What's it like to move to the UK?

Hello. I'm Gill at www.engvid.com and today's lesson is not really a lesson because we're

سلام. من گیل در www.engvid.com هستم و درس امروز واقعاً یک درس نیست زیرا ما در حال

doing something a little bit different. We're having an interview with someone I know who

انجام کاری کمی متفاوت هستیم. ما در حال مصاحبه با کسی هستیم که می شناسم

has come to the UK from another country and is living and working here. So, I'd like to

از کشور دیگری به بریتانیا آمده و اینجا زندگی و کار می کند. بنابراین، می‌خواهم

introduce Kamila, and we're going to ask her some questions about her experience of

کامیلا را معرفی کنم، و می‌خواهیم از او سؤالاتی در مورد تجربه‌اش از

coming to the UK and living here. So, let's get started. So, Kamila, thank you for coming.

آمدن به بریتانیا و زندگی در اینجا بپرسیم. بنابراین، بیایید شروع کنیم. بنابراین، کمیلا، از حضور شما متشکرم.

Thank you for having me.

از اینکه من را دارید متشکرم

It's lovely to see you. You're very welcome. Thank you. And so, would you like to tell

دیدنت لذت بخشه خیلی خوش اومدی متشکرم. و بنابراین، آیا می خواهید

us a little bit about yourself, where you're from, how you came to decide to come to the

کمی در مورد خودتان بگویید، از کجا هستید ، چگونه تصمیم گرفتید به

UK?

بریتانیا بیایید؟

Yes, so my name is Kamila. I come from Poland. So my first language is Polish. Before I arrived

بله، پس اسم من کامیلا است. من از لهستان آمده ام. بنابراین زبان اول من لهستانی است. قبل از اینکه

in the UK I have lived in Warsaw for a couple of years. And so I worked there for a bank

به بریتانیا برسم، چند سالی است که در ورشو زندگی کرده ام . و بنابراین من در آنجا برای یک بانک

for over seven years in corporate banking as Product Manager. And here in London I work

برای بیش از هفت سال در بانکداری شرکتی به عنوان مدیر محصول کار کردم. و اینجا در لندن

for a fintech startup. I'm a credit analyst of small companies. I really like my job.

برای یک استارت آپ فین تک کار می کنم. من یک تحلیلگر اعتباری شرکت های کوچک هستم. من کارم را خیلی دوست دارم.

I enjoy it. There is a lot going on there. My company is still developing, so I also

من از آن لذت می برم. آنجا اتفاقات زیادی می افتد. شرکت من هنوز در حال توسعه است، بنابراین من

have opportunities to develop in diverse areas.

نیز فرصت هایی برای توسعه در زمینه های مختلف دارم.

Okay.

باشه.

So yeah, I'm really happy to be part of it.

بنابراین بله، من واقعاً خوشحالم که بخشی از آن هستم.

Oh, that's good. So, lovely. So, "fintech", that means financial...?

آه آن خوب است. خیلی دوست داشتنی. پس «فین تک» یعنی مالی...؟

Financial and technology.

مالی و فناوری.

Finance and technology.

امور مالی و فناوری.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Used together for...

استفاده با هم برای ...

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Financial, for funding.

مالی، برای تامین مالی.

Yeah, because... Yeah, exactly. Because we lend money for small companies, but making

آره، چون... آره، دقیقا. زیرا ما به شرکت های کوچک وام می دهیم، اما در

our credit decisions we use a lot of technology. We use some algorithms and so on, so that's

تصمیم گیری های اعتباری خود از فناوری زیادی استفاده می کنیم. ما از برخی الگوریتم ها و غیره استفاده می کنیم، بنابراین

why fintech.

فین تک به همین دلیل است.

Okay, lovely. So, have you always spoken English? When did you first start to learn English

باشه دوست داشتنی بنابراین، آیا همیشه انگلیسی صحبت کرده اید؟ اولین بار از چه زمانی شروع به یادگیری زبان انگلیسی

in your life?

در زندگی خود کردید؟

Yeah, so I learned English in high school and during my studies. Also after I finished

بله، بنابراین من انگلیسی را در دبیرستان و در طول تحصیل یاد گرفتم. همچنین پس از پایان

my education I attended some English lessons in Poland where I was working there. And so

تحصیلاتم در برخی از کلاس های انگلیسی در لهستان که در آنجا کار می کردم شرکت کردم. و بنابراین

I felt that I understood quite a lot, but I had a fear of speaking because I think that

احساس کردم که خیلی چیزها را می فهمم، اما ترس از صحبت کردن داشتم، زیرا فکر می کنم

in my opinion teachers put a lot of pressure on grammar, which is good of course, but there

به نظر من معلمان فشار زیادی روی گرامر وارد می کنند، که البته خوب است، اما وجود

is... Because of that there is a little time for practicing speaking, so a lot of people

دارد... به همین دلیل وجود دارد. زمان کمی برای تمرین صحبت کردن است، بنابراین بسیاری از مردم

fear of speaking. They don't feel confident enough to speak. Yeah, and that was also my case.

از صحبت کردن می ترسند. آنها به اندازه کافی برای صحبت کردن احساس اعتماد به نفس ندارند . آره، و این هم مورد من بود.

Yes. I think I experienced the same when I was at school. It was... A lot of it was based

آره. فکر می کنم در دوران مدرسه هم همین را تجربه کردم . این بود... بسیاری از آن بر

on written, and reading and writing.

اساس نوشتار و خواندن و نوشتن بود.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

And exams, writing exams and the tests.

و امتحانات، امتحانات نگارشی و تست ها.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

So... So... So since then, do you feel that you...? Was it when you came to the UK that

پس ... پس ... پس از آن زمان ، آیا شما احساس می کنید که ...؟ آیا زمانی که به بریتانیا آمدید

you started getting more practice at speaking?

شروع به تمرین بیشتر در صحبت کردن کردید؟

Yes, exactly. So, I feel that since I arrived here in the UK my English language skills

بله دقیقا. بنابراین، من احساس می کنم از زمانی که به اینجا در بریتانیا آمدم، مهارت های زبان انگلیسی من

have improved. I feel more confident. So, yeah, I decided that first couple month I

بهبود یافته است. احساس اعتماد به نفس بیشتری دارم بنابراین، بله، تصمیم گرفتم که در دو ماه اول

would work on my English, so I read lots of newspapers, I watched some TV programs, I

روی زبان انگلیسی خود کار کنم، بنابراین روزنامه های زیادی خواندم، برخی از برنامه های تلویزیونی را تماشا کردم

watched some TV series with subtitles, and I also attended private English lessons with

، چند سریال تلویزیونی را با زیرنویس تماشا کردم، و همچنین در کلاس های خصوصی انگلیسی با

great teacher.

استاد بزرگ شرکت کردم.

Oh. [Laughter]

اوه [خنده]

Who has also helped me not only to improve my spoken English, but also to... It gave

چه کسی همچنین به من کمک کرده است تا نه تنها انگلیسی گفتاری خود را بهبود بخشم، بلکه به

me some insight into English culture and politics sometimes, and everyday life, and things to

من کمک کرده است تا برخی اوقات بینشی در مورد فرهنگ و سیاست انگلیسی ، و زندگی روزمره، و چیزهایی که

see in London, so I really enjoyed that and I would recommend it to everyone who...

در لندن باید ببینم، به من داد، بنابراین من واقعا از آن لذت بردم. و من آن را به همه کسانی که...

Yeah.

بله.

Is thinking about moving to UK, for example.

مثلاً به مهاجرت به انگلستان فکر می کند.

Yeah, so I remember we... We've had a lot of very interesting conversations about English politics.

بله، پس یادم می آید که ما... ما گفتگوهای بسیار جالبی در مورد سیاست انگلیس داشته ایم.

Yeah.

آره

And about the culture and different types of food.

و در مورد فرهنگ و انواع غذاها.

Yeah, yeah.

آره آره.

And all of that.

و همه اینها.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

So... So, did you ever come to the UK for a holiday before you came to live here?

بنابراین، آیا تا به حال قبل از اینکه به اینجا زندگی کنید برای تعطیلات به بریتانیا آمده اید؟

Yeah, so it's a funny story because the first school trip abroad I took part in was to London,

بله، پس این داستان خنده‌داری است، زیرا اولین سفر مدرسه به خارج از کشور که در آن شرکت کردم، به لندن بود،

I was 11 years old, but I can still recall some memories from this trip. For example,

من 11 ساله بودم، اما هنوز می‌توانم برخی از خاطرات را از این سفر به یاد بیاورم. برای مثال،

my first impression was that there were lots of people walking along the pavement, so it

اولین برداشت من این بود که افراد زیادی در امتداد پیاده‌رو راه می‌رفتند، بنابراین

was really crowded. And also I saw a lot of people very smart dressed and it was a really

واقعاً شلوغ بود. و همچنین افراد زیادی را دیدم که لباس های بسیار هوشمندانه ای پوشیده بودند و این

big surprise for me because then I lived in small city, so you know, that smart clothes

برای من واقعاً غافلگیرکننده بود زیرا در آن زمان در شهری کوچک زندگی می کردم ، بنابراین می دانید که لباس های هوشمند

were designed for some special occasions, like wedding or something, and here I saw

برای برخی مناسبت های خاص، مانند عروسی یا چیزهای دیگر، طراحی شده بودند، و اینجا من

a lot of people so smart, like dressed up, so...

افراد زیادی را دیدم که خیلی باهوش بودند، مثل لباس پوشیدن، بنابراین...

Yes, being the capital city.

بله، پایتخت بودن.

Yeah.

آره

And where you come from, you're not from Warsaw originally.

و از جایی که می آیید، در اصل اهل ورشو نیستید.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

I don't think, so a smaller place.

من فکر نمی کنم، بنابراین یک مکان کوچکتر است.

Yes, exactly. So that's why the difference was so huge for me.

بله دقیقا. بنابراین به همین دلیل تفاوت برای من بسیار زیاد بود.

Yes. Oh, wow. Oh.

آره. اوه وای. اوه

Yeah. So I also still have some photos and souvenirs from that trip at my parents' home.

آره بنابراین من نیز هنوز تعدادی عکس و یادگاری از آن سفر در خانه پدر و مادرم دارم.

I... But they are still, I think, available to buy here, and they are quite popular. Like,

من... اما فکر می کنم آنها هنوز هم برای خرید در اینجا موجود هستند و بسیار محبوب هستند. مانند

this tin of candies in shape of red public telephone or something.

این قوطی آب نبات به شکل تلفن عمومی قرمز یا چیزی شبیه به آن.

Oh yes, the red phone box.

اوه بله، جعبه تلفن قرمز.

Yeah, yeah.

آره آره.

Yes, with sweets inside. Yes.

بله با شیرینی داخلش آره.

Yeah, exactly. So I still have it.

بله دقیقا. پس من هنوز آن را دارم.

Oh, wow. Amazing.

اوه وای. شگفت انگيز.

From that trip. Yeah.

از اون سفر آره

Yes, yes, they're very popular souvenirs in the gift shops.

بله، بله، آنها سوغاتی های بسیار محبوب در فروشگاه های هدیه هستند.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Yes.

آره.

Yeah, so this, yeah, was my first time in London.

بله، پس این، بله ، اولین بار بود که در لندن بودم.

Wow. And so when you came to London at the age of 11, did you hear people talking and

وای. و بنابراین وقتی در سن 11 سالگی به لندن آمدید، آیا صحبت مردم را می شنیدید

did you understand what people were saying?

و می فهمیدید که مردم چه می گویند؟

No, I didn't think so. I didn't understand at all.

نه، من اینطور فکر نمی کردم. من اصلا نفهمیدم

No. So maybe at 11 had you already started studying English?

نه. پس شاید در 11 سالگی شروع به مطالعه زبان انگلیسی کرده بودید؟

No, no I didn't. Because at first I learned German, and then I started English, so...

نه، نه نکردم. چون ابتدا آلمانی یاد گرفتم و بعد انگلیسی را شروع کردم، پس...

Right, and I think between German and English, there are some similarities, in vocabulary

درست است، و فکر می کنم بین آلمانی و انگلیسی، شباهت هایی وجود دارد، در واژگان

there are similar words.

کلمات مشابهی وجود دارد.

Yeah.

آره

So the German probably helped.

بنابراین آلمانی احتمالا کمک کرده است.

Yes, exactly. It's easier when you learn one language, then to learn another I think.

بله دقیقا. فکر می کنم وقتی یک زبان را یاد می گیرید آسان تر است، سپس زبان دیگری را یاد بگیرید.

Yes, yes, that's right. It's sort of... It's good for the brain, isn't it?

بله، بله، درست است. یه جورایی ... برای مغز خوبه، نه؟

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

To learn languages.

برای یادگیری زبان ها.

The most difficult part is to start I think, then it's easier.

من فکر می کنم سخت ترین قسمت شروع کردن است، سپس آسان تر است.

Yes, yes, that's right, and it's a very gradual building process, isn't it?

بله، بله، درست است، و این یک روند ساخت و ساز بسیار تدریجی است، اینطور نیست؟

Yeah.

آره

With language, just building vocabulary, understanding grammar, all of that.

با زبان، فقط ساختن واژگان، درک گرامر، همه اینها.

Yeah, and then speaking.

بله، و سپس صحبت کردن.

And then speaking, that's right. So, when... When you... When you came to the UK to live,

و بعد صحبت کردن، درست است. بنابراین، وقتی ... وقتی شما... وقتی برای زندگی به بریتانیا آمدید

what were your first impressions when you first came and, you know, settled in?

، اولین بار که آمدید و می دانید که در آن مستقر شدید، چه تاثیری داشتید؟

So I wouldn't say it was a shock, but my first impression was that London is like a melting

بنابراین نمی‌توانم بگویم شوکه‌کننده بود، اما اولین برداشت من این بود که لندن مانند

pot of different cultures, and languages, and nationalities, so I think that London

دیگ ذوبی از فرهنگ‌ها، زبان‌ها و ملیت‌های مختلف است، بنابراین فکر می‌کنم

is so diverse that it's not very hard to feel here like home.

لندن آنقدر متنوع است که احساس کردن در اینجا خیلی سخت نیست. خانه

Right.

درست.

So people are very nice and friendly, and welcoming for foreigners. So, my husband and

بنابراین مردم بسیار خوب و صمیمی هستند و برای خارجی ها پذیرا هستند. بنابراین، من و

I are also members of FOCUS, this is an organization made by expats for expats, and one of the

شوهرم نیز اعضای FOCUS هستیم، این سازمانی است که توسط مهاجران برای مهاجران ساخته شده است، و یکی از

first events we took part in was presentation about Brits, and they recommended us one book

اولین رویدادهایی که در آن شرکت کردیم، ارائه درباره بریتانیایی ها بود، و آنها یک کتاب به ما توصیه کردند با

entitled, Watching the English, so I also read that book and it helped me to understand

عنوان تماشای انگلیسی ها، بنابراین من همچنین آن کتاب را خواندم و به درک

English culture, and it helped me to avoid shock.

فرهنگ انگلیسی به من کمک کرد و به من کمک کرد تا از شوک جلوگیری کنم.

Yes. So "Brits" is a sort of short word for the British, the British people.

آره. بنابراین "بریتس" نوعی کلمه کوتاه برای انگلیسی ها، مردم بریتانیا است.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

Brits, which is a sort of slightly jokey...

بریتز، که نوعی شوخی است...

Yeah, exactly.

آره، دقیقا.

Name for people who are from Britain, so Brits, Watching the Brits.

نام برای افرادی که اهل بریتانیا هستند، بنابراین بریتانیایی ها، تماشای بریتانیایی ها.

Yeah, exactly. But to be honest, I have to admit that at first it was difficult because

بله دقیقا. اما صادقانه بگویم، باید اعتراف کنم که در ابتدا

it was hard for me to understand what exactly people were saying. Sometimes they were talking

سخت بود زیرا درک اینکه مردم دقیقا چه می‌گویند برایم سخت بود . گاهی

too fast for me...

برای من خیلی تند صحبت می کردند...

Yes.

بله.

And I had this problem that when I didn't understand single word in a sentence I didn't

و من این مشکل را داشتم که وقتی یک کلمه را در یک جمله نمی

understand the whole sentence.

فهمیدم کل جمله را نمی فهمیدم.

Oh yes.

آه بله.

So, yeah. But then I started to watch some programs.

پس آره. اما بعد شروع کردم به تماشای چند برنامه.

Yes.

آره.

And to read lots of newspapers, and it started to improve.

و خواندن روزنامه های زیاد، و شروع به بهبود کرد.

Yes. Oh, that's good because I think watching the television with subtitles on...

آره. اوه، این خوب است، زیرا فکر می کنم تماشای تلویزیون با زیرنویس روشن...

It helps.

کمک می کند.

Is a very good idea.

ایده بسیار خوبی است

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

I do that, too, because I don't always hear what someone has just said.

من هم این کار را می‌کنم، زیرا همیشه نمی‌شنوم که کسی چه گفته است.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

And sometimes you get some quite comic subtitles, they're not quite right [WELL THESE SUBTITLES **ARE** QUITE RIGHT!!],

و گاهی اوقات زیرنویس‌های کاملاً طنز دریافت می‌کنید، آنها کاملاً درست نیستند [خوب این زیرنویس‌ها **خیلی درست هستند!!]،

and maybe it's a computer or something and the computer has misheard what the person said, and it's something

و ممکن است این یک رایانه یا چیزی باشد و رایانه چیزی را که شخص گفته است اشتباه شنیده باشد، و این چیزی است

completely different. Especially on the live news programs.

کاملا متفاوت. به خصوص در برنامه های زنده خبری.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

But it's a very good way of hearing the words and seeing them written at more or less the

اما این روش بسیار خوبی برای شنیدن کلمات و دیدن نوشتن آنها در زمان کم و بیش

same time, isn't it?

یکسان است، اینطور نیست؟

Yeah. Yeah. I think... I think that it helped me a lot. For example, I like BBC News because

آره آره فکر می کنم... فکر می کنم که خیلی به من کمک کرد. به عنوان مثال، من اخبار بی بی سی را دوست دارم،

the speakers, they are... They speak very carefully so it's easy to understand them.

زیرا سخنرانان، آنها هستند... آنها با دقت صحبت می کنند بنابراین درک آنها آسان است.

I think it's a good way to start.

به نظر من راه خوبی برای شروع است.

Yes, yes, definitely. So, in London, of course, as you say, there's a very wide diversity

بله، بله، قطعا. بنابراین، در لندن، البته، همانطور که شما می گویید، تنوع بسیار گسترده ای

of people with all of them from different backgrounds, different countries, so when

از مردم با همه آنها از پیشینه های مختلف، کشورهای مختلف وجود دارد، بنابراین وقتی

you hear people speaking they will all have different accents, even if they're speaking

صحبت مردم را می شنوید، همه لهجه های متفاوتی خواهند داشت، حتی اگر انگلیسی صحبت کنند.

English...

...

Yes, exactly.

بله دقیقا.

They will be speaking English in lots of different accents.

آنها انگلیسی را با لهجه های مختلف صحبت خواهند کرد.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Did you find sometimes that someone's accent was not very...? You know, it was more difficult

آیا گاهی متوجه شدید که لهجه یک نفر خیلی... نیست؟ میدونی درکشون سخت

to understand them?

تر بود؟

I think that Italian people have quite strong accent that I met... I have already met a

فکر می‌کنم ایتالیایی‌ها لهجه کاملاً قوی‌ای دارند که من با آن‌ها آشنا شدم... من قبلاً با

lot of them and they are quite good in English, but they... Still, even if they have lived

بسیاری از آنها آشنا شده‌ام و آنها به زبان انگلیسی کاملاً خوب هستند، اما آنها... با این حال، حتی اگر سال‌هاست که اینجا زندگی کرده‌اند.

here for many, many years I think they have still a very strong accent. I think also that

فکر می کنم آنها هنوز لهجه بسیار قوی دارند. من همچنین فکر می کنم

it's easy to recognize Polish people because our accent is quite strong also. But I think

که تشخیص مردم لهستان آسان است زیرا لهجه ما نیز بسیار قوی است. اما من فکر می کنم

that very different is also accent of Indian people, they are really good in English, but

که لهجه مردم هند نیز بسیار متفاوت است ، آنها در انگلیسی واقعا خوب هستند، اما

again, the accent I think it's quite strong.

باز هم، لهجه به نظر من بسیار قوی است.

Yes. Yes. Yes. So... So, London is, as you say, a melting pot really.

آره. آره. آره. بنابراین، لندن، همانطور که شما می گویید، واقعاً یک دیگ ذوب است.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

So... And... And what about just the general culture, things like the weather, the food?

پس... و... و فقط فرهنگ عمومی ، چیزهایی مثل آب و هوا، غذا چطور؟

So, for me I was quite surprised because I expected more rain, but it hasn't been raining

بنابراین، برای من کاملاً شگفت زده شدم، زیرا انتظار باران بیشتری را داشتم، اما تا کنون زیاد باران نباریده است

so far a lot. So I had this impression that last year it was raining more in Poland than

. بنابراین من این تصور را داشتم که سال گذشته در لهستان بیشتر

in London, so I'm really happy about that. So it's funny because when we resigned from

از لندن بارید، بنابراین من واقعاً از این بابت خوشحالم. پس خنده دار است زیرا وقتی از

our job in Warsaw, my husband got as a gift an umbrella.

کارمان در ورشو استعفا دادیم، شوهرم یک چتر هدیه گرفت.

Ah, I've heard of other people from Poland being given an umbrella as a gift before they

آه، من شنیده ام که افراد دیگری از لهستان قبل از اینکه به بریتانیا بیایند، یک چتر به عنوان هدیه داده اند

came to the UK.

.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

As a joke.

به عنوان یک شوخی.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

That's interesting.

جالبه.

Everybody... When people think of London, they think of rain and fog, and so on. But

همه... وقتی مردم به لندن فکر می کنند، به باران و مه و غیره فکر می کنند. اما

it's not so... So bad. The weather is quite nice here.

اینطور نیست... خیلی بد. اینجا هوا خیلی خوبه

So you think the rainfall level in London is lower, actually, than it is in Poland?

بنابراین فکر می کنید سطح بارندگی در لندن در واقع کمتر از لهستان است؟

Yes. Definitely last year it was lower, but yeah.

آره. قطعاً پارسال کمتر بود، اما بله.

Oh. [Laughter]

اوه [خنده]

Yeah, so weather is not so bad.

آره، پس هوا چندان بد نیست.

No. I'm sure that umbrella has come in use, though.

نه. مطمئنم که چتر مورد استفاده قرار گرفته است.

Yes.

آره.

It's been well used probably by now.

احتمالا تا الان خوب استفاده شده

Yeah, we have used it couple times, but not so many, so I'm happy.

بله، ما چندین بار از آن استفاده کرده‌ایم، اما نه خیلی، بنابراین من راضی هستم.

Yes. That's good, that's good. And what about food, is there any difference between food

آره. این خوب است، خوب است. و در مورد غذا، آیا تفاوتی بین

in Poland and the food here?

غذای لهستان و غذای اینجا وجود دارد؟

So, I think that here is big variety of food available, for example, in big shops there's

بنابراین، من فکر می کنم که در اینجا تنوع زیادی از مواد غذایی موجود است، به عنوان مثال، در مغازه های بزرگ

a lot of food because there's a lot of people from other countries, so they are looking

مواد غذایی زیادی وجود دارد، زیرا افراد زیادی از کشورهای دیگر هستند، بنابراین آنها به دنبال

to buy something they know from their countries. So, yes, especially parts with vegetables

خرید چیزی هستند که از کشورهای خود می دانند. بنابراین، بله، به خصوص قطعات با سبزیجات

and fruits, for example, are very huge, and you can buy different vegetables from China,

و میوه ها، به عنوان مثال، بسیار بزرگ است، و شما می توانید سبزیجات مختلف از چین

India, and so on. So for me it was really interesting, and it's also very nice that

، هند و غیره خریداری کنید. بنابراین برای من واقعا جالب بود، و همچنین بسیار خوب است که

you can go to different restaurants here with the different cuisine. I like very Indian

می توانید به رستوران های مختلف اینجا با غذاهای مختلف بروید. به عنوان مثال، من غذاهای بسیار هندی را دوست دارم

food, for example, so there is also a lot of Indian restaurants here in London.

، بنابراین رستوران های هندی زیادی نیز در اینجا در لندن وجود دارد.

Yes, yes.

بله بله.

So, yeah.

پس آره.

So, do you have a favourite one?

بنابراین، آیا یک مورد مورد علاقه دارید؟

Yes I have. I have to admit that. Oh no, I shouldn't say that. But yeah, my husband and

بله دارم. باید اعتراف کنم که اوه نه من نباید اینو بگم اما آره، من و

I, we have our favourite Indian restaurant, it is called Dishoom, it's... Yeah. The ambience

شوهرم، ما رستوران هندی مورد علاقه مان را داریم، اسمش دیشوم است... آره. محیط

there is really nice, but the food is really good, and the service is very patient and

آنجا واقعاً خوب است، اما غذا واقعاً خوب است و خدمات بسیار صبورانه و

friendly. Yeah.

دوستانه است. آره

Oh. Oh, that's nice. And what about...? I think... Are you vege-...? Am I right, you're

اوه اوه، این خوب است. و در مورد ...؟ فکر می کنم... آیا شما گیاهخوار هستید؟ درست میگم، شما

vegetarian?

گیاهخوار هستید؟

Yes.

آره.

But your husband isn't?

اما شوهرت اینطور نیست؟

Yes, yes I am. But there are a big variety of food there, so everybody will find something,

بله بله من هستم. اما تنوع زیادی از غذاها در آنجا وجود دارد، بنابراین هر کس چیزی پیدا می کند،

food like meat or some seafood, or something.

غذایی مانند گوشت یا برخی از غذاهای دریایی، یا چیزی.

Yes, oh, that's good.

بله، اوه، این خوب است.

It's really nice.

واقعا خوب است.

That sounds great. That's lovely. So, is there anything about the English language or the

به نظر عالی میاد. این دوست داشتنی است. بنابراین، آیا چیزی در مورد زبان انگلیسی یا

culture that you still find difficult? Do you still feel you're struggling with anything?

فرهنگ وجود دارد که هنوز برای شما دشوار است؟ آیا هنوز احساس می کنید که با چیزی دست و پنجه نرم می کنید؟

In my opinion quite difficult are phrasal verbs because it's not easy to remember all

به نظر من افعال عبارتی بسیار دشوار هستند زیرا به خاطر سپردن

of them with their meaning, like for example...

همه آنها با معنی آنها آسان نیست، مثلاً...

No. There are so many.

نه.

Yeah. "Get in", "get on", "get out", "get off", "get together".

آره «وارد شو»، «سوار شو»، «برو بیرون»، «پیاده شو»، «با هم جمع شو».

Yes. "Get through", "get around".

آره. "گذر کنید"، "دور شوید".

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

Yes.

آره.

So it would be easier to have separate words for their meanings.

بنابراین ساده تر است که کلمات جداگانه برای معانی آنها داشته باشیم.

Yes, yes.

بله بله.

But yeah, I think it's quite difficult. But also, interesting but sometimes confusing

اما آره، فکر می کنم خیلی سخت است. اما همچنین، استفاده از برخی از جملات جالب اما گاهی گیج کننده

can be to use some sayings because, for example, they have the same meaning but you have to

می تواند باشد، زیرا مثلاً معنی یکسانی دارند اما

use different words to make them, like for example, like: "Two peas in a pod", translating

برای ساختن آنها باید از کلمات مختلفی استفاده کنید ، مثلاً مانند: "دو نخود در یک غلاف"، ترجمه

it directly from Polish into English, it would be like: "Two drops of water", so there's

آن. مستقیماً از لهستانی به انگلیسی ، مانند: "دو قطره آب" است، بنابراین تفاوت وجود دارد

a difference. So I think it can enrich your language, spoken language.

. بنابراین من فکر می کنم که می تواند زبان شما، زبان گفتاری را غنی کند.

Yes, yes.

بله بله.

But yeah, you have to be careful.

ولی آره باید مواظب باشی

Yes. So sometimes an idiom in one language, it may directly translate.

آره. بنابراین گاهی اوقات یک اصطلاح در یک زبان، ممکن است مستقیماً ترجمه شود.

Yes, yes, probably there are some.

بله، بله، احتمالاً تعدادی وجود دارد.

Other times it's a different, a different image.

گاهی اوقات این یک تصویر متفاوت است، یک تصویر متفاوت.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

So instead of drops of water, peas... Peas in a pod.

پس به جای قطره آب نخود... نخود در غلاف.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

So, okay. Oh, that's interesting. Yes. So, yes, and phrasal verbs, of course there are

پس باشه اوه، این جالب است. آره. بنابراین، بله، و افعال عبارتی، البته

hundreds. And whenever you put a different preposition with the verb it changes the meaning,

صدها نفر هستند. و هر گاه حرف اضافه دیگری را با فعل قرار دهید معنی آن تغییر می کند

and even some phrasal verbs can have two completely different meanings, the same phrasal verb.

و حتی برخی از افعال عبارتی می توانند دو معنای کاملاً متفاوت داشته باشند، همان فعل عبارتی.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

Like: "to overlook", "overlook" is either not to notice something or to supervise something,

مانند : « چشم پوشی » ، « چشم پوشی » یا متوجه نشدن چیزی است یا نظارت بر چیزی ،

so it's completely the opposite. You know?

پس کاملاً برعکس است . میدونی؟

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

So it's weird. So that's English, you know. So... So what... What sort of advice would

پس عجیب است. پس این انگلیسی است، می دانید. پس ... پس چی ... چه نوع توصیه

you give someone who...? Someone who may be watching who's in another country, and they're

ای به کسی می کنید که ...؟ کسی که ممکن است تماشا کند که در کشور دیگری است، و آنها در

learning English through engVid, and they're working really hard and they're thinking maybe

حال یادگیری زبان انگلیسی از طریق engVid هستند، و واقعا سخت کار می کنند و به این فکر می کنند که

of coming to the UK to live and work or study - is there any sort of advice that you'd give

شاید برای زندگی و کار یا تحصیل به بریتانیا بیایند - آیا توصیه ای وجود دارد که به

them?

آنها می دهید؟

I would say: Go for it.

می گفتم: برو دنبالش.

Okay.

باشه.

Take your chance.

از شانست استفاده کن

Yes.

آره.

So, yeah, I think that living in a country where people talk this language every day

بنابراین، بله، من فکر می کنم زندگی در کشوری که در آن مردم هر روز به این زبان صحبت می کنند

and you have the opportunity to use this language on everyday basis, it's the greatest way of

و شما این فرصت را دارید که به طور روزمره از این زبان استفاده کنید ، این بهترین راه

learning it. You don't feel like you'll learn, but it's... By the way, you learn something

یادگیری آن است. شما احساس نمی کنید یاد خواهید گرفت، اما این است... اتفاقاً، شما هر روز چیزی یاد می گیرید

every day, watching TV, or talking with people, just talking with people, so...

، تلویزیون تماشا می کنید یا با مردم صحبت می کنید، فقط با مردم صحبت می کنید، بنابراین...

Yes.

بله.

It's really... It's easier to learn when you live there. And so, yeah, I think at the beginning

واقعاً... وقتی در آنجا زندگی می کنید، یادگیری آسان تر است . و بنابراین، بله، من فکر می‌کنم در ابتدا،

especially it could be difficult if you're not perfect in English, but yeah, I think

به خصوص اگر در زبان انگلیسی کامل نباشید، می‌تواند دشوار باشد، اما بله، فکر

it's a very good idea because after a while you will start to see improvement.

می‌کنم این ایده بسیار خوبی است زیرا بعد از مدتی شاهد پیشرفت خواهید بود.

Yes.

آره.

And you will get satisfaction out of it, and yeah, I think it's a great idea.

و شما از آن رضایت خواهید داشت، و بله، من فکر می کنم این یک ایده عالی است.

Okay. So, just go for it, and come and absorb the language, and you don't even notice perhaps

باشه. بنابراین، فقط به دنبال آن بروید، و بیایید و زبان را جذب کنید، و شما حتی گاهی اوقات متوجه نمی شوید

sometimes.

.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

That you're improving, but you are because it's so gradual.

که شما در حال بهبود هستید، اما به این دلیل هستید که بسیار تدریجی است.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

So, okay. Well, thank you very much, Kamila, that's been really interesting. Thank you

پس باشه خب، خیلی ممنون کمیلا ، واقعا جالب بود.

for coming.

ممنون که اومدی.

Thank you.

متشکرم.

And we wish you all the best with your ongoing stay here and your life here, and your work

و ما برای شما آرزوی بهترین ها را با اقامت مداوم در اینجا و زندگی شما در اینجا و کار

and everything. So thank you.

و همه چیز داریم. پس متشکرم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you. Kamila

متشکرم. کامیلا