Free English Class! Topic: Aging! 👵🏻👴🏾👵 (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson where I'm going

خوب سلام و به این درس انگلیسی که می خواهم

to talk about aging. So aging is the process whereby we get

در مورد پیری صحبت کنم خوش آمدید. بنابراین پیری فرآیندی است که طی آن ما

old. Those are a lot of big words aren't they? Um it's the

پیر می شویم. اینها کلمات بزرگ زیادی هستند، اینطور نیست؟ اوم این

process of getting old as you go through life. Aging is

روند پیر شدن است که در طول زندگی سپری می کنید. پیری

something that I'm slowly becoming an expert on as time

چیزی است که با گذشت زمان کم کم دارم در آن متخصص می شوم

goes by. When I was younger, when I was in my teens or when

. وقتی جوانتر بودم، وقتی در نوجوانی بودم یا

I was in my twenties. I didn't know a lot about aging. But

در دهه بیستم. من چیز زیادی در مورد پیری نمی دانستم. اما

certain now that I am fifty I am starting to become an expert

مطمئن هستم که اکنون پنجاه ساله هستم که شروع به تبدیل شدن به یک متخصص

on aging which again is the process of getting older so in

در مورد پیری می کنم که دوباره روند پیر شدن است، بنابراین در

this English lesson I'll teach you some words and phrases that

این درس انگلیسی به شما کلمات و عباراتی را آموزش می دهم که

you could use to talk about aging the biggest question that

می توانید از آنها برای صحبت در مورد پیری بزرگترین سوال استفاده کنید.

I got I got a few messages from people saying that I spelled

چند پیام از مردم دریافت کردم که

the word aging wrong that it has an E in it so I put some

می‌گفتند کلمه پیر شدن را اشتباه نوشتم که یک E در آن وجود دارد، بنابراین چند

flags here for you the word aging has two spellings in

پرچم را اینجا برای شما قرار دادم.

English you can say aging or aging they're pronounced the

به

same but if you are in America and most of Canada you would

همین ترتیب، اما اگر در آمریکا و بیشتر کانادا هستید،

spell it without an E. It sounds to me from my research

آن را بدون E می‌نویسید. از تحقیقاتم به نظرم می‌رسد

that if you live in Britain or some Canadians still spell it

که اگر در بریتانیا زندگی می‌کنید یا برخی از کانادایی‌ها هنوز آن را

with an E. So it's not a typo on the title. Aging can be

با E می‌نویسند. بنابراین اشتباه تایپی در آن نیست. عنوان. پیری را می توان

spelled without an E in North America or with an E. So just

بدون E در آمریکای شمالی یا با E نوشت. بنابراین فقط

kind of pay attention to where you are. And again to define

به جایی که هستید توجه کنید. و باز هم تعریف

aging aging is the process of getting older. As time goes by

پیری فرآیند پیر شدن است . با گذشت زمان

humans get older. Other animals get older. Uh but aging is that

انسان ها پیرتر می شوند. حیوانات دیگر پیرتر می شوند. اوه، اما پیری این

process. The aging process, some people say the aging

فرآیند است. روند پیری، برخی افراد می گویند روند پیری

process is not kind. Um you get older, you get wiser, but

مهربان نیست. اوم پیرتر می‌شوید، عاقل‌تر می‌شوید، اما از

physically things get more difficult to do. We have a few

نظر فیزیکی انجام کارها سخت‌تر می‌شود. ما چند

other ways to talk about this. Probably, the most common way

راه دیگر برای صحبت در این مورد داریم. احتمالاً رایج ترین روشی

that we describe it is getting old. Like, yes, my mom is

که ما آن را توصیف می کنیم قدیمی شدن است . مثلاً بله،

getting old or I'm getting old. We sometimes say feeling old as

مامانم پیر می شود یا من پیر می شوم. گاهی اوقات می گوییم احساس پیری

well. It's pretty common for me to work on the farm all day and

هم می کنیم. برای من بسیار معمول است که تمام روز در مزرعه کار کنم و

at the end of the day, I'm sore and I say to Jen, oh I'm

در پایان روز، من درد دارم و به جن می گویم: اوه من

getting old or I might say, oh I'm I'm feeling old today. Um

دارم پیر می شوم یا ممکن است بگویم آه من دارم احساس پیری می کنم. امروز. اوم،

but getting old is probably the most common one. You know, my

اما پیر شدن احتمالاً رایج ترین مورد است. میدونی

parents are getting old. They might need to move into a

پدر و مادرم پیر شدن آنها ممکن است نیاز داشته باشند به

retirement home or wow, I'm getting old. Soon, I will be

خانه سالمندان نقل مکان کنند یا وای، من دارم پیر می شوم . به زودی

retired. Um old age is another way to describe it. So as you

بازنشسته خواهم شد. اوم پیری راه دیگری برای توصیف آن است. بنابراین با

approach old age we talk about old age when we talk about

نزدیک شدن به سالمندی، وقتی در مورد خودمان به عنوان چیزی در آینده صحبت می کنیم، از پیری صحبت می

ourselves as something in the future. So as someone who is

کنیم . بنابراین به عنوان فردی

fifty I would say that I'm approaching old age. In about

پنجاه ساله می گویم که به سن پیری نزدیک می شوم. حدود

ten or 15 years I might describe myself as being old.

ده یا 15 سال دیگر ممکن است خودم را پیر توصیف کنم.

But right now I'm approaching old age. Even though my hair is

اما الان دارم به سن پیری نزدیک میشم. با اینکه

grey even here. I still am not considered old. Uh let's see

موهام اینجا هم خاکستریه من هنوز پیر به حساب نمی آیم. اوه بیایید

here. Over the hill. So this used to be when you were over

اینجا را ببینیم بر فراز تپه بنابراین این زمانی بود که شما

the age of forty but I'm wondering now if over the hill

بالای چهل سال داشتید، اما من اکنون در تعجب هستم که آیا بر فراز

is actually closer to forty-five or fifty. We use the

تپه واقعاً نزدیک به چهل و پنج یا پنجاه است. ما از

phrase over the hill to talk about being halfway through

عبارت بر فراز تپه برای صحبت در مورد نیمی از راه

your life. Um usually on your fortieth birthday people will

زندگی خود استفاده می کنیم. اوم معمولاً در چهلمین سالگرد تولد شما، مردم می

say ah you're over the hill now. And it's a phrase kind of

گویند آه، اکنون بالای تپه هستید . و این عبارتی است که به نوعی

describing that life is a hill. And you climb up and then when

توصیف می کند که زندگی یک تپه است. و شما بالا می‌روید و

you get to the top you're over the hill. So it really is um a

وقتی به قله می‌رسید روی تپه می‌روید. بنابراین واقعاً یک

unique English phrase for referring to the halfway point

عبارت انگلیسی منحصر به فرد برای اشاره به نیمه راه

in your life. I would be considered over the hill if you

زندگی شما است. اگر به انگلیسی با من صحبت می کردید، من را بر فراز تپه در نظر می

were talking to me in English. And then of course grey hair.

گرفتند. و البته موهای خاکستری.

Now grey has two spellings as well. You can spell it GRAY or

اکنون خاکستری دو املا نیز دارد. می توانید آن را GRAY یا

GRE Y. In Canada both spellings are acceptable. But certainly

GRE Y بنویسید. در کانادا هر دو املا قابل قبول هستند. اما مطمئناً

you can see by example. I can't even point to the right side of

می توانید با مثال ببینید. حتی نمی توانم به سمت راست

my head. That my hair is getting gray. Gray hair is a

سرم اشاره کنم. که موهام داره خاکستری میشه موهای خاکستری یک

very common thing. And then uh mentioned in the chat and I

چیز بسیار رایج است. و سپس اوه که در چت ذکر شد و من

forgot to put a slide up is that people get bald. Men

فراموش کردم یک اسلاید بگذارم این است که مردم طاس می شوند. مردان با افزایش سن

suffer from baldness as they get older. I have I'm a little

از طاسی رنج می برند . من کمی

worried. I'm not sure if that's a bald spot right there. You

نگرانم من مطمئن نیستم که آیا این یک نقطه طاس است.

see this little white line? It might just be hair that's a

این خط سفید کوچک را می بینید؟ فقط ممکن است موهای

little more grey. Um it's hard to look at it but I might be

کمی خاکستری تر باشند. امم، نگاه کردن به آن سخت است، اما ممکن است در

starting to bald. I don't think. Yeah, I don't know. My

حال طاس شدن باشم. من فکر نمی کنم. بله، من نمی دانم.

mom's dad, my grandfather on my mom's side had a full head of

بابای مامانم، پدربزرگم از طرف مامانم

hair and he lived to be in his seventies. So, I hope that

موهایش پر بود و تا هفتاد سالگی زندگی کرد. بنابراین، امیدوارم که از

genetically I take after him. We'll have to see. So far, so

نظر ژنتیکی او را دنبال کنم. باید ببینیم تا اینجا، تا

far so good. I'm not balding. Anyways, grey hair definitely a

اینجا خیلی خوب است. من کچل نمیشم به هر حال، موهای خاکستری قطعا

sign of getting older. And then wrinkles. If I was to zoom the

نشانه پیر شدن است. و سپس چین و چروک. اگر بخواهم دوربین را روی آن زوم

camera way in, you would notice that I have wrinkles be side my

کنم، متوجه می‌شوید که در کنار چشمانم چین و چروک‌هایی دارم

eyes. Um you can see a few wrinkles on my forehead. If I

. اوم می توانی چند چروک روی پیشانی من ببینی. اگر

try to raise my eyebrows, I'm probably freaking everyone out

بخواهم ابروهایم را بالا ببرم، احتمالاً همه را به وحشت می اندازم،

but as you get older, you get more and more wrinkles. Um so,

اما هر چه بزرگتر می شوی، چین و چروک هایت بیشتر و بیشتر می شود. خب،

I actually think wrinkles are kinda cool. Um I know some

من واقعاً فکر می کنم چین و چروک ها تا حدی باحال هستند. اوم، می دانم که برخی از

people like to put cream on and they like to try to stop the

مردم دوست دارند کرم بزنند و دوست دارند سعی کنند چین و چروک را متوقف کنند،

wrinkles but I figure as I age, as I get older, as I approach

اما فکر می کنم با افزایش سن، با بالا رفتن سن، با نزدیک شدن به

old age, it's just going to be far for the is what we would

سن کهولت سن، خیلی دور می شود، زیرا چیزی است که ما می

say. You're gonna get wrinkles. You can't really stop them. And

گوییم. . داری چین و چروک میشی شما واقعا نمی توانید آنها را متوقف کنید. و

then you might lose your teeth. This is becoming less common in

سپس ممکن است دندان های خود را از دست بدهید. این در

many parts of the world because uh we have fluoride in our

بسیاری از نقاط جهان کمتر رایج می شود زیرا ما در

water and we have fluoride in our toothpaste. Um like for

آب خود فلوراید داریم و در خمیر دندان خود فلوراید داریم. امم مثل

myself I still have all my teeth. My dad and my uncles um

خودم که هنوز همه دندان هایم را دارم . پدرم و عموهایم

most of them didn't have their teeth when they were older.

بیشترشان وقتی بزرگتر بودند دندان نداشتند.

Their teeth slowly uh I guess they had them pulled uh and

دندان‌هایشان آهسته آه، من حدس می‌زنم که آنها را کشیدند و

then they got what's called dentures or false teeth. So not

سپس چیزی به نام دندان مصنوعی یا دندان مصنوعی گرفتند. بنابراین

as common still common in some places in the world as you get

با افزایش سن در برخی از نقاط جهان شایع نیست، اما

older you might lose your teeth but becoming less common. And

ممکن است دندان های خود را از دست بدهید اما کمتر رایج شوید. و

then yes you would wear either false teeth or dentures. So my

سپس بله، یا دندان مصنوعی یا دندان مصنوعی می پوشید. بنابراین،

dad had his bottom teeth but he had um he wore false teeth. His

پدرم دندان های پایینی خود را داشت، اما او دندان های مصنوعی داشت.

top teeth. He had false teeth. So it was always funny because

دندان های بالای او. او دندان مصنوعی داشت. بنابراین همیشه خنده دار بود زیرا

he would a lot of times take his false teeth out and put

او بارها دندان مصنوعی خود را بیرون می آورد و

them in his pocket. I don't know why. And then sometimes

در جیبش می گذاشت. نمی دانم چرا. و بعد گاهی

they would fall out of his pocket. So, anyways, just a

از جیبش می افتادند. بنابراین، به هر حال، فقط یک

funny story about my dad and his false teeth. Um I've tried

داستان خنده دار در مورد پدرم و دندان های مصنوعی او. اوم من سعی

to take really good care of my teeth. Um I go to the dentist

کردم خیلی خوب از دندان هایم مراقبت کنم . اوم من مرتب به دندانپزشک می روم

regularly. So, hopefully, I don't end up with false teeth

. بنابراین، امیدوارم، من به دندان مصنوعی نرسم،

but if I do, I do. And then probably, the biggest thing as

اما اگر این کار را بکنم، دارم. و پس از آن احتمالاً، بزرگترین چیزی

you age, one of the things that happens when you are aging uh

که با افزایش سن، یکی از چیزهایی که هنگام پیری اتفاق می‌افتد این

is you have aches and pains. Sometimes, they are mysterious.

است که درد و درد دارید. گاهی اوقات، آنها مرموز هستند.

Sometimes, you're hurts or your knee hurts or your hip hurt and

گاهی اوقات، شما صدمه می بینید یا زانوی شما درد می کند یا لگن شما درد می کند و

you don't know why. You don't remember what you did. Maybe

نمی دانید چرا. یادت نمیاد چیکار کردی شاید

you just did a quick movement. I know a year ago, I turned my

شما فقط یک حرکت سریع انجام دادید. میدونم یه سال پیش سرم رو

head really fast and all of a sudden, I had a pain in my

خیلی سریع چرخوندم و یکدفعه گردنم درد گرفت

neck. Um and I don't know. I didn't really do anything to

. ام و من نمی دانم. من واقعاً کاری نکردم که

deserve that. And then of course poor eyesight. I have my

شایسته آن باشم. و البته بینایی ضعیف. من

reading glasses here. Um a number of years ago. Put these

عینک مطالعه ام را اینجا دارم. ام چند سال پیش اینها

on for a sec. A number of years ago I didn't need reading

را برای یک ثانیه قرار دهید. چند سال پیش نیازی به عینک مطالعه نداشتم

glasses. Um I could read without glasses no problem. But

. اوم میتونستم بدون عینک بخونم مشکلی نیست اما

slowly but surely um my vision when trying to read things

به آرامی اما مطمئناً دید من هنگام تلاش برای خواندن چیزها

started to fade. Like if I had to read something this small.

شروع به محو شدن کرد. اگر مجبور شدم چیزی به این کوچکی بخوانم.

I'm not sure if it's gonna focus on that. It might. No it

مطمئن نیستم که روی آن تمرکز کند یا نه. ممکن است. نه

likes my face better. Um if I had To focus on something

چهره من را بیشتر دوست دارد. اوم اگر مجبور بودم روی چیزی

that's small um right now I need reading glasses to read

که کوچک است تمرکز کنم، برای خواندن چنین چیزی به عینک مطالعه نیاز

something like that. So poor eyesight um can happen at any

دارم. بنابراین بینایی ضعیف ممکن است در هر سنی اتفاق بیفتد،

age but definitely starts to happen a bit more as you get

اما قطعاً با افزایش سن بیشتر شروع می

older. So, we have a phrase in English to age gracefully and

شود. بنابراین، ما یک عبارت به زبان انگلیسی برای پیر شدن برازنده داریم و

what this kind of refers to is that you just take aging as

چیزی که این نوع به آن اشاره دارد این است که شما فقط پیری را به عنوان

something normal in life. That you don't try to fight it, you

چیزی عادی در زندگی در نظر بگیرید. اینکه سعی نکنید با آن مبارزه کنید،

try to stay healthy, you eat healthy, and you exercise but

سعی کنید سالم بمانید، سالم غذا بخورید ، و ورزش کنید،

that you just, you're okay with all of the things that happen

اما فقط با همه چیزهایی که با افزایش سن اتفاق می‌افتد مشکلی ندارید

as you get older. I'm trying to age gracefully. I'm looking

. من سعی می کنم با ظرافت پیر شوم. من مشتاقانه

forward to eating healthy and exercising but if at a certain

منتظر تغذیه سالم و ورزش هستم، اما اگر در مقطع خاصی

point in my life, um I'm not able To do certain things, I

از زندگی ام، قادر به انجام برخی کارها نباشم،

hope that I can accept them. Hopefully, you understood that

امیدوارم بتوانم آنها را بپذیرم. امیدوارم این

phrase to age gracefully. And then of course, there's

عبارت را به خوبی درک کرده باشید. و البته

retirement. So, uh there are some things that are actually

بازنشستگی هم هست. بنابراین، چیزهایی وجود دارد که واقعاً

cool about aging. There are some things that are cool about

در مورد پیری جالب هستند. برخی چیزها در

getting older and one of those is that eventually, you don't

مورد افزایش سن جالب است و یکی از آنها این است که در نهایت، دیگر

need to work anymore. It depends on how well you've

نیازی به کار ندارید. بستگی به این دارد که چقدر

planned for retirement. It might depend on whether your

برای بازنشستگی برنامه ریزی کرده اید. ممکن است بستگی به این داشته باشد که آیا

children as they get older are going to take care of you um

فرزندان شما با بزرگتر شدن از شما مراقبت خواهند کرد یا خیر،

but retirement is certainly something a lot of older people

اما بازنشستگی مطمئناً چیزی است که بسیاری از افراد مسن که

I work with look forward to retirement they are excited

من با

about retirement some of them can't wait to retire in 2 years

آنها کار می کنم منتظر بازنشستگی هستند. بعد از 2

or 3 years or 5 years um when am I going to retire I don't

سال یا 3 یا 5 سال اوم چه زمانی بازنشسته خواهم شد، نمی

know I think I like working too much I think I might um go all

دانم فکر می کنم خیلی دوست دارم کار کنم، فکر می کنم ممکن

the way to sixty-five maybe even a year or two I will most

است تا شصت و پنج سال پیش بروم، شاید حتی یک یا دو سال بیشتر

likely though work a bit less I might semi retire when you semi

احتمالاً اگر چه کمی کمتر کار می کنم، ممکن است زمانی که شما نیمه

retire, it means that you work half time or you work part

بازنشسته شوید، نیمه بازنشسته شوم، به این معنی است که شما نیمه وقت کار می کنید یا نیمه وقت کار می

time. There are a lot of teachers that do this. Instead

کنید. معلمان زیادی هستند که این کار را انجام می دهند. آنها به

of teaching full time, they semi retire and then they just

جای تدریس تمام وقت، نیمه بازنشسته می شوند و سپس فقط

teach one or two classes each semester. That might be an

یک یا دو کلاس در هر ترم تدریس می کنند. شاید

interesting solution for me. Free time. So, one thing that

راه حل جالبی برای من باشد. وقت آزاد. بنابراین، یک چیز که

Jen and I don't have a lot of right now is free time. Jen and

جن و من در حال حاضر زیاد وقت نداریم ، وقت آزاد است. من و جن

I have five children. Uh we both work. Jen runs the flower

پنج فرزند داریم. اوه ما هر دو کار می کنیم جن مزرعه گل را اداره می کند

farm. I'm a teacher and I do YouTube. Um we do that we need

. من یک معلم هستم و یوتیوب کار می کنم . اوم ما کاری را انجام می دهیم که باید

to provide for our family. It's important when you're a parent

برای خانواده خود تأمین کنیم. مهم است که وقتی پدر و مادر

to work so that you have money to buy food and to have a house

هستید کار کنید تا پول خرید غذا و خانه

and those kinds of things. But Jen and I are both looking

و این جور چیزها داشته باشید. اما من و جن هر دو مشتاقانه

forward to already in about 10 years we'll have a little more

منتظریم تا حدود 10 سال دیگر کمی

free time. For sure in about 15 years when I'm sixty-five um we

وقت آزاد داشته باشیم. مطمئناً در حدود 15 سال دیگر که من شصت و پنج ساله شدم

will have a bit more free time. So that is one of the positive

، کمی وقت آزاد خواهیم داشت. بنابراین این یکی از نکات مثبت

and cool things about aging. You also hopefully will have a

و جالب در مورد پیری است. شما همچنین امیدواریم

pension Now this depends on what country you live in. It

حقوق بازنشستگی داشته باشید اکنون این بستگی به کشوری دارد که در آن زندگی می کنید.

depends on what job you had. Teachers actually have a fairly

بستگی به شغل شما دارد. معلمان در واقع

nice pension plan. It's not amazing. But when I'm paid at

برنامه بازنشستگی نسبتا خوبی دارند. این شگفت انگیز نیست. اما وقتی در محل

work a small amount of my paycheck automatically goes

کار به من دستمزد می دهند، مقدار کمی از چک حقوقم به طور خودکار

into a pension plan. And when I retire I will gets a certain

وارد برنامه بازنشستگی می شود. و هنگامی که بازنشسته شوم،

amount of money every month from my pension plan. So

هر ماه مقدار مشخصی از برنامه بازنشستگی خود دریافت می کنم. بنابراین

another bonus or benefit of aging is that eventually you

یکی دیگر از مزایای پیری این است که در نهایت

retire and you have a pension. There are a lot of names for

بازنشسته می شوید و مستمری می گیرید. نام‌های زیادی

the place where you can live when you're older. We call them

برای مکان‌هایی وجود دارد که می‌توانید در سنین بالا زندگی کنید. ما آنها را

old age homes or retirement homes and there's kind of two

خانه های سالمندان یا خانه های سالمندان می نامیم و دو

types of homes you can move into. What I mean by old age

نوع خانه وجود دارد که می توانید در آنها نقل مکان کنید . منظور من از

home or retirement home is a place you move into when you're

خانه سالمندان یا خانه سالمندان جایی است که وقتی پیر هستید به آن نقل مکان می کنید

old and you usually have a small apartment and you live in

و معمولاً یک آپارتمان کوچک دارید و

the same building as many other older people, okay? Generally,

مانند بسیاری از افراد مسن دیگر در همان ساختمان زندگی می کنید، خوب؟ به طور کلی

an old age home or retirement home um is a you move to when

، خانه سالمندان یا خانه سالمندان، زمانی است که

you're still healthy or relatively healthy but if you

شما هنوز سالم یا نسبتاً سالم به آن نقل مکان می کنید، اما اگر

are old and you need care, you will probably move into a

پیر هستید و نیاز به مراقبت دارید، احتمالاً به

nursing home or a care home. Again, I'm not sure what it's

خانه سالمندان یا خانه سالمندان نقل مکان خواهید کرد. باز هم، من مطمئن نیستم

like in the rest of the world. In Canada, we have many, many

که در بقیه جهان چگونه است. در کانادا، ما نام های بسیار زیادی

names for these places. We call it the old age home, the

برای این مکان ها داریم. ما آن

retirement home, the nursing home, the care home. We also

را خانه سالمندان ، خانه سالمندان، آسایشگاه، خانه سالمندان می نامیم.

call it the old folks home or we call it a home. So, you

ما آن را خانه قدیمی ها یا خانه می نامیم. بنابراین،

might hear um people my age. So, in a few years, um my

ممکن است شما هم سن و سال من را بشنوید. بنابراین، تا چند سال دیگر،

brothers and sisters and I will probably start to talk about

احتمالاً من و برادران و خواهرانم شروع به صحبت در مورد

whether um we should talk to my mom about moving into a home.

اینکه آیا باید با مادرم در مورد نقل مکان به خانه صحبت کنیم یا خیر.

Which doesn't mean a house. When you talk about an old

که به معنای خانه نیست. وقتی در مورد یک

person and you talk about whether they should move into a

فرد مسن صحبت می کنید و در مورد اینکه آیا او باید به

home, you're talking about an old age home, retirement home,

خانه نقل مکان کند، در مورد خانه

nursing home, care home, or old folks home. Um my has her own

سالمندان، خانه سالمندان، آسایشگاه، خانه سالمندان یا خانه سالمندان صحبت می کنید. اوم من خانه خودش را دارد

house but at some point in the future because she's aging just

اما در آینده چون او هم

like the rest of us, she will probably start to think about

مثل بقیه ما پیر می شود، احتمالاً به فکر

moving into an old folks home. Some of her friends already

نقل مکان به یک خانه قدیمی خواهد افتاد. برخی از دوستان او در حال حاضر

live in a retirement home. So, we'll see. And when I said

در خانه سالمندان زندگی می کنند. بنابراین، خواهیم دید. و وقتی گفتم

there's a lot of names, there's a lot of different names. We

تعداد زیادی نام وجود دارد، اسامی مختلفی وجود دارد .

call it a retirement village. Uh we call it an old age

ما آن را روستای بازنشستگان می نامیم. اوه ما به آن می گوییم

village, an old age home, a care home. Um there it's uh it

دهکده سالمندان، خانه سالمندان، خانه مراقبت. اوم،

seems to me like there's six or seven names for them. Um but

به نظر من شش یا هفت نام برای آنها وجود دارد. اوم، اما

anyway, Sounds like they're fun places to live especially when

به هر حال، به نظر می رسد که آنها مکان های سرگرم کننده ای برای زندگی هستند، به خصوص زمانی

you're able to play cards with other people and do some of

که بتوانید با افراد دیگر ورق بازی کنید و برخی

your hobbies and enjoy the company. Probably a lot more

از سرگرمی های خود را انجام دهید و از شرکت لذت ببرید .

challenging if you are in a nursing home or care home and

اگر در خانه سالمندان یا خانه نگهداری هستید و

need regular care. So, again, a nursing home or care home will

نیاز به مراقبت منظم دارید، احتمالاً بسیار چالش برانگیزتر است. بنابراین، دوباره، یک خانه سالمندان یا خانه سالمندان

probably have nurses there every day. They'll probably

احتمالاً هر روز پرستاران را در آنجا خواهند داشت . آنها

have a doctor that comes every day and it's for people who

احتمالاً دکتری خواهند داشت که هر روز می آید و برای افرادی است که

just physically need help. Cuz now we're flipping to some of

فقط از نظر فیزیکی به کمک نیاز دارند. چون اکنون به برخی از

the negatives. As you get older, you become less agile.

نکات منفی می پردازیم. با افزایش سن، چابکی کمتری پیدا می کنید.

When you're agile, it means you can move quickly. Like someone

وقتی چابک هستید، به این معنی است که می توانید سریع حرکت کنید. مثل کسی

who's agile, if if I dropped, let's say my glasses, they fell

که چابک است، اگر بیفتم، مثلاً عینکم افتاد، افتاد

and I caught them. I would be able to catch them because I'm

و گرفتم. من می توانم آنها را بگیرم زیرا

agile. I can still move quickly and do things but as you get

چابک هستم. من هنوز هم می‌توانم سریع حرکت کنم و کارها را انجام دهم، اما هر چه

older, um you become less agile. Um I've already started

بزرگتر می‌شوی، چابکی کمتر می‌شود . اوم من قبلاً شروع

to experience this a little bit. I need to stretch a lot

به تجربه این کمی کرده ام.

more after I exercise. You become less attentive. So,

بعد از ورزش باید کشش بیشتری انجام دهم. کم توجه می شوید. بنابراین، از

physically, it your body changes as you age. The aging

نظر فیزیکی، بدن شما با افزایش سن تغییر می کند. با روند پیری

process, your body just gets older but your mind as well can

، بدن شما پیرتر می شود، اما ذهن شما نیز می تواند

start to deteriorate a little bit and you might have trouble

کمی بدتر شود و ممکن است در

paying attention to the things that are happening around you.

توجه به چیزهایی که در اطراف شما اتفاق می افتد مشکل داشته باشید.

We also have a phrase in English to be with it or to be

در انگلیسی هم عبارت to be with it or to be

less with it. Sometimes, as people get older and this is

less with it داریم. گاهی اوقات، وقتی افراد بزرگتر می شوند و این به

kind of sad, they have trouble thinking and doing the things

نوعی غم انگیز است، در فکر کردن و انجام کارهایی

they normally do and we might say they're less with it. Um

که معمولاً انجام می دهند دچار مشکل می شوند و ممکن است بگوییم که آنها کمتر با آن کار می کنند. امم

when you're less with it, maybe you can't remember um where you

وقتی کمتر باهاش ​​کار میکنی، شاید یادت نره

put your car keys all the time. Maybe you're always losing

همیشه کلید ماشینت رو کجا گذاشتی. شاید شما همیشه

things. We would say that you're just not that with it or

چیزهایی را از دست می دهید. ما می گوییم که شما فقط با آن نیستید یا

you're less with it. That's something I do not look forward

کمتر با آن هستید. این چیزی است که با افزایش

to as I age. I do not want to become less attentive or less

سن منتظرش نیستم. من نمی خواهم با آن کم توجه یا کمتر شوم

with it. That scares me a lot. And then I used this phrase

. این خیلی من را می ترساند. و بعد قبلاً از این عبارت استفاده

earlier. Um I wanna be young at heart all the time. So you can

کردم. اوم من می خواهم همیشه جوان باشم . بنابراین می توانید

see these uh two people are on swings. Something that normally

ببینید که این دو نفر در حال چرخش هستند. چیزی که معمولا

children would go on. But this couple is obviously young at

بچه ها ادامه می دهند. اما ظاهراً این زوج جوان

heart. They're an older couple. You can tell by the gray hair

هستند. آنها یک زوج مسن هستند. از موهای خاکستری

and uh you can tell that they've gone for a walk,

می توان فهمید و اوه می توان فهمید که آنها برای پیاده روی رفته اند،

they're probably at the playground, and they decided to

احتمالاً در زمین بازی هستند، و تصمیم گرفتند

uh sit on the swings and swing back and forth. So, they're

روی تاب ها بنشینند و به جلو و عقب تاب بخورند. بنابراین، آنها کاری را

doing something that children normally do. So, I would say

انجام می دهند که معمولاً کودکان انجام می دهند. بنابراین، من می توانم بگویم

they are young at heart. And then when people live a really

آنها در قلب جوان هستند. و سپس وقتی مردم واقعاً طولانی زندگی می

long time, we describe it as that they lived to a ripe old

کنند، ما آن را اینگونه توصیف می کنیم که آنها تا سنین پیری

age. Um a few uh about half a year ago, someone that I knew

زندگی کرده اند. اوهوم، حدود نیم سال پیش، شخصی که من می‌شناختم

who was in their 90s passed away and you would say they

که در دهه 90 زندگی‌اش بود، فوت کرد و شما می‌گویید

lived to the ripe old age of ninety-two or they lived to a

تا سن نود و دو سالگی یا تا

ripe old age. So, it's kind of funny cuz you use ripe to

سنین پیری زندگی کرده‌اند. بنابراین، این یک نوع خنده دار است زیرا شما از میوه رسیده برای توصیف میوه استفاده می کنید

describe fruit, right? When fruit grows, eventually, it's

، درست است؟ هنگامی که میوه رشد می کند، در نهایت،

ripe and you can pick it but we also use this phrase to talk

رسیده است و می توانید آن را بچینید، اما ما همچنین از این عبارت برای صحبت

about people who live a very long time. Like, oh, he lived

در مورد افرادی که مدت زیادی عمر می کنند استفاده می کنیم. اوه، او تا

uh he lived to the ripe old age of ninety-seven or um he lived

سن نود و هفت سالگی زندگی کرد، یا او

to a ripe old age. He was 102 when he passed away. That's how

تا سنین پیری کامل زندگی کرد. او 102 سال داشت که از دنیا رفت.

old I wanna be. 100 two. I don't think that's gonna

من می خواهم چند ساله باشم 100 دو. من فکر نمی کنم این

happen. Um we have a few different words for describing

اتفاق بیفتد اوم ما چند کلمه متفاوت برای توصیف

people who are old. We might say that they are a senior. We

افراد مسن داریم. ممکن است بگوییم که آنها یک ارشد هستند.

might say that they are a senior citizen. Um basically,

ممکن است بگوییم که آنها یک شهروند سالخورده هستند. در اصل

the word senior in English means anyone who is over sixty,

، کلمه senior در انگلیسی به معنای هر کسی است که بالای شصت،

sixty-five, we would call a senior. As soon as you're close

شصت و پنج سال دارد، ما آن را سالمند می نامیم . به محض اینکه

to retirement age, we would say that you're a senior and I

به سن بازنشستگی نزدیک شدید، می گوییم که ارشد هستید و

think you get some discounts. There's some restaurants where

فکر می کنم کمی تخفیف بگیرید. برخی از رستوران‌ها هستند که

seniors 5% off on Tuesday mornings there's some stores

صبح‌های سه‌شنبه برای سالمندان تخفیف 5 درصدی دارند، برخی فروشگاه‌ها هستند

where you get a senior discount where if you're sixty-five or

که در آن‌ها برای سالمندان تخفیف دریافت می‌کنید که در آن‌ها اگر شصت و پنج سال یا

older uh you get a discount so being a senior has it's perks

بزرگ‌تر هستید، تخفیف می‌گیرید، بنابراین سالمند بودن مزایای آن

as well and then senior citizen I think is just a longer way of

را نیز دارد و فکر می‌کنم شهروند سالمند نیز مزایایی دارد. فقط یک راه طولانی تر برای

saying senior you know you can have there's a lot of senior

گفتن سالمند شما می دانید که می توانید داشته باشید تعداد زیادی از

citizens that voted in our election this week because

سالمندان در انتخابات ما رای دادند زیرا

seniors really like to vote which is good I wish everyone

سالمندان واقعاً دوست دارند رای بدهند که خوب است. کاش همه

voted more and then we have the phrase elderly for me the word

بیشتر رای می دادند و سپس عبارت سالمند را برای من داریم کلمه

elderly refers to someone who is like in their lateties or

سالمند به شخصی اطلاق می شود که در اواخر

80s or nineties. When I think of an elderly person, I think

دهه 80 یا 90 زندگی می کند. وقتی به یک فرد مسن فکر می کنم، به کسی فکر می کنم

of someone who's really, really old. When I think of someone in

که واقعاً پیر است. وقتی به فردی در

their 60s or seventies, they seem, I would just say they're

دهه 60 یا 70 خود فکر می کنم، به نظر می رسد که آنها فقط می گویم

seniors or senior citizens and don't quote me on this. This is

سالخورده یا شهروند سالخورده هستند و در این مورد از من نقل قول نکنند. این

just my uh definition but definitely when I think of

فقط تعریف من است، اما قطعاً وقتی به

someone who is elderly, I think of someone who has trouble

فردی مسن فکر می‌کنم، به کسی فکر می‌کنم که در

walking, maybe has trouble like even doing buttons on their

راه رفتن مشکل دارد، شاید حتی با زدن دکمه‌های روی

shirt. Uh that's what I think of when I think of someone who

پیراهنش مشکل داشته باشد. آه این چیزی است که وقتی به شخصی مسن فکر می کنم به آن فکر می کنم

is elderly. You'll notice I've been talking about positive

. متوجه خواهید شد که من در مورد

things and negative things about the aging process. When

چیزهای مثبت و چیزهای منفی در مورد روند پیری صحبت کرده ام. وقتی

you get older, one of the negative things is you might

بزرگتر می شوید، یکی از چیزهای منفی این است که ممکن است

experience loneliness. If you are married and have children,

احساس تنهایی کنید. اگر متاهل هستید و بچه دارید،

it still doesn't guarantee that you'll, that you won't be

باز هم تضمین نمی کند که ازدواج

lonely when you're older. Sometimes, your spouse gets

کنید و وقتی بزرگتر شوید تنها نخواهید بود. گاهی اوقات همسرتان بیمار می شود

sick and passes away. Sometimes, kids don't talk to

و از دنیا می رود. گاهی اوقات، بچه ها با

their older parents and sometimes, older people end up

والدین بزرگتر خود صحبت نمی کنند و گاهی اوقات، افراد مسن

living and not seeing people very often. I personally think

زندگی می کنند و اغلب افراد را نمی بینند . من شخصاً فکر

it's very important to visit older people all the time and I

می کنم خیلی مهم است که همیشه با افراد مسن ملاقات کنم و این را

say that because when I'm old, I want people to visit me. I do

می گویم زیرا وقتی پیر شدم می خواهم مردم به من سر بزنند. وقتی بزرگتر شدم

not want to experience loneliness when I am older. I

نمی خواهم تنهایی را تجربه کنم. من

think it's important for old people, uh anyone actually to

فکر می کنم برای افراد مسن مهم است ، اوه هر کسی واقعاً

have hobbies. You can see this couple, it looks like they've

سرگرمی هایی داشته باشد. شما می توانید این زوج را ببینید ، به نظر می رسد که آنها

started to learn to dance. I would hope that when I older, I

شروع به یادگیری رقص کرده اند. امیدوارم وقتی بزرگتر شدم،

can do something like that as well. Learn new things, learn

بتوانم چنین کاری را انجام دهم . چیزهای جدید یاد بگیر

new hobbies, learn uh new games to play with the people that

، سرگرمی‌های جدید یاد بگیر، بازی‌های جدیدی یاد بگیر تا با افرادی که

are around me. And I think it's important to stay active. In

در اطرافم هستند بازی کنم. و فکر می کنم فعال ماندن مهم است. در

English, we often use the phrase, uh you need to keep

انگلیسی، ما اغلب از عبارت، uh you need to keep

busy or you need to stay active. When you say keep busy,

busy or you need to stay فعال استفاده می کنیم. وقتی می گویید مشغول باشید، به

it means that you have things to do. It means that you find

این معنی است که کارهایی برای انجام دادن دارید. به این معنی است که

things to fill your day. My mom volunteers. I'll talk about

چیزهایی برای پر کردن روز خود پیدا می کنید. مامانم داوطلب میشه بعداً در مورد داوطلبی صحبت خواهم کرد

volunteering later. She doesn't have a job anymore but she does

. او دیگر شغلی ندارد اما

go and she works in a thrift store um and my mom tries to

می رود و در یک مغازه خرافه فروشی کار می کند و مامانم سعی می کند

stay active. She tries to walk every day and those kinds of

فعال بماند. او سعی می کند هر روز راه برود و از این جور

things. So, I think staying active and keeping busy. When

چیزها. بنابراین، من فکر می کنم فعال بمانم و مشغول باشم. وقتی

you stay active, it's good for your body. When you keep busy,

فعال بمانید، برای بدنتان مفید است. وقتی مشغول هستید

it's good for your brain. As I mentioned, a lot of younger

، برای مغزتان مفید است. همانطور که اشاره کردم، بسیاری از

older people, see, I hope that made sense to you. People who

افراد مسن تر، ببینید، امیدوارم که برای شما منطقی باشد. افرادی که

retire at age sixty or sixty-five will often

در سن شصت یا شصت و پنج سالگی بازنشسته می شوند،

immediately start to travel if they have enough money to do

اگر پول کافی برای انجام این کار داشته باشند، اغلب بلافاصله شروع به سفر می کنند،

that because when you're sixty-five, you're usually

زیرا وقتی شصت و پنج ساله هستید، معمولاً از

physically able to um go on airplanes and walk around large

نظر جسمی قادر هستید که سوار هواپیما شوید و در شهرهای بزرگ قدم

cities. It's fun to be a tourist when you are retired

بزنید. وقتی بازنشسته

and when you're still healthy enough to do those kinds of

هستید و وقتی هنوز آنقدر سالم هستید که بتوانید این کارها را انجام دهید، گردشگر بودن لذت بخش

things. So, a lot of people who retire will immediately travel

است. بنابراین، بسیاری از افرادی که بازنشسته می شوند، بلافاصله

before they get so old that it becomes difficult for them. So,

قبل از اینکه آنقدر پیر شوند به سفر می روند که برایشان سخت می شود. بنابراین،

definitely a common activity. Another thing that happens as

قطعا یک فعالیت مشترک. یکی دیگر از چیزهایی که با افزایش سن اتفاق می افتد

you age, one of, one of the things about the aging process

، یکی از چیزهایی که در مورد روند

or aging is that you end up taking more and more

پیری یا پیری رخ می دهد این است که در نهایت داروی بیشتری

medication. So, you might be taking medication for high

مصرف می کنید. بنابراین، ممکن است برای فشار خون بالا دارو مصرف کنید

blood pressure. You might be taking medication because you

. ممکن است به دلیل اینکه

had heart surgery in the past. You might be taking medication

در گذشته جراحی قلب داشته اید دارو مصرف می کنید. ممکن است

so that you don't have to have heart surgery. Um you might be

دارو مصرف کنید تا مجبور به جراحی قلب نشوید. امم شما ممکن است

taking medication to bring your cholesterol down. Uh so, those

برای کاهش کلسترول خود دارو مصرف کنید . خب، کسانی

of you that work in the medical field are aware that as people

از شما که در زمینه پزشکی کار می کنید می دانید که با افزایش

get older, they definitely start to take more medications.

سن افراد، قطعا شروع به مصرف داروهای بیشتری می کنند.

So, medicine, pills, drugs, medication, there's a lot of

بنابراین، دارو، قرص، دارو، دارو،

words for it in English. You might need to use a cane. You

کلمات زیادی برای آن در زبان انگلیسی وجود دارد. شاید لازم باشد از عصا استفاده کنید.

might need to use a cane because one of your hips

ممکن است لازم باشد از عصا استفاده کنید زیرا یکی از باسن شما

doesn't work very well anymore or maybe one of your knees

دیگر خوب کار نمی کند یا شاید یکی از زانوهای

doesn't work well or you're just Having trouble keeping

شما خوب کار نمی کند یا فقط در حفظ

your balance um and you might need a cane when you walk. Um

تعادل خود مشکل دارید و ممکن است هنگام راه رفتن به عصا نیاز داشته باشید. . اوم

this is something that I used a long time ago when I was a kid.

این چیزی است که من خیلی وقت پیش وقتی بچه بودم از آن استفاده می کردم.

I actually sprained my ankle really badly. And I had to use

من واقعاً به شدت مچ پایم پیچ خورده بود. و مجبور شدم

a cane for four weeks. It was interesting. I felt like I was

چهار هفته از عصا استفاده کنم. جالب بود .

old even though I was quite young. You might need a

با وجود اینکه خیلی جوان بودم احساس می کردم پیر شده ام . ممکن است به یک مراقب نیاز داشته باشید

caregiver. So if your health problems are really serious You

. بنابراین، اگر مشکلات سلامتی شما واقعاً جدی

might need a nurse or someone who is called a caregiver to

است، ممکن است نیاز داشته باشید که یک پرستار یا شخصی که مراقب نامیده می‌شود،

come and visit you in your home every day. Maybe you are on

بیاید و هر روز در خانه شما را ملاقات کند. شاید

certain medications that they have to give you with a needle.

داروهای خاصی مصرف می کنید که باید با سوزن به شما بدهند.

Maybe you just need help getting dressed or going to the

شاید برای پوشیدن لباس یا رفتن به

washroom. You might have a caregiver that either lives in

دستشویی فقط به کمک نیاز داشته باشید. ممکن است مراقبی داشته باشید که یا در خانه شما زندگی می کند

your home or comes and visits you. This is not super common.

یا می آید و شما را ملاقات می کند. این فوق العاده رایج نیست.

It's usually for people who have really serious illnesses

معمولاً برای افرادی است که در سنین بالا به بیماری های واقعاً جدی مبتلا

when they're older. Um but you might have that we would call a

می شوند. اوم، اما ممکن است مجبور شوید که ما با یک مراقب تماس بگیرید

caregiver. You might sorry I really like this guy I like

. ممکن است متاسفم که من واقعاً این پسر را دوست دارم.

this picture you might have to take a regular driving test I

believe in Ontario Canada when you are 80 years old if you

want to keep your driving your driver's license you have to go

for a test every 2 years I I'll double check that later but I'm

2 سال بعد دوباره بررسی می کنم اما

pretty sure that's the law in many provinces in Canada so if

مطمئنم که این قانون در بسیاری از استان های کانادا وجود دارد، بنابراین

you're eighty and you're still driving every 2 years you have

اگر هشتاد ساله هستید و همچنان رانندگی می کنید هر 2 سال یکبار باید

to go for a vision test and you might have to actually go for

برای تست بینایی بروید و ممکن است در واقع باید برای

an in-car test. You might have the structure sit beside you uh

تست داخل ماشین بروید. ممکن است ساختار کنار شما بنشیند

and you might have to go for an in-car test but certainly, as

و ممکن است مجبور شوید برای تست داخل ماشین بروید، اما مطمئناً با بالا

you get older, regular driving tests are important. You might

رفتن سن، آزمون‌های منظم رانندگی مهم هستند. ممکن

go to the doctor for a regular checkup. Uh this is something

است برای معاینه منظم به پزشک مراجعه کنید . اوه این چیزی است که

most people start doing at age fifty or fifty-five. Instead of

اکثر مردم در سن پنجاه یا پنجاه و پنج سالگی شروع به انجام آن می کنند . به جای اینکه

waiting until you feel sick. You usually go to the doctor

منتظر بمانید تا احساس بیماری کنید. معمولاً

once every year or every 2 years for a regular checkup. Um

سالی یک بار یا هر 2 سال یکبار برای معاینه منظم به پزشک مراجعه می کنید. اوم

I don't go for a regular checkup to my normal doctor. I

من برای معاینه منظم نزد پزشک عادی خود نمی روم.

go to a heart doctor for a regular checkup every year. But

من هر سال برای معاینه منظم نزد پزشک قلب می روم . اما

certainly um one of the things that happens as you age um one

مطمئنا یکی از چیزهایی که با بالا رفتن سن اتفاق می افتد یکی

of the things that's common for all people who are aging is

از چیزهایی که برای همه افرادی که در سنین بالا هستند رایج است

that you need to go to the doctor more often. You might

این است که شما باید بیشتر به پزشک مراجعه کنید. ممکن

need things like hip replacements or knee

است به چیزهایی مانند تعویض مفصل ران یا تعویض زانو نیاز داشته باشید

replacements. I put these two on here in particular because

. من این دو را به ویژه در اینجا قرار دادم زیرا

most of the older people I know well not most a lot of older

اکثر افراد مسن‌تری که به خوبی می‌شناسم، نه بسیاری از

people I know at some point get a hip replacement so they get

افراد مسن که می‌شناسم در برخی مواقع تعویض مفصل ران می‌شوند، بنابراین

their hip replaced with a metal ball and pin or they get a knee

باسن خود را با یک توپ فلزی و سنجاق تعویض می‌کنند یا زانو می‌گیرند.

replacement. I think these are the two most common Surgeries

جایگزینی من فکر می کنم این دو جراحی رایجی هستند

that I've heard of. I know some people have shoulder surgery

که من در مورد آنها شنیده ام. من می دانم که برخی از افراد جراحی شانه انجام می دهند،

but generally, I'll hear things like, oh, did you hear Aunt

اما به طور کلی، چیزهایی مانند، اوه، شنیدید که عمه

Julie had hip replacement surgery or uncle John had knee

جولی جراحی تعویض مفصل ران انجام داده است یا عمو جان، جراحی تعویض مفصل زانو

replacement surgery? Very, very common in North America and I

انجام داده است؟ در آمریکای شمالی بسیار بسیار رایج است و من

would imagine in other parts of the world as well. So, hip

در سایر نقاط جهان نیز تصور می کنم . بنابراین،

replacement and knee replacement and then, heart

تعویض مفصل ران و تعویض مفصل زانو و سپس

surgery is quite common. I had heart surgery not because I was

جراحی قلب بسیار رایج است. من جراحی قلب انجام دادم نه به خاطر

old. I had heart surgery because I had a valve in my

پیری. من جراحی قلب انجام دادم زیرا دریچه‌ای در

heart that wasn't working properly but it is fairly

قلبم وجود داشت که به درستی کار نمی‌کرد، اما

common in North America um for people when they get older to

در آمریکای شمالی نسبتاً رایج است که وقتی بزرگ‌تر می‌شوند

have heart problems. They might have heart disease and at some

دچار مشکلات قلبی می‌شوند. ممکن است بیماری قلبی داشته باشند و در برخی

point they might need heart surgery. And then back to a

مواقع نیاز به جراحی قلب داشته باشند. و سپس به

more positive aspect as I mentioned older people

جنبه مثبت تری برگردیم، همانطور که ذکر کردم افراد مسن

sometimes volunteer. They retire but they want to keep

گاهی داوطلب می شوند. آنها بازنشسته می شوند اما می خواهند نگه

They want to do something so that they can get out of the

دارند می خواهند کاری انجام دهند تا بتوانند از

house. That's another common English phrase. My mom likes to

خانه خارج شوند. این یکی دیگر از عبارت های رایج انگلیسی است. مامانم دوست داره

keep busy. She volunteers because she likes to get out of

سرش شلوغ باشه او داوطلب می شود زیرا دوست دارد از خانه بیرون برود

the house. And so she volunteers at a thrift store. A

. و به این ترتیب او در یک فروشگاه دست دوم داوطلب می شود.

thrift store is a place where people donate old clothing and

مغازه خرافه فروشی مکانی است که مردم لباس و کتاب و وسایل خانه کهنه را در آن اهدا می کنند

books and household items. And then the thrift store cleans

. و سپس فروشگاه صرفه جویی

them up and sells them and then the money is usually used for a

آنها را تمیز می کند و آنها را می فروشد و سپس پول معمولاً برای یک

charity or a good cause. Like the money goes towards

خیریه یا یک هدف خوب استفاده می شود. مانند پولی که صرف

researching cancer or heart disease and those kinds of

تحقیق در مورد سرطان یا بیماری قلبی و این قبیل

things. So, a lot of older people will volunteer and then,

چیزها می شود. بنابراین، بسیاری از افراد مسن داوطلب خواهند شد و پس از آن

of course, it's nice to spend time with family. A lot of uh

، البته، گذراندن وقت با خانواده خوب است. بسیاری از

people as they are aging, they realize that family is very

مردم با بالا رفتن سن، متوجه می شوند که خانواده

important to them and so, as they eventually semi retire or

برایشان بسیار مهم است و بنابراین، زمانی که در نهایت نیمه بازنشسته یا

retire, they try to spend more time with family especially if

بازنشسته می شوند، سعی می کنند زمان بیشتری را با خانواده بگذرانند، به خصوص اگر

they have grandkids. It's very common in all places in the

نوه دارند. در همه جاهای دنیا بسیار رایج است که

world for grandparents to spend time with grandkids. It's a lot

پدربزرگ ها و مادربزرگ ها با نوه ها وقت بگذرانند.

of fun. I think um for grandparents to take care of

خیلی سرگرم کننده است. من فکر می‌کنم که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها باید از نوه‌ها مراقبت کنند

grandkids and then um they're not totally in charge of them.

و بعد آنها کاملاً سرپرست آنها نیستند.

You can give them back to your parents at the end of the day.

می توانید آنها را در پایان روز به والدین خود پس دهید.

Uh to their parents and you don't have to worry about them

آه به پدر و مادر آنها و دیگر لازم نیست نگران آنها

anymore. So spending time with family is a very very common

باشید. بنابراین گذراندن وقت با خانواده امری بسیار رایج

thing for people to do as they get older.

است که افراد با افزایش سن انجام می دهند .