree with somebody,  we... it's all about the intonation. So if  

واقعاً، و وقتی با کسی مخالفیم، ما... همه چیز مربوط به لحن است. بنابراین، اگر

somebody says, black, and you think it's white,  they go, Really? Yeah, so your intonation or  

کسی بگوید، سیاه، و شما فکر کنید سفید است، آنها می روند، واقعا؟ بله، بنابراین لحن شما یا

your body language would suggest that you don't  agree, but it's not you're not being aggressive,  

زبان بدن شما نشان می دهد که موافق نیستید، اما به این معنی نیست که شما پرخاشگر نیستید،

or you're not being rude. Really? Is  that what you think? Really? Yeah. Okay,  

یا بی ادب نیستید. واقعا؟ آیا این همان چیزی است که شما به آن فکر می کنید؟ واقعا؟ آره بسیار خوب،

I think this order is in the bag. I think I've got  it. Really? Yeah, I think we've got a little bit  

فکر می‌کنم این سفارش در کیف است. فکر می کنم آن را دارم. واقعا؟ بله، من فکر می‌کنم کمی

more time to wait until we get the confirmation.  So it's intonation, body language. Really?

بیشتر زمان داریم که منتظر بمانیم تا تاییدیه را دریافت کنیم. بنابراین آهنگ، زبان بدن است. واقعا؟

That number two. I don't think so. I don't  think so. No, I don't think so. Now, again,  

اون شماره دو من اینطور فکر نمی کنم. من اینطور فکر نمی کنم. نه، من اینطور فکر نمی کنم. اکنون، دوباره،

here, it's about the intonation. So when  we use this, I don't think so, it's again,  

اینجا، در مورد لحن است. بنابراین وقتی  از این استفاده می‌کنیم، فکر نمی‌کنم، دوباره اینطور است،

it's a way of saying to somebody, I don't agree.  Okay. Yeah. So do you think we will get the job  

راهی برای گفتن به کسی است، من موافق نیستم. باشه. آره بنابراین فکر می‌کنید

done by the end of the week? Yeah, of course,  no problem. I think we'll actually have it  

تا پایان هفته کار را انجام دهیم؟ بله، البته، مشکلی نیست. فکر می‌کنم

completed tomorrow. I don't think so. There's  a lot more to this than you think. Okay. Do  

فردا آن را تکمیل کنیم. من اینطور فکر نمی کنم. خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. باشه. آیا

you think that customer is going to sign up to  that new contract? Yeah, I think he'll have no  

فکر می‌کنید مشتری می‌خواهد در آن قرارداد جدید ثبت‌نام کند؟ آره، فکر می‌کنم

choice when he sees that, you know, the effort  we've put in, you know that, you know, we have  

وقتی این را ببیند، چاره‌ای نخواهد داشت، می‌دانی، تلاشی که انجام داده‌ایم، می‌دانی که، می‌دانی، ما باید

to increase the cost? I don't think so. So it's  all the intonation that you put into this again,  

هزینه را افزایش دهیم؟ من اینطور فکر نمی کنم. پس این همه لحنی است که دوباره به این موضوع می‌دهید،

expressing your doubt, your uncertainty, or your  level of disagreement? I don't think so. Do you  

شک، عدم اطمینان یا سطح اختلاف خود را بیان می‌کنید ؟ من اینطور فکر نمی کنم. آیا

think we're going to win win this this cup?  Ah, I think yeah, it's in the bag. We've got  

فکر می‌کنید ما برنده این جام خواهیم بود؟ آه، فکر می کنم بله، در کیف است. ما

a great team this year. I think we will really  win it quite easily. I don't think so. Okay.

امسال تیم بزرگی داریم. من فکر می کنم ما واقعاً به راحتی آن را برنده خواهیم شد. من اینطور فکر نمی کنم. باشه.

Number three. Now, number three, again, about  intonation. Okay, all about where you put the  

شماره سه. حالا، شماره سه، دوباره، در مورد لحن. بسیار خوب، در مورد جایی که استرس را وارد می کنید،

stress, the words themselves are quite short. No  way. No way. No. But if you put a lot of emphasis  

خود کلمات بسیار کوتاه هستند. به هیچ وجه. به هیچ وجه. نه. اما اگر تاکید زیادی داشته باشید

and stress, no way. Yeah. So you know, or no way.  It really emphasises the fact that you don't agree  

و استرس داشته باشید، به هیچ وجه. آره بنابراین می دانید، یا هیچ راهی. این واقعاً بر این واقعیت تأکید می کند که شما

with what somebody is saying. I'm going to  go to the party, we're going to go out with  

با آنچه کسی می گوید موافق نیستید. من می‌روم به مهمانی، با

the friends. And I won't be back late. No way.  You've got school tomorrow, you're not going to  

دوستان می‌رویم بیرون. و من دیر بر نمی گردم به هیچ وجه. شما فردا مدرسه دارید،

any party tonight. So when that classic argument  between parent and child, they want to go out. But  

امشب به هیچ مهمانی نخواهید رفت. بنابراین، وقتی این مشاجره کلاسیک بین والدین و فرزند رخ می دهد، آنها می خواهند بیرون بروند. اما   می‌دانید

you know, the school tomorrow and you're going to  have a real difficult job trying to wake them up  

، مدرسه فردا و شما کار دشواری خواهید داشت که بخواهید آنها را بیدار کنید

and get them ready for school the next morning.  So No way. You're not going to the party on a  

و آنها را برای مدرسه صبح روز بعد آماده کنید. بنابراین هیچ راهی.

Wednesday or Thursday. Yeah. Friday, Saturday,  okay. But Monday through to Thursday? No way,  

چهارشنبه یا پنجشنبه به مهمانی نمی‌روید. آره جمعه، شنبه، باشه. اما از دوشنبه تا پنجشنبه؟ به هیچ وجه،

you're not going. So you disagree with  whatever somebody has asked you to do.

نمی روی. بنابراین شما با هر چیزی که کسی از شما خواسته است مخالف هستید.

Number four, I'd say the opposite. I'd say  the opposite. So when somebody says something,  

شماره چهار، من برعکس می گویم. من می گویم برعکس. بنابراین وقتی کسی چیزی می گوید،

and you want to disagree. Well, in fact, I'd  say the opposite. Or I'd say the opposite is  

و شما می خواهید مخالفت کنید. خب، در واقع، من برعکس می‌گویم. یا می‌توانم بگویم برعکس این است

true. Actually, this is how I believe it's  going to work. So you want to disagree with  

. در واقع، من معتقدم که این روش کار خواهد کرد. بنابراین می‌خواهید با

somebody. You don't want to have a row,  but you know, from experience or you know,  

کسی مخالفت کنید. شما نمی‌خواهید با هم مشاجره کنید، اما از تجربه یا می‌دانید،

because you know the person better  that this is not actually going to be  

چون فرد را بهتر می‌شناسید که در واقع اینطور نیست

the way it works out. It is going to be the  opposite. I'd say the opposite. Or in fact,  

برعکس خواهد بود . من برعکس میگم یا در واقع،

I'd say the opposite will happen. Just watch.  Yeah. So you could be having a discussion about  

من می گویم برعکس این اتفاق خواهد افتاد. فقط تماشا کن آره بنابراین می‌توانید درباره

the new election or election of a government  and your friend believes that the party from  

انتخابات جدید یا انتخاب یک دولت بحث کنید و دوستتان معتقد است که حزب

the left are going to win because the people  are unhappy. They're not happy about recent tax  

چپ پیروز خواهد شد زیرا مردم ناراضی هستند. آن‌ها از افزایش مالیات‌های اخیر خوشحال نیستند

increases, and they're worried about inflation  or jobs, whatever it is they're worried about.  

و نگران تورم یا مشاغل هستند، هر چه که هستند نگران هستند.

So your friend believes that people are going  to vote on mass for the parties on the left,  

بنابراین دوست شما معتقد است که مردم به صورت دسته جمعی به احزاب چپ رای می دهند،

and you say, Well, I'd say the opposite.  Even though people are a bit disgruntled  

و شما می گویید، خب، من برعکس می گویم. اگرچه مردم کمی

or unhappy with this government, at least they  know them. Yeah. But the party from the left,  

از این دولت ناراضی یا ناراضی هستند، حداقل آنها را می شناسند. آره اما حزب چپ،

they've got some very, very strange strategies,  very strange ideologies. I'm not so sure it's  

آنها استراتژی های بسیار بسیار عجیبی دارند، ایدئولوژی های بسیار عجیبی دارند. من مطمئن نیستم که به

going to be as easy as you think, for them to  get into power. So I'd actually say the opposite.

این آسانی که فکر می‌کنید برای آنها به قدرت برسد. بنابراین من در واقع برعکس می گویم.

Number five, and again, a very simple expression  and a way to disagree. Not necessarily,  

شماره پنج، و دوباره، یک عبارت بسیار ساده و راهی برای مخالفت کردن. نه لزوما،

not necessarily. So you're not saying no, and  you're not saying, I don't believe you, or I don't  

نه لزوما. بنابراین شما نه نمی گویید، و نمی گویید، من شما را باور نمی کنم، یا

agree. Not necessarily. So again, if we go back to  our discussion about politics and your friend or  

موافق نیستم. لازم نیست. بنابراین، دوباره، اگر به بحث خود درباره سیاست و دوست یا

friends or discussing it over a beer in the bar,  and they all have their input, the old say, what  

دوستانتان برگردیم یا درباره آن با نوشیدن آبجو در بار بحث کنیم، و همه آنها نظرات خود را داشته باشند، قدیمی ها می گویند،

they think is going to happen? And you say, Well,  not necessarily. You know, there's a possibility  

فکر می کنند چه اتفاقی می افتد؟ و شما می گویید، خب، نه لزوما. می دانید، این احتمال وجود دارد

that this other party are going to win. You know,  they're very, very good. They've got lots of young  

که این طرف دیگر برنده شود. می دانید، آنها خیلی، خیلی خوب هستند. آنها نامزدهای جوان زیادی دارند

candidates, they will appeal to the younger  voters. You know, there are a lot of people  

، آنها برای رای دهندگان جوان تر جذاب خواهند بود . می دانید، تعداد زیادی از مردم

now going to be voting for the first time. So I'm  not so sure this party are going to walk in as  

اکنون برای اولین بار رای می دهند. بنابراین مطمئن نیستم که این مهمانی مانند

they did the last time. So yeah, not necessarily.  Okay. So when we're asked, if something's going to  

دفعه قبل وارد شود. بنابراین بله، نه لزوما. باشه. بنابراین، وقتی از ما می‌پرسند که آیا قرار است اتفاقی

happen, or we believe something's going to happen,  we we might just disagree, but we don't want to  

بیفتد، یا فکر می‌کنیم که چیزی قرار است اتفاق بیفتد، ممکن است فقط مخالفت کنیم، اما نمی‌خواهیم

say definitely. So we might just use an expression  like, well, not necessarily. So a good way and a  

به طور قطع بگوییم. بنابراین ممکن است فقط از عبارتی مانند، خوب، نه لزوما استفاده کنیم. بنابراین یک راه خوب و یک

soft way, a gentle way, friendly way, polite way  to disagree. Not necessarily. Do you think this is  

روش نرم، یک روش ملایم، روش دوستانه، روشی مودبانه برای مخالفت کردن. لازم نیست. به نظر شما این کار

over? Do you think we'll ever get our salary  increase? Do you think we'll get a bonuses?  

تمام شده است؟ آیا فکر می‌کنید ما هرگز حقوق خود را افزایش خواهیم داد ؟ آیا فکر می کنید ما یک پاداش دریافت می کنیم؟

I think this company is really, really gone  downhill? Not necessarily. I mean, if we approach  

من فکر می کنم این شرکت واقعاً، واقعاً به سراشیبی رفته است ؟ لازم نیست. منظورم این است که اگر

the management in the right way, we approach  them with our ideas, perhaps they will listen,  

به شیوه درستی به مدیریت نزدیک شویم، با ایده‌های خود به آنها نزدیک شویم، شاید گوش کنند،

yeah, it's going to be difficult, but nothing is  over. Yes, until it is over. So not necessarily.

بله، مشکل خواهد بود، اما هیچ چیز تمام نشده است. بله، تا زمانی که تمام شود. بنابراین نه لزوما.

Number six, how can you say that? How can you say  that? So again, a way of expressing our doubt,  

شماره شش، چگونه می توانید این را بگویید؟ چطور می توانی چنین چیزی بگویی؟ بنابراین، دوباره، راهی برای ابراز تردید،

or a disagreement with something that somebody  says, How can you say that? So somebody makes  

یا مخالفت با چیزی که کسی می‌گوید، چگونه می‌توانید آن را بگویید؟ بنابراین یک نفر

a very strong statement, and you disagree with  it. And you really want to challenge them as to  

یک جمله بسیار قوی بیان می کند، و شما با آن مخالف هستید. و شما واقعاً می‌خواهید آنها را به چالش بکشید تا درباره

what they've said, see? How can you say that.  So for example, somebody is talking about the  

آنچه گفته‌اند، ببینید؟ چطور می توانی چنین چیزی بگویی. به عنوان مثال، کسی در مورد

level of immigration, it's a big hot potato in  Europe, and has been for several years. And so  

سطح مهاجرت صحبت می کند، این یک سیب زمینی داغ در اروپا است و چندین سال است که چنین بوده است. و بنابراین،

some people have very, very strong opinions,  whether immigrants should be allowed into  

برخی از مردم نظرات بسیار بسیار قوی دارند، که آیا باید به مهاجران اجازه ورود به

country should be allowed to stay. And  you might have a very different opinion,  

کشور داده شود، باید اجازه اقامت داشته باشند. و ممکن است نظر بسیار متفاوتی داشته باشید،

you might support the idea that your government  and your country should be generous and kind and  

ممکن است از این ایده حمایت کنید که دولت و کشور شما باید سخاوتمند و مهربان باشند و

open the doors to immigration. So when somebody  voices a different opinion, you might just say,  

درها را به روی مهاجرت باز کنند. بنابراین وقتی کسی نظر دیگری را بیان می‌کند، شما فقط می‌گویید،

well, how can you say that when these people  have lost everything, these people have risked  

خوب، چگونه می‌توانید بگویید که وقتی این افراد همه چیز را از دست داده‌اند، این افراد

everything, these people have walked for hundreds  and hundreds of kilometres to get here. You know,  

همه چیز را به خطر انداخته‌اند، این افراد صدها و صدها کیلومتر پیاده‌روی کرده‌اند تا به اینجا برسند. می دانید،

they're obviously desperate. So  how can you say that? So again,  

آنها آشکارا مستأصل هستند. پس چگونه می توانید این را بگویید؟ بنابراین، دوباره،

we're voicing our disagreement, but not in a  rude way, in a polite way. How can you say that?

ما مخالفت خود را ابراز می‌کنیم، اما نه به روشی بی‌ادبانه، به روشی مؤدبانه. چطور می توانی چنین چیزی بگویی؟

Number seven. Where's the logic in that? So  this is usually around facts and figures.  

شماره هفت. منطق در آن کجاست؟ بنابراین، این معمولاً در مورد حقایق و ارقام است.

So if somebody is just speaking, as we say, from  the top of their head, and it doesn't make sense,  

بنابراین، اگر کسی، همانطور که ما می‌گوییم، از بالای سرش صحبت می‌کند، و منطقی نیست،

the numbers don't stack up, you're just scratching  your head wondering, what does that all mean? You  

اعداد جمع نمی‌شوند، شما فقط سرتان را می‌خارانید و می‌پرسید، این به چه معناست؟

might say, Well, look, where's the logic in that?  Where's the logic in the argument that you've put  

ممکن است بگویید، خوب، ببینید، منطق در کجاست؟ منطق استدلالی که شما مطرح کردید کجاست

forward? You know, it doesn't make sense to me. So  I really can't agree with you. Where's the logic  

؟ میدونی برای من معنی نداره بنابراین من واقعاً نمی‌توانم با شما موافق باشم. منطق

in that? So it could be if your boss wants you to  all to work harder to get more products produced  

در آن کجاست؟ بنابراین ممکن است اگر رئیس شما از شما بخواهد که برای تولید محصولات بیشتر تلاش کنید

to increase the the stock of the products in the  warehouses. And you're questioning it because,  

تا موجودی محصولات در انبارها افزایش یابد . و شما آن را زیر سوال می برید زیرا،

well, if we're not selling the product, what's  the point of making more? We're going to run  

خوب، اگر ما محصول را نمی فروشیم، چه فایده ای دارد که بیشتر بسازیم؟

out of space, and then we'll have to rent  additional warehousing space to hold all this  

فضای خالی ما تمام خواهد شد و سپس باید فضای انبار اضافی را اجاره کنیم تا همه این

new product that we're producing. So where's  the logic in that? So when somebody explains  

محصول جدیدی را که در حال تولید هستیم نگهداری کنیم. پس منطق در آن کجاست؟ بنابراین، وقتی کسی

it to you about what the plan is, you scratch  your head and say, Well, I don't understand,  

به شما توضیح می‌دهد که این طرح چیست، سرتان را می‌خراشید و می‌گویید، خوب، من نمی‌فهمم،

where's the logic in that? So when somebody  presents one argument to you, and you don't  

منطق کجاست؟ بنابراین، وقتی کسی یک استدلال را به شما ارائه می‌کند، و شما

agree with it, and you question, the facts,  the figures, that justification for something,  

با آن موافق نیستید، و حقایق، ارقام، آن توجیه برای چیزی را زیر سوال می‌برید،

you might use the expression, where's the  logic, and that just doesn't make sense.

ممکن است از عبارت، کجاست، منطق استفاده کنید ، و این نتیجه نمی‌دهد. احساس، مفهوم.

Number eight, so here, we might be sounding  a little bit exasperated when somebody says  

شماره هشت، بنابراین در اینجا، ممکن است زمانی که کسی چیزی می‌گوید کمی عصبانی به نظر می‌رسد

something and maybe they repeated several  times, you might say Something like,  

و شاید چندین بار تکرار می‌کند، ممکن است چیزی شبیه به آن بگویید،

you can't honestly believe that. Come  on, you can't honestly believe. Or you  

نمی‌توانید صادقانه آن را باور کنید. بیا، نمی توانی صادقانه باور کنی. یا

can't honestly think that so you're really  asking them to think long and hard before  

نمی‌توانید صادقانه فکر کنید، بنابراین واقعاً از آنها می‌خواهید قبل از اینکه

they really confirm their view or their  opinion, you can't honestly think that,  

واقعاً نظر یا نظرشان را تأیید کنند، طولانی و سخت فکر کنند، نمی‌توانید صادقانه فکر کنید،

I know you a long time. I know the sort of person  you are. So somebody might be saying something,  

من مدت‌هاست که شما را می‌شناسم. من می‌دانم که شما چه نوع آدمی هستید. بنابراین ممکن است کسی چیزی بگوید،

just to be provocative. Lots of people do  they say things to create an argument to  

فقط برای تحریک کردن. بسیاری از مردم چیزهایی می‌گویند تا بحثی ایجاد کنند تا

get discussion going, and you might be a little  bit exasperated with it. So you, you say to them,  

بحث ادامه پیدا کند، و ممکن است کمی از آن عصبانی شوید. بنابراین، شما به آنها می گویید،

Well, you can't honestly believe that. I don't  believe that you believe that. I can't honestly  

خب، نمی توانید صادقانه آن را باور کنید. من باور نمی کنم که شما این را باور کنید. من صادقانه نمی توانم

believe that. Or do you honestly think that?  So you're checking what they say and how they  

این را باور کنم. یا صادقانه چنین فکر می کنید؟ بنابراین شما دارید بررسی می‌کنید که آنها چه می‌گویند و چگونه

say it. And do they really, really believe it?  So you're, you're trying to disagree with them,  

آن را می‌گویند. و آیا آنها واقعاً، واقعاً به آن اعتقاد دارند؟ بنابراین، شما سعی می کنید با آنها مخالفت کنید،

but in a polite way. So we say, you can't honestly  believe that or you can't honestly think that.

اما به روشی مؤدبانه. بنابراین ما می گوییم، شما نمی توانید صادقانه آن را باور کنید یا نمی توانید صادقانه چنین فکر کنید.

Number nine. It just doesn't make sense to me. It  just doesn't make sense to me. So this is a little  

شماره نه. فقط برای من منطقی نیست این فقط برای من معنی ندارد. بنابراین این

bit plainer. Yeah, it's a little bit more obvious  why you're disagreeing with somebody. Well, I hear  

کمی ساده تر است. بله، کمی واضح تر است که چرا با کسی مخالف هستید. خوب، می شنوم

what you're saying. Yeah. But it just doesn't make  sense to me, because so we give them the reasons  

چه می گویید. آره اما برای من منطقی نیست، زیرا به آنها دلایلی را ارائه می‌کنیم که

why we believe it doesn't make sense. So we are  disagreeing with them in a polite way. But we're  

چرا معتقدیم منطقی نیست. بنابراین ما به روشی مودبانه با آنها مخالفیم. اما ما

offering a counter argument, it doesn't make sense  to me, because, okay. Now, it could be simply  

یک استدلال متقابل ارائه می‌کنیم، برای من منطقی نیست، زیرا، بسیار خوب. اکنون، ممکن است به سادگی   به

simply that your partner suggests that, okay, I'll  pick up the kids from school, I'll drop them home,  

سادگی شریک زندگی‌تان پیشنهاد کند که، باشه، بچه‌ها را از مدرسه می‌گیرم، آنها را به خانه رها می‌کنم،

then I'll go back to the office and spend a  couple of hours there, then I'll come come  

سپس به دفتر برمی‌گردم و چند ساعتی را آنجا می‌گذرانم، سپس من به

back home. And then we can go out to the party.  And you say, Well, that seems a lot of journeys,  

خانه بر می گردم. و سپس می توانیم به مهمانی برویم. و شما می گویید، خب، به نظر می رسد سفرهای زیادی است،

that just doesn't make sense to me, why don't  we just get the kids to get the bus home,

برای من معنی ندارد، چرا بچه ها را به اتوبوس به خانه نمی رسانیم،

I'll be there 10 minutes after that, there'd  been no problems. And then I'll get a taxi,  

من 10 دقیقه بعد آنجا خواهم بود، آنجا. مشکلی نداشت. و سپس یک تاکسی می‌گیرم،

and I'll meet you at your office a little later.  So you don't have to do two or three different  

و کمی بعد شما را در دفترتان ملاقات می‌کنم. بنابراین لازم نیست دو یا سه سفر مختلف انجام دهید

journeys. And that's a lot better. It's, it  means less journeys, that time... less time  

. و این خیلی بهتر است. این به معنی سفر کمتر است، آن زمان... زمان کمتر

sitting in traffic. So your first suggestion,  it just doesn't make sense. To me, there's a few  

نشستن در ترافیک. بنابراین اولین پیشنهاد شما، منطقی نیست. برای من، چند گزینه وجود دارد

alternatives that we could think of, okay, so not  just say, no, no, that's a stupid idea. You know,  

که می‌توانیم به آنها فکر کنیم، خوب، بنابراین فقط نگوییم، نه، نه، این یک ایده احمقانه است. می‌دانی،

what are you doing there? It just doesn't  make sense to me, a lot more polite.

آنجا چه می‌کنی؟ فقط برای من منطقی نیست، خیلی مودبانه تر.

And then finally, number 10. This is when we get  a little bit excited. Okay. And again, with the  

و سپس در نهایت، شماره 10. این زمانی است که ما کمی هیجان زده می شویم. باشه. و دوباره، با

intonation, we can really express a little bit  of dissatisfaction. So you have to be really,  

لحن، ما واقعاً می‌توانیم کمی نارضایتی را ابراز کنیم. بنابراین باید واقعاً،

really careful how you say this, because even  though we're trying to suggest being polite,  

واقعاً مراقب نحوه گفتن این حرف باشید، زیرا اگرچه می‌خواهیم مودب بودن را به شما پیشنهاد کنیم

if you stress it too much, it might come across  a little bit impolite. Oh, that's ridiculous. Oh,  

اگر بیش از حد بر آن تأکید کنید، ممکن است کمی بی ادبانه به نظر برسد. اوه، این مسخره است. اوه،

that's ridiculous. So that's not such a bad way  to say it. But if you put too much stress on it,  

این مسخره است. بنابراین این روش چندان بدی برای بیان آن نیست. اما اگر استرس زیادی به آن وارد کنید،

That's ridiculous. So you're putting more stress  on it, the intonation is very definite that you  

این مضحک است. بنابراین استرس بیشتری روی آن وارد می‌کنید، لحن بسیار مشخص است که

don't agree, and it could come across as a  little bit rude. So if you sort of want to  

موافق نیستید، و ممکن است کمی بی ادبانه به نظر برسد. بنابراین، اگر می‌خواهید

treat it half as a joke, that's ridiculous that  nobody does that these days. Yeah. Okay. Oh,  

آن را به عنوان یک شوخی در نظر بگیرید، مضحک است که این روزها هیچ‌کس این کار را نمی‌کند. آره باشه. اوه،

that's a ridiculous suggestion,  that's not going to work at all.  

این یک پیشنهاد مسخره است، که به هیچ وجه جواب نمی دهد.

So you have been as polite as you can to  tell somebody that is not going to work.

بنابراین تا آنجا که می‌توانید مؤدبانه رفتار کرده‌اید و به کسی بگویید که کار نمی‌کند.

Now, there are lots and lots of other ways in  which we can disagree with people, you know,  

اکنون، راه‌های زیادی وجود دارد که می‌توانیم با آن‌ها با مردم مخالفت کنیم، می‌دانید،

we can say, Are you talking through  your hat? Or you're talking through  

می‌توانیم بگوییم، آیا با کلاه خود صحبت می‌کنید؟ یا از

your backside. Or you're talking a load  of poo. Yeah, there are lots of ways in  

پشت پشت خود صحبت می کنید. یا شما در حال صحبت از یک انبوهی از پوسیدگی هستید. بله، راه‌های زیادی وجود دارد

which we can tell somebody that we don't  agree, and they will be very definitely,  

که از طریق آنها می‌توانیم به کسی بگوییم که موافق نیستیم، و به طور قطع،

perhaps taken with a little bit of a joke, but  sometimes people can get offended, and they  

شاید با کمی شوخی گرفته شوند، اما گاهی اوقات مردم ممکن است آزرده شوند، و

would certainly appear to be impolite. So what  we're trying to stress is ways of disagreeing,  

مطمئناً به نظر می‌رسند بی ادب باش بنابراین آنچه که می‌خواهیم بر آن تاکید کنیم، روش‌های مخالفت،

but at the same time, being polite. So let me run  through them one more time, there are 10 of them.

اما در عین حال مودب بودن است. بنابراین اجازه دهید یک بار دیگر آنها را مرور کنم، 10 مورد از آنها وجود دارد.

Really? I don't think so. No way.  I'd say the opposite. In fact,  

واقعا؟ من اینطور فکر نمی کنم. به هیچ وجه. من برعکس میگم در واقع،

not necessarily. How can you say  that? Where's the logic in that?  

لزوماً نه. چطور می توانی چنین چیزی بگویی؟ منطق در آن کجاست؟

You can't honestly believe that  or you can't honestly think that.

شما نمی توانید صادقانه آن را باور کنید یا نمی توانید صادقانه چنین فکر کنید.

It just doesn't make sense to  me. That's ridiculous. Okay,  

فقط برای من معنی ندارد . مسخره است. بسیار خوب،

so 10 ways in which you can disagree,  but 10 ways in which you can disagree,  

بنابراین 10 روشی که از طریق آنها می توانید مخالفت کنید، اما 10 روشی که می توانید با آنها مخالف باشید،

disagree in a polite way. So that's the  end of this particular lesson. As always,  

به روشی مودبانه مخالف باشید. بنابراین این پایان این درس خاص است. مثل همیشه،

try to practice them, try to introduce them. Next  time you're having a discussion with your partner  

سعی کنید آنها را تمرین کنید، سعی کنید آنها را معرفی کنید. دفعه بعد که با شریکتان بحث می‌کنید دفعه

next time you have in a chat with your work  colleagues, whatever it is, try to use one or  

بعد که با همکاران کاری خود در گپ می‌روید، هر چه که باشد، سعی کنید از یکی یا

two of these when you have the opportunity  to have a disagreement or to disagree with  

دو مورد از این موارد در زمانی که فرصت دارید اختلاف نظر داشته باشید یا با

somebody and if you need some additional help,  come back to me www.englishlessonviaskype.com.  

کسی مخالفت کنید، استفاده کنید. اگر به کمک بیشتری نیاز دارید، به من مراجعه کنید www.englishlessonviaskype.com.

I try to give you a couple of more examples.  Okay, so this is Harry wishing you a good day.  

من سعی می کنم چند مثال دیگر برای شما بیاورم. خوب، پس این هری است که برای شما روز خوبی آرزو می کند.

Thanks for watching. Thanks for listening and, as  always, remember to join me for the next lesson

ممنون از ملاحظه تان. از اینکه گوش دادید متشکرم و مثل همیشه یادتان باشد برای درس بعدی به من بپیوندید