Learn about the sport of CRICKET: rules, vocabulary, culture, and more!

Hello.

سلام.

I'm Gill from engVid, and today's lesson is on the subject of cricket; the game of cricket,

من گیل از engVid هستم، و درس امروز با موضوع کریکت است. بازی کریکت

which is a very English sport.

که یک ورزش بسیار انگلیسی است.

And you might be thinking: "Well, how is this useful for me?

و ممکن است فکر کنید: "خب، این چگونه برای من مفید است؟

I'm trying to learn English."

من سعی می کنم انگلیسی یاد بگیرم."

So, it's useful to you for the vocabulary; the words connected with cricket.

بنابراین، برای واژگان برای شما مفید است. کلمات مرتبط با کریکت

You might find it useful, for example, to watch a cricket match on television and listen

ممکن است برایتان مفید باشد، برای مثال، تماشای مسابقه کریکت در تلویزیون و گوش دادن

to the commentary, and see if you can follow it, if you recognize some of these words appearing.

به تفسیر، و دیدن اینکه آیا می توانید آن را دنبال کنید، آیا متوجه می شوید که برخی از این کلمات ظاهر می شوند یا خیر.

It's usually at a... quite a... the commentary is quite quick, so it's a good test for you

معمولاً در یک ... کاملاً ... تفسیر بسیار سریع است، بنابراین آزمایش خوبی برای شماست

to see if you can follow it and hear all the particular words.

که ببینید آیا می توانید آن را دنبال کنید و همه کلمات خاص را بشنوید.

And apart from the vocabulary itself and having some practice at listening, if you listen

و جدای از خود واژگان و تمرین در گوش دادن، اگر

to a commentary, some of the cricket terms are used in idioms and metaphors in everyday

به تفسیری گوش دهید، برخی از اصطلاحات کریکت در اصطلاحات و استعاره ها در زندگی روزمره استفاده می

life, even by people who don't really know they're connected with cricket.

شود، حتی توسط افرادی که واقعاً نمی دانند با کریکت ارتباط دارند. .

So, we'll be looking at those later in the lesson.

بنابراین، بعداً در درس به آنها خواهیم پرداخت.

In the second part of the lesson we'll be looking at eleven idioms/metaphors connected

در بخش دوم درس ، یازده اصطلاح/استعاره مرتبط

with cricket, so this should all be useful to you in your... expanding your English vocabulary.

با کریکت را بررسی خواهیم کرد، بنابراین همه اینها باید در گسترش دایره لغات انگلیسی برای شما مفید باشد.

So, here we go.

پس بزن که بریم.

And it's also of cultural interest, of course, to see what strange sports English people

و البته جالب است که ببینیم انگلیسی‌ها چه ورزش‌های عجیبی

play, and also some other countries who play cricket as well.

انجام می‌دهند و همچنین برخی کشورهای دیگر که کریکت بازی می‌کنند .

So, let's have a look.

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم.

So, it's a very English sport; traditionally it's English.

بنابراین، این یک ورزش بسیار انگلیسی است. به طور سنتی انگلیسی است.

There's a picture of a bat; cricket bat, and the cricket ball, there.

تصویری از خفاش وجود دارد. چوب کریکت، و توپ کریکت، آنجا.

So, basically, like with a lot of sports, you have a "team" of players - the members

بنابراین، اساسا، مانند بسیاری از ورزش ها، شما یک "تیم" از بازیکنان دارید -

of the cricket team are called "players", and each team has eleven players.

اعضای تیم کریکت "بازیکن" نامیده می شوند و هر تیم یازده بازیکن دارد.

Okay?

باشه؟

And there's a "captain" who's the person in charge of the team; the captain.

و یک "کاپیتان" که مسئول تیم است. کاپیتان.

Okay.

باشه.

The place where the game is played is called a "cricket ground", so it's a big open space

مکانی که در آن بازی انجام می شود "زمین کریکت" نامیده می شود، بنابراین یک فضای باز بزرگ

with grass; and, of course, room for people to sit and watch.

با چمن است. و البته فضایی برای نشستن و تماشای مردم.

In the middle of the big open space is a smaller area called the "pitch", which is a long,

در وسط فضای باز بزرگ، یک منطقه کوچکتر به نام "زمین" وجود دارد که یک قطعه طولانی و

narrow piece, like that, piece of grass; long, narrow piece of grass called the "pitch".

باریک است، مانند آن، قطعه چمن. یک قطعه چمن باریک و بلند به نام "زمین".

And this is where... people have to run backwards and forwards on the pitch sometimes.

و اینجاست که... مردم باید گاهی در زمین به عقب و جلو بدوند.

I'll explain that in a minute.

یه دقیقه دیگه توضیح میدم

There's the pitch, and at both ends of the pitch is something called a "wicket".

زمین وجود دارد، و در هر دو انتهای زمین چیزی به نام "ویکت" وجود دارد.

I think I better draw a wicket as well.

فکر می کنم بهتر است یک ویکت هم بکشم.

That's a wicket.

این یک ویکت است.

So, the wicket is made up of three sticks that go into the ground; they're wooden - they're

بنابراین، دریچه از سه چوب تشکیل شده است که به داخل زمین می روند. آنها چوبی هستند - آنها

called "stumps".

را "کاخه" می نامند.

So, three stumps go into the ground.

بنابراین، سه کنده به زمین می روند.

And two...

و دو ...

Two little pieces of wood sit on top - those are called "bails" on top.

دو تکه چوب کوچک روی آن نشسته اند - به آن ها "ضمانت" در بالا می گویند.

So, the point of the wicket is that if somebody throws the ball or bowls the ball at the person

بنابراین، هدف ویکت این است که اگر کسی توپ را به طرف شخص چوب‌دار پرتاب کند یا توپ را به سمت او پرتاب کند

with the bat, if the ball hits the wicket and the bails fall off, that batsman is finished;

، اگر توپ به ویکت برخورد کند و وثیقه‌ها بیفتند، آن ضربه‌زن تمام شده است.

he can't continue playing and somebody has to come and replace him.

او نمی تواند به بازی ادامه دهد و یک نفر باید بیاید و او را جایگزین کند.

So, that's part of the game.

بنابراین، این بخشی از بازی است.

So, at the end of the pitch in both places you have the wicket.

بنابراین، در انتهای زمین در هر دو مکان ، ویکت دارید.

Okay.

باشه.

So, then you have the "bat", which the "batsman" uses, which is made of a wood from a willow;

بنابراین، شما "خفاش" را دارید که "خفاش" از آن استفاده می کند، که از چوب بید ساخته شده است.

willow tree, so it's quite hard.

درخت بید، بنابراین بسیار سخت است.

There's a "ball", which is covered in red leather, traditionally.

یک "توپ" وجود دارد که به طور سنتی با چرم قرمز پوشانده می شود .

Okay.

باشه.

There are two "batsmen"; one at each end of the pitch.

دو "batsmen" وجود دارد. یکی در هر انتهای زمین

There's a "bowler" who belongs in the other team, who throws the ball like this, bowls

یک "بولر" متعلق به تیم دیگر وجود دارد که توپ را به این شکل پرتاب می کند،

the ball at the batsman, and the batsman has to hit the ball.

توپ را به سمت ضربه زن می اندازد، و ضربه زن باید توپ را بزند.

So, it's a little bit like American baseball; that sort of idea, but not... the details

بنابراین، کمی شبیه بیسبال آمریکایی است. چنین ایده ای است، اما نه...

are different.

جزئیات متفاوت است.

Okay.

باشه.

"Bowler", and you'll also have "fielders" - these are people also from the same team

"Bowler"، و شما همچنین "fielders" خواهید داشت - اینها نیز افرادی از

as the bowler who are standing around the field.

همان تیم بولر هستند که در اطراف زمین ایستاده اند .

Some are close to the pitch, some are further away, but they're all waiting to see what

برخی نزدیک به زمین هستند، برخی دورتر، اما همه آنها منتظرند ببینند

happens when the batsman hits the ball because they have to run after that ball and get it

وقتی ضربه زن توپ را می زند چه اتفاقی می افتد زیرا باید دنبال آن توپ بدوند

back as quickly as possible.

و در سریع ترین زمان ممکن توپ را پس بگیرند.

If they don't get the ball back, the two batsmen can run backwards and forwards on the pitch,

اگر توپ را پس نگیرند، این دو ضربه زن می توانند در زمین به عقب و جلو بدوند و

scoring points, which are called "runs".

امتیاز بگیرند که به آن «ران» می گویند.

So, they want to try to stop them scoring too many points, so they get the ball back

بنابراین، آن‌ها می‌خواهند مانع از کسب امتیاز بیش از حد آن‌ها شوند تا در

as quickly as possible.

سریع‌ترین زمان ممکن توپ را پس بگیرند.

Okay.

باشه.

So, the "pavilion" is the sort of building at the edge of the... of the cricket ground

بنابراین، "پاویون" نوعی ساختمان در لبه زمین کریکت است

where the cricket players go into and come out of.

که بازیکنان کریکت به داخل آن می روند و از آن بیرون می آیند.

When they're ready to play, they come out of the pavilion.

وقتی برای بازی آماده می شوند، از غرفه بیرون می آیند .

When... when maybe they've been knocked out, they go back into the pavilion, so that's...

وقتی... وقتی ممکن است ناک اوت شده باشند، به غرفه برمی گردند، پس این

the pavilion is quite important.

... غرفه بسیار مهم است.

So, when the batsmen are batting, they are "in", so that's called an "innings".

بنابراین، هنگامی که batsmen ها در حال ضربه زدن هستند، آنها "in" هستند، بنابراین به آن "innings" می گویند.

So, the length of time they can stay in and score points or runs is called an "innings".

بنابراین، مدت زمانی که آنها می توانند در آن بمانند و امتیاز یا دویدن بگیرند، "اینینگ" نامیده می شود.

And then if they're sort of knocked out, then they go...

و سپس اگر به نوعی ناک اوت شوند، می روند...

They may have scored 60...

آنها ممکن است 60...

60 runs and that was their innings.

60 ران به ثمر رسانده باشند و اینینگ آنها بود.

Okay.

باشه.

If they're "out", if they make a mistake, if the wicket is hit by the ball or other

اگر آنها "اوت" هستند، اگر اشتباه می کنند، اگر ویکت با توپ یا

ways of getting them out, then they're out; they're finished - they have to go back to

راه های دیگر بیرون آوردن آنها برخورد می کند، آنها بیرون هستند. آنها تمام شده اند - آنها باید

the pavilion.

به پاویون برگردند.

Okay?

باشه؟

They can be "bowled out" by the ball hitting the wicket.

آنها را می توان با برخورد توپ به ویکت "کاسه بیرون" کرد.

They can be "caught out".

می توان آنها را "گرفت".

If they hit the ball and it goes up into the air, and one of the fielders catches the ball

اگر توپ را بزنند و به هوا برود، و یکی از زمین‌بازان توپ را

before it hits the ground, then they've been caught out.

قبل از برخورد به زمین بگیرد، پس از آن خارج شده‌اند.

If the ball hits the ground first, then they're still okay.

اگر ابتدا توپ به زمین برخورد کرد، پس آنها هنوز مشکلی ندارند.

But if they catch the ball and it hasn't yet hit the ground, they have been caught out.

اما اگر توپ را بگیرند و هنوز به زمین نخورده باشد ، بیرون گرفته شده اند.

Okay.

باشه.

There's also a thing called "LBW", which stands for "leg before wicket".

همچنین چیزی به نام "LBW" وجود دارد که مخفف "leg before wicket" است.

I don't fully understand that rule, but sometimes some batsmen can be out because they've put

من این قانون را کاملاً درک نمی‌کنم، اما گاهی اوقات برخی از batsmen‌ها می‌توانند بیرون بیایند، زیرا

their leg in front of the wicket when they shouldn't have, so that's another thing you

پای خود را در مقابل ویکت قرار داده‌اند، در حالی که نباید می‌بودند، بنابراین این مورد دیگری است که

might hear being mentioned.

ممکن است شنیده شود.

Okay.

باشه.

So, then there's a thing called an "over".

بنابراین، پس از آن چیزی به نام "تمام" وجود دارد.

This is when the bowler throws six balls...

این زمانی است که کاسه‌زن شش توپ را پرتاب می‌کند...

So, you have to have six balls bowled to count as an over, so everything's divided up into

بنابراین، شما باید شش توپ کاسه‌شده داشته باشید تا به‌عنوان یک اوور حساب شود، بنابراین همه چیز به

sections like that, so that's an "over".

بخش‌هایی مانند آن تقسیم می‌شود، بنابراین این یک «تمام» است.

A "run" is when either the batsmen run from one end of the pitch to the other, or when

"ران" زمانی است که یا خفاش‌ها از یک سر زمین به سر دیگر می‌دوند، یا زمانی

they've hit the ball.

که توپ را زده‌اند.

They can score four runs if they hit the ball, and it goes right to the end of the field

آنها می توانند چهار ران در صورت ضربه زدن به توپ به دست بیاورند و توپ مستقیماً به انتهای زمین

and over a boundary without anybody being able to catch it.

و بالای یک مرز می رود بدون اینکه کسی بتواند آن را بگیرد.

If it rolls over the boundary, they've scored four runs.

اگر از مرز عبور کند، چهار ران به ثمر رسانده اند .

They can score six runs.

آنها می توانند شش ران به ثمر برسانند.

If they do that and the ball goes up into the air and it doesn't touch the ground before

اگر این کار را انجام دهند و توپ به هوا برود و قبل از رسیدن به مرز به زمین نرسد

it reaches the boundary...

...

If it goes...

اگر برود...

Sometimes it goes into the crowd of spectators; it might hit somebody, but if it stays up

گاهی به میان جمعیت تماشاگران می رود. ممکن است به کسی برخورد کند، اما اگر

in the air then they've hit a six.

در هوا بماند، آن‌ها یک شش را زده‌اند.

Okay?

باشه؟

So, they're just sort of clocking up runs that way, or actually literally running up

بنابراین، آن‌ها فقط به‌گونه‌ای در حال افزایش دویدن به این شکل هستند، یا در واقع به معنای واقعی کلمه در زمین بالا

and down the pitch.

و پایین می‌روند.

Okay, so the points that they're earning, the runs are called the "score".

بسیار خوب، بنابراین امتیازهایی که آنها کسب می کنند ، اجراها "امتیاز" نامیده می شود.

And usually somewhere in the cricket ground at the side somewhere, where everyone can

و معمولاً جایی در زمین کریکت در کنار جایی، جایی که همه می توانند

see, is a "scoreboard" - a big board with lots of numbers on.

ببینند، یک "تخته امتیاز" است - یک تخته بزرگ با تعداد زیادی اعداد.

This is a small version of a scoreboard.

این یک نسخه کوچک از تابلوی امتیازات است.

Some of them are electronic and they have a lot more information on them, but they show

برخی از آنها الکترونیکی هستند و اطلاعات بسیار بیشتری در مورد آنها دارند، اما نشان می دهند

how many runs have been scored up to that point in the game; how many wickets, meaning

که تا آن مرحله در بازی چند ران به ثمر رسیده است. چه تعداد ویکت، یعنی

how many wickets have been lost and batsmen are out because of it; how many overs - that

چه تعداد ویکت از دست رفته است و به خاطر آن خفاش‌ها خارج شده‌اند. چند اور - این

means how many bowlings times six the bowler has done.

به این معنی است که بولگر چند بار بولینگ ضربدر شش انجام داده است.

So, you have to multiply 15 by 6 to work out: How many times has the bowler bowled the ball?

بنابراین، باید 15 را در 6 ضرب کنید تا نتیجه بگیرید: کاسه‌زن چند بار توپ را کاسه کرده است؟

First innings - if there's been a previous innings, and you can have more than one innings,

اینینگ اول - اگر یک اینینگ قبلی وجود داشته است ، و شما می توانید بیش از یک اینینگ داشته باشید،

so a team might have clocked up 328 runs in a first innings, but now this is probably

بنابراین یک تیم ممکن است 328 ران در یک اینینگ اول داشته باشد، اما اکنون احتمالاً

into the second innings and there's some more runs being scored.

به اینینگ دوم رسیده است و تعداد ران های بیشتری به ثمر می رسد.

Okay.

باشه.

So, that's that.

بنابراین، همین است.

So, I mentioned the "crowd", the "spectators" - the people watching.

بنابراین، من به "جمعیت"، "تماشاگران" - مردم تماشاگر اشاره کردم.

Also, sometimes...

همچنین، گاهی اوقات ...

Cricket is the kind of game which you can't play if it's raining.

کریکت نوعی بازی است که اگر باران ببارد نمی توانید آن را بازی کنید.

It's not like football and rugby where you can play in the rain or the snow sometimes.

مثل فوتبال و راگبی نیست که بتوانید گاهی اوقات زیر باران یا برف بازی کنید.

If it's raining you have to stop with cricket, so they have this phrase: "Rain stopped play"

اگر باران می بارد، باید با کریکت متوقف شوید، بنابراین آنها این عبارت را دارند: "باران بازی را متوقف کرد"

if there's been a cricket match going on and then in the middle of the afternoon they stop,

اگر یک مسابقه کریکت در حال انجام باشد و سپس در اواسط بعد از ظهر متوقف می شوند

and they say: "Rain stopped play".

و می گویند: "باران بازی را متوقف کرد".

They had to stop because of the weather.

به دلیل آب و هوا مجبور به توقف شدند.

Or sometimes they decide that the light isn't good enough.

یا گاهی اوقات تصمیم می گیرند که نور به اندازه کافی خوب نیست.

If it's very cloudy and grey, if the sky is grey, they don't have enough light to see

اگر هوا خیلی ابری و خاکستری است، اگر آسمان خاکستری است، نور کافی برای

what they're doing well enough to hit the ball, so sometimes "bad light stopped play".

دیدن کارهایی که انجام می دهند به اندازه کافی برای ضربه زدن به توپ ندارند، بنابراین گاهی اوقات "نور بد بازی را متوقف می کند".

I think that's possibly quite a controversial issue because sometimes people think: "We

من فکر می‌کنم که این احتمالاً یک موضوع بحث‌برانگیز است، زیرا گاهی اوقات مردم فکر می‌کنند: "پس

could have carried on, then.

می‌توانستیم ادامه دهیم.

It wasn't such a big problem.

این مشکل بزرگی نبود

We could have carried on playing."

. می‌توانستیم به بازی کردن ادامه دهیم."

But the authority...

اما اقتدار...

People in authority decided: "No, we'll stop now."

افراد اقتدار تصمیم گرفتند: "نه، الان می ایستیم ."

So, not everybody agrees on when to stop.

بنابراین، همه در مورد زمان توقف توافق ندارند.

So, okay, there are lots of cricket grounds all over the UK.

بنابراین، بسیار خوب، زمین های کریکت زیادی در سراسر بریتانیا وجود دارد.

London has two at least, but two famous ones are the "Oval" in South London and "Lord's

لندن حداقل دو دارد، اما دو مورد معروف "بیضی" در جنوب لندن و "

Cricket Ground" in Northwest London, and those are where the big sort of international matches

زمین کریکت لرد" در شمال غربی لندن هستند، و اینها جایی هستند که انواع بزرگ مسابقات بین

are played, as well as county matches.

المللی و همچنین مسابقات شهرستانی برگزار می شود.

So, just to explain "county": The UK is divided up into counties, and each county has its

بنابراین، فقط برای توضیح "شهرستان": بریتانیا به بخش های مختلف تقسیم شده است و هر شهرستان

own cricket team.

تیم کریکت خود را دارد.

So, "Yorkshire" is a county, "Surrey" is a county, "Kent", "Somerset" - there are lots

بنابراین، "یورکشایر" یک شهرستان است، "سوری" یک شهرستان است، "کنت"، "سامرست" - شهرستان های زیادی وجود دارد

of counties, and they all have a cricket team.

، و همه آنها یک تیم کریکت دارند.

And also, there are national teams; England is a national cricket team.

و همچنین، تیم های ملی وجود دارد. انگلستان یک تیم ملی کریکت است.

And then because of sort of historical reasons when, you know, the form of British Empire,

و سپس به دلایل تاریخی زمانی که، می دانید، شکل امپراتوری بریتانیا،

cricket became popular in former empire countries, former colonies which are now often still

کریکت در کشورهای امپراتوری سابق رایج شد، مستعمرات سابق که اکنون اغلب هنوز

part of the Commonwealth, but there's no empire anymore.

بخشی از کشورهای مشترک المنافع هستند، اما دیگر امپراتوری وجود ندارد.

But they still play cricket.

اما آنها هنوز هم کریکت بازی می کنند.

So, the West Indies, Australia, India, Pakistan, Sri Lanka, and often those are called the

بنابراین، هند غربی، استرالیا، هند، پاکستان، سریلانکا، و اغلب آن‌ها

"test match" - the sort of the top international type of cricket match that can go on for several

«مسابقه آزمایشی» نامیده می‌شوند - نوعی از بهترین نوع مسابقات بین‌المللی کریکت که می‌تواند برای چند

days.

روز ادامه داشته باشد.

It's quite a slow game; you might start watching and thinking: "Oh, nothing much is happening."

این یک بازی کاملاً کند است. ممکن است شروع به تماشا کنید و فکر کنید: "اوه، اتفاق خاصی نمی افتد."

It's not as fast as football or rugby; it's quite sort of leisurely in a way.

به سرعت فوتبال یا راگبی نیست. این کاملاً به نوعی آرامبخش است.

So, that's an overview of the vocabulary, and roughly...

بنابراین، این یک مرور کلی از واژگان است، و تقریباً...

I'm not an expert, but roughly how the game is played, and how runs are scored.

من یک متخصص نیستم، اما تقریباً چگونه بازی انجام می شود، و چگونه دویدن ها به ثمر می رسند.

And then once both teams have had an opportunity to play to be batting, they then see who...

و پس از آن که هر دو تیم فرصت بازی برای ضربه زدن را پیدا کردند، سپس می بینند که

Who got the most runs, and whoever got the most runs wins the match.

چه کسی... چه کسی بیشترین دوندگی را داشته است، و هرکسی که بیشترین دوندگی را داشته باشد، برنده مسابقه است.

So, that's a rough summary of the game of cricket, and we'll now have a look at some

بنابراین، این خلاصه ای تقریبی از بازی کریکت است، و اکنون نگاهی خواهیم داشت به برخی

of the idioms and metaphors that come from it, which are used a lot in everyday life.

از اصطلاحات و استعاره های ناشی از آن، که در زندگی روزمره بسیار مورد استفاده قرار می گیرند.

Okay, so let's have a look at some idioms that are connected with cricket; and appropriately,

خوب، پس بیایید نگاهی به اصطلاحاتی بیندازیم که با کریکت مرتبط هستند. و به طور مناسب،

we have eleven.

یازده داریم.

There are eleven players in the team, and we have eleven idioms.

یازده بازیکن در تیم هستند و ما یازده اصطلاح داریم.

So, let's look at the first one.

بنابراین، بیایید به اولین مورد نگاه کنیم.

So: "To bowl a googly" - nothing to do with Google, but bowling, when you bowl the ball...

بنابراین: "To bowl a googly" - هیچ ربطی به Google ندارد، اما بولینگ، زمانی که توپ را کاسه می کنید...

If you bowl a googly in cricket, the bowler has sort of made the ball spin in some sort

اگر یک کاسه گوگلی را در کریکت کاسه کنید، کاسه ساز به نوعی باعث شده تا توپ به نوعی بچرخد.

of way so that when the batsman hits the ball, it goes off in an unexpected direction; so

هنگامی که ضربه زن به توپ ضربه می زند، توپ در جهتی غیرمنتظره می رود.

it takes the batsman by surprise.

بنابراین بتمن را غافلگیر می کند.

So, if you bowl someone a googly, you say something or do something unexpected, and

بنابراین، اگر به کسی یک گوگولی کاسه کنید، چیزی می‌گویید یا کاری غیرمنتظره انجام می‌دهید و

you take them by surprise.

او را غافلگیر می‌کنید.

Okay.

باشه.

So, that can happen in any...

بنابراین، این می تواند در

Any context.

هر زمینه ای اتفاق بیفتد.

So, okay.

پس باشه

So, the next one, if someone says: "We're on a sticky wicket, here", this is the wicket;

بنابراین، نفر بعدی، اگر کسی بگوید: "ما در یک ویکت چسبنده هستیم، اینجا"، این ویکت است.

the sticks that are in the ground.

چوب هایی که در زمین هستند

The cricket ground is grass, so if it has been raining and the ground is wet, it can

زمین کریکت چمن است، بنابراین اگر باران باریده است و زمین خیس است، ممکن

be a bit sticky; a bit muddy.

است کمی چسبنده باشد. کمی گل آلود

So, it's not...

بنابراین، اینطور نیست...

It's not a very good surface to play cricket.

این سطح خیلی خوبی برای بازی کریکت نیست.

So, if you're on a sticky wicket, it's more difficult to play.

بنابراین، اگر روی یک ویکت چسبنده هستید، بازی کردن دشوارتر است.

So, if...

بنابراین، اگر...

If you're meeting someone for the first time and you can't quite get onto the same wavelength,

اگر برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید و نمی توانید کاملاً به همان طول موج

you can't find anything in common with them and you're finding it difficult to have a

برسید، نمی توانید چیزی مشترک با او پیدا کنید و مکالمه برایتان دشوار

conversation, you could say: "Well, I think I'm on a sticky wicket with this person.

است. می‌توانید بگویید: "خب، فکر می‌کنم من با این شخص درگیر هستم.

I don't really know what to talk to them about."

من واقعاً نمی‌دانم در مورد چه چیزی با آنها صحبت کنم."

Or, again, in any other situation that's difficult: "You're on a sticky wicket."

یا، دوباره، در هر موقعیت دیگری که دشوار است: "شما در یک ویکت چسبنده هستید."

Okay.

باشه.

If someone says: "He's had a good innings", in cricket terms, that's when the batsman

اگر کسی بگوید: "او بازی های خوبی داشته است"، در اصطلاح کریکت، این زمانی است که

is in for a long time, scoring lots of runs and hopefully...

ضربه زن برای مدت طولانی در بازی است، دوش های زیادی به ثمر می رساند و امیدوارم...

They try to get more than 100.

آنها سعی می کنند بیش از 100 به

If they get 100, it's called a "century", just like 100 years is called a century.

دست بیاورند. اگر 100 بگیرند، این "قرن" نامیده می شود، درست مانند 100 سال یک قرن.

"To have a good innings" means you've had a really good, long time doing something.

"برای داشتن یک دوره خوب" به این معنی است که شما مدت زیادی را برای انجام کاری سپری کرده اید.

Either you might have worked for the same company for 20 or 30 years, so you could call

یا ممکن است 20 یا 30 سال برای یک شرکت کار کرده باشید، بنابراین می توانید

that a good innings.

آن را یک دوره خوب بنامید.

It's even used for people when they get older, if they live to be in their 80s or 90s, they've

حتی برای افرادی که بزرگتر می شوند استفاده می شود، اگر تا 80 یا 90 سالگی زندگی کنند،

had a really long life - you can say about them: "He's...

زندگی بسیار طولانی داشته اند - می توانید در مورد آنها بگویید: "او

He or she has had a good innings", meaning they've had a really long life; an opportunity

... او دوره های خوبی داشته است." ، به این معنی که آنها زندگی بسیار طولانی داشته اند. فرصتی

to do lots of things in the length of time that they've lived.

برای انجام بسیاری از کارها در طول زمانی که آنها زندگی کرده اند.

Okay.

باشه.

"To hit someone for six", as I explained earlier, if you hit the ball as the batsman and it

همانطور که قبلا توضیح دادم "برای شش ضربه زدن به یک نفر"، اگر به عنوان ضربه زن به توپ ضربه بزنید و توپ

goes up into the air, and it lands in the crowd - you automatically score six runs without

به هوا برود و در بین جمعیت فرود بیاید - شما به طور خودکار شش دوش را

even having to do any running.

بدون نیاز به دویدن انجام می دهید.

So, "a hit for six" is a really good thing because you get six points in one action.

بنابراین، "یک ضربه برای شش" چیز بسیار خوبی است زیرا شما در یک اقدام شش امتیاز دریافت می کنید.

If you hit someone for six, metaphorically, you give them a big surprise.

اگر کسی را شش ضربه بزنید، به صورت استعاری ، شگفتی بزرگی به او می دهید.

So, it's a kind of unexpected surprise, really.

بنابراین، این واقعاً نوعی غافلگیری غیرمنتظره است.

"I was hit for six when someone gave me a car for a birthday present, and that hit me

"وقتی کسی برای هدیه تولد یک ماشین به من داد، شش ساله شدم ، و آن شش به من ضربه زد

for six."

."

It was a very unusual thing to happen, so that sort of thing.

اتفاق بسیار غیرمعمولی بود، بنابراین چنین چیزی.

Okay.

باشه.

And similarly, you can be "bowled over" if you're taken by surprise, again.

و به همین ترتیب، اگر دوباره غافلگیر شوید، می‌توانید "کاسه‌ای" را به شما وارد کند.

"I was bowled over when somebody gave me this car for my birthday.

"وقتی کسی این ماشین را برای

I was bowled over", not literally; I didn't fall over literally, but I was really surprised,

تولدم به من داد، من را کاسه دادند. من به معنای واقعی کلمه سقوط نکردم، اما واقعا شگفت زده شدم،

so that's a similar idea.

بنابراین این یک ایده مشابه است.

"To field a question" - often politicians have to do this.

"برای طرح یک سوال" - اغلب سیاستمداران باید این کار را انجام دهند.

They may have given a speech, and then there may be journalists or members of the public

ممکن است آنها سخنرانی کرده باشند، و سپس ممکن است روزنامه نگاران یا اعضایی از مردم

in the audience who are then given the opportunity to ask questions, and the politician has to

در بین مخاطبان باشند که فرصت طرح سؤال به آنها داده می شود و سیاستمدار باید

take the questions and reply to them in some way.

سؤالات را بپذیرد و به نحوی به آنها پاسخ دهد .

So, you remember the "fielding" in cricket is the people who are standing out beyond

بنابراین، شما به یاد دارید که "فیدینگ" در کریکت افرادی هستند که در خارج از زمین ایستاده اند

the pitch, waiting to see where the ball goes.

و منتظرند تا ببینند توپ کجا می رود.

So, if the ball goes in their direction, they run after it and get it back to the bowler

بنابراین، اگر توپ به سمت آنها برود، آنها به دنبال آن می دوند و در سریع ترین زمان ممکن آن را به توپ گیر برمی گردانند

as quickly as possible.

.

So, it's the kind of thing that you do to keep things moving.

بنابراین، این همان کاری است که شما انجام می دهید تا کارها را در حرکت نگه دارید.

So: "To field a question", the politician has to hear the question and respond to it,

بنابراین: «برای طرح یک سؤال»، سیاستمدار باید سؤال را بشنود و به آن پاسخ دهد،

so they are fielding the questions.

بنابراین سؤالات را میداند.

Okay.

باشه.

Also, if the politician is asked a question which they can't think of an answer to, they

همچنین، اگر از سیاستمدار سؤالی پرسیده شود که او نمی تواند پاسخی برای آن بیاندیشد،

could be "stumped" meaning they just don't know what to say.

ممکن است "محو شود" به این معنی که نمی داند چه بگوید.

If you're stumped...

اگر گیر کرده اید...

These are the stumps of the wicket; these upright, three sticks.

اینها کنده های ویکت هستند. این عمودی، سه چوب.

And if you're stumped, that's when the ball hits the wicket and the batsman is out.

و اگر گیر کردید، آن موقع است که توپ به ویکت برخورد می‌کند و ضربه‌زن به بیرون می‌رود.

So, it's a sort of...

بنابراین، این یک نوع است...

You're defeated by it; you've lost.

شما از آن شکست خورده اید. باختی

You've lost your position.

شما موقعیت خود را از دست داده اید.

So, if someone is stumped when you ask them a question, they don't know how to respond;

بنابراین، اگر کسی وقتی از او سوالی می‌پرسید، دچار بی‌حسی شود ، نمی‌داند چگونه پاسخ دهد.

they don't know how to reply.

آنها نمی دانند چگونه پاسخ دهند.

You know: "I'm really stumped by a situation", you don't know what to do, that kind of thing.

شما می دانید: "من واقعاً تحت تأثیر یک موقعیت هستم"، شما نمی دانید چه کاری باید انجام دهید، چنین چیزهایی.

Okay.

باشه.

Then if you "do something off your own bat"-there's the bat-it means you do something on your

سپس اگر "کاری را با خفاش خود انجام دهید" - خفاش وجود دارد - به این معنی است که شما کاری را با ابتکار خود انجام می دهید

own initiative.

.

You'll think of something, and nobody has asked you to do it-maybe at work-but on your

شما به چیزی فکر خواهید کرد، و هیچ کس از شما نخواسته است که آن را انجام دهید - شاید در محل کار - اما به

own initiative, you think: "Oh, that would be a good idea.

ابتکار خودتان، فکر می کنید: "اوه، این ایده خوبی خواهد بود.

I think I'll do that."

فکر می کنم این کار را انجام خواهم داد."

You don't ask anybody; you just think: "I'll do that.

از کسی نمیپرسی شما فقط فکر می کنید: "من این کار را انجام خواهم داد.

It will be helpful."

مفید خواهد بود."

So you do it off your own bat; your own initiative, and hopefully then people will say: "Oh, did

بنابراین شما آن را با خفاش خود انجام می دهید. ابتکار خودت، و امیدواریم که مردم بگویند: "اوه، این

you do that?

کار را کردی

That was useful.

؟ مفید بود.

Thank you.

متشکرم.

I would never have thought of doing that.

من هرگز فکر نمی کردم این کار را انجام دهم.

Well done."

آفرین."

So hopefully you get thanked for doing something off your own bat, unless people don't like

بنابراین امیدوارم از شما برای انجام کاری با خفاش تشکر کنید، مگر اینکه مردم از کاری

what you've done, and then you're in trouble, so...

که انجام داده‌اید خوششان نیاید، و سپس به دردسر افتاده‌اید، بنابراین...

And then, you know, you should have asked first before you did that.

و می‌دانید، ابتدا باید قبل از خود می‌پرسیدید. این کار را کرد.

So: "It was off my own bat".

بنابراین: "این از خفاش خودم بود".

Okay.

باشه.

If you "catch someone out", going back to the cricket, the fielders try to catch a ball

اگر "کسی را بیرون بیاورید"، با بازگشت به کریکت، زمین‌بازان سعی می‌کنند توپی را

after the batsman has hit it to get them out.

پس از ضربه زدن ضربه‌زن به آن بگیرند تا او را بیرون بیاورند.

If they catch the ball before it hits the ground, the batsman who hit that ball or batswoman-women

اگر توپ را قبل از برخورد به زمین بگیرند، ضربه‌زننده‌ای که آن توپ را زده است یا زن-خفاش

play cricket, too-they are then out; they've lost their place.

، کریکت بازی می‌کند. جای خود را از دست داده اند

So, if you catch someone out in general, ordinary life, maybe that person was telling a lie

بنابراین، اگر کسی را به طور کلی، زندگی معمولی، دستگیر کنید ، شاید آن شخص در

about something and you might realize: "Ah, that can't be true", because you know something

مورد چیزی دروغ می‌گفت و ممکن است متوجه شوید: "آه، این نمی‌تواند درست باشد"، زیرا چیز

else that disproves what they're saying.

دیگری می‌دانید که حرف او را رد می‌کند. .

And maybe they say they met somebody on a certain date, but then you say: "But you were

و شاید بگویند در تاریخ خاصی با کسی ملاقات کرده اند ، اما بعد شما می گویید: "اما شما

on holiday that date; you can't have met them."

در آن تاریخ در تعطیلات بودید، نمی توانید آنها را ملاقات کرده باشید."

And: "Oh..."

و: "اوه..."

Then they say: "Oh, I got the dates wrong" or something.

بعد می گویند: "اوه، تاریخ ها را اشتباه زدم" یا چیزی شبیه این.

Maybe they did, but you caught them out by proving that what they said was not true.

شاید آنها این کار را کردند، اما شما آنها را با اثبات این که آنچه آنها گفته اند درست نیست، دستگیر کردید.

So, that's to catch someone out.

بنابراین، این برای دستگیر کردن کسی است.

"To put a spin" - this is very similar to "bowling a googly", really.

"برای قرار دادن یک چرخش" - این بسیار شبیه به "بولینگ یک گوگل" است، واقعا.

If you put a spin on something-politicians, again, do this a lot-they might exaggerate

اگر به چیزی توجه کنید - سیاستمداران ، دوباره این کار را زیاد انجام دهید - ممکن است

something or give something a certain additional meaning that it doesn't really have.

چیزی را اغراق کنند یا به چیزی معنای اضافی خاصی بدهند که واقعاً ندارد.

If you put a spin...

اگر یک چرخش می‌زنید

If you spin...

... اگر می‌چرخید...

Put a spin on the ball when the bowler bowls the ball, they make it spin so that, again,

وقتی کاسه‌گر توپ را می‌اندازد روی توپ بچرخید ، آن را به چرخش در می‌آورند تا دوباره

when the batsman hits it, it goes in an unexpected direction.

وقتی ضربه‌زن به آن ضربه می‌زند، در جهت غیرمنتظره‌ای برود .

So: "To put a spin on something" is to do that; to distort or exaggerate in some way.

پس: «لَقَدْ عَلَى الْمَیْسِی» این است که; به نوعی تحریف یا اغراق کردن.

So, someone could be called a "spin bowler" or a "spin doctor" in politics.

بنابراین، در سیاست می‌توان کسی را «اسپین کاوشگر» یا «دکتر اسپین» نامید.

If they put a spin on a story, they're exaggerating some aspect of it, just maybe to...

اگر آنها داستانی را مورد بررسی قرار دهند، در برخی از جنبه های آن اغراق می کنند، فقط شاید برای...

If a journalist writes an article and it's designed to sell more newspapers because they're

اگر روزنامه نگاری مقاله ای می نویسد و برای فروش روزنامه های بیشتر طراحی شده است، زیرا

trying to suggest there's some sort of scandal or controversy when in fact there isn't really,

می خواهند نشان دهند که نوعی رسوایی وجود دارد یا بحث و جدل در حالی که در واقع واقعاً وجود ندارد،

but they're just making something out of nothing, or making something out of a very small detail

اما آنها فقط از هیچ چیزی می سازند، یا چیزی را از جزئیات بسیار کوچک می سازند

that wasn't really important just to try to get some political advantage or something

که واقعاً مهم نبود، فقط برای تلاش برای به دست آوردن امتیاز سیاسی یا چیزی

like that.

شبیه به آن.

So, that's the spin, which is used in politics a lot now and in the media.

بنابراین، این همان چرخشی است که اکنون و در رسانه ها در سیاست بسیار استفاده می شود.

And then, finally, if someone says: "It just...

و سپس، در نهایت، اگر کسی بگوید: "فقط...

It's just not cricket!" - traditionally, the game of cricket is meant to be a very honourable

این فقط کریکت نیست!" - به طور سنتی، بازی کریکت یک بازی بسیار شرافتمندانه

game, played by gentlemen, so they're supposed to be honest and honourable.

است که توسط آقایان انجام می شود، بنابراین آنها باید صادق و محترم باشند.

If somebody does something a little bit deceptive and another person doesn't like it, they say:

اگر کسی کاری کمی فریبنده انجام دهد و شخص دیگری آن را دوست نداشته باشد، می گویند:

"Well, you shouldn't really have done that.

"خب، شما واقعاً نباید این کار را می

You shouldn't...

کردید. نباید ...

You were telling a lie, there, really.

شما واقعاً دروغ می

You know, it's just not cricket.

گفتید. بدانید، این فقط کریکت نیست.

You can't behave like that.

شما نمی توانید اینطور رفتار کنید.

You should be an honest person."

شما باید یک فرد صادق باشید."

So, cricket is associated with honesty, even though there have been times when, you know,

بنابراین، کریکت با صداقت همراه است، حتی اگر می‌دانید که مواقعی بوده است که

there have been dishonest things happening in cricket, but let's not go into that.

اتفاقات غیر صادقانه‌ای در کریکت رخ داده است ، اما اجازه دهید وارد این موضوع نشویم.

So, if someone says: "It's just not cricket!" they mean, you know, it's not honest; you

بنابراین، اگر کسی بگوید: "این فقط کریکت نیست!" منظورشان این است که می دانید، صادقانه نیست. شما

should be more honest and honourable, and be...

باید صادق تر و شریف تر باشید و ...

Don't tell lies; tell the truth and be a respectable person that people can trust.

دروغ نگویید. حقیقت را بگویید و فرد محترمی باشید که مردم بتوانند به او اعتماد کنند.

Okay, so those are the eleven idioms.

خوب، پس این یازده اصطلاح هستند.

I hope that's useful.

امیدوارم مفید باشد

And from my explanation of roughly how cricket works, these metaphors should make more sense

و با توجه به توضیح من در مورد نحوه عملکرد تقریباً کریکت، این استعاره ها باید اکنون معنی بیشتری پیدا کنند

now.

.

So, I hope that's useful.

بنابراین، امیدوارم که مفید باشد.

If you'd like to go to the website: www.engvid.com, and do the quiz on this subject, test your

اگر مایلید به وب سایت www.engvid.com بروید و در مورد این موضوع امتحان کنید، دانش خود را آزمایش کنید

knowledge, and subscribe to my channel if you've liked this lesson, and see you again

و اگر از این درس خوشتان آمد در کانال من مشترک شوید و به زودی دوباره شما را خواهیم دید

soon.

.

Okay, bye.

باشه خداحافظ.