Phrasal Verbs & Expressions with OVER: "take over", "overplayed", "over it"...

Hi. My name's Ronnie.

سلام. اسم من رونی است

I'm going to teach you some words.

من قصد دارم چند کلمه به شما یاد بدهم.

The inspiration came as a sign, literally.

الهام به معنای واقعی کلمه به عنوان یک نشانه آمد.

I walked into the magical place of unicorns and magicians, where we record

وارد محل جادویی تک شاخ ها و شعبده بازها شدم، جایی که ما

these videos, and I saw a wizard holding a sign that said: "OVER", and I said:

این فیلم ها را ضبط می کنیم، و جادوگری را دیدم که تابلویی را در دست داشت که روی آن نوشته شده بود: "OVER" و گفتم:

"Oo, cool sign. It says 'OVER'."

"اوه، تابلوی باحال. می گوید "OVER".

Lesson, lesson, lesson, done. So, I'm going to teach you some expressions

درس، درس، درس، انجام شد. بنابراین، من قصد دارم عباراتی را به شما آموزش

that we use with "over".

دهم که با "over" استفاده می کنیم.

Now, the cool thing about "over" is if you look at this side of the board,

حال، نکته جالب در مورد "بیش از" این است که اگر به این طرف تابلو نگاه کنید،

all of these words are going to have one thing in common, and it is, of course, the word "over".

همه این کلمات در یک چیز مشترک خواهند بود و آن، البته، کلمه "بیش از" است.

So, in English when you're learning new vocabulary and you see the word "over" plus another word,

بنابراین، در زبان انگلیسی وقتی در حال یادگیری واژگان جدید هستید و کلمه "over" به اضافه یک کلمه دیگر را می بینید

it has a very, very important meaning. And this one means "too much" or "too many". So,

، معنای بسیار بسیار مهمی دارد. و این یکی به معنای «خیلی زیاد» یا «خیلی زیاد» است. بنابراین،

if you're learning new vocabulary, if you're reading something and you are not sure what

اگر در حال یادگیری واژگان جدید هستید، اگر در حال خواندن چیزی هستید و مطمئن نیستید که

the word means, you're going to know "over", "over" means too much or too many of something.

این کلمه به چه معناست، خواهید دانست که "over"، "over" به معنای بیش از حد یا بیش از حد چیزی است.

So, let's check out what these words mean.

بنابراین، بیایید بررسی کنیم که این کلمات به چه معنا هستند.

First of all: "overreact". This means you take something too far. Let's say that, for

اول از همه: "بیش از حد واکنش نشان دهید". این به این معنی است که شما چیزی را خیلی دور می کنید. بیایید بگوییم که، برای

example, I drop my marker. Instead of picking it up and going: "I dropped my marker",

مثال، من نشانگر خود را رها می کنم. به جای این که آن را بردارم

I would freak out and go: "Oh my god! I dropped my marker! What am I going to do? Oh!"

و بروم: "مارکرم را انداختم"، عصبانی می شدم و می گفتم: "اوه خدای من! مارکر را انداختم! چه کار کنم؟ اوه!"

This is overreacting or being overemotional.

این واکنش بیش از حد یا احساساتی بودن بیش از حد است.

You tell the person: "Hey, calm down. Do not overreact. You're reacting or being too emotional."

شما به فرد می گویید: "هی، آرام باش. بیش از حد واکنش نشان نده. شما واکنش نشان می دهید یا بیش از حد احساساتی هستید."

So, "overreact" means too many or too much action;

بنابراین، «واکنش بیش از حد» به معنای عمل زیاد یا زیاد است.

too many emotions are coming out. Chill down and relax.

احساسات بیش از حد در حال بیرون آمدن هستند. آرام باشید و استراحت کنید.

"Overused". "Overused" means you use something too much.

"بیش از حد استفاده شده". "بیش از حد استفاده شده" به این معنی است که شما از چیزی بیش از حد استفاده می کنید.

So maybe you overuse your cellphone,

بنابراین شاید شما بیش از حد از تلفن همراه خود استفاده می کنید،

maybe you always use your cellphone, and one day your cellphone dies and goes "ppft", nope.

شاید همیشه از تلفن همراه خود استفاده می کنید و یک روز تلفن همراه شما می میرد و "ppft" می شود، نه.

You've overused something because you've used it too much.

شما از چیزی بیش از حد استفاده کرده اید زیرا بیش از حد از آن استفاده کرده اید.

This is my daily life. Every day I wake up, have a shower, smell good,

این زندگی روزمره من است. هر روز از خواب بیدار می شوم، دوش می گیرم، بوی خوبی می

and I listen to the radio.

دهم و به رادیو گوش می دهم.

Now, I like music a lot, but I have a big problem with the radio and the

الان من موسیقی را خیلی دوست دارم، اما با رادیو مشکل بزرگی دارم و

problem is that they "overplay" or they have "overplayed" songs. This means they play one

مشکل این است که آهنگ ها را «بیش از حد» پخش می کنند یا «بیش از حد» پخش می کنند. یعنی

song every day. Guess what? There are millions upon millions of songs out there. I do not

هر روز یک آهنگ می نوازند. حدس بزن چی شده؟ میلیون ها میلیون آهنگ وجود دارد. من نمی

want to have to listen to the same song every day at the same time. Without fail, they will

خواهم مجبور باشم هر روز در یک زمان به یک آهنگ گوش دهم . بدون شکست، آنها

overplay a song. Usually what happens is you hear the song, you're like:

یک آهنگ را بیش از حد پخش می کنند. معمولاً اتفاقی که می افتد این است که آهنگ را می شنوید، می گویید:

"Enh, I don't mind it." You hear it again a couple times, you're like:

"Enh, I don't it." شما دوباره آن را چند بار می شنوید، می گویید:

"Oh, I quite like this song."

"اوه، من این آهنگ را خیلی دوست دارم."

And then the magic happens, they overplay it - "ppft", it's gone.

و سپس جادو اتفاق می افتد، آنها آن را بیش از حد بازی می کنند - "ppft"، از بین رفته است.

You can't stand the song because it's overplayed.

شما نمی توانید آهنگ را تحمل کنید زیرا بیش از حد پخش شده است.

They play it all the time. You go shopping:

آنها همیشه آن را بازی می کنند. شما به خرید می روید:

"Oh, there's that song again." Every place you go, you hear that song. The song is overplayed.

"اوه، دوباره آن آهنگ وجود دارد." هر جایی که می روید، آن آهنگ را می شنوید. آهنگ بیش از حد پخش می شود.

This is what happens at work. Do you work too much? If you work too much, you say:

این چیزی است که در محل کار اتفاق می افتد. آیا شما بیش از حد کار می کنید؟ اگر بیش از حد کار کنید، می گویید:

"I am overworked." It means I work too much.

"من بیش از حد کار کرده ام." یعنی خیلی کار میکنم

Uh-oh, sometimes maybe once in a while if you are lucky, you would get to go on vacation

اوه اوه، گاهی اوقات اگر خوش شانس باشید، می توانید به تعطیلات

-woo-hoo-

بروید -وو-هو-

so you have your airplane ticket, you're on your flight, you get to the hotel and they say:

پس بلیط هواپیما را دارید، در پرواز هستید، به هتل می رسید و می گویند:

"Uh, we don't have a room for you."

"اوه، ما برای شما اتاق نداریم."

"This is my reservation number, this is my name.

"این شماره رزرو من است ، این نام من است.

Why don't you have a room?" They will say:

چرا اتاق ندارید؟" آنها خواهند گفت

-"We're overbooked."

: "ما بیش از حد رزرو شده ایم."

-"Uh, you have too many books?" No.

-"آه، تو خیلی کتاب داری؟"

"Overbooked" means they have too many reservations and not enough rooms, or

خیر. "بیش از حد رزرو شده" به این معنی است که آنها رزروهای زیادی دارند و اتاق کافی ندارند یا

they don't have enough space. Overbooked can happen in a restaurant, it can happen with

فضای کافی ندارند. رزرو بیش از حد ممکن است در یک رستوران اتفاق بیفتد، ممکن است با

reservations, in a movie theatre, no, or... Not a movie theatre. If you book a play or

رزرو، در یک سالن سینما، نه، یا... نه یک سالن سینما اتفاق بیفتد. اگر یک نمایشنامه یا

something, they have not enough seats, too many people. Also an airplane, if you book

چیزی رزرو کنید، صندلی‌های کافی ندارند، تعداد افراد بسیار زیاد است. همچنین یک هواپیما، اگر

a ticket, it's overbooked, there's too many people. Not enough seats, too many humans.

بلیط رزرو کنید، بیش از حد رزرو شده است، افراد زیادی هستند. صندلی های کافی نیست، تعداد انسان ها بسیار زیاد است.

Mm-hmm.

مممم

If you don't understand something, it's "over your head".

اگر چیزی را متوجه نمی شوید ، آن چیزی است که "بالای سر شما" است.

Maybe you go to school or maybe

شاید شما به مدرسه می روید یا ممکن است

you're talking to someone, and what they're saying to you does not make sense,

با کسی صحبت می کنید و آنچه به شما می گویند منطقی نیست،

you can say: "It's over my head." You don't understand. No comprende. Don't understand.

می توانید بگویید: "این بالای سر من است." تو نمی فهمی قابل درک نیست نمی فهمد.

Next: "overdrawn". Uh-oh. This is really, really, really bad because it has to do with

بعدی: "بیش از حد برداشت". اوه اوه این واقعاً بسیار بد است زیرا به

money. If your bank account is overdrawn, it means you've taken out too much money that

پول مربوط می شود. اگر حساب بانکی شما بیش از حد برداشت شده است، به این معنی است که شما مقدار زیادی پول خارج کرده

you don't have. If this happens to you, the bank will also charge you fees.

اید که ندارید. اگر این اتفاق برای شما بیفتد ، بانک نیز از شما کارمزد دریافت می کند.

They're called "overdrawn fees" maybe. This is a bad situation.

شاید به آنها «کارمزد اضافه برداشت» می گویند. این وضعیت بدی است.

Something else you can be is "overloaded". You can be overloaded with work, or you can

چیز دیگری که می‌توانید باشید «بیش از حد» است. شما می توانید با کار بیش از حد شلوغ شوید، یا می توانید

be overloaded with projects. Never overloaded with money. That's a problem.

با پروژه ها سربار باشید. هرگز با پول پر نشده است. این یک مشکل است.

This is a good thing. Maybe you're going to go to the store and they have a sale-oo-or

این چیز خوبیه. شاید شما قصد دارید به فروشگاه بروید و آنها یک فروش داشته باشند-و یا

they advertise a sale of something being "overstocked".

آنها فروش چیزی را که "بزرگ انبار" است تبلیغ می کنند.

So, "overstocked" means they have too much

بنابراین، "فضای بیش از حد" به این معنی است که آنها بیش از

or too many of one product. What the store will do is reduce the price, and get it out

حد یا بیش از حد یک محصول دارند. کاری که فروشگاه انجام خواهد داد این است که قیمت را کاهش داده و آن را

of the store. Maybe it's expired, which means it's a little old. Nevertheless, overstocked

از فروشگاه خارج کند. شاید تاریخ مصرفش تمام شده، یعنی کمی قدیمی است. با این وجود،

is a good thing for you, because you get a discount.

زیاده روی برای شما چیز خوبی است، زیرا تخفیف دریافت می کنید.

And last one: "overfriendly". Do you know a person who is overfriendly?

و آخرین مورد: "بیش از حد دوستانه". آیا فردی را می شناسید که بیش از حد دوستانه باشد؟

"Overfriendly" means they are too friendly. You just want to smack them,

"بیش از حد دوستانه" به این معنی است که آنها بیش از حد دوستانه هستند. شما فقط می خواهید به آنها ضربه بزنید،

because they're always super, super, super friendly to you, and maybe

زیرا آنها همیشه با شما فوق العاده، فوق العاده، فوق العاده دوستانه هستند، و

you don't really like them or you just don't want

شاید واقعا آنها را دوست نداشته باشید یا فقط

to be their friend, they're overfriendly; they're too friendly.

نمی خواهید دوست آنها باشید، آنها بیش از حد دوستانه هستند. آنها بیش از حد دوستانه هستند

Now, one thing that's really important in English that you have to really, really, really,

اکنون، یک چیز در زبان انگلیسی واقعاً مهم است که باید واقعاً، واقعاً، واقعاً،

really understand is that in English, if you have too much or too many, or just "too",

واقعاً آن را درک کنید این است که در انگلیسی، اگر بیش از حد یا بیش از حد، یا فقط "خیلی" دارید

it's always a negative situation.

، همیشه یک موقعیت منفی است.

"Too" is never positive. You will never say:

"توو" هرگز مثبت نیست. شما هرگز نخواهید گفت:

"I have too much money."

"من پول زیادی دارم."

Never, ever. Okay? So "too", "too much", "too many" is bad. "Over" is bad.

هرگز. باشه؟ پس «زیاد»، «خیلی زیاد»، «خیلی زیاد» بد است. "تمام" بد است.

Let's go backwards. Dunh-dunh-dunh. What we're going to do is some expressions that use "over".

به عقب برگردیم. دانه-دونه-دونه. کاری که ما می خواهیم انجام دهیم عباراتی است که از "over" استفاده می کنند.

So, if something is "all over", it means it is finished. So the play's all over,

بنابراین، اگر چیزی "تمام" است، به این معنی است که تمام شده است. پس نمایشنامه تمام شده است،

or your life is... No, your life is not all over.

یا زندگی شما تمام شده است... نه، زندگی شما تمام نشده است.

You can "knock someone over",

شما می توانید "یک نفر را بکوبید"،

so you might knock them over in a car-don't do that-or

بنابراین ممکن است او را در ماشین بکوبید - این کار را نکنید - یا

you could hit the person-don't do that-and they fall down or they "fall over". Mm-hmm.

می توانید به آن شخص ضربه بزنید - این کار را نکنید - و او زمین بخورد یا "بیفتد". مممم

So "knock someone over" is the action that you hit them and they fall. "Fall over" is

پس «یک نفر را بزن» عملی است که به او ضربه می زنی و می افتد. «سقوط بر

the same as like collapse or fall down.

» همان مانند سقوط یا افتادن است.

This we will use a lot in business, a company will "take over" another company.

این ما در تجارت استفاده زیادی خواهیم کرد، یک شرکت شرکت دیگری را "تسلط" خواهد کرد.

This basically means that they will eat your company,

این اساساً به این معنی است که آنها شرکت

and you will lose your job. This is not a good

شما را خواهند خورد و شما شغل خود را از دست خواهید داد. این چیز خوبی

thing. The other thing... The other way we use "take over" is a person who is domineering

نیست. چیز دیگر... روش دیگری که ما از «تصرف» استفاده می کنیم این است که فردی که سلطه گر است

can take over something. So, maybe you're having a conversation with your friends, and

می تواند چیزی را تصاحب کند. بنابراین، شاید شما در حال مکالمه با دوستان خود هستید و

another person who's maybe a little overfriendly comes in, and starts talking louder and more

فرد دیگری که شاید کمی بیش از حد دوستانه است وارد شود و بلندتر و بیشتر

than the other people in the conversation. They're taking something over. This is never

از سایر افراد حاضر در مکالمه صحبت کند. آنها چیزی را به دست می گیرند. این هرگز

a good thing. People can take over a country, people can take over your apartment, cockroaches

چیز خوبی نیست. مردم می توانند یک کشور را تصاحب کنند، مردم می توانند آپارتمان شما را تصرف کنند، سوسک ها

can take over your apartment, they can invade your apartment; take over.

می توانند آپارتمان شما را تصرف کنند، آنها می توانند به آپارتمان شما حمله کنند. به عهده گرفتن.

If this happens, you have to "start all over".

اگر این اتفاق بیفتد، باید «از اول شروع کنید».

You don't need to say "start all over", you can just say "start over". So,

نیازی به گفتن «از اول شروع کن» نیست، فقط می‌توانید بگویید «از اول شروع کن». بنابراین،

"start all over" or "start over" means to begin again.

"شروع از نو" یا "شروع دوباره" به معنای شروع دوباره است.

"Over and over" just means again and again. This expression, this slang:

"بارها و بارها" فقط به معنای دوباره و دوباره است. این تعبیر، این عامیانه:

"I'm so over it!"

"من خیلی از آن گذشته!"

means I've had enough, I'm done, I'm out of here.

یعنی به اندازه کافی غذا خورده ام، کارم تمام شده است، از اینجا خارج شده ام.

I'm over it.

من بیش از آن هستم.