Speaking English - How to talk about STRESS

Hi. This is Gill at www.engvid.com, and today we're going to look at a particular type of

سلام. این Gill در www.engvid.com است، و امروز ما قصد داریم به نوع خاصی

thing that happens to people in their lives and also to look at the kind of way we describe

از اتفاقاتی که برای افراد در زندگی آنها رخ می دهد و همچنین به نوع توصیف

it in the English language. Okay? So, we're saying: "Don't get stressed out!" Right? Now,

ما در زبان انگلیسی نگاه کنیم. باشه؟ بنابراین، ما می گوییم: "استرس نشوید!" درست؟ در حال حاضر،

getting stressed out is, with modern life, there are so many demands; we have to do things

استرس گرفتن، با زندگی مدرن، خواسته های زیادی وجود دارد. ما باید کارها را

quickly, we have to survive, have somewhere to live, enough food to eat, somewhere to

سریع انجام دهیم، باید زنده بمانیم، جایی برای زندگی داشته باشیم، غذای کافی برای خوردن داشته باشیم، جایی برای

work, all of these things, and it causes a lot of stress. Okay? So this word "stress"

کار کنیم، همه اینها، و این باعث استرس زیادی می شود. باشه؟ بنابراین این کلمه "استرس

is when you're feeling very... Very upset and agitated, and worried because of everything

" زمانی است که شما خیلی احساس می کنید ... بسیار ناراحت و آشفته و نگران به دلیل هر کاری

that you have to do and everything that's happening, and whether you can cope with it

که باید انجام دهید و هر اتفاقی که در حال رخ دادن است و اینکه آیا می توانید با آن کنار بیایید

or not. So, modern life has a lot of stresses and strains. "Strains" are the same idea,

یا نه. بنابراین، زندگی مدرن استرس ها و فشارهای زیادی دارد . "تقویت" همان ایده است، در

really, things sort of pulling you around, making you do this and that, and you feel

واقع، چیزهایی به نوعی شما را به اطراف می کشاند، و شما را مجبور می کند این کار و آن را انجام دهید، و شما همیشه احساس

all the time you're having to do what other people want you to do, and you have no control

می کنید باید کاری را که دیگران از شما می خواهند انجام دهید، و هیچ کنترلی روی آن ندارید.

over what you're doing, all of that kind of thing. And it can be quite upsetting if you

کاری که داری انجام میدی، از این جور چیزها و اگر احساس نکنید کنترل اوضاع را در دست دارید، می تواند بسیار ناراحت کننده باشد

don't feel you're in control of the situation.

.

So... So we're saying: "Don't get stressed out!" This is maybe a little bit of advice

پس... پس می گوییم: "استرس نشو !" این شاید یک توصیه کوچک

in here, along with the way of expressing it, about how to cope with stress if you're

در اینجا باشد، همراه با نحوه بیان آن، در مورد چگونگی مقابله با استرس اگر

feeling stressed. Okay? So there's lots of pressure in the modern world, it can be traumatic,

احساس استرس می کنید. باشه؟ بنابراین فشار زیادی در دنیای مدرن وجود دارد، می تواند آسیب زا باشد،

it can cause you a lot of anxiety. We're always being bombarded by information, advertising:

می تواند باعث ایجاد اضطراب زیادی برای شما شود. ما همیشه توسط اطلاعات و تبلیغات بمباران می شویم:

"Buy this. Do this. You should be doing this." And there's a lot of pressure on people to

"این را بخر. این کار را بکن. تو باید این کار را انجام دهی." و فشار زیادی روی افراد برای

do things that maybe they don't really want to do or they don't see the point of doing,

انجام کارهایی وجود دارد که شاید واقعاً نمی‌خواهند انجام دهند یا هدفشان را نمی‌دانند،

but other people are pressurizing them to do it. Okay?

اما افراد دیگر آنها را برای انجام آن تحت فشار قرار می‌دهند. باشه؟

So... So what someone might say if they're in a job that is very, what we'd say highly

بنابراین... پس اگر کسی ممکن است بگوید اگر در شغلی باشد که بسیار

pressured, a job that is very busy with a lot of responsibilities, somebody might say:

تحت فشار است، کاری که ما می گوییم بسیار تحت فشار است، شغلی که بسیار شلوغ با مسئولیت های زیادی است، ممکن است کسی بگوید:

"I can't take the stress of this job!" Meaning: "I can't... I can't do it. I can't keep having

"من نمی توانم آن را تحمل کنم. استرس این شغل!" یعنی: "نمیتونم... نمیتونم انجامش بدم. نمیتونم

all this stress every day. It's too much."

این همه استرس رو هر روز داشته باشم. خیلی زیاده."

Okay? So: "I can't take the stress of this job!" All right?

باشه؟ بنابراین: "من نمی توانم استرس این کار را تحمل کنم!" خیلی خوب؟

One of the terms we use for when you're more comfortable with what you're doing is that

یکی از اصطلاحاتی که برای زمانی که شما با کاری که انجام می دهید راحت تر هستید استفاده می کنیم این است که

you're in your "comfort zone". It's like a zone, it's an area where you're comfortable.

در "منطقه راحتی" خود هستید. این مانند یک منطقه است، این منطقه ای است که شما در آن راحت هستید.

The things that you're happy doing, the things that you are confident doing, that's in your

کارهایی که از انجام آنها راضی هستید، کارهایی که از انجام آنها مطمئن هستید، در

comfort zone. So maybe being at home, watching television is in your comfort zone. Maybe

منطقه راحتی شما هستند. بنابراین شاید در خانه بودن، تماشای تلویزیون در منطقه راحتی شما باشد. شاید

going and playing some sports, going swimming which you enjoy, going out with friends may

رفتن و انجام برخی ورزش‌ها، رفتن به شنا که از آن لذت می‌برید، بیرون رفتن با دوستان

all be in your comfort zone where you are comfortable. Okay? So you stay inside your

همگی در منطقه آسایش شما باشد که در آن راحت هستید . باشه؟ بنابراین

comfort zone if you don't really want to try new things.

اگر واقعاً نمی خواهید چیزهای جدید را امتحان کنید، در منطقه راحتی خود می مانید.

But sometimes, it's a good idea to go outside your comfort zone or step outside your comfort

اما گاهی اوقات، ایده خوبی است که به خارج از منطقه راحتی خود بروید یا

zone just to test what you might be capable of doing. Okay? Just try a little something

فقط برای آزمایش آنچه که ممکن است قادر به انجام آن باشید، خارج شوید. باشه؟ فقط یک چیز

that's different to see how it goes. So it's not always a good idea to stay within your

متفاوت را امتحان کنید تا ببینید چگونه پیش می رود. بنابراین همیشه ایده خوبی نیست که همیشه در

comfort zone all the time. Try to step outside it occasionally. I often try to try something

منطقه راحتی خود بمانید. سعی کنید گهگاه از آن خارج شوید . من اغلب سعی می‌کنم چیز جدیدی را امتحان کنم

new, see how it goes, and if it's successful, then you feel great. "I've learnt something

، ببینم چطور پیش می‌رود، و اگر موفق شد، آن‌وقت احساس خوبی دارید. «اینجا چیز جدیدی یاد گرفتم

new, here", and then you feel good about yourself. Okay? So, this term also: "Pushing the envelope"

» و بعد احساس خوبی نسبت به خودتان دارید. باشه؟ بنابراین، این اصطلاح نیز: "فشار دادن پاکت"

is another way of saying "going outside your comfort zone", "stepping outside". The idea

راه دیگری برای گفتن "رفتن به خارج از منطقه آسایش خود"، "بیرون رفتن" است.

of being inside an envelope, you have a letter inside, but the envelope is closed. But if

تصور اینکه داخل یک پاکت هستید، یک نامه در داخل دارید، اما پاکت بسته است. اما اگر

you push the envelope, you're sort of pushing outside it, trying something new, something

پاکت را فشار دهید، به نوعی به بیرون از آن فشار می آورید، چیزی جدید، چیز

different. Okay? So trying new things.

متفاوتی را امتحان می کنید. باشه؟ بنابراین چیزهای جدید را امتحان کنید.

And then we're all different, we all have different personalities and we had different

و سپس همه ما متفاوت هستیم، همه ما شخصیت های متفاوتی داریم و

upbringings, childhoods, education, and so on, so everybody's different. Some people

تربیت، دوران کودکی، تحصیلات و غیره متفاوت بوده ایم ، بنابراین همه با هم متفاوت هستند. برخی افراد

actually like stress. Some people thrive on stress, meaning it gives them a lot of energy.

واقعاً استرس را دوست دارند. برخی افراد با استرس رشد می کنند ، به این معنی که انرژی زیادی به آنها می دهد.

Okay?

باشه؟

They get a lot of energy from stress. Stress produces this, I think it's a hormone,

آنها از استرس انرژی زیادی می گیرند. استرس این را تولید می کند، من فکر می کنم این یک هورمون است،

adrenaline, which gives people a boost and makes them want to run fast or do something

آدرنالین، که به مردم انرژی می دهد و آنها را به دویدن سریع یا انجام کاری

with a lot of energy and strength. So some people thrive on stress. Other people, they

با انرژی و قدرت زیاد وادار می کند. بنابراین برخی از افراد با استرس رشد می کنند. افراد دیگر

just cannot cope with stress. They can't do... They can't, you know... They can't do anything

نمی توانند با استرس کنار بیایند. آنها نمی توانند ... آنها نمی توانند، می دانید ... آنها نمی توانند با آن کاری انجام دهند

with it. They don't want to have any stress, because they can't manage it. They can't manage it.

. آنها نمی خواهند استرس داشته باشند، زیرا نمی توانند آن را مدیریت کنند. آنها نمی توانند آن را مدیریت کنند.

So "to cope" is to sort of manage something and be okay, but some people just cannot.

بنابراین "کنار آمدن" به نوعی مدیریت کردن چیزی و خوب بودن است، اما برخی افراد نمی توانند.

They're not okay if they're feeling stressed, because they don't know how to move ahead

آنها اگر احساس استرس می کنند خوب نیستند، زیرا نمی دانند چگونه با آن پیش بروند

with it. They can't use it, you know, to go ahead and do something positive. Or they can

. آنها نمی توانند از آن برای ادامه دادن و انجام یک کار مثبت استفاده کنند. یا احتمالاً می توانند

possibly learn to do that, though, with a different way of thinking about it. Okay.

یاد بگیرند که این کار را انجام دهند، هرچند، با روشی متفاوت در مورد آن فکر کنند. باشه.

So, then there... Psychologists love to divide things up into categories, and so here are

بنابراین، پس آنجا... روانشناسان دوست دارند چیزها را به دسته ها تقسیم کنند، بنابراین در اینجا

some types of stress which psychologists have identified. There are four here. There are

برخی از انواع استرس را که روانشناسان شناسایی کرده اند آورده شده است. اینجا چهار نفر هستند.

probably more, but just to look at these four types of stress. One of them is to do with

احتمالاً تعداد بیشتری وجود دارد، اما فقط باید به این چهار نوع استرس نگاه کرد. یکی از آنها مربوط به

time. So some people are always anxious about the time, and how much time they've got to

زمان است. بنابراین برخی از مردم همیشه نگران زمان هستند، و اینکه چقدر زمان برای

do something. They're worried about if they have a train to catch: "Oh, I'm going to miss

انجام کاری دارند. آنها نگران هستند که آیا قطاری برای گرفتن دارند: "اوه،

the train if I don't leave now." Always anxious about: "Oh, I've got to be somewhere else

اگر الان نروم قطار را از دست خواهم داد." همیشه نگران: "اوه، من باید به زودی جای دیگری

soon. I mustn't be late." And I don't like being late, so that's slightly one of my things.

باشم. نباید دیر بیام." و من دیر کردن را دوست ندارم، بنابراین این کمی یکی از چیزهای من است.

I'm often quite early because I hate to be late. So time is one of the issues with stress.

من اغلب خیلی زود هستم زیرا از دیر رسیدن متنفرم. بنابراین زمان یکی از مسائل استرس است.

People feel stressed if they think that they're going to be late or they haven't got enough

مردم اگر فکر کنند دیر می‌رسند یا وقت کافی

time for something.

برای کاری ندارند، احساس استرس می‌کنند.

Okay, the type of stress to do with situations that you find yourself in, where maybe you

بسیار خوب، نوع استرس مربوط به موقعیت‌هایی است که در آن قرار می‌گیرید، جایی که ممکن است

go into a room for a meeting and there's a feeling that you're not really in control

برای یک جلسه به اتاقی بروید و این احساس وجود داشته باشد که واقعاً در آن مرحله کنترل

of your life at that point. Other people seem to be controlling things and you don't feel

زندگی خود را ندارید. به نظر می رسد دیگران در حال کنترل امور هستند و شما احساس نمی کنید که

in control. So if you feel you're losing control of your life at any stage, that can cause

کنترل دارید. بنابراین اگر احساس می کنید در هر مرحله ای کنترل زندگی خود را از دست می دهید، می تواند باعث

stress. And also, it can affect... If you have... Everyone has a kind of sense of their

استرس شود. و همچنین، می تواند تاثیر بگذارد... اگر دارید... هر کس به نوعی از

status in society, so if people feel that they're losing their status for some reason...

جایگاه خود در جامعه احساس می کند، بنابراین اگر مردم احساس کنند که به دلایلی در حال از دست دادن موقعیت خود هستند...

If they are in a meeting and people are just not looking at you, if they're ignoring you

اگر در جلسه ای هستند. و مردم فقط به شما نگاه نمی کنند، اگر شما را نادیده می گیرند

as if you're not there, you think: "Oh, they don't think I'm important enough to look at

که انگار شما آنجا نیستید، فکر می کنید: "اوه، آنها فکر نمی کنند من آنقدر مهم هستم که بتوانم به آن نگاه کنم

or to speak to." So you sort of feel you're losing status, so that can cause stress. Okay?

یا با او صحبت کنم." بنابراین به نوعی احساس می‌کنید که وضعیت خود را از دست می‌دهید، بنابراین می‌تواند باعث استرس شود. باشه؟

Third type of stress: anticipation. To do with the future. If you're constantly worrying

نوع سوم استرس: انتظار. برای انجام با آینده. اگر مدام نگران این هستید

about what's going to happen in the future... "Oh, I've got a meeting next week and I've

که چه اتفاقی قرار است در آینده بیفتد... "اوه، من هفته آینده یک جلسه دارم و

got to give a talk, and I'm already getting stressed about it. What am I going to do?"

باید صحبت کنم، و در حال حاضر در مورد آن استرس دارم. می خواهم انجام دهم؟"

And you might be having a panic attack or something, and hyperventilating. That's when

و ممکن است دچار یک حمله پانیک یا چیز دیگری شده باشید و در حال تهویه بیش از حد باشید. آن وقت است که

you can't breathe properly, like that. Anticipation, thinking, thinking, thinking all the time

نمی توانی درست نفس بکشی، مثل آن. پیش بینی، فکر کردن، فکر کردن، فکر کردن همیشه

about something and getting obsessed about it, rather than maybe just sitting down and

به چیزی و وسواس در مورد آن، به جای اینکه بنشینید و

thinking: "Okay, well, I'm giving a talk next week. I'd better start writing down some ideas

فکر کنید: "بسیار خوب، خوب، من هفته آینده سخنرانی خواهم کرد. بهتر است شروع به نوشتن چند ایده کنم.

for my talk." But if you don't do the practical side of it, you are going to get stressed

برای صحبت من." اما اگر جنبه عملی آن را انجام ندهید،

by the thought of not being prepared for that talk or whatever it is. Okay?

با این فکر که برای آن سخنرانی یا هر چیز دیگری آماده نیستید دچار استرس می شوید. باشه؟

And finally, the type of stress, encounter, which means meeting, meeting people. Some

و بالاخره نوع استرس، برخورد، یعنی ملاقات، ملاقات با افراد. برخی از

people love to meet new people, meeting strangers and getting to know them. Other people are

افراد عاشق ملاقات با افراد جدید، ملاقات با غریبه ها و آشنایی با آنها هستند. دیگران از آنها می

scared of... Afraid of meeting new people or maybe they are people that you know, but

ترسند... از ملاقات با افراد جدید می ترسند یا شاید آنها افرادی هستند که شما آنها را می شناسید،

you don't really want to see them again, you feel a bit threatened by them for some reason,

اما واقعاً نمی خواهید آنها را دوباره ببینید، به دلایلی از جانب آنها کمی احساس خطر می کنید،

maybe for good reasons. So the thought of meeting a certain person again who maybe you

شاید به دلایل خوب. بنابراین فکر ملاقات دوباره با یک شخص خاص که شاید

had an argument with could create stress, and you think: "Oh, I'm not going to go. I'm

با او دعوا داشته باشید می تواند استرس ایجاد کند و فکر کنید: "اوه، من نمی روم. من

not going to that party because that person might be there, so I'm going to stay home

به آن مهمانی نمی روم زیرا ممکن است آن شخص آنجا باشد. بنابراین من به

instead." And that's what happens with people who can't cope with stress often withdraw

جای آن در خانه می مانم." و این همان چیزی است که برای افرادی که نمی توانند با استرس کنار بیایند، اغلب

from society; they stay at home, they don't go out sometimes.

از جامعه کنار می روند. آنها در خانه می مانند، گاهی اوقات بیرون نمی روند.

So it's a sad situation to get into.

بنابراین شرایط غم انگیزی است.

So I think my main piece of advice from this lesson is to just try stepping outside your

بنابراین فکر می‌کنم توصیه اصلی من از این درس این است که فقط سعی کنید

comfort zone occasionally, try new things, test yourself out, try some new things, and

گاهی اوقات از منطقه راحتی خود خارج شوید، چیزهای جدید امتحان کنید، خودتان را امتحان کنید، چیزهای جدید را امتحان کنید، و

you can gain confidence from that, finding: "Oh, I can do that. I didn't think I could

می‌توانید از آن اعتماد به نفس کسب کنید، و دریابید: «اوه، من می‌توانم من فکر نمی کردم بتوانم

do that, and I've just done it", whatever it is. Parachuting from a plane or anything

این کار را انجام دهم، و فقط آن را انجام داده ام، هر چه که هست. چتربازی از هواپیما یا هر

like that. So you can get a huge boost of confidence just by trying something new occasionally.

چیز دیگری. بنابراین می توانید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، فقط با امتحان کردن گهگاه چیزهای جدید.

All right? And avoiding stress.

خیلی خوب؟ و اجتناب از استرس

So, okay, well I hope that's been helpful and also taught you maybe some new vocabulary

بنابراین، بسیار خوب، امیدوارم که مفید بوده باشد و همچنین ممکن است واژگان جدیدی را نیز به شما آموزش داده

as well, connected with the subject. So if you'd like to take a quiz,

باشد که با موضوع مرتبط است. بنابراین اگر می خواهید در یک مسابقه شرکت کنید،

please go to the website, www.engvid.com, and do a quiz.

لطفاً به وب سایت www.engvid.com بروید و یک مسابقه انجام دهید.

And if you'd like to subscribe to my YouTube channel,

و اگر می خواهید در کانال یوتیوب من مشترک شوید،

that would be great. And look forward to seeing you again next time.

عالی خواهد بود. و مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما هستم.

Okay. Bye for now.

باشه. فعلا خداحافظ.