Comparing life during lockdown in China & England

Hello, this is Gill at engVid, and today we have another remotely recorded interview for you

سلام، این گیل در engVid است، و امروز یک مصاحبه ضبط شده دیگر از راه دور برای شما

with someone I've known for a few years, Michelle. So Michelle, thank you for being with us

با کسی که چند سالی است می شناسم، میشل، داریم . پس میشل، از اینکه با ما

in this sort of cyberspace. I know we're many miles apart at the moment,

در این نوع فضای مجازی همراه بودی متشکرم. می‌دانم که در حال حاضر مایل‌ها از هم فاصله داریم،

but we have also met in person many times in the UK. So here we are, because, again, in the UK,

اما بارها در بریتانیا نیز حضوری ملاقات کرده‌ایم . بنابراین ما اینجا هستیم، زیرا، دوباره، در بریتانیا،

I'm still in partial lockdown here, so that's why we're doing this recording this way, using Zoom.

من هنوز در اینجا در قرنطینه نسبی هستم، بنابراین به همین دلیل است که ما این ضبط را به این روش و با استفاده از Zoom انجام می دهیم.

So my guest then, Michelle, thank you for being here, and would you like to tell us a little bit

پس مهمان من، میشل، از حضور شما متشکرم، و آیا می‌خواهید کمی

about yourself, Michelle, and where you're from, your profession, your interests, where you are at

در مورد خودتان بگویید، میشل، و اهل کجا هستید، حرفه‌تان، علایقتان، و

the moment? Sure. Hi, everyone. Hi, Gill. I'm Michelle. I'm from China, and currently I'm

در حال حاضر کجا هستید؟ مطمئن. سلام به همه. سلام، گیل. من میشل هستم. من اهل چین هستم و در حال

living in Jiangsu province. Well, it's close to Shanghai, if you've never heard of this province.

حاضر در استان جیانگ سو زندگی می کنم. خوب ، اگر تا به حال نام این استان را نشنیده اید، به شانگهای نزدیک است.

I used to work in banking for a few years, but now I'm studying traditional Chinese medicine

من قبلاً چند سالی در بانک کار می کردم، اما اکنون به طور تمام وقت در حال تحصیل در طب سنتی چین هستم

full-time. I'm into cultural stuff, traditional stuff. Okay. Okay. Well, that's really interesting.

. من به مسائل فرهنگی و سنتی علاقه دارم. باشه. باشه. خوب، این واقعا جالب است.

Thank you. So you've been in the UK. You have a base in the UK, but I think because when the pandemic

متشکرم. بنابراین شما در بریتانیا بوده اید. شما پایگاهی در بریتانیا دارید، اما فکر می‌کنم به این دلیل که وقتی همه‌گیری

started, you happened to be in China visiting your family. So maybe you wouldn't normally be there,

شروع شد، به‌طور اتفاقی در چین بودید و خانواده‌تان را ملاقات می‌کردید. بنابراین شاید شما معمولاً آنجا

because partly because of lockdown and so on. Yes, it's really interesting. You know,

نبودید، زیرا تا حدودی به دلیل قفل و غیره است. بله، واقعا جالب است. می دانید،

your life plans can be interrupted really suddenly, and yeah, it's a little bit of a shame

برنامه های زندگی شما ممکن است واقعاً ناگهانی قطع شود ، و بله، کمی شرم آور است

that I wouldn't be able to travel freely as I want to this year, but thankfully now we have

که نمی توانم آنطور که می خواهم امسال آزادانه سفر کنم ، اما خوشبختانه اکنون

internet, so we can still stay connected. And also now I'm able to study remotely with the

اینترنت داریم، بنابراین هنوز می توانیم در ارتباط باش. و همچنین اکنون می توانم با

institution teaching me Chinese medicine. So I'm actually making quite steady progress,

موسسه ای که به من طب چینی می آموزد، از راه دور تحصیل کنم. بنابراین من در واقع پیشرفت کاملاً ثابتی دارم،

because you get less distraction from the outside physical world when you can't really move much.

زیرا زمانی که نمی‌توانید زیاد حرکت کنید، حواس‌تان کمتر از دنیای فیزیکی بیرون می‌شود .

So it turns out to be quite productive and fruitful for my study.

بنابراین برای مطالعه من کاملاً سازنده و مثمر ثمر است.

Okay, that's great. So you've been staying at home for quite a few months, I imagine.

باشه، عالیه بنابراین تصور می کنم شما چند ماه در خانه مانده اید.

Yeah, I'm studying remotely. That really takes up most of my time.

آره من از راه دور درس میخونم این واقعاً بیشتر وقت من را می گیرد.

Okay. And so I think in China, the lockdown was very sort of strict, wasn't it, when it started?

باشه. و بنابراین من فکر می کنم در چین، قرنطینه بسیار سختگیرانه بود، اینطور نیست، زمانی که شروع شد؟

It was.

So what was it like in practical terms, you know, getting food and just managing day-to-day?

بود.

بنابراین، از نظر عملی چگونه بود، می دانید، دریافت غذا و فقط مدیریت روزانه؟

How has it been?

چگونه بوده است؟

Sure. I think perhaps it was similar to what you are experiencing now. Or actually,

مطمئن. فکر می کنم شاید شبیه چیزی بود که الان تجربه می کنید. یا در واقع

there is a gradual easing in London, so I guess perhaps you could go out more yourself. You know,

، یک کاهش تدریجی در لندن وجود دارد، بنابراین حدس می‌زنم شاید خودتان بتوانید بیشتر بیرون بروید. می دانید،

we've been there perhaps two months earlier than you, and we have to order food in a bunk,

شاید دو ماه زودتر از شما به آنجا رفته بودیم و باید غذا را در یک تخت سفارش دهیم

and fortunately, the grocer is able to deliver to our doorstep. So we stay indoors

و خوشبختانه، بقال می تواند درب منزل ما را تحویل دهد. بنابراین، ما 100٪ در داخل خانه می مانیم

100% of the time, really. And that kind of situation continues for about three months.

، واقعا. و این وضعیت حدود سه ماه ادامه دارد.

Then gradually, you know, the pandemic looks like, you know, got brought under control,

سپس به تدریج، می دانید، همه گیری به نظر می رسد، می دانید، حداقل برای منطقه ما تحت کنترل قرار گرفته

at least for our region. So now we have kind of an unofficial lifting of the lockdown. So

است. بنابراین اکنون ما به نوعی لغو غیررسمی قرنطینه را داریم. بنابراین

now I really seek the opportunity, and I go out every day for two hours. I don't go out

اکنون واقعاً به دنبال فرصت هستم و هر روز دو ساعت بیرون می روم. من بیرون نمی روم

and I go out every day for two hours in the early morning to have a long walk around the lake,

و صبح زود هر روز دو ساعت بیرون می روم تا دور دریاچه قدم

but I'm still very conscious about the two-metre distance from other people.

بزنم، اما هنوز حواسم به فاصله دو متری با افراد دیگر است.

But I think the pandemic really changed people's behaviour and attitude,

اما من فکر می‌کنم که همه‌گیری واقعاً رفتار و نگرش مردم را تغییر داد،

at least from what I saw. You know, now most people are still wearing masks,

حداقل با آنچه من دیدم. می دانید، اکنون اکثر مردم هنوز ماسک

and people are, you know, conscious of not getting too close to each other.

می زنند، و مردم آگاه هستند که خیلی به یکدیگر نزدیک نشوند.

That's good. I think people in the UK need to take note of that, really, because there's been

خوبه. من فکر می‌کنم مردم در بریتانیا باید به این نکته توجه داشته باشند، واقعاً، زیرا

a lot of discussion about, you know, is it any good wearing a mask, you know? And even

بحث‌های زیادی در مورد این موضوع وجود دارد، می‌دانید، آیا پوشیدن ماسک خوب است؟ و حتی

since the lockdown started here in March, people were going out for shopping and not bothering

از زمانی که قرنطینه اینجا در ماه مارس شروع شد، مردم برای خرید بیرون می‌رفتند و

to wear a mask. And, I mean, I did. Personally, I wore a mask. I've been wearing a mask every time

زحمت پوشیدن ماسک را به خود نمی‌دادند. و منظورم این است که انجام دادم. من شخصا ماسک زدم. من هر بار

I've gone shopping, but so many people haven't been bothering, as if, oh, it's just optional.

که به خرید رفته‌ام ماسک زده‌ام، اما بسیاری از مردم اذیت نمی‌شوند، انگار، اوه، این فقط اختیاری است.

I think people need to, you know, really be careful.

من فکر می کنم مردم باید، می دانید، واقعا مراقب باشند.

I think here, actually, there is a cultural difference, because in China, you know,

من فکر می کنم اینجا، در واقع، یک تفاوت فرهنگی وجود دارد، زیرا در چین، می دانید،

you know, people are very well educated that during, you know, flu season or anything that

می دانید، مردم بسیار آموزش دیده اند که در طول فصل آنفولانزا یا هر چیزی که

is easily spreadable or contactable, you know, is advisable to wear masks and is very well

به راحتی قابل انتقال یا تماس است، توصیه می شود که ماسک بپوشید و

received by people, you know, for many, many years. So we have no problem in accepting the idea that

برای سالهای بسیار زیادی مورد استقبال مردم قرار گرفته است. بنابراین ما مشکلی در پذیرش این ایده نداریم که

wearing masks for your own benefit and for the benefit of people around you. And we don't have

ماسک زدن به نفع خود و اطرافیان شماست. و ما

any psychological barrier or, you know, any feeling of embarrassing, that type of thing,

هیچ مانع روانی یا، می دانید، هیچ گونه احساس شرمندگی، از این نوع چیزها

because we have been doing this anyway. That's good. I think, you know, it's partly that people

نداریم، زیرا به هر حال این کار را انجام داده ایم. خوبه. فکر می‌کنم، می‌دانید، تا حدی به این دلیل است که مردم

feel embarrassed. They think, oh, I will look stupid if I put a mask on, you know. That's not

احساس خجالت می‌کنند. آنها فکر می کنند، اوه، من احمق به نظر می رسم اگر ماسک بزنم، می دانید.

the issue, really, but the issue is to survive and to stay healthy, isn't it, really? And so things

واقعاً موضوع این نیست، اما مسئله زنده ماندن و سالم ماندن است، واقعاً اینطور نیست؟ و بنابراین

have been getting a lot easier then in your part of the country. So you've been able to get out.

، در آن زمان در بخش کشور شما، اوضاع بسیار آسان‌تر شده است. بنابراین شما توانسته اید خارج شوید.

Have you been able to visit friends and family as well as going for walks on your own?

آیا توانسته اید به دیدار دوستان و خانواده و همچنین پیاده روی به تنهایی بروید؟

Yes, but still on very limited occasions. Again, because people are still worried about,

بله، اما هنوز در موارد بسیار محدود. باز هم، از آنجایی که مردم هنوز نگران هستند،

you know, some, they call them people, symptom persons, i.e. people carrying virus but not showing

می دانید، برخی آنها را افراد علامت دار می نامند ، یعنی افرادی که حامل ویروس هستند اما

any symptoms. So we are still avoiding kind of a large-scale gathering. But recently, me, mom,

هیچ علامتی نشان نمی دهند. بنابراین ما هنوز از یک نوع گردهمایی در مقیاس بزرگ اجتناب می کنیم. اما اخیرا من، مامان

and my aunt, we got together to make some traditional pancakes because we ran out of stock

و خاله ام دور هم جمع شدیم تا کمی پنکیک سنتی درست کنیم، زیرا موجودی ما تمام شده است

and it's not easy, really, to buy them as it used to be. They are not, you know, as available as

و واقعاً مثل گذشته خرید آنها آسان نیست. می دانید، آنها به اندازه قبل در دسترس

they were before. So, you know, I went without the kind of traditional bread for a while and finally,

نیستند. خب میدونی من یه مدت بدون نان سنتی رفتم و

I missed it so much, so I decided, okay, I'm going to roll up my sleeves and make them myself.

بالاخره خیلی دلم براش تنگ شده بود تصمیم گرفتم باشه آستین بالا بزنم و خودم درست کنم.

And I got support from my mom and aunt. I didn't have any skill before, so it's a training from

و من از مامان و خاله حمایت کردم. من قبلا هیچ مهارتی نداشتم، بنابراین این یک آموزش از

scratch. I think I sent you a video clip of how to make the pancake.

ابتدا است. فکر کنم کلیپ طرز تهیه پنکیک رو براتون فرستادم.

Yes, and I just happened to have it handy here at my fingertips. If I can just do a bit of

بله، و من اتفاقاً آن را در اینجا در دستانم داشتم. اگر بتوانم

screen sharing here, if you could bear with me for one moment. So this is you here turning a pancake

در اینجا کمی اشتراک‌گذاری صفحه را انجام دهم، اگر می‌توانستید برای یک لحظه من را تحمل کنید . پس این شما اینجا هستید که یک پنکیک را می چرخانید

and is that your mom behind you there? Yes, mom is preparing the dough. And my aunt is opposite my mom,

و آیا آن مادرتان پشت شما آنجاست؟ بله، مامان در حال آماده کردن خمیر است. و عمه من روبروی مامانم است،

but you couldn't see her. Actually, she was rolling out the dough and I was cooking the,

اما تو نتوانستی او را ببینی. در واقع، او خمیر را پهن می کرد و من داشتم می پختم،

I was cooking the bread. So it's like a pancake or it's an extremely thin bread cooked on stove.

من داشتم نان را می پختم. بنابراین مانند یک پنکیک یا یک نان بسیار نازک است که روی اجاق پخته می شود.

That's amazing. That's really good. And I must play that just once more so that we

این شگفت انگیز است. این واقعاً خوب است. و من باید آن را فقط یک بار دیگر بازی کنم تا

can see every little detail.

بتوانیم جزئیات کوچک را ببینیم.

That's so skillful, the way you're turning it in a stick.

این خیلی ماهرانه است که شما آن را در چوب می چرخانید.

And how did it taste? Did it taste good?

و طعمش چطور بود؟ طعمش خوب بود؟

Oh yes, it's made from plain flour.

اوه بله ، از آرد ساده درست شده است.

Yeah, so it's extremely good for wrapping other dishes. So, you know,

بله، بنابراین برای بسته بندی ظروف دیگر بسیار خوب است. بنابراین، می دانید،

Chinese are famed for their stir-fries. So lots of stir-fried food can go inside and they really

چینی ها به خاطر سرخ کردنی هایشان معروف هستند. بنابراین مقدار زیادی غذای سرخ شده می تواند داخل شود و واقعاً

match, they really go well. So actually, it's interesting, this type of thin bread,

مطابقت دارند، واقعاً خوب می شوند. بنابراین در واقع، جالب است، این نوع نان نازک

they are available perhaps in many provinces in China, but this type made from plain flour

، شاید در بسیاری از استان های چین موجود باشد، اما این نوع که از آرد ساده تهیه می شود

and cooked this way is really unique to my region. It's quite indigenous in a way.

و به این روش پخته می شود، واقعا منحصر به فرد در منطقه من است. به نوعی کاملا بومی است.

Okay, so you had the opportunity to go back to a traditional recipe and a traditional way of

خوب، پس شما این فرصت را داشتید که به یک دستور پخت سنتی و یک روش سنتی برای

making something at home that you would normally buy maybe in the supermarket.

درست کردن چیزی در خانه برگردید که معمولاً از سوپرمارکت می خرید.

Definitely, because it takes a lot of manual work. For example, if we're going to do this,

قطعاً چون کار دستی زیادی می طلبد . برای مثال، اگر قرار است این کار را

we're going to plan an afternoon's time, for example.

انجام دهیم، مثلاً برای یک بعد از ظهر برنامه ریزی می کنیم.

Yes, so it takes longer. And I think there's something similar that has happened in the UK.

بله، پس بیشتر طول می کشد. و من فکر می کنم چیزی مشابه در بریتانیا اتفاق افتاده است.

People have been baking much more, baking bread, baking cakes. Every time I went to the

مردم خیلی بیشتر پخته اند ، نان می پختند، کیک می پختند. هر بار که به

supermarket, there was no flour, it had all sold out. Everyone was buying packets of flour

سوپرمارکت می رفتم، آرد نبود، همه چیز فروخته شده بود. همه بسته های آرد می خریدند

to make their own food. So it was a big sort of people taking photographs and sharing on social

تا غذای خود را درست کنند. بنابراین افراد زیادی در حال عکس گرفتن و اشتراک گذاری در

media. So I think similar things have been happening in different countries in that way.

رسانه های اجتماعی بودند. بنابراین فکر می‌کنم موارد مشابهی در کشورهای مختلف به این شکل اتفاق افتاده است.

It's almost like a global cooking friendly.

تقریباً مانند یک آشپزی جهانی است.

Yes, because people have more time available. And also they can't buy them in the shop. So

بله، زیرا مردم زمان بیشتری در دسترس دارند. و همچنین نمی توانند آنها را در مغازه بخرند. بنابراین

they think, oh, well, we'll make it to the home then. So it must be quite a nice sort of social

آنها فکر می کنند، اوه، خوب، ما آن موقع به خانه می رسیم . بنابراین

activity too, to do as a family group.

، انجام آن به عنوان یک گروه خانوادگی باید یک نوع فعالیت اجتماعی خوب نیز باشد.

Definitely. And you will be chatting with each other while cooking.

قطعا. و در حین آشپزی با یکدیگر چت خواهید کرد.

Okay, that's really good. I can see you're having a really nice time together there.

خوب، این واقعاً خوب است. می توانم ببینم که در آنجا اوقات بسیار خوبی را با هم سپری می کنید.

That's great. Thank you for sharing it with me. So, perhaps, could I ask about, you speak English

عالیه. برای اشتراک گداری از شما سپاسگذارم. بنابراین، شاید بتوانم بپرسم که شما انگلیسی را

very fluently and very well. So can you take me back to maybe when you were at school? Is that

خیلی روان و خیلی خوب صحبت می کنید. پس می توانی مرا به زمانی که در مدرسه بودی برگردانی؟

when you first started to learn English from your school days?

آیا اولین بار از دوران مدرسه شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردید؟

Yes. So in my generation, we started around 12 years old. So when we entered middle school,

آره. بنابراین در نسل من، ما از حدود 12 سالگی شروع کردیم . بنابراین وقتی وارد دبیرستان شدیم،

we started to learn English. But as far as I know, for the current young generation,

شروع به یادگیری زبان انگلیسی کردیم. اما تا آنجا که من می دانم، برای نسل جوان فعلی،

they start as early as three or four years old. And the primary school would have English as a

آنها از سه یا چهار سالگی شروع می کنند. و مدرسه ابتدایی زبان انگلیسی را به عنوان یک درس اصلی خواهد داشت

major subject. So I think they would speak even better English than my generation.

. بنابراین فکر می کنم آنها حتی بهتر از نسل من انگلیسی صحبت می کنند.

Yeah. And, you know, China's country plays a huge emphasis on

آره و، می دانید، کشور چین تاکید زیادی بر

kind of a fundamental of education. So perhaps, comparing to the West,

نوعی اساسی از آموزش دارد. بنابراین، شاید در مقایسه با غرب

it is relatively lacking in kind of creative nurturing. But the foundation is quite solid.

، نسبتاً فاقد نوعی پرورش خلاقانه باشد. اما پایه کاملا محکم است.

So in English, you know, children have lots of practice in grammar, in written English.

بنابراین، در زبان انگلیسی، می دانید، کودکان تمرین زیادی در گرامر، در زبان انگلیسی نوشتاری دارند.

So I think when I was working in London, my colleague told me my English writing and my

بنابراین فکر می‌کنم زمانی که در لندن کار می‌کردم، همکارم به من گفت که نوشته‌های انگلیسی من و

grammar, you know, are better than most of British people. So I think that perhaps is a benefit from

دستور زبان من، می‌دانید، بهتر از بسیاری از مردم بریتانیا است . بنابراین من فکر می کنم که شاید این یک مزیت از

my education back home. But I think in terms of listening skills and spoken English, really, I made

تحصیل من در خانه باشد. اما فکر می‌کنم از نظر مهارت‌های شنیداری و مکالمه انگلیسی،

progress really in when I after I arrived in London, actually.

واقعاً بعد از ورود به لندن، واقعاً پیشرفت کردم.

OK, so that that's interesting, because I think a lot of people tell me who have learned English

خوب، این جالب است، زیرا فکر می کنم بسیاری از مردم به من می گویند که

at school from different countries, that they did a lot of reading and writing,

از کشورهای مختلف در مدرسه زبان انگلیسی یاد گرفته اند، که خواندن و نوشتن زیاد انجام داده اند،

but they have less opportunity to practice listening and speaking. So I think that that's

اما فرصت کمتری برای تمرین شنیدن و صحبت کردن دارند. بنابراین من فکر می کنم که این در

true from a lot of countries. So so maybe perhaps you could tell us a little bit about when you

مورد بسیاری از کشورها صادق است. بنابراین شاید بتوانید کمی درباره زمانی که

first came to the UK, the first few months and when you started working in, I think,

برای اولین بار به بریتانیا آمدید، چند ماه اول و زمانی که فکر می کنم

in an office environment. What was it like being in a new country, starting a new job,

در یک محیط اداری شروع به کار کردید به ما بگویید. حضور در یک کشور جدید، شروع یک کار جدید

everyone speaking and working in English? What was that like?

، صحبت کردن و کار کردن همه به زبان انگلیسی چگونه بود؟ این چه شکلی بود؟

Well, I think my impression, my biggest impression was the the importance of self-reliance,

خوب، فکر می‌کنم برداشت من، بزرگ‌ترین برداشت من اهمیت اتکا به خود بود،

because I think the Western culture generally, you know, plays a great importance on individually,

زیرا فکر می‌کنم فرهنگ غربی به طور کلی، می‌دانید، اهمیت زیادی برای فردی

though. And you are expected to stand on your own two feet, you know, and you are expected to

دارد. و از شما انتظار می رود که روی پای خود بایستید ، می دانید، و از شما انتظار می رود که به

learn individually, though. And you are expected to stand on your own two feet.

صورت فردی یاد بگیرید. و از شما انتظار می رود که روی پای خود بایستید.

So I figured that I had to be a very quick learner because I noticed that, you know,

بنابراین به این نتیجه رسیدم که باید یک یادگیرنده خیلی سریع باشم، زیرا متوجه شدم که، می دانید،

everyone else is under pressure themselves, you know, in a commercial environment especially.

دیگران خودشان تحت فشار هستند، به خصوص در یک محیط تجاری.

So people, they don't really have the time or patience to teach you the same thing twice.

بنابراین مردم، آنها واقعاً وقت یا حوصله ندارند که یک چیز را دو بار به شما آموزش دهند.

So you've got to learn fast.

بنابراین باید سریع یاد بگیرید.

Right. So you had to learn as you went along, really, the best way of doing each thing.

درست. بنابراین باید در طول مسیر ، بهترین روش انجام هر کار را یاد می گرفتید.

Absolutely. And I think it's also important to observe, see how other people, local people,

کاملا. و من فکر می‌کنم مهم است که مشاهده کنیم، ببینیم افراد دیگر، مردم محلی

are interacting with each other, how they are doing things. So you could get a pretty good

، چگونه با یکدیگر تعامل دارند، چگونه کارها را انجام می‌دهند. بنابراین

idea quickly, you know, of a local customs and etiquette, you know, start from mimicking.

، می‌دانید که می‌توانید به سرعت ایده خوبی از آداب و رسوم و آداب محلی به دست آورید، می‌دانید، از تقلید شروع کنید.

Ah, okay. Interesting.

آهان باشه. جالب هست.

And I think also don't be held back by any thought that, "Oh, I might make a mistake.

و فکر می‌کنم از هیچ فکری که می‌گوید، "اوه، من ممکن است اشتباه

I'm going to embarrass myself. Oh, I'm going to show, you know, my disadvantage or my weakness.

کنم. خودم را خجالت می‌کشم. اوه ، می‌دانید، نقطه ضعف یا ضعفم را نشان خواهم داد."

How are people going to think?" Well, actually, you know, just go and do things because if you

مردم چگونه فکر می کنند؟" خوب، در واقع، می دانید، فقط بروید و کارها را انجام دهید، زیرا

make a mistake, it's better to make them early when people still have, people still expect you

اگر اشتباهی مرتکب شدید، بهتر است آنها را زودتر انجام دهید، زمانی که مردم هنوز اشتباه می کنند، مردم هنوز از شما انتظار

to and they're going to correct you and you're going to learn really fast.

دارند و آنها شما را اصلاح می کنند و شما یاد خواهید گرفت. واقعا سریع.

Yes, I think you're right. I think a lot of people feel reluctant to speak and people

بله، فکر می کنم حق با شماست. من فکر می کنم بسیاری از مردم برای صحبت کردن احساس بی میلی می کنند و مردم

sometimes think, "Oh, I've got to speak in a perfect grammatical sentence." When in fact,

گاهی فکر می کنند، "اوه، من باید با یک جمله دستوری کامل صحبت کنم." وقتی در واقع

the way people speak, we don't tend to speak in perfect grammatical sentences. We

، نحوه صحبت مردم، ما تمایلی به صحبت با جملات دستوری کامل نداریم. ما

tend to speak in short phrases, I think, you know, we get a thought in our head, put it in a few

تمایل داریم با عبارات کوتاه صحبت کنیم، فکر می‌کنم، می‌دانید، فکری به ذهنمان خطور می‌کند، آن را در چند

words and then another thought and another few words. So people, you know, some people

کلمه بیان می‌کنیم و سپس یک فکر دیگر و چند کلمه دیگر. بنابراین، می دانید، برخی از

are reluctant to speak because they think they've got to speak the way you read sentences from a

مردم تمایلی به صحبت کردن ندارند، زیرا فکر می کنند باید همانطور که شما جملات یک کتاب را می خوانید صحبت کنند

book. But I think it's quite different, isn't it, from reading and writing. Whereas with speaking,

. اما فکر می کنم با خواندن و نوشتن کاملاً متفاوت است، اینطور نیست . در حالی که با صحبت کردن

it's much more spontaneous and more in sort of little bits rather than sentences. I don't know

، بسیار خودانگیخته تر است و بیشتر به نوعی کوچکتر از جملات است. نمی دونم پیداش کردی یا نه

if you found that. I see. I think it really takes time to perfect, you know, any skill. So

می بینم. من فکر می کنم که برای کامل کردن هر مهارتی واقعا زمان می برد. بنابراین

you can't be too harsh on yourself because you are not perfect yet and thus you just never start

نمی توانید خیلی سختگیرانه با خودتان رفتار کنید زیرا هنوز کامل نیستید و بنابراین هرگز شروع

out. I think that way you will never make it. Yeah, just go ahead. I remember, you know,

نمی کنید. من فکر می کنم که شما هرگز موفق نخواهید شد. آره فقط برو جلو یادم می آید، می دانید،

in my first year of working in a front office and I was in a client lounge, really. There's a dish,

در سال اول کار در یک پیشخوان و من در یک سالن مشتری بودم، واقعاً. یک ظرف،

you know, a seafood dish with lime, the green vegetable, lime on the plate. And I asked my

می دانید، یک غذای دریایی با لیمو، سبزی سبز، آهک در بشقاب است. و از مشتریم پرسیدم

client, "Would you like lemon?" And the lady corrected me, "It's lime." Okay, I learnt it.

لیمو میل داری؟ و خانم من را تصحیح کرد: "این آهک است." باشه یاد گرفتم

Actually, you know, I'm still amazed myself, you know. I wasn't feeling really embarrassed. I was

در واقع، می دانید، من هنوز خودم شگفت زده هستم، می دانید. من واقعاً احساس خجالت نمی کردم. من

just like, "Okay, I learnt it." And from then on, I will always know it's lime and it's different

فقط گفتم: "باشه، یاد گرفتم." و از آن به بعد همیشه می دانم که لیمو است و با لیمو فرق دارد

from lemon. So I think it's just, you know, no matter how well prepared you are back home, you

. بنابراین من فکر می‌کنم فقط، می‌دانی، مهم نیست که چقدر خوب به خانه برگشته‌ای،

know, you can't avoid making mistakes in real life. And it's not a failure, you know. Actually,

می‌دانی، نمی‌توانی از اشتباه کردن در زندگی واقعی جلوگیری کنی . و این یک شکست نیست، می دانید. در واقع،

mistakes, if you learn from it, equals progress. So, you know, treat it positively. Absolutely.

اشتباهات، اگر از آن درس بگیری، مساوی با پیشرفت است. بنابراین، می دانید، با آن رفتار مثبت داشته باشید. کاملا.

And, you know, lemons and limes are very similar. Just apart from the colour, they look very similar,

و، می دانید، لیمو و لیموترش بسیار شبیه هستند. فقط جدا از رنگ، خیلی شبیه هم هستند،

don't they? And it's also just, you know, people realise that you're human, you know. If everyone

اینطور نیست؟ و همچنین، می دانید، مردم متوجه می شوند که شما انسان هستید، می دانید. اگر همه

was absolutely perfect about everything, you would think, "Oh, gosh." You know, but we're all human.

در مورد همه چیز کاملاً کامل بودند، شما فکر می کردید : "اوه، خدایا." میدونی ولی ما همه انسانیم

So sometimes people will like you more if someone makes a little mistake. It's sort of, it's more

بنابراین گاهی اوقات اگر کسی اشتباه کوچکی مرتکب شود، مردم شما را بیشتر دوست خواهند داشت. این یک جورهایی است، به نوعی بیشتر

human, in a way, isn't it? So it's not a big deal. And, you know, people just move on from that.

انسانی است، اینطور نیست؟ پس چیز مهمی نیست. و، می دانید، مردم فقط از آن پیش می روند.

Absolutely. Especially if people notice that you are getting better and better.

کاملا. به خصوص اگر مردم متوجه شوند که شما بهتر و بهتر می شوید.

They're going to admire you for that.

آنها به خاطر آن شما را تحسین خواهند کرد.

Absolutely. That's it. So then, thinking about being in the UK and working here,

کاملا. خودشه. بنابراین، وقتی در بریتانیا هستید، مانند اغلب اوقات، به این فکر می‌کنید که در بریتانیا باشید و اینجا کار کنید،

and in the UK and working here, when you are in the UK, as you often are,

و در بریتانیا و اینجا کار کنید،

are there things that you miss about China when you're in the UK? Or the other way around,

آیا چیزهایی وجود دارد که وقتی در بریتانیا هستید در مورد چین دلتنگ شوید؟ یا برعکس

are there things in the UK that you miss when you're in China? Anything like that?

، آیا چیزهایی در بریتانیا وجود دارد که وقتی در چین هستید دلتان برایشان تنگ شده است ؟ همچین چیزی؟

I see. Well, I think the UK really has really amazing access to beautiful sceneries,

می بینم. خوب، من فکر می کنم که انگلستان واقعاً دسترسی شگفت انگیزی به مناظر زیبا،

countryside, green spaces. It's really wonderful. But it's local food. It's, you know, relatively

حومه شهر، فضاهای سبز دارد. واقعا فوق العاده است. اما این غذای محلی است. می دانید، نسبتا

dull. But in London, you know, London is a magnet and has world-class cuisines,

کسل کننده است. اما در لندن، می دانید، لندن یک آهنربا است و غذاهای درجه یک جهانی دارد،

you know, all kinds of world-class cuisines from famous chefs. So I think your palate will

می دانید، انواع غذاهای درجه یک جهانی از سرآشپزهای معروف. بنابراین فکر می کنم کام شما

be satisfied in London. But once you go to other kind of more provincial places, then

در لندن راضی خواهد شد. اما زمانی که به مکان های استانی دیگری

you're going to miss Chinese food, which is very stimulating and has a great many varieties.

بروید، غذای چینی را از دست خواهید داد، که بسیار محرک است و تنوع بسیار زیادی دارد.

Yes, yes. Yes, I can imagine. I guess there are areas of the UK you might have, you know,

بله بله. بله من می توانم تصور کنم. حدس می‌زنم مناطقی از بریتانیا وجود دارد که ممکن است

local dishes, things like Yorkshire pudding, Lancashire hot pot, different types of regional

غذاهای محلی، چیزهایی مانند پودینگ یورکشایر، دیگ داغ لنکاوی، انواع مختلف غذای محلی داشته باشید

food. But I think traditionally, the UK is sort of meat and two types of vegetable.

. اما من فکر می کنم به طور سنتی، انگلستان نوعی گوشت و دو نوع سبزیجات است.

You know, people joke about it a little bit. It may seem a little bit dull after a while.

می دانید، مردم کمی در مورد آن شوخی می کنند. ممکن است بعد از مدتی کمی کسل کننده به نظر برسد.

Heavy and hearty, very comforting food. Yes, yes. Filling, I think, filling, lots of potato

غذای سنگین و دلچسب، بسیار آرامش بخش. بله بله. پر کردن، من فکر می کنم، پر کردن، بسیاری از سیب زمینی

usually. And people love chips, you know. But I know what you mean about Chinese food. It's

معمولا. و مردم چیپس را دوست دارند، می دانید. اما می دانم منظور شما از غذاهای چینی چیست.

very colorful, very tasty, you know, a lot of variety. So, so are there things about the UK

خیلی خوش رنگه، خیلی خوشمزه، میدونی، تنوعش زیاده. بنابراین، آیا چیزهایی در مورد بریتانیا وجود دارد

that you miss when you're in China? I miss my trekking in the beautiful countryside.

که وقتی در چین هستید دلتان برایشان تنگ شده است؟ دلم برای پیاده روی در حومه زیبا تنگ شده است.

Ah, yes. So you'd like to go for country walks when you're here in the UK?

آه، بله. پس دوست دارید وقتی اینجا در بریتانیا هستید برای پیاده روی در کشور بروید؟

Yes. You know, the kind of 10 miles per day or even more.

آره. می دانید ، نوع 10 مایل در روز یا حتی بیشتر.

So would that be, would you go out of London into the countryside? Would you have a walk around

آیا اینطور است، آیا از لندن به حومه شهر می روید؟ آیا می خواهید در

London streets exploring? Or what would you do usually? When I first came to London, I'm kind of,

خیابان های لندن قدم بزنید و کاوش کنید؟ یا معمولاً چه کاری انجام می دهید ؟ زمانی که برای اولین بار به لندن آمدم، به نوعی،

I was more a metropolitan person. I would be happy to go into, you know, individual street

من یک فرد متروپولیتی بودم. خوشحال می‌شوم که

just to explore because London has so much to offer. But when I got familiar with the city,

فقط برای کاوش به یک خیابان منفرد بروم، زیرا لندن چیزهای زیادی برای ارائه دارد. اما وقتی با شهر آشنا

then I became more of a nature person. So usually I'd take a train from a station,

شدم، بیشتر به یک آدم طبیعت تبدیل شدم. بنابراین معمولاً از ایستگاهی سوار قطار می‌شوم

have a 30 minutes or to one hour journey out and do a proper, you know, trekking there.

، 30 دقیقه یا تا یک ساعت سفر می‌کردم و پیاده‌روی درستی در آنجا انجام می‌دادم.

My favorite trekking place actually is from Seven Sisters. From, oh, oh, yeah, from Seaford

مکان کوه نوردی مورد علاقه من در واقع از Seven Sisters است. از، آه، اوه، آره، از سیفورد

to Eastbourne. Oh, to Eastbourne on the south coast. We were talking about the south coast

تا ایستبورن. اوه، به ایستبورن در ساحل جنوبی. ما در مصاحبه دیگری در مورد ساحل جنوبی صحبت می کردیم

in another interview, but that was for a different reason. So Eastbourne in Sussex

، اما دلیل دیگری داشت. بنابراین ایستبورن در

is a very popular seaside resort of the UK. So you love Eastbourne.

ساسکس یک استراحتگاه ساحلی بسیار محبوب در بریتانیا است. پس شما عاشق ایستبورن هستید.

Yeah. So the white cliff between Eastbourne and Seaford. Oh, Seaford. Yes. Along the coast,

آره بنابراین صخره سفید بین ایستبورن و سیفورد. اوه، سیفورد. آره. در امتداد ساحل

it must be. How many miles? Just a few miles walk, is it, along the cliffs?

، باید باشد. چند مایل؟ فقط چند مایل پیاده روی، در امتداد صخره ها است؟

I think it's perhaps 11 or 12 miles. Okay. So I'd walk from Seaford station to Eastbourne station.

فکر می کنم شاید 11 یا 12 مایل باشد. باشه. بنابراین از ایستگاه سیفورد تا ایستگاه ایستبورن پیاده می‌روم.

It doesn't take up a whole day, but, you know, there is a wonderful stop in the middle where

یک روز کامل طول نمی کشد، اما، می دانید ، یک توقف فوق العاده در وسط وجود دارد که

you could have lunch just on the cliff, just beside the cliff and have just a breathtaking view.

می توانید ناهار را درست روی صخره، درست در کنار صخره صرف کنید و فقط منظره ای خیره کننده داشته باشید.

So that's the, the cliffs are called the Seven Sisters, aren't they?

پس این همان است، صخره ها هفت خواهر نامیده می شوند، اینطور نیست؟

Is that right? Yes. The White Chore Cliff. Yes. A bit like Dover. People talk about the

درست است؟ آره. صخره کار سفید. آره. کمی شبیه دوور. مردم در مورد صخره‌های

White Cliffs of Dover in Kent, which is further to the east, but Seaford and the Seven Sisters are

سفید دوور در کنت صحبت می‌کنند، که بیشتر در شرق است، اما سیفورد و هفت خواهران

seven sort of large white cliffs, aren't they, I think. So I've been to Eastbourne and I've been

هفت نوع صخره‌های سفید بزرگ هستند ، اینطور نیست. بنابراین من به ایستبورن و

to Seaford separately, but I've never walked between the two. So maybe that's something I

به طور جداگانه به سیفورد رفته ام، اما هرگز بین این دو راه نرفته ام. پس شاید این چیزی است که من

should try sometime. So thank you for the recommendation there. Absolutely. It sounds

باید زمانی امتحان کنم. بنابراین از توصیه شما در آنجا متشکرم. کاملا.

lovely. Okay. So that's great. That sounds wonderful. And the sea air, of course, is very

دوست داشتنی به نظر می رسد. باشه. پس عالیه به نظر عالی میآید. و البته هوای دریا

healthy to be walking along the coast. Very refreshing. Very healthy, refreshing air. That's

برای قدم زدن در کنار ساحل بسیار سالم است. بسیار با طراوت. هوای بسیار سالم و با طراوت

right. Especially when you got a bit worn out by maybe the stress of working and living in London,

درست است. به خصوص زمانی که ممکن است استرس ناشی از کار و زندگی در لندن کمی فرسوده

perhaps, you know, which is a highly competitive and fast paced place. It's really a recharge,

شوید، شاید بدانید که مکانی بسیار رقابتی و سریع است. این واقعاً یک شارژ مجدد است،

a reboot for you, you know. Absolutely. Yes. Lovely. Sounds fantastic. Okay. And so would you

یک راه اندازی مجدد برای شما، می دانید. کاملا. آره. دوست داشتني. برای تلفن های موبایل فوق العاده است. باشه. و به این ترتیب

say, would you say your English has improved since, I mean, you've been based in the UK for

می‌گویید، آیا می‌گویید انگلیسی‌تان از زمانی که، منظورم این است که شما چند سالی است که در بریتانیا

a few years now, and we've known each other a few years. So would you say your English,

اقامت دارید و چند سالی است که همدیگر را می‌شناسیم، بهتر شده است. بنابراین، آیا می‌گویید انگلیسی شما،

I imagine it, it has improved over the years, simply being in an English speaking country

تصور می‌کنم، در طول سال‌ها بهبود یافته است، صرفاً در تمام این مدت در یک کشور انگلیسی زبان بوده‌اید

all this time. So how would you say your English has developed? Hmm. I think,

. بنابراین چگونه می گویید زبان انگلیسی شما توسعه یافته است؟ هوم فکر

I can think of two milestones, perhaps. The first one is about the accreditation of English way of

می کنم، شاید بتوانم به دو نقطه عطف فکر کنم. اولین مورد در مورد اعتبار بخشیدن به طرز تفکر انگلیسی

thinking. In my first two years of arriving in London, I think my English was reasonably clear

است. در دو سال اول ورودم به لندن، فکر می‌کنم انگلیسی من در آن زمان کاملاً

back then, although with a noticeable Chinese accent. Well, I still do. However,

واضح بود، اگرچه با لهجه چینی قابل توجهی. خوب، هنوز هم دارم. با این حال،

my colleagues found me hard to understand because I was still thinking in the Chinese way,

درک من برای همکارانم سخت بود، زیرا من هنوز به روش چینی فکر می کردم،

and I was literally, you know, translating my thoughts into English.

و می دانید، به معنای واقعی کلمه، افکارم را به انگلیسی ترجمه می کردم.

It really took me, I think, at least two years to make that a mental transformation

فکر می‌کنم واقعاً حداقل دو سال طول کشید تا بتوانم این تحول ذهنی

to think in the English way. And after I could do that,

را ایجاد کنم تا به روش انگلیسی فکر کنم. و بعد از اینکه توانستم این کار را انجام دهم،

my communication with others become really smooth. Oh, that's great. So I think this,

ارتباط من با دیگران واقعاً روان می شود. آه، این خیلی عالیه. بنابراین من فکر می کنم این،

you know, other people say this, you know, they sort of realized, oh gosh, I'm thinking in English,

می دانید، دیگران این را می گویند، می دانید، آنها به نوعی متوجه شدند، اوه خدایا، من به انگلیسی فکر می کنم،

you know, not just speaking in English, but automatically thinking in English as well.

می دانید، نه فقط به انگلیسی صحبت می کنم، بلکه به طور خودکار به انگلیسی نیز فکر می کنم.

Yeah, I feel language is really, it's a cultural thing, really. It's a carrier. It's almost like

بله، من احساس می کنم زبان واقعاً یک چیز فرهنگی است، واقعاً. این یک حامل است. این تقریباً

a carrier of, you know, intention, culture, and information. So you have to be properly aligned

مانند حاملی از قصد، فرهنگ و اطلاعات است. بنابراین، شما باید به درستی

with the culture, you know, then you could really seamlessly, you know, speak it really.

با فرهنگ هماهنگ شوید، می دانید، پس می توانید واقعاً یکپارچه، می دانید، آن را واقعاً صحبت کنید.

Okay, that's great. Lovely. So, and do you feel you've developed in terms of your vocabulary

باشه، عالیه دوست داشتني. بنابراین، و آیا احساس می کنید از نظر دایره لغات

and fluency and how you express ideas and so on? That's the second milestone for me.

و تسلط و نحوه بیان ایده ها و غیره پیشرفت کرده اید؟ این دومین نقطه عطف برای من است.

It was made after I started taking lessons in diction and evocation. And I owe it to you,

بعد از اینکه شروع به خواندن دروس لغت و تداعی کردم ساخته شد. و من این را مدیون تو هستم،

Gill. I think I started, I think I, you know, studied with you since about 2013, something

گیل. فکر می کنم شروع کردم، فکر می کنم، می دانید، از حدود سال 2013 با شما درس خوانده ام، چیزی

like that. I noticed the constant positive change in people's perception of my presentations and

شبیه به آن. من متوجه تغییر مثبت دائمی در درک مردم از سخنرانی‌ها و

speeches with some improvement in my diction. That's great. And way of speaking, etc.

سخنرانی‌هایم با مقداری بهبود در گفتارم شدم. عالیه. و نحوه صحبت کردن و غیره.

And this in turn really has enhanced my self-esteem. So it has created a very positive

و این به نوبه خود واقعاً عزت نفس من را افزایش داده است . بنابراین یک حلقه بسیار مثبت

loop. It's a feedback loop like that. Oh, that's great. That's really good.

ایجاد کرده است. این یک حلقه بازخورد مانند آن است. آه، این خیلی عالیه. این واقعاً خوب است.

I feel that, you know, I think I kind of overstate the importance of

من احساس می‌کنم، می‌دانی، فکر می‌کنم به نوعی اهمیت فن بیان را

elocution. Now we live in a world of communication and connectedness, really.

اغراق می‌کنم. اکنون ما واقعاً در دنیای ارتباطات و ارتباط زندگی می کنیم.

And maybe, you know, to speak with a native English person, you know, you hear the language

و شاید، می دانید، برای صحبت با یک فرد بومی انگلیسی، می دانید، زبانی را

spoken by someone who's, you know, it's their first language. I guess that that's,

که توسط کسی صحبت می شود که، می دانید، زبان اول اوست، بشنوید. حدس می‌زنم که،

you know, to spend many hours over the years speaking to native English speakers,

می‌دانید، صرف ساعت‌های زیادی در طول سال‌ها برای صحبت با انگلیسی‌زبان‌های بومی،

it sort of makes a difference gradually as time goes on. Absolutely, that is indispensable.

به تدریج با گذشت زمان تفاوت ایجاد می‌کند . قطعاً، این امری ضروری است.

I think, maybe I'm saying, I'm not to dishearten, you know, eager English learners in non-English

فکر می‌کنم، شاید می‌گویم، نمی‌خواهم زبان‌آموزان مشتاق انگلیسی را در کشورهای غیرانگلیسی

speaking country. But I'd say, you know, try as you hard, it definitely help. You're going to

زبان ناامید کنم. اما من می‌توانم بگویم، می‌دانی، به اندازه تلاشت تلاش کن، قطعا کمک می‌کند. شما قرار است

build up a really good foundation. But set a right expectation, because, you know, the world

یک پایه واقعا خوب بسازید. اما انتظار درستی داشته باشید، زیرا، می دانید،

experience of speaking to native speaker, working with them, living in their environment,

تجربه جهانی صحبت کردن با افراد بومی، کار با آنها، زندگی در محیط آنها

it's just irreplaceable in your development of English skill. So, build up a strong foundation

، در رشد مهارت انگلیسی شما غیر قابل جایگزینی است . بنابراین،

before you come, but expect that you still have a quite steep learning curve to climb.

قبل از آمدن، یک پایه قوی بسازید، اما انتظار داشته باشید که هنوز یک منحنی یادگیری کاملاً شیب دار برای صعود داشته باشید.

Okay. And so, that's very good advice for anybody, you know, just to, you know, speak, don't worry

باشه. و بنابراین، این توصیه بسیار خوبی برای هر کسی است، می دانید، فقط، می دانید، صحبت کنید،

about mistakes, as you were saying earlier, and just absorb, absorb the language, and so on. Is

نگران اشتباهات نباشید، همانطور که قبلاً گفتید، و فقط زبان را جذب کنید، جذب کنید، و غیره.

there any other final bit of advice you would give to anyone planning to come to live in the UK, work

آیا توصیه دیگری وجود دارد که به هر کسی که قصد دارد برای زندگی در انگلستان، کار

or study here? Any particular advice you would give? Observe, be a keen observer, and really

یا تحصیل در اینجا بیاید، ارائه دهید؟ توصیه خاصی دارید؟ مشاهده کنید، یک ناظر دقیق باشید و واقعاً

see how local people interact with each other. Seize opportunities to take part in events or

ببینید که مردم محلی چگونه با یکدیگر تعامل دارند. از فرصت‌ها برای شرکت در رویدادها یا

activities, because if you can socialize with local people, you're going to, you're going to

فعالیت‌ها استفاده کنید، زیرا اگر بتوانید با مردم محلی معاشرت کنید،

improve really fast. That's great. And as I mentioned before, don't be afraid to make mistakes.

واقعاً به سرعت پیشرفت خواهید کرد. عالیه. و همانطور که قبلا اشاره کردم، از اشتباه کردن نترسید.

The more you do, actually, the faster you learn, the faster you learn. So, don't worry, people won't

در واقع هرچه بیشتر انجام دهید، سریعتر یاد می گیرید ، سریعتر یاد می گیرید. بنابراین، نگران نباشید، مردم

necessarily laugh at you, because they expect you to do so, especially if you are coming from a

لزوماً به شما نمی‌خندند، زیرا از شما انتظار دارند که این کار را بکنید، به خصوص اگر از

non-English speaking country. Okay, that's really helpful. Thank you. So, okay, Michelle, thank you

کشوری غیر انگلیسی زبان آمده‌اید. بسیار خوب، این واقعا مفید است. متشکرم. بنابراین، بسیار خوب، میشل، از شما

so much for your time, for spending some time talking about your experiences of English learning,

بسیار سپاسگزارم برای زمانی که در اختیار ما گذاشتید، برای اینکه مدتی را صرف صحبت کردن در مورد تجربیات خود از یادگیری زبان انگلیسی،

being in the UK, and telling us more about yourself. It's been great talking with you.

حضور در بریتانیا، و گفتن بیشتر درباره خود به ما کردید. صحبت کردن با شما عالی بود

Lovely talking to you too. Thank you, and I'd like to wish you all the best with your continuing

صحبت کردن با شما هم زیباست با تشکر از شما، و من مایلم برای شما آرزوی موفقیت در ادامه

medical studies as well. So, that sounds really good. And so, thank you. And just to say to

تحصیلات پزشکی را داشته باشم. بنابراین، به نظر می رسد واقعا خوب است. و بنابراین، متشکرم. و فقط برای اینکه به

everyone watching, do look out for other interviews that we're gradually doing. And if you have any

همه کسانی که تماشا می کنند بگویم، مراقب مصاحبه های دیگری باشید که به تدریج انجام می دهیم. و اگر

suggestions for questions I could ask people as we continue, do put in the comments under the video,

پیشنهادی برای سؤالاتی دارید که می‌توانم در ادامه از مردم بپرسم ، در نظرات زیر ویدیو،

either on YouTube or on the engVid website, suggestions for questions. And I'll be

چه در YouTube یا در وب‌سایت engVid، پیشنهاداتی برای سؤالات خود قرار دهید. و

interviewing guests from different countries as time goes on. So, thank you for watching,

با گذشت زمان با مهمانانی از کشورهای مختلف مصاحبه خواهم کرد. بنابراین، از تماشای شما متشکرم،

and thank you again, Michelle, for being with us. And if you haven't yet subscribed to my channel,

و باز هم از شما متشکرم، میشل، که با ما بودید. و اگر هنوز در کانال من مشترک نشده اید،

if you're enjoying the videos, please subscribe, and hope to see you again soon. Okay, so,

اگر از ویدیوها لذت می برید، لطفاً سابسکرایب کنید و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم. خوب، پس

bye for now, from both of us. Bye.

فعلا خداحافظ، از طرف هر دوی ما. خدا حافظ.