AVOID overusing 'SAID' - 50 best alternatives through STORY! (+ Free PDF & Quiz)

- Hello everyone and welcome back to English with Lucy.

- سلام به همه و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

I'm right here in front of my favourite tree.

من همینجا روبروی درخت مورد علاقه ام هستم.

A lot of you seemed to like it last time.

به نظر می رسید که بسیاری از شما دفعه قبل آن را دوست داشتید.

So don't worry if not,

پس نگران نباشید،

I will bring back the white background when necessary.

در صورت لزوم، پس زمینه سفید را برمی گردم.

However, I have some very important news.

با این حال، من یک خبر بسیار مهم دارم.

Said is dead.

سعید مرده

Yes, that's right, the word said is dead now.

بله، درست است، کلمه گفته شده اکنون مرده است.

We're not going to use it anymore.

ما دیگر از آن استفاده نمی کنیم.

(chuckles)

(می خندد)

Obviously I'm joking.

معلوم است که شوخی می کنم.

However, English is my mother tongue

با این حال، انگلیسی زبان مادری

and I overuse said.

من است و من بیش از حد استفاده می کنم.

I actually remember having lessons at school

در واقع یادم می آید که وقتی دختر بچه بودم در مدرسه درس هایی در

when I was a little girl, about alternatives for said.

مورد جایگزین هایی برای گفتن داشتم.

This really helped me with my writing and my vocabulary

این واقعاً به من در نوشتن و دایره لغاتم کمک کرد،

so now naturally, I'm going to pass that knowledge onto you.

بنابراین اکنون طبیعتاً این دانش را به شما منتقل خواهم کرد.

In this lesson, I am going to give you 50,

در این درس، من به شما 50 می

I hope that's 50, (chuckles) who knows?

دهم، امیدوارم 50 باشد، (خنده می زند) کی می داند؟

50 alternatives for the word said,

50 جایگزین برای کلمه گفته شده،

and these alternative will be conveniently grouped

و این جایگزین ها به راحتی در 10 دسته کوچک گروه بندی می شوند

into 10 little categories.

.

Now 50 might sound quite a lot,

اکنون 50 ممکن است بسیار زیاد به نظر برسد،

but I have included all 50 alternatives into one story.

اما من همه 50 جایگزین را در یک داستان گنجانده ام.

Yes, today, I'm going to be reading you a story

بله، امروز قرار است داستانی را برای شما بخوانم

that is also a vocab and listening lesson.

که یک درس لغت و شنیدن نیز باشد.

And the best part is, it's a true story

و بهترین بخش این است که این یک داستان واقعی

about my first job as a waitress.

درباره اولین شغل من به عنوان پیشخدمت است.

Now this is a lot of vocabulary,

اکنون این واژگان زیادی است،

so I have created PDF with all of the vocabulary.

بنابراین من PDF را با تمام واژگان ایجاد کردم.

You can download it.

می توانید آن را دانلود کنید.

All you have to do sign up to my mailing list.

تمام کاری که باید انجام دهید در لیست پستی من ثبت نام کنید.

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

Now, before we get started with the story,

حالا، قبل از شروع داستان،

I would just like to thank the sponsor of today's lesson.

فقط می‌خواهم از اسپانسر درس امروز تشکر کنم.

It is italki.

ایتالکی است.

Now, if you haven't heard of italkie before,

اکنون، اگر قبلاً نام italkie را نشنیده اید،

it's a huge online database of teachers

این یک پایگاه داده آنلاین بزرگ از معلمان است

who will give you one-to-one video lessons.

که به شما درس های ویدیویی یک به یک می دهند.

You can learn English and over 130 other languages.

شما می توانید انگلیسی و بیش از 130 زبان دیگر را یاد بگیرید.

It is such an affordable way of learning.

این یک راه مقرون به صرفه برای یادگیری است.

Believe me, it is much cheaper than an offline academy

باور کنید، بسیار ارزان تر از یک آکادمی آفلاین

or an in-person tutor.

یا یک معلم خصوصی است.

So many of my students here message me and ask me,

بسیاری از دانش آموزان من در اینجا به من پیام می دهند و از من می پرسند،

how can I meet with English speakers

چگونه می توانم با انگلیسی زبانان ملاقات کنم

to practise my conversation?

تا مکالمه خود را تمرین کنم؟

italki is a fantastic option because not only do they have

italki یک گزینه فوق العاده است زیرا نه تنها

qualified teachers, they also have community teachers

معلمان واجد شرایطی دارند، بلکه معلمان جامعه نیز دارند

who will practise conversation with you.

که مکالمه را با شما تمرین می کنند.

They've given me a special offer to pass on to you.

آنها به من پیشنهاد ویژه ای داده اند تا به شما منتقل کنم.

You can get $10 worth of ialki credits for free

شما می توانید 10 دلار اعتبار ialki را به صورت رایگان

in your student wallet, 48 hours

در کیف پول دانشجویی خود، 48 ساعت

after making your first purchase of any amount.

پس از اولین خرید خود از هر مقدار دریافت کنید.

That could be an entire free lesson.

این می تواند یک درس کاملا رایگان باشد.

Click on the link in the description box to sign up

برای ثبت نام

and claim your credits.

و مطالبه اعتبار خود روی لینک موجود در کادر توضیحات کلیک کنید.

Right, let's get started with the story

درست است، بیایید با داستان

and the vocab lesson.

و درس واژگان شروع کنیم.

Here is the first part of the story.

در اینجا قسمت اول داستان است.

As I've previously stated, I used to work as waitress.

همانطور که قبلاً گفته ام، قبلاً به عنوان پیشخدمت کار می کردم.

I've remarked on this and a couple of older videos.

من در مورد این و چند ویدیوی قدیمی تر اظهار نظر کرده ام.

I am pleased to report that nobody was harmed

من خوشحالم که در

during my time as a waitress,

طول مدت خدمت من به کسی آسیبی نرسیده است،

but I will add that some customers

اما اضافه می کنم که برخی از مشتریان

didn't receive what they ordered.

آنچه را که سفارش داده بودند دریافت نکردند.

Okay, so in that section of the story,

خوب، بنابراین در آن بخش از داستان،

we have four, that's three, four alternatives for said,

ما چهار، سه، چهار گزینه برای گفته شده داریم،

and these are all grouped under the heading of

و اینها همه تحت عنوان

no emotion or normal.

بدون احساس یا عادی گروه بندی شده اند.

You'll see going forward, that a lot of

در آینده خواهید دید که بسیاری از

the other alternatives have emotion or feelings

گزینه های دیگر دارای عواطف یا احساسات

attached to them, or they're used for a specific purpose.

هستند یا برای هدف خاصی استفاده می شوند.

So we have one, to state.

بنابراین ما یکی داریم، برای بیان.

To state.

بیان کند.

Two, to remark.

دو، برای تذکر.

To remark.

تذکر دادن.

Three, to report.

سه، گزارش دادن.

To report.

برای گزارش دادن.

And four, to add.

و چهار، برای اضافه کردن.

To add.

برای اضافه کردن.

Now onto the next group of alternatives,

اکنون به گروه بعدی گزینه‌ها

we have alternatives for when you're

می‌رویم، ما برای زمانی که

asking a question or replying.

سؤالی می‌پرسید یا پاسخ می‌دهید، جایگزین‌هایی داریم.

So this is how I got my first job.

بنابراین اولین کارم را اینگونه پیدا کردم.

It's a conversation between me and my mum.

این یک مکالمه بین من و مادرم است. من پرسیدم:

"How can I get a job when I live in a tiny village

"چگونه می توانم شغلی پیدا کنم وقتی در یک روستای کوچک

"with no shops?" I asked.

"بدون مغازه" زندگی می کنم؟

"Why don't you try the local pub?" answered my mum.

"چرا میخانه محلی را امتحان نمی کنید ؟" مادرم پاسخ داد:

"That's a very good idea," I acknowledged.

"این ایده بسیار خوبی است."

So later that day, I walked into the pub.

بنابراین بعد از آن روز، من وارد میخانه شدم.

"Do you have any vacancies

"آیا جای خالی

"for a weekend waitress?" I inquired.

"برای یک پیشخدمت آخر هفته" دارید؟ پرس و جو کردم

"We might be able to make some space for you!"

"ممکن است بتوانیم فضایی برای شما ایجاد کنیم!"

replied the landlady, Linda.

خانم صاحبخانه، لیندا، پاسخ داد.

"Please make space for me!" I begged.

"لطفا برای من جا خالی کن!" التماس کردم

"Can I see your CV?" she requested.

"آیا می توانم رزومه شما را ببینم؟" او درخواست کرد.

"I can show you my exam grades

توضیح دادم: «می‌توانم نمرات امتحاناتم را به شما نشان

"but I don't have any work experience," I explained.

دهم «اما تجربه کاری ندارم.

"Why would I care about your exam grades?

» «چرا به نمرات امتحانات اهمیت می‌دهم؟

"This is a pub.

"این یک میخانه است.

"You can start on Saturday!" she retorted.

"شما می توانید از شنبه شروع کنید!" او پاسخ داد.

Okay, we finished the second part of the story.

بسیار خوب، ما قسمت دوم داستان را

This is all based on my experience.

تمام کردیم. این همه بر اساس تجربه من است.

I remember feeling so embarrassed

when they didn't want to see my exam grades.

نمرات امتحانی.

Let's take a look at the alternatives for said,

بیایید به گزینه های گفته شده نگاهی بیندازیم،

when you're asking questions.

وقتی سؤال می کنید.

We have, to ask, pretty normal.

ما باید بپرسیم، کاملاً عادی است

We also have, to inquire, which means

. همچنین باید سؤال کنیم، یعنی

you want to receive information about something.

می خواهید در مورد چیزی اطلاعات دریافت کنید

To beg means you really want something.

. التماس یعنی شما واقعاً چیزی می خواهید.

You're trying to persuade this person to do something.

شما سعی می کنید این شخص را متقاعد کنید که کاری انجام دهد.

And we also have, to request,

و ما نیز درخواست داریم

which is maybe a little more polite.

که شاید کمی مودبانه تر باشد.

Moving on to answers.

به سراغ پاسخ ها برویم.

We have, to answer, pretty simple.

ما باید پاسخ دهیم، بسیار ساده است.

But an interesting one is, to acknowledge.

اما یک مورد جالب این به

This means you accept something's true,

این معنی است که شما چیزی را درست می‌پذیرید،

or you accept that something's good.

یا می‌پذیرید که چیزی خوب است.

You accept someone's idea.

ایده کسی را می‌پذیرید.

We also have, to reply, to explain.

ما همچنین باید پاسخ دهیم، توضیح دهیم.

They're fairly simple as well.

آنها نیز نسبتاً ساده هستند.

But a really good one is, to retort,

اما یک مورد واقعاً خوب این است که پاسخ دادن،

which is to reply sharply, almost with a bit of attitude.

یعنی پاسخ دادن تند، تقریباً با کمی نگرش.

Okay, let's move on to the next part of the story.

بسیار خوب، اجازه دهید به قسمت بعدی داستان برویم

And this includes alternatives for said

. d این شامل جایگزین هایی برای گفته شده است

that you can use to show happiness.

که می توانید برای نشان دادن شادی از آنها استفاده کنید.

When I got home to see my parents, Richard and Kim,

وقتی به خانه رسیدم تا پدر و مادرم، ریچارد و کیم را

I was so happy.

ببینم، بسیار خوشحال شدم.

"I got the job!" I rejoiced.

"کار را گرفتم!" من خوشحال شدم.

"I knew that landlady was completely nuts!"

"من میدونستم که خانم صاحبخانه کاملا دیوانه است!"

joked my dad.

بابام شوخی کرد

"You can't say that, Richard!" laughed my mum.

"تو نمی تونی اینو بگی ریچارد!" مامانم خندید

"Nuts or not, I'm officially employed!" I giggled.

"آجیل یا نه، من رسماً شاغلم!" خندیدم

"You can start paying rent now!" smirked my dad.

"شما می توانید از همین حالا شروع به پرداخت اجاره کنید!" بابام پوزخند زد

"Jokes aside, we are really proud of you," beamed my mum.

مامانم با صدای بلند گفت: "شوخی به کنار، ما واقعاً به شما افتخار می کنیم."

I remember this so well.

این را خیلی خوب به یاد دارم

I felt so proud because I did just walk in there

من خیلی احساس غرور می کردم زیرا فقط وارد آنجا

and come out with a job.

شدم و با یک شغل بیرون آمدم.

I never in a million years expected that to happen.

من هرگز در یک میلیون سال انتظار چنین اتفاقی را نداشتم.

So let's look at those alternatives more closely.

بنابراین بیایید به آن جایگزین ها دقیق تر نگاه کنیم.

We have, to rejoice,

ما باید خوشحال باشیم،

which means you say something sort of whilst celebrating,

یعنی شما در حین جشن گرفتن چیزی

you're so happy.

می گویید، خیلی خوشحال هستید.

We have, to joke, when you're making a joke.

وقتی شوخی می کنی باید شوخی کنیم.

We have, to laugh, when someone is laughing

وقتی کسی در

whilst saying something.

حال گفتن چیزی می خندد باید بخندیم.

The same goes for giggle.

در مورد خندیدن هم همینطور.

A giggle is a cheekier laugh.

قهقهه خنده‌ی گستاخانه‌تر است.

If you smirk, it means you're smiling

اگر پوزخند می زنید، به این معنی است که

in a sort of silly or smug way.

به نوعی احمقانه یا از خود راضی می خندید.

So my dad was pleased with his joke.

بنابراین پدرم از شوخی او راضی بود.

And we also say, to beam, which means to be really smiling.

و همچنین می گوییم، پرتو کردن، یعنی واقعاً خندان.

Let's move on to the next category.

بریم سراغ دسته بعدی.

We've got two here.

ما اینجا دوتا داریم

We've got alternatives for saying things loudly

ما جایگزین هایی برای بلند گفتن چیزها

and also alternatives for saying things

و همچنین جایگزین هایی برای گفتن چیزهایی

in a scared or worried way.

با ترس یا نگرانی داریم. شنبه

I nervously entered the pub the following Saturday.

بعد عصبی وارد میخانه شدم.

"What do you want?" shouted Emily,

"چه چیزی می خواهید؟" فریاد امیلی

the other waitress who was hoovering the floor.

، پیشخدمت دیگر که روی زمین بود.

"I'm the new waitress!" I yelled back in response.

"من پیشخدمت جدید هستم!" در جواب فریاد زدم

"John, the new waitress is here!" screamed Emily

"جان، پیشخدمت جدید اینجاست!" امیلی

to the landlord, John.

به صاحبخانه، جان، فریاد زد.

"Nice to meet you, John," I trembled.

لرزیدم: «از آشنایی با تو خوشحالم، جان.

"How old are you?" boomed John, who clearly had a temper.

"شما چند سال دارید؟" جان، که به وضوح دارای خلق و خوی بود، بوم کرد.

"15," I stammered.

لکنت زدم: 15.

"Why are you so young?" he exclaimed.

"چرا اینقدر جوانی؟" او فریاد زد.

"I, I was just born a little late," I stuttered.

با لکنت زبان گفتم: «من، فقط کمی دیر به دنیا آمدم». امیلی قورت

"Oh dear, John is not very happy," gulped Emily.

داد: اوه عزیزم، جان خیلی خوشحال نیست.

Right, let's take a look at the vocab.

درست است، بیایید نگاهی به واژگان بیندازیم.

Firstly, let's look at the loud alternatives.

اول، بیایید به گزینه های پر سر و صدا نگاه کنیم.

We have, to shout and to yell,

ما باید فریاد بزنیم و فریاد بزنیم،

which means you're using the top of your voice.

که به این معنی است که شما از بالای صدای خود استفاده می کنید.

You're speaking very loudly.

خیلی بلند حرف میزنی

We also have, to scream, which means even louder. (chuckles)

ما همچنین باید فریاد بزنیم که به معنای بلندتر است. (می خندد

To boom is a good one.

) رونق گرفتن خوب است.

This means you say something in a very imposing,

این به این معنی است که شما چیزی را با صدایی بسیار تاثیرگذار،

low but loud voice.

آهسته اما بلند می گویید.

And we also have, to exclaim.

و ما نیز باید فریاد بزنیم.

This means, to say something loudly,

این به این معنی است که چیزی را با صدای بلند بیان کنید،

but also showing a bit of surprise.

اما کمی تعجب را نیز نشان دهید.

And I'm not kidding, they did genuinely ask me

و من شوخی نمی کنم، آنها واقعاً از من پرسیدند

why I was so young and I struggled

که چرا اینقدر جوان هستم و من

to find an answer for that.

برای یافتن پاسخی برای آن تلاش کردم.

You employed me.

تو من را استخدام کردی

Moving on to the alternatives that you can use

به سراغ گزینه هایی بروید که می توانید

when you're scared.

در صورت ترس از آنها استفاده کنید.

We have, to tremble, which means you're shaking,

باید، به لرزیدن، یعنی می لرزی،

if you're trembling.

اگر می لرزی.

We also have, to stammer and to stutter,

ما همچنین داریم، لکنت زبان و لکنت، به

which means you're struggling to say your words.

این معنی که شما در گفتن حرف هایتان دچار مشکل هستید.

S-s-sorry.

S-s-با عرض پوزش.

That was me stammering or stuttering.

من لکنت زبان یا لکنت داشتم.

The words aren't coming out smoothly.

کلمات به آرامی بیرون نمی آیند.

And we also have, to gulp.

و ما هم باید ببلعیم.

And this comes from when you go, (gulps)

و این از وقتی می‌آید که می‌روی

you know, when you're scared of something, you swallow.

، می‌دانی، وقتی از چیزی می‌ترسید ، قورت می‌دهی.

It's a good way to show that someone's worried

این یک راه خوب برای نشان دادن این است که کسی

about somebody's reaction or something that might happen.

نگران واکنش کسی یا اتفاقی است که ممکن است رخ دهد.

Okay, now we can move onto the next group of words, anger.

خوب، اکنون می توانیم به گروه بعدی کلمات یعنی عصبانیت برویم.

This is a fun one.

این یکی باحاله.

So John and Linda, the landlord and the landlady,

بنابراین جان و لیندا، صاحبخانه و صاحبخانه،

were a very passionate couple.

زوج بسیار پرشوری بودند.

They fought like cats and dogs,

آنها مثل سگ و گربه می جنگیدند،

but they loved each other very much.

اما یکدیگر را بسیار دوست داشتند.

Here's an example of the first interaction

در اینجا نمونه ای از اولین تعاملی است

that I heard between them on my first day.

که در روز اول بین آنها شنیدم.

"Where have you left the bottle opener?" demanded John.

" بطری باز کن را کجا گذاشته ای؟" جان خواست.

"How should I know?" snapped Linda.

"از کجا باید بدانم؟" لیندا را گرفت.

"You were the last one to use it!" he thundered.

"تو آخرین کسی بودی که از آن استفاده کردی!" او رعد و برق زد.

"No I wasn't.

"نه من نبودم.

"You had a drink after closing yesterday!" she fumed.

"دیروز بعد از بسته شدن یک نوشیدنی خوردی!" او با صدای بلند گفت:

"Well, you must have moved it!" he barked.

"خب، باید آن را جابجا کردی!" او زمزمه کرد:

"I swear I haven't touched it!" she hissed.

"قسم می خورم که به آن دست نزده ام

"Whatever.

."

"I've just found it," he grunted.

غرغر کرد: «تازه پیداش کردم.

"Every time!" she ranted.

"هر زمان!" او داد زد.

Oh, those were fun to do. (chuckles)

اوه، انجام آنها سرگرم کننده بود. (میخندد)

So there are eight here.

پس اینجا هشت نفر هستند.

It turns out there are lots of ways to show

به نظر می رسد راه های زیادی برای نشان دادن

anger and annoyance.

خشم و عصبانیت وجود دارد.

So to demand is to ask, but in an angry or insistent way.

بنابراین مطالبه کردن، درخواست کردن است، اما به شیوه ای عصبانی یا اصرار.

To snap is to say something in a quick or hurried way,

چنگ زدن به این معناست که چیزی را سریع یا با عجله بگوییم،

normally with a negative attitude.

معمولاً با نگرش منفی.

So Linda said, "How should I know?"

بنابراین لیندا گفت: "از کجا باید بدانم؟"

really quickly and nastily.

واقعا سریع و بد

We have, to thunder.

باید رعد و برق کنیم

That's to say something very loudly and imposingly.

یعنی چیزی را خیلی بلند و با تحمیل بگویم.

To fume is to really show your anger

دود کردن به معنای نشان دادن خشم خود

whilst saying something.

در هنگام گفتن چیزی است.

To bark, well it comes from the sound a dog makes.

پارس کردن، خوب از صدای سگ می آید.

They bark.

And it's to say something like that, very loudly

پارس می کنند.

و گفتن چنین چیزی است، بسیار بلند

and maybe a bit aggressively.

و شاید کمی تهاجمی.

To hiss.

به هیس کردن.

This is a good one.

این یکی خوبه.

This is when you're trying to hold in your anger.

این زمانی است که شما سعی می کنید خشم خود را حفظ کنید.

"I said, I didn't do it."

"گفتم، این کار را نکردم."

You maybe keep your mouth quite closed.

شاید دهانتان را کاملا بسته نگه دارید.

To grunt.

غرغر کردن

That's when you say something gruffly without much effort.

آن وقت است که بدون تلاش زیاد چیزی زمخت می گویید.

"Whatever, I've found it."

"هر چه باشد، من آن را پیدا کردم."

It comes from the sound of pig makes.

از صدای خوک می آید.

You know, like (grunts).

می دانی، مثل (غرغر می کند).

I can't believe I've just done that on camera.

من نمی توانم باور کنم که من این کار را فقط روی دوربین انجام داده ام.

Similar to that, it's definitely a negative term.

مشابه آن، قطعاً یک اصطلاح منفی است.

And then we have, to rant, which is like to nag.

و پس از آن ما باید ناله کنیم، که مانند نق زدن است.

You've done this and this, you haven't done this.

این کار را کردی و این کار را نکردی.

It's to moan at someone.

ناله کردن بر کسی است.

Okay, onto the next one.

باشه برو سراغ بعدی

I have combined saying things in a bossy way

من حرف‌ها را به شیوه‌ای رئیس‌جمهورانه

and saying things quietly.

و بی‌صدا گفتن را با هم ترکیب کرده‌ام.

The waitress, Emily, made it quite obvious

پیشخدمت، امیلی، کاملاً آشکار

that she didn't want me to be there.

کرد که نمی‌خواهد من آنجا باشم.

She made me do all of the rubbish jobs

او مرا مجبور کرد همه کارهای زباله را انجام

so I was hardly able to leave the kitchen.

دهم، بنابراین به سختی توانستم آشپزخانه را ترک کنم.

It was quite ironic as she had a terrible attitude

این کاملاً طعنه آمیز بود زیرا او رفتار وحشتناکی داشت

and most of the customers hated her,

و اکثر مشتریان از او متنفر بودند،

but she insisted on doing all of the serving work.

اما او اصرار داشت که همه خدمات را انجام دهد.

I had to stay in the kitchen.

مجبور شدم در آشپزخانه بمانم.

"To start today, you need

او دستور داد: «برای شروع امروز، باید

"to clean the toilet," she commanded.

«توالت را تمیز کنید.

"Not a problem," I mumbled.

» زمزمه کردم: «مشکلی نیست.» او دستور داد:

"Then you can finish the washing up

«پس می‌توانید شستن را تمام کنید،

"that I didn't do last night," she ordered.

«کاری که من دیشب انجام ندادم ».

"Okey dokey," I muttered.

زمزمه کردم: "اوکی دوکی." او دیکته کرد:

"After that, you have to polish all of the knives

"پس از آن، باید تمام چاقوها را

"in the cutlery drawer,

"در کشوی کارد و چنگال

"whilst I go and serve the customers," she dictated.

" جلا دهید، "در حالی که من می روم و به مشتریان خدمات می دهم." زمزمه کردم:

"Shouldn't I learn

"آیا نباید یاد بگیرم که

"how to serve the customers too?" I whispered.

"چگونه به مشتریان هم خدمت کنم؟" او اصرار کرد:

"I'm the only person qualified

"من تنها کسی هستم که واجد شرایط

"to talk to the customers," she insisted.

"گفتگو با مشتریان هستم."

Honestly, I don't have many negative things

راستش را بخواهید، من چیزهای منفی زیادی

to say about people, but Emily,

در مورد مردم ندارم، اما امیلی،

I've given everyone fake names,

نام های جعلی را برای همه گذاشته ام

was the least pleasant person

، کمترین خوشایندترین فردی بود

I may have ever met in my life.

که ممکن است در زندگی ام دیده باشم.

She was so rude to people, not just to me.

او با مردم خیلی بی ادب بود، نه فقط با من.

I wasn't the only one here.

اینجا تنها من نبودم

So let's look at the bossy alternatives.

بنابراین بیایید به گزینه های اصلی نگاه کنیم.

We have, to command, to order, to dictate.

ما باید فرمان دهیم، دستور دهیم، دیکته کنیم.

These are all alternatives for telling someone what to do.

همه اینها جایگزین هایی برای گفتن به کسی هستند که چه کاری انجام دهند.

We also have, to insist, and this is to really emphasise

ما همچنین باید اصرار کنیم و این برای این است که واقعاً تأکید

that you want someone to do something.

کنیم که می خواهید کسی کاری انجام دهد.

And then we have the quiet alternatives.

و سپس ما جایگزین های آرامی داریم.

We have, to mumble, and to mumble is to say something

ما داریم، زمزمه کردن، و زمزمه کردن به این معناست که چیزی را

not so clearly, quietly and clearly

نه چندان واضح، آرام و واضح

so that maybe the other person can't hear you so well.

بگوییم تا شاید طرف مقابل شما را به این خوبی نشنود.

We also have, to mutter, which is to say something

ما همچنین باید غر بزنیم، یعنی چیزی بگوییم به

kind of intending that the other person doesn't hear it.

نوعی قصد داریم که طرف مقابل آن را نشنود.

And we also have, to whisper,

و همچنین باید، به زمزمه،

which means to say things without using your voice.

که به معنای گفتن چیزهایی بدون استفاده از صدای خود را.

Okay, let's move on to the final part of the story.

خوب، اجازه دهید به بخش پایانی داستان برویم.

We have words that you can use to show that someone's sad

ما کلماتی داریم که می توانید از آنها برای نشان دادن ناراحتی یک نفر استفاده کنید

or words that you can use to show

یا کلماتی که می توانید برای نشان دادن

that you are comforting someone.

اینکه دارید به کسی دلداری می دهید استفاده کنید.

During my break, I called my mum to vent to her about Emily.

در طول استراحت، به مادرم زنگ زدم تا درباره امیلی به او بگویم.

To vent is to let everything out.

تخلیه کردن یعنی اجازه دادن به همه چیز بیرون.

Just let all of your emotions out.

فقط تمام احساسات خود را رها کنید.

"Mum, I am having a terrible time!" I cried.

"مامان، من روزهای بدی را سپری می کنم !" گریه کردم.

"Oh no, what's gone wrong?" she groaned.

"اوه نه، چه مشکلی پیش آمده است؟" او ناله کرد. هق هق زدم:

"Emily is making it obvious

«امیلی دارد آشکار می‌کند

"that she doesn't want me there!" I bawled.

که «من را آنجا نمی‌خواهد!»

"Oh I can't stand that woman.

«اوه من نمی‌توانم آن زن را تحمل کنم. مادرم اطمینان داد:

"She is so unprofessional," reassured my mother.

"او خیلی غیرحرفه ای است."

"She's making my time here very unpleasant!" I sobbed.

"او وقت من را در اینجا بسیار ناخوشایند می کند!" گریه کردم او دلداری داد:

"I'm sure the landlady will see her for who she is

"مطمئنم که صاحبخانه او را

"very soon," she consoled.

"خیلی زود" خواهد دید.

"I don't think she will.

"فکر نمی‌کنم ببیند.

"She loves her!" I whined.

"او او را دوست دارد!" ناله کردم

Okay, so let's look at the ones expressing sadness.

خوب، پس بیایید به کسانی که ابراز ناراحتی می کنند نگاه کنیم.

We've got three that show that you are crying.

ما سه مورد داریم که نشان می دهد شما گریه می کنید.

To cry, to bawl, which means really crying

گریه کردن، زوزه کشیدن، یعنی واقعا گریه کردن

and to sob, which means that you're crying,

و هق هق گریه کردن، یعنی گریه می کنی،

but you're sort of struggling to catch your breath.

اما برای نفس کشیدن به نوعی تقلا می کنی.

(sobs) Like that. (chuckles)

(گریه می کند) مثل آن. (خنده می زند)

Then we have two that can be used for moaning.

سپس دو تا داریم که می توان از آنها برای ناله استفاده کرد.

We have, to groan.

داریم، ناله کنیم.

To groan is to make the sound (groans) like that.

ناله کردن به این صورت است که صدا (نال) را درآوردن.

So if you groan a sentence,

بنابراین، اگر یک جمله را ناله می‌کنید، مثلاً او

(groans) "I don't want to," she groaned, for example.

ناله کرد: «نمی‌خواهم» .

And we also have, to whine.

و همچنین باید ناله کنیم.

To whine is to complain about something.

ناله کردن یعنی شکایت از چیزی.

So when I said that last sentence,

بنابراین وقتی جمله آخر را گفتم،

"I don't think she will," I was whining.

"فکر نمی کنم او این کار را کند"، ناله می کردم.

Then we have the last two, to comfort.

سپس ما دو مورد آخر را برای راحتی داریم.

To reassure and to console.

برای اطمینان و دلجویی.

Both of these are used to show that someone

هر دوی اینها برای نشان دادن اینکه کسی

is saying something to try and make

چیزی می‌گوید تا سعی

another person feel better.

کند احساس بهتری به دیگری بدهد استفاده می‌شود.

So we've had our 50 alternatives.

بنابراین ما 50 جایگزین خود را داشته ایم.

What was the outcome for Emily?

نتیجه امیلی چه شد؟

And what was the outcome for me?

و نتیجه برای من چه بود؟

Well I was 15 then and I carried on working in that pub

خب من آن زمان 15 ساله بودم و به مدت 18 سال در آن میخانه

for, I was about to say 18 years, that's not true,

کار کردم، می خواستم بگویم که این درست نیست، به

for three years until I was 18

مدت سه سال تا 18 سالگی

and it was a fantastic weekend job

و این یک کار آخر هفته فوق العاده بود

and I have definitely dramatised the landlords a bit.

و من قطعاً صاحبخانه ها را کمی دراماتیزه کرده ام. .

They were lovely.

دوست داشتنی بودند

Emily, however, I have not dramatised.

امیلی، با این حال، من دراماتیک نیست.

She was horrible. (chuckles)

او وحشتناک بود. (می خندد)

And she actually got fired or did she walk out?

و او در واقع اخراج شد یا بیرون رفت؟

I can't remember but there was a big argument

یادم نمی آید اما مشاجره بزرگی پیش آمد

and the workplace was much more pleasant

و وقتی او آنجا نبود، محل کار خیلی خوشایندتر

when she wasn't there.

بود.

I think she would be great at a job

من فکر می کنم او در شغلی

that doesn't involve people, potentially.

که افراد را درگیر نمی کند، عالی خواهد بود.

Maybe she could be a dog walker.

شاید او می تواند یک سگ گردان باشد.

Right, that's it for this lesson.

درست است، برای این درس تمام شد.

If you want more information on all of the vocabulary,

اگر اطلاعات بیشتری در مورد همه واژگان

you can download my free PDF.

می خواهید، می توانید PDF رایگان من را دانلود کنید.

The link is in the description box.

لینک در کادر توضیحات موجود است.

Also don't forget to sign up for, italki.

همچنین فراموش نکنید که در italki ثبت نام کنید.

You can claim your $10 worth of italki credits

همچنین می‌توانید

by clicking in the link in the description box as well.

با کلیک کردن روی پیوند موجود در کادر توضیحات، اعتبار ۱۰ دلاری italki خود را نیز دریافت کنید.

If you would like further listening practise,

اگر می‌خواهید تمرین گوش دادن بیشتری داشته باشید،

I also have a channel where I upload vlogs,

من همچنین کانالی دارم که در آن ولوگ‌ها،

subtitled vlogs of my daily life on an English farm.

ولوگ‌های زیرنویس زندگی روزمره‌ام را در مزرعه انگلیسی آپلود می‌کنم.

That was just a little snippet back there,

این فقط یک قطعه کوچک بود،

but many people seem to like it, so maybe you will too.

اما به نظر می رسد بسیاری از مردم آن را دوست دارند، بنابراین شاید شما هم دوست داشته باشید.

Don't forget to connect with me on all of my social media.

فراموش نکنید که در تمام شبکه های اجتماعی من با من در ارتباط باشید.

I've got my Facebook, my Instagram and my email list.

من فیسبوک، اینستاگرام و لیست ایمیلم را دارم.

I will see you soon for another lesson.

به زودی برای یک درس دیگر می بینمت.

(blows kiss)

(بوسه می دمد)

(upbeat music)

(موسیقی شاد)