Vocabulary: Learn 10 words that come from "BACK"

Hi.

سلام.

I'm Gill at www.engvid.com.

من گیل در www.engvid.com هستم.

And today we're having a lesson on the use of the word "back".

و امروز درسی در مورد استفاده از کلمه "بازگشت" داریم.

We've already given you a lesson on the word "back" in different parts of speech, so do

ما قبلاً در مورد کلمه «بازگشت» در بخش‌های مختلف گفتار به شما درس داده‌ایم، پس اگر

have a look for that if you haven't already seen it.

قبلاً آن را ندیده‌اید، به آن نگاه کنید.

This lesson is about words which are based on the word "back" or they begin with "back".

این درس در مورد کلماتی است که بر اساس کلمه "بازگشت" یا با "پشت" شروع می شوند.

So, let's have a look at a few examples.

بنابراین، اجازه دهید نگاهی به چند نمونه بیاندازیم.

First of all, if you say: "That man has no backbone!"

اولاً اگر بگویید : آن مرد ستون فقرات ندارد!

Your backbone is your spine that runs down the back of your body, and it sort of holds

ستون فقرات شما ستون فقرات شماست که از پشت بدن شما می گذرد و به نوعی

you upright.

شما را به حالت ایستاده نگه می دارد.

So if you think literally someone has no backbone, they're going to go over like that, but this

بنابراین اگر به معنای واقعی کلمه فکر می‌کنید که کسی ستون فقرات ندارد، آن‌ها به این شکل پیش می‌روند، اما

is used in a metaphorical sense, not a literal sense.

این در معنای استعاری استفاده می‌شود، نه معنای تحت اللفظی.

So if you describe someone as having no backbone, it means they're not a very strong person.

بنابراین اگر کسی را بدون ستون فقرات توصیف کنید، به این معنی است که او فرد خیلی قوی ای نیست.

You can easily make them do things, or stop them doing things.

شما به راحتی می توانید آنها را مجبور به انجام کارها کنید، یا آنها را از انجام کارها منع کنید.

They don't sort of have a mind of their own or they don't have a strong will.

آنها به نوعی ذهن خود را ندارند یا اراده قوی ندارند.

You can push them around, that sort of thing.

شما می توانید آنها را به اطراف هل دهید، از این جور چیزها.

They're a bit weak.

آنها کمی ضعیف هستند.

So, no backbone is quite a bad criticism of anybody.

بنابراین، هیچ ستون فقراتی یک انتقاد بد از کسی نیست.

Okay.

باشه.

Second example, if you're applying for a job, usually:

مثال دوم، اگر برای شغلی درخواست می دهید، معمولا:

"Your job application will require the backing of two referees."

"درخواست شغلی شما به حمایت دو داور نیاز دارد."

Meaning people who will give you a reference, maybe people you have worked with before who

یعنی افرادی که به شما مرجع می دهند، شاید افرادی که قبلاً با آنها کار کرده اید و

will say how well you did your job, what sort of person you are.

می گویند که چقدر کار خود را خوب انجام داده اید ، چه نوع فردی هستید.

Hopefully they will say nice things.

امیدوارم حرف های قشنگی بزنند.

Otherwise, you wouldn't choose them to give you references.

در غیر این صورت، آنها را انتخاب نمی‌کردید تا به شما مرجع بدهند.

So when you fill in an application form, you often have to put the name and address, and

بنابراین وقتی فرم درخواست را پر می کنید، اغلب باید نام و آدرس و

job title of two referees.

عنوان شغلی دو داور را وارد کنید.

Okay?

باشه؟

So the backing of referees means the support, the telling the new company about you, and

بنابراین حمایت داوران به معنای حمایت ، گفتن شرکت جدید در مورد شما و

helping you to get the new job.

کمک به شما برای بدست آوردن شغل جدید است.

Okay.

باشه.

Right.

درست.

Another business-related one, if you want to find out more information about a company,

یکی دیگر از موارد مرتبط با کسب و کار، اگر می خواهید اطلاعات بیشتری در مورد یک شرکت بیابید،

you can ask somebody:

می توانید از کسی بپرسید:

"Could you give me some background information on the company?"

"آیا می توانید اطلاعات پیش زمینه ای در مورد شرکت به من بدهید؟"

So, information tells you really what it means.

بنابراین، اطلاعات به شما می گوید که واقعاً چه معنایی دارد.

Background means just general information about maybe when the company was started;

پس زمینه به معنای اطلاعات کلی در مورد شاید زمانی است که شرکت راه اندازی شده است.

what does the company do, what is their business, how many people work there, do they have one

این شرکت چه کار می کند، تجارت آنها چیست، چند نفر در آنجا کار می کنند، آیا آنها یک

building in one city or several buildings in different cities?

ساختمان در یک شهر دارند یا چندین ساختمان در شهرهای مختلف؟

All the sort of background, maybe a bit historical; what has happened in the past?

همه نوع پیشینه، شاید کمی تاریخی. در گذشته چه اتفاقی افتاده است؟

Are they on the stock market?

آیا آنها در بورس هستند؟

That sort of thing.

اون جور چیزها.

Background information. Okay.

اطلاعات پس زمینه. باشه.

Next example, sometimes when a government decide to do something new, a new policy,

مثال بعدی، گاهی اوقات وقتی یک دولت تصمیم می گیرد کاری جدید، یک سیاست جدید انجام دهد،

sometimes people don't like it very much and it can cause demonstrations, riots, all sorts

گاهی اوقات مردم آن را خیلی دوست ندارند و می تواند باعث تظاهرات، شورش و

of things.

انواع چیزها شود.

It can cause bad things to happen.

می تواند باعث اتفاقات بد شود.

People react to the new policy.

مردم به سیاست جدید واکنش نشان می دهند.

So if you say: "The government's new policy could result in a backlash."

بنابراین اگر بگویید: " سیاست جدید دولت می تواند منجر به واکنش شود."

that's like if you're using a whip...

مثل این است که اگر از شلاق استفاده می‌کنید

The whip which does a lash, you lash something with a whip.

... شلاقی که شلاق می‌زند، چیزی را با شلاق می‌زنید.

If it comes back at you and hits you, that is a backlash.

اگر به سمت شما برگردد و به شما ضربه بزند، این یک عکس العمل است.

So, the government is doing this, and it comes back at them and something bad happens.

بنابراین، دولت این کار را می کند و به آنها باز می گردد و اتفاق بدی می افتد.

A bad result, basically.

نتیجه بد، اساسا.

A backlash is a bad result from something.

واکنش متقابل نتیجه بدی از چیزی است.

Okay.

باشه.

And finally in this first half of the lesson, if I have been on holiday for two weeks and

و در نهایت در این نیمه اول درس، اگر من دو هفته به تعطیلات رفته

I come back, and my desk has got lots of papers mounted up, lots of emails on the computer,

باشم و برگردم، و میز من کاغذهای زیادی نصب کرده باشد، ایمیل های زیادی روی رایانه دارد،

lots of work to do because I've been away: "I have a huge backlog of work!"

کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، زیرا من دور بودم: "من حجم زیادی از کار دارم!"

It means just lots of work that has come in while I have been away.

این به معنای کارهای زیادی است که در مدتی که من نبودم وارد شده است.

Why did I bother going on holiday?

چرا زحمت رفتم تعطیلات؟

I got all this extra work to do now.

من تمام این کارهای اضافی را اکنون باید انجام دهم.

A backlog.

یک عقب ماندگی

So it's best to avoid a backlog if you can, but not going on holiday is not so nice.

بنابراین اگر می توانید بهتر است از عقب افتادگی جلوگیری کنید، اما نرفتن به تعطیلات چندان خوب نیست.

But when you think sometimes: "What will it be like when I go back?

اما وقتی گاهی فکر می کنید: " وقتی برگردم

There'll be so much to do", so that's a backlog.

چطور خواهد بود؟ کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد"، پس این یک عقب ماندگی است.

Okay, we'll move on to the next few examples.

خوب، ما به چند مثال بعدی می رویم.

Okay, so you'll see I am now carrying my backpack to illustrate the next sentence.

خوب، پس خواهید دید که من اکنون کوله پشتی ام را حمل می کنم تا جمله بعدی را توضیح دهم.

So, let's see what it is.

بنابراین، بیایید ببینیم آن چیست.

"He is going to backpack around India."

او می‌خواهد در هند کوله‌پشتی کند.»

Okay?

باشه؟

And that's what you do if you're travelling just with a pack on your back like this, so

و این کاری است که شما انجام می دهید اگر فقط با یک کوله بر روی کمر خود به این شکل سفر می کنید، بنابراین

you're travelling very light and you're just getting buses, you're walking, you're maybe

بسیار سبک سفر می کنید و فقط اتوبوس می گیرید، پیاده می روید، شاید در

getting rides in cars and lorries, backpack.

حال سوار شدن به ماشین ها و کامیون ها هستید. ، کوله پشتی.

And this...

و این...

This is all that you have with you.

این تمام چیزی است که با خود دارید.

No suitcases or anything like that.

بدون چمدان و این چیزها.

So, it's a very popular way of travelling if you're feeling quite brave and you're happy

بنابراین، اگر احساس شجاعت می کنید و خوشحال هستید

just to go day to day seeing different places.

که هر روز به دیدن مکان های مختلف بروید، این یک راه بسیار محبوب برای سفر است.

Okay, so that's a backpack.

خوب، پس این یک کوله پشتی است.

Right.

درست.

Okay.

باشه.

And next sentence...

و جمله بعدی...

Now, this is a little bit rude.

حالا این کمی بی ادبی است.

So sometimes I hear people saying this word: "backside" because they've put "back" and

بنابراین گاهی اوقات من می شنوم که مردم این کلمه را می گویند: "backside" زیرا آنها "back" و

"side" together, and because English is not their first language, they don't realize that

"side" را کنار هم قرار داده اند و از آنجا که انگلیسی زبان اصلی آنها نیست، آنها متوجه نمی شوند که

"backside" as one word has a very specific meaning.

"backside" به عنوان یک کلمه بسیار مفید است. معنی خاص

Okay.

باشه.

And it's actually your bottom.

و در واقع پایین شماست.

Right.

درست.

Bottom.

پایین.

Or some people even say "B-T-M" without saying the word.

یا حتی برخی افراد بدون گفتن کلمه «ب-ت-م» می گویند.

BTM, bottom.

BTM، پایین.

"Backside" has this particular meaning, and it's slightly slang, a little bit rude.

"Backside" این معنای خاص را دارد و کمی عامیانه و کمی بی ادبانه است.

You don't generally use it in polite society, so you have to be careful who you are with

معمولاً در جامعه مؤدبانه از آن استفاده نمی کنید، بنابراین باید مراقب

when you use it.

باشید هنگام استفاده از آن با چه کسی هستید.

If you're with friends, it's probably okay.

اگر با دوستان هستید ، احتمالاً اشکالی ندارد.

So, here: "She fell down on her backside!"

بنابراین، اینجا: "او به پشتش افتاد!"

Could be painful.

می تواند دردناک باشد

Okay?

باشه؟

That's what it means.

معنی آن همین است.

She fell down on her bottom.

به پایین افتاد.

Another word we use: "posterior", but that's a very...

کلمه دیگری که ما استفاده می کنیم: "پسین"، اما این یک کلمه بسیار ...

Oh, elite word that comes from Latin.

اوه، کلمه نخبه که از لاتین آمده است.

"Posterior", but it's a bit of a jokey word as well.

"پسین"، اما کمی هم یک کلمه شوخی است.

So, okay.

پس باشه

All these different words.

این همه کلمات متفاوت

"Backside", be careful how you use it.

"Backside"، مراقب نحوه استفاده از آن باشید.

Right.

درست.

Now, next one, if someone is trying to explain something to you that's really complicated

حالا، مرحله بعدی، اگر کسی بخواهد چیزی را برای شما توضیح دهد که واقعاً پیچیده است

and you have to concentrate very hard, and then at some point you think:

و شما باید خیلی سخت تمرکز کنید، و سپس در یک نقطه فکر می کنید:

"I don't understand this.

"من این را نمی فهمم.

I need this person to start again from the beginning, and see if I understand it next time."

من نیاز دارم که این شخص دوباره از آن شروع کند. شروع کنید، و ببینید دفعه بعد آن را می فهمم یا نه."

So you can say:

پس می توانید بگویید:

"I've lost the thread of your explanation",

«من رشته توضیح تو را گم کرده ام »

the thread, it's like a piece of cotton.

، نخ، مثل یک تکه پنبه است.

Cotton that you sew with.

پنبه ای که با آن می دوزی.

And as they're explaining, you have this sort of idea of a thread, but if you sort of lose

و همانطور که آنها توضیح می دهند، شما چنین تصوری از یک رشته دارید، اما اگر به نوعی

your concentration, you can say:

تمرکز خود را از دست بدهید، می توانید بگویید:

"I've lost the thread of your explanation - can we backtrack, please?"

"من موضوع توضیح شما را گم کرده ام - آیا می توانیم به عقب برگردیم، لطفا؟"

Meaning: Can we go back?

معنی: آیا می توانیم برگردیم؟

Tracks are like a train is on tracks, so if you backtrack, you're going back along some

ریل ها مانند قطاری هستند که روی ریل قرار دارند، بنابراین اگر به عقب برگردید، در برخی از ریل ها به عقب بر می گردید

tracks.

.

Back to the beginning of the explanation and try again to understand.

به ابتدای توضیح برگردید و دوباره سعی کنید متوجه شوید.

So, to backtrack.

بنابراین، برای عقب نشینی.

Right.

Now, if there is an incident, people on the street fighting or somebody stealing something

درست.

حالا اگر حادثه ای رخ دهد، مردم در خیابان دعوا کنند یا کسی چیزی

from a shop, the policeman...

از مغازه بدزدد، پلیس

One policeman on his own is not always the best way of dealing with it.

... همیشه یک پلیس به تنهایی بهترین راه برای مقابله با آن نیست. برای ایمنی

You need more than one for safety.

به بیش از یک نیاز دارید .

So, often: "The policeman"-on his own-"had to call for backup", meaning for support,

بنابراین، اغلب: "پلیس" - به تنهایی - "باید برای پشتیبان تماس بگیرد"، به معنای حمایت،

for more policemen to come and policewomen maybe.

برای آمدن پلیس های بیشتری و شاید پلیس زنان.

Why not?

چرا که نه؟

To come and help because it's too much for one person to deal with.

بیایم و کمک کنم چون برای یک نفر خیلی کار سختی است.

So, "to call for backup" is to call for extra people to come and help.

بنابراین، "تلفن برای پشتیبان گیری" به معنای فراخوانی از افراد اضافی است که بیایند و کمک کنند.

Okay?

باشه؟

And then finally, if you imagine you're doing a building project, maybe it's an old house

و در نهایت، اگر تصور می‌کنید در حال انجام یک پروژه ساختمانی هستید، شاید خانه‌ای قدیمی است

that you have bought and you want to modernize it, but as you start working you find that

که خریده‌اید و می‌خواهید آن را مدرن کنید، اما با شروع کار متوجه می‌شوید که

you have to get rid of a lot of things, you have to take the plaster off the walls, there

باید از شر بسیاری از چیزها خلاص شوید. شما باید گچ را از روی دیوارها بردارید،

are all sorts of problems.

انواع و اقسام مشکلات وجود دارد.

It's as if you're almost demolishing the house before you can rebuild it.

انگار که تقریباً دارید خانه را قبل از اینکه دوباره بسازید خراب کنید.

So, you can say: "I think we're going backwards rather than forwards with this building project!"

بنابراین، می توانید بگویید: "من فکر می کنم ما با این پروژه ساختمانی به جای جلو رفتن به عقب می رویم!"

We're having to go backwards, take it back before we can start building again.

ما باید به عقب برگردیم، قبل از اینکه بتوانیم دوباره شروع به ساخت کنیم، آن را پس بگیریم.

Bring it down almost to the ground before we can start building it up again as a nice

قبل از اینکه بتوانیم دوباره آن را به عنوان یک خانه مدرن زیبا بسازیم، آن را تقریباً به زمین بیاورید

modern house.

.

So, "backwards" you can use in all sorts of context.

بنابراین، شما می توانید از "به عقب" در همه انواع زمینه استفاده کنید.

If I'm walking backwards, I'm going like that, obviously.

اگر به عقب راه بروم ، واضح است که همینطور می روم.

Forwards like that.

اینطوری فورواردها

Simple.

ساده.

Okay.

باشه.

So, I hope these examples have been useful for you.

بنابراین، امیدوارم این مثال ها برای شما مفید بوده باشد.

If you'd like to do a quiz, please go to the website, www.engvid.com.

اگر مایل به انجام یک مسابقه هستید، لطفاً به وب سایت www.engvid.com بروید.

And if you'd like to subscribe to my YouTube channel, that would be great.

و اگر می خواهید در کانال یوتیوب من مشترک شوید ، عالی خواهد بود.

And hope to see you again very soon.

و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم.

Okay.

باشه.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.