6 ways to talk about a missed situation: "I was going to"

Hi. This is Gill at www.engvid.com, and today, we have a lesson which was requested by Karim,

سلام. این گیل در www.engvid.com است و امروز درسی داریم که کریم درخواست کرده و

who left a comment on our website. So, Karim, I hope you're watching. This is for you. Okay.

در سایت ما نظر گذاشته است. پس کریم، امیدوارم که تماشا کرده باشی. مال شماست. باشه.

So, the subject of the lesson is called: "Missed Situation", which means you were going to

بنابراین، موضوع درس نامیده می شود: «وضعیت از دست رفته »، یعنی قرار بود

do something, but something else happened and it stopped you doing what you wanted to

کاری انجام دهید، اما اتفاق دیگری افتاده و شما را از انجام کاری که می خواستید، باز می

do. So, there are different ways of expressing this in English. So I'm going to show you

دارد. بنابراین، روش های مختلفی برای بیان این در زبان انگلیسی وجود دارد. بنابراین من قصد دارم

six different ways of talking about this kind of situation. Okay, so we have the first three

شش روش مختلف برای صحبت در مورد این نوع موقعیت را به شما نشان دهم. خوب، پس ما سه مثال اول را

examples on the board, so let's have a look.

روی تابلو داریم، پس بیایید نگاهی بیندازیم.

So: "I was going to go shopping,"-that was my intention. I have planned to go shopping-"but"-and

بنابراین: "من قصد داشتم برای خرید بروم" - این هدف من بود . من برنامه ریزی کرده ام که بروم خرید - "اما" - و

there's always a "but"-"I got a phone call which lasted nearly an hour,"-someone phoned

همیشه یک "اما" وجود دارد - "یک تماس تلفنی دریافت کردم که نزدیک به یک ساعت طول کشید" - یک نفر با من تماس گرفت

me and I was talking for nearly an hour-"and by the time the call ended"-when I finished

و من نزدیک به یک ساعت صحبت می کردم - "و در آن زمان تماس به پایان رسید - وقتی

the call, a whole hour had gone by-"the shops were all shut." The shops had closed, so that

تماس را تمام کردم، یک ساعت تمام گذشته بود - مغازه ها همه بسته بودند. مغازه ها بسته بودند، به این

meant I could not go shopping. Okay? So I was going to go shopping, but da-da-lum, and

معنی که نمی توانستم به خرید بروم. باشه؟ بنابراین من قصد خرید داشتم، اما دا-دالوم،

by the time the call ended, the shops were all shut. So my plan to go shopping - I couldn't

و زمانی که تماس تمام شد، مغازه ها همه بسته بودند. بنابراین برنامه من برای خرید - نمی توانستم

go. Right? So that's one way: "I was going to, but..." All right?

بروم. درست؟ پس این یک راه است: " من می خواستم، اما..." باشه؟

Another way of saying this is: "I was all set to", I had everything arranged. "I was

یک راه دیگر برای گفتن این است: « همه چیز آماده بودم»، همه چیز را مرتب کرده بودم. "من

all set to go on holiday, but then my car broke down,"-something went wrong with my

همه آماده بودم که به تعطیلات بروم، اما ماشینم خراب شد" - مشکلی در ماشینم رخ داد -

car-"and I had to spend the money on repairs instead." Instead of going on holiday. The

"و مجبور شدم پول را برای تعمیر خرج کنم ." به جای رفتن به تعطیلات

money I was going to spend on the holiday, I had to spend that money getting the car

پولی که قرار بود در تعطیلات خرج کنم، باید آن پول را برای تعمیر ماشین خرج می کردم

repaired. Okay. So, again: "All set to", "I was all set to". Maybe I'd got my suitcase

. باشه. بنابراین، دوباره: "همه آماده به"، " من تماما آماده بودم". شاید چمدانم را

packed, I'd taken time of work, I was ready to go on holiday, but this happened and I

بسته بودم، وقت کار را گرفته بودم، آماده بودم که به تعطیلات بروم، اما این اتفاق افتاد و

had to spend the money on repairs instead. Okay?

مجبور شدم به جای آن پول را خرج تعمیر کنم. باشه؟

Right, and then the third example, this is talking to somebody. You had an intention,

درست است، و سپس مثال سوم، این صحبت کردن با کسی است. شما قصدی

but you didn't do it, and that this is the reason why. "I would have called you yesterday,"-I

داشتید، اما آن را انجام ندادید و دلیلش هم همین است. "من

would have phoned you yesterday-"but my phone wasn't working." Okay? So: "I would have",

دیروز با شما تماس می گرفتم" - دیروز با شما تماس می گرفتم - "اما تلفن من کار نمی کرد." باشه؟ بنابراین: "من می خواهم"،

I was wanting to. I would have, but something stopped me - my phone wasn't working.

من می خواستم. می خواستم، اما چیزی مانع من شد - تلفن من کار نمی کرد.

Okay, so that's three ways of saying what you meant to do and it didn't happen. We'll

خوب، پس این سه راه برای گفتن آنچه می‌خواستید انجام دهید و این اتفاق نیفتاد، است.

now move on to another three.

اکنون به سه مورد دیگر می پردازیم.

Okay, so our next three examples. "I had every intention of returning the book to the library",

خوب، پس سه مثال بعدی ما. من قصد داشتم کتاب را به کتابخانه برگردانم

I planned to, I was going to. "I had every intention of returning the book to the library",

. "من تمام قصد داشتم کتاب را به کتابخانه برگردانم"،

this is a book that you borrow from the library, and if you don't return it by a certain date,

این کتابی است که شما از کتابخانه امانت می گیرید و اگر تا تاریخ معینی آن را پس ندهید

they usually charge you a fee for late returning. So: "I had every intention of returning the

، معمولاً برای دیر برگشت از شما هزینه می گیرند. بنابراین: "من تمام قصد داشتم

book to the library last week, but"-"but" again-"I have a friend staying,"-that's a

کتاب را هفته گذشته به کتابخانه برگردانم، اما" - "اما" دوباره - "من دوستی دارم که می ماند" -

friend staying with me at my home-"and she's been reading it." So because my friend is

دوستی با من در خانه من می ماند - "و او در حال خواندن آن است. " بنابراین چون دوستم در

reading the book, I can't return it yet. Okay? So once she's gone home, I will return it,

حال خواندن کتاب است، من هنوز نمی توانم آن را برگردانم. باشه؟ بنابراین وقتی او به خانه رفت، آن را برمی گردانم،

but not yet. Okay.

اما هنوز نه. باشه.

Next example: "I had it all arranged to give my friend a surprise party", so I had made

مثال بعدی: "من همه چیز را ترتیب داده بودم تا برای دوستم یک مهمانی غافلگیرکننده برگزار کنم"، بنابراین

the arrangements; I had all the plans, I had invited people on a particular date and at

مقدمات را فراهم کرده بودم. همه برنامه ها را داشتم، مردم را در تاریخ و زمان خاصی دعوت

a time. It was all arranged. "I had it all arranged to give my friend a surprise party,"-a

کرده بودم. همه چی مرتب شده بود "من همه چیز را ترتیب دادم تا دوستم یک مهمانی غافلگیرکننده برگزار کنم" -

party that she didn't know about-"but then she found out"-she discovered, she found out

مهمانی که او از آن خبر نداشت - "اما بعد فهمید" - او کشف کرد، او

about my plan, she discovered my plan-"and said she didn't want one!" She didn't want

در مورد نقشه من فهمید، او نقشه من را کشف کرد-" و گفت که او یکی را نمی خواهد!" او

a surprise party. Okay? Some people love surprise parties; some people hate them. So, obviously,

یک مهمانی غافلگیرکننده نمی خواست. باشه؟ برخی افراد عاشق مهمانی های غافلگیرکننده هستند. بعضی ها از آنها متنفرند بنابراین، بدیهی است که

this person hates surprise parties.

این شخص از مهمانی های غافلگیرکننده متنفر است.

I once had a surprise party which I didn't know about, and it was okay. It was a surprise,

من یک بار یک مهمانی غافلگیرکننده داشتم که از آن اطلاعی نداشتم، و خوب بود. بدیهی است که غافلگیرکننده بود

obviously, but it was okay. Arranged by my husband. And then a few years later he was

، اما خوب بود. با هماهنگی شوهرم و چند سال بعد

trying to arrange another one, but when I discovered that he was doing it, I said: "No,

سعی می کرد یکی دیگر را ترتیب دهد، اما وقتی متوجه شدم که دارد این کار را می کند، گفتم: "نه، نه،

no. I don't want it this time." So if you find out about something, it's possible you

این بار آن را نمی خواهم." بنابراین اگر در مورد چیزی باخبر شدید، ممکن است

don't actually want it. But anyway.

در واقع آن را نخواهید. ولی به هر حال.

Okay, and then finally one example here is a little bit different. It's not a missed

خوب، و در نهایت یک مثال در اینجا کمی متفاوت است. این یک موقعیت از دست رفته

situation, but the wording of it is quite useful because it's something that you did

نیست، اما جمله بندی آن کاملاً مفید است زیرا کاری است که شما انجام دادید

do, but you wished that you hadn't. You think: "Oh, why did I do that? That was stupid."

، اما آرزو داشتید که انجام نمی دادید. شما فکر می کنید: "اوه، چرا این کار را کردم؟ این احمقانه بود."

So it's a reverse of the missed situation. It's a situation you should have missed; it

بنابراین این وضعیت معکوس از وضعیت از دست رفته است. این موقعیتی است که باید از دست می دادید. بهتر

would have been better if you had missed it.

بود از دستش میدادی

So: "If only" is a very good phrase to use. "If only I'd listened to your advice, then",

بنابراین: "اگر فقط" عبارت بسیار خوبی برای استفاده است. "اگر فقط به نصیحت شما گوش می‌دادم،"

so there's no "but" this time; there's a "then". "Then I wouldn't have invested with that bank."

پس این بار "اما" وجود ندارد. یک "پس" وجود دارد. "پس من با آن بانک سرمایه گذاری نمی کردم."

I wouldn't have put some money into that bank. And then you can add another sentence: "As

من مقداری پول در آن بانک نمی گذاشتم. و سپس می توانید یک جمله دیگر اضافه کنید: "همانطور

it is", meaning: I did do that and what happened was. "As it is,"-now-"I've lost a lot of money."

که هست"، به این معنی: من این کار را کردم و آنچه اتفاق افتاد همان بود. "همانطور که هست" - اکنون - "من پول زیادی از دست داده ام."

It was a bad investment. The bank... It wasn't a good bank to invest with. So if only I'd

سرمایه گذاری بدی بود بانک... بانک خوبی برای سرمایه گذاری نبود. بنابراین اگر فقط

listened, I wouldn't have invested. As it is, I've lost a lot of money. Okay? So that's

گوش می دادم، سرمایه گذاری نمی کردم. همانطور که هست، من پول زیادی از دست داده ام. باشه؟ بنابراین

the reverse of the missed situation.

این برعکس وضعیت از دست رفته است.

So, I hope all those wordings are helpful for you in describing something that you missed,

بنابراین، امیدوارم همه آن عبارات برای توصیف کاری که از دست داده اید،

but you wanted to do, or perhaps something you did do that you wish you hadn't done.

اما می خواستید انجام دهید، یا شاید کاری که انجام می دادید و آرزو می کردید انجام نمی دادید، برای شما مفید باشد.

And if you'd like to test yourself on these words, please go to the website www.engvid.com

و اگر می‌خواهید خود را روی این کلمات آزمایش کنید ، لطفاً به وب‌سایت www.engvid.com بروید

where there is a quiz. And if you found this lesson helpful, please subscribe to my channel

که در آن یک آزمون وجود دارد. و اگر این درس برای شما مفید بود، لطفاً در کانال من

on YouTube. And hope to see you again very soon. Okay, thanks for watching. Bye.

در YouTube مشترک شوید. و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم . باشه، ممنون که تماشا کردی خدا حافظ.