Let's Learn English! Topic: Relationship Verbs 👫🙂😥 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this

خوب، سلام و به این

English lesson about relationship verbs.

درس انگلیسی در مورد افعال رابطه خوش آمدید.

In life, we have relationships, we have family, we

در زندگی ما روابط داریم، خانواده داریم،

have friends, and we interact with these people.

دوستان داریم و با این افراد تعامل داریم.

Sometimes we interact in a positive

گاهی اوقات ما به شیوه ای مثبت تعامل می کنیم

way and it's very happy.

و این بسیار خوشحال کننده است.

Sometimes we interact in a negative way and it's

گاهی اوقات ما به شیوه ای منفی تعامل می کنیم و به

kind of sad or maybe filled with anger.

نوعی غمگین یا ممکن است پر از خشم است.

Relationships are very complex.

روابط بسیار پیچیده است.

So I thought I would take the time today to

بنابراین فکر کردم امروز وقت بگذارم و

look at 30 different verbs that we use in English.

به 30 فعل مختلف که در انگلیسی استفاده می کنیم نگاه کنم.

We talk about relationships.

ما در مورد روابط صحبت می کنیم.

So, once again, welcome to this

بنابراین، یک بار دیگر، به این

English lesson about relationship verbs.

درس انگلیسی در مورد افعال رابطه خوش آمدید.

To be close.

نزدیک بودن

Now, in English, when you are close to someone,

حالا، در انگلیسی، وقتی به کسی نزدیک هستید،

it can mean that you're standing beside them.

می تواند به این معنی باشد که شما در کنار او ایستاده اید.

But we also use the verb to be

اما ما همچنین از فعل to be

close, to talk about when you are.

نزدیک استفاده می کنیم تا در مورد زمانی که هستید صحبت کنیم.

When you really like a member

وقتی واقعا یکی از اعضای

of your family or a friend.

خانواده یا دوستتان را دوست دارید.

It's quite common to hear someone

بسیار معمول است که کسی

ask a question like this.

چنین سوالی را بپرسد.

Are you still close?

هنوز نزدیکی؟

Your friends from university, are you

دوستان شما از دانشگاه، آیا شما

and your parents still close?

و پدر و مادرتان هنوز صمیمی هستید؟

And they're not talking about physically being close.

و آنها در مورد نزدیک بودن فیزیکی صحبت نمی کنند.

They're not talking about whether

آنها در مورد اینکه آیا

your parents live beside you.

والدین شما در کنار شما زندگی می کنند صحبت نمی کنند.

What they mean when they ask if you're still

وقتی می پرسند آیا هنوز

close to someone, they mean, are you still friends?

با کسی صمیمی هستی منظورشان این است که آیا هنوز دوست هستی؟

Do you still talk every day?

آیا هنوز هر روز صحبت می کنید؟

Do you see them quite regularly?

آیا آنها را کاملاً منظم می بینید؟

So I'm still quite close with my mum.

بنابراین من هنوز کاملاً با مادرم صمیمی هستم.

As many of you know, my dad has passed away many

همانطور که بسیاری از شما می دانید، پدرم

years ago, but I'm still very close with my mum.

سال ها پیش فوت کرده است، اما من هنوز با مادرم بسیار صمیمی هستم.

It would be kind of odd to close with a family

نزدیک شدن با یکی از

member such as your mum or dad, but to be close

اعضای خانواده مانند مادر یا پدرتان به نوعی عجیب است، اما صمیمی بودن به این

means to be in contact with someone, to see them regularly

معناست که با کسی در تماس باشید، مرتباً او را ببینید

and to talk to them regularly or text them regularly.

و مرتب با او صحبت کنید یا مرتباً به او پیام دهید.

It's sad when you hear someone say, oh,

غم انگیز است وقتی می شنوی یکی می گوید اوه

I'm not close with my brother anymore.

من دیگر با برادرم صمیمی نیستم.

I haven't talked to him in five years.

پنج سال است که با او صحبت نکرده ام.

That would be a sad situation to grow apart.

این وضعیت غم انگیزی خواهد بود که از هم جدا شویم.

Sometimes people start to have different interests.

گاهی اوقات افراد شروع به علایق متفاوت می کنند.

When I was young, my brother and I

وقتی جوان بودم، من و برادرم

had similar interests and we still do today.

علایق مشابهی داشتیم و امروز هم داریم.

But if we had different interests,

اما اگر علایق متفاوتی داشتیم،

we might slowly grow apart.

ممکن بود آرام آرام از هم جدا شویم.

I like computers, my brother likes

من کامپیوتر را دوست دارم، برادرم کامپیوتر را دوست دارد

computers, so we have stayed close.

، بنابراین ما نزدیک مانده ایم.

We really enjoy talking to each

ما واقعاً از صحبت کردن با

other about technology and computers.

یکدیگر در مورد فناوری و رایانه لذت می بریم.

But let's say he started be interested in

اما فرض کنید او به اسب علاقه مند شد

horses and I have no interest in horses.

و من هیچ علاقه ای به اسب ندارم.

We might start to grow apart.

ما ممکن است شروع به رشد کنیم.

So when you grow apart in a relationship, it means you

بنابراین وقتی در یک رابطه از هم جدا می شوید، به این معنی است که شما

don't see a person as much as you used to.

یک شخص را به اندازه قبل نمی بینید.

Um, you don't hang out with them as much.

اوم، شما آنقدر با آنها معاشرت نمی کنید.

And it's kind of a sad thing,

و این یک چیز غم انگیز است،

but it can happen to get together.

اما ممکن است با هم جمع شوند.

So this is why this English lesson is happening,

بنابراین به همین دلیل است که این درس انگلیسی برگزار می شود،

because it was Christmas and we had New Year's

زیرا کریسمس بود و سال نو را

here, so I got together with friends and family.

اینجا داشتیم، بنابراین من با دوستان و خانواده دور هم جمع شدم.

When you get together, it means you have a

وقتی دور هم جمع می‌شوید، به این معنی است که یک

special event, it means that you are in the

رویداد خاص دارید، یعنی در

same place as your family or friends.

همان جایی هستید که خانواده یا دوستانتان هستند.

So for instance, my brothers and sisters, we got

بنابراین، برای مثال، برادران و خواهران من،

together two weeks ago for Christmas before Christmas Day,

دو هفته پیش برای کریسمس قبل از روز کریسمس دور هم جمع شدیم،

and it was really nice to get together.

و واقعاً خوب بود که با هم باشیم.

It was really nice to all be at my

خیلی خوب بود که همه در

sister's house and to enjoy each other's company.

خانه خواهرم بودند و از همراهی یکدیگر لذت بردند.

So when you get together, it might be at a

بنابراین وقتی دور هم جمع می‌شوید، ممکن است در یک

house, might be at a restaurant, but it's a time

خانه باشد، ممکن است در یک رستوران باشد، اما زمانی است

where you are just with family or friends and enjoying

که فقط با خانواده یا دوستان هستید و از

talking to each other to make someone's day.

صحبت کردن با یکدیگر لذت می‌برید تا روز کسی را بسازید.

So when you make someone's day, it can be

بنابراین وقتی روز کسی را می سازید، می تواند

a family member, a friend, or even a colleague.

یکی از اعضای خانواده، یک دوست یا حتی یک همکار باشد.

It means you do something nice that makes them happy.

یعنی کار خوبی انجام می دهید که آنها را خوشحال می کند.

At work, if I knew my boss was having a

در محل کار، اگر می‌دانستم که رئیسم

bad day, I could bring my boss a coffee from

روز بدی را سپری می‌کند، می‌توانستم برای رئیسم یک قهوه از

Tim Hortons and that might make their day.

تیم هورتونز بیاورم و این ممکن است روزشان را خوب کند.

If Jen is having a bad day on the farm and I

اگر جن روز بدی در مزرعه داشته باشد و من به

come home and help her do something that might make her day.

خانه بیایم و به او کمک کنم کاری انجام دهد که ممکن است روز او را خوش کند.

So when you make someone's day, it means you

بنابراین وقتی روز کسی را درست می‌کنید، به این معناست که

do something, you give them something, or you help

کاری انجام می‌دهید، چیزی به او می‌دهید یا

them with something and it makes them happy.

در کاری به او کمک می‌کنید و این باعث خوشحالی او می‌شود.

So I would challenge all of you today to

بنابراین من امروز همه شما را به چالش می‌کشم که

make someone's day, do something nice for somebody today.

روز کسی را بسازید، امروز برای کسی کار خوبی انجام دهید.

To let someone down.

ناامید کردن کسی

This is the opposite.

این برعکس است.

This is when you do something that

این زمانی است که شما کاری انجام می دهید که

annoys someone else or makes them sad.

دیگران را آزار می دهد یا او را ناراحت می کند.

If you said, bob, let's meet at the pier, and

اگر می‌گفتی باب، بیا در اسکله همدیگر را ببینیم، و

then if I went to the pier and you didn't

اگر من به اسکله رفتم و تو

show up, you would have let me down.

ظاهر نشدی، مرا ناامید می‌کردی.

So when you let someone down, you disappoint

بنابراین وقتی کسی را ناامید می کنید، او را ناامید می کنید

them, you do something that makes them sad.

، کاری انجام می دهید که او را ناراحت می کند.

Um, I'm trying to think of another good example.

اوم، من سعی می کنم به یک مثال خوب دیگر فکر کنم.

If I said to my family, I'll

اگر به خانواده‌ام بگویم،

pay for all the food at Christmas.

کریسمس تمام غذا را می‌پردازم.

Then on Christmas Day, if I said, you all

بعد در روز کریسمس، اگر می‌گفتم همه شما

owe me $20, I would let them down.

20 دلار به من بدهکار هستید، آنها را ناامید می‌کردم.

They'd be like, what?

آنها می خواهند مانند، چه؟

I thought you, I thought

فکر می کردم تو، فکر می کردم

you were paying for everything.

برای همه چیز پول می دهی.

So when you let someone down, you do something that

بنابراین وقتی کسی را ناامید می‌کنید، کاری انجام می‌دهید که

makes them sad, maybe a little bit angry, more like

او را ناراحت می‌کند، شاید کمی عصبانی می‌شود، بیشتر شبیه

sad or aggravated or annoyed to have a falling out.

غمگینی یا تشدید یا آزرده شدن از درگیری است.

When you have a falling out with someone,

وقتی با کسی اختلاف پیدا می کنید،

it usually means you disagree about something major.

معمولاً به این معنی است که در مورد چیزی مهم اختلاف نظر دارید.

Say that a husband and wife are married and the

بگویید زن و شوهر ازدواج کرده اند و

wife wants to have kids and the husband doesn't.

زن می خواهد بچه دار شود و شوهر نمی خواهد.

We would say that you're going to have

ما می گوییم که شما درگیری خواهید داشت،

a falling out, you're going to argue about

در مورد آن بحث خواهید کرد

that, you're going to have a big disagreement.

، اختلاف نظر بزرگی خواهید داشت.

Um, let's say, let's let me think of

اوم، بگذارید بگویم، اجازه دهید

another example to have a falling out.

مثال دیگری را برای درگیری فکر کنم.

Um, if, for instance, my brother owed me a

اوم، اگر مثلاً برادرم هزار دلار به من بدهکار بود

thousand dollars and when I asked him for the

و وقتی از او پول خواستم

money, he Said, I don't owe you any money.

، گفت: من به شما پولی بدهکار نیستم. با هم

We would argue and we would

دعوا می کردیم و

probably have a falling out.

احتمالاً با هم اختلاف پیدا می کردیم.

After you have a falling out with someone, it usually

بعد از اینکه با کسی درگیر شدید، معمولاً به این

means you aren't going to talk to them very much.

معنی است که قرار نیست زیاد با او صحبت کنید.

You might start to grow apart after you

ممکن است بعد از اینکه از کسی درگیری دارید شروع به جدا شدن کنید

have a falling out to hear from someone.

.

It's always nice to hear from someone, isn't it?

شنیدن از کسی همیشه خوب است، اینطور نیست؟

It's nice when the phone rings or

وقتی تلفن زنگ می زند یا

when you get a text message.

پیامک دریافت می کنید خوب است.

It's nice to hear from someone.

شنیدن از کسی خوب است.

There are times where I'm unable to do a

مواقعی وجود دارد که من نمی توانم

lesson on a Friday, and then a lot of

در روز جمعه درس بخوانم، و

you enjoy it if you can hear from.

اگر بتوانید از آن مطلع شوید، بسیاری از شما از آن لذت می برید.

Still, if I post on my community page saying no

با این حال، اگر این هفته در صفحه انجمن خود پست بگذارم و بگویم درسی نیست.

lesson this week, um, maybe the phone rings and it's

your mom or dad or brother or a friend from

a long time ago, it's nice to hear from them.

It's nice to talk to them on the phone to get along.

خوب است که با آنها تلفنی صحبت کنیم تا با هم کنار بیایند.

So this is a basic one.

بنابراین این یک مورد اساسی است.

This simply means that you like being with

این به سادگی به این معنی است که شما دوست دارید با

a person, you like talking to that person,

یک نفر باشید، دوست دارید با آن شخص صحبت کنید،

uh, and you like hanging out with them.

اوه، و دوست دارید با او معاشرت کنید.

So, for instance, I get along with

بنابراین، برای مثال، من با

all of my brothers and sisters.

همه برادران و خواهرانم کنار می آیم.

So if I see my sister in town, I stop and talk to her.

بنابراین اگر خواهرم را در شهر ببینم، می ایستم و با او صحبت می کنم.

I get along with almost all of my colleagues at work.

من تقریباً با همه همکارانم در محل کار کنار می آیم.

No, sorry.

نه متاسفم

I get along with all of my colleagues at work.

در محل کار با همه همکارانم کنار می آیم.

Um, and I think that means that if I

اوم، و فکر می کنم این بدان معناست که اگر

see them, I will stop and talk to them.

آنها را ببینم، می ایستم و با آنها صحبت می کنم.

It means I'm happy to work with them.

یعنی از همکاری با آنها خوشحالم.

Um, it's really nice when you get along with your

اوم، وقتی با همکارانتان کنار می آیید واقعاً خوب است

co workers because it makes the job little easier.

زیرا کار را کمی آسان می کند.

So when you get along with someone, it means you're

بنابراین وقتی با کسی کنار می آیید، به این معنی است که

happy to see them, you're happy to talk to them.

از دیدن او خوشحال می شوید، از صحبت کردن با او خوشحال می شوید.

Um, they are just nice people

اوم، آنها فقط آدم‌های خوبی هستند که باید

to be around, to come between.

در کنار هم باشند.

So sometimes in a relationship, something might

بنابراین گاهی در یک رابطه ممکن است چیزی

come between the two people in it.

بین دو نفر در آن رابطه ایجاد شود.

Um, if this couple is fighting, you

اوم، اگر این زوج دعوا می کنند،

can see he's saying something about money.

می بینید که او در مورد پول چیزی می گوید.

Sometimes how you spend money can come between

گاهی اوقات نحوه خرج کردن شما ممکن است بین

people in a relationship and make them start

افراد در یک رابطه ایجاد شود و باعث شود که آن‌ها

to not like each other as much.

همدیگر را دوست نداشته باشند.

So I think that's probably the best example.

بنابراین من فکر می کنم که این احتمالا بهترین مثال است.

Sometimes when two people are in a relationship, like

گاهی اوقات وقتی دو نفر در یک رابطه هستند، مانند

a romantic relationship or even married, one might like

یک رابطه عاشقانه یا حتی متاهل، ممکن است یکی دوست داشته باشد

to spend money and one might like to save

پول خرج کند و یکی ممکن است دوست داشته باشد پول پس انداز کند

money and that, that can come between them and

و این می تواند بین آنها ایجاد شود و

start to make them not like each other much.

باعث شود که زیاد همدیگر را دوست نداشته باشند.

Sometimes bands will break up because one person will

گاهی اوقات گروه ها از هم می پاشند زیرا یک نفر می

want to go on tour and do lots of

خواهد به تور برود و

live concerts and another person in the band wants

کنسرت های زنده زیادی برگزار کند و یک نفر دیگر در گروه می خواهد در

to stay home and start a family.

خانه بماند و تشکیل خانواده دهد.

And that can come between them.

و این می تواند بین آنها بیفتد.

So they find it difficult to be

بنابراین برای آنها دشوار است که

on the road to become friends.

در مسیر دوست شدن قرار بگیرند.

So believe it or not when you meet

پس باور کنید یا نه وقتی با

people, you can eventually become friends with them.

افراد ملاقات می کنید، در نهایت می توانید با آنها دوست شوید.

So this happens a lot.

بنابراین این اتفاق زیاد می افتد.

I notice with older people who go on trips

من متوجه شدم با افراد مسن که در زمستان به سفر می روند

in the winter, they will often become friends with

، اغلب با

people that they go on the trip with.

افرادی که با آنها به سفر می روند دوست می شوند.

Sorry, let me explain that a bit better.

ببخشید اجازه بدید کمی بهتر توضیح بدم

Sometimes older people will go on a cruise.

گاهی اوقات افراد مسن به سفر دریایی می روند.

A cruise is going on a big

یک کشتی دریایی در حال رفتن با یک

boat with lots of other people.

قایق بزرگ با افراد زیادی است.

And on the cruise you might meet

و در سفر دریایی ممکن است با

other people and you might become friends.

افراد دیگری ملاقات کنید و ممکن است با هم دوست شوید.

Um, so whenever you meet someone, if

اوم، پس هر وقت با کسی ملاقات کردید، اگر

it's someone that you enjoy hanging out

کسی باشد که از معاشرت با او لذت می برید

with, you might eventually become friends.

، ممکن است در نهایت دوست شوید.

So at this point you're not friends.

بنابراین در این مرحله شما دوست نیستید.

But in the future you might become friends

اما در آینده ممکن است با هم دوست شوید

and then you might hang out more.

و سپس بیشتر با هم معاشرت کنید. از

To drift apart.

هم دور شدن

So earlier we had the phrase to grow apart.

بنابراین قبلاً عبارت رشد کردن را داشتیم.

To drift apart means exactly the same thing.

دور شدن دقیقاً به همین معنی است.

If you are friends with someone or even if

اگر با کسی دوست هستید یا حتی اگر

you are married to someone, you can drift apart.

با کسی ازدواج کرده اید، می توانید از هم جدا شوید.

It means the things you like doing and the things

این بدان معناست که کارهایی که دوست دارید انجام دهید و چیزهایی که

you are interested in are starting to become different.

به آنها علاقه دارید شروع به متفاوت شدن می کنند.

So Jen and I like doing a lot of things together.

بنابراین من و جن دوست داریم خیلی کارها را با هم انجام دهیم.

We like going shopping together,

ما دوست داریم با هم به خرید برویم،

we like just driving around.

فقط رانندگی کردن را دوست داریم.

Like when we drive to market, we enjoy

مانند زمانی که به سمت بازار رانندگی می کنیم، از

driving together, we enjoy selling flowers at market.

رانندگی با هم لذت می بریم، از فروش گل در بازار لذت می بریم.

But if I stopped liking all the same

اما اگر من از دوست داشتن همه چیزهای مشابه دست بردارم،

things as Jen might start to drift apart.

جن ممکن است از هم جدا شود.

So it means that you like different things

بنابراین به این معنی است که شما چیزهای مختلف را دوست دارید

and because of that you start to talk

و به همین دلیل کمتر شروع به صحبت می کنید

less and you spend less time together.

و زمان کمتری را با هم می گذرانید.

So it's not a nice thing.

پس چیز خوبی نیست

But when you grow apart or drift apart, it just means.

اما وقتی از هم جدا می شوید یا از هم دور می شوید، این فقط به این معنی است.

Yeah, you can see in this picture, right?

بله، در این تصویر می توانید ببینید، درست است؟

People are just kind of going

مردم فقط به نوعی به

their separate ways to ask out.

راه های جداگانه ای می روند تا درخواست کنند.

This is the part where Bob

این قسمتی است که باب به

gives relationship advice, like romantic advice.

مشاوره رابطه می‌پردازد، مانند توصیه‌های عاشقانه. پس

So don't.

نکن.

You know, when I say things like, I'm not.

می‌دانی، وقتی چیزهایی مثل این را می‌گویم، نیستم.

I don't know much about science, I

من چیز زیادی در مورد علم نمی دانم،

don't actually know much about relationships.

در واقع چیز زیادی در مورد روابط نمی دانم.

But when you ask someone out, it means you ask

اما وقتی از کسی درخواست می‌کنید، به این معنی است که از او می‌پرسید که

if they would like to go on a date because

آیا دوست دارد با او قرار ملاقات بگذارد، زیرا

you are interested in them in a romantic way.

شما به شکلی عاشقانه به او علاقه دارید.

So this person.

پس این شخص

I heard recently that people ask each other

اخیراً شنیدم که مردم با ارسال پیامک از یکدیگر درخواست می کنند

out by texting now, not in person.

، نه حضوری.

So I really like talking with you.

بنابراین من واقعاً دوست دارم با شما صحبت کنم.

Would you like to grab coffee together sometimes?

دوست داری گاهی با هم قهوه بخوریم؟

This is probably a classic way to ask someone out.

این احتمالاً یک راه کلاسیک برای درخواست از کسی است.

So if there is someone who you work with

بنابراین اگر کسی هست که با او کار می‌کنید

or maybe you've met through friends, you've gone out

یا شاید از طریق دوستانتان با او آشنا شده باشید،

with your friends, and then there's some other people's

با دوستانتان بیرون رفته‌اید، و سپس

friends there, and you meet someone and you like

دوستان دیگران در آنجا هستند، و با کسی ملاقات کرده‌اید و دوستش دارید

them, you might ask them out, you might say,

، ممکن است از او بخواهید که بیرون برود. ممکن است بگویید،

hey, I had a really good time tonight.

هی، امشب خیلی خوش گذشت.

Do you want to go out, just the two of us, sometime?

میخوای یه وقتایی فقط ما دوتا بریم بیرون؟

Or you might send them a little

یا ممکن است یک پیام متنی کوچک به آنها بفرستید که

text message saying the same thing.

همین را می گوید.

But it means you are

اما به این معنی است که شما از

interested in them romantically, okay?

نظر عاشقانه به آنها علاقه دارید، خوب؟

So it means that you.

پس به این معنی است که شما.

You are attracted to them and you would like to

شما جذب آنها شده اید و دوست دارید

get to know them better, to fall for someone.

آنها را بهتر بشناسید، عاشق کسی شوید.

So after you have gone on a few dates,

بنابراین بعد از اینکه چند قرار ملاقات رفتید،

you might start to fall for someone again.

ممکن است دوباره عاشق کسی شوید.

This is a verb for a romantic relationship.

این یک فعل برای یک رابطه عاشقانه است.

It means you are, I would

به این معنی است که شما

say, starting to fall in love.

شروع به عاشق شدن کرده اید.

I don't know if you're in love.

نمیدونم عاشق شدی یا نه

Like, there's different stages, right?

مثلاً، مراحل مختلفی وجود دارد، درست است؟

Like you're interested in someone, you're attracted to

مثل اینکه به کسی علاقه دارید، جذب کسی شده اید

someone, you start to spend time with them.

، شروع به گذراندن وقت با او می کنید.

Eventually you kind of fall for

در نهایت به نوعی عاشق

them like you're falling in love.

آنها می‌شوید، مثل اینکه در حال عاشق شدن هستید.

And then eventually you are in love.

و در نهایت شما عاشق می شوید.

But again, obviously, this is something for

اما باز هم، بدیهی است، این چیزی است که برای

the romantic people out there to date.

افراد رمانتیک خارج از کشور تا به امروز است.

So this is a stage in

بنابراین این مرحله ای از

life where you don't live together.

زندگی است که در آن با هم زندگی نمی کنید.

And so you spend time either going

و بنابراین شما وقت خود را صرف رفتن

to restaurants, to movies, to festivals.

به رستوران ها، فیلم ها و جشنواره ها می کنید.

You might go see a sports game, like

ممکن است به دیدن یک بازی ورزشی بروید، مانند

you might go see the Toronto Maple Leafs.

تورنتو Maple Leafs.

You are dating.

شما در حال قرار ملاقات هستید.

When you date someone, it means you regularly see them.

وقتی با کسی قرار می گذارید، به این معنی است که مرتب او را می بینید.

A lot of times when people are dating, they'll

بسیاری از مواقع زمانی که افراد با هم قرار می گذارند،

see each other every Friday and Saturday night, or

هر جمعه و شنبه شب یکدیگر را می بینند، یا

they might see each other once during the week,

ممکن است یک بار در هفته،

once or twice on the weekend.

یک یا دو بار در آخر هفته یکدیگر را ببینند.

So you definitely start to spend time with someone

بنابراین قطعاً شروع به گذراندن وقت با شخصی می کنید

because you are very interested in them and they

زیرا به او بسیار علاقه مند هستید و او نیز

are very interested in you in a romantic way.

به شکلی عاشقانه به شما علاقه زیادی دارد.

To go steady.

برای رفتن ثابت.

I think this is an older phrase.

به نظر من این عبارت قدیمی تر است.

I don't think this is used anymore.

من فکر نمی کنم این دیگر استفاده شود.

But when you go steady with someone, it means that you.

اما وقتی با کسی ثابت می روید، به این معنی است که شما.

You basically have committed to

شما اساسا متعهد شده اید که

seeing them all the time.

همیشه آنها را ببینید.

You're not interested in other people, and so

شما به افراد دیگر علاقه ای ندارید، و بنابراین در

you end up doing things like, I'm not

نهایت کارهایی مانند، من

sure what's all in this picture.

مطمئن نیستم که همه چیز در این تصویر چیست، انجام می دهید.

Going for walks, getting flowers, going for bike rides.

رفتن به پیاده روی، گرفتن گل، رفتن به دوچرخه سواری.

But anyways, you might hear this on a TV

اما به هر حال، ممکن است این را در یک

show or in a movie, but I don't know

برنامه تلویزیونی یا در یک فیلم بشنوید، اما نمی‌دانم

if the verb to go steady is common anymore.

که آیا فعل ثابت رفتن دیگر رایج است یا نه.

But it means to regularly go on dates with the same

اما این بدان معناست که به طور منظم با یک

person for an extended period of time to break up.

فرد برای مدت طولانی قرار ملاقات بگذارید تا از هم جدا شوید.

So sometimes things don't work out.

بنابراین گاهی اوقات همه چیز درست نمی شود.

Sometimes people are dating and they date for

گاهی اوقات افراد با هم قرار می گذارند و برای

a while, and then eventually they break up.

مدتی قرار می گذارند و در نهایت از هم جدا می شوند.

Um, they decide to go their separate ways.

اوم، آنها تصمیم می گیرند راه خود را بروند.

So when you break up with

بنابراین وقتی از کسی جدا می شوید

someone, it means the relationship ends.

، به این معنی است که رابطه به پایان می رسد.

So when you break up, often

بنابراین وقتی جدا می‌شوید، اغلب

they'll say, who broke it off?

می‌گویند، چه کسی آن را قطع کرد؟

And that means, you know, Joe break it

و این بدان معناست که، می دانید، جو آن را

off, or did Jill, who ended the relationship?

قطع کرد یا جیل، که رابطه را پایان داد؟

Sometimes people will say it was mutual.

گاهی اوقات مردم می گویند که این دو طرفه بوده است.

That means both people decided they

یعنی هر دو نفر تصمیم گرفتند که

didn't want to be together anymore.

دیگر با هم نباشند.

But it's sometimes sad.

اما گاهی اوقات غم انگیز است.

Sometimes you'll know someone who's dating someone and

بعضی وقتا یکی رو میشناسی که با کسی قراره و

you like that person, and then a month

دوستش داری و بعد یک ماه

later, they'll say, oh, we decided to break

میگه اوه تصمیم گرفتیم

up, so we're no longer together.

جدا بشیم پس دیگه با هم نیستیم.

But that's how a relationship would end.

اما اینگونه یک رابطه تمام می شود. به

Go your separate ways means the same thing.

راه های جداگانه بروید یعنی همین.

It simply means the relationship wasn't working, so

این به سادگی به این معنی است که رابطه کار نمی کند، بنابراین

you decided to go your separate ways.

شما تصمیم گرفتید راه های خود را انتخاب کنید.

Now, this doesn't have to only

در حال حاضر، این لازم نیست فقط

be used for romantic relationships.

برای روابط عاشقانه استفاده شود.

If two people own a business together, they can decide to

اگر دو نفر با هم صاحب یک کسب و کار هستند، می‌توانند تصمیم بگیرند که

go their separate ways at one point if they don't want

در یک نقطه راه‌های جداگانه‌ای را طی کنند، اگر

to be business partners anymore, to have it out.

دیگر نمی‌خواهند شرکای تجاری باشند، تا آن را به پایان برسانند.

So sometimes people argue, and this is a phrase

بنابراین گاهی اوقات مردم با هم بحث می کنند، و این عبارتی است

that is very common when we talk about people

که بسیار رایج است وقتی در مورد افرادی صحبت می کنیم

who are arguing, they're going to have it out.

که در حال بحث و جدل هستند، آنها آن را بیرون می آورند.

So someone might say this.

بنابراین ممکن است کسی این را بگوید.

My brother keeps borrowing my car, and when he

برادرم مدام ماشینم را قرض می کند و وقتی

brings it back, the gas tank is empty.

آن را پس می آورد، باک بنزین خالی است.

I'm going to have it out with him.

من می روم آن را با او.

That means you're going to say

یعنی

to your brother, stop doing that.

به برادرت می خواهی این کار را متوقف کن.

It's really annoying.

واقعا آزاردهنده است.

I hopefully you don't yell like this guy here,

امیدوارم مثل این مرد اینجا فریاد نزنید،

but when you have it out means something in

اما وقتی آن را بیرون می آورید به این معنی است که چیزی در

a relationship is bothering you and you've decided you're

یک رابطه شما را آزار می دهد و تصمیم گرفته اید که

going to talk to the person about it.

در مورد آن با آن شخص صحبت کنید.

Maybe your boss keeps giving you extra

شاید رئیستان مدام به شما ساعات اضافی می دهد

hours and keeps making you work Saturday.

و شما را مجبور می کند شنبه کار کنید.

You might say, I'm gonna have it out with my boss.

ممکن است بگویید، من می خواهم آن را با رئیسم در میان بگذارم.

Not a good move, by the way.

اتفاقا حرکت خوبی نیست

He probably shouldn't argue with your boss.

او احتمالاً نباید با رئیس شما بحث کند.

But you might say oh in the past tense.

اما ممکن است در زمان گذشته بگویید آه.

You might say, oh, I had it out with a

ممکن است بگویید، اوه، هفته گذشته با یکی از همکارانم صحبت کردم

colleague last week and it just didn't end well.

و به خوبی پایان نیافته بود.

So when you have it out, it means

بنابراین وقتی آن را بیرون می آورید، به این معنی است که

you argue with someone to make up.

با کسی بحث می کنید تا جبران کنید.

So in a romantic relationship, this means that after

بنابراین در یک رابطه عاشقانه، این به این معنی است که پس از

a fight, you decide that you want to apologize

دعوا، تصمیم می گیرید که می خواهید عذرخواهی کنید

or the other person decides they want to apologize,

یا طرف مقابل تصمیم می گیرد که می خواهد عذرخواهی کند،

and you, you kind of talk it through.

و شما به نوعی صحبت می کنید.

I'm trying to define makeup without saying make up,

من سعی می کنم آرایش را بدون اینکه بگویم آرایش را تعریف کنم،

but when you make up with someone, it means

اما وقتی با کسی آرایش می کنید، به این معنی است

that you were in a relationship, you had a

که شما در یک رابطه بودید،

fight, and now the fight is over, and you've

دعوا داشتید، و حالا دعوا تمام شده است، و شما

decided you still want to be in a relationship.

تصمیم گرفته اید که هنوز می خواهید در یک رابطه باشد

So usually you apologize to each other

بنابراین معمولاً از یکدیگر عذرخواهی می کنید

and then continue on to settle down.

و سپس به آرام شدن ادامه می دهید.

So when you settle down, it usually means it's the point

بنابراین، وقتی به آرامش می‌رسید، معمولاً به این معنی است که این نقطه‌ای

in your life where you're going to start a family.

از زندگی‌تان است که در آن خانواده تشکیل می‌دهید.

Okay, you might get married and start a family.

باشه ممکنه ازدواج کنی و تشکیل خانواده بدی

In North America, often people just move in together.

در آمریکای شمالی، اغلب افراد فقط با هم نقل مکان می کنند.

So I'm not sure around the world how things work.

بنابراین من در سراسر جهان مطمئن نیستم که کارها چگونه کار می کنند.

Um, generally people get married and start having kids.

اوم، عموماً مردم ازدواج می کنند و بچه دار می شوند.

But in Canada, you can also just

اما در کانادا، شما همچنین می توانید

move in together and start having kids.

با هم زندگی کنید و بچه دار شوید.

Um, and we usually refer to this as to settle down.

اوم، و ما معمولا به این به عنوان حل و فصل اشاره می کنیم.

So someone might say, hey, is your cousin

بنابراین ممکن است کسی بگوید، هی، پسر عموی شما

still going out to the clubs every night?

هنوز هم هر شب به باشگاه می رود؟

And Dancing till two in the morning.

و رقصیدن تا دو بامداد.

And you might say, no, he met someone and he's

و ممکن است بگویید، نه، او با یک نفر آشنا شده و

decided to settle down and they're getting married in a

تصمیم گرفته است که یک

month and they're planning to start a family.

ماه دیگر با هم ازدواج کنند و قصد تشکیل خانواده دارند.

So when you settle down in life, it means

بنابراین وقتی در زندگی آرام می گیرید، به این معنی است که

you're going to stop doing all the things that

تمام کارهایی را که

single people usually do and you're going to start

افراد مجرد معمولا انجام می دهند را متوقف خواهید کرد و شروع به

doing the things that old people like me do.

انجام کارهایی خواهید کرد که افراد مسن مثل من انجام می دهند.

You're going to get married, have kids, buy a minivan.

قراره ازدواج کنی، بچه دار بشی، مینی ون بخری.

All of that would be indicating that you

همه اینها نشان دهنده این است که شما

are deciding to settle, to hit it off.

تصمیم به حل و فصل دارید، به آن ضربه بزنید.

When you hit it off with someone,

وقتی با کسی برخورد می کنید،

it means that you get along.

به این معنی است که با هم کنار می آیید.

It means that you are happy to be with them.

یعنی از بودن در کنار آنها خوشحال هستید.

It means that you enjoy their company.

یعنی از همراهی آنها لذت می برید.

So it looks like these guys have hit it off.

بنابراین به نظر می رسد که این بچه ها آن را شکست داده اند.

I actually hope this old guy

واقعا امیدوارم این پیرمرد

doesn't fall out of the wheelbarrow.

از چرخ دستی نیفتد.

That looks a little bit dangerous, but who knows?

این کمی خطرناک به نظر می رسد، اما چه کسی می داند؟

But let's say Jen said, we're going to go visit

اما فرض کنید جن گفت، ما به دیدن

some of my family who you've never met before.

برخی از خانواده‌ام می‌رویم که قبلاً هرگز آنها را ندیده‌اید.

I could say, oh, I hope I hit it off with them.

می‌توانم بگویم، اوه، امیدوارم با آنها به نتیجه برسم.

That means I hope that they're nice people and I

این بدان معناست که امیدوارم آنها افراد خوبی باشند و از

enjoy hanging out with them and talking with them.

معاشرت با آنها و صحبت کردن با آنها لذت ببرم.

The opposite isn't nice.

برعکسش خوب نیست

Sometimes you don't hit it off with someone.

گاهی اوقات شما آن را با کسی نمی زنید.

When you don't hit it off with someone, it can

وقتی با کسی آن را بهم نمی‌زنید، ممکن است

be a little bit boring, annoying, kind of hard to

کمی خسته‌کننده، آزاردهنده باشد،

say, but nice when you hit it off with someone.

گفتن آن سخت است، اما وقتی با کسی برخورد می‌کنید خوب است.

I think in the chat during these live lessons, everyone

من فکر می‌کنم در چت در طول این درس‌های زنده، همه

tends to hit it off well with the other people.

تمایل دارند به خوبی با افراد دیگر برخورد کنند.

They get along and it's really nice to keep in touch.

آنها با هم کنار می آیند و واقعاً خوب است که در تماس باشید.

Did I do this one already?

آیا من قبلا این یکی را انجام دادم؟

No, I didn't.

نه، نداشتم.

Oh, to hear from. I did. Yes.

اوه، برای شنیدن از. من انجام دادم. بله.

To keep in touch means to regularly call

برقراری ارتباط به این معناست که به طور منظم با کسی تماس بگیرید

someone or regularly email them or text them.

یا مرتباً به او ایمیل بزنید یا پیامک ارسال کنید.

So it's good to keep in touch with people if they

بنابراین خوب است که اگر مردم دورتر زندگی می کنند با آنها در تماس باشید

live far away, good to keep in touch with your parents

،

if they don't live in the same town as you.

اگر والدینتان در همان شهر شما زندگی نمی کنند، خوب است که با آنها در تماس باشید.

So it's just good to keep in touch.

بنابراین خوب است که در تماس باشید.

You can use this to talk about,

می‌توانید از این برای صحبت کردن،

like, seeing someone in person as well.

مانند دیدن شخص دیگری نیز استفاده کنید.

But generally when we say, hey, do you keep, do

اما به طور کلی وقتی می گوییم هی، حفظ می کنی، آیا

you keep in touch with your friends from university?

با دوستانت از دانشگاه ارتباط برقرار می کنی؟

You can say, oh, no, we've kind of lost touch.

می توانید بگویید، اوه، نه، ما به نوعی ارتباط خود را از دست داده ایم.

We don't, we don't keep in touch anymore.

ما نه، ما دیگر در تماس نیستیم.

Um, which is the next one to lose touch?

اوم، کدام مورد بعدی است که ارتباط خود را از دست می دهد؟

Sometimes when someone moves far away, their life is busy,

گاهی اوقات وقتی کسی دورتر می شود، زندگی او شلوغ است،

your life is busy and you lose touch with them.

زندگی شما شلوغ است و ارتباط خود را با او از دست می دهید.

So it's not the same as growing apart because

بنابراین این یکسان با جدا شدن نیست زیرا

you probably still enjoy talking to that person.

احتمالا هنوز از صحبت کردن با آن شخص لذت می برید.

It's just that, yeah, the, the best example I

فقط این است که، آره، بهترین مثالی که

can Give is if you have a friend who

می توانم بزنم این است که اگر دوستی دارید که

moves to another time zone and then the time

به منطقه زمانی دیگری نقل مکان می کند و سپس

difference makes it hard to talk to each other.

تفاوت زمان صحبت کردن با یکدیگر را سخت می کند.

Sometimes you start to lose touch and then when

گاهی اوقات شما شروع به از دست دادن تماس می کنید و سپس وقتی

that person comes back to your country, you have

آن شخص به کشور شما باز می گردد،

an opportunity to get together with them.

فرصتی دارید که با آنها دور هم جمع شوید.

But sometimes you lose touch to put up with.

اما گاهی اوقات برای تحمل کردن ارتباط خود را از دست می دهید.

Yes, sometimes you just have to put up with someone.

بله، گاهی اوقات شما فقط باید یک نفر را تحمل کنید.

Maybe your brother or sister is annoying,

شاید برادر یا خواهر شما آزاردهنده باشد،

but they're your brother or sister.

اما آنها برادر یا خواهر شما هستند.

You have to love them and enjoy their

شما باید آنها را دوست داشته باشید و از همراهی آنها لذت ببرید،

company, so you put up with them.

بنابراین آنها را تحمل می کنید.

Maybe you have a boss who watches everything you do, but

شاید رئیسی داشته باشید که همه کارهای شما را زیر نظر دارد، اما

you really need that job, so you might just have to

واقعاً به آن شغل نیاز دارید، بنابراین ممکن است مجبور شوید

put up with it until you can find a new job.

آن را تحمل کنید تا بتوانید شغل جدیدی پیدا کنید.

So when you put up with someone,

بنابراین وقتی با کسی مدارا می کنید

it means that you endure their behaviour.

به این معنی است که رفتار او را تحمل می کنید.

That's kind of complex.

این یک جور پیچیده است.

You, I guess they don't make you

تو، من حدس می زنم که آنها شما را خوشحال نمی کنند،

happy, they don't make you sad.

شما را ناراحت نمی کنند.

You just have to live with them.

شما فقط باید با آنها زندگی کنید.

Um, I'm not describing this one well, but

ام، من این یکی را خوب توصیف نمی کنم، اما

I think the boss example is good.

فکر می کنم مثال رئیس خوب است.

If your boss is mean, you might have to

اگر رئیس شما بد اخلاق است، ممکن است مجبور شوید

put up with your boss few more months until

چند ماه دیگر با رئیس خود تحمل کنید تا

you can get a different job to move on.

بتوانید شغل دیگری برای ادامه کار پیدا کنید.

So sometimes relationships end, sometimes jobs end, and

بنابراین گاهی اوقات روابط به پایان می رسد، گاهی اوقات مشاغل به پایان می رسد، و

sometimes you just need to move on.

گاهی اوقات شما فقط باید ادامه دهید.

This is probably a bad picture because

این احتمالاً تصویر بدی است زیرا به

it doesn't mean to actually move somewhere.

معنای حرکت به جایی نیست.

But let's say emotionally I was very, very sad

اما بیایید بگوییم از نظر احساسی من بسیار بسیار ناراحت بودم

because friend of mine doesn't talk to me anymore.

زیرا دوستم دیگر با من صحبت نمی کند.

Eventually I have to stop being sad, I have to

در نهایت باید غمگین نباشم، باید

stop thinking about it and I need to move on.

به آن فکر نکنم و باید ادامه دهم.

So when you move on, it means you're having

بنابراین وقتی به جلو می روید، به این معنی است که

negative emotions, but you need to get past them.

احساسات منفی دارید، اما باید از آنها عبور کنید.

You need to start having positive emotions to get on.

برای ادامه دادن باید شروع به داشتن احساسات مثبت کنید.

We do not use this phrase in Canada, at least I don't.

ما در کانادا از این عبارت استفاده نمی کنیم، حداقل من این کار را نمی کنم.

Um, I think this is very British.

اوم، من فکر می کنم این خیلی بریتانیایی است.

We say to get along think.

می گوییم کنار بیاییم فکر کنیم.

They say to get on.

می گویند سوار شوید.

It means to enjoy people like Joe

این بدان معناست که از افرادی مانند جو که

gets on with Fred quite well.

به خوبی با فرد کنار می‌آیند لذت ببرید.

Okay, here we would say Joe

خوب، در اینجا می توانیم بگوییم که جو

gets along with Fred quite well.

با فرد به خوبی کنار می آید.

So I think this is very British.

بنابراین من فکر می کنم این بسیار بریتانیایی است.

So I threw it in there.

بنابراین من آن را در آنجا انداختم.

For those of you that like the more

برای کسانی از شما که دوست دارند

British version of everything to look up to.

نسخه بریتانیایی تر از همه چیز را دنبال کنند.

I think I've covered this in previous lessons.

فکر می کنم در درس های قبلی به این موضوع پرداخته ام.

It means that you admire someone, you respect

این بدان معناست که شما کسی را تحسین می کنید، به کسی احترام می گذارید

someone, usually someone who's older than you.

، معمولاً شخصی که از شما بزرگتر است.

Often a son will look up to his dad

اغلب یک پسر به پدرش نگاه می کند

or you might be younger and there's older people

یا ممکن است شما جوان تر باشید و افراد مسن تر

at work that you look up to you, it

در محل کار هستند که به شما نگاه می کنید، به این

means you respect them, you admire them, etc. Etc.

معنی است که به آنها احترام می گذارید، آنها را تحسین می کنید، و غیره.

To catch up.

When you don't see someone for a long time,

وقتی کسی را برای مدت طولانی نمی بینید،

when you get together, you tell each other what

وقتی دور هم جمع می شوید، به هم می گویید چه

has happened in your life, you catch up.

اتفاقی در زندگی تان افتاده است، به عقب می افتید.

So if I go and see a friend

پس اگر بروم و دوستی را ببینم

who I haven't seen for two months.

که دو ماه است ندیده ام.

We'll talk and we'll catch up.

حرف میزنیم و میرسیم

It means he'll tell me what happened in his life

یعنی او به من می گوید در زندگی او چه اتفاقی افتاده است

and I'll tell him what happened in my life.

و من به او می گویم که در زندگی من چه اتفاقی افتاده است. ما

We will.

خواهیم کرد.

Basically, there's a.

اساسا، یک وجود دارد.

There's a certain amount of information that

مقدار مشخصی از اطلاعات وجود دارد که

we don't know about each other.

ما درباره یکدیگر نمی دانیم.

And we will explain that until we are

و توضیح خواهیم داد که تا رسیدن

to current day, we are caught up.

به روز کنونی، گرفتار شده ایم.

To fit in.

تناسب اندام بودن.

It is really nice to fit in.

واقعاً خوب است که در آن جا بیفتید.

When you young and you, let's say you go to

وقتی شما جوان هستید، فرض کنید به

a new school, you hope that you will fit in.

مدرسه جدیدی می روید، امیدوارید که با آن جا شوید.

When you fit in, it means that people like you, you

like them, and you enjoy the place you are at.

، و از مکانی که در آن هستید لذت می برید.

When you start a new job, it's important to fit in.

وقتی یک کار جدید را شروع می‌کنید، مهم است که با آن سازگار شوید.

Hopefully everyone at the new job likes

you, um, and hopefully you like them.

And then if someone said, how's the new job going?

و اگر کسی بگوید، کار جدید چگونه پیش می رود؟

Are you fitting in?

آیا شما متناسب هستید؟

You could say, oh, it's really nice.

می توان گفت، اوه، واقعاً خوب است.

I fit in right from day one, everyone

من از همان روز اول جا افتادم، همه

liked me and I liked everyone else.

مرا دوست داشتند و من همه را دوست داشتم.

To patch things up.

برای وصله کردن کارها

This is very similar to making up, but

این خیلی شبیه آرایش کردن است، اما

you can, this doesn't have to be in

می‌توانید، این لازم نیست در

a romantic relationship, you can patch things up

یک رابطه عاشقانه باشد، می‌توانید

with someone where the relationship has gone wrong.

با کسی که در آن رابطه اشتباه پیش رفته، همه چیز را حل کنید.

So if you've grown apart, if you've lost touch, if

بنابراین اگر از هم جدا شده اید، اگر ارتباطتان را از دست داده اید، اگر

you've broken up with someone, if you don't get along

از کسی جدا شده اید، اگر

with someone anymore, you can patch things up.

دیگر با کسی کنار نمی آیید، می توانید همه چیز را اصلاح کنید.

It means you want be a friend again.

یعنی میخوای دوباره دوست بشی

You want to have a good relationship.

شما می خواهید رابطه خوبی داشته باشید.

Let's say two brothers argue and then

فرض کنید دو برادر دعوا می کنند و بعد

they don't talk for a year.

یک سال حرف نمی زنند.

One brother might call the other brother and say,

یکی از برادران ممکن است به برادر دیگر زنگ بزند و بگوید،

hey, I think we need to patch things up.

هی، فکر می‌کنم باید اوضاع را اصلاح کنیم.

Um, I'm sorry for what I said.

اوم، متاسفم برای چیزی که گفتم.

And then hopefully there's an exchange of apologies,

و سپس امیدواریم که تبادل عذرخواهی وجود داشته باشد،

uh, and then the relationship can begin anew.

اوه، و سپس رابطه می تواند از نو شروع شود.

As brothers, they now get along.

به عنوان برادر، اکنون با هم کنار می آیند.

Uh, maybe a couple has broken up

اوه، شاید زوجی از هم جدا شده اند

and they've decided to patch things up.

و تصمیم گرفته اند همه چیز را اصلاح کنند.

It means they're now together again.

یعنی الان دوباره با هم هستند