Let's Learn English! Topic: Buying and Selling Used Items! 📚📻📺 (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson. Today's topic

سلام و به این درس انگلیسی خوش آمدید. موضوع

is buying and selling used items. And you may wonder how I

امروز خرید و فروش اقلام دست دوم است. و ممکن است تعجب کنید که من چگونه

come up with these topics. Well sometimes they're related to my

به این موضوعات رسیدم. خوب گاهی اوقات آنها به زندگی من مربوط می

life. Currently I'm in the process of selling some used

شوند. در حال حاضر در حال فروش چند

items. Used farm equipment actually. And so as I went

اقلام مستعمل هستم. در واقع از تجهیزات مزرعه استفاده شده است . و بنابراین همانطور که

through my week I thought this would make a great English

هفته خود را پشت سر گذاشتم، فکر کردم که این یک درس انگلیسی عالی

lesson. Sometimes it's nice to buy things that are brand new.

خواهد بود. گاهی خریدن چیزهایی که کاملاً نو هستند خوب است.

Sometimes it's nice to buy things at a store or at a car

گاهی اوقات خوب است که چیزهایی را از یک فروشگاه یا از یک

dealership. But if you want to save money it can be just as

نمایندگی خودرو بخرید. اما اگر می‌خواهید در پول خود صرفه‌جویی کنید،

enjoyable if not more enjoyable to buy things used. I'm sure in

خرید چیزهای دست دوم لذت‌بخش‌تر خواهد بود. من مطمئن هستم که در

your country there are various ways to find used items. Things

کشور شما راه های مختلفی برای یافتن اقلام مستعمل وجود دارد. چیزهایی

that other people bought new and they are now selling after

که دیگران جدید خریدند و بعد

using them for a while. So welcome once again to this

از مدتی استفاده از آنها اکنون می فروشند. پس بار دیگر به این

English lesson about buying and selling used items. I think you

درس انگلیسی در مورد خرید و فروش اقلام دست دوم خوش آمدید. فکر می

will really really enjoy it. So There is a person called a

کنم واقعاً از آن لذت خواهید برد. بنابراین شخصی به نام

buyer and there is a person called a seller and I know this

خریدار و شخصی به نام فروشنده وجود دارد و من می دانم که

is basic English vocabulary but I wanted to start the lesson by

این واژگان پایه انگلیسی است اما می خواستم درس را با

explaining this. If you don't have a car and you have money,

توضیح این موضوع شروع کنم. اگه ماشین نداری و پول

you would say I want to buy a car. If you have a car and you

داری میگی میخوام ماشین بخرم . اگر ماشین دارید و

don't really need it anymore or maybe you want to buy a

دیگر واقعاً به آن نیاز ندارید یا شاید بخواهید

different car, you would say I want to sell my car. The person

ماشین دیگری بخرید، می‌گویید می‌خواهم ماشینم را بفروشم. به فردی

who is looking for a car, the person who wants to buy a car

که به دنبال ماشین می گردد، به شخصی که می خواهد ماشین بخرد

is called a buyer. The person who wants to sell their car is

، خریدار می گویند. به شخصی که می خواهد ماشین خود را بفروشد

called the seller. So, in the world of used items, you have

فروشنده می گویند. بنابراین، در دنیای اقلام مستعمل، شما

buyers and you have sellers and buyers and sellers find each

خریداران دارید و فروشنده‌هایی دارید و خریداران و فروشندگان یکدیگر را

other through a variety of ways and I'll talk about those a bit

از راه‌های مختلف پیدا می‌کنند و من در مورد آن‌ها کمی

later in the lesson but let me just recap for a second, what

بعد در درس صحبت می‌کنم، اما اجازه دهید برای چند ثانیه خلاصه کنم.

do I mean by used items? I mentioned it a little earlier

منظور من از موارد استفاده شده چیست؟ من کمی قبلتر

in my introduction, a used item is something that isn't new

در مقدمه خود به آن اشاره کردم، یک مورد استفاده شده چیزی است که

anymore. Let's say that I buy a guitar brand new. If I sell

دیگر جدید نیست. فرض کنید من یک گیتار کاملا نو می خرم. اگر

that guitar a year later we would say it is a used guitar.

یک سال بعد آن گیتار را بفروشم ، می گوییم که یک گیتار دست دوم است.

It's not new anymore. It's now used. So this lesson will be

این دیگر جدید نیست. اکنون استفاده شده است. بنابراین این درس

about buyers and sellers of used items. So I won't be

در مورد خریداران و فروشندگان اقلام مستعمل خواهد بود. بنابراین من

talking about stores or any of the places where you buy brand

در مورد فروشگاه ها یا مکان هایی که شما

new things. But I'll be talking about used. When you want

چیزهای کاملاً جدید می خرید صحبت نمی کنم. اما من در مورد استفاده شده صحبت خواهم کرد. وقتی

something we say that you are looking for something. You

چیزی می‌خواهی می‌گوییم دنبال چیزی می‌گردی. می

could say my brother is looking for a used car. My brother is

توان گفت برادر من به دنبال یک ماشین دست دوم است. برادر من به

looking for a used guitar. So if you know someone who wants

دنبال یک گیتار دست دوم است. بنابراین اگر کسی را می شناسید که می خواهد

to buy something we use the verb phrase to look for to talk

چیزی بخرد، از عبارت فعل برای صحبت

about that action. Right now I am looking for another mower.

در مورد آن عمل استفاده می کنیم. در حال حاضر به دنبال ماشین چمن زنی دیگر هستم.

So I want to buy one. So anyone who wants to buy something we

بنابراین من می خواهم یکی بخرم. بنابراین هر کسی که می خواهد چیزی بخرد ما

would say that they are looking for that item. They're not

می گوییم که به دنبال آن کالا است. آنها به

searching for it. It's not like they lost it and they're going

دنبال آن نیستند. اینطور نیست که آنها آن را گم کرده باشند و

to look for it because we use that verb then as well. If I

به دنبال آن بگردند زیرا ما از آن فعل نیز استفاده می کنیم. اگر

lose my keys then I look for my keys. But if I want to buy a

کلیدهایم را گم کنم، دنبال کلیدهایم می گردم . اما اگر بخواهم

used guitar, you would say, oh, Bob's looking for a used

یک گیتار دست دوم بخرم، شما می گویید، اوه، باب به دنبال یک

guitar. Oh, are you selling your guitar? Bob's looking for

گیتار دست دوم است. اوه، گیتارتو میفروشی؟ باب به دنبال

a used guitar. Listing or posting. So I mentioned that

یک گیتار دست دوم است. فهرست کردن یا ارسال کردن. بنابراین اشاره کردم که

there are a variety of ways that buyers and sellers find

راه های مختلفی وجود دارد که خریداران و فروشندگان

each other. One of the ways is when the seller will put a

یکدیگر را پیدا می کنند. یکی از راه ها زمانی است که فروشنده یک

listing or posting on a website. This has become this

لیست یا پست را در یک وب سایت قرار می دهد.

has become the most common way for buyers and sellers to meet

این تبدیل به رایج‌ترین راه برای خریداران و فروشندگان برای ملاقات

for buyers to find out what people are selling. It used to

خریداران شده است تا بفهمند مردم چه چیزی می‌فروشند.

be things like a classified ad in a newspaper or people would

قبلاً چیزهایی مانند آگهی طبقه‌بندی شده در روزنامه بود یا

put posters up around town you know car for sale. But now

مردم پوسترهایی را در اطراف شهر که می‌شناسید برای فروش خودرو نصب می‌کردند. اما اکنون

people will instead put a listing or a posting on the

مردم به جای آن یک لیست یا یک پست در

internet. I have a few pieces of farm equipment for sale so I

اینترنت قرار می دهند. من چند قطعه از تجهیزات کشاورزی برای فروش دارم، بنابراین

have listed them on the internet. I have a listing

آنها را در اینترنت لیست کرده ام . من فهرستی دارم

where people can find the items I have for sale. And the places

که در آن افراد می توانند اقلامی را که برای فروش دارم پیدا کنند. و به خصوص مکان

in North America particularly oops sorry my bad. Particularly

های آمریکای شمالی متاسفم. به خصوص

in my area is to use some called Kajiji. This is a very

در منطقه من استفاده از برخی به نام Kajiji است. این یک

Canadian website. I think many countries have the same thing.

وب سایت کاملا کانادایی است. من فکر می کنم بسیاری از کشورها همین موضوع را دارند.

I know in France it's I think Freddie Wolfe is mentioning

من می دانم که در فرانسه فکر می کنم فردی ولف

that in the chat The Good Corner Le Bonque. In Canada we

در گفتگوی The Good Corner Le Bonque به آن اشاره می کند. در کانادا ما

use Kijiji but we also use Facebook Marketplace. I think

از Kijiji استفاده می کنیم اما از Facebook Marketplace نیز استفاده می کنیم . من فکر می کنم

in the United States they use Craigslist and eBay a little

در ایالات متحده از Craigslist و eBay

bit more. All of these are websites where you can post or

کمی بیشتر استفاده می کنند. همه اینها وب سایت هایی هستند که می توانید در آنها پست کنید یا

you can list what you have for sale. So you'll see some

آنچه را که برای فروش دارید فهرست کنید . بنابراین برخی از

postings here for computers. You'll see some listings here

پست‌ها را برای رایانه‌ها در اینجا خواهید دید. در اینجا لیست هایی را

for computers. Uh let's see here. If you want to sell

برای رایانه ها خواهید دید. اوه بیایید اینجا را ببینیم اگر می خواهید

something the old fashioned way. You might go and buy a for

چیزی را به روش قدیمی بفروشید . ممکن است بروید و یک

sale sign. So this is a sign that you can buy at almost any

تابلوی فروش بخرید. بنابراین این نشانه ای است که تقریباً در هر فروشگاهی در کانادا می توانید خرید کنید

store in Canada and it's it's literally called a for sale

و به معنای واقعی کلمه علامت فروش نامیده می شود

sign. If you walked in you can say where are the for sale

. اگر وارد شدید می توانید بگویید تابلوهای فروش کجا هستند

signs? I need to sell my motorcycle. And then you put

؟ من باید موتور سیکلتم را بفروشم . و

the item you have for sale close to a street in front of

سپس کالایی را که برای فروش دارید نزدیک خیابانی جلوی

your house and you put the for sale sign on it so that people

خانه خود قرار می دهید و تابلوی فروش را روی آن می گذارید تا مردم

know that that item is for sale I don't have a for sale sign on

بدانند که آن کالا برای فروش است من تابلوی فروش روی تجهیزات ندارم.

the equipment I have for sale but maybe I should do that I

من برای فروش دارم اما شاید باید این کار را انجام دهم که

should go get a for sale sign today and put one of the pieces

باید امروز بروم یک تابلوی فروش بگیرم و یکی

of equipment close to the road so we use this verb structure

از وسایل را نزدیک جاده بگذارم بنابراین

when we talk about selling something we say that you're

وقتی در مورد فروش چیزی صحبت می کنیم از این ساختار فعل استفاده می کنیم و می گوییم داری می روی.

going to put it up for sale I don't need my motorcycle

برای فروش

anymore I'm going to put it up for sale I don't need my

دیگر به موتور سیکلتم نیازی ندارم می خواهم آن را برای فروش بگذارم

bicycle anymore I'm going to put it up for sale or you can

دیگر به دوچرخه ام نیازی ندارم می خواهم آن را برای فروش بگذارم یا حتی می توانید

even shorten it and say yeah my bike's up for sale right now.

آن را کوتاه کنید و بگویید بله دوچرخه من در حال حاضر برای فروش است.

So basically that means that you most likely have put a for

بنابراین اساساً به این معنی است که شما به احتمال زیاد یک

sale sign on it. But you certainly are eager to sell it.

علامت فروش روی آن قرار داده اید. اما مطمئناً مشتاق فروش آن هستید.

You hope that someone will buy it from you. And let's talk

شما امیدوارید که کسی آن را از شما بخرد. و اجازه دهید در

about some of the other unique terms. When you have a listing

مورد برخی از اصطلاحات منحصر به فرد دیگر صحبت کنیم. هنگامی که یک لیست

you usually put an asking price. An asking price is kind

دارید، معمولاً قیمت درخواستی را تعیین می کنید . قیمت درخواستی

of the starting point for what you will pay. The asking price

نوعی نقطه شروع برای چیزی است که می پردازید. قیمت درخواستی

for this drill is $10. The person has said that they want

این دریل 10 دلار است. شخص گفته است که

$10 for it. But here's something very interesting

برای آن 10 دلار می خواهد. اما در اینجا چیزی بسیار جالب

about buying and selling used items. In Canada when you buy

در مورد خرید و فروش اقلام دست دوم وجود دارد. در کانادا وقتی

something in a store the price on the item is what you pay.

چیزی را از فروشگاه می‌خرید، قیمت آن چیزی است که می‌پردازید.

You can't ask to pay lower or negotiate a better price. In a

شما نمی توانید درخواست کنید که هزینه کمتری بپردازید یا در مورد قیمت بهتر مذاکره کنید. در یک

store, you pay the sticker price. You pay the price that

فروشگاه، شما قیمت برچسب را پرداخت می کنید . شما قیمتی

it is that is on the item but when you buy and sell used

را که روی کالا هست می پردازید اما هنگام خرید و فروش

items, the price is negotiable. So, this person I could call

اقلام مستعمل، قیمت قابل مذاکره است. بنابراین، این شخصی که می توانستم تماس بگیرم

and say, I see you're asking $10, will you take $8? If

و بگویم، می بینم که 10 دلار می خواهی، آیا 8 دلار می گیری؟ اگر

someone is selling a car and the asking price is $5 thousand

کسی ماشین می فروشد و قیمت درخواستی آن 5 هزار

dollars, you could call and say, hey, I see you're asking

دلار است، می توانید تماس بگیرید و بگویید هی، می بینم 5000 دلار می پرسید آیا 4

$5000 will you take 4thousand500 or will you take

هزار و 500 می گیرید یا

4500? So the asking price is kind of the starting point for

4500؟ بنابراین قیمت درخواستی نوعی نقطه شروع برای

that particular sale. Sometimes people will not put a price on.

آن فروش خاص است. گاهی اوقات مردم قیمت گذاری نمی کنند.

They'll just say price negotiable. So if I put my

فقط میگن قیمت قابل مذاکره بنابراین اگر دوچرخه ام را

bicycle at the road and I put a for sale sign on it and I said

در جاده بگذارم و روی آن تابلوی فروش بگذارم و بگویم

price negotiable. It means someone can just come and say

قیمت قابل مذاکره است. یعنی یک نفر می تواند بیاید و بگوید

I'll give you $10 for that bike or I'll give you $50 for that

من برای آن دوچرخه به شما 10 دلار می دهم یا برای آن دوچرخه به شما 50 دلار می دهم

bike. And it means that I just want some money for it. But we

. و این بدان معنی است که من فقط مقداری پول برای آن می خواهم. اما ما

can hawk and figure out what price is appropriate. At the

می‌توانیم بسنجیم و بفهمیم که چه قیمتی مناسب است. در

same time we have a phrase called make an offer. Sometimes

عین حال عبارتی داریم به نام پیشنهاد کن. گاهی اوقات

people will sell something and instead of saying the drill for

مردم چیزی را می‌فروشند و به جای اینکه بگویند مته برای

example was $10 it the person could have just said drill for

مثال 10 دلار است، فرد می‌تواند بگوید مته

sale make an offer. And basically what they're saying

برای فروش پیشنهاد می‌دهد. و اساساً چیزی که آنها می گویند

is I'm not sure what this is worth. Tell me what you think

این است که من مطمئن نیستم این ارزش چیست. به من بگو چه فکر می

you would be willing to pay for it and we can negotiate. So

کنی که حاضری برای آن پول بپردازی و ما می توانیم مذاکره کنیم.

make an offer is a common phrase in those situations.

بنابراین پیشنهاد دادن یک عبارت رایج در آن مواقع است.

When you sell a used item you usually want to talk about the

هنگامی که یک کالای استفاده شده را می فروشید، معمولاً می خواهید در مورد

condition that it is in. And there are a number of ways to

شرایطی که در آن قرار دارد صحبت کنید. و روش های مختلفی برای

describe the condition of something. Um this is a farm

توصیف وضعیت یک چیز وجود دارد. ام، این یک

piece of farm equipment called a plow. This is actually the

قطعه از تجهیزات مزرعه ای است که به آن گاوآهن می گویند. این در واقع

plow I'm selling. And if someone was to say hey Bob I'm

گاوآهنی است که من می فروشم. و اگر کسی بخواهد بگوید هی باب من

interested in buying your plow. What condition is it in? I

علاقه مند به خرید گاوآهن شما هستم. در چه شرایطی است؟ من

would say well it's in good condition. It's a little bit

می گویم خوب در شرایط خوبی است. کمی

rusty. It's actually really rusty. And there are a few

زنگ زده است. در واقع واقعا زنگ زده است. و

things wrong with it and but other than that it's in pretty

چند ایراد در آن وجود دارد، اما به غیر از آن، وضعیت بسیار

good shape. So it's anytime you describe the state or what the

خوبی دارد. بنابراین هر زمانی که وضعیت یا

item looks like. This plow I would say is in good condition

ظاهر مورد را توصیف می کنید. این گاوآهن می توانم بگویم وضعیت خوبی دارد

but it needs a little bit of work. So when you buy a car or

اما نیاز به کمی کار دارد. بنابراین وقتی ماشینی می‌خرید یا ماشینی را

when you sell a car someone might say well what condition

می‌فروشید، ممکن است کسی بگوید خوب در چه شرایطی

is it in? And you could say oh it's in excellent condition. I

است؟ و می توانید بگویید اوه در شرایط عالی است.

just had an oil change. Um it really good gas mileage. Um

تازه روغن عوض کردم اوم مسافت پیموده شده بنزین خیلی خوبه اوم

there's no rust on the car you would describe what the car

، هیچ زنگ زدگی روی ماشین وجود ندارد، شما می توانید توضیح دهید که ماشین

looks like and how it operates. So used we just used the word

چگونه به نظر می رسد و چگونه کار می کند. بنابراین از کلمه

used to talk about anything that isn't new. If you buy a

استفاده شده برای صحبت در مورد هر چیزی که جدید نیست استفاده کردیم. اگر

car and drive it home that car is now used. For a while you

ماشینی بخرید و آن را به خانه برانید، آن ماشین اکنون استفاده شده است. برای مدتی

will call it your new car. But in reality if you wanted to

آن را ماشین جدید خود می نامید. اما در واقع اگر می خواستید

sell it you would say that it is used. You can see here there

آن را بفروشید، می گفتید که استفاده شده است. در اینجا می توانید ببینید

is a used computer for sale. That means that someone bought

که یک کامپیوتر دست دوم برای فروش وجود دارد. یعنی کسی

this new but now it is being sold again. That's a good price

این جدید را خریده اما الان دوباره فروخته می شود. اتفاقاً قیمت خوبی است

By the way. I'm not sure what computer it is but $50 for a

. من مطمئن نیستم که چه کامپیوتری است، اما 50 دلار برای یک

computer sounds pretty good to me. Of course it is used. It

کامپیوتر برای من بسیار خوب به نظر می رسد. البته استفاده میشه

might be four years old. It might be five years old. We

شاید چهار سالش باشه شاید پنج سالش باشه ما

also use the term second hand. Now for me when I talk about

همچنین از اصطلاح دست دوم استفاده می کنیم. اکنون برای من وقتی در مورد

something that's second hand I almost always talk about

چیزی که دست دوم است صحبت می کنم تقریباً همیشه در مورد

clothing or furniture. When I talk about vehicles like

لباس یا مبلمان صحبت می کنم. وقتی در مورد وسایل نقلیه ای مانند

motorcycles or cars I use the word used when I talk about

موتورسیکلت یا اتومبیل صحبت می کنم، از کلمه ای استفاده می کنم که در

computers used it's a U Used computer. But we don't use used

مورد رایانه های مورد استفاده صحبت می کنم . اما

when we talk about clothes. We usually say second hand. I

وقتی در مورد لباس صحبت می کنیم از کارکرده استفاده نمی کنیم. معمولا می گوییم دست دوم.

bought some second hand clothes. Um although we do say

چندتا لباس دست دوم خریدم اما ما می

used clothing store or thrift store. I'll talk about that in

گوییم فروشگاه پوشاک دست دوم یا فروشگاه دست دوم. من در مورد آن کمی صحبت خواهم کرد

a bit. But generally used is for machines and items. And

. اما به طور کلی برای ماشین آلات و اقلام استفاده می شود. و

second hand is more for things like oh it's a second hand

دست دوم بیشتر برای چیزهایی مانند آه این یک کاناپه دست دوم است

couch. It's a used couch. They're kind of interchangeable

. کاناپه استفاده شده است حدس می زنم آنها به نوعی قابل تعویض هستند

I guess. I'm changing my mind on this one. But second hand is

. دارم نظرم رو در مورد این یکی عوض میکنم اما دست دوم

definitely another way to describe something that isn't

قطعا راه دیگری برای توصیف چیزی است که

new. So a few more ways to describe the condition of

جدید نیست. بنابراین چند راه دیگر برای توصیف وضعیت

something. So you could say something is like new or as

چیزی. بنابراین می توانید بگویید چیزی شبیه جدید است یا به

good as new. You can see in this ad here someone is selling

خوبی جدید است. می توانید در این آگهی اینجا ببینید که شخصی در حال

a watch and it says right here like new Samsung Galaxy watch.

فروش ساعت است و دقیقاً اینجا می گوید مانند ساعت جدید سامسونگ گلکسی.

So open box simply means that the box has been opened. That

بنابراین open box به سادگی به این معنی است که جعبه باز شده است.

someone probably actually used this watch at some point. But

که احتمالاً یک نفر واقعاً در مقطعی از این ساعت استفاده کرده است. اما

there's no scratches on it. Maybe they wore it once or

هیچ خط و خش روی آن نیست. شاید یکی

twice. And the watch Still looks like how it would look if

دوبار پوشیدند. و ساعت Still به نظر می رسد که اگر تازه آن را بخرید چگونه به نظر می رسد

you just bought it. So you would describe it as saying

. بنابراین شما آن را به

like new or as good as new. It's nice to buy things that

عنوان جدید یا به خوبی جدید توصیف می کنید. خوب است چیزهایی بخرید

are used that are like new or as good as new. We also have

که استفاده می شوند مانند نو یا به اندازه نو هستند. ما نیز

this way of describing it. You could say brand new never been

این روش را برای توصیف آن داریم. می توان گفت کاملا نو هرگز

used or still in the box. This would mean something that

استفاده نشده یا هنوز در جعبه است. این به معنای چیزی است که

someone bought and they never actually used it. So maybe you

شخصی خریده و هرگز از آن استفاده نکرده است. بنابراین ممکن است

buy a camera and you took it home and you opened the box and

شما یک دوربین بخرید و آن را به خانه بردید و جعبه را باز کردید و

looked at it and you never actually used it. You would

به آن نگاه کردید و در واقع هرگز از آن استفاده نکردید. شما می توانید

describe it as saying brand new or never been used or it's very

آن را به این صورت توصیف کنید که کاملاً نو است یا هرگز استفاده نشده است یا بسیار

common to say still in the box. Which means that you never

رایج است که بگویید هنوز در جعبه است. این بدان معناست که شما

really actually used it. So you can see in this ad here this

واقعاً هرگز از آن استفاده نکردید. بنابراین می‌توانید در این آگهی اینجا این

person selling I think another computer brand new still in the

شخص را ببینید که فکر می‌کنم یک کامپیوتر دیگر با نام تجاری جدید هنوز در

box. So basically they're saying hey I bought this but I

جعبه است. بنابراین اساساً آنها می گویند هی من این را خریدم اما

never used it at all. You have to trust the person to be

هرگز از آن استفاده نکردم. شما باید به آن شخص اعتماد کنید

telling the truth in that situation. Now we also have a

که در آن موقعیت حقیقت را می گوید . در حال حاضر ما همچنین یک

little phrase as is in Canada and in the United States when

عبارت کوچک داریم که در کانادا و ایالات متحده وجود دارد، وقتی

you buy something and it says as is it might not even work.

چیزی می‌خرید و می‌گوید همانطور که هست ممکن است حتی کار نکند.

So if you were to see a car for sale and it says as is it

بنابراین اگر بخواهید خودرویی را برای فروش ببینید و بگوید همانطور که

usually means there's something wrong with it. They'll usually

معمولاً هست به این معنی است که مشکلی در آن وجود دارد. آنها معمولاً

tell you they'll say hey we're selling this car as is it has a

به شما می گویند که هی ما این ماشین

funny sound when you hit the brakes. Or we're selling this

را می فروشیم همانطور که وقتی ترمز می زنید صدای خنده داری دارد . یا ما این

car as is. It has a dent in the side. We're selling this

ماشین را همانطور که هست می فروشیم. در پهلوی آن فرورفتگی دارد. ما این

computer as is. It turns on but it shuts off after 10 minutes.

کامپیوتر را همانطور که هست می فروشیم. روشن می شود اما بعد از 10 دقیقه خاموش می شود.

So when you buy something as is. You know there's something

بنابراین وقتی چیزی را همانطور که هست می‌خرید. میدونی یه چیزی

wrong with it. You know there's a problem. They'll usually tell

ایراد داره میدونی یه مشکلی هست آنها معمولاً به

you what they think it is. But it's just a way of saying hey

شما می گویند که آنها چه فکر می کنند. اما این فقط راهی است برای گفتن سلام

this is used and it's a little bit broken but you might be

این استفاده شده است و کمی خراب است اما ممکن است

able to fix it. Uh which spring me to another phrase we have

بتوانید آن را تعمیر کنید. اوه که من را به یک عبارت دیگر می رسانم

the phrase needs some TLC. When you sell something and you say

که عبارت به مقداری TLC نیاز دارد. وقتی چیزی را می‌فروشید و می‌گویید

needs some TLC TLC stands for tender loving care usually what

نیاز به مقداری TLC دارد TLC مخفف مراقبت دوست‌داشتنی است که معمولاً به

this means is it's not broken but it might not look great or

این معنی است که خراب نیست اما ممکن است عالی به نظر نرسد

there might be a couple things wrong with it. If you bought

یا ممکن است چند مشکل در آن وجود داشته باشد. اگر

this tractor and if it said needs some TLC what that means

این تراکتور را خریده اید و اگر گفته شده به مقداری TLC

is it needs to be painted it may be an oil change. Maybe

نیاز دارد، به این معنی است که باید رنگ شود، ممکن است تعویض روغن باشد.

there's a couple small things that need to be fixed. You

شاید چند مورد کوچک وجود داشته باشد که باید اصلاح شود. شما

would simply say needs some TLC. Needs some tender loving

به سادگی می گویید به مقداری TLC نیاز دارد . به مراقبت محبت آمیز

care. And then we have the condition for parts. So when

نیاز دارد. و بعد شرط قطعات را داریم. بنابراین وقتی

you buy something and it says four parts it really means that

چیزی می‌خرید و چهار قسمت می‌گوید، واقعاً به این معنی است که

this doesn't work but some of the parts are still good. So

این کار نمی‌کند اما برخی از قطعات هنوز خوب هستند. بنابراین

this truck maybe could be for sale. Four parts. You can see

این کامیون ممکن است برای فروش باشد. چهار قسمت. می توانید ببینید

the front end is smashed up. But the doors are still good.

که قسمت جلویی آن شکسته شده است. اما درها هنوز خوب هستند.

It looks like the tires are still good. Even parts of the

به نظر می رسد که لاستیک ها هنوز خوب هستند. حتی قطعات

engine might still be good. So if I had the same truck but I

موتور ممکن است هنوز خوب باشند. بنابراین اگر من همان کامیون را داشتم اما

needed some parts. I might buy this truck to fix my truck

به قطعاتی نیاز داشتم. من ممکن است این کامیون را بخرم تا کامیونم را تعمیر کنم

because this truck would be really really cheap because

زیرا این کامیون واقعاً ارزان خواهد بود زیرا

they're selling it for parts. So when you buy something for

آنها آن را برای قطعات می فروشند. بنابراین وقتی چیزی را برای

parts you're literally buying it because you want the parts

قطعات می‌خرید، به معنای واقعی کلمه آن را می‌خرید زیرا قطعاتی را

that are in it. Whenever you sell something or when you are

که در آن وجود دارد می‌خواهید. هر زمان که چیزی را می‌فروشید یا زمانی که به

looking for something when you're looking to buy something

دنبال چیزی می‌گردید زمانی که به دنبال خرید چیزی هستید

the listing or posting will have a description. The

، فهرست یا پست توضیحی خواهد داشت.

description is just some more information. So here's a couch

توضیحات فقط اطلاعات بیشتری است . بنابراین اینجا یک کاناپه

for sale. The asking price is a 00. And it says comfortable

برای فروش است. قیمت درخواستی 00 است. و می گوید

seven foot couch available for pick up before Friday July 29th

کاناپه هفت پا راحت برای تحویل قبل از جمعه 29 ژوئیه

at noon near Young and Davisville. By the way this is

در ظهر در نزدیکی یانگ و دیویسویل در دسترس است. به هر حال،

an actual ad if you need a couch and you are near Young

اگر به یک کاناپه نیاز دارید و امروز در نزدیکی یانگ

and Davisville today. You could buy this couch. It's a

و دیویسویل هستید، این یک تبلیغ واقعی است. شما می توانید این مبل را بخرید. به نظر یک

beautiful couch it looks like. But yes when you sell something

کاناپه زیباست اما بله، وقتی چیزی را می‌فروشید

there is usually a spot where you can write a small

، معمولاً جایی وجود دارد که می‌توانید

description of it. And then we have when people start to

توضیح مختصری درباره آن بنویسید. و پس از آن ما زمانی را داریم که مردم شروع به

express interest. So let's say I was selling a guitar. We'll

ابراز علاقه می کنند. بنابراین فرض کنید من یک گیتار می فروختم. ما دوباره

use that example again. I would put a listing on Kijiji or

از آن مثال استفاده خواهیم کرد. من یک لیست در Kijiji یا

Craigslist or eBay or Facebook Marketplace or if I was in

Craigslist یا eBay یا Facebook Marketplace یا اگر در فرانسه بودم قرار می دادم

France. Um and then you might get a you might get some

. اوم و سپس ممکن است یک علاقه دریافت کنید

interest. You might get some inquiries. You might get a few

. ممکن است سؤالاتی دریافت کنید . ممکن است چند

nibbles. This is what we would people showing interest. Is

نیش بزنی این همان چیزی است که ما به مردم علاقه نشان می دهیم. آیا

this item still available? Yes okay can I call text you please

این مورد هنوز موجود است؟ بله باشه میتونم با پیامک تماس بگیرم لطفا

give your phone number. By the way that's not proper English.

شماره تلفن خود را بدهید. در ضمن این انگلیسی درست نیست.

It's a it should be please give me your phone number. Or please

این باید باشد لطفا شماره تلفن خود را به من بدهید. یا لطفا

tell me your phone number. Um this if you put a listing

شماره تلفن خود را به من بگویید. اگر لیستی را به صورت

online and noone inquires? That's not a good thing. But

آنلاین قرار دهید و کسی پرس و جو نکند این است؟ این چیز خوبی نیست. اما

usually when you put something online for sale you'll have a

معمولاً وقتی چیزی را به صورت آنلاین برای فروش قرار می‌دهید،

few nibbles. You'll have a few inquiries. You'll have some

چند لقمه خواهید داشت. شما چند پرس و جو خواهید داشت. شما مقداری

interest shown. By the way nibble comes from fishing when

علاقه نشان خواهید داد. به هر حال ، هنگام ماهیگیری، نیبل از ماهیگیری ناشی

you're fishing and sometimes the fish will nibble on the

می شود و گاهی اوقات ماهی طعمه را نیش می زند

bait. So we use the word nibble when talking about buying and

. بنابراین هنگام صحبت در مورد خرید و

selling as well. And let's talk a little bit about to make an

فروش نیز از کلمه nibble استفاده می کنیم. و اجازه دهید کمی در مورد ارائه یک

offer to accept an offer and to make a counter offer. So these

پیشنهاد برای پذیرش یک پیشنهاد و ارائه یک پیشنهاد متقابل صحبت کنیم. بنابراین این

two gentlemen are negotiating a price. So the person says hm

دو آقا در حال مذاکره بر سر قیمت هستند. بنابراین شخص می گوید hm

and then the other person says I'll give you $50 for it. So

و سپس شخص دیگر می گوید من 50 دلار برای آن به شما می دهم.

the person on the left is offering. He's making an offer.

بنابراین فرد سمت چپ در حال ارائه است. داره پیشنهاد میده

He's he said to his wife maybe I'm going to go make an offer

او به همسرش گفته بود شاید من بروم پیشنهادی

on the guitar. I'm going to offer him dollars. So he's

برای گیتار بدهم. من به او دلار پیشنهاد می کنم. بنابراین

making an offer. I'll give you $50 for it. The other guy says

او پیشنهاد می دهد. من برای آن 50 دلار به شما می دهم. مرد دیگر می گوید

hm and then maybe he thinks that's great. He says you've

hm و بعد شاید فکر می کند که عالی است. او می‌گوید تو

got yourself a deal. And the other guy says awesome. Or you

با خودت معامله کرده‌ای. و پسر دیگر می گوید عالی است. یا

could say sounds good or that's great. $50 sounds good. Uh but

می توانید بگویید به نظر خوب است یا عالی است. 50 دلار خوب به نظر می رسد. اوه، اما

you could also counteroffer. So he says I'll give you $50 for

شما همچنین می توانید پیشنهاد متقابل بدهید. بنابراین او می گوید من 50 دلار برای آن به شما می

it. And the other guy says how about $60. Maybe the asking

دهم. و آن مرد دیگر می گوید حدود 60 دلار. شاید

price is $70. The first person I'll give you $50 for it he

قیمت درخواستی 70 دلار باشد. اولین نفری که برای آن 50 دلار به شما می دهم،

makes an offer and the other guy makes a counter offer how

او یک پیشنهاد می دهد و شخص دیگر یک پیشنهاد متقابل ارائه می دهد که

about $60 and maybe they'll meet somewhere in the middle so

حدود 60 دلار است و شاید جایی در وسط یکدیگر را ملاقات کنند

to make an offer means to say I will pay you this much for your

بنابراین پیشنهاد دادن به این معنی است که بگویم این مبلغ را به شما می دهم. برای اینکه

item to accept an offer would be to say that amount sounds

کالای شما یک پیشنهاد را بپذیرد این است که بگوییم این مقدار خوب به نظر می رسد

good I'll take it the item is yours or a counteroffer would

من آن را قبول می کنم کالا مال شما است یا پیشنهاد متقابل این

be to kind of negotiate the price Um we have another little

است که به نوعی روی قیمت

phrase when something is for sale and it's the phrase OBO

مذاکره کنید. OBO

which stands for or best offer. If I was selling to think of

که مخفف یا بهترین پیشنهاد است. اگر می‌فروختم تا به

something else to sell, I've I've been I'm selling a couch

چیز دیگری برای فروش فکر کنم، تا به حال بوده‌ام، مبل می‌فروشم

and if I said $500 or best offer, it means that I'm asking

و اگر گفتم 500 دلار یا بهترین پیشنهاد، به این معنی است که

for $500 but I'm willing to negotiate quite a bit and if I

من 500 دلار می‌خواهم اما حاضر به مذاکره هستم. خیلی کم است و اگر

get a number of offers, if someone says, I'll give you

تعدادی پیشنهاد دریافت کنم ، اگر کسی بگوید

400, I'll give you four 20, I'll give you three80, then

400 به شما می دهم، چهار تا 20 می دهم، به شما 380 می دهم،

after a few days I'll call the person who offered four 20 and

بعد از چند روز به فردی که چهار 20 پیشنهاد داد و

say look you're the best offer so it's yours if you want it.

بگو ببین بهترین پیشنهاد هستی پس اگر می‌خواهی مال توست.

So usually when someone says or best offer it means they're

بنابراین معمولاً وقتی کسی می‌گوید یا بهترین پیشنهاد را می‌دهد به این معنی است که

willing to negotiate on the price. Now the opposite would

مایل است روی قیمت مذاکره کند . حالا برعکس این

be to be firm on the price. So you can see here someone

است که روی قیمت قاطع باشیم. بنابراین می توانید در اینجا کسی را ببینید که

selling some Prada glasses. Price firm. Here's someone

چند عینک پرادا می فروشد. شرکت قیمت.

selling a ten karat gold bracelet and it says price

یک نفر دستبند طلای ده عیار می فروشد و می گوید قیمت

firm. When someone says they are firm on the price. It means

ثابت است. وقتی کسی می گوید که روی قیمت قاطع است.

that's the price they want. If you called the person with the

یعنی این قیمتی است که آنها می خواهند. اگر به فردی که

sunglasses and said I'll give you 70. If you were to make an

عینک آفتابی دارد زنگ می‌زدی و می‌گفتی 70 به تو می‌دهم. اگر قرار بود

offer they would say no I'm firm at $80 dollars. I want $80

پیشنهادی بدهی، می‌گفتند نه من 80 دلار ثابت هستم. من 80 دلار

for it. So it means the person is not willing to negotiate.

برای آن می خواهم. بنابراین به این معنی است که شخص حاضر به مذاکره نیست.

And then sometimes people will list something and they don't

و گاهی اوقات مردم چیزی را فهرست می کنند و

get very many inquiries. There's not very much interest.

سؤالات زیادی دریافت نمی کنند. علاقه زیادی وجود ندارد

They don't get any nibbles. And so they would they decide oh

آنها هیچ نیشکی نمی گیرند. و بنابراین آنها تصمیم می گیرند

it's time to reduce the price. When something is reduced if

اوه زمان کاهش قیمت است. وقتی چیزی کاهش می یابد،

you look over at the price there it means they were asking

اگر به قیمت آنجا نگاه کنید، به این معنی است که آنها

a hundred and fifty dollars. The asking price was a hundred

صد و پنجاه دلار می خواستند. قیمت درخواستی صد

and fifty. But they've decided to instead ask for

و پنجاه بود. اما آنها تصمیم گرفته اند در عوض درخواست

1twenty-five. So it's reduced. This little fireplace is now

125. بنابراین کاهش یافته است. این شومینه کوچک اکنون

only $125. By the way this is still for sale. This is from

فقط 125 دلار قیمت دارد. به هر حال این هنوز برای فروش است.

yesterday. If you're in Toronto and you on a little fireplace.

اینم مال دیروز اگر در تورنتو هستید و روی یک شومینه کوچک هستید.

It's 1 25.

1 25 است.

And sometimes people don't actually want to sell their

و گاهی اوقات مردم واقعاً نمی خواهند کالای خود را بفروشند

item. They would be willing to trade their item as well. So

. آنها مایلند کالای خود را نیز معامله کنند. بنابراین

this car is for sale for $6500. We would just say 6500. But if

این خودرو با قیمت 6500 دلار به فروش می رسد. ما فقط می گوییم 6500. اما

you look down here you'll see contact Paul or trade for

اگر به اینجا نگاه کنید، با پل تماس بگیرید یا با تریلر معامله کنید

trailer. Four by four truck, ATV, lawn tractor. So instead

. کامیون چهار در چهار، ATV، تراکتور چمن. بنابراین به

of giving him money. If you have a big truck for sale or a

جای اینکه به او پول بدهید. اگر یک کامیون بزرگ برای فروش یا یک

trailer he's willing to trade. He'll give you his car if you

تریلر دارید، او حاضر است معامله کند. اگر تریلرش را به او بدهید ماشینش را به شما می

give him his trailer. Um by the way Also it says here

دهد. اوم به هر حال همچنین می‌گوید در اینجا

lowballers will be ignored. A lowballer is someone who offers

بازیکنان کم‌بال نادیده گرفته خواهند شد. Lowballer کسی است که

a really really low price. If you called this person and said

قیمت واقعاً پایینی را ارائه می دهد. اگر به این شخص

I'll give you one 000 dollarsfor that car. We would

زنگ زدی و گفتی برای آن ماشین 1000 دلار به تو می دهم. ما می

say you are lowballing him or you are a lowballer. And so

گوییم شما او را لوبال می کنید یا لوبالر هستید. و بنابراین

he's basically saying don't call me if you're only going to

او اساساً می‌گوید اگر می‌خواهید فقط

offer me one or two thousand dollars. I would like something

یک یا دو هزار دلار به من پیشنهاد دهید، به من زنگ نزنید . من چیزی

closer to 6500. But also he will trade for any of those

نزدیک تر به 6500 می خواهم. اما همچنین او با هر یک از آنهایی

other He's willing to trade. When you list something for

که مایل به معامله است معامله خواهد کرد. وقتی چیزی را برای فروش فهرست می کنید،

sale sometimes people will give the reason why they're selling

گاهی اوقات مردم دلیل فروش

it. This is a way to let the person know why you're getting

آن را بیان می کنند. این راهی است که به فرد بفهمانید چرا از

rid of it why you're selling it. So that they trust you a

شر آن خلاص می شوید چرا آن را می فروشید. تا کمی بیشتر به شما اعتماد کنند

bit more. This person says I'm selling because I bought a

. این شخص می گوید من می فروشم چون یک

bigger boat. So you know then if you trust the person. He's

قایق بزرگتر خریدم. بنابراین می دانید که آیا به آن شخص اعتماد دارید یا خیر. او آن را

not selling it because it doesn't work. He's not selling

نمی فروشد زیرا کار نمی کند. او آن را نمی فروشد

it because there's a hole in it. He's selling it because he

زیرا سوراخی در آن وجود دارد. او آن را می فروشد زیرا

bought a bigger boat and he doesn't need this small boat

یک قایق بزرگتر خریده است و دیگر به این قایق کوچک نیاز

anymore. Actually for me that would be a big boat. But he

ندارد. در واقع برای من این یک قایق بزرگ خواهد بود. اما او

bought a bigger boat so he doesn't need it. So he has

یک قایق بزرگتر خرید تا به آن نیاز نداشته باشد. پس

given a reason. I have farm equipment for sale. In my ads I

دلیل آورده است. تجهیزات کشاورزی دارم برای فروش در تبلیغاتم

said no longer need this equipment. My neighbours are

گفتم دیگر نیازی به این تجهیزات نیست. همسایه

doing my farmwork for me. Okay so I'm giving a reason why I'm

هایم کارهای مزرعه ام را برای من انجام می دهند. بسیار خوب، پس دلیل می‌آورم که چرا

selling something to assure the potential buyer that it's still

چیزی را می‌فروشم تا به خریدار بالقوه اطمینان دهم که

a good item. Uh sometimes we'll say something is a bargain or a

هنوز کالای خوبی است. اوه گاهی اوقات می گوییم چیزی معامله است یا

steal or a deal. Uh by the way the verb to steal means to take

دزدی یا معامله. به هر حال، فعل دزدی به معنای برداشتن

something without paying. But when you say something is a

چیزی بدون پرداخت است. اما وقتی می گویید چیزی

steal you mean that you don't pay a lot of money for it. If

دزدی است به این معناست که پول زیادی برای آن پرداخت نمی کنید. اگر

you saw this car and the asking price was five hundred dollars.

این ماشین را دیدید و قیمت آن پانصد دلار بود.

You would say that's a real bargain. That's a steal. That's

شما می گویید که این یک معامله واقعی است . این دزدی است. این

a deal. You would be really happy to pay that much money

یک معامله است. شما واقعا خوشحال خواهید شد که این مقدار پول

for that car. Now I think maybe that's actually a toy car. I'm

برای آن ماشین بپردازید. حالا فکر می کنم شاید این واقعاً یک ماشین اسباب بازی باشد.

not sure. We'll find out. Um so Sometimes you describe the

مطمئن نیستم. ما متوجه خواهیم شد. خیلی وقت ها قیمت را بالا توصیف می کنید

price as steep. So if the person instead wanted five

. بنابراین اگر شخص در عوض پنج

million dollars for this car you would say that's too steep.

میلیون دلار برای این ماشین می‌خواست، می‌گفتید که خیلی شیب‌دار است.

That's a steep price for that car. That means you think the

این قیمت گزافی برای آن ماشین است. این بدان معناست که فکر می کنید

person is asking for too much money. You think that it is too

آن شخص پول زیادی می خواهد. شما فکر می کنید که خیلی

expensive. When a buyer and seller agree on a price we say

گران است. وقتی خریدار و فروشنده بر سر قیمت توافق می کنند، می گوییم

that you've closed the deal. So tomorrow I hope no. Monday I

که معامله را بسته اید. پس فردا امیدوارم نه. دوشنبه،

think I'm going close the deal on another piece of farm

فکر می‌کنم قرار است معامله را بر روی یک قطعه دیگر از تجهیزات کشاورزی ببندم

equipment. I think someone might come and buy it. So then

. فکر کنم یکی بیاد و بخره پس

we will shake hands. People still shake hands when they

ما دست می دهیم. مردم همچنان هنگام

close a deal. It's nice that the pandemic isn't as bad right

بستن معامله دست می دهند. خوب است که همه گیری در حال حاضر آنقدرها هم بد

now. You can shake hands with people but that's how you close

نیست. شما می توانید با مردم دست بدهید، اما اینگونه می توانید

a deal. When the buyer and seller agree on a price we say

یک معامله را ببندید. هنگامی که خریدار و فروشنده بر سر قیمت توافق می کنند، می گوییم

that you are going to close the deal. Sometimes when you try to

که می خواهید معامله را ببندید . گاهی اوقات وقتی سعی می کنید

sell something there's not a lot of demand for that item. So

چیزی را بفروشید، تقاضای زیادی برای آن کالا وجود ندارد. بنابراین

here picture this. If I try to sell a snowblower right now in

در اینجا این را تصویر کنید. اگر بخواهم همین الان در اواسط تابستان یک برف روب بفروشم،

the middle of the summer there's not a lot of demand. We

تقاضای زیادی وجود ندارد. ما

use the word demand to describe how many people are interested

از کلمه تقاضا برای توصیف اینکه چند نفر علاقه

in buying something. In the summer there's not a lot of

مند به خرید چیزی هستند استفاده می کنیم. در تابستان تقاضای زیادی

demand for snowblowers but in the winter there's a lot of

برای برف‌کش وجود ندارد اما در زمستان تقاضای زیادی

demand for snowblowers. I have a snowblower that I might sell

برای برف‌کش وجود دارد. من یک دستگاه برف روب دارم که ممکن است آن را بفروشم

but I'm going to wait till late fall because there will be more

اما تا اواخر پاییز صبر می کنم زیرا تقاضای بیشتری وجود خواهد داشت

demand. Nobody wants a snow blower right now. But I sold my

. هیچ کس در حال حاضر یک برف پاک کن نمی خواهد . اما من

lawn mower yesterday or a mower yesterday because there's a lot

ماشین چمن زنی خود را دیروز یا یک ماشین چمن زنی را دیروز فروختم زیرا

of demand for mowers right now because the grass is growing.

در حال حاضر تقاضای زیادی برای ماشین چمن زنی وجود دارد زیرا چمن در حال رشد است.

Sometimes people will say that they'll pay you cash. When you

گاهی اوقات مردم می گویند که به شما پول نقد می دهند. وقتی

sell something used people usually pay by check. The most

چیزی دست دوم می فروشید، مردم معمولاً پول را با چک پرداخت می کنند. رایج ترین

common way to pay now is with an E transfer. So they transfer

روش پرداخت در حال حاضر با انتقال E است. بنابراین آنها

money directly from their bank. But sometimes people will say

مستقیماً از بانک خود پول منتقل می کنند. اما گاهی اوقات مردم می گویند

give you $3000 cash for that car. Or I'll give you $2, 000

3000 دلار پول نقد برای آن ماشین به شما بدهید. یا 2000 دلار پول نقد به شما می دهم

cash. Because cash still has a bit more of an appeal to

. چون پول نقد هنوز برای مردم جذابیت بیشتری

people. Um it's easier to not your earnings if you sell

دارد. امم، اگر

something for cash. And then just a couple places where you

چیزی را به صورت نقدی بفروشید، راحت تر به درآمدتان نرسید. و سپس فقط چند جا که

can buy used things but places that aren't exactly the same as

می‌توانید چیزهای دست دومی بخرید، اما مکان‌هایی که دقیقاً مشابه

buying it from one person. So a garage sale or lawn sale or

خرید آن از یک نفر نیستند. بنابراین فروش گاراژ یا فروش چمن یا

yard sale. There's three words by the way. Is when you put a

فروش حیاط. اتفاقاً سه کلمه وجود دارد. زمانی است که معمولاً صبح شنبه یک

bunch of things on your front lawn on a Saturday morning

سری چیزها را روی چمن جلوی خود قرار

usually. And people come and they buy things from you. You

می دهید. و مردم می آیند و از شما چیزهایی می خرند. شما

put your asking price on everything with a sticker.

قیمت درخواستی خود را روی همه چیز با یک برچسب قرار می دهید.

People will make an offer. They'll say oh I see you want

مردم پیشنهاد خواهند داد. آنها می گویند اوه، می بینم شما

20 dollarsfor this table will you take fifteen. You make an

برای این میز 20 دلار می خواهید، آیا پانزده دلار می گیرید. شما

offer. But a lawn sale, garage sale, yard sale is a place

پیشنهاد بدهید اما فروش چمن، فروش گاراژ ، فروش حیاط مکانی است

where you a time when you sell items on your front lawn to

که در آن شما زمانی را می فروشید که اقلامی را در چمن جلوی خود به

people who are driving around on a Saturday looking for

افرادی می فروشید که در روز شنبه به دنبال

deals. We also have stores called thrift stores or second

معاملات هستند. ما هم فروشگاه هایی داریم به نام فروشگاه های دست دوم یا

hand stores. Some people just will call it by its name. Here

دست دوم. برخی از مردم آن را به نام آن صدا می کنند. در

we have a store called Value Village and we have a store

اینجا فروشگاهی به نام Value Village داریم و فروشگاهی

called Goodwill. But a thrift store is a place that sells

به نام Goodwill. اما مغازه خرافه فروشی مکانی است

used clothing. They sell second hand clothing. They sell all

که لباس های دست دوم می فروشد. لباس های دست دوم می فروشند. آنها انواع چیزهایی را می فروشند

kinds of things that have been used by the previous owner. So

که توسط مالک قبلی استفاده شده است.

a thrift store shop is something that teenagers really

بنابراین، مغازه‌ی دست‌فروشی چیزی است که نوجوانان واقعاً

like to do. They like to look for name brand clothing at

دوست دارند انجام دهند. آنها دوست دارند به دنبال لباس های نام تجاری در

thrift stores so that they can get a real deal. If you can

فروشگاه های صرفه جویی بگردند تا بتوانند یک معامله واقعی داشته باشند. اگر

find something made by Prada in a thrift store it's probably a

بتوانید چیزی را که توسط پرادا ساخته شده است در یک فروشگاه دستفروشی پیدا کنید، احتمالاً یک

steal. It's probably a good deal. And I'm going to end with

سرقت است. احتمالاً معامله خوبی است . و من

a couple buying and selling phrases that make me smile. One

با خرید و فروش جملاتی که باعث لبخند من می شود به پایان می رسم.

is the phrase when something is too good to be true. So if you

یکی عبارت زمانی است که چیزی بیش از حد خوب است که درست باشد. بنابراین اگر

did actually find this car somewhere and if you told your

واقعاً این ماشین را جایی پیدا کردید و اگر به دوستتان بگویید

friend I saw a Lamborghini that is a Lamborghini right? Yes I

من یک لامبورگینی دیدم که یک لامبورگینی است درست است؟ بله من

saw a Lamborghini and it's only $500. Your friend would

یک لامبورگینی دیدم و فقط 500 دلار است. دوست شما

probably say that's too good to be true. And what they mean by

احتمالاً می گوید این خیلی خوب است که درست باشد. و منظور آنها از

that is there's gotta be something wrong with this car.

آن این است که مشکلی در این ماشین وجود دارد.

There must be something broken. There has to be a reason. It

باید چیزی شکسته باشد. باید دلیلی وجود داشته باشه.

can't be a perfectly good car. That would be too good to be

نمیتونه ماشین کاملا خوبی باشه این خیلی خوب خواهد بود که

true. And then the other phrase is the phrase you get what you

درست باشد. و سپس عبارت دیگر عبارتی است که آنچه را که برای آن پرداخت می کنید دریافت می کنید

pay for. So let's say this tractor is normally 20 thousand

. بنابراین فرض کنید این تراکتور به طور معمول 20 هزار

dollars. And I buy it for $10000. And then the wheel

دلار است. و من آن را به قیمت 10000 دلار خریدم. و سپس چرخ

falls off. Because I paid so much less than what people

می افتد. از آنجایی که من بسیار کمتر از مبلغی که

would normally charge for it we would use that phrase well you

مردم معمولاً برای آن هزینه می‌کنند ، از این عبارت استفاده می‌کنیم، خوب

get what you pay for so when you pay well below the asking

شما چیزی را که برای آن می‌پردازید دریافت می‌کنید، بنابراین وقتی بسیار کمتر از قیمت درخواستی پرداخت می‌کنید

price and something breaks quickly we often will say hey

و چیزی به سرعت خراب می‌شود، اغلب می‌گوییم هی،

you get what you pay for basically meaning well you

آنچه را که پرداخت می‌کنید، دریافت می‌کنید. اساساً به این معنی است که شما

didn't pay enough for it so there had to be something wrong

به اندازه کافی برای آن پول پرداخت نکرده اید، بنابراین باید مشکلی در آن وجود داشته باشد

with it