Crazy English: FOODS that have BODY PARTS?

Hi, everyone.

سلام به همه.

I have a potato.

من یک سیب زمینی دارم.

This potato is a very special potato because it's kind of old, and...

این سیب زمینی یه سیب زمینی خیلی خاصه چون یه جورایی قدیمیه و...

Oh, it's looking at me.

اوه داره منو نگاه میکنه.

Hey, potato.

هی سیب زمینی

This potato I have, it's probably very delicious if I cook it, but it's very old because it

این سیب زمینی که من دارم، اگر بپزم احتمالاً خیلی خوشمزه است ، اما خیلی قدیمی است،

has these things growing off of the potato.

زیرا این چیزها از سیب زمینی رشد می کند.

Do you know what these things are called in English?

آیا می دانید به این چیزها در انگلیسی چه می گویند؟

They're called "eyes".

به آنها "چشم" می گویند.

They can't actually see you.

آنها در واقع نمی توانند شما را ببینند.

Or can they?

یا می توانند؟

But in English we have many foods that we describe with parts of the body.

اما در انگلیسی ما غذاهای زیادی داریم که با قسمت هایی از بدن آنها را توصیف می کنیم.

I'm going to tell you a joke that you're not going to think is funny until after the lesson.

من قصد دارم یک جوک به شما بگویم که تا بعد از درس فکر نمی کنید خنده دار است.

Okay?

So the joke is: Why shouldn't you tell a secret on a vegetable farm?

باشه؟

بنابراین شوخی این است: چرا نباید رازی را در مزرعه سبزیجات بگویید؟

Okay? One more time.

باشه؟ یک بار دیگر

Why shouldn't you tell a secret on a vegetable farm?

چرا نباید رازی را در مزرعه سبزیجات بگویید؟

The answer is: Because potatoes have eyes, corn has ears, and beanstalk.

جواب این است: چون سیب زمینی چشم دارد ذرت گوش دارد و ساقه لوبیا.

Not funny?

خنده دار نیست؟

It's funny. The reason is for this lesson.

جالبه. دلیل این درس است.

So, today I'm going to tell you about: "Food That Has Body Parts".

بنابراین، امروز قصد دارم در مورد: "غذایی که اعضای بدن دارد" به شما بگویم.

Cool. Stick with me, you'll get it.

سرد. با من بچسبید، آن را خواهید گرفت.

So this is the end to the joke, just to help you, the punchline:

بنابراین این پایان شوخی است، فقط برای کمک به شما، خط پانچ:

Potatoes have eyes, corn has ears, and beanstalk.

سیب زمینی چشم دارد، ذرت گوش دارد و ساقه لوبیا.

Beanstalk.

ساقه لوبیا.

So let's get with the corn bit.

پس بیایید به ذرت بپردازیم.

When you buy a corn-they're uncountable-it comes in a wrapper, and we call this an "ear of corn".

وقتی ذرت می‌خرید - آنها غیرقابل شمارش هستند - در یک لفاف می‌آید، و ما به آن "گوش ذرت" می‌گوییم.

I don't know why we call it an ear of corn, that's just the name of it.

نمی دانم چرا به آن خوشه می گوییم، فقط اسمش همین است.

So in the joke: Potatoes have eyes, and ear is how we count the corn.

بنابراین در لطیفه: سیب زمینی چشم دارد و بلال این است که ما ذرت را می شماریم.

So we know that in English a lot of words are uncountable, but we can count how they're grown.

بنابراین ما می دانیم که در انگلیسی بسیاری از کلمات غیرقابل شمارش هستند، اما می توانیم نحوه رشد آنها را بشماریم.

So, for example, corn is uncountable, but we can count the ears of corn.

بنابراین، برای مثال، ذرت غیرقابل شمارش است، اما می توانیم خوشه ها را بشماریم.

We could have 10 ears of corn, but when we eat it we just call it corn and it's uncountable.

ما می‌توانیم 10 خوشه ذرت داشته باشیم، اما وقتی آن را می‌خوریم، فقط به آن ذرت می‌گوییم و غیرقابل شمارش است.

The same thing with lettuce and cabbage.

کاهو و کلم هم همینطور.

Lettuce and cabbage are uncountable, but what...

کاهو و کلم غیرقابل شمارش هستند، اما چه

The way that we count them is we call them a "head of lettuce" or a "head of cabbage".

... نحوه شمارش آنها این است که به آنها می گوییم "کله کاهو" یا "کلم کلم".

You can see by my wonderful picture: a head of lettuce, so lettuce has a head;

شما می توانید با تصویر فوق العاده من ببینید: یک سر کاهو، بنابراین کاهو یک سر دارد.

potatoes have eyes; and corn we count as an ear, the stalk.

سیب زمینی چشم دارد؛ و ذرت را به عنوان یک خوشه، ساقه می شماریم.

There's some crazy things going on in English.

در زبان انگلیسی چیزهای احمقانه ای در حال وقوع است.

We have a kind of pasta that's very, very thin, and we call it "angel hair".

ما یک نوع پاستا داریم که بسیار بسیار نازک است و ما به آن "موی فرشته" می گوییم.

Oh, isn't that lovely?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

It's very, very thin.

خیلی خیلی نازک است

Thin, thin, thin spaghetti.

اسپاگتی نازک، نازک و نازک.

We call: "angel hair pasta".

ما به آن می گوییم: «ماکارونی موی فرشته».

There is a very popular sandwich, I don't like them, but they're popular: "open-face",

یک ساندویچ بسیار پرطرفدار وجود دارد، من آنها را دوست ندارم، اما آنها محبوب هستند: "روی باز"،

that sounds kind of gross.

که به نظر یک جور ناخوشایند است.

It's like my open-face sandwich.

مثل ساندویچ من است.

An open-face sandwich just means that there's no bread on top.

ساندویچ با صورت باز فقط به این معنی است که روی آن نانی وجود ندارد.

So is it a sandwich?

پس ساندویچ است؟

So you get two pieces of bread and you put all the ingredients on top, and you don't

بنابراین دو تکه نان می گیرید و همه مواد را روی آن می گذارید و آن را نمی

close it, so it's open-face sandwich.

بندید پس ساندویچ روباز است.

All right, the next one, little...

باشه، بعدی کوچولو...

Little heart there for you, is an artichoke heart.

قلب کوچولو برای تو ، یک قلب کنگر است.

So, an artichoke you might know, it's a vegetable-Supreme Court ruling, vegetable-it's green and kind

بنابراین، کنگر فرنگی که ممکن است بدانید، حکم دادگاه عالی گیاهی است، سبزی است و به

of looks like a flower, but in English we call it an artichoke heart.

نوعی شبیه گل است، اما در انگلیسی ما آن را قلب کنگر فرنگی می نامیم.

It's very common in the Middle East and in the Mediterranean.

در خاورمیانه و مدیترانه بسیار رایج است .

You guys probably eat a lot of artichokes.

شما بچه ها احتمالاً کنگر فرنگی زیادی می خورید.

Do you call them hearts in your country, too?

آیا آنها را در کشور خود نیز قلب می نامید؟

No. Just us.

نه فقط ما

Okay.

باشه.

The next one is this part of your arm.

مورد بعدی این قسمت از بازوی شماست.

Do you know what this part of your arm is called?

آیا می دانید این قسمت از بازوی شما چه نام دارد؟

It's called an elbow.

به آن آرنج می گویند.

So, there's a kind of macaroni, like a pasta, that is an "elbow macaroni".

بنابراین، نوعی ماکارونی، مانند پاستا، وجود دارد که یک "ماکارونی آرنجی" است.

Interesting thing about Italian pasta is a lot of the pasta names are named after body parts,

نکته جالب در مورد ماکارونی ایتالیایی این است که بسیاری از نام‌های ماکارونی بر اساس اعضای بدن نامگذاری شده‌اند،

but it doesn't work in English.

اما در انگلیسی کارایی ندارند.

Like, "orecchiette" is ear.

مانند، "orecchiette" گوش است.

Right?

درست؟

Yes, am I right?

بله درسته؟

So interesting that Italian people would name pasta after body parts.

آنقدر جالب است که ایتالیایی ها ماکارونی را بر اساس اعضای بدن نام می برند.

So, the elbow is a kind of macaroni.

پس آرنج نوعی ماکارونی است.

If you guys are living in Canada or America, we have something called Kraft Dinner, and

اگر در کانادا یا آمریکا زندگی می کنید، ما چیزی به نام شام کرافت داریم، و

that is an example of elbow macaroni.

آن نمونه ای از ماکارونی آرنجی است.

It looks...

به نظر می رسد...

No, it doesn't even look like an elbow.

نه، حتی شبیه آرنج هم نیست.

Elbow macaroni looks basically like a tube.

ماکارونی آرنجی اساساً شبیه لوله است.

Hmm.

هوم

I get it.

من آن را دریافت می کنم.

It's a stretch.

کشش است.

It's not that specific, but I get it.

چندان مشخص نیست، اما متوجه شدم.

The next one, one of my favourites, and really funny, too, is "chicken fingers".

مورد بعدی، یکی از موارد مورد علاقه من، و واقعاً خنده دار، "انگشت مرغ" است.

I think that if you've watched lessons before you know that I've told you that chickens

فکر می‌کنم اگر قبلاً درس‌ها را تماشا کرده باشید، می‌دانید که به شما گفته‌ام که جوجه‌ها

don't have fingers; they have legs and feet.

انگشت ندارند. آنها پا و پا دارند.

But we have a delicious food called chicken fingers.

اما ما یک غذای خوشمزه داریم به نام انگشت مرغ.

We also have "finger foods".

«فینگر فود» هم داریم.

It's like our fingers are hungry, and they're like:

مثل اینکه انگشتان ما گرسنه هستند و می گویند:

"Please give me something to eat. I'm dying, here."

"لطفاً چیزی به من بدهید تا بخورم. من دارم می میرم، اینجا."

But finger foods are little snacks or appetizers that we simply eat with our fingers.

اما فینگر فودها میان وعده‌ها یا پیش‌غذاهای کوچکی هستند که به سادگی با انگشت می‌خوریم.

And then we have "finger sandwiches".

و سپس "ساندویچ های انگشتی" داریم.

Hmm.

So it's not really a sandwich.

هوم

بنابراین واقعاً یک ساندویچ نیست.

You're not actually eating a finger, again, unfortunately.

شما واقعاً یک انگشت هم نمی خورید ، متأسفانه.

Finger sandwiches are just one sandwich that's cut into slices.

ساندویچ های انگشتی تنها یک ساندویچ هستند که به صورت ورقه ای بریده می شوند.

So, you guys know a normal, regular, everyday sandwich kind of looks like this, and we cut

بنابراین، شما بچه ها می دانید که یک نوع ساندویچ معمولی، معمولی و روزمره شبیه این است، و ما

it like this so it resembles fingers.

آن را به این شکل برش می دهیم تا شبیه انگشتان دست شود.

Cool.

سرد.

Hmm.

هوم

Let's move on to a little bit more X-rated part of the finger foods, shall we?

بیایید به قسمت کمی بیشتر با رتبه X از غذاهای انگشتی برویم، درست است؟

We have a kind of oranges that are called "navel oranges".

یک نوع پرتقال داریم که به آنها «پرتقال ناف» می گویند.

Navel is the spot in your body, it's also called your-one of my favourite words-"bellybutton".

ناف نقطه ای در بدن شماست، آن را یکی از کلمات مورد علاقه من شما می نامند - "شکم".

Mm-hmm.

So, a navel is where the umbilical cord was attached when you were a child.

مممم

بنابراین، ناف جایی است که بند ناف در دوران کودکی شما متصل شده است.

So we have navel oranges.

بنابراین ما پرتقال ناف داریم.

If you look at the orange it looks like it has a bellybutton.

اگر به رنگ نارنجی نگاه کنید به نظر می رسد که ناف دارد.

Then we have "nuts".

سپس "آجیل" داریم.

So, gentlemen, you guys have nuts; girls don't.

بنابراین، آقایان، شما بچه ها آجیل دارید. دخترها این کار را نمی کنند.

And we also have "meatballs" and "chocolate balls".

و همچنین "کوفته" و "شکلات توپ" داریم.

So, in English, the word for "testicles" is "nuts" or "balls", so we can say:

بنابراین در زبان انگلیسی کلمه بیضه به صورت آجیل یا توپ است که می‌توان گفت:

"chocolate balls" or "meatballs".

توپک شکلاتی یا کوفته.

We also have a "wiener" or a "sausage".

یک «وینر» یا «سوسیس» هم داریم.

Wiener and sausage is slang for the men's penis.

وینر و سوسیس عامیانه برای آلت مردانه است.

Mm-hmm.

مممم

So, if somebody says to you: "Do you like wieners?"

بنابراین، اگر کسی به شما بگوید: "آیا وینر را دوست دارید؟"

Yeah, if someone says that to Ronnie, Ronnie laughs because that's wieners, you mean hotdogs.

آره، اگر کسی این را به رونی بگوید، رونی می خندد، زیرا این وینر است، منظور شما هات داگ است.

Right?

درست؟

And last one: "buns".

و آخرین مورد: "نان".

You might know this word as "ass" or "bum", but "buns" are slang for our ass.

شما ممکن است این کلمه را به عنوان "الاغ" یا "بام" بدانید، اما "نان" برای الاغ ما عامیانه است.

And buns are kind of a cool, little thing here.

و نان ها در اینجا چیز جالب و کوچکی هستند.

If you get a hotdog or a hamburger, we don't call the bread just bread, we call it a bun.

اگر یک هات داگ یا همبرگر تهیه کنید، ما به نان فقط نان نمی گوییم، ما به آن نان می گوییم.

So we have a hotdog bun or we have a hamburger bun.

بنابراین ما یک نان هات داگ داریم یا یک نان همبرگر داریم.

This is a hamburger bun and this is...

این یک نان همبرگر است و این...

Hmm, I guess it really doesn't resemble our ass, but a hotdog bun, it's going to look

هوم، حدس می‌زنم واقعا شبیه به الاغ ما نیست، اما یک نان هات داگ،

like this and then we put the hotdog inside.

این شکلی می‌شود و بعد هات داگ را داخل آن می‌گذاریم.

Again, a bun.

باز هم نان.

Yeah, my drawings are pretty...

آره، نقاشی های من زیبا هستند...

Pretty good, thank you.

خیلی خوب، متشکرم.

Artists, yes.

هنرمندان، بله.

If you guys would like some original art drawn by me,

اگر شما بچه ها می خواهید یک نقاشی اصلی که توسط من کشیده شده باشد،

just contact www.engvid.com and give me some money, I'll draw you a personal picture of my buns.

فقط با www.engvid.com تماس بگیرید و مقداری پول به من بدهید، من یک تصویر شخصی از نان هایم را برای شما می کشم.

It'll be great.

Poppy seed buns.

عالی میشه

نان دانه خشخاش.

I hope...

امیدوارم...

I hope you've enjoyed eating some finger foods and some assorted body parts.

امیدوارم از خوردن چند فینگر فود و چند قسمت مختلف بدن لذت برده باشید.

The next time you're on lunch duty, tell me what they are in your country.

دفعه بعد که در خدمت ناهار هستید، به من بگویید آنها در کشور شما چه هستند.

Til later.

تا بعد.

Bye-bye.

خداحافظ.

And the last one: "beanstalk".

و آخرین مورد: "قطع لوبیا".

So if you guys look at this one, this is two words that we've put together.

بنابراین، اگر به این یکی نگاه کنید، این دو کلمه است که ما با هم قرار داده ایم.

A "beanstalk", a beanstalk is the plant that which beans grow out of.

ساقه لوبیا، ساقه لوبیا گیاهی است که لوبیا از آن می روید.

So if you're growing beans, they come up like this and they grow in little pods here.

بنابراین اگر لوبیا پرورش می دهید، آنها به این شکل بالا می آیند و در اینجا در غلاف های کوچک رشد می کنند.

But the stick or the thing they grow off of is called a stalk.

اما به چوب یا چیزی که از آن می رویند ساقه می گویند.

But if you say it really quickly or if you separate it, it sounds like "beans talk".

اما اگر آن را واقعاً سریع بگویید یا اگر آن را جدا کنید، به نظر می رسد "لوبیا صحبت می کنند".

So now the joke is funny.

پس حالا شوخی خنده دار است.

Okay? Now you can tell your friends.

باشه؟ اکنون می توانید به دوستان خود بگویید.

And they're not going to laugh, but: Why shouldn't you tell a secret on a vegetable farm?

و قرار نیست بخندند، اما: چرا نباید رازی را در مزرعه سبزیجات بگویی؟

Because potatoes have eyes, corn has ears, and beanstalk.

چون سیب زمینی چشم دارد ذرت گوش دارد و ساقه لوبیا.