Using metaphors to speak English more fluently

Hi. I'm Gill from www.engvid.com,

سلام. من گیل از www.engvid.com هستم،

and today in this lesson, we're going to look at metaphors,

و امروز در این درس ، به استعاره ها می پردازیم،

which are a different way of using language, really. But these metaphors are used a lot

که واقعاً روشی متفاوت برای استفاده از زبان هستند. اما از این استعاره ها در زندگی روزمره بسیار استفاده می شود

in everyday life. You could also call them idioms. They're a little bit like idioms.

. می توانید آنها را اصطلاحات نیز بنامید. آنها کمی شبیه اصطلاحات هستند.

And there are a lot of them.

و تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

But I just want to mention that there are metaphors and similes, and they're similar

اما من فقط می خواهم به این نکته اشاره کنم که استعاره ها و تشبیهاتی وجود دارد و از جهاتی شبیه هستند

in a way, but different. So, a metaphor says one thing is another thing. So, for example,

، اما متفاوت هستند. بنابراین، یک استعاره می گوید یک چیز چیز دیگری است. بنابراین، برای مثال،

in my first sentence, here:

در اولین جمله من، اینجا:

"Thanks for helping me - you're an angel!"

"ممنون که به من کمک کردی - تو یک فرشته هستی!"

Okay? An angel is supposed to be a good person who helps people,

باشه؟ یک فرشته قرار است آدم خوبی باشد که به مردم کمک می کند،

but you're talking here to an ordinary human being

اما شما اینجا با یک انسان معمولی صحبت می کنید

and calling them an angel because they've helped you. Okay. So, you're saying:

و او را فرشته خطاب می کنید زیرا آنها به شما کمک کرده اند. باشه. بنابراین، شما می گویید:

"You are an angel."

"تو یک فرشته هستی."

So, "you" equals "angel". So, in a metaphor, it's saying something is or

پس «تو» برابر با «فرشته» است. بنابراین، در یک استعاره، این است که بگوییم چیزی هست یا

somebody is something else. The other type of style of speaking is called a simile, and

کسی چیز دیگری است. نوع دیگر از سبک صحبت کردن، تشبیه نامیده می شود، و

we'll have another lesson on that; a separate lesson. And with a simile, you don't say "A"

ما درس دیگری در مورد آن خواهیم داشت. یک درس جداگانه و با تشبیه نمی

is "B", you say "A" is like "B". So, with this one, you'd say:

گویید «الف» «ب» است، «الف» مثل «ب» است. بنابراین، با این یکی، می گویید:

"You are like an angel."

"شما مانند یک فرشته هستید."

Or: "You are as good as an angel."

یا: «تو مثل یک فرشته خوب هستی».

But with the metaphor: "You are an angel." So that's

اما با استعاره: « تو یک فرشته هستی». پس

the difference between metaphors and similes. So, please look at the other lesson about

این تفاوت بین استعاره و تشبیه است. بنابراین، لطفا به درس دیگر در مورد

similes to see some examples of that. Okay?

تشبیه نگاه کنید تا نمونه هایی از آن را ببینید. باشه؟

Right, so concentrating on metaphors.

درست است، پس روی استعاره ها تمرکز کنید.

"Thanks for helping me - you're an angel!" if someone

"ممنون که به من کمک کردی - تو یک فرشته ای!" اگر کسی

helps you. You could say this to somebody if they help you.

به شما کمک کند می توانید این را به کسی بگویید اگر به شما کمک کند.

"Thank you - you're an angel."

"متشکرم - شما یک فرشته هستید."

It's a nice compliment, a nice thing to say to somebody who's helped you.

این یک تعریف خوب است، یک چیز خوب برای گفتن به کسی که به شما کمک کرده است.

Second example:

مثال دوم:

"The people in that club are just a bunch of sheep!"

"افراد آن باشگاه فقط یک دسته گوسفند هستند!"

Okay? "A bunch", that's just sort of casual, informal word.

باشه؟ "یک دسته"، این فقط یک کلمه معمولی و غیررسمی است.

"A bunch", it means a group. A group.

«یک دسته» به معنای گروه است. یک گروه.

A group of people.

گروهی از مردم.

You can have a bunch of flowers. That's the normal use for "bunch". Bunch of flowers,

می توانید یک دسته گل داشته باشید. این استفاده معمولی از "دسته" است. دسته گل،

several flowers held together. But this is people who are being called sheep. They're

چند گل در کنار هم. اما این افرادی هستند که به آنها گوسفند می گویند. آنها

not literally sheep. People are not sheep; sheep are animals, people are humans. But

به معنای واقعی کلمه گوسفند نیستند. مردم گوسفند نیستند. گوسفند حیوانات هستند، مردم انسان هستند. اما

this is saying the people in that club are a bunch of sheep. They're behaving like sheep,

این می گوید افراد آن باشگاه یک دسته گوسفند هستند. آنها مانند گوسفند رفتار می کنند،

because what sheep do, they all stick together, they all stay together, and they all follow

زیرا کاری که گوسفندان انجام می دهند، همه به هم می چسبند ، همه با هم می مانند و همه به دنبال

each other. They all do the same thing. So this happens with people sometimes. They...

یکدیگر می آیند. همه آنها یک کار را انجام می دهند. بنابراین گاهی اوقات این اتفاق برای مردم می افتد. آنها...

They don't have their own independent ideas; they just copy what everybody else does. So

آنها ایده های مستقل خود را ندارند. آنها فقط کارهایی را کپی می کنند که دیگران انجام می دهند.

that's the meaning of this... This one. The people in that club are just a bunch of sheep.

پس معنی این... این یکی. افراد آن باشگاه فقط یک دسته گوسفند هستند.

Okay.

باشه.

This one is probably more of a positive thing to say to somebody:

این یکی احتمالاً بیشتر یک چیز مثبت است که به کسی بگویید:

"You're such a busy bee!"

"تو خیلی زنبور مشغولی!"

It maybe sounds a bit patronizing, perhaps. But if someone is really busy, you can say

شاید کمی حمایت کننده به نظر برسد. اما اگر کسی واقعاً مشغول است، می توانید بگویید

they're a busy bee. And the two b's is a sort of poetic thing, again. But busy bee. The

که او یک زنبور شلوغ است. و دو ب دوباره نوعی چیز شاعرانه است. اما زنبور شلوغ

thing about bees is... The bees that buzz around, they... They're always busy. They're

چیزی که در مورد زنبورها وجود دارد این است که ... زنبورهایی که در اطراف وزوز می کنند، آنها ... آنها همیشه مشغول هستند.

collecting pollen from flowers, and going back to the hive, and they're making honey.

آنها گرده گل ها را جمع آوری می کنند و به کندو برمی گردند و عسل درست می کنند.

So they seem to be busy all the time. So, to call a person a busy bee is that they are

بنابراین به نظر می رسد که آنها همیشه مشغول هستند. بنابراین، اینکه یک شخص را زنبور شلوغ خطاب کنیم، این است که او

also running around and doing things, and being very busy and working a lot, and never

نیز در حال دویدن و انجام کارهایی است، و بسیار مشغول است و زیاد کار می کند، و هرگز

stopping. Okay.

متوقف نمی شود. باشه.

Here's another one:

این یکی دیگر است:

"London is a melting pot of people and cultures."

"لندن دیگ ذوب مردم و فرهنگ ها است."

Okay, so London is a melting pot.

خوب، پس لندن یک دیگ ذوب است.

It's not literally a pot with food in it. It's a melting pot of people and

این به معنای واقعی کلمه یک قابلمه با غذا در آن نیست. این دیگ ذوب مردم و

cultures. The people and cultures aren't being thrown into a pot. London, the city, just

فرهنگ هاست. مردم و فرهنگ ها را به یک دیگ نمی اندازند. لندن، شهر، فقط

contains a lot of people from different cultures and different countries. Okay.

شامل افراد زیادی از فرهنگ‌های مختلف و کشورهای مختلف است. باشه.

Here's a good one from if you're... If you're working in an office or somewhere and you

اگر در یک اداره یا جایی کار می کنید و

have some ideas, and you tell them to your boss:

ایده هایی دارید و به رئیس خود می

"I had some good ideas but my boss shot them down."

گویید: "من ایده های خوبی داشتم اما رئیسم آنها را سرنگون کرد."

Okay? So to shoot something is like with a gun, [shooting noises], all these

باشه؟ بنابراین شلیک به چیزی مانند اسلحه، [صداهای شلیک]، همه این

good ideas that you've just produced, and your boss doesn't like them or he doesn't

ایده های خوبی است که شما به تازگی تولید کرده اید، و رئیستان آنها را دوست ندارد یا

like you maybe. But he shoots down your... All your ideas, and they come falling to the

شاید شما را دوست ندارد. اما او تمام ایده های شما را ساقط می کند و آنها روی زمین می افتند

floor. Not literally. Again, it's not literally true. Not literally true. It's just a picture

. نه به معنای واقعی کلمه. باز هم به معنای واقعی کلمه درست نیست. به معنای واقعی کلمه درست نیست. این فقط یک تصویر

in your mind, like your boss with a gun, shooting down your ideas. So he doesn't like any of

در ذهن شماست، مثل اینکه رئیستان با تفنگ، ایده های شما را ساقط می کند. بنابراین او هیچ یک

your ideas, he just shoots them. Destroys them. So, you had some good ideas, but my

از ایده های شما را دوست ندارد، او فقط آنها را شلیک می کند. آنها را نابود می کند. بنابراین، شما ایده های خوبی داشتید، اما

boss shot them down. Okay?

رئیس من آنها را سرنگون کرد. باشه؟

Another one:

"My head is so full of problems, it's spinning."

یکی دیگر:

"سرم آنقدر پر از مشکل است که می چرخد."

To spin is to go around, and around, and around, and around, like that. To spin.

چرخیدن به این معناست که به دور، و اطراف، و اطراف، و اطراف، مانند آن. چرخیدن.

Well, your head can't literally be

خوب، سر شما به معنای واقعی کلمه نمی تواند

going around, and around, and around, and around, and around because it would kill you

به اطراف، و اطراف، و اطراف ، و اطراف بچرخد، زیرا

probably if that happened. After two or three turns, you'd be dead. So it can't be true,

احتمالاً اگر این اتفاق بیفتد، شما را می کشد. بعد از دو سه چرخش، شما مرده اید. بنابراین به معنای واقعی کلمه نمی تواند درست باشد

literally. It's just a picture in your mind of your head. All these problems inside your

. این فقط یک تصویر در ذهن شما از سرتان است. تمام این مشکلات درون

head, it's making it feel, "Ooo", like that. Okay? So it's not literally true; it's just

سر شما، باعث می شود که احساس کنید، "اوو"، همینطور. باشه؟ بنابراین به معنای واقعی کلمه درست نیست. این فقط

an image, a picture.

یک تصویر است، یک عکس.

Now, here's a slightly different one:

حالا، این یک کمی متفاوت است:

"Her dress has a very loud pattern."

"لباس او الگوی بسیار بلندی دارد."

If you... Oh, I don't have a pattern on. This... Oh. This scarf has a slight pattern, stripes.

اگر شما... اوه، من الگوی روی آن ندارم. این... اوه. این روسری دارای طرحی کمی راه راه است.

It has some stripes and some slightly different colours, but I wouldn't call that a loud pattern.

چند راه راه و رنگ های کمی متفاوت دارد ، اما من آن را یک الگوی بلند نمی نامم.

If the pattern is loud, it's very strong. Lots of different colours and shapes, something

اگر الگوی بلند باشد، بسیار قوی است. بسیاری از رنگ ها و اشکال مختلف، چیزی

really strong. So, "loud", it's not to do with the sound in this case, it's to do with

واقعا قوی. بنابراین، "بلند"، در این مورد به صدا مربوط نمی شود، بلکه به

how it looks. So "loud" and "soft" for music, yes, but for a pattern, a loud pattern.

ظاهر آن مربوط می شود. بنابراین "بلند" و "نرم" برای موسیقی، بله، اما برای یک الگو، یک الگوی بلند.

So, next one:

بنابراین، مورد بعدی:

"People are flocking to the pop concert."

"مردم به کنسرت پاپ هجوم می آورند."

Now, the metaphor here is this

حال، استعاره در اینجا این

word: "flocking". And it goes back to sheep, because the collective word for sheep is a

کلمه است: «گله کردن». و به گوسفند برمی گردد، زیرا کلمه جمعی گوسفندان

flock of sheep. So, when you see sheep running across a field, they're all in a bunch. Like

گله گوسفند است. بنابراین، وقتی گوسفندانی را می بینید که در یک مزرعه در حال دویدن هستند، همه آنها در یک دسته هستند. همانطور

we said, bunch of sheep. But the proper name for that bunch is a flock. So, if people are

که گفتیم، دسته گوسفند. اما نام مناسب آن دسته گله است. بنابراین، اگر مردم

flocking to the pop concert, it's like they're sheep again. We're back to the sheep. So it's

به کنسرت پاپ هجوم بیاورند، مثل این است که دوباره گوسفند شده اند. ما به گوسفند برگشتیم. بنابراین

a little bit metaphorical, if you like. They're not just going, people are going to the pop

اگر دوست دارید کمی استعاری است. آنها فقط نمی روند، مردم به کنسرت پاپ می روند

concert; they're flocking in big groups, all going to the same place. Okay.

. آنها در گروه های بزرگ جمع می شوند و همه به یک مکان می روند. باشه.

Right, now this is about two people who were good friends, but... Oh:

درست است، حالا این در مورد دو نفر است که با هم دوست بودند، اما ... اوه:

"at first, but then things turned sour".

"اول، اما بعد، اوضاع خراب شد".

Now, usually in the literal world, things that turn sour are things like

در حال حاضر، معمولاً در دنیای واقعی، چیزهایی که ترش می شوند، چیزهایی مانند

milk. If you leave milk too long and you taste it, "ewl", horrible, that sort of cheesy taste.

شیر هستند. اگر شیر را خیلی طولانی بگذارید و طعم آن را بچشید، "جغد"، وحشتناک، آن طعم پنیری است.

Not very nice at all. And this has the same idea, really. Two people who are good friends

اصلا خیلی قشنگ نیست و این واقعاً همین ایده را دارد. دو نفر که در ابتدا دوستان خوبی هستند

to begin with, at first, but then things turned sour. It goes wrong. Something goes wrong.

، اما بعد اوضاع به هم ریخت. اشتباه می شود. یک چیزی اشتباهه.

They're not friends anymore. Maybe they had an argument, they disagreed.

آنها دیگر دوست نیستند. شاید بحثی داشتند، اختلاف داشتند.

Things turned sour. Okay.

اوضاع ترش شد باشه.

And let's end with quite a famous quotation from Shakespeare. I like quoting from Shakespeare;

و اجازه دهید با یک نقل قول معروف از شکسپیر به پایان برسانیم. من دوست دارم از شکسپیر نقل قول کنم.

he's one of my favourite writers. And what he said in one of his plays, he said:

او یکی از نویسندگان مورد علاقه من است. و آنچه در یکی از نمایشنامه هایش گفته است، می گوید:

"All the world's a stage."

«همه عالم صحنه است».

He's talking about the theatre, because he wrote plays, he was a

او از تئاتر می گوید، چون نمایشنامه می نوشت،

man of the theatre. So, he's saying all the world is a stage. Wherever you go, not just

مرد تئاتر بود. بنابراین، او می گوید تمام دنیا یک صحنه است. هر کجا که می روی، نه فقط

in the theatre, but everywhere. Because people are acting in some way.

در تئاتر، بلکه در همه جا. چون مردم به نوعی عمل می کنند.

"And all the men and women merely players",

"و همه مردان و زنان فقط بازیکن هستند"،

"merely", that means "just". Just players. Just. And "players"

"فقط"، که به معنای "فقط" است. فقط بازیکنان فقط و «بازیکنان

is another word for actors. Okay. They're just actors, people. He's saying people just

» واژه دیگری برای بازیگران است. باشه. آنها فقط بازیگر هستند، مردم. او می‌گوید مردم فقط

act their part, even if they're not in the theatre, they're playing a part in some way.

نقش خود را بازی می‌کنند، حتی اگر در تئاتر نباشند، به نوعی نقشی را بازی می‌کنند.

That's what... Well, it's not Shakespeare saying it. It's one of his characters in one

این چیزی است که ... خوب، شکسپیر آن را نمی گوید. این یکی از شخصیت های او در یکی

of his plays is saying it, so it's a bit different. So it's just one person's opinion in the play.

از نمایشنامه هایش است که آن را می گوید، بنابراین کمی متفاوت است. بنابراین فقط نظر یک نفر در نمایشنامه است.

"All the world's a stage. And all the men and women merely players. They have their exits",

"همه دنیا یک صحنه است. و همه زن و مرد فقط بازیکن هستند. آنها راه های خروجی دارند"

they go off, "and their entrances", they come in. They come and go. And they come

، "و ورودی هایشان" می روند، وارد می شوند. می آیند و می روند. و می آیند

and go. And they do what they do, they say what they say, and this character thinks they're

و می روند. و آن‌ها کاری را که انجام می‌دهند، می‌گویند، و این شخصیت فکر می‌کند که دارند

acting, just like in a theatre. So this is what's called an extended metaphor. Okay?

بازی می‌کنند، درست مثل یک تئاتر. بنابراین این همان چیزی است که به آن استعاره بسط داده می شود. باشه؟

Because we've got a metaphor, and adding... It's adding more and more ideas to it.

چون ما یک استعاره داریم و اضافه کردن... ایده های بیشتری به آن اضافه می کند.

"All the world's a stage", that's a simple metaphor, but then say more in the same way:

«همه دنیا یک صحنه است»، این یک استعاره ساده است ، اما بعد به همین شکل بیشتر بگویید:

"All the men and women are actors".

«همه زن و مرد بازیگر هستند».

They come in, they go out, they come in. So lots of different

آنها وارد می‌شوند، بیرون می‌روند، می‌آیند . چیزهای مختلفی

things that fit into that metaphor.

که در آن استعاره قرار می‌گیرند.

Okay, so I hope I've helped you to understand metaphors, whether English is your first language

بسیار خوب، امیدوارم به شما در درک استعاره ها کمک کرده باشم ، آیا انگلیسی زبان اول شماست

and you're studying English literature at school, or whether you're studying English

و شما در حال مطالعه ادبیات انگلیسی در مدرسه هستید، یا اینکه انگلیسی را

as a second language or as a foreign language, I hope this has been helpful, and given you

به عنوان زبان دوم یا به عنوان زبان خارجی مطالعه می کنید، امیدوارم این مفید بوده است، و همچنین به

some more vocabulary as well. And do look for the other lesson, which is about similes.

شما واژگان بیشتری داده است. و به دنبال درس دیگر باشید که در مورد تشبیهات است.

And this one, the metaphors, we have a quiz for you on the website: www.engvid.com.

و این یکی، استعاره ها، ما یک مسابقه برای شما در وب سایت داریم: www.engvid.com.

Please go and give it a try.

لطفا برو و امتحانش کن

And see you again soon.

و به زودی دوباره می بینمت

Okay? Bye.

باشه؟ خدا حافظ.