How I get out of awkward conversations

Has this ever happened to you? No, don't lie. Maybe you're at a party. Have you

آیا این تا به حال برای شما اتفاق افتاده است؟ نه دروغ نگو شاید شما در یک مهمانی هستید. آیا

ever been to a party? Or maybe you're having a conversation with someone that

تا به حال به مهمانی رفته اید؟ یا شاید شما در حال گفتگو با کسی هستید که با او

you've bumped into, which means met by chance on the street — hello — and they

برخورد کرده اید، به این معنی که به طور اتفاقی در خیابان ملاقات کرده اید - سلام - و

don't stop talking. Now, I have friends like this. And sometimes I'm like: "Oh,

او از صحبت کردن دست نمی کشد. الان من همچین دوستانی دارم و گاهی اوقات می گویم: "اوه

do you know what? I have an extra hour and a half." I would love to listen to

، می دانی چیست؟ من یک ساعت و نیم اضافه دارم." من دوست دارم به

them talk because they're fun, amazing, wonderful people. Then there's other

صحبت های آنها گوش دهم زیرا آنها مردمی سرگرم کننده، شگفت انگیز و فوق العاده هستند. سپس

people that, when you talk to them, you wish you had not started the

افراد دیگری هستند که وقتی با آنها صحبت می کنید، آرزو می کنید که ای کاش مکالمه را شروع نمی کردید

conversation because maybe they're super boring, or what they're talking about

زیرا ممکن است آنها فوق العاده خسته کننده باشند، یا آنچه در مورد آن صحبت

makes you angry, or whatever. Maybe they're just creepy. Maybe you're in a

می کنند شما را عصبانی می کند یا هر چیز دیگری. شاید آنها فقط ترسناک هستند. شاید شما در یک

bar and someone is bothering you; trying to hit on you; trying to pick you up,

بار هستید و کسی شما را اذیت می کند. تلاش برای ضربه زدن به شما؛ سعی می‌کنم تو را بگیرم،

and you just want them to go away, but maybe you're too polite to say anything.

و فقط می‌خواهی آنها بروند، اما شاید خیلی مودب هستی که چیزی بگو.

Well, here's where Ronnie is going to help you. How to get outta... and

خوب، اینجا جایی است که رونی به شما کمک می کند. چگونه می توان از ... خارج شد و

"outta" is how we say: "out of". So, when I'm speaking naturally, I'm not

"outta" چگونه می گوییم: "از". بنابراین، وقتی به طور طبیعی صحبت می‌کنم،

going to say: "Get out of. How to get out of". I would say: "How to get

قرار نیست بگویم: "برو بیرون. چگونه از آن خارج شویم". من می گفتم: "چگونه از آن

outta". And this is a new word, and you think: "Oh, Ronnie, you spelled

خارج شویم". و این یک کلمه جدید است، و شما فکر می کنید: "اوه، رونی، شما

'situations' wrong." But, actually, I haven't. It's: "shituations". So,

"موقعیت" را اشتباه نوشتید." اما، در واقع، من این کار را نکرده ام. این است: "تغییر". بنابراین،

"shit"; "shituations" are bad situations, because "shit" means, like,

"گند"؛ "شیوتیشن ها" موقعیت های بدی هستند، زیرا "شیت" به معنای

a bad thing — obviously. Unless you're into that; that's fine, but whatever.

چیز بدی است - بدیهی است. مگر اینکه به آن علاقه داشته باشید. خوب است، اما هر چه باشد.

So, how to get out of shituations or bad situations, or, you know... how to end a

بنابراین، چگونه می توان از حالت های بد یا موقعیت های بد خلاص شد ، یا، می دانید ... چگونه به یک مکالمه پایان دهید

conversation. People think it's rude to end the conversation. I disagree. If

. مردم فکر می کنند پایان دادن به مکالمه بی ادبانه است. من مخالفم اگر

someone is yapping at you for ages — which means a long time — and what

کسی چندین سال است که به شما هق هق می‌زند - یعنی مدت‌هاست - و

they're talking about is boring: "Hey, I... Do you know what? I just can't be

چیزی که درباره آن صحبت می‌کند خسته‌کننده است: "هی، من... می‌دانی چیست؟ من نمی‌توانم حوصله این را داشته باشم

bothered to stand here or sit here, and listen to you anymore; I'm leaving."

که اینجا بایستم یا اینجا بنشینم. و دیگر به شما گوش دهم، من می روم."

Okay? But there are polite ways to do it, and there are more — shall we say —

باشه؟ اما راه‌های مؤدبانه‌ای برای انجام آن وجود دارد، و باید بگوییم که

rude ways to do it. People are... people are worried that they would offend the

راه‌های بی‌ادب بیشتری برای انجام آن وجود دارد. مردم... مردم نگران هستند که

other people by leaving the conversation. I disagree. It's your

با ترک مکالمه به دیگران توهین کنند. من مخالفم

time, it's your energy, it's your day, so I don't think it's rude. You can do

وقت شماست، انرژی شماست، روز شماست، بنابراین فکر نمی کنم بی ادبی باشد. شما می توانید

it in a rude fashion. Cartman, thank you; you can go: "Screw you guys; I'm

آن را به شکلی بی ادبانه انجام دهید. کارتمن، متشکرم. می توانید بروید: "بچه ها، من

out of here." So, basically, he's just saying, like: "Hmm, I'm leaving." I've

از اینجا خارج شدم." بنابراین، اساسا، او فقط می گوید: "هوم، من می روم." من این

done that. I've done that; I was at a party and some guy's: "Ma-ma-ma" or some

کار را کرده ام. من این کار را انجام داده ام. من در یک مهمانی بودم و یک پسر: "ما-ما-ما" یا یک

girl's: "Ma-ma" — I'm like: "Bye!" And I just leave, because I don't want to talk

دختر: "ما-ما" - من مثل: "خداحافظ!" و من فقط می روم، چون نمی خواهم

to them. Do they care? No. Do they get offended? No. Do they notice? I don't

با آنها صحبت کنم. آیا آنها اهمیت می دهند؟ نه. آیا آنها توهین می شوند؟ نه. آیا آنها متوجه می شوند؟ من نمی

know. I'm gone. I just don't care. So, please don't think that you have to

دانم. من رفتم. فقط برام مهم نیست بنابراین، لطفاً فکر نکنید که باید

stand, or sit and listen to someone yabber on about something, if you're not

بایستید، یا بنشینید و به صحبت های کسی در مورد چیزی گوش دهید، اگر

enjoying it. It's cool to excuse yourself from a conversation; it's cool

از آن لذت نمی برید. خیلی خوب است که خود را از یک مکالمه معذور کنید.

to end the conversation.

پایان دادن به مکالمه بسیار خوب است.

One really good technique is... you can use this on the phone, on the internet —

یکی از تکنیک‌های واقعا خوب این است که می‌توانید از آن در تلفن، اینترنت استفاده کنید –

what you can do with people is make future plans. So, let's say you're

کاری که می‌توانید با مردم انجام دهید این است که برنامه‌های آینده را انجام دهید. بنابراین، فرض کنید با

talking to your Mom and you're like: "Oh". Your mom's talking to you, and

مادرتان صحبت می کنید و می گویید: "اوه". مادرت دارد با تو صحبت می‌کند، و

you're like: "Well, Mom. Okay, so I'll see you, like, tomorrow at seven", and

تو می‌گویی: "خب، مامان. باشه، پس فردا ساعت هفت می‌بینمت"، و

that automatically — it cues the person — I don't know; some magic — to know:

این به‌طور خودکار - آن شخص را نشانه می‌دهد - نمی‌دانم. چند جادو - دانستن:

"Oh, this person wants to end the conversation." But it's never that — I

"اوه، این شخص می خواهد مکالمه را تمام کند." اما هرگز این -

don't know — obvious. We just automatically, in our brain, think: "Oh,

نمی دانم - واضح نیست. ما فقط به طور خودکار در مغزمان فکر می کنیم: "اوه،

yeah, okay. Yeah, tomorrow. Oh, let's do it." And then the conversation ends.

آره، باشه. آره، فردا. اوه، بیا این کار را انجام دهیم." و سپس گفتگو به پایان می رسد.

It's perfect. So, you're talking to someone; you say: "Ah, you...? Do you

عالیه. بنابراین، شما با کسی صحبت می کنید. می گویی: آه، تو... می

know what? I'll see you at work tomorrow." Like: "Yeah, okay —

دانی چیست؟ فردا سر کار می بینمت. مانند: "آره، باشه -

tomorrow", and then they forget about what they're talking about, and you're

فردا"، و بعد فراموش می کنند که در مورد چه چیزی صحبت می کنند، و شما

out of there. You say: "Bye-bye. See you later." This is fun at parties. Do you

از آنجا خارج می شوید. شما می گویید: "خداحافظ. بعدا می بینمت ." این در مهمانی ها سرگرم کننده است. آیا

have, like, uncomfortable staff parties, or —I don't know — cocktail parties?

مهمانی‌های ناخوشایند کارکنان یا - نمی‌دانم - مهمانی‌های کوکتل دارید؟

Where are all the cocks? And what happens is maybe there's a group of

این همه خروس کجا هستند؟ و اتفاقی که می افتد این است که شاید گروهی از

people talking that you say: "Oh, those are the fun people over there; I want to

مردم صحبت می کنند که شما می گویید: "اوه، این افراد سرگرم کننده آنجا هستند؛ من می خواهم

talk to them." And you're stuck talking to Chatty Kathy. And here's a great

با آنها صحبت کنم." و شما در صحبت کردن با چتی کتی گیر کرده اید. و در اینجا یک تکنیک عالی وجود دارد

technique: You grab another victim or person. So, if there's another person

: شما قربانی یا فرد دیگری را می گیرید . بنابراین، اگر شخص

walking by in the conversation, you physically grab them... whoa, careful.

دیگری در مکالمه رد می‌شود، شما او را از نظر فیزیکی می‌گیرید... اوه، مراقب باشید.

Okay? Don't wanna get assaulted or anything, but you can say: "Oh, hey!

باشه؟ نمی‌خواهید مورد تعرض یا هر چیز دیگری قرار بگیرید، اما می‌توانید بگویید: "اوه، هی!

Kevin! Come here!" And Kevin's like: -"No, I don't want to go over there."

کوین! بیا اینجا!" و کوین مانند: -"نه، من نمی خواهم به آنجا بروم."

-"Ke-... Kev-... Kevin! Have you met Kathy?" and then Kevin's like: "Oh,

-"Ke-... Kev-... Kevin! آیا با کتی ملاقات کردی؟" و سپس کوین مانند: "اوه،

God." So, then you can put Kevin there to speak to Kathy. And, you... again,

خدا." بنابراین، می توانید کوین را آنجا بگذارید تا با کتی صحبت کند. و شما... دوباره

you can leave. So, grabbing another victim or two. It's always good to have

می توانید بروید. بنابراین، گرفتن یکی دو قربانی دیگر. همیشه خوب است که

a group of people come up: "Oh, guys, come here! Have you met Kathy?" And they

یک گروه از مردم بالا بیایند: "اوه، بچه ها، بیایید اینجا! آیا با کتی ملاقات کرده اید؟" و

all have, but that's fine still. "Oh, yeah, yeah. Come here, come here." So,

همه آنها دارند، اما هنوز هم خوب است. "اوه، آره، آره. بیا اینجا، بیا اینجا." بنابراین،

then you exit. Exit; enter; exit. You exit the conversation. And Kathy has

سپس شما خارج می شوید. خروج؛ وارد؛ خروج شما از گفتگو خارج می شوید. و کتی

another person to talk to, so it's a great technique. I like this one —

شخص دیگری برای صحبت کردن دارد، بنابراین این یک تکنیک عالی است. من این یکی را دوست دارم -

mm-hmm. This one, I'm not too fond of because it's like: You actually might

mm-hmm. این یکی، من خیلی به آن علاقه ندارم، زیرا مانند: ممکن است

have to see the person again, so be careful how you use that one. Okay? I

مجبور شوید دوباره آن شخص را ببینید، بنابراین مراقب نحوه استفاده از آن باشید. باشه؟ من

use this a lot; I like this. So... and my Mom taught me this; thanks, Mom.

از این خیلی استفاده می کنم. من این را دوست دارم. بنابراین... و مادرم این را به من یاد داد. ممنون، مامان

Favourite phrase on the phone: "I'll let you go." Go where? I don't have any

عبارت مورد علاقه در تلفن: "من تو را راه می دهم ." برو کجا؟

place to go. But you're basically giving the person permission to hang up, like:

جایی برای رفتن ندارم اما شما اساساً به آن شخص اجازه می‌دهید تلفن را قطع کند، مثلاً:

"Okay, well, I'll let you go now because, you know... we have nothing

"خوب، خب، حالا می‌گذارم بروی ، چون می‌دانی... ما چیز

else to talk about." And it kind of puts the pressure on them, like: "Oh, yes,

دیگری برای صحبت کردن نداریم." و به نوعی به آنها فشار می آورد، مانند: "اوه، بله،

yes, I'm busy. No, I have to go." Probably don't have a plan after, but it

بله، من سرم شلوغ است. نه، باید بروم." احتمالاً بعد از آن برنامه ای ندارید، اما

puts the onus, as we say, or the responsibility on them. There's a couple

به قول ما مسئولیت یا مسئولیت را بر دوش آنها می گذارد.

more phrases like this that you can use. If you make it, or you make the

چند عبارت دیگر مانند این وجود دارد که می توانید استفاده کنید. اگر شما آن را بسازید، یا

situation about them. Oh, wow, we're standing outside, having a smoke or

وضعیت را در مورد آنها بسازید. اوه، وای، بیرون ایستاده ایم، سیگار می کشیم یا

whatever: "Oh, do you know what, Steve? You must be cold. You know... I... I

هر چیز دیگری: "اوه، می دانی چیست، استیو؟ باید سردت باشد. می دانی... من...

won't keep you out in the cold too long; that... I'm gonna go inside", and the

من تو را در سرما بیرون نخواهم گذاشت. خیلی طولانی است؛ که... من می‌روم داخل»، و آن

person's like: "Oh, boy. I am cold. Thank you." Or, you know... they be

شخص مانند: «اوه، پسر. سردم است. متشکرم». یا می دانی... آنها

Canadian, and they can say: -"I know, you know... I'm Canadian. I'm not cold."

کانادایی هستند و می توانند بگویند: -"می دانم، می دانی... من کانادایی هستم. سردم نیست."

-"Oh, you must be hot, okay. Well, I have to leave now. Shit, that didn't

-اوه حتما دمت گرم باشه.خب الان باید برم لعنتی که

work. What am I going to do?" So, you can always use... think about them. You

نشد.چیکار کنم؟ بنابراین، شما همیشه می توانید استفاده کنید ... در مورد آنها فکر کنید. شما

say: "I won't keep you." That's a perfect one because you're not really

می گویید: "من تو را نگه نمی دارم." این یک گزینه عالی است زیرا واقعاً

giving them a chance to say: "Oh, no, it's fine". "I won't keep you", which,

به آنها فرصت نمی دهید که بگویند: "اوه، نه، خوب است". "من تو را نگه نخواهم داشت"، که

"I'm going to keep you in my possession" — it doesn't mean that; it just means,

"من تو را در اختیار خود خواهم داشت" - به این معنی نیست. این فقط به این معنی است،

like: "I'll let you go; I won't keep you. I won't... I won't keep talking to

مانند: "من تو را رها خواهم کرد، من تو را نگه نمی دارم.

you", which is, like, you're saying it, like: "Oh, do you know what? I'm not

: "اوه، می دانی چیست؟

gonna keep talking to you", and people think that's polite; they're like: "Oh,

من به صحبت کردن با شما ادامه نمی دهم" و مردم فکر می کنند که این مودبانه است. آنها مانند: "اوه،

cool. Okay. Wow, that's really nice of her." Meanwhile, you're like: "Dodged

باحال. باشه. وای، او واقعاً خوب است ." در همین حال، شما مانند: "

that bullet; I'm out here."

آن گلوله طفره رفت، من اینجا هستم."

If you're talking on the phone, it's a little easier; a little easier. "Oh...

اگر با تلفن صحبت می کنید، کمی راحت تر است. کمی راحت تر "اوه...

oh, my cell phone — the reception is terrible. Sorry, I gotta go." You can

اوه، تلفن همراه من - استقبال وحشتناک است. ببخشید، من باید بروم." شما همیشه می توانید

always blame it on your battery. "Oh, yeah. Yeah, sorry, Dad, my battery's

آن را به گردن باتری خود بیاندازید. "اوه، آره. آره، متاسفم، بابا، باتری

just gonna di-..." Make sure you hang up, though. Die, right? You go: "di-..."

من فقط خراب می شود..." با این حال، مطمئن شوید که تلفن را قطع کنید . بمیر، درسته؟ تو برو: «دی-...»

Be dramatic. People love the drama. So, if you have a cellphone, or a computer;

دراماتیک باش. مردم درام را دوست دارند. بنابراین، اگر تلفن همراه یا کامپیوتر دارید؛

if you're on Skype, or Zoom, or whatever — and you just want to leave that

اگر از اسکایپ، زوم یا هر چیز دیگری استفاده می‌کنید - و فقط می‌خواهید آن جلسه را ترک کنید

meeting: "Do you know what? I'm sorry, my... my laptop battery just died.

: "می‌دانی چیست؟ متاسفم، باتری لپ‌تاپ من تازه تمام شد.

Yeah." And the next day, and you're just like: "I lost the plug, it seems." Yeah,

بله." و روز بعد، و شما دقیقاً مانند: "به نظر می رسد دوشاخه را گم کردم."

that's fine. But, yeah, any excuse like that; any electronic excuse, like: "Oh,

آره خوبه. اما، بله، هر بهانه ای مانند آن; هر بهانه الکترونیکی، مانند: "اوه،

we lost connection; doesn't work." I do this one, and I do it because it's real

ما اتصال را از دست دادیم، کار نمی کند." من این کار را انجام می‌دهم، و آن را انجام می‌دهم زیرا واقعی است

and it's true, but maybe if you weren't in the position that I am — make a...

و حقیقت دارد، اما شاید اگر شما در موقعیتی که من هستم نبودید

make a mental time limit. So, for example, you're at work and you have a

، یک محدودیت زمانی ذهنی ایجاد کنید. بنابراین، برای مثال، شما سر کار هستید و

five-minute break. And you know that a person at your work is super-talkative,

پنج دقیقه استراحت دارید. و می دانید که یک نفر در محل کار شما فوق العاده پرحرف است

and they're going to talk to you on your five-minute break. So, you go: "Okay,

و در تعطیلات پنج دقیقه ای شما با شما صحبت خواهد کرد. بنابراین، شما بروید: "خوب،

well, one minute I can stand talking to that person." So, "Oh, do you know what?

خوب، یک دقیقه می توانم تحمل کنم تا با آن شخص صحبت کنم." بنابراین، "اوه، می دانید چیست؟

I have one minute till my break's over; what did you want to talk about?" And

من یک دقیقه فرصت دارم تا تعطیلاتم تمام شود؛ در مورد چه چیزی می خواستی صحبت کنیم؟" و

they go: "Ooh, a minute to talk — perfect." So, you actually set a time

آنها می‌گویند: "اوه، یک دقیقه صحبت کنیم - عالی." بنابراین، شما در واقع یک

limit. The way that... that my life is, my work is, is that I teach people

محدودیت زمانی تعیین می کنید. روشی که... زندگی من است، کار من این است که به مردم به صورت آنلاین آموزش می دهم

online — www.EnglishWithRonnie.com — and I have... how long is it? Fifteen

— www.EnglishWithRonnie.com — و دارم... چقدر طول می کشد؟

minutes in between each lesson. So, sometimes I, you know... I have to go

بین هر درس پانزده دقیقه. بنابراین، گاهی اوقات من، می دانید... باید بروم

pee, and I gotta get a drink; and my friend will call and go: "Hey, Ronnie!

ادرار کنم، و باید یک نوشیدنی بخورم. و دوستم زنگ می زند و می گوید: "هی، رونی!

What's up?" I'm like: "No! I have fifteen... I have twelve minutes. What's

چه خبر؟" من می گویم: "نه! من پانزده... دوازده دقیقه وقت دارم. چه

up?" And I know — it's not rude; it's just life, but you can do that, too.

خبر؟" و من می دانم - این بی ادبی نیست. این فقط زندگی است، اما شما هم می توانید این کار را انجام دهید.

Say: "Oh, do you know what? I'm in... I've... I've got... I've got... I've got

بگو: "اوه، میدونی چیه؟ من داخل... دارم... دارم... دارم...

ten minutes before my next meeting." And I say: "I got", which is grammatically

ده دقیقه تا جلسه بعدی ام وقت دارم." و من می گویم: "من دریافتم"، که از نظر دستوری

wrong — shh; don't tell my mom. We should say: "I've got", "I have got". I

اشتباه است - هس. به مامانم نگو باید بگوییم: "دارم"، "دارم".

should say: "I've got ten minutes before my next meeting, and then I have to hang

باید بگویم: "من ده دقیقه تا جلسه بعدی وقت دارم و بعد باید تلفن را قطع

up. Sorry." But we just say: "I've got". You can say both, but please be aware

کنم. ببخشید." اما ما فقط می گوییم: "دارم". شما می توانید هر دو را بگویید، اما لطفاً توجه داشته باشید

that this is grammatically incorrect; but that's how I speak. So, this gives a

که این از نظر گرامری نادرست است. اما من اینگونه صحبت می کنم بنابراین، این به شخص می دهد

person: "Oh, ten minutes. Cool." And you can go over the ten minutes, if you

: "اوه، ده دقیقه. باحال." و اگر بخواهید می توانید ده دقیقه را بیشتر

want, but you've got a time limit. "Ding, ding, ding." Set your alarm.

کنید، اما محدودیت زمانی دارید. "دینگ، دینگ، دینگ." زنگ خود را تنظیم کنید

"Hey, Google, set my alarm."

"هی، گوگل، زنگ ساعتم را تنظیم کن."

You can also do physical things, and this... I mean, you could do it on... on

شما همچنین می توانید کارهای فیزیکی انجام دهید، و این ... منظورم این است که می توانید آن را در ...

online as well. You could just, like: "Mom." Instead of ending the

آنلاین نیز انجام دهید. شما فقط می توانید مانند: "مامان." به جای پایان دادن به

conversation, just disappear; just off screen. You know? "Where's Ronnie gone?

مکالمه، فقط ناپدید شوید. فقط خارج از صفحه نمایش میدونی؟ "رونی کجا رفته؟

Oh, I guess she doesn't want to talk." If you're sitting down at a party, you

اوه، حدس می زنم او نمی خواهد صحبت کند." اگر در یک مهمانی نشسته اید، می

can stand up. Yeah. And: "Oh, I guess the person doesn't want to talk anymore

توانید بایستید. آره و: "اوه، حدس می‌زنم که آن شخص دیگر نمی‌خواهد صحبت کند،

because they've stood up". "Stand up" — past tense: "stood up". You can move;

زیرا او ایستاده است". "ایستادن" - زمان گذشته: "ایستاد". می توانید حرکت کنید؛

just all of a sudden, just: "Oh, you know..." start cracking some things

فقط یکدفعه، فقط: "اوه، میدونی..." شروع به شکستن بعضی چیزها کن

that... People don't like that. I do this often if I'm at a nightclub,

که... مردم آن را دوست ندارند. اگر در کلوپ شبانه باشم اغلب این کار را انجام می دهم،

because I go to nightclubs all the time; just a huge clubber. When I used to go

زیرا همیشه به کلوپ های شبانه می روم. فقط یک باشگاه بزرگ زمانی که

to nightclubs, or if I'm at a band — which I do, honestly — if somebody's

به کلوپ های شبانه می رفتم، یا اگر در یک گروه موسیقی هستم - که صادقانه بگویم، - اگر کسی

talking to me and I don't want to talk to them, I'm just like: "Okay!" Just

با من صحبت می کند و من نمی خواهم با آنها صحبت کنم، من فقط می گویم: "باشه!" فقط به صورت

physically turn your back and start dancing, or just like, do like a disco

فیزیکی پشت خود را برگردانید و شروع به رقصیدن کنید، یا مانند یک بوگی دیسکو انجام دهید

boogie. "Oh, yeah. Bye. Okay." And just... it had happens; you just leave

. "اوه، آره. خداحافظ. باشه." و فقط... اتفاق افتاده بود. تو فقط می‌روی

and they're just like: "Wow, okay. Okay." Eye contact is very important

و آن‌ها می‌گویند: "وای، باشه. باشه." تماس چشمی

when you're talking to people, so if you start to, like, look away — you can look

زمانی که با مردم صحبت می‌کنید بسیار مهم است، بنابراین اگر شروع کنید به دور

down at your shoes; go: "Wow! Do you know? My shoes are really cool today.

نگاه کردن، می‌توانید به کفش‌های خود نگاه کنید. برو: "وای! میدونی؟ امروز کفشام خیلی باحاله.

I'm glad I bought these." If you start looking away, the people automatically

خوشحالم که اینا رو خریدم." اگر شروع کنید به دور نگاه کردن، مردم به طور خودکار

know that you've lost interest. And it's the fine art of letting the person know

متوجه می شوند که علاقه خود را از دست داده اید. و این هنر ظریفی است که به شخص اجازه دهید بداند

that you've lost interest without being rude; unless you want to be rude —

که علاقه خود را از دست داده اید بدون اینکه بی ادب باشید. مگر اینکه بخواهید بی ادب باشید -

that's fine. Just disappear. But you can start, you know... Oh, well, I've done

خوب است. فقط ناپدید شدن اما می‌دانی می‌توانی شروع کنی... اوه، خوب، من هم این کار را انجام

this, too — just actually just go. Or you can, you know... start doing

دادم - فقط برو. یا می‌توانی، می‌دانی... شروع به انجام

something different, you know... Just, like: "Oh!" you know... "It was great

کاری متفاوت کن، می‌دانی... فقط، مانند: "اوه!" می دانی... "

talking to you guys, but I'm off to steam my clothes right now, so I'll be

حرف زدن با شما عالی بود، اما من فعلاً می روم لباس هایم را بخارپز کنم، بنابراین به

back soon."

زودی برمی گردم."