10 Different Ways To Exaggerate When Speaking English

Hi, Bob the Canadian here,

سلام، باب کانادایی اینجا،

as I continue to teach English online, I like to listen

همانطور که من به تدریس آنلاین انگلیسی ادامه می دهم، دوست دارم

to all the English speakers around me

به تمام انگلیسی زبانان اطرافم گوش دهم

to identify what makes English kind of strange sometimes.

تا بفهمم چه چیزی گاهی اوقات انگلیسی را عجیب می کند.

One of the things I've noticed

یکی از چیزهایی که من متوجه شده ام این

is that English speakers like to exaggerate.

است که انگلیسی زبان ها دوست دارند اغراق کنند.

When you exaggerate,

وقتی اغراق می‌کنید، به

it means you kind of don't tell the truth

این معنی است که حقیقت را نمی‌گویید

or you add to something to make it sound bigger

یا به چیزی اضافه می‌کنید که بزرگ‌تر

or worse than it actually was.

یا بدتر از آنچه بود به نظر برسد.

A good example would be something like, oh,

یک مثال خوب می تواند چیزی شبیه به، اوه،

I went to the store and there was a million people there

من به فروشگاه رفتم و یک میلیون نفر آنجا بودند

and it took forever.

و برای همیشه طول کشید.

I just exaggerated twice there,

من فقط دوبار در آنجا اغراق کردم

there probably wasn't a million people there

، احتمالاً یک میلیون نفر آنجا

and it obviously didn't take forever.

نبودند و واضح است که برای همیشه طول نکشید.

Anyways, in this English lesson,

به هر حال، در این درس انگلیسی،

I'm going to go over 10 different ways

من قصد دارم بیش از 10 روش مختلف را

that English speakers exaggerate when they talk,

که انگلیسی زبانان هنگام صحبت کردن، اغراق می کنند،

some common phrases we use when we talk about time

برخی از عبارات رایجی را که در مورد زمان

or how hot it is outside and other things as well.

یا گرمای هوا در بیرون صحبت می کنیم و موارد دیگر استفاده می کنیم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Well, hello and welcome to this English lesson

خوب، سلام و به این درس انگلیسی خوش آمدید،

where I'm going to teach you some common English phrases

جایی که من قصد دارم برخی از عبارات رایج انگلیسی را

that English speakers use

که انگلیسی زبانان استفاده می کنند

and phrases they use to exaggerate a situation.

و عباراتی را که برای اغراق یک موقعیت استفاده می کنند، به شما آموزش دهم .

Before we get started though,

با این حال، قبل از شروع،

if this is your first time here,

اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button over there

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید

and gimme a thumbs up

و

if this video helps you learn a little bit more English.

اگر این ویدیو به شما کمک کرد کمی بیشتر انگلیسی بیاموزید، انگشت شست خود را اعلام کنید.

Well, I'm outside today.

خب من امروز بیرونم

It's a summer day.

یک روز تابستانی است.

It's hot out here.

اینجا هوا گرمه

That would be the normal way to describe this day.

این روش عادی برای توصیف این روز خواهد بود.

But later today, it's going to go over 30 degrees.

اما در اواخر امروز ، دمای هوا بیش از 30 درجه خواهد بود.

It's going to be very hot outside

بیرون بسیار گرم خواهد بود

and a common English expression

و یک عبارت

or phrase to talk about a really hot day is to say,

یا عبارت رایج انگلیسی برای صحبت در مورد یک روز واقعا گرم این است که بگوییم،

I'm melting.

من ذوب می شوم.

It's really hot outside, I'm melting,

بیرون واقعاً گرم است، من در حال ذوب شدن هستم،

melting like an ice cube would melt.

مانند یک تکه یخ آب می‌شوم.

That's kind of the thing that we're referring to.

این همان چیزی است که ما به آن اشاره می کنیم.

It's so hot outside that I'm melting.

بیرون آنقدر گرم است که دارم ذوب می شوم.

Now, of course, I'm exaggerating.

البته الان دارم اغراق می کنم.

People don't actually melt.

مردم در واقع ذوب نمی شوند.

But one of the first ways we exaggerate when talking

اما یکی از اولین راه هایی که هنگام صحبت کردن اغراق می کنیم، زمانی

is when we're talking about a hot day

است که در مورد یک روز گرم صحبت

and we'll say something like I'm melting.

می کنیم و چیزی شبیه به ذوب شدنم می گوییم.

Now, of course, sometimes it's the middle of winter

الان البته گاهی وسط زمستان است

and it's really cold outside.

و بیرون واقعا سرد است.

And you would say it's cold outside,

و شما می گویید بیرون سرد است،

but if you wanted to exaggerate a common English phrase

اما اگر می خواهید در یک عبارت رایج انگلیسی اغراق کنید

and it's a bit of a funny one

و آن عبارت کمی خنده دار است،

because it has the word butt in

زیرا کلمه butt در

it is to say, I'm freezing my butt off.

آن وجود دارد، به این معنی است که من باسنم را یخ می زنم.

It's so cold outside, I'm freezing my butt off.

بیرون خیلی سرده، دارم باسنم یخ میزنه.

If you don't know what your butt is,

اگر نمی دانید باسنتان چیست

it's the where your back joins your legs

، جایی است که پشتتان به پاهایتان

on the back of your body there.

در پشت بدنتان می پیوندد.

I'm not going to stand up and point to it.

قرار نیست بلند شوم و به آن اشاره کنم.

So we're definitely exaggerating.

بنابراین ما قطعاً اغراق می کنیم.

When you say I'm freezing my butt off,

وقتی می گویید باسنم را یخ می زنم،

your butt isn't actually freezing

باسن شما در واقع یخ نمی زند

and it's not going to actually fall off,

و قرار نیست واقعاً بیفتد،

but it's definitely a way English speakers will exaggerate

اما قطعاً این راهی است که انگلیسی زبانان

when talking about really cold weather,

وقتی در مورد هوای واقعا سرد صحبت می کنند اغراق می کنند،

I'm freezing my butt off.

من در حال یخ زدن باسنم هستم. .

So I wanna move this picnic table, but I can't lift it.

بنابراین من می خواهم این میز پیک نیک را جابجا کنم ، اما نمی توانم آن را بلند کنم.

My muscles aren't big enough.

ماهیچه های من به اندازه کافی بزرگ نیستند.

This table is really heavy.

این میز واقعا سنگین است.

In fact, if I was to describe how heavy it is

در واقع، اگر بخواهم سنگینی آن را توصیف کنم

and if I wanted to exaggerate,

و اگر بخواهم اغراق

I would say this table weighs a ton.

کنم، می گویم این میز یک تن وزن دارد.

Often when we're talking about things

اغلب وقتی در مورد چیزهایی صحبت می

that are really, really heavy,

کنیم که واقعاً بسیار سنگین هستند،

we will say that they weigh a ton.

می گوییم که وزن آنها یک تن است.

They don't actually weigh a ton.

آنها در واقع یک تن وزن ندارند.

Obviously they don't weigh a ton.

واضح است که وزن آنها یک تن نیست.

There's no way a picnic table could weigh a ton,

هیچ راهی وجود ندارد که یک میز پیک نیک بتواند یک تن وزن داشته باشد،

but because I can't lift it

اما چون نمی توانم آن را بلند

and because I think it's heavy,

کنم و فکر می کنم سنگین است،

that's how I would describe it.

اینطور توصیفش می کنم.

This picnic table weighs a ton.

این میز پیک نیک یک تن وزن دارد.

Boo,

بو،

I think I've told this story a number of times.

فکر می کنم این داستان را چندین بار گفته ام.

Once when I was a kid I hid behind a tree

یک بار وقتی بچه بودم پشت یک درخت پنهان شدم

and when my sister walked by, I jumped out and said, boo.

و وقتی خواهرم از کنارش رد شد ، پریدم بیرون و گفتم: هو.

And it was at night,

و شب

it was in the dark and my sister was scared.

بود، در تاریکی بود و خواهرم ترسیده بود.

But if you want to exaggerate,

اما اگر بخواهید اغراق کنید،

when you're talking about someone who's scared,

وقتی در مورد کسی صحبت می‌کنید که می‌ترسد،

you say they're scared stiff.

می‌گویید که سخت ترسیده است.

My sister was scared stiff after I said, boo, it scared her.

خواهرم بعد از اینکه گفتم، هو، ترسیده بود، خیلی ترسیده بود.

She didn't, however, go like this.

با این حال، او اینگونه پیش نرفت.

She didn't freeze and she wasn't stiff as a board,

او یخ نکرد و به عنوان تخته سفت نبود،

she actually was just really, really mad at me.

او در واقع واقعاً از دست من عصبانی بود.

But if you wanna describe someone in English

اما اگر می‌خواهید کسی را به انگلیسی

as being really, really scared

توصیف کنید که واقعاً واقعاً ترسیده است،

you can exaggerate by saying that they were scared stiff.

می‌توانید با گفتن اینکه او سخت ترسیده است اغراق کنید.

So I haven't eaten for a few hours and now I'm hungry.

پس چند ساعته چیزی نخوردم و الان گرسنه ام.

I really want to eat because I'm hungry.

من واقعاً می خواهم غذا بخورم زیرا گرسنه هستم.

That would be the normal way

این روش عادی

to describe that feeling in English.

برای توصیف آن احساس به زبان انگلیسی است.

But as I've said, English speakers like to exaggerate.

اما همانطور که گفتم، انگلیسی زبانان دوست دارند اغراق کنند.

So you will often hear people say,

بنابراین اغلب می شنوید که مردم می گویند،

I'm starving to describe the fact that they are hungry.

من گرسنه می شوم تا این واقعیت را توصیف کنم که آنها گرسنه هستند.

They'll say things like let's eat lunch now, I'm starving.

آنها چیزهایی می گویند که بیا الان ناهار بخوریم، من دارم از گرسنگی می میرم.

When's supper, dad?

شام کی هست بابا؟

I'm starving.

من دارم از گرسنگی میمیرم

So instead of saying something simple and normal

بنابراین، انگلیسی زبانان به جای گفتن یک چیز ساده و معمولی

like I'm hungry, English speakers like to exaggerate

مثل من گرسنه هستم، دوست دارند اغراق کنند

and they'll say I'm starving.

و می گویند من از گرسنگی می میرم.

When you're thirsty, though,

اما وقتی تشنه هستید،

you might say I'm dying of thirst.

ممکن است بگویید من دارم از تشنگی می میرم.

When you've been outside working on a hot day

وقتی در یک روز گرم بیرون کار می کنید

and you just really want a drink of water.

و واقعاً می خواهید آب بنوشید.

Instead of saying, I'm thirsty,

به جای اینکه بگویم تشنه ام،

I'm going to go have a drink of water.

می روم آب بخورم.

You might say, I'm dying of thirst,

شاید بگویید از تشنگی میمیرم،

I'm going to go have a drink of water.

میروم آب بخورم.

Now, of course, you're not actually dying.

حالا، البته، شما واقعاً نمی‌میرید.

You're just exaggerating,

شما فقط اغراق می کنید، گفتن

it's kind of a silly way to say it in a sense,

آن به نوعی روش احمقانه ای است ،

but often you'll hear an English speaker say that

اما اغلب می شنوید که یک انگلیسی زبان می گوید

they'll say, hey, let's stop working for a bit.

که می گوید، هی، بیایید کمی کار را متوقف کنیم.

Let's have a drink because I'm dying of thirst.

بیا مشروب بخوریم که دارم از تشنگی میمیرم.

So one of the joys of being human

پس یکی از لذت های انسان بودن

is that sometimes you need to wait.

این است که گاهی باید صبر کرد.

Maybe you need to wait in line at the grocery store.

شاید لازم باشد در صف فروشگاه مواد غذایی منتظر بمانید.

Maybe you need to wait in the waiting room

شاید لازم باشد در اتاق انتظار

at the doctor's office.

در مطب پزشک منتظر بمانید.

Sometimes you need to wait

گاهی اوقات لازم است منتظر بمانید

and then afterwards you might say to someone,

و سپس ممکن است به کسی بگویید

it took a long time or it took 10 minutes

، زمان زیادی طول کشید یا 10 دقیقه طول

before I could check out at the grocery store.

کشید تا بتوانم از خواربار فروشی کالا را چک کنم.

But, of course, if you wanted to exaggerate

اما، البته، اگر می خواستید اغراق

you would use the word forever.

کنید، برای همیشه از این کلمه استفاده می کنید.

You would say, I went to the doctor's office

می گویید، رفتم مطب دکتر

and I waited forever in the waiting room.

و برای همیشه در اتاق انتظار منتظر ماندم.

Or you might say, I went to the grocery store

یا شاید بگویید، من به خواربارفروشی

and I waited forever in line.

رفتم و برای همیشه در صف منتظر ماندم.

Of course, you didn't actually wait forever.

البته، شما واقعاً برای همیشه منتظر نبودید.

If you had waited forever,

اگر برای همیشه منتظر

you would still be in that line

بودید، همچنان در آن صف بودید،

because forever never actually ends.

زیرا ابد هرگز در واقع پایان نمی‌پذیرد.

But if you wanted to express yourself

اما اگر می خواستی خودت را بیان کنی

and emphasize just how long you waited,

و تاکید کنی که چقدر صبر

you would say I waited forever.

کردی، می گفتی برای همیشه منتظر بودم.

So there are times in life

بنابراین زمان هایی در زندگی وجود دارد

when you really want to do something,

که واقعاً می خواهید کاری انجام دهید،

maybe you've worked for months on end

شاید ماه ها متوالی کار

and you really want to go on a holiday.

کرده اید و واقعاً می خواهید به تعطیلات بروید.

You would say, I want to go on a holiday

میگفتی میخوام برم تعطیلات

or if you wanted to exaggerate, you would say,

یا اگه میخواستی اغراق کنی

I'm dying to go on a holiday.

میگفتی دارم میمیرم برم تعطیلات.

You're not actually dying,

شما واقعاً در حال مرگ نیستید،

but for some reason as English speakers,

اما به دلایلی به عنوان انگلیسی زبانان،

we like to use that word to talk about things

ما دوست داریم از این کلمه برای صحبت در مورد چیزهایی استفاده

we really want to do.

کنیم که واقعاً می خواهیم انجام دهیم.

I'm dying to go on a holiday,

دارم میمیرم تعطیلات برم،

I'm dying to have a day off.

دارم میمیرم که یه روز مرخصی داشته باشم.

It just means that you really, really want something.

این فقط به این معنی است که شما واقعاً، واقعاً چیزی را می خواهید.

I'm dying to get this video done

من دارم میمیرم که این ویدیو رو انجام

because it's really hot out here and I'm melting.

بدم چون اینجا واقعا گرمه و دارم ذوب میشم.

So there I've used two different phrases

بنابراین در آنجا از دو عبارت مختلف استفاده

where I've exaggerated at the same time.

کرده‌ام که در آن‌ها اغراق کرده‌ام.

When you describe someone who's old,

وقتی کسی را توصیف می کنید که پیر است

you might say they're old.

، ممکن است بگویید که پیر است.

Maybe you use that phrase to describe me.

شاید شما از این عبارت برای توصیف من استفاده کنید.

You might say Bob the Canadian is old,

ممکن است بگویید باب کانادایی پیر است،

but if you wanted to exaggerate a bit,

اما اگر بخواهید کمی اغراق کنید،

you would say Bob the Canadian is as old as the hills.

می‌گویید باب کانادایی به اندازه تپه‌ها قدمت دارد.

This is a phrase that it's a bit of an older phrase,

این یک عبارت است که یک عبارت قدیمی تر

the phrase itself is old as the hills, I guess.

است، حدس می زنم که خود این عبارت به اندازه تپه ها قدیمی است.

But it's a phrase we use to describe someone

اما این عبارتی است که ما برای توصیف شخصی

who's really, really old.

که واقعاً واقعاً پیر است استفاده می کنیم.

You might say, ah, that guy's old as the hills

ممکن است بگویید، آه، آن مرد به اندازه تپه ها پیر است، به این

meaning that they're almost as old as the earth itself.

معنی که آنها تقریباً به اندازه خود زمین هستند.

You can use this to describe things as well.

می توانید از این برای توصیف موارد نیز استفاده کنید.

You could say, oh, I need to buy a new car

می توانید بگویید، اوه، من باید یک ماشین جدید بخرم،

because my old car it's as old as the hills,

زیرا ماشین قدیمی من به اندازه تپه ها قدیمی است،

basically meaning that it's really, really old.

اساساً به این معنی است که واقعاً، واقعا قدیمی است.

So when I woke up this morning

بنابراین وقتی امروز صبح از خواب بیدار

I realized I had a lot of things to do today.

شدم متوجه شدم که امروز کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.

I could count the number of things

می‌توانستم تعداد کارها را بشمارم

and I could say I have seven things to do today

و می‌توانم بگویم که امروز هفت کار برای انجام دادن

or I have 14 things to do today.

دارم یا ۱۴ کار برای انجام امروز.

But in English we like to exaggerate sometimes

اما در انگلیسی ما دوست داریم گاهی اوقات

when we're talking about the number of things.

وقتی در مورد تعداد چیزها صحبت می کنیم اغراق کنیم .

So I could say I have a million things to do today,

بنابراین می توانم بگویم که امروز میلیون ها کار برای انجام دادن

I could even say I have a zillion things to do.

دارم، حتی می توانم بگویم که هزاران کار برای انجام دادن دارم.

By the way, million is a real number.

به هر حال، میلیون یک عدد واقعی است.

Zillion is just a word we use to mean a lot of things.

Zillion فقط کلمه ای است که ما برای معنی بسیاری از چیزها استفاده می کنیم.

When I went to the grocery store the other day

وقتی روز پیش به خواربارفروشی رفتم

there were a million people in the store,

، یک میلیون نفر در مغازه بودند،

I had to wait forever in line.

مجبور شدم برای همیشه در صف منتظر بمانم.

There, I just used two exaggerations again.

در آنجا من فقط از دو اغراق دوباره استفاده کردم.

So sometimes when you're counting things

بنابراین گاهی اوقات وقتی شما به

instead of being precise, we just exaggerate.

جای دقیق بودن چیزها را می شمردید ، فقط اغراق می کنیم.

And we'll just say, I have a million things to do

و ما فقط می گوییم، من میلیون ها کار برای انجام دادن

or I have a zillion things to do.

دارم یا هزاران کار برای انجام دادن.

Lucky for me,

از شانس من،

I'm almost done all of the things I have to do today.

من تقریباً تمام کارهایی را که امروز باید انجام دهم، انجام داده ام.

So I don't have a zillion things to do anymore.

بنابراین من دیگر هزار کار برای انجام دادن ندارم.

Well, thank you so much for watching this English lesson

خوب، خیلی ممنونم که این درس انگلیسی را تماشا کردید،

where I hope you learned some common phrases

جایی که امیدوارم عبارات رایجی را یاد گرفته باشید

that English speakers use

که انگلیسی زبانان

when they want to exaggerate a little bit

وقتی می خواهند کمی اغراق

when they're talking about different things.

کنند وقتی در مورد چیزهای مختلف صحبت می کنند استفاده می کنند.

Remember if this is your first time here,

به خاطر داشته باشید که اگر اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button over there

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید

and gimme a thumbs up

و

if this video helped you learn

اگر این ویدیو به شما کمک کرد

just a little bit more English

تا کمی بیشتر انگلیسی یاد بگیرید

and I'll see you next week with another English lesson.

و هفته آینده با یک درس انگلیسی دیگر شما را می بینم. .

Bye.

خدا حافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)