Let's Learn English! Topic: Food! 🥦🥫🍲 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to

خوب، سلام و به

this English lesson about food.

این درس انگلیسی در مورد غذا خوش آمدید.

I've done lessons about food in the past, and it

من در گذشته درس هایی در مورد غذا انجام داده ام، و

is, I think, one of the most requested topics.

فکر می کنم یکی از موضوعات مورد تقاضا است.

So I thought it would be fun

بنابراین فکر کردم

to do another English lesson about food.

انجام یک درس انگلیسی دیگر در مورد غذا سرگرم کننده خواهد بود.

I have done a few other ones.

من چند مورد دیگر را انجام داده ام.

You can go back and watch those someday.

شما می توانید برگردید و روزی آن ها را تماشا کنید.

But in this English lesson about food, I'll talk

اما در این درس انگلیسی در مورد غذا،

about different ways to talk about preparing food.

در مورد روش های مختلف صحبت در مورد تهیه غذا صحبت خواهم کرد.

I'll talk about where you prepare food.

من در مورد جایی که شما غذا درست می کنید صحبت خواهم کرد.

I'll talk about what food tastes like a little bit.

من در مورد طعم غذا کمی صحبت خواهم کرد.

And I'll talk about different ways

و در مورد روش های مختلف

to cook food or prepare food.

پخت غذا یا تهیه غذا صحبت خواهم کرد.

So once again, welcome to

بنابراین یک بار دیگر به

this English lesson about food.

این درس انگلیسی در مورد غذا خوش آمدید.

I think you'll enjoy it.

فکر می کنم از آن لذت خواهید برد.

To make or to prepare?

درست کردن یا آماده کردن؟

When you talk about food, you don't.

وقتی در مورد غذا صحبت می کنید، این کار را نمی کنید.

Well, if it's an apple, you can just eat it.

خوب، اگر سیب است، می توانید آن را بخورید.

You don't have to do anything to the apple.

شما مجبور نیستید کاری با سیب انجام دهید.

But sometimes you need to make food

اما گاهی باید غذا درست کرد

or you need to prepare food.

یا باید غذا درست کرد.

This coming weekend is Thanksgiving in Canada.

این آخر هفته آینده روز شکرگزاری در کانادا است.

It's a holiday, and so people will be going to

این یک تعطیلات است، و بنابراین مردم

other people's houses to celebrate and to eat food.

برای جشن گرفتن و خوردن غذا به خانه های دیگران خواهند رفت.

That's what most people do when you celebrate.

این کاری است که اکثر مردم هنگام جشن گرفتن انجام می دهند.

So some people might need to make food

بنابراین برخی از افراد ممکن است نیاز به تهیه غذا داشته باشند

or they might need to prepare food.

یا ممکن است نیاز به تهیه غذا داشته باشند.

We use both words interchangeably.

ما هر دو کلمه را به جای هم استفاده می کنیم.

If people were coming to my house, I

اگر مردم به خانه من می آمدند،

would say, oh, I need to make food

می گفتم اوه، من باید غذا درست کنم،

because my brothers and sisters are coming over.

زیرا برادران و خواهرانم می آیند.

I need to prepare food.

باید غذا درست کنم

Now, I didn't add this to the

حالا اینو به درس اضافه نکردم

lesson, but you can also order food.

ولی میتونید غذا هم سفارش بدید.

Maybe instead of making food, you just order food from

شاید به جای درست کردن غذا، فقط از رستوران غذا سفارش دهید

a restaurant so that you don't have to make it.

تا مجبور نباشید آن را درست کنید.

But when you eat, like if you want

اما وقتی می خورید، مثلا اگر ساندویچ می خواهید

a sandwich, you have to make a sandwich.

، باید ساندویچ درست کنید.

You have to prepare a sandwich before you can eat it.

قبل از خوردن ساندویچ باید آن را آماده کنید.

And you do this in one of two places.

و این کار را در یکی از دو مکان انجام می دهید.

You can do it in a kitchen or a kitchenette.

می توانید آن را در آشپزخانه یا آشپزخانه کوچک انجام دهید.

This might be a new word for you.

این ممکن است یک کلمه جدید برای شما باشد.

I'll explain it in a moment.

یه لحظه توضیح میدم

A kitchen is the room in the house

آشپزخانه اتاقی در خانه است

where you prepare food or make food.

که در آن غذا درست می کنید یا غذا درست می کنید.

It's also the room in the house where you store food.

همچنین اتاقی در خانه است که در آن غذا ذخیره می کنید.

You put food in your cupboards.

تو کمدت غذا میذاری

You put food in your refrigerator.

شما غذا را در یخچال خود قرار می دهید.

You put food in your freezer.

شما غذا را در فریزر خود قرار می دهید.

This is where you keep food and make or prepare

اینجا جایی است که غذا را نگه می‌دارید و غذا درست می‌کنید یا غذا درست می‌کنید

food and then also clean up after you have eaten.

و بعد از صرف غذا نیز تمیز می‌کنید.

You have to do the dishes or wash the dishes.

باید ظرف ها را بشورید یا ظرف ها را بشویید.

A kitchenette is a small kitchen usually found in maybe

آشپزخانه کوچک آشپزخانه کوچکی است که معمولاً در

an apartment or most often in a hotel room.

یک آپارتمان یا اغلب در یک اتاق هتل یافت می شود.

When you stay in a hotel

وقتی در یک اتاق هتل اقامت می کنید

room, it might have a kitchenette.

، ممکن است یک آشپزخانه کوچک داشته باشد.

A kitchenette usually doesn't have a big stove or oven.

یک آشپزخانه کوچک معمولاً اجاق گاز یا اجاق بزرگ ندارد.

It usually has a little microwave, a

معمولاً یک مایکروویو کوچک، یک

sink, and then a little tiny fridge.

سینک و سپس یک یخچال کوچک دارد.

If you look and see the black thing

اگر نگاه کنید و چیز سیاه

under the counter, that is a small refrigerator.

زیر پیشخوان را ببینید، آن یک یخچال کوچک است.

And then usually a coffee maker.

و بعد معمولا قهوه ساز.

I don't see a kettle, but most of the

من کتری نمی بینم، اما بیشتر

time a kitchenette will have a kettle as well.

اوقات یک آشپزخانه کوچک یک کتری نیز دارد.

So a kitchen found in a house or apartment,

بنابراین آشپزخانه ای که در یک خانه یا آپارتمان یافت می شود،

a large ish room where you can make or

یک اتاق بزرگ که در آن می توانید غذا درست کنید یا

prepare food and keep all your food.

تهیه کنید و تمام غذای خود را نگه دارید.

And then a kitchenette, a smaller area.

و سپس یک آشپزخانه کوچک، یک منطقه کوچکتر.

When Jen and I travel, if we stay in a hotel, we

وقتی من و جن سفر می کنیم، اگر در هتل اقامت کنیم،

try to get a hotel with a kitchenette so we can prepare

سعی می کنیم یک هتل با آشپزخانه کوچک بگیریم تا بتوانیم

our own food to save a little bit of money.

برای صرفه جویی در هزینه، غذای خودمان را آماده کنیم.

Ingredients.

So when you want to

مواد تشکیل دهنده.

بنابراین وقتی می خواهید

make something, you need ingredients.

چیزی درست کنید، به مواد اولیه نیاز دارید.

If I want to make bread, the ingredients I need

اگر بخواهم نان درست کنم مواد مورد نیازم

are flour, water, salt, butter, or oil and yeast.

آرد، آب، نمک، کره یا روغن و مایه خمیر است.

I think those are the ingredients for making bread.

من فکر می کنم اینها مواد لازم برای تهیه نان هستند.

Sometimes when you make things, it's far more complex.

گاهی اوقات وقتی چیزهایی می سازید، بسیار پیچیده تر است. برای درست کردنش

You need to have ten or eleven

باید ده یا یازده

ingredients in order to make it.

ماده داشته باشید.

I'm not sure what this person is making,

من مطمئن نیستم که این شخص چه چیزی درست می کند،

but it looks like they have all of

اما به نظر می رسد که همه

their ingredients cut up and ready to go.

مواد تشکیل دهنده خود را بریده و آماده کار کرده است.

So I think they're gonna make maybe a

بنابراین من فکر می کنم آنها می خواهند

little stir fry or something like that. I'm not sure.

کمی سرخ کردنی یا چیزی شبیه به آن درست کنند. من مطمئن نیستم.

But ingredients are the individual food items you need

اما مواد تشکیل دهنده اقلام غذایی فردی هستند که شما نیاز دارید که

that you can combine to make something yummy.

می توانید با ترکیب آنها چیزی خوشمزه درست کنید.

And you do that using a recipe.

و شما این کار را با استفاده از یک دستور غذا انجام می دهید.

Now, maybe the recipe is in your head.

حالا، شاید دستور العمل در ذهن شما باشد.

Maybe when you make pancakes or when you make a meal

شاید وقتی پنکیک درست می‌کنید یا وقتی برای خانواده‌تان یک وعده غذایی درست می‌کنید، از

for your family, you don't follow a recipe like this one.

دستوری مانند این پیروی نکنید.

You in your head, know, cook this for this

تو سرت، بدانی، این را برای این

long, mix this in, dice this a certain way.

مدت بپز، این را مخلوط کن، این را به روشی تکه تکه کن.

You need two cups of this.

شما به دو فنجان از این نیاز دارید.

But a recipe would be written instructions

اما یک دستور العمل دستورات

or instructions you have memorized on how

یا دستورالعمل هایی است که شما در مورد

to prepare a certain food item.

نحوه تهیه یک ماده غذایی خاص حفظ کرده اید.

The recipe for bread is to mix all

طرز تهیه نان به این صورت است که همه مواد را مخلوط کرده

the ingredients and to knead the dough.

و خمیر را ورز می دهیم.

Let the dough rise.

بگذارید خمیر ور بیاید.

Knead the dough again, let it rise.

دوباره خمیر را ورز دهید، بگذارید ور بیاید.

And then bake it in the oven.

و سپس آن را در فر بپزید.

But a recipe would be written.

اما یک دستور العمل نوشته خواهد شد.

Instructions for how to make something.

دستورالعمل برای ساختن چیزی.

I'm always looking for new recipes.

من همیشه به دنبال دستور العمل های جدید هستم.

I like trying new food, and it's fun to follow a

من دوست دارم غذای جدید را امتحان کنم، و پیروی از یک

new recipe and make something new or prepare something new.

دستور العمل جدید و درست کردن یک چیز جدید یا تهیه چیز جدید لذت بخش است.

And usually you will find recipes in a recipe book.

و معمولاً دستور العمل ها را در یک کتاب دستور العمل پیدا خواهید کرد.

Sometimes people will have recipes on

گاهی اوقات مردم دستور العمل هایی را روی

little cards, like a recipe card.

کارت های کوچک دارند، مانند کارت دستور غذا.

It's a small piece of paper about this size.

این یک تکه کاغذ کوچک در این اندازه است.

But most of the recipes that Jen

اما بیشتر دستورهایی که

and I use are in recipe books.

من و جن استفاده می کنیم در کتاب های دستور العمل آمده است.

Sometimes we'll buy a new recipe book and we'll try

گاهی اوقات ما یک کتاب دستور العمل جدید می خریم و سعی می کنیم

making different types of food using that recipe book.

انواع مختلف غذا را با استفاده از آن کتاب دستور پخت درست کنیم.

Um, we don't have one called our family recipes. My.

اوم، ما چیزی به نام دستور پخت خانواده خود نداریم. من

Yeah.

You know, if my sister gave

آره

می دانید، اگر خواهرم

me recipes, they would be amazing.

دستور پخت غذا را به من می داد، شگفت انگیز می شد.

But I don't have a lot to say about

اما من در مورد بقیه اعضای خانواده ام چیز زیادی برای گفتن ندارم

the rest of my family, actually, my older brother

، در واقع، برادر بزرگتر من

might have some good recipes as well.

نیز ممکن است دستور العمل های خوبی داشته باشد.

He's a pretty good cook.

او آشپز بسیار خوبی است.

So let's talk a little bit about that.

پس بیایید کمی در مورد آن صحبت کنیم.

When you have food and you heat the

وقتی غذا دارید و غذا را گرم می کنید

food, we usually use the verb to cook.

، معمولاً از فعل پختن استفاده می کنیم.

So you cook food.

پس غذا میپزی

And this is kind of a general term.

و این یک نوع اصطلاح کلی است.

If people are coming over, I need to cook some food.

اگر مردم می آیند، باید کمی غذا بپزم.

Okay.

I need to put it in a pan.

باشه

باید در تابه بریزم.

I'll talk about the different ways that you can

من در مورد روش های مختلفی که می توانید

cook or prepare food, but generally, cook refers to

غذا بپزید یا تهیه کنید صحبت خواهم کرد، اما به طور کلی آشپزی به

using heat to prepare the food so that it

استفاده از گرما برای تهیه غذا به طوری که

is edible, so that it is yummy and tasty.

خوراکی باشد، به طوری که لذیذ و خوش طعم باشد، اطلاق می شود.

So this person has decided to

بنابراین این شخص تصمیم گرفته است که

cook some sort of pasta dish.

نوعی غذای ماکارونی بپزد.

That is the verb, the general term

این همان فعل، اصطلاح کلی است

that we use when talking about cooking,

که هنگام صحبت از پختن،

cooking or preparing food with heat.

پختن یا تهیه غذا با حرارت استفاده می کنیم.

So over a fire or on the oven or in the oven or

بنابراین روی آتش یا روی فر یا در فر یا

on the stove or even on a barbecue, you can cook some food.

روی اجاق گاز یا حتی روی کباب می توانید مقداری غذا بپزید.

And then after you do this, the food is cooked.

و بعد از انجام این کار، غذا پخته می شود.

And this is an interesting word as

و این هم کلمه جالبی است

well, because sometimes you'll say, oh, I

، چون گاهی می گویید اوه،

don't think this food is completely cooked.

فکر نمی کنم این غذا کاملا پخته باشد.

If you don't cook food long

اگر غذا را به

enough, it can be undercooked.

اندازه کافی طولانی نپزید، ممکن است نیم پز باشد.

So when you cook food, when

بنابراین وقتی غذا می‌پزید، وقتی

you're done, the food is cooked.

کارتان تمام شد، غذا پخته می‌شود.

So you could say this, oh, I cooked a lot of food.

بنابراین می توانید این را بگویید، اوه، من غذای زیادی پختم.

You know, the more I say this

می دانید، هر چه بیشتر این

word, the funnier it sounds to be.

کلمه را می گویم، خنده دار تر به نظر می رسد.

I cooked a lot of food because I have

من غذای زیادی پختم، زیرا

a lot of people coming over to eat today.

امروز افراد زیادی برای صرف غذا به آنجا می آیند.

And this is the opposite of raw.

و این برعکس خام است.

Some food you eat raw.

مقداری غذایی که خام می خورید.

When you eat something raw, it means

وقتی چیزی را خام می خورید

that it is not cooked at all.

یعنی اصلا پخته نشده است.

We eat bananas, raw carrots, a lot of vegetables.

ما موز، هویج خام، سبزیجات زیادی می خوریم.

You can eat raw.

می توانید خام بخورید.

You don't eat meat raw, although

شما گوشت را خام نمی خورید، اگرچه

you can eat some seafood raw.

می توانید برخی از غذاهای دریایی را خام مصرف کنید.

But usually when we talk about raw food,

اما معمولاً وقتی در مورد غذای خام صحبت می‌کنیم،

we talk about food that you can eat

در مورد غذایی صحبت می‌کنیم که می‌توانید

without cooking or food that is uncooked.

بدون پختن آن بخورید یا غذایی که نپخته است.

Okay, let me explain that a bit.

خوب، بگذارید کمی توضیح بدهم.

These are raw vegetables.

اینها سبزیجات خام هستند.

You can eat these.

می توانید اینها را بخورید.

You can also have raw meat, which means it

می توانید گوشت خام هم داشته باشید، یعنی

has not been cooked and needs to be cooked.

پخته نشده و باید پخته شود.

Okay, so you can eat raw vegetables, but you

خوب، پس می توانید سبزیجات خام بخورید، اما

should definitely cook raw meat before you eat it.

حتماً باید قبل از خوردن گوشت خام آن را بپزید.

Yummy.

خوشمزه

By the way, in this picture, my

به هر حال، در این تصویر،

most favorite item would be the peppers. I like peppers.

مورد علاقه ترین مورد من فلفل است. من فلفل دوست دارم

Green peppers are yummy.

فلفل سبز خوشمزه است. از

I enjoy eating them. Okay.

خوردن آنها لذت می برم. باشه

A couple of different ways.

یکی دو روش مختلف

You can use heat to prepare food so you can cook food.

می توانید از حرارت برای تهیه غذا استفاده کنید تا بتوانید غذا را بپزید.

The general term, you can also bake food.

اصطلاح عمومی، شما همچنین می توانید غذا پخت.

So when I think about baking, I

بنابراین وقتی به پخت فکر می کنم،

usually think about cookies, muffins, bread.

معمولاً به کلوچه، کلوچه، نان فکر می کنم.

Those are the kinds of things we bake.

اینها انواع چیزهایی هستند که ما می پزند.

You follow a recipe you like.

شما از دستوری که دوست دارید پیروی می کنید.

I said, with bread, you do everything you need to

گفتم با نان هر کاری که لازم است انجام می دهی

do, and then you bake it in an oven.

و بعد در فر می پزی.

So generally when you bake something, I

بنابراین به طور کلی وقتی چیزی می‌پزید،

think it's usually something made with flour.

فکر می‌کنم معمولاً چیزی است که با آرد درست می‌شود.

You could do a casserole as well.

می توانید یک کاسه هم درست کنید.

But when I think of baking, like, I think

اما وقتی به پخت فکر می‌کنم، مثلاً فکر می‌کنم

last night, one of my kids baked some cookies.

دیشب، یکی از بچه‌هایم مقداری کلوچه پخت.

This weekend I might bake some bread.

این آخر هفته ممکن است کمی نان بپزم.

When I think about pizza, though,

با این حال، وقتی به پیتزا فکر می کنم،

I would probably use cook.

احتمالاً از آشپزی استفاده می کنم.

I'm going to cook a pizza in the oven.

من قصد دارم در فر پیتزا بپزم.

You might say bake.

ممکن است بگویید پخت.

But generally, I think of this kind of food.

اما به طور کلی من به این نوع غذا فکر می کنم.

When I think about bake, fry, deep fry, air fry.

وقتی به پخت، سرخ کردن، سرخ کردن، سرخ کردن هوا فکر می کنم.

Let's back up to fry.

برگردیم تا سرخ کنیم.

When you fry something, the first thing

وقتی چیزی را سرخ می کنید، اولین چیزی که

I think of is an egg.

به آن فکر می کنم یک تخم مرغ است.

I think of a frying pan.

من به ماهیتابه فکر می کنم.

So a frying pan is a very low pan.

بنابراین ماهی تابه یک ماهیتابه بسیار کم است.

And generally we fry things like this.

و به طور کلی ما چیزهایی مانند این را سرخ می کنیم.

Like you might fry an egg for

همانطور که ممکن است یک تخم مرغ را برای صبحانه سرخ کنید

breakfast, you might fry some bacon.

، ممکن است کمی بیکن نیز سرخ کنید.

You might fry a grilled cheese sandwich, even

ممکن است یک ساندویچ پنیر کبابی را سرخ کنید، حتی

though it has the word grill in it.

اگر کلمه گریل در آن باشد.

But generally, anytime you use this type of

اما به طور کلی، هر زمان که از این نوع تابه استفاده می کنید

pan, we almost always use the verb fry.

، ما تقریبا همیشه از فعل سرخ کردن استفاده می کنیم.

So I haven't eaten yet today.

پس امروز هنوز نخوردم.

I actually ate way too much food

من در واقع دیشب خیلی غذا خوردم

last night, so I'm not even hungry.

، بنابراین حتی گرسنه نیستم.

But if I was to eat later, I would probably fry an egg.

اما اگر قرار بود بعداً بخورم، احتمالاً یک تخم مرغ سرخ می کردم.

There's something also called to deep fry.

چیزی به نام سرخ کردن عمیق نیز وجود دارد.

When you deep fry something, you have hot oil and you

وقتی چیزی را سرخ می‌کنید، روغن داغ دارید و

put the food in the oil in order to cook it.

غذا را در روغن می‌ریزید تا بپزد.

In order to prepare it.

به منظور تهیه آن.

When I think about deep frying, I

وقتی به سرخ کردن عمیق فکر می کنم،

think of things like french friesen.

به چیزهایی مانند فرنچ فریزن فکر می کنم.

French fries are made from potatoes, and then you deep

سیب زمینی سرخ کرده از سیب زمینی درست می شود و سپس

fry them in oil in order to cook them.

آن ها را در روغن سرخ می کنید تا بپزند.

It makes food very, very crispy.

غذا را بسیار ترد می کند.

You can also deep fry fish.

همچنین می توانید ماهی را سرخ کنید.

I think these might be chicken wings.

من فکر می کنم اینها ممکن است بال مرغ باشند.

So last night I actually had

بنابراین دیشب

some chicken wings at a restaurant.

در یک رستوران واقعاً مقداری بال مرغ خوردم.

They were very, very yummy.

خیلی خیلی خوشمزه بودند

But they would be deep fried,

اما آنها باید سرخ شوند،

basically, really, really hot oil, 350

اساسا، واقعا، واقعا، روغن داغ، 350

degrees fahrenheit or 400 degrees fahrenheit.

درجه فارنهایت یا 400 درجه فارنهایت.

And you put the food in it and it cooks.

و غذا را در آن می گذارید و می پزد.

It cooks the food very, very quickly.

غذا را خیلی خیلی سریع می پزد.

And there's something called to air fry.

و چیزی به نام سرخ کردن هوا وجود دارد.

Now you can buy an air fryer

اکنون می توانید یک سرخ کن بادی بخرید

and you can air fry your food.

و می توانید غذای خود را با هوا سرخ کنید.

It's supposed to be healthier

قرار است سالم تر

than deep frying your food.

از سرخ کردن غذا باشد.

We don't have an air fryer, but people we

ما سرخ کن بادی نداریم، اما افرادی که می

know who have air fryers say they are amazing.

شناسیم و سرخ کن های هوا دارند می گویند شگفت انگیز هستند.

It allows you to cook meat or even french fries and other

این به شما اجازه می دهد تا گوشت یا حتی سیب زمینی سرخ کرده و چیزهای دیگر را بپزید

things so that it tastes like you deep fried it, but not,

تا طعم آن مانند سرخ کردن آن باشد، اما نه،

but without all of the oil that comes with it.

اما بدون تمام روغنی که همراه آن است.

So maybe someday.

پس شاید روزی

The biggest problem with a de, an

بزرگترین مشکل

air fryer is they're not very big.

سرخ کن های هوا این است که آنها خیلی بزرگ نیستند.

And we still prepare food.

و ما هنوز غذا را آماده می کنیم.

We make food for a lot of people.

ما برای خیلی ها غذا درست می کنیم.

As you know, I have five kids.

همانطور که می دانید من پنج فرزند دارم.

I still have two living at home right now.

من هنوز دو نفر در خانه زندگی می کنند.

And so we have to prepare rather large meals.

و بنابراین ما باید غذاهای نسبتاً بزرگی را آماده کنیم.

You can also barbecue or grill.

همچنین می توانید کباب یا کباب کنید.

This is very common in Canada in

این در کانادا در

the spring and the summer and fall.

بهار و تابستان و پاییز بسیار رایج است.

It's less common in the winter.

در زمستان کمتر رایج است.

But there are people who will barbecue in the winter.

اما افرادی هستند که در زمستان کباب می کنند.

They don't mind standing outside wearing a winter coat and

آنها بدشان نمی آید که بیرون بایستند و کت زمستانی و

a winter hat and cooking food on a barbecue.

کلاه زمستانی پوشیده باشند و روی باربیکیو غذا بپزند.

So by the way, you could call this a barbecue.

بنابراین به هر حال، شما می توانید این را یک باربیکیو بنامید.

This type you could also call a grill.

این نوع را می توانید گریل نیز بنامید.

And it also works as the verb,

و همچنین به عنوان فعل کار می کند،

I'm going to barbecue some hamburgers.

من می خواهم مقداری همبرگر را کباب کنم.

I'm going to grill some hamburgers.

من می خواهم همبرگر را کبابی کنم.

I'm going to barbecue some hot dogs.

من میرم چند تا هات داگ کباب کنم.

I'm going to grill some hot dogs.

من می خواهم چند هات داگ کباب کنم.

When I visited Brent last summer, we went to

وقتی تابستان گذشته از برنت بازدید کردم، به

his brother's place, and his brother barbecued some food

خانه برادرش رفتیم و برادرش برای ما غذا کباب کرد

for us, and it was very, very yummy. Roast.

و خیلی خیلی خوشمزه بود. کباب.

So when you cook meat in an

بنابراین وقتی گوشت را در

oven, we usually use the word roast.

فر می‌پزید، معمولاً از کلمه کباب استفاده می‌کنیم.

And this piece of meat here is

و این تکه گوشت در اینجا در

actually called a roast as well.

واقع کباب هم نامیده می شود.

So don't get too confused.

پس زیاد گیج نشوید

But I could buy a piece of meat

اما می‌توانستم یک تکه گوشت بخرم

and I could roast it in the oven.

و آن را در فر کباب کنم.

So I'm going to put it on a pan or in

بنابراین من می خواهم آن را در یک تابه یا در

a pan, depending on how you like to do it.

یک تابه قرار دهم، بسته به اینکه چگونه آن را دوست دارید انجام دهید.

And then you put it in the oven at

و بعد با دمای مشخصی در فر میگذارید

a certain temperature, and then you roast it.

و بعد تفت میدهید.

So, yes, and this, that is

بنابراین، بله، و این، که

actually also called a roast.

در واقع کباب نیز نامیده می شود.

Roast beef.

رست بیف.

You can boil food.

می توانید غذا را بجوشانید.

So when I think about boiling food, you can boil

بنابراین وقتی به آب پز کردن غذا فکر می کنم، می توانید

eggs, you can boil noodles, you can boil rice.

تخم مرغ را بجوشانید، می توانید رشته فرنگی را بجوشانید، می توانید برنج را بجوشانید.

Anytime you put food into water that is boiling in

هر زمان که غذا را در آب در حال جوش قرار می دهید

order to cook it, we use the word boil.

تا بپزد، از کلمه جوش استفاده می کنیم.

So when water gets to 100 degrees celsius

بنابراین وقتی آب به 100 درجه سانتیگراد

or 212 degrees fahrenheit, I think it starts

یا 212 درجه فارنهایت می رسد، فکر می کنم شروع

to bubble and steam comes off it.

به حباب زدن می کند و بخار از آن خارج می شود.

By the way, it depends where you are.

در ضمن بستگی داره کجا باشی

I think at sea level, water boils at 100 degrees.

من فکر می کنم در سطح دریا، آب در 100 درجه می جوشد.

Again, this is not a science lesson,

باز هم، این یک درس علمی نیست،

but I do know about boiling food.

اما من در مورد جوشاندن غذا می دانم.

So you heat water up in a pan when it starts to

بنابراین زمانی که آب شروع به

boil or even before, but when it starts to boil, maybe you

جوشیدن کرد یا حتی قبل از آن، آب را در ماهیتابه گرم می کنید، اما وقتی شروع به جوشیدن کرد، ممکن است

put in noodles or you put in rice or however you cook

رشته فرنگی یا برنج یا هر طور که می پزید داخل آن بریزید

things, and then you boil it for a certain amount of time

، و سپس آن را به مقدار معینی بجوشانید. زمان

and it will be cooked and ready to eat.

و پخته و آماده مصرف خواهد شد.

We mostly boil noodles, and sometimes we boil eggs.

ما بیشتر رشته ها را می پزیم و گاهی تخم مرغ را می پزیم.

Those are the two things that we boil the most often.

این دو چیزی است که ما اغلب آنها را می جوشانیم.

You can also steam food.

همچنین می توانید غذا را بخارپز کنید.

Jen and I haven't done this for a while, but

من و جن مدتی است که این کار را انجام نمی‌دهیم، اما

we used to steam broccoli or we would steam rice.

معمولاً کلم بروکلی را بخارپز می‌کردیم یا برنج را بخارپز می‌کردیم.

These are yummy looking dumplings.

اینها کوفته های خوش طعمی هستند.

You can steam them as well.

می توانید آنها را نیز بخارپز کنید.

This means you are cooking the food with steam.

یعنی غذا را با بخار آب میپزید.

So when water boils, steam rises from the water as

بنابراین هنگامی که آب می جوشد، بخار از آب در هنگام جوشیدن بلند می شود

it boils, and that steam is very, very hot.

و آن بخار بسیار بسیار داغ است.

And you can use that steam to cook things.

و می توانید از آن بخار برای پختن چیزها استفاده کنید.

So you basically have a pan of boiling water,

بنابراین شما اساساً یک تابه آب جوش دارید،

and then you might have another little pan that

و سپس ممکن است یک تابه کوچک دیگر داشته باشید که

goes in the top of that pan and the

در بالای آن تابه قرار می گیرد و

steam comes through and cooks things.

بخار از آن عبور می کند و چیزها را می پزد.

Steamed broccoli is quite yummy. Actually.

کلم بروکلی بخارپز بسیار خوشمزه است. در واقع.

Steamed vegetables are really good.

سبزیجات بخارپز واقعاً خوب هستند.

We should find our steamer. We have a.

ما باید کشتی بخارمان را پیدا کنیم. یک داریم.

We have a little rice cooker food steamer.

ما یک دم پز کوچک پلوپز داریم.

We should find that somewhere because that is

ما باید آن را در جایی پیدا کنیم زیرا این

a yummy, yummy way to cook food.

یک روش خوشمزه و لذیذ برای پختن غذا است.

And then, of course, sometimes you cook food

و البته گاهی اوقات غذا را

for too long, and then food is burnt.

برای مدت طولانی می پزید و سپس غذا می سوزد.

So this toast is burnt.

پس این نان تست سوخته است.

It was in the toaster for too long,

مدت زیادی در توستر بود

and so it started to turn black.

و به همین دلیل شروع به سیاه شدن کرد.

So this is a burnt piece of toast.

بنابراین این یک تکه نان تست سوخته است.

We also sometimes have food

ما همچنین گاهی اوقات غذایی داریم

that's overdone or overcooked.

که زیاده روی کرده یا بیش از حد پخته شده است.

I'm not going to say who, but as a

نمی‌خواهم بگویم چه کسی، اما در

child, when I had cooked vegetables, they were often

کودکی، زمانی که سبزیجات پخته بودم، اغلب

the person making them, often overcooked them.

آنها را درست می‌کردند و اغلب آنها را بیش از حد می‌پزیدند.

I like my green beans.

من لوبیا سبزم را دوست دارم.

Usually we boil beans.

معمولا ما لوبیا را آب پز می کنیم.

That's another thing we boil.

این چیز دیگری است که ما می جوشیم.

I usually boil them for two or three minutes, and

من معمولا آنها را برای دو یا سه دقیقه می جوشانم و

they're still quite bright green and a little bit crunchy.

هنوز کاملا سبز روشن و کمی ترد هستند.

These beans, in my opinion, are a little bit overdone.

این حبوبات به نظر من کمی زیاده روی شده است.

They're a little bit overcooked.

آنها کمی بیش از حد پخته شده اند.

Whoever made these beans cooked them

هر کس این لوبیا را درست کرد،

for too long, in my opinion.

به نظر من آنها را برای مدت طولانی پخت.

Some people like their beans to be a

بعضی ها دوست دارند حبوباتشان

pale green like that, but not me.

سبز کم رنگ باشد، اما من نه.

I like things to be cooked just right.

من دوست دارم چیزها درست پخته شوند.

And I don't think I have a slide for this.

و فکر نمی کنم اسلایدی برای این کار داشته باشم.

But you can also have food that's undercooked.

اما شما همچنین می توانید غذاهایی را که نیم پز هستند نیز میل کنید.

So overcooked means you cooked it for too long.

بنابراین بیش از حد پخته شده به این معنی است که شما آن را برای مدت طولانی پخته اید.

Undercooked means you didn't cook it long enough.

نیم پز به این معنی است که شما آن را به اندازه کافی پخته نکرده اید.

So you might say, oh, this pasta is.

بنابراین ممکن است بگویید، اوه، این ماکارونی است.

Isn't soft, it's undercooked.

نرم نیست، نیم پز است.

Or this boiled egg isn't

یا این تخم مرغ آب پز

fully cooked inside, it's undercooked.

داخلش کاملا پخته نشده، نیم پز است.

Okay, let's talk briefly about the types of meals.

خوب، اجازه دهید به طور خلاصه در مورد انواع وعده های غذایی صحبت کنیم.

In the morning, you eat breakfast

صبح،

around the middle of the day.

حدود وسط روز صبحانه می خورید.

You eat lunch.

شما ناهار می خورید

At night, you have either supper or dinner, depending on

در شب، بسته به اینکه در

what part of the English speaking world you live in.

کدام بخش از دنیای انگلیسی زبان زندگی می کنید، شام یا شام می خورید.

We use both words, like, what time

ما از هر دو کلمه استفاده می کنیم، مثلاً چه ساعتی

do you want to have supper?

What time do you want to have dinner?

می خواهید شام بخورید؟

چه ساعتی می خواهید شام بخورید؟

And then you can also have a snack and a pick me up.

و سپس شما همچنین می توانید یک میان وعده و من را انتخاب کنید.

So let's go back to the beginning.

پس بیایید به ابتدا برگردیم.

Breakfast is the food you eat in the morning.

صبحانه غذایی است که در صبح می خورید.

It's actually a combination of

در واقع ترکیبی از

two words, break and fasten.

دو کلمه شکستن و بستن است.

A fast is when you don't eat

روزه زمانی است که

food for a certain amount of time.

برای مدت معینی غذا نمی خورید.

Some people fast because they

برخی افراد به دلیل اینکه

would like to lose weight.

دوست دارند وزن کم کنند روزه می گیرند.

Some people fast for religious reasons.

برخی افراد به دلایل مذهبی روزه می گیرند.

Maybe you fast for a day or two for religious reasons.

شاید به دلایل مذهبی یکی دو روز روزه بگیرید.

And then breakfast is actually two words,

و سپس صبحانه در واقع دو کلمه است،

break fast to break your fast.

افطار برای افطار.

So basically you don't eat

بنابراین اساساً شما

at night because you're sleeping.

شب ها به دلیل خوابیدن غذا نمی خورید.

So it's kind of a fasting state.

بنابراین این یک نوع حالت روزه است.

The opposite of eating is fasting.

نقطه مقابل غذا خوردن روزه است.

And so when you get up in the morning,

و بنابراین وقتی صبح از خواب بیدار می شوید،

you have breakfast in order to stop that.

صبحانه می خورید تا آن را متوقف کنید.

So that's where that word came from.

پس این کلمه از آنجا آمده است.

Typical breakfast in Canada would include

صبحانه معمولی در کانادا شامل

eggs, maybe bacon, toast, bagels.

تخم مرغ، شاید بیکن، نان تست، نان شیرینی است.

We don't.

ما این کار را نمی کنیم.

Besides bacon, maybe sausage, like meats.

علاوه بر بیکن، شاید سوسیس، مانند گوشت.

Not a super popular food for breakfast, but

یک غذای فوق‌العاده محبوب برای صبحانه نیست، اما

also people will go through a drive through,

همچنین مردم با رانندگی از آنجا عبور می‌کنند،

so they might get a coffee, they might

بنابراین ممکن است قهوه بخورند، ممکن است

eat a donut for breakfast, although that's considered

برای صبحانه یک دونات بخورند، اگرچه این

unhealthy and people try to avoid that.

ناسالم تلقی می‌شود و مردم سعی می‌کنند از آن اجتناب کنند.

Probably the most common fast food at breakfast

احتمالاً متداول ترین فست فود در صبحانه

from a restaurant would be a breakfast sandwich.

یک رستوران، ساندویچ صبحانه است.

So an egg with bacon and cheese, maybe

بنابراین یک تخم مرغ با بیکن و پنیر، شاید

on a biscuit or on an English muffin.

روی یک بیسکویت یا روی یک مافین انگلیسی.

I don't want to go into too many details.

من نمی خواهم زیاد وارد جزئیات شوم.

For me, a typical breakfast might be some oatmeal,

برای من، یک صبحانه معمولی ممکن است مقداری بلغور جو دوسر،

maybe some cereal, an egg, maybe some toast.

شاید مقداری غلات، تخم مرغ و شاید مقداری نان تست باشد.

Although lately I don't eat breakfast

هرچند اخیراً

as often as I used to. Lunch.

مثل سابق صبحانه نمی‌خورم. ناهار.

Lunch is the meal that you eat

ناهار غذایی است که

in the middle of the day.

در وسط روز می خورید.

You might pack a lunch in the morning and take it

ممکن است صبح ناهار را بسته بندی کنید و

to school or work with you, or you might buy lunch.

با خود به مدرسه یا محل کار ببرید، یا ممکن است ناهار بخرید.

You might go out for lunch with some colleagues.

ممکن است با تعدادی از همکاران برای ناهار بیرون بروید.

A colleague might say, hey, you want

یکی از همکاران ممکن است بگوید، هی، شما می خواهید

to go for lunch at 1230?

برای ناهار در 1230 بروید؟

And you'll say, sure.

و حتماً خواهید گفت.

By the way, you can go out for lunch or go for lunch.

به هر حال، می توانید برای ناهار بیرون بروید یا برای ناهار بروید.

Here in Canada, lunch often consists of sandwiches.

در اینجا در کانادا، ناهار اغلب از ساندویچ تشکیل شده است.

People will get bread and they will

مردم نان می‌گیرند و می‌دانند

put, you know, lettuce or tomato.

کاهو یا گوجه‌فرنگی می‌گذارند.

If they eat meat, they might put some

اگر گوشت بخورند، ممکن است یک

sort of meat on the bread, they might

نوع گوشت روی نان بگذارند، ممکن است

have peanut butter, they might have jam.

کره بادام زمینی داشته باشند، ممکن است مربا داشته باشند.

But sandwiches are still a fairly

اما ساندویچ هنوز یک

common item to eat for lunch.

ماده نسبتاً رایج برای خوردن ناهار است.

Something that's made with bread and something that you

چیزی که با نان درست می‌شود و چیزی که

can eat quickly and on the go, and it's

می‌توانید به سرعت و در سفر بخورید، و

easy to take with you as well.

همچنین به راحتی می‌توانید آن را با خود ببرید.

And then supper or dinner.

و بعد شام یا شام.

So this is probably one of the bigger meals of the day.

بنابراین این احتمالاً یکی از بزرگ‌ترین وعده‌های غذایی در روز است.

This is the meal that might

این وعده غذایی است که ممکن است

take the longest to prepare.

طولانی ترین زمان برای تهیه آن باشد.

In Canada, people eat a variety of

در کانادا، افراد

foods for supper or for dinner.

برای شام یا شام غذاهای متنوعی می خورند.

They might eat something where they

آنها ممکن است چیزی بخورند که در آن

have meat, potatoes, if they're vegetarian.

گوشت، سیب زمینی، اگر گیاهخوار باشند.

They might have beans, they might have

ممکن است لوبیا داشته باشند،

hummus, they might have pizza, they might

هوموس داشته باشند، ممکن است پیتزا داشته باشند، ممکن است

have hamburgers, they might have.

همبرگر داشته باشند، ممکن است داشته باشند.

I can't think of.

نمی توانم فکر کنم.

They might have soup, they might have stew,

ممکن است سوپ بخورند، خورش بخورند،

they might have fresh bread with cheese.

نان تازه با پنیر بخورند.

There's just a variety of things

فقط چیزهای مختلفی وجود دارد

that people eat for dinner.

که مردم برای شام می خورند.

And a common question would be,

و یک سوال رایج این است که

what would you like for dinner?

برای شام چه میل دارید؟

That's something you hear quite often, even at work.

این چیزی است که اغلب می شنوید، حتی در محل کار.

Someone might say, what are you, what

شاید یکی بگه تو چی هستی،

are you having for dinner tonight?

امشب شام چی میخوری؟

I need some ideas for what I want to make.

برای چیزی که می خواهم بسازم به چند ایده نیاز دارم.

And the other person might say, oh, we're

و دیگری ممکن است بگوید، اوه، ما داریم

having spaghetti, or we're having lasagna, or we're

اسپاگتی می خوریم، یا لازانیا می خوریم، یا

having soup because it's getting colder here.

سوپ می خوریم، چون اینجا سردتر شده است.

So soup will become much more common.

بنابراین سوپ بسیار رایج تر خواهد شد.

And then a snack.

و سپس یک میان وعده.

A snack is just something you eat between meals.

میان وعده فقط چیزی است که بین وعده های غذایی می خورید.

So if there are three meals in the day, if that's

بنابراین اگر سه وعده غذایی در روز وجود داشته باشد، اگر

how you like to eat breakfast, lunch, and supper, maybe in

دوست دارید صبحانه، ناهار و شام را به این ترتیب بخورید، شاید در

the middle of the morning, you get a little bit hungry.

اواسط صبح، کمی گرسنه شوید.

So you have a snack, maybe a cookie, maybe

بنابراین شما یک میان وعده، شاید یک کلوچه، شاید

a granola bar, maybe a banana, maybe an apple.

یک گرانولا، شاید یک موز، شاید یک سیب دارید.

You might have a healthy snack.

ممکن است یک میان وعده سالم داشته باشید.

But a snack is just a little bit of food in the

اما یک میان وعده فقط کمی غذا در

middle of the day because you're feeling a little bit hungry.

وسط روز است زیرا کمی احساس گرسنگی می کنید.

Um, it might be coffee time at work.

اوم، ممکن است وقت قهوه سر کار باشد.

Some people have a coffee break in the morning,

برخی از افراد صبح ها یک استراحت قهوه دارند

and so they might have a cup of tea

و بنابراین ممکن است یک فنجان چای

or a cup of coffee and a little snack.

یا یک فنجان قهوه و کمی میان وعده بخورند.

And then there's also something called a pick

و سپس چیزی به نام pick

me up, which is, it's a snack that

me up وجود دارد، یعنی میان وعده ای است که

you eat when you need some energy.

در زمان نیاز به انرژی می خورید.

Yesterday, Jen and I were selling flowers at market and

دیروز، من و جن در بازار گل می فروختیم و

we worked for about 3 hours without eating and we

حدود 3 ساعت بدون غذا کار کردیم و

didn't have time to stop for supper, but we needed

وقت نداشتیم برای شام توقف کنیم، اما نیاز داشتیم

a little pick me up, so I.

کمی مرا ببریم، بنابراین

I went and bought a couple empanadas and we ate them.

من رفتم و یک دو عدد امپانادا خریدم. و ما آنها را خوردیم.

So it wasn't like a full meal, but it was

بنابراین مانند یک وعده غذایی کامل نبود، اما

something that just helped us to feel better and get

چیزی بود که فقط به ما کمک کرد تا احساس بهتری داشته باشیم و

a little bit of food in our stomachs.

کمی غذا در معده خود داشته باشیم.

Groceries, this is a general term

مواد غذایی، این یک اصطلاح کلی

for the food that you buy.

برای غذایی است که می خرید.

And even to the point where we call the

و حتی تا جایی که ما به

store where you buy groceries, a grocery store.

فروشگاهی که در آن مواد غذایی می‌خرید، می‌گوییم خواربارفروشی.

So I regularly go to the grocery store.

بنابراین من مرتباً به فروشگاه مواد غذایی می روم.

We sometimes call it a supermarket.

ما گاهی به آن سوپرمارکت می گوییم.

I go there to buy groceries.

من برای خرید مواد غذایی به آنجا می روم.

So when you go to a clothing

بنابراین وقتی به یک فروشگاه لباس می روید

store, you go to buy clothes.

، برای خرید لباس می روید.

When you need food, you go buy groceries.

وقتی به غذا نیاز دارید، می روید مواد غذایی بخرید.

You go to a grocery store or supermarket.

شما به یک فروشگاه مواد غذایی یا سوپرمارکت می روید.

Our grocery stores have almost everything.

خواربارفروشی های ما تقریباً همه چیز دارند.

In Canada, there's a produce section

در کانادا، یک بخش تولید وجود دارد

where they have fruit and vegetables.

که در آن میوه و سبزیجات وجود دارد.

There's a bakery.

یک نانوایی هست

Usually in the grocery store, there's canned food,

معمولاً در خواربارفروشی، کنسرو،

food in boxes, there's milk, there's frozen food.

غذا در جعبه، شیر، غذای منجمد وجود دارد.

Everything you want for eating is

هر چیزی که برای خوردن می خواهید

found in a grocery store.

در یک فروشگاه مواد غذایی پیدا می شود.

And pretty, I was going

و زیبا، من می خواستم

to say pretty reasonably priced.

بگویم قیمت بسیار مناسب است.

Although food has gotten quite

اگرچه

expensive here in Canada recently.

اخیراً غذا در اینجا در کانادا بسیار گران شده است.

In the last year or two, someone

در یکی دو سال آخر به کسی

who loves food is called a foodie.

که غذا را دوست دارد می گویند غذاخور.

I think we talked about this word in a previous lesson.

فکر کنم در درس قبلی در مورد این کلمه صحبت کردیم.

If you know someone who loves to cook and

اگر کسی را می شناسید که عاشق آشپزی

is really good at it and they love to

است و واقعاً در آن مهارت دارد و دوست دارد برای

go out to eat and they're always talking about

غذا خوردن بیرون برود و همیشه در مورد غذا صحبت می کند

food, we might call that person a foodie.

، ممکن است آن شخص را یک غذاخور بنامیم.

Someone who really, really enjoys eating food, talking about

کسی که واقعاً از خوردن غذا، صحبت کردن در مورد

food, watching videos about food, making food, definitely talking

غذا، تماشای ویدیو در مورد غذا، درست کردن غذا، و قطعا صحبت کردن

about food would be a big one.

در مورد غذا لذت می‌برد، حرف بزرگی خواهد بود.

And then, of course, when you are done eating, you

و البته بعد از اتمام غذا،

have to do the dishes or wash the dishes.

باید ظرف ها را بشورید یا ظرف ها را بشویید.

You can use either term.

می توانید از هر دو اصطلاح استفاده کنید.

You might do the dishes by hand in the sink.

ممکن است ظرف ها را با دست در سینک بشویید.

You might wash the dishes by hand, you might put the

شما ممکن است ظروف را با دست بشویید، ممکن است

dishes in the dishwasher and which we still might use the

ظروف را در ماشین ظرفشویی قرار دهید و ما هنوز هم ممکن است از

phrase do the dishes, but we might just say we need

عبارت ظرفشویی استفاده کنیم، اما ممکن است فقط بگوییم که باید

to clean up and put the dishes in the dishwasher.

ظروف را تمیز کرده و در ماشین ظرفشویی قرار دهیم.

When I think of doing the dishes, I actually

وقتی به شستن ظروف فکر می کنم، در واقع

think about scrubbing and rinsing and drying the dishes.

به تمیز کردن و آبکشی و خشک کردن ظروف فکر می کنم.

If food is sour, it's like when you eat a lemon.

اگر غذا ترش باشد مانند زمانی است که لیمو می خورید.

Lemons are sour.

لیمو ترش است.

It makes you make a face like that.

این باعث می شود که شما چنین چهره ای بسازید.

It's a little different than bittereen.

کمی با تلخی متفاوت است.

Bitter means like cabbage is kind of bitter.

تلخ یعنی مثل کلم یه جورایی تلخه.

So if a lemon is sour, cabbage is bitter.

پس اگر لیمو ترش باشد، کلم تلخ است.

Some raw vegetables are a little bit bitter.

برخی از سبزیجات خام کمی تلخ هستند.

I would say sour and bitter are closely related.

من می گویم ترش و تلخ به هم نزدیک هستند.

But if you think about it, I would say a lemon is sour.

اما اگر فکرش را بکنید، می گویم لیمو ترش است.

Cabbage is bitter.

کلم تلخ است.

Sometimes if you harvest vegetables too early, they will

گاهی اوقات اگر سبزیجات را خیلی زود برداشت کنید،

be bitter, which means they don't have as much

تلخ می شوند، به این معنی که آنها

natural sugar in them as they normally would.

به اندازه معمول قند طبیعی در آنها ندارند.

And then, of course, we have sweet, which means

و البته، ما شیرین داریم، یعنی

something has a lot of sugar in it.

چیزی قند زیادی در آن وجود دارد.

I like candies.

من آب نبات دوست دارم

I like brownies.

من براونی دوست دارم

This is a brownie.

این یک براونی است.

We would call that. I like cookies.

ما آن را صدا می کنیم. من کوکی ها را دوست دارم.

Those are all things that are very sweet.

اینها همه چیزهایی هستند که بسیار شیرین هستند.

As I mentioned last night, one of

همانطور که دیشب گفتم، یکی از

my kids made cookies, chocolate chip cookies.

بچه های من کوکی درست کرد، بیسکویت چیپسی شکلاتی.

They used white sugar, brown sugar, chocolate chips.

آنها از شکر سفید، شکر قهوه ای، چیپس شکلات استفاده کردند.

It's a very sweet thing to eat.

این یک چیز بسیار شیرین برای خوردن است.

And then, of course, there are things that are salty.

و سپس، البته، چیزهایی وجود دارد که شور هستند.

So chips, pretzels, popcorn, all of these have salt put on

بنابراین چیپس، چوب شور، پاپ کورن، همه اینها نمک روی

them and, or have a lot of salt in them.

آنها ریخته شده است و یا نمک زیادی در آنها وجود دارد.

And so they are very, very salty.

و بنابراین آنها بسیار بسیار شور هستند.

In Canada, we use the word spicy and

در کانادا از کلمه تند و

hot and spicy can mean two different things,

تند استفاده می کنیم و تند می تواند به معنای دو چیز متفاوت باشد

and hot could mean two different things.

و hot می تواند به معنای دو چیز متفاوت باشد.

If I say something is spicy, I might mean that it

اگر بگویم چیزی تند است، ممکن است منظورم این باشد که

has a lot of pepper in it and it's actually like,

مقدار زیادی فلفل در آن وجود دارد و در واقع مثل این است که

burns my mouth when I say something is hot.

وقتی می گویم چیزی داغ است، دهانم می سوزد.

It can mean it has a lot of peppers and

این می تواند به این معنی باشد که مقدار زیادی فلفل و

stuff in it, or it can simply mean the food

چیزهای زیادی در آن وجود دارد، یا به سادگی می تواند به این معنی باشد که غذا

has been cooked and it's steaming because it's hot.

پخته شده است و به دلیل داغ بودن آن بخار می شود.

But I'm not someone who eats a

اما من کسی نیستم که

lot of spicy or hot food.

غذاهای تند یا گرم زیاد بخورم.

There are a lot of foods from other

غذاهای بسیاری از کشورهای دیگر وجود دارد

countries, like indian food can be described as

، مانند غذاهای هندی را می توان

very spicy and it can be hot.

بسیار تند و تند توصیف کرد.

When you order indian food, they might ask you if

وقتی غذای هندی سفارش می‌دهید، ممکن است از شما بپرسند که آیا

you want it extra spicy or like, north american spicy.

آن را تند می‌خواهید یا مانند تند آمریکای شمالی.

So it's not as spicy, but certainly spicy food. Yeah.

بنابراین غذای تند نیست، اما مطمئناً تند است. آره

Like, I like, you can get hot

مثل، من دوست دارم، شما می توانید بال گرم بگیرید

wings, like chicken wings that are hot.

، مانند بال مرغ که داغ است.

I don't mind those, but I eat

من به اینها اهمیت نمی دهم، اما

less hot food as I get older.

با افزایش سن کمتر غذای گرم می خورم.

Hopefully I explain that well enough.

امیدوارم به اندازه کافی خوب توضیح داده باشم.

We have vegetables and fruits.

ما سبزی و میوه داریم.

So vegetables are anything that is

بنابراین سبزیجات هر چیزی است که

green or red or leafy.

سبز یا قرمز یا برگ دار باشد.

It's usually something that's grown on a plant

این معمولاً چیزی است که روی یک گیاه رشد می کند

or maybe like, carrots are in the ground.

یا شاید مانند هویج در زمین باشد.

Vegetables are very, very healthy, and they, like, you

سبزی ها بسیار بسیار سالم هستند و مثلاً

can eat as many vegetables as you want in

می توانید در روز هر چقدر که می خواهید سبزی بخورید

a day and you will not get fat.

و چاق نخواهید شد.

Okay, maybe that's not totally true, but definitely if you

خوب، شاید این کاملاً درست نباشد، اما قطعاً اگر

eat nine or ten vegetables a day and not very

روزی نه یا ده سبزی بخورید و

much bread or meat, you will be nice and healthy.

نان یا گوشت زیاد مصرف نکنید، خوب و سالم خواهید بود.

I think fruits are, of course, things that grow on

من فکر می کنم میوه ها، البته، چیزهایی هستند که روی

trees, usually, although some things like strawberries are fruits and

درختان رشد می کنند، معمولا، اگرچه برخی از چیزهایی مانند توت فرنگی میوه هستند و

they grow on plants, but things like apples, bananas, oranges,

روی گیاهان رشد می کنند، اما چیزهایی مانند سیب، موز، پرتقال،

limes, lemons, grapes, all of these things that are actually

لیموترش، لیمو، انگور، همه این چیزها که هستند. در واقع

a little more sweet as well.

کمی شیرین تر نیز هست.

Fruits tend to be sweeter than vegetables.

میوه ها شیرین تر از سبزیجات هستند.

And some people have questions about the

و برخی در مورد

word fruit and the plural fruits.

کلمه میوه و جمع میوه ها سوال دارند.

So I was thinking about this when

بنابراین وقتی به خواربارفروشی می روم به این موضوع فکر می کردم

I go to the grocery store.

.

There's a fruit and vegetable section.

یک بخش میوه و سبزیجات وجود دارد. از

You can buy fruits and vegetables there.

آنجا می توانید میوه و سبزیجات بخرید. از

You can buy fruit and vegetables there.

آنجا می توانید میوه و سبزیجات بخرید.

The word fruit, I tend to put an s on it

کلمه میوه، من تمایل دارم گاهی اوقات s را روی آن بگذارم

sometimes and not others, and I don't fully understand why.

و برخی دیگر را نه، و دلیل آن را کاملاً نمی فهمم.

Like the doctor said, I need

همانطور که دکتر گفت، من باید

to eat my fruits and vegetables.

میوه و سبزیجاتم را بخورم.

So there, I would put it in the plural.

بنابراین، من آن را به صورت جمع قرار می دهم.

But when I talked about the grocery store

اما وقتی قبلاً در مورد خواربارفروشی صحبت کردم،

earlier, I said, there's a fruit and vegetables

گفتم، یک بخش میوه و سبزیجات

section or a fruit and vegetable section.

یا یک بخش میوه و سبزیجات وجود دارد.

So a little tricky.

پس کمی مشکل است.

I'm not explaining it well, but

من خوب توضیح نمی دهم، اما

you have some freedom there.

شما در آنجا آزادی دارید.

No one's going to look at you funny if you

اگر

don't pluralize fruit correctly in a, in a sentence.

میوه را به درستی در یک جمله جمع نکنید، هیچ کس به شما خنده دار نگاه نخواهد کرد.

I don't think you have grains.

من فکر نمی کنم شما غلات داشته باشید.

So this would be anything made from

بنابراین این می تواند هر چیزی باشد که از

Wheatley or rye or even rice or.

ویتلی یا چاودار یا حتی برنج یا.

Let me think of another grain.

بگذارید به یک دانه دیگر فکر کنم.

Barley, oats.

جو، جو.

All of those things are considered grains.

همه آن چیزها غلات محسوب می شوند.

Usually used to make things like

معمولاً برای تهیه چیزهایی مانند

bread or even different cereals.

نان یا حتی غلات مختلف استفاده می شود.

So I don't eat as many grains as I used to.

بنابراین من به اندازه قبل غلات نمی خورم.

The doctor told me I was eating

دکتر به من گفت که

too many carbohydrates and not enough protein.

کربوهیدرات زیادی می خورم و پروتئین کافی ندارم.

So I eat a little less.

بنابراین من کمی کمتر می خورم.

A little less grains.

دانه ها کمی کمتر.

I gotta stop eating the cookies, though. Lentils.

هر چند باید از خوردن کلوچه ها دست بکشم. عدس.

So lentils are kind of a new food to me,

بنابراین عدس برای من نوعی غذای جدید است،

it's something that you can boil and they soften up

چیزی است که می توانید آن را بجوشانید و نرم می شود

and you can make really yummy dips with lentils.

و می توانید با عدس دیپ های بسیار خوشمزه ای درست کنید.

You can put lentils in your soup.

می توانید عدس را در سوپ خود بریزید.

They are, I think, what's called a pulse crop.

من فکر می کنم آنها چیزی هستند که به آن کشت پالس می گویند.

Very popular in other parts of the world.

در سایر نقاط جهان بسیار محبوب است.

Starting to become popular here in Canada.

شروع به محبوب شدن در اینجا در کانادا.

And they're also relatively cheap.

و همچنین نسبتا ارزان هستند. به هر حال،

Like a big bag of red lentils

مانند یک کیسه بزرگ عدس قرمز

is quite cheap, by the way.

بسیار ارزان است.

There's different kinds, like red and green.

انواع مختلفی مانند قرمز و سبز وجود دارد.

I think there's even yellow.

من فکر می کنم حتی زرد وجود دارد.

And then rice.

و بعد برنج

I think one of the most common foods in the world.

به نظر من یکی از رایج ترین غذاها در دنیاست.

I think rice is probably eaten

من فکر می کنم برنج احتمالا

in every country of the world.

در همه کشورهای جهان خورده می شود.

I'm just guessing again, this is

من فقط حدس می زنم، این

not a geography or science lesson.

یک درس جغرافیا یا علم نیست.

We eat rice a couple times a month.

ما یکی دو بار در ماه برنج می خوریم.

Usually we eat white rice, but

معمولا ما برنج سفید می خوریم، اما

we sometimes eat brown rice.

گاهی اوقات برنج قهوه ای می خوریم.

Rice is something that you either

برنج چیزی است که شما آن را

cook by boiling or steaming.

با آب پز یا بخارپز می پزید.

And it's very, very tasty.

و بسیار بسیار خوشمزه است.

It's very tasty to eat rice with other foods.

خوردن برنج همراه با غذاهای دیگر بسیار خوشمزه است.

So quite yummy.

خیلی خوشمزه است

Then you have your meats.

سپس شما گوشت های خود را دارید.

So this could be anything from chicken

بنابراین این می تواند هر چیزی باشد، از مرغ

to pork to beef to seafood.

گرفته تا گوشت خوک، گوشت گاو و غذاهای دریایی.

So here we have, I think this is salmon.

بنابراین اینجا داریم، من فکر می کنم این ماهی قزل آلا است.

So meat is, of course, food that comes from an animal.

بنابراین گوشت، البته، غذایی است که از یک حیوان می آید.

And you have people in the world that will eat meat.

و شما مردمی در دنیا دارید که گوشت می خورند.

And you have people in the world

و شما افرادی در دنیا دارید

that have decided to not eat meat.

که تصمیم گرفته اند گوشت نخورند.

They are either vegetarian or vegan.

آنها یا گیاهخوار هستند یا وگان.

I am someone who does eat meat, and I

من کسی هستم که گوشت می‌خورم و می‌دانم که

know I do have respect for people who don't.

برای افرادی که گوشت نمی‌خورند احترام قائل هستم.

Some people have decided not to.

برخی از افراد تصمیم گرفته اند که این کار را نکنند.

But meat would be food that comes from

اما گوشت می تواند غذایی باشد که از

animals generally that are raised on farms.

حیواناتی که عموماً در مزارع پرورش می یابند به دست می آید.

So you will have beef, pork, chicken, and

بنابراین گوشت گاو، خوک، مرغ و

or meat can come from fish as well.

یا گوشت نیز می تواند از ماهی تهیه شود.

So you might have salmon or tuna.

بنابراین ممکن است ماهی سالمون یا ماهی تن داشته باشید.

There's a lot of different kinds of fish in the world.

انواع مختلفی از ماهی ها در جهان وجود دارد.

And then dairy.

و بعد لبنیات.

So dairy is anything that's made

بنابراین لبنیات هر چیزی است که

from milk or that is milk. Okay.

از شیر تهیه شده باشد یا شیر باشد. باشه

If I go to the dairy section, my grocery store,

اگر به بخش لبنیات، خواربارفروشی ام بروم،

they will have cow's milk, sheep milk, goats milk.

شیر گاو، شیر گوسفند، شیر بز خواهند داشت.

They will have butter, they will have cheese.

کره خواهند داشت، پنیر خواهند داشت.

Cheese made from cow milk or sheep's milk or goat milk.

پنیر تهیه شده از شیر گاو یا شیر گوسفند یا شیر بز.

There's a wide variety of things you can buy

چیزهای بسیار متنوعی وجود دارد که می توانید

in the dairy section of the grocery store, and

در بخش لبنیات فروشگاه مواد غذایی خریداری کنید و

it's usually all kept in a refrigerator.

معمولاً همه آنها در یخچال نگهداری می شوند.

Dairy goes bad easily.

لبنیات به راحتی خراب می شود.

So basically anything, either milk or things that

بنابراین اساساً هر چیزی، چه شیر و چه چیزهایی که

are made from milk, cream as well.

از شیر تهیه می شوند، خامه نیز.

Canadians buy a lot of cream to put in their coffee.

کانادایی ها مقدار زیادی خامه برای قرار دادن در قهوه خود می خرند.

Then there is, of course, junk food.

پس از آن، البته، غذاهای ناسالم وجود دارد.

We use the term junk food to talk about any

ما از اصطلاح آشغال برای صحبت در مورد هر

food that isn't good for you and usually food that

غذایی که برای شما خوب نیست و معمولاً غذایی که

you can eat without having to cook or prepare it.

می توانید بدون نیاز به پختن یا تهیه آن بخورید، استفاده می کنیم.

So chips.

پس چیپس.

These might be called crisps, depending on what kind

اینها ممکن است ترد نامیده شوند، بسته به نوع

of English, you are learning chocolate bars, candies, all

زبان انگلیسی، شما در حال یادگیری شکلات تخته ای، آب نبات، و همه

of the things that you can buy.

چیزهایی هستید که می توانید بخرید.

We also say that are ready to eat.

ما هم می گوییم که آماده خوردن هستند.

So you just open the package and eat it.

بنابراین شما فقط بسته را باز کنید و آن را بخورید.

And usually food that isn't good for

و معمولاً غذاهایی که برای شما خوب نیستند

you, it's usually high in sugar.

، معمولاً قند بالایی دارند.

It usually has a lot of fat in it or oil.

معمولا چربی یا روغن زیادی دارد.

It's just not healthy or good for you.

این فقط برای شما سالم یا خوب نیست.

Then we have kind of the complete opposite.

سپس ما کاملاً برعکس آن را داریم.

We have organic food.

ما غذای ارگانیک داریم.

Organic food is food that is grown without

غذای ارگانیک غذایی است که بدون

using any pesticides or herbicides or chemical fertilizers.

استفاده از آفت کش ها یا علف کش ها یا کودهای شیمیایی رشد می کند.

So let me explain that.

پس اجازه بدهید توضیح دهم.

You can grow a tomato and you can put chemical fertilizer,

می توانید گوجه فرنگی بکارید و کود شیمیایی بریزید

and you can spray the tomato plant to kill the insects,

و گیاه گوجه فرنگی را برای از بین بردن حشرات سمپاشی کنید

and you can spray the soil to kill the weeds.

و برای از بین بردن علف های هرز می توانید خاک را اسپری کنید.

In that situation, the tomato is not organic.

در آن شرایط، گوجه فرنگی ارگانیک نیست.

Or you can grow a tomato using basically pulling

یا می توانید گوجه فرنگی را با کشیدن

weeds with your hands, covering it with a net

علف های هرز با دستان خود، پوشاندن آن با توری پرورش دهید

so insects can't get at it, and then maybe

تا حشرات نتوانند به آن نفوذ کنند، و سپس شاید از

using some sort of organic supplement instead of fertilizer.

نوعی مکمل ارگانیک به جای کود استفاده کنید.

So organic food supposed to be healthier for you?

پس غذای ارگانیک قرار است برای شما سالم تر باشد؟

Although it depends on what studies you look at.

اگرچه بستگی به این دارد که به چه مطالعاتی نگاه کنید.

My view is this, if you

نظر من این است، اگر

want organic food, grow a garden.

غذای ارگانیک می‌خواهید، یک باغ بسازید.

You get organic food.

شما غذای ارگانیک دریافت می کنید.

It's healthier in a lot of ways.

از بسیاری جهات سالم تر است.

You get some sunshine, you get time outside, a

کمی آفتاب می گیرید، وقت بیرون از خانه دارید،

little bit of exercise, and you get free food.

کمی ورزش می کنید، و غذای رایگان دریافت می کنید.

Well, you got to buy the seed.

خوب، شما باید بذر را بخرید.

Health food is a term we use to

غذای سالم اصطلاحی است که ما برای

talk about food that is healthy for you.

صحبت در مورد غذاهای سالم برای شما استفاده می کنیم.

So usually when you say, I'm going to eat mostly

بنابراین معمولاً وقتی می‌گویید، من بیشتر

health food, you're going to eat a lot of vegetables,

غذای سالم می‌خورم، سبزیجات زیادی می‌خورید،

you're going to eat a lot of fruit, you're going

میوه‌های زیادی می‌خورید،

to eat healthier meats, like maybe seafood, which has less

گوشت‌های سالم‌تری می‌خورید، مانند غذاهای دریایی. ، که

fat in it, basically food that is good for you.

چربی کمتری در خود دارد، اساساً غذایی که برای شما مفید است.

And then we have fast food, which is food

و بعد ما فست فود داریم، یعنی غذاهایی

that you buy from a restaurant and generally food

که از رستوران می خرید و به طور کلی غذاهایی

that is prepared very quickly or is already ready

که خیلی سریع آماده می شوند یا

for you when you get there.

وقتی به آنجا می رسید برای شما آماده است.

So things like hot dogs and

بنابراین چیزهایی مانند هات داگ و

french fries and hamburgers and pizza.

سیب زمینی سرخ کرده و همبرگر و پیتزا.

In North America, in Canada, we

در آمریکای شمالی، در کانادا،

would call that fast food.

آن را فست فود می نامیم.

At lunch, I can go to town and I can go through

هنگام ناهار، می توانم به شهر بروم و

a drive through and get a hamburger in less than five minutes.

در کمتر از پنج دقیقه می توانم از طریق ماشین رانندگی کنم و یک همبرگر تهیه کنم.

We call that fast food.

ما به آن فست فود می گوییم.

I can go to the pizza shop and get a slice of

من می توانم به پیتزا فروشی بروم و یک تکه

pizza and they'll have it ready for me in two minutes.

پیتزا بگیرم و تا دو دقیقه دیگر آن را برایم آماده کنند.

They have them all cooked and

آنها همه آنها را پخته و

in a big, like, warming rack.

در یک قفسه بزرگ، مانند، گرم می کنند.

I can get a slice of pizza.

من می توانم یک تکه پیتزا بگیرم.

If I want shawarma, I can go.

اگر من شاورما بخواهم، می توانم بروم.

There's not one in our town, but there, there are a

در شهر ما یک رستوران وجود ندارد، اما در آنجا،

lot more of those types of restaurants around really fast.

تعداد زیادی از این نوع رستوران ها در اطراف بسیار سریع وجود دارد.

They slice the meat off, they put it

گوشت را تکه تکه می کنند، آن را

in a pita or another flat bread. Really yummy.

در پیتا یا نان تخت دیگری قرار می دهند. واقعا خوشمزه

But fast food.

اما فست فود.

Fast, convenient, but not necessarily healthy.

سریع، راحت، اما نه لزوما سالم.