Learn English with Emma: vocabulary, culture, and the first conditional!

Hello. My name is Emma, and in today's video we are going to be talking about three different things. Okay?

سلام. اسم من اِما است و در ویدیوی امروز قرار است در مورد سه چیز متفاوت صحبت کنیم. باشه؟

So, we are going to be learning some new vocabulary that have to do with superstition, and I'll

بنابراین، ما قصد داریم واژگان جدیدی را یاد بگیریم که با خرافات مرتبط است، و من

explain what superstitions are; we're going to be learning about culture, and Western

توضیح خواهم داد که خرافات چیست. ما قرار است در مورد فرهنگ

culture, and North American culture; as well as grammar, today we are going to be learning

، فرهنگ غرب و فرهنگ آمریکای شمالی بیاموزیم. و همچنین دستور زبان، امروز قصد داریم در

about the first conditional.

مورد شرطی اول یاد بگیریم.

So this is a great video because you are going to be learning a lot by the end of it, hopefully.

بنابراین این یک ویدیو عالی است زیرا امیدوارم تا پایان آن چیزهای زیادی یاد بگیرید.

So, let's get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

First I want to tell you about superstitions.

ابتدا می خواهم در مورد خرافات به شما بگویم.

I love the topic of superstitions; I think it's very interesting.

من عاشق موضوع خرافات هستم. به نظرم خیلی جالبه

So, what a superstition is, is it is a belief, and this belief, it's usually cultural, but

بنابراین، خرافات چیست، آیا یک باور است، و این باور، معمولاً فرهنگی است، اما

it can also be personal. Okay?

می تواند شخصی نیز باشد. باشه؟

And this belief is not based in science, so it's not scientific.

و این باور مبتنی بر علم نیست، پس علمی نیست.

Oftentimes when we're talking about superstitions we're talking about supernatural things, we're

اغلب اوقات وقتی در مورد خرافات صحبت می کنیم، در مورد چیزهای ماوراء طبیعی صحبت می کنیم، ما در

talking about good luck, bad luck, curses, you know, we're talking about things maybe

مورد خوش شانسی، بدشانسی، نفرین ها صحبت می کنیم، می دانید، ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که شاید

from our culture's history and a different way of seeing the world.

از تاریخ فرهنگ ما باشد و دیدگاهی متفاوت از نگاه جهان

So if you're confused about superstitions, don't worry, when I give you examples you

بنابراین اگر در مورد خرافات گیج شده اید، نگران نباشید، وقتی مثال هایی برای شما می زنم،

will start to really understand what a superstition is.

واقعاً متوجه خواهید شد که خرافات چیست.

Okay, so let's start off with an example.

خوب، پس بیایید با یک مثال شروع کنیم.

Imagine this: I took a test and I did really well.

این را تصور کنید: من در یک آزمون شرکت کردم و واقعاً خوب عمل کردم.

I got a very high score on my test.

من در آزمونم نمره خیلی بالایی گرفتم.

Now, why did I get a high score?

حالا چرا من نمره بالا گرفتم؟

Maybe you think: "Oh, you probably studied well." Okay?

شاید فکر کنید: "اوه، احتمالاً خوب درس خوانده اید." باشه؟

So that might be kind of a scientific explanation.

بنابراین ممکن است نوعی توضیح علمی باشد.

"Oh, Emma studied, so she did well on her test."

"اوه، اما مطالعه کرد، بنابراین او در آزمون خود خوب عمل کرد."

Well, maybe I brought a pen to the test and it's a very lucky pen or a very lucky pencil,

خوب، شاید من یک خودکار برای آزمایش آوردم و آن یک خودکار بسیار خوش شانس یا یک مداد بسیار خوش شانس باشد،

and I think anytime I use this pen or pencil I'm going to do well.

و فکر می کنم هر زمان که از این خودکار یا مداد استفاده کنم، عملکرد خوبی خواهم داشت.

It's my lucky charm, it's my lucky pen or pencil.

این طلسم شانس من است، این قلم یا مداد شانس من است.

If you think I did well on my test because I have a lucky pen, then that would be an

اگر فکر می کنید که من در آزمونم به دلیل داشتن یک قلم خوش شانس، خوب عمل کردم، این

example of a superstition.

نمونه ای از یک خرافات است.

It's like a ritual you do to get good luck or to keep bad luck from happening, and it's

این مانند مراسمی است که شما برای به دست آوردن شانس یا جلوگیری از وقوع بدشانسی انجام می دهید و این

a belief about these types of things. Okay?

یک باور در مورد این نوع چیزها است. باشه؟

So, if for example, I say: "I did great on my test because I brought a lucky pen to class.",

بنابراین، اگر به عنوان مثال، بگویم: "من در آزمون خود عالی عمل کردم، زیرا یک خودکار خوش شانس به کلاس آوردم."،

"I did really well on my test because it was, you know, at 7pm and 7 is a lucky number so

"من در آزمون خود واقعاً خوب عمل کردم، زیرا می دانید، ساعت 7 بعدازظهر بود و 7 یک عدد شانس است."

therefore, you know, 7pm means I'm going to do well on my test.

بنابراین، می دانید، ساعت 7 بعدازظهر به این معنی است که من در آزمونم به خوبی عمل خواهم کرد.

And I wore green, and green's a lucky colour, so all these reasons helped me on my test",

و من سبز پوشیدم، و رنگ سبز خوش شانسی است، بنابراین همه این دلایل به من در آزمون من کمک کرد،

you would say I'm superstitious. Okay?

شما می گویید من خرافاتی هستم. باشه؟

So, "superstition" is a belief, it's a cultural belief that explains something in the world,

بنابراین، «خرافات» یک باور است، یک باور فرهنگی است که چیزی را در جهان توضیح می دهد،

but not based in science.

اما مبتنی بر علم نیست.

A person is "superstitious".

آدم "خرافاتی" است.

We use "superstitious" to describe people.

ما از "خرافات" برای توصیف مردم استفاده می کنیم.

My mother is the most superstitious person I know.

مادرم خرافاتی ترین فردی است که می شناسم.

She is very superstitious.

او بسیار خرافاتی است.

In our house there are many superstitions.

در خانه ما خرافات زیادی وجود دارد.

Okay? And that's true.

باشه؟ و این درست است.

I grew up in a very superstitious household.

من در یک خانواده بسیار خرافی بزرگ شدم .

So let's look at some Western superstitions I grew up with.

پس بیایید به برخی از خرافات غربی که من با آن بزرگ شده ام نگاه کنیم.

These are the ones that were in my own experience and my own culture.

اینها همانهایی هستند که در تجربه و فرهنگ خودم بودند.

So, one example of a superstition is if you walk under a ladder, this is very bad luck. Okay?

بنابراین، یک نمونه از خرافات این است که اگر زیر نردبان راه بروید، این بسیار بدشانسی است. باشه؟

So when I walk down the street, if I see a ladder, I never walk under it because I'm

بنابراین وقتی در خیابان راه می‌روم، اگر نردبانی ببینم، هرگز زیر آن راه نمی‌روم، زیرا من

also very superstitious.

هم بسیار خرافاتی هستم.

If you find a penny, so a penny is a type of...

اگر یک پنی پیدا کردید، پس یک پنی یک نوع است ...

It's a type of currency or a type of...

این یک نوع پول است یا یک نوع ...

It's a form of money, it's a coin, and if you find a penny...

این یک نوع پول است، یک سکه است، و اگر یک پنی پیدا کنید ...

If I ever find a penny, I always pick it up. Okay?

اگر من هرگز یک سکه پیدا کن، من همیشه آن را برمی دارم. باشه؟

I pick it up off the ground because I think the penny will give me good luck. Okay?

من آن را از روی زمین برمی دارم زیرا فکر می کنم این پنی به من خوش شانسی می دهد. باشه؟

A little crazy, I know, but a lot of people in North America do this.

می دانم کمی دیوانه است، اما افراد زیادی در آمریکای شمالی این کار را انجام می دهند.

13 is considered a very unlucky number.

13 عدد بسیار بدشانسی محسوب می شود.

In Western culture you'll notice a lot of apartment buildings do not have a 13th floor,

در فرهنگ غربی متوجه خواهید شد که بسیاری از ساختمان‌های آپارتمانی طبقه 13 ندارند

and that's because people think it's so...

و دلیل آن این است که مردم فکر می‌کنند اینطور است...

They think it's very unlucky, so they don't want to live on the 13th floor because they

آنها فکر می‌کنند این بسیار بدشانسی است، بنابراین نمی‌خواهند در طبقه سیزدهم زندگی کنند زیرا

think they will, you know, have bad luck.

فکر می‌کنند می دانید، آنها بدشانسی خواهند داشت.

I know in China the number 4 is very unlucky, and so it's the same thing.

من می دانم که در چین عدد 4 بسیار بدشانس است و بنابراین همان چیزی است.

In China you don't see...

در چین شما نمی بینید ...

In apartment buildings you usually don't see a 4th floor because it's very unlucky.

در ساختمان های آپارتمانی معمولا طبقه 4 را نمی بینید زیرا بسیار بدشانسی است.

Okay, so we've talked about some good luck and some bad luck.

خوب، پس ما در مورد خوش شانسی و برخی بدشانسی صحبت کرده ایم.

Another superstition that we use a lot in Western culture is when you have somebody

یکی دیگر از خرافات که ما در فرهنگ غربی زیاد از آن استفاده می‌کنیم این است که وقتی کسی را دارید

who is maybe going for an interview, doing a test, or a presentation, or some kind of

که احتمالاً برای مصاحبه می‌رود ، تست می‌کند، یا ارائه می‌دهد یا نوعی

performance, maybe they're singing, you know, to an audience - we like to say to them: "Break a leg." Okay?

اجرا دارد، شاید برای مخاطبان آواز می‌خواند. ما دوست داریم به آنها بگوییم: "یک پا را بشکن." باشه؟

Which seems kind of strange to say to somebody, but before somebody does some sort of presentation

گفتن آن برای کسی عجیب به نظر می رسد، اما قبل از اینکه کسی نوعی ارائه

or performance, we say: "Break a leg", and that's considered a good luck thing to do.

یا اجرا را انجام دهد، می گوییم: «پا را بشکن» و این یک کار خوش شانسی محسوب می شود.

Like, if you say: "Break a leg" to somebody it means you're wishing them good luck. Okay?

مثلاً اگر به کسی بگویید: «پا بشکن» به این معنی است که برای او آرزوی موفقیت می‌کنید. باشه؟

So: "Break a leg" means good luck.

پس: «شکستن پا» یعنی خوش شانسی.

"I hope you break a leg on your exam today."

"امیدوارم در امتحان امروز پای خود را بشکنید."

It means: I hope you have good luck on your exam today.

یعنی: امیدوارم امروز در امتحانت موفق باشی.

So this is also, like, superstitious to say this.

بنابراین، این نیز، مانند، گفتن این حرف خرافی است.

This one is my mother's favourite thing to say, I think this is the thing she says the

این جمله مورد علاقه مادرم برای گفتن است، فکر می کنم این چیزی است که او بیشتر می

most: "Things always happen in threes." Okay?

گوید: "چیزها همیشه سه نفره اتفاق می افتد." باشه؟

So, if I, you know, for example, trip and fall, my mom will say: "Okay, that's one time.

بنابراین، اگر من، مثلاً می‌دانی، زمین بخورم و بیفتم، مامانم می‌گوید: "باشه، این یک بار

You're going to fall again maybe two more times today, so you'll fall three times today in total."

است. امروز دوباره شاید دو بار دیگر زمین بخوری، پس در کل امروز سه بار زمین می خوری. "

And I always think: "Wow, she's, you know, a little crazy", but she's very superstitious. Okay?

و من همیشه فکر می کنم: "وای، او، می دانید، کمی دیوانه است"، اما او بسیار خرافاتی است. باشه؟

Or if I do well on a test, she'll say: "Oh, this is great.

یا اگر در یک آزمون خوب عمل کنم، او می گوید: "اوه، این عالی است.

You did well on this test.

شما در این آزمون خوب عمل کردید.

You have two more tests, so you will do well on all three tests", because things always

شما دو تست دیگر دارید، بنابراین در هر سه تست خوب عمل خواهید کرد"، زیرا چیزهایی

happen in threes.

همیشه در سه

Or, you know, even worse, if I do bad on a test, she'll say: "Oh, you did bad on this test.

یا، می‌دانی، حتی بدتر از آن، اگر من در یک آزمون بد عمل کنم، او می‌گوید: "اوه، تو در این آزمون بد عمل کردی. در دو آزمون

You're going to do bad on the next two because things always happen in threes."

بعدی بد عمل می‌کنی، زیرا همه چیز همیشه سه تایی اتفاق می‌افتد."

So that's what I mean.

پس منظورم همین است.

It is not scientific at all, but, you know, you have people who are very superstitious

اصلاً علمی نیست، اما می دانید، شما افرادی دارید که بسیار خرافاتی هستند

who say these things.

که این حرف ها را می زنند.

Another common superstition in the west and maybe you have the same superstition, I don't

یکی دیگر از خرافات رایج در غرب و شاید شما هم همین خرافات را داشته باشید، نمی

know, is: "Knock on wood." Okay?

دانم این است: «در چوب بکوب». باشه؟

So, what happens is if you say something good about the future, you want it to happen.

بنابراین، اتفاقی که می افتد این است که اگر چیز خوبی در مورد آینده بگویید، می خواهید آن اتفاق بیفتد.

So to keep good luck and to make sure it happens, we...

بنابراین برای اینکه موفق باشیم و مطمئن شویم که این اتفاق می افتد، ما...

Okay, this is wood, you know, it's a car, we knock on it. Okay?

باشه، این چوب است، می دانید ، ماشین است، ما به آن می کوبیم. باشه؟

So we say: "Knock on wood."

پس می گوییم: چوب بزن.

So, for example, if I say: "You know what?

بنابراین، برای مثال، اگر بگویم: "می‌دانی چیست؟

Tomorrow I have a test, I studied really hard.

فردا یک آزمون دارم، واقعاً سخت مطالعه کردم. در

I'm going to do amazing on my test. I know it."

آزمونم فوق‌العاده عمل خواهم کرد. آن را می‌دانم."

I need to knock on wood, otherwise because I said that I'm going to have bad luck.

من باید چوب بزنم وگرنه چون گفتم بدشانسی خواهم آورد.

Or, you know, if...

یا، می دانید، اگر...

So, a lot of people here, you'll see them knocking on tables, on doors, on anything

بنابراین، بسیاری از مردم اینجا، آنها را خواهید دید که به میزها، درها، روی هر چیز

wooden and it's because they want to keep the good luck and they want to prevent bad

چوبی می زنند و این به این دلیل است که آنها می خواهند شانس خوب را حفظ کنند و می خواهند از بدشانسی جلوگیری کنند.

luck from happening.

اتفاق می افتد.

So it's a very common superstition. Okay.

بنابراین این یک خرافات بسیار رایج است. باشه.

So, again, these are all examples of superstitions in Western culture.

پس باز هم اینها همه نمونه هایی از خرافات در فرهنگ غرب است.

You know, and then we also have our own personal superstitions.

می دانید، و پس از آن ما نیز خرافات شخصی خود را داریم.

So, for example, I have a lucky necklace that I like to wear, you know, during exams or tests.

بنابراین، برای مثال، من یک گردنبند شانس دارم که دوست دارم آن را هنگام امتحانات یا امتحانات بپوشم.

You know, different people, like I said before, maybe you have a lucky pen or a lucky shirt.

می دانید، افراد مختلف، همانطور که قبلاً گفتم، شاید شما یک خودکار خوش شانس یا یک پیراهن خوش شانس داشته باشید.

I know for sports a lot of people will always wear the same, like, jersey or shirt because

من می دانم که برای ورزش بسیاری از افراد همیشه یک پیراهن یا پیراهن یکسان می پوشند

they think that if they wear that jersey their team will win. Okay?

زیرا فکر می کنند اگر آن پیراهن را بپوشند تیم آنها برنده خواهد شد. باشه؟

So these are all examples of superstitions, and there are thousands of them. Okay?

پس اینها همه نمونه هایی از خرافات هستند و هزاران مورد از آنها وجود دارد. باشه؟

So now let's look at the grammar of superstitions. Okay?

خب حالا بیایید دستور زبان خرافات را بررسی کنیم. باشه؟

So we've talked about the culture, we've talked about vocabulary-"superstition", "superstitious"-now

بنابراین ما در مورد فرهنگ صحبت کردیم، ما در مورد واژگان صحبت کردیم - "خرافات"، "خرافات" - اکنون

we're going to talk about grammar and specifically the first conditional.

در مورد دستور زبان و به طور خاص شرطی اول صحبت می کنیم.

Okay, so now we're going to learn about the first conditional.

خوب، پس اکنون می خواهیم در مورد شرطی اول یاد بگیریم.

There are more than one conditional.

بیش از یک مشروط وجود دارد.

There's the first conditional, the second conditional, the third conditional, and so forth.

اولی مشروط، دومی مشروط، سومی مشروط و غیره وجود دارد.

Today we are only focused on the first one.

امروز ما فقط بر روی مورد اول تمرکز کرده ایم.

And this is a very important piece of grammar in English.

و این قطعه بسیار مهمی از دستور زبان انگلیسی است.

We use the first conditional all the time so it's something you do want to learn.

ما همیشه از شرطی اول استفاده می کنیم، بنابراین چیزی است که شما می خواهید یاد بگیرید.

Okay, so what is the first conditional?

خوب، پس شرط اول چیست؟

Well, I have here an example of a sentence that is the first conditional.

خوب، من در اینجا مثالی از یک جمله دارم که شرط اول است.

"If I study for my test, I will pass it." Okay?

"اگر برای آزمونم بخوانم، آن را قبول خواهم کرد." باشه؟

And then I have another example: "If you break a mirror, you will have 7 years of bad luck."

و سپس مثال دیگری دارم: "اگر یک آینه بشکنی، 7 سال بدشانسی خواهی داشت."

So these two sentences have the same grammar, they're both first conditional sentences.

بنابراین این دو جمله دستور زبان یکسانی دارند، هر دو جمله شرطی اول هستند.

So, what first conditional senses are, are they are sentences that have two parts to

پس حس های شرطی اول چیست، آیا جملاتی هستند که دارای دو جزء

them, and what they reflect is a cause and an effect relationship.

هستند و آنچه منعکس می کنند رابطه علت و معلولی است.

So, what do I mean by that?

بنابراین، منظور من از آن چیست؟

Well: "If I study for my test", so that's the first part, what is going to happen?

خوب: "اگر برای آزمونم مطالعه کنم"، پس این قسمت اول است، چه اتفاقی می افتد؟

This is the cause. Okay?

این علت است. باشه؟

I study for my test, and then we have the second part which is the effect, which means what happens.

من برای تستم مطالعه می کنم و بعد قسمت دوم را داریم که اثر است، یعنی چه اتفاقی می افتد.

"If I study for my test, I will pass my test.

"اگر برای آزمونم درس بخوانم، در آزمونم موفق می شوم.

I will do well on my test."

در آزمونم خوب عمل می کنم."

So this is the effect, okay?

پس این اثر است، خوب؟

So for first conditionals you always have two parts, you have the cause and then you

بنابراین برای شرط اول شما همیشه دو قسمت دارید، شما علت و سپس

have the effect.

معلول دارید.

In this case we have our cause: "If you break a mirror", okay? So this is the cause.

در این مورد ما دلیل خود را داریم: "اگر آینه ای را بشکنی"، باشه؟ پس علت این است.

What happens if you break a mirror?

اگر آینه را بشکنید چه اتفاقی می افتد ؟

Well, if you're a superstitious person like my mom, if you break a mirror, what happens?

خوب، اگر مثل مامان من یک آدم خرافاتی باشی، اگر یک آینه بشکنی، چه اتفاقی می افتد؟

You will have 7 years of bad luck. Okay?

7 سال بدشانسی خواهید داشت. باشه؟

For other people maybe if they're more scientific, maybe this would be: "If you break a mirror,

برای افراد دیگر، شاید اگر علمی تر باشند، شاید این چنین باشد: "اگر آینه ای را بشکنی، باید یک آینه

you will have to buy a new one." Okay?

جدید بخری." باشه؟

So that's cause and effect.

پس این علت و معلول است.

So always in two parts.

پس همیشه در دو قسمت.

So, the thing about the first conditional is we're talking about a cause and effect,

بنابراین، چیزی که در مورد شرط اول وجود دارد این است که ما در مورد یک علت و معلول صحبت می کنیم،

but it's not 100% that the effect is going to happen.

اما 100٪ این نیست که معلول اتفاق بیفتد.

So what do I mean by that?

پس منظور من از آن چیست؟

Well: "If I study for my test, I will pass it."

خوب: "اگر برای آزمونم مطالعه کنم، آن را قبول می کنم."

This part is in the future, and so we don't know the future.

این بخش در آینده است و بنابراین ما از آینده اطلاعی نداریم.

I don't know if I'm going to pass the test if I study, but I'm pretty sure. Okay?

نمی دانم اگر درس بخوانم در این آزمون موفق می شوم یا نه، اما کاملا مطمئن هستم. باشه؟

I'm not 100% sure.

من 100% مطمئن نیستم.

Maybe there's, you know, a trick question or maybe the day of the test, you know, I

شاید یک سوال ترفندی وجود داشته باشد یا شاید روز آزمون، می دانید، من

didn't sleep well so I don't remember any of the answers, or maybe, you know, my teacher

خوب نخوابیدم بنابراین هیچ یک از پاسخ ها را به خاطر نمی آورم ، یا شاید، می دانید، معلم من

makes a mistake while they mark my test.

در حالی که آنها اشتباه می کنند تست من را علامت بزنید

So even though I'm not sure 100% that, you know, if I study I will do well, I'm pretty sure.

بنابراین حتی اگر 100% مطمئن نیستم، می دانید، اگر درس بخوانم خوب نتیجه خواهم گرفت، کاملاً مطمئن هستم.

It's a probability, so it probably will happen.

این یک احتمال است، بنابراین احتمالاً اتفاق خواهد افتاد.

And so this is very key with the first conditional.

و بنابراین این با شرط اول بسیار کلیدی است.

You're talking about things in the future that are very likely to happen. Okay?

شما در مورد چیزهایی در آینده صحبت می کنید که احتمال وقوع آنها بسیار زیاد است. باشه؟

Maybe like 90% likely to happen. Okay.

شاید 90 درصد این اتفاق بیفتد. باشه.

So, now let's break down the grammar of this. Okay?

بنابراین، اکنون اجازه دهید گرامر این را بشکنیم. باشه؟

"If I study for my test, I will pass it."

"اگر برای آزمونم بخوانم، آن را قبول خواهم کرد."

So I've already said this, but just to see if you were listening: How many parts are

بنابراین من قبلاً این را گفتم، اما فقط برای اینکه ببینم آیا گوش می‌دهید:

there in this sentence?

این جمله چند قسمت دارد؟

If you said: "Two", you are correct.

اگر گفتی: «دو»، درست گفتی.

We have the cause, and then after the comma we have the effect. Okay?

ما علت را داریم و بعد از کاما نتیجه را داریم. باشه؟

So, now what I want you to do is I want you to look at the first word in the sentence.

بنابراین، اکنون آنچه من از شما می خواهم این است که می خواهم به اولین کلمه در جمله نگاه کنید.

What is the first word?

اولین کلمه چیست؟

If you said: "If", you are correct.

اگر گفتی: «اگر» ، درست می گویید.

When we use the first conditional we usually have the word "If" in it, okay?

وقتی از اولین شرطی استفاده می کنیم معمولاً کلمه "اگر" را در آن داریم، خوب است؟

So: "If" is a part of the first conditional, so I have it down here: "If", and then what

بنابراین: "اگر" بخشی از شرط اول است، بنابراین آن را در اینجا دارم: "اگر"، و

comes after "If"?

پس از "اگر" چه چیزی می آید؟

We have a subject.

ما یک موضوع داریم.

It might be: "I", it could be "you", it could be "he", "she", "we", "they", "it", it can

ممکن است این باشد: "من"، می تواند "تو" باشد، می تواند "او"، "او"، "ما"، "آنها"، "آن" باشد، می

be any of those.

تواند هر کدام از اینها باشد.

After the subject we have a verb.

بعد از فاعل یک فعل داریم.

"If I study for", "If you break", okay?

"اگر برای درس بخوانم"، " اگر شکست بخوری"، باشه؟

So the green underline, these are all verbs.

بنابراین زیر خط سبز، اینها همه افعال هستند.

And if you look at the tense of the verb, what tense is it in?

و اگر به زمان فعل نگاه کنید در چه زمانی است؟

"If I study", this is the present tense. Okay?

«اگر درس بخوانم» این زمان حال است. باشه؟

"If I study for my test, I will pass it."

"اگر برای آزمونم بخوانم، آن را قبول خواهم کرد."

Okay, so then we have here: "If" plus subject, it's kind of like math.

خوب، پس ما اینجا داریم: "اگر" به اضافه موضوع، به نوعی شبیه ریاضی است.

If you don't like math, that's okay.

اگر ریاضی را دوست ندارید، اشکالی ندارد.

We'll see some more examples, you know, that might make this easier, but: "If" plus subject,

می‌دانید، چند مثال دیگر خواهیم دید که ممکن است این کار را آسان‌تر کند، اما: "اگر" به اضافه فاعل،

plus verb, plus object...

به اضافه فعل، به علاوه مفعول...

So the objects are in red.

بنابراین اشیا قرمز هستند.

Then we have a comma.

سپس ما یک کاما داریم.

Very important, this piece of punctuation.

بسیار مهم است، این قطعه از نقطه گذاری.

"I", so we have another subject, "will pass it", so the first conditional always has the

"من"، پس ما موضوع دیگری داریم، "آن را می گذرانم "، بنابراین شرط اول همیشه

word "will" in it, too.

کلمه "اراده" را نیز در خود دارد.

It always has the word "if" and it also always has the word "will" or "won't" if you're talking

همیشه کلمه "اگر" را دارد و همچنین اگر در مورد نسخه منفی "اراده" صحبت می کنید همیشه کلمه "اراده" یا

about, like, the negative version of "will".

"نخواهد" دارد.

Okay, so this is the formula of the first conditional. Okay?

خوب، پس این فرمول شرطی اول است. باشه؟

You are going to get to practice this in a moment.

در یک لحظه می توانید این را تمرین کنید.

I'm going to give you some words and you are going to make your own first conditional sentence

من قصد دارم چند کلمه به شما بگویم و شما اولین جمله شرطی خود را

following this formula. Okay?

طبق این فرمول بسازید. باشه؟

Following my example.

به دنبال مثال من.

So, again, one last time I'll say this: After the comma, so after the cause we have the

بنابراین، بار دیگر، برای آخرین بار این را می گویم: بعد از کاما، پس از علت، ما معلول را داریم

effect, and it's the effect that has the word "will" in it because we are talking about

، و این معلول است که کلمه "اراده" را در خود دارد زیرا ما در مورد

something in the future. Okay?

چیزی در آینده صحبت می کنیم. باشه؟

So the cause is in the present and the effect or the second part of the sentence we use

پس علت در حال است و معلول یا قسمت دوم جمله

the future tense.

را زمان آینده به کار می بریم.

So now let's do some...

خب حالا بیایید کمی انجام دهیم... در

Actually before we get to some practice, I just wanted to ask you: Do you have this same

واقع قبل از اینکه به تمرینی برسیم، فقط می خواستم از شما بپرسم: آیا شما هم همین

superstition in your culture, if you break a mirror you will have seven years of bad luck?

خرافات را در فرهنگ خود دارید، اگر یک آینه را بشکنید هفت سال بدشانسی خواهید داشت؟

I wonder because I actually did this.

تعجب می کنم زیرا من واقعاً این کار را انجام دادم.

When I was seven, I stepped on a mirror and I broke it, and I was so worried about having

وقتی هفت ساله بودم، پا به آینه گذاشتم و آن را شکستم، و به

bad luck for seven years, but you know, my life actually went quite good at that period

مدت هفت سال نگران بدشانسی بودم، اما می‌دانی، زندگی من در آن دوره از زندگی واقعاً خوب پیش رفت

of life, so you know, just wondering if your culture has something similar to when you

، بنابراین می‌دانی، فقط تعجب کردم. اگر فرهنگ شما چیزی شبیه به

break a mirror, what happens.

شکستن آینه دارد، چه اتفاقی می افتد.

All right, so now let's look at some examples...

بسیار خب، حالا بیایید به چند نمونه نگاه کنیم...

Some more examples of the first conditional.

چند مثال دیگر از شرطی اول.

I want you to get out a pen and a piece of paper because you are going to do some work now.

من از شما می خواهم که یک خودکار و یک تکه کاغذ بیرون بیاورید زیرا اکنون قرار است یک کار انجام دهید.

Okay, so we've looked at the first conditional and we've looked at a couple of examples.

بسیار خوب، بنابراین ما به شرطی اول نگاه کردیم و به چند مثال نگاه کردیم.

Now I'm going to get you to try to do a sentence yourself.

حالا من می خواهم شما را وادار کنم که خودتان یک جمله را انجام دهید.

And if you have trouble, that's okay, you know, this is the first time you're probably

و اگر مشکلی دارید، اشکالی ندارد، می دانید، احتمالاً این اولین بار است که این

doing this, so don't worry about it, but I do want you to try.

کار را انجام می دهید، پس نگران آن نباشید، اما من از شما می خواهم که امتحان کنید.

So, I have here a Western superstition.

بنابراین، من در اینجا یک خرافات غربی دارم.

If you find a penny... Oh, oops.

اگر یک پنی پیدا کردید... اوه، اوه.

I'll say this not in a first conditional.

من این را در یک شرط اول نمی گویم.

Find a penny, this equals good luck. Okay?

یک سکه پیدا کن، این مساوی است با خوش شانسی. باشه؟

So how can we make this into a first conditional sentence?

پس چگونه می توانیم این را به اولین جمله شرطی تبدیل کنیم؟

And to help you I've left the mathematical formula on the board, so we have the different

و برای کمک به شما، فرمول ریاضی را روی تخته گذاشته‌ام، بنابراین ما چیزهای مختلفی

things you need-okay?-in order to turn this into a first conditional sentence.

را داریم که به آن نیاز دارید - باشه؟ - تا این را به اولین جمله شرطی تبدیل کنیم.

So I want you to pause the video, stop the video, on a piece of paper try it yourself

بنابراین از شما می‌خواهم که ویدیو را مکث کنید، ویدیو را متوقف کنید، ابتدا خودتان آن را روی یک تکه کاغذ امتحان کنید

first, and then turn on the video and I will explain how we turn this into a first conditional

و سپس ویدیو را روشن کنید و من توضیح خواهم داد که چگونه این را به اولین جمله شرطی تبدیل می‌کنیم

sentence. Okay?

. باشه؟

So pause the video now.

پس همین حالا ویدیو را مکث کنید.

Okay, so welcome back.

باشه پس خوش اومدی

So now we are going to turn this into a first conditional sentence.

بنابراین اکنون می خواهیم این را به اولین جمله شرطی تبدیل کنیم.

I want you to see if this is what you got.

می‌خواهم ببینی آیا این همان چیزی است که گرفتی یا نه.

So, first conditional we start with: "If", okay?

بنابراین، ابتدا شرطی را با این شروع می کنیم: "اگر"، خوب؟

So we look down here: "If", so I start with: "If".

بنابراین ما به پایین نگاه می کنیم: "اگر"، بنابراین من با "اگر" شروع می کنم.

Now we need a subject.

حالا ما به یک موضوع نیاز داریم.

In this case we can use any subject, but the subject I'm going to use is "you".

در این مورد ما می توانیم از هر موضوعی استفاده کنیم، اما موضوعی که قرار است استفاده کنم "تو" است.

So: "If you", so we have our subject, now we need a verb.

بنابراین: "اگر شما"، پس ما موضوع خود را داریم ، اکنون به یک فعل نیاز داریم.

"If you", okay, well, we have a verb right here: "If you find a penny", okay?

"اگر شما"، خوب، خوب، ما در اینجا یک فعل داریم: "اگر یک پنی پیدا کردی"، خوب؟

And "penny" is our object.

و «پنی» مفعول ماست.

What do we need next?

بعد به چه چیزی نیاز داریم؟

Most important thing people always forget: comma, that's right.

مهمترین چیزی که مردم همیشه فراموش می کنند: کاما، درست است.

So: "If you find a penny," what happens in Western superstitions?

بنابراین: "اگر یک پنی پیدا کنید" در خرافات غربی چه اتفاقی می افتد؟

What happens if you find a penny?

اگر یک پنی پیدا کنید چه اتفاقی می افتد؟

So now we need another subject, so we will use "you" again.

بنابراین اکنون به موضوع دیگری نیاز داریم، بنابراین ما دوباره از "تو" استفاده خواهیم کرد.

And then what do we need? "will" and then our verb, so in this case, you know, you get

و سپس به چه چیزی نیاز داریم؟ "will" و سپس فعل ما، پس در این مورد، می دانید، شما موفق می شوید

good luck or you have good luck.

یا شانس دارید.

So: "If you find a penny you will have good luck", and "good luck" is our object. Great.

پس: «اگر یک سکه یافتی اقبالی خواهی داشت » و «خوشبختی» هدف ماست. عالی.

So compare your sentence.

پس جمله خود را مقایسه کنید.

Even if you didn't get everything the same, did you get some things the same?

حتی اگر همه چیز را یکسان دریافت نکرده باشید، آیا برخی چیزها را یکسان دریافت کرده اید؟

Because you should be really proud of yourself if you did.

زیرا اگر این کار را کردید باید واقعاً به خودتان افتخار کنید.

If you got: "If" at the beginning, yay, give yourself a round of applause.

اگر گفتید: "اگر" در ابتدا، بله، خود را تشویق کنید.

Or if you...

یا اگر شما...

You know, if you got any of this, if you remembered the comma, that's amazing; a lot of people don't.

می دانید، اگر هر یک از این ها را دریافت کردید، اگر کاما را به خاطر داشتید، شگفت انگیز است. بسیاری از مردم این کار را نمی کنند.

So let's try with another example. Okay?

پس بیایید با مثال دیگری امتحان کنیم. باشه؟

I have here another superstition.

من اینجا یک خرافات دیگر دارم .

If you open an umbrella inside, what happens?

اگر یک چتر را در داخل باز کنید، چه اتفاقی می افتد؟

In our superstition you will have bad luck. Okay?

در خرافات ما شما بدشانسی خواهید داشت. باشه؟

So now what I want you to do is stop the video and try to make your own sentence about this

بنابراین اکنون کاری که از شما می خواهم این است که ویدیو را متوقف کنید و سعی کنید جمله خود را در مورد این

superstition, and this formula again can help you with that. Okay?

خرافات بسازید و این فرمول دوباره می تواند در این مورد به شما کمک کند. باشه؟

So, stop the video now and then we will continue.

بنابراین، همین حالا ویدیو را متوقف کنید و سپس ادامه خواهیم داد.

Okay, welcome back again.

باشه دوباره خوش اومدی

Now, let's make this into a first conditional sentence.

حالا بیایید این را به اولین جمله شرطی تبدیل کنیم.

So what do we need to start with?

پس باید از چه چیزی شروع کنیم؟

If you said: "If", you are correct.

اگر گفتی: «اگر» ، درست می گویید.

And then, again, we need a subject: "If you", then we need a verb and the verb is in the

و بعد دوباره به فاعل نیاز داریم: «اگر تو» پس ما به فعل نیاز داریم و فعل در

present tense.

زمان حال است.

"If you open an umbrella inside", okay, so we have the first part.

"اگر داخل یک چتر باز کنی" باشه، پس قسمت اول را داریم.

And is this the cause or the effect?

و آیا این علت است یا معلول؟

This is the cause.

این علت است.

So the cause is what, you know, causes something to happen.

بنابراین علت آن چیزی است که، می دانید، باعث می شود چیزی اتفاق بیفتد.

So: "If you open an umbrella inside", what happens?

بنابراین: "اگر یک چتر را در داخل باز کنید" چه اتفاقی می افتد؟

Well, we put the comma, and again, a lot of students forget this comma.

خب ما کاما را گذاشتیم و باز هم خیلی از دانش آموزان این کاما را فراموش می کنند.

Very important because it separates the cause and the effect.

بسیار مهم است زیرا علت و معلول را از هم جدا می کند.

So you have the comma and now we need the effect.

بنابراین شما کاما دارید و اکنون ما به افکت نیاز داریم.

What do we put?

چی بذاریم؟

"If you open an umbrella inside, you will"-so, again, "will" is always with the first conditional-"have bad luck".

"اگر یک چتر را در داخل باز کنید، خواهید داشت" - پس باز هم "اراده " همیشه با شرط اول است - "بدشانسی خواهید داشت".

Okay, great.

باشه عالیه.

So, compare your answer.

بنابراین، پاسخ خود را مقایسه کنید.

Did you get something similar?

آیا شما چیزی مشابه دریافت کردید؟

Maybe you forgot a word.

شاید یک کلمه را فراموش کرده اید.

It's okay.

مشکلی نیست.

This takes a lot of practice.

این نیاز به تمرین زیادی دارد.

And we do have a quiz at the end that you can do more practice on to really get comfortable

و ما در پایان مسابقه ای داریم که می توانید تمرین بیشتری روی آن انجام دهید تا واقعاً

with this, but you know, this is...

با این موضوع راحت شوید، اما می دانید، این ...

You should have something similar to this.

شما باید چیزی شبیه به این داشته باشید.

Okay, great.

باشه عالیه.

So we use the first conditional a lot.

بنابراین از شرط اول زیاد استفاده می کنیم.

One more thing I wanted to say about it is: Can you switch the cause and effect in the sentence?

یک چیز دیگر که می خواستم در مورد آن بگویم این است: آیا می توانید علت و معلول را در جمله تغییر دهید؟

So, for example, here I have: "If you open an umbrella inside, you will have bad luck."

بنابراین، به عنوان مثال، در اینجا من دارم: "اگر یک چتر را در داخل باز کنید، بدشانسی خواهید داشت."

Can I say: "You will have bad luck if you open an umbrella inside"?

آیا می توانم بگویم: " اگر یک چتر را در داخل باز کنی بدشانسی خواهی داشت"؟

Can I switch part one and part two?

آیا می توانم قسمت اول و دوم را تغییر دهم؟

You can. Okay?

تو می توانی. باشه؟

So that would look like...

به نظر می رسد

That would look like...

... به نظر می رسد ...

So imagine if I get rid of this, I turn this into a capital letter, so: "You will have

پس تصور کنید اگر از شر این خلاص شوم ، این را به یک حرف بزرگ تبدیل می کنم ، بنابراین:

good luck"-get rid of the period-"if you find a penny".

"شانس خواهید داشت" - از دوره خلاص شوید - "اگر یک پنی پیدا می کنی».

So, they have the same meaning.

پس معنی یکسانی دارند.

You have a choice with the way you do it.

شما با روشی که انجام می دهید یک انتخاب دارید.

Do what feels comfortable for you. Okay?

کاری را انجام دهید که برای شما احساس راحتی می کند. باشه؟

If one of these is easier than the other, you know, do whatever is easiest for you.

اگر یکی از اینها راحت‌تر از دیگری است، می‌دانید، هر کاری که راحت‌تر است را برایتان انجام دهید.

You'll also notice when I switch it around: "You will have good luck if you find a penny",

شما همچنین متوجه خواهید شد که وقتی آن را تغییر می دهم: "شما موفق خواهید شد اگر یک پنی پیدا کنید"،

there is no comma. Okay?

کاما وجود ندارد. باشه؟

So, when "If" is at the beginning of the sentence, you need a comma here, if "if" is in the middle

بنابراین، وقتی «اگر» در ابتدای جمله باشد، در اینجا به کاما نیاز دارید، اگر «اگر» در

of the sentence, you do not need a comma. Okay?

وسط جمله باشد، نیازی به کاما ندارید. باشه؟

And, again, this is a lot of material.

و باز هم، این مطالب زیادی است.

You've just learned about vocabulary, you've learned about culture, and now you're learning

شما به تازگی در مورد واژگان یاد گرفته اید، در مورد فرهنگ یاد گرفته اید، و اکنون در مورد گرامر یاد می گیرید

about grammar, so you might want to watch this video a couple of times just to practice

، بنابراین ممکن است بخواهید این ویدئو را چند بار تماشا کنید تا تمرین

and get used to, you know, the vocabulary and the grammar, especially it will help you

کنید و به واژگان و واژگان عادت کنید. گرامر، به خصوص به شما کمک می کند که

to watch this video multiple times.

این ویدیو را چندین بار تماشا کنید.

I also wanted to tell you about our quiz which I mentioned earlier.

من همچنین می خواستم در مورد مسابقه خود که قبلاً به آن اشاره کردم به شما بگویم.

We will have a lot of practice questions where you can practice conditionals and you can

ما سوالات تمرینی زیادی خواهیم داشت که می توانید شرطی ها را تمرین کنید و می توانید

practice the ordering and, you know, like: "Where do you put 'If'?

ترتیب را تمرین کنید و می دانید: "اگر" را کجا می گذارید

Where do you put "will"?

؟ "اراده" را کجا

What does this mean?" Okay?

می گذارید؟ این به چه معناست؟" باشه؟

So we will have a lot of questions about that.

بنابراین ما سوالات زیادی در مورد آن خواهیم داشت.

So I encourage you to come visit our website at www.engvid.com.

بنابراین من شما را تشویق می کنم که از وب سایت ما به آدرس www.engvid.com دیدن کنید.

There, you can do our quiz.

در آنجا می توانید مسابقه ما را انجام دهید.

And I also encourage you to come check out our...

و همچنین شما را تشویق می‌کنم که به کانال ما مراجعه کنید

Or my channel and subscribe to my channel because I have a lot of other resources about

یا کانال من را ببینید و در کانال من مشترک شوید زیرا من منابع زیادی در مورد

vocabulary, grammar, pronunciation, conversation, just so many different things about English

واژگان، گرامر، تلفظ، مکالمه دارم ، چیزهای بسیار متفاوتی در مورد انگلیسی

that I think are really useful for students.

که فکر می‌کنم واقعاً هستند. مفید برای دانش آموزان

So I encourage you to come check that out, too.

بنابراین من شما را تشویق می کنم که آن را نیز بررسی کنید.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

And I just wanted to leave you with one superstition: If you do this, if you check out our quiz

و من فقط می خواستم شما را با یک خرافات ترک کنم: اگر این کار را انجام دهید، اگر مسابقه ما را بررسی کنید و

and do our quiz, and if you subscribe to my channel, you will have good luck for the next 50 years. Okay?

مسابقه ما را انجام دهید، و اگر در کانال من مشترک شوید، برای 50 سال آینده موفق خواهید بود. باشه؟

So it's a good thing to do. This is a superstition I'm creating.

بنابراین کار خوبی است. این یک خرافات است که من ایجاد می کنم.

Check out our website and check out my channel, and in return you will have very, very good

وب سایت ما را بررسی کنید و کانال من را بررسی کنید و در عوض

luck for the next 50 years.

برای 50 سال آینده بسیار بسیار موفق خواهید بود.

Until next time, take care.

تا دفعه بعد، مراقب خودت باش.