👉OPPOSITE WORDS 👈 / English Addict LIVE chat & Learning / Wed 23rd FEB 2022 - Learn with Mr Duncan

You will be pleased to hear that it is not raining at the moment,

از شنیدن اینکه در حال حاضر باران نمی بارد خوشحال خواهید شد،

although I have a feeling during today's live stream

اگرچه من احساس می کنم در جریان پخش زنده

it might rain from time to time.

امروز ممکن است هر از گاهی باران ببارد.

There is the view right now for you two to enjoy.

در حال حاضر منظره ای وجود دارد که می توانید از آن لذت ببرید.

It's looking rather nice today.

امروز نسبتا زیبا به نظر می رسد

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I know that you are now patiently waiting

من می دانم که شما اکنون صبورانه منتظر هستید

to enjoy another English addict

تا از آمدن یک معتاد انگلیسی دیگر

coming to you live from the birthplace of the English language, which just happens to be.

از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً به شما مراجعه می کند لذت ببرید.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

I don't believe it.

من آن را باور نمی کنم.

It's England.

انگلستان است.

TV network news

اخبار شبکه تلویزیون

Oh, here we are again.

اوه، ما دوباره آمدیم.

It's nice to be back. Hi, everybody. This is Mr.

خیلی خوبه که برگشتی سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today? Are you okay?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I know these days there are very few reasons to be genuinely happy.

می دانم که این روزها دلایل بسیار کمی برای شاد بودن واقعی وجود دارد.

But it does not mean that you can't be happy.

اما این بدان معنا نیست که نمی توانید خوشحال باشید.

There is no law against it

در حال حاضر قانونی علیه آن

at the moment.

وجود ندارد.

It remains to be seen whether that changes in the future.

باید دید در آینده تغییر می کند یا خیر.

But here we are then on the Internet live.

اما در اینجا ما به صورت زنده در اینترنت هستیم.

Isn't it amazing Technology is wonderful.

آیا شگفت انگیز نیست فناوری فوق العاده است.

Well, I suppose it is when it works at the moment.

خوب، من فکر می کنم زمانی است که در حال حاضر کار می کند.

I'm going to let you in on a little secret.

من به شما اجازه خواهم داد که در مورد یک راز کوچک صحبت کنید.

I'm having problems.

من مشکل دارم

I'm having trouble with my computer at the moment.

من در حال حاضر با کامپیوترم مشکل دارم.

I've had it for over four years, and I have used it a lot

من بیش از چهار سال است که از آن استفاده می کنم و

to the point where

به حدی از آن استفاده می کنم که

parts of the computer are now starting to wear down.

اکنون بخش هایی از رایانه شروع به فرسودگی کرده است.

And some parts of the computer are not working properly.

و برخی از قسمت های کامپیوتر به درستی کار نمی کنند.

So the computer that I used to live stream

بنابراین رایانه ای که من برای پخش زنده

and also to do all of my video editing on is not feeling too well.

و همچنین تمام ویرایش ویدیوهای خود استفاده می کردم، احساس خوبی ندارد.

So what I'm doing over the next few weeks I will try

بنابراین کاری که من در چند هفته آینده انجام خواهم داد این

is to buy some new parts for my computer.

است که چند قطعه جدید برای رایانه خود بخرم.

And if you are a person who knows all about computers,

و اگر فردی هستید که همه چیز را در مورد کامپیوتر

you will know that certain parts of a computer are very expensive,

می دانید، می دانید که قطعات خاصی از یک کامپیوتر بسیار گران هستند و تعویض آن بسیار گران است

incredibly expensive to replace.

.

So that is what I am doing at the moment.

بنابراین این همان کاری است که من در حال حاضر انجام می دهم.

If there are problems today with my live stream, don't worry,

اگر امروز مشکلی در پخش زنده من وجود دارد، نگران نباشید،

I will try to fix it as quickly as possible, temporarily

سعی می کنم در اسرع وقت آن را برطرف کنم ، به طور موقت

For a short time I will try to fix it, but hopefully over the next few weeks

برای مدت کوتاهی سعی خواهم کرد آن را برطرف کنم، اما امیدوارم در چند هفته

I will be able to update and upgrade my computer

آینده بتوانم آن را برطرف کنم کامپیوترم را آپدیت و ارتقاء دهم

and repair all the bits that are not working very well.

و تمام بیت هایی که خیلی خوب کار نمی کنند را تعمیر کنید.

And then I can be with you

و سپس من می توانم همیشه با شما

all the time.

باشم.

Wouldn't that be amazing?

آیا این شگفت انگیز نخواهد بود؟

A lot of people do ask, Why don't you do your live streams every day?

بسیاری از مردم می پرسند، چرا هر روز پخش زنده خود را انجام نمی دهید؟

Well, I would love to do it.

خوب، من دوست دارم این کار را انجام دهم.

But two reasons why I can't Well, first of all, the computer.

اما دو دلیل که چرا من نمی توانم خوب، اول از همه، کامپیوتر.

But the other reason, of course, is time

اما دلیل دیگر، البته،

having the time to prepare and do these live streams

وقت گذاشتن برای آماده سازی و انجام این استریم های زنده است،

Some people have said in the past they've actually said, Mr.

برخی از افراد در گذشته گفته اند که در واقع گفته اند، آقای

Duncan, just come on, just come on your live stream.

دانکن، فقط بیایید، فقط به پخش زنده خود بیایید.

You don't have to prepare anything.

لازم نیست چیزی تهیه کنید.

Just come on and let us all have a chat.

فقط بیا و بگذار همه با هم گپ بزنیم.

How do you feel about that?

چه حسی در مورد آن داری؟

We will have to see what happens.

باید ببینیم چه می شود.

We also have a new month just around the corner.

ما همچنین یک ماه جدید داریم که نزدیک است.

Next week we see the arrival of March.

هفته آینده شاهد فرا رسیدن اسفند هستیم.

Very nice.

بسیار خوب.

What does that

have in store for us?

چه چیزی برای ما دارد؟

I don't know. You see, because I'm not a psychic.

من نمی دانم. می بینید، چون من روانی نیستم.

I'm not psychic.

من روانی نیستم

Unfortunately.

متاسفانه

So here we are again.

پس ما دوباره اینجا هستیم.

Yes. My name is Duncan.

آره. اسم من دانکن است.

I like English.

من انگلیسی را دوست دارم.

I like talking English.

من دوست دارم انگلیسی صحبت کنم.

I like talking about English.

من دوست دارم در مورد انگلیسی صحبت کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict,

من یک معتاد انگلیسی هستم

and I have a feeling that you are also

و این احساس را دارم که شما هم

a big fan of English.

از طرفداران پر و پا قرص انگلیسی هستید.

Am I right?

Maybe. Maybe not.

درست میگم؟

شاید. شاید نه.

I don't know, because I'm not there.

نمی دانم، چون آنجا نیستم.

So that's the introduction out of the way? Yes.

پس این مقدمه خارج از راه است؟ آره.

We have made it

ما موفق شدیم

I'm very pleased to say

. خیلی خوشحالم که بگویم بدون اینکه

we have made it all the way to the middle of the week

خودمان را منفجر کنیم تا اواسط هفته پیش رفتیم

without blowing ourselves up

at the moment.

.

Next week.

هفته بعد.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

But at least today we have made it all

اما حداقل امروز ما

the way to Wednesday

آن را به چهارشنبه سوری

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

رسانده‌ایم بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Do gimme, gimme, gimme, gimme, do

بازی کن

Here we are again.

Yes. It's great to be back.

آره. خیلی خوبه که برگشتی

By the way.

راستی.

I've had a good week so far.

من تا الان هفته خوبی داشتم

I've been planning some

من در حال برنامه ریزی

some little lessons, some extra stuff.

چند درس کوچک، چیزهای اضافی هستم.

That I might be doing in March.

کاری که ممکن است در ماه مارس انجام دهم.

And hopefully I could also do a little bit

و امیدوارم بتوانم

of fundraising to get my computer working again.

کمی جمع آوری کمک مالی انجام دهم تا کامپیوترم دوباره کار کند.

So not nothing too heavy.

بنابراین هیچ چیز خیلی سنگین نیست.

Nothing too serious.

هیچ چیز خیلی جدی نیست.

I will be here, hopefully

من اینجا خواهم بود، امیدوارم حال و هوا را روشن کنم،

lightening the mood because a lot of people at the moment

زیرا بسیاری از مردم در حال حاضر

are looking on the dark side of things instead of the light

به جای نور

or the bright side of things.

یا جنبه روشن چیزها، به سمت تاریک چیزها نگاه می کنند.

And those two words, of course, are opposites.

و این دو کلمه البته متضاد هم هستند.

We often think of dark and light as being opposites,

ما اغلب به تاریکی و روشنایی به عنوان متضاد فکر می کنیم،

which is interesting really, because today

که واقعاً جالب است، زیرا امروز

we are talking all about that very subject.

ما در مورد همین موضوع صحبت می کنیم.

We are talking all about opposite words, words

ما همه چیز در مورد کلمات متضاد صحبت می کنیم، کلماتی

that are used to mean the opposite.

که به معنای مخالف به کار می روند.

So one word might have one definition

بنابراین ممکن است یک کلمه یک تعریف داشته باشد

and we see the other word as the opposite word.

و ما کلمه دیگر را به عنوان کلمه مخالف ببینیم.

A down in

یه

out happy sad

کم شاد و غمگین

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس شادی داشته باشید.

Well, we have the live chat.

خوب، ما چت زنده داریم.

I can't forget about the live chat because without you

من نمی توانم چت زنده را فراموش کنم زیرا بدون شما

there would be no live stream without you there chatting.

هیچ پخش زنده ای بدون چت شما وجود نخواهد داشت .

There would be nothing.

هیچ چیز وجود نخواهد داشت.

There would be nothing at all.

اصلاً چیزی وجود نخواهد داشت.

Oh, that would just be me.

اوه، این فقط من خواهم بود.

Talking to myself in this room.

تو این اتاق با خودم حرف میزنم

Hello to the live chat. Nice to see you here.

سلام به چت زنده خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I wonder who was first on today's live chat. How

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود.

Oh, I see what's happening here.

آه، من می بینم که اینجا چه اتفاقی می افتد.

He is once more at the front of the queue,

او یک بار دیگر در جلوی صف است،

although I think maybe Florence and also Palmira

اگرچه فکر می‌کنم شاید فلورانس و همچنین پالمیرا

were very close as well.

نیز بسیار نزدیک بودند.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

Vitesse, you are first.

ویتسه، شما اول هستید.

Once again, on today's live chats

بار دیگر، در چت های زنده امروز

you are the champion of champions.

شما قهرمان قهرمانان هستید.

I wish I had a gold medal that I could give to you.

کاش یک مدال طلا داشتم که می توانستم به تو بدهم.

So if you would first today don't worry,

بنابراین اگر امروز اول می‌خواهید نگران نباشید،

you have another chance on Sunday because I am here not once, but twice a week,

روز یکشنبه فرصت دیگری دارید زیرا من نه یک بار، بلکه دو بار در هفته،

maybe even more times in March.

شاید حتی بیشتر در ماه مارس اینجا هستم.

We will have to wait and see, to be honest.

صادقانه بگویم، باید منتظر بمانیم و ببینیم.

Hello also to Beatrice. Hello.

سلام به بئاتریس. سلام.

Also, Claudia, thank you joining thank you for joining me today.

همچنین، کلودیا، از پیوستن شما متشکرم از اینکه امروز به من ملحق شدید.

Very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Sandra Gonzalez.

ساندرا گونزالس.

Also we have Louis Mendez.

همچنین ما لوئیس مندز را داریم.

Who is here today.

چه کسی امروز اینجاست

Hello, Louis, and nice to see you here as well.

سلام، لویی، و خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope you enjoyed your your little holiday.

امیدوارم از تعطیلات کوچک خود لذت برده باشید.

Are you still away on your break or are you still enjoying yourself?

آیا هنوز در تعطیلات خود دور هستید یا هنوز از خود لذت می برید؟

I hope so.

امیدوارم.

Alessandra is here as well.

الساندرا هم اینجاست.

We are all here like a big, happy family.

همه ما اینجا مثل یک خانواده بزرگ و شاد هستیم.

That's that's how I view this, to be honest with you.

من صادقانه با شما اینگونه نگاه می کنم.

That's how I see this.

من این را اینگونه می بینم.

I see this is a big, happy family.

من می بینم که این یک خانواده بزرگ و شاد است.

And I hope you are feeling

و امیدوارم امروز حالتون

good today.

خوب باشه

Hello, Gear.

سلام دنده.

Hello, Turkey. Hello to Turkey.

سلام ترکیه سلام به ترکیه

Oh, hi, Turkey.

اوه، سلام، ترکیه.

Mr. Steve and myself we were talking about Turkey

من و آقای استیو چند روز پیش داشتیم در مورد ترکیه صحبت می

a couple of days ago because we were reminiscing.

کردیم چون داشتیم خاطرات را مرور می کردیم.

We were reminisce singing

داشتیم خاطرات آواز می‌خواندیم

we were remembering things from the past,

، چیزهای گذشته را به یاد می‌آوریم،

and we were talking about holidays

و درباره تعطیلاتی

that we've had in the past.

که در گذشته داشته‌ایم صحبت می‌کردیم.

And two holidays that we really did

و دو تعطیلی که واقعاً

enjoy were the holidays we took in Turkey.

از آنها لذت بردیم، تعطیلاتی بود که در ترکیه گرفتیم.

So, yes, we have been to Turkey a couple of times and I have to be honest with you,

بنابراین، بله، ما چند بار به ترکیه رفته‌ایم و باید با شما صادق باشم،

I think in my whole life,

فکر می‌کنم در تمام زندگی‌ام،

certainly when I'm talking about short

مطمئناً وقتی در مورد

vacations or short break,

تعطیلات کوتاه یا استراحت کوتاه صحبت

I think my most favourite holiday

می‌کنم، فکر می‌کنم محبوب‌ترین تعطیلات من

must be the one I took, or should I say

باید باشد. یکی را که گرفتم، یا بهتر است بگویم

for ones because we've been there twice,

برای آنهایی که دو بار آنجا بوده ایم

the ones I took in Turkey, a very nice country to visit

، آنهایی که در ترکیه رفتم، کشوری بسیار خوب برای بازدید

and we were remembering all of the places we've been to.

و همه جاهایی را که رفته بودیم به یاد می آوردیم.

We've been to Greece as well.

ما یونان هم بوده ایم.

Greece, another lovely part of the world, especially during the summer months.

یونان، یکی دیگر از نقاط دوست داشتنی جهان، به ویژه در ماه های تابستان.

You can relax on the beach and

شما می توانید در ساحل استراحت کنید و

eat all

the most wonderful food, Greek food,

تمام غذاهای فوق العاده، غذاهای یونانی،

amazing.

شگفت انگیز را بخورید.

I do miss the moussaka.

دلم برای موساکا تنگ شده

I remember Mr. Steve and myself.

یاد آقای استیو و خودم افتادم.

We had the most amazing moussaka one night when we were dining out

ما شگفت‌انگیزترین موساکا را یک شب

in Corfu many, many years ago.

که سال‌ها پیش در کورفو می‌خوردیم، خوردیم.

Not recently because we haven't had a holiday for quite a long time.

اخیراً نه زیرا مدت زیادی است که تعطیلات نداشته ایم.

We have not.

ما نداریم.

Hello, also, Valentin.

سلام، همچنین، والنتین.

Hello to Florence.

سلام به فلورانس

Florence.

فلورانس.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Our retro helu, a retro

Helu یکپارچهسازی با سیستمعامل ما، یکپارچهسازی با

a reach for

سیستمعامل برای دستیابی

is making a comment about the current climate in the world.

به اظهار نظر در مورد آب و هوای فعلی در جهان است.

When we talk about climate we can talk about the weather conditions,

وقتی در مورد آب و هوا صحبت می کنیم، می توانیم در مورد شرایط آب و هوایی صحبت کنیم،

but also we can talk about the atmosphere generally,

اما همچنین می توانیم به طور کلی در مورد جو صحبت کنیم

the way people are behaving towards each other.

، نحوه رفتار مردم با یکدیگر.

So when we talk about the climate, we often think of weather,

بنابراین وقتی در مورد آب و هوا صحبت می کنیم، اغلب به آب و هوا

the heat, but also the atmosphere as well.

، گرما و همچنین جو فکر می کنیم.

Not only concerning weather, but also concerning

نه تنها در مورد آب و هوا، بلکه در

the way people behave towards each other or maybe the relationship

مورد نحوه رفتار مردم با یکدیگر یا شاید روابط

between certain places or certain countries

بین مکان های خاص یا برخی کشورها

Thank you very much for your

از

comments on the current affairs.

نظرات شما در مورد مسائل جاری بسیار متشکرم.

Hello, Sandra.

سلام ساندرا

It's.

این است.

Teacher the computer is very expensive here too.

معلم اینجا هم کامپیوتر خیلی گرونه.

My PC is from 2011,

رایانه شخصی من متعلق به سال 2011 است،

but I also have a mini PC iPad Sandra,

اما من یک مینی پی سی iPad Sandra نیز دارم،

that is always a good thing to have something that you can have

این همیشه چیز خوبی است که چیزی را به

as a backup.

عنوان پشتیبان داشته باشید.

So maybe you have a computer that is old,

بنابراین ممکن است شما یک کامپیوتر قدیمی داشته باشید،

but you also might have a mobile device

اما ممکن است یک دستگاه تلفن همراه

like an iPad, which is not as old.

مانند iPad داشته باشید که قدیمی نیست.

The only problem here, of course, is I can't produce my live

البته تنها مشکل اینجا این است که من نمی توانم

streams on an iPad.

استریم های زنده خود را روی iPad تولید کنم.

I can watch them, but it's very hard to edit.

من می توانم آنها را تماشا کنم، اما ویرایش آن بسیار سخت است.

And also produce all of my work on an iPad,

و همچنین تمام کارهایم را روی آی پد تولید می کنم

and that is why I use my big computer.

و به همین دلیل است که از کامپیوتر بزرگم استفاده می کنم.

It has to be quite powerful to do that.

برای انجام این کار باید کاملاً قدرتمند باشد.

Hello also to Duong.

سلام به دوونگ.

I think you have you are in Vietnam

فکر می‌کنم شما در ویتنام هستید

and Duong says I've got COVID

و دونگ می‌گوید من

19 two days ago and now I feel a little bit unwell.

دو روز پیش کووید 19 گرفتم و اکنون کمی احساس ناراحتی می‌کنم.

It is hard to breathe.

نفس کشیدن سخت است.

Have you been to the hospital?

آیا شما به بیمارستان رفته اید؟

Have you been to the doctor?

دکتر رفتی؟

So that doesn't sound very good to me.

پس این به نظر من خیلی خوب نیست.

I'm not a doctor, by the way.

اتفاقا من دکتر نیستم

I'm not doctor Duncan. But it doesn't sound good.

من دکتر دانکن نیستم اما صداش خوب نیست

I hope you've had some sort of medical check-up to make sure

امیدوارم یک نوع چکاپ پزشکی انجام داده باشید تا

it isn't too serious.

مطمئن شوید که خیلی جدی نیست.

Hello, Florence.

سلام فلورانس

Hello.

Also Vittoria again.

سلام.

همچنین ویتوریا دوباره.

Hello, Cristina.

سلام کریستینا

Did you have any damage during the storm?

آیا در طول طوفان آسیب دیدید؟

Well, that is a great question.

خوب، این یک سوال عالی است.

We had three,

هفته گذشته سه،

three huge

سه

severe storms last week.

طوفان شدید داشتیم.

Three in one week.

سه در یک هفته

We had storm deadly.

طوفان مرگبار داشتیم

We had storm

ما

units and then we had Storm

واحدهای طوفانی داشتیم و سپس طوفان

Frederick.

فردریک را داشتیم.

That is the south, right?

آن جنوب است، درست است؟

So many of them.

خیلی از آنها.

I can't remember them all, but yes, around here,

من نمی توانم همه آنها را به یاد بیاورم، اما بله، این اطراف،

there has been a lot of damage, a lot of fallen trees.

آسیب های زیادی دیده است، درختان زیادی افتاده است.

But also because besides

اما به این دلیل که علاوه بر

the wind, we also had a lot of rain as well.

باد، باران زیادی هم داشتیم.

So a lot of rain did fall.

بنابراین باران زیادی بارید.

And what you find when you have a lot of rainfall, it will take two or three days

و آنچه را که هنگام بارندگی زیاد پیدا می کنید ، دو یا سه روز طول می کشد

for all of the water to move

تا تمام آب

from the high ground to the low ground.

از ارتفاعات به زمین پست منتقل شود.

And because of that, the main river that runs through Shropshire

و به همین دلیل، رودخانه اصلی که از شراپشایر می گذرد

called the River Severn,

به نام رودخانه Severn

has now become flooded.

، اکنون دچار سیل شده است.

It has it has burst its bank.

دارد بانکش را ترک کرده است.

And in certain areas there is severe, serious flooding,

و در مناطق خاصی سیل شدید و جدی وجود دارد

a place called Ironbridge, very close to where I live

، مکانی به نام پل آهنی، بسیار نزدیک به محل زندگی من

was on the news last night on the BBC,

، دیشب در اخبار بی بی سی،

on lots of regional news programmes,

در بسیاری از برنامه های خبری منطقه ای،

everyone talking about eye and bridge because the flooding

همه در مورد چشم و پل صحبت می کنند، زیرا

is quite serious in that particular place.

سیل کاملاً است. جدی در آن مکان خاص

So yes, we have had

بنابراین بله، ما

a lot of damage and sadly also some lives

خسارات زیادی داشته ایم و متأسفانه تعدادی

were lost as well during the severe storms.

نیز در طوفان های شدید جان خود را از دست داده اند.

But it was bad fortunately here

اما بدبختانه اینجا بود

we don't seem to have suffered much damage around here.

که به نظر نمی رسد آسیب زیادی در این اطراف دیده باشیم.

So we seem to be okay even though one of our fences

بنابراین به نظر می رسد که ما خوب هستیم، حتی اگر یکی از نرده های ما

at the side of the house has disappeared,

در کنار خانه ناپدید شده باشد،

it's vanished.

ناپدید شده است.

So, so I don't know where it is.

بنابراین، من نمی دانم کجاست.

Maybe it's on one of my neighbour's roofs

maybe the rooftop of one of my neighbour's

شاید روی پشت بام یکی از همسایه‌ام باشد، شاید پشت بام خانه یکی از همسایه‌ام

house now has one of our fences.

یکی از نرده‌های ما را دارد.

So yes, we did have a little bit of damage, a few trees fell,

بنابراین بله، ما کمی آسیب دیدیم ، چند درخت سقوط کردند،

but nothing more serious than that.

اما هیچ چیز جدی تر از این نیست.

Despite the terrible flooding,

با وجود سیل وحشتناک،

a lot of flooding taking place around here.

سیل های زیادی در اطراف در حال وقوع است.

And if there's one thing you can't

و اگر چیزی وجود داشته باشد که نمی توانید

do much about, it's flooding.

زیاد در مورد آن انجام دهید، آن سیل است.

If you live on on low ground or maybe you live in a valley

اگر در زمین های پست زندگی می کنید یا شاید در یک دره زندگی می

it is very hard to avoid

کنید، اجتناب

the water when there has been a lot of rain.

از آب در زمانی که باران زیاد بوده است بسیار سخت است.

And let's just be honest, we've had a lot of rain.

و بیایید صادق باشیم، ما باران زیادی داشته ایم.

A lot of countries

بسیاری از

have had a lot more rain than they normally have.

کشورها بارندگی بسیار بیشتری نسبت به حالت عادی داشته اند.

So it's been quite serious.

بنابراین کاملا جدی بوده است.

I think it's safe to say it's being very serious.

من فکر می کنم می توان گفت که بسیار جدی است.

Hello, Aziz.

سلام عزیز.

Aziz, you go.

عزیز تو برو

Nice to see you. Here today.

از دیدن شما خوشحالم. امروز اینجا

Don't forget, I'm with you also on Sunday as well.

یادتون نره یکشنبه هم با شما هستم

I hope you enjoyed our live stream last Sunday.

امیدوارم از پخش زنده ما در یکشنبه گذشته لذت برده باشید.

I had an interesting question come through.

یه سوال جالب برام پیش اومد

I just want to mention this because I forgot to mention it on Sunday.

من فقط می خواهم به این اشاره کنم زیرا فراموش کردم یکشنبه به آن اشاره کنم.

I had a very interesting question come through concerning Valentine's Day

من یک سوال بسیار جالب در مورد روز ولنتاین داشتم

and the subject

و موضوعی

my background has vanished.

که پیشینه من ناپدید شده است.

Come back.

برگرد.

Come back, back around. Where have you gone

برگرد، برگرد. کجا رفتی

Very interesting.

خیلی جالبه

I don't know what's happened there.

نمی دانم آنجا چه اتفاقی افتاده است.

Let's see if I can repair that now.

حالا ببینم می‌توانم آن را تعمیر کنم یا نه.

Okay.

باشه.

My background has vanished.

پیشینه من ناپدید شده است.

I don't know where it's gone to.

من نمی دانم به کجا رفته است.

If anyone finds my background.

اگر کسی سابقه من را پیدا کند.

You see, I told you, I said there would be problems today, and there it is.

ببینید، من به شما گفتم، گفتم امروز مشکلاتی وجود دارد و هست.

Now I'm standing in front of

حالا من مقابل

a blank screen.

یک صفحه خالی ایستاده ام.

Oh, oh, that's good. That's. That's great.

اوه، اوه، این خوب است. یعنی. عالیه.

Hopefully it will come back on in a moment.

انشالله که در یک لحظه دوباره فعال شود.

Let's see if I can sort that out before I go any further.

بگذارید ببینیم آیا می توانم آن را قبل از اینکه ادامه دهم مرتب کنم.

See, now you can see.

ببینید، حالا می توانید ببینید.

You can see the problems I'm having.

می توانید مشکلاتی که من دارم را ببینید.

I'm having a problem.

من مشکل دارم

You see, I've got a problem.

میبینی من یه مشکلی دارم

Maybe this will work.

شاید این کار کند.

Hopefully.

خوشبختانه.

No, no signal.

نه سیگنالی نیست

That's not very good, is it?

این خیلی خوب نیست، اینطور است؟

Oh, dear.

اوه عزیزم.

Oh, that's not very good.

اوه، این خیلی خوب نیست.

Do I have to stand in front of the computer

آیا باید تا آخر پخش زنده همینطور جلوی کامپیوتر بایستم

like this for the rest of the live stream?

؟

I will try to sort this out in a moment, and I will come back

من سعی خواهم کرد این را در یک لحظه حل کنم، و برمی

we're going to take a short break whilst I hit my computer with a giant hammer.

گردم، در حالی که با یک چکش غول پیکر به کامپیوترم ضربه می زنم، یک استراحت کوتاه خواهیم داشت.

And then I will answer the question that I received last week

و سپس به سؤالی که هفته گذشته

in response to my conversation all about love.

در پاسخ به گفتگوی خود درباره عشق دریافت کردم پاسخ خواهم داد.

All of that coming up a little bit later on.

همه اینها کمی بعد به میان می آیند.

Here we go, it's an excerpt from full English number 29.

این گزیده ای از شماره 29 انگلیسی کامل است.

And then I will be back, hopefully with everything

و سپس من برمی گردم، امیدوارم با همه چیزهایی

working

که می دانید کار کند

you know,

the world of English is a fun and exciting place to be,

، دنیای انگلیسی مکانی سرگرم کننده و هیجان انگیز است،

especially today, because I'm back with another full English lesson

به خصوص امروز، زیرا من با دیگری برگشته ام. آموزش کامل انگلیسی

coming to you from the birthplace of

از زادگاه

Eric Clapton.

اریک کلاپتون برای شما.

Kate Winslet David Beckham,

کیت وینسلت دیوید بکهام،

Richard Branson, and, of course,

ریچارد برانسون، و البته

the English language, which is the thing we all have in common,

زبان انگلیسی، که وجه مشترک همه ماست

a passionate love of this lovely thing called English.

، عشق پرشور به این چیز دوست داشتنی به نام انگلیسی.

So without any more dawdling or annoying hold-ups,

پس بیایید بدون هیچ چیز مزاحم یا مزاحم دیگری،

let's get on with today's full English lesson

همین الان به درس کامل انگلیسی امروز بپردازیم

right now

Can you see what I have in my hand?

آیا می توانید ببینید چه چیزی در دست دارم؟

It's a hook.

این یک قلاب است.

This might look like a simple object, but it has many uses,

این ممکن است یک شی ساده به نظر برسد، اما کاربردهای زیادی

both inside and outside the house.

هم در داخل و هم در خارج از خانه دارد.

It is useful for hanging things

برای آویزان کردن وسایل

either from a wall or ceiling.

از دیوار یا سقف مفید است.

The word hook can be used in many ways too.

کلمه قلاب را می توان در بسیاری از موارد نیز به کار برد.

As a noun, it names a piece of metal or plastic

به عنوان یک اسم، یک قطعه فلز یا پلاستیک را نام می برد

that is curved at one end.

که در یک انتها منحنی است.

It is an object used for hanging things from

این شیئی است که برای آویزان کردن اشیاء از

hooks come in many different shapes and sizes.

قلاب ها در اشکال و اندازه های مختلف استفاده می شود.

You can also use a hook to catch a fish.

برای صید ماهی نیز می توانید از قلاب استفاده کنید.

You put a hook on the end of a fishing line.

شما یک قلاب را در انتهای یک نخ ماهیگیری قرار می دهید.

An object for hanging clothes is also called a hook.

به شیئی برای آویزان کردن لباس قلاب نیز می گویند.

Once more, these come in many different shapes and sizes.

یک بار دیگر، این ها در اشکال و اندازه های مختلف هستند.

A hook can also describe an eye catching thing.

یک قلاب همچنین می تواند یک چیز چشم نواز را توصیف کند.

Something that is used to get attention from people

چیزی که برای جلب توجه مردم استفاده می

is a hook for example,

شود، یک قلاب است، به عنوان مثال،

a sales hook, a short swinging punch.

یک قلاب فروش، یک پانچ نوسانی کوتاه.

Pitcher is also a hook as a verb.

پارچ نیز به عنوان فعل یک قلاب است.

The word hook can mean the action of attaching

کلمه قلاب می تواند به معنای عمل اتصال

two or more hooks together.

دو یا چند قلاب به یکدیگر باشد.

You can hook one thing to another.

شما می توانید یک چیز را به چیز دیگر متصل کنید.

You can hook onto something.

شما می توانید به چیزی قلاب کنید.

He managed to hook his leg onto the branch

او توانست پای خود را به شاخه قلاب کند

to prevent himself from falling.

تا از سقوط خود جلوگیری کند.

A person who has become overreliant and on

فردی که بیش از حد به چیزی وابسته شده و به

something is hooked to hook

چیزی وابسته شده است تا

someone on a thing so is to get them addicted.

کسی را به چیزی قلاب کند، بنابراین او را معتاد می کند.

The person who is addicted is hooked.

فردی که معتاد است قلاب شده است.

My brother became hooked on drugs during his teen years

برادرم در سال های نوجوانی خود به مواد مخدر

to lure someone towards something such as an image, a person or a song.

گره خورد تا کسی را به سمت چیزی مانند یک تصویر، یک شخص یا یک آهنگ بکشاند.

Is Hook.

هوک است.

The thing in question is attractive.

موضوع مورد بحث جذاب است.

It hooks you.

شما را قلاب می کند.

You can hook up with someone to meet a person

شما می توانید برای ملاقات با شخصی با یک نفر ارتباط

with a view to starting a relationship is hook up to connect.

برقرار کنید و به این منظور شروع به یک رابطه کنید تا ارتباط برقرار کنید.

Electrical equipment together with wires is hook up

تجهیزات الکتریکی همراه با سیم‌ها وصل می‌شوند

He came over last night to hook up my Hi-Fi speakers.

او دیشب آمد تا بلندگوهای Hi-Fi من را وصل کند.

To catch something with a hook is to hook something

گرفتن چیزی با قلاب به معنای قلاب کردن چیزی است،

I hope we will hook ourselves a nice big fish

امیدوارم خودمان یک ماهی بزرگ خوب را قلاب کنیم

to bend something into a hook shape.

تا چیزی را به شکل قلاب خم کنیم.

His hook.

قلاب او.

He hooked his thumbs under his belt.

انگشت شستش را زیر کمربندش قلاب کرد.

The phrase off the hook means to be no longer a suspect

عبارت off the hook به معنای دیگر مظنون

or to become blameless and out of trouble.

نبودن یا بی تقصیر و رهایی از مشکل است.

His wife's statement got him off the hook.

اظهارات همسرش او را از قلاب خارج کرد.

There is also by hook or by crook,

با قلاب یا کلاهبردار نیز وجود دارد، به

which means to succeed no matter what happens or whatever it takes

این معنی که برای موفقیت مهم نیست که چه اتفاقی بیفتد یا هر چه

I will make this business grow by hook or by crook

که لازم باشد، این تجارت را با قلاب یا کلاهبردار رشد می‌دهم

to tell a person to go away.

تا به کسی بگویم که برو.

You can say

می توانید بگویید

sling your hook

قلاب خود را قلاب کنید

It's now time to take a look at another buzz word.

اکنون وقت آن است که نگاهی به کلمه وزوز دیگری بیندازید.

A buzz word is a word or phrase that is used often

کلمه buzz کلمه یا عبارتی است که اغلب

during a certain period or is generally popular.

در یک دوره خاص استفاده می شود یا به طور کلی محبوب است.

Today's buzz word is

شعار امروز

embargo.

تحریم است.

The word embargo can be used as a noun and as a verb.

کلمه تحریم را می توان به عنوان اسم و فعل به کار برد.

As a noun.

به عنوان یک اسم.

An embargo means to block something from being imported from another country.

تحریم به معنای جلوگیری از واردات چیزی از کشور دیگر است.

An import ban can be described as an embargo

ممنوعیت واردات را می توان به عنوان یک تحریم توصیف کرد.

The weapons embargo begins at midnight.

تحریم تسلیحات از نیمه شب آغاز می شود.

A dispute between two nations might result

اختلاف بین دو کشور ممکن است منجر

in an embargo or an official ban on

به تحریم شود یا ممنوعیت رسمی

all activity is an embargo.

همه فعالیت ها تحریم است.

There is an embargo on taking photographs in the courtroom.

عکسبرداری در دادگاه ممنوع است.

Historical liy an embargo names the state of ships

تحریم تاریخی، وضعیت کشتی‌هایی را

being unable to enter or leave a country's port.

که قادر به ورود یا خروج از بندر یک کشور نیستند، نام می‌برد.

We sometimes include an embargo with the word sanctions

ما گاهی اوقات تحریم را با کلمه تحریم وارد

One country might sanction

می کنیم که ممکن است یک کشور

an embargo on another as punishment.

تحریم دیگری را به عنوان مجازات تحریم کند.

An embargo aimed at a country often involves much needed commodities,

تحریم یک کشور اغلب شامل کالاهای بسیار مورد نیاز است

the most common being oil and gas.

که رایج ترین آنها نفت و گاز است.

The word sanction can also mean a threat

کلمه تحریم همچنین می تواند به معنای تهدید

to block or cut off trade as a verb.

به مسدود کردن یا قطع تجارت به عنوان یک فعل باشد.

The word embargo is the action of placing the block

کلمه تحریم عمل قرار دادن بلوک است

a nation will ban bar

که یک ملت محدودیت نوار را ممنوع می

limit, prohibit restrict stop

کند، محدود می کند توقف

It's a fact of life that we all have to work.

این یک واقعیت زندگی است که همه ما باید کار کنیم.

It is how we earn our bread and butter.

نان و کره خود را از این طریق به دست می آوریم.

It is a means to an end.

وسیله ای برای رسیدن به هدف است.

We must do it to survive.

برای زنده ماندن باید این کار را انجام دهیم.

There are many ways of expressing regular work.

راه های زیادی برای بیان کار منظم وجود دارد.

It is a job.

یک شغل است.

It's an occupation.

این یک شغل است.

It is your profession.

حرفه شماست

It is your livelihood.

امرار معاش شماست.

It's what you do for a living.

این کاری است که شما برای امرار معاش انجام می دهید.

The word profession also helps to name the type of job you do.

کلمه حرفه همچنین به نام بردن نوع شغلی که انجام می دهید کمک می کند.

What is your profession?

حرفه شما چیست؟

I'm a sales assistant.

من یک دستیار فروش هستم.

We can also ask, what do you do for a living?

ما همچنین می توانیم بپرسیم که شما برای امرار معاش چه کار می کنید؟

I work as a sales assistant in a shop.

من به عنوان فروشنده در یک مغازه کار می کنم.

We can ask who a person works for This often

ما می توانیم بپرسیم که یک شخص برای چه کسی کار می کند این اغلب

relates to a big company or public sector service.

به یک شرکت بزرگ یا خدمات بخش دولتی مربوط می شود.

I work at Google.

من در گوگل کار می کنم.

I work for the fire department.

من برای آتش نشانی کار می کنم.

You can work full time or part time.

می توانید تمام وقت یا پاره وقت کار کنید.

The average hours worked.

میانگین ساعات کار.

Each week here in the UK is around 40 hours.

هر هفته اینجا در بریتانیا حدود 40 ساعت است.

However, some people work very long hours.

با این حال، برخی از افراد ساعات بسیار طولانی کار می کنند.

Hospital employees might work very long shifts.

کارمندان بیمارستان ممکن است در شیفت های بسیار طولانی کار کنند.

Some workers might have to be on the job around the clock.

برخی از کارگران ممکن است مجبور باشند شبانه روز سر کار باشند .

The amount of work a person is willing to do varies.

میزان کاری که یک فرد مایل به انجام آن است متفاوت است.

A hard working person might be willing to work long hours.

یک فرد سخت کوش ممکن است مایل باشد ساعت های طولانی کار کند.

While some people might avoid work at any cost,

در حالی که برخی از افراد ممکن است به هر قیمتی از کار اجتناب کنند،

they are work shy.

از کار خجالتی هستند.

A work shy person might be described

ممکن است یک فرد خجالتی از کار به

as a layabout slacker,

عنوان یک

bone idle, lazy,

تنبل، بیکار، تنبل توصیف شود،

Why don't you go out and get a job?

چرا بیرون نمی روی و شغلی پیدا نمی کنی؟

You're just a bonus.

شما فقط یک جایزه هستید.

Don't lazy layabout negative slang

در

terms for regular work include daily grind

مورد عبارات عامیانه منفی برای کار معمولی تنبل نباشید، شامل

nine to five rat race daily slog.

مسابقه روزانه 9 تا 5 موش صحرایی می شود.

An interesting job can be rewarding while a dull or an interesting job

یک شغل جالب می تواند پاداش دهنده باشد، در حالی که یک کار کسل کننده یا جالب

might be described as tedious, laborious and rewarding.

ممکن است خسته کننده، پر زحمت و با ارزش توصیف شود.

To work hard, you must slog your guts out.

برای کار سخت، باید شهامت خود را از دست بدهید.

Keep your nose to the grindstone, sweat.

بینی خود را به سنگ آسیاب نگه دارید، عرق کنید.

Give your all.

همه چیزت را بده

Having a job is a necessity.

داشتن شغل یک ضرورت است.

It is what brings in your livelihood, the income,

این چیزی است که معیشت، درآمد

your source of revenue, your earnings.

، منبع درآمد و درآمد شما را به ارمغان می آورد.

It is a fact of life that we all have to work.

این یک واقعیت زندگی است که همه ما باید کار کنیم.

It is how we earn our bread and butter.

نان و کره خود را از این طریق به دست می آوریم.

It is a means to an end.

وسیله ای برای رسیدن به هدف است.

We must do it to survive

ما باید این کار را انجام دهیم تا زنده بمانیم

and it was one of my many lessons that you can find on my YouTube channel.

و این یکی از درس های من بود که می توانید در کانال یوتیوب من پیدا کنید.

They are all there for you to watch.

همه آنها برای تماشای شما هستند.

David in Dunedin

دیوید در دوندین

And yes, we are back.

و بله، ما برگشتیم.

It's very nice to be back with you live at two

خیلی خوب است که

36 on a Wednesday afternoon.

بعدازظهر چهارشنبه ساعت 2:36 زنده با شما برگشتم.

The 23rd of February.

23 فوریه.

20, 22.

20، 22.

I hope you're having a good day and I hope everything is all right where you are.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید و امیدوارم همه چیز در جایی که هستید خوب باشد.

Yes, we have the background back

بله، ما پس زمینه را

alive.

زنده داریم.

You after the window just to pass the time away.

شما بعد از پنجره فقط برای گذراندن زمان دور.

Maybe you want to listen to my voice, but perhaps you want to see some of the landscape

شاید بخواهید به صدای من گوش دهید، اما شاید بخواهید بخشی از چشم انداز

as well behind me.

پشت سر من را نیز ببینید.

So you might want to play a little game, maybe spot

بنابراین ممکن است بخواهید یک بازی کوچک انجام دهید، شاید

the white van as it goes by, something like that.

ون سفید را در حین عبور ببینید، چیزی شبیه به آن.

Here we go then. Yes.

پس ما اینجا می رویم. آره.

A few days ago I mentioned

چند روز پیش

the subject of love and also Valentine's Day,

به موضوع عشق و همچنین روز ولنتاین اشاره

and I did put on my video description

کردم و در

the phrase Love is blind.

توضیحات ویدیوم عبارت Love is blind را قرار دادم.

And I have been asked to explain what that actually means.

و از من خواسته شده است که توضیح دهم واقعاً به چه معناست.

How can a love be blind?

چگونه یک عشق می تواند کور باشد؟

Well, quite often when a person falls in love,

خب، خیلی وقت‌ها وقتی یک نفر

they will fall in love with one person, an individual

عاشق می‌شود، عاشق یک نفر، یک فرد

and all of those characteristics

و همه آن ویژگی‌ها

or the things that that person falls in love with.

یا چیزهایی می‌شود که آن شخص عاشق آنها می‌شود.

Whatever it is, however they look

هر چه که باشد، به هر حال به نظر می رسد

if that person is maybe attractive, but also someone you want to be near.

اگر آن شخص ممکن است جذاب باشد، اما همچنین کسی که می خواهید نزدیک او باشید.

Love is blind.

عشق کور است.

It doesn't care. It doesn't judge.

این مهم نیست. قضاوت نمیکنه

So quite often we talk about love being blind

بنابراین اغلب ما در مورد کور بودن عشق صحبت

because it can it can hit you at any time.

می کنیم زیرا ممکن است در هر زمانی به شما ضربه بزند.

But also, it is your own perception.

اما همچنین، این برداشت خود شماست.

It is your own feelings.

این احساسات خود شماست.

Love is blind.

عشق کور است.

It draws you towards another person.

شما را به سمت شخص دیگری می کشاند.

Sometimes there is no explanation.

گاهی اوقات هیچ توضیحی وجود ندارد.

There is no way of explaining why

هیچ راهی برای توضیح اینکه چرا

people fall in love.

مردم عاشق می شوند وجود ندارد.

It just happens.

فقط اتفاق می افتد.

And that is why we often say that love is blind.

و به همین دلیل است که اغلب می گوییم عشق کور است.

It doesn't seem to have any any logic

به نظر می رسد هیچ منطقی وجود ندارد

you can fall in love with another person and you maybe you don't even know why.

که بتوانید عاشق شخص دیگری شوید و شاید حتی ندانید چرا.

It might not just be their appearance, it might also be their characteristics.

این ممکن است فقط ظاهر آنها نباشد، ممکن است ویژگی های آنها نیز باشد.

The way they behave.

نحوه رفتار آنها.

So that's the reason why we often say love

بنابراین به همین دلیل است که ما اغلب می گوییم

is blind.

عشق کور است.

Hello to Palmero.

سلام به پالمرو.

Hello to.

سلام به.

Oh, yes, that's very interesting.

اوه، بله، این خیلی جالب است.

How strange.

چقدر عجیب.

Palmira

پالمیرا

was talking about other people

در مورد افراد دیگری صحبت می کرد

who sometimes join in with the live chat, and that's very interesting.

که گاهی اوقات با چت زنده به آن می پیوندند و این بسیار جالب است.

Palmira too.

پالمیرا هم همینطور

Yes, yes, yes.

بله بله بله.

To yes.

به بله.

Karina from Indonesia, one of my very loyal viewers

کارینا از اندونزی، یکی از بینندگان و شنوندگان بسیار وفادار من است

and listeners, but I haven't seen her for quite a while.

، اما مدت زیادی است که او را ندیده ام.

So it's nice to know that you are actually in touch with T.S..

بنابراین خوب است بدانید که شما در واقع با T.S.

And of course, T.S.

و البته T.S.

has been very kind in showing her appreciation for my English lessons.

در نشان دادن قدردانی او از درس های انگلیسی من بسیار مهربان بوده است.

I've actually received some gifts

من در واقع هدایایی از T.S دریافت کرده ام

from T.S., so thank you very much

، بنابراین از اینکه

for reminding me that there's also Lilia as well.

به من یادآوری کردید که لیلیا نیز وجود دارد بسیار متشکرم.

Lilia, who I believe is very busy

لیلیا که فکر می کنم خیلی مشغول

with her own work teaching English.

کار خودش آموزش زبان انگلیسی است.

And also I believe she also does psychotherapy or psychology,

و همچنین معتقدم که او همچنین روان درمانی یا روانشناسی انجام می دهد،

all the things connected to the mind.

همه چیزهایی که به ذهن مرتبط است.

And Christina says, love has no rules.

و کریستینا می گوید، عشق هیچ قاعده ای ندارد.

I think that's fair to say.

من فکر می کنم منصفانه است که بگویم.

Yes, love, we often think of love, and

بله، عشق، ما اغلب به عشق فکر می کنیم، و

I suppose the opposite word hate.

من فکر می کنم کلمه مخالف نفرت است.

So we see love is the positive thing and hate as the negative,

بنابراین ما عشق را مثبت می بینیم و نفرت را منفی

the absolute opposite.

، برعکس مطلق.

I suppose another good one is evil.

من فکر می کنم خوب دیگری بد است.

We often think of people who do wicked things, terrible things,

ما اغلب به افرادی فکر می کنیم که کارهای شرورانه انجام می دهند، کارهای وحشتناک،

and then we have good, good

و سپس خوب، خوب

and evil, good, evil.

و بد، خوب، بد داریم.

They are opposites.

آنها متضاد هستند.

And also you will find that they are also opposites they reflect each other

و همچنین خواهید دید که آنها متضاد هم هستند و یکدیگر را

from their own mood or with their mood, which is positive and negative.

از خلق و خوی خود یا با خلق و خوی خود منعکس می کنند که مثبت و منفی است.

And that's something we are going to talk about in a few minutes.

و این چیزی است که تا چند دقیقه دیگر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Hello, Kamal.

سلام کمال.

Hello to you as well, where Fay is here.

سلام به شما هم که فی اینجاست.

Hello, Fay.

سلام، فی.

I haven't seen you for a while.

مدتیه که ندیدمت

It seems like a long time since I've seen you.

به نظر می رسد مدت زیادی است که شما را ندیده ام.

Where have you been?

کجا بودی؟ آمادو

We also have

هم داریم

Amadou. Hello, Amadou.

. سلام آمادو

Nice to see you as well. Very nice to see you.

از دیدن شما هم خوشحالم خیلی خوشحالم از دیدنت

A lot of people today talking about, I suppose,

بسیاری از مردم امروز در مورد

one of the big stories

یکی از داستان‌های بزرگ صحبت

that's well, when you think about it,

می‌کنند که خوب است، وقتی به آن فکر می‌کنید،

there are quite a few big stories that are affecting many people around the world.

چند داستان بزرگ وجود دارد که افراد زیادی را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می‌دهند.

I've already mentioned the weather.

قبلاً به آب و هوا اشاره کردم.

The weather is affecting everyone, including here in the UK.

آب و هوا همه را تحت تأثیر قرار می دهد، از جمله اینجا در بریتانیا.

But around the world, many people are are experiencing

اما در سراسر جهان، بسیاری از مردم

severe weather conditions

شرایط آب و هوایی سخت

and also politics as well.

و همچنین سیاست را تجربه می کنند.

That's a big one.

این یک مورد بزرگ است.

That might be the biggest one Who would have thought

who would have thought

a few months ago that there would be a bigger situation than COVID?

این ممکن است بزرگترین مورد باشد.

Really

واقعا

Incredible.

باور نکردنی

You never know what's going to happen next.

شما هرگز نمی دانید که در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد.

There is a great phrase, actually, that we use here in the UK politics.

در واقع یک عبارت عالی وجود دارد که ما اینجا در سیاست بریتانیا از آن استفاده می کنیم.

In politics, we often say this one week

در سیاست، ما اغلب می گوییم که این

is a long time in politics,

یک هفته زمان زیادی در سیاست است،

which means that lots of things can change

به این معنی که بسیاری از چیزها

even in just a few days, even in just one week.

حتی در چند روز، حتی در یک هفته، می توانند تغییر کنند.

Many things can change and alter.

خیلی چیزها می توانند تغییر کنند و تغییر کنند.

So we often say that a week

بنابراین ما اغلب می گوییم که

is a long time in politics

یک هفته زمان زیادی در سیاست است

because things can often change

زیرا همه چیز اغلب می تواند تغییر کند

and sometimes they can change dramatically,

و گاهی اوقات می تواند به طور چشمگیری تغییر کند،

as we've seen over the past few days.

همانطور که در چند روز گذشته دیدیم.

Claudia Black and white Yes, we are looking at opposites.

کلودیا سیاه و سفید بله، ما به دنبال متضاد هستیم.

In a few moments, we are looking at opposite words, words

در چند لحظه به کلمات متضاد نگاه می کنیم، کلماتی

that reflect the meanings of each other in the opposite way.

که معانی یکدیگر را برعکس منعکس می کنند.

They turn that meaning around.

آن معنا را برمیگردانند.

So a positive can become a negative.

بنابراین یک مثبت می تواند منفی شود.

However, that is not always true.

با این حال، این همیشه درست نیست.

Opposite words are not always positive and negative.

کلمات متضاد همیشه مثبت و منفی نیستند.

Sometimes they can be either.

گاهی اوقات آنها می توانند هر دو باشند.

We will take a look at that in a few moments.

چند لحظه دیگر نگاهی به آن خواهیم داشت.

Hello.

Also to Pete Jab.

سلام.

همچنین به پیت جاب.

Hello.

سلام.

Oh, I haven't seen you for a while as well.

اوه، من هم مدتی است که شما را ندیده ام.

Pete Jab.

پیت جاب.

Ask Grandmother for details.

جزئیات را از مادربزرگ بپرسید.

I love you.

دوستت دارم.

I love your name.

من عاشق اسمت هستم

I do remember that you once told me why

یادم می آید که یک بار به من گفتی چرا

you give yourself that name on the chat.

در چت این نام را برای خودت گذاشتی.

I can't remember exactly, but I think it has something to do with your grandmother.

دقیقا یادم نیست ولی فکر کنم به مادربزرگت ربط داره.

I have a feeling love

من احساس می کنم

is like some kind of sickness or illness.

عشق مانند نوعی بیماری یا بیماری است.

Yes, we we often say that a person is loved, sick.

بله، ما اغلب می گوییم که یک فرد دوست داشته شده است، بیمار است.

Again, it is a word that is often used in a negative term.

باز هم کلمه ای است که اغلب در اصطلاح منفی به کار می رود.

Yet we are using it, using it to describe something positive.

با این حال، ما از آن برای توصیف چیزی مثبت استفاده می کنیم.

So to be in love, maybe you are lovesick.

بنابراین برای عاشق بودن، شاید دلتنگ عشق باشد.

Perhaps you are missing someone

شاید دلت برای کسی تنگ شده

who you are deeply in love with.

که عمیقا عاشقش هستی.

Or maybe you want to be near to that person because you love them.

یا شاید می خواهید به آن شخص نزدیک شوید زیرا او را دوست دارید.

Love them so much.

آنها را خیلی دوست داشته باشید.

You are feeling love sick

شما در حال احساس

prend pret near.

ناخوشایند عشق هستید.

Hello, Premier. Hello, Mr. Duncan.

سلام، پریمیر. سلام آقای دانکن

I love your way of teaching. It is different.

من عاشق روش تدریس شما هستم فرق دارد.

A lot of people say Mr.

بسیاری از مردم می گویند آقای

Duncan, no one else on YouTube talks about the English language like you do.

دانکن، هیچ کس دیگری در یوتیوب مانند شما در مورد زبان انگلیسی صحبت نمی کند.

You are unique.

شما منحصر به فرد هستید.

The only problem sometimes

تنها مشکلی

being unique is not a good thing.

که گاهی اوقات منحصر به فرد بودن چیز خوبی نیست.

You can be unique, but also you can be too unique.

شما می توانید منحصر به فرد باشید، اما همچنین می توانید بیش از حد منحصر به فرد باشید.

Maybe.

شاید.

Maybe too odd.

شاید خیلی عجیبه

Too unusual.

خیلی غیرعادی

So it isn't always a good thing.

بنابراین همیشه چیز خوبی نیست.

Hello, Christiane.

سلام کریستین

Christiane, Alexander Moncada

کریستین، الکساندر مونکادا

Bell over in That is a great name.

بل در این نام عالی است.

I won't try to say it again.

دیگر سعی نمی کنم آن را بگویم.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

I love your programme and I am beginning this language.

من عاشق برنامه شما هستم و این زبان را شروع می کنم.

Congratulations. For your valuable contribution.

تبریک می گویم. برای سهم ارزشمند شما

Greetings from Nicaragua.

درود از نیکاراگوئه.

Very nice to hear from you.

بسیار خوشحالم که از شما می شنوم.

And I do know that I have a few viewers watching in Nicaragua.

و من می دانم که چند بیننده دارم که در نیکاراگوئه تماشا می کنند.

So hello to you and everyone watching in that part of the world.

پس سلام به شما و همه کسانی که در آن نقطه از جهان تماشا می کنند.

Let us all have peace and love.

بگذار همه ما صلح و عشق داشته باشیم.

Wouldn't that be nice?

آیا این خوب نیست؟

Some people wake up in the morning and all they want to do

برخی از مردم صبح از خواب بیدار می شوند و تنها کاری که می خواهند انجام دهند این

is sit and watch the world burn,

است که بنشینند و سوختن جهان را تماشا کنند

and they will do whatever it takes to make that happen.

و هر کاری که لازم باشد انجام می دهند تا این اتفاق بیفتد.

So there are people who are quite destructive in their character and they like to see destruction.

بنابراین افرادی هستند که در شخصیت خود کاملاً مخرب هستند و دوست دارند تخریب را ببینند.

They like to see chaos.

آنها دوست دارند هرج و مرج را ببینند.

They like to see the world burn.

آنها دوست دارند دنیا را در حال سوختن ببینند.

And there are many people like that.

و افراد زیادی از این دست هستند.

I try to be the opposite, to be honest.

راستش سعی می کنم برعکس باشم.

When I look out the window in the morning, there's always something nice to see, something nice

وقتی صبح از پنجره به بیرون نگاه می کنم، همیشه چیز خوبی برای دیدن وجود دارد، چیزی خوب

to look at the sun, a bird some clouds,

برای نگاه کردن به خورشید، پرنده ای چند ابر،

maybe the trees swaying gently in the breeze.

شاید درختان به آرامی در نسیم تکان می خورند.

All of those things are right in front of you.

همه آن چیزها درست در مقابل شماست.

So if you look closely if you look carefully,

بنابراین اگر دقت کنید اگر با دقت نگاه کنید،

if you spend a few moments and you look around you,

اگر چند لحظه را صرف کنید و به اطراف خود نگاه کنید،

you realise that there are so many lovely things, nice things

متوجه می شوید که چیزهای دوست داشتنی زیادی وجود دارد، چیزهای خوبی

around to see

برای دیدن

Hello, Trang.

Hello, Trang.

Trang new in Quinn.

ترنگ جدید در کوین.

I hope I pronounce your name right.

امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

I do have difficulty sometimes pronouncing Vietnamese names.

گاهی اوقات در تلفظ اسامی ویتنامی مشکل دارم.

Hello to you and a big hello to Vietnam.

سلام به شما و یک سلام بزرگ به ویتنام.

I have a lot of people watching in Vietnam.

من افراد زیادی دارم که در ویتنام تماشا می کنند.

Here we go then. Yes.

پس ما اینجا می رویم. آره.

The last storm, the most recent storm

آخرین طوفان، آخرین طوفانی

we had was called Franklin Franklin.

که داشتیم فرانکلین فرانکلین نام داشت.

That was last week. As well.

این هفته گذشته بود. همچنین.

We had quite a few big storms last week here in England.

هفته گذشته چند طوفان بزرگ در انگلیس داشتیم.

So we are talking about a particular subject today in a few moments,

بنابراین ما امروز در مورد یک موضوع خاص صحبت می کنیم تا چند لحظه

we are going to talk all about

دیگر همه چیز را در مورد اضداد صحبت کنیم

opposites.

.

Words that have opposite meanings.

کلماتی که معانی متضاد دارند.

Words that can be used to reflect each other from their mood.

کلماتی که می توان از آنها برای انعکاس روحیه یکدیگر استفاده کرد.

Or their emotion.

یا احساساتشون

All of that coming up in a few moments.

همه اینها در چند لحظه به دست می آید.

Yes, you had a little bit of sunshine.

بله، شما کمی آفتاب داشتید.

You had some snow, you had some rain.

کمی برف داشتی، کمی بارون.

You had all sorts of different weather.

تو آب و هوای متفاوتی داشتی

In those video clips. Here we go.

توی اون کلیپ های ویدیویی در اینجا ما می رویم.

We are back live.

زنده برگشتیم

And yes, this is English Addict Extra live from England.

و بله، این English Addict Extra زنده از انگلستان است.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

But back, everyone,

اما برگردید، همه،

I hope you are having a good Wednesday wherever you are watching in the world.

امیدوارم در هر کجای دنیا که تماشا می کنید چهارشنبه خوبی داشته باشید.

We are talking about a subject today

ما امروز در مورد موضوعی صحبت می

something that exists in most languages.

کنیم که در اکثر زبان ها وجود دارد.

So I'm not saying that this is only something that exists

بنابراین من نمی گویم که این فقط چیزی است که در انگلیسی وجود دارد،

in English but also in many other languages as well.

بلکه در بسیاری از زبان های دیگر نیز وجود دارد.

We are talking all about opposites using opposite words.

ما همه چیز در مورد متضاد با استفاده از کلمات متضاد صحبت می کنیم.

Now, I think that this is quite a big subject.

اکنون، من فکر می کنم که این یک موضوع بسیار بزرگ است.

And I'm going to warn you now, I'm going to tell you now that I won't be covering everything

و اکنون به شما هشدار می دهم، اکنون به شما می گویم که همه چیز را پوشش

because I

would be here for about three or 4 hours, but opposite words.

نمی دهم زیرا حدود سه یا چهار ساعت اینجا خواهم بود، اما کلمات متضاد.

I always find this to be a very interesting part of English,

به نظر من همیشه این بخش بسیار جالبی از زبان انگلیسی است،

because sometimes times opposite words can be a little ambiguous.

زیرا گاهی اوقات کلمات متضاد ممکن است کمی مبهم باشند.

Oh, Mr. Duncan.

اوه، آقای دانکن.

Very interesting word.

حرف خیلی جالبیه

Ambiguous. Not clear

مبهم. واضح نیست،

So sometimes using opposite words can be a little bit

بنابراین گاهی اوقات استفاده از کلمات متضاد می تواند کمی

confusing or knowing which opposite word to use.

گیج کننده باشد یا اینکه بدانید کدام کلمه مقابل را باید استفاده کنید.

When you want to reflect the meaning or the emotion of a certain situation.

وقتی می خواهید معنا یا احساس یک موقعیت خاص را منعکس کنید.

So I suppose, first of all, we should say

بنابراین من فکر می کنم، اول از همه، ما باید بگوییم

for every defining word, there is quite often an opposite.

برای هر کلمه تعیین کننده، اغلب مخالف وجود دارد.

So you will find many words in the English language,

بنابراین شما کلمات زیادی را در زبان انگلیسی خواهید یافت،

have some sort of opposite

whether we are talking about a single word

چه در مورد یک کلمه صحبت کنیم

or maybe a phrasal verb.

یا شاید یک فعل عبارتی.

Quite often you will find there is an opposite

اغلب شما متوجه خواهید شد که یک چیز متضاد وجود دارد

one thing that means that

که به این معنی است

and one thing that means this.

و یک چیز که به این معنی است.

And sometimes they reflect

و گاه تأمل می کنند

or they turn the meaning around,

یا معنا

which makes them opposites.

را برمی گرداند که آنها را متضاد می کند.

Opposite words, an opposite word is often referred

کلمات متضاد، یک کلمه مقابل اغلب

to as an antonym and antonym.

به عنوان متضاد و متضاد نامیده می شود.

So in English, we often say that an opposite word,

بنابراین در زبان انگلیسی اغلب می گوییم که یک کلمه متضاد،

one word that means the opposite of another

یک کلمه که به معنای متضاد دیگری

is an antonym.

است متضاد است.

The word antonym derives from Greek

کلمه متضاد از یونانی گرفته شده

and literally means against the name.

و در لغت به معنای مخالف نام است.

So whatever the word is,

پس کلمه هر چه باشد،

the other word is against that particular word.

کلمه دیگر در مقابل آن کلمه خاص است.

Hence Antonym.

از این رو متضاد.

That is the reason why we use the word antonym.

به همین دلیل است که ما از کلمه متضاد استفاده می کنیم.

It is against that particular word.

مخالف آن کلمه خاص است.

But not always true, though.

اما همیشه درست نیست.

It's not always true.

همیشه درست نیست.

Common opposite words will often express

کلمات متضاد رایج اغلب

either a positive or a negative meaning.

معنای مثبت یا منفی را بیان می کنند.

From that, I mean, one word will have a positive meaning,

از این رو، منظورم این است که یک کلمه معنای مثبت خواهد داشت،

or it will be seen as a positive word.

یا به عنوان یک کلمه مثبت دیده می شود.

And the opposite to that word will often be seen as a negative word.

و مخالف آن کلمه اغلب به عنوان یک کلمه منفی دیده می شود.

But again, it's not always the case.

اما باز هم همیشه اینطور نیست.

It's not always true.

همیشه درست نیست.

Which is why

talking about opposite words is quite complex,

به همین دلیل است که

صحبت در مورد کلمات متضاد بسیار پیچیده

quite difficult to explain quickly.

است و توضیح سریع آن بسیار دشوار است.

Not all opposite words are necessarily good or bad.

همه کلمات متضاد لزوما خوب یا بد نیستند.

Their definitions depend on the situation.

تعاریف آنها به موقعیت بستگی دارد.

So in certain situations, you might find that opposite words

بنابراین در موقعیت‌های خاص ، ممکن است متوجه شوید که کلمات متضاد

lose their meaning, or maybe they take on new meanings.

معنای خود را از دست می‌دهند یا ممکن است معانی جدیدی پیدا کنند.

It's very interesting, and that's one of the reasons why sometimes English

این بسیار جالب است و این یکی از دلایلی است که گاهی اوقات انگلیسی

can be confusing as a language to learn.

می تواند به عنوان زبانی برای یادگیری گیج کننده باشد.

For example, here's a good example.

به عنوان مثال، در اینجا یک مثال خوب است.

Down is the opposite of

پایین برعکس

but it is not always used as a negative opposite.

است اما همیشه به عنوان مخالف منفی استفاده نمی شود.

So down and up are opposites,

بنابراین پایین و بالا متضاد هستند،

but they are not necessarily negative and positive.

اما لزوما منفی و مثبت نیستند.

So that's when it becomes a little bit more confusing when we are talking about that.

بنابراین زمانی که در مورد آن صحبت می کنیم، کمی گیج کننده تر می شود.

For example, you might go down to the shops

به عنوان مثال، ممکن است به مغازه ها بروید

or you might trip up and fall.

یا ممکن است زمین بخورید و بیفتید.

So you can see that those two words are being used

بنابراین می توانید ببینید که این دو کلمه در

opposites as opposites.

مقابل به عنوان متضاد به کار می روند.

Down in this particular sentence is positive.

پایین در این جمله خاص مثبت است.

And in the other sentence, up is negative.

و در جمله دیگر up منفی است.

However, you might feel down and moody.

با این حال، ممکن است احساس ناراحتی و بدخلقی داشته باشید.

So instead of down being positive, you can say

بنابراین به جای مثبت بودن، می توانید بگویید

you feel down and moody.

که احساس ناراحتی و بدخلقی دارید.

So suddenly the word down becomes negative.

بنابراین ناگهان کلمه down منفی می شود.

You might pick up your dog you lift your dog.

ممکن است سگتان را بردارید و سگتان را بلند کنید.

You are you are picking up your dog.

شما دارید سگ خود را برمی دارید.

So that is not negative.

پس منفی نیست.

In fact, you might say that that particular use of the word up is neutral

در واقع، ممکن است بگویید که آن استفاده خاص از کلمه up خنثی است

because it is describing an action.

زیرا یک عمل را توصیف می کند.

Sit and stand are opposites,

نشستن و ایستادن متضاد هستند،

but can both express positive and negative meanings in a sentence.

اما هر دو می توانند معانی مثبت و منفی را در یک جمله بیان کنند.

Sit down.

بشین

Stand up.

بایستید

So they are opposites,

بنابراین آنها متضاد هستند،

but neither has a positive or negative meaning.

اما هیچ یک معنای مثبت یا منفی ندارند.

However, you can change the context of those words

با این حال، می توانید متن آن کلمات را تغییر دهید

to give them a different meaning.

تا معنای متفاوتی به آنها بدهید.

So it is worth remembering

بنابراین لازم به یادآوری

that that can be the case.

است که ممکن است چنین باشد.

And I suppose it is fair to say that opposite words

و گمان می کنم منصفانه باشد که بگوییم کلمات متضاد

do not always reflect a positive or negative meaning in the same way.

همیشه یک معنای مثبت یا منفی را به یک شکل منعکس نمی کنند.

So opposite words do not always reflect a positive

بنابراین کلمات متضاد همیشه یک

or negative meaning in the same way they can change

معنی مثبت یا منفی را منعکس نمی کنند به همان شکلی که می توانند

depending on the situation and also the context of the sentence

بسته به موقعیت تغییر کنند و همچنین متن جمله

down can be direction as an up,

پایین می تواند جهت به عنوان یک بالا،

move down, pushed down, sit down

حرکت به پایین، هل دادن به پایین، نشستن

move up, push up, sit up.

حرکت بالا، هل دادن باشد. بالا، بنشین

So we are using exactly the same words.

بنابراین ما دقیقاً از همان کلمات استفاده می کنیم.

However, we are changing the second word.

با این حال، ما در حال تغییر کلمه دوم هستیم.

We are using the opposites.

ما از متضادها استفاده می کنیم.

Move down.

حرکت به پایین.

Move up.

حرکت به بالا.

Push down.

فشار به پایین.

Push up.

فشار به بالا.

Sit down.

بشین

Sit up.

بنشین

They are both being used as opposites,

هر دو به عنوان متضاد مورد استفاده قرار می گیرند،

but neither of them are negative or positive.

اما هیچ یک از آنها منفی یا مثبت نیستند.

Another example is over and under.

مثال دیگر کم و زیاد است.

They are opposites and can both be used either positively or negatively.

آنها متضاد هستند و می توانند از هر دو به صورت مثبت یا منفی استفاده شوند.

So over

بنابراین زیاد

and under

و

are not necessarily negative or positive.

کم لزوما منفی یا مثبت نیستند.

Once again, it depends on how they are being used

یک بار دیگر، بستگی دارد که چگونه از آنها برای خرج بیش از حد استفاده می شود

to overspend is negative

،

to spend too much money or maybe you spend more money than you actually have.

خرج کردن بیش از حد پول منفی است یا شاید شما پول بیشتری از آنچه دارید خرج کنید.

You overspend is negative.

شما بیش از حد خرج می کنید منفی است.

To get over something is positive.

غلبه بر چیزی مثبت است.

If you get over something, it means you recover, you get over it.

اگر از چیزی غلبه کردی، یعنی بهبودی پیدا کردی، از پس آن برمی‌آیی.

You are able to move over

شما می توانید بر روی

that thing or to recover from it.

آن چیز حرکت کنید یا از آن خلاص شوید.

So you can see once again.

بنابراین می توانید یک بار دیگر ببینید.

Words can often be used as both negative and positive

کلمات اغلب می توانند به عنوان منفی و مثبت استفاده شوند

and then the word under you might achieve.

و سپس کلمه زیر ممکن است به دست آورید.

If you underachieve, it means you do badly compared to other people.

اگر موفقیت شما کم است، به این معنی است که در مقایسه با افراد دیگر بد عمل می کنید.

To under, achieve or underspend.

کم کردن، به دست آوردن یا کم خرج کردن.

If you underspend quite often we use that in a positive way.

اگر اغلب کم خرج می کنید، ما از آن به روشی مثبت استفاده می کنیم.

Because you did not spend too much money.

چون پول زیادی خرج نکردی.

So you can see it is possible to use the same word

بنابراین می بینید که بسته به موقعیت می توان از یک کلمه

in a negative way or a positive way depending on the situation

به صورت منفی یا مثبت استفاده کرد،

So it is possible for the context of a word,

بنابراین برای بافت یک کلمه ممکن است،

or I suppose it's better to say its opposite

یا فکر می کنم بهتر است مخالف آن را بگوییم

to change from positive to negative They can be changed.

که از مثبت به منفی تبدیل شود. آنها را می توان تغییر داد.

You can swap them over

شما می توانید آنها را با آنها عوض کنید

Now we have examples

اکنون نمونه هایی

of opposite words that do not change.

از کلمات متضاد داریم که تغییر نمی کنند.

Their definitions are negative or positive.

تعاریف آنها منفی یا مثبت است.

For example,

به عنوان مثال،

we can have happy and sad

ما می توانیم شاد و غمگین داشته باشیم،

So those actual words are used

بنابراین از آن کلمات واقعی

in a positive or negative way.

به صورت مثبت یا منفی استفاده می شود.

So you don't normally use happy in a negative way.

بنابراین شما معمولاً از شاد به صورت منفی استفاده نمی کنید.

In fact, you almost never use happy negatively happy,

در واقع، شما تقریباً هرگز از شادی منفی شاد، غمگین خوب استفاده نمی کنید

sad good.

.

Bad. Great.

بد عالی.

Terrible. Big.

وحشتناک. بزرگ.

Small.

کم اهمیت.

Of course, it's worth remembering that big and small

البته شایان ذکر است که بزرگ و کوچک

might in some certain situations

ممکن است در برخی شرایط خاص

be used positively or negatively.

به صورت مثبت یا منفی استفاده شود.

Something that is big might be bad.

چیزی که بزرگ است ممکن است بد باشد.

Something that is big might be good.

چیزی که بزرگ است ممکن است خوب باشد.

Something that is small.

چیزی که کوچک است.

Might be good.

شاید خوب باشه

Something that is small might be bad.

چیزی که کوچک است ممکن است بد باشد.

So I suppose in this particular situation with big and small,

بنابراین من فکر می کنم در این موقعیت خاص با بزرگ و کوچک

you might find there are situations where they can be changed.

، ممکن است موقعیت هایی وجود داشته باشد که می توان آنها را تغییر داد.

Right.

درست.

Miserable.

بدبخت

So we often use the word bright in a positive way.

بنابراین ما اغلب از کلمه روشن به صورت مثبت استفاده می کنیم.

Although you might say that something is too bright

اگرچه ممکن است بگویید چیزی خیلی روشن است

something you can't look directly at.

که نمی توانید مستقیماً به آن نگاه کنید.

Maybe a bright light or the sun.

شاید یک نور روشن یا خورشید.

It is too bright, but quite often and generally speaking

خیلی روشن است، اما اغلب و به طور

we use the word bright positively

کلی از کلمه درخشان به صورت مثبت

and we use the word miserable in a negative way.

استفاده می کنیم و از کلمه بدبخت به صورت منفی استفاده می کنیم.

So more often than not, those words are used

بنابراین اغلب از آن کلمات به این شکل

in that way.

استفاده می شود.

Those examples are often used

این مثال ها اغلب

with their positive and negative definitions.

با تعاریف مثبت و منفی خود استفاده می شوند.

So those examples are almost always used

بنابراین این مثال‌ها تقریباً همیشه

with one particular emotion,

با یک احساس خاص،

positive or negative.

مثبت یا منفی استفاده می‌شوند.

The only exception there would be big and small

تنها استثنا وجود دارد بزرگ و کوچک

which I think can be used in more than one way.

که به نظر من می توان در بیش از یک راه استفاده کرد.

Of course, we can alter the

البته، ما می‌توانیم

emotion of a word by adding or changing the intonation of how it is said.

با اضافه کردن یا تغییر لحن نحوه بیان آن، احساس آن را تغییر دهیم.

So when you say something, quite often

بنابراین وقتی چیزی می گویید،

you will use a certain sound or a certain tone

اغلب از صدای خاصی یا لحن خاصی از لحن خود استفاده می

your intonation,

کنید،

something that you feel is important.

چیزی که احساس می کنید مهم است.

You will often stress the word

شما اغلب با صدای خود روی کلمه تاکید می

with the sound of your voice, and we call this intonation.

کنید و ما به این لحن می گوییم.

The intonation is the way you say a word when you are speaking.

لحن، روشی است که هنگام صحبت کردن، کلمه ای را بیان می کنید.

Come here

بیا اینجا بیا اینجا

come here.

By that, you can hear that that is something that's serious or important.

با آن، می توانید بشنوید که آن چیزی جدی یا مهم است.

So intonation, the way you say a word or pronounce

بنابراین لحن، نحوه بیان یک کلمه یا تلفظ

a sentence can often give the meaning as well.

یک جمله اغلب می تواند معنی را نیز بدهد.

For example,

به عنوان مثال،

you can say, Oh, great,

می توانید بگویید، اوه، عالی،

oh great.

اوه عالی.

Or Oh, great,

یا اوه، عالی است،

So you can use that sentence

بنابراین می توانید بسته به موقعیت از آن جمله

in a positive way or a negative way, depending on a situation.

به صورت مثبت یا منفی استفاده کنید .

You might hear some good news and then you react, Oh,

ممکن است یک خبر خوب بشنوید و سپس واکنش نشان دهید، اوه،

oh, great.

اوه، عالی است.

I've just won a prise in a competition.

من تازه در یک مسابقه جایزه گرفتم.

Oh, great.

اوه، عالی

I'm looking forward to going to see my mother this weekend.

من مشتاقانه منتظرم که این آخر هفته به دیدن مادرم بروم.

Oh, great.

اوه، عالی

You are excited.

شما هیجان زده اید.

However, you might have some bad news.

با این حال، ممکن است اخبار بدی داشته باشید.

You might receive some disappointing news, some news

ممکن است اخبار ناامید کننده ای دریافت کنید، اخباری

that makes you feel upset or unhappy.

که باعث ناراحتی یا ناراحتی شما شود.

Oh, I have to go to work.

اوه من باید برم سر کار

It's 6:00 tomorrow morning.

فردا ساعت 6 صبح است.

6 a.m..

6 صبح...

Oh, great.

اوه، عالی.

Maybe you are driving to work and you are in a hurry.

شاید شما در حال رانندگی به سمت محل کار هستید و عجله دارید.

And suddenly, as you're driving along,

و ناگهان در حالی که در حال رانندگی هستید،

you get a puncture

یکی از لاستیک‌های ماشینتان پنچر می‌شود

in one of the tires of your car and

you feel frustrated.

و احساس ناامیدی می‌کنید.

You feel annoyed, you say, Oh, great,

شما احساس ناراحتی می کنید، می گویید، اوه، عالی

the intonation is negative.

، لحن منفی است.

So even though these two sentences are exactly the same,

بنابراین اگرچه این دو جمله دقیقاً مشابه هستند

the intonation is different.

، لحن آن متفاوت است.

One is said positively.

یکی مثبت گفته می شود.

Oh, great.

اوه، عالی

The other is said negatively.

دیگری منفی گفته می شود.

Oh, great.

اوه، عالی

It's Mr. Duncan.

این آقای دانکن است.

He's on the Internet again with another English lesson.

او دوباره با یک درس انگلیسی دیگر در اینترنت است.

Oh, great.

اوه، عالی

You are showing your frustration or your disappointment.

شما ناامیدی یا ناامیدی خود را نشان می دهید.

Another good example is.

مثال خوب دیگر این است.

That is too bad.

این خیلی بد است.

You might say it positively.

شاید مثبت بگویید.

That is too bad.

این خیلی بد است.

That is too bad.

این خیلی بد است.

Maybe you are making a point.

شاید شما یک نکته ای را مطرح می کنید.

Maybe you are being sarcastic.

شاید داری کنایه میزنی

Towards another person.

نسبت به شخص دیگری

That is too bad.

این خیلی بد است.

Oh, you can't come to my party.

اوه، شما نمی توانید به مهمانی من بیایید.

That is too bad.

این خیلی بد است.

You actually sound happy about it.

در واقع از این بابت خوشحال به نظر میرسی

Or of course, we can use it

یا البته، می توانیم آن را

in its more familiar negative way.

به شکل منفی آشناتر آن استفاده کنیم.

That is too bad.

این خیلی بد است.

That is too bad.

این خیلی بد است.

Maybe you received some bad news from a friend

شاید خبر بدی از یکی از دوستانتان دریافت کرده

and you want to show that you feel bad for them.

اید و می خواهید نشان دهید که نسبت به او احساس بدی دارید.

You might say that is too bad.

شاید بگویید خیلی بد است.

I'm sorry to hear that.

متاسفم که می شنوم.

That is too bad.

این خیلی بد است.

Terrible.

وحشتناک.

Sarcasm. Yes.

طعنه. آره.

My favourite thing.

چیز مورد علاقه ی من.

A lot of people say that British people are often sarcastic in their humour.

بسیاری از مردم می گویند که مردم بریتانیا اغلب در طنز خود طعنه آمیز هستند.

I don't know how true it is.

نمیدونم چقدر درسته

Is it true?

آیا حقیقت دارد؟

Do you think that English people

آیا فکر می کنید که انگلیسی

are often sarcastic Do you think so?

ها اغلب طعنه آمیز هستند آیا اینطور فکر می کنید؟

So you think that's it?

پس فکر می کنید همین است؟

Is that what you think?

این چیزیه که تو فکر میکنی؟

Do you think we are sarcastic?

به نظر شما ما طعنه می زنیم؟

Sarcasm often changes the meaning of a sentence or word

طعنه اغلب معنای جمله یا کلمه

to show annoyance or frustration.

را تغییر می دهد تا ناراحتی یا ناامیدی را نشان دهد.

So that is something we often do when we are feeling frustrated.

بنابراین این کاری است که اغلب زمانی که احساس ناامیدی می کنیم انجام می دهیم.

We will often use sarcasm.

ما اغلب از طعنه استفاده خواهیم کرد.

We will say something quite often.

ما اغلب چیزی خواهیم گفت.

Ironically,

از قضا،

so maybe something that appears to be positive

پس شاید چیزی که مثبت به نظر می رسد

might be sent negatively and vice versa.

ممکن است منفی ارسال شود و بالعکس.

The other way around as well.

برعکس هم همینطور.

So we often use sarcasm

بنابراین ما اغلب در انگلیسی از طعنه استفاده می کنیم

in English,

which can often change the meanings of opposite words.

که اغلب می تواند معانی کلمات متضاد را تغییر دهد.

For example,

مثلاً

how good you are on time as usual,

چقدر خوب که طبق معمول سر وقت هستید،

Of course I'm being sarcastic

البته من به طعنه می گویم

because that is said to someone who arrives late,

چون به کسی گفته می شود که دیر می رسد،

so maybe you are waiting for your friend to arrive

پس شاید شما منتظر رسیدن دوست خود هستید

and you are standing in the pouring rain

و زیر باران سیل آسا در

waiting for your friend to come.

انتظار شما ایستاده اید. دوستی که بیاید

And of course

و البته

they are late

آنها دیر کرده اند

so when they arrive you decide to be sarcastic.

بنابراین وقتی می رسند تصمیم می گیرید طعنه بزنید.

Oh good.

خوب است.

You are on time as usual.

طبق معمول سر وقت هستی

But what you are actually saying is

اما آنچه شما در واقع می گویید این است

you are late again.

که دوباره دیر آمدید.

You are being sarcastic You are using sarcasm.

شما دارید طعنه می زنید دارید از طعنه استفاده می کنید.

So quite often when you are being sarcastic, you are using the opposite.

بنابراین اغلب زمانی که به طعنه می پردازید، از عکس آن استفاده می کنید.

You are using the opposite.

شما برعکس استفاده می کنید.

To what you really want to say.

به چیزی که واقعاً می خواهید بگویید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Oh, how nice to see you awake again.

آه، چقدر خوشحالم که تو را دوباره بیدار می بینم.

Quite often said to someone who falls asleep.

اغلب به کسی گفته می شود که به خواب می رود.

So maybe a person who often falls asleep during a meeting.

بنابراین ممکن است شخصی که اغلب در طول یک جلسه به خواب می رود.

Maybe there is a business meeting

شاید یک جلسه کاری وجود داشته باشد

and that person always falls asleep during the meeting

و آن شخص همیشه در طول جلسه به خواب می رود

and then they suddenly wake up

و سپس ناگهان از خواب بیدار می شود

and you might say, Oh, how nice to see you awake again.

و شما ممکن است بگویید، اوه، چقدر خوب است که دوباره شما را بیدار می بینم.

You are being sarcastic towards that person

شما نسبت به آن شخص طعنه آمیز می کنید،

because they always fall asleep during meetings

زیرا او همیشه در طول جلسات به خواب می رود

Here's another one.

این یکی دیگر است.

Please tell me more of your brilliant jokes

لطفاً بیشتر از جوک های درخشان خود

set to someone who tells awful jokes.

که برای کسی که جوک های وحشتناک می گوید، به من بگویید.

So maybe you know a person who is always making jokes.

بنابراین شاید شما فردی را بشناسید که همیشه در حال شوخی است.

They say things but they're not really very funny.

آنها چیزهایی می گویند اما واقعاً خنده دار نیستند.

So you might be sarcastic towards them.

بنابراین ممکن است نسبت به آنها طعنه آمیز باشید.

You might say, Please tell me more of your brilliant jokes.

ممکن است بگویید، لطفاً بیشتر از جوک های درخشان خود به من بگویید.

You are being sarcastic.

داری کنایه میزنی

You don't mean that.

منظورت این نیست

You are saying that to be sarcastic towards someone

شما می گویید که نسبت به کسی طعنه آمیز باشیم

And yes, I think it might be true

و بله، من فکر می کنم ممکن است این درست باشد

that very often in English, especially with British

که اغلب اوقات در انگلیسی، به خصوص در مورد انگلیسی بریتانیایی

English and people who live in this country,

و افرادی که در این کشور زندگی می کنند،

we can sometimes be

ما گاهی اوقات می توانیم

a little sarcastic

کمی طعنه آمیز باشیم

Okay, unpack.

، خب، بسته را باز کن.

I had a little tickle in my throat then, so

آن موقع کمی در گلویم قلقلک دادم، پس از این

sorry about that.

بابت متاسفم.

I'm back now.

الان برمیگردم.

I had a little tickle. I had to drink some water.

کمی قلقلک داشتم مجبور شدم کمی آب بخورم.

Where was I?

کجا بودم؟

What was I saying? Just. We are using opposite words.

چی داشتم می گفتم؟ فقط ما از کلمات متضاد استفاده می کنیم.

And maybe if you are being sarcastic,

و شاید اگر شما به طعنه می پردازید،

you are turning a positive comment against someone.

یک نظر مثبت را علیه کسی برمی گردانید.

You are being sarcastic towards them.

داری بهشون طعنه میزنی

And it is something that we do quite a lot, especially British people.

و این کاری است که ما بسیار انجام می دهیم، به ویژه مردم بریتانیا.

We can be quite sore can stick

ما ممکن است به شدت دردناک

with our dry sense of humour.

باشیم و به حس شوخ طبعی خود بچسبیم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Would you like to play a game?

آیا می خواهید یک بازی انجام دهید؟

Would you like to play a game?

آیا می خواهید یک بازی انجام دهید؟

Do you?

Do you feel like it?

آیا تو؟

آیا شما آن را دوست دارید؟

Are you in the mood to play a game?

آیا حوصله بازی کردن دارید؟

Well, I am anyway.

خب من به هر حال هستم.

Christina says I always prefer humour from sarcasm.

کریستینا می گوید من همیشه طنز را از طعنه ترجیح می دهم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think sometimes sarcasm is is used

من فکر می کنم گاهی اوقات از طعنه استفاده می شود

maybe, maybe to hurt another person.

، شاید برای صدمه زدن به شخص دیگری.

Quite often humour is made

اغلب اوقات طنز

or done to make a person feel happy.

برای ایجاد احساس شادی در فرد ساخته یا انجام می شود.

For example, quite often tests

به عنوان مثال، اغلب آزمایش

will tell jokes on the live chat

ها جوک هایی را در چت زنده نشان می دهند

and it is humour.

و این طنز است.

So visitors often uses humour on the live chat.

بنابراین بازدیدکنندگان اغلب از طنز در چت زنده استفاده می کنند.

But of course you can also have sarcasm,

اما مطمئناً می توانید طعنه هم داشته باشید

which I think is used quite a lot here in England.

که فکر می کنم اینجا در انگلیس بسیار استفاده می شود.

And maybe British people are often seen as sarcastic.

و شاید مردم بریتانیا اغلب به عنوان طعنه آمیز دیده شوند.

I don't know how

نمی دانم چگونه

that became something that we are associated with.

آن چیزی شد که ما با آن ارتباط داریم.

How dare you say that?

چطور جرات میکنی اینو بگی؟

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

So would you like to play a game?

پس دوست دارید یک بازی انجام دهید؟

We are playing the opposite game.

ما برعکس بازی می کنیم.

I'm going to show you a word.

من می خواهم یک کلمه به شما نشان دهم.

Some of them are easy and some of them are not easy.

برخی از آنها آسان هستند و برخی از آنها آسان نیستند.

What I want you to do is tell me what the opposite is to that word.

کاری که من از شما می خواهم این است که به من بگویید برعکس آن کلمه چیست.

We will do it very quickly because I will be going soon.

ما خیلی سریع این کار را انجام خواهیم داد زیرا به زودی می روم.

Before my voice decides to disintegrate and stop working.

قبل از اینکه صدای من تصمیم بگیرد که از هم بپاشد و دیگر کار نکند.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Here is our first word.

این اولین کلمه ماست.

So type as quickly as you can.

پس تا می توانید سریع تایپ کنید.

The opposite

The word is low. Low.

برعکس کلمه کم است. کم.

The word is low.

کلمه کم است.

Something is low.

یه چیزی کمه

What is the opposite?

برعکس چیست؟

And I will give you a few moments

و من چند لحظه به شما فرصت می

because I know there is a slight delay on the live chat

دهم زیرا می دانم که یک تاخیر جزئی در چت زنده به

Normally about ten or 15 seconds.

طور معمول حدود ده یا 15 ثانیه است.

So when we talk about something is low, something is near to the ground.

بنابراین وقتی در مورد چیزی کم صحبت می کنیم، چیزی نزدیک به زمین است.

Something is not very high.

یه چیزی خیلی بالا نیست

The opposite.

مخالف.

The absolute opposite.

برعکس مطلق.

The antonym of low

متضاد

is high.

کم زیاد است.

So we can say that something is high

بنابراین می توانیم بگوییم که چیزی زیاد است

or something is low,

یا چیزی کم،

high, low.

زیاد، کم است.

So these are absolute opposites.

پس اینها متضاد مطلق هستند.

So when you look at an antonym, we are saying that high

بنابراین وقتی به یک متضاد نگاه می کنید، می گوییم که

is the opposite of low and vice versa.

بالا متضاد کم است و بالعکس.

The other way around high and low.

برعکس بالا و پایین.

High and low

بالا و پایین

That was an easy one.

که آسان بود.

I know. That was an easy one.

میدانم. این کار آسانی بود.

Very easy.

بسیار آسان.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Did it in

این کار را در

Shallow.

Shallow انجام داد.

Oh, who remembers the movie called Shallow

آه، چه کسی فیلمی به نام زوزه کم عمق را

Howl with Jack Black

با بازی جک بلک در

playing a man who

نقش مردی

was very shallow and the way he viewed other people.

که بسیار سطحی بود و نوع نگاه او به دیگران را به خاطر می آورد.

Shallow.

کم عمق

The opposite of shallow.

برعکس کم عمق.

Common opposites in English.

متضادهای رایج در انگلیسی

I will give you a few moments.

چند لحظه به شما فرصت می دهم.

I don't know why there seems to be

نمی دانم چرا به نظر می رسد

more of a delay these days on the live chat.

این روزها در گفتگوی زنده تاخیر بیشتری وجود دارد.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Something shallow,

چیزی کم عمق،

shallow, shallow.

کم عمق، کم عمق.

Maybe you are digging a hole,

شاید شما در حال حفر چاله هستید،

but the hole does not go down very far.

اما چاله خیلی پایین نمی رود.

It is shallow

سطحی است

We can also describe a person as shallow

ما همچنین می توانیم فردی را کم عمق توصیف کنیم

if they judge others on their appearance.

اگر دیگران را بر اساس ظاهرشان قضاوت کنند.

Or the way they dress a shallow person

یا طرز لباس پوشیدن آنها به افراد کم عمق

Oh, okay. That

اوه، باشه. اون

toboggan Eager says I have to go to make a meal.

اشتیاق توبوگان میگه باید برم یه غذا درست کنم.

Well, you can always watch this again later on.

خوب، همیشه می توانید این را بعداً دوباره تماشا کنید.

The opposite of shallow is

نقطه مقابل کم عمق

deep.

عمیق است.

So something shallow

بنابراین چیزی کم عمق

and something deep.

و چیزی عمیق.

These are opposites.

اینها متضاد هستند.

A shallow hole.

یک سوراخ کم عمق

A deep hole.

یک سوراخ عمیق

A shallow hole does not go down very far.

یک سوراخ کم عمق خیلی پایین نمی رود.

A deep hole does.

یک سوراخ عمیق انجام می دهد.

You go far more or you don't go far.

خیلی بیشتر می روید یا دور نمی روید.

You go shallow or you go deep.

شما کم عمق می شوید یا عمیق می شوید.

We often see shallow as something near the surface,

ما اغلب کم عمق را چیزی نزدیک به سطح

something that is not very deep.

می بینیم، چیزی که خیلی عمیق نیست.

Whilst the word deep is seen

در حالی که کلمه عمیق به

as something that is very low, down very far,

عنوان چیزی است که بسیار پایین، بسیار دور،

under something deep down

در زیر چیزی در اعماق دیده می شود

Here's another one

در اینجا یکی دیگر از

I like this one.

من این یکی را دوست دارم.

Rich,

ثروتمند،

rich.

ثروتمند.

Yes, I can hear my name.

بله، من می توانم نام خود را بشنوم.

Yes. That's what I just did.

آره. این کاری است که من انجام دادم.

I read your name out. I hope you don't mind.

اسمت رو خوندم امیدوارم مشکلی نداشته باشی

We could have rich or poor,

ما می توانیم ثروتمند یا فقیر داشته باشیم،

These are antonyms.

اینها متضاد هستند.

A person who has a lot of money and a person who has

فردی که پول زیادی دارد و فردی که

little money

پول کمی دارد

Rich.

ثروتمند.

Poor.

فقیر.

These two words are direct opposites.

این دو کلمه کاملاً متضاد هستند.

They are antonyms.

متضاد هستند.

A rich person,

یک فرد ثروتمند،

a poor person,

یک فرد فقیر، یک فرد

rich and poor.

ثروتمند و یک فقیر.

I think you get the hang of it now.

من فکر می کنم شما در حال حاضر آن را حل کنید.

Here's another one

اینجا یکی دیگر

near near.

نزدیک است.

We might also say close as well.

همچنین ممکن است بگوییم نزدیک است.

So we often use the word near

بنابراین ما اغلب از کلمه نزدیک

to be close.

برای نزدیک بودن استفاده می کنیم.

Near.

نزدیک.

You are not very far away.

خیلی دور نیستی

You are not so far away.

تو خیلی دور نیستی

So far away.

خیلی دور.

Doesn't anybody stay in one place anymore?

آیا کسی دیگر در یک مکان نمی ماند؟

Yes. The opposite is

آره. برعکس

far near.

بسیار نزدیک است.

Far near far.

خیلی نزدیک دور

To be close to someone or to be distant, you are far from them.

برای نزدیک بودن به کسی یا دور بودن، از او دور هستید.

You are far away.

تو خیلی دوری

You are near

شما نزدیک

far, close,

دور، نزدیک،

distant, near and far.

دور، نزدیک و دور هستید.

Something that is not very far away from you is near.

چیزی که از شما دور نیست نزدیک است.

And something that is not very near to you is far

و چیزی که خیلی به تو نزدیک نیست، دور است

Here is another one.

اینجا یکی دیگر است.

Oh, Mr. Duncan, this one's too easy.

اوه، آقای دانکن، این یکی خیلی آسان است.

I will not insult you with this easy one.

من با این ساده به شما توهین نمی کنم.

Hot, high temperature,

گرم، دمای بالا،

something that might be too high.

چیزی که ممکن است خیلی بالا باشد.

Maybe if you go out on a hot day, it is too hot.

شاید اگر در یک روز گرم بیرون می روید، هوا خیلی گرم است.

It is a high temperature.

دمای بالایی دارد.

We also have the opposite cold.

سرمای معکوس هم داریم.

Something hot

یک چیز گرم

and something cold. Hot.

و یک چیز سرد. داغ

Cold.

سرد

These are antonyms, common antonyms.

اینها متضادها، متضادهای رایج هستند.

Common opposites.

متضادهای مشترک

A hot day.

یک روز گرم

Cold day.

روز سرد.

It is hot today.

امروز هوا گرم است.

It is cold today.

امروز سرد است.

We can also say too hot.

همچنین می توان گفت خیلی داغ است.

So maybe if you go outside and the temperature is too

بنابراین شاید اگر بیرون بروید و دما خیلی

high or too low,

زیاد یا خیلی پایین باشد

you might say that it is too hot.

، ممکن است بگویید که خیلی گرم است.

Or you might say that it is too cold.

یا ممکن است بگویید که هوا خیلی سرد است.

Too hot.

خیلی داغه

Too cold

خیلی

Here's a

سرد اینم

here's another one.

یکی دیگه.

I don't know why I'm laughing. Please don't ask.

نمیدونم چرا دارم میخندم لطفا نپرس

Smart, smart.

باهوش، باهوش

Quite often the word smart

اغلب از کلمه هوشمند

is used positively.

به صورت مثبت استفاده می شود.

We often use the word smart.

ما اغلب از کلمه هوشمند استفاده می کنیم.

Maybe we are describing the appearance of someone

شاید ما ظاهر کسی را توصیف می کنیم

how they are dressed, or

که چگونه لباس پوشیده است یا

we are referring to the way a person thinks.

به طرز فکر یک فرد اشاره می کنیم.

So in this particular word, we are talking about the way a person thinks.

بنابراین در این کلمه خاص، ما در مورد نحوه تفکر یک شخص صحبت می کنیم.

The ability to think the logic.

توانایی تفکر منطقی

Their way of actually coming up

روش آنها برای

with ideas and answers.

ارائه ایده ها و پاسخ ها.

A person who has a lot of knowledge as well

فردی که دانش زیادی نیز دارد را

might be described as smart.

می توان باهوش توصیف کرد.

The opposite.

مخالف.

Oh, okay.

Some very interesting answers coming through

اوه، باشه

چند پاسخ بسیار جالب از طریق

Hmm. Okay.

هوم. باشه.

Dumb,

گنگ،

dumb.

گنگ

Interesting.

جالب هست.

Oh, Palmira.

اوه پالمیرا

I think Palmira.

فکر کنم پالمیرا

You might be right with your answer.

ممکن است با پاسخ شما درست باشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Someone is smart.

کسی باهوش است.

Someone

یک

is stupid.

نفر احمق است.

So we often use these as antonyms.

بنابراین ما اغلب از آنها به عنوان متضاد استفاده می کنیم.

Direct opposites.

متضادهای مستقیم

A smart person

آدم باهوش

a stupid person.

یه آدم احمق

Smart,

باهوش،

stupid.

احمق

Although, to be honest, with you,

هر چند صادقانه بگویم، به

I don't think this word is a nice word.

نظر من این کلمه کلمه خوبی نیست.

You should never use this word. Really?

هرگز نباید از این کلمه استفاده کنید. واقعا؟

Even though sometimes people are or they can be

حتی اگر گاهی اوقات مردم کمی احمق باشند یا ممکن

a little bit stupid.

است کمی احمق باشند.

I think we all can.

من فکر می کنم همه ما می توانیم.

To be honest with you, I think it's Kate.

راستش را بخواهم، فکر کنم کیت باشد.

I think we are all capable.

فکر می کنم همه ما توانایی داریم.

Me? You everyone.

من؟ شما همه

We are all capable of doing things that are both

همه ما قادر به انجام کارهایی هستیم که هم

stupid and smart.

احمقانه و هم هوشمندانه است.

I think it's true.

من فکر می کنم درست است.

It's fair to say

منصفانه است که بگویم

I will be going in a moment.

یک لحظه دیگر خواهم رفت.

Something that is easy.

چیزی که آسان است.

A lot of people say Mr.

خیلی‌ها می‌گویند آقای

Duncan, when we watch your English lessons, we find it

دانکن، وقتی درس‌های انگلیسی شما را تماشا می‌کنیم،

very easy to learn English.

یادگیری زبان انگلیسی برایمان آسان است.

We find it very easy to learn the English language.

برای ما یادگیری زبان انگلیسی بسیار آسان است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

So this is the opposite.

پس این برعکس است.

Something that is easy.

چیزی که آسان است.

Something that might be seen as simple to do.

کاری که ممکن است انجام آن ساده به نظر برسد.

Something that is easy

کاری که انجام آن

to do.

آسان است.

An easy thing.

یک چیز آسان.

Something that takes no effort.

چیزی که هیچ تلاشی نمی خواهد.

Something you can do

کاری که به راحتی می توانید انجام دهید

easily.

. ولنتاین

So easy

خیلی راحت

Valentine.

Very interesting.

بسیار جالب.

Also, Sandra, thank you very much.

همچنین، ساندرا، بسیار متشکرم.

And also and new in.

و همچنین و جدید در.

You might actually have a couple

شما در واقع ممکن است

of possibilities with the answer to this one.

چند احتمال با پاسخ به این یکی داشته باشید.

So easy when we say that something is easy, it means it is simple to do.

خیلی راحت وقتی می گوییم کاری آسان است ، یعنی انجام آن ساده است.

It is simple to understand.

درک آن ساده است.

It is simple to carry out.

انجام آن ساده است.

So the opposite is hard.

پس برعکسش سخته

Easy. Hard.

آسان. سخت.

Something is easy to do.

انجام کاری آسان است.

Something is hard to do.

انجام کاری سخت است.

In this particular situation, we might also say difficult

در این موقعیت خاص ، ممکن است بگوییم

something is difficult.

چیزی دشوار است.

So you might say that hard

بنابراین ممکن است بگویید که سخت

and difficult can both both be used

و دشوار هر دو می توانند به

as opposites.

عنوان متضاد استفاده شوند.

Too easy.

بیش از حد آسان.

It's easy learning English.

یادگیری زبان انگلیسی آسان است.

It is hard learning English.

یادگیری زبان انگلیسی سخت است.

It's easy.

آسان است.

It's hard.

سخت است.

Opposite words

کلمات متضاد

What time is it?

ساعت چند است؟

I have about to do the 5 minutes and then I will go Healthy.

من باید 5 دقیقه را انجام دهم و سپس سالم می روم.

A healthy person.

یک فرد سالم.

There is an opposite to healthy.

نقطه مقابل سالم وجود دارد.

A direct antonym.

متضاد مستقیم.

That you can use

که می توانید از Healthy استفاده کنید

Healthy.

.

A healthy person.

یک فرد سالم.

A person who has

فردی که از

good health

سلامتی خوبی برخوردار است

So if you are healthy, what is the opposite?

پس اگر شما سالم هستید، برعکس آن چیست؟

The direct opposite to healthy?

دقیقا برعکس سالم؟

What is the opposite world to healthy?

دنیای مقابل سالم چیست؟

Oh, yes.

We have some interesting answers coming through here.

آه بله.

ما در اینجا چند پاسخ جالب داریم.

The direct opposite of healthy Hmm.

درست برعکس هوم سالم.

Interesting

جالب

Under the weather.

زیر آب و هوا.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

A person who is healthy.

فردی که سالم است.

The opposite.

مخالف.

The direct antonym

متضاد مستقیم

Unwell.

Unwell.

Oh, Mr. Duncan.

اوه، آقای دانکن.

So you are healthy or you are unwell.

پس شما سالم هستید یا بد هستید.

You have your health.

شما سلامتی خود را دارید.

You are healthy.

شما سالم هستید.

You feel unhealthy.

شما احساس ناسالمی می کنید.

Unwell.

ناخوش.

So healthy and unwell.

خیلی سالم و ناخوش

They are the direct opposites of each other.

آنها متضاد مستقیم یکدیگر هستند.

So when a person feels healthy,

بنابراین وقتی فردی احساس سلامتی می کند

they feel great.

، احساس خوبی دارد.

When a person feels unwell,

وقتی فردی احساس ناخوشی می کند

they don't feel great.

، احساس خوبی ندارد.

They don't feel well.

آنها احساس خوبی ندارند.

They feel

احساس ناخوشی می کنند

unwell.

.

To more.

به بیشتر.

And then I will be off

و سپس من از

I like this one.

این یکی خوشم می آید.

Lively.

زنده.

A lot of people say that I am quite lively.

خیلی ها می گویند که من کاملاً سرزنده هستم.

Mr. Duncan, you are always so lively and happy.

آقای دانکن شما همیشه سرزنده و شاد هستید.

How do you manage it?

؟ چگونه آن را هدایت می کنی

What is it you are taking?

این چیه که میگیری؟

Can I just say that I don't take anything?

فقط میتونم بگم هیچی نمیگیرم؟

I don't do any illegal things.

من هیچ کار غیر قانونی نمیکنم

Can I just say this is what I'm like normally?

آیا می توانم بگویم که من در حالت عادی اینگونه هستم؟

I'm normally quite lively and happy.

من معمولاً کاملاً سرزنده و شاد هستم.

Lively to have a lot of energy,

سرزنده برای داشتن انرژی زیاد

to have a lot of motivation to do things.

، داشتن انگیزه زیادی برای انجام کارها.

You are lively. You always want to do something

شما پر جنب و جوش هستید. شما همیشه می خواهید کاری را انجام دهید

and you often do it in a positive way as well.

و اغلب آن را به شیوه ای مثبت نیز انجام می دهید.

Lively.

زنده.

The opposite of lively.

برعکس پر جنب و جوش.

It's quite an unusual word.

این یک کلمه کاملا غیر معمول است.

The opposite of lively.

برعکس پر جنب و جوش.

Quite unusual. Hmm.

کاملا غیر معمول هوم

It says boring.

میگه خسته کننده

Do you mean the opposite of this?

منظورت برعکس اینه؟

Or are you just making a comment

یا فقط در

about my English lessons?

مورد درس های انگلیسی من نظر می دهید؟

Lively.

زنده.

Lively.

زنده.

Something that is lively.

چیزی که سرزنده است.

The antonym

متضاد

Sluggish. Oh.

Sluggish. اوه

So if a person is lively, it means they have a lot of energy

بنابراین اگر فردی سرزنده است ، یعنی انرژی زیادی دارد،

But if a person is moving slowly and they have no energy,

اما اگر فردی کند حرکت می کند و انرژی ندارد،

we can say that they are sluggish,

می توان گفت که تنبل است،

sluggish, I'm not feeling lively today.

تنبل است، من امروز سرحال نیستم.

I feel sluggish

من احساس تنبلی می کنم

just like a slug when it's moving along.

درست مثل یک حلزون وقتی که در حال حرکت است.

Very slowly like that.

خیلی آهسته همینطور.

Sluggish

lively.

سرزنده تنبل.

Sluggish.

تنبل.

Lively.

زنده.

Sluggish.

تنبل.

I have no energy today.

امروز انرژی ندارم

I don't feel lively.

احساس سرزندگی ندارم

I feel sluggish.

احساس سستی میکنم

I have no energy

من هیچ انرژی

Shall we have one more?

ندارم یک بیشتر داشته باشیم؟ قبل از

Let's have one more

رفتن یک مورد دیگر

before we go.

داشته باشیم.

Naturally, I think I've made too many here.

طبیعتاً، فکر می‌کنم در اینجا بیش از حد ساخته‌ام.

There are too many.

خیلی زیاد هستند.

Too many of them.

خیلی از آنها.

I was going to say married, married or

می خواستم بگویم متاهل، متاهل یا

I'm not going to do that one.

این کار را نمی کنم.

Definitely not.

قطعا نه.

Okay, here's another one.

خوب اینم یکی دیگه

Acknowledge. This is the last one, by the way.

اذعان. اتفاقا این آخرین مورد است.

The last one before we go

آخرین مورد قبل از رفتن ما

The last one.

آخرین.

Acknowledge the direct opposite of acknowledge.

تصدیق مستقیم مخالف تصدیق.

If you acknowledge something, it means you take note of it.

اگر چیزی را تصدیق می کنید، به این معنی است که آن را یادداشت می کنید.

Oh, yes.

آه بله.

Maybe you accept an opinion

شاید نظری

or you accept a responsibility.

را بپذیرید یا مسئولیتی را بپذیرید.

You acknowledge something, acknowledge

شما چیزی را تصدیق می کنید، تصدیق

what is the opposite, the direct antonym.

می کنید که مخالف آن است، متضاد مستقیم.

And that is what we are talking about today.

و این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

You see, we are talking about direct opposites.

ببینید، ما در مورد مخالفان مستقیم صحبت می کنیم.

So acknowledge if you acknowledge something

پس تصدیق کنید اگر چیزی را تصدیق کردید

What is the direct opposite of that word?

مخالف مستقیم آن کلمه چیست؟

Valentine says ignorance.

ولنتاین می گوید جهل.

That's interesting.

جالبه.

Yes, interesting.

بله جالبه

Palmira says, My thought voice

پالمیرا می گوید، صدای فکر من

is a very sluggish creature.

موجودی بسیار تنبل است.

That is true.

این درست است.

But sometimes she can be very lively.

اما گاهی اوقات او می تواند بسیار سرزنده باشد.

I want to see what a lively Tah Toys looks like.

من می خواهم ببینم یک تاه تویز پر جنب و جوش چگونه به نظر می رسد.

I've never seen a lively toy toys before.

من تا به حال اسباب بازی های پر جنب و جوش ندیده ام.

I've seen lots of slow talk choices

من بسیاری از گزینه های صحبت آهسته را دیده ام

that don't move very fast.

که خیلی سریع حرکت نمی کنند.

Acknowledge this is the final opposite today.

اذعان کنید که این امروز برعکس نهایی است.

Disallow says

گولو می‌گوید

Gulu.

غیرمجاز.

Gulu ten says disallow

in the negative or maybe not realise, says Vitesse.

ویتسه می‌گوید گولو ده به صورت منفی می‌گوید اجازه نمی‌دهد یا شاید متوجه نشده باشد.

Acknowledge the opposite

خلاف آن را تصدیق کنید در

Surprisingly, you might be surprised by this.

کمال تعجب، ممکن است از این موضوع تعجب کنید.

Acknowledge the opposite is deny. Oh,

تصدیق خلاف آن انکار است. اوه،

maybe you push away something.

شاید شما چیزی را کنار بگذارید.

You push away you deny something.

شما را کنار می زنید و چیزی را انکار می کنید.

Or you refuse to acknowledge

یا از تصدیق امتناع می ورزی

So if you refuse to acknowledge something, it means you deny it.

پس اگر از تصدیق چیزی امتناع می ورزی به این معناست که آن را انکار می کنی.

Deny it's the opposite.

انکار کن برعکسه

The opposite of acknowledge

متضاد تصدیق

it is the direct antonym, and there it is.

آن متضاد مستقیم است و آنجاست.

And that's the final one for today.

و این آخرین مورد برای امروز است.

I will be going in a moment.

یه لحظه دیگه میرم

Deny you deny something.

انکار شما چیزی را انکار می کنید.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I will be going in a couple of moments.

یکی دو لحظه دیگه میرم

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Something a little different.

چیزی کمی متفاوت است.

I always like to have something different on a Wednesday.

من همیشه دوست دارم در چهارشنبه چیز متفاوتی داشته باشم .

Maybe we can chat.

شاید بتونیم چت کنیم

Maybe we have a little quiz.

شاید ما یک آزمون کوچک داشته باشیم.

Or maybe we just chat and hopefully have a good time.

یا شاید ما فقط چت می کنیم و امیدوارم اوقات خوبی داشته باشیم.

I will be back with you on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK time. I will put it on the screen.

به وقت انگلستان من آن را روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

A lot of people ask Mr.

بسیاری از مردم از آقای

Duncan, When can we see you at the weekend?

دانکن می پرسند، چه زمانی می توانیم آخر هفته شما را ببینیم؟

I'm here at the weekend on Sunday from 2 p.m.

من آخر هفته یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر اینجا هستم.

UK time.

به وقت انگلستان

That's when you can find me.

اونوقته که میتونی منو پیدا کنی

Sunday.

یکشنبه.

And of course every Sunday.

و البته هر یکشنبه.

It's not just me.

فقط من نیستم.

It's also Mr.

Steve as well on Sunday.

روز یکشنبه هم آقای استیو است.

So it isn't just one of us.

پس فقط یکی از ما نیست.

It is two of us.

ما دو نفریم

Every Sunday.

هر یکشنبه.

Hope to see you then.

امیدوارم دوباره ببینمت.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

We've looked we've looked at opposite words

ما نگاه کرده‌ایم و به کلمات متضاد نگاه کرده‌ایم،

I suppose I could have also talked about phrasal verbs as well.

فکر می‌کنم می‌توانستم درباره افعال عبارتی نیز صحبت کنم.

So when we have phrasal verbs, we can also

بنابراین وقتی افعال عبارتی داریم، می توانیم

have opposites things that you do a phrasal verb,

چیزهای متضاد هم داشته باشیم که شما یک فعل عبارتی انجام می دهید

a sentence that expresses an action.

، جمله ای که یک عمل را بیان می کند.

You can have opposites

شما می توانید متضاد داشته باشید

When we talk about phrasal verbs as well,

وقتی در مورد افعال عبارتی نیز صحبت می کنیم،

thank you very much for your company

از شما برای عموم شرکت شما بسیار سپاسگزاریم

public.

.

You hello public who are non

سلام شما مردمی که غیر هستند

who says, I like this very much.

که می گویند، من این را خیلی دوست دارم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Don't forget also to give me a lovely thumb as well if you like this.

همچنین فراموش نکنید که اگر دوست دارید یک انگشت شست دوست داشتنی به من بدهید .

Don't forget to give me a nice light

فراموش نکنید که به من

as well on the screen.

نور خوبی روی صفحه نمایش بدهید.

If you click the like button

اگر روی دکمه

give me a big thumbs up.

لایک کلیک کردید به من یک تشکر بزرگ بدهید.

I will be ever so happy about that.

من همیشه از این بابت خوشحال خواهم شد.

Hello and goodbye to Palmyra.

سلام و خداحافظ پالمیرا.

Also Victoria.

همچنین ویکتوریا.

Andrew

اندرو

thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

See you on Sunday from 2 p.m.

یکشنبه از ساعت 14 می بینمت.

UK time. And yes, Mr. Steve will be here.

به وقت انگلستان و بله، آقای استیو اینجا خواهد بود.

See you later.

بعدا میبینمت.

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Until the next time.

تا دفعه بعد.

We are all together as a big, happy family.

ما همه با هم به عنوان یک خانواده بزرگ و شاد هستیم.

Take care Keep that smile on your face

مواظب باشید

as you walk amongst the human race.

وقتی در میان نسل بشر قدم می زنید، این لبخند را روی صورت خود نگه دارید.

And of course,

و البته،

you know what's coming next.

شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Enjoy the rest of your week and

فعلا از بقیه هفته خود لذت ببرید

ta ta for now.

.