Answering Your Questions about Me (with @TeacherMikeEnglish and @AmericanEnglishBrent )

- So today's English lesson will be a little bit different.

- بنابراین درس انگلیسی امروز کمی متفاوت خواهد بود.

Last week, I asked on Facebook and YouTube for some of you

هفته گذشته در فیس بوک و یوتیوب از شما خواستم که

to ask some questions about me,

در مورد من چند سوال بپرسید

and in this English lesson, I'm going to answer them.

و در این درس انگلیسی به آنها پاسخ خواهم داد.

It's an English lesson in the sense that you can study

این یک درس انگلیسی است به این معنا که شما می توانید

the way that I answer these questions.

روشی را مطالعه کنید که من به این سوالات پاسخ می دهم.

These are all questions about me,

اینها همه سوالاتی درباره من هستند،

kind of like talking about myself, sometimes.

مثل اینکه گاهی اوقات درباره خودم صحبت می کنم.

So as I answer the questions,

بنابراین همانطور که من به سؤالات پاسخ می دهم،

you might be curious to know the answer,

ممکن است کنجکاو باشید که پاسخ را بدانید،

but you should also look at how I put my answer together,

اما همچنین باید ببینید که چگونه پاسخم را کنار هم گذاشتم،

how I answered the question.

چگونه به سؤال پاسخ دادم.

So, welcome to this English lesson about me.

بنابراین، به این درس انگلیسی درباره من خوش آمدید.

Hopefully, it helps you learn to talk about yourself.

امیدوارم به شما کمک کند یاد بگیرید در مورد خودتان صحبت کنید.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Okay, here we go.

خوب، ما به اینجا می رویم.

First question from Triskelion from YouTube.

اولین سوال از Triskelion از YouTube. می

I would like to know who was your favorite teacher

خواهم بدانم معلم مورد علاقه شما

in school and why?

در مدرسه کی بود و چرا؟

And my second question is what personality trait

و سوال دوم من این است که برای چه ویژگی شخصیتی

do you value most in people?

در افراد بیشتر ارزش قائل هستید؟

Well, my favorite teacher

خوب، معلم مورد علاقه من

was my French teacher in high school.

معلم فرانسوی من در دبیرستان بود.

He was very encouraging.

او بسیار دلگرم کننده بود.

He was always happy, and he was very encouraging.

او همیشه خوشحال بود و بسیار دلگرم کننده بود.

So I really liked him.

بنابراین من او را خیلی دوست داشتم.

In fact, a lot of how I am as a teacher

در واقع، بسیاری از وضعیت من به عنوان یک معلم

is modeled after how he taught.

برگرفته از نحوه تدریس او است.

He was a really nice person.

او واقعاً آدم خوبی بود.

And what's my favorite personality trait?

و ویژگی شخصیتی مورد علاقه من چیست؟

It would be something called sticktoitiveness.

این چیزی به نام چسبندگی خواهد بود.

I'm not sure if you know that word.

من مطمئن نیستم که آیا شما این کلمه را می دانید.

It's when someone does something,

زمانی است که کسی کاری را انجام می دهد

and they do it really well and they don't quit.

و آن را واقعاً خوب انجام می دهد و آن را رها نمی کند.

They have a lot of sticktoitiveness.

چسبندگی زیادی دارند.

It is an actual English word.

این یک کلمه واقعی انگلیسی است.

Maybe, I'll put the definition on the screen here,

شاید، من تعریف را در اینجا بر روی صفحه نمایش قرار دهم،

but yes, my favorite character trait, sticktoitiveness,

اما بله، ویژگی شخصیتی مورد علاقه من ، چسبندگی،

and maybe second to that would be competence.

و شاید دوم از آن شایستگی باشد.

When someone's just really, really good at something,

وقتی کسی در چیزی واقعاً، واقعاً خوب است،

because they practiced it a lot.

زیرا آن را بسیار تمرین کرده است.

Question number two from MajkeL from YouTube.

سوال شماره دو از MajkeL از یوتیوب.

How do you keep your motivation to do what you do?

چگونه انگیزه خود را برای انجام کاری که انجام می دهید حفظ می کنید؟

Are there times when all you want to do

آیا مواقعی وجود دارد که تنها کاری که می خواهید انجام دهید این است که

is stay in bed and not care about anything?

در رختخواب بمانید و به چیزی اهمیت ندهید؟

How do you avoid procrastinating?

چگونه از تعلل جلوگیری می کنید؟

So there's a couple ways I avoid procrastinating,

بنابراین چند راه وجود دارد که من از به تعویق انداختن آن اجتناب می کنم،

but I will back up and say this.

اما من پشتیبان می گیرم و این را می گویم.

There are days where I would love to just lay in bed,

روزهایی هست که دوست دارم فقط در رختخواب دراز بکشم،

but I can't.

اما نمی توانم.

I think because I'm a dad, and because I have a job,

فکر می کنم چون بابا هستم و شغل دارم

and I have to support my family.

و باید از خانواده ام حمایت کنم.

There are a lot of obligations

تعهدات زیادی

that I have that I can't ignore.

دارم که نمی توانم از آنها چشم پوشی کنم.

If I wasn't married and if I didn't have any kids,

اگر متاهل نبودم و بچه نداشتم

and if I was 21, I would lay in bed a lot more often.

و اگر 21 ساله بودم بیشتر در رختخواب دراز می کشیدم.

But because I'm 51, and because I have obligations in life,

اما چون من 51 ساله هستم، و به دلیل اینکه در زندگی تعهداتی دارم،

that helps me quite a bit,

این به من کمک زیادی می کند،

and I have never really been a procrastinator,

و من واقعاً هرگز تعلل نکرده ام،

so I don't know really how to answer that one.

بنابراین واقعاً نمی دانم چگونه به آن یکی پاسخ دهم.

I've always made plans, and then I stick to the plan.

من همیشه برنامه ریزی کرده ام و سپس به برنامه پایبندم.

The next question is from Doina from Facebook.

سوال بعدی از طرف Doina از فیس بوک است.

I saw your childhood pictures last time.

آخرین بار عکس های کودکی شما را دیدم.

I am curious to know how life back then

من کنجکاو هستم که بدانم زندگی در آن زمان

in Canada compared to nowadays?

در کانادا در مقایسه با امروز چگونه است؟

Well, life back then wasn't as easy.

خب، زندگی در آن زمان به این راحتی نبود.

That would be the biggest difference.

این بزرگترین تفاوت خواهد بود.

When I grew up, my parents didn't have a lot of money.

وقتی بزرگ شدم پدر و مادرم پول زیادی نداشتند.

My parents worked very hard.

پدر و مادرم خیلی زحمت کشیدند.

We worked very hard.

ما خیلی سخت کار کردیم.

Even as a child, I worked on the farm.

حتی در کودکی در مزرعه کار می کردم. اون موقع

Life was a lot harder back then.

زندگی خیلی سخت تر بود

It's certainly a lot easier now even though food prices

مطمئناً اکنون خیلی راحت تر است، حتی اگر قیمت غذا در حال

are going up and there are other things

افزایش است و چیزهای دیگری وجود دارد

that make life difficult, life for me,

که زندگی را سخت می کند، زندگی برای من

is much different now.

اکنون بسیار متفاوت است.

When I was a kid, it was a lot harder.

وقتی بچه بودم خیلی سخت تر بود.

The next question is from Olga from YouTube.

سوال بعدی از اولگا از یوتیوب است.

I'm interested to know a little bit about your childhood.

من علاقه دارم کمی در مورد دوران کودکی شما بدانم.

What did you enjoy doing as a kid?

در کودکی از انجام چه کاری لذت می بردید؟

What games did you play?

چه بازی هایی انجام دادی؟ آیا

Did you like to learn in school?

دوست داشتید در مدرسه یاد بگیرید؟

Thank you.

متشکرم.

So my favorite game as a kid

بنابراین بازی مورد علاقه من در کودکی

was a game called "Kick the Can".

یک بازی به نام "لگد زدن به قوطی" بود.

It's a lot like hide and seek.

خیلی شبیه مخفی کاری است.

I played it with my brothers, and sisters, and cousins.

من آن را با برادران، خواهران و پسرعموهایم بازی کردم.

It was a lot of fun.

کلی باحال بود.

And did I like school?

و آیا من مدرسه را دوست داشتم؟

Yes, I was one of those people that always liked school.

بله، من از آن دسته افرادی بودم که همیشه مدرسه را دوست داشتم.

I liked reading, and I liked learning new things.

خواندن را دوست داشتم، و دوست داشتم چیزهای جدید یاد بگیرم.

I still do that today.

امروز هم همین کار را می کنم.

I like reading, and I like learning new things.

من مطالعه را دوست دارم و دوست دارم چیزهای جدید یاد بگیرم.

This next question is from Soregi.

این سوال بعدی از سورگی است.

How often do you go to a restaurant, maybe once a month?

چند بار به رستوران می روید ، شاید ماهی یک بار؟

What do you like to eat,

چه

Asian, European, or American style food?

غذاهایی به سبک آسیایی، اروپایی یا آمریکایی دوست دارید بخورید؟

We go to a restaurant about once a month.

تقریبا ماهی یک بار به رستوران می رویم.

You're probably right.

احتمالا حق با شماست.

We do order pizza two or three times a month,

ما دو یا سه بار در ماه پیتزا سفارش می دهیم،

but we go to a restaurant about once a month.

اما تقریباً ماهی یک بار به رستوران می رویم .

When we go, I usually get a hamburger and fries.

وقتی میریم معمولا همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده می گیرم.

It's pretty boring.

خیلی خسته کننده است.

I guess, I prefer American or a North American style food.

حدس می زنم، من غذای آمریکایی یا آمریکای شمالی را ترجیح می دهم .

The next question is from Tammy from Facebook.

سوال بعدی از طرف تامی از فیس بوک است. از کشاورز بودن

Do you get more satisfaction being a farmer or a teacher?

بیشتر رضایت دارید یا معلمی؟

If you had to choose one, which one would you pick?

اگر بخواهید یکی را انتخاب کنید، کدام را انتخاب می کنید؟

Oh, that's a great question.

اوه، این یک سوال عالی است.

Here's the funny answer.

جواب خنده دار اینجاست.

I love teaching, but if I had to choose,

من عاشق تدریس هستم، اما اگر مجبور به انتخاب باشم،

I would choose farming.

کشاورزی را انتخاب می کنم.

I think I like being outside

فکر می‌کنم بیرون بودن را

more than I like being inside teaching,

بیشتر از تدریس در داخل دوست دارم،

but it would be a tough, tough decision.

اما این یک تصمیم سخت و دشوار خواهد بود.

My ideal life would be to farm and to teach on YouTube,

زندگی ایده آل من کشاورزی و تدریس در یوتیوب است

and not teach in a school someday.

و نه اینکه روزی در مدرسه تدریس کنم.

I still like it a lot, but I'm looking forward to the day,

هنوز هم خیلی آن را دوست دارم، اما مشتاقانه منتظر روزی هستم

where I can just teach on YouTube,

که بتوانم فقط در یوتیوب تدریس کنم

and then work on the farm.

و سپس در مزرعه کار کنم.

That would be ideal.

این ایده آل خواهد بود.

The next question is from Mary from YouTube.

سوال بعدی از مری از یوتیوب است.

If you weren't Canadian,

اگر کانادایی نبودید، دوست داشتید

what other nationality would you like to be and why?

چه ملیت دیگری باشید و چرا؟

Oh, that's a great question, but if I answer it,

اوه، این یک سوال عالی است، اما اگر به آن پاسخ دهم،

I'm going to annoy over 185 people.

بیش از 185 نفر را آزار خواهم داد.

I don't know how many countries there are in the world.

من نمی دانم چند کشور در جهان وجود دارد.

I would love to be from France.

من دوست دارم از فرانسه باشم.

I would love to be French.

من دوست دارم فرانسوی باشم.

I just love the French language.

من فقط عاشق زبان فرانسه هستم.

If I had to choose, if I had to be from a different country,

اگر مجبور بودم انتخاب کنم، اگر مجبور بودم از کشور دیگری باشم،

which obviously is impossible,

که بدیهی است غیرممکن است،

I would choose to be from France.

فرانسه را انتخاب می کردم.

Sorry to all of you from all those other countries

متاسفم برای همه شما از همه کشورهای دیگر

in the world, but that to me, would be really fun.

جهان، اما برای من واقعاً سرگرم کننده خواهد بود.

And the reason why is I love the French countryside

و دلیل این است که من

whenever I see it.

هر وقت آن را می بینم، روستاهای فرانسه را دوست دارم.

I would love to visit your country someday,

من دوست دارم روزی از کشور شما دیدن کنم،

if you're from France.

اگر اهل فرانسه باشید.

Okay, we're halfway, but do make sure you watch to the end,

بسیار خوب، ما در نیمه راه هستیم، اما مطمئن شوید که تا انتها تماشا کرده اید،

because the last two questions

زیرا دو سوال آخر

are from two other English teachers from YouTube.

از دو معلم انگلیسی دیگر از YouTube است.

I think you'll be surprised to see who they are.

فکر می‌کنم از دیدن این افراد متعجب خواهید شد.

The next question is from Makhbuba.

سوال بعدی از مخبوبا است.

What do you think about immigration?

نظر شما در مورد مهاجرت چیست؟

In particular, many people are going to Canada these days

به ویژه، این روزها بسیاری از مردم

to work or to stay permanently.

برای کار یا اقامت دائم به کانادا می روند.

It seems some Canadians aren't happy about it.

به نظر می رسد برخی از کانادایی ها از این موضوع راضی نیستند.

I would like to know your personal opinion

دوست دارم نظر شخصی

and feelings about this situation.

و احساس شما را در مورد این وضعیت بدانم.

Thanks.

با تشکر.

I think, it's fine.

من فکر می کنم، خوب است.

I like it when people come to Canada.

وقتی مردم به کانادا می آیند دوست دارم. این

It's a really, really big country.

کشور واقعاً بسیار بزرگی است.

And yes, there are probably some people that don't like it.

و بله، احتمالاً افرادی هستند که آن را دوست ندارند.

That's just the way the world works.

این فقط روشی است که دنیا کار می کند.

Have you ever noticed, there will be a large group

آیا تا به حال توجه کرده اید، گروه زیادی

of people that don't mind something or like it,

از مردم وجود خواهند داشت که به چیزی اهمیت نمی دهند یا آن را دوست ندارند،

and then there will always be a few people

و سپس همیشه افراد کمی وجود خواهند داشت

that don't like it.

So I would say this.

که آن را دوست ندارند.

بنابراین من این را می گویم.

Go to the Canadian government website,

به وب سایت دولت کانادا بروید،

go to the immigration section,

به بخش مهاجرت بروید

and research how you would immigrate here and come on over.

و در مورد نحوه مهاجرت به اینجا تحقیق کنید و بیایید.

That's my opinion.

این نظر من است.

The more, the merrier.

هر چه بیشتر، بهتر است.

This next question is from Javed from Facebook.

این سوال بعدی از جاوید از فیس بوک است.

How do you manage your time?

چگونه زمان خود را مدیریت می کنید؟

Well, in our kitchen, we have a gigantic calendar,

خوب، در آشپزخانه ما، یک تقویم غول پیکر داریم،

and I put everything on that calendar that I need to.

و من همه چیز را در آن تقویم قرار می دهم که لازم است.

Jen puts things on there, my kids put things on there,

جن چیزهایی را در آنجا قرار می دهد، بچه های من چیزهایی را آنجا می گذارند،

and we're regularly talking about what's going

و ما مرتباً در مورد اتفاقی که قرار است

to happen the next day.

روز بعد بیفتد صحبت می کنیم.

Often, when we're done eating supper as a family,

اغلب، هنگامی که ما به عنوان خانواده شام ​​را تمام می کنیم،

we look at the calendar and we talk about

به تقویم نگاه می کنیم و در مورد اینکه

who needs a ride where the next day,

چه کسی نیاز دارد روز بعد کجا سوار شود

and all those kinds of things.

و همه چیزهایی از این دست صحبت می کنیم.

For myself personally, I'm fairly organized.

برای خودم شخصاً من نسبتاً منظم هستم. می‌توانم

I can remember what I need to do for work

به یاد بیاورم که

or for YouTube over the next few days.

در چند روز آینده برای کار یا YouTube چه کاری باید انجام دهم.

But I do keep lists.

اما من لیست ها را نگه می دارم.

I do love lists, and they're really handy

من عاشق لیست‌ها هستم، و

when it comes to staying organized.

وقتی نوبت به سازماندهی می‌رسد بسیار مفید هستند.

This next question is from Peyman from YouTube.

این سوال بعدی از طرف پیمان از یوتیوب است.

What is the best lesson that you have learned

بهترین درسی که

from being a teacher?

از معلم بودن گرفته اید چیست؟

Probably the best lesson I've learned from being a teacher

احتمالا بهترین درسی که از معلم بودن گرفته ام این

is that whatever behavior you see,

است که هر رفتاری که می بینید،

there's always a story behind it.

همیشه داستانی پشت آن است.

It's worth getting to know students,

بهتر است دانش آموزان را بشناسید

so that you understand them better.

تا آنها را بهتر درک کنید.

If you see a student misbehaving

اگر دیدید دانش آموزی بد رفتار می کند

or if a student doesn't finish their homework,

یا اگر دانش آموزی تکالیف خود را تمام نمی کند،

it's always good to, first of all, address the behavior,

همیشه خوب است که اول از همه به این رفتار توجه کنید،

but also make sure you understand

اما همچنین مطمئن شوید که متوجه شده اید

why the student is behaving that way.

چرا دانش آموز چنین رفتاری می کند.

So I would say that's the biggest thing.

بنابراین من می گویم این بزرگترین چیز است.

And then the other thing would be this,

و سپس چیز دیگر این خواهد بود،

repetition is boring, but it's a great way

تکرار خسته کننده است، اما این یک راه عالی

to learn things and memorize them.

برای یادگیری چیزها و به خاطر سپردن آنها است.

This next question is from a regular viewer

این سوال بعدی از یک بیننده معمولی

from YouTube, Judit.

از یوتیوب، جودیت است. آیا

Have you ever thought of buying a foal?

تا به حال به خرید کره اسب فکر کرده اید؟

So a foal is a baby horse or a young horse.

پس کره اسب بچه اسب یا اسب جوان است.

We have not.

ما نداریم.

One thing I know about horses is that they eat a lot of hay,

یک چیزی که من در مورد اسب ها می دانم این است که آنها مقدار زیادی یونجه می خورند،

and then they eat more hay, and then they eat oats,

و سپس یونجه بیشتری می خورند، و سپس جو می خورند،

and they just keep eating things,

و فقط به خوردن چیزهایی ادامه می دهند،

and they're kind of expensive.

و یک جورهایی گران هستند.

I don't wanna buy anything that costs me a lot of money.

من نمی خواهم چیزی بخرم که برایم هزینه زیادی داشته باشد.

I'm sure it would be fun to learn to ride a horse

من مطمئن هستم که یادگیری اسب سواری

and to ride the horse, but for now I just think, no.

و اسب سواری سرگرم کننده خواهد بود، اما در حال حاضر فقط فکر می کنم، نه.

We haven't thought about it, because Bob's too cheap.

ما در مورد آن فکر نکرده ایم ، زیرا باب بسیار ارزان است.

I don't wanna spend money on hay

من نمی خواهم برای یونجه

and other kinds of horse feed.

و سایر انواع خوراک اسب هزینه کنم.

This next question is from Bohdan.

این سوال بعدی از بوهدان است.

Is there something people do that annoys you?

آیا کاری وجود دارد که مردم انجام می دهند که شما را آزار دهد؟

The reason I'm asking is that you seem like a very kind

دلیل اینکه من می پرسم این است که شما فردی بسیار مهربان

and generous person, but I know that it couldn't be

و سخاوتمند به نظر می رسید، اما می دانم که همیشه نمی تواند

that way all the time.

اینطور باشد.

Tell us about some of the things that bother you.

در مورد برخی از چیزهایی که شما را آزار می دهد به ما بگویید.

So one of the things that bothers me is when someone

بنابراین یکی از چیزهایی که من را آزار می دهد این است که کسی

takes credit for someone else's work.

اعتبار کار شخص دیگری را می گیرد.

I don't like it when people do that.

من دوست ندارم وقتی مردم این کار را می کنند.

It has happened to me before,

قبلاً برای من اتفاق افتاده است

where I've done a certain amount of work,

که مقدار مشخصی کار کرده ام

and someone else has said that they did it.

و شخص دیگری گفته است که این کار را انجام داده است.

Another thing that really bothers me

چیز دیگری که واقعاً من را آزار می دهد

is people who throw junk out of their cars

افرادی است که در حین رانندگی آشغال ها را از ماشین خود بیرون می اندازند

while they're driving.

.

They eat a chocolate bar and they throw the wrapper out,

آنها یک تخته شکلات می خورند و لفاف را بیرون می اندازند

or they drink a coffee and they throw the coffee cup out.

یا یک قهوه می نوشند و فنجان قهوه را بیرون می اندازند.

That really, really bothers me.

این واقعاً من را آزار می دهد.

When I go for a walk down my road,

وقتی در جاده‌ام پیاده‌روی می‌کنم،

there's just so much garbage in the ditch.

زباله‌های زیادی در خندق وجود دارد.

It annoys me, and we have to clean it all up

این من را آزار می دهد و باید همه آن را

in front of our farm.

جلوی مزرعه خود تمیز کنیم.

So those would be two things that really, really bother me.

بنابراین این دو چیز است که واقعاً من را آزار می دهد.

This next question is from Raihan from Facebook.

این سوال بعدی از رایحان از فیس بوک است.

Did you have any difficulties

when you started teaching online?

وقتی تدریس آنلاین را شروع کردید با مشکلی مواجه شدید؟ آیا

Were you camera shy?

دوربین خجالتی بودید؟

I wasn't camera shy, but I would say,

من از دوربین خجالتی نبودم، اما می‌توانم بگویم،

it took me a while to get comfortable.

مدتی طول کشید تا راحت باشم.

I'm used to talking in front of people

من عادت دارم جلوی مردم حرف بزنم

and talking to a camera is very, very similar.

و حرف زدن با دوربین خیلی خیلی شبیه است.

What I would say though, something that still is challenging

با این حال، چیزی که هنوز هم برای من چالش برانگیز است،

for me is making a video in public.

ساختن یک ویدیو به صورت عمومی است.

When I go to my local town to make a video,

وقتی من برای ساختن یک ویدیو به شهر محلی خود می روم،

when people are walking around and looking at me

وقتی مردم در حال قدم زدن هستند و

while I'm trying to teach an English lesson,

در حالی که من سعی می کنم یک درس انگلیسی تدریس کنم به من نگاه می کنند، می گوییم که

that makes me very self-conscious, we would say.

من را بسیار خودآگاه می کند .

So, yes, I did have a little bit of a challenge at first

بنابراین، بله، در ابتدا کمی چالش داشتم

in the sense that filming in public places

به این معنا که فیلمبرداری در مکان‌های عمومی

is still difficult for me,

هنوز برای من دشوار است،

but everything else seemed to work itself out.

اما به نظر می‌رسید همه چیز خود به خود جواب می‌دهد. هر چه

The more you do something, repetition is good,

بیشتر کاری را انجام دهید، تکرار خوب است، هر چه

the more you do something, the better you get at it,

بیشتر کاری را انجام دهید، بهتر در آن کار می کنید

and the more comfortable you are doing it.

و راحت تر آن را انجام می دهید.

This next question is from Teacher Mike English.

این سوال بعدی از معلم مایک انگلیسی است.

So if you don't know Mike,

بنابراین اگر مایک را نمی شناسید،

he teaches on Facebook and on YouTube.

او در فیس بوک و یوتیوب تدریس می کند.

If you ever need English lessons that clearly

اگر زمانی به درس‌های انگلیسی نیاز داشتید که

and logically explain something,

چیزی را واضح و منطقی توضیح دهد، به

go watch some of his there.

تماشای برخی از درس‌های او بروید.

Great.

عالی.

His question though is...

سوال او این است که ...

- Hey Bob, it's Mike from Teacher Mike English,

- هی باب، این مایک از معلم مایک انگلیسی است،

and my question is, what is the best Canadian food

و سوال من این است که بهترین غذای کانادایی

that most non-Canadian people do not know about?

که اکثر افراد غیر کانادایی در مورد آن نمی دانند چیست؟

- So I would say this.

- پس من این را می گویم.

Nanaimo bars, a really yummy dessert.

بارهای نانایمو، یک دسر واقعاً خوشمزه.

I think it was invented in Nanaimo, BC.

من فکر می کنم در Nanaimo، قبل از میلاد اختراع شد.

I would say ketchup-flavored chips.

من می گویم چیپس با طعم سس کچاپ.

I know some countries have those,

من می دانم که برخی از کشورها آن را دارند،

but in Canada, we have them, I love them.

اما در کانادا، ما آنها را داریم، من آنها را دوست دارم.

And let me think of it.

و بگذار به آن فکر کنم.

Oh, pea soup.

اوه سوپ نخود

When I lived in Quebec, pea soup with ham.

زمانی که من در کبک زندگی می کردم، سوپ نخود با ژامبون.

Ooh, that was a really yummy, yummy kind of soup.

اوه، این یک نوع سوپ واقعا خوشمزه و لذیذ بود.

So, those would be three.

بنابراین، آنها سه خواهند بود.

Of course, there's also poutine

البته، پوتین

and some other Canadian things like maple syrup,

و برخی چیزهای دیگر کانادایی مانند شربت افرا نیز وجود دارد،

but those would be three that maybe people don't know about.

اما این سه مورد هستند که شاید مردم درباره آنها ندانند.

Thanks for the question, Mike.

ممنون بابت سوال مایک

This last question is from Speak English With This Guy

این آخرین سوال از Speak English With This Guy

on YouTube, also known as Brent,

در یوتیوب است که به نام برنت نیز شناخته می شود،

another really, really good English teacher.

یکی دیگر از معلمان انگلیسی واقعاً خوب.

- In English, when you have a difficult decision to make,

- در زبان انگلیسی، وقتی تصمیم سختی دارید،

you can say, "I don't know."

می‌توانید بگویید: «نمی‌دانم».

It's like you're asking me,

مثل این است که از من بپرسید

which of my children is my favorite?

کدام یک از فرزندانم مورد علاقه من است؟

Well, Bob the Canadian, my question for you

خوب، باب کانادایی، سوال من از شما

is of your five children, which one is your favorite?

این است که از پنج فرزند شما، کدام یک مورد علاقه شماست؟

- Which one is your favorite?

- کدام مورد علاقه ات است؟

Brent, you are a parent as well,

برنت، شما هم والدین هستید

and you know that according to the parent code,

و می دانید که طبق کد والدین،

you never have a favorite child.

شما هرگز فرزند مورد علاقه ندارید.

You love all of your children the exact same amount.

شما همه فرزندانتان را دقیقاً به همان اندازه دوست دارید.

So good question, but I think you're trying

سوال بسیار خوبی است، اما فکر می کنم شما سعی می کنید در

to be a little bit tricky there.

آنجا کمی حیله گر باشید.

Anyways, Brent, again, also a teacher on YouTube.

به هر حال، برنت، دوباره، همچنین یک معلم در یوتیوب. اگر کمی جستجو کنید،

You can find his his channel,

می‌توانید کانال او را پیدا کنید،

Speak English With This Guy, if you do a little search.

با این پسر صحبت کنید .

Anyways, thank you so much for watching this English lesson.

به هر حال، از شما برای تماشای این درس انگلیسی بسیار سپاسگزارم.

I hope you learned a little bit.

امیدوارم کمی یاد گرفته باشید.

I hope the model responses I gave you can modify

امیدوارم پاسخ های مدلی که به شما دادم بتوانید

some of them to answer similar questions

برخی از آنها را برای پاسخ به سوالات مشابه

in a future English conversation.

در مکالمه انگلیسی آینده تغییر دهید.

Remember, if this is your first time here,

به یاد داشته باشید، اگر اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to hit that red subscribe button.

فراموش نکنید که دکمه قرمز اشتراک را فشار دهید. به شما کمک

Gimme a thumbs up, leave a comment,

کنید، نظر بدهید

and I do want to apologize

و من می خواهم

for not showing you nicer scenery.

از اینکه مناظر زیباتری را به شما نشان ندادم عذرخواهی کنم.

It's another really windy day here,

اینجا یک روز واقعاً بادخیز دیگر است،

and it was just kind of hard to find spots

و پیدا کردن نقاطی

where the wind wasn't affecting the audio and the mic.

که باد روی صدا و میکروفون تأثیری نداشته باشد، به نوعی سخت بود.

So, maybe next time, I will stand in some nicer locations.

بنابراین، شاید دفعه بعد، در چند مکان زیباتر بایستم.

Bye.

(upbeat music)

خدا حافظ.

(موسیقی شاد)