👉🏻 'IN THE PINK' - 🌈 colour phrases - English Addict eXtra - 🚨LIVE🚨 / Tuesday 20th December 2022

You will notice that the snow has gone.

متوجه خواهید شد که برف رفته است.

There is no snow.

برفی وجود ندارد.

In fact, it's rather mild today.

در واقع، امروز نسبتاً خفیف است.

Everything is looking lovely.

همه چیز دوست داشتنی به نظر می رسد

Here we are again. Yes, we are alive.

ما دوباره اینجا هستیم. بله ما زنده ایم

We are coming to you live through

ما به صورت زنده از

the Hotwire, the Internet.

طریق Hotwire، اینترنت به سراغ شما می آییم.

Wow. Isn't technology amazing?

وای. آیا تکنولوژی شگفت انگیز نیست؟

Yes. We are coming to you live from the birthplace of the English language,

آره. ما به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be England.

که اتفاقا انگلستان است به سراغ شما می آییم.

I am.

من هستم.

And do you know who I am?

و میدونی من کی هستم؟

So excited.

بسیار هیجانزده.

Oh, there he is.

اوه، او آنجاست.

And then

و بعد

I thought we should have a round of applause for Mr.

فکر کردم که باید برای آقای استیو یک دور تشویق کنیم

Steve, because you've had a busy day.

، چون شما روز شلوغی را پشت سر گذاشته اید.

Oh, Mr. Duncan. Yes.

اوه، آقای دانکن. آره.

Well, sort of, yes.

خوب، به نوعی، بله.

Been to see a friend of my mother's who lives quite close to us.

من یکی از دوستان مادرم را دیدم که بسیار نزدیک به ما زندگی می کند.

But then on the way back, I thought that I would foolishly

اما پس از آن در راه بازگشت، فکر کردم که

just slip into a supermarket on the way back

در راه بازگشت به Tesco به طرز احمقانه ای وارد یک سوپرمارکت

to Tesco, just slipping into a few little things.

خواهم شد، فقط به چند چیز کوچک سر می زنم.

I've got 10 minutes to spare and come back.

من 10 دقیقه فرصت دارم و برگردم.

Of course it's Christmas and there were big queues of traffic,

البته کریسمس است و صف های زیادی از ترافیک وجود داشت،

so I just turned round and came straight home.

بنابراین من فقط چرخیدم و مستقیم به خانه آمدم.

Yes, I have a feeling it might not be a good idea to try and do any shopping for the next 24 hours.

بله، من این احساس را دارم که شاید ایده خوبی نباشد که برای 24 ساعت آینده خریدی انجام دهم.

We might have some luck, maybe on Friday,

ما ممکن است شانسی داشته باشیم، شاید روز جمعه،

because I think we might go and see my mother on Friday and we might be able to pop in.

چون فکر می کنم ممکن است روز جمعه برویم و مادرم را ببینیم و ممکن است بتوانیم وارد خانه

Pop in. I like that.

شویم. من این را دوست دارم.

If you pop in, it means you go in very quickly and then you leave again.

اگر وارد شوید، به این معنی است که خیلی سریع وارد می شوید و سپس دوباره می روید.

So we're going to see my mother and we can pop in to a supermarket.

بنابراین ما به دیدن مادرم می رویم و می توانیم به یک سوپرمارکت برویم.

I doubt that we will be able to pop in two days before Christmas.

من شک دارم که بتوانیم دو روز مانده به کریسمس پاپ کنیم.

If I couldn't pop in today, then it's only going to get busier towards Christmas.

اگر امروز نمی‌توانستم وارد شوم، پس از آن فقط تا کریسمس شلوغ‌تر می‌شود.

So, yes, I was slightly annoyed because I wanted to get some things, but I'm out again tomorrow morning,

بنابراین، بله، من کمی اذیت شدم زیرا می خواستم چیزهایی به دست بیاورم، اما فردا صبح دوباره بیرون هستم،

so I will

بنابراین

take the opportunity to maybe go a bit earlier, beat

از فرصت استفاده می کنم تا شاید کمی زودتر بروم،

the crowds, beat the crowds and get what I need to get.

جمعیت را شکست دهم، جمعیت را شکست دهم و آنچه را که نیاز دارم به دست بیاورم. برای بدست آوردن

So it doesn't mean you're hitting them.

بنابراین به این معنی نیست که شما آنها را می زنید.

It doesn't mean beat the crowds by punching them.

این به این معنا نیست که با مشت زدن به جمعیت ضربه بزنید.

It means you are getting ahead before the crowds arrive.

یعنی قبل از رسیدن جمعیت جلو می روید .

Like beating someone in a contest to beat the crowds.

مثل کتک زدن یک نفر در مسابقه برای شکست دادن جمعیت.

That's what we say.

این چیزی است که ما می گوییم.

You get ahead if we want to get ahead of the mass of people that may

اگر می‌خواهیم از انبوه مردمی که

also be trying to get their shopping at the same time as you

می‌خواهند همزمان با شما خرید کنند، جلوتر باشید،

because it's Christmas Week lyrics Excited.

زیرا اشعار هفته کریسمس Excited است.

Christmas is coming next Sunday.

کریسمس یکشنبه آینده فرا می رسد.

And in case you don't know, you might not realise we are with you

و اگر نمی دانید، ممکن است متوجه نشوید که ما در شب کریسمس با شما هستیم

on Christmas Eve.

.

Christmas Day. And.

روز کریسمس. و.

And this.

و این.

This is something we're not sure about it at the moment.

این چیزی است که ما در حال حاضر در مورد آن مطمئن نیستیم.

We might be with you on boxing Day from much Wenlock Town Centre.

ممکن است در روز بوکس از مرکز شهر Wenlock با شما باشیم.

But apparently the weather forecast for Christmas

اما ظاهرا پیش بینی آب و هوا برای کریسمس

and Boxing Day, the day after Christmas.

و روز باکس، روز بعد از کریسمس.

It's not good rain,

نه باران خوب است،

not snow, not ice, but a lot of rain.

نه برف، نه یخ، بلکه باران زیاد است.

And we're not going to stand out in the rain and get cold and damp and possibly catch pneumonia.

و قرار نیست در باران برجسته شویم و سرد و مرطوب شویم و احتمالاً به ذات الریه مبتلا شویم.

No, I don't think it's worth it, really.

نه، به نظر من واقعاً ارزشش را ندارد.

Duncan, wasn't that football match exciting?

دانکن، آن مسابقه فوتبال هیجان انگیز نبود؟

I suppose we should talk about the football match that took place for those who were watching on Sunday,

فکر می کنم باید در مورد مسابقه فوتبالی که برای آنهایی که یکشنبه تماشا می کردند،

those who were not watching the football.

کسانی که فوتبال را تماشا نمی کردند، صحبت کنیم.

Maybe you were watching us at the same time.

شاید همزمان ما را تماشا می کردی.

Of course,

البته،

Steve,

استیو،

he supported the right team.

او از تیم مناسب حمایت کرد.

Steve was supporting Argentina.

استیو از آرژانتین حمایت می کرد.

I was, of course, trying to be patriotic to my

البته من سعی می‌کردم نسبت

my family tree

به شجره خانواده‌ام که

supporting France.

از فرانسه حمایت می‌کردم وطن‌پرست باشم.

We have Beatrice.

ما بئاتریس را داریم.

Let me just I'll do I'll do the live chat in a second.

اجازه دهید من فقط انجام دهم، چت زنده را در یک ثانیه انجام خواهم داد.

Yeah, I was just talking about

بله، من فقط در مورد

people who are from Argentina who are watching is okay and they are not.

افرادی صحبت می کردم که اهل آرژانتین هستند و دارند تماشا می کنند خوب است و آنها نیستند.

Beatrice, I believe, is from Argentina.

بئاتریس معتقدم اهل آرژانتین است.

Is must be very happy.

باید خیلی خوشحال باشه

Yes. Well, it was amazing.

آره. خوب، شگفت انگیز بود.

Now, even I meeting I as a person who doesn't really follow football, I actually sat down with Mr.

حالا، حتی با من به عنوان فردی که واقعاً فوتبال را دنبال نمی‌کنم، ملاقات کردم، در واقع با آقای

Steve and I was watching it as well.

استیو نشستم و من هم داشتم آن را تماشا می‌کردم.

It was quite amazing.

کاملا شگفت انگیز بود.

I think those last two goals

فکر می‌کنم آن دو گل آخر

from Friends were quite incredible.

فرندز بسیار باورنکردنی بود.

In fact, there was the young player, he he scored all of them.

در واقع بازیکن جوان آنجا بود، او همه آنها را گل زد.

He did. I remember his name.

او انجام داد. اسمش یادمه

No French player, French player.

بازیکن فرانسوی نیست، بازیکن فرانسوی.

Very cool. Very young as well. So cool.

خیلی باحاله خیلی جوان هم همینطور خیلی باحال.

So I think it's safe to say he's going to have a very big career ahead of him.

بنابراین فکر می‌کنم می‌توان گفت که او حرفه بسیار بزرگی در پیش دارد.

He wasn't didn't look too happy when President Macron

زمانی که رئیس جمهور

was trying to cradle his head in

مکرون سعی می کرد سرش را در گهواره

and give him probably far too much attention than he wanted.

کند و احتمالاً بیش از حد می خواست به او توجه کند، چندان خوشحال به نظر نمی رسید.

Well, it was it was just coincidence.

خوب، این فقط یک تصادف بود.

He was just consoling him.

فقط داشت دلداریش میداد.

I think there was more to it than that.

من فکر می کنم بیشتر از این در آن وجود داشت.

I think I think he was trying to sort of bask in the light.

فکر می‌کنم او سعی می‌کرد در نور غرق شود.

But he was he was trying to look like he was a man of the people.

اما او سعی می کرد به نظر برسد که مردی از مردم است.

Well, that's what all politicians do that, though.

خوب، این کاری است که همه سیاستمداران این کار را انجام می دهند.

They tried to take advantage of a moment.

آنها سعی کردند از یک لحظه استفاده کنند.

I know, but it looked a bit it looked a bit obvious and it looked a bit unnecessary.

می دانم، اما کمی به نظر می رسید، کمی واضح به نظر می رسید و کمی غیر ضروری به نظر می رسید.

I don't know what French people are thinking, Louis.

من نمی دانم فرانسوی ها به چه فکر می کنند، لوئیس.

Maybe you could comment. Okay.

شاید بتونی نظر بدی باشه.

What are French people thinking of the way Macron behaved after the match finished?

فرانسوی ها درباره رفتار مکرون پس از پایان مسابقه چه فکر می کنند؟

Are people supporting what he did or are they making comments?

آیا مردم از کاری که او انجام داده حمایت می کنند یا اظهار نظر می کنند؟

Well, he just gave him a hug.

خوب، او فقط او را در آغوش گرفت.

He didn't he didn't pull his shorts down while he was doing He was rather overdoing it from from

او این کار را نکرد، او در حین انجام کار، شورتش را پایین نیاورد، او از دیدگاه ما در این کار زیاده

from our perspective.

روی می کرد.

But there was also that other man who throws salt or the cooker.

اما آن مرد دیگری هم بود که نمک یا اجاق گاز می اندازد.

Yeah, just cooking.

آره فقط آشپزی

That's the that's the the salt, the salt Boy,

این همان نمک است، پسر نمک،

he was also seemed to be trying to get a lot of the limelight for himself.

او همچنین به نظر می‌رسید که سعی می‌کند برای خودش توجه زیادی داشته باشد.

I was still amazed that you didn't know who he was.

من هنوز در تعجب بودم که نمی دانستی او کیست.

Never heard.

I can't believe you don't know So boy, I've never heard of this person.

هرگز نشنیدم.

من نمی توانم باور کنم که تو نمی دانی پس پسر، من هرگز نام این شخص را نشنیده ام.

Well, I'll briefly tell you what he does.

خوب، من به طور خلاصه به شما می گویم که او چه کار می کند.

He runs a restaurant and he he charges

او رستورانی را اداره می کند و

crazy prices for his food,

برای غذای خود قیمت های دیوانه وار می گیرد،

$400 for for a steak.

برای یک استیک 400 دلار.

There is there is a trending picture, the whole cow for that.

یک تصویر پرطرفدار وجود دارد ، کل گاو برای آن.

There's a trending photograph of a bill, the receipt from one of his restaurants.

یک عکس پرطرفدار از یک صورتحساب ، رسید یکی از رستوران های او وجود دارد.

And it's something like $35,000 for a meal.

و چیزی در حدود 35000 دلار برای یک وعده غذایی است.

These people need to be locked up in a mental asylum.

این افراد باید در آسایشگاه روانی حبس شوند.

However, if they go and pay that much money for a meal.

با این حال، اگر آنها بروند و این مقدار پول برای یک غذا پرداخت کنند.

But the people going there are famous people like football players.

اما افرادی که به آنجا می روند افراد مشهوری مانند بازیکنان فوتبال هستند.

And the strange thing is there are many football players who go to his restaurant

و نکته عجیب این است که فوتبالیست های زیادی هستند که به رستوران او می روند

and they want to be photographed with this guy

و می خواهند با این مرد در

doing his famous salt move.

حال انجام حرکت نمک معروف خود عکس بگیرند.

So people were criticising him for trying to get in

بنابراین مردم از او به خاطر تلاش برای حضور در

when the World Cup was being handed out and lots of photographs.

زمان برگزاری جام جهانی و تعداد زیادی عکس انتقاد می کردند.

But they both use each other to be honest.

اما هر دو برای صادق بودن از یکدیگر استفاده می کنند.

So I think all celebrities, if you're footballers or if you are a guy

بنابراین فکر می‌کنم همه افراد مشهور، اگر فوتبالیست هستید یا مردی هستید

who does this a lot, they all use each other.

که این کار را زیاد انجام می‌دهد، همه از یکدیگر استفاده می‌کنند.

They all need each other to survive.

همه آنها برای زنده ماندن به یکدیگر نیاز دارند.

Looks a bit pathetic, doesn't it? It looks like so.

کمی رقت انگیز به نظر می رسد، اینطور نیست؟ اینطور به نظر می رسد.

It looks very well.

خیلی خوب به نظر می رسد.

What's the word I'm looking for now?

کلمه ای که الان دنبالش هستم چیست؟

I don't know either.

من هم نمی دانم.

To describe someone who behaves in that way.

برای توصیف کسی که چنین رفتاری دارد.

It just looks.

فقط به نظر می رسد.

Doesn't look nice.

به نظر قشنگ نمیاد

It's publicity.

این تبلیغات است.

I know, but that's what we should be doing.

می دانم، اما این کاری است که باید انجام دهیم.

We're all substituting themselves.

ما همه خود را جایگزین خود می کنیم.

Okay.

باشه.

I'm not sure it's the phrase average used.

من مطمئن نیستم که این عبارت میانگین استفاده شده باشد.

But anyway, this is our problem.

اما به هر حال این مشکل ماست.

This is what I always say about us.

این چیزی است که من همیشه در مورد ما می گویم.

We don't.

We don't put ourselves about. We should go outside.

ما نمی کنیم.

ما خودمان را در مورد آن قرار نمی دهیم. باید بریم بیرون

We should get attention from other people, because that's the only way of succeeding nowadays

ما باید توجه دیگران را جلب کنیم، زیرا امروزه تنها راه موفقیت

in in any area, including social media

در هر زمینه‌ای، از جمله رسانه‌های اجتماعی

and on the Internet, you've got to do something outrageous.

و اینترنت، این است که شما باید کاری ظالمانه انجام دهید.

Yes. Or just do something that gets attention in some way.

آره. یا فقط کاری را انجام دهید که به نحوی مورد توجه قرار گیرد.

So so our way of teaching, our way of talking about English is unusual,

بنابراین، روش تدریس ما، شیوه صحبت ما در مورد انگلیسی غیرعادی است،

but we don't publicise ourselves in any other way.

اما ما خودمان را به روش دیگری تبلیغ نمی کنیم.

We don't put ourselves out there.

ما خودمان را بیرون نمی گذاریم.

We should do something that gets attention

ما باید کاری کنیم که مورد

from other people and then they will tell other people.

توجه دیگران قرار گیرد و سپس آنها به دیگران بگویند.

And that's how the the salt guy, the salty, the salty man

و اینگونه بود که مرد نمکی، مرد نمکی، مرد نمکی

got attention just from a couple of people filming him doing this.

فقط از چند نفری که از او در حال انجام این کار فیلمبرداری می کردند، مورد توجه قرار گرفت.

Whereabouts is his restaurant.

رستورانش کجاست

So I think it's in the United States.

بنابراین فکر می کنم در ایالات متحده است.

But all these all these people go there.

اما همه اینها همه به آنجا می روند.

They go there and they are charged

آن‌ها به آنجا می‌روند و

thousand of dollars to eat just to be seen a busy.

برای اینکه سرشان شلوغ باشد، هزار دلار از آنها دریافت می‌کنند تا بخورند.

Well, it is, but as long as they're poor, that's what they say, isn't it?

خوب است، اما تا زمانی که آنها فقیر هستند، این چیزی است که آنها می گویند، اینطور نیست؟

It's like art.

مثل هنر است.

As long as there's someone who will pay you that money, someone will pay it.

تا زمانی که کسی باشد که آن پول را به شما بپردازد، کسی آن را پرداخت خواهد کرد.

It's obscene to think that there are people starving.

این فحاشی است که فکر کنیم مردمی از گرسنگی می میرند.

There are people in very difficult situations

افرادی هستند که در شرایط بسیار سختی هستند

with being able to pay bills and you've got people just going out

که می توانند قبض ها را پرداخت کنند و شما افرادی را دارید که فقط بیرون می روند

and spending thousands of pounds on a meal and then football is even.

و هزاران پوند برای یک وعده غذایی خرج می کنند و سپس فوتبال یکنواخت است.

Yes, but everyone was cheering those footballers ever day, you know,

بله، اما همه آن فوتبالیست‌ها را هر روز تشویق می‌کردند، می‌دانید،

they're all on at least $1,000,000 a month

همه آنها حداقل 1,000,000 دلار در ماه دارند

that Can you imagine earning $1 million every month?

که آیا می‌توانید تصور کنید هر ماه یک میلیون دلار درآمد داشته باشید؟

We don't by the way, a lot of people think we do, but we

اتفاقاً ما اینطور نیست ، بسیاری از مردم فکر می کنند که ما داریم، اما

we definitely don't want millions subscribers. Yes.

ما قطعاً میلیون ها مشترک نمی خواهیم. آره.

And that doesn't mean a thing.

و این به معنی چیزی نیست.

No, it doesn't mean anything anyway. Yes.

نه، به هر حال معنایی ندارد. آره.

Unless, of course, each one of our subscribers

البته مگر اینکه هر یک از مشترکین

gives us £1.

ما 1 پوند به ما بدهند.

And then that would be.

و سپس این خواهد بود.

That'll be okay. Yes.

درست میشه آره.

Then maybe I could go and have one of those states

آنوقت شاید بتوانم بروم و یکی از آن حالات

with salt Boy, what a strange time to be alive.

با نمک پسر را داشته باشم، چه روزگار عجیبی برای زنده بودن.

Anyway. Hi, everybody.

به هر حال. سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan, and Mr. Steve is here as well.

دانکن است و آقای استیو نیز اینجاست.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope you are.

حالت خوبه؟ امیدوارم که باشی

I hope you're feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنی

Don't forget.

فراموش نکنید.

Also, I always forget to do this.

همچنین، من همیشه فراموش می کنم که این کار را انجام دهم.

Give us a light as well.

به ما هم نور بده

The lights are very important because they are another way

چراغ ها بسیار مهم هستند زیرا راه دیگری برای

of getting us spread

پخش شدن ما در

around the world of YouTube.

سراسر جهان یوتیوب هستند.

But yes, please give us a like you know you want to.

اما بله، لطفاً یک لایک به ما بدهید که می دانید می خواهید.

So today we're looking at words

بنابراین امروز ما به کلمات

and phrases connected to colour, colour, idiom as there are many of them.

و عبارات مرتبط با رنگ، رنگ، اصطلاح نگاه می کنیم زیرا تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

I'm sure you can think of a few now.

من مطمئن هستم که اکنون می توانید به چند مورد فکر کنید.

I'm sure I can and I think you can as well.

من مطمئن هستم که من می توانم و فکر می کنم شما نیز می توانید.

We're talking about that a little bit later on.

ما کمی بعد در مورد آن صحبت می کنیم.

Steve is joining us and it's nice to see you here.

استیو به ما می پیوندد و خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

As I mentioned, it's it's on its way.

همانطور که اشاره کردم، در راه است.

And yesterday, finally yesterday,

و دیروز، بالاخره دیروز

we we put the Christmas tree up.

، درخت کریسمس را برافراشتیم.

We actually did it yesterday

ما واقعاً دیروز این کار را انجام دادیم

finally.

.

And I have to say I prepared some of this, but Mr.

و باید بگویم که من مقداری از این را آماده کردم، اما آقای

Steve did all of the dressing of the Christmas tree.

استیو تمام پانسمان درخت کریسمس را انجام داد.

I think, Steve, you've done the most amazing job of that tree.

فکر می کنم، استیو، تو شگفت انگیزترین کار آن درخت را انجام داده ای.

Yeah. Thank you very much, Mr. Duncan.

آره خیلی ممنون آقای دانکن.

Yes, I'm available for hire if you wish me to dress your Christmas tree.

بله، اگر بخواهید درخت کریسمس شما را بپوشم، برای استخدام در دسترس هستم.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

It looks magnificent.

با شکوه به نظر می رسد.

Yes, I have to say so myself. This.

بله، خودم باید بگویم. این.

And that's what you say.

و این چیزی است که شما می گویید.

If you've done something yourself and you're proud of it, then you then often people say that.

اگر خودتان کاری را انجام داده‌اید و به آن افتخار می‌کنید، اغلب مردم آن را می‌گویند.

I say so myself. I think I've done a good job there.

من خودم میگم فکر می کنم در آنجا کار خوبی انجام داده ام.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

You can say that even though. Oh, I must admit

با وجود اینکه می توانید این را بگویید. اوه، باید اعتراف

I say so myself.

کنم که خودم این را می گویم.

I've done a good job there.

من در آنجا کار خوبی انجام داده ام.

Yeah, you can say that about anything.

بله، شما می توانید این را در مورد هر چیزی بگویید.

If someone compliments you, you think you've done a good job

اگر کسی از شما تعریف می کند ، فکر می کنید

with something that you've decorated the house.

با چیزی که خانه را تزئین کرده اید، کار خوبی کرده اید.

So that looks.

بنابراین به نظر می رسد.

That looks.

به نظر میرسد.

You say you've done it yourself, you've decorated your room,

شما می گویید که خودتان این کار را انجام داده اید، اتاقتان را تزئین کرده اید،

and you might say, Oh,

و ممکن است بگویید، اوه،

even though I say so myself, I've done a good job there.

با اینکه خودم می گویم، من آنجا کار خوبی انجام داده ام.

That's because normally you don't promote yourself, do you?

دلیلش این است که معمولاً خودت را تبلیغ نمی کنی، درست است؟

I think you've definitely done a good job there.

من فکر می کنم شما قطعاً کار خوبی در آنجا انجام داده اید.

Well, it's it's almost like what we were just saying about self-promotion.

خوب، این تقریباً شبیه همان چیزی است که ما در مورد خود تبلیغی می‌گفتیم.

It's very similar.

خیلی شبیه است.

So self promotion is normally about giving yourself

بنابراین ارتقای خود معمولاً به

some praise and making sure other people see you and they get to know you.

معنای تمجید از خود و اطمینان از اینکه دیگران شما را می بینند و شما را می شناسند، است.

So I think that's that's I don't think it's

بنابراین فکر می‌کنم که همین است، من فکر نمی‌کنم

a bad thing to compliment yourself because I think sometimes

تعریف کردن از خودتان بد نیست، زیرا فکر می‌کنم گاهی

you have to to be seen and also recognised as well.

اوقات باید دیده شوید و همچنین شناخته شوید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

So, uh,

بنابراین، اوه،

we have a lot need to mention, Mr. Duncan.

ما نیاز زیادی به ذکر داریم، آقای دانکن.

We have the live chat.

ما چت زنده را داریم.

Of course, it wouldn't be the live chat without you being here.

البته بدون اینکه شما اینجا باشید، چت زنده نخواهد بود.

And can I say congratulations to Lewis Mendez

و می توانم به لوئیس مندز تبریک بگویم که

is here today.

امروز اینجاست.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Well done, Lewis.

آفرین، لوئیس.

Very good as Lewis being first before quite a few times.

خیلی خوب است که لوئیس چند بار قبل از آن اول شده است.

A few times. Not when I've been here. So that's a first.

چند بار. نه زمانی که من اینجا بودم. بنابراین این اولین است.

So it is safe to say that Lewis Mendez has the fastest

بنابراین به جرات می توان گفت که لوئیس مندز سریع ترین

finger on the Internet today.

انگشت امروز اینترنت را دارد.

Thank you for joining us.

با تشکر از شما برای پیوستن به ما.

We have lots of people joining in.

ما افراد زیادی داریم که به آن ملحق می شوند.

Yes, quite a few people watch in Argentina.

بله، تعداد کمی از مردم در آرژانتین تماشا می کنند.

Don't know they do.

نمی دانم که می دانند.

Yes, they do.

بله، آنها انجام می دهند.

We've got a question here from somebody I haven't seen before.

ما اینجا یک سوال از کسی داریم که قبلا ندیده بودم.

Imtiaz Danish official.

امتیاز دانمارکی مسئول.

Okay.

Please let me know.

باشه.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

What is the schedule of your live streaming?

برنامه پخش زنده شما چگونه است؟

The schedule?

برنامه؟

Well, first of all, the time is always easy to remember

خوب، اول از همه، همیشه به راحتی می توان زمان را به خاطر آورد

because it's always the same time.

زیرا همیشه همان زمان است.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time is all you need to know.

زمان انگلستان تنها چیزی است که باید بدانید.

And at the moment we're doing some extra live streams.

و در حال حاضر ما در حال انجام چند پخش زنده اضافی هستیم.

Normally I'm only with you on Sunday and Wednesday,

معمولاً من فقط یکشنبه و چهارشنبه با شما هستم،

but during December we are doing lots of extra live streams

اما در ماه دسامبر، ما در حال انجام استریم‌های زنده اضافی هستیم،

so you can always find us here.

بنابراین همیشه می‌توانید ما را اینجا پیدا کنید.

If we are doing our live streams, we are always here.

اگر ما پخش زنده خود را انجام می دهیم، همیشه اینجا هستیم.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time so, so you can check the time difference and then you will know when we are on.

به وقت انگلستان، بنابراین می توانید تفاوت ساعت را بررسی کنید و سپس متوجه خواهید شد که چه زمانی در حال حرکت هستیم.

So the next time we are on is Thursday.

بنابراین دفعه بعدی که در آن هستیم پنجشنبه است.

Thursday we are here and then we are taking a break on Friday because we have lots of things to do.

پنج شنبه اینجا هستیم و بعد جمعه استراحت می کنیم چون کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.

I think Friday is going to be a very crazy day.

من فکر می کنم جمعه روز بسیار دیوانه کننده ای خواهد بود.

Then Saturday will be here.

سپس شنبه اینجا خواهد بود.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

Christmas Day and that's the big one.

روز کریسمس و این روز بزرگ است.

We are here on Christmas Day live.

ما در روز کریسمس به صورت زنده اینجا هستیم.

We will show you some of the gifts, all of the beautiful gifts that Mr.

ما تعدادی از هدایا را به شما نشان خواهیم داد، همه هدایای زیبایی که آقای

Steve has bought for me.

استیو برای من خریده است.

It might take a while.

ممکن است کمی طول بکشد.

We might have to do a three hour show just so I can show all of the presents.

شاید مجبور باشیم یک نمایش سه ساعته اجرا کنیم تا بتوانم همه هدایا را نشان دهم.

I haven't started yet.

من هنوز شروع نکردم

Yes, of course we will be on at 2 p.m., but we may still be eating our Christmas meal

بله، مطمئناً ما ساعت 2 بعدازظهر خواهیم بود، اما ممکن است هنوز در حال خوردن غذای کریسمس خود باشیم،

so there is a chance that we might still be chewing our turkey.

بنابراین این احتمال وجود دارد که هنوز هم در حال جویدن بوقلمون خود باشیم.

Yes, because no chicken.

بله، چون مرغ نیست.

I would say that we don't normally manage to get our act together.

من می‌توانم بگویم که ما معمولاً نمی‌توانیم کار خود را جمع کنیم.

Get our act together means that we don't

دست به کار شوید به این معنی است که ما معمولاً نمی‌توانیم

normally get around to doing this,

این کار را انجام دهیم،

having our Christmas meal until usually later than 2 p.m..

غذای کریسمس را معمولاً تا ساعت 2 بعد از ظهر می‌خوریم.

Yes, but we're going to have to make a special effort on Sunday. Mr.

بله، اما باید تلاش ویژه‌ای را در روز یکشنبه انجام دهیم. آقای

Jones Well, I think it's a good incentive.

جونز خب، من فکر می کنم این یک انگیزه خوب است.

It's a good encouragement for us to get up early.

این یک تشویق خوب برای ما است که زود بیدار شویم.

Yes, prepare the meal, have the meal, and then by 2 p.m.

بله، غذا را آماده کنید، غذا را بخورید و سپس تا ساعت 2 بعد از ظهر.

we will be ready on Christmas Day.

ما در روز کریسمس آماده خواهیم بود.

So it will be interesting and we will be quite

بنابراین جالب خواهد بود و ما کاملاً

interested to find out how many people join us on Christmas Day.

علاقه مند خواهیم بود که بدانیم چند نفر در روز کریسمس به ما می پیوندند.

But we will be here.

اما ما اینجا خواهیم بود.

Lots of fun, hopefully, and maybe you can share your gifts as well.

خیلی سرگرم کننده است، امیدوارم، و شاید بتوانید هدایای خود را نیز به اشتراک بگذارید.

Maybe something that you have received on Christmas Day for yourself as well.

شاید چیزی که در روز کریسمس برای خودتان نیز دریافت کرده اید.

And then hopefully, if the weather is okay,

و سپس امیدواریم، اگر هوا خوب باشد،

we will be live in much Wenlock Town Square.

ما در میدان شهر Wenlock بسیار زندگی خواهیم کرد.

But I don't think the weather is going to be good.

اما فکر نمی کنم هوا خوب باشد.

However, we will still be with you from here

با این حال، ما همچنان از اینجا

in the studio on Boxing Day as well.

در استودیو در Boxing Day نیز با شما خواهیم بود.

So there are three days of live

بنابراین، سه روز پخش زنده

streams Saturday, Sunday and Monday next weekend

شنبه، یکشنبه و دوشنبه آخر هفته آینده وجود دارد،

as we celebrate the Christmas season together.

زیرا ما فصل کریسمس را با هم جشن می گیریم.

I may well fall asleep halfway through the live stream

من ممکن است در نیمه راه پخش زنده بخوابم،

because when you've had a great big Christmas dinner, it's true.

زیرا وقتی یک شام بزرگ کریسمس داشته باشید، این درست است.

Maybe we should be sitting down.

شاید باید بشینیم

Maybe we should have a sit down in the living room instead of doing it from here.

شاید بهتر باشد به جای اینکه این کار را از اینجا انجام دهیم، در اتاق نشیمن بنشینیم.

We could we could eat, we could eat our Christmas dinner.

می توانستیم بخوریم، می توانستیم شام کریسمس خود را بخوریم.

We could eat it so we could actually have it live, have the Christmas meal.

می‌توانیم آن را بخوریم تا بتوانیم آن را زنده بخوریم ، غذای کریسمس را بخوریم.

Some people do have Internet channels where they just eat things.

برخی از مردم کانال های اینترنتی دارند که در آن فقط چیزهایی می خورند.

Yes, they may, but we might. We may rather do that.

بله، آنها ممکن است، اما ما ممکن است. ما ترجیح می دهیم این کار را انجام دهیم.

We can do a Christmas mukbang, but we won't really enjoy it.

ما می توانیم موک بانگ کریسمس درست کنیم، اما واقعاً از آن لذت نخواهیم برد.

Lewis has mentioned something interesting here. I'm

لوئیس در اینجا به نکته جالبی اشاره کرده است. من

talking about Florence,

در مورد فلورانس صحبت می کنم،

who I think is visiting

که فکر می کنم در حال بازدید

Lewis's home country of Portugal

از کشور پرتغال لوئیس است

and talking about places to go, not Portugal.

و در مورد مکان هایی که باید برود صحبت می کند، نه پرتغال.

Is it? Portugal? Yes.

آیا این است؟ کشور پرتغال؟ آره.

But Lewis has mentioned Cintra and Cash Cow.

اما لوئیس از Cintra و Cash Cow یاد کرده است.

Cash cow,

گاو نقدی

which is Turkey really, isn't it.

که واقعا ترکیه است، اینطور نیست.

Some turkey?

مقداری بوقلمون؟

Cintra is.

سینترا است.

I don't know.

من نمی دانم.

Well, I don't know where where it looks like this is probably.

خوب، من نمی دانم کجا به نظر می رسد این احتمالا کجاست.

Yes, I think it must be it must be

بله، من فکر می‌کنم باید اینطور باشد که

Lewis must be talking about

لوئیس باید در مورد

his home country rather than Turkey.

کشور خود صحبت کند تا ترکیه.

Okay.

I think so.

باشه.

من هم اینچنین فکر میکنم.

But just keep digging.

اما فقط به حفاری ادامه دهید.

We know we've been to Cintra, haven't we?

ما می دانیم که به سینترا رفته ایم، نه؟

I've been to Cintra. Yes.

من به سینترا رفته ام. آره.

Is that where we went? Where we, Steve.

اونجا رفتیم؟ جایی که ما، استیو.

Well, do you know?

خوب، آیا می دانید؟

Well, can you remember?

خب یادت میاد؟

Well, I know I can't in Cintron Sure we did.

خوب، من می دانم که من نمی توانم در Cintron مطمئناً ما انجام دادیم.

Okay.

باشه.

We stayed in Cintra Lewis but where is Cintra Portugal?

ما در سینترا لوئیس ماندیم اما سینترا پرتغال کجاست؟

Well, there you go.

خوب، شما بروید.

That's it.

خودشه.

That's where we went on that when I on that trip with work. Yes.

زمانی که من در آن سفر با کار به آنجا رفتم، همین جا بود. آره.

That really posh place that we stayed in where that footballer was there wasn't it.

آن مکان واقعاً شیکی که ما در آنجا ماندیم، جایی که آن فوتبالیست آنجا بود، آنجا نبود.

We were close to Rinaldo. Yes.

ما به رینالدو نزدیک بودیم. آره.

Because he was staying in the same hotel.

چون در همان هتل اقامت داشت.

The PENNER Lunga.

PENNER Lunga.

That's right, yes.

درست است، بله.

The penner longer resort.

قلمزن دیگر متوسل می شود.

It was a golf resort and that was Cintra possibly

این یک استراحتگاه گلف بود و

the swankiest, the most exclusive place I've ever stay that.

سینترا احتمالاً شیک ترین و منحصر به فردترین مکانی بود که من تا به حال در آن اقامت داشته ام.

Yes. So maybe you could tell us

آره. بنابراین شاید بتوانید به ما بگویید

whether that PENNER longa resort is in Cintra.

که آیا آن استراحتگاه PENNER longa در Cintra است یا خیر.

I'm sure it was incredible.

مطمئنم باور نکردنی بود

The most amazing place and yes, the the whole Portugal football team were there

شگفت‌انگیزترین مکان و بله ، کل تیم فوتبال پرتغال آنجا بودند و

celebrating one of the team's weddings, one of the team members weddings.

یکی از عروسی‌های تیم را جشن می‌گرفتند، عروسی یکی از اعضای تیم.

He was having his wedding ceremony and also the reception and party.

مراسم عروسی و پذیرایی و مهمانی هم داشت.

But unfortunately they kept us awake because of their loud music.

اما متأسفانه ما را به خاطر موسیقی بلندشان بیدار نگه داشتند.

They did, but we went they had a separate

آنها این کار را کردند، اما ما رفتیم، آنها یک اتاق جداگانه

they were staying in a separate part of the hotel.

داشتند و در یک قسمت جداگانه از هتل اقامت داشتند.

And the next day we went there and there were all these empty champagne bottles lying around everywhere.

و روز بعد ما به آنجا رفتیم و همه این بطری های خالی شامپاین در همه جا وجود داشت.

Yes, we saw it.

بله، ما آن را دیدیم.

We saw some of the plates, some of the glasses. Yeah.

تعدادی از بشقاب ها را دیدیم، برخی از لیوان ها را. آره

So it had been used maybe maybe by Renaldo.

بنابراین شاید رنالدو از آن استفاده کرده بود.

Exactly.

دقیقا.

They hadn't hadn't had time to clear up.

آنها وقت نکرده بودند که پاکسازی کنند.

So, yes, we didn't pay for that.

بنابراین، بله، ما برای آن پولی پرداخت نکردیم.

We're just going to clarify that I won this trip. Yes.

ما فقط می خواهیم روشن کنیم که من برنده این سفر شدم. آره.

From being the top sales person and it was all paid for.

از این که برترین فرد فروش بود و همه آن پول پرداخت شد.

It's the best type of trip, a free one.

این بهترین نوع سفر است، یک سفر رایگان.

It was a very nice, very, very nice hotel.

هتل خیلی خوبی بود، خیلی خیلی خوب.

It was I've got to say, it was it was just the most amazing place.

این بود که باید بگویم، اینجا شگفت انگیزترین مکان بود.

Anyway.

به هر حال.

Won't be doing that anymore because I'm I'm now retired.

دیگر این کار را انجام نخواهم داد زیرا من اکنون بازنشسته شده ام.

Okay.

باشه.

I think we've did enough promotion there for the panel.

من فکر می کنم ما به اندازه کافی برای پانل تبلیغ کرده ایم.

Longer golf results. Yes.

نتایج گلف طولانی تر آره.

So so I'm waiting for the cheque to arrive.

بنابراین من منتظر رسیدن چک هستم.

Very good.

What was that, Steve?

خیلی خوب.

این چی بود استیو؟

I didn't say anything. It in Cannes. I was.

من چیزی نگفتم در کن. من بودم.

I was just fiddling with my pen here and looking at the live chat.

من اینجا فقط با قلمم دست و پنجه نرم می کردم و به چت زنده نگاه می کردم.

Christina went to Portugal years ago.

کریستینا سال ها پیش به پرتغال رفت.

It's a very beautiful country. It is.

این کشور بسیار زیبایی است. این است.

I would very much like to go back.

خیلی دوست دارم برگردم.

That is quite expensive.

که بسیار گران است.

Oh, that the beef was, wasn't it?

اوه، آن گوشت گاو بود، اینطور نیست؟

The way they cooked the beef in Portugal?

طرز پخت گوشت گاو در پرتغال؟

It was gorgeous.

فوق العاده بود

Oh, some of the we had some lovely meals.

اوه، برخی از ما وعده های غذایی دوست داشتنی داشتیم.

I didn't

I don't think anyone did that though.

هر چند فکر نمی کردم کسی این کار را کرده باشد.

No one, no one sprinkled salt

هیچ کس، هیچ کس نمک

onto our meals and the lovely Porto wine.

روی وعده های غذایی ما و شراب دوست داشتنی پورتو نپاشید.

Yeah.

آره

Which was.

که بود.

You can't doesn't taste the same here.

شما نمی توانید طعم یکسانی را در اینجا نداشته باشید.

No, you can buy it here but it doesn't taste as nice as buying it in Portugal.

نه، شما می توانید آن را از اینجا بخرید، اما طعم آن به اندازه خرید آن در پرتغال نیست.

That's just the same as French wine.

این دقیقاً همان شراب فرانسوی است.

Doesn't seem to taste as nice when you buy it in the UK.

وقتی آن را در بریتانیا می خرید، به نظر نمی رسد طعم خوبی داشته باشد.

And if you have it in France,

و اگر آن را در فرانسه دارید،

I'm sure they just send us all the rubbish wine and they keep all the best wine for themselves.

مطمئن هستم که آنها فقط شراب زباله را برای ما ارسال می کنند و بهترین شراب را برای خود نگه می دارند.

Okay.

باشه.

Or maybe, maybe we just never ask for the best wine.

یا شاید، شاید ما هرگز بهترین شراب را نخواهیم.

It is expensive though.

گرچه گران است.

If you do go to a restaurant and even if you have just

اگر به یک رستوران بروید و حتی اگر فقط

a glass of wine, I think it's around about £10.

یک لیوان شراب بخورید، فکر می کنم حدود 10 پوند است.

If you have a very good glass of wine, about £10.

اگر یک لیوان شراب بسیار خوب دارید، حدود 10 پوند.

And if you want the whole bottle, then you are talking about maybe 80,

و اگر کل بطری را می‌خواهید، پس شاید در مورد 80،

90 or even £100 for one bottle of wine in a restaurant.

90 یا حتی 100 پوند برای یک بطری شراب در رستوران صحبت می‌کنید.

Yes. Yes, in a restaurant.

آره. بله، در یک رستوران.

I think the problem is in the UK that when people go to buy wine,

من فکر می‌کنم مشکل در بریتانیا است که وقتی مردم برای خرید شراب می‌روند،

most people go for the cheapest wine that they can find.

بیشتر مردم به سراغ ارزان‌ترین شرابی می‌روند که می‌توانند پیدا کنند.

Yes. Well, five, £6 a bottle. Yes.

آره. خوب، هر بطری پنج، 6 پوند. آره.

Because they don't want to pay a lot for it.

چون نمی خواهند برای آن هزینه زیادی بپردازند.

And they think that why would I pay £12 for a bottle of wine when I can only pay six?

و آنها فکر می کنند که چرا من باید 12 پوند برای یک بطری شراب بپردازم در حالی که فقط می توانم شش بپردازم؟

But of course it's the same as anything in life.

اما مسلماً مانند هر چیزی در زندگی است.

You get what you pay for.

شما چیزی رو گرفتید که قیمت ش رو پرداخت کردید.

When you're paying £6 for a bottle of wine,

وقتی 6 پوند برای یک بطری شراب می پردازید

you are probably getting wine, which is,

، احتمالاً شراب دریافت می کنید، که

you know, probably only 50% wine and 50% something else.

می دانید، احتمالاً فقط 50٪ شراب و 50٪ چیز دیگری است.

It's not proper wine.

شراب مناسبی نیست

You've got to pay 12 £15 in the UK

to get a very good bottle, a decent bottle of wine.

برای بدست آوردن یک بطری بسیار خوب، یک بطری شراب مناسب، باید 12 پوند 15 پوند در بریتانیا بپردازید.

And that's probably if you're in France it would only cost you £5.

و این احتمالاً اگر در فرانسه باشید فقط 5 پوند برای شما هزینه خواهد داشت.

Well in my view.

خوب از نظر من

Well it's still expensive even in France.

خوب حتی در فرانسه هنوز هم گران است.

It just depends on the vintage and that's what it all comes down to a good

این فقط به محصول قدیمی بستگی دارد و این چیزی است که همه چیز به این ختم

you can get a very good wine quite cheaply in France, but you can't hear you.

می شود که شما می توانید یک شراب بسیار خوب و کاملاً ارزان در فرانسه تهیه کنید، اما نمی توانید صدای شما را بشنوید.

Okay.

باشه.

There we go.

ما میرویم آنجا.

I was going to mention.

قرار بود ذکر کنم

Yes, Florence says that, of course, Switzerland

بله فلورانس می گوید که البته

is a lot more expensive than Portugal.

سوئیس بسیار گرانتر از پرتغال است.

Yes. I don't think there are many places that are more expensive, certainly in Europe than Switzerland.

آره. من فکر نمی کنم مکان های زیادی وجود داشته باشد که گران تر از سوئیس باشد، قطعا در اروپا.

It's very expensive, isn't it?

خیلی گرونه، نه؟

But I'd love to go. Always wanted to go to Switzerland.

اما من دوست دارم بروم. همیشه می خواستم به سوئیس بروم.

We could go skiing, Mr. Duncan.

ما می توانیم اسکی برویم، آقای دانکن.

We could do a live stream as we ski down the slopes.

می‌توانیم در حین اسکی کردن از دامنه‌ها، یک پخش زنده پخش کنیم.

There is no way I'm ever going to ski anywhere.

هیچ راهی وجود ندارد که من هرگز جایی برای اسکی بروم.

I do not want to.

You wouldn't need skis.

من نمی خواهم.

شما نیازی به اسکی ندارید

You've got such big feet. You just.

تو پاهای خیلی بزرگی داری تو فقط

You could just stand on the slopes and slide down.

شما فقط می توانید روی شیب ها بایستید و به پایین سر بخورید.

It's one of those live streams. Is it?

این یکی از آن پخش زنده است. آیا این است؟

Okay, I'm joking.

باشه شوخی میکنم

So I hope you will have a nice Christmas.

پس امیدوارم کریسمس خوبی داشته باشید.

I hope you will join us over the weekend because we will be having a little bit of fun

امیدوارم در آخر هفته به ما بپیوندید زیرا با

talking of Christmas.

صحبت درباره کریسمس کمی سرگرم خواهیم شد.

Of course, it is a magical time of year.

البته، این یک زمان جادویی از سال است.

And yes, the lights are up.

و بله، چراغ ها روشن است.

They are up.

آنها بالا هستند.

Look at that at the front of the house.

جلوی خانه را نگاه کنید.

Christmas is definitely coming.

کریسمس قطعا در راه است.

We know that now because we have the lights up outside the house

ما می دانیم که اکنون چون چراغ های بیرون از خانه را روشن کرده ایم

and of course, we have the Christmas tree.

و البته درخت کریسمس را داریم.

The Christmas tree is now officially up.

درخت کریسمس اکنون به طور رسمی برپا شده است.

I met somebody from the Ukraine this morning, Mr.

امروز صبح با فردی از اوکراین ملاقات کردم، آقای

Jenkins.

جنکینز.

From the Ukraine or Ukraine.

از اوکراین یا اوکراین.

We don't say the Ukraine from Ukraine.

ما نمی گوییم اوکراین از اوکراین.

Oh, okay. Yes, I was in much Wenlock.

اوه، باشه بله، من در ونلاک زیاد بودم.

I went to buy because I was going to see this friend of my mother's.

رفتم خریدم چون قرار بود این دوست مامانم رو ببینم.

I thought, I can't go to her house without taking as a present a Christmas present.

فکر کردم، نمی توانم به خانه او بروم بدون اینکه یک هدیه کریسمس به عنوان هدیه بگیرم.

So I thought, you know, chocolates, let's try chocolate.

بنابراین فکر کردم، می دانید، شکلات، بیایید شکلات را امتحان کنیم.

So I went into this shop that sells chocolates

بنابراین من به این مغازه که در ونلاک شکلات می‌فروشد، رفتم

in much Wenlock, and there was a lady there

، و خانمی در آنجا

serving, and I could tell instantly she wasn't from the UK.

خدمت می‌کرد، و می‌توانستم فوراً بفهمم که او اهل بریتانیا نیست.

So did you ask did you ask her where she was from?

پس پرسیدی از او پرسیدی اهل کجاست؟

No, I was she told me.

نه، من به من گفته بود.

Oh, she said that she came to the Ukraine six months ago on one of these family

اوه، او گفت که شش ماه پیش در یکی از این خانواده‌ها

supports a Ukraine incentive that we have in the UK.

به اوکراین آمد و انگیزه‌ای که ما در بریتانیا داریم برای اوکراین است.

You can British people can pay

شما می‌توانید بریتانیایی‌ها می‌توانند

for to have somebody to come from the Ukraine to stay with them in their house.

برای داشتن کسی که از اوکراین بیاید و با آنها در خانه‌شان بماند، هزینه بپردازند.

Ukraine from Ukraine. Yeah. To save them in their house.

اوکراین از اوکراین آره تا آنها را در خانه خود نجات دهند.

That's like an incentive that is going on in the UK.

این مانند انگیزه ای است که در بریتانیا در جریان است.

And so they came from Ukraine

و بنابراین آنها از

over to the UK, stayed with this family in.

اوکراین به بریتانیا آمدند و با این خانواده در آنجا ماندند.

Why did she say it was now I think it was Birmingham

چرا او گفت که اکنون بیرمنگام است

or someone I know Broseley, which is a town near to us and now she's got a job

یا کسی که بروسلی را می شناسم، که شهری در نزدیکی ما است و اکنون او

three days working in this chocolate shop in much Wenlock.

سه روز کار پیدا کرده است. کار در این مغازه شکلات فروشی در شهر Wenlock.

So how about that? Mr.

پس چطور؟ آقای

Duncan It's amazing.

دانکن شگفت انگیز است.

I know, I know. She was so happy. So.

میدونم میدونم. او خیلی خوشحال بود. بنابراین.

So did she literally say hello?

پس آیا او به معنای واقعی کلمه سلام کرد؟

Would you like some chocolate? I'm from Ukraine.

آیا کمی شکلات می خواهید؟ من اهل اوکراین هستم.

No, I it sort of.

نه، من اینطوری هستم

I was going she sort of we started talking and she couldn't understand what I was saying.

داشتم میرفتم یه جورایی شروع کردیم به حرف زدن و نمیتونست بفهمه چی میگم.

And then she said, well, my English, I've only just been learning English for six months,

و بعد گفت، خوب، انگلیسی من، من فقط شش ماه است که انگلیسی یاد می‌گیرم،

but she was very good.

اما او خیلی خوب بود.

Oh, well, maybe you should.

اوه، خوب، شاید شما باید.

I hope you gave her a website.

امیدوارم یه سایت بهش داده باشید

Did you say, Look, I teach English, I help Mr.

گفتی ببین من انگلیسی تدریس می کنم به آقای دانکن کمک می کنم

Duncan. Have you heard of Mr.

. آیا نام آقای

Jones? Well, I thought we'll next time we're going, you're going to get.

جونز را شنیده اید؟ خوب، فکر کردم دفعه بعد که می رویم، شما می گیرید.

You didn't go in. I didn't have time.

تو نرفتی من وقت نداشتم

I was in a hell of a rush.

من در عجله جهنمی بودم.

But you had a whole conversation about her life. Yes.

اما شما یک گفتگوی کامل در مورد زندگی او داشتید. آره.

You know, I was running out of time because I had to go and visit.

میدونی وقتم تموم شده بود چون باید برم سر بزنم.

My mum's friend is 11. That's the thing.

دوست مامانم 11 سالشه. موضوع همینه.

You've got to say hello.

باید سلام کنی

Yes, here's the.

بله، اینجاست.

Here's Mr. Duncan's YouTube channel.

در اینجا کانال یوتیوب آقای دانکن است.

And there you go.

و شما بروید.

Watch that.

آن را تماشا کن

You will be you will be so amazing at English.

شما خواهید بود که در زبان انگلیسی بسیار شگفت انگیز خواهید بود.

Well, this is it, Mr. Duncan.

خب، همین است، آقای دانکن.

We can go in there and promote your channel. Yes.

ما می توانیم به آنجا برویم و کانال شما را تبلیغ کنیم. آره.

And then maybe she has other Ukrainian friends and can promote your channel.

و سپس شاید او دوستان اوکراینی دیگری داشته باشد و بتواند کانال شما را تبلیغ کند.

You know, we can get lots of new viewers.

می دانید، ما می توانیم تعداد زیادی بیننده جدید داشته باشیم.

This isn't going well from my point of view.

این از دیدگاه من خوب پیش نمی رود.

I think if we can help someone with their English and they only live locally,

فکر می‌کنم اگر بتوانیم به کسی در مورد انگلیسی‌اش کمک کنیم و او فقط در محلی زندگی کند،

I think that's a great idea.

فکر می‌کنم ایده خوبی است.

So yes. Yes, we will do that. Don't worry.

درنتیجه بله. بله، ما این کار را انجام خواهیم داد. نگران نباشید.

I will go in there maybe on Sunday

شاید یکشنبه

or Monday, next Monday, perhaps if they're open.

یا دوشنبه، دوشنبه آینده، شاید اگر باز باشند، به آنجا خواهم رفت.

The only problem is on Monday.

تنها مشکل روز دوشنبه است.

Next Monday, most of the shops will be closed.

دوشنبه آینده اکثر مغازه ها تعطیل خواهند بود.

So we won't be able to do it.

بنابراین ما قادر به انجام آن نخواهیم بود.

Unfortunately, we will be walking in though, because we need to get the vegetables for the Christmas dinner.

متأسفانه، ما وارد می شویم، زیرا باید سبزیجات را برای شام کریسمس تهیه کنیم.

Mr. Duncan Yeah, So we need to build Boxing Day.

آقای دانکن بله، پس ما باید Boxing Day را بسازیم.

No, not on Boxing Day, but I mean, we can maybe go in.

نه، نه در باکسینگ دی، اما منظورم این است که شاید بتوانیم وارد شویم.

We can't go in tomorrow, Thursday.

فردا، پنجشنبه نمی توانیم وارد شویم.

We're going to have to go in on Thursday.

پنج شنبه باید بریم داخل

The only opportunity we're going to have but we are doing this on Thursday.

تنها فرصتی که می‌خواهیم داشته باشیم، اما پنج‌شنبه این کار را انجام می‌دهیم.

Well, so I'm going to have to get into my own and get the vegetables.

خب، پس من باید خودم را وارد کنم و سبزیجات را تهیه کنم.

I can see that now. I see.

اکنون می توانم آن را ببینم. می بینم.

So you can see how chaotic things are.

بنابراین می توانید ببینید که اوضاع چقدر آشفته است.

It's always the same, I think.

فکر می کنم همیشه همینطور است.

I think a lot of people do this, though.

من فکر می کنم بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند.

They always leave everything to the last minute.

همیشه همه چیز را به لحظه آخر می سپارند.

And this year we're not having turkey, we're having chicken.

و امسال ما بوقلمون نمی خوریم، ما مرغ می خوریم.

Although we were out last night, we did have this idea about going somewhere,

اگرچه دیشب بیرون بودیم، اما این ایده را داشتیم که

maybe a restaurant to eat on Christmas Day. But

در روز کریسمس به جایی برویم، شاید یک رستوران برای خوردن غذا. اما

we went somewhere last

ما

night with one of our lovely friends, Marty,

دیشب با یکی از دوستان دوست داشتنی مان، مارتی، جایی

and we had a Christmas meal last night with Turkey.

رفتیم و دیشب با ترکیه یک غذای کریسمس خوردیم.

But we asked the guy, the manager at the place

اما از مرد، مدیر مکانی

we were at last night, did you have any spaces available on Christmas Day?

که دیشب بودیم، پرسیدیم، آیا در روز کریسمس فضایی در دسترس داشتی؟

And he said, No.

و او گفت، نه.

But he said, We might put you on the reserved list.

اما او گفت، ممکن است شما را در لیست رزرو شده قرار دهیم.

Then Steve asks a very good question.

سپس استیو یک سوال بسیار خوب می پرسد.

I think the best question of all,

من فکر می کنم بهترین سوال از همه

how much is the Christmas Day meal?

این است که وعده غذایی روز کریسمس چقدر است؟

He replied with

او با

£85 and I said, H.

85 پوند پاسخ داد و من گفتم، H.

And at that moment we all knew that

و در آن لحظه همه ما می‌دانستیم که در آن مکان خاص،

there was going to be no Christmas Day meal at that particular place because it's too expensive.

وعده غذایی روز کریسمس وجود نخواهد داشت، زیرا بسیار گران است.

£85, £85 each.

85 پوند، هر عدد 85 پوند.

And then you would have had to pay for drinks on top of that.

و پس از آن باید علاوه بر آن برای نوشیدنی‌ها نیز هزینه می‌کردید.

So you would have ended up spending probably at least £200.

بنابراین احتمالاً حداقل 200 پوند خرج می کردید.

So and they they were fully booked.

بنابراین و آنها به طور کامل رزرو شدند.

I mean, they've got tables that can hold ten, 20 people there.

منظورم این است که آنها میزهایی دارند که می توانند ده، 20 نفر را در آنجا قرار دهند.

Yeah.

So you imagine imagine this, a family of ten

آره

بنابراین تصور کنید که یک خانواده ده نفره

going out for a Christmas meal

که برای یک وعده غذایی کریسمس

is probably going to spend £1,000 in that.

بیرون می روند احتمالاً 1000 پوند برای آن خرج می کنند.

But I mean, it wasn't, you know, a particularly posh restaurant with a nice restaurant.

اما منظورم این است که، می دانید، این یک رستوران خاص شیک با یک رستوران خوب نبود.

Nice, very nice.

خوب، خیلی خوب.

But you see I would have paid maybe 40. Mm.

اما می بینید که من شاید 40 پرداخت می کردم.

I would have thought well yes.

خوب فکر می کردم بله.

Okay, maybe £40 but I'm not spending 85.

خوب، شاید 40 پوند اما من 85 خرج نمی کنم

Yes. That's just obscene.

. بله. این فقط زشت است.

I think £85 is just too much for me for a meal.

فکر می کنم 85 پوند برای یک وعده غذایی برای من خیلی زیاد است.

But of course they have to pay the staff.

اما مسلماً باید به پرسنل حقوق بدهند.

And on Christmas Day, if you work on Christmas Day,

و در روز کریسمس، اگر در روز کریسمس کار کنید،

you actually get double pay.

در واقع دو برابر حقوق دریافت می کنید.

So that's one of the reasons why normally if you go to a cafe or a restaurant

بنابراین این یکی از دلایلی است که معمولاً اگر در تعطیلات رسمی به یک کافه یا رستوران

or anywhere that is open on a public holiday, you might find that you have to pay more

یا هر جایی که باز است بروید ، ممکن است متوجه شوید که باید بیشتر بپردازید

because they have to pay the staff more as well.

زیرا آنها باید حقوق بیشتری را به کارکنان بپردازند.

They have to pay double time on Christmas Day.

آنها باید دو برابر در روز کریسمس پرداخت کنند.

And at least I remember years ago when I used to work in retail

و حداقل سال‌ها پیش را به یاد می‌آورم که در خرده‌فروشی کار می‌کردم

and quite often if I had to work on a public holiday, I would get more pay.

و اغلب اگر مجبور بودم در تعطیلات رسمی کار کنم، حقوق بیشتری دریافت می‌کردم.

So I think it's it's fair, but I don't think

بنابراین فکر می‌کنم این عادلانه است، اما

we will be spending no £85.

فکر نمی‌کنم 85 پوند خرج کنیم.

E So I will get the christina as asked this question.

E بنابراین من کریستینا را همانطور که این سوال پرسیده شد دریافت خواهم کرد.

We're having chicken.

ما مرغ میخوریم

Yes, I'm Christmas Day, which is in the freezer because I bought it several weeks ago.

بله، من روز کریسمس هستم، که در فریزر است، زیرا آن را چندین هفته پیش خریدم.

So we don't have to rush to the supermarkets to get a turkey.

بنابراین لازم نیست برای تهیه بوقلمون به سوپرمارکت ها عجله کنیم .

You can't get a turkey for two people anyway.

به هر حال نمی توانید برای دو نفر یک بوقلمون تهیه کنید.

They're all gigantic things.

همه آنها چیزهای غول پیکری هستند.

So yes, it's turkey with all the trimmings, as they say,

بنابراین بله، این بوقلمون است با تمام تزئینات، همانطور که می گویند،

stuffing potatoes, stuffing, stuffing whites or I love stuffing

پر کردن سیب زمینی، قیمه، پر کردن سفیده یا من عاشق پر

some sausages.

کردن سوسیس و کالباس هستم.

Cheaper lighter sausages.

سوسیس های سبک تر ارزان تر.

We'll be having

ما

roast potatoes.

سیب زمینی کبابی خواهیم داشت.

Yes, both potatoes.

بله، هر دو سیب زمینی.

Um, onion gravy,

اوم، سس پیاز،

brussels sprouts, carrots

کلم بروکسل، هویج

and red, not red.

و قرمز، نه قرمز.

Current cranberry jelly.

ژله کرن بری فعلی.

Cranberry sauce, which goes with it goes with any white meat.

سس کرن بری که همراه آن است با هر گوشت سفیدی می آید.

And of course, the most important part

و البته، مهم ترین

of the Christmas meal is the parsnips.

قسمت غذای کریسمس، ازگیل است.

Parsnips.

زردک.

You have to have parsnips and sprouts.

شما باید ازگیل و جوانه داشته باشید.

And a lot of people don't like parsnips.

و بسیاری از مردم ازگیل را دوست ندارند.

Your sister doesn't know and.

خواهرت نمیدونه و.

A lot of people don't like brussel sprouts.

بسیاری از مردم کلم بروکسل را دوست ندارند.

So but I love them.

بنابراین، اما من آنها را دوست دارم.

I think they're the most amazing thing and I love them.

من فکر می کنم آنها شگفت انگیزترین چیز هستند و من آنها را دوست دارم.

So I suppose some people would substitute, they would change one thing for another.

بنابراین من فکر می کنم برخی افراد جایگزین می کنند، آنها یک چیز را با چیز دیگری تغییر می دهند.

So maybe instead of sprouts they might have cabbage or something like that.

بنابراین شاید به جای جوانه ها ممکن است کلم یا چیزی شبیه به آن داشته باشند.

Something else, It's green.

یه چیز دیگه، سبزه

I had red cabbage with me at last night,

من دیشب کلم قرمز با خودم داشتم

which was you like red cabbage, don't you, Mr. Duncan.

که تو مثل کلم قرمز بودی، نکنه آقای دانکن.

Well they, they cook it in a certain way.

خوب آنها آن را به روش خاصی می پزند.

They caramelise the red cabbage, so it has a slight sweet

آنها کلم قرمز را کاراملی می کنند، بنابراین طعم کمی شیرین دارد

flavour and it's absolutely gorgeous.

و کاملاً عالی است.

So we won't name the place because they might have lots of phone calls

بنابراین ما مکان را نام نمی‌بریم زیرا ممکن است تماس‌های تلفنی زیادی

from people asking, Did you have two people in your restaurant last night?

از مردم داشته باشند که بپرسند، آیا دیشب دو نفر در رستوران خود داشتید؟

I'm going to give it a five star review on TripAdvisor.

من قصد دارم آن را یک بررسی پنج ستاره در تریپ ادوایزر ارائه کنم.

Yes, because I think they've we've been there twice.

بله، چون فکر می کنم آنها دو بار آنجا بوده ایم.

We took my sister there and they're very good.

ما خواهرم را بردیم آنجا و آنها خیلی خوب هستند.

Well, Mr. Duncan, I think I should.

خب، آقای دانکن، فکر می کنم باید.

I've only got 35 minutes left.

فقط 35 دقیقه فرصت دارم

Well, I can always run over slightly.

خوب، من همیشه می توانم کمی از آن فرار کنم.

We have some questions.

چند سوال داریم

Hey, by the way, semi, semi.

هی، اتفاقا، نیمه، نیمه.

Bozkurt asks Mr.

بوزکورت از آقای استیو می پرسد

Steve.

.

Well, I think Mr.

خوب، من فکر می کنم آقای

Steve will make Christmas meal and I think Mr.

استیو غذای کریسمس درست می کند و فکر می کنم آقای

Duncan will wash the dishes.

دانکن ظرف ها را خواهد شست.

It is true.

درست است.

You are you are actually quite correct that you're actually wrong,

شما در واقع کاملاً درست می گویید که در واقع اشتباه می کنید،

because I will be cooking the meal and washing the dishes.

زیرا من غذا را می پزم و ظرف ها را می شوم.

That's not true.

این درست نیست.

In fact, neither of us

در واقع، وقتی ماشین ظرفشویی داریم، هیچ کدام از ما

will be washing the dishes when we have a dishwasher.

ظرف ها را نمی شوییم.

The machine will wash the dishes.

دستگاه ظروف را خواهد شست.

Fortunately.

خوشبختانه

Yes. So yeah, neither of us will have to do that.

آره. بنابراین بله، هیچ یک از ما مجبور به انجام این کار نیستیم.

Although, Mr.

Duncan, you know what we normally do is

اگرچه، آقای

دانکن، می دانید کاری که ما معمولا انجام می دهیم این است که

Mr. Duncan does the vegetables.

آقای دانکن سبزیجات را انجام می دهد.

Mr. Duncan will prepare the vegetables

آقای دانکن سبزیجات را آماده می کند

and I will do the stuffing.

و من قیمه را انجام می دهم.

The white sauce, the meat.

سس سفید، گوشت.

I will prepare the the the the chicken

من مرغ

and the gravy and all that sort of thing. Mr.

و سس و همه چیز را آماده خواهم کرد. آقای

Duncan will chop up the vegetables and put them in the saucepans.

دانکن سبزیجات را خرد کرده و در قابلمه ها می گذارد.

And then that's what we normally do. Yes.

و سپس این همان کاری است که ما معمولا انجام می دهیم. آره.

And you will normally lay the table.

و شما معمولاً میز را می چینید.

So I help with the preparation. Yes.

بنابراین من در آماده سازی کمک می کنم. آره.

Especially the vegetables. We like to do them properly.

مخصوصا سبزیجات ما دوست داریم آنها را به درستی انجام دهیم.

But of course,

if you're preparing for this live stream on Sunday, I can see that I'm going to have to do everything.

اما البته،

اگر برای این پخش زنده در یکشنبه آماده می شوید، می بینم که باید همه کارها را انجام دهم.

No, I can I can do it as well.

نه، من هم می توانم این کار را انجام دهم.

I can do it. It's not a problem.

من می توانم آن را انجام دهم. مشکلی نیست.

It's not a problem.

مشکلی نیست.

I am a a man who can do more than one thing at the same time

من مردی هستم که می توانم بیش از یک کار را همزمان

as it were.

انجام دهم.

Magda Magdalena says the Germans make red

ماگدا ماگدالنا می گوید آلمانی ها

cabbage with that sweet with spices.

با آن شیرینی با ادویه کلم قرمز درست می کنند.

Oh, yeah, it's red.

اوه، آره، قرمز است.

Cabbage is amazing.

کلم شگفت انگیز است.

I don't know how they prepare it.

نمی دانم چطور تهیه می کنند.

Is they prepared? Is it caramelised or something?

آیا آنها آماده شده اند؟ کاراملی شده یا همچین چیزی؟

Yes, they.

بله، آنها.

They put a little bit of sugar.

کمی شکر گذاشتند.

Sometimes they might flavour it with a little bit of onion or with spices.

گاهی ممکن است آن را با کمی پیاز یا با ادویه مزه دار کنند.

And you're right. Yes.

و حق با شماست. آره.

So it's one of those types of vegetable that you can do a lot with.

بنابراین یکی از انواع سبزیجاتی است که می توانید کارهای زیادی با آن انجام دهید.

Very nice as well.

خیلی هم قشنگه

I'm hungry.

من گرسنه ام

Well, Mr.

خب، آقای

Duncan, I think I should leave you now. Okay.

دانکن، فکر می کنم الان باید شما را ترک کنم. باشه.

That you carry on with the rest of your lesson. That's it.

که شما به بقیه درس خود ادامه دهید. خودشه.

I have lots of things to do.

من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم.

I'm going to talk about words and phrases.

من قصد دارم در مورد کلمات و عبارات صحبت کنم.

Mainly phrases connected to colours.

عبارات عمدتاً مرتبط با رنگ ها.

So we will go through those quite quickly.

بنابراین ما به سرعت از طریق آنها عبور خواهیم کرد.

And I shall toddle off, as they say, turn a few turtle off.

و همانطور که می گویند چند لاک پشت را کنار می گذارم.

It means you just sort of go off in a fairly friendly rain.

این بدان معنی است که شما فقط در یک باران نسبتاً دوستانه می روید.

Turtle, turtle. You just sort of go off in a sort of

لاک پشت، لاک پشت. شما فقط به نوعی

friendly, humorous sort of way.

دوستانه و طنزآمیز حرکت می کنید.

That's a good word. Yes.

این کلمه خوبی است. آره.

And I'll see you all on Thursday.

و من همه شما را پنجشنبه می بینم.

Yes, Thursday. We will be here on Thursday.

بله، پنجشنبه پنجشنبه اینجا خواهیم بود.

I'm going to be with you for another 20 minutes and then I will go

قراره 20 دقیقه دیگه باهات باشم و بعد برم

and then we will be back together once more on Thursday.

و بعد پنجشنبه یه بار دیگه با هم باشیم.

And don't forget, Saturday and Sunday,

و فراموش نکنید، شنبه و یکشنبه،

that is, of course, Christmas Eve, Christmas Day.

که البته، شب کریسمس، روز کریسمس است.

We will be here live.

ما به صورت زنده اینجا خواهیم بود.

Semi.

نیمه.

A buzzard wants us to record ourselves while we're doing the meal.

یک وزوز از ما می‌خواهد که در حین خوردن غذا، خودمان را ضبط کنیم.

The only problem is would you have time to edit it?

تنها مشکل این است که آیا وقت دارید آن را ویرایش کنید؟

It's very hard doing it the easiest.

انجام آن به آسان ترین روش بسیار سخت است.

This might sound strange, Steve, but the easiest way to do that is to do it live.

این ممکن است عجیب به نظر برسد، استیو، اما ساده ترین راه برای انجام آن، انجام آن به صورت زنده است.

But we can't really do it live because then we have to prepare

اما ما واقعاً نمی‌توانیم آن را به صورت زنده انجام دهیم، زیرا پس از آن باید

the live stream even more to do that because though

پخش زنده را حتی بیشتر برای این کار آماده کنیم، زیرا اگرچه

it's mainly all of technical things, to be honest, it does become quite a big job when you do that.

این عمدتاً همه چیزهای فنی است، صادقانه بگویم، وقتی این کار را انجام می‌دهید، کار بسیار بزرگی می‌شود.

What do you do? You just had a camera in the kitchen.

چه کار میکنی؟ شما فقط یک دوربین در آشپزخانه داشتید.

You went live, say, 9:00 in the morning and just stayed live all day.

مثلاً ساعت 9 صبح به صورت زنده رفتید و تمام روز را زنده ماندید.

Well, boring for people.

خوب، برای مردم خسته کننده است.

I think it would be a bit boring.

فکر می کنم کمی خسته کننده باشد.

I don't think anyone would watch that.

من فکر نمی کنم کسی آن را تماشا کند.

Right.

Well, anyway, I shall enjoy the rest of Mr.

درست.

خب، به هر حال، من امروز از بقیه درس آقای دانکن لذت خواهم برد

Duncan's lesson today, and I shall look forward to seeing you on Thursday.

و مشتاقانه منتظر دیدار شما در روز پنجشنبه هستم.

Thank you, Mr. Steve. It's very nice to see Mr.

ممنون آقای استیو. خیلی خوب است که

Steve here again.

دوباره آقای استیو را اینجا می بینم.

And yes, of course, Steve will be with us on Thursday.

و بله، البته، استیو پنجشنبه با ما خواهد بود.

Don't forget. Thank you, Steve. Bye!

فراموش نکنید. متشکرم، استیو. خدا حافظ!

Mr. Steve has left the room.

آقای استیو اتاق را ترک کرده است.

Don't worry.

If you are Mr.

نگران نباشید.

اگر شما آقای

Steve Fan, he will be back with us on Thursday.

استیو فن هستید، او پنجشنبه با ما بازخواهد گشت.

I am in the room and

من در اتاق هستم و

not again.

دیگر نه.

Surely not.

مطمئنا نه.

I don't know what happened then.

من نمی دانم آن موقع چه اتفاقی افتاد.

It was Mr. Steve. You see, he doesn't want to go away.

آقای استیو بود. می بینید، او نمی خواهد برود.

You can catch us again on Thursday from 2 p.m.

پنجشنبه از ساعت 14 می توانید دوباره ما را بگیرید.

UK time.

به وقت انگلستان

That is the only thing you need to remember.

این تنها چیزی است که باید به خاطر بسپارید.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time is when I'm here with you, Coretta says.

کورتا می‌گوید زمان بریتانیا زمانی است که من اینجا با شما هستم.

Good Good. Hello, Mr. Duncan.

خوب خوب. سلام آقای دانکن

A very good night to you.

شب بسیار خوبی برای شما

I am here from Indonesia.

من از اندونزی اینجا هستم.

Thanks for teaching, Carita.

با تشکر از آموزش، کاریتا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We are looking at words and phrases connected to colours,

ما به کلمات و عبارات مرتبط با رنگ ها،

lots of idioms and I will go through some of them

اصطلاحات بسیاری نگاه می کنیم و برخی از آنها را مرور می کنم

and then I will end today's live stream.

و سپس به پخش زنده امروز پایان می دهم.

But I will be back with you on Thursday.

اما من پنجشنبه پیش شما خواهم بود.

Don't forget, make it a date.

فراموش نکنید، آن را یک قرار قرار دهید.

I just noticed a very strange photograph of Mr. Steve.

من تازه متوجه یک عکس بسیار عجیب از آقای استیو شدم.

I don't know if anyone saw this.

نمیدونم کسی اینو دیده یا نه

Did anyone see this on Sunday?

آیا کسی این را یکشنبه دیده است؟

Mr. Steve was looking very strange.

آقای استیو خیلی عجیب به نظر می رسید.

Did you see this on Sunday?

اینو یکشنبه دیدی؟

There he is.

او آنجاست.

I'm not sure what Mr.

من مطمئن نیستم که آقای

Steve is doing there, but I think he was talking about

استیو آنجا چه می‌کند، اما فکر می‌کنم او در مورد

keeping an eye on something.

مراقبت از چیزی صحبت می‌کرد.

So I think that's what Steve is doing actually there on that picture.

بنابراین من فکر می کنم این همان کاری است که استیو در آن عکس انجام می دهد.

He's actually keeping his eye on something,

او در واقع حواسش به چیزی است،

at least I think that's what he's doing.

حداقل من فکر می کنم این کاری است که او انجام می دهد.

Anyway.

به هر حال.

So here we go.

Words and phrases, mainly phrases, and there are quite

پس بزن که بریم.

کلمات و عبارات، عمدتاً عبارات، و

a few of them connected to colour.

تعداد کمی از آنها به رنگ مرتبط هستند.

I'm sure you can have some of your own as well the first one

من مطمئن هستم که می توانید از خودتان و همچنین اولین

whitewash to whitewash something.

سفید کاری برای سفید کردن چیزی داشته باشید.

If you whitewash, it means you cover something up.

اگر سفید کنید یعنی چیزی را می پوشانید.

You are trying to cover a situation or a problem.

شما در حال تلاش برای پوشش یک موقعیت یا مشکل هستید.

You are trying to make it go away by talking about something else.

شما سعی می کنید با صحبت در مورد چیز دیگری آن را از بین ببرید.

You are trying to cover the problem.

شما سعی می کنید مشکل را پوشش دهید.

You are trying to cover the situation.

شما سعی می کنید شرایط را پوشش دهید.

Quite often, if something happens that is controversial and makes many people angry,

اغلب، اگر اتفاقی می افتد که بحث برانگیز است و بسیاری از مردم را عصبانی می کند

you might try to cover that thing up

، ممکن است سعی کنید آن موضوع را

with another subject or another thing.

با موضوع دیگری یا چیز دیگری بپوشانید.

Whitewash.

سفید کردن.

To hide something away may be a controversial thing.

پنهان کردن چیزی ممکن است بحث برانگیز باشد.

Quite often we will accuse someone of whitewashing.

اغلب ما کسی را به سفید کردن متهم می کنیم.

They are trying to cover something up.

آنها سعی می کنند چیزی را پنهان کنند.

We can also say a grey area.

همچنین می توان گفت یک منطقه خاکستری.

If something is a grey area, it means it

اگر چیزی یک منطقه خاکستری است، به این معنی

is something that is unsure or not certain.

است که آن چیزی است که مطمئن نیست یا مطمئن نیست.

A thing that is in a grey area

چیزی که در ناحیه خاکستری قرار

is a thing that is not certain.

دارد چیزی است که قطعی نیست.

So maybe there is a certain type of subject, or maybe an opinion

بنابراین شاید نوع خاصی از موضوع وجود داشته باشد، یا شاید یک نظر

or maybe a decision that has to be made.

یا شاید تصمیمی که باید گرفته شود.

But the decision is not easy to make.

اما تصمیم گیری آسان نیست.

You might say if you are unsure about something

ممکن است بگویید اگر در مورد چیزی مطمئن

or not certain, you can say that that particular thing

نیستید یا مطمئن نیستید، می توانید بگویید که آن چیز

is a grey area and of course the colour grey

خاص یک ناحیه خاکستری است و البته رنگ

is in between the shade of white and black.

خاکستری بین سایه سفید و سیاه قرار دارد.

So that is why we say

بنابراین به همین دلیل است که می گوییم

a grey area

یک منطقه خاکستری

here is a nice one.

در اینجا یک منطقه خوب است.

We have to have something positive today as we Christmas

امروز باید چیز مثبتی داشته باشیم زیرا در کریسمس

we can be in the pink.

می توانیم صورتی باشیم.

It is possible to be in the pink.

ممکن است در صورتی باشد.

It means you feel well.

یعنی احساس خوبی داری

A person who feels well, healthy, happy,

فردی که احساس خوبی دارد، سالم، شاد

a person who has a very positive spirit.

، فردی که روحیه بسیار مثبتی دارد.

They are always up.

آنها همیشه بالا هستند.

They feel healthy.

آنها احساس سلامتی می کنند.

Fit is in the pink, A person is in the pink.

تناسب در صورتی است، یک شخص در صورتی است.

I have to say I feel in the pink today

باید بگویم که امروز در صورتی

I feel quite well.

احساس خوبی دارم.

If one is seeing red, If a person is seeing red, it means they are angry.

اگر کسی قرمز می بیند، اگر شخصی قرمز می بیند، به این معنی است که عصبانی است.

You are seeing red, you are feeling angry about something.

شما قرمز می بینید، در مورد چیزی احساس عصبانیت می کنید.

A person who is angry, upset,

فردی که عصبانی، ناراحت است

or maybe they will suddenly feel

یا ممکن است ناگهان احساس

angry.

عصبانیت کند.

We can say that that person is seeing red

می توانیم بگوییم که آن شخص قرمز رنگ را می بیند

rather like something

that is displayed as a warning maybe.

که شاید به عنوان یک هشدار نمایش داده شود.

And quite often a warning is also displayed as red.

و اغلب یک هشدار نیز به صورت قرمز نمایش داده می شود.

So if you are seeing red, normally it means you are getting angry,

بنابراین اگر قرمز می‌بینید، معمولاً به این معنی است که عصبانی می‌شوید، از چیزی عصبانی

you are becoming outraged by something.

می‌شوید.

Here's another one, something that comes along

در اینجا یکی دیگر است، چیزی که

once in a blue moon.

یک بار در ماه آبی می آید.

If something only happens occasionally

اگر چیزی فقط گهگاه

or rarely, we can describe it

یا به ندرت اتفاق بیفتد، می‌توانیم آن را

as something that is coming along once

به عنوان چیزی توصیف کنیم که یک بار

in a blue moon, it doesn't happen very often.

در یک ماه آبی اتفاق می‌افتد، اغلب اتفاق نمی‌افتد.

And the reason why we say Blue Moon is because it's actually referring

و دلیل اینکه ما می گوییم ماه آبی این است که در واقع

to the second full moon that occurs in one month.

به دومین ماه کامل اشاره دارد که در یک ماه رخ می دهد.

So normally there is only one full moon during the month.

بنابراین به طور معمول فقط یک ماه کامل در طول ماه وجود دارد.

However, now and again occasionally it is possible

با این حال، گاهی اوقات

to have two full moons occurring during one month.

ممکن است دو ماه کامل در طول یک ماه رخ دهد.

So the second full moon

بنابراین ماه کامل دوم

is often described as a blue moon.

اغلب به عنوان ماه آبی توصیف می شود.

It doesn't happen very often.

خیلی اوقات اتفاق نمی افتد.

Here's another one

در اینجا یکی دیگر

to be green with envy.

از حسادت سبز است.

A person who is green with envy, of course, is very, very jealous.

آدمی که از حسادت سبز است ، البته خیلی خیلی حسود است.

A jealous person who is feeling the emotion of envy.

فرد حسودی که احساس حسادت می کند.

And as I always say, I think jealousy and envy

و همانطور که همیشه می گویم، فکر می کنم حسادت و حسادت

are actually the worst types of emotions.

در واقع بدترین نوع احساسات هستند.

You feel jealous, you feel envious,

حسادت می کنی، حسادت

you have jealousy, you have envy.

می کنی، حسادت می کنی، حسادت می کنی.

You are feeling that emotion.

شما این احساس را دارید.

Someone has a thing that you want,

کسی چیزی دارد که شما می خواهید

and because you don't have it, you feel

و چون آن را ندارید احساس

jealous, blackmail, blackmail.

حسادت، باج گیری، باج گیری می کنید.

You are trying to get money.

شما در حال تلاش برای به دست آوردن پول هستید.

You are trying to get something from a person.

شما در حال تلاش برای گرفتن چیزی از یک شخص هستید.

Maybe you are threatening that person.

شاید شما آن شخص را تهدید می کنید.

You are threatening to release or reveal something about that person.

شما در حال تهدید به انتشار یا افشای چیزی در مورد آن شخص هستید.

So you blackmail them.

بنابراین شما آنها را سیاه نمایی می کنید.

You say if you give me some money, I will not tell everyone about your secret.

می گویی اگر مقداری پول به من بدهی، راز تو را به همه نمی گویم.

You blackmail that person.

شما آن شخص را سیاه نمایی می کنید.

Another word we can use is extortion.

کلمه دیگری که می توانیم استفاده کنیم اخاذی است.

Extortion?

اخاذی؟

You are trying to get money from someone using force.

شما در حال تلاش برای گرفتن پول از کسی با استفاده از زور هستید.

I'm going to sneeze with.

قراره باهاش ​​عطسه کنم

That was unusual.

این غیرعادی بود.

I could feel my nose starting to itch and know why.

می‌توانستم احساس کنم که بینی‌ام شروع به خارش می‌کند و دلیل آن را می‌دانم.

I know why.

من میدانم چرا.

Because earlier I actually cut the hairs in my nose.

چون زودتر موهای بینی ام را کوتاه کردم.

I used one of those machines inside my nose.

من از یکی از آن دستگاه ها در داخل بینی ام استفاده کردم.

And what's happened is I think this little, little piece of the hair

و اتفاقی که افتاده این است که فکر می کنم این تکه کوچک مو

is gone up into my nose and it's making my nose itch.

به بینی من رفته و باعث خارش بینی من شده است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

We are looking at idioms

ما به دنبال اصطلاحات

connected to colour to be in the red.

مرتبط با رنگ هستیم تا قرمز باشند.

I think at this time of year, many people at the moment will

من فکر می کنم در این زمان از سال، بسیاری از مردم در حال حاضر

be in the red.

در قرمز خواهند بود.

It means that they owe money quite often to their bank.

این بدان معنی است که آنها اغلب به بانک خود بدهکار هستند.

So if they take too much money out of their bank account,

بنابراین اگر آنها پول زیادی از حساب بانکی خود خارج کنند،

they are in the red.

در قرمز هستند.

That means that you are in debt.

یعنی شما بدهکار هستید.

You owe money to someone.

شما به کسی بدهکار هستید.

Quite often the bank you are in the red.

اغلب بانک شما در قرمز هستند.

And of course the opposite of that is to be in the black.

و البته برعکس آن، سیاه بودن است.

If you are in the black, it means you have credit.

اگر شما در سیاهی هستید، به این معنی است که شما اعتبار دارید.

If you are in the red, it means you have

اگر شما در قرمز هستید، به این معنی است که شما

debt.

بدهی دارید.

Here is something that rarely happens to me.

اینجا چیزی است که به ندرت برای من اتفاق می افتد.

I rarely feel like this, but it does happen.

من به ندرت چنین احساسی دارم، اما این اتفاق می افتد.

It can happen sometimes to feel blue means to feel sad.

ممکن است گاهی اوقات اتفاق بیفتد که احساس آبی بودن به معنای احساس غم و اندوه است.

You feel slightly unhappy, You feel down.

کمی احساس ناراحتی می کنید، احساس ناراحتی می کنید.

You feel miserable, you feel slightly depressed.

شما احساس بدبختی می کنید، کمی احساس افسردگی می کنید.

Maybe you feel blue

شاید احساس آبی داشته باشی

to feel

تا احساس

blue, to

آبی

have a black mark against you.

داشته باشی، تا یک نقطه سیاه روی خودت داشته باشی.

A person who has done something bad or maybe wicked evil

شخصی که کار بد یا شاید بدی انجام داده

or maybe something that they might be punished for.

یا شاید کاری که ممکن است به خاطر آن مجازات شود.

They have done something bad.

کار بدی کرده اند.

They've done something wrong.

آنها کار اشتباهی انجام داده اند.

We can say that that person has a black mark against them.

می توانیم بگوییم که آن فرد یک نقطه سیاه روی آنها دارد.

It means they've done something bad

این بدان معناست که آنها کار بدی انجام داده اند

and now people will know about that thing.

و اکنون مردم در مورد آن چیز خواهند فهمید.

They have a black mark against them.

آنها لکه سیاهی روی خود دارند.

I suppose you might say.

من فکر می کنم شما ممکن است بگویید.

It's very similar to the phrase black sheep.

بسیار شبیه به عبارت سیاه گوسفند است.

You have a black sheep in your family.

شما یک گوسفند سیاه در خانواده خود دارید.

It means a person who has done bad things,

یعنی شخصی که کار بدی انجام داده

or maybe a person who has brought shame.

یا شاید کسی که شرمنده شده است.

They brought shame on your family. So

آنها باعث شرمندگی خانواده شما شدند. بنابراین

when something nice happens,

وقتی اتفاق خوبی می افتد

we might say that you have a red letter day.

، ممکن است بگوییم که شما یک روز نامه قرمز دارید.

Red letter.

نامه قرمز.

A red letter day means something nice is happening.

روز حروف قرمز به این معنی است که اتفاق خوبی در حال رخ دادن است.

Something nice is about to happen.

یک اتفاق خوب در شرف وقوع است.

Or maybe today something nice is happening.

یا شاید امروز اتفاق خوبی در حال رخ دادن است.

We often describe it as a red letter day

ما اغلب آن را به عنوان یک روز نامه قرمز توصیف می کنیم

where good fortune has come your way.

که در آن بخت و اقبال به شما رسیده است.

We describe it as a red letter day.

ما آن را به عنوان روز نامه قرمز توصیف می کنیم.

Very nice. Actually.

بسیار خوب. در حقیقت.

Here's another one

در اینجا یکی دیگر

to be

در

blacklisted.

لیست سیاه قرار می گیرد.

If you are blacklisted, it means you are excluded.

اگر در لیست سیاه قرار گرفتید، به این معنی است که شما حذف شده اید.

You are put on a list of people who are not

شما در لیست افرادی قرار می گیرید که از آنها

welcome or not allowed.

استقبال نمی شود یا مجاز نیستند.

Maybe a place such as a bar or restaurant.

شاید مکانی مانند بار یا رستوران.

Maybe you have been banned from that place.

شاید شما را از آن مکان ممنوع کرده اند.

That means you have been put on a blacklist.

یعنی شما در لیست سیاه قرار گرفته اید.

You are no longer welcome.

شما دیگر خوش آمدید.

You are no longer allowed.

دیگر اجازه ندارید.

You give something the green light.

شما به چیزی چراغ سبز نشان می دهید.

If you give something the green light, it means you are allowing it to happen.

اگر به چیزی چراغ سبز نشان دهید، به این معنی است که اجازه می دهید آن اتفاق بیفتد.

You are giving someone the green light.

شما به کسی چراغ سبز نشان می دهید.

I am allowing that thing to happen.

من اجازه می دهم آن اتفاق بیفتد.

I have given it the green light.

من به آن چراغ سبز نشان داده ام.

You allow it to happen.

شما اجازه می دهید این اتفاق بیفتد.

Here's a nice one.

اینجا یکی خوبه

Phrases involving the word colour.

عباراتی که شامل کلمه رنگ است.

We can say that a person who wears

می توان گفت فردی که

where the colours are suitable for each other.

در جایی می پوشد که رنگ ها برای یکدیگر مناسب هستند.

We can say that that person has been colour coordinated,

می توان گفت که آن شخص با رنگ هماهنگ شده است

their clothing matches.

، لباس هایش مطابقت دارد.

So maybe you have a blue hat

بنابراین شاید شما یک کلاه آبی داشته

and maybe you have a blue shirt,

باشید و شاید یک پیراهن آبی داشته باشید،

your clothing matches the two things

لباس شما با این دو چیز مطابقت

go together, certain colours do go together

دارد، رنگ‌های خاصی با هم ست می‌شوند

so you can wear certain colours such as black and white.

تا بتوانید رنگ‌های خاصی مانند سیاه و سفید بپوشید.

You can see today that I'm wearing my black t shirt and my white hat.

امروز می بینید که من تی شرت مشکی و کلاه سفیدم را پوشیده ام.

So I think these two particular colours

بنابراین من فکر می کنم این دو رنگ خاص

go together quite well

به خوبی با هم هماهنگ می

to be colour coordinated,

شوند تا رنگ ها هماهنگ شوند

the colours go together very well.

، رنگ ها به خوبی با هم هماهنگ می شوند.

Finally, if you are trying

در نهایت، اگر می‌خواهید

to change someone's opinion about something, if you are trying to change their view,

نظر کسی را در مورد چیزی تغییر دهید، اگر می‌خواهید دیدگاه او را تغییر دهید

you might try to colour their judgement.

، ممکن است سعی کنید قضاوت او را رنگ آمیزی کنید.

You try to change, you say something or you do something

شما سعی می کنید تغییر کنید، چیزی می گویید یا کاری انجام می

to change the way they think or feel.

دهید تا طرز فکر یا احساس آنها را تغییر دهید.

You colour their judgement.

شما قضاوت آنها را رنگ می کنید.

You try to disturb, disrupt,

شما سعی می کنید

change the way they feel or think about something.

احساس یا تفکر آنها را در مورد چیزی مزاحم، مختل کنید، تغییر دهید.

So something can colour your day,

بنابراین چیزی می‌تواند روز شما را رنگ کند،

something can colour your opinion,

چیزی می‌تواند نظر شما را رنگ کند، به

it means it interferes with it, it changes it,

این معنی است که با آن تداخل می‌کند، آن را تغییر می‌دهد،

it comes along and it

پیش می‌آید و

interferes with the way you

در طرز

think to colour something.

فکر شما برای رنگ کردن چیزی اختلال ایجاد می‌کند.

I think that's it.

فکر می کنم همین است.

Unless you know any.

مگر اینکه کسی را بلد باشید

Do you have any colour idioms.

آیا اصطلاح رنگی دارید؟

There are quite a few actually in the English language there are quite a lot.

در واقع تعداد زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد که بسیار زیاد هستند.

Thank you very much for your lovely place.

خیلی ممنون از مکان زیباتون

Thank you for your lovely dress.

ممنون از لباس زیباتون

Isn't that nice?

این خوب نیست؟

I had a sneeze and

من عطسه کردم و

Jemmy from Hong Kong said, Bless you, Mr.

جمی از هنگ کنگ گفت: مبارکت باشه آقای

Duncan. Bless you.

دانکن. به تو برکت دهد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's very kind of you to say.

این خیلی لطف شماست که می گویید.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

I will be going in a in about 4 minutes.

من تا 4 دقیقه دیگه میرم

But if you have any colour idioms, you can always give them to me.

اما اگر اصطلاحات رنگی دارید، همیشه می توانید آنها را به من بدهید.

Now, of course, we will be back on Thursday.

حالا، البته، ما پنج شنبه برمی گردیم.

Don't forget Thursday 2 p.m.

پنجشنبه ساعت 14 را فراموش نکنید.

UK Time is when I'm back with you. Mr.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگردم. آقای

Steve will also be here as well.

استیو نیز اینجا خواهد بود.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I will leave you with a beautiful view outside.

من شما را با منظره ای زیبا از بیرون می گذارم.

It is looking very nice outside today.

امروز بیرون بسیار زیبا به نظر می رسد.

I have to say all of the cold weather has gone.

باید بگویم که تمام هوای سرد رفته است.

The snow and the ice has disappeared and everything is looking rather nice.

برف و یخ ناپدید شده اند و همه چیز نسبتاً خوب به نظر می رسد.

And it looks as if the next weekend

و به نظر می رسد که آخر

is going to be warm but also wet.

هفته آینده گرم و در عین حال مرطوب باشد.

There's going to be a lot of rain next weekend.

آخر هفته آینده باران زیادی خواهد آمد.

Thank you very much for your lovely company today.

از شرکت دوست داشتنی امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you, Monica.

ممنون مونیکا

That's very kind of you to say. Thank you.

این خیلی لطف شماست که می گویید. متشکرم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Also, we have Sash.

همچنین، ما Sash داریم.

Sash, thank you very much for watching as well.

ساش، از تماشای شما نیز بسیار متشکرم.

I didn't see Claudia.

من کلودیا را ندیدم.

Did anyone see Claudia today?

آیا کسی امروز کلودیا را دید؟

I didn't see Claudia here today.

من امروز کلودیا را اینجا ندیدم.

Maybe Claudia is busy with something else

شاید کلودیا مشغول چیز دیگری باشد

as my voice

چون صدای من کم

slowly fades away.

کم محو می شود.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Carrie to Carrie to express.

حمل به کری برای بیان.

Thank you.

متشکرم.

Very nice of you to send your greetings today as well.

خیلی خوشحالم که امروز هم تبریک میفرستید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying Thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you soon.

به زودی میبینمت.

It will be Thursday, 2 p.m. UK.

پنجشنبه ساعت 14 خواهد بود. انگلستان.

Time is when I'm back with you.

زمان زمانی است که من با تو برگردم.

And of course, enjoy the rest of your day.

و البته از بقیه روزتان لذت ببرید.

Take care of yourself and until the next time we meet, you know what's coming next.

مواظب خودت باش و تا دفعه بعد که همدیگه رو میبینیم میدونی بعدش چی میشه.

Yes, you do

بله، فعلاً

enjoy the rest of your Tuesday and...

از بقیه روز سه شنبه خود لذت می

ta ta for now.

برید.