Advanced English Listening And Vocabulary Practice For TV Shows - Speak Fluent English Confidently

All right, for this lesson, we’re going to talk specifically about a lot of interesting

بسیار خوب، برای این درس، ما به طور خاص در مورد بسیاری از

words and phrases that are specifically related to TV and entertainment. So, it can be the

کلمات و عبارات جالب صحبت خواهیم کرد که به طور خاص به تلویزیون و سرگرمی مربوط می شوند. بنابراین، می تواند

entertainment industry. So, the business side as well as the consumer side. So, if you’re

صنعت سرگرمی باشد. بنابراین، طرف تجاری و همچنین طرف مصرف کننده. بنابراین، اگر

watching things or listening to things, you’re a consumer. You’re consuming entertainment.

چیزهایی را تماشا می کنید یا به چیزهایی گوش می دهید، یک مصرف کننده هستید. شما سرگرمی مصرف می کنید

But I think, uh, in this lesson you’ll enjoy, uh, as I, as I cover not only this vocabulary

اما فکر می‌کنم، اوه، در این درس شما هم مانند من لذت خواهید برد ، زیرا من نه تنها این واژگان را پوشش می‌دهم،

but also introduce some patterns of speech that really, uh, will help you understand

بلکه برخی از الگوهای گفتار را نیز معرفی می‌کنم که واقعاً، اوه، به شما کمک می‌کند

not only for this, uh, because you can use these speech patterns no matter what you’re

نه تنها در این مورد درک کنید، اوه، شما می توانید از این الگوهای گفتاری بدون توجه به آنچه

talking about. So, we’ll give some examples of this and I’ll weave this all together.

صحبت می کنید استفاده کنید. بنابراین، ما چند نمونه از این را می‌آوریم و همه اینها را با هم می‌بافم.

I like to do the Fluency Corner lesson as kind of a, a bit more of a story so you can

من دوست دارم درس گوشه تسلط را به عنوان یک داستان، کمی بیشتر انجام دهم تا بتوانید

hear how things are connected to each other. But there will be lots of individual words

نحوه ارتباط اشیا با یکدیگر را بشنوید. اما تعداد زیادی کلمات و عبارات فردی نیز وجود خواهد

and phrases as well. So, if you’re ready, let’s begin.

داشت. بنابراین، اگر آماده هستید، بیایید شروع کنیم.

First, listen carefully to this whole phrase. Those who have read the book, know that. Those

ابتدا به کل این عبارت با دقت گوش دهید. کسانی که کتاب را خوانده اند، این را می دانند. کسانی

who have read the book, know that. Now, this is just a kind of one phrase here that you

که کتاب را خوانده اند، این را می دانند. حالا، این فقط یک نوع عبارت است که در اینجا

would practice, and natives would use this all as one thing. But we can exchange the

تمرین می‌کنید، و بومی‌ها از همه اینها به عنوان یک چیز استفاده می‌کنند. اما

words, depending on what we’re talking about. So, those who have read the book. So, if we’re

بسته به اینکه در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، می توانیم کلمات را رد و بدل کنیم. پس کسانی که کتاب را خوانده اند. بنابراین، اگر

talking about reading a book, those who have read the book, know that the main character

در مورد خواندن کتاب صحبت می کنیم، کسانی که کتاب را خوانده اند، می دانند که شخصیت اصلی

dies in the end. So, that’s the full sentence, but if we’re just talking about this thing,

در نهایت می میرد. بنابراین، این جمله کامل است، اما اگر فقط در مورد این چیز صحبت می کنیم،

those who have done something, know something else or have done something else or do something

کسانی که کاری انجام داده اند، چیز دیگری می دانند یا کار دیگری انجام داده اند یا کار دیگری انجام داده اند

else.

.

So, those who have, so the people who have done something or people who have read this

بنابراین، کسانی که دارند، بنابراین افرادی که کاری انجام داده اند یا افرادی که این

book, or people who have seen this movie. This is a way of talking about the inside

کتاب را خوانده اند یا افرادی که این فیلم را دیده اند. این راهی برای صحبت در مورد

of a group. So, you’re kind of contrasting the people who have done something like this

درون یک گروه است. بنابراین، شما به نوعی با افرادی که چنین کاری انجام داده اند

and the people who have not.

و افرادی که انجام نداده اند، مقایسه می کنید.

So, those who have been to Japan know that you, people use chopsticks there when they’re

بنابراین، کسانی که به ژاپن رفته‌اند می‌دانند که شما، مردم هنگام غذا خوردن در آنجا از چاپستیک استفاده می‌کنند

eating. I mean, actually, a lot of people use forks as well. But, uh, but just as a

. منظورم این است که در واقع، بسیاری از مردم از چنگال نیز استفاده می کنند. اما، اوه، اما فقط به عنوان

kind of example of this, you can see how I’m talking about something. Those of, those who

نمونه ای از این، می توانید ببینید که من چگونه در مورد چیزی صحبت می کنم.

have been to Disney World know that it’s a, a magical place with lots of cute characters

کسانی که به دنیای دیزنی رفته‌اند می‌دانند که این مکان جادویی است که شخصیت‌های بامزه زیادی در آن

running around.

در حال دویدن هستند.

So, those who have been, know something. So, those who have done something or those who

بنابراین، کسانی که بوده اند، چیزی می دانند. بنابراین، کسانی که کاری انجام داده اند یا کسانی که

have been to some place. But you’ll hear this in the conversation. I wanted to just

جایی بوده اند. اما این را در گفتگو خواهید شنید. من می خواستم

highlight this whole thing as one phrase, so you can practice using it.

تمام این موضوع را به عنوان یک عبارت برجسته کنم، تا بتوانید استفاده از آن را تمرین کنید.

So, when you’re learning things like this from me, try to take a phrase and then replace

بنابراین، وقتی چیزهایی از این قبیل را از من یاد می گیرید، سعی کنید یک عبارت را بردارید و سپس

even just one or two words and then try to make it about something else. So, if we’re

حتی یک یا دو کلمه را جایگزین کنید و سپس سعی کنید آن را در مورد چیز دیگری بسازید. بنابراین، اگر

talking about books, those who have read this book, know that it’s really difficult to

در مورد کتاب صحبت می کنیم، کسانی که این کتاب را خوانده اند، می دانند که خواندن آن واقعاً دشوار

read. Those who have played this game, know that it can be a lot of fun.

است. کسانی که این بازی را انجام داده اند، می دانند که می تواند بسیار سرگرم کننده باشد.

So, you see, I’m just taking the same phrase, and this is how you get yourself used to different

بنابراین، می بینید، من فقط همین عبارت را می گیرم، و اینگونه است که

grammatical structures when you want to speak, and it doesn’t really matter what you’re

وقتی می خواهید صحبت کنید، به ساختارهای گرامری مختلف عادت می کنید، و واقعاً مهم نیست که در مورد چه چیزی

speaking about because you practice using them again and again in different ways. The

صحبت می کنید، زیرا استفاده از آنها را تمرین می کنید. بارها و بارها به روش های مختلف

grammar doesn’t change. It’s just the different vocabulary that we use with the

گرامر تغییر نمی کند این فقط واژگان متفاوتی است که ما در گرامر استفاده می کنیم

grammar. So, remember this as you’re going through these different phrases.

. بنابراین، این را به خاطر داشته باشید که در حال مرور این عبارات مختلف هستید.

Next, I explain in the Phrase Builder lesson, or I explained in the Phrase Builder lesson

بعد، من در درس Phrase Builder توضیح می دهم، یا در درس Phrase Builder توضیح دادم

where we have, it’s one of those things where. It’s one of those things where. So,

که کجا داریم، این یکی از مواردی است که در آن وجود دارد. از آن چیزهایی است که بنابراین،

this is a similar expression. It’s gotten to the point where. Or, it’s gotten to the

این یک عبارت مشابه است. به جایی رسیده است که یا، به این

point when. So, the point, we’re talking about a specific time when something happens.

نقطه رسیده است که. بنابراین، نکته، ما در مورد زمان خاصی صحبت می کنیم که چیزی اتفاق می افتد.

Maybe I’m reading a book or I’m watching a movie. I’m watching a TV show, and a friend

شاید در حال خواندن یک کتاب یا تماشای فیلم هستم. من در حال تماشای یک برنامه تلویزیونی هستم و یکی

of mine says, “Well, what’s happening?” My mom used to do this all the time. My dad

از دوستانم می گوید: "خب، چه اتفاقی می افتد؟" مامانم همیشه این کارو میکرد

and I would be watching some movie and then my mom would come out in the middle of it

من و بابام داشتیم یه فیلم نگاه میکردیم و بعد مامانم وسطش

and say, “What’s happening?” It doesn’t make any sense. And we would say, “What

میومد بیرون و میگفت: "چی شده؟" هیچ معنایی ندارد و ما می گفتیم: «تو

are you, what are you doing here? Why are you asking questions about that?”

چی هستی، اینجا چیکار می کنی؟ چرا در این مورد سوال می‌پرسی؟»

But you could just say, “Well, we’re at the point when…” Or, “We’re at the

اما شما فقط می توانید بگویید: "خب، ما در نقطه ای هستیم که ..." یا "ما در

point where,” something happens. You can say when or where, and the meaning is basically

نقطه ای هستیم که" چیزی اتفاق می افتد. شما می توانید بگویید کی یا کجا، و معنی

the same. But the, the slight difference is we’re talking about time with when and we’re

اساسا یکسان است. اما تفاوت جزئی این است که ما در مورد زمان با چه زمانی صحبت می کنیم و

talking about a place with where. But really, they mean exactly the same thing. So, I’m

در مورد مکانی با کجا صحبت می کنیم. اما واقعاً منظور آنها دقیقاً یکسان است. بنابراین، من

at the point in the story where, I’m at the point in the story when, uh, the main

در نقطه ای از داستان هستم که در آن نقطه ای از داستان هستم که قهرمان اصلی

hero is fighting the villain. So, it’s near the end of the movie or the book or the TV

در حال مبارزه با شرور است. بنابراین، نزدیک به پایان فیلم یا کتاب یا برنامه تلویزیونی

show. And it’s at the point where something happens.

است. و در نقطه ای است که اتفاقی می افتد.

So, I’m trying to describe something, but it’s at the point or it’s gotten to the

بنابراین، من سعی می‌کنم چیزی را توصیف کنم، اما در نقطه‌ای است یا به

point where. And again, you can talk about this using this same idea in your everyday

نقطه‌ای رسیده است. و دوباره، می توانید با استفاده از همین ایده در زندگی روزمره خود نیز در مورد این موضوع صحبت کنید

life too. So, if you say, “Well, I’ve been working really hard at home and, uh,

. بنابراین، اگر بگویید: «خب، من خیلی سخت در خانه کار کرده‌ام و اوه

like, the family is really busy. We have too many things to do. It’s gotten to the point

، خانواده واقعاً شلوغ است. ما کارهای زیادی برای انجام دادن داریم. کار به جایی رسیده است

where I’ve had to hire somebody.” So, I have to hire somebody to help, like, take

که مجبور شدم کسی را استخدام کنم." بنابراین، من باید کسی را استخدام کنم که کمک کند، مثلاً

my kids to school and do other things like shopping because we’re just too busy.

بچه‌هایم را به مدرسه ببرم و کارهای دیگری مانند خرید انجام دهم، زیرا ما خیلی شلوغ هستیم.

So, it’s gotten to the point where or it’s gotten to the point when. And again, we’re

بنابراین، به نقطه ای رسیده است که یا به نقطه ای رسیده است که. و باز هم، ما

meaning these in the exact same way. But you’ll often hear both of them. So, it’s gotten

اینها را دقیقاً به همین صورت معنا می کنیم. اما شما اغلب هر دوی آنها را خواهید شنید. بنابراین، کار

to the point where something happens. It’s gotten to the point when something happens.

به جایی رسیده است که اتفاقی می افتد. وقتی اتفاقی می افتد به جایی رسیده است.

Next, in order to. In order to do something. Now, listen to how this blends. I norder to.

بعد، به منظور. برای انجام کاری. حالا، به نحوه ترکیب شدن آن گوش دهید. به منظور. واسه اینکه. برای اینکه.

Norder. Norder. In order to. In order to. So, I’m doing something for the purpose

نوردر. نوردر. به منظور. واسه اینکه. برای اینکه. به منظور. واسه اینکه. برای اینکه. بنابراین، من کاری را با

of something else. So, I’m reading this book in order to pass my test. So, I’m reading

هدف چیز دیگری انجام می دهم. بنابراین، من این کتاب را می خوانم تا امتحان خود را پشت سر بگذارم. بنابراین، من

this book in order to study. In order to study.

این کتاب را برای مطالعه می خوانم. به منظور مطالعه.

Now, you’ll notice again, when I say to, especially if I’m saying it quickly, it

حالا، دوباره متوجه می‌شوید، وقتی می‌گویم به، به‌خصوص اگر سریع بگویم،

becomes more of a ‘da’ sound. I norder da. I norder da. In order to study. In order

صدای «دا» بیشتر می‌شود. من دستور می دهم. من دستور می دهم. به منظور مطالعه.

to pass my test. So, listen carefully for little things like that.

برای اینکه امتحانم را قبول کنم بنابراین، به چیزهای کوچک مانند آن با دقت گوش دهید.

If you’re reading the transcript, uh, especially, I recommend if the audios or the videos are

اگر در حال خواندن متن هستید، اوه، به خصوص، توصیه می‌کنم اگر فایل‌های صوتی یا

a little bit difficult for you, take your time to read the transcript first. And that

ویدیوها کمی برای شما دشوار است، ابتدا وقت خود را صرف خواندن متن کنید. و به این

way when you’re preparing for that, uh, you’ll get a lot of good examples of something

ترتیب، وقتی برای آن آماده می‌شوید، مثال‌های خوبی از چیزی دریافت خواهید کرد

where it says T-O for to, but Drew said ‘da.’ In order da. In order da. In order da.

که در آن T-O برای آن نوشته شده است، اما درو به‌ترتیب گفت « da». به منظور دا. به منظور دا.

So, in order to finish off the season. Usually, for a TV show, we have, uh, like, the whole,

بنابراین، برای اینکه فصل را به پایان برسانیم. معمولاً برای یک برنامه تلویزیونی، کل،

uh, the length of a TV show for one year. And it could be for a summer or the fall or

آه، طول یک برنامه تلویزیونی را برای یک سال داریم. و می تواند برای تابستان یا پاییز یا

whatever, however long it is. Like, the last season of Game of Thrones is only six episodes

هر چیز دیگری باشد، هر چقدر هم که طولانی باشد. به عنوان مثال، آخرین فصل بازی تاج و تخت تنها شش قسمت

long. So, it’s only a very short period of time, like, a month and a half.

است. بنابراین، فقط یک دوره زمانی بسیار کوتاه است ، مانند یک ماه و نیم.

Um, and a little bit different in, uh, in British television shows. Usually, they call

ام، و در برنامه های تلویزیونی بریتانیا کمی متفاوت است. معمولاً آنها به

a season in the United States, which means, like, the, a television show will have, you

یک فصل در ایالات متحده می گویند، به این معنی که، یک برنامه تلویزیونی، می

know, first season, second season, third season. But they’ll call this a series in, in the

دانید، فصل اول، فصل دوم، فصل سوم خواهد داشت. اما آنها این را سریالی در

UK, which is really interesting.

بریتانیا می نامند که واقعاً جالب است.

Usually, we, we use the term series in the United States as the whole program. So, the

معمولاً ما در ایالات متحده از اصطلاح سریال به عنوان کل برنامه استفاده می کنیم. پس

series is called Game of Thrones, and it has different seasons. So, each year, there’s

سریال Game of Thrones نام دارد و فصل های مختلفی دارد. بنابراین، هر سال

a new season of something. But the series is the name of the program. So, just a little

، فصل جدیدی از چیزی وجود دارد. اما سریال نام برنامه است. بنابراین، فقط

bit of something different between the UK and the US.

کمی تفاوت بین بریتانیا و ایالات متحده وجود دارد.

Next, related to this, shooting the final season. So, we’re talking about Game of

بعد، مربوط به این، فیلمبرداری فصل آخر . بنابراین، ما

Thrones at this part in the conversation. It’s gotten to the point in the conversation

در این بخش از گفتگو در مورد Game of Thrones صحبت می کنیم. در مکالمه به نقطه ای رسیده است

where we’re talking about shooting the final season of Game of Thrones.

که ما در مورد فیلمبرداری فصل آخر بازی تاج و تخت صحبت می کنیم.

So, to shoot something just like you’re shooting it with a camera. Right now, I am

بنابراین، برای عکاسی از چیزی دقیقاً مانند اینکه با دوربین عکاسی می کنید. همین الان دارم

shooting this video for you. So, you will watch it later when you’re, when I release

این ویدیو رو براتون میزارم بنابراین، شما آن را بعداً وقتی که هستید، وقتی

this episode or this, uh, set of lessons. Uh, but to shoot something, this is how we

این قسمت را منتشر می‌کنم یا این مجموعه درس‌ها را تماشا خواهید کرد. اوه، اما برای فیلمبرداری از چیزی،

describe making a video or, you know, even taking pictures. You’re shooting some pictures.

ما ساختن یک ویدیو یا، می دانید، حتی عکس گرفتن را اینگونه توصیف می کنیم. شما در حال گرفتن چند عکس هستید.

So, shooting film, uh, or just taking a video like this can be shooting a movie.

بنابراین، فیلمبرداری، اوه، یا صرفاً گرفتن یک ویدیو مانند این می تواند فیلمبرداری یک فیلم باشد.

Next, Alex described epic shots. So, we have that shooting idea, again taking pictures

بعد، الکس نماهای حماسی را توصیف کرد. بنابراین، ما ایده عکسبرداری را داریم، دوباره عکس

or taking a movie. Shooting pictures. Shooting a movie. I’m shooting a movie at my friend’s

گرفتن یا فیلم گرفتن. عکسبرداری. فیلمبرداری فیلم. در خانه دوستم دارم فیلم می‌گیرم

house. And it’s an epic movie. So, epic just means great or grand or vast. And you’ll

. و این یک فیلم حماسی است. بنابراین، حماسه فقط به معنای بزرگ یا بزرگ یا وسیع است. و

hear this actually a lot in conversations.

این را واقعاً در مکالمات زیاد خواهید شنید.

It’s interesting, actually, I think you can still go to, um, where is that? I think

جالب است، در واقع، من فکر می کنم هنوز هم می توانید به آنجا بروید، اوم، کجاست؟ من فکر می

there’s a way to search, uh, word frequency of use in Google. And it will actually show

کنم راهی برای جستجوی فراوانی کلمات در گوگل وجود دارد. و در واقع به

you if words are increasing in popularity or decreasing in popularity.

شما نشان می دهد که محبوبیت کلمات در حال افزایش یا کاهش محبوبیت است.

So, a few years ago, people started using the word epic. Man, this is really epic. So,

بنابراین، چند سال پیش، مردم شروع به استفاده از کلمه حماسه کردند. مرد، این واقعا حماسی است. بنابراین،

epic meaning very cool or amazing or grand or something. But now, it just, it’s really

حماسه به معنای بسیار جالب یا شگفت انگیز یا بزرگ یا چیزی است. اما اکنون،

used by a lot of people, and it’s, it’s almost kind of losing its popularity as a,

واقعاً توسط بسیاری از افراد استفاده می شود، و تقریباً به نوعی محبوبیت خود را به

as a cool word for younger people.

عنوان یک کلمه جالب برای افراد جوان از دست می دهد.

So, you don’t really hear epic so much anymore. Here’s a great conversational phrase for

بنابراین، دیگر واقعاً حماسه نمی شنوید. در اینجا یک عبارت گفتگوی عالی برای

when this happens. This is called something being played out. So, when something is played

زمانی که این اتفاق می افتد وجود دارد. به این می گویند چیزی در حال بازی کردن. بنابراین، وقتی چیزی پخش می

out, it means it was done too much. It was overdone. Like, people saying everything is

شود، به این معنی است که بیش از حد انجام شده است. زیاده روی شد. مثل اینکه مردم می گویند همه چیز

epic. Oh, wow, that party was epic. That movie was epic.

حماسی است. اوه، وای، آن مهمانی حماسی بود. آن فیلم حماسی بود.

Even though we’re not really using the regular meaning of epic anymore, which is just kind

حتی اگر ما واقعاً دیگر از معنای معمولی حماسه استفاده نمی کنیم، که فقط به

of really great or vast or long or big, something like that. Uh, but listen for these things

نوعی واقعا عالی یا وسیع یا طولانی یا بزرگ است، چیزی شبیه به آن. اوه، اما در مکالمات به این چیزها گوش دهید

in conversations. And if you hear more people, kind of, in younger movies, uh, or movies

. و اگر در فیلم‌های جوان‌تر، یا در

for young people and teenagers, that kind of vocabulary, it’s usually popular now.

فیلم‌های جوان‌تر و نوجوانان، این نوع واژگان را می‌شنوید، معمولاً اکنون محبوب است.

But in a few years, it will not be popular anymore.

اما چند سال دیگر دیگر محبوبیتی نخواهد داشت.

Next, you’ll hear Alex talking about pressure from authors or publishors or producers or

در مرحله بعد، الکس را می شنوید که در مورد فشار نویسندگان یا ناشران یا تهیه کنندگان یا

publishers or producers. Now, when we’re talking about pressure from people, there’s

ناشران یا تهیه کنندگان صحبت می کند. اکنون، وقتی در مورد فشار مردم صحبت می کنیم

the literal, physical pressure like this where you’re pushing on something. And then we

، فشار فیزیکی و واقعی مانند این وجود دارد که در آن شما به چیزی فشار می آورید. و سپس

have the, uh, figurative idea of pressure where you’re trying to get people to do

ما ایده مجازی فشار را داریم که در آن شما سعی می کنید مردم را وادار به انجام

something. So, you’re trying to motivate them to do something.

کاری کنید. بنابراین، شما سعی می کنید آنها را برای انجام کاری تشویق کنید.

I’m putting pressure on people because I want them to behave in a certain way. And

من به مردم فشار می‌آورم چون می‌خواهم رفتار خاصی داشته باشند. و

so, the same thing with people who are making a movie. They have different people, uh, that

به همین ترتیب، در مورد افرادی که فیلم می سازند نیز همین اتفاق می افتد . آنها افراد مختلفی دارند،

are, are saying, you know, one person says you should do this in the movie. Another person

یعنی می گویند، می دانید، یک نفر می گوید باید این کار را در فیلم انجام دهید. شخص دیگری

says you should do this other thing. So, there’s pressure from different groups.

می گوید شما باید این کار را انجام دهید. بنابراین، فشار گروه های مختلف وجود دارد.

Next, to be faithful to a book or a movie or a TV show. Usually the first example of

بعد، وفادار بودن به یک کتاب یا یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی. معمولاً اولین نمونه از

something, it could be a book or a comic book. Then you, if that becomes popular, release

چیزی، می تواند یک کتاب یا یک کتاب کمیک باشد. سپس، اگر محبوب شد

something like a, uh, a movie or a TV show. And this is when you see on, uh, books at

، چیزی مانند یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی منتشر کنید. و این زمانی است که در کتابفروشی‌ها کتاب‌هایی

bookstores, like, “Now a Major Motion Picture” or “Now a Major TV Show” or something

مانند «اکنون یک فیلم اصلی» یا «اکنون یک برنامه تلویزیونی مهم» یا چیزی

like that.

شبیه به آن را می‌بینید.

Uh, but when people have, uh, a beginning of a story that’s from a book or a TV show

اوه، اما وقتی مردم شروع داستانی دارند که از یک کتاب یا یک برنامه تلویزیونی

or something, and then it moves to a different medium, like, a comic book or a TV show or

یا چیز دیگری است، و سپس به رسانه دیگری منتقل می‌شود ، مثلاً یک کتاب کمیک یا یک برنامه تلویزیونی یا

a movie, people will ask, well, is it, is it similar or different or the, really just

یک فیلم، مردم می‌پرسند خوب، آیا شبیه است یا متفاوت است یا واقعاً

the perfect conversational expression for this is, is it faithful to the book.

بیان محاوره ای عالی برای این است، آیا به کتاب وفادار است.

So, is the Game of Thrones TV show faithful to the Game of Thrones books? So, in some

بنابراین، آیا برنامه تلویزیونی Game of Thrones به کتاب های Game of Thrones وفادار است؟ بنابراین، از برخی

ways they are and some ways they are not. I am not an expert, so I can’t really tell

جهات هستند و از برخی جهات نیستند. من متخصص نیستم، بنابراین واقعاً نمی توانم به

you because I have not read the books. So, it’s only from what I hear from other people.

شما بگویم زیرا کتاب ها را نخوانده ام. بنابراین، این فقط از آنچه از افراد دیگر می‌شنوم است.

Some things are similar or the same in the books. So, they are faithful. You can say

بعضی چیزها در کتاب ها مشابه یا یکسان است . پس وفادارند. می توان گفت

it’s a faithful adaptation. To adapt something, like, to adapt a book to a movie or a TV show.

این یک اقتباس وفادار است. انطباق چیزی ، مانند اقتباس از یک کتاب با یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی.

A faithful adaptation.

یک اقتباس وفادار

Next, to ghostwrite something. A ghostwriter. So, a ghostwriter, and again you’ll hear

بعد، برای شبح نوشتن چیزی. یک ارواح نویس بنابراین، یک ghostwriter، و دوباره شما

the British English ghostwriter and the American English, uh, ghostwrider, ghostwrider, der,

می‌شنوید شبح‌نویس انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی ، uh, ghostwrider, ghostwrider, der,

der, der, der, der. Ghostwriter.

der, der, der, der, der. شبح نویس.

So, a ghostwriter, this is a really crool, a really cool term for someone who is, uh,

بنابراین، یک نویسنده ارواح، این یک اصطلاح واقعاً مضحک است، برای

not the actual author on the cover of the book. So, someone else is usually hired to

کسی که نویسنده واقعی روی جلد کتاب نیست. بنابراین معمولاً شخص دیگری برای نوشتن یکی استخدام می شود

write one.

.

Usually, famous people who don’t have a lot of time to write a book, but they want

معمولا افراد مشهوری که زمان زیادی برای نوشتن کتاب ندارند، اما

to have a book. They will get someone else to write that book for them, and then they

می خواهند کتاب داشته باشند. آنها از شخص دیگری می خواهند که آن کتاب را برای آنها بنویسد و سپس

will put their name on it.

نام خود را روی آن می گذارند.

So, uh, Donald Trump’s book, The Art of the Deal, that was written by somebody else.

بنابراین، اوه، کتاب دونالد ترامپ، هنر معامله، که توسط شخص دیگری نوشته شده است.

And lots of famous people have books that are written by other people as well. They

و بسیاری از افراد مشهور کتاب هایی دارند که توسط افراد دیگر نیز نوشته شده است. آنها

are written by ghostwriters. Ghostwriters.

توسط شبح نویسان نوشته شده اند. ارواح نویسان.

Next, the finale. Finale. Finale. Now, you’ll hear finale or finale, finale as well. But

بعد، فینال. فینال. فینال. اکنون، فینال یا فینال، فینال را نیز خواهید شنید. اما

finale is just the regular conversational way in American English of saying this. And

پایان فقط روش مکالمه معمولی در انگلیسی آمریکایی برای گفتن این است. و

it’s the final episode of something, usually a TV series.

این آخرین قسمت یک چیزی است، معمولاً یک سریال تلویزیونی.

So, all the many years of something, you will have the season finale, that’s the last

بنابراین، در تمام سال‌های متمادی، شما آخرین فصل را خواهید داشت، این آخرین

episode of that year. Or, you will have the series finale, which is the last episode of

قسمت آن سال است. یا فینال سریال را خواهید داشت که آخرین

the entire TV show. So, listen for this in the conversation as well.

قسمت کل برنامه تلویزیونی است. پس این را هم در گفتگو گوش دهید.

Next, to take a page from something. To take a page from. Now, if I take a page from something,

بعد، گرفتن صفحه از چیزی. برای گرفتن صفحه از. حالا، اگر صفحه ای از

it’s like I take a page out of a book and put it into my book. So, if I’m writing

چیزی بردارم، مثل این است که یک صفحه از کتاب را برمی دارم و در کتابم می گذارم. بنابراین، اگر من در حال نوشتن

something, I like the way this story sounds here. I’m going to write it in my book as

چیزی هستم، از صدای این داستان در اینجا خوشم می آید. قرار است آن را در کتابم نیز بنویسم

well. So, this is the more literal idea of copying something like that or doing something

. بنابراین، این ایده واقعی تر از کپی کردن چیزی شبیه به آن یا انجام کاری است

that’s similar to what other people have done. And you can use this for anything.

که شبیه به کاری است که دیگران انجام داده اند. و شما می توانید از این برای هر چیزی استفاده کنید.

So, not just writing things or even books. But when you’re talking about, uh, like,

بنابراین، نه فقط نوشتن چیزها یا حتی کتاب ها. اما وقتی در مورد آن صحبت می‌کنید، مثلاً

one company started doing something and other companies took a page from that company and

یک شرکت شروع به انجام کاری کرد و شرکت‌های دیگر صفحه‌ای از آن شرکت گرفتند و

started doing that same thing.

شروع به انجام همان کار کردند.

So, if I start, maybe I’m a regular restaurant and coffee is not popular yet. I decide I’m

بنابراین، اگر شروع کنم، شاید یک رستوران معمولی هستم و قهوه هنوز محبوب نشده است. تصمیم گرفتم

going to start selling coffee. Uh, and then people say, “Wow! Coffee is really starting

شروع به فروش قهوه کنم. اوه، و سپس مردم می گویند: "وای! قهوه واقعاً شروع

to be popular.” And it’s selling well at my restaurant, so other people copy what

به محبوب شدن کرده است.» و در رستوران من فروش خوبی دارد ، بنابراین دیگران

I do. They’re taking a page from my restaurant.

کارهای من را کپی می کنند. آنها یک صفحه از رستوران من می گیرند.

Next, to be keen for. To be keen for. Now, this is a slightly different thing, you’ll

بعد، مشتاق بودن برای. مشتاق بودن برای. اکنون، این یک چیز کمی متفاوت است، شما

hear the Australian English. Uh, Americans don’t really say we’re keen for something.

انگلیسی استرالیایی را خواهید شنید. اوه، آمریکایی ها واقعاً نمی گویند که ما مشتاق چیزی هستیم.

We understand what it means, uh, but usually you hear excited about or looking forward

ما معنی آن را درک می کنیم، اوه، اما معمولاً درباره چیزی هیجان زده می شنوید یا مشتاقانه

to something. And these are expressions that Australians and Brits understand as well.

منتظر آن هستید. و اینها عباراتی است که استرالیایی ها و بریتانیایی ها نیز می فهمند.

But to be keen about, usually, this is more of a British or Australian way of saying that

اما برای مشتاق بودن، معمولاً، این بیشتر یک روش بریتانیایی یا استرالیایی برای گفتن این است که

you’re excited about something. But listen for these differences in the way we speak.

شما در مورد چیزی هیجان زده هستید. اما به این تفاوت ها در نحوه صحبت کردنمان گوش دهید.

Next, to crank something out. Now, we have a physical idea of a crank. This is where

بعد، برای از بین بردن چیزی. اکنون، ما یک ایده فیزیکی از یک میل لنگ داریم. اینجا جایی است که

you’re turning something. Usually, there’s some kind of click sound, click, click, click,

شما چیزی را می چرخانید. معمولاً نوعی صدای کلیک وجود دارد، کلیک کنید، کلیک کنید،

click, click, click, click, click, click. I’m cranking something. Uh, and when I crank,

کلیک کنید، کلیک کنید، کلیک کنید، کلیک کنید، کلیک کنید، کلیک کنید، کلیک کنید. دارم یه چیزی میزنم اوه، و زمانی که من میل لنگ،

crank, crank, usually I’m trying to move something or create something or push something

میل لنگ، میل لنگ را می رانم، معمولاً سعی می کنم وقتی محصولی را با دستگاه می سازم، چیزی را جابجا کنم یا چیزی ایجاد کنم یا چیزی

out of something when I’m making a product with a machine.

را از چیزی بیرون برانم.

But I can take this literal idea and use it for making movies or TV shows or other things

اما من می توانم این ایده واقعی را در نظر بگیرم و از آن برای ساخت فیلم یا برنامه های تلویزیونی یا چیزهای دیگر

like that. And I’m really cranking something out. So, I’m cranking things out. I’m

مانند آن استفاده کنم. و من واقعاً دارم چیزی را از بین می‌برم. بنابراین، من چیزها را به هم می ریزم. من

sending a lot of these things, producing a lot of TV shows, just like Marvel is making

خیلی از این چیزها را می فرستم، برنامه های تلویزیونی زیادی تولید می کنم، درست مثل مارول

a lot of movies and TV shows as well. Maybe they think they won’t be so popular in the

که فیلم ها و برنامه های تلویزیونی زیادی می سازد. شاید آنها فکر می کنند که در آینده چندان محبوب نخواهند بود

future, so they want to get them all out now while they’re all still popular. So, Marvel

، بنابراین می خواهند همه آنها را در حال حاضر در حالی که همه هنوز محبوب هستند بیرون بیاورند. بنابراین،

is really cranking out these movies and TV shows. To crank something out.

مارول واقعاً این فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی را تولید می‌کند . بیرون کشیدن چیزی

Now again, you can use this for really anything. Uh, if I had to work really hard on a paper,

اکنون دوباره، شما می توانید از این برای هر چیزی استفاده کنید. اوه، اگر مجبور بودم خیلی سخت روی یک کاغذ کار

I was cranking it out last night. So, I was working on lots of pages, typing up lots of

کنم، دیشب داشتم آن را بیرون می آوردم. بنابراین، من روی صفحات زیادی کار می کردم و اطلاعات زیادی را تایپ می کردم

information. I had to crank out a lot of work.

. من مجبور شدم کار زیادی انجام دهم.

Next, here’s a great question you can use just in the beginning of a conversation or

در مرحله بعد، در اینجا یک سوال عالی وجود دارد که می توانید فقط در ابتدای مکالمه یا

in the middle. Maybe if the conversation is getting a little bit slow and you want to

در وسط از آن استفاده کنید. شاید اگر مکالمه کمی کند می شود و می خواهید

change the topic, you can just say, “What are you watching right now?” What are you

موضوع را تغییر دهید، فقط می توانید بگویید: " در حال حاضر چه چیزی را تماشا می کنید؟" در حال حاضر چه چیزی را

watching right now? Now, right now doesn’t mean at this moment. It just means in general

تماشا می کنید؟ اکنون، اکنون به این معنا نیست که در این لحظه. این فقط به معنای کلی

around this time. So, if I’m talking with a friend, he and I are sitting there and we’re

در این زمان است. بنابراین، اگر من با دوستی صحبت می کنم ، من و او آنجا نشسته ایم و

not watching anything at that moment. But I can say, what are you watching right now?

در آن لحظه چیزی را تماشا نمی کنیم. اما می توانم بگویم که در حال حاضر چه چیزی را تماشا می کنید؟

So, if I’m talking about, uh, like, a movie or maybe a TV show or something like that.

بنابراین، اگر من در مورد یک فیلم یا شاید یک برنامه تلویزیونی یا چیزی شبیه به آن صحبت می کنم.

Usually, we’re talking about a, a movie, uh, or talking about a TV show because it’s

معمولاً، ما در مورد یک فیلم، یک فیلم، یا در مورد یک برنامه تلویزیونی صحبت می کنیم، زیرا این

something that comes on again and again for a particular season. So, I can say, “What

چیزی است که بارها و بارها برای یک فصل خاص پخش می شود. بنابراین، می توانم بگویم، "

are you watching right now?” Or, another question could be, uh, have you seen anything

در حال حاضر چه چیزی را تماشا می کنید؟" یا یک سوال دیگر می تواند این باشد که آیا اخیرا چیز خوبی دیده

good lately?

اید؟

So, if you’re looking for, number one, a way to get other people speaking in the conversation.

بنابراین، اگر به دنبال روش شماره یک هستید تا دیگران را در مکالمه صحبت کنند.

And number two, a way to get other people to give you recommendations for shows, you

و شماره دو، راهی برای ترغیب دیگران به توصیه‌هایی برای نمایش‌ها،

can say, “Oh, do you know of anything good?” Or, uh, “Have you seen anything good lately?”

می‌توانید بگویید: "اوه، آیا چیز خوبی می‌دانی؟" یا، "آیا اخیرا چیز خوبی دیده اید؟"

So, have you seen anything good on lately? You can also ask, uh, what’s good on right

بنابراین، آیا اخیراً چیز خوبی دیده اید؟ شما همچنین می توانید بپرسید، اوه، چه چیزی در حال حاضر خوب است

now? So, what’s good that’s on right now? So, what’s a good TV show on right now.

؟ بنابراین، چه چیزی خوب است که در حال حاضر در حال انجام است؟ بنابراین، یک برنامه تلویزیونی خوب در حال حاضر چیست.

So, on right now, again, it doesn’t mean right now, uh, maybe it means, like, if you’re

بنابراین، در حال حاضر، دوباره، به این معنی نیست که فعلاً، اوه، شاید به این معنی باشد که اگر

actually looking at the television and wanting to find something. Uh, but you can just ask

واقعاً به تلویزیون نگاه می کنید و می خواهید چیزی پیدا کنید. اوه، اما شما می توانید

people in general, like, what’s a good TV show to watch?

به طور کلی از مردم بپرسید، مثلاً یک برنامه تلویزیونی خوب برای تماشا کردن چیست؟

Next, you’ll hear both, it’s based on something and based off something. Now, to

در مرحله بعد، هر دو را خواهید شنید، این بر اساس چیزی است و بر اساس چیزی. حالا، برای

be based on something, again, this is that idea of having a, um, like, an original story

اینکه بر اساس چیزی باشد، دوباره، این همان ایده داشتن یک داستان اصلی

in a comic book or book. And then you have that adapted into a TV show. So, it becomes

در یک کتاب یا کتاب کمیک است. و سپس شما آن را به یک برنامه تلویزیونی اقتباس کرده اید. بنابراین، تبدیل به آن می

that. And we can say, “Oh, is this movie or TV show based on something else?” So,

شود. و می توانیم بگوییم، "اوه، آیا این فیلم یا برنامه تلویزیونی بر اساس چیز دیگری است؟" بنابراین،

you’ll hear people using both. Is it based on or based off something? It doesn’t really

می شنوید که مردم از هر دو استفاده می کنند. آیا بر اساس چیزی است یا بر اساس آن؟ واقعاً

matter. Usually, you’ll hear based on a little bit more than based off. But it doesn’t

مهم نیست. معمولا، شما بر اساس کمی بیشتر از بر اساس می شنوید. اما این

matter, people understand what you’re talking about either way.

مهم نیست، مردم در هر صورت می فهمند که شما در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

Next, cinematography. Cinematography. Now, if you want to learn more about specific terms

بعد، سینماتوگرافی. فیلمبرداری. اکنون، اگر می‌خواهید درباره اصطلاحات خاص

from movies, you can certainly watch videos on YouTube about the art of cinema. So, you’re

فیلم‌ها بیشتر بدانید، مطمئناً می‌توانید ویدیوهایی در مورد هنر سینما در YouTube تماشا کنید. بنابراین، شما از

talking about physically, how do we make a movie? Uh, what are we talking about for producing

لحاظ فیزیکی صحبت می کنید، چگونه یک فیلم بسازیم؟ اوه، ما در مورد چه چیزی برای تولید فیلم صحبت می کنیم

the film, uh, or actually shooting the particular movie?

، اوه، یا در واقع فیلمبرداری یک فیلم خاص؟

So, you can get to, uh, very specific things, even like types of camera lenses or ways that

بنابراین، می‌توانید به چیزهای بسیار خاصی برسید، حتی مانند انواع لنزهای دوربین یا روش‌هایی

you’re shooting, or certain movie cuts. Like a jump cut is when you quickly jump to

که در حال عکاسی هستید، یا برش‌های فیلم خاص. مانند جامپ کات زمانی است که به سرعت به سمت

something else. Cinematography is just where we’re taking the photography or the way

چیز دیگری می پرید. فیلمبرداری دقیقاً جایی است که ما در حال عکاسی یا راهی است

that certain scenes should look for movies.

که صحنه های خاص باید برای فیلم ها جستجو کنند.

So, usually, someone will go out and try to figure out what’s a good way to, uh, like,

بنابراین، معمولاً، کسی بیرون می‌رود و سعی می‌کند بفهمد که

this is a really good scene for producing this movie. I think we might have some good,

این صحنه واقعاً خوبی برای تولید این فیلم است. فکر می‌کنم ممکن است چند

uh, movie shots taken here. And so that’s good cinematography.

نما از فیلم‌های خوب در اینجا داشته باشیم. و بنابراین این فیلمبرداری خوبی است.

If you watch the Academy Awards TV show, so this is the, uh, yearly awards show for people

اگر نمایش تلویزیونی جوایز آکادمی را تماشا می‌کنید، این برنامه جوایز سالانه برای افراد

in movies. They will have, uh, awards for people like sound design or cinematography

در فیلم‌ها است. آنها جوایزی برای افرادی مانند طراحی صدا یا فیلمبرداری

or costume design, other things like that. And you can learn more about that because

یا طراحی لباس و چیزهای دیگر خواهند داشت. و شما می توانید در مورد آن بیشتر بیاموزید زیرا

they usually show some kind of movie or explain about these things. So, if you really like

آنها معمولاً نوعی فیلم را نشان می دهند یا در مورد این موارد توضیح می دهند. بنابراین، اگر واقعاً به

watching, especially movies, I recommend you watch the Academy Awards.

تماشای فیلم علاقه دارید، توصیه می کنم جوایز اسکار را تماشا کنید.

Next, you’ll also hear us talking about a TV universe or a cinematic universe. And

در مرحله بعد، صحبت ما در مورد یک جهان تلویزیونی یا یک جهان سینمایی را نیز خواهید شنید. و

this idea was created by Marvel where they are having not just one movie, but they’re

این ایده توسط مارول ایجاد شد، جایی که آنها نه تنها یک فیلم دارند، بلکه

going to have a whole series of movies, which create a universe together.

قرار است یک سری فیلم کامل داشته باشند که با هم یک جهان ایجاد می کنند.

So, just like we live in the universe. There’s the Earth and the planets and, you know, the

بنابراین، درست مانند ما در جهان زندگی می کنیم. زمین و سیارات و، می دانید،

whole space all around us. Uh, so this is the universe that we live in. Uh, but it’s

کل فضا در اطراف ما وجود دارد. اوه، پس این کیهانی است که ما در آن زندگی می کنیم. اوه، اما

the same thing with an idea like, uh, movies or TV shows.

در مورد ایده هایی مانند فیلم ها یا نمایش های تلویزیونی همین است.

And sow, so now, after Marvel has done this, other companies like DC, which is another

و بذر، پس حالا، بعد از اینکه مارول این کار را انجام داد، شرکت های دیگری مانند دی سی، که یکی دیگر از

comic book company. Uh, they’re trying to do the same thing. So, they have a Superman

شرکت های کمیک است. اوه، آنها سعی می کنند همین کار را انجام دهند. بنابراین، آنها یک

movie and a Batman movie and then try to put Batman and Superman in the movie together.

فیلم سوپرمن و یک فیلم بتمن دارند و سپس سعی می کنند بتمن و سوپرمن را در فیلم کنار هم قرار دهند.

Uh, and it hasn’t seemed to be as successful as Marvel’s cinematic universe.

اوه، و به نظر نمی رسید به اندازه دنیای سینمایی مارول موفق باشد.

Next, to bring someone back. To bring someone back. Now, I mentioned this again earlier.

بعد، برای بازگرداندن کسی. برای برگرداندن کسی حالا قبلاً دوباره به این موضوع اشاره کردم.

When you’re bringing something back from a different location or bringing something

هنگامی که چیزی را از مکان دیگری برمی‌گردانید یا چیزی را برمی‌گردانید

back, you can also call this a callback to something where you’re referencing a particular

، می‌توانید آن را پاسخ به چیزی بنامید که در آن به ایده خاصی ارجاع می‌دهید،

idea where maybe you have a character from an older TV show and now you make that TV

جایی که شاید شخصیتی از یک برنامه تلویزیونی قدیمی دارید و اکنون آن تلویزیون را می‌سازید.

show again.

دوباره نشان دهد

You bring that character back or the, uh, the actual actor who played that character.

شما آن شخصیت یا همان بازیگر واقعی را که آن شخصیت را بازی کرده است، برمی گردانید.

You bring him back as a different character. You’ll hear, like, the, uh, original, uh,

شما او را به عنوان یک شخصیت متفاوت بازگردانید. شما می‌شنوید، اوه، اصلی

the actor who, who played The Flash in, uh, the ‘90s TV show The Flash. Now, he is the

، آه، بازیگری که فلش را در برنامه تلویزیونی دهه 90 فلش بازی کرد. اکنون او

father of the current Flash character. So, they brought him back.

پدر شخصیت فعلی فلش است. پس او را برگرداندند.

Now, you’ll also hear people, when we’re describing this in the conversation, talking

اکنون، شما همچنین خواهید شنید که وقتی ما در حال توصیف این موضوع در مکالمه هستیم، در

about a nod to something else. So, like, to nod your head. It means you’re acknowledging.

مورد تکان دادن سر به چیز دیگری صحبت می کنند. بنابراین، مانند، برای تکان دادن سر خود را. یعنی تصدیق میکنی

You’re noticing something. I’m going to nod my head about something.

شما متوجه چیزی هستید سرم را برای چیزی تکان می دهم.

So, when something gives a nod to something else, it’s a callback to a particular thing.

بنابراین، هنگامی که چیزی به چیز دیگری اشاره می کند ، این یک تماس به یک چیز خاص است.

Where, uh, like, you’ll see this, uh, in movies or even video games as well. These

جایی که، اوه، دوست دارید، این را در فیلم‌ها یا حتی بازی‌های ویدیویی نیز ببینید. به اینها «

are called Easter eggs, where it’s hiding something in the movie or the TV show or the

تخم‌های عید پاک» گفته می‌شود، جایی که چیزی را در فیلم یا برنامه تلویزیونی یا

video game that maybe some people who knew about the previous version or they know a

بازی ویدیویی پنهان می‌کند که شاید برخی از افرادی که در مورد نسخه قبلی می‌دانستند یا

bit more about the comic book version or something, they know about that.

کمی بیشتر در مورد نسخه کتاب کمیک یا چیزی می‌دانند، در مورد آن می‌دانند.

So, this character, maybe he wears a special green belt, or he drinks a certain kind of

بنابراین، این شخصیت، شاید او یک کمربند سبز خاص می بندد، یا یک نوع

juice or something like that in the comic book. So, they will have the character doing

آب میوه یا چیزی شبیه به آن را در کتاب کمیک می نوشد . بنابراین، آنها کاراکتر را خواهند داشت

that same thing that’s not really important to the story, but it’s just a little thing,

که همان کاری را انجام دهد که واقعاً برای داستان مهم نیست، اما این فقط یک کار کوچک است،

an Easter egg, a nod to the comic book.

یک تخم مرغ عید پاک، سر تکان دادن به کتاب کمیک.

So, as an example, there was, um, like, The Planet of the Apes movie that came out, I

بنابراین، به عنوان مثال، فیلم سیاره میمون ها بود که

think, in the early 2000s. The one with Mark Wahlberg. So, it was just called The Planet

فکر می کنم در اوایل دهه 2000 منتشر شد. یکی با مارک والبرگ. بنابراین، آن را فقط The Planet

of the Apes, but they had Charlton Heston, who was also in the original Planet of the

of the Apes می‌نامیدند، اما آنها چارلتون هستون را داشتند، که در فیلم‌های اصلی سیاره

Apes movies, uh, back, wow, that was a long time ago. Like the ‘70s, I think those came

میمون‌ها نیز حضور داشت، اوه، بازگشت، وای، آن مدت‌ها پیش بود. مانند دهه 70، من فکر می کنم آن ها ظاهر

out. Uh, but so, they had the Charlton Heston came back as one of the apes in the new movie.

شدند. اوه، اما آنها مجبور شدند چارلتون هستون به عنوان یکی از میمون های فیلم جدید بازگردد.

So, that’s kind of an Easter egg or a nod to the previous movies.

بنابراین، این یک نوع تخم مرغ عید پاک یا اشاره به فیلم های قبلی است.

Now, usually, in most movies or stories, TV shows, books, comic books, you have the hero

در حال حاضر، معمولا، در اکثر فیلم ها یا داستان ها، برنامه های تلویزیونی، کتاب ها، کتاب های کمیک، شما قهرمانی را دارید

who is the protagonist. And then you have the villain, who is the antagonist. And it

که قهرمان داستان است. و سپس شما شرور را دارید که آنتاگونیست است. و

can be people. So, usually, the hero is some kind of person that we can identify with.

می تواند مردم باشد. بنابراین، معمولاً قهرمان نوعی آدم است که ما می توانیم با او همذات پنداری کنیم.

And then we will have the, uh, like, the protagonist’s enemy, so it can be a person, like, in the

و سپس ما دشمن قهرمان داستان را خواهیم داشت ، بنابراین می تواند یک شخص باشد، مانند

Marvel, Marvel movies.

فیلم های مارول و مارول.

So, you’ve got, like, Captain America and then you’ve got the Red Skeleton or Red

بنابراین، شما مانند کاپیتان آمریکا را دارید و سپس اسکلت قرمز

Skull or whatever his name is. So, you have a good guy and a bad guy, in a very simple

یا جمجمه قرمز یا هر نام دیگری را دارید. بنابراین، شما یک پسر خوب و یک پسر بد دارید، به روشی بسیار ساده

way. But you can have the, the villain or the bad guy as, like, maybe aliens or something

. اما شما می توانید شرور یا مرد بد را به عنوان بیگانگان یا چیز

else like that. Just some kind of threat to the character that’s going to make the show

دیگری مانند آن داشته باشید. فقط نوعی تهدید برای شخصیت است که نمایش

or the story more interesting.

یا داستان را جذاب تر می کند.

Next, if you just want to talk about saying, uh, that you like a particular show, you can

در مرحله بعد، اگر فقط می خواهید در مورد گفتن این که یک برنامه خاص را دوست دارید صحبت کنید، می توانید

say you’re a fan of it. Or, you can say that you’re into that show. So, I’m not

بگویید که طرفدار آن هستید. یا، می توانید بگویید که به آن نمایش علاقه دارید. بنابراین، من

really into Game of Thrones. Uh, I’m not really a fan of something. And again, you

واقعاً اهل بازی تاج و تخت نیستم. اوه، من واقعاً طرفدار چیزی نیستم. و دوباره،

can express these things in these more casual and conversational ways without saying, “I

می‌توانید این چیزها را با این روش‌های معمولی‌تر و محاوره‌ای‌تر بیان کنید، بدون اینکه بگویید: «

like this,” or “I don’t like this.” You can just say, “I don’t really like

این را دوست دارم» یا «من این را دوست ندارم». شما فقط می توانید بگویید: "من واقعاً

it. I’m not really a fan.” Or, “I’m really a fan of…” “I really like this

آن را دوست ندارم. من واقعاً طرفدار نیستم.» یا، "من واقعاً از طرفداران ..." "من واقعاً این

particular show.”

نمایش خاص را دوست دارم."

Next, spoilers or to spoil something. Now, the physical idea of spoiling means something

بعد، اسپویلر یا خراب کردن چیزی. حال ، ایده فیزیکی خراب شدن به معنای

to go bad. So, you can have some food. If I leave some meat out on the table, outside

بد شدن است. بنابراین، می توانید مقداری غذا بخورید. اگر در تابستان برای مدت طولانی مقداری گوشت را بیرون از میز بگذارم

in the summertime for a long time, the meat will spoil, actually pretty quickly. So, it

، گوشت به سرعت فاسد می شود. بنابراین

will get old and bad and it’s, it just means it’s not usable anymore. I wouldn’t want

، قدیمی و بد خواهد شد و این فقط به این معنی است که دیگر قابل استفاده نیست. من نمی خواهم آن

to eat that.

را بخورم.

So, you can have the same idea, to spoil something for a movie. And you’ve probably heard this

بنابراین، شما می توانید همان ایده را داشته باشید، برای خراب کردن چیزی برای یک فیلم. و

if you’ve ever watched a movie trailer and looked down in the comments. Uh, people will

اگر تا به حال تریلر فیلمی را تماشا کرده باشید و در نظرات به پایین نگاه کرده باشید، احتمالاً این را شنیده اید. اوه، مردم

have something, usually, where they say, like, spoiler warning if they are going to give

معمولاً چیزی دارند که می‌گویند، مانند هشدار اسپویلر اگر قرار است

a review of the movie because they don’t want to ruin the movie or to spoil the movie

فیلم را نقد کنند، زیرا نمی‌خواهند فیلم را خراب کنند یا فیلم را

for people who have not watched it yet.

برای افرادی که آن را تماشا نکرده‌اند خراب کنند. هنوز.

So, if I’m watching a review of a movie, I just want to know, “OK, what happens?

بنابراین، اگر در حال تماشای نقد فیلمی هستم، فقط می‌خواهم بدانم، «خوب، چه اتفاقی می‌افتد؟

But don’t spoil it for me.” Don’t tell me what happens in the movie. And you can

اما آن را برای من خراب نکنید.» به من نگو در فیلم چه اتفاقی می افتد. و

use this with your friends and other people you talk with about TV shows or movies.

می‌توانید با دوستانتان و سایر افرادی که با آنها درباره برنامه‌های تلویزیونی یا فیلم‌ها صحبت می‌کنید، از آن استفاده کنید.

So, if you’re with a group of friends and they have seen some show before you have,

بنابراین، اگر با گروهی از دوستانتان هستید و آنها قبل از شما برنامه‌ای را دیده‌اند،

you will often hear, you know, you will see people kind of covering their ears. They will

اغلب می‌شنوید، می‌دانید، افرادی را خواهید دید که به نوعی گوش‌هایشان را می‌پوشانند.

put their fingers in their ears and say, “No, no, no, no, no. Don’t spoil it. Don’t

انگشتان خود را در گوش خود فرو می کنند و می گویند: «نه، نه، نه، نه، نه. خرابش نکن

spoil it for me.” Don’t spoil it for me.

برای من خرابش نکن.» برای من خرابش نکن

Now, back in the Phrase Builder lesson, I talked about being out of date. Now, here

اکنون، در درس Phrase Builder، در مورد قدیمی بودن صحبت کردم. اکنون،

is the Fluency Corner lesson, we’re talking about staying up to date, staying current

درس Fluency Corner اینجاست، ما در مورد به‌روز ماندن، به‌روز ماندن

with a TV show.

در یک برنامه تلویزیونی صحبت می‌کنیم.

So, if you’re watching a show and you watch it every week. You can often describe this

بنابراین، اگر در حال تماشای یک برنامه هستید و هر هفته آن را تماشا می کنید. شما اغلب می توانید این

as you watch a show religiously. It means every week, right at that time, you have to

را با تماشای یک نمایش مذهبی توصیف کنید. یعنی هر هفته، درست در آن زمان، باید

watch it. You stop doing everything else, and you really love watching that show. So,

آن را تماشا کنید. شما از انجام هر کار دیگری دست می کشید و واقعاً عاشق تماشای آن نمایش هستید. بنابراین،

you watch a show religiously. Like, it’s, you know, your church or something like that.

شما یک برنامه را مذهبی تماشا کنید. مثلاً، می دانید، کلیسای شما یا چیزی شبیه به آن است.

So, if you’re saying, “I’m watching a show, and I’m up to date.” It means

بنابراین، اگر می گویید: "من در حال تماشای یک برنامه هستم و به روز هستم." این بدان معنی است

I’ve watched all the shows up to the previous one. So, I’ve seen the TV show episode that

که من تمام برنامه های قبلی را تماشا کرده ام. بنابراین، من قسمت برنامه تلویزیونی

comes out today, and I am waiting for next week.

را که امروز منتشر می شود، دیده ام و منتظر هفته آینده هستم .

Now, if someone is behind, so you could say I’m behind on this month’s, uh, episodes

حالا، اگر کسی عقب است، می‌توانید بگویید من از قسمت‌های این ماه عقب مانده‌ام،

because I haven’t had time to watch them. So, I watched last month’s episodes, but

چون وقت تماشای آن‌ها را نداشته‌ام. بنابراین، من قسمت های ماه گذشته را تماشا کردم، اما

I have not seen this one. So, this one, this month I am behind.

این یکی را ندیدم. بنابراین، این یکی، این ماه من عقب هستم.

And if you’re moving from maybe being behind to being up to date, we call this getting

و اگر از شاید عقب ماندن به به روز بودن در حال حرکت هستید، ما به این می گوییم

caught up. So, when you’re caught up with a TV show, it means maybe you watched three

گرفتار شدن. بنابراین، وقتی درگیر یک برنامه تلویزیونی هستید، به این معنی است که شاید سه

or four episodes at one time so you could get caught up with the story, so you know

یا چهار قسمت را در یک زمان تماشا کرده باشید تا بتوانید درگیر داستان شوید، تا بدانید

what’s happening again. So, you’re behind. You’re getting caught up. Or, you’re up

دوباره چه اتفاقی می‌افتد. بنابراین، شما عقب هستید. شما گرفتار می شوید یا، شما در مورد

to date with something.

چیزی به روز هستید.

Now, this is the same thing, not just useful for TV shows, but anything where you’re

در حال حاضر، این همان چیزی است، نه فقط برای برنامه های تلویزیونی مفید است، بلکه برای هر چیزی که در آن

behind, like, I’m behind on my work or I’m behind on some project I’m doing or I’m

عقب هستید، مانند، من از کارم عقب هستم یا از پروژه ای که انجام می دهم عقب هستم یا از آن

behind on, uh, you know, reading some kind of book some kind of homework that I have

عقب هستم. اوه، می دانید، خواندن نوعی کتاب نوعی تکلیف است که

to do. So, usually some kind of assignment or something that you have to do. I’m behind

باید انجام دهم. بنابراین، معمولاً نوعی تکلیف یا کاری که باید انجام دهید. من از

on my taxes. I’m behind on my payment, so I didn’t actually pay for something when

مالیات عقب افتاده ام من از پرداخت خود عقب مانده ام، بنابراین در واقع زمانی که باید برای چیزی پرداخت

I should have, uh, and now I’m behind. So, now I’m getting caught up, so I’m trying

نکردم، اوه، و اکنون عقب هستم. بنابراین، اکنون درگیر موضوع هستم، بنابراین سعی

to get back to where I should be to, uh, to get up to date about a particular thing.

می کنم به جایی که باید باشم برگردم، اوه، تا در مورد یک چیز خاص به روز باشم.

Now, you’ll also hear us talk about originals and exclusives. So, original programming means

اکنون، شما همچنین می شنوید که ما در مورد نسخه های اصلی و انحصاری صحبت می کنیم . بنابراین، برنامه نویسی اصلی به

a company that’s producing their own shows like Amazon. Instead of buying shows from

معنای شرکتی است که نمایش های خود را مانند آمازون تولید می کند. آنها به جای خرید نمایش از

other companies, they would produce their own. So, the same thing with Netflix. Instead

شرکت های دیگر، نمایش های خود را تولید می کردند. بنابراین، همان چیزی که در مورد نتفلیکس وجود دارد. آنها به

of having their own programming, they would produce originals. And when they have things

جای داشتن برنامه های خود، نسخه های اصلی تولید می کردند. و وقتی چیزهایی

like this, often they make these things exclusive. So, this is exclusive content, meaning you

از این دست دارند، اغلب این چیزها را منحصر به فرد می کنند. بنابراین، این محتوای انحصاری است، به این معنی که شما

can only watch it on their network. Exclusive.

فقط می توانید آن را در شبکه آنها تماشا کنید. انحصاری.

Next, you can talk about a show airing or a show coming on. So, the phrasal verb is

در مرحله بعد، می توانید در مورد پخش برنامه یا نمایشی که در راه است صحبت کنید. بنابراین، فعل عبارتی

to come on. You can ask your friends, “Oh, when does that show come on?” Or, “When

to come on است. می توانید از دوستان خود بپرسید: "اوه، این نمایش کی پخش می شود؟" یا، "چه

is it on?” So, when is it on TV or on whatever? Uh, but you can talk about the, the show is

زمانی روشن است؟" بنابراین، چه زمانی در تلویزیون یا هر چیز دیگری پخش می شود؟ اوه، اما شما می توانید در مورد آن صحبت کنید، نمایش

airing on a particular time. Usually, the more professional industry term for that is

در یک زمان خاص پخش می شود. معمولاً، اصطلاح حرفه‌ای‌تر صنعتی برای آن

to air a TV show, but casually and conversational, we talk about a show being on or coming on

پخش یک برنامه تلویزیونی است، اما به صورت معمولی و محاوره‌ای، ما در مورد پخش یا

at a certain time.

اجرای یک برنامه در زمان خاصی صحبت می‌کنیم.

And related to this, you can talk about when did it come out. So, coming out means the

و در رابطه با این، می توانید در مورد زمان انتشار آن صحبت کنید. بنابراین، بیرون آمدن به معنای

start of a TV show. So, I could say, well, the show comes on. So, I’m talking about

شروع یک برنامه تلویزیونی است. بنابراین، می توانم بگویم، خوب ، نمایش شروع می شود. بنابراین، من در مورد زمانی صحبت می کنم

when the episodes come on. Maybe the episodes come on every week at 7:30 on Wednesday. Uh,

که قسمت ها می آیند. شاید قسمت ها هر هفته ساعت 7:30 چهارشنبه پخش شوند. اوه،

but the show came out four years ago. So, the show has been running for four years.

اما این سریال چهار سال پیش منتشر شد. بنابراین، این نمایش چهار سال است که اجرا می شود.

Now, for watching, as I mentioned before about being behind or getting caught up. You can

اکنون، برای تماشا، همانطور که قبلاً در مورد عقب ماندن یا گرفتار شدن ذکر کردم. شما

also watch a whole bunch of episodes or a bunch of movies at the same time. We call

همچنین می توانید یک دسته کامل از قسمت ها یا یک سری فیلم را به طور همزمان تماشا کنید. ما

this binge-watching or a marathon session. So, to have a movie marathon or a TV show

این را تماشای پرخوری یا جلسه ماراتن می نامیم. بنابراین، برای داشتن یک ماراتن فیلم یا یک ماراتن نمایش تلویزیونی

marathon. Just like you’re running in a marathon, running for a long time. This is

. درست مانند دویدن در ماراتن، برای مدت طولانی. این

the relaxing, lazy version of the marathon where you’re watching something, just for

نسخه آرامش بخش و تنبل ماراتن است که در آن شما فقط برای مدت طولانی چیزی را تماشا می کنید

a long period of time. Many things, all together. A movie marathon or a movie-binge session.

. خیلی چیزا همه با هم یک ماراتن فیلم یا یک جلسه فیلم پرخوری.

Also, very quickly, we talked about the different mediums, the different, uh, or different media,

همچنین، خیلی سریع، در مورد رسانه‌های مختلف ، رسانه‌های مختلف، آه، یا متفاوت

the way these are distributed. So, Netflix and things like Hulu or HBO Go, other, or

، نحوه توزیع این رسانه‌ها صحبت کردیم. بنابراین، نتفلیکس و چیزهایی مانند Hulu یا HBO Go، دیگر، یا

if it is called HBO Go, uh, different streaming services, these are things that are online.

اگر HBO Go نامیده می‌شود، سرویس‌های پخش مختلف ، اینها چیزهایی هستند که آنلاین هستند.

Uh, kind of the, the, like, the evolution of these things, we used to have network television.

اوه، به نوعی، مانند، تکامل این چیزها، ما قبلا تلویزیون شبکه ای داشتیم.

So, we still do, but network, usually, these are just the main, kind of, TV networks in

بنابراین، ما هنوز این کار را می کنیم، اما معمولاً اینها شبکه های تلویزیونی اصلی و اصلی در

an area. Uh, and then we had cable, which is a specific, uh, kind of extra channels

یک منطقه هستند. اوه، و سپس ما کابل داشتیم، که یک نوع کانال اضافی خاص است

that you can buy if you have a hookup. So, that, we call this cable because it’s physically

که در صورت اتصال می توانید بخرید. بنابراین، ما به این کابل می گوییم زیرا از نظر فیزیکی

connected by a cable. And then you have satellite, which is people using particular satellite

توسط یک کابل متصل است. و سپس شما ماهواره دارید، یعنی افرادی که از دیش های ماهواره ای خاص استفاده می

dishes to have even more channels of things like that. Uh, but these are basically what

کنند تا کانال های بیشتری از این قبیل داشته باشند. اوه، اما اینها اساساً همان چیزی است که

we have now. So, we have network, cable, uh, satellite and streaming.

ما اکنون داریم. بنابراین، ما شبکه، کابل، ماهواره و جریان داریم.

Now, we also talked about distribution rights. Distribution rights. To distribute something

حالا در مورد حقوق توزیع هم صحبت کردیم. حقوق توزیع برای توزیع

is where can you play that particular show. So, what network or what streaming service,

چیزی جایی است که می توانید آن نمایش خاص را بازی کنید. بنابراین، چه شبکه یا کدام سرویس پخش

uh, and one company might have the right to, uh, play a movie or show a TV show, uh, on

، اوه، و یک شرکت ممکن است حق پخش یک فیلم یا نمایش تلویزیونی، آه، در

its network. But not have that for a different movie or TV show. The distribution rights.

شبکه خود را داشته باشد. اما این را برای یک فیلم یا برنامه تلویزیونی متفاوت نداشته باشید. حقوق توزیع

Finally, we have on the edge of my seat. On the edge of my seat. When you’re on the

در نهایت، ما در لبه صندلی من هستیم. لبه صندلی من. وقتی روی

edge of your seat, if you’re watching a movie and you’re kind of bored or maybe

لبه صندلی خود هستید، اگر در حال تماشای فیلمی هستید و به نوعی حوصله‌تان سر رفته یا شاید

it’s not very interesting for you, you’re kind of sitting back and enjoying it. But

برایتان جالب نباشد، به نوعی عقب نشسته‌اید و از آن لذت می‌برید. اما

if something is really holding your interest, it’s getting you very excited. You lean

اگر چیزی واقعاً علاقه شما را جلب می کند، شما را بسیار هیجان زده می کند.

forward. You’re on the edge of your seat, really excited about something. So, this is

به جلو خم میشی شما لبه صندلی خود هستید، واقعاً در مورد چیزی هیجان زده هستید. بنابراین،

the physical idea of that.

این ایده فیزیکی آن است.

And you can be, any time you’re really excited to see what happens or you’re interested

و می‌توانید هر زمان که واقعاً برای دیدن اتفاقی که می‌افتد هیجان‌زده هستید یا

in something, you’re on the edge of your seat. So, even some friends of mine, uh, will

به چیزی علاقه دارید، در لبه صندلی خود باشید . بنابراین، حتی برخی از دوستان من، اوه،

they get married? Will they not get married? They have, just, like, an interesting relationship

آنها ازدواج خواهند کرد؟ آیا آنها ازدواج نمی کنند؟ آنها رابطه جالبی دارند

and all of our friends are talking about that. What will happen? We’re on the edge of our

و همه دوستان ما در مورد آن صحبت می کنند. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ما در این مورد در لبه

seat about that. The edge of our seat.

صندلی خود هستیم. لبه صندلی ما

Well, that’s it for this lesson. I hope you have enjoyed it. The last thing I will

خوب، این برای این درس است. امیدوارم از آن لذت برده باشید. آخرین چیزی

leave you with is just really understanding about practicing with movies and TV shows.

که شما را با آن ترک می‌کنم، درک واقعی تمرین با فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی است.

Learning with movies and TV shows is a great thing to do. Uh, the same way learning with

یادگیری با فیلم ها و برنامه های تلویزیونی کار بسیار خوبی است. اوه، همان روشی که با

books or even comic books as well. Uh, it’s teaching you the vocabulary, but also teaching

کتاب یا حتی کتاب های مصور یاد می گیرید. اوه، واژگان را به شما می آموزد، اما

you a lot of the culture. So, when you can spend time learning with movies and TV shows,

فرهنگ زیادی را نیز به شما می آموزد. بنابراین، وقتی می‌توانید با فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی زمانی را صرف یادگیری کنید

that’s great. Obviously, the best thing you can do with your time is learning with

، عالی است. بدیهی است که بهترین کاری که می توانید با وقت خود انجام دهید یادگیری با

actual conversations because when you learn with real conversations the way you do in

مکالمات واقعی است زیرا وقتی با مکالمات واقعی به روشی

a program like ours, you’re actually getting to see real people talking.

مانند برنامه ما یاد می گیرید، در واقع می بینید که افراد واقعی صحبت می کنند.

So, in movies and TV shows, people have practiced things, they’re scripted conversations,

بنابراین، در فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی، مردم چیزهایی را تمرین کرده‌اند، مکالمه‌های متنی هستند،

and you don’t see lots of mistakes or people talking over each other, as well or as, kind

و شما نمی‌بینید که بسیاری از اشتباهات یا افرادی که بر سر همدیگر صحبت می‌کنند، و یا

of not well, as we do naturally. So, remember to mix all these different things the same

به‌خوبی، همانطور که ما به طور طبیعی انجام می‌دهیم. بنابراین، به یاد داشته باشید که همه این چیزهای مختلف را به همان

way natives are learning. The more you can do things the way natives do, the more you

روشی که بومی ها یاد می گیرند، مخلوط کنید. هر چه بیشتر بتوانید کارها را به روش بومی ها انجام دهید، بیشتر

will sound like a native.

شبیه یک بومی به نظر خواهید رسید.

I'm Drew Badger, the founder of EnglishAnyone.com, and thanks so much for learning with me today.

من Drew Badger، بنیانگذار EnglishAnyone.com هستم، و از اینکه امروز با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم.

To discover hundreds more great ways to sound more native, improve your speaking confidence

برای کشف صدها روش عالی دیگر برای صدای بومی‌تر، بهبود اعتماد به نفس صحبت کردن

and become more fluent, just do these three simple things RIGHT NOW:

و روان‌تر شدن، فقط همین حالا این سه کار ساده را انجام دهید:

1. Click on this link to subscribe to my YouTube channel for over 500 free videos.

1. برای اشتراک در کانال YouTube من برای بیش از 500 ویدیو رایگان، روی این پیوند کلیک کنید.

2. Click on this link to download my #1 eBook guide to fast fluency, FREE! And…

2. برای دانلود راهنمای کتاب الکترونیکی شماره 1 من برای تسلط سریع، رایگان، روی این لینک کلیک کنید! و...

3. Click here to watch the most popular video on English fluency here on YouTube!

3. برای تماشای محبوب ترین ویدیو در مورد تسلط به زبان انگلیسی اینجا در یوتیوب اینجا را کلیک کنید!