Learn 10 English Verbs with 2 Meanings in Under 8 Minutes! Acted Out For Easy Memorization!

- Hi, Bob, the Canadian here.

- سلام، باب، کانادایی اینجاست.

Welcome to this English lesson

به این درس انگلیسی خوش آمدید،

where I'm going to talk about verbs

جایی که من قصد دارم در مورد افعالی

that have two different meanings.

که دو معنی متفاوت دارند صحبت کنم.

The very first example I want to give you

اولین مثالی که می خواهم برای شما بگویم

is the verb to fight.

، فعل مبارزه است.

If you look below you can see that

اگر به زیر نگاه کنید، می بینید

to fight means to physically fight with someone.

که دعوا کردن به معنای درگیری فیزیکی با کسی است.

When you go and watch a boxing match

وقتی می روید و مسابقه بوکس را تماشا

you will see two people fight,

می کنید، می بینید که دو نفر با هم دعوا می کنند،

they will physically punch each other.

آنها همدیگر را مشت های بدنی می کنند.

But we also use the verb to fight, to talk about arguing.

اما ما همچنین از فعل جنگیدن استفاده می کنیم تا در مورد بحث کردن صحبت کنیم.

So when you hear something like this,

بنابراین وقتی چنین چیزی را می شنوید،

if someone says, oh my brothers are always fighting,

اگر کسی بگوید آه برادران من همیشه دعوا می کنند،

it most likely means that they are arguing.

به احتمال زیاد به این معنی است که آنها در حال دعوا هستند.

It's a lot more rare for people

بسیار نادرتر است که

to actually start to hit each other.

افراد واقعاً شروع به ضربه زدن به یکدیگر کنند.

So that's the very first verb I want to look at.

بنابراین این اولین فعل است که می خواهم به آن نگاه کنم.

The verb to fight it can mean to physically hit each other

فعل مبارزه با آن می تواند به معنای ضربه زدن فیزیکی به یکدیگر

or it can mean to argue.

یا به معنای بحث کردن باشد.

The second verb I want to look at is the verb to pry.

فعل دومی که می خواهم به آن نگاه کنم، فعل فضولی است.

When you have something like a can of paint

وقتی چیزی مانند قوطی رنگ دارید،

sometimes it's hard to get it open

گاهی اوقات باز کردن آن سخت است

and you need to pry it open.

و باید آن را باز کنید.

Maybe you use a screwdriver

شاید شما از یک پیچ گوشتی

or even something called a pry bar

یا حتی چیزی به نام میله سوراخ

and you use that to pry open the can of paint.

استفاده کنید و از آن برای باز کردن قوطی رنگ استفاده کنید.

But the other meaning of the verb to pry is

اما معنای دیگر فعل فضولی

when someone asks you a lot of questions.

وقتی است که شخصی از شما سؤالات زیادی می پرسد.

Sometimes my mom tends to pry a little bit,

گاهی اوقات مادرم کمی فضولی می کند،

sorry mom if you're watching this.

ببخشید مامان اگر این را تماشا می کنید.

When someone pries it means they ask you a lot of questions.

وقتی کسی کاهن می کند به این معنی است که از شما سوالات زیادی می پرسد.

Maybe you went on a trip

شاید شما به یک سفر رفته اید

and they just keep asking you questions like

و آنها فقط از شما سوال می پرسند

how much did it cost?

که هزینه آن چقدر بوده است؟

Where did you go?

کجا رفتی؟

Did you have fun?

به شما خوش گذشت؟

And it really feels like they're asking too many questions.

و واقعاً احساس می شود که آنها بیش از حد سؤال می پرسند.

So the verb to pry can mean

بنابراین فعل فضولی می‌تواند

to physically try to open something

به معنای تلاش فیزیکی برای باز کردن چیزی باشد

or it can mean when someone asks a lot of questions.

یا می‌تواند به معنای زمانی باشد که کسی سؤالات زیادی می‌پرسد.

The next verb I want to look at is the verb to appear.

فعل بعدی که می خواهم به آن نگاه کنم ، فعل ظاهر شدن است.

When you appear somewhere

وقتی در جایی ظاهر می شوید به

it means that you aren't somewhere

این معنی است که جایی نیستید

and then suddenly you are there.

و ناگهان آنجا هستید.

When you go and see a magician

وقتی می روی و شعبده باز را می بینی،

sometimes he will make things disappear

گاهی چیزها را ناپدید می کند

and then he will make them appear again.

و بعد دوباره ظاهرشان می کند.

But we also use the verb appear to describe

اما ما همچنین از فعل ظاهر برای

how someone looks.

توصیف ظاهر کسی استفاده می کنیم.

You can say that someone appears rich

می توانید بگویید که فردی ثروتمند به نظر

or they appear as if they're very intelligent.

می رسد یا به نظر می رسد که بسیار باهوش است.

So that would mean that they seem like they're rich

بنابراین این بدان معنی است که آنها فقط از نظر ظاهری ثروتمند

just by the way they look

به نظر می

or they seem intelligent by the way they look.

رسند یا از نظر ظاهری باهوش به نظر می رسند.

So that's the next verb, the verb to appear.

پس این فعل بعدی است ، فعل ظاهر شدن.

When you appear somewhere,

وقتی در جایی ظاهر می شوید، به

it means that you aren't there and suddenly you are

این معنی است که شما آنجا نیستید و ناگهان

or you might appear to look a certain way.

هستید یا ممکن است به نظر برسید که جور خاصی به نظر می رسید.

You might appear rich

ممکن است ثروتمند به نظر بیایید

or you might appear to be very intelligent.

یا بسیار باهوش به نظر برسید .

The next verb I want to look at is the verb to smell.

فعل بعدی که می خواهم به آن نگاه کنم ، فعل بوییدن است.

So you can actually smell.

بنابراین شما در واقع می توانید بو کنید.

So you could say, hmm, I think I smell.

بنابراین می توانید بگویید، هوم، فکر می کنم من بو می کنم.

And that means that you're giving off an odor

و این بدان معنی است که شما بویی می دهید

or you're giving off kind of a funny smell

یا بوی خنده داری می دهید،

but we also use the English verb to smell

اما ما از فعل انگلیسی به بو کردن نیز استفاده می کنیم

to indicate that we are sniffing something

تا نشان دهد که چیزی را استشمام می کنیم

or we are seeing if something has a scent or smell.

یا می بینیم که آیا چیزی بو یا بو دارد.

So you can say that I smell

بنابراین می‌توانید بگویید که من بو می‌کنم

or you can say, I smell something really, really good.

یا می‌توانید بگویید، من بویی واقعاً بسیار خوب دارم.

So you can see slightly the difference.

بنابراین می توانید کمی تفاوت را مشاهده کنید.

One version of the verb refers to

یک نسخه از فعل به این اشاره

whether you are giving off an odor or not

دارد که آیا شما بو می دهید یا نه

and the other version indicates

و نسخه دیگر نشان می دهد که

if you are actively smelling something.

آیا شما به طور فعال چیزی را بو می کنید.

The next verb I want to look at is the verb to move.

فعل بعدی که می خواهم به آن نگاه کنم فعل حرکت است.

Now to move can mean to physically move,

اکنون حرکت می تواند به معنای حرکت فیزیکی،

to go from one place to another

رفتن از مکانی به مکان دیگر

or instead of standing still to move your body.

یا به جای ایستادن برای حرکت دادن بدن باشد.

But it could also mean something more emotional.

اما همچنین می تواند معنای احساسی تری داشته باشد.

Maybe when you're listening

شاید وقتی در حال گوش دادن

to a piece of music, it's very, very moving.

به یک قطعه موسیقی هستید ، بسیار بسیار تکان دهنده باشد.

The music can move you,

موسیقی می تواند شما را تکان دهد،

it can bring you to tears,

می تواند اشک شما را در بیاورد،

it could make you smile,

می تواند شما را بخنداند،

it could make you have an emotional response.

می تواند باعث شود که واکنش احساسی داشته باشید.

So the verb to move can mean

بنابراین فعل حرکت می تواند

to physically move your body around,

به معنای حرکت دادن بدن شما به اطراف باشد،

or it can mean that something causes you

یا می تواند به این معنی باشد که چیزی باعث می شود

to feel a certain emotion.

شما احساس خاصی را احساس کنید.

The next verb I want to look at is the verb to leave.

فعل بعدی که می خواهم به آن نگاه کنم ، فعل ترک است.

Now you can leave somewhere.

حالا می توانید جایی را ترک کنید.

If you are at someone's place, you can leave.

اگر در جای کسی هستید، می توانید آن را ترک کنید.

You can go home or go somewhere else.

می توانید به خانه بروید یا به جای دیگری بروید.

So it means that you are somewhere and then you go away.

پس یعنی جایی هستی و بعد می روی.

But we also can use the verb to leave, to talk about things.

اما ما همچنین می توانیم از فعل ترک کردن، برای صحبت در مورد چیزها استفاده کنیم.

Sometimes I leave the keys in the car for Jen

گاهی اوقات اگر جن باید از کلیدهای من استفاده کند، کلیدهای ماشین را برای جن می‌گذارم

if she needs to use my keys.

.

So again, you can see that to leave can mean

بنابراین باز هم می‌بینید که ترک کردن می‌تواند به این معنا باشد

that you yourself physically leave somewhere

که شما خودتان از نظر فیزیکی جایی را ترک می‌کنید

or it can mean that you leave an object.

یا می‌تواند به این معنی باشد که یک شی را ترک می‌کنید.

You leave something somewhere for someone else

شما چیزی را در جایی می گذارید تا شخص دیگری

or for yourself to find back later.

یا خودتان آن را پیدا کنید.

The next verb I want to teach you is the verb to follow.

فعل بعدی که می خواهم به شما یاد بدهم فعل دنبال کردن است.

So when you follow someone

بنابراین وقتی فردی را دنبال می کنید به

it means you physically follow them.

این معنی است که شما از نظر فیزیکی او را دنبال می کنید.

If they go somewhere, you go there too.

اگر جایی رفتند، شما هم به آنجا بروید.

If they drive somewhere

اگر آنها به جایی رانندگی

you might follow them and go to the same place

می کنند، ممکن است آنها را دنبال کنید و به همان مکان بروید،

but it can also mean to understand.

اما می تواند به معنای درک باشد.

If you follow what I'm talking about

اگر آنچه را که من در مورد آن صحبت می کنم دنبال

it means that you understand what I am saying.

کنید به این معنی است که متوجه می شوید چه می گویم.

So the verb to follow can mean to physically follow someone.

بنابراین فعل دنبال کردن می تواند به معنای دنبال کردن فیزیکی از کسی باشد.

So sometimes when Jen and I drive somewhere

بنابراین گاهی اوقات وقتی من و جن

in different vehicles, Jen will follow me.

با وسایل نقلیه مختلف به جایی می‌رویم، جن دنبالم می‌آید.

Sometimes when I'm explaining things to my students

گاهی اوقات وقتی برای دانش آموزانم چیزهایی را توضیح می دهم،

I'm really happy when they follow me,

وقتی آنها مرا دنبال می کنند

I'm really happy when they understand me.

واقعا خوشحال می شوم، وقتی آنها مرا درک می کنند واقعا خوشحال می شوم.

The next verb is the verb to apply.

فعل بعدی فعل اعمال کردن است.

When you paint something, you apply paint.

وقتی چیزی را رنگ می کنید، رنگ می زنید.

It means you are putting paint onto something.

به این معنی است که روی چیزی رنگ می‌زنید.

Right now Jen is painting our bedroom.

جن در حال حاضر اتاق خواب ما را رنگ می کند.

She is applying paint to the walls.

او در حال رنگ زدن به دیوارها است.

But the verb to apply can also mean to ask for a job.

اما فعل اعمال کردن می تواند به معنای درخواست کار نیز باشد.

When you fill out a job application

وقتی یک درخواست شغلی را پر می کنید به

it means that you want to apply for a job.

این معنی است که می خواهید برای یک شغل درخواست دهید.

You are asking if you can work somewhere.

می پرسی آیا می توانی جایی کار کنی؟

So once again the verb to apply

بنابراین یک بار دیگر فعل اعمال کردن

can mean to put something on.

می تواند به معنای قرار دادن چیزی باشد.

We often use it with the word paint.

ما اغلب آن را با کلمه رنگ استفاده می کنیم.

We'll say, I'm going to apply a coat of paint

ما می گوییم، من قصد دارم یک لایه رنگ بمالم

or to apply can also mean to ask a place of business

یا اعمال کردن می تواند به این معنی باشد که از محل کسب و کار بپرسید که

if you can work there.

آیا می توانید در آنجا کار کنید.

The next verb want to look at is the verb to admit.

فعل بعدی که می خواهم به آن نگاه کنم، فعل اعتراف کردن است.

When you admit something

وقتی چیزی را قبول می

it means that you say out loud that you did it.

کنید به این معنی است که با صدای بلند می گویید که آن کار را انجام داده اید.

Sometimes when there are cookies missing in the kitchen

گاهی اوقات وقتی کلوچه در آشپزخانه گم

I'll ask my kids who ate the last cookie

می شود، از بچه هایم می پرسم آخرین کلوچه را چه کسی خورده است

and then one of them will admit that they ate it.

و بعد یکی از آنها اعتراف می کند که آن را خورده است.

So they are saying that they did it.

بنابراین آنها می گویند که آنها این کار را کردند.

We can also use the verb admit though

همچنین می‌توانیم از فعل admit

to mean to let someone in.

به معنای اجازه دادن به کسی استفاده کنیم.

Sometimes when I start class at school,

گاهی اوقات وقتی کلاس را در مدرسه شروع می‌کنم،

I close the door

در را می‌بندم

and then if students are late, I will admit them later.

و اگر دانش‌آموز دیر آمد، بعداً آنها را می‌پذیرم.

I will let them into the classroom later than everyone else.

من آنها را دیرتر از بقیه وارد کلاس می کنم.

And then I'll usually say, you know, why are you late?

و سپس من معمولاً می گویم، می دانید، چرا دیر آمدید؟

And I'll ask a lot of questions.

و من سوالات زیادی خواهم پرسید.

I don't pry though, I just ask a few.

هر چند فضولی نمی کنم، فقط چندتا را می پرسم.

Anyways the verb to admit it can mean

به هر حال، فعل اعتراف کردن می‌تواند

to say out loud that you did something

به معنای این باشد که با صدای بلند بگویید کاری را انجام داده‌اید

or it can mean simply to let someone in to a place.

یا می‌تواند به معنای ساده اجازه دادن به کسی به مکانی باشد.

The next verb that I wanted to talk about

فعل بعدی که می خواستم در مورد

is the verb to lie.

آن صحبت کنم، فعل دروغ گفتن است.

When you lie, it means you say something that isn't true.

وقتی دروغ می گویید یعنی چیزی می گویید که درست نیست.

It's not good to lie.

دروغ گفتن خوب نیست

You should always tell the truth.

همیشه باید حقیقت را گفت.

But we also use this verb

اما ما همچنین از این فعل

to talk about something more relaxing.

برای صحبت در مورد چیزی آرامش بخش تر استفاده می کنیم.

Sometimes I lie down on the couch to have a nap.

گاهی روی مبل دراز می کشم تا چرت بزنم.

Sometimes I lie down in the grass to look at the stars.

گاهی روی چمن ها دراز می کشم تا به ستاره ها نگاه کنم.

I usually do that in the summer though.

من معمولاً در تابستان این کار را انجام می دهم.

So the verb to lie can mean

بنابراین فعل دروغ گفتن می‌تواند به معنای

either to say something that's untrue

گفتن چیزی باشد که نادرست است

or if you add the word down

یا اگر کلمه را اضافه کنید

and it's a little bit of a phrasal verb then

و کمی فعل عبارتی

it can mean to do something a little more relaxing.

است، می‌تواند به معنای انجام کاری کمی آرامش‌بخش‌تر باشد.

Well, hey, thank you for watching this little English lesson

خوب، هی، از شما برای تماشای این درس کوچک انگلیسی

about verbs that have two different meanings.

در مورد افعالی که دو معنای متفاوت دارند، متشکرم.

If this is your first time here,

اگر اولین بار است که اینجا می‌روید،

don't forget to click that red subscribe button

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید

and give me a thumbs up if this video helped you.

و اگر این ویدیو به شما کمک کرد به من کمک کنید.

And if you have a little bit more time

و اگر کمی زمان بیشتری

why don't you stick around and watch another English lesson.

دارید، چرا نمی مانید و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)