WATCH THIS for English News for LEARNING ENGLISH

Hello my amazing students.

سلام دانش آموزان شگفت انگیز من

Today we're going to.

امروز ما قصد داریم.

Read a news article together.

یک مقاله خبری را با هم بخوانید.

From The Guardian.

از گاردین.

And this article.

و این مقاله

Is about the world's happiest.

در مورد شادترین جهان است.

Man.

مرد.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course,

البته

I'm Jennifer.

من جنیفر هستم.

Now let's get.

حالا بیایید بگیریم.

Started.

آغاز شده.

1st I'll read.

اول می خوانم.

The headline A 69 year old monk whose scientists called the World's Happiest Man says the Secret

تیتر یک راهب 69 ساله که دانشمندان او را شادترین مرد جهان نامیدند می گوید راز

to being happy takes just 15 minutes a day.

شاد بودن فقط 15 دقیقه در روز طول می کشد. آیا

Do you have?

داری؟

15.

15.

Minutes a day.

دقیقه در روز.

Well.

خوب.

You can become the.

شما می توانید تبدیل به.

World's happiest.

خوشبخت ترین دنیا

Person.

شخص

As well maybe.

همینطور شاید.

Let's see in this article.

بیایید در این مقاله ببینیم.

So first of all, notice a 69 year old.

پس اول از همه به یک فرد 69 ساله توجه کنید.

This functions as an adjective because if you remove it, it's a monk who scientists

این به عنوان یک صفت عمل می کند زیرا اگر آن را حذف کنید، یک راهب است که دانشمندان به او

call.

می گویند.

Now we're giving more information.

اکنون ما اطلاعات بیشتری ارائه می دهیم.

You could use a nationality, a British monk.

می توانید از یک ملیت استفاده کنید، یک راهب بریتانیایی.

Perhaps.

شاید.

Now here they're using an age, a 69 year old.

حالا اینجا از سنی استفاده می کنند، یک 69 ساله.

We don't modify adjectives by making them singular or.

ما صفت ها را با مفرد کردن یا تغییر نمی دهیم .

Plural.

جمع.

That's.

یعنی.

Why there's no?

چرا وجود ندارد؟

S So.

S بنابراین.

A 69 year old monk whose.

یک راهب 69 ساله که.

Scientists call the.

دانشمندان به.

World's happiest man says.

خوشبخت ترین مرد جهان می گوید

The secret to.

راز به.

Being notice.

متوجه بودن

This because it's the secret.

چون این راز است.

To something.

به چیزی

The secret to.

راز به.

Learning English is what do you think?

یادگیری زبان انگلیسی به نظر شما چیست؟

The secret to.

راز به.

Learning.

یادگیری.

The secret to.

راز به.

Becoming a confident English speaker is maybe the secret to learning English.

تبدیل شدن به یک انگلیسی زبان با اعتماد به نفس شاید راز یادگیری زبان انگلیسی باشد.

Is.

است.

To watch.

به تماشای. به

Notice that infinitive.

آن مصدر توجه کنید.

To watch AJ Force English video a day, Because that's about 15 minutes a day.

برای تماشای ویدیوی انگلیسی AJ Force در روز، زیرا حدود 15 دقیقه در روز است.

So if.

بنابراین اگر.

You practice 15 minutes a day.

روزی 15 دقیقه تمرین می کنید.

Well, then you'll be confident.

خوب، پس شما مطمئن خواهید شد.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

If you agree, put.

اگر موافقید بگذارید.

That's right.

درست است.

That's right, Jennifer.

درسته جنیفر

That's right, put.

درست است، قرار دهید.

That's right in the comments and you are going to learn what you can do in just 15 minutes

این دقیقاً در نظرات است و شما می خواهید یاد بگیرید که چه کاری می توانید در روز فقط در 15 دقیقه انجام دهید

a day to become the world's happiest person.

تا شادترین فرد جهان شوید.

Now don't worry about taking these notes because I summarize everything in a free lesson PDF.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Now let's continue.

حالا بیایید ادامه دهیم.

Who is the happiest?

خوشبخت ترین کیست؟

Man in the world.

انسان در جهان.

If you Google it.

اگه تو گوگل سرچ کنی

The name Matthew.

نام متیو.

Ricard pops up.

ریکارد ظاهر می شود.

What do you?

تو چیکار میکنی؟

Notice.

اطلاع.

About how this.

در مورد چگونگی این

Word is being used.

کلمه در حال استفاده است.

What?

چی؟

Part of speech is this.

بخشی از گفتار این است.

Of course, you know Google as a noun.

البته شما گوگل را به عنوان اسم می شناسید.

You use.

تو استفاده میکنی.

Google, but in this case it's being.

گوگل، اما در این مورد آن است.

Used as a verb.

به عنوان فعل استفاده می شود.

Which native speakers love doing?

کدام افراد بومی عاشق انجام کار هستند؟

Do you know who the happiest man in the world is?

میدونی خوشبخت ترین مرد دنیا کیه ؟

Do you know who the best YouTube English teacher is?

آیا می دانید بهترین معلم انگلیسی یوتیوب کیست ؟ با استفاده از سرویس گوگل

Just Google it.

جست و جو کن.

Google.

گوگل.

It.

آی تی.

So I'm using that as a verb in the imperative.

بنابراین من از آن به عنوان یک فعل در امر امری استفاده می کنم.

Now if.

اگر الان.

You use Google.

شما از گوگل استفاده می کنید.

As the noun, you would say.

به عنوان اسم، شما می گویید.

Just look up.

فقط به بالا نگاه کن

And here.

و اینجا.

Your verb is to look up the phrasal verb just.

فعل شما این است که فقط فعل عبارتی را جستجو کنید.

Look up the answer on Google Now.

پاسخ را در Google Now جستجو کنید.

Remember Google is being used.

به یاد داشته باشید که گوگل در حال استفاده است.

As a.

به عنوان یک.

Verb so in the past simple, you would need.

فعل so در گذشته ساده، شما نیاز دارید.

That Ed, I googled, googled.

اون اد، من گوگل کردم، گوگل کردم.

I googled it.

گوگلش کردم

I searched for.

من جستجو کردم.

The answer on Google.

جواب در گوگل

You can look up information on Google.

می توانید اطلاعات را در گوگل جستجو کنید.

You can search for information on Google.

می توانید اطلاعات را در گوگل جستجو کنید.

Or.

یا.

You can just.

شما فقط می توانید.

Google.

گوگل.

It which makes you sound like a native.

این باعث می شود که شما مانند یک بومی به نظر برسید.

Speaker.

بلندگو.

Now also to make you sound like a native speaker, you can learn and use more.

اکنون همچنین برای اینکه شما مانند یک زبان مادری به نظر برسید، می توانید بیشتر یاد بگیرید و استفاده کنید.

Phrasal verbs like.

افعال عبارتی like.

This one pop up the name Matthew.

این یکی نام متیو را نشان می دهد.

Ricard pops up to pop up.

ریکارد بالا می آید تا پاپ آپ شود.

This is our phrasal verb.

این فعل عبارتی ماست.

This means to appear suddenly or unexpectedly, for example.

این به معنای ظاهر شدن ناگهانی یا غیرمنتظره است .

I was.

من بودم.

Watching AJ for his English video.

در حال تماشای AJ برای ویدیوی انگلیسی او.

And my boss popped up.

و رئیس من ظاهر شد.

So your boss appeared, but you.

بنابراین رئیس شما ظاهر شد، اما شما.

Weren't expecting your boss and you were doing something you shouldn't have been doing.

انتظار رئیس خود را نداشتید و کاری را انجام می دادید که نباید انجام می دادید.

You should have been working, but instead you were watching my video.

شما باید کار می کردید، اما در عوض داشتید ویدیوی من را تماشا می کردید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Because remember, this is a.

زیرا به یاد داشته باشید، این یک است.

Verb.

فعل

So this is in the past.

پس این در گذشته است.

Simple, my boss.

ساده است، رئیس من.

Popped up.

ظاهر شد.

And isn't that always the?

و آیا همیشه اینطور نیست؟

Case.

مورد.

Someone pops up when you least expect them to and when you definitely don't want them

یک نفر زمانی ظاهر می شود که شما اصلاً انتظارش را ندارید و زمانی که قطعاً نمی خواهید

to.

. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Matthew Ricard 6, 9 Here they're saying his age, 69, is a Tibetan Buddhist monk originally

متیو ریکارد 6، 9 در اینجا می گویند سن او، 69 سال، یک راهب بودایی تبتی است که اصالتاً

from France.

اهل فرانسه است.

Who has been?

چه کسی بوده است؟

Called the.

به نام.

World's happiest.

خوشبخت ترین دنیا

Man, we already know this information.

مرد، ما قبلاً این اطلاعات را می دانیم.

It was summarized in the headline.

در تیتر خلاصه شده بود.

And they're just stating it in a different way.

و آنها فقط آن را به روش دیگری بیان می کنند .

That's.

یعنی.

Because he participated.

چون شرکت کرد.

In a 12 year brain study on meditation and compassion led by a neuroscientist from the.

در یک مطالعه 12 ساله مغز در مورد مدیتیشن و شفقت که توسط یک عصب شناس از.

University of Wisk.

دانشگاه ویسک.

Gonson Notice this pronunciation.

گونسون به این تلفظ توجه کنید.

Wisconsin.

ویسکانسین

Wisconsin.

ویسکانسین

Richard Davidson.

ریچارد دیویدسون

So this is the neuroscientist.

پس این عصب شناس است.

Who led the 12?

چه کسی 12 را رهبری کرد؟

Year Brain study.

سال مطالعه مغز.

Ah, we have.

آه، داریم. یک

Another adjective.

صفت دیگر.

Again, we know it's an adjective.

باز هم می دانیم که این یک صفت است.

For one, it comes before the noun.

برای یکی، قبل از اسم می آید.

Which is study or?

مطالعه کدام است یا؟

Brain study.

مطالعه مغز.

You could consider brain to be another adjective which.

شما می توانید مغز را صفت دیگری در نظر بگیرید که. به

Tells you what type of.

شما می گوید چه نوع.

Study and I.

Study and I.

Also know it's an adjective because there's no on the noun year because adjectives don't

همچنین بدانید که این یک صفت است زیرا در اسم سال وجود ندارد زیرا صفت ها

take a singular or plural form.

شکل مفرد یا جمع نمی گیرند.

And notice this preposition when you learn a new.

و هنگامی که یک حرف جدید یاد می گیرید به این حرف اضافه توجه کنید .

Word like to participate.

کلمه مثل شرکت کردن

You should always learn how to use it in a full sentence.

همیشه باید یاد بگیرید که چگونه از آن در یک جمله کامل استفاده کنید.

Because you participate.

چون شرکت میکنی

In something for example.

مثلاً در چیزی.

I would love.

من دوست دارم.

To.

به.

Participate in because this is something in the finely fluent Academy, which is.

شرکت کنید زیرا این چیزی در آکادمی بسیار روان است.

A course that ioffer.

دوره ای که ارائه می دهد.

Now you.

حالا تو.

Could say I would love to participate.

می توانم بگویم دوست دارم شرکت کنم.

In the conference, in the meeting in the.

در کنفرانس، در جلسه در.

Course or whatever.

دوره یا هر چیز دیگری

Else you're participating in, but that preposition in is.

در غیر این صورت شما در آن شرکت می کنید، اما این حرف اضافه در است.

Part of the verb to.

بخشی از فعل to.

Participate in something.

در چیزی شرکت کنید. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I.

اگر شما هستید، پس من

Want to?

می خواهم؟

Tell you about the Finely Fluent Academy.

از آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where we study native English speakers from TV,

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن زبان انگلیسی‌های بومی را از تلویزیون،

the movies, YouTube and the news so you can improve your listening skills of fast English.

فیلم‌ها، یوتیوب و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید.

Expand your vocabulary.

دایره لغات خود را گسترش دهید.

With natural expressions and.

با عبارات طبیعی و.

Learn advanced grammar.

گرامر پیشرفته را یاد بگیرید.

Easily.

به آسانی.

Plus, you'll have me.

به علاوه، شما من را خواهید داشت.

As your personal.

به عنوان شخصی شما.

Coach.

مربی ورزشی.

You can look in the description for the.

می توانید در توضیحات به دنبال آن باشید.

Link to learn more or you can go to my website and.

لینک برای کسب اطلاعات بیشتر یا می توانید به وب سایت من بروید و.

Click on.

کلیک کنید.

Finally, Fluent Academy.

بالاخره فلوئنت آکادمی.

Now let's.

حالا وقته.

Continue with our.

با ما ادامه دهید

Lesson Davidson.

درس دیویدسون

Remember, he's the neuroscientist who.

به یاد داشته باشید، او عصب شناس است که.

Led this study, Davidson hooked up Ricard's head to.

دیویدسون به رهبری این مطالعه، سر ریکارد را به آن وصل کرد .

200.

200.

56.

56.

Sensors.

حسگرها.

Hook.

قلاب.

Up is another phrasal verb.

Up یک فعل عبارتی دیگر است.

Very useful because.

بسیار مفید است زیرا. به

It means to link or connect.

معنای پیوند یا اتصال است.

Now the verb is.

حالا فعل است.

Hooked.

قلاب شده.

So that's what you conjugate here in the past simple and then the preposition is up.

بنابراین این همان چیزی است که شما اینجا در گذشته ساده به هم می‌زنید و سپس حرف اضافه بالاست.

But remember, just like participate in, you need to understand the full grammar to.

اما به یاد داشته باشید، درست مانند شرکت در، شما باید گرامر کامل را درک کنید.

Be able to use this because you hook.

بتوانید از این استفاده کنید زیرا قلاب می کنید.

Something up to something else, and you link something to something else.

چیزی مربوط به چیز دیگری است، و شما چیزی را به چیز دیگری پیوند می دهید.

You connect something to something else.

شما چیزی را به چیز دیگری متصل می کنید. پس

So this.

این

Preposition too is very important now.

حرف اضافه هم اکنون بسیار مهم است.

We use this a lot with technology where.

ما از این بسیار با فناوری استفاده می کنیم که در آن. آیا

Should we hook up?

باید وصل شویم؟

The modem.

مودم.

Where should we?

کجا باید؟

Connect the modem.

مودم را وصل کنید.

Oh, maybe hook it up?

اوه، شاید آن را وصل کنم؟

Right here, this is a great spot.

همین جا، این یک نقطه عالی است.

Or hook it up.

یا آن را وصل کنید.

Over there and you can use this with.

در آنجا و شما می توانید از آن استفاده کنید.

A lot of.

بسیاری از.

Electronic devices, Davidson.

دستگاه های الکترونیکی، دیویدسون.

Hooked up Ricard's head to 200.

سر ریکارد را به 200.

56 sensors and found that when Ricard was meditating on compassion, his mind was unusually

56 حسگر متصل کرد و متوجه شد که وقتی ریکارد در حال مراقبه درباره شفقت بود، ذهنش به طور غیرعادی

light.

سبک بود.

Ricard who says he.

ریکارد که می گوید او.

Sometimes meditates for entire days without getting bored.

گاهی اوقات تمام روز بدون حوصله مدیتیشن می کند. عظیم

Immense.

.

He's a generally happy person.

او به طور کلی یک فرد خوشحال است.

Let's.

اجازه دهید.

Look at this.

به این نگاه کن

Without getting.

بدون گرفتن.

Bored.

خسته.

Let's review to get bored.

بیایید مرور کنیم تا خسته شویم.

You could also say to.

شما همچنین می توانید بگویید به.

Become bored native.

بی حوصله بومی شوید.

Speakers prefer.

گویندگان ترجیح می دهند.

Get, but you can also say become in this case getting.

دریافت کنید، اما می توانید در این مورد هم بگویید تبدیل شوید .

It's used in the ING form because.

در فرم ING استفاده می شود زیرا.

Without is a.

بدون است.

Preposition and we use the gerund verb after prepositions to get or become bored.

حرف اضافه و برای حوصله شدن یا حوصله شدن از فعل جیرند بعد از حرف اضافه استفاده می کنیم.

This means that you lose interest so he can meditate for entire days.

این بدان معنی است که شما علاقه خود را از دست می دهید بنابراین او می تواند برای تمام روزها مدیتیشن کند.

Without.

بدون.

Losing interest without getting bored, without becoming bored.

از دست دادن علاقه بدون خسته شدن، بدون حوصله شدن.

Now I could say.

حالا میتونستم بگم

I hope you.

امیدوارم شما

Don't get bored in this lesson.

در این درس خسته نباشید.

I hope you don't lose interest now.

امیدوارم اکنون علاقه خود را از دست ندهید.

Get refers to the transition from, not.

دریافت به انتقال از، نه اشاره دارد.

Bored to, bored, Interested to.

حوصله، حوصله، علاقه مند به.

Not interested.

علاقه مند نیست.

That's how we use GET.

اینگونه است که ما از GET استفاده می کنیم.

Or become now to talk about your current state.

یا اکنون تبدیل شوید تا در مورد وضعیت فعلی خود صحبت کنید.

Just.

فقط از

Use the verb to be to be bored, but hopefully.

فعل to be برای بی حوصلگی استفاده کنید، اما امیدوارم.

You say.

تو بگو.

Don't worry, Jennifer, I'm not.

نگران نباش جنیفر، من نیستم.

Bored.

خسته.

Bored.

خسته.

Bored.

خسته.

I'm not bored.

حوصله ندارم

To be.

بودن.

As a contraction and then you're negative.

به عنوان یک انقباض و سپس شما منفی.

I'm not.

من نیستم.

Bored.

خسته.

Hopefully you would say that.

امیدوارم این را بگویید

But you could also.

اما شما همچنین می توانید.

Be honest and say this lesson is boring, so notice here.

صادق باشید و بگویید این درس خسته کننده است، پس به اینجا توجه کنید.

The structure is to be.

ساختار قرار است باشد.

Boring to be boring and this means not interesting.

خسته کننده به خسته کننده بودن و این به معنای جالب نیست.

Now if something is boring not interesting, then.

حالا اگر چیزی خسته کننده است جالب نیست، پس.

You will be.

شما خواهید بود.

Bored.

خسته.

OK, I'm bored.

باشه حوصله ام سر رفته

This lesson is boring.

این درس خسته کننده است.

So the result.

بنابراین نتیجه.

I'm bored.

حوصله ام سر رفته.

So to be bored.

بنابراین برای خسته شدن.

Describes your current state, because something or someone, hopefully not me or my lesson,

وضعیت فعلی شما را توصیف می کند، زیرا چیزی یا کسی، امیدوارم نه من یا درس من،

is boring.

خسته کننده است.

So hopefully you would say this.

پس امیدوارم این را بگویید.

Please reassure me, Put this in the comments.

لطفا به من اطمینان دهید، این را در نظرات قرار دهید.

I'm not bored.

حوصله ندارم

I'm not bored.

حوصله ندارم

And if you are.

و اگر هستید.

Bored.

خسته.

Please be honest and let me know what can I do to make this lesson less boring, so therefore

لطفاً صادق باشید و به من بگویید چه کاری می توانم انجام دهم تا این درس کمتر خسته کننده شود و بنابراین

more interesting.

جالب تر شود.

OK?

خوب؟

He admits he's a generally happy person, so generally happy by using generally it includes.

او اعتراف می کند که به طور کلی یک فرد خوشحال است، بنابراین به طور کلی با استفاده از آن به طور کلی خوشحال است.

It acknowledges that sometimes he's not happy, but mainly, mostly.

تصدیق می کند که گاهی اوقات او خوشحال نیست، اما عمدتا، بیشتر.

He is happy.

او خوشحال است.

Generally happy person.

به طور کلی فرد شاد.

Although he feels his.

اگرچه او احساس خود را دارد.

Happiest man title is a media driven overstatement.

عنوان شادترین مرد یک اغراق رسانه ای است.

An overstatement means that something is exaggerated.

اغراق به معنای اغراق در چیزی است.

The way it's stated is.

روشی که بیان شده است.

More than the truth.

بیشتر از حقیقت.

It exceeds the truth.

فراتر از حقیقت است.

You are the world's happiest.

تو خوشبخت ترین دنیا هستی

Man, really?

مرد، واقعا؟

Am I really the?

آیا من واقعا هستم؟

World's.

جهان.

Happiest man or does that?

خوشبخت ترین مرد یا همینطور؟

Exceed.

تجاوز.

The reality is that exaggerated.

واقعیت این است که اغراق آمیز است.

He says.

او می گوید.

It's a.

این یک.

Media driven overstatement.

اغراق رسانه ای

So media driven means driven by the media.

بنابراین رسانه محور یعنی هدایت شده توسط رسانه.

And if it's driven by the media, it means it's influenced by the media.

و اگر توسط رسانه ها هدایت می شود، به این معنی است که تحت تأثیر رسانه ها است.

It only exists because of articles like this.

این فقط به دلیل مقالاتی مانند این وجود دارد.

Headlines like this.

تیترهای این چنینی

Who say he's the world's?

چه کسی می گوید او مال دنیاست؟

Happiest man the.

خوشبخت ترین مرد

Media created this.

رسانه ها این را ایجاد کردند. در

Here's his advice for how.

اینجا توصیه او برای چگونگی آن است.

To be happy.

برای شاد بودن.

All right, we've come to.

خیلی خب، ما به خودمون رسیدیم

His advice?

توصیه او؟

So.

بنابراین. به

Pay close attention.

دقت توجه کنید.

This is the interesting part.

این قسمت جالب است.

You shouldn't be bored right now.

فعلا نباید خسته باشید دست از

Stop thinking.

فکر کردن بردارید من من من من من من

Me.

Me.

Me.

Me.

Me.

Me.

Notice how it's.

توجه کنید که چگونه است.

Me and not I stop thinking.

من و نه من از فکر کردن دست می کشیم.

I I, I because the subject is I I.

من، من چون موضوع من من

Want to I need to.

است.

I like this I.

من این را دوست دارم.

Don't like this.

این را دوست ندارم.

I'm bored.

حوصله ام سر رفته.

But the.

اما

Expression in English uses me.

بیان در انگلیسی از من استفاده می کند. در

Here's how you could use this in a real context, because native speakers do use this.

اینجا نحوه استفاده از آن در یک زمینه واقعی آمده است، زیرا افراد بومی از آن استفاده می کنند.

It was supposed.

قرار بود.

To be a group brainstorming session, but Richard talked the entire time it was.

برای اینکه یک جلسه طوفان فکری گروهی باشد، اما ریچارد در تمام مدت صحبت کرد. من من من

Me.

Me.

Me.

Now notice when you say.

حالا وقتی می گویید توجه کنید. من من من

Me.

Me.

Me.

You probably say it with a.

احتمالا با الف می گویید. کمی

Little bit of an attitude.

نگرش

Because.

زیرا.

It's a negative thing.

این یک چیز منفی است.

Oh, it was me, me, me the whole time.

آه، تمام مدت من، من، من بودم.

But even though the person is saying.

اما با وجود اینکه شخص می گوید. من من من

Me.

Me.

Me.

He's actually talking about Richard, so it's imagining that Richard was saying.

او در واقع در مورد ریچارد صحبت می کند، بنابراین تصور می کند که ریچارد می گوید. من من من

Me.

Me.

Me.

It's all about me, but I'm.

همه چیز به من مربوط است، اما من هستم.

Richard So even though we vocalize it as.

ریچارد پس حتی اگر ما آن را به عنوان آواز. من من

Me, me, me.

من.

We're often referring to another person, and this just means.

ما اغلب به شخص دیگری اشاره می کنیم، و این فقط به این معنی است.

Yourself.

خودت پس بس

So stop.

کن با

Thinking about yourself or in the context of Richard, stop thinking.

فکر کردن به خود یا در چارچوب ریچارد، از فکر کردن دست بردارید.

He should stop thinking about himself is not all.

او باید از فکر کردن به خودش دست بردارد همه چیز نیست. من من من

Me.

Me.

Me.

All right, so that's the first thing.

بسیار خوب، پس این اولین چیز است. دست از

Stop thinking.

فکر کردن بردارید من من

Me, me, me.

من. دست از

Stop thinking.

فکر کردن بردارید

About yourself.

درباره خودتان.

Hmm.

هوم

What do you think about that?

شما در مورد آن چه فکر میکنید؟

That's the secret.

این راز است.

To being happy.

برای شاد بودن

To Ricard.

به ریکارد

The answer comes down to altruism.

پاسخ به نوع دوستی برمی گردد. به

Notice the pronunciation.

تلفظ دقت کنید

Here we have the.

در اینجا ما آن را داریم.

Word true.

کلمه درسته

ISM.

ISM.

Put that together.

آن را کنار هم بگذارید.

Truism.

حقیقت گرایی.

Truism.

حقیقت گرایی.

That's a truism.

این یک واقعیت است.

That's something that is.

این چیزی است که هست.

True.

درست است، واقعی.

And then you add OWL, OWL, Altruism, altruism, altruism.

و سپس جغد، جغد، نوع دوستی، نوع دوستی، نوع دوستی را اضافه می کنید.

This is the noun, and it's when you're more focused on others than yourself.

این اسم است و زمانی است که شما بیشتر از خودتان روی دیگران متمرکز هستید.

The adjective would be altruistic.

صفت نوع دوست خواهد بود.

But the noun is altruism, so the answer comes down to altruism.

اما اسم، نوع دوستی است، پس جواب به نوع دوستی می رسد.

Notice how something the answer comes down to.

توجه کنید که چگونه پاسخ به چیزی می رسد .

When something comes down to something, it means that it's the most important factor

وقتی چیزی به چیزی می رسد، به این معنی است که مهم ترین عامل

or consideration.

یا توجه است.

So he's saying that altruism is the most important factor or consideration of being happy now.

بنابراین او می گوید که نوع دوستی مهمترین عامل یا ملاحظات شاد بودن در حال حاضر است.

You could say.

شما می توانید بگویید.

Successfully learning English.

یادگیری زبان انگلیسی با موفقیت

This is the.

این است.

First, something successfully learning English comes down to I have comes.

اول، چیزی که با موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی به من می رسد، می آید.

Because this is.

زیرا این است.

Conjugated as it.

به عنوان آن مزدوج.

It or this so.

این یا اینطور است.

Jaron statements are always conjugated as.

عبارات Jaron همیشه به صورت مزدوج هستند.

It or this?

این یا این؟

In the singular.

به صورت مفرد.

This it.

اینه

Comes down to.

پایین می آید به.

Now you.

حالا تو.

Can have two things, a noun motivation, or you can have a jaron verb being motivated

می توانید دو چیز داشته باشید، یک انگیزه اسمی، یا می توانید یک فعل jaron داشته باشید که انگیزه دارد

and I honestly believe.

و من صادقانه معتقدم.

This is true because.

این درست است زیرا.

If you have a strong enough motivation.

اگر انگیزه کافی قوی دارید.

You will do what it takes.

شما آنچه را که لازم است انجام خواهید داد.

To successfully learn English.

برای یادگیری موفق انگلیسی

But if you're not that committed, then you just won't put in the time and effort that's

اما اگر آنقدر متعهد نباشید، زمان و تلاش

required.

لازم را صرف نمی‌کنید.

But that's my personal opinion.

اما این نظر شخصی من است.

The reason is so the reason why altruism is so important to happiness.

دلیل این است که چرا نوع دوستی برای خوشبختی بسیار مهم است.

The reason is because thinking.

دلیلش هم فکر کردن است.

About yourself.

درباره خودتان. من من من

Me.

Me.

Me.

About yourself.

درباره خودتان.

And how to make things better?

و چگونه می توان اوضاع را بهتر کرد؟

For yourself.

برای خودت.

All the time is exhausting, stressful, and ultimately leads to unhappiness.

تمام زمان ها خسته کننده، استرس زا و در نهایت منجر به ناراحتی می شود.

Interesting perspective.

دیدگاه جالب

Notice how I just said interesting perspective.

توجه کنید که من چگونه دیدگاه جالبی را گفتم.

You could say like I did.

شما می توانید مانند من بگویید.

Interesting perspective.

دیدگاه جالب

The.

.

Full sentence would be that's an that.

جمله کامل این است که. همینی که

Is what you just said.

گفتی

That's an interesting perspective.

این یک دیدگاه جالب است.

That's an interesting point.

نکته جالبی است.

That's an interesting opinion and you can add on or simply say.

این نظر جالبی است و می توانید اضافه کنید یا به سادگی بگویید.

I've never thought about it like that before.

تا حالا اینطوری بهش فکر نکرده بودم

I've never thought about it like that before.

تا حالا اینطوری بهش فکر نکرده بودم

Which is a very common thing to say when learning, hearing, receiving new information if you

چیزی که در هنگام یادگیری، شنیدن، دریافت اطلاعات جدید اگر

want to be happy.

می خواهید خوشحال باشید، بسیار رایج است. که

Which, of course, we all.

البته همه ما.

Do if you want to be happy.

اگر می خواهید شاد باشید انجام دهید.

Ricard says you should strive to be.

ریکارد می گوید باید برای بودن تلاش کنی.

Benevolent, which will not only make you.

خیرخواه، که نه تنها شما را خواهد ساخت.

Feel better.

احساس بهتری داشته باشید.

But it will also make others.

اما دیگران را نیز خواهد ساخت.

Like you better?

شما را بهتر دوست دارید؟

The verb strive means to try.

فعل تلاش به معنای تلاش کردن است.

Really hard strive.

واقعا تلاش سختیه

To be benevolent.

خیرخواه بودن.

Try really hard.

واقعا سخت تلاش کن

To be benevolent.

خیرخواه بودن.

And when you're benevolent, you're kind.

و وقتی خیرخواه هستید، مهربان هستید.

You have goodwill.

شما حسن نیت دارید.

Towards others.

نسبت به دیگران

You have this desire to help others.

شما این تمایل را دارید که به دیگران کمک کنید.

It's similar to altruism, but altruism.

شبیه نوع دوستی است، اما نوع دوستی.

Is entirely focused.

کاملا متمرکز است

On others, but they are quite similar.

در مورد دیگران، اما آنها کاملا شبیه هستند.

Strive.

تلاش کن

To be benevolent, which will not only make you feel.

خیرخواه بودن، که نه تنها باعث ایجاد احساس در شما می شود.

Better, but it will.

بهتر است، اما خواهد شد.

Also make others.

دیگران را نیز بساز.

Like you better?

شما را بهتر دوست دارید؟

Well of.

به خوبی از.

Course, if you're kind to.

البته اگر لطف دارید

Others, they'll like you better.

دیگران، آنها شما را بیشتر دوست خواهند داشت.

If you have a desire to help others, they'll like you better.

اگر میل به کمک به دیگران دارید، آنها شما را بیشتر دوست خواهند داشت.

That makes sense.

این منطقی است.

Right.

درست.

Would you agree?

آیا شما موافق هستید؟

That's not to.

این نیست.

Say you should let other.

بگو باید به دیگران اجازه بدهی

People take advantage of you, Ricard warns.

ریکارد هشدار می دهد که مردم از شما سوء استفاده می کنند.

But you should generally.

اما شما باید به طور کلی. برای

Strive to be.

بودن تلاش کن

Kind within reason.

مهربان در عقل

So again, generally this means most of the time, but of.

بنابراین دوباره، به طور کلی این به معنای بیشتر اوقات است، اما. البته

Course there.

اونجا

May be situations where you're not benevolent.

ممکن است شرایطی باشد که شما خیرخواه نباشید.

You are thinking me, me, me, but generally you.

تو به من، من، من، اما به طور کلی به تو فکر می کنی .

Should strive to.

باید تلاش کرد.

Be kind, within reason, within reason is saying that you'll act in a way that sensible or.

مهربان باشید، در درون عقل، در درون عقل این است که بگویید به روشی معقول یا معقول رفتار خواهید کرد.

Practical.

کاربردی.

Practical.

کاربردی.

So someone might say we'll do everything we can to help you.

بنابراین ممکن است کسی بگوید ما هر کاری که بتوانیم برای کمک به شما انجام خواهیم داد.

Within reason they're saying, well, I'm not going to.

با منطق می گویند، خوب، من این کار را نمی کنم .

Break a law to help you.

برای کمک به شما قانون را زیر پا بگذارید.

I'm not.

من نیستم.

Going to spend millions of dollars or maybe even hundreds of dollars.

قرار است میلیون ها دلار یا شاید حتی صدها دلار خرج شود.

To help you, it has to be.

برای کمک به شما، باید باشد.

Reasonable.

معقول.

A reasonable amount of help.

مقدار معقول کمک.

But we'll do everything we can to help you.

اما ما هر کاری که بتوانیم برای کمک به شما انجام خواهیم داد.

Within reason.

در حد عقل. باشه پس

OK, so.

How does one train their mind?

چگونه یک فرد ذهن خود را تربیت می کند؟

To be happier.

برای شادتر بودن.

The ultimate question Are you ready for it?

سوال نهایی آیا برای آن آماده هستید؟

Just spend 15 continuous minutes.

فقط 15 دقیقه مداوم را صرف کنید.

A day.

یک روز.

Thinking happy thoughts?

فکر کردن به افکار شاد؟

Well, how simple.

خب چقدر ساده این است

Is that you have 15 minutes a day and you can think.

که شما 15 دقیقه در روز فرصت دارید و می توانید فکر کنید.

Happy thoughts, right?

افکار شاد، درست است؟

Now, continuous means without stopping.

حال، مستمر یعنی بدون توقف.

So don't think happy thoughts for three minutes and then go back to being stressed and overwhelmed

پس به مدت سه دقیقه به افکار شاد فکر نکنید و سپس به استرس و غرق بودن برگردید

and oh, I'm never going to learn English.

و اوه، من هرگز انگلیسی یاد نخواهم گرفت.

My English is terrible.

انگلیسی من وحشتناک است. آیا

Are those happy?

آنها خوشحال هستند؟

Thoughts.

اندیشه ها.

No, they're not.

نه، نیستند. پس

So don't think 3 minutes of happy thoughts, 7 minutes of unhappy thoughts, Three more

3 دقیقه به افکار شاد، 7 دقیقه به افکار ناراحت کننده، سه

minutes of happy thoughts.

دقیقه بیشتر به افکار شاد فکر نکنید.

It means 15 continuous minutes.

یعنی 15 دقیقه مداوم.

Set your timer for 15 minutes and only think happy.

تایمر خود را برای 15 دقیقه تنظیم کنید و فقط به شادی فکر کنید.

Thoughts that would be?

افکاری که می شود؟

Continuous.

مداوم.

What do you think if the?

شما چه فکر می کنید اگر؟

Secret to.

راز به.

Being happy truly is spending 15 continuous minutes a day thinking happy thoughts.

واقعا شاد بودن یعنی صرف 15 دقیقه مداوم در روز برای فکر کردن به افکار شاد.

Is that something that you can do if it?

آیا این کاری است که می توانید انجام دهید اگر آن را انجام دهید؟

Is PUT that's doable this?

آیا PUT قابل انجام است؟

Is how a.

آیا چگونه یک.

Native.

بومی.

Speaker would say.

سخنران می گفت.

I can do that, that's.

من می توانم این کار را انجام دهم، همین است.

Doable.

شدنی

So if your boss asks you, can you finish this by 5:00 PM?

بنابراین اگر رئیستان از شما بپرسد، آیا می توانید این کار را تا ساعت 5 بعد از ظهر تمام کنید؟

Yep.

بله

That's doable.

این شدنی است

That's doable I.

من

Can do that.

می توانم این کار را انجام دهم.

I have the ability to do that.

من توانایی انجام این کار را دارم.

So what do you think?

خب چی فکر می کنی؟ آیا

Is this doable?

این کار شدنی است؟

But.

ولی.

That's doable.

این شدنی است

That's doable.

این شدنی است

I can do it.

من می توانم آن را انجام دهم.

That's doable.

این شدنی است

Put that.

آن را بگذار

In the comments And now you have the secret to happiness.

در نظرات و اکنون شما راز خوشبختی را دارید.

How awesome is that?

چقدر عالیه

Now what I'll do is I'll read the article from start to finish and this time you can

اکنون کاری که من انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید

focus on my pronunciation.

روی تلفظ من تمرکز کنید.

A 69 year old monk whose scientists.

راهبی 69 ساله که دانشمندانش.

Called the World.

به نام جهان.

'S happiest man says the secret to being happy takes.

شادترین مرد می گوید راز شاد بودن لازم است.

Just.

فقط

15 minutes a day.

15 دقیقه در روز. که

Who is the?

؟

Happiest man in the world.

خوشبخت ترین مرد دنیا.

If you Google it.

اگه تو گوگل سرچ کنی

The name Matthieu Ricard pops up.

نام ماتیو ریکارد ظاهر می شود.

Matthieu Ricard, 69, is a Tibetan Buddhist monk originally from France who has been called.

ماتیو ریکار، 69 ساله، یک راهب بودایی تبتی است که اصالتاً اهل فرانسه است.

The.

.

World's happiest man.

خوشبخت ترین مرد دنیا به این

That's because he participated.

دلیل که او شرکت کرد.

In a 12 year brain study on meditation and compassion led by a neuroscientist from the

در یک مطالعه 12 ساله مغز در مورد مدیتیشن و شفقت که توسط یک عصب شناس از

University of Wisconsin, Richard Davidson, Davidson hooked up.

دانشگاه ویسکانسین، ریچارد دیویدسون، رهبری شد، دیویدسون به این موضوع پیوست.

Ricard's head.

سر ریکارد

To 256 sensors and found that when Ricard was meditating on compassion, his mind was

با 256 حسگر دریافتند که وقتی ریکارد در حال مراقبه در مورد شفقت بود، ذهنش

unusually light.

به طور غیرعادی سبک بود.

Ricard, who says he sometimes meditates for entire days without getting bored, admits

ریکارد که می‌گوید گاهی اوقات تمام روزها بدون حوصله مدیتیشن می‌کند، اعتراف می‌کند که به

he's a generally happy person.

طور کلی فردی شاد است.

Although he feels.

اگرچه او احساس می کند.

His.

خود.

Happiest man title is a media driven overstatement.

عنوان شادترین مرد یک اغراق رسانه ای است. در

Here's his advice for how to be happy.

اینجا توصیه او برای شاد بودن است. دست از

Stop thinking.

فکر کردن بردارید من من من

Me.

Me.

Me.

To Ricard, the answer comes down to altruism.

برای ریکارد، پاسخ به نوع دوستی برمی گردد.

The reason is because thinking about yourself and how to make things.

دلیل آن این است که به خودتان فکر می کنید و چگونه چیزهایی را بسازید.

Better for yourself.

برای خودت بهتره اگر می خواهید شاد باشید،

All the time is exhausting, stressful and ultimately leads to unhappiness if you want

تمام وقت خسته کننده، استرس زا است و در نهایت منجر به ناراحتی می شود

to be happy.

.

Ricard says you should strive to be.

ریکارد می گوید باید برای بودن تلاش کنی.

Benevolent, which will not only make you.

خیرخواه، که نه تنها شما را خواهد ساخت.

Feel better.

احساس بهتری داشته باشید.

But it will also make.

اما آن را نیز خواهد ساخت.

Others like you better.

دیگران شما را بهتر دوست دارند.

That's not to.

این نیست.

Say you should let other people take.

بگویید باید به دیگران اجازه دهید آن را بگیرند.

Advantage of you, Ricard warns.

ریکارد هشدار می دهد که مزیت شماست.

But you should generally strive to be kind within reason.

اما به طور کلی باید تلاش کنید تا در حد عقل مهربان باشید.

OK, so how?

خوب، پس چگونه؟ آیا

Does one train their mind to be happier?

فرد ذهن خود را برای شادتر بودن تربیت می کند؟

Just spend 15 continuous minutes a day thinking happy thoughts.

فقط 15 دقیقه مداوم در روز را صرف فکر کردن به افکار شاد کنید. آیا

Did you like this lesson?

این درس را دوست داشتید؟ می

Do you want me to make more lessons, just like?

خواهی درس های بیشتری بسازم، درست مثل؟

This.

این.

If you do then put more.

اگر این کار را کردید، بیشتر بگذارید.

News.

اخبار.

More news.

اخبار بیشتر.

More news.

اخبار بیشتر.

In the comments below and of.

در نظرات زیر و از.

Course make sure you like this lesson.

البته مطمئن شوید که این درس را دوست دارید.

Share with your.

با خود به اشتراک بگذارید

Friends and.

دوستان و.

Subscribe so you're.

مشترک شوید تا باشید.

Notified every time I post a new.

هر بار که یک پست جدید ارسال می کنم مطلع می شود.

Lesson and you can get this free speaking guide where I share 6 tips on how to speak

درس و شما می توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته در مورد نحوه صحبت کردن به

English.

زبان انگلیسی را به اشتراک می گذارم.

Fluently and confidently.

روان و با اطمینان. می

You can click.

توانید کلیک کنید.

Here to download it or look for the link in the description.

در اینجا برای دانلود آن یا به دنبال لینک در توضیحات بگردید.

And I have another lesson I know you'll love.

و من یک درس دیگر دارم که می دانم دوست خواهید داشت.

So make sure you watch it.

پس حتما تماشاش کنید

Right.

درست.

Now.

اکنون.