IELTS Speaking Vocabulary: POLITENESS

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

- Let's begin.

- بیایید شروع کنیم.

Let's do a little warmup, first of all, okay?

بیایید یک گرم کردن کوچک انجام دهیم، اول از همه، باشه؟

A warmup quiz for you.

یک مسابقه گرم کردن برای شما.

So imagine, right, that you are eating dinner with friends.

بنابراین، درست است، تصور کنید که در حال خوردن شام با دوستان هستید.

You want the salt.

تو نمک میخوای

So, you are sat around the table.

بنابراین، شما دور میز نشسته اید.

You want the salt, which is at the other end of the table,

نمک را می خواهید که در انتهای میز است،

which is the best phrase to use?

بهترین عبارت برای استفاده از کدام عبارت است؟

Is it A, give me the salt.

آیا این A است، نمک را به من بدهید.

B, could you pass me the salt?

ب، آیا می توانید نمک را به من بدهید؟

Or C, would you be so kind as to give me the salt.

یا سی، آنقدر لطف می کنی که نمک را به من بدهی؟

What do you think?

نظر شما چیست؟

Just type in the chat.

فقط در چت تایپ کنید

Let me know what you think is the best phrase to use here.

به من اطلاع دهید که فکر می کنید بهترین عبارت برای استفاده در اینجا چیست.

I'll give you a minute to write something in there.

من یک دقیقه به شما فرصت می دهم تا چیزی در آنجا بنویسید.

(mellow music)

(موسیقی دلپذیر)

Hello, Brian.

سلام، برایان.

Hello, Roy and your gallery.

سلام، روی و گالری شما.

Victoria.

ویکتوریا

I think everybody's saying B.

من فکر می کنم همه دارند B می گویند.

Oh, I've got one or two Cs.

اوه، من یک یا دو C دارم.

Hmm, let's have a look.

هوم، بیایید نگاهی بیندازیم.

I would say in this context, I would say,

من در این زمینه می گویم، می گویم،

could you pass me the salt, okay?

می توانید نمک را به من منتقل کنید، باشه؟

Could you pass me the salt?

میشه نمک رو به من ببخشی؟

Because generally speaking, give me the salt.

چون به طور کلی نمک را به من بدهید.

This kind of imperative, do this, do that.

این نوع الزام، این کار را انجام دهید، آن را انجام دهید.

Give me the salt, pass the salt is quite strong in English,

نمک را به من بده، پاس نمک در زبان انگلیسی بسیار قوی است،

especially for British people.

به خصوص برای مردم بریتانیا.

Even if you say, give me the salt, please.

حتی اگر بگویی نمک را به من بده لطفا.

It's still, it's the imperative, right?

هنوز هم هست، این یک امر ضروری است، درست است؟

This do this, do that.

این کار را بکن، آن را بکن.

That for us is a little bit strong.

این برای ما کمی قوی است.

So normally we use questions.

بنابراین معمولاً از سؤالات استفاده می کنیم.

And if you saw my video on the Facebook page,

و اگر ویدیوی من را در صفحه فیس بوک دیدید،

it's about that idea that we tend

درباره این ایده است که ما تمایل داریم از

to use questions to be polite.

سوالات برای مودب بودن استفاده کنیم.

Instead of give me the salt, could you give me the salt?

به جای اینکه نمک را به من بدهید، می توانید نمک را به من بدهید؟ آیا می توانید

Instead of open the window, could you open the window?

به جای باز کردن پنجره، پنجره را باز کنید؟

Instead of shh, be quiet, could you be quiet, okay?

به جای هه، ساکت باش، می تونی ساکت باشی، باشه؟

You may say, please, could you be quiet, please?

شما ممکن است بگویید، لطفا، می توانید ساکت باشید، لطفا؟

Okay, we use please and thank you a lot.

بسیار خوب، ما از لطفا استفاده می کنیم و از شما بسیار متشکرم.

But the question, that's the key, right?

اما سوال، این کلید است، درست است؟

Is asking the question.

داره سوال میپرسه

The last one, as Christina said,

آخرین مورد، همانطور که کریستینا گفت،

would you be so kind as to is too formal, it's too polite.

آیا شما آنقدر مهربان هستید که خیلی رسمی است، خیلی مودبانه است. این

It's just not natural conversation.

گفتگوی طبیعی نیست.

I think that would be a bit strange to say that.

فکر می کنم گفتن این حرف کمی عجیب باشد.

Would you be so kind as to give me the salt.

آیا آنقدر لطف می کنی که نمک را به من بدهی؟

If you were having dinner with the king?

اگر با پادشاه شام ​​می خوردی؟

Maybe. (chuckles)

شاید. (خنده می خندد)

But it sounds a bit like, "Downtown Abbey."

اما کمی شبیه "مرکز ابی" به نظر می رسد.

Donton Abbey, "Downtown Abbey." (chuckles)

دانتون ابی، "مرکز ابی". (می خندد)

It sounds a bit like old fashioned and a bit formal.

کمی شبیه قدیمی و کمی رسمی به نظر می رسد.

So I would go with B.

پس من با B می روم.

Now that said, here's a very, very important thing, right?

حالا که گفت، اینجا یک چیز بسیار بسیار مهم است، درست است؟

I think we need to be careful of stereotypes.

فکر می کنم باید مراقب کلیشه ها باشیم.

So a lot of people think, yeah,

بنابراین بسیاری از مردم فکر می کنند، بله،

British people, they're very polite.

مردم بریتانیا، آنها بسیار مودب هستند.

All the British people have this bowler hat, an umbrella.

همه مردم بریتانیا این کلاه کاسه ساز، یک چتر را دارند.

Hello, good morning.

سلام صبح بخیر

We're all very, very polite.

همه ما خیلی خیلی مودب هستیم

Please, thank you, sorry.

لطفا، متشکرم، متاسفم.

It's not true, right?

این درست نیست، درست است؟

It's just not true.

این فقط درست نیست.

It's a stereotype.

این یک کلیشه است.

So when we talk about politeness,

بنابراین وقتی از ادب صحبت می کنیم،

be really careful of stereotypes.

واقعا مراقب کلیشه ها باشید.

A stereotype is a general idea that everyone's the same.

کلیشه یک ایده کلی است که همه یکسان هستند.

And of course, it's not true.

و البته این درست نیست.

Britain has polite and rude people.

بریتانیا مردمی مودب و بی ادب دارد.

Polite, polite rude is the opposite, not polite,

مودب، مودب بی ادب برعکس است، نه مودب،

just like every country, right?

درست مثل هر کشوری، درست است؟

And indeed, the level of politeness

و در واقع، میزان ادب

will depend on different things.

به چیزهای مختلفی بستگی دارد.

It will depend on the person, right?

این به شخص بستگی دارد، درست است؟

Generally speaking, I'm quite a polite person.

به طور کلی، من یک فرد مودب هستم.

I have a friend who's much less polite,

من دوستی دارم که خیلی کمتر مودب است،

he's much more direct.

او خیلی مستقیم تر است.

He's British, but boom, he's much more direct.

او بریتانیایی است، اما بوم، او بسیار مستقیم تر است.

It depends on the person's personality, right?

این بستگی به شخصیت فرد دارد، درست است؟

It depends on the relationship with the other person.

بستگی به رابطه با طرف مقابل دارد.

If you're talking to your father or your friend or your boss

اگر با پدر یا دوستتان یا رئیستان

or your children, your politeness will change.

یا فرزندانتان صحبت می کنید، ادب شما تغییر می کند.

Depends on the situation.

بستگی به شرایط دارد.

Is it dinner?

آیا شام است؟

Is it meeting?

جلسه است؟

Is it relaxed?

آیا آرامش دارد؟

Is it with a lot of people you know or don't know?

آیا با افراد زیادی که می‌شناسید یا نمی‌شناسید این مشکل وجود دارد؟

It will depend.

بستگی خواهد داشت.

And it'll depend on the mood, right?

و این به روحیه بستگی دارد، درست است؟

I am not always polite.

من همیشه مودب نیستم

If I'm angry and I lose it, I can be very, very rude.

اگر عصبانی باشم و آن را از دست بدهم، می توانم بسیار بسیار بی ادب باشم.

I may feel bad later, but it depends on my mood

ممکن است بعداً احساس بدی داشته باشم، اما به روحیه من بستگی دارد که

if I'm in a good mood or a bad mood.

حالم خوب باشد یا بد.

So I think it's impossible to say what is correct

بنابراین من فکر می کنم نمی توان گفت که چه چیزی

or incorrect with politeness in English.

با ادب در زبان انگلیسی درست یا نادرست است.

It depends on so many things.

بستگی به خیلی چیزها داره با این

That said, we are gonna look at some guidelines.

حال، ما به برخی از دستورالعمل ها نگاه خواهیم کرد.

We've got a great expression in English.

ما یک عبارت عالی در انگلیسی داریم. به آن

It's called a rule of thumb.

قانون سرانگشتی می گویند.

A rule of thumb.

یک قانون سرانگشتی انگشت

The thumb

شست

A rule of thumb is a guideline, right?

یک قانون سرانگشتی یک راهنما است، درست است؟ به این

It doesn't mean it's a rule, black and white.

معنی نیست که یک قانون سیاه و سفید است.

It's just a guideline, a help.

این فقط یک راهنما است، یک کمک.

For example, using a question is one guideline to be polite.

به عنوان مثال، استفاده از یک سوال یکی از راهنماهایی برای مودب بودن است.

There are others, and we'll be looking at

موارد دیگری نیز وجود دارد، و ما به دنبال

kind of guidelines and rules of thumb.

دستورالعمل ها و قوانین سرانگشتی خواهیم بود.

A rule of thumb.

یک قانون سرانگشتی

Oh, there you go.

اوه، شما بروید. آن را

It knows it.

می داند.

A rule of thumb equals a general guideline.

یک قانون سرانگشتی برابر است با یک دستورالعمل کلی.

I love this.

من این را دوست دارم.

It's writing for me.

برای من می نویسد

Good.

خوب

Now, if you are interested in reading a bit more about this,

حالا، اگر شما علاقه مند به مطالعه کمی بیشتر در مورد این هستید،

I'm gonna share with you a link here.

من می خواهم لینکی را در اینجا با شما به اشتراک بگذارم.

I'll ask Burns to share it.

من از برنز می خواهم آن را به اشتراک بگذارد.

Burns who works with me.

می سوزد که با من کار می کند.

I think I can share it as well, actually.

من فکر می کنم می توانم آن را نیز به اشتراک بگذارم، در واقع.

But eh, let me show you over here.

اما اوه، اجازه دهید اینجا را به شما نشان دهم.

So this is about English etiquette.

بنابراین این در مورد آداب معاشرت انگلیسی است.

Etiquette just means the way we behave.

آداب معاشرت فقط به معنای رفتار ماست.

It's the customary code of polite behavior, right?

این قانون مرسوم رفتار مودبانه است، درست است؟

And this is a really interesting article.

و این یک مقاله واقعا جالب است.

It will talk about the English and the culture.

در مورد انگلیسی و فرهنگ صحبت خواهد کرد.

For example, here it says, British etiquette

مثلاً اینجا می‌گوید آداب و رسوم بریتانیایی

dictates courtesy at all times, or courteousness,

ادب را در همه حال حکم می‌کند، یا ادب،

which means forming an orderly queue in a shop.

یعنی تشکیل صف منظم در مغازه.

We love to queue, right?

ما عاشق صف کشیدن هستیم، درست است؟

Saying, excuse me, when someone is blocking your way.

گفتن ببخشید وقتی یکی جلوی راهت رو میگیره

Saying, please, and thank you

گفتن، لطفا، و از شما

for any service you've received.

برای هر خدماتی که دریافت کرده اید تشکر می کنم.

All of these.

همه اینها.

And this article goes on.

و این مقاله ادامه دارد.

It talks a lot more about it.

خیلی بیشتر در مورد آن صحبت می کند.

It's an interesting article.

مقاله جالبی است.

It talks about being a guest at a party.

در مورد مهمان بودن در یک مهمانی صحبت می کند.

As the guest, it's polite to wait until everyone

به عنوان مهمان، مؤدبانه است که منتظر بمانید تا همه حاضران

at the table has been served.

در میز خدمت شوند.

Once the meal has begun, it's impolite

وقتی غذا شروع شد، بی‌ادبانه است که غذا را از روی

to reach over someone else's plate for an item.

بشقاب شخص دیگری دراز کنید.

So if you're all eating and the salt is there,

بنابراین اگر همه شما در حال خوردن هستید و نمک موجود است،

if I reach over your plate, it's a no-no, it's impolite.

اگر من دستم را بالای بشقابتان برسانم، نه، این بی ادبی است.

So, it's an interesting article.

بنابراین، مقاله جالبی است.

I recommend you can go and have a look at it maybe later

توصیه می کنم می توانید بروید و شاید بعداً به آن نگاهی بیندازید

and find out a little bit about the English etiquette.

و کمی در مورد آداب زبان انگلیسی بدانید.

It's not 18th century.

قرن 18 نیست.

I mean, what they've written here,

منظورم این است که آنچه آنها در اینجا نوشته اند،

I think the vast majority is still true today.

فکر می کنم اکثریت قریب به اتفاق امروز هم درست است.

So, it's quite interesting.

بنابراین، بسیار جالب است.

You can go and have a look at that.

شما می توانید بروید و به آن نگاه کنید.

There you go.

شما بروید.

I can put the link in myself as well.

میتونم لینکش رو هم تو خودم بذارم

But thank you, Burns, has got it in there.

اما متشکرم، برنز، آن را وارد کرده است.

Daniela, it is true.

دانیلا، درست است.

I can't imagine you not to be polite.

نمی توانم تصور کنم که مودب نباشی.

I can seriously, sometimes it does happen. (chuckles)

من می توانم به طور جدی، گاهی اوقات این اتفاق می افتد. (می خندد)

Okay, so with that in mind, let's move on.

باشه، پس با در نظر گرفتن این موضوع، بیایید ادامه دهیم.

So let's have a look at vocabulary.

پس بیایید نگاهی به واژگان بیندازیم.

So just to put this in focus,

بنابراین فقط برای تمرکز بر این موضوع،

where we are, where we actually starting.

جایی که هستیم، از کجا شروع می کنیم.

Politeness.

ادب.

That's the theme.

موضوع همین است.

If you've just joined us, we're gonna begin

اگر شما به تازگی به ما ملحق شده اید، ما شروع به

looking at vocabulary on the topic of politeness, okay?

بررسی واژگان در مورد موضوع ادب می کنیم، خوب؟

So politeness is the noun, politeness.

پس ادب اسم است، ادب.

And that stress goes on the light, right?

و این استرس روی نور می رود، درست است؟

I'll just try and make it a bit clearer for you.

من فقط سعی می کنم آن را برای شما کمی واضح تر کنم.

Politeness.

ادب.

And we have the plosive P, it's a puh, puh.

و ما P منفجر کننده را داریم ، این یک puh، puh است.

In many languages, the P is not plosive, it's per buh, buh.

در بسیاری از زبان‌ها، P ضرباننده نیست، بلکه در هر بوه، بوه.

But in English it's a puh.

اما در انگلیسی puh است.

So, actually, if I take my lesson plan

بنابراین، در واقع، اگر من برنامه درسی خود را بردارم

and I do this, politeness.

و این کار را انجام دهم، ادب.

Can you see that it moves?

آیا می بینید که حرکت می کند؟

In many languages, it will be politeness,

در بسیاری از زبان ها، ادب خواهد بود،

but in English, politeness, politeness.

اما در انگلیسی، ادب، ادب. از

I'm gonna have students walking around England going,

دانش‌آموزانی خواهم داشت که در انگلستان قدم می‌زنند و می‌گویند:

"Hello, my name is Paul."

"سلام، نام من پل است."

Politeness, politeness.

ادب، ادب.

Stress on the light, politeness.

استرس روی نور، ادب.

And it's a per, politeness, okay?

و ادب است، خوب؟

This means just showing respect

این یعنی فقط احترام گذاشتن

and being thoughtful of other people, right?

و فکر کردن به دیگران، درست است؟

Being careful and thoughtful.

مراقب و متفکر بودن.

The adjective, polite, polite.

صفت، مؤدب، مؤدب.

And we say to be polite to someone.

و می گوییم با فلانی مودب باش.

So just notice the the preposition there.

بنابراین فقط به حرف اضافه آنجا توجه کنید.

I am polite to you.

من با شما مودب هستم.

He was very polite to me.

او با من بسیار مودب بود.

He was very polite to me.

او با من بسیار مودب بود.

And notice the two becomes tuh, right?

و توجه کنید که این دو تبدیل به توح می شوند، درست است؟

Of course, because it's weak.

البته چون ضعیفه

He was polite to me, tuh me, to me.

او با من مودب بود، من، با من.

Can you say to me.

میشه به من بگی

Polite to me.

با من مودب دادا، دا، دا، دا دا، با من مودب.

Da da, da da, da da, da da, polite to me.

He was very polite to me.

او با من بسیار مودب بود.

Nice, good.

خوب، خوب

Making good progress there.

پیشرفت خوبی در آنجا داشته باشد.

You should be polite to your elders.

شما باید با بزرگترها مودب باشید.

It was polite of you to help me.

مودبانه بود که به من کمک کردی

It was kind of you to help me.

لطف کردی به من کمک کردی

Thank you.

متشکرم.

It was polite of you to help me, okay?

مودبانه بود که به من کمک کردی، باشه؟

Other expressions we've got.

عبارات دیگری که داریم.

To make polite conversation.

برای ایجاد مکالمه مودبانه

So, polite conversation just means small talk.

بنابراین، مکالمه مودبانه فقط به معنای صحبت کوچک است.

Small talk if you don't know, is the unimportant talk,

صحبت های کوچک اگر نمی دانید، صحبت های بی اهمیت است،

the things that are not important.

چیزهایی که مهم نیستند.

So when you meet somebody, polite conversation,

بنابراین وقتی با کسی ملاقات می کنید، گفتگوی مودبانه،

small talk is nice weather today.

صحبت های کوچک امروز هوای خوبی دارد.

Ooh, it's a bit cold.

اوه، کمی سرد است.

Have you been here before?

قبلا اینجا بودی؟

Ooh, what time is it?

اوه، ساعت چند است؟

It's just talking about small things.

این فقط در مورد چیزهای کوچک صحبت می کند.

Mostly the weather actually, for most British people.

عمدتاً آب و هوا در واقع، برای اکثر مردم بریتانیا.

Polite conversation is the weather.

مکالمه مودبانه هواست.

Or did you have a good trip?

یا سفر خوبی داشتی؟ آیا

Did you find it okay?

آن را خوب یافتید؟

Yes, good, okay.

بله خوبه باشه

Did you drive here?

اینجا رانندگی کردی؟

Hmm, all those polite conversations.

هوم، این همه مکالمه مودبانه

You can say, I'm not very good

می توان گفت، من

at making polite conversation.

در ایجاد مکالمه مودبانه مهارت ندارم.

So notice to make polite conversation or to make small talk,

بنابراین توجه داشته باشید که مکالمه مودبانه انجام دهید یا صحبت های کوچک انجام دهید،

I am not very good at making polite conversation,

من در انجام مکالمه مودبانه خوب نیستم،

I just say what I feel.

فقط آنچه را که احساس می کنم می گویم. باشه

Okay, good.

خوبه

Now, oh, I've got a quick book recommendation,

حالا، اوه، من یک توصیه سریع کتاب دارم،

because I read this book several years ago.

زیرا این کتاب را چندین سال پیش خواندم. به

It's called, "Watching the English"

آن می گویند، "تماشای انگلیسی ها"

the Hidden Rules of English Behavior."

قوانین پنهان رفتار انگلیسی."

And there are extracts that talk about politeness,

و عصاره هایی وجود دارد که در مورد ادب،

etiquette, and the way British people are.

آداب معاشرت، و طرز رفتار مردم بریتانیا صحبت می کند.

Well, English, it talks more about English.

خوب، انگلیسی، بیشتر در مورد انگلیسی صحبت می کند.

It's the English people, English behavior.

این مردم انگلیسی، انگلیسی هستند.

Again, there's a link here you can go and have a look at.

باز هم، لینکی وجود دارد که می توانید به آن نگاهی بیندازید،

I will show you, this is just an extract,

این فقط یک عصاره است

but to give you an idea.

And so you can see the book.

I mean, you can go and look for this in Amazon or wherever.

اینها را در آمازون جستجو کنید.

These are some of the quotes.

It's a great book.

If you are living in England, you should read this.

I think it's really, really interesting.

There you go.

Small talk, small talk.

So it says on small talk, "You do not go up

بنابراین در صحبت های کوچک می گوید : "شما

to someone at a party or in any other social setting

در یک مهمانی یا در هیچ محیط اجتماعی دیگری

where conversation with strangers is permitted,

که در آن گفتگو با غریبه ها مجاز است،

such as a bar counter and say, 'Hello, I'm John Smith,'

مانند پیشخوان بار، به سراغ کسی نروید و بگویید: "سلام، من جان اسمیت هستم"

or even, 'Hello, I'm John.'

یا حتی، "سلام، من جان هستم."

In fact, the only correct way to introduce yourself

در واقع، تنها راه صحیح برای معرفی خود

in such settings is not to introduce yourself at all,

در چنین شرایطی، اصلاً معرفی خود نیست،

but to find some other way of initiating a conversation

بلکه یافتن راه دیگری برای شروع مکالمه

such as a remark about the weather.

مانند اظهار نظر در مورد آب و هوا است.

The brash American approach,

رویکرد آمریکایی وقیحانه،

'Hi, I'm Bill, how are you,'

"سلام، من بیل هستم، تو چطوری"،

particularly if accompanied by an outstretched hand

به خصوص اگر همراه با دستی دراز

and beaming smile makes the English wince and cringe."

و لبخندی درخشان، انگلیسی ها را به هم می ریزد."

Wince and cringe is, ugh.

Wince and cringe، اوه.

"Hi, I'm Bill."

"سلام، من بیل هستم.

We hate that.

ما از آن متنفریم.

We don't do that in England.

ما در انگلیس این کار را انجام نمی دهیم.

"Hi, I'm Keith."

"سلام، من کیت هستم."

We just don't do it.

ما این کار را انجام نمی دهیم.

When you meet somebody, you say, "Oh, nice weather."

وقتی با کسی ملاقات می کنید، می گویید: "اوه، هوا خوب است."

(chuckles) You never introduce yourself.

(خنده می زند) شما هرگز خود را معرفي نمي‌كنيد،

It's an interesting extract.

There are different quotes here, but you can go

نقل قول‌هاي مختلفي در اينجا وجود دارد، اما مي‌توانيد

and check out the whole book, "Watching the English."

كلي كتاب را ببينيد،

I do recommend it.

Especially if you are living in England,

به‌خصوص اگر در انگلستان زندگي مي‌كنيد

I think it's really valuable.

I think it's well worth picking up.

من فکر می کنم ارزش دارد که

Get it in Amazon or somewhere similar,

آن را در آمازون یا از جایی مشابه تهیه کنید،

wherever you get your books.

Okay, coming back to being polite.

Well, let's come back to you.

خوب، بیایید ببینیم

Let's see.

Lina, "That helped a lot."

Good, great.

خوبه عالیه

Mohsen says, "I think you're so polite in every situation."

محسن میگه فکر میکنم تو هر موقعیتی خیلی مودب هستی

Maybe, maybe.

شاید شاید

Lina, "Keith, tell me the difference

لینا کیت فرق

of a verb and a noun."

فعل و اسم رو بگو.خب

Well, Lina, a verb is a doing word.

لینا فعل هست

A doing word is some action like run

یک کلمه انجام دادن یک کلمه عملی مانند دویدن

or swim or speak when you do something.

یا شنا کردن یا صحبت کردن هنگام انجام کاری است.

A noun is normally a thing, an object like a cup

یک اسم معمولاً یک چیز است، یک شی مانند یک فنجان،

or a coffee or a pair of glasses, normally, okay?

یک قهوه یا یک جفت لیوان، به طور معمول، خوب است؟

Very, very simple.

خیلی خیلی ساده

Okay, good question though.

خوب، سؤال خوبی است.

"You always introduce the weather first."

شما همیشه اول آب و هوا را معرفی می کنید.

Yes, exactly, exactly.

بله دقیقا دقیقا

Good.

خوب

Okay, excellent.

باشه عالیه در

There's another recommendation here.

اینجا یک توصیه دیگر وجود دارد.

This is from Mehrpascal,

این از مهرپاسکال است،

"I recommend a book calls, 'How to be a Brit.'"

"من توصیه می کنم کتابی با نام "چگونه یک بریتانیایی باشیم."

Fantastic, good.

فوق العاده، خوب است. به

Sounds good.

نظر خوب می رسد.

I'm just gonna make this slightly bigger,

من فقط می خواهم این را کمی بزرگتر کنم،

but easier to read.

اما خواندن آن آسان تر است. از

Thank you for that recommendation.

شما برای آن توصیه متشکرم.

Nice, thank you very much.

خوبه، خیلی ممنون

Do appreciate it.

قدرش را بدان

Let's get back into synonyms.

بیایید به مترادف ها برگردیم.

So synonyms on words with a similar meaning.

بنابراین مترادف کلمات با معنای مشابه.

Not exactly the same, but similar meaning.

دقیقاً یکسان نیست، اما معنای مشابهی دارد.

So synonyms for polite.

بنابراین مترادف برای مودب.

So these are adjectives, right?

پس اینها صفت هستند، درست است؟

We can say respectful.

می توان گفت محترمانه.

Again, I should mark the stress for you.

باز هم باید استرس را برای شما مشخص کنم.

And you can just say it with me.

و شما فقط می توانید آن را با من بگویید.

Respectful.

محترمانه

Well mannered.

خوش اخلاق

Courteous.

مودب

Ker, ker, not core.

کر، کر، نه هسته.

Courteous.

مودب

You can see the courteous.

شما می توانید مودب را ببینید.

And stress the first word, right, the first syllable.

و روی کلمه اول، درست، هجای اول تاکید کنید.

Courteous, courteous, courteous.

مودب، مودب، مودب.

I am courteous.

من مودب هستم

You are courteous, I'm sure.

تو مودب هستی، مطمئنم

Civil, civil.

مدنی، مدنی.

It's a vuh, civil.

این یک vuh، مدنی است.

Civil meaning polite.

مدنی به معنای مودب.

Civil.

مدنی.

Civil.

مدنی.

Not Cybil, which is a name, but civil.

نه سیبیل که اسم است، بلکه مدنی است.

Civ, vuh, vuh, vuh.

سیو، ووه، ووه، ووه.

Civil.

مدنی.

I'm civil.

من مدنی هستم

Please be civil.

لطفا مدنی باشید

Don't argue, be civil.

بحث نکنید، مدنی باشید.

Other words which are similar, are tactful and indirect.

سایر کلمات مشابه، درایت و غیر مستقیم هستند.

Now, tactful and indirect is not polite in the same sense.

حالا درایت و غیرمستقیم به همین معنا مودب نیست. این

It's polite in that you are not

مودبانه است که شما

saying something directly, okay?

مستقیماً چیزی نمی گویید، خوب؟

So let's imagine you are talking about

بنابراین بیایید تصور کنیم در مورد

somebody who is obese or fat.

فردی چاق یا چاق صحبت می کنید.

Now, today nowadays we don't use the word, fat.

حالا امروز ما از کلمه چاق استفاده نمی کنیم.

It's become a bit of a politically correct thing.

این یک مقدار از نظر سیاسی درست شده است.

And so sometimes you want to find a way

و بنابراین گاهی اوقات می خواهید راهی

to say it more politely, to be tactful or indirect.

برای بیان مؤدبانه تر، درایت یا غیر مستقیم پیدا کنید.

So you may say she's a bit on the large side,

بنابراین ممکن است بگویید که او کمی بزرگ است،

or he is a bit on the large side.

یا او کمی بزرگ است.

Instead of saying he's stupid, not nice, right?

به جای اینکه بگوییم او احمق است، خوب نیست، درست است؟

That's not polite.

این مودبانه نیست

Oh, he's stupid.

اوه او احمق است.

He's not very clever.

او خیلی باهوش نیست.

He's not very clever.

او خیلی باهوش نیست.

And yeah, I heard this in the news very, very recently,

و بله، من اخیراً این را در اخبار شنیدم، در مورد

talking about the riots in the UK

شورش‌های بریتانیا صحبت می‌کردند

and some of the officials were saying,

و برخی از مقامات می‌گفتند،

"Yes, the people who are out rioting

"بله، افرادی که در حال شورش هستند،

are not very clever, not very smart."

نه خیلی باهوش هستند، نه خیلی باهوش."

It's just a indirect way of saying he's stupid, okay?

این فقط یک روش غیرمستقیم برای گفتن اینکه او احمق است، خوب است؟

So tactful and indirect,

خیلی با درایت و غیرمستقیم،

the idea of saying it in another way.

فکر می کنم آن را به گونه ای دیگر بگویم.

Okay, synonyms, antonyms, which is the opposite meaning.

بسیار خوب، مترادف، متضاد، که معنای مخالف است.

So the opposite of polite, impolite,

بنابراین برعکس مودب، بی ادب،

impolite, rude, offensive.

بی ادب، بی ادب، توهین آمیز.

Offensive is stronger.

تهاجمی قوی تر است.

So I think you would say impolite, rude, and offensive.

بنابراین فکر می کنم شما می گویید بی ادب، بی ادب و توهین آمیز.

Offensive is very, very impolite.

توهین بسیار بسیار بی ادبانه است.

So offensive.

خیلی توهین آمیز

If you say to somebody, you are stupid, you are an idiot.

اگر به کسی بگویید احمق هستید، احمق هستید.

That's offensive.

این توهین آمیز است.

It's like an insult.

مثل یک توهین است.

It's very, very strong.

خیلی خیلی قویه

Impolite could be, you forget to say thank you.

ممکن است بی ادب باشد، فراموش کنید تشکر کنید.

That's just impolite, but offensive

این فقط بی ادب است، اما تهاجمی

is much, much stronger, right?

بسیار بسیار قوی تر است، درست است؟

Okay, so those are the antonyms

خوب، پس این متضادها

with the opposite meaning, okay?

با معنی مخالف هستند، خوب؟

Right, good.

درسته، خوبه

Shaimi says, "I bought it right now."

شعیمی می گوید همین الان خریدم.

You bought the book, fantastic.

شما کتاب را خریدید، فوق العاده است.

Well done.

آفرین.

Julia, "She's short, she's vertically challenged."

جولیا، "او کوتاه قد است، او عمودی به چالش کشیده شده است."

Yes, very, very good.

بله خیلی خیلی خوبه

This is another example.

این یک مثال دیگر است.

It's a very good example actually

این یک مثال بسیار خوب در واقع

of being indirect or tactful.

غیر مستقیم یا درایت است.

And I'm just gonna help you a little bit here, Julia,

و من فقط در اینجا کمی به شما کمک خواهم کرد، جولیا،

because as an adjective, challenge

زیرا به عنوان یک صفت، چالش به

will change to challenged, right?

چالش کشیده می شود، درست است؟

So she's short, she's vertically challenged.

بنابراین او کوتاه قد است، او به طور عمودی به چالش کشیده شده است.

This is, we use this quite euphemistically.

این است، ما از این کاملاً تعبیری استفاده می کنیم.

It has a sense of humor, right?

حس شوخ طبعی دارد، درست است؟

It's quite funny when we say this.

وقتی این را می گوییم خیلی خنده دار است.

We use this to convey humor, right?

ما از این برای انتقال طنز استفاده می کنیم، درست است؟

Excellent, good.

عالی، خوب

"In game culture, we usually call

«در فرهنگ بازی، ما معمولاً به

a ruder person, 'toxic,'" right?

افراد بی ادب تر «سمی» می گوییم، درست است؟

Yeah, good.

آره خوبه

Very, very good.

خیلی خیلی خوبه

"Oh, now I've come to understand

"اوه، اکنون

a bit the culture of the English people."

کمی فرهنگ مردم انگلیس را درک کرده ام."

Right, good, start your journey.

خوب، خوب، سفر خود را شروع کنید.

"What do I say if I want to dodge

"اگر بخواهم از

saying that someone is short?"

گفتن این که کسی کوتاه قد است طفره بروم، چه بگویم؟"

They are vertically challenged.

آنها به صورت عمودی به چالش کشیده می شوند.

Or they're not very tall, right?

یا خیلی بلند نیستند، درست است؟

Just use the opposite, Tram Long.

فقط از ترام لانگ استفاده کنید.

They're not very tall, not very clever, not very tall.

نه خیلی قد بلند هستند، نه خیلی باهوش، نه خیلی بلند.

Yep, or they're not very, yeah, they're not very tall.

بله، یا آنها خیلی بلند نیستند، بله، آنها خیلی قد بلند نیستند.

Good.

خوب بی ادب

Rude.

Excellent, good.

عالی، خوب

Anna says, "I love the way you're teaching synonyms."

آنا می گوید: "من عاشق روشی هستم که شما مترادف ها را آموزش می دهید."

I'm glad they're useful.

خوشحالم که مفید هستند.

Shaimaa, "Does the rule of thumb equal to common sense?"

شیما، "آیا قاعده سرانگشتی برابر با عقل سلیم است؟" خیلی

It's very, very similar.

خیلی شبیهه

Yes, similar.

بله مشابه

Actually yes.

در واقع بله.

Artyom, "She's boring, she's too serious."

آرتیوم، "او خسته کننده است، او خیلی جدی است."

Nice, very nice, yes.

خوب، خیلی خوب، بله.

She's not the most interesting person, right?

او جالب ترین فرد نیست، درست است؟

She's not the most interesting person,

او جالب ترین فرد نیست،

or I like this Artyom, "She's too serious," yes.

یا من این آرتیوم را دوست دارم، "او خیلی جدی است"، بله.

So antonyms, just a few more phrases

بنابراین متضادها، فقط چند عبارت دیگر

that we commonly use here.

که معمولاً در اینجا استفاده می کنیم.

We talk about a common courtesy.

ما در مورد ادب مشترک صحبت می کنیم. در واقع

It can be countable or uncountable actually.

می تواند قابل شمارش یا غیرقابل شمارش باشد.

It can be uncountable or countable, both.

می تواند غیرقابل شمارش یا شمارش باشد، هر دو.

This is the expected politeness.

این همان ادب مورد انتظار است.

If you expect people to do things, it's common courtesy.

اگر از مردم انتظار دارید که کارهایی انجام دهند، این یک ادب معمولی است.

So it's common courtesy to take a gift

بنابراین

when you visit someone's house for the first time, right?

وقتی برای اولین بار به خانه کسی می روید، گرفتن یک هدیه معمولی است، درست است؟

It's common courtesy.

این یک ادب معمولی است.

Remember courtesy.

ادب را به خاطر بسپار

Courtesy is, did I have that already?

عرض ادب این است که آیا قبلاً آن را داشتم؟

A common courtesy?

ادب مشترک؟

I did, right?

انجام دادم، درسته؟

Courteous.

Ah, okay.

مودب

آه، باشه

Courteous was the adjective.

صفت مهربان بود.

Courtesy is the noun.

ادب اسم است.

Common courtesy.

ادب مشترک

To take a gift when you visit someone's house.

وقتی به خانه کسی می روید هدیه بگیرید.

As we said before in that article, it's common courtesy

همانطور که قبلا در آن مقاله گفتیم، این امری عادی است

to not lean over somebody's plate when you are eating.

که هنگام غذا خوردن روی بشقاب کسی خم نشوید.

It's common courtesy to talk about the weather

این امری عادی است که وقتی با کسی ملاقات می کنید، درباره آب و هوا صحبت کنید

when you meet somebody, maybe.

.

If you go to somebody's house for dinner,

اگر برای شام به خانه شخصی می روید،

it's common courtesy to take a bottle of wine.

گرفتن یک بطری شراب معمول است.

In England, we take a bottle of wine,

در انگلستان، ما یک بطری شراب،

maybe some flowers or a dessert, maybe.

شاید چند گل یا یک دسر، شاید.

Yeah, common courtesy.

آره، ادب عمومی

In England, personal space,

در انگلستان فضای شخصی،

the space we have around us is very important.

فضایی که در اطراف خود داریم بسیار مهم است.

There's a bit of research on this that says

تحقیقات کمی در این مورد وجود دارد که می گوید

the personal space that British people expect

فضای شخصی مورد انتظار مردم بریتانیا

is about one meter.

حدود یک متر است.

So it's about, well, that far.

بنابراین، این در مورد، خوب، تا اینجا است.

And if somebody comes into that space,

و اگر کسی وارد آن فضا شود،

it's not common courtesy.

این یک ادب معمولی نیست.

It's a bit of a surprise.

کمی تعجب آور است.

In fact, if a person comes into that space,

در واقع، اگر فردی وارد آن فضا شود،

the British person will move away to establish that meter.

فرد بریتانیایی برای برقراری آن متر دور می شود.

And I notice this with a Spanish people,

و من این را در مورد مردم اسپانیا متوجه می‌شوم،

because the personal space is much shorter

زیرا فضای شخصی بسیار کوتاه‌تر است

and Spanish people will come much closer,

و اسپانیایی‌ها بسیار نزدیک‌تر خواهند شد،

and so, I used to move away, but now I'm used to it.

و بنابراین، من قبلاً دور می‌شدم، اما اکنون به آن عادت کرده‌ام.

Common courtesy in England is to keep

حسن نیت متداول در انگلستان این است که

that meter space, interesting.

فضای متر را جالب نگه می دارند.

Again, remember, depends on the person,

باز هم، به یاد داشته باشید، بستگی به شخص،

depends on the context, depends on other things, right?

بستگی به زمینه، بستگی به چیزهای دیگر دارد، درست است؟

It's not black and white.

سیاه و سفید نیست.

Other expressions, good manners.

عبارات دیگر، اخلاق خوب.

We talk about good manners.

ما در مورد اخلاق خوب صحبت می کنیم.

Behave in a correct way.

درست رفتار کن

These are good manners.

اینها اخلاق خوبی است.

So, as a noun.

بنابراین، به عنوان یک اسم.

He has got good manners.

او اخلاق خوبی دارد.

Yes, I think often British people talk about children

بله، من فکر می کنم اغلب مردم بریتانیا در مورد کودکان صحبت می کنند و

saying, "Oh, your children have got good manners."

می گویند: "اوه، فرزندان شما اخلاق خوبی دارند."

It's a compliment.

این یک تعارف است.

Your children have got good manners.

فرزندان شما اخلاق خوبی دارند.

You've brought them up well.

شما آنها را به خوبی تربیت کرده اید.

You've educated them well.

شما آنها را به خوبی آموزش داده اید.

He's got good manners.

او اخلاق خوبی دارد با

To be considerate is another one.

ملاحظه بودن یک چیز دیگر است. با

To be considerate, considerate, stress the ser.

ملاحظه بودن، با ملاحظه بودن، به سرور استرس وارد کنید.

Considerate.

قابل توجه این است که به

Is to be thoughtful of other people.

فکر دیگران باشیم

Respectful, thoughtful, considerate.

محترم، متفکر، با ملاحظه.

Respectful, thoughtful, considerate

محترمانه، متفکر، توجه

of other people's feelings, right?

به احساسات دیگران، درست است؟

Thanks for your help.

با تشکر از کمک شما.

That is very considerate of you.

این خیلی با ملاحظه شماست.

So do notice the preposition, it's considerate of you.

بنابراین به حرف اضافه توجه کنید، این به شما توجه دارد.

For me, this is why it's so important,

برای من، به همین دلیل است که

not only to learn words, but to learn the chunk,

نه تنها یادگیری کلمات، بلکه یادگیری تکه،

the collocation or the preposition that goes with a word.

ترکیب یا حرف اضافه که با یک کلمه همراه است بسیار مهم است.

Sometimes we say the grammar of the word, right?

گاهی اوقات دستور زبان کلمه را می گوییم، درست است؟

Considerate of.

در نظر گرفتن.

It's very considerate of you.

خیلی با ملاحظه شماست

Are you considerate?

آیا شما با ملاحظه هستید؟

Are you a considerate person?

آیا شما فردی با ملاحظه هستید؟

Hmm, good question.

هوم، سوال خوبی است. باشه

Okay, good.

خوبه

So lots of vocabulary.

بنابراین تعداد زیادی واژگان

We're gonna move on.

ما به جلو حرکت می کنیم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)