Colour idioms and their meanings

And this, my dear friends, is my face when I see red,

و این، دوستان عزیزم ، وقتی قرمز می‌بینم، چهره من است،

as I cannot record my Learn English with Cambridge

زیرا

videos due to all the noise and circumstances that don’t allow me to.

به دلیل سر و صدا و شرایطی که به من اجازه نمی‌دهد، نمی‌توانم یادگیری انگلیسی خود را با ویدیوهای کمبریج ضبط کنم.

Wait... To see... To see what?

صبر کن... ببینم... ببینم چی؟

Hello guys.

سلام بچه ها.

Just as in the movie Inside Out, where characters were illustrated

درست مانند فیلم Inside Out، جایی که شخصیت‌ها

in colours associated to different moods, English

با رنگ‌های مرتبط با حالات مختلف نشان داده می‌شوند، انگلیسی

uses some colours to describe different moods, personalities,

از برخی رنگ‌ها برای توصیف حالات، شخصیت‌ها،

feelings and situations.

احساسات و موقعیت‌های مختلف استفاده می‌کند.

Let’s have a look at some idioms that use colours.

بیایید نگاهی به اصطلاحاتی بیندازیم که از رنگ ها استفاده می کنند.

See red is to become very angry.

قرمز را ببینید خیلی عصبانی می شوید.

People who don’t finish a job really make me see red.

افرادی که کارشان را تمام نمی کنند واقعا باعث می شوند من قرمز ببینم.

Red-hot is used to describe something very successful or popular.

Red-hot برای توصیف چیزی بسیار موفق یا محبوب استفاده می شود.

This new TikTok trend is definitely red-hot.

این روند جدید TikTok قطعا داغ است.

Black and white is used to describe something that is

سیاه و سفید برای توصیف چیزی استفاده می شود که

written or printed and therefore more likely to be true or definite.

نوشته شده یا چاپ شده است و بنابراین احتمال واقعی یا قطعی آن بیشتر است.

I won't believe it until I see it in black and white.

تا سیاه و سفید نبینمش باور نمی کنم.

We also say something is not black and white to

ما همچنین می گوییم چیزی سیاه و سفید نیست تا

express that something is not straightforward.

بیان کنیم که چیزی ساده نیست.

Although it seems like a simple problem,

اگرچه مشکل ساده ای به نظر می رسد ،

it's not black and white.

اما سیاه و سفید نیست.

Green with envy is used to describe someone that is

سبز با حسادت برای توصیف شخصی استفاده می شود که

very jealous or that wishes they had something that somebody else has.

بسیار حسادت می کند یا آرزو می کند که ای کاش چیزی داشته باشد که شخص دیگری دارد.

When I heard about his new job, I was green with envy.

وقتی خبر کار جدیدش را شنیدم از حسادت سبز شدم.

To be green means not experienced or trained.

سبز بودن یعنی باتجربه یا آموزش دیده نیست.

I was very green when I started working there.

وقتی آنجا کارم را شروع کردم خیلی سبز بودم.

Out of the blue is used to describe something that

خارج از آبی برای توصیف چیزی

is completely unexpected.

که کاملاً غیرمنتظره است استفاده می شود.

One day, out of the blue, she announced that she was leaving.

یک روز به طور ناگهانی، او اعلام کرد که می رود.

To be or feel blue is to feel or show sadness.

آبی بودن یا احساس کردن به معنای احساس یا نشان دادن غم است.

She's been a bit blue since she left him.

از زمانی که او را ترک کرده کمی آبی شده است.

Tickled pink is used to describe when you’re very pleased or appreciative.

صورتی غلغلک داده شده برای توصیف زمانی که شما بسیار راضی یا قدردان هستید استفاده می شود.

I was tickled pink to be invited.

من برای دعوت شدن غلغلک دادم.

To look at or see something as through rose-coloured or

نگاه کردن یا دیدن چیزی مانند

rose-tinted glasses is to only see the positive things

عینک های رز رنگ یا رز به معنای دیدن چیزهای مثبت

about a situation and not notice the negative or unpleasant things.

در یک موقعیت و عدم توجه به چیزهای منفی یا ناخوشایند است.

She's always looked at life through rose-tinted glasses.

او همیشه با عینک رز به زندگی نگاه کرده است .

When something is colourless, it is not exciting, not interesting.

وقتی چیزی بی رنگ است ، نه هیجان انگیز است، نه جالب.

It is a rather grey, colourless city,

این شهر نسبتاً خاکستری و بی رنگ است

with few interesting sights.

و مناظر جالب کمی دارد.

Off-colour is used to describe when you're sick or feeling uneasy.

بی رنگ برای توصیف زمانی که بیمار هستید یا احساس ناراحتی می کنید استفاده می شود.

I'm feeling a bit off-colour today.

امروز کمی احساس بی رنگی دارم.

Goodbye guys.

خداحافظ بچه ها

Those were just a couple of examples on how to use colours in some sentences.

اینها فقط چند مثال در مورد نحوه استفاده از رنگ ها در برخی جملات بود.

What about you?

تو چطور؟

Could you use a colour to describe how you’re feeling today?

آیا می توانید از رنگی برای توصیف احساس امروز خود استفاده کنید؟