Speak English in 30 Minutes: Advanced English Lesson with BBC News

In this advanced English lesson with the news,  

در این درس پیشرفته انگلیسی با اخبار،

we're going to read a news article together  so you can speak English in only 30 minutes.  

قرار است یک مقاله خبری را با هم بخوانیم تا شما بتوانید تنها در 30 دقیقه به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Welcome back to JForrest English. Of  course, I'm Jennifer. Now, let's get

به JForrest English خوش آمدید. البته، من جنیفر هستم. حالا، بیایید

started.

شروع کنیم.

Our headline. It might be time to re-parent  yourself. Here's how to get started.

تیتر ما. شاید وقت آن رسیده باشد که خودتان را از نو تربیت کنید . در اینجا نحوه شروع کار آمده است.

Notice here this is our modal of probability  might so it's saying something could happen  

توجه داشته باشید که این مدل احتمال ما might است، بنابراین می‌گوید چیزی می‌تواند اتفاق بیفتد

but also could not happen. It's just a  probability or a possibility. It might  

اما نمی‌تواند اتفاق بیفتد. این فقط یک احتمال یا یک احتمال است. ممکن

be now after modals you use your base  verb. It might be time to reparent.

است الان بعد از افعال کمکی از فعل پایه استفاده کنید . شاید وقتش رسیده باشد که دوباره والد شوید.

Now notice here this word is  in quotes, a single quote,  

حالا توجه کنید که این کلمه اینجا داخل گیومه، یک گیومه تکی، قرار گرفته است،

which means it's not a universally accepted  term. Now the term is re-parent. Without  

که یعنی اصطلاحی نیست که به طور جهانی پذیرفته شده باشد . الان اصطلاحش «دوباره والد شدن» است. بدون

this re the verb is to parent. You might  be more familiar with parent as a noun.

این re فعل به صورت to parent (فرزندپروری) در می‌آید. شاید با کلمه parent به عنوان اسم بیشتر آشنا باشید.

She's his parents, his mom and dad,  so parents together, mom and dad,  

او والدین اوست، مادر و پدرش، بنابراین والدین با هم، مادر و پدر،

a parent could be a mom or a dad, a  parent, but here it's two parent. Now  

یک والد می‌تواند هم مادر باشد هم پدر، اما اینجا دو والد داریم. حالا

when you add re before a verb, it means  to do it again. I need to rewatch this  

وقتی قبل از یک فعل re اضافه می‌کنید، به معنی دوباره انجام دادن آن کار است. من باید این

lesson because I learned so much so that  would be your verb to mean watch again.

درس را دوباره ببینم چون خیلی چیزها یاد گرفتم، بنابراین اگر بخواهم دوباره تماشا کنم، فعل شما همین است.

Using parent as a verb, you might say  it's hard to parent a teenager. So  

با استفاده از فعل parent می‌توان گفت که تربیت یک نوجوان کار سختی است. بنابراین

this is your verb to parent. Now said the a  different way, but the meaning is the same.  

این فعل شما برای والدین بودن است. حالا به یه شکل دیگه گفته شده، اما معنیش همونه.

You can say it's hard to be a parent. So in  this case a parent means a mom or dad. It's  

میشه گفت پدر یا مادر بودن سخته. بنابراین در این مورد، منظور از والد، پدر یا مادر است. این

the noun and the verb is be to be a parent,  and then you would add the preposition to a.

اسم و فعل است که به معنای پدر یا مادر بودن است، و سپس باید حرف اضافه را به a اضافه کنید.

Teenager. So these two sentences have the  same meaning. It's just one uses the verb  

نوجوان بنابراین این دو جمله معنای یکسانی دارند. فقط یکی از

form and one uses the noun form. So  to re-parent means to parent again,  

شکل فعل و یکی از شکل اسم استفاده می‌کند. بنابراین، « دوباره فرزندپروری کردن» به معنای دوباره فرزندپروری کردن است،

but in this context it isn't your  child, your teenager, it's yourself.

اما در این متن، منظور فرزند شما یا نوجوان شما نیست، بلکه خود شما هستید.

So that's the topic of this article and the  next part, here's how to get started. So this  

بنابراین این موضوع این مقاله و بخش بعدی است، در اینجا نحوه شروع کار آمده است. بنابراین این

is commonly used to provide instructions.  Here's how to learn English with the news.  

معمولاً برای ارائه دستورالعمل‌ها استفاده می‌شود. در اینجا نحوه یادگیری زبان انگلیسی با اخبار آورده شده است.   در

Here's how to download this lesson or  this PDF for example so that would be  

اینجا نحوه دانلود این درس یا مثلاً این PDF آورده شده است، بنابراین این می‌تواند

to provide an instruction. Here is as  a contraction, here's how and then.

یک دستورالعمل باشد. در اینجا به صورت خلاصه، نحوه و سپس آمده است.

Your infinitive. You can also use a subject and  a verb. So equally I could say, here's how you  

مصدر شما. همچنین می‌توانید از یک فاعل و یک فعل استفاده کنید. بنابراین به طور مشابه می‌توانم بگویم، در اینجا نحوه

can download the PDF. So this one, the first  one here's how to download just sounds more  

دانلود PDF را توضیح می‌دهم. خب، این یکی، اولین مورد که نحوه دانلودش رو توضیح میدم، طبیعی‌تر به نظر میرسه

natural. It's not directed at a specific  person, it's to anyone. But in this case,  

. این خطاب به شخص خاصی نیست ، خطاب به همه است. اما در این مورد، «

the you is the more royal you, which means  anyone as well. And this is our modal verb, and

تو» همان «تو»ی سلطنتی‌تر است، که شامل هر کسی هم می‌شود. و این فعل وجهی ماست، و

And then you can download. So download is  a verb as well, but it's modal plus base  

و بعد می‌توانید دانلود کنید. بنابراین دانلود کردن هم یک فعل است، اما فعل کمکی به علاوه

verb. Now there is a free lesson PDF for this, so  don't worry about taking notes. To download it,  

فعل پایه است. حالا یک فایل PDF درس رایگان برای این کار وجود دارد، پس نگران یادداشت‌برداری نباشید. برای دانلود آن،

simply look in the description and click  the link. Coming back to the headline,  

کافیست به توضیحات مراجعه کرده و روی لینک کلیک کنید. برگردیم به تیتر،

here's how to get started. Now, of course,  you could simply say, here's how to start.

در اینجا نحوه شروع کار آمده است. حالا، البته، می‌توانید به سادگی بگویید، این نحوه شروع است.

Because you can use start as a verb,  but in this case, get is your main verb,  

چون می‌توانید از start به عنوان فعل استفاده کنید، اما در این مورد، get فعل اصلی شماست

and then started is being used in the participle  form. But using get started instead of start,  

و سپس started به صورت وجه وصفی استفاده شده است . اما استفاده از get started به جای start،

it has the same meaning, but get started is more  conversational. It also sounds more friendly,  

همان معنی را می‌دهد، اما get started محاوره‌ای‌تر است. همچنین دوستانه‌تر و دلگرم‌کننده‌تر به نظر می‌رسد

more encouraging, whereas here's how to  start. It sounds more direct, a little.

، در حالی که نحوه شروع به این شکل است. کمی رک‌تر به نظر می‌رسد.

More formal. But here's how to get started. It  sounds friendly and encouraging. I could ask you,  

رسمی تر. اما در اینجا نحوه شروع کار را توضیح می‌دهیم. دوستانه و دلگرم‌کننده به نظر می‌رسد. می‌تونم ازت بپرسم،

are you ready to get started? And  then you can say, I'm ready. Jennifer,  

آماده‌ای شروع کنیم؟ و بعد می‌توانید بگویید، من آماده‌ام. جنیفر، من

I'm ready. So if you're ready, put I'm ready, I'm  ready, put that in the comments because this was  

آماده‌ام. پس اگر آماده‌ای، بنویس «من آماده‌ام»، «من آماده‌ام»، این را در نظرات بنویس چون این

just the headline. So let's get started  with the main article. OK, here we go.

فقط تیتر بود. خب، بیایید با مقاله اصلی شروع کنیم. باشه، شروع می‌کنیم.

If you spend much time on mental  health Instagram or therapy talk,  

اگر زمان زیادی را در اینستاگرام یا در گفتگوهای مربوط به سلامت روان می‌گذرانید،

you might have come across talk of how to  re-parent yourself or your inner child.

ممکن است با صحبت‌هایی در مورد چگونگی تربیت مجدد خود یا کودک درونتان مواجه شده باشید.

So here again re-parent, you have it in a double  quote. I don't know why they had it in a single  

بنابراین اینجا دوباره آن را والد کنید، آن را در یک نقل قول دوتایی دارید. نمی‌دانم چرا اینجا آن را در یک

quote here and a double quote. They both are  saying that this concept of parenting again,  

نقل قول تکی و یک نقل قول دوتایی قرار داده‌اند. هر دوی آنها دوباره می‌گویند که این مفهوم فرزندپروری، به

adding re is not universally accepted,  so it's not an official term. So if  

طور جهانی پذیرفته نشده است، بنابراین یک اصطلاح رسمی نیست. بنابراین اگر

you spend much time on mental health  Instagram, this is a noun. If you were

زمان زیادی را در اینستاگرام در حوزه سلامت روان می‌گذرانید ، این یک اسم است. اگر قرار باشد از

to use a verb, you need a Jain verb because you  spend time doing something. So if you spend much  

یک فعل استفاده کنید، به یک فعل جین نیاز دارید زیرا برای انجام کاری وقت می‌گذارید. بنابراین اگر زمان زیادی را صرف

time scrolling on mental health Instagram, now  maybe you talk about this in the negative and say,  

گشت و گذار در اینستاگرام در مورد سلامت روان می‌کنید، شاید اکنون در مورد این موضوع به صورت منفی صحبت کنید و بگویید،

I don't spend much time now still your  verb in ING reading articles on TikTok.

من الان وقت زیادی را صرف خواندن مقالات در تیک تاک نمی‌کنم.

And you don't have to use the word  time if you said I spent all weekend,  

و اگر بگویید تمام آخر هفته را گذراندم، لازم نیست از کلمه زمان استفاده کنید،

but this represents time, right? So  this is still a gerund expression.  

اما این نشان دهنده زمان است، درست است؟ بنابراین این هنوز یک عبارت مصدر است.

I spent this is the past symbol of to  spend. I spent all weekend watching.

من خرج کردم، این نماد گذشته‌ی خرج کردن است. تمام آخر هفته را صرف تماشا کردم.

The verb and ING watching Jer's  English lessons. I'm so happy to  

فعل و ING در حال تماشای درس‌های انگلیسی جر. خیلی خوشحالم که

hear that. Hopefully you did. So if  you spend much time on mental health,  

اینو می‌شنوم. امیدوارم که این کار را کرده باشید. بنابراین اگر زمان زیادی را صرف سلامت روان،

Instagram or scrolling on, this is not  required here, but if you were to use a verb,  

اینستاگرام یا گشت و گذار در اینترنت می‌کنید، این مورد اینجا الزامی نیست، اما اگر قرار باشد از یک فعل استفاده کنید، مثلاً

scrolling on mental health Instagram or  therapy Talk, you might have. What is this?

گشت و گذار در اینستاگرام یا گفتگوی درمانی، ممکن است این کار را کرده باشید. این چیست؟

This is a contraction. Now contractions are  not slang. Contractions are legitimate words.  

این یک انقباض است. حالا انقباضات دیگه اصطلاح عامیانه نیستن. انقباضات کلمات موجهی هستند.

They're in the dictionary. They perhaps are  more informal, but they're also widely used and  

اونا تو دیکشنری هستن. شاید غیررسمی‌تر باشند، اما به‌طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرند و

preferred by native speakers in most context.  So this is the contraction of might have.

در بیشتر زمینه‌ها توسط گویشوران بومی ترجیح داده می‌شوند. بنابراین این خلاصه‌ی might have است.

Because you might have come across. So that's the  

چون ممکنه براتون پیش اومده باشه. خب،

sentence structure there. You might  have, you might have come across.

ساختار جمله اینه. شاید دیده باشید، شاید با آن مواجه شده باشید.

So if you come across something in this case the  something is talk of how to reparent yourself  

بنابراین اگر در این مورد به چیزی برخوردید، آن چیز در مورد چگونگی تربیت مجدد خودتان است. بنابراین

so talk of just represents people sharing  information so maybe it was an article,  

صحبت از این فقط به افرادی اشاره دارد که اطلاعات را به اشتراک می‌گذارند، بنابراین شاید یک مقاله بوده،

maybe it was a video maybe it was a gift, whatever  that information is and if you come across that  

شاید یک ویدیو بوده، شاید یک هدیه بوده، هر چه که باشد. اگر به آن اطلاعات برخوردید، به این

information it means you see it but you weren't  purposely looking for it so you were just.

معنی است که آن را دیده‌اید اما عمداً به دنبال آن نبوده‌اید، بنابراین فقط به دنبال آن بوده‌اید.

Looking for updates on what your friends  were doing or you were just killing time  

دنبال به‌روزرسانی‌هایی در مورد کارهایی که دوستانتان انجام می‌دهند هستید یا فقط وقت‌کشی می‌کردید

while you were waiting for your tea to finish  steeping and then you're scrolling on TikTok or  

در حالی که منتظر بودید چای‌تان دم بکشد و بعد در تیک‌تاک یا

Instagram and you see an article on reparenting  yourself, but you weren't purposely looking  

اینستاگرام می‌چرخید و مقاله‌ای در مورد تربیت مجدد خودتان می‌بینید، اما عمداً دنبال

for that. So that is come across. Let's  continue. Maybe you rolled your eyes so.

چنین چیزی نبودید. بنابراین این اتفاق افتاده است. ادامه دهیم. شاید چشماتو چرخوندی، پس.

I don't know if I did it very well, but uh, so we  roll our eyes in frustration, disgust, annoyance.  

نمی‌دانم کارم را خوب انجام دادم یا نه، اما خب، ما از روی ناامیدی، انزجار، و ناراحتی چشم‌هایمان را می‌چرخانیم.

So if your, your friend, your spouse, your boss  does something that annoys you or frustrates you,  

بنابراین اگر شما، دوستتان، همسرتان، رئیستان کاری انجام می‌دهد که شما را آزار می‌دهد یا ناامیدتان می‌کند، می‌توانید

you go like this, but hopefully they don't  see you doing that because they could get up.

به این شکل عمل کنید، اما امیدواریم که آنها شما را در حال انجام این کار نبینند، زیرا می‌توانند از جای خود بلند شوند.

Such because they know what that means. Maybe  you rolled your eyes and kept scrolling. So  

چون خودشون میدونن این یعنی چی شاید چشمتان را چرخانده و به اسکرول کردن ادامه داده‌اید. بنابراین،

this is suggesting that you, if you came  across some article about re-parenting,  

این نشان می‌دهد که اگر به مقاله‌ای در مورد تربیت مجدد فرزند برخوردید،

you might think like, oh, this is dumb  or I don't need this. This is a waste  

ممکن است با خود بگویید، اوه، این احمقانه است یا من به آن نیازی ندارم. این اتلاف

of time. So it's suggesting  you thought of it negatively.

وقت است. بنابراین نشان می‌دهد که شما به آن منفی فکر کرده‌اید.

When you first came across it. So that's  important that they included it here.  

وقتی برای اولین بار با آن مواجه شدید. بنابراین مهم است که آنها آن را اینجا گنجانده‌اند.

Maybe you rolled your eyes. Now this is  in the past simple because it's at that  

شاید چشماتو چرخوندی. خب، این در گذشته ساده است چون در آن

time when you saw the article, when you  came across the article and notice I.

زمان است که شما حرف تعریف را دیدید، وقتی که به حرف تعریف برخوردید و متوجه شدید که «من»

is always plural because we have two and it's  also possessive. So to whoever the subject is.  

همیشه جمع است چون دو تا داریم و همچنین حالت ملکی دارد. پس موضوع به هر کسی که باشد.

In this case, the subject is you. So that's  why it's your eyes, but maybe it's she rolled  

در این مورد، سوژه شما هستید. پس به خاطر همینه که چشمات بازه، اما شاید بخاطر اینه که اون

her eyes at my joke. So she didn't think my  joke was very funny. She rolled her eyes.

به شوخی من چشماش رو گرد کرده. بنابراین او فکر نمی‌کرد شوخی من خیلی خنده‌دار باشد. چشمانش را چرخاند.

So again, maybe you rolled your  eyes and kept scrolling. So you just  

بنابراین، شاید دوباره چشمتان را چرخانده و به اسکرول کردن ادامه داده‌اید. بنابراین شما

ignored this article on reparenting  yourself and you kept scrolling.

این مقاله در مورد تربیت مجدد خودتان را نادیده گرفتید و به خواندن ادامه دادید.

But if the concept intrigues you,  hmm, so if something intrigues you,  

اما اگر این مفهوم شما را کنجکاو می‌کند، هوم، بنابراین اگر چیزی شما را کنجکاو می‌کند، به این

it means it causes you to have curiosity  about it. You want to learn more about it.  

معنی است که باعث می‌شود در مورد آن کنجکاو باشید. شما می‌خواهید در مورد آن بیشتر بدانید.

You're fascinated by it. Here it's the active  verb to intrigue, so something, the concept.

مجذوب آن شده‌ای. اینجا فعل معلومِ جلب توجه کردن است، پس چیزی، مفهوم.

Intrigues someone and then you have to conjugate  your verb. But if the concept intrigued you,  

کسی را کنجکاو می‌کند و بعد باید فعل را صرف کنید. اما اگر مفهوم آن شما را کنجکاو کرده است،

so in the past simple at that time, but this verb  is commonly used in the passive voice because  

در آن زمان از گذشته ساده استفاده کنید، اما این فعل معمولاً در وجه مجهول استفاده می‌شود زیرا می‌خواهیم

we want to put the focus more on ourselves.  For example, I was intrigued, so your verbal.

تمرکز را بیشتر روی خودمان قرار دهیم. مثلاً، من کنجکاو شدم، پس حرف‌های شفاهی شما.

Of course is the verb to be this is always in  the ED form. I was intrigued by that article on  

البته فعل بودن همیشه به شکل ED است. من مجذوب آن مقاله در مورد

reparenting I came across on TikTok. So if  you want to focus more on you experiencing  

تربیت مجدد فرزند شدم که در تیک تاک به آن برخوردم. بنابراین اگر می‌خواهید بیشتر روی تجربه‌ی خودتان از آن

the emotion rather than the something causing  the emotion, so it's very commonly used that  

احساس تمرکز کنید تا روی چیزی که باعث آن احساس شده است، این عبارت معمولاً به این

way. But if the concept intrigues you,  if you were intrigued by the concept.

شکل استفاده می‌شود. اما اگر مفهوم شما را جذب می‌کند، اگر مجذوب آن مفهوم شده‌اید.

There's good reason. Re-parenting  is actually a helpful framework. OK,  

دلیل خوبی وجود دارد. تربیت مجدد فرزند در واقع یک چارچوب مفید است. خب،

so notice they use this word actually.  Why did they do that? I'm asking this  

توجه کنید که آنها در واقع از این کلمه استفاده می‌کنند. چرا این کار را کردند؟ من این را می‌پرسم

because many students use actually incorrectly.

چون بسیاری از دانش‌آموزان در واقع آن را نادرست استفاده می‌کنند.

Actually is not used to emphasize something.  It's used to correct a false assumption or  

در واقع برای تأکید بر چیزی استفاده نمی‌شود.  از آن برای تصحیح یک فرض غلط یا

to emphasize the correct information when  someone is thinking something different.

تأکید بر اطلاعات صحیح، زمانی که کسی طور دیگری فکر می‌کند، استفاده می‌شود.

So for the easiest explanation is someone  might say oh you stayed home last night,  

خب، برای ساده‌ترین توضیح، ممکن است کسی بگوید دیشب خانه ماندی،

right? They assume the information and  you say actually I worked so you use  

درست است؟ آنها اطلاعات را فرض می‌کنند و شما می‌گویید که من واقعاً کار کرده‌ام، بنابراین از «

actually to correct that assumption now  remember the assumption is that this.

در واقع» برای اصلاح آن فرض استفاده می‌کنید. حالا به یاد داشته باشید که فرض این است که این.

This article on re-parenting is going to be  annoying or disgusting or cause some sort of  

این مقاله در مورد تربیت مجدد فرزند قرار است آزاردهنده یا چندش‌آور باشد یا نوعی

negative feeling inside of you. That's why you  rolled your eyes at it. So that's what they're  

احساس منفی در شما ایجاد کند. برای همینه که چشمات رو بهش چرخوندی. بنابراین این چیزی است که آنها

correcting. They're saying it's actually a  helpful framework because the assumption is  

اصلاح می‌کنند. آنها می‌گویند که این در واقع یک چارچوب مفید است، زیرا فرض بر این است که

that it wouldn't be helpful for whatever reason.  Re-parenting is actually a helpful framework.

به هر دلیلی مفید نخواهد بود. تربیت مجدد فرزند در واقع یک چارچوب مفید است.

That a growing number of  therapists use with their clients.

که تعداد فزاینده‌ای از درمانگران برای مراجعین خود از آن استفاده می‌کنند.

Are you enjoying this lesson? If you are, then I  want to tell you about the finally fluent academy.  

آیا از این درس لذت می‌برید؟ اگر اینطور است، پس می‌خواهم در مورد آکادمی که بالاخره به آن مسلط شدید با شما صحبت کنم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ویژه من است که در آن ما به مطالعه زبان انگلیسی زبانان بومی از طریق تلویزیون،

movies, YouTube, and the news so you  can improve your listening skills of.

فیلم‌ها، یوتیوب و اخبار می‌پردازیم تا شما بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را بهبود بخشید.

English expand your vocabulary with  natural expressions and learn advanced  

انگلیسی، دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و

grammar easily. Plus you'll have  me as your personal coach. You can  

دستور زبان پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید. به علاوه، من را به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید

look in the description for the link to  learn more, or you can go to my website  

به توضیحات مراجعه کنید تا لینک مربوطه را بیابید ، یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید

and click on Findly fluent Academy.  Now let's continue with our lesson.

و روی Findly fluent Academy کلیک کنید. حالا بیایید درس خود را ادامه دهیم.

Imagine a 3 year old is on a swing set.

تصور کنید یک کودک ۳ ساله روی تاب است.

A swing set. This is a swing, so you have the  seat, the child sits on, and then there's two  

یک مجموعه تاب. این یک تاب است، بنابراین شما یک نشیمنگاه دارید، کودک روی آن می‌نشیند، و سپس دو

ropes or two chains, and then a swing set is just  12 or 3 swings within a metal or wooden frame.

طناب یا دو زنجیر وجود دارد، و در نهایت یک مجموعه تاب فقط شامل ۱۲ یا ۳ تاب در یک قاب فلزی یا چوبی است.

So you see these at parks or even in people's  backyards. So a swing set. Now imagine this is  

بنابراین شما اینها را در پارک‌ها یا حتی در حیاط خلوت خانه‌های مردم می‌بینید. بنابراین یک مجموعه نوسان. حالا تصور کنید که این جمله

the in the imperative. The imperative is just the  base verb and it's used to provide instructions  

در حالت امری باشد. فعل امری فقط فعل پایه است و برای ارائه دستورالعمل

or orders. So if I say download the free PDF,  I'm providing that to you as an instruction.

یا دستور استفاده می‌شود. بنابراین اگر می‌گویم فایل PDF رایگان را دانلود کنید، آن را به عنوان یک دستورالعمل در اختیار شما قرار می‌دهم.

Download the PDF. Imagine a 3 year old. So I want  you to do this. Imagine, create that image in your  

فایل پی‌دی‌اف را دانلود کنید. یک کودک ۳ ساله را تصور کنید. بنابراین از تو می‌خواهم که این کار را انجام دهی. تصور کنید، آن تصویر را در ذهن خود ایجاد کنید

mind. Now, a 3 year old, this represents a noun  form because this is a child who is 3 years old.

. خب، برای یک کودک ۳ ساله، این نشان دهنده یک حالت اسمی است زیرا این یک کودک ۳ ساله است.

Now this, this 3 year old, this is the adjective,  so it doesn't take an S. That's why you don't have  

خب، این، این بچه‌ی ۳ ساله، این صفته، پس S نمی‌خواد. به همین خاطر

an S here. But if you say imagine a child who is 3  years old on a swing set, then you would have the  

اینجا S ندارید. اما اگر بگویید کودکی ۳ ساله را روی تاب تصور کنید، آنوقت حرف S را خواهید داشت.

S. So let's continue. Imagine a 3 year old child  is on a swing set and tries to jump off but falls.

پس ادامه می‌دهیم. تصور کنید یک کودک ۳ ساله روی تاب است و سعی می‌کند بپرد اما می‌افتد.

They scrape their knee. So  if you scrape your knee,  

زانویشان خراش برمی‌دارد. بنابراین اگر زانویتان خراشیده شود، به

it means that you cause some bruising  or bleeding on your knee. So kids,  

این معنی است که باعث کبودی یا خونریزی در زانویتان شده‌اید. خب بچه‌ها،

they commonly get a lot of scrapes. A scratch  would be more of a like one vertical line or it  

معمولاً کلی خراش برمی‌دارند. یک خراش می‌تواند چیزی شبیه به یک خط عمودی یا

could be a horizontal line, where a scrape  is more of, I guess it's a larger area.

یک خط افقی باشد، که در آن خراشیدگی بیشتر به نظر من یک منطقه بزرگتر است.

They scrape their knee and naturally start crying.

آنها زانوی خود را خراش می‌دهند و طبیعتاً شروع به گریه می‌کنند.

So here this naturally is used to say,  this is a normal reaction for a child.

بنابراین اینجا طبیعتاً از این برای گفتن این استفاده می‌شود که این یک واکنش طبیعی برای یک کودک است.

So you can use this in other situations. I  saw her at the party and naturally I said  

بنابراین می‌توانید از این روش در موقعیت‌های دیگر نیز استفاده کنید. من او را در مهمانی دیدم و طبیعتاً به او

hello or he told a rude joke and naturally I  rolled my eyes because that's a normal thing  

سلام کردم یا او یک جوک بی‌ادبانه تعریف کرد و طبیعتاً چشمانم را چرخاندم، چون به نظر من، این یک چیز طبیعی

to do in that situation, in my opinion.  So that's how you can use naturally to  

در آن موقعیت است. بنابراین به این صورت است که می‌توانید از «naturally» برای

almost justify the action by saying that's  the normal thing to do in that situation.

توجیه عمل استفاده کنید و بگویید که این کار طبیعی است که در آن موقعیت انجام شود.

So I could say when you speak in English you  will naturally make mistakes to let you know  

بنابراین می‌توانم بگویم وقتی به انگلیسی صحبت می‌کنید، طبیعتاً اشتباهاتی خواهید داشت تا به شما اطلاع دهند که این اتفاق

that's the normal thing to happen. So here's  that example so you can see how to write it  

طبیعی است. بنابراین، این مثال را می‌بینید تا بتوانید نحوه نوشتن آن را ببینید

out. He told a rude joke and naturally I  rolled my eyes. Now remember information  

. او یک جوک بی‌ادبانه تعریف کرد و طبیعتاً من چشم‌هایم را چرخاندم. حالا به یاد داشته باشید که اطلاعات

between two commas can be removed from the  sentence. So if I remove this naturally.

بین دو ویرگول را می‌توان از جمله حذف کرد. بنابراین اگر من این را به طور طبیعی حذف کنم.

He told a rude joke and I rolled  my eyes. It's still grammatically  

او یک جوک بی‌ادبانه تعریف کرد و من چشم‌هایم را چرخاندم. هنوز از نظر دستوری

correct, which is what needs to  happen. And if you add it back,  

درست است، که باید هم همینطور باشد. و اگر آن را دوباره اضافه کنید،

it just gives more information. It makes it  sound like I think my action was justified,  

فقط اطلاعات بیشتری ارائه می‌دهد. طوری به نظر می‌رسد که انگار کارم موجه بوده، کاری که

the normal natural thing to do in that situation.  So let's review this again. They scrape their  

در آن موقعیت طبیعی است. پس بیایید دوباره این را مرور کنیم. آنها

knee and naturally start crying for their  caregiver. Now here they're using caregiver.

زانوی خود را می‌خراشند و طبیعتاً برای پرستار خود گریه می‌کنند . حالا اینجا از پرستار استفاده می‌کنند.

To be more inclusive because sometimes children do  not have a mother or father, which is a parent in  

برای اینکه جامع‌تر باشیم، چون گاهی اوقات کودکان پدر یا مادری ندارند که در

this situation or with them for a large part  of their development as a child, it may be

این شرایط یا در بخش بزرگی از رشدشان به عنوان یک کودک، والدینشان در کنارشان باشند، ممکن است پرستار بچه

A nanny, a babysitter, an  older sibling, a grandparent,  

، پرستار بچه، خواهر یا برادر بزرگتر، پدربزرگ یا مادربزرگ،

a family friend, so it could be any number  of other people who also care for the child.  

یک دوست خانوادگی یا هر تعداد دیگری که از کودک مراقبت می‌کنند، باشند.

So that's what the word caregiver  represents it's just more inclusive.

بنابراین کلمه مراقب (career) همین معنی را می‌دهد، فقط شمول بیشتری دارد.

The way their parent or caregiver reacts in  this situation. So here again like I said,  

نحوه واکنش والدین یا مراقب آنها در این موقعیت. بنابراین، همانطور که گفتم،

they're being inclusive parent and then  many children have alternative situations  

آنها والدینی فراگیر هستند و بسیاری از کودکان موقعیت‌های جایگزین دارند،

so caregiver is more broad. The way their  parent or caregiver reacts in this situation  

بنابراین مراقبت گسترده‌تر است. نحوه واکنش والدین یا مراقب آنها در این موقعیت

or any distressing event in childhood is  crucial. So crucial means extremely important.

یا هر رویداد ناراحت‌کننده‌ای در دوران کودکی بسیار مهم است. بنابراین حیاتی یعنی فوق‌العاده مهم.

So if your boss says it's crucial,  notice that pronunciation, crucial,  

بنابراین اگر رئیستان می‌گوید این موضوع بسیار مهم است، به آن تلفظ توجه کنید، بسیار مهم، بسیار

crucial that you finish the report before  you leave today, I wouldn't leave without  

مهم که گزارش را قبل از رفتن امروز تمام کنید، من بدون

finishing that report because I know it's not just  important, it's crucial. It's extremely important.

تمام کردن آن گزارش آنجا را ترک نمی‌کنم، زیرا می‌دانم که این فقط مهم نیست، بلکه حیاتی است. این فوق‌العاده مهم است.

Let's continue. When a kid is freaking out, oh,  

ادامه بدیم. وقتی یه بچه خیلی ترسیده و نگرانه،

this is a really good phrase or verb.  It's to freak out and notice here it's  

این یه عبارت یا فعل خیلی خوبه. باید بترسی و توجه کنی که اینجا

in the present continuous because it's taking  place now. The kid is freaking out right now.

در زمان حال استمراری است، چون الان دارد اتفاق می‌افتد. بچه الان داره دیوونه میشه.

To freak out is to have a strong intense emotional  reaction, but that reaction can be positive or  

وحشت کردن یعنی داشتن یک واکنش عاطفی شدید و شدید، اما این واکنش می‌تواند مثبت یا

negative, so you could say she freaked out  when she won the award, so she started,  

منفی باشد، بنابراین می‌توان گفت که او وقتی جایزه را برد وحشت کرد، بنابراین شروع کرد به گفتن «

oh my God, I won, I won, and started crying  uncontrollably, but again she's very happy.

خدای من، من بردم، من بردم» و بی‌اختیار شروع به گریه کرد ، اما باز هم خیلی خوشحال بود.

It's a very strong intense, happy, positive  emotional reaction. She could freak out when  

این یک واکنش احساسی بسیار قوی، شدید، شاد و مثبت است . او وقتی

she lost the award, so she starts crying in  upset, sadness, anger, frustration, so it can  

جایزه را از دست می‌داد، وحشت می‌کرد، بنابراین از ناراحتی، غم، عصبانیت، ناامیدی شروع به گریه می‌کرد، بنابراین می‌تواند

be positive or negative. So when a kid is freaking  out, in this case it probably sounds negative.

مثبت یا منفی باشد. بنابراین وقتی بچه‌ای وحشت می‌کند ، در این مورد احتمالاً منظور منفی است.

because they talked about scraping their knee  after they fell off a swing set for a child  

چون آنها در مورد خراشیدگی زانویشان بعد از افتادن از تاب مخصوص کودکان صحبت کردند

that can be very traumatic. So when a kid is  freaking out, it's because they don't have  

که می‌تواند بسیار آسیب‌زا باشد. بنابراین وقتی کودکی وحشت می‌کند، به این دلیل است که

the brain development to calm down. Oh, to calm  down is if your emotional reaction is up here,  

مغز او برای آرام شدن به اندازه کافی رشد نکرده است. اوه، آرام شدن یعنی اگر واکنش احساسی شما اینجاست،

you want to bring that emotional  reaction and your emotional state.

می‌خواهید آن واکنش احساسی و حالت احساسی‌تان را نشان دهید.

Lower and lower and lower until it's more neutral.  

پایین و پایین و پایین تر تا زمانی که خنثی تر شود.

So in this example, if you  have this crucial report.

بنابراین در این مثال، اگر این گزارش مهم را دارید.

But you must leave work at 6 o'clock and  it's 5:30. You're not done the report. You  

اما شما باید ساعت ۶ از محل کار خود خارج شوید و الان ساعت ۵:۳۰ است. گزارشت تموم نشده.

might start freaking out, becoming really  upset, and then your coworker tells you  

ممکن است وحشت کنید، واقعاً ناراحت شوید، و سپس همکارتان به شما بگوید که

to calm down. You need to calm down. You need  to calm down. So that's how you could use all  

آرام باشید. شما نیاز به آرامش دارید. تو باید آرام باشی. بنابراین اینگونه است که می‌توانید از هر

three of these freak out and calm down. They  go hand in hand. They're the perfect pair.

سه مورد استفاده کنید تا وحشت کنید و آرام شوید. آنها دست به دست هم می‌دهند. اونا جفت ایده‌آلی هستن. دکتر

So they need their caregiver, says Ariel Armas  PhD. Ideally, the caregiver would come to  

آریل آرماس می‌گوید، بنابراین آنها به مراقب خود نیاز دارند . در حالت ایده‌آل، مراقب به

their aid, so to their aid means if you come to  someone's aid, it means you provide support, you  

کمک آنها خواهد آمد، بنابراین به کمک آنها آمدن یعنی اگر به کمک کسی بیایید، به این معنی است که از او حمایت می‌کنید، به او

provide help. That might be to help someone finish  a report so you can come to your co-workers' aid.

کمک می‌کنید. این می‌تواند برای کمک به کسی در تکمیل گزارش باشد تا بتوانید به همکارانتان کمک کنید.

And help them finish the report or it can also  be used if someone is injured. So you provide  

و به آنها کمک کنید تا گزارش را تمام کنند یا اگر کسی آسیب دید، می‌توان از آن استفاده کرد. بنابراین

help or support if a child is crying because  they're injured because they scraped their knee.

اگر کودکی به دلیل آسیب دیدگی ناشی از خراشیدگی زانو گریه می‌کند، شما به او کمک یا حمایت می‌کنید.

So ideally the caregiver would come to their  aid, would help them and soothe the child.  

بنابراین در حالت ایده‌آل، مراقب به کمک آنها می‌آید، به آنها کمک می‌کند و کودک را آرام می‌کند.

So to soothe someone, you might need to  soothe your best friend, your mother,  

بنابراین برای آرام کردن کسی، شاید لازم باشد بهترین دوست، مادر،

father, your boss. You, you could soothe anyone.  It's you try to make them feel better and also

پدر یا رئیستان را آرام کنید. تو، تو میتونی هر کسی رو آروم کنی. این شما هستید که سعی می‌کنید حال آنها را بهتر کنید و همچنین به

Help them calm down. So maybe you rub  the child's back, you kiss the child,  

آنها کمک کنید تا آرام شوند. بنابراین شاید شما پشت کودک را بمالید، او را ببوسید، او را در

you hug the child. So those would all be ways  you would soothe the child. In this context,  

آغوش بگیرید. بنابراین، همه اینها راه‌هایی هستند که می‌توانید کودک را آرام کنید. در این شرایط،

maybe you just tell them it's  OK, everything will be fine.  

شاید فقط به آنها بگویید که اشکالی ندارد، همه چیز درست خواهد شد.

How about I get you some water? So  that could be how you soothe an adult.

چطوره برات آب بیارم؟ بنابراین، این می‌تواند روشی باشد که شما یک بزرگسال را آرام می‌کنید.

A good replacement word would  be comfort and comfort someone,  

یک کلمه جایگزین خوب می‌تواند « دلداری دادن و دلداری دادن به کسی، یعنی

the child. Now notice the pronunciation of  soothe, you have the voiced TH, soothe soothe.

کودک،» باشد. حالا به تلفظ کلمه soote  توجه کنید ، شما TH مصوت دارید، soote soote.

And it's a long oo sound soothe soothe the child  in this scenario, teaching them how to calm down,  

و این یک صدای بلند «او» است که در این سناریو کودک را آرام می‌کند و به او یاد می‌دهد که چگونه آرام شود،

so reduce their emotional reaction, how to calm  down, and that they are worthy of being cared for.

واکنش‌های احساسی خود را کاهش دهد، چگونه آرام شود و اینکه شایسته مراقبت است.

So notice to be worthy of and then  something, you could say worthy of love,  

بنابراین به «شایسته بودن» و سپس «چیزی بودن» توجه کنید، می‌توانید بگویید «شایسته عشق»، «

worthy of support or worthy of doing something.  In this case receiving something, being cared for.

شایسته حمایت» یا «شایسته انجام کاری». در این مورد، دریافت کردن چیزی، مورد مراقبت قرار گرفتن.

A good replacement for worthy is the  verb deserve. The sentence structure  

یک جایگزین خوب برای worth (شایسته) فعل merit (لیاقت داشتن) است. ساختار جمله به این صورت

would be that they deserve care, so  a noun. If you wanted to use a verb,  

خواهد بود که «آنها سزاوار مراقبت هستند»، بنابراین یک اسم است. اگر می‌خواستید از فعل استفاده کنید،

you would use the infinitive, and it makes  sense to use the passive voice that they  

باید از مصدر استفاده می‌کردید، و منطقی است که از ساختار مجهول استفاده کنید که در آن گفته می‌شود «آنها

deserve to be cared for because they're  receiving the action, not doing the action.

شایسته‌ی مراقبت هستند زیرا آنها عمل را دریافت می‌کنند، نه اینکه خود عمل را انجام می‌دهند».

That they deserve care to be cared for, that  they are worthy of care of being cared for.

اینکه آنها سزاوار مراقبت و توجه هستند، اینکه آنها شایسته‌ی مراقبت و توجه هستند.

And of course both of these deserve or worthy.  It means that the care is rightfully theirs.

و البته هر دوی اینها سزاوار یا شایسته هستند. یعنی مراقبت به حق متعلق به آنهاست.

Let's continue.

ادامه بدیم.

But if the caregiver doesn't help, it may  have lasting effects. So lasting here,  

اما اگر مراقب کمک نکند، ممکن است اثرات ماندگاری داشته باشد. بنابراین اینجا ماندگار است، و

it's being used as an adjective. It means  effects that last a long time. So you can  

به عنوان صفت استفاده می‌شود. یعنی اثراتی که مدت زیادی باقی می‌مانند. بنابراین می‌توانید از

use lasting as an adjective to make it  a lot shorter rather than saying it may  

lasting به عنوان صفت استفاده کنید تا آن را خیلی کوتاه‌تر کنید، به جای اینکه بگویید ممکن است

have effects that last a long time. These  wounds from caregivers. Now notice here.

اثراتی داشته باشد که مدت زیادی دوام داشته باشند. این زخم‌ها از سوی مراقبان. حالا به اینجا توجه کنید.

In this context, they're talking about  an emotional wound. A wound is an area  

در این زمینه، آنها در مورد یک زخم عاطفی صحبت می‌کنند. زخم ناحیه‌ای

of your skin or anywhere on your body that is  damaged, so maybe there is a cut, a scrape, uh.

از پوست یا هر جایی از بدن شماست که آسیب دیده است، بنابراین ممکن است بریدگی، خراش یا ... وجود داشته باشد.

You hurt it in some way. It's  bleeding, maybe it's infected,  

یه جورایی اذیتش کردی. خونریزی داره، شاید عفونت کرده، می‌تونه

it can be minor or it can be serious. So  that would be a wound, but in this context  

جزئی یا جدی باشه. بنابراین این یک زخم خواهد بود، اما در این زمینه

they're talking about emotional wounds, so  you can't see it visibly, but it's damage.

آنها در مورد زخم‌های عاطفی صحبت می‌کنند، بنابراین شما نمی‌توانید آن را به وضوح ببینید، اما آسیب است.

On your inside basically.  So these emotional wounds,  

اساساً در درون شما. خب، این زخم‌های عاطفی،

but they're not using that word, it's  just implied based on the context.

اما آنها از این کلمه استفاده نمی‌کنند، فقط بر اساس متن به آن اشاره می‌شود.

These wounds from caregivers can show up  in all your adult relationships so in this  

این زخم‌های ناشی از مراقبان می‌توانند در تمام روابط بزرگسالی شما ظاهر شوند، بنابراین در این

case can show up it means can appear, can be  visible in not just the romantic or platonic  

مورد می‌توانند ظاهر شوند، یعنی می‌توانند ظاهر شوند، نه تنها در روابط عاشقانه یا افلاطونی،

ones but your work or acquaintance relationships  as well. So if you have a platonic relationship.

بلکه در روابط کاری یا آشنایی شما نیز قابل مشاهده باشند. بنابراین اگر رابطه افلاطونی دارید.

This means that you have a relationship with  someone of the opposite sex, but it is not  

این یعنی شما با کسی از جنس مخالف رابطه دارید، اما این رابطه

romantic so it would be I have a relationship  with a man and we're good friends we spend a lot  

عاشقانه نیست، بنابراین من می‌توانم بگویم که با یک مرد رابطه دارم و ما دوستان خوبی هستیم و

of time together, but it's not romantic in any way  so maybe it's a childhood friend and I view him.

زمان زیادی را با هم می‌گذرانیم، اما به هیچ وجه عاشقانه نیست، بنابراین شاید او دوست دوران کودکی من باشد و من او را می‌بینم.

Or like a brother or a cousin or a  family member. So that would be platonic,  

یا مثل یک برادر یا پسرعمو یا یکی از اعضای خانواده. پس این میشه افلاطونی،

platonic. But your work or acquaintance. So  notice the pronunciation, this can be difficult.  

افلاطونی. اما کار یا آشنایی شما. بنابراین به تلفظ توجه کنید، این می‌تواند دشوار باشد.

Acquaintance, acquaintance, acquaintance.  An acquaintance means that you know someone.

آشنایی، آشنایی، آشنایی. آشنایی یعنی اینکه شما کسی را می‌شناسید.

But not well enough to call them your friend,  so I would say I'm acquaintances with my one of  

اما نه آنقدر خوب که بشود به آنها گفت دوست، بنابراین می‌توانم بگویم که با یکی از همسایه‌هایم آشنا هستم

my neighbors. I know them I know their  names. I say hello, but I don't really  

. من آنها را می‌شناسم، اسم‌هایشان را می‌دانم. سلام می‌کنم، اما واقعاً

know anything about their lives. We don't  socialize together, so they're my neighbors.

چیزی در مورد زندگی آنها نمی‌دانم. ما با هم رفت و آمد نداریم، بنابراین آنها همسایه‌های من هستند.

They're my acquaintances,  but they're not my friends.  

آنها آشنایان من هستند، اما دوستان من نیستند.

So this part is saying these emotional  wounds from caregivers can impact all  

بنابراین این بخش می‌گوید که این زخم‌های عاطفی از مراقبان می‌تواند بر تمام

your relationships close ones, romantic  ones, casual ones, all your romantic,  

روابط شما، چه نزدیک، چه عاشقانه ، چه غیررسمی، و

all your relationships. Let's continue.  If your caregiver didn't show up for you.

تمام روابط عاشقانه و رمانتیک شما تأثیر بگذارد. ادامه بدیم. اگر پرستارتان به دنبالتان نیامد.

So in this case, show up, it does mean  appear like we have it here. But if you  

بنابراین در این مورد، «ظاهر شو»، به این معنی است که همانطور که اینجا هست، ظاهر شو. اما اگر

show up for someone, it means more that  you appear in their life consistently.

برای کسی وقت بگذارید، بیشتر به این معنی است که به طور مداوم در زندگی او حضور دارید.

As someone they can rely on, depend  on someone who supports them.

به عنوان کسی که بتوانند به او تکیه کنند، به کسی که از آنها حمایت می‌کند، تکیه کنند.

So it's it's a similar but additional  meaning than simply the phrase or verb  

بنابراین، این یک معنای مشابه اما اضافی نسبت به عبارت یا فعل «

show up to show up for someone. Another  phrase that's very commonly used is if  

show up» یا «برای کسی حاضر شدن» است. عبارت دیگری که بسیار رایج است این است که اگر

your caregiver wasn't there for you. So  you may know this one, you might say,  

پرستارتان کنارتان نبود. خب، شاید این یکی را بشناسید، شاید بگویید،

oh, my husband's always there for me, my sister's  always there for me, or I'm always there for you.

اوه، شوهرم همیشه پشتم است، خواهرم همیشه پشتم است، یا من همیشه پشتت هستم.

So we use this to say, I will always  provide support in whatever way you  

بنابراین ما از این عبارت استفاده می‌کنیم تا بگوییم، من همیشه و به هر شکلی که به

need that support. So to be there for  someone, that's the expression to be,  

آن پشتیبانی نیاز داشته باشید، پشتیبانی خواهم کرد. بنابراین برای کسی بودن، این عبارتِ «بودن»، «

to be there for someone, and this, and  this one is to show up for someone.

برای کسی بودن» است، و این، و این یکی به معنای حاضر شدن برای کسی است.

This one is probably the more commonly  used one, but this one is certainly  

این یکی احتمالاً رایج‌ترین مورد استفاده است، اما این یکی

common as well. If your caregiver didn't  show up for you when you needed them,  

هم قطعاً رایج است. اگر پرستارتان وقتی به او نیاز داشتید، در کنارتان نباشد،

you might believe your needs are  not important or worth tending to.

ممکن است باور کنید که نیازهایتان مهم نیستند یا ارزش رسیدگی ندارند.

OK, so notice worth is a Jain verb. So  the verb that follows is in the ING form.

بسیار خب، پس notice worth یک فعل جین است. بنابراین فعلی که در ادامه می‌آید به شکل ING است.

So remember before we saw worthy, worthy of,  and then you would have uh your verbin ING.

پس یادت باشه قبل از اینکه ببینیم worth یعنی شایسته‌ی ... هستیم، و بعدش فعل ING رو داشتی.

And it was to be worthy of. So you could say  your needs are not important or are not worthy  

و شایسته‌ی آن بود. بنابراین می‌توان گفت نیازهای شما مهم نیستند یا ارزش

of tending to. So in this case it's to be  worth tending to and the phrasal verb tend  

رسیدگی ندارند. بنابراین در این مورد، « ارزش توجه کردن را داشتن» است و فعل مرکب «tend

to here it's in the ING form as we discussed  because of words, but to tend to means to look  

to» در اینجا به شکل ING است، همانطور که بحث کردیم، به دلیل کلمات، اما «tend to» به معنای

after or care for. So notice here if you  use look, it's look after to look after.

مراقبت کردن یا اهمیت دادن است. بنابراین توجه کنید که اگر از look استفاده می‌کنید، منظور از care after مراقبت کردن است.

Or to care for. So here, just to be consistent,  

یا برای مراقبت. بنابراین، برای اینکه ثبات داشته باشم،

I'll put this in the ING form because  I had that in worth looking after,  

این را به صورت ING می‌نویسم چون

worth caring for. Now we commonly use the the  phrase or verb to tend to with something living.

ارزش مراقبت و توجه را داشت. ما معمولاً از عبارت یا فعل برای رسیدگی به چیزی زنده استفاده می‌کنیم.

So you can tend to your child, tend to your pets,  and we also commonly use this with plants because  

بنابراین می‌توانید از فرزندتان مراقبت کنید، از حیوانات خانگی‌تان مراقبت کنید، و ما معمولاً این را با گیاهان نیز استفاده می‌کنیم زیرا

of course they're living. So you will hear if  I don't tend to my plants, they'll die. That's  

آنها زنده هستند. بنابراین خواهید شنید که اگر به گیاهانم رسیدگی نکنم، آنها خواهند مرد. این

an obvious statement, but you might hear  someone say my garden needs tending too.

یک جمله‌ی بدیهی است، اما ممکن است از کسی بشنوید که بگوید باغچه‌ی من هم نیاز به رسیدگی دارد.

So my garden needs care and my  care, my attention. That's what  

بنابراین باغ من به مراقبت نیاز دارد و مراقبت من، توجه من.

it would mean here. So we use tend to  specifically with something living. OK,  

اینجا منظور همین است. بنابراین ما از tend to به طور خاص برای چیزهای زنده استفاده می‌کنیم. بسیار خب،

so you might believe your needs are not  important or worth tending to, taking  

پس ممکن است باور داشته باشید که نیازهایتان مهم نیستند یا ارزش رسیدگی،

care of or looking after, even if your logical  minds can realize external factors were to blame.

مراقبت یا توجه ندارند، حتی اگر ذهن منطقی شما بتواند تشخیص دهد که عوامل خارجی مقصر بوده‌اند.

So we're to blame these external factors, this  sounds like as an adult you understand that  

بنابراین ما باید این عوامل خارجی را سرزنش کنیم، به نظر می‌رسد که به عنوان یک بزرگسال، شما درک می‌کنید که

maybe your parent didn't show up for you when  you fell off the swing set for many different  

شاید والدینتان به دلایل مختلف وقتی از تاب افتادید، به کمکتان نیامدند

reasons. You know it isn't something overly  negative, so it's saying even if you're logic.

. می‌دونی که چیز خیلی منفی‌ای نیست، پس حتی اگه منطقی هم باشی، بازم همینو می‌گه.

mind can realize that external factors were  to blame. So to blame were the reason why  

ذهن می‌تواند تشخیص دهد که عوامل خارجی مقصر بوده‌اند. بنابراین مقصر، کسی بود که

your caregiver didn't show up for  you in your time of need. This can  

مراقب شما در زمان نیاز به کمکتان نیامد. این می‌تواند

cause you to have anxiety. So the fact that  caregivers didn't open up for you or didn't

باعث اضطراب شما شود. بنابراین این واقعیت که مراقبان با شما درد دل نکردند یا

Show up for you, so that is the  this. This can cause you to have  

به شما توجه نکردند، دلیلش همین است. این می‌تواند باعث شود که

anxiety in relationships and not set  boundaries. So if you set boundaries,  

در روابط خود اضطراب داشته باشید و مرزهایی را تعیین نکنید . بنابراین اگر مرزها را تعیین کنید، به این

it means you identify what actions or  behaviors you will allow and not allow.

معنی است که مشخص می‌کنید چه اعمال یا رفتارهایی را مجاز می‌دانید و چه اعمال یا رفتارهایی را مجاز نمی‌دانید.

So in a workplace context, maybe your boundary  is, so boundary is the noun, and then set means  

بنابراین در زمینه محل کار، شاید مرز شما باشد، بنابراین border اسم است، و set به معنی

to establish, to put in place. So maybe your  boss always last minute asks you to stay late.

برقرار کردن، برقرار کردن است. بنابراین شاید رئیس شما همیشه در آخرین لحظه از شما بخواهد که تا دیروقت بمانید.

But you have to set a boundary and let your  boss know that if you need to stay late,  

اما باید مرزی تعیین کنید و به رئیستان اطلاع دهید که اگر لازم است تا دیروقت بمانید،

they have to tell you in advance because you have  

باید از قبل به شما اطلاع دهد، زیرا باید

to make arrangements for someone  to pick up your kids or walk.

ترتیبی بدهید که کسی بچه‌ها را دنبالتان بیاورد یا پیاده بروید.

What are your plans or whatever it might be.  So you need to set that boundary and say,  

چه برنامه‌ای داری یا هر چیز دیگه‌ای که می‌تونه باشه. بنابراین باید آن مرز را تعیین کنید و بگویید،

I leave work at 6 o'clock unless I get 24 hours'  

من ساعت ۶ محل کار را ترک می‌کنم، مگر اینکه ۲۴ ساعت قبل

notice. So that's my rule. That  would be setting a boundary. OK.

اطلاع داده باشم. پس این قانون منه. این یعنی تعیین مرز. باشه.

So establish and you can establish these in your  personal life, your workplace life with friends,  

پس این موارد را در زندگی شخصی، محل کار، دوستان،

family, whatever that might be. So  this can cause you to have anxiety in  

خانواده و هر چیز دیگری که باشد، برقرار کنید. بنابراین این می‌تواند باعث شود که در روابط خود اضطراب داشته باشید

relationships and not set boundaries and  instead act as a people pleaser. So all

و مرزها را تعیین نکنید و در عوض به عنوان فردی عمل کنید که دیگران را راضی نگه می‌دارد. بنابراین، «همه

people pleaser, this is a noun,  so it describes someone. So you  

مردم را راضی نگه دارند»، این یک اسم است، بنابراین کسی را توصیف می‌کند. بنابراین می‌توانید

might say she is a people pleaser  or my friend is a people pleaser,  

بگویید او دنبال جلب رضایت مردم است یا دوست من دنبال جلب رضایت مردم است،

or I'm a people pleaser. A people pleaser  is someone who doesn't want to do something.

یا من دنبال جلب رضایت مردم هستم. کسی که دنبال رضایت مردم است، کسی است که نمی‌خواهد کاری انجام دهد.

But says yes because they know it  will make the other person happy  

اما بله می‌گوید چون می‌داند که این کار طرف مقابل را خوشحال می‌کند،

even if it causes problems in their  own lives. So if your friend says,  

حتی اگر باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی خودش شود. بنابراین اگر دوستتان بگوید: «

Can I stay in your house and it would  actually be very difficult for you to  

می‌توانم در خانه‌تان بمانم؟» و در واقع برای شما خیلی سخت باشد که

have your friend in your house, but you say  yes because it will make your friend happy.

دوستتان را در خانه‌تان داشته باشید، اما شما بگویید « بله» چون دوستتان را خوشحال می‌کند.

Even though it causes you a lot of stress,  that is a people pleaser. So it's not a  

حتی اگر استرس زیادی به شما وارد کند، این کار مردم را خوشحال می‌کند. بنابراین این

positive thing because it sounds positive to  want to say yes to people and make them happy,  

چیز مثبتی نیست، چون به نظر مثبت می‌رسد که بخواهی به مردم بله بگویی و آنها را خوشحال کنی،

but it's calling someone a people pleaser is uh  it's a problem. It's something that they should

اما اینکه کسی را کسی بنامی که مردم را راضی می‌کند، مشکل‌ساز است. این چیزی است که آنها باید

Stop doing or at least try to reduce.  So let's review this again. Act as a  

انجام آن را متوقف کنند یا حداقل سعی کنند آن را کاهش دهند. پس بیایید دوباره این را مرور کنیم. طوری رفتار کنید که دیگران را

people pleaser because seeing others  happy makes you feel safe emotionally.

خوشحال کند، زیرا دیدن شادی دیگران به شما احساس امنیت عاطفی می‌دهد.

Now here they they added emotionally now  remember here when they were talking about  

حالا اینجا اونا اضافه کردن emotionally حالا یادتون باشه وقتی داشتن در مورد

wounds they didn't add emotionally so  emotional wounds because emotional is  

زخم‌ها صحبت می‌کردن، کلمه emotionally رو اضافه نکردن، پس emotionally wounds چون emotionally

an adjective it describes the wounds but in this  case it is safe emotionally so it's an adverb.

یه صفته و زخم‌ها رو توصیف می‌کنه، اما در این مورد safe emotionally هست، پس یه قیده.

Let's continue. The result, you may need  to re-parent yourself. So everything we  

ادامه بدیم. در نتیجه، ممکن است لازم باشد خودتان را دوباره تربیت کنید. بنابراین هر آنچه که

just read provides the reason why  you may need to re-parent yourself,  

خواندیم، دلیلی را ارائه می‌دهد که چرا ممکن است نیاز به تربیت مجدد خودتان داشته باشید،

which means to parent yourself again.  Oh, so here, which simply means,  

که به معنای دوباره تربیت کردن خودتان است. اوه، خب، اینجا، که به سادگی یعنی،

so they explain what they mean by parent yourself  again, re-parent yourself, which simply means.

بنابراین آنها توضیح می‌دهند که منظورشان از دوباره تربیت کردن خودتان چیست ، دوباره تربیت کردن خودتان، که به سادگی یعنی.

Means you give yourself what you didn't receive  from your caregiver as a child. So that situation  

یعنی چیزی را که در کودکی از مراقب خود دریافت نکرده‌اید، به خودتان می‌دهید. بنابراین در شرایطی

where the caregiver didn't show up for the  kid when they scraped their knee, you can give  

که پرستار به دلیل آسیب دیدن زانوی کودک به او رسیدگی نکرده است، می‌توانید آن

yourself that support or love you wanted at that  time. Whether it's providing yourself emotional.

حمایت یا عشقی را که در آن زمان می‌خواستید، به خودتان بدهید. چه از نظر احساسی به خودتان اهمیت بدهید و چه ندهید.

Validation or preparing the kinds of meals you  are never offered. Learning how to reparent  

اعتبارسنجی یا تهیه انواع وعده‌های غذایی که هرگز به شما پیشنهاد نشده است. یادگیری چگونگی تربیت مجدد

yourself can help heal childhood wounds.  So here they described what type of wounds,  

خود می‌تواند به التیام زخم‌های دوران کودکی کمک کند. بنابراین در اینجا آنها نوع زخم‌ها،

so childhood wounds, they could also add  emotional, so heal emotional childhood wounds.

مثلاً زخم‌های دوران کودکی، را شرح دادند، همچنین می‌توانستند زخم‌های عاطفی دوران کودکی را نیز اضافه کنند، بنابراین زخم‌های عاطفی دوران کودکی را التیام می‌بخشند.

Because again, in the context of this article, I  understand that it's emotional wounds, but if I  

چون دوباره، در چارچوب این مقاله، می‌فهمم که منظور زخم‌های عاطفی است، اما اگر

just saw these three words heal childhood wounds,  I might assume without knowing the context, I  

همین الان ببینم که این سه کلمه زخم‌های دوران کودکی را التیام می‌بخشد، بدون دانستن زمینه

might assume they're talking about an injury that  you had as a child, OK? So you could add the word.

ممکن است فرض کنم که آنها در مورد آسیبی صحبت می‌کنند که در کودکی داشته‌اید، باشه؟ بنابراین می‌توانید این کلمه را اضافه کنید.

Emotional to describe what type of  childhood wounds to heal emotional  

عاطفی برای توصیف نوع زخم‌های دوران کودکی که می‌توانند

childhood wounds and set you up for a healthier,  more emotionally stable existence as an adult.

زخم‌های عاطفی دوران کودکی را التیام بخشند و شما را برای یک زندگی سالم‌تر و از نظر عاطفی پایدارتر در بزرگسالی آماده کنند.

OK, so here, set you up for something.  This is a really great expression.  

باشه، پس بیا، یه چیزی برات آماده کنم. این واقعاً یک بیان عالی است.

It simply means to prepare you. So hopefully  you're thinking watching J For English lessons.  

این صرفاً به معنای آماده کردن شماست. بنابراین امیدوارم به تماشای درس‌های J For English فکر کنید.

Now my verb is sat you conjugate this. In this  case it's conjugated with watching, which is  

حالا فعل من sat است، شما این را صرف می‌کنید. در این مورد، با watching صرف شده است، که

a gerrant expression which is conjugated as it  as the subject. So that's why we have this at.

یک عبارت gerrant است که به عنوان فاعل صرف شده است. به همین دلیل است که ما این را داریم.

here. The past symbol of set to set is  set. OK. So this is the past simple.  

اینجا. نماد گذشته‌ی set to set، set است. باشه. پس این گذشته ساده است.

It has to be the pasty because  if it were the present simple,  

باید خمیری باشه چون اگه زمان حال ساده بود، از

it would not be grammatically correct  because you need this ass. So watching  

نظر گرامری درست نبود چون شما به این [ __ ] نیاز دارید. بنابراین تماشای

Jaffer's English lessons sets me up for success,  prepares me for success. Success is a noun.

درس‌های انگلیسی جعفر مرا برای موفقیت آماده می‌کند، مرا برای موفقیت آماده می‌کند. موفقیت یک اسم است.

You can also use this expression with  the infinitive. Watching Jaffer's English  

شما همچنین می‌توانید از این عبارت به همراه مصدر استفاده کنید . تماشای درس‌های انگلیسی جعفر

lessons set me up, so this is the pasty, is a  completed past action to succeed. So to succeed,  

من را آماده کرد، بنابراین این خمیر است، یک عمل گذشته‌ی تکمیل شده برای موفقیت است. بنابراین موفق شدن،

this is the verb form, and then 4 and then  success is the noun. So I'll just write this  

این فعل است، و بعد ۴ و بعد موفقیت اسم است. پس من این را فقط

as a noun so you remember noun. And  then this is the past and it's all.

به عنوان اسم می‌نویسم تا اسم را به خاطر بسپارید. و بعد این گذشته است و تمام.

So a verb, so the verb is to succeed so you  remember that so for something in this case  

بنابراین یک فعل است، بنابراین فعل یعنی موفق شدن، بنابراین شما آن را به خاطر دارید، بنابراین برای چیزی در این مورد

success for success to succeed the infinitive. So  in this case it was for something, a healthier,  

success برای success برای موفق شدن در مصدر. بنابراین در این مورد، به دنبال چیزی سالم‌تر و

more emotionally stable. So stable  means you're not overly freaking out  

از نظر احساسی پایدارتر بود. بنابراین پایدار بودن به این معنی است که شما بیش از حد

about something you're just in a more  calm, stable existence as an adult.

در مورد چیزی نگران و مضطرب نیستید، فقط به عنوان یک بزرگسال، زندگی آرام‌تر و باثبات‌تری دارید.

That's the end of the article. What I'll do now  is I'll read the article from start to finish,  

این پایان مقاله است. کاری که الان انجام می‌دهم این است که مقاله را از اول تا آخر می‌خوانم،

and you can focus on my pronunciation. It might be  

و شما می‌توانید روی تلفظ من تمرکز کنید. شاید

time to reparent yourself.  Here's how to get started.

وقت آن رسیده باشد که خودتان را از نو تربیت کنید. در اینجا نحوه شروع کار آمده است.

If you spend much time on mental health Instagram  or therapy talk, you might have come across talk  

اگر زمان زیادی را در اینستاگرام یا در گفتگوهای مربوط به سلامت روان می‌گذرانید، ممکن است با صحبت‌هایی

of how to reparent yourself or your inner child.  Maybe you rolled your eyes and kept scrolling,  

در مورد چگونگی تربیت مجدد خود یا کودک درونتان مواجه شده باشید. شاید چشمتان را چرخانده و به اسکرول کردن ادامه داده باشید،

but if the concept intrigues you, there's  good reason. Reparenting is actually a  

اما اگر مفهوم آن شما را جذب کرده، دلیل خوبی دارد. بازپروری در واقع یک

helpful framework that a growing number  of therapists use with their clients.

چارچوب مفید است که تعداد فزاینده‌ای از درمانگران برای مراجعین خود از آن استفاده می‌کنند.

Imagine a 3 year old is on a swing set  and tries to jump off but falls. They  

تصور کنید یک کودک ۳ ساله روی تاب است و سعی می‌کند بپرد اما می‌افتد. آنها

scrape their knee and naturally start crying  for their caregiver. The way their parent or  

زانوی خود را می‌خراشند و طبیعتاً برای پرستار خود گریه می‌کنند. نحوه واکنش والدین یا

caregiver reacts in this situation or  any distressing event in childhood is  

مراقب آنها در این موقعیت یا هر رویداد ناراحت‌کننده‌ای در دوران کودکی

crucial. When a kid is freaking out,  it's because they don't have the brain  

بسیار مهم است. دکتر آریل آرماس می‌گوید: «وقتی کودکی وحشت‌زده می‌شود، به این دلیل است که مغز او

development to calm down, so they need  their caregiver, says Ariel Armas, PhD.

برای آرام شدن تکامل نیافته است، بنابراین به مراقب خود نیاز دارد.»

Ideally, the caregiver would come to their  aid and soothe the child in this scenario,  

در حالت ایده‌آل، مراقب در این شرایط به کمک آنها می‌آید و کودک را آرام می‌کند، به

teaching them how to calm down and  that they are worthy of being cared  

آنها یاد می‌دهد که چگونه آرام شوند و اینکه شایسته مراقبت هستند

for. But if the caregiver doesn't  help, it may have lasting effects.  

. اما اگر مراقب کمک نکند، ممکن است اثرات ماندگاری داشته باشد.

These wounds from caregivers can show  up in all your adult relationships,  

این زخم‌های ناشی از مراقبان می‌توانند در تمام روابط بزرگسالی شما،

not just the romantic or platonic ones, but  your work or acquaintance relationships as well.

نه فقط روابط عاشقانه یا افلاطونی، بلکه روابط کاری یا آشنایی شما نیز ظاهر شوند.

If your caregiver didn't show  up for you when you needed them,  

اگر پرستارتان وقتی به او نیاز داشتید، در کنارتان نباشد،

you might believe your needs are  not important or worth tending to,  

ممکن است باور کنید که نیازهایتان مهم نیستند یا ارزش رسیدگی ندارند،

even if your logical mind can realize  external factors were to blame.

حتی اگر ذهن منطقی شما بتواند تشخیص دهد که عوامل خارجی مقصر بوده‌اند.

This can cause you to have anxiety in  relationships or not set boundaries and  

این می‌تواند باعث شود که در روابط خود اضطراب داشته باشید یا مرزهایی تعیین نکنید و

instead act as a people pleaser because seeing  others happy makes you feel safe emotionally.  

در عوض طوری رفتار کنید که دیگران را راضی نگه دارد، زیرا دیدن شادی دیگران به شما احساس امنیت عاطفی می‌دهد.   در

The result you may need to reparent yourself,  which simply means you give yourself what you  

نتیجه، ممکن است لازم باشد خودتان را از نو تربیت کنید، که به سادگی به این معنی است که آنچه را که در کودکی

didn't receive from your caregiver as a  child, whether it's providing yourself.

از مراقب خود دریافت نکرده‌اید، به خودتان می‌دهید، چه این مراقبت، فراهم کردن نیازهای خودتان باشد.

Emotional validation or preparing the kinds of  meals you were never offered. Learning how to  

تأیید عاطفی یا تهیه انواع غذاهایی که هرگز به شما پیشنهاد نشده بود. یادگیری چگونگی

reparent yourself can help heal childhood  wounds and set you up for a healthier,  

تربیت مجدد خود می‌تواند به التیام زخم‌های دوران کودکی کمک کند و شما را برای یک

more emotionally stable existence as an adult.

زندگی سالم‌تر و از نظر عاطفی پایدارتر در بزرگسالی آماده کند. می‌خوای یه

Do you want me to

make another lesson where we learn  English with the news? If you do,  

درس دیگه درست کنم که توش انگلیسی رو با اخبار یاد بگیریم؟ اگر این کار را کردید، عبارات «

put let's go, let's go, let's go in.

بزن بریم، بزن بریم، بزن بریم داخل» را

In the comments and of course,  make sure you like this lesson,  

در قسمت نظرات بنویسید و البته مطمئن شوید که از این درس خوشتان آمده است،

share it with your friends and subscribe  so you're notified every time I post a new  

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که درس جدیدی منتشر می‌کنم، مطلع شوید

lesson. And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how to speak  

. و می‌توانید این راهنمای رایگان صحبت کردن را دریافت کنید که در آن 6 نکته در مورد چگونگی صحبت کردن

English fluently and confidently. You can  click here to download it or look for the  

روان و با اعتماد به نفس به زبان انگلیسی را به اشتراک گذاشته‌ام. می‌توانید برای دانلود اینجا کلیک کنید یا

link in the description. And here's another  lesson I know you'll love, watch it now.

لینک را در توضیحات جستجو کنید. و این هم یک درس دیگر که می‌دانم دوست خواهید داشت، همین حالا تماشا کنید.