Thank you Ai - English corner live from England- with Mr Duncan and Mr Steve

So here we are again, Mr Steve

پس دوباره اینجا هستیم، آقای استیو،

What are we going to do?

ما قرار است چه کار کنیم؟

What should we talk about today?

امروز در مورد چه چیزی صحبت کنیم؟

There are many things actually, we could talk about.

در واقع چیزهای زیادی وجود دارد که می توانیم در مورد آنها صحبت کنیم.

We could talk about the weather.

می توانستیم در مورد آب و هوا صحبت کنیم.

What do you think of that?

نظرت راجع به آن چیست؟

Definitely everybody.

قطعا همه

Yes. We'll talk about the weather.

آره. ما در مورد آب و هوا صحبت خواهیم کرد.

Maybe half an hour, maybe a bit of politics.

شاید نیم ساعت، شاید کمی سیاست.

Oh, yes.

آه بله.

There's been things happening.

اتفاقاتی افتاده است

I think this week in politics and of politics.

من فکر می کنم این هفته در سیاست و سیاست.

We could talk about technology as well, because as everyone knows, we we love technology so much.

ما می توانیم در مورد فناوری نیز صحبت کنیم، زیرا همانطور که همه می دانند، ما تکنولوژی را بسیار دوست داریم.

In fact, I would say that of all the things

در واقع، من می گویم که از همه چیزهایی

that exist in the world, I would say, Mr.

که در جهان وجود دارد، می گویم آقای

Steve.

Technology is the one thing a lot of people

استیو.

فناوری همان چیزی است که بسیاری از مردم در

are talking about things such as,

مورد چیزهایی مانند،

I suppose, artificial intelligence, would you say?

فکر می کنم، هوش مصنوعی صحبت می کنند؟

I hey, AI is the correct term these days.

من هی، هوش مصنوعی این روزها اصطلاح درستی است.

As you may have noticed on today's thumbnail, there is a wonderful interpretation of myself and Mr.

همانطور که ممکن است در تصویر کوچک امروز متوجه شده باشید، تفسیر فوق العاده ای از من و آقای استیو وجود دارد

Steve.

.

Oh, you're over there.

اوه، تو اونجا هستی

We thought you were.

ما فکر می کردیم شما هستید.

We. We thought you were over there.

ما ما فکر می کردیم شما آنجا هستید.

But you're here. Isn't that strange?

اما تو اینجایی این عجیب نیست؟

I wish somebody had told me you had decided to move somewhere else.

کاش کسی به من می گفت که تصمیم گرفتی به جای دیگری نقل مکان کنی.

That's not very good, is it? Hi, everybody.

این خیلی خوب نیست، اینطور است؟ سلام به همه.

This is Mr. Duncan and Mr. Steve in England.

این آقای دانکن و آقای استیو در انگلیس هستند.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

I'm not too bad.

زیاد بد نیستم.

I have to say, as I mentioned I did this morning, I decided to become

باید بگویم همانطور که امروز صبح انجام دادم تصمیم گرفتم

a little adventurous with artificial intelligence.

با هوش مصنوعی کمی ماجراجو شوم.

And I put in to my computer

و داخل کامپیوترم گذاشتم

and I said, watch one of our live streams.

و گفتم یکی از پخش زنده ما را تماشا کن.

So I got the computer to watch one of our live streams.

بنابراین کامپیوتر را برای تماشای یکی از پخش‌های زنده‌مان گرفتم.

And then I asked the AI

و سپس از هوش مصنوعی خواستم

to come up with an image of you.

که تصویری از شما ارائه دهد.

And I, the the image that we probably should have

و من، تصویری هستم که

if we want people to watch us.

اگر بخواهیم مردم ما را تماشا کنند، احتمالا باید داشته باشیم.

So if you look at the thumbnail, it's very good.

بنابراین اگر به تصویر کوچک نگاه کنید، بسیار خوب است.

Artificial intelligence has actually decided what we should look like.

هوش مصنوعی در واقع تصمیم گرفته است که ما چگونه باید باشیم.

I don't think you've seen it yet.

فکر نمی کنم هنوز آن را ندیده باشید.

Mr. Steve So I will show you later.

آقای استیو پس بعدا به شما نشان خواهم داد.

I haven't seen the thumbnail for today.

من تصویر کوچک امروز را ندیده ام.

Mr. Duncan But it sounds intriguing.

آقای دانکن اما جالب به نظر می رسد.

Yes, it is intriguing. That's a good word.

بله، جالب است. این کلمه خوبی است.

Something that's intriguing is getting your interest what that is. Mm.

چیزی که جذاب است باعث می شود که علاقه شما به آن چیست. مم

I'm interested. I'm thinking, what could it be?

من علاقه مند هستم. دارم فکر می کنم، چه چیزی می تواند باشد؟

What could it be?

چه می تواند باشد؟

More intriguing. It's the first word of today.

جذاب تر این اولین کلمه امروز است.

So if something is intriguing, it means it is interesting.

بنابراین اگر چیزی جذاب است، به این معنی است که جالب است.

By the way, we were, of course, going to talk about the weather.

اتفاقاً قرار بود در مورد آب و هوا صحبت کنیم.

We are right now going to mention that the weather is not great today.

ما در حال حاضر به این نکته اشاره می کنیم که هوا امروز عالی نیست.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود. راستش

The weather is pretty awful, to be honest.

هوا خیلی افتضاحه

It's been very good for working in the garden, which I've been doing.

برای کار در باغ بسیار خوب بوده است، که من انجام داده ام.

I can't see you clearly.

من نمی توانم شما را به وضوح ببینم.

People have said that there's something wrong with that.

مردم گفته‌اند که این مشکل وجود دارد.

I saw somebody say that ice cream is a bit unstable.

دیدم یکی می گوید بستنی کمی ناپایدار است.

Well, that's not my fault, right?

خوب، این تقصیر من نیست، درست است؟

Interesting. Blame the technology.

جالب هست. سرزنش تکنولوژی

It's nothing to do with me.

به من ربطی نداره

Can you see is. And can you hear us, please?

می توانید ببینید است. و می توانید صدای ما را بشنوید، لطفا؟

I think people can hear the people can hear us, but they can't see us very well.

من فکر می کنم مردم می توانند بشنوند که مردم می توانند ما را بشنوند، اما آنها نمی توانند ما را به خوبی ببینند.

So I would imagine that the signal isn't very good.

بنابراین من تصور می کنم که سیگنال خیلی خوب نیست.

Let me just check to see what the fuel problem.

بگذارید فقط بررسی کنم ببینم مشکل سوخت چیست.

We have a full 4G signal. Yeah.

ما یک سیگنال 4G کامل داریم. آره

So I don't I don't know. It's not us now.

پس من نمی دانم. الان ما نیستیم

I have complete,

من

complete confidence

in the streaming capabilities of my phone today.

امروز به قابلیت های پخش جریانی گوشی خود اطمینان کامل دارم.

But as I'm sure we are outside, it's very windy

اما از آنجایی که مطمئن هستم بیرون هستیم، باد بسیار می‌وزد

and it looks as if we might be getting some heavy

و به نظر می‌رسد که ممکن است

rain during this live stream.

در طول این پخش زنده باران شدیدی بباریم.

So we will see what happens.

پس خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Yes, Eric, I'd like to see myself with hair as well,

بله، اریک، من هم دوست دارم خودم را با مو ببینم،

but sadly, those days are long gone.

اما متأسفانه، آن روزها خیلی گذشته است.

It's time to go.

وقت رفتن است.

When I was in my early twenties and it still hasn't grown back

زمانی که من در اوایل دهه بیستم بودم و

despite me applying all sorts of ointments and creams so to my scalp.

با وجود استفاده از انواع پمادها و کرم ها روی پوست سرم هنوز رشد نکرده است.

But to be honest with you, what happens now if you are a young person watching at the moment

اما اگر با شما صادق باشم، اگر در حال حاضر جوانی باشید

and you are worried about losing your hair, can I just say don't worry about it?

و نگران ریزش موهایتان باشید، حالا چه اتفاقی می‌افتد، می‌توانم بگویم نگران نباشید؟

If it happens, it happens and there's nothing you can do about it.

اگر این اتفاق بیفتد، اتفاق می افتد و هیچ کاری نمی توانید در مورد آن انجام دهید.

But it doesn't mean that your life is over.

اما این بدان معنا نیست که زندگی شما به پایان رسیده است.

It doesn't mean everything comes to an end.

این بدان معنا نیست که همه چیز به پایان می رسد.

We are here, Mr.

ما اینجا هستیم، آقای

Steve and myself, We are both here to give you some confidence and to reassure you

استیو و من، ما هر دو اینجا هستیم تا به شما اعتماد به نفس بدهیم و به شما اطمینان دهیم

that even though you are losing your hair,

که حتی اگر موهایتان را می ریزید،

it doesn't mean that life is over at all about it.

به این معنی نیست که زندگی در مورد آن به پایان رسیده است.

It was over for me for a few years and then I got over it.

برای من چند سال تمام شد و بعد از آن گذشتم.

Okay.

باشه.

Yeah. So. Yeah.

آره بنابراین. آره

Anyway. Yes.

به هر حال. آره. کلاه

Wear a wig or you can go to

گیس بپوشید یا می توانید به آنجا بروید

you can go to countries that are very cheaply.

می توانید به کشورهایی بروید که بسیار ارزان هستند.

Like, uh, I'm trying to think of a country that does hair transplants very cheaply.

مثلاً، من سعی می کنم به کشوری فکر کنم که کاشت مو را بسیار ارزان انجام می دهد.

Uh, turkey, for example,

به عنوان مثال، بوقلمون

is a place apparently you can go and get a very cheap hair transplant.

جایی است که ظاهراً می توانید بروید و یک کاشت مو بسیار ارزان انجام دهید .

If you have £2,000 to spare in your bank account

اگر 2000 پوند در حساب بانکی خود دارید

and you are losing your hair, you can get a hair transplant.

و موهای خود را از دست می دهید، می توانید کاشت مو انجام دهید.

Oh, not that we're going to do that. Sounds very painful.

اوه، نه اینکه ما این کار را انجام دهیم. خیلی دردناک به نظر می رسد

I'm past the point, but I can now, Mr. Duncan,

من از این موضوع گذشته ام، اما اکنون می توانم، آقای دانکن، می

you know, I this

what's the point now of people would laugh at me I think, if I had hair.

دانید، من

فکر می کنم اگر مو داشتم، مردم به من می خندیدند.

Now this is what I mean. You see, it doesn't matter.

حالا منظورم همین است. می بینید، مهم نیست.

Eventually you you come to terms with the situation.

در نهایت شما با شرایط کنار می آیید.

So life is always going to throw something at you, something.

بنابراین زندگی همیشه چیزی را به سمت شما پرتاب می کند، چیزی.

It might be any sort of problem and hair loss.

ممکن است هر نوع مشکل و ریزش مو باشد.

As you get older, you will realise it is not such a big thing.

با بزرگتر شدن، متوجه می شوید که آنقدرها هم چیز بزرگی نیست.

Anyway, that's a strange subject for us to talk about.

به هر حال، این موضوع برای ما عجیب است که در مورد آن صحبت کنیم.

Mr. Duncan Well, I mentioned it.

آقای دانکن خب، من به آن اشاره کردم.

I mentioned it because of the air.

به خاطر هوا بهش اشاره کردم.

You see the I thumbnail shows, Mr.

شما تصویر کوچک I را می بینید، آقای

Steve still with no hair.

استیو هنوز بدون مو است.

So even artificial intelligence

بنابراین حتی هوش مصنوعی هم

doesn't mind, doesn't care if a person has no hair. So.

اهمیتی نمی‌دهد، اهمیتی نمی‌دهد که یک فرد مو نداشته باشد. بنابراین.

So that's the reason why.

پس به همین دلیل است.

And it makes us both look very hunky.

و این باعث می شود که هر دوی ما بسیار درشت به نظر برسیم.

I wish I could say I don't mind hunky.

کاش می‌توانستم بگویم بدم نمی‌آید.

I wish I could show you the photograph.

کاش میتونستم عکسشو نشونت بدم

I might try and put it up on my phone.

من ممکن است سعی کنم و آن را در گوشی خود قرار دهم.

Let's just see if we can do this.

بیایید ببینیم آیا می توانیم این کار را انجام دهیم.

I wonder if I do this.

تعجب می کنم که آیا این کار را انجام دهم.

You So can you.

شما پس می توانید.

What's happening to the picture?

چه اتفاقی برای عکس می افتد؟

We need to know because a few people were saying that.

ما باید بدانیم زیرا چند نفر این را می گفتند.

Oh, no, don't worry about that.

اوه، نه، نگران این نباش. ما

We've moved on. Now.

حرکت کرده ایم. اکنون.

This. Everyone said the signals. All right.

این. همه سیگنال ها را گفتند. خیلی خوب.

Okay, good. It's better now. Good.

باشه خوبه بهتر شد. خوب

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Probably the weather map we're underneath.

احتمالاً نقشه آب و هوایی که در زیر آن قرار داریم.

Okay.

باشه.

This does do very

این کار خیلی

well. This. But we're under. Mr. Duncan wants it.

خوب انجام می دهد. این. اما ما زیر پا هستیم آقای دانکن آن را می خواهد. به

It's called the gazebo. Gazebo?

آن آلاچیق می گویند. گازبو؟ به همین

That's why I've been so busy in the garden, cutting back things, chopping, hacking,

دلیل است که من آنقدر در باغ مشغول بوده ام، بریدن چیزها، خرد کردن، هک کردن،

using all sorts of bits of equipment have shattered. Mr.

استفاده از انواع قطعات از تجهیزات شکسته شده است. آقای

Shattered, If you say you're shattered, it means you're exhausted.

شکسته، اگر می گویید شکسته اید، یعنی از پا افتاده اید.

Physically. Mentally.

از نظر فیزیکی ذهنی.

Well, not meant anyway.

خوب، به هر حال منظور نیست.

We're not we're not talking about that.

ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

We were just talking about artificial intelligence and the fact that it doesn't matter if you're bald.

ما فقط در مورد هوش مصنوعی صحبت می کردیم و اینکه فرقی نمی کند کچل باشید.

So even AI doesn't care

بنابراین حتی هوش مصنوعی هم اهمیتی نمی‌دهد،

because it's said, look, we're going to try to keep you bald.

زیرا گفته می‌شود، ببینید، ما سعی می‌کنیم شما را کچل نگه داریم.

They've done everything else to us.

بقیه همه کارها را با ما کرده اند.

They've made us look more undressing me.

آنها ما را بیشتر نشان داده اند که من را درآورده اند.

Mr. Duncan No, no, it's not depressing.

آقای دانکن نه، نه، افسرده کننده نیست.

It's the opposite.

برعکس است.

It's the opposite.

برعکس است.

Hairy microphone. Yeah.

میکروفون مودار. آره

That's to stop the wind from.

این برای جلوگیری از باد است.

From making funny sounds. Yes, I know.

از ایجاد صداهای خنده دار. بله میدانم.

I know. Somebody just asked about it. Why?

میدانم. یک نفر فقط در مورد آن سوال کرد. چرا؟

Is it a hairy microphone?

آیا میکروفون مودار است؟

No, I think Vitus was saying we see that there is hair on your microphone.

نه، فکر می کنم ویتوس می گفت ما می بینیم که روی میکروفون شما مو است.

Oh, yes. Which there is. You see.

آه بله. که وجود دارد. می بینید.

So someone said last week, I forgot to mention this,

بنابراین، یک نفر هفته گذشته گفت، فراموش کردم این را ذکر کنم،

someone mentioned that this looks a little bit like the Royal Guards

یکی اشاره کرد که این

outside Buckingham Palace, the hat that they wear.

کلاهی که آنها بر سر می گذارند، کمی شبیه به محافظان سلطنتی بیرون کاخ باکینگهام است.

It's even got a little thing in the side, which is called a bearskin.

حتی یک چیز کوچک در پهلو دارد که به آن پوست خرس می گویند.

So this isn't a bearskin,

بنابراین این پوست خرس نیست،

but the people that guard the palace,

اما افرادی که از کاخ محافظت می کنند،

the royal Guards, they wear hats that look very similar to this.

محافظان سلطنتی، کلاه هایی به سر می گذارند که بسیار شبیه به این هستند.

And they have those little in the side.

و آن‌های کوچک را در کنار خود دارند.

They have those little things.

آن چیزهای کوچک را دارند.

If you turn it around, you can it'll look even more.

اگر آن را بچرخانید، می توانید حتی بیشتر به نظر برسد.

They tend to have those little colours.

آنها تمایل به داشتن آن رنگ های کوچک دارند.

Then they in the bottom edge of the Baskins For some reason we don't know why.

سپس آنها در لبه پایین Baskins به دلایلی ما نمی دانیم چرا.

We never did hear any commentators tell us why.

ما هرگز نشنیدیم که هیچ مفسری به ما بگوید چرا.

It must be some kind of rank.

باید یه جور رتبه باشه

I think it relates to their position or yes, or whereabouts they come from or something like that.

فکر می‌کنم این به موقعیت یا بله، یا محل اقامت آنها یا چیزی شبیه به آن مربوط می‌شود.

Yes. Anyway, thank you.

آره. به هر حال ممنون

We have rolled my eyes there, Mr. Duncan.

ما چشمانم را در آنجا گرد کرده ایم، آقای دانکن.

I can't usually do that.

من معمولا نمی توانم این کار را انجام دهم.

Uh, because that's it. Yes.

اوه، چون همین است. آره. گوشت

The beef. I'm not sure if it is.

گاو. مطمئن نیستم که هست یا نه.

It isn't The Beefeaters.

این Beefeaters نیست.

The Beefeaters wear flat hats, do they?

Beefeaters کلاه تخت می پوشند، آنها؟

Yes. No, it's the Royal Guards.

آره. نه، این گارد سلطنتی است. به

Trust me.

من اعتماد کن.

Yeah, Yeah, I know what you mean.

آره آره میدونم منظورت چیه

The buzz is. Yes, it's not.

وزوز است. بله، اینطور نیست.

It's not the Beefeaters. The buzz is.

این Beefeaters نیست. وزوز است.

They call them Buzz.

آنها به آنها Buzz می گویند.

Yeah, that's it. And they are made of best. Yes.

آره همینه. و از بهترین ها ساخته شده اند. آره.

So I don't know whether they kill the bears or where they get them from.

بنابراین من نمی دانم که آیا آنها خرس ها را می کشند یا آنها را از کجا می آورند. قبلا

They used to be, but they're not anymore. He. All right.

بودند، اما دیگر نیستند. او خیلی خوب.

That's good though. No artificial.

هر چند که خوب است. مصنوعی نیست

Just like the intelligence you've used to create those rather hunky images of us

درست مانند هوشی که برای ایجاد آن تصاویر نسبتاً درشت از ما

at the beginning.

در ابتدا استفاده کردید.

Well, I don't mind that Mr.

خوب، من بدم نمی آید که آقای

John Guy dying to see who I would look like there.

جان گای بمیرد تا ببیند من آنجا شبیه چه کسی هستم.

And that image there.

و اون تصویر اونجا

He's that famous pop star now.

او اکنون آن ستاره مشهور پاپ است.

Pop star, that famous actor that was in all those action

ستاره پاپ، آن هنرپیشه معروفی که در تمام آن فیلم‌های اکشن حضور داشت

films who's now got some kind of brain disease.

و اکنون به نوعی بیماری مغزی مبتلا شده است.

Bruce Willis.

بروس ویلیس.

Bruce Willis. That's it.

بروس ویلیس. خودشه.

So maybe I look a bit like him in that picture.

بنابراین شاید من در آن عکس کمی شبیه او باشم.

Mr. Dennis. Maybe you do.

آقای دنیس شاید شما انجام دهید.

The garden looks nice, by the way.

به هر حال باغ زیبا به نظر می رسد. ما

We've had a lot of work done. And also Mr.

کارهای زیادی انجام داده ایم. و همینطور آقای

Steve was in the garden, as you mentioned a few moments ago, doing a lot of work as well.

استیو همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردید در باغ بود و کارهای زیادی انجام می داد.

So the garden is looking rather nice.

بنابراین باغ نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

Autumn I suppose it's fair to say

پاییز فکر می کنم منصفانه است که بگوییم

that autumn is here definitely.

پاییز قطعاً اینجاست.

It really does feel as if Autumn has arrived.

واقعاً انگار پاییز فرا رسیده است.

I Hello down from the Netherlands and Brazil.

سلام از هلند و برزیل.

How can you be in two places at once?

چگونه می توانید همزمان در دو مکان باشید؟

Maybe they originated in Brazil.

شاید منشأ آنها برزیل است.

Are you in Brazil or are you in the Netherlands?

شما در برزیل هستید یا در هلند هستید؟

It's very nice.

خیلی خوبه.

Either one is good. We don't mind.

هر کدوم خوبه ما مشکلی نداریم

We don't mind either.

ما هم مشکلی نداریم

Uh oh.

اوه اوه

In the Netherlands, I wonder there's a clue that a person could be really anyway, right?

در هلند، تعجب می کنم که سرنخی وجود دارد که یک فرد می تواند به هر حال واقعاً باشد، درست است؟

Never mind.

بیخیال.

What are we talking about today, Mr. Duncan?

آقای دانکن امروز در مورد چی صحبت می کنیم؟

How long are we on for? What do you mean? What are we talking about?

چند وقته که سر کاریم؟ منظورت چیه؟ ما در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟

I answer everything that I've already said.

من به تمام آنچه قبلاً گفتم پاسخ می دهم.

Well, at the very start we said what we're going to talk about today.

خوب، در همان ابتدا گفتیم که امروز در مورد چه چیزی صحبت خواهیم کرد.

I wasn't listening.

من گوش نمی دادم

But, you know, for the purposes of people who are watching,

اما، می دانید، برای اهداف افرادی که در حال تماشا هستند،

maybe we can repeat what we are actually going to be discussing.

شاید بتوانیم آنچه را که واقعاً قرار است در مورد آن بحث کنیم، تکرار کنیم.

Well, you'll know when we talk about it.

خوب، وقتی در مورد آن صحبت کنیم متوجه خواهید شد.

So you will know what we're talking about when we start talking about it.

بنابراین وقتی شروع به صحبت در مورد آن کنیم، متوجه خواهید شد که در مورد چه چیزی صحبت می کنیم.

Oh, by the way, a lot of people excited this week.

اوه، اتفاقا، بسیاری از مردم این هفته هیجان زده بودند.

Okay. Yeah.

باشه. آره

What are they excited about? Mr.

آنها برای چه چیز هیجان زده هستند؟ آقای

Duncan, can you shut your dog up?

دانکن، می توانید سگتان را ببندید؟

Oh, just carry on, Mr.

اوه، ادامه بده، آقای

Duncan. No, no, it's annoying.

دانکن. نه، نه، آزاردهنده است.

So annoying me.

خیلی اذیتم میکنه

By the way, I saw something terrible the other day.

اتفاقاً روز گذشته چیز وحشتناکی دیدم.

A lot of people talking about dogs at the moment here in the UK because there are certain breeds,

بسیاری از مردم در حال حاضر در اینجا در بریتانیا در مورد سگ صحبت می کنند زیرا نژادهای خاصی وجود دارد،

certain types of dog that have been named as dangerous.

انواع خاصی از سگ ها که به عنوان خطرناک نامیده شده اند.

But to be honest with you, I think every dog is dangerous in some way.

اما اگر با شما صادق باشم، فکر می کنم هر سگی به نوعی خطرناک است.

It could it could bite your baby on the head.

ممکن است سر کودک شما را گاز بگیرد.

It could chase your grandmother around the garden and give her a heart attack.

می تواند مادربزرگ شما را در اطراف باغ تعقیب کند و او را دچار حمله قلبی کند.

It could be anything, really.

این می تواند هر چیزی باشد، واقعا.

So all dogs are dangerous, but on the weekend.

بنابراین همه سگ ها خطرناک هستند، اما در آخر هفته.

No, actually, I tell you, when it was Steve, it was when I did my live stream on Wednesday last Wednesday.

نه، در واقع، من به شما می گویم، زمانی که استیو بود، زمانی بود که من پخش زنده خود را چهارشنبه گذشته انجام دادم.

And on the way back home, I saw some people, they were letting their dog

و در راه بازگشت به خانه، چند نفر را دیدم که سگشان را رها می کردند

loose off its lead

and the dog chased a squirrel and caught it and highlighted its mouth

و سگ یک سنجاب را تعقیب کرد و آن را گرفت و دهانش را برجسته کرد

and it was shaking it around.

و داشت اطرافش را تکان می داد.

And then the owners eventually went over and got the dog drop.

و سپس صاحبان در نهایت رفتند و سگ را رها کردند.

The squirrel.

سنجاب.

But by then the squirrel was not in a very good state

اما در آن زمان سنجاب وضعیت چندان خوبی نداشت

and the owner, the male owner,

و صاحب آن، صاحب نر،

decided to crush

تصمیم گرفت

the squirrel's skull with his foot to help it.

برای کمک به آن، جمجمه سنجاب را با پای خود له کند.

And then they carried on walking as if nothing had happened.

و بعد به راه رفتن ادامه دادند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

So that to me is the sort of dog owner

به طوری که صادقانه بگویم، از نظر من صاحب سگی است

that should not have a dog, to be honest.

که نباید سگ داشته باشد.

Not only was the dog not on a lead,

سگ نه تنها روی سرب نبود،

but he very casually decided to crush

بلکه خیلی اتفاقی تصمیم گرفت

the skull of of a squirrel as well.

جمجمه یک سنجاب را نیز خرد کند.

So what what a charming person.

پس چه آدم جذابی.

And that was right here in much Wenlock

و این درست اینجا در

murder of a squirrel. Mr.

قتل ونلاک یک سنجاب بود. آقای

Duncan, I'm sure that that person would go down.

دانکن، من مطمئن هستم که آن شخص پایین خواهد رفت.

Well, technically, the dog did it.

خوب، از نظر فنی، سگ این کار را انجام داد.

Yes, but I expect the owner was thinking, Well,

بله، اما من انتظار دارم که صاحبش فکر کرده باشد، خوب،

I need to finish this little, little creature off, otherwise it will suffer.

من باید این موجود کوچک و کوچک را تمام کنم، در غیر این صورت رنج خواهد برد.

Yeah, but it wouldn't have needed that had the dog been on a lead.

بله، اما اگر سگ پیشرو بود، نیازی به این کار نبود.

So this is once again, stupid dog owners.

پس این یک بار دیگر، صاحبان سگ احمق هستند.

You can't really blame the dogs because they're just dumb animals.

شما واقعاً نمی توانید سگ ها را سرزنش کنید زیرا آنها فقط حیوانات گنگ هستند.

But the people walking the dogs, they should have more.

اما افرادی که سگ ها را راه می اندازند، باید بیشتر داشته باشند.

They should have more idea of how to look after their dogs.

آنها باید ایده بیشتری در مورد نحوه مراقبت از سگ خود داشته باشند.

So I do blame the owners not necessarily the dogs.

بنابراین من صاحبان آن ها را مقصر می دانم نه لزوماً سگ ها.

So that say really?

پس واقعا می گویند؟

But I was quite shaken.

اما من کاملا تکان خوردم.

I have to say I was a little upset

باید بگویم

by the time I got home and it really spoilt my day.

وقتی به خانه رسیدم کمی ناراحت شدم و واقعاً روزم را خراب کرد.

Well, that's not very nice, Mr.

خب، این خیلی خوب نیست، آقای

Duncan.

دانکن.

Yes, there has been a lot of stories this week in the press about,

بله، این هفته داستان های زیادی در مطبوعات منتشر شده است،

well, one person this, this

خوب، یک نفر این، این

man in his forties was killed this week in the UK by a

مرد چهل ساله این هفته در بریتانیا توسط

by a dog that a particularly dangerous breed of dog.

سگی که یک نژاد سگ خطرناک است، کشته شد.

It's a type of American bulldog called an x L bully,

این یک نوع بولداگ آمریکایی به نام قلدر x L است،

but it's a special breed and it's bred

اما یک نژاد خاص است و

especially to fight of the dogs and to kill other dogs.

مخصوصا برای مبارزه با سگ ها و کشتن سگ های دیگر پرورش داده می شود.

Not a very good dog to have to be honest.

سگ خیلی خوبی نیست که باید صادق باشد.

Apparently in India, lots of people get killed by dogs every year because there's lots of

ظاهراً در هند، سالانه افراد زیادی توسط سگ‌ها کشته می‌شوند، زیرا

if you anybody living in India watching, apparently

اگر شما در هند زندگی می‌کنید، تعداد زیادی از آنها را تماشا می‌کنید، ظاهراً

we've been told here in the UK that there's a lot of dogs,

اینجا در بریتانیا به ما گفته‌اند که سگ‌های زیادی وجود دارد،

sort of feral dogs loose, don't necessarily have any owners and lots of

نوعی سگ‌های وحشی آزاد شده‌اند. لزوماً هیچ مالکی وجود ندارد و هر ساله

people are getting killed by them being attacked by them every year.

افراد زیادی توسط آنها مورد حمله قرار می گیرند .

And of course, they could carry rabies as well.

و البته، آنها می توانند هاری را نیز حمل کنند.

We don't have rabies here, but many countries do.

ما اینجا هاری نداریم، اما بسیاری از کشورها این بیماری را دارند.

So you've got to be very careful when you're being bitten by any animal

بنابراین شما باید بسیار مراقب باشید وقتی توسط

dogs, cats, in fact, practically any country. Yes.

سگ، گربه حیوانی و در واقع هر کشوری گاز گرفته می شوید. آره.

Outside the attack.

خارج از حمله

The other is the UK, the only country that doesn't have rabies?

دیگری انگلیس است، تنها کشوری که هاری ندارد؟

I don't know. Probably. I think it probably is.

من نمی دانم. شاید. فکر کنم احتمالا همینطوره

I think every other country in the world

من فکر می کنم هر کشور دیگری در جهان هاری

there is rabies being carried by animals in the wild.

توسط حیوانات در طبیعت منتقل می شود. به

I do remember in the 1970s and the early 1980s,

یاد دارم در دهه 1970 و اوایل دهه 1980،

everyone was scared of dogs that might have rabies.

همه از سگ هایی که ممکن بود به هاری مبتلا شوند می ترسیدند.

It's a horrible illness, by the way, because you

اتفاقاً این یک بیماری وحشتناک است، زیرا شما

you just go completely mad, you foam at the mouth,

کاملاً دیوانه می شوید، از دهان کف می کنید

and then you become a French native water.

و سپس تبدیل به یک آب بومی فرانسوی می شوید.

In fact, the other name for rabies is hydrophobia.

در واقع، نام دیگر هاری، هیدروفوبیا است.

That's.

یعنی.

It's horrible. It's. It's fatal in all cases.

این وحشتناک است. این است. در همه موارد کشنده است.

I think there's one or two people that have that have been shown

من فکر می کنم یکی دو نفر هستند که نشان داده شده است که

to have actually recovered from it, but they were

واقعاً از آن بهبود یافته اند، اما

didn't recover fully at all.

اصلاً بهبودی کامل پیدا نکرده اند. به

Don't get rabies, don't get it, you know, definitely die for it's

هاری مبتلا نشوید، آن را نگیرید، می دانید، قطعاً بمیرید به خاطر

100% fatality rate.

نرخ مرگ و میر 100٪ آن.

So, yeah, you're not going to get that.

بنابراین، بله، شما آن را دریافت نخواهید کرد.

And but we don't have it here in the UK,

و اما ما اینجا در بریتانیا آن را نداریم،

so please don't bring any rabies animals over to the UK

بنابراین لطفاً هیچ حیوان هاری را به بریتانیا نیاورید

because we've got quite strict quarantine rules I think in the UK.

زیرا فکر می‌کنم در بریتانیا قوانین قرنطینه بسیار سخت‌گیری داریم .

So it stops rabies coming in through the country.

بنابراین از ورود هاری به کشور جلوگیری می کند.

I think some of the

فکر می‌کنم برخی

I think some of the dogs might be coming over in little rubber dinghies across the English Channel.

از سگ‌هایی که فکر می‌کنم ممکن است با قایق‌های لاستیکی کوچک از کانال مانش بیایند.

So we do have to be careful.

پس باید مراقب باشیم

Yes, but you have to every other country.

بله، اما باید به هر کشور دیگری بروید.

So this is the trouble when when Brits, British people

بنابراین این مشکل زمانی است که وقتی بریتانیایی ها، مردم بریتانیا

go abroad on holiday because we had this particular

برای تعطیلات به خارج از کشور می روند، زیرا ما این

relationship with

رابطه خاص را با

domestic animals, dogs and cats.

حیوانات خانگی، سگ ها و گربه ها داشتیم.

A lot of British people are well, they're well known for owning dogs

بسیاری از مردم بریتانیا حالشان خوب است، آنها به داشتن سگ

and cats and sort of having them as members of the family.

و گربه و داشتن آنها به عنوان اعضای خانواده معروف هستند.

But that is not the case in a lot of countries.

اما در بسیاری از کشورها اینطور نیست.

So if you if we often go abroad on holiday, see a dog in the street

بنابراین اگر شما اغلب برای تعطیلات به خارج از کشور می رویم، سگی را در خیابان می بینید

and you know who will do well, even if the dog

و می دانید که چه کسی خوب عمل می کند، حتی اگر سگ

bites, you've got rabies and poor old you.

گاز بگیرد، شما مبتلا به هاری و پیر بیچاره شده اید.

So we've got to be careful.

پس باید مراقب باشیم

We've got to be careful when we go abroad as Brits, because

وقتی به عنوان بریتانیایی به خارج از کشور می‌رویم، باید مراقب باشیم، زیرا

any wild animal you see could potentially be carrying rabies.

هر حیوان وحشی که می‌بینید ممکن است ناقل بیماری هاری باشد.

It could.

And it's a funny thing to think probably wherever you live,

آن می تواند.

و این یک چیز خنده دار است که فکر کنید احتمالاً در هر کجا که زندگی می کنید،

if, say, you're living in India or somewhere like that, you wouldn't

مثلاً اگر در هند یا جایی مانند آن زندگی می کنید،

just go up to a dog and stroke it proper because you'd be worried it could have rabies.

فقط به سراغ سگی نمی روید و او را نوازش نمی کنید زیرا نگران می شوید که ممکن است این اتفاق بیفتد. هاری

But you don't have to worry in the UK.

اما در بریتانیا لازم نیست نگران باشید.

Okay, I think we've covered that one.

خوب، من فکر می کنم ما آن یکی را پوشش داده ایم.

Yeah, well, lots of lots of British people have gone on holiday

بله، خوب، تعداد زیادی از مردم بریتانیا به تعطیلات رفته اند

and been bitten by Wild Babar by just dogs.

و توسط سگ وحشی بابار گاز گرفته شده اند.

They get sort of

آنها یک جورهایی

in cafes and

در کافه ها و

things and they've ended up getting rabies dogs in cafes.

چیزها می گردند و در نهایت سگ هاری را در کافه ها می گیرند.

What are they working there?

آنجا چه کار می کنند؟

Oh well, they are.

اوه خوب، آنها هستند.

They're carrying the meals around on their back.

آنها وعده های غذایی را روی پشت خود حمل می کنند.

Well they're wild dogs. They're not owned by anybody.

خوب آنها سگهای وحشی هستند. آنها متعلق به کسی نیستند.

And they're just, of course, hanging around the restaurant in the cafes for free food.

و البته آنها فقط برای غذای رایگان در اطراف رستوران در کافه ها می چرخند.

That's what I think is old dogs a dangerous thing.

این چیزی است که من فکر می کنم سگ های پیر یک چیز خطرناک است.

And especially this is the thing when owners of dogs say,

و به خصوص این چیزی است که صاحبان سگ می گویند،

but my dog would never do anything like that.

اما سگ من هرگز چنین کاری انجام نمی دهد.

My answer to that is you don't know you

پاسخ من به آن این است که شما شما را نمی شناسید و می

that you say you don't know that they won't do that because it's always

گویید نمی دانید که آنها این کار را نمی کنند زیرا همیشه این

the dog that never does that.

سگ است که هرگز این کار را نمی کند.

That suddenly does it.

که ناگهان این کار را انجام می دهد.

Because that's the reason why people become so confident with their dogs,

زیرا به همین دلیل است که مردم نسبت به سگ های خود بسیار مطمئن می شوند،

because they think they can take it anywhere and then suddenly something upsets the dog

زیرا فکر می کنند می توانند آن را به هر جایی ببرند و سپس ناگهان چیزی سگ را

and it goes mad and starts biting people.

ناراحت می کند و دیوانه می شود و شروع به گاز گرفتن مردم می کند.

So there is no such thing as a dog that is not dangerous.

بنابراین چیزی به نام سگ که خطرناک نباشد وجود ندارد.

They can all do something to harm

همه آنها می توانند کاری برای آسیب رساندن به

another person or another creature.

شخص یا موجود دیگری انجام دهند.

As I found out, the other day,

همانطور که من متوجه شدم، روز قبل،

Obviously the bigger the dog, the the bigger

بدیهی است که هر چه سگ بزرگتر باشد،

the potential for it to cause serious harm to you.

احتمال آسیب جدی به شما بیشتر است.

So if someone's carrying a, you know, walk in a poodle, they've all got teeth.

بنابراین، اگر کسی یک سگ پودل را حمل می کند، همه آنها دندان دارند.

Someone's got a poodle.

یکی سگ پشمالو داره

You probably, you know, you might get a bite on the ankle,

احتمالاً، می دانید، ممکن است روی مچ پا گاز بگیرید،

but you're not going to die from being attacked by a poodle.

اما قرار نیست در اثر حمله سگ پشمالوی بمیرید.

But if someone's got an Alsatian or a one of these Excel bully dogs,

اما اگر کسی یک آلزاسی یا یکی از این سگ های قلدر اکسل داشته باشد،

then obviously the potential of a serious injury is is magnified.

بدیهی است که احتمال آسیب جدی بزرگتر می شود.

I but lots of babies lots of children get killed every year.

من اما بسیاری از نوزادان هر سال تعداد زیادی از کودکان کشته می شوند.

Yeah, well it's something now in the live chat let's have a look at the live chat Palmira.

بله، خوب این چیزی است که اکنون در چت زنده وجود دارد، اجازه دهید نگاهی به چت زنده Palmira بیندازیم.

Recently my son experienced a bite from a dog.

اخیراً پسرم گاز گرفتگی سگ را تجربه کرد.

It was a poodle.

سگ پودل بود.

He was walking quietly on the street and suddenly the dog from the other side of the street,

او آرام در خیابان راه می رفت که ناگهان سگ از آن طرف خیابان

it ripped his trousers and also injured his knee.

شلوارش را پاره کرد و زانویش را هم زخمی کرد.

The owner was shocked as well.

صاحبش هم شوکه شده بود.

So that just proves what I've just said.

پس این فقط چیزی را که من گفتم ثابت می کند.

There is no such thing as a safe dog.

چیزی به نام سگ ایمن وجود ندارد.

Every dog has the potential

هر سگی این پتانسیل را دارد

because they are all related to the same type of animal, which was an animal

زیرا همه آنها به یک نوع حیوان مرتبط هستند، حیوانی

that was ferocious and would

که درنده بود و به

well kill come from wolves then?

خوبی می‌کشید از گرگ می‌آمد؟

I think originally, yes. So.

من فکر می کنم در اصل، بله. بنابراین.

So dogs.

So yeah they can cause you and I mean, I used to go running a lot

پس سگ ها

بنابراین بله، آنها می توانند باعث شما شوند و منظورم این است که من زیاد می دویدم

and you can run as well.

و شما هم می توانید بدوید.

Now if you're a runner, a regular runner, you know, you have to beware

حالا اگر یک دونده هستید، یک دونده معمولی، می دانید، باید مراقب

of people with dogs, uh,

افرادی باشید که سگ دارند، اوه،

because they will just run after you because they see you as a threat.

زیرا آنها فقط دنبال شما خواهند دوید زیرا شما را به عنوان یک تهدید می بینند.

So I used to get and I was bitten a couple of times by people's dogs

بنابراین من می گرفتم و چند بار توسط سگ های مردم گاز گرفتم

that suddenly ran after me and hit me on the ankle or something.

که ناگهان به دنبال من دویدند و به مچ پا یا چیزی دیگر ضربه زدند.

So I learnt that you just have to stop running

بنابراین من یاد گرفتم که شما فقط باید دویدن را متوقف کنید

because people unfortunately don't keep their dogs on the lead in public places when they should do.

زیرا متأسفانه مردم سگ‌های خود را در مکان‌های عمومی در زمانی که باید انجام نمی‌دهند جلودار نگه دارند.

But what's interesting, Steve, is that was a long time ago

اما چیزی که جالب است، استیو، این است که خیلی وقت پیش بود

and now it's even more crazy.

و اکنون دیوانه تر شده است.

Every other person, for example, where we live,

هر فرد دیگری، مثلاً در جایی که ما زندگی می کنیم،

almost every person that lives around

تقریباً هر فردی که در این اطراف زندگی می کند

here has a dog and sometimes it's crazy.

یک سگ دارد و گاهی اوقات دیوانه است.

In the afternoon they're all barking and all you can hear for 2 hours is barking.

بعد از ظهر همه آنها پارس می کنند و تنها چیزی که به مدت 2 ساعت می توانید بشنوید پارس است.

Dogs stinking, right? Yeah.

سگ ها بدبو می شوند، درست است؟ آره

So, guys, okay, I think I'm allowed to say that it's not illegal, by the way, to to criticise dogs.

بنابراین، بچه ها، خوب، فکر می کنم اجازه دارم بگویم که انتقاد از سگ ها غیرقانونی نیست.

Not yet anyway.

به هر حال هنوز نه.

Yeah.

So the moral of the story is, if you're going to have a dog, look after it.

آره

بنابراین نکته اخلاقی داستان این است که اگر قصد دارید سگی داشته باشید، مراقب آن باشید.

Yes. And.

آره. و.

And don't let it off the leash when you're walking it.

و هنگام راه رفتن آن را از روی بند رها نکنید.

Especially in public places where other people are.

به خصوص در مکان های عمومی که افراد دیگر هستند.

And if your dog decides to have a poo,

و اگر سگ شما تصمیم گرفت که مدفوع داشته باشد،

you have to pick it up and don't leave

باید آن را بردارید و

that plastic bag hanging from a tree

آن کیسه پلاستیکی را از درخت آویزان نکنید،

because there isn't a poo fairy

زیرا هیچ پری وجود ندارد

that comes down at night and takes it away.

که در شب پایین بیاید و آن را ببرد.

You have to take it home yourself.

خودت باید ببری خونه

So they're

بنابراین آنها

very nice.

بسیار خوب هستند.

Are you okay? You look very relaxed there, Steve.

حالت خوبه؟ تو آنجا خیلی آرام به نظر می‌رسی، استیو.

I've got backache from all the work in the garden and I'm going to have to do some more work

من از تمام کارهای باغ کمردرد دارم و بعد از پخش زنده باید کارهای بیشتری انجام دهم

after this live stream. Nobody.

. هيچ كس.

Nobody told you to do it?

کسی بهت نگفت اینکارو بکن؟

No. Good.

If I don't do it, I did it and can.

خوب نیست.

اگر این کار را نکنم، انجامش دادم و می توانم.

The garden will look messy.

باغ آشفته به نظر می رسد.

Yes. It was only so.

آره. فقط همینطور بود.

Yeah, someone has to do it and that person is me.

بله، یک نفر باید این کار را انجام دهد و آن شخص من هستم.

Well, do we have a man the other day that came to do it, so didn't he do it all, Marlene?

خوب، آیا ما مردی داریم که روز پیش آمده بود این کار را انجام دهد، پس آیا او همه کارها را انجام نداد، مارلین؟

He does the big bushes.

او بوته های بزرگ را انجام می دهد.

He doesn't do all the cleaning up and the trimming and the preparation for winter.

او تمام نظافت و پیرایش و آماده سازی برای زمستان را انجام نمی دهد.

The small things. Yes. You have to.

چیزهای کوچک آره. تو باید.

You have to keep it tidy just as the big bushes. Mr. Jenkins.

شما باید آن را مانند بوته های بزرگ مرتب نگه دارید. آقای جنکینز

I can't pay him to do everything I've noticed today.

من نمی توانم به او پول بدهم تا تمام کارهایی را که امروز متوجه شده ام انجام دهد.

By the way, you were wearing your ring, Steve.

در ضمن، تو حلقه ات را زده بودی، استیو.

This week has been very good.

این هفته خیلی خوب بود

He's remembered to wear his ring, so that's very nice.

او یادش رفته که حلقه اش را بپوشد، پس این خیلی خوب است.

I'm very pleased to see Mr. Steve's ring today.

من از دیدن انگشتر آقای استیو امروز بسیار خوشحالم.

I know what

می دانم به چه

you're thinking, and you shouldn't think that.

فکر می کنی، و نباید این فکر را کنی.

It's very naughty.

خیلی شیطونه

Whatever they're thinking, You see your outfits, your clothing matches.

آنها به هر چه فکر می کنند، شما لباس های خود را می بینید، لباس های خود را مطابقت می دهید.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

I think by coincidence, blue and grey, except for my hat, blue, grey and white.

من به طور تصادفی فکر می کنم آبی و خاکستری، به جز کلاه من، آبی، خاکستری و سفید.

My hat is turquoise is.

کلاه من فیروزه ای است.

Oh, I played our wedding video backwards yesterday.

اوه، دیروز ویدیوی عروسیمون رو برعکس پخش کردم.

Oh, it's a joke. Yes, I think it's a joke.

اوه، این یک شوخی است. بله، به نظرم شوخی است.

I was.

I was very happy to see me take the the ring off my wife's finger.

من بودم.

از اینکه دیدم حلقه را از انگشت همسرم برداشتم بسیار خوشحال شدم.

Yeah,

بله،

we talked about that last week, didn't we?

ما هفته گذشته در مورد آن صحبت کردیم، نه؟

Christina said she got bitten by a scorpion.

کریستینا گفت عقرب او را گزیده است.

Uh, that's not.

اوه، این نیست.

Was it on a lead? Yes.

آیا روی سرب بود؟ آره.

Uh, I'm glad people don't own scorpions as pets.

اوه، خوشحالم که مردم عقرب را به عنوان حیوان خانگی ندارند.

I mean, the thing is, everybody likes, you know, there's nothing nicer than a dog.

منظورم این است که همه دوست دارند، می دانید، هیچ چیز زیباتر از سگ نیست.

This first issue, it's quite nice.

این شماره اول، خیلی خوب است.

I like, you know, neighbours, dogs that are well behaved, but.

می دانید، همسایه ها، سگ هایی را دوست دارم که رفتار خوبی دارند، اما.

Well, there aren't any.

خوب، هیچ کدام وجود ندارد.

No, but anyway.

نه، اما به هر حال.

Right, Yeah.

درسته، آره

What's your opinion?

نظرتون چیه؟ به

You seem to be worried that the neighbours are listening.

نظر می رسد نگران این هستید که همسایه ها گوش می دهند.

Oh. Oh

اوه اوه

well.

خوب

Right. Okay.

درست. باشه.

What are you doing then?

اونوقت چیکار میکنی؟

Uh, I'm just trying to look at the life I used to own a dog anyway.

اوه، من فقط سعی می کنم به زندگی ای که قبلاً سگ داشتم نگاه کنم.

I used to own a

من قبلاً صاحب یک انگشت تو بودم که از

I was enjoying your finger.

انگشت تو لذت می بردم.

Oh, how am I supposed to do it

آخه من چطوری

with this hand and like that?

با این دست و اونجوری انجامش بدم؟

But I can't do that hand because it'll still be in the way

اما من نمی توانم این کار را انجام دهم، زیرا هنوز هم به روشی که

I like that. No.

من دوست دارم خواهد بود. نه.

Oh, yeah, because the camera's there.

اوه، بله، چون دوربین آنجاست.

Oh, hello, everyone.

اوه، سلام، همه.

Television? Yeah.

تلویزیون؟ آره

Okay, good.

باشه خوبه

Anything now?

الان چیزی هست؟

Okay, now.

باشه الان

I can't see anything on the line.

من چیزی روی خط نمی بینم.

Well, I used to own a dog in China.

خب من قبلا در چین سگ داشتم.

I used to have a little pug.

من قبلا یک پاگ کوچک داشتم.

They're lovely pugs.

پاگ های دوست داشتنی هستن من

I saw it. Pugs.

آن را دیدم. پاگ ها

My little dog was called potato.

سگ کوچولوی من سیب زمینی نام داشت.

And guess what? Somebody stole it.

و حدس بزنید چه؟ یکی دزدیدش

Because a lot of people in China were were having dogs as well, and

زیرا بسیاری از مردم چین نیز سگ داشتند و

it was stolen.

دزدیده شد.

I left it out to have a little wee on my doorstep and someone came along and took it.

من آن را کنار گذاشتم تا کمی در آستانه خانه ام باشد و یک نفر آمد و آن را گرفت.

So I had to search for my little dog

بنابراین مجبور شدم به دنبال سگ کوچکم بگردم

and I never saw it again, ever.

و دیگر هرگز آن را ندیدم.

It was gone for always.

برای همیشه رفته بود

How sad.

چقدر غمگین

Yes, how sad.

But then you get you came back to the UK very quickly after that. Yes.

بله چقدر غم انگیز

اما بعد از آن متوجه می شوید که خیلی سریع به بریتانیا برگشته اید . آره.

It's no, I have another another animal to look after.

نه، من یک حیوان دیگر دارم که باید از آن مراقبت کنم.

Thank you, Mr. Duncan.

ممنون آقای دانکن

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم. با این حال،

You kind of walked into that one, though, to be honest with you.

برای اینکه با شما صادق باشم، به نوعی وارد آن یکی شدید.

You're going to help me in the garden later. I am not.

بعدا تو باغ کمکم میکنی من نیستم.

I will be watching Columbo.

من کلمبو را تماشا خواهم کرد.

Oh, apparently. Stefan. Hello, Stefan.

اوه، ظاهرا استفان سلام استفان

Stefan says pugs are cute.

استفان می گوید پاگ ها زیبا هستند.

Little sausages.

سوسیس کوچولو.

They are lovely.

آنها دوست داشتنی هستند.

We also own a pug.

ما یک پاگ هم داریم.

Thank you, Stefan. Yes, they are.

ممنون استفان بله، آنها هستند.

They're quite.

آنها کاملا.

They give love unconditionally.

آنها بدون قید و شرط عشق می بخشند.

Rather like me. Really?

بیشتر شبیه من واقعا؟

Yes. Somebody said that

آره. یک نفر گفت که

they've been bitten by dogs three times. Yes.

آنها را سه بار توسط سگ گاز گرفته است. آره.

This Angelis.

این آنجلیس

Yes. Probably be about the same for me.

آره. احتمالا برای من هم همینطور است.

I mean, it's when they just suddenly run at you for no reason can be very scary.

منظورم این است که وقتی آنها به طور ناگهانی و بدون دلیل به سمت شما می دوند می تواند بسیار ترسناک باشد.

I mean, I've had it a few times here walking through the woods up here.

منظورم این است که من چند بار اینجا در حال قدم زدن در میان جنگل های اینجا بوده ام.

You know, it's quite a slope and quite steep.

می دانید، این یک شیب و بسیار شیب دار است.

And there's, you know, and suddenly there's paths coming up from the side and you go,

و می‌دانی، و ناگهان مسیرهایی از کنار بالا می‌آیند و می‌روی،

you just going for a walk, just minding your own business.

فقط برای پیاده‌روی می‌روی، فقط به کار خودت فکر می‌کنی.

Not a dog comes charging at you because some idiot owner hasn't got it on the leaves.

سگی به سمت شما نمی آید چون صاحب احمقی آن را روی برگ ها نگرفته است.

That's it. And some of them are quite vicious dogs.

خودشه. و برخی از آنها سگ های کاملا شرور هستند.

You know, the worst dogs to have are the ones that you've rescued, rescue dogs.

می دانید، بدترین سگ هایی که باید داشته باشید، سگ هایی هستند که نجات داده اید، سگ های نجات.

And everyone always says, Oh, my dog, I rescued it.

و همه همیشه می گویند، اوه، سگ من، من آن را نجات دادم.

It's completely insane.

این کاملا دیوانه کننده است.

But I now own a completely crazy dog.

اما من الان صاحب یک سگ کاملا دیوانه هستم.

And that's that's great.

و این عالی است.

That's great.

If you want one. But please, please control it,

عالیه.

اگر یکی را می خواهید. اما لطفاً، لطفاً آن را کنترل کنید،

especially when it

مخصوصاً وقتی که

starts barking all the time, every day,

دائماً شروع به پارس کردن می کند، هر روز،

especially in the morning and in the afternoon.

به خصوص صبح و بعد از ظهر.

The roll off.

رول کردن.

Now you can probably hear them here in the background.

اکنون احتمالاً می توانید آنها را اینجا در پس زمینه بشنوید.

It is it's like an epidemic.

مثل یک اپیدمی است.

It's like some sort of crazy, crazy mental illness

این مانند نوعی بیماری روانی دیوانه و دیوانه است

where everyone has decided to have a dog and then they

که در آن همه تصمیم گرفته اند یک سگ داشته باشند و سپس

they inflict the dog on other people.

سگ را به افراد دیگر تحمیل کنند.

And so if you don't have a dog or if you want to have a quiet life like us,

و بنابراین اگر سگ ندارید یا می خواهید مانند ما زندگی آرامی داشته باشید،

oh, here all day is dogs barking.

آه، اینجا تمام روز سگ ها پارس می کنند. قبلا

Never used to be like that.

اینطوری نبود

Here was always quite quiet.

اینجا همیشه کاملا ساکت بود.

But there you for tests as if a dog bites

اما شما برای آزمایش‌هایی که انگار یک سگ

you three times.

شما را سه بار گاز گرفته است.

It means it is now chewing.

یعنی الان در حال جویدن است.

Yes, definitely.

بله قطعا.

See, that's a good point.

ببینید، این نکته خوبی است. می

You see, the thing is, dogs need lots of exercise.

بینید، مسئله این است که سگ ها به ورزش زیادی نیاز دارند.

They're not designed to sit around in small little gardens.

آنها برای نشستن در باغ های کوچک کوچک طراحی نشده اند.

They need a lot of exercise.

آنها به ورزش زیادی نیاز دارند.

They need to be tight.

آنها باید محکم باشند.

They need to be worn out with physical exercise.

آنها باید با تمرینات بدنی فرسوده شوند.

And a lot of people get very inappropriate dogs as pets.

و بسیاری از مردم سگ های بسیار نامناسب را به عنوان حیوان خانگی می گیرند.

Yeah, a common one that people have got in the UK now is the Collie dog

بله، یکی از موارد رایجی که اکنون مردم در بریتانیا دارند سگ کولی است،

because they saw it on a television programme that was very popular, traditionally British sheepdogs.

زیرا آن را در یک برنامه تلویزیونی دیدند که بسیار محبوب بود، به طور سنتی سگ گله بریتانیایی.

Yeah.

So the sheepdog.

آره

پس سگ گله

So they're supposed to run about 30 miles a day

بنابراین آنها قرار است حدود 30 مایل در روز بدوند

and of

و

course, but people have them as pets and just sort of keep them in their gardens

البته، اما مردم آنها را به عنوان حیوان خانگی دارند و به نوعی آنها را در باغچه خود نگه می دارند

and wonder why they're things freaking out and barking everywhere is because it needs

و تعجب می کنند که چرا آنها چیزهای عجیبی دارند و همه جا پارس می کنند به این دلیل است که باید

to be worn out with exercise far more than the human could ever give it.

پوشیده شوند. با ورزش بسیار بیشتر از آنچه که انسان می تواند به آن بدهد.

So it's a totally inappropriate dog as a pet, and it's actually cruel.

بنابراین این یک سگ کاملاً نامناسب به عنوان حیوان خانگی است و در واقع بی رحم است.

I think it's I think it's animal cruelty, to be honest.

صادقانه بگویم، فکر می‌کنم این ظلم به حیوانات است.

To have a dog that's inappropriate like that.

داشتن سگی که اینطور نامناسب است.

Like a dog, unless you're prepared to give it the.

مثل یک سگ، مگر اینکه حاضر باشید به آن بدهید.

Yeah. Hours and hours of exercise every day. Hmm.

آره هر روز ساعت ها و ساعت ها ورزش کنید. هوم

That's a good point.

نکته خوبی است.

And I think it's animal cruelty.

و من فکر می کنم این ظلم به حیوانات است.

You to actually only have a dog like that as a pet.

شما در واقع فقط یک سگ مانند آن را به عنوان حیوان خانگی دارید.

So certain breeds certain types of dog

بنابراین برخی از نژادهای خاص

might be seen as as inappropriate

ممکن است به عنوان نامناسب در نظر گرفته شوند،

just because they are used to being in an environment

فقط به این دلیل که آنها به قرار گرفتن در محیطی

that is open, maybe a farm or open land.

باز، شاید مزرعه یا زمین های باز عادت دارند.

So there is nothing worse than keeping a dog in a small house and not giving it much exercise.

پس هیچ چیز بدتر از این نیست که سگ را در یک خانه کوچک نگه دارید و زیاد به او ورزش نکنید.

I know we had a neighbour and he's she's moved now,

من می دانم که ما یک همسایه داشتیم و او اکنون او را جابجا کرده است،

but she had that this dog, what was it had the longest legs I've ever seen on a dog.

اما او این سگ را داشت، بلندترین پاهایی که من تا به حال روی یک سگ دیده ام.

I don't

know what you call it wasn't a pointer, it was something else.

نمی

دانم چه می گویید اشاره گر نبود، چیز دیگری بود.

Uh, anyway, I've never seen legs so long in a dog.

اوه، به هر حال، من هرگز پاهای اینقدر طولانی در سگ ندیده بودم. به

It literally would come up to here or here.

معنای واقعی کلمه به اینجا یا اینجا می رسد.

I knew it was a tall dog. It was a very tall big dog.

میدونستم سگ بلند قدیه این یک سگ بزرگ و بسیار بلند بود.

It could.

It could put its front legs on your shoulders. Yes.

آن می تواند.

می تواند پاهای جلویش را روی شانه های شما بگذارد. آره. می‌دانی

You know, if it jumped the six foot fence, it could look over.

، اگر از حصار شش پا پرید، می‌توانست به آن طرف نگاه کند.

And so she was, you know, in a seventies and obviously

و بنابراین، می دانید، او در دهه هفتاد بود و آشکارا

incapable of giving that dog the exercise it needs.

قادر به دادن ورزش مورد نیاز آن سگ نبود.

So what happens?

پس چه اتفاقی می افتد؟

It gets frustrated, gets bored, and it starts to bark

ناامید می‌شود، حوصله‌اش سر می‌رود، و شروع به پارس کردن می‌کند،

because somebody gets a dog, which to them

زیرا کسی سگی می‌گیرد، که برایشان

is something they can show off to when they're in the street or when they go somewhere.

چیزی است که وقتی در خیابان هستند یا وقتی به جایی می‌روند می‌توانند به او نشان دهند.

And Yeah.

و آره

And so, you know, people often get inappropriate dogs as pets.

و بنابراین، می دانید، مردم اغلب سگ های نامناسب را به عنوان حیوان خانگی می گیرند.

Yes, any dog can be a pain if you look after it properly

بله، هر سگی می تواند دردناک باشد اگر به درستی از او مراقبت کنید

and train it and make sure it doesn't bark all the time.

و او را تربیت کنید و مطمئن شوید که همیشه پارس نمی کند .

You can punish it, give it little slaps or tap

می توانید آن را تنبیه کنید، سیلی های کوچکی به آن بزنید یا به

on the nose just to say that that thing is wrong

بینی ضربه بزنید فقط برای اینکه بگویید این کار اشتباه است،

because everyone has to learn, even us as children,

زیرا همه باید یاد بگیرند، حتی ما در کودکی،

our parents will give us a little slap to tell us not to do certain

والدینمان به ما یک سیلی کوچک می زنند تا به ما بگویند کارهای خاصی را انجام ندهیم.

things like picking your nose or setting fire to the kitchen.

بینی خود را بردارید یا آشپزخانه را آتش بزنید.

My father, I used to chew my nails when I was younger.

پدرم، وقتی کوچکتر بودم، ناخن هایم را می جویدم.

I still do.

من همچنان انجام میدهم.

My father used to put mustard on my fingers.

پدرم به انگشتانم خردل می زد.

That's not really.

واقعا اینطور نیست.

I didn't really work because I just went to the bathroom and washed it off.

من واقعاً کار نکردم زیرا فقط به حمام رفتم و آن را شستم.

That's not it's not really. There is an either.

واقعا اینطور نیست یک یا وجود دارد.

Not really.

But he thought it would prevent me from chewing them. It didn't.

نه واقعا.

اما او فکر می کرد که این مانع از جویدن آنها می شود. این کار را نکرد.

I'm talking about good old slaps, and that's

من در مورد سیلی های خوب قدیمی صحبت می کنم، و این

the only language sometimes an animal will understand.

تنها زبانی است که گاهی یک حیوان می فهمد.

I'm afraid it's because that is how you train all animals, all to be kind horses.

می ترسم به این دلیل باشد که شما همه حیوانات را اینگونه تربیت می کنید که همه اسب های مهربان باشند.

When you see horses trotting around with a rider,

وقتی اسب‌هایی را می‌بینید که با یک سوار در حال یورتمه زدن هستند،

do you think that horse really wants to have that person on their back? No.

آیا فکر می‌کنید آن اسب واقعاً می‌خواهد آن شخص را روی پشت خود داشته باشد؟ نه.

They've been forced to have it done over time.

آنها مجبور شده اند در طول زمان این کار را انجام دهند.

So that's every animal.

پس هر حیوانی همین است.

If you want to make sure it's well behaved, you have to sometimes treat it

اگر می خواهید مطمئن شوید که رفتار خوبی دارد، گاهی اوقات باید با آن

harshly.

به شدت رفتار کنید.

A little harsh.

کمی خشن

Maybe, maybe make sure you have to be strict.

شاید، شاید مطمئن شوید که باید سختگیر باشید.

It's a good word.

کلمه خوبی است.

Strict, Yes.

سختگیرانه، بله.

So there we go.

بنابراین ما به آنجا برویم.

We talked about dogs. We talked about AI.

ما در مورد سگ ها صحبت کردیم. ما در مورد هوش مصنوعی صحبت کردیم.

We talked about the weather.

در مورد آب و هوا صحبت کردیم.

Okay.

Don't get drawing attention to it.

باشه.

توجه را به آن جلب نکنید

Oh, you just done that by saying that phrase on Animal Farm?

اوه، شما این کار را با گفتن آن عبارت در مزرعه حیوانات انجام دادید؟

Yes. There's lots of programmes about animals on the television.

آره. برنامه های زیادی در مورد حیوانات در تلویزیون وجود دارد.

Well, that's a story.

خب، این یک داستان است.

That's a book. Yes.

این یک کتاب است. آره.

Oh, Oh, my research is by George Orwell.

اوه، اوه، تحقیق من توسط جورج اورول انجام شده است.

And George Orwell wrote that book.

و جورج اورول آن کتاب را نوشت.

And it's an allegory of human beings,

و این تمثیلی از انسان است که

how human beings seem as if they want to be together.

چگونه انسان ها انگار می خواهند با هم باشند.

But eventually, if you put a group of human beings together

اما در نهایت اگر گروهی از انسان ها را

in one place, they will soon start fighting over something.

در یک مکان کنار هم قرار دهید، به زودی بر سر چیزی دعوا می کنند.

And that is what Animal Farm is all about.

و این همان چیزی است که مزرعه حیوانات در مورد آن است.

I figure you guys have just saved you from having to read that book.

فکر می کنم شما بچه ها فقط شما را از خواندن آن کتاب نجات داده اید.

Sorry, I didn't say anything.

ببخشید من چیزی نگفتم

I was waiting for you to fill the void. Oh, okay.

منتظر بودم جای خالیت را پر کنی اوه، باشه

I can normally do that

من معمولاً می توانم این کار را انجام دهم به همین

is why Fi the dog's name.

دلیل نام سگ فی است.

Do you have a dog called wi fi?

آیا سگی به نام وای فای دارید؟

Oh, that's a joke.

اوه، این یک شوخی است.

Because, you know, fi Fido is a dog's name, so you could call it wi fi.

چون می دانید، فی فیدو نام سگ است، پس می توانید آن را wi fi بنامید.

Couldn't figure out

نمی‌توانستم بفهمم

if it was a particularly intelligent dog.

که سگ باهوشی است یا نه.

Maybe.

I don't know. Hmm.

شاید.

من نمی دانم. هوم

Allawi, Hang on for Mr. Duncan.

علاوی، منتظر آقای دانکن باشید.

I don't know.

من نمی دانم.

I think we might go now by.

من فکر می کنم ما ممکن است در حال حاضر.

Not really.

نه واقعا.

We're still here.

ما هنوز اینجاییم

By the way, did you see my lovely stream on Wednesday?

راستی، جریان دوست داشتنی من را چهارشنبه دیدی؟

Last Wednesday, I was in much Wenlock and we had a lot of interest.

چهارشنبه گذشته، من در ونلاک بودم و علاقه زیادی داشتیم.

Well, I did anyway, because Steve wasn't with me.

خب، به هر حال این کار را کردم، چون استیو با من نبود.

So that might be the reason why so many people watching.

بنابراین ممکن است دلیل تماشای بسیاری از مردم همین باشد.

Because they had my lovely face on the screen.

چون چهره دوست داشتنی من را روی پرده داشتند.

My Francesca has fishes

فرانچسکای من ماهی های

very silent. Yes.

بسیار بی صدا دارد. آره.

And easy to look after.

و مراقبت از آن آسان است.

Lewis. His son has a dog called Wifey.

لوئیس پسرش سگی به نام ویفی دارد.

So it's true. It's not a joke.

پس درست است. این شوخی نیست.

That's. That's a very clever name for a dog.

یعنی. این یک نام بسیار هوشمندانه برای یک سگ است.

You've got to get it everywhere.

شما باید آن را از همه جا دریافت کنید.

See, we had a very inappropriate dog when we grew up.

ببینید، ما وقتی بزرگ شدیم یک سگ بسیار نامناسب داشتیم.

We had looking back now, we had a springer spaniel.

حالا به گذشته نگاه می‌کردیم، یک اسپرینگر اسپانیل داشتیم.

And of course, Springer spaniels are working dogs.

و البته اسپانیل های اسپرینگر سگ های کار هستند.

Uh, when I say working dog, it's it's

اوه، وقتی می‌گویم سگ کار،

supposed to probably work on a farm

احتمالاً در مزرعه کار می‌کند

or I think springer spaniels are used when people go out hunting.

یا فکر می‌کنم وقتی مردم برای شکار بیرون می‌روند از اسپرینگر اسپانیل استفاده می‌شود.

They are actually retrievers.

آنها در واقع رتریور هستند.

Good. And dogs.

خوب و سگ ها

Yes. So when people go out, so somebody shoot something

آره. بنابراین وقتی مردم بیرون می‌روند، یکی به چیزی شلیک می‌کند

and the dog runs after and gets the bird and brings it back to the owner.

و سگ به دنبالش می‌دود و پرنده را می‌گیرد و به صاحبش باز می‌گرداند.

And of course they're supposed to have lots of exercise and we have this springer spaniel

و البته قرار است آنها ورزش زیادی داشته باشند و ما این اسپرینر اسپانیل را داریم

and we didn't really give it very much exercise and it used to bark all the time.

و واقعاً زیاد به آن ورزش نکردیم و همیشه پارس می کرد.

We used to drive the neighbours around the bend.

همسایه ها را دور پیچ می راندیم.

So am I right in saying that your parents

پس آیا من درست می گویم که والدین شما

were actually terrible dog owners?

در واقع صاحب سگ های وحشتناکی بودند؟

But looking back now, yes, They shouldn't have ever got a springer spaniel as a pet.

اما اکنون که به گذشته نگاه می کنیم، بله، آنها هرگز نباید یک اسپرینگر اسپانیل را به عنوان حیوان خانگی می گرفتند.

It's a totally inappropriate dog if you're not prepared to give it vast amounts of exercise.

اگر آمادگی ورزش کردن زیاد را نداشته باشید، سگی کاملا نامناسب است .

In fact, we used to take it for a walk. Mr.

در واقع ما آن را برای پیاده روی می بردیم. آقای

Duncan, and with a lead, and it used to nearly choke itself.

دانکن، و با سرب، و تقریباً خودش را خفه می کرد.

Looking back now, it was really cruel because it just wanted to run

اکنون که به گذشته نگاه می‌کنم، واقعاً بی‌رحمانه بود، زیرا فقط می‌خواست

off into the field and run around.

به داخل زمین فرار کند و به اطراف بدود.

Of course, you can't do that because you're supposed to keep the dog only.

البته، شما نمی توانید این کار را انجام دهید، زیرا قرار است فقط سگ را نگه دارید.

So we had it on the lead and it used to choke itself, trying to get away

بنابراین ما آن را روی لید داشتیم و خودش را خفه می‌کرد، و سعی می‌کرد دور شود،

literally virtually choke itself to make this horrible sound as we were walking.

عملاً خودش را خفه کرد تا این صدای وحشتناک را در حالی که ما راه می‌رفتیم تولید کند.

So it was what the dog was doing was what it wanted to do naturally.

بنابراین، کاری که سگ انجام می‌داد همان چیزی بود که می‌خواست به طور طبیعی انجام دهد. می

It wanted to run off, run around, set a sniff, see what's around.

خواست فرار کند، دور بزند، بو بکشد، ببیند اطراف چیست.

And we kept it cooped up all day.

و ما آن را تمام روز نگه داشتیم.

It was quite cruel, really. I'm looking back now.

واقعا بی رحمانه بود الان دارم به عقب نگاه می کنم.

This is this is not putting your your family in a very good light, by the way.

به هر حال، این امر خانواده شما را در وضعیت خوبی قرار نمی دهد.

And. Well, we used to have a dog at home called Tess.

و. خب، ما قبلا یک سگ در خانه داشتیم به نام تس.

Tess, I think that's a great name for a dog,

تس، من فکر می کنم این یک نام عالی برای یک سگ

by the way, and a lovely black Labrador.

و یک لابرادور سیاه و سفید دوست داشتنی است.

And she never, ever barked, ever.

و او هرگز و هرگز پارس نکرد.

We Labradors are quite good pets, aren't they?

ما لابرادورها حیوانات خانگی بسیار خوبی هستیم، اینطور نیست؟

I think of all the domesticated animals, certainly dogs.

من به تمام حیوانات اهلی فکر می کنم ، مطمئناً سگ ها.

I think it is safe to say that Labradors are probably, probably the best.

من فکر می کنم می توان با اطمینان گفت که لابرادورها احتمالاً بهترین هستند.

They're not they're not very demanding. No.

آنها نیستند، آنها خیلی خواستار نیستند. نه.

They sort of just sort of quite happy to sit around

آنها به نوعی از نشستن در کنار

lazy, quite lazy dogs.

سگ های تنبل و کاملاً تنبل کاملاً خوشحال هستند.

They like to eat a lot.

آنها دوست دارند زیاد بخورند.

They like exercise, but they are not they are not difficult to look after.

آنها ورزش را دوست دارند، اما مراقبت از آنها دشوار نیست.

And they don't they don't bark.

و آنها نمی کنند آنها پارس نمی کنند.

No. You go.

نه تو برو

Our neighbour, he had one and that and that dog never barked either.

همسایه ما، او یکی داشت و آن سگ هم هرگز پارس نکرد.

So they're quite big dogs but they don't really, from what

بنابراین، آنها سگ های بسیار بزرگی هستند، اما به

I understand, seem to need huge amounts of exercise.

نظر می رسد که واقعاً، از آنجایی که من می فهمم، به مقدار زیادی ورزش نیاز ندارند.

So we loved our little Tess.

بنابراین ما تس کوچکمان را دوست داشتیم.

She was lovely.

او دوست داشتنی بود.

Yes, it was a lovely Labradors. Actually.

بله، این یک لابرادور دوست داشتنی بود. در حقیقت.

If I had a dog, that's the one I'd have.

اگر من یک سگ داشتم، همان سگی بود که داشتم.

Yes, Although I used to say I'd like a dog, but I wouldn't now because I think it's, you know,

بله، اگرچه قبلاً می‌گفتم سگ می‌خواهم، اما حالا نمی‌خواهم چون فکر می‌کنم اینطور است، می‌دانی،

I wouldn't be prepared.

من آماده نبودم.

They need to run free.

آنها باید آزادانه اجرا کنند.

They don't want to be on leave.

آنها نمی خواهند در مرخصی باشند.

That's true.

درست است.

Uh You know, it's it's cruel, really.

اوه میدونی، واقعاً بی رحمانه است.

You want a dog that's quite happy to be under lead. Mm.

شما سگی می خواهید که از اینکه تحت سرب باشد کاملاً خوشحال باشد. مم

Another thing that is always worth remembering when we talk about

نکته دیگری که همیشه هنگام صحبت در مورد

dogs is quite often they are bred to actually

سگ ها ارزش به خاطر آوردن دارد این است که اغلب آنها برای شکار

prey on animals.

حیوانات پرورش می یابند.

So there are many dogs over the years that have been bred again and again,

بنابراین سگ‌های زیادی در طول سال‌ها وجود دارند که بارها و بارها پرورش یافته‌اند،

and some of them have been in the past they've been bred

و برخی از آنها در گذشته

to actually hunt or to catch animals.

برای شکار یا گرفتن حیوانات پرورش داده شده‌اند.

That little part of their of their nature is always there.

آن بخش کوچکی از طبیعت آنها همیشه وجود دارد.

And sometimes there might be a situation where that particular thing is triggered

و گاهی اوقات ممکن است موقعیتی پیش بیاید که آن چیز خاص تحریک شود

and suddenly they they go back to their original form.

و ناگهان آنها به شکل اولیه خود برگردند.

Yes. Sorry.

آره. متاسف.

You see, that's it. So it's a selfish behaviour there.

می بینی، همین. بنابراین در آنجا یک رفتار خودخواهانه است.

Somebody wants a dog because they want company, but of course they don't think about the poor dog.

یک نفر سگ می خواهد چون می خواهد شرکت کند، اما البته به سگ بیچاره فکر نمی کند.

So they have the company when they come back from work.

بنابراین وقتی از سر کار بر می گردند، شرکت دارند.

The dog's been left on its own all day.

سگ تمام روز به حال خود رها شده است.

What about the poor dog? Yes.

سگ بیچاره چطور؟ آره.

I mean, dogs really.

یعنی واقعا سگ ها.

They like to exist in packs together.

آنها دوست دارند در بسته ها با هم وجود داشته باشند.

Yeah.

آره

Dogs don't aren't solitary animals.

سگ ها حیوانات انفرادی نیستند.

They like company.

آنها شرکت را دوست دارند.

They like company. Their own kind, probably.

آنها شرکت را دوست دارند. احتمالا هم نوع خودشون

I mean, I would say that most dogs

منظورم این است که می‌توانم بگویم که اکثر سگ‌ها

probably wouldn't with a company of their own kind.

احتمالاً با شرکتی از نوع خودشان این کار را نمی‌کنند.

You know, other dogs of the same breed.

می دانید، سگ های دیگر از همان نژاد.

Better than better than a human.

بهتر از بهتر از یک انسان.

I mean, a human obviously will look after the dog.

منظورم این است که یک انسان به وضوح از سگ مراقبت خواهد کرد.

But if you're leaving it on its own all day,

اما اگر تمام روز آن را به حال خود رها کنید،

then it's rather

این کار نسبتاً

cruel, because what you do is when you think about it, you just think about this for a minute.

بی‌رحمانه است، زیرا کاری که انجام می‌دهید این است که وقتی به آن فکر می‌کنید، فقط یک دقیقه به آن فکر می‌کنید.

So a female dog has a litter?

پس یک سگ ماده بستر دارد؟

Oh, no, it not a litter. It has has has babies.

اوه، نه، این یک بستر نیست. دارای نوزادان است.

What do you call what do you call a dog?

چه می گویید به چه می گویید سگ؟

Litter. Litter of dogs, is it.

آشغال. بستر سگ، آن است.

I think it still is little. It's a culture of cats.

فکر کنم هنوز کمه این یک فرهنگ گربه است.

So dog might have five or six, I don't know, seven

بنابراین سگ ممکن است پنج یا شش، نمی دانم، هفت

little dogs, puppies, puppies.

سگ کوچک، توله سگ، توله سگ داشته باشد.

And then

و بعد

you come along and buy them.

شما می آیید و آنها را می خرید.

And the poor things are separated from its mother.

و بیچاره ها از مادرش جدا می شوند.

So the mother's probably upset about it.

بنابراین احتمالاً مادر از این موضوع ناراحت است.

She's just given birth to all these dogs.

او تازه این همه سگ را به دنیا آورده است.

She's beside herself.

اون کنار خودشه

She's a must be upset.

او باید ناراحت شود

She's where all my little puppies gone.

او جایی است که تمام توله سگ های کوچک من رفته اند.

And then there's little puppies is separated from its mother.

و سپس توله سگ کوچکی از مادرش جدا می شود.

So I think it's just when you think about it like that, it's a bit cruel.

بنابراین من فکر می کنم زمانی که شما در مورد آن چنین فکر می کنید، کمی بی رحمانه است.

Yeah.

آره

Just because.

فقط به این دلیل.

Just to give humans some a little bit of comfort, you know?

فقط برای اینکه به انسان ها کمی آرامش بدهیم، می دانید؟ می

You know, the worst ones are homeless people.

دانی، بدترین ها مردم بی خانمان هستند.

Homeless people who sit

بی خانمانی که

in the doorway of a shop and they have a dog with them.

دم مغازه می نشینند و سگ هم همراهشان است.

Now, I'm going to be honest with you.

حالا من با شما صادق خواهم بود. فکر

I don't think the dog wants to be there and he doesn't have to be there.

نمی کنم سگ بخواهد آنجا باشد و مجبور نیست آنجا باشد.

It's just run off so well.

فقط خیلی خوب اجرا شده

No, because normally it's it's tied to the homeless person with a rope or something like that.

نه، چون معمولاً با طناب یا چیزی شبیه به آن به فرد بی خانمان بسته می شود.

So I've always noticed that that and the reason why they do it, apparently it's to get sympathy

بنابراین من همیشه متوجه شده ام که این کار و دلیل انجام این کار ظاهراً برای جلب همدردی است

because apparently if you are homeless and you have a dog with you,

زیرا ظاهراً اگر شما بی خانمان باشید و یک سگ همراه خود داشته باشید،

then people will worry more about the dog than the human being.

مردم بیشتر نگران سگ هستند تا انسان.

And I wish I was joking about this, but there are people out there

و ای کاش با این موضوع شوخی می کردم، اما افرادی هستند

who think that human beings are less important than dogs.

که فکر می کنند اهمیت انسان از سگ کمتر است.

Well, you often see that whenever you see articles about dogs,

خوب، شما اغلب می بینید که هر وقت مقالاتی در مورد سگ می بینید،

you can guarantee that somebody will say,

می توانید تضمین کنید که کسی خواهد گفت،

Oh, I prefer I'd rather have a dog or a dog than I'd rather have a dog than no other humans.

اوه، ترجیح می دهم یک سگ یا سگ داشته باشم تا اینکه ترجیح می دهم سگ داشته باشم تا هیچ انسان دیگری.

I think Stefan just said that.

فکر می کنم استفان همین را گفت.

Lots of people say that.

خیلی ها این را می گویند.

Yeah, Stefan just said it on the air.

آره، استفان همین الان روی آنتن گفت.

But I know I'm mocking, really.

ولی میدونم دارم مسخره میکنم واقعا

But I think it's a bit sad, though.

اما فکر می کنم کمی غم انگیز است.

If you.

اگر شما.

If you'd rather have the company of a dog than a human.

اگر دوست دارید با یک سگ همراه باشید تا یک انسان.

But then, I suppose

اما پس از آن، فکر می‌کنم

as you get older, although looking at humanity

وقتی بزرگتر می‌شوی، اگرچه در حال حاضر به انسانیت نگاه می‌کنم،

at the moment, I can almost see the point is

تقریباً می‌توانم نکته را ببینم،

the other thing is the dog's never going to be never going to cheat on you.

نکته دیگر این است که سگ هرگز به تو خیانت نخواهد کرد.

The dog's never going to be nasty

سگ هرگز

to you, be cruel to you, going to argue with you.

برای شما بد نخواهد بود، با شما ظالمانه رفتار کنید، با شما بحث خواهد کرد.

So from that point of view, a dog is, is, is, you know, not challenging.

بنابراین از این منظر، سگ چالش برانگیز نیست، هست، هست.

You don't it's not going to challenge you in that human.

شما در آن انسان قرار نیست شما را به چالش بکشد.

Well, yeah, you're not going to be upset apart from when it dies.

خب، آره، جدا از زمان مرگش ناراحت نخواهی شد.

So yes, from that point of view

بنابراین بله، از این منظر

I can say even then you can just get a new one.

می توانم بگویم حتی در آن صورت می توانید یک مورد جدید تهیه کنید.

Whether you can just get a new one. Yes.

این که آیا شما فقط می توانید یک جدید دریافت کنید. آره.

You don't have to go on dates. You don't.

شما مجبور نیستید به قرار ملاقات بروید. شما این کار را نمی کنید.

So that's the other thing.

پس این چیز دیگری است.

You can just go to the pet shop or the the place

شما فقط می توانید به فروشگاه حیوانات خانگی یا محلی

where they keep the dogs and you can just choose one.

که سگ ها را در آن نگهداری می کنند بروید و فقط می توانید یکی را انتخاب کنید.

So you have you haven't even got to go on a date or anything like that

بنابراین شما حتی مجبور نیستید به یک قرار یا چیزی شبیه به آن بروید،

when you're trying to get a human being to stay with you.

زمانی که سعی می کنید یک انسان را در کنار خود نگه دارید.

It's a bit more effort.

کمی تلاش بیشتر است.

Yeah, there's a lot more effort.

بله، تلاش بسیار بیشتری وجود دارد.

More effort and you've got to take them on dates and treat them to nice meals.

تلاش بیشتری کنید و باید آنها را در خرما مصرف کنید و از آنها با وعده های غذایی خوشمزه پذیرایی کنید.

But all you have to do is go to the the pound or the the dog home and pick up the dog.

اما تنها کاری که باید انجام دهید این است که به خانه سگ یا پوند بروید و سگ را بردارید.

It's quite easy.

But a lot of people, of course, meet

این کاملا آسان است.

اما بسیاری از مردم، البته، با راه رفتن با یک سگ متوجه می شوند که به

they're sort of wife or girlfriend

نوعی همسر یا دوست دختر

or boyfriend by walking a dog.

یا دوست پسر هستند.

Because what happens, of course, is you can walk your dog and not the dog

زیرا اتفاقی که می افتد، البته، این است که شما می توانید سگ خود را پیاده روی کنید و نه

owners like to talk to each other.

صاحبان سگ دوست دارند با یکدیگر صحبت کنند.

And many, many people have met their partners when they have been out walking their dog

و بسیاری از افراد وقتی شریک زندگی خود را بیرون می‌رفتند و سگشان را می‌رفتند ملاقات کرده‌اند،

because, you know, if you've got a dog, people

زیرا می‌دانید که اگر سگ دارید، مردم

that you're a really nice person.

واقعاً آدم خوبی هستید.

Oh, that that man, he must be you must be such a lovely person.

اوه، آن مرد، او باید باشد، شما باید چنین آدم دوست داشتنی باشید.

He's got that lovely dog.

اون سگ دوست داشتنی رو داره

I think I'll marry him if they will care for a dumb animal, maybe action.

فکر می کنم اگر از یک حیوان گنگ مراقبت کنند با او ازدواج خواهم کرد، شاید اقدامی.

Maybe they will care for me as well. That's it.

شاید آنها هم مراقب من باشند. خودشه.

And of course, you.

و البته شما

I suppose there might be some truth in that.

من فکر می کنم ممکن است حقیقتی در آن وجود داشته باشد.

Perhaps we are horrible people, Mr.

شاید ما آدم های وحشتناکی باشیم، آقای

Duncan, because we don't have dogs.

دانکن، چون سگ نداریم.

So perhaps we are just really horrible people.

پس شاید ما واقعاً مردم وحشتناکی هستیم.

No, I'm not a horrible person.

نه، من آدم وحشتناکی نیستم. به

Trust me, I'm not horrible.

من اعتماد کن، من وحشتناک نیستم.

Please, everyone. I'm not horrible. I'm not.

لطفا همه من وحشتناک نیستم من نیستم.

Well, you see, the thing is, I wouldn't want to have a dog unless I could

خوب، می بینید، مسئله این است که من نمی خواهم سگی داشته باشم، مگر اینکه بتوانم آن

look after it in the way that it needs to be looked after.

طور که باید از او مراقبت کنم.

So we we are thoughtful people.

پس ما مردم متفکری هستیم.

I'm working. Mr. Duncan's busy.

من دارم کار میکنم آقای دانکن سرش شلوغه

Although you are working, I hope so.

با اینکه کار میکنی امیدوارم.

So you're work.

پس تو سر کار

You're working and I'm busy.

تو کار میکنی و من مشغولم

That's not quite the same thing.

این کاملاً یکسان نیست.

But anyway. And then.

ولی به هر حال. و سپس.

Yes, so maybe you are. I'm thinking.

بله، پس شاید شما هستید. دارم فکر می کنم.

But I'm sort of fully retired and,

اما من کاملاً بازنشسته هستم و می‌دانید

you know, maybe my eighties.

شاید دهه هشتادم.

Mr. Duncan's found somebody that's not that's not long.

آقای دانکن کسی را پیدا کرد که مدت زیادی نیست.

That's not that's not a long way to go.

این نیست که راه زیادی برای رفتن نیست. شاید فکر کنم

Mr. Duncan found somebody better to spend the rest of his life with, I might think.

آقای دانکن کسی را پیدا کرد که بهتر است بقیه عمرش را با او بگذراند.

Well, I'm sort of going to give up on the prospect of getting into the human beings who live with me.

خب، من به نوعی از احتمال ورود به انسان هایی که با من زندگی می کنند دست می کشم.

So I'll just get a dog. Yes.

پس من فقط یک سگ می گیرم. آره.

You'll just swap one dumb animal with another.

شما فقط یک حیوان گنگ را با دیگری عوض خواهید کرد.

Nice.

خوب.

Well, I'm a mind about myself. Yes, I know.

خب، من حواسم به خودم است. بله میدانم.

That's what I mean. Yes, I like the way you vote. Yes.

منظورم همین است. بله، من نحوه رای دادن شما را دوست دارم. آره.

So were.

همینطور بود.

Yeah.

آره

So maybe I'm not saying never get one, but

بنابراین شاید من نمی گویم هرگز یکی را دریافت نکنید، اما

at the moment I prefer to at a stroke of the people's pets and then.

در حال حاضر ترجیح می دهم با سکته مغزی از حیوانات خانگی مردم و سپس.

And I can say goodbye. Oh, what a lovely dog.

و من می توانم خداحافظی کنم. اوه چه سگ دوست داشتنی

10 minutes, half an hour.

10 دقیقه و نیم ساعت

And you've had that, that sort of.

و شما چنین چیزی را داشته اید.

And it's supposed to be very, supposed to be very good for your stress levels aren't they.

و قرار است برای سطح استرس شما بسیار خوب باشد، اینطور نیست.

Dogs. It's a bit like other people's kids as well.

سگ ها. کمی شبیه بچه های دیگران هم هست.

When someone has a baby and you can say, oh, what a lovely baby,

وقتی کسی بچه دار می شود و شما می توانید بگویید اوه، چه بچه دوست داشتنی است،

and you might pick it up and give it a little cuddle, but you can give it back to the parent

و ممکن است آن را بردارید و کمی در آغوشش بگیرید، اما می توانید آن را به پدر و مادرش پس بدهید

and then you can walk away and you haven't got to take care of it for the next 18 years.

و سپس می توانید از آنجا دور شوید، اما هنوز نرفتید. باید تا 18 سال آینده از آن مراقبت کنم.

I wouldn't even want to spend 5 minutes with a baby anyway, I'm just saying generally.

من حتی نمی خواهم به هر حال 5 دقیقه با یک بچه بگذرانم، فقط به طور کلی می گویم.

But it's a bit like the same thing you were saying with the dog.

اما کمی شبیه همان چیزی است که شما با سگ می گفتید.

You said, My grandmother said those who love animals

تو گفتی، مادربزرگم می‌گفت کسانی که بیش از حد حیوانات را دوست دارند از

too much hate humans best provide possibly true.

انسان متنفرند.

I mean, there is this caricature, isn't there, of the of an old lady

منظورم این است که این کاریکاتور وجود دارد، نه، از یک خانم مسن که

living in a

در یک خانه زندگی می کند

house or all on her own, surrounded by hundreds of cats.

یا تماما به تنهایی، احاطه شده توسط صدها گربه.

A sort of Mrs. Havisham.

یه جورایی خانم هاویشم.

Yeah. Character, this image.

آره شخصیت، این تصویر

But, you know, I mean, the thing is,

اما، می‌دانید، منظورم این است که،

when you're getting older, I think pets do provide

وقتی سن شما بالا می‌رود، فکر می‌کنم حیوانات خانگی

obviously a company to people and

به طور واضح به مردم کمک می‌کنند و قرار است

stroking a dog is supposed to reduce your stress levels.

نوازش سگ سطح استرس شما را کاهش دهد.

Yes, but then what about all the other times

بله، اما در تمام مواقع دیگر

when it's being a pain in the neck, it's probably increasing your stress levels.

که درد گردن است، چه می‌شود، احتمالاً سطح استرس شما را افزایش می‌دهد.

So I'm not sure whether overall, I think it's just stroking.

بنابراین من مطمئن نیستم که آیا به طور کلی، فکر می کنم فقط نوازش است.

Yeah, not necessarily the dog.

بله، نه لزوماً سگ.

You could stroke anything and feel better.

شما می توانید هر چیزی را نوازش کنید و احساس بهتری داشته باشید.

Yes, but you know, when when

بله، اما می‌دانید، چه زمانی،

when it's a pooping in your on your best carpet

زمانی که روی بهترین فرشتان هجوم می‌آورد

or waking you up at night because although to be honest, I sometimes do that as well.

یا شب‌ها شما را از خواب بیدار می‌کند، زیرا اگر چه صادقانه بگویم، من گاهی اوقات این کار را هم انجام می‌دهم.

And human beings are animals, but we're not.

و انسان ها حیوان هستند، اما ما اینطور نیستیم.

Actually, that's the whole point of a us

در واقع، تمام هدف ما

being humans is that we're not animals.

انسان بودن این است که ما حیوان نیستیم.

But anyway, yeah, there is, there is a, there is a distinct

اما به هر حال، بله، وجود دارد، یک نوع متمایز

in sort of the world of sort of science.

در دنیای علم وجود دارد.

There is a definite difference between humans and animals, although

تفاوت قطعی بین انسان و حیوان وجود دارد، اگرچه

obviously some humans do acts like animals.

بدیهی است که برخی از انسان ها مانند حیوانات رفتار می کنند.

Yeah.

We've seen I suppose we joke when we talk about anthropology generally speaking.

آره

ما دیده ایم که فکر می کنم وقتی در مورد مردم شناسی به طور کلی صحبت می کنیم شوخی می کنیم.

So if you take in, take it all to the basics.

بنابراین اگر قبول دارید، همه چیز را به اصول اولیه ببرید.

We are all animals, but we are all different types of animal and I suppose

همه ما حیوانات هستیم، اما همه ما انواع مختلفی از حیوانات هستیم و فکر می‌کنم

if you are looking at the evolutionary scale, then humans are pretty high up.

اگر به مقیاس تکاملی نگاه کنید، انسان‌ها بسیار بالا هستند.

I'm not Well, not maybe not nowadays anyway.

من خوب نیستم، نه شاید امروزه به هر حال.

Yes. So. Yeah.

آره. بنابراین. آره

So I don't know. I don't know. Maybe one day.

بنابراین من نمی دانم. من نمی دانم. شاید یک روز.

I mean, it's like babies.

یعنی مثل بچه هاست.

I've never, never felt as though I wanted a child. No.

من هرگز، هرگز احساس نکردم که می خواهم بچه داشته باشم. نه.

And in the same way I've never really felt as though I wanted an animal.

و به همین ترتیب من هرگز واقعاً احساس نمی کردم که یک حیوان می خواهم.

But yeah, maybe one day.

اما آره شاید یه روزی

Maybe one day.

I'm not saying never. Not saying never. But.

شاید یک روز.

نمی گویم هرگز. نه گفتن هرگز. ولی.

But so which.

اما خب کدام.

Which what do you want about an animal?

کدام یک از حیوانات را می خواهید؟

A dog or a human being?

سگ یا انسان؟

Never dog. I'm all about dogs.

هرگز سگ. من همه چیز در مورد سگ هستم.

I don't want to dog. I never having a dog.

من نمی خواهم سگ کنم. من هرگز سگ ندارم

It's never happening, do we?

این هرگز اتفاق نمی افتد، ما؟

We flirted with the idea several times and then I suddenly realised

ما چندین بار با این ایده معاشقه کردیم و بعد ناگهان متوجه شدم

that I would be the one that would have to take care of it all the time.

که من کسی هستم که باید همیشه از آن مراقبت کنم.

Especially now.

مخصوصا الان

Steve is working again.

استیو دوباره کار می کند.

You see, It would be me.

می بینی، این من خواهم بود.

I would.

I would be the idiot that would have to look after that.

من می خواهم.

من آن احمقی خواهم بود که باید از آن مراقبت کند.

Did you do a live stream, Mr. Duncan?

آقای دانکن پخش زنده انجام دادید؟ به شما می گویم

Because the dog would be running around barking at you, I tell you.

چون سگ در حال دویدن است و به شما پارس می کند .

No, wait there.

نه، اونجا صبر کن

I tell you something.

یه چیزی بهت میگم

We would get more viewers.

ما بینندگان بیشتری خواهیم داشت.

Oh, yes. That's a point that sets.

آه بله. این نقطه ای است که تعیین می کند.

We would get more viewers if we had a dog

اگر سگی داشتیم

that would sit here in between us going,

که بین ما می‌نشیند، بینندگان بیشتری می‌گرفتیم،

of course, we would get more viewers straight away.

البته، بلافاصله بینندگان بیشتری می‌گرفتیم.

Perhaps we could borrow one of the neighbour's dogs for a live stream.

شاید بتوانیم یکی از سگ های همسایه را برای پخش زنده قرض کنیم.

Uh. Uh.

اوه اوه

Mm. Yes.

مم آره.

Well, yes, well, you see, we're at work, as you know,

خوب، بله، خوب، می بینید، ما سر کار هستیم، همانطور که می دانید،

during the during the lockdowns, everybody at work started using Zoom.

در طول قرنطینه، همه افراد سر کار شروع به استفاده از Zoom کردند.

And what's that?

و اون چیه؟

Are the

آیا

AU teams didn't they were their work colleagues to stay in touch.

تیم‌های AU همکارشان نبودند تا در تماس باشند.

Yeah.

So they would do something where they would appear on their computer

آره

بنابراین آنها کاری انجام می دهند که در رایانه خود

with a camera a bit like this really.

با دوربینی کمی شبیه به این ظاهر شوند.

And you could all see each other.

و همه می توانستید همدیگر را ببینید.

You probably use that at work.

احتمالاً در محل کار از آن استفاده می کنید. می‌دانید

Maybe teams over Zoom got love, you know.

شاید تیم‌هایی که از Zoom استفاده می‌کنند، عاشق شده‌اند.

And of course every time there's a zoom or a live stream, somebody eventually

و البته هر بار که یک زوم یا یک پخش زنده وجود دارد، بالاخره یک نفر

brings their pet dog on or their cat and everyone's going, Oh, oh.

سگ خانگی یا گربه خود را می آورد و همه می روند، اوه، اوه.

Then if you think, Oh, look at that.

سپس اگر فکر می کنید، اوه، به آن نگاه کنید.

So they could be the worst salesperson, the world, the worst colleague.

بنابراین آنها می توانند بدترین فروشنده، جهان، بدترین همکار باشند.

Doesn't matter what how bad they are at their job, just bring the pet on with them.

مهم نیست چقدر در کارشان بد هستند، فقط حیوان خانگی را با خود بیاورید.

And certainly that will become very popular.

و مطمئناً بسیار محبوب خواهد شد.

Well, the boss will think, Oh, I can't get rid of that person.

خب، رئیس فکر خواهد کرد، اوه، من نمی توانم از شر آن شخص خلاص شوم.

They've got a dog. That's so lovely.

آنها یک سگ دارند. این خیلی دوست داشتنی است. به

That's why Hitler was so popular.

همین دلیل هیتلر بسیار محبوب بود.

You see, That's what he did.

می بینید، این کاری است که او انجام داد.

He he caught on quite early that if I appeared

او خیلی زود متوجه شد که اگر به نظر می رسید من

to like dogs and fussed them all the time, people would like me.

سگ ها را دوست دارم و همیشه آنها را درگیر می کنم، مردم مرا دوست خواهند داشت.

He, he was crazy about dogs. I'm not joking even.

او، او دیوانه ی سگ ها بود. من حتی شوخی نمی کنم.

And of course, as we all know, presidents and people

و البته، همانطور که همه ما می دانیم، رؤسای جمهور و افرادی

who are trying to become, you know, in power

که در تلاش برای رسیدن به قدرت هستند،

often go around,

اغلب می روند، می

you know, holding other people's babies and dogs and things like that

دانید، نوزادان و سگ های دیگران و چیزهایی از این قبیل را در آغوش می گیرند،

because they think it makes them more popular, which of course it does.

زیرا فکر می کنند این باعث محبوبیت بیشتر آنها می شود، که البته این کار را می کند.

It's all psychology.

همش روانشناسیه فکر می‌کنم،

It works, I suppose, you know, effectively conning people.

می‌دانید، به‌طور مؤثری مردم را فریب می‌دهد.

Never mind, maybe we could borrow somebody's dog.

مهم نیست، شاید بتوانیم سگ کسی را قرض کنیم.

So if anyone around here who we are still talking to and that's not many people,

بنابراین اگر کسی در اطراف اینجا که ما هنوز با او صحبت می کنیم و تعداد افراد زیادی وجود ندارد،

if you have a dog, a cute dog that we can borrow

اگر شما یک سگ دارید، یک سگ بامزه که می توانیم

for a live stream every Sunday, and then we can have it with us on camera

هر یکشنبه برای پخش زنده آن را قرض بگیریم، و سپس می توانیم آن را با خود در مقابل دوربین

and then everyone will think we are lovely people and the dog will be cute.

و سپس همه داشته باشیم. فکر خواهد کرد که ما افراد دوست داشتنی هستیم و سگ بامزه خواهد بود.

And then lots of people will watch avocado.

و سپس افراد زیادی آووکادو را تماشا خواهند کرد.

Marzia Um, yes, Marcy has said that people suggested that she gets a dog,

مرضیا ام، بله، مارسی گفته است که مردم به او پیشنهاد داده اند که یک سگ داشته باشد،

but she decided that because she's at work

اما او تصمیم گرفت که چون همیشه سر کار است

all the time, she wouldn't want to leave the dog on its own.

، نمی خواهد سگ را به تنهایی ترک کند.

That's it's selfish.

این خودخواهی است.

Yes, but some people do do that.

بله، اما برخی افراد این کار را انجام می دهند.

So well done to you, Marcy, for

آفرین به تو، مارسی، که

for thinking about that poor dog that would be left.

به آن سگ بیچاره ای که می ماند فکر کردی. برای

I find it amazing that we've managed to get so much mileage

من شگفت انگیز است که ما امروز موفق شده ایم مسافت پیموده شده زیادی را

today from dogs.

از سگ ها بدست آوریم.

But it is it is a hot topic at the moment here in the UK.

اما این یک موضوع داغ در حال حاضر اینجا در بریتانیا است.

And of course,

و البته،

because so many people now have dogs

چون تعداد زیادی سگ در حال حاضر

taken in the UK now, do you get this in your country?

در بریتانیا سگ گرفته اند، آیا شما این را در کشور خود دریافت می کنید؟ صدای

There's a cacophony out, there's a lot of noise going on.

ناهنجاری به گوش می رسد، سر و صدای زیادی در جریان است.

Someone's having a party.

یکی داره مهمونی میگیره

I think

فکر می کنم در

where what was I going to talk about?

مورد چه چیزی قرار بود صحبت کنم؟

Mr. Duncan

آقای دانکن

Oh, was what?

اوه، چی بود؟

How did I start that sentence? Welcome to

چگونه آن جمله را شروع کردم؟

the old people's Home with Mr..

با آقا به خانه سالمندان خوش آمدید. اوه،

Oh, yeah, I know lots of people, 70 people have got dogs now and they're out at work.

بله، من افراد زیادی را می شناسم، 70 نفر در حال حاضر سگ دارند و آنها سر کار هستند.

They employ dog walkers.

آنها سگ گردان را استخدام می کنند.

Yes, there are people this is a legitimate job

بله، افرادی هستند که این کار

in this country and in many other many other countries do it well.

در این کشور قانونی است و در بسیاری از کشورهای دیگر این کار را به خوبی انجام می دهند.

I wanted to see if other people have this in their country because you're out of work.

می‌خواستم ببینم که آیا افراد دیگر این را در کشورشان دارند، زیرا شما بیکار هستید.

Somebody comes around, lets them into the street, lets themselves into your house

یک نفر می آید، آنها را به خیابان راه می دهد، خود را به خانه شما راه می دهد

and takes your dog for a walk for you, and you pay them to do that.

و سگ شما را برای شما به گردش می برد، و شما برای انجام این کار به آنها پول می دهید.

And I think you can get quite paid quite a lot to do this.

و من فکر می کنم برای انجام این کار می توانید دستمزد بسیار زیادی دریافت کنید . در واقع

There is a woman actually we see sometimes in much Wenlock

زنی وجود دارد که ما گاهی اوقات در ونلاک بسیار می بینیم

and she walks around this area and she's got about seven

و او در این منطقه راه می رود و حدود هفت

or eight dogs on leads and they're all crazy, crazy, mad,

یا هشت سگ دارد و همه آنها سگ های دیوانه، دیوانه، دیوانه و

completely mental dogs.

کاملاً روانی هستند.

Well, that's it.

خب همین.

That must be a dog walker.

اون باید سگ واکر باشه

You do see people and they've got sort of six, eight or ten dogs with them and they're charging,

شما مردم را می بینید و آنها شش، هشت یا ده سگ با خود دارند و

I don't know, £40 a day or something to take these dogs for a walk.

نمی دانم روزانه 40 پوند یا چیزی برای بردن این سگ ها به پیاده روی می گیرند.

And but, you know, a tragedy struck

و اما، می دانید،

one dog walker in this country last year or earlier this year.

سال گذشته یا اوایل سال جاری یک تراژدی به یک سگ واکر در این کشور رسید .

I think it was earlier this year. Mr. Duncan,

فکر کنم اوایل امسال بود. آقای دانکن،

this well known dog walker in this part of England

این سگ گردان معروف در این قسمت از انگلستان

somewhere, was taking all these dogs for a walk and they turned on her and and killed her.

، همه این سگ ها را به گردش می برد و آنها به سمت او چرخیدند و او را کشتند.

So the dogs that she was actually walking.

بنابراین سگ هایی که او در واقع راه می رفت.

Yes. Decide that they would have her for lunch? Yes.

آره. تصمیم بگیرید که او را برای ناهار بخورند؟ آره.

I think she I think they said she probably got too many dogs and they they'd had enough.

من فکر می کنم او فکر می کنم آنها گفته اند که احتمالاً سگ های زیادی دارد و آنها به اندازه کافی می خورند.

And they all just decided to attack her and they killed her in this park.

و همه تصمیم گرفتند به او حمله کنند و او را در این پارک کشتند.

I don't think so. I don't think that's a good idea.

من اینطور فکر نمی کنم. فکر نمی کنم این ایده خوبی باشد.

It did happen.

این اتفاق افتاد.

Yeah, well, that's what I said earlier about dogs. They.

بله، این همان چیزی است که قبلاً در مورد سگ ها گفتم. آنها.

They all seem lovely. Until they're not.

همه آنها دوست داشتنی به نظر می رسند. تا زمانی که نباشند.

They centres for dogs, you know, the world's gone crazy.

آنها مرکز سگ ها هستند، می دانید، دنیا دیوانه شده است.

Don't you know the world is going crazy

نمیدونی دنیا داره دیوونه میشه

when the.

وقتی

Are people taking your dog for a walk for all the dog centres.

آیا مردم سگ شما را برای پیاده روی به تمام مراکز سگ می برند؟

It's, it's just going a bit crazy.

این است، این فقط کمی دیوانه می شود.

I know what's crazier that we have.

من می دانم چه چیز دیوانه کننده تر از ما است.

We have dog insurance now.

الان بیمه سگ داریم

Dog insurance and also dog funerals.

بیمه سگ و همچنین تشییع جنازه سگ.

What what, what, what is that all about?

چه چیزی، چه چیزی، این در مورد چیست؟

Dog funerals.

تشییع جنازه سگ

What about Of course, if you love your dog.

البته اگر سگتان را دوست دارید چطور.

Yeah.

Uh, you know, I mean, when I was very sad, I was.

آره

اوه، میدونی، یعنی وقتی خیلی غمگین بودم، بودم.

Remember when our dog died, I was.

یادش بخیر وقتی سگ ما مرد، من بودم.

I was away from home at the time, and my mother phoned up and told me

من در آن زمان از خانه دور بودم، و مادرم به من تلفن زد و به من گفت که

I was very upset about whether I would, uh,

بسیار ناراحت هستم که

whether I would pay somebody to

آیا برای شرکت در مراسم تشییع جنازه به کسی پول می دهم یا نه،

take a funeral service is probably very doubtful.

احتمالاً بسیار مشکوک است.

Um, but, you know, this is it.

اوم، اما، می دانید، همین است.

But anyway, what?

اما به هر حال، چه؟

I want to know what I want to know.

من می خواهم بدانم آنچه می خواهم بدانم.

What I want to know is, would other dogs come to the funeral and give eulogies?

چیزی که من می خواهم بدانم این است که آیا سگ های دیگر به مراسم خاکسپاری می آیند و مداحی می کنند؟

Little

Well, number one, Boop, boop, boop, boop, boop, boop.

کوچولو، شماره یک، بوپ، بوپ، بوپ، بوپ، بوپ، بوپ.

And then all the dogs look very sad.

و سپس همه سگ ها بسیار غمگین به نظر می رسند.

Thank you, Eric. Hmm?

ممنون اریک هوم؟

Please click the like button.

لطفا روی دکمه لایک کلیک کنید. روی

We click the like button. If you like it.

دکمه like کلیک می کنیم. اگر شما آن را دوست دارید.

If you like it, please click.

اگر دوست دارید لطفا کلیک کنید.

Like if you don't like it, then.

اگر دوست ندارید لایک کنید پس

And don't click anything.

و روی چیزی کلیک نکنید.

People obviously must have, uh, you've got a

مردم مسلماً باید داشته باشند، اوه، شما

there must be a lot of money floating around in society because if,

باید پول زیادی در جامعه داشته باشید، زیرا اگر، اگر

if people can afford to buy a dog

مردم توانایی خرید سگ را داشته باشند

and then have somebody to walk it for them

و سپس کسی را داشته باشند که

during the day because they've got a busy job

در طول روز آن را برایشان پیاده کند، وجود دارد، زیرا آنها شغل شلوغی پیدا کردم

that effectively just the pet is just an accessory, isn't it?

که به طور موثر فقط حیوان خانگی فقط یک وسیله جانبی است، اینطور نیست؟

Well, I think it's just oh, they just want it to be like Paris Hilton.

خوب، من فکر می کنم فقط اوه، آنها فقط می خواهند مانند پاریس هیلتون باشد.

Paris Hilton used to carry a little Chihuahua around in her handbag.

پاریس هیلتون عادت داشت در کیف دستی‌اش یک چیهواهوای کوچک حمل کند.

Somebody mentioned that earlier. Yeah.

کسی قبلاً به آن اشاره کرد. آره

Yeah.

Well, of course that was.

آره

خب، البته که همینطور بود.

Yeah.

آره

Anyway, we've got a few, so we've we've got a lot of mileage out of pets.

به هر حال، ما تعداد کمی داریم، بنابراین مسافت پیموده شده زیادی از حیوانات خانگی داریم.

Yes, well dogs, dogs are something that everyone's talking about.

بله، خوب سگ ها، سگ ها چیزی هستند که همه در مورد آن صحبت می کنند.

Yeah.

آره

They are at the moment in the UK they're all about dogs because apparently some of them are very dangerous.

آنها در حال حاضر در بریتانیا هستند و همه آنها در مورد سگ هستند زیرا ظاهراً برخی از آنها بسیار خطرناک هستند.

They will suddenly start biting people.

آنها ناگهان شروع به گاز گرفتن مردم می کنند.

And sometimes as as we found out the other day,

و گاهی همانطور که روز گذشته متوجه شدیم،

someone was killed by two dogs,

یک نفر توسط دو سگ کشته شده است،

you wouldn't think it would be possible

شما فکر نمی کنید که ممکن است

for a human being to be overpowered by a dog, but it's true.

یک انسان بر یک سگ غلبه کند، اما این حقیقت دارد.

Apparently some of them are sort of eight stones and some of them weigh as much as a as a person.

ظاهراً برخی از آنها به نوعی هشت سنگ هستند و وزن برخی از آنها به اندازه یک نفر است.

And if they get to under your throat

و اگر آنها به زیر گلوی شما رسیدند

and pretty much, you know, that's it lights out. Yes.

و تقریباً، می دانید، روشن می شود. آره.

Because that's where they're going for They're going for the throat.

چون آنجاست که می‌روند برای گلو می‌روند.

Oh, no.

وای نه.

If if.

اگر اگر.

Inaki, have you ever been to a birthday party for a dog?

ایناکی، آیا تا به حال به یک جشن تولد برای سگ رفته اید؟

Now, please tell me that people don't have birthday parties for dogs.

حالا لطفا به من بگویید که مردم جشن تولد برای سگ ندارند.

No, I have heard that people give dogs Christmas presents.

نه، شنیده ام که مردم به سگ ها هدایای کریسمس می دهند.

Yeah, well, actually, we.

بله، در واقع، ما.

We used to do that.

ما قبلا این کار را می کردیم.

We used to wrap up sort of bones or something

ما عادت داشتیم نوعی استخوان یا چیزی را بپیچانیم

and what a surprise.

و چه شگفت انگیز.

We're used to that.

ما به آن عادت کرده ایم.

And so I can just imagine the disappointment on your dog's face when they opened the package.

و بنابراین من فقط می توانم ناامیدی را در چهره سگ شما وقتی که بسته را باز کردند تصور کنم.

They like a nice bone and they go, Oh, it's a bone.

آنها یک استخوان خوب دوست دارند و می روند، اوه، این یک استخوان است.

Oh, thank you very much.

آه از شما بسیار سپاسگزارم.

Well, what else is it going to be?

خب دیگه چی میشه؟

You know, it could have been a nice little soft toy for it to bite into, maybe.

می‌دانی، شاید می‌توانست یک اسباب‌بازی نرم کوچک برای گاز گرفتنش باشد.

I think sometimes we did. I don't know.

فکر می کنم گاهی این کار را می کردیم. من نمی دانم.

But we used to wrap up in Christmas paper bones or or a box of

اما ما عادت داشتیم در استخوان های کاغذی کریسمس یا جعبه ای از

dried biscuits shaped like bones, right?

بیسکویت های خشک شده به شکل استخوان بپیچیم، درست است؟

Uh bonia. I think they were cool.

اوه بونیا به نظر من باحال بودند

And that used to be a brand of a biscuit

و قبلاً یک مارک بیسکویت

dry biscuit that was shaped like little bones

خشک بیسکویتی بود که به شکل استخوان های کوچکی بود که

my mother used to give those to me at the weekend is a treat.

مادرم آن را در آخر هفته به من می داد .

That explains a lot. Yes.

این خیلی چیزارو توضیح میده. آره. به

That's why I have such a lovely glossy coat.

همین دلیل است که من یک کت براق بسیار دوست داشتنی دارم.

Oh, yes, that's probably true, Mr. Duncan.

اوه، بله، احتمالاً این درست است، آقای دانکن.

And my nose is always wet.

و بینی من همیشه خیس است. برای

That's why you bark a lot as well.

همین هم زیاد پارس می کنی.

Uh, well, Mr.

اوه، خب، آقای

Duncan, I'm getting hungry.

دانکن، من دارم گرسنه می شوم.

I don't know about you.

من در مورد شما نمی دانم.

Oh, yeah, We all coming up to one hour, So let's wait.

اوه، بله، همه ما تا یک ساعت می آییم، پس بیایید صبر کنیم.

Let's wait three more minutes.

بیایید سه دقیقه دیگر صبر کنیم.

Don't worry, Mr. Steve.

نگران نباشید، آقای استیو.

We'll go in 3 minutes.

3 دقیقه دیگه میریم

Is that okay? Yes. Well, you can stay on.

خوبه؟ آره. خوب، شما می توانید ادامه دهید.

I've got lots to do in the garden, Mr. Duncan.

من کارهای زیادی در باغ دارم، آقای دانکن.

No one wants to see me, though.

هر چند هیچ کس نمی خواهد من را ببیند.

They want to see you. You know you're the star.

آنها می خواهند شما را ببینند. میدونی که تو ستاره ای

You know the star, Mr.

شما ستاره را می شناسید، آقای

Duncan. It's your channel. Uh.

دانکن. این کانال شماست اوه

Mm. Yeah, I i p

مم بله، من در

What about people who have lots of lots of different animals,

مورد افرادی که تعداد زیادی حیوانات مختلف دارند چه می شود،

So maybe they have cats and dogs

بنابراین شاید آنها گربه و سگ

in their house, and I remember once we went to someone's house,

در خانه خود داشته باشند، و یادم می آید یک بار به خانه کسی رفتیم،

we went in, and the first thing we noticed was the smell.

وارد شدیم، و اولین چیزی که متوجه شدیم بوی آن بود. .

And I think that is one of the things if you own a dog,

و من فکر می کنم این یکی از چیزهایی است که اگر سگ دارید،

how do you control the very obvious dog smell

چگونه بوی بسیار واضح سگ را کنترل می کنید

and that it you see that is the other thing as well, because if you have a nice house

و اینکه می بینید این هم چیز دیگری است، زیرا اگر خانه خوبی دارید

and you want to keep your house looking nice,

و می خواهید خود را حفظ کنید. خانه زیبا به نظر می رسد،

then sometimes having a dog might be might be a problem.

گاهی اوقات داشتن سگ ممکن است یک مشکل باشد.

Well, you have to decide.

خب تو باید تصمیم بگیری

I mean, when we had a dog, when we were growing up,

منظورم این است که وقتی ما یک سگ داشتیم، زمانی که در حال بزرگ شدن بودیم،

you have to make decisions about what rooms you're going to allow it into.

باید تصمیم بگیرید که در چه اتاق هایی قرار است به او اجازه دهید.

The problem is we decide, oh, we'll just keep it in the kitchen.

مشکل این است که ما تصمیم می گیریم، اوه، فقط آن را در آشپزخانه نگه داریم.

But that is it.

اما همین است. می‌دانی

You know, it can hear you in the other rooms and it gets very upset.

، در اتاق‌های دیگر صدایت را می‌شنود و خیلی ناراحت می‌شود.

Uh, we used to keep it outside in the shed.

اوه، ما آن را بیرون در آلونک نگه می داشتیم.

Uh, we had a shed, so we to keep it outside there.

اوه، ما یک آلونک داشتیم، بنابراین باید آن را بیرون آنجا نگه داریم.

But it used to bark all the time because it didn't like being in the shed because it was cold.

اما همیشه پارس می کرد چون دوست نداشت در آلونک باشد چون هوا سرد بود.

Everyone says when they get a dog, this is going to be an outside dog.

همه می گویند وقتی یک سگ می گیرند، این سگ بیرونی است.

But you know what happens there is that one evening where you become weak

اما می‌دانی اتفاقی که می‌افتد همان روز عصر است که ضعیف می‌شوی

and you let the dog into the house and that's it.

و سگ را به خانه راه می‌دهی و تمام.

You can never go back outside.

شما هرگز نمی توانید به بیرون برگردید.

It will never go back outside to us.

هرگز به بیرون نزد ما برنمی گردد.

Yeah, it happens all the time. What about

بله، همیشه این اتفاق می افتد. در مورد

pets?

حیوانات خانگی چطور؟ آیا

Has anybody got unusual pets?

کسی حیوان خانگی غیرعادی دارد؟

What I mean by that is I'm taking an example of a friend of mine.

منظور من از آن این است که از یکی از دوستانم مثال می زنم.

There you go.

شما بروید.

This is the part of the show where Mr.

این بخشی از نمایش است که در آن آقای

Steve talks about his I'm just now I'm just using this

استیو در مورد خودش صحبت می‌کند

as an example of a person who has unusual pets.

.

We've mentioned it before.

قبلاً به آن اشاره کرده ایم.

People have seen that we actually had to look after them for a while.

مردم دیده اند که ما در واقع باید مدتی از آنها مراقبت کنیم.

Tarantulas.

رتیل.

So a friend of mine used to keep tarantulas in

بنابراین یکی از دوستان من رتیل ها را در شیشه نگه می داشت

glass, sort of cases.

.

Cases

کیس

and snakes

و مار

and crickets because you have to have the crickets to feed to.

و جیرجیرک چون باید جیرجیرک برای تغذیه داشته باشید.

He to be honest, he didn't really keep the crickets.

راستش را بخواهید، او واقعاً جیرجیرک را نگه نداشت.

He was they were the food for the spiders.

او بود که آنها غذای عنکبوت ها بودند.

Yeah that's that's AIDS in but but

بله، این همان ایدز است، اما

I mean

منظورم این است که آیا

just do any of you keep unusual pets like that?

هر یک از شما حیوانات خانگی غیرعادی مانند آن نگهداری می کند؟

Demetrius says have an unusual pet called wife?

دمتریوس می‌گوید آیا یک حیوان خانگی غیرعادی به نام همسر دارید؟

Oh, right.

درسته.

Okay. Well, I hope she's not

باشه. خب، امیدوارم او

seeing what you're typing into the into the live chat.

آنچه را که در چت زنده تایپ می‌کنید ندیده باشد.

You really delete that one.

واقعا اون یکی رو حذف میکنی

But yes, but yes, unusual pets.

اما بله، اما بله، حیوانات خانگی غیر معمول.

Some people keep snakes, don't they?

بعضی ها مار نگه می دارند، اینطور نیست؟

Some people keep tarantulas, all sorts of things.

برخی از مردم رتیل، انواع چیزها را نگه می دارند.

I tell you what used to be a very common pet,

من به شما می گویم که قبلاً حیوان خانگی بسیار رایجی بود،

especially if you are old and alone.

به خصوص اگر پیر و تنها باشید.

And that was a big yes.

و این یک بله بزرگ بود.

My my grandma used to have budgerigars.

مادربزرگ من قبلاً طوطی داشت.

In fact, she had two and they would chirp and talk to each other in the cage.

در واقع او دو نفر داشت و آنها در قفس با هم جیک می کردند و صحبت می کردند.

So that's another thing I don't like to see, to be honest.

پس این چیز دیگری است که من دوست ندارم ببینم، صادقانه بگویم.

I don't like to see birds in cages.

من دوست ندارم پرنده ها را در قفس ببینم.

I always feel a little just a little cruel, isn't it?

من همیشه کمی احساس بی رحمی می کنم، اینطور نیست؟

It's a bit upsetting. It's obviously the dog.

کمی ناراحت کننده است. معلومه که سگه

What the the the the bird wants to fly.

آنچه پرنده می خواهد پرواز کند. به

That's why that's you know, that's why it's got wings.

همین دلیل است که می دانید، به همین دلیل است که بال دارد.

So keeping it in a cage just for your own entertainment is a bit cruel and selfish.

بنابراین نگهداری آن در قفس فقط برای سرگرمی خود کمی بی رحمانه و خودخواهانه است.

Really. Yes.

واقعا. آره.

And the worst part, sometimes they, they give the bird g

و بدترین بخش، گاهی اوقات آنها به پرنده می دهند و

they give it a little mirror to look at, to make it believe that

یک آینه کوچک به او می دهند تا به آن نگاه کند تا باور کند که یک

there's another budgie in the cage, which is terrible.

طوطی طوطی دیگر در قفس وجود دارد، که وحشتناک است.

Yes. I mean, yeah, I thought you said when you think about it, I mean it's normalised isn't it?

آره. یعنی آره، فکر کردم وقتی بهش فکر می کنی گفتی، یعنی عادی شده، اینطور نیست؟

People have budgies, people keep dogs locked up in their houses all day.

مردم طناز دارند، مردم سگ‌ها را تمام روز در خانه‌هایشان حبس می‌کنند.

But it's sort of but if you think about it for, for 2

اما یک جورهایی است، اما اگر برای 2 دقیقه به آن فکر کنید،

minutes, it is actually cruel. Hmm.

در واقع بی رحمانه است. هوم

Uh, really?

اوه، واقعا؟

Because that's not the natural habitat for that dog.

زیرا این زیستگاه طبیعی برای آن سگ نیست. برای

That's why we don't have a dog.

همین ما سگ نداریم.

Um, yeah, because, well, it's a hassle, for one thing.

اوم، آره، چون، خوب، برای یک چیز دردسر دارد.

Um, but there you go.

اوم، اما شما بروید.

But yes, uh, and yeah, tell me if we get any unusual pets.

اما بله، اوه، و بله، اگر حیوان خانگی غیرعادی داشتیم به من بگویید. فرانچسکا گفت،

Anybody got any unusual pets that I want to share with us before we go,

هر کسی حیوان خانگی غیرعادی داشت که من می‌خواهم قبل از رفتن با ما در میان بگذارم

Eliane, Francesca said, When I was a baby, a neighbour had a lion.

.

Wasn't surprise me.

تعجب نکردم

Well, I know in Saudi Arabia

خوب، من می دانم که در عربستان سعودی

people keep very exotic animals like cougars

مردم از حیوانات بسیار عجیب و غریب مانند کوگار

and jaguars and panthers, and they keep them as pets.

، جگوار و پلنگ نگهداری می کنند و آنها را به عنوان حیوان خانگی نگهداری می کنند.

Should we get a giraffe?

آیا باید زرافه بگیریم؟

Why don't we get a giraffe, Mr.

چرا ما زرافه نگیریم آقای

Duncan? I'd be quite nice, wouldn't it?

دانکن؟ من خیلی خوب خواهم بود، اینطور نیست؟

That would be lovely.

که دوست داشتنی خواهد بود.

If we had a giraffe,

اگر زرافه داشتیم

we could feed it from our bedroom window.

می توانستیم از پنجره اتاق خواب به آن غذا بدهیم.

Yes, we.

بله ما.

That we'd need some very tall trees to feed off. Um,

که برای تغذیه به چند درخت بسیار بلند نیاز داریم. ام،

but that's very.

اما این خیلی

Is this true, Franchesca?

آیا این درست است، فرانچسکا؟

Somebody that you knew and never had a lion as a pet?

کسی که می‌شناختید و هرگز شیری به عنوان حیوان خانگی نداشتید؟

Well, maybe it was small.

خب شاید کوچیک بود

Is it.

Is it legal?

آیا آن است.

آیا قانونی است؟ آیا

Can you have a lion as a pet in this country?

می توانید در این کشور یک شیر به عنوان حیوان خانگی داشته باشید؟

I would imagine that's.

من تصور می کنم که.

That's probably a banned animal in this country.

احتمالاً یک حیوان ممنوعه در این کشور است.

No, you can't. An elephant.

نه، شما نمی توانید. یک فیل.

You can't keep anything like that.

شما نمی توانید چنین چیزی را نگه دارید.

We've been watching this show, haven't we?

ما این برنامه را تماشا کرده ایم، اینطور نیست؟

Uh, I suppose it is a show. Uh, it's.

اوه، من فکر می کنم این یک نمایش است. اوه، این است.

They've got cameras in various parts of Africa.

آنها در مناطق مختلف آفریقا دوربین دارند.

Wild Earth. Wild Earth.

زمین وحشی. زمین وحشی.

It's called. It's a TV channel.

نامیده می شود. این یک کانال تلویزیونی است.

It's a TV channel that's come on in the UK.

این یک کانال تلویزیونی است که در بریتانیا پخش می شود.

It's very interesting to watch.

تماشای آن بسیار جالب است.

They've got cameras positioned at various waterholes around

آنها دوربین هایی را در چاله های آبی مختلف در اطراف

national various national parks in Africa.

پارک های ملی مختلف در آفریقا قرار داده اند.

And it's very interesting to watch the elephants and the giraffes

و تماشای فیل‌ها و زرافه‌ها

and all the various antelopes coming in to to drink.

و آنتلوپ‌های مختلف که برای نوشیدن به آنجا می‌آیند بسیار جالب است.

And we do like we love

و ما دوست داریم

giraffes.

زرافه ها را دوست داشته باشیم.

I don't know what it is about giraffes, but their faces, when they're big faces,

نمی‌دانم زرافه‌ها چیست، اما چهره‌های آن‌ها، وقتی چهره‌های بزرگی هستند،

come right up to the camera and they sort of

دقیقاً جلوی دوربین می‌آیند و آن‌ها یک جورهایی

like that.

دوست دارند.

We look at it like that is it?

ما به آن اینگونه نگاه می کنیم؟

We like giraffes.

ما زرافه ها را دوست داریم.

Uh, good, Lewis said.

اوه، خوب، لوئیس گفت.

Everything's like everything's all right at the moment.

همه چیز مثل این است که در حال حاضر همه چیز خوب است.

Yes. Good.

آره. خوب

So nobody said anything about any unusual pets.

بنابراین هیچ کس در مورد هیچ حیوان خانگی غیر معمول چیزی نگفت.

Everything's all right at the moment.

در حال حاضر همه چیز خوب است

We would have liked to have heard of stories of some of you that have got unusual pets now.

ما دوست داشتیم در مورد داستان های برخی از شما که اکنون حیوانات خانگی غیرعادی دارید شنیده باشیم.

Well, maybe no one wants one.

خوب، شاید هیچ کس یکی را نمی خواهد.

Maybe they just have normal pets like their husband or wife.

شاید آنها فقط حیوانات خانگی معمولی مانند همسر یا همسر خود دارند.

Well, of

course, if you've got a human that is very affectionate, then you don't really need a dog to you

خوب،

البته، اگر انسانی بسیار مهربان دارید، پس واقعاً به سگ نیاز ندارید

because you get all your affectionate attention from your partner.

زیرا تمام توجه محبت آمیز خود را از طرف شریک زندگی خود جلب می کنید.

Although there are similarities, sometimes they make a terrible noise

اگرچه شباهت هایی وجود دارد، اما گاهی اوقات صدای وحشتناکی ایجاد می کنند

and sometimes you have to clean their poop up. Yes.

و گاهی اوقات باید مدفوع آنها را تمیز کنید. آره.

So maybe if I think sometimes pets are substitutes

بنابراین شاید اگر فکر می کنم گاهی حیوانات خانگی جایگزین

for children as well, you often see people who have had children

کودکان نیز می شوند، اغلب افرادی را می بینید که بچه دار شده اند

and the children have grown up and left home and then they get a pet, a dog.

و بچه ها بزرگ شده اند و خانه را ترک کرده اند و بعد یک حیوان خانگی پیدا می کنند، یک سگ.

Maybe it's a bit of a substitute for the for the son or daughter that's left home.

شاید برای پسر یا دختری که خانه را ترک کرده اند کمی جایگزین باشد.

So sort of lonely parents maybe.

شاید پدر و مادری تنها باشند.

Or maybe those parents are in a bit of a loveless marriage and they

یا شاید آن والدین در یک ازدواج بی عشق هستند و

they don't show each other very much affection.

خیلی به یکدیگر محبت نشان نمی دهند.

And so they one of the other things they want,

و بنابراین آنها یکی از چیزهای دیگری که می خواهند، می

they want a pet to replace the affection that they get from their partners.

خواهند یک حیوان خانگی جایگزین محبتی شود که از شریک زندگی خود دریافت می کنند.

Actually, that's a I wonder if there's a survey worth doing

در واقع، من نمی دانم که آیا یک نظرسنجی ارزش انجام دادن وجود دارد که

is seeing

ببینیم

asking questions with couples, how affectionate are they

از زوج ها سؤال می کنیم، آنها چقدر محبت آمیز هستند

and is there a relationship is there a relationship between the amount of affection

و آیا رابطه ای وجود دارد که آیا رابطه ای بین میزان محبتی که

you get from your partner and whether you've got a pet or not?

از شریک زندگی خود دریافت می کنید و اینکه آیا حیوان خانگی دارید وجود دارد یا خیر. یا نه؟

Maybe if you get lots of affection for your partner?

شاید اگر به شریک زندگی خود محبت زیادی داشته باشید؟

Yeah, well, why would you need a pet?

بله، خوب، چرا به یک حیوان خانگی نیاز دارید؟

I don't know.

I have no idea what you're talking about.

من نمی دانم.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

Well, I'm just saying, if you get lots of hugs and cuddles and strokes from your partner,

خوب، من فقط می گویم، اگر شما از طرف شریک زندگی تان زیاد در آغوش می گیرید، نوازش می کنید و نوازش می کنید،

then why would you know? You may be.

پس چرا می دانید؟ شما ممکن است.

Maybe you don't need a pet.

شاید شما نیازی به حیوان خانگی ندارید.

Well, maybe I should get a dog.

خب شاید باید سگ بگیرم

Maybe.

شاید.

Maybe you can get everything you need from the human in your life.

شاید بتوانید هر آنچه را که نیاز دارید از انسان در زندگی خود دریافت کنید.

Hello. Make are car. Car.

سلام. ماشین هستند. ماشین.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I haven't seen you for a long time on the live chat.

مدت زیادی است که شما را در چت زنده ندیده ام.

It's very nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

How lovely.

چقدر دوست داشتنی.

How lovely. How lovely.

چقدر دوست داشتنی. چقدر دوست داشتنی.

Very nice. It has four legs and it can fly.

بسیار خوب. چهار پا دارد و می تواند پرواز کند.

What is it?

چیست؟

Two birds?

دو پرنده؟

Yes. Well, the thing is now, it's funny you should mention,

آره. خب، موضوع اکنون است، باید ذکر کنید خنده‌دار است،

because we have lots of animals

زیرا ما حیوانات زیادی در

around us, so we don't really need to have a pet

اطراف خود داریم، بنابراین واقعاً نیازی به داشتن حیوان خانگی نداریم

because we can go into the garden and we can see all sorts of animals.

زیرا می‌توانیم به باغ برویم و انواع حیوانات را ببینیم.

We have cows at the back of the house and they come over and say, Hello.

ما گاوهای پشت در خانه داریم و آنها می آیند و می گویند: سلام.

We have birds of all shapes and sizes, we have squirrels,

ما پرنده هایی با هر شکل و اندازه داریم، سنجاب داریم،

we have badgers, foxes, rabbits.

گورکن، روباه، خرگوش داریم.

So around here there are lots and lots of different animals

بنابراین در اطراف اینجا تعداد زیادی از حیوانات مختلف وجود دارد

that we actually see in the garden, and a lot of them come at night as well.

که ما در واقع در باغ می بینیم، و بسیاری از آنها در شب نیز می آیند.

We can't we can't really interact with them because they run off.

ما نمی توانیم واقعاً نمی توانیم با آنها تعامل داشته باشیم زیرا آنها فرار می کنند.

We can't really go and pet them and hug them and say, No, I don't really want to anyway.

ما واقعا نمی توانیم برویم آنها را نوازش کنیم و آنها را در آغوش بگیریم و بگوییم، نه، من واقعاً نمی خواهم.

I don't want to hug

من نمی خواهم

a fox, I just need to go work visiting a zoo.

روباه را در آغوش بگیرم، فقط باید برای بازدید از باغ وحش سر کار بروم.

Yes. Stefan Well, Mr.

آره. استفان خب، آقای

Duncan's often said he'd like to work on a farm,

دانکن اغلب می‌گفت که می‌خواهد در مزرعه کار کند،

and we were contemplating visiting a local

و ما در فکر بازدید از یک

safari park, which we have here in the Midlands and near where we live.

پارک سافاری محلی بودیم که اینجا در میدلندز و نزدیک محل زندگی‌مان داریم.

We're contemplating going to visit there because apparently they've got

ما در فکر رفتن به آنجا هستیم زیرا ظاهراً آنها

elephants and giraffes and all sorts of things.

فیل و زرافه و انواع چیزها دارند.

And you know, it's quite common in the UK to well, in lots of countries

و می‌دانید، در بریتانیا بسیار رایج است، در بسیاری از کشورها

that you can sort of drive your car through

که می‌توانید ماشین خود را در

some kind of park and there's lions roaming around

نوعی پارک رانندگی کنید و شیرهایی در اطراف پرسه می‌زنند

and things like that.

و چیزهایی از این قبیل.

So I think we might do that to Mr.

بنابراین من فکر می کنم که ما ممکن است این کار را با آقای دانکن انجام دهیم

Duncan and then we'll do a live stream.

و سپس یک پخش زنده انجام دهیم. در

There's a place actually now West Midlands Safari Park is what what Steve is talking about.

واقع مکانی وجود دارد که در حال حاضر پارک سافاری وست میدلندز همان چیزی است که استیو در مورد آن صحبت می کند.

And they actually have lodges just like they do in Africa, where you can stay

و آنها در واقع اقامتگاه هایی دارند درست مانند آفریقا که می توانید در آنجا بمانید

and you can watch the animals from your bed, which I think is great.

و می توانید حیوانات را از تخت خود تماشا کنید، که به نظر من عالی است.

So we might, we might even try that.

بنابراین ممکن است، حتی ممکن است آن را امتحان کنیم.

Yes. Giovanni

آره. جیووانی

Well, because we're going in a bit, but never mind.

خب، چون ما داریم وارد می‌شویم، اما مهم نیست.

Um, I used to have an aquarium on foot.

اوم، من یک آکواریوم پیاده روی داشتم.

Oh, good grief.

اوه غم خوب

Hundred foot

صد پا

can't be 100 foot, surely.

نمی تواند 100 فوت باشد، مطمئنا.

Well, a hundred foot wide or tall.

خوب، صد فوت عرض یا بلند.

That's, uh.

همین، اوه

That's a big aquarium.

این یک آکواریوم بزرگ است.

Yeah, Actually, I had my.

بله، در واقع، من خودم را داشتم.

My first job in sales.

اولین کار من در فروش.

My boss had.

رئیس من داشت.

Uh, because you're going to have saltwater on your freshwater aquariums.

اوه، چون قرار است روی آکواریوم های آب شیرین خود آب شور داشته باشید.

Uh, and, uh, I think the one of them is more difficult to look after than the other.

اوه، و، اوه، من فکر می کنم مراقبت از یکی از آنها دشوارتر از دیگری است.

I think it's the saltwater one.

فکر کنم مال آب شور باشه

Yes. I've never heard of saltwater aquariums.

آره. من هرگز در مورد آکواریوم های آب شور نشنیده ام.

Yeah, you can have those. And then you have all them.

بله، شما می توانید آنها را داشته باشید. و سپس شما همه آنها را دارید.

You can have all the marine life you got.

شما می توانید تمام زندگی دریایی را که دارید داشته باشید.

You got sharks.

کوسه گرفتی

Yeah, that's a dolphins.

آره، این دلفین است.

I think they're more difficult to look after.

من فکر می کنم مراقبت از آنها دشوارتر است.

Anyway, uh, because I think they have to be kept at a certain temperature.

به هر حال، آه، چون فکر می کنم آنها باید در دمای خاصی نگهداری شوند.

And I think the, the, the creatures that you keep in a saltwater aquarium,

و من فکر می کنم موجوداتی که شما در یک آکواریوم آب شور نگهداری می کنید،

I think if I'm right here, uh, I'm much more sensitive to changes in temperature and things like that.

فکر می کنم اگر من اینجا باشم، اوه، من به تغییرات دما و چیزهایی از این قبیل بسیار حساس تر هستم.

Nutrients in the, in the water, you have to have special filters and things like that.

مواد مغذی موجود در آب، شما باید فیلترهای مخصوص و چیزهایی از این قبیل داشته باشید.

He went on holiday.

او به تعطیلات رفت.

He's got this wonderful aquarium

او این آکواریوم فوق العاده را

with all these exotic creatures in it.

با تمام این موجودات عجیب و غریب در آن دارد.

And he went on holiday and came back and they were all dead

و او به تعطیلات رفت و برگشت و همه آنها مرده بودند

because they'd been an electricity cut.

زیرا برق آنها قطع شده بود.

And and the temperature dropped and, uh, he was devastated.

و درجه حرارت پایین آمد و، اوه، ویران شد.

He was in tears, apparently.

ظاهراً اشک می ریخت.

I bet the fish were as well.

شرط می بندم ماهی ها هم همینطور بودند.

They were devastated. Yes.

ویران شده بودند. آره.

They weren't very happy about the situation.

آنها از این وضعیت چندان راضی نبودند.

And we thought maybe, maybe, Maybe.

و ما فکر کردیم شاید، شاید، شاید.

You mean a hundred centimetres?

یعنی صد سانت؟

Uh, a hundred centimetres.

صد سانتی متر

Oh, that's a metre, isn't it?

اوه، این یک متر است، اینطور نیست؟

That's a that's a very small tank. 100 centimetres.

این یک مخزن بسیار کوچک است. 100 سانتی متر.

You can, can get one fish and that's probably what you mean.

شما می توانید، می توانید یک ماهی بگیرید و احتمالاً منظور شما همین است.

Yeah.

Uh, I don't believe that people going to be like that.

آره

اوه، من باور نمی کنم که مردم اینطور باشند.

Yeah.

آره

Uh, so yeah.

اوه، پس آره

Anyway, we've, we've, we've managed to, uh, to talk all about pets today.

به هر حال، امروز، ما، موفق شدیم، همه چیز درباره حیوانات خانگی صحبت کنیم.

I'm pet keeping as a hobby. Yes.

من به عنوان یک سرگرمی از حیوان خانگی نگهداری می کنم. آره.

There's a lot of money that we if you own a pet shop, it's a lot of money.

پول زیادی است که ما اگر صاحب یک فروشگاه حیوانات خانگی هستید ، پول زیادی است.

And not all breeding dogs is okay.

و همه سگ های پرورش دهنده مشکلی ندارند.

Some money in breeding.

مقداری پول در پرورش.

Yeah, there is.

بله، وجود دارد.

So it's actually dogs we were talking about.

بنابراین در واقع سگ هایی هستند که در مورد آنها صحبت می کردیم.

But then we strayed.

اما بعد از آن منحرف شدیم.

We strayed just like the dogs sometimes do.

ما درست مثل سگ‌ها که گاهی اوقات سرگردان می‌شوند.

Does anybody remember when we

آیا کسی به یاد دارد زمانی که ما از

when we were looking after my friend's tarantulas and we had those glass tanks and we

رتیل‌های دوستم مراقبت می‌کردیم و آن مخازن شیشه‌ای را داشتیم و

we had the camera on there watching every move, except they didn't move very much.

دوربین را در آنجا داشتیم و همه حرکت‌ها را تماشا می‌کردیم، به جز اینکه آنها خیلی حرکت نمی‌کردند.

So they would move sometimes, especially when you

بنابراین آنها گاهی اوقات حرکت می کردند، به خصوص زمانی که شما

you placed some live crickets there and they would suddenly pounce and

چند جیرجیرک زنده را در آنجا قرار می دادید و آنها ناگهان هجوم می آوردند و

and stick their big giant fangs into the poor little insect revolting.

نیش های غول پیکر خود را به حشره کوچک بیچاره می چسبانند.

I know. It's horrible. I hated it.

میدانم. این وحشتناک است. من از آن متنفر بودم.

I know he.

من او را می شناسم.

So can you look after these for two weeks?

پس می توانید دو هفته از اینها مراقبت کنید؟

We had them for about nine months.

حدود نه ماه آنها را داشتیم.

In the end, I think seven or eight months. It was a long time.

در نهایت فکر کنم هفت هشت ماهگی. خیلی وقت بود.

One of them died.

یکی از آنها فوت کرد.

Yes, one of them died. It was so.

بله، یکی از آنها فوت کرد. اینطور بود.

It was so distraught.

خیلی پریشان بود

And that was cruel because they were just in these little tanks.

و این بی رحمانه بود زیرا آنها فقط در این تانک های کوچک بودند.

Poor thing. Yes.

بیچاره. آره.

Uh, and

اوه، و

I, I, we used to think it was I think it was very cruel, but it's cruel.

من، من، ما قبلاً فکر می‌کردیم این است، فکر می‌کنم خیلی بی‌رحمانه است، اما بی‌رحمانه است.

Any animal that you can find to a certain space, it's cruel.

هر حیوانی که بتوانید در یک فضای خاص پیدا کنید، ظالم است.

Yes. If you stop, if it's designed to be roaming free

آره. اگر متوقف شوید، اگر برای رومینگ رایگان طراحی شده باشد

and and about every rather than just that.

و در مورد هر چیزی نه فقط آن.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

And I think that's a good place to finish today's live stream.

و من فکر می کنم این مکان خوبی برای پایان دادن به پخش زنده امروز است .

We've been on for one hour and 11 minutes.

ما یک ساعت و 11 دقیقه روشن بودیم. به

That's why it's good to have a cat.

همین دلیل داشتن گربه خوب است.

I mean, I don't like cats, but that's why cats make good pets because you can just let them out.

منظورم این است که من گربه ها را دوست ندارم، اما به همین دلیل است که گربه ها حیوانات خانگی خوبی هستند زیرا می توانید آنها را آزاد کنید.

They can just do whatever they like.

آنها فقط می توانند هر کاری که دوست دارند انجام دهند.

Yes, well, cats are the worst because they kill birds for fun.

بله، خوب، گربه ها بدترین هستند زیرا آنها برای سرگرمی پرندگان را می کشند.

Well, that's the problem. Yes.

خب مشکل همینه آره.

You let them out and they they can they can climb everywhere, other people's fences and their trees.

شما آنها را رها می کنید و آنها می توانند می توانند از همه جا بالا بروند، از حصارهای دیگران و درختانشان.

And they also they also pee.

و همچنین ادرار می کنند.

They wi they squirt their urine at the side of your house

ادرارشان را کنار خانه‌تان می‌پاشند

and so the side of your house smells like dog.

، بنابراین کنار خانه‌تان بوی سگ می‌دهد.

Oh, sorry, Cat.

اوه، متاسفم، گربه.

We we a lot of people have cats and they also look after birds as well.

ما بسیاری از مردم گربه داریم و آنها از پرندگان نیز مراقبت می کنند.

So they have, they have, uh,

بنابراین آنها دارند، دارند، اوه، می

you know, they put food out for the birds,

دانید، برای پرندگان غذا می گذارند،

they have a cat, and then the cat comes along and kills the birds.

آنها یک گربه دارند، و بعد گربه می آید و پرندگان را می کشد.

It's always struck me as rather strange.

همیشه به نظرم عجیب بود. آیا

Have you thought maybe maybe the owner is doing that to

فکر کرده اید که شاید صاحبش این کار را

to feed the cat,

برای غذا دادن به گربه انجام می دهد،

right? Huh?

درست است؟ متعجب؟

Well, that's it, Mr. Duncan.

خب، همین، آقای دانکن.

We've gone over the our Well, yes, I know.

ما از چاه خود گذشتیم، بله، می دانم.

An hour and 12 minutes.

یک ساعت و 12 دقیقه

I hope we have found this live interesting today.

امیدوارم این لایو امروز برای ما جالب بوده باشد.

Has it been interesting?

جالب بوده؟

Haven't rapid it on board you stupid.

آیا آن را سریع در هیئت مدیره شما احمق.

Lots of you stayed on.

خیلی از شما ماندید

So maybe we have been reasonably today and give people ideas.

بنابراین شاید ما امروز منطقی بوده ایم و به مردم ایده می دهیم.

So give us a like before we go I want to see lots of films.

پس قبل از رفتن ما را لایک کنید من می خواهم فیلم های زیادی ببینم.

I want to see all of these on my screen.

من می خواهم همه اینها را روی صفحه نمایش خود ببینم.

So please give me one of these.

پس لطفا یکی از اینها را به من بدهید.

It would be ever so nice to me.

همیشه برای من خیلی خوب خواهد بود.

Trust is not a two. Well, we can't please everyone.

اعتماد دوتا نیست خوب ما نمی توانیم همه را راضی کنیم.

I will be back with you next.

بعد با شما برمی گردم

Well, we are back next Sunday, of course.

خوب، ما یکشنبه آینده برمی گردیم، البته.

And during the week there are new lessons coming up during the week.

و در طول هفته درس های جدیدی در طول هفته در راه است.

So don't forget to look out for those.

پس فراموش نکنید که مراقب آنها باشید.

Thank you, Marco.

ممنون، مارکو.

Thanks, everyone, for watching.

با تشکر از همه، برای تماشا.

And we're going to have a nice cup of tea now and then I'm going to do some more work in the garden

و حالا قرار است یک فنجان چای خوب بنوشیم و بعد از آن قبل از بارندگی چند کار دیگر در باغ انجام خواهم داد

before it rains.

.

Yes, because it is going to rain soon. Yes.

بله، چون به زودی باران می بارد. آره.

And that is it.

و همین است.

That is all there is for today.

این تمام چیزی است که برای امروز وجود دارد.

See you soon.

به زودی میبینمت.

I think it was a good topic to talk about dogs

من فکر می کنم موضوع خوبی برای صحبت در مورد سگ ها

and also artificial intelligence, even though we didn't talk about it much.

و همچنین هوش مصنوعی بود، اگرچه ما زیاد در مورد آن صحبت نکردیم.

But we forget

اما ما همچنین فراموش می کنیم

also that the word dog can be used in many different ways.

که کلمه سگ را می توان به روش های مختلف استفاده کرد.

Yes. With a

آره. با یک

fifth, you can hear it.

پنجم، می توانید آن را بشنوید.

Stop it. Stop

بس کن بس کن

it stopped.

قطع شد

If somebody is

اگر

usually used towards a female.

معمولاً از شخصی نسبت به یک ماده استفاده می شود.

So we're going to be ending on a bit of a negative note.

بنابراین ما با یک نکته منفی به پایان خواهیم رسید .

Well, if if somebody is described

خوب، اگر کسی به

as as a dog, if you describe a human being as a dog,

عنوان یک سگ توصیف شود، اگر شما یک انسان را به عنوان یک سگ توصیف کنید، به این

it means they're an attractive person

معنی است که او یک فرد جذاب است

who is a bit scruffy and probably smells.

که کمی ژولیده است و احتمالا بو می دهد.

I don't think I don't think that's what they expressed.

من فکر نمی کنم که فکر نمی کنم این چیزی باشد که آنها بیان کردند.

That is not what it means, by the way. Well, what does it mean?

اتفاقاً معنی آن این نیست. خب یعنی چی؟

It's much worse than that.

خیلی بدتر از اینه

Oh, never mind.

اوه بی خیال.

Anyway, let's end on a positive.

به هر حال بیایید به یک نتیجه مثبت پایان دهیم. خیلی

It's lovely to be here and look forward to seeing you all again next week.

خوب است که اینجا هستم و مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما در هفته آینده هستم.

Well, at least it didn't mention Bitch,

خب، حداقل به عوضی اشاره ای نکرد،

So we're okay.

پس ما خوب هستیم.

See you next week and I will join you during the week with my video lessons.

هفته آینده شما را می بینم و من در طول هفته با دروس ویدیویی به شما می پیوندم.

Of course.

البته.

Give me a big thumbs up and we will see you very soon.

به من کمک بزرگی کنید و به زودی شما را خواهیم دید.

Thank you for watching. See you later.

ممنون که تماشا کردید بعدا میبینمت.

This is Mr. Duncan and Mr.

این آقای دانکن و آقای

Steve saying thank you very much for joining us today in the Garden.

استیو هستند که می‌گویند از اینکه امروز در باغ به ما ملحق شدید بسیار متشکرم.

And we will be back next Sunday.

و ما یکشنبه آینده برمی گردیم.

And of course, until the next time we meet, what are we going to say?

و البته تا دفعه بعد که قراره ببینیم چی میگیم؟

You know what it is, don't you?

میدونی چیه، نه؟

Yeah, I know what it is.

آره میدونم چیه

You know what it is as well.

شما هم می دانید که چیست.

Ready?

آماده؟

Ta ta for now.

تا تا فعلا به

Which way do I go?

کدام سمت بروم؟

Which way? This way?

کدوم راه؟ بدین ترتیب؟

Bye.

خدا حافظ.