FIGHTING TALK - English Addict - 166 - LIVE CHAT / Sunday 12th September 2021 - with Mr Duncan

Here we are again we are back yes oh  a very interesting view outside today  

اینجا ما دوباره برگشتیم بله آه نمای بسیار جالبی از بیرون امروز

it is gloomy very gray and rather damp here we are  again yes we are back live as live can be i hope  

خیلی تاریک است و خیلی خاکستری است و ما اینجا هستیم دوباره بله ما به صورت زنده برگشتیم، امیدوارم

you are feeling super duper and you are ready to  listen to some more english and of course i hope  

احساس فوق العاده احمقانه ای داشته باشید و آماده گوش دادن باشید انگلیسی بیشتر و البته

you will be getting involved with today's live  stream yes it is english addict coming to you live  

امیدوارم   شما با پخش زنده  امروز درگیر شوید بله، معتاد انگلیسی است که به صورت زنده به سراغ شما می آید

from the birthplace of the english language which  just happens to be can you guess yes it's england

از زادگاه انگلیسی زبان که  اتفاقاً می توانید حدس بزنید بله انگلیس است

hi everybody this is mr duncan in england how  are you today are you okay i really hope so  

سلام به همه این آقای دانکن است در انگلستان امروز چطوری خوب هستی من واقعاً

are you happy i hope you are feeling happy today  i'm not too bad i am a little excited first of all  

امیدوارم   آیا خوشحالی امیدوارم امروز احساس خوشحالی کنی من خیلی بد نیستم اول از همه کمی هیجان زده هستم

i will mention this i'm excited because this  week i've made some changes to my computer i've  

به این اشاره می کنم هیجان زده هستم زیرا این هفته من تغییراتی را در رایانه خود ایجاد کرده‌ام، در

actually installed some hardware the first time  i've ever tried to put something in the computer  

واقع برای اولین بار سخت‌افزاری را نصب کرده‌ام  سعی کردم چیزی را در رایانه قرار دهم

a piece of hardware a device and this particular  device is helping me to have my cameras working  

قطعه‌ای از سخت‌افزار یک دستگاه و این دستگاه خاص به من کمک می‌کند تا دوربین‌هایم به

smoothly it is something that i've updated during  the week but the most exciting thing of all is i  

آرامی کار کنند . که در طول هفته به‌روزرسانی کرده‌ام، اما هیجان‌انگیزترین چیز این است که

did it myself i actually opened up my computer  and i installed the piece of hardware myself  

این کار را خودم انجام دادم، در واقع رایانه‌ام را باز کردم و سخت‌افزار را خودم نصب کردم

so i am feeling pretty proud i'm feeling  very proud of myself that i've been able  

بنابراین بسیار احساس غرور می‌کنم. من توانسته‌ام

to do some computer maintenance by myself  without any help from anyone else whatsoever  

به تنهایی  بدون هیچ کمکی از شخص دیگری برخی از تعمیرات رایانه را انجام دهم

so here we are then yes my  name is mr duncan i'm duncan

بنابراین اینجا هستیم، بله، نام من آقای دانکن است، من دانکن هستم،

you may have heard of me you may not there  is a pretty good chance that you've never  

ممکن است نام من را شنیده باشید، ممکن است نباشید  شانس بسیار خوبی وجود دارد که شما من

heard of me in which case hello i talk about  the english language i love english you might  

هرگز   درباره من نشنیده‌ام، در این صورت سلام، من در مورد زبان انگلیسی صحبت می‌کنم که من انگلیسی را دوست دارم حتی ممکن است

even say that i am an english addict just like  it says up there on the screen so i hope you are  

بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم درست همانطور که روی صفحه می‌گوید، بنابراین امیدوارم

feeling good today yes we are back together  again i like talking about english i don't  

امروز احساس خوبی داشته باشید بله، ما برگشتیم با هم دوباره من دوست دارم درباره انگلیسی صحبت کنیم                     نمی

know why i find the english language rather  fascinating because there are so many words  

دانم چرا به نظرم زبان انگلیسی بیشتر جذاب است زیرا کلمات بسیار زیادی وجود دارد

and it's always interesting to find out  where certain english words came from  

و همیشه جالب است که بفهمیم برخی از کلمات انگلیسی از کجا آمده اند

where they came from how they became the  words that they are and where they originated  

از کجا آمده اند چگونه به کلمات تبدیل شده اند. آنها هستند و از کجا سرچشمه گرفته اند

of course i know what you're going to say mr  duncan many english words came from germanic  

البته من می دانم که چه می خواهید بگویید آقای دانکن بسیاری از کلمات انگلیسی از آلمانی آمده اند

that might be true but also many have evolved  via other languages as well from latin  

که ممکن است درست باشد، اما بسیاری از آنها از طریق زبان های دیگر و همچنین از لاتین

and greek so there are many places where english  words have come from or where they originated a  

و یونانی تکامل یافته اند، بنابراین مکان های زیادی وجود دارد که انگلیسی واژه‌ها از آنجا آمده‌اند یا از آنجا نشأت گرفته‌اند

lot of french words we do use a lot of french  words in english and quite often we use them  

بسیاری از کلمات فرانسوی، ما از بسیاری از کلمات فرانسوی  در انگلیسی استفاده می‌کنیم و اغلب آنها را

in their actual state as they are pronounced  and used in french for example connoisseur  

در حالت واقعی خود همانطور که تلفظ می‌شوند استفاده می‌کنیم  و در فرانسوی استفاده می‌شود، برای مثال

a connoisseur is an expert in a particular  field so when we talk about a connoisseur  

connoisseur   یک خبره متخصص در یک حوزه خاص، بنابراین وقتی در مورد یک خبره

we are talking about a person who has expertise  in a certain subject i suppose another word  

صحبت می‌کنیم، در مورد شخصی صحبت می‌کنیم که در یک موضوع خاص تخصص دارد، فکر می‌کنم کلمه دیگری

i could mention is silhouette silhouette  the outline of a person you can't see them  

که می‌توانم ذکر کنم، silhouette silhouette است طرح کلی فردی که نمی‌توانید او

you can't see the detail but you can see  the outline of that person their silhouette  

را ببینید   جزئیات اما شما می توانید طرح کلی آن شخص

yes we have made it all the way to the  end of another weekend it is very nice  

to see you all here today and don't forget we  have lots of things coming up over the next  

را ببینید. در مورد چیزهایی که در طی

two hours a lot of people ask mr duncan  why do you make your live streams so long  

دو ساعت آینده پیش می‌آیند، بسیاری از مردم از آقای دانکن می‌پرسند چرا پخش‌های زنده خود را اینقدر طولانی می‌کنید

and my answer is why not why not make them long

و پاسخ من این است که چرا نمی‌توانم آنها را طولانی‌تر کنم

to be honest with you i wish i could stay  on for longer i would love to do four hours  

تا با شما صادق باشم، کاش می‌توانستم برای مدت طولانی‌تری در جریان باشم. دوست دارم چهار ساعت

five hours perhaps but i think maybe that would  be going too far today we have lots of things to  

پنج ساعت کار کنم، اما فکر می‌کنم شاید امروز خیلی چیزهای زیادی برای

talk about we are talking about fighting or more  precisely words and phrases connected to the word  

صحبت کردن داریم، در مورد دعوا صحبت می‌کنیم یا دقیق‌تر کلمات و عباراتی که به کلمه

fight and you might be surprised to find  out how many ways we can use a word that  

دعوا مرتبط هستند و ممکن است تعجب کنید دریابید به چند روش می‌توانیم از کلمه‌ای استفاده کنیم

describes an action that that seems to be going  on quite a lot in the world have you noticed every  

که   عملی را توصیف می‌کند که به نظر می‌رسد بسیار در دنیا انجام می‌شود، آیا هر

time you turn the news on every time you switch  on your tv or go onto the internet there is always  

وقتی که اخبار را روشن می‌کنید هر بار که تلویزیون خود را روشن می‌کنید یا در آنجا به اینترنت می‌روید متوجه شده‌اید. همیشه

a news story about one group of people fighting  another disagreeing maybe politics maybe over  

یک داستان خبری درباره گروهی از مردم است که در حال دعوا هستند  گروهی دیگر مخالف هستند، شاید سیاست شاید بر سر

land perhaps religion comes into it maybe there  are people who are against a certain thing  

زمین شاید دین وارد آن می شود، شاید افرادی هستند که مخالف یک چیز خاص

and they are fighting against another  group who are for that particular thing  

هستند   و با گروهی دیگر می جنگند که طرفدار آن هستند. یک چیز خاص

it happens all the time so the word fight is what  we are looking at a little bit later on fight  

همیشه اتفاق می‌افتد، بنابراین کلمه دعوا همان چیزی است که  کمی بعد در مبارزه به

we also have mr steve here later on i hope  mr steve and myself will not be fighting  

آن نگاه می‌کنیم   همچنین آقای استیو را بعداً اینجا داریم، امیدوارم آقای استیو و من با هم دعوا

sometimes we do disagree but you will  be pleased to hear that we never fight  

نکنیم   گاهی اوقات ما مخالفیم، اما شما  خواهید بود  خوشحالم از شنیدن این که ما هرگز دعوا نمی

we never start hitting or punching each other  we always manage to to resolve our differences  

کنیم   ما هرگز شروع به زدن یا مشت زدن به یکدیگر نمی کنیم  ما همیشه موفق می شویم اختلافاتمان را حل کنیم

and wouldn't it be lovely wouldn't it be nice i  know what you're going to say oh mr duncan you  

و آیا این دوست داشتنی نیست خوب نیست می دانم چه می خواهی بگویی اوه آقای

have your head in the clouds wouldn't it be lovely  if we could all resolve our differences sometimes  

دانکن  سرت در ابرها دوست‌داشتنی نبود اگر همه ما می‌توانستیم اختلافاتمان را حل کنیم

the things we disagree on are so small and  insignificant or maybe sometimes silly we  

گاهی چیزهایی که در مورد آنها اختلاف نظر داریم بسیار کوچک و بی‌اهمیت یا شاید گاهی احمقانه هستند.

argue we fight we fall out we disagree over very  trivial things so it would be nice if we could all  

خوب است اگر همه بتوانیم

come together one day and just agree to disagree  wouldn't it be nice yes it is another weekend  

یک روز دور هم جمع شویم و فقط موافقت کنیم که موافق نباشیم، خوب نیست بله، آخر هفته ای دیگر است

i hope you've had a good weekend we have made  it all the way to the end because it is sunday

امیدوارم آخر هفته خوبی را سپری کرده باشید، ما تا آخر این کار را انجام داده ایم زیرا یکشنبه است

yes we are back on sunday

بله ما یکشنبه برگشتم

i hope you are having a good day of course we also  have the live chat up and running today lots of  

امیدوارم شما روز خوبی را سپری می‌کنید، البته ما نیز امروز گپ زنده را راه‌اندازی کرده‌ایم، بسیاری از

people on the live chat already thank you very  much for joining me today oh let's have a look  

افراد در چت زنده قبلاً از شما بسیار سپاسگزارم که امروز به من ملحق شدید، بیایید نگاهی بیندازیم

who was first on today's  live chat oh very interesting

چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز بود. اوه بسیار جالب است.

vytas you are not first today no you were second

شما امروز اولین نیستید نه شما دوم بودید

come on mr duncan who was first i will tell you  first on today's live chat congratulations to olga  

آقای دانکن که اولین بود من به شما می گویم اول در چت زنده امروز تبریک به اولگا

congratulations olga guess  what you are first on today's  

تبریک اولگا حدس بزنید اولین نفر در چت زنده امروز   چه کسی هستید

live chat nice to see you here and as  i said just vitas is in second place  

خوشحالم که شما را اینجا می بینم و همانطور که گفتم در رتبه دوم قرار دارد

not first oh dear vitas what has happened to  your finger it appears to have gone very limp

نه اول اوه عزیزم چه اتفاقی برای انگشتت افتاده به نظر

you have a very limp finger today  very limp indeed what has happened  

می رسد خیلی شل شده است. امروز انگشتت خیلی شل شده است  واقعاً چه اتفاقی افتاده است

why what has occurred i wonder hello also  beatrice we also have sandra gonzalez as well  

چرا اتفاقی افتاده من تعجب می کنم سلام بئاتریس ما نیز ساندرا گونزالس را داریم خوب

also oh hello louis mendes can i say  thank you very much louis for your lovely  

همچنین آه سلام لوئیس مندز می توانم بگویم بسیار متشکرم لوئیس برای عکسهای دوست داشتنی

photographs from your granddaughter's wedding  that took place a couple of weeks ago thank  

شما از عروسی نوه شما که چند هفته پیش برگزار شد،

you very much and i am very moved by what you  said in your message i also feel the same way  

بسیار متشکرم و بسیار متاثر شدم با آنچه که در پیام خود گفتید، من نیز همین احساس را دارم

about you watching out there it is like a  family so i always view everyone especially my  

درباره اینکه شما در آنجا تماشا می کنید، مانند یک خانواده است، بنابراین من همیشه همه را می بینم، به خصوص

my loyal regular viewers i always feel as  if we've developed a sort of relationship  

بینندگان همیشگی وفادارم.

over these years so thank you louis and thank  you for the photographs it was really good fun  

سال‌ها پس از شما متشکرم لوئیس و متشکرم از شما برای عکس‌هایی که

seeing your family and also yourself can i  just say you look very smart in your suit

دیدن خانواده‌تان و همچنین خودتان بسیار لذت

i can't remember the last time i wore a suit i'm  trying to remember now when did i last wear a suit  

بخش بود. حالا به یاد بیاور آخرین بار کی کت و شلوار پوشیدم

i think it may have been a wedding that  i attended maybe three or four years ago  

فکر می کنم ممکن است عروسی باشد که  شاید سه یا چهار سال پیش در

i think that is the last time i wore a suit of  course there are certain occasions when you wear  

آن شرکت کردم   فکر می کنم آخرین باری است که کت و شلوار پوشیدم البته موارد خاصی وجود دارد که

a suit so you normally wear very smart  trousers and maybe a shirt and tie like this  

کت و شلوار می پوشی بنابراین معمولاً شلوار بسیار هوشمند و شاید یک پیراهن و کراوات مانند این بپوشید

and also a very smart jacket or blazer and quite  often the trousers and the jacket will match  

و همچنین یک ژاکت یا کت بسیار هوشمند و اغلب شلوار و ژاکت با هم مطابقت دارند

so we often describe that as a suit and of  course quite often you will wear a pair of shoes  

بنابراین ما اغلب آن را به عنوان کت و شلوار توصیف می کنیم و البته اغلب اوقات شما یک جفت از آن را می پوشید. کفش

normally black shoes you can wear other colours

به طور معمول bl کفش‌هایی که می‌توانید رنگ‌های دیگری بپوشید

which reminds me mr steve has a theory about  men who wear brown shoes with their suits

به من یادآوری می‌کند که آقای استیو نظریه‌ای در مورد مردانی دارد که کفش‌های قهوه‌ای را با کت و شلوارهایشان می‌پوشند،

he has a very unusual theory mr steve believes  

او نظریه‌ای بسیار غیرمعمول دارد که آقای استیو معتقد است به

that men who wear a suit with  brown shoes should not be trusted

مردانی که کت و شلوار با کفش‌های قهوه‌ای می‌پوشند نباید اعتماد کرد

i don't know where he gets these ideas from i  really don't but apparently that's what he thinks  

. می‌دانم که او این ایده‌ها را از کجا می‌آورد، واقعاً نمی‌دانم، اما ظاهراً این همان چیزی است که او فکر می‌کند،

but the last time i wore a suit was a wedding of  course there are other occasions as i mentioned  

اما آخرین باری که کت و شلوار پوشیدم عروسی بود، البته موارد دیگری هم وجود دارد، همانطور که

just you can go to go to a job interview so  if you attend a job interview even nowadays  

اشاره کردم. حتی امروزه در یک مصاحبه شغلی شرکت

you will be expected to wear a suit  a tie you have to look very smart  

می‌کنید   از شما انتظار می‌رود که کت و شلوار بپوشید کراوات که باید بسیار باهوش

so you have to make a good impression i  suppose also funerals it is traditional  

به نظر برسید   بنابراین باید تأثیر خوبی داشته باشید فکر می‌کنم در مراسم تدفین نیز

for men to wear a suit when attending a funeral  and needless to say the funeral is a sombre  

پوشیدن کت و شلوار برای مردان هنگام شرکت در مراسم تشییع جنازه و غیر ضروری است. اینکه بگوییم مراسم تشییع جنازه یک امر غم انگیز

affair and quite often people will be required  to wear dark clothes black normally or something  

است و اغلب از مردم خواسته می‌شود  لباس‌های تیره به‌صورت معمولی سیاه یا لباس‌های تیره بپوشند.

dark quite often what else i suppose you could  wear a suit if you were staying in a nice hotel  

or now here's a good thing that i heard many  years ago i've never tried it but apparently  

سال‌ها پیش شنیده‌ام که هرگز آن را امتحان نکرده‌ام، اما ظاهراً

if you go to an airport to catch a plane and you  are waiting if you are wearing a suit and tie  

اگر برای گرفتن هواپیما به فرودگاه بروید و منتظر بمانید اگر کت و شلوار و کراوات بپوشید،

they will automatically allow you to upgrade  

به طور خودکار به شما اجازه می‌دهند که به

to first class to fill the seats so quite often  first class on an airplane is is is not full  

درجه یک ارتقا دهید تا هواپیما را پر کنید. صندلی‌ها خیلی وقت‌ها کلاس اول هواپیما پر نیست

so i've heard this i don't know if it's true it  might not be true it might be completely fake  

بنابراین من این را شنیده‌ام نمی‌دانم درست است شاید درست نباشد ممکن است کاملاً جعلی باشد

and made up but i've heard if you go to an airport  to catch a plane and you are flying standard class  

و ساخته شده باشد، اما شنیده‌ام که اگر به یک فرودگاه برای گرفتن هواپیما و شما در حال پرواز در کلاس استاندارد

or economy class and you are wearing a suit and  tie they will actually give you a first class seat  

یا کلاس اکونومی هستید و کت و شلوار و کراوات می پوشید، آنها واقعاً یک صندلی درجه یک به شما می دهند

is it true i think it was steve that told  me so it probably isn't true it's probably a  

آیا درست است فکر می کنم استیو بود که به من گفت پس احتمالاً درست نیست احتمالاً یک

load of rubbish in fact hello to oim oim oh  hello oim oim nice to see you here as well  

بار زباله است در واقع سلام به اویم اوه سلام اویم خوشحالم که شما را اینجا می بینم

queen nadia oh hello should i should i bow for you  hello queen nadir thank you for joining me today  

ملکه نادیا اوه سلام آیا باید برای شما تعظیم کنم سلام ملکه نادر ممنون که امروز به من ملحق شدید

thank you for gracing me with your presence if  you grace someone it means you are giving them  

ممنون که به من لطف کردید حضور اگر به کسی لطف داشته باشید به این معنی است که خودتان را به او می

your time you are appearing you are  making an appearance you are going to them  

دهید زمانی که ظاهر می‌شوی، ظاهر می‌شوی، می‌روی پیش آن‌ها،

so you might grace someone with your presence  it means you are giving them your time

بنابراین ممکن است کسی را با حضور خود

oh by the way i watched a very  interesting documentary last night  

about maria callas the most amazing singer  sadly no longer around but she was and i think  

مورد لطف قرار دهی. دیگر آنجا نبود اما او بود و فکر می‌کنم

she still is as far as i'm concerned the greatest  female singer ever it was a wonderful documentary  

تا جایی که به من مربوط می‌شود او هنوز هم هست، بهترین خواننده زن تاریخ، مستند فوق‌العاده‌ای

it had some wonderful home movie clips  so things that have been filmed with her  

بود، کلیپ‌های فیلم خانگی فوق‌العاده‌ای داشت، بنابراین چیزهایی که با او

in her personal life and also some interviews as  well so maria callas featured last night on bbc  

در زندگی شخصی او فیلم‌برداری شده است. برخی از مصاحبه‌ها و همچنین ماریا کالاس شب گذشته در بی‌بی‌سی نمایش داده شد

and it was the most amazing documentary it  really was even though mr steve and myself  

و این شگفت‌انگیزترین مستند بود، این واقعاً این بود که با وجود اینکه آقای استیو و من

we had to stay up until half past midnight so it  was after midnight when the documentary finished  

باید تا نیمه‌های شب بیدار می‌مانیم ، پس از نیمه‌شب بود که مستند تمام شد،

but absolutely incredible a wonderful voice and  sadly no longer around but brilliant hello to  

اما کاملاً باورنکردنی بود صدای فوق‌العاده و متأسفانه دیگر در اطراف نیست، اما عالی سلام به

oh we have edit or edit hello edit  nice to see you here again today

اوه ما ویرایش یا ویرایش کردیم سلام ویرایش خوشحالم که امروز دوباره شما را اینجا می‌بینم،

oh by the way another thing we're talking  about later is time keeping are you good  

اتفاقاً یک چیز دیگر هستیم صحبت کردن درباره بعداً حفظ زمان است آیا شما در زمان نگه‌داشتن خوب هستید

at keeping time so a person who is keeping  time or keeping good time is a person who often  

، بنابراین فردی که وقت را نگه می‌دارد یا وقتش را خوب نگه می‌دارد، شخصی است که اغلب

arrives before or at the right time or at the  correct time so a person who is a good time keeper  

قبل یا در زمان مناسب یا در زمان صحیح می‌رسد، بنابراین فردی که زمان‌دار خوبی

is a person who is never late they are never late  for anything so what about you are you a good  

است   کسی که هرگز دیر نمی‌کند، او هرگز برای هیچ چیز دیر نمی‌کند، پس شما چه

time keeper are you a person who is often  on time or are you often late so that is  

وقت نگه‌داری می‌کنید، آیا شما فردی هستید که اغلب به موقع می‌آیید یا اغلب دیر می‌کنید، بنابراین

the first question today are you a good time  keeper are you often late for appointments

این اولین سوال امروز است که آیا شما نگهبان خوبی هستید؟ شما اغلب برای قرار ملاقات ها دیر

i'm going to be honest with you i am often late  for things i'm not very good at being on time  

می کنید، من با شما صادق خواهم بود، من اغلب برای چیزهایی که من در به موقع بودن خیلی خوب نیستم دیر می

for appointments it's a bit like going to a  party i never like to arrive at a party too early  

کنم، کمی شبیه به مهمانی رفتن است، من هرگز دوست ندارم خیلی زود به مهمانی برسم

i always like to be a little bit late i don't  like to be the first person who arrives and then  

من همیشه دوست دارم کمی دیرتر باشم، دوست ندارم اولین کسی باشم که می‌رسد و

you have to sit around on your own like a fool so  i always like to arrive at parties a little later  

بعد باید مثل یک احمق به تنهایی بنشینی، بنابراین همیشه دوست دارم کمی دیرتر به مهمانی‌ها برسم،

so if the person says be here at 8 o'clock i will  come at around about 8 30 or 8 45 so i always like  

بنابراین اگر آن شخص بگوید ساعت 8 اینجا باشم ، حدود ساعت 8 30 یا 8 45 می آیم بنابراین من همیشه دوست دارم

to arrive when other people have already arrived  before me i never like to be the first person  

زمانی برسم که افراد دیگری قبلاً آمده‌اند قبل از من هرگز دوست ندارم اولین کسی

arriving at a party i don't like it because  you just sit there like an idiot waiting  

باشم   که به یک مهمانی می‌آیند و آن را دوست ندارم زیرا تو فقط مثل یک احمق آنجا

for everyone else to arrive so i don't like  that at all to be honest oh we are getting  

می‌نشینی   منتظر رسیدن بقیه اصلاً دوست ندارم صادقانه بگویم، آه، ما پیام‌هایی دریافت می‌کنیم،

some messages coming through oh hello claudia  oh by the way i got your message and i hope you  

سلام کلودیا. اتفاقاً من پیام شما را دریافت کردم و امیدوارم

have a good time today with your brother i think  it's your brother you are spending some time with  

امروز لحظات خوبی را با برادرتان سپری کنید، فکر می‌کنم این برادر شماست که مدتی را با او می‌گذرانید.

today rosa says oh i see rosa is a very good time  keeper i am never late i am a good time keeper

امروز روزا می‌گوید اوه می‌بینم روزا زمان بسیار خوبی است نگهدارنده من هرگز دیر نمی‌کنم من

christian nino says i am not a good time keeper  i am often late one of the worst things you can  

زمان‌دار خوبی هستم کریستین نینو می‌گوید من زمان‌دار خوبی نیستم  من اغلب دیر می‌کنم یکی از بدترین کارهایی که می‌توانید

ever do is be late for a job interview never  never never never never never never never never  

انجام دهید این است که برای آن دیر کنید. مصاحبه شغلی هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز هرگز

ever be late for a job interview because there is  a pretty good chance that you won't get the job  

هرگز برای مصاحبه شغلی دیر نشوید زیرا شانس بسیار خوبی وجود دارد که شغلی

you have already proved that you are not good  at turning up or appearing at the right time  

را بدست نیاورید   قبلاً ثابت کرده‌اید که در حضور یا حضور در آن خوب نیستید. زمان مناسب

so never be late if you are  attending a job interview  

پس هرگز دیر نکن اگر در یک مصاحبه شغلی شرکت

if you are going for a job interview always  make sure that you are on time in fact  

می‌کنید   اگر برای مصاحبه شغلی می‌روید، همیشه مطمئن شوید که به موقع آمده‌اید، در واقع

get there early because if you are late there is  a pretty good chance that you won't get the job

زود به آنجا بروید زیرا اگر دیر رسیدید، احتمال زیادی وجود دارد که شغل را دریافت نکنید. مارو مروا

dear hello to maro marwah hello marwah marwah  mohammed nice to see you here as well today flower  

سلام مروا مروه محمد خوشحالم که امروز هم شما را اینجا می‌بینم گل

espoire is here yes it is claudia's brother's  birthday today so happy birthday to your brother

اسپوایر اینجاست بله امروز تولد برادر کلودیا است، بنابراین تولد برادر شما مبارک

hello also to palmyra thank you  palmyra beatriz hello beatrice i  

سلام به پالمیرا نیز از شما متشکرم پالمیرا بیتریز سلام بئاتریس

am a very good time keeper i don't like  to be late nice to see you here beatrice

من  نگهدار بسیار خوبی هستم. دوست دارم دیر بیام. خوشحالم که شما را اینجا می بینم،

i'm glad to see that you've managed to appear on  the live chat that's all i'm saying i'm not saying  

بئاتریس، خوشحالم که توانستید در چت زنده ظاهر شوید ، این تنها

anything else that's all i'm saying oh mayori  is here mayori mayori myori mayori mayori mayori

چیزی است که می گویم نمی گویم. اینجاست شهردار شهروندی میوری شهروندی شهروندی میوری شهردار شهروندی

nice to see you back as well christina never  ever be late for a job interview i went before  

خوشحالم که دوباره شما را می بینم کریستینا هرگز هرگز برای مصاحبه شغلی دیر نمی شود که قبلاً رفتم

and i need to know how much  time i will spend getting there  

و باید بدانم که چقدر برای رسیدن به آنجا وقت صرف خواهم کرد

yes if you are going for a job interview  you have to make sure that you you know  

بله اگر برای مصاحبه شغلی می روید  شما باید مطمئن شوید که شما

how long it takes to get there if you are  driving always leave the house much earlier  

می‌دانید   اگر رانندگی می‌کنید چقدر طول می‌کشد تا به آنجا برسید، همیشه خیلی زودتر

than you need to so don't wait because you  might get stuck in traffic your train might  

از آنچه نیاز دارید خانه را ترک کنید، بنابراین منتظر نمانید زیرا ممکن است در ترافیک گیر کنید قطارتان    ممکن

be late or delayed or cancelled so always make  sure that you arrive at a job interview on time

است دیر یا تأخیر یا کنسل شود، بنابراین همیشه مطمئن شوید  به موقع به یک مصاحبه کاری

hello akashi hello akashi

برسید سلام آکاشی سلام آکاشی

akash kumar all of these lovely hearts for you all  those love hearts are for me thank you very much  

آکاش کومار همه این قلب های دوست داشتنی برای همه شما این قلب های عاشقانه برای من هستند خیلی ممنونم از شما

that's very kind of you to say very lovely we are  taking a break in a moment because we are going to  

خیلی لطف دارید که می گویید بسیار دوست داشتنی است ما یک لحظه استراحت می کنیم زیرا ما قرار

be opening the door to my studio and through the  door we'll walk the most handsome man in the world

است   در استودیوی من را باز کند و از  در  گذر می کنیم به نظر او خوش تیپ ترین مرد جهان

in his opinion mr steve will be coming in a moment  so are you a good time keeper is the question we  

به نظر او آقای استیو در یک لحظه می آید پس آیا شما نگهبان خوبی هستید این سؤالی است که ما

are asking well if a person is arriving at  the right time you might say that they are  

خوب می پرسیم اگر فردی در زمان مناسب وارد می‌شود، ممکن است بگویید که

on time prompt precise they are exactly  on time they are punctual i like that word  

به موقع هستند، دقیقاً به موقع هستند، آنها وقت‌شناس هستند، من آن کلمه را دوست دارم   این

it's a fun word to say punctual punctual  a person who is always on time is punctual  

کلمه جالبی است که بگوییم وقت شناس  فردی که همیشه به موقع است وقت شناس است

and you might say that a person who arrives at  the right time is on the dot i arrived on the dot  

و شما ممکن است s اگر کسی که در زمان مناسب می‌رسد، روی نقطه است، من در نقطه‌ای

it means i arrived at the right time and then of  course we have the opposites we have late a person  

رسیدم، به این معنی است که در زمان مناسب رسیده‌ام و البته، ما برعکس داریم، یک نفر دیر رسیده است، یک نفر

who is not on time a person who is not a very  good time keeper can be described as late they are  

که به موقع نیست، یک نفر که نیست. یک وقت نگهدار خیلی خوب را می‌توان به‌عنوان دیر توصیف کرد.

often late for their appointments they are often  late for work you might describe a person as tardy  

اغلب برای قرارهایشان دیر می‌آیند، اغلب  دیر به سر کار می‌آیند، ممکن است فردی را به‌عنوان دیر توصیف کنید

a person who is tardy is often late something that  has not arrived you can say that it is overdue  

فردی که تأخیر دارد اغلب دیر می‌آید چیزی که  نرسیده است، می‌توانید بگویید که دیر شده است.

so something overdue is something that  you are waiting or you are waiting for

بنابراین چیزی که عقب افتاده چیزی است که منتظر آن هستید یا منتظر

something behind schedule is  something you are still waiting for  

چیزی عقب مانده از برنامه هستید  چیزی است که هنوز منتظر

or something you are still waiting to  be completed is behind shed you all  

آن هستید   یا چیزی که هنوز منتظر  تکمیل شدن آن هستید پشت سر همه شماست

and maybe you are in a hurry because you are  late we can say that you are running late you are  

و شاید عجله دارید زیرا دیر کرده اید ما می‌توان گفت که شما دیر می‌دید،

running late and perhaps you have been delayed on  your way to work or on the way to an appointment  

شما دیر می‌دوید و شاید در راه رفتن به محل کار یا در راه قرار ملاقات با تأخیر

we can say that you are held up you might be held  up in traffic you might be held up in a meeting  

مواجه شده‌اید. p در یک

you have been held up you have been  delayed you will be late here we go then

جلسه   شما را به تعویق انداخته‌اید   تاخیر کرده‌اید، شما دیر می‌آیید، ما می‌رویم، سپس

i'm just looking at something on my screen at the  moment another thing we're talking about later  

من فقط به چیزی روی صفحه نمایش خود نگاه می‌کنم در لحظه‌ای که بعداً درباره چیز دیگری صحبت می‌کنیم

but i won't tell you just yet we will talk  about that a little bit later on oh by the way  

اما من فقط به شما نمی‌گویم با این حال، ما کمی بعدتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد، به هر حال

no sentence game today for those who don't like  the sentence game there is no sentence game here  

، امروز هیچ بازی جمله‌ای برای آن‌هایی که دوست ندارند ، بازی جمله‌ای وجود ندارد، اینجا

we go then an excerpt from one of my full english  lessons this is taken from full english number six

می‌رویم، سپس گزیده‌ای از یکی از درس‌های انگلیسی کامل من گرفته شده است. از انگلیسی کامل شماره شش

we will have a look at this and then  afterwards he is here he is back  

ما به این نگاه خواهیم کرد و سپس پس از آن او اینجاست، او برگشت

mr steve will be joining us in around  about five minutes from now don't go away  

آقای استیو تا حدود  پنج دقیقه دیگر به ما ملحق می‌شود

hi everybody this is mr duncan in england how are  you oh wait there a moment something's wrong here  

، نروید   سلام به همه، این آقای دانکن در انگلیس است، حال شما چطور است اوه صبر کن یک لحظه اینجا مشکلی پیش آمده

oh there you are i'm very sorry i was facing the  wrong way i had my back to you well here we are  

اوه اونجا تو هستی، خیلی متاسفم که با اشتباه روبرو شدم، من پشتم به تو بود خوب اینجا هستیم

once again with another edition of mr duncan's  full english yes another serving of piping hot  

یک بار دیگر با نسخه دیگری از آقای دانکن انگلیسی کامل بله یک وعده دیگر از پایپینگ داغ

english is about to be served so please take  your seats and let the full english soiree begin  

انگلیسی در شرف ارائه است، پس لطفاً از دریا استفاده کنید ts و اجازه دهید مراسم کامل انگلیسی شروع

oh by the way soiree is a french word  meaning evening meal or social gathering

شود   اتفاقاً soiree یک کلمه فرانسوی است به معنی عصرانه یا گردهمایی اجتماعی

can you see what sort of day it is  here the weather today is cold and icy  

می توانید ببینید چه روزی است اینجا هوا امروز سرد است و

there is frost on the ground and the  air is frigid the word frigid means  

یخبندان   یخبندان روی زمین است و هوا منجمد کلمه یخ زده به معنای

cold it can also be used to describe a person  who is unemotional and cold-hearted if a person  

سرد است. همچنین می‌توان برای توصیف فردی بی‌احساس و خونسرد استفاده کرد، اگر

shows no affection towards others in any way or  seems distant and uninterested in making friends  

فردی به هیچ وجه نسبت به دیگران علاقه نشان نمی‌دهد یا به نظر دور و بی‌علاقه به دوست‌یابی می‌آید.

we can say that they are frigid the word  refrigerator derives from the word frigid  

یخچال از کلمه frigid   گرفته شده است

and the word frigid derives from the latin word  for cold talking of which there is a harsh frost  

و کلمه frigid از کلمه لاتین برای صحبت سرد گرفته

on the ground here today which is caused by  moisture freezing on the surface of the ground  

شده است که امروز در اینجا یخبندان شدید   روی زمین وجود دارد که ناشی از یخ زدن رطوبت در سطح زمین است

today is a chilly day it's an icy one it's  nippy it's colder than a penguin's breakfast

امروز یک روز سرد است و یخبندان است.

if i was given the choice between being hot or  feeling cold i know which one i would choose i'm  

اگر به من بین گرم بودن یا احساس سرما به

not a fan of the cold weather i find going out on  a freezing day tiring your body uses up much more  

من داده شود، سردتر از صبحانه پنگوئن‌ها است، می‌دانم کدامیک را انتخاب می‌کنم. در روزی که بدن شما را خسته می کند،

energy when it is cold so you get tired easily  your hands and feet become numb and if there is  

وقتی هوا سرد است انرژی بسیار بیشتری مصرف می کند، بنابراین به راحتی خسته می شوید، دست ها و پاهای شما بی حس می شوند و

a cold wind too then your face will freeze to the  point where you cannot speak oh yes i'm very sure  

اگر باد سردی هم باشد، صورت شما به حدی یخ می زند که نمی توانید صحبت کنید، بله من هستم خیلی مطمئن هستم

that if i was given the choice i would always  choose a hot day over a cold one every time

که اگر به من این انتخاب داده شود، همیشه یک روز گرم را به جای یک روز سرد انتخاب می کنم،

whilst walking out on a day like this you are  bound to come across some patches of ice you might  

در حالی که در چنین روزی بیرون می رویم، احتمالاً با تکه های یخ مواجه می شوم،

even find a frozen area such as a pool or lake  there is an idiom in english that relates to ice  

حتی ممکن است یک منطقه یخ زده مانند استخر یا دریاچه  یک اصطلاح در انگلیسی وجود دارد که به یخ مربوط می‌شود

if a person is doing something that might  get them into trouble we can say that they  

اگر شخصی کاری انجام می‌دهد که ممکن است او را به دردسر بیاندازد، می‌توانیم بگوییم که

are skating on thin ice or treading on thin ice  this person is running the risk of being punished  

روی یخ نازک اسکیت می‌کند یا روی یخ نازک پا می‌گذارد. این شخص در معرض خطر مجازات است.

they are tempting fate by doing something  dangerous or risky the boss has noticed  

با انجام کاری خطرناک یا مخاطره آمیز سرنوشت را وسوسه می کنید که رئیس متوجه شده

that you keep coming in late for work  you are really skating on thin ice

است   شما مدام دیر سر کار می آیید شما واقعاً روی یخ نازک اسکیت می کنید،

so there it was an excerpt from one of my full  english lessons and yes there are lots of lessons  

بنابراین گزیده ای از یکی از درس های انگلیسی کامل من بود و بله، درس های زیادی

on my youtube channel check them out when you have  time maybe after the end of today's live stream

در مورد من وجود دارد. یوتیوب چا nnel وقتی وقت دارید آن‌ها را بررسی کنید، شاید بعد از پایان پخش زنده امروز

hello hello mr duncan there he is everybody  there he is wants to learn english and how to  

سلام سلام آقای دانکن، او همه آنجا هستند، او می‌خواهد انگلیسی یاد بگیرد و چگونه

speak better this is the place to come isn't it  mr duncan it's definitely the place to come on  

بهتر صحبت کند.

the internet if you want to learn english listen  to english improve your listening skills you can  

اگر می‌خواهید انگلیسی یاد بگیرید به زبان انگلیسی مهارت‌های شنیداری خود را بهبود ببخشید، می‌توانید

click on me and also you can click on mr steve  as well if you want please don't if you feel  

روی من کلیک کنید و همچنین می‌توانید روی آقای استیو کلیک کنید. همچنین اگر می‌خواهید، لطفاً اگر

like it you are more than welcome i don't want  anyone clicking on my forehead okay so here we  

دوست دارید بیشتر نباشید خوش آمدید من نمیخواهم کسی روی پیشانی من کلیک کند باشه پس ما اینجا

are there mr steve another week has gone by i  have to be honest with you i'm gonna be honest  

هستیم آقای استیو یک هفته دیگر گذشت من باید با شما صادق باشم صادق خواهم

it's been a busy week again it has it has did you  hear about the tennis by the way yes i did yes few  

بود دوباره هفته پرمشغله ای بود. در مورد تنیس بشنوید بله من انجام دادم بله چند

records broken there well one record in particular  uh yes we won the was it the u.s open yes 44 years  

رکورد شکسته شد و یک رکورد به طور خاص شکسته شد اوه بله ما برنده شدیم در آن باز بودن ایالات متحده بله 44 سال

something like that yes 44 years since a lady from  a british woman one of everyone won the us open  

چیزی شبیه به آن بله 44 سال از زمانی که یک خانم از یک زن بریتانیایی یکی از همه برنده شد تنیس باز ایالات متحده

tennis i don't know much about tennis so please  don't don't assume that we know about tennis we  

چیز زیادی نمی دانم تنیس را انجام دهید پس لطفا  تصور نکنید که ما در مورد تنیس

know a little bit about it but yes pretty good  i know suddenly this girl's come from nowhere  

می‌دانیم، ما کمی در مورد آن می‌دانیم، اما بله خیلی خوب است من می‌دانم که ناگهان این دختر از هیچ جا

that's good and uh yes and uh everyone's suddenly  talking about it because you know we never do very  

آمده است   این خوب است و اوه بله و اوه همه ناگهان در مورد آن صحبت می‌کنند، زیرا شما می‌دانید ما هرگز

well in tennis do we in the uk tradition you  know for years i think we did well sort of in  

در تنیس خیلی خوب عمل نمی‌کنیم، آیا طبق سنت بریتانیایی که می‌دانید برای سال‌ها، فکر می‌کنم ما تا حدودی در

sort of 1920 and we haven't really  done much since apart from of course  

سال 1920 عملکرد خوبی داشتیم و از آن زمان واقعاً کار زیادی انجام

uh one uh person from scotland uh but you know  we never do that well it's normally dominated by  

نداده‌ایم، البته یک نفر از اسکاتلند، اوه، اما شما. می‌دانیم که ما هرگز آنقدر خوب عمل نمی‌کنیم که معمولاً تحت تسلط

other countries so it's quite something for us  to suddenly win a significant tennis tournament  

سایر کشورها است، بنابراین برای ما بسیار مهم است که به طور ناگهانی در یک تورنمنت تنیس برنده

well are we good at any any sports i i don't  i don't think british or or english athletes  

شویم.

competitors i know i'm gonna get i'm gonna get  into trouble for this but i don't think we are  

من می‌خواهم به مشکل برسم، اما فکر نمی‌کنم ما

particularly good at sport isn't that strange  cricket i suppose people would say mr duncan  

به‌خصوص در ورزش خوب باشیم، این کریکت عجیب نیست، فکر می‌کنم مردم می‌گویند آقای دانکن

wait there you silly sausage what about cricket  you have a very good cricket team well sometimes  

منتظر باشید، شما سوسیس احمقانه، چه در مورد کریکت  کریکت بسیار خوب گاهی اوقات خوب تیم می

but i even with my small amount of knowledge  we're good at rowing even my small amount of  

کنم   اما من حتی با دانش اندکم ما در قایقرانی حتی

knowledge of cricket i know that sometimes we  do disastrously i mean we won quite a lot of  

دانش اندکم در مورد کریکت خوب هستیم، می دانم که گاهی اوقات به طرز فاجعه باری عمل می کنیم، یعنی به هر حال طلاهای زیادی را به دست آوردیم.

gold anyway anyway i'm distracting away from  what you want to talk about today mr duncan  

آقای دانکن امروز در مورد چه چیزی می‌خواهید صحبت کنید،

which is well first of all we mentioned  timekeeping a few moments ago being late  

که خوب است، اول از همه به آن اشاره کردیم که زمان‌سنجی چند لحظه پیش دیر بود

oh later or early or on time now now i think i  think you are someone who quite often is late  

آه دیر یا زود یا به موقع، اکنون فکر می‌کنم شما فردی هستید که اغلب دیر می‌کنید

or no or in a hurry i'm i'm always in a hurry  to get somewhere i seem to be i always seem to  

یا نه یا در عجله دارم من همیشه عجله دارم برای رسیدن به جایی به نظر می رسد همیشه به نظر می رسد

you know if i've got to travel somewhere i would  say right it's going to take me an hour to travel  

شما می دانید اگر باید به جایی سفر کنم، درست می گویم که یک ساعت طول می کشد تا به

there and then i forget that you know it takes me  so an hour before i normally get into the car or  

آنجا سفر کنم   و بعد فراموش می کنم می‌دانی که من یک ساعت طول می‌کشد تا به طور معمول سوار ماشین شوم یا

think about it an hour beforehand but of course  you've got to get into the car you've got to get  

یک ساعت قبل درباره آن فکر کنم، اما مطمئناً باید سوار ماشین شوی و باید

ready you've got to put your thing in your  sat nav your destination and by the time  

آماده شوی، باید وسایلت را بگذاری. در ناوبری نشسته مقصدتان و تا زمانی

you've done all that and that's of course saying  goodbye to mr duncan that takes about 10 minutes  

که همه این کارها را انجام داده باشید و همینطور است البته خداحافظی با آقای دانکن که حدوداً 10 دقیقه طول می کشد

suddenly 15 minutes is gone and  you're late i tell you what steve does  

ناگهان 15 دقیقه تمام شد و دیر آمدی، به شما می گویم استیو چه می کند

that this is a little insight now into our lives  steve will say to me i'm going now i'm going now  

که این یک بینش کوچک در زندگی ما است استیو به من خواهد گفت من اکنون می روم. من الان می روم

so that tells me that mr steve is going now so  what i do i go to i go to see steve off i i wave  

بنابراین به من می گوید که آقای استیو الان می رود، بنابراین چه کار کنم، به سراغش می روم، برای دیدن استیو دست تکان می

but when i get to the car he he hasn't finished  getting ready no i've forgotten to get the water  

دهم   اما وقتی به ماشین می رسم، او هنوز آماده شدن را تمام نکرده است، نه، فراموش کرده ام که بگیرم بطری آب

bottle filled up because i like to have water  with me um then i've then i get into the car  

پر شد چون دوست دارم با خودم آب داشته باشم بعد سوار ماشین می‌شوم

i'm ready to go and i've forgotten something like  my phone yeah so i have to go back into the house  

آماده رفتن هستم و چیزی مثل تلفنم را فراموش کرده‌ام بله، بنابراین باید به خانه برگردم

to get that but the the other thing steve always  does he has to put things on his skin for example  

این را دریافت کنید اما کار دیگری که استیو همیشه انجام می‌دهد باید چیزهایی را روی پوستش

uh he has to put moisturizer i like a little bit  of moisturizer yes he has to have a little bit of  

بگذارد، مثلاً او باید مرطوب‌کننده بگذارد، من کمی مرطوب‌کننده دوست دارم بله، او باید کمی

grip the steering wheel he has to have some  lubrication on his hands what dry hand you see so  

فرمان را بگیرد. مقداری روغن روی دستان او چه دست خشکی می بینید پس

uh we found that yes if you like driving a little  bit of moisturizer just helps you grip the wheel  

ما متوجه شدیم که بله اگر دوست دارید کمی رانندگی کنید مرطوب‌کننده فقط به شما کمک می‌کند تا چرخ را بگیرید

i like it anyway but don't you end up with  a greasy steering wheel no oh no not not the  

من به هر حال آن را دوست دارم، اما آیا در نهایت با فرمان چرب مواجه می‌شوید نه آه نه نه

moisturizer i use mr duncan you're always late  for the live streams on a sunday aren't you  

مرطوب‌کننده که من از آقای دانکن استفاده می‌کنم، شما همیشه برای پخش زنده یکشنبه‌ها دیر می‌آیید.

sometimes maybe a minute maybe two minutes  sometimes ten but that is understandable  

گاهی اوقات شاید یک دقیقه شاید دو دقیقه گاهی ده دقیقه اما این قابل درک است

because i am dealing with technology and you know  what technology is like i know i mean i've got i  

زیرا من با فناوری سر و کار دارم و شما می‌دانید که فناوری چگونه است، می‌دانم منظورم این است

used to have a boss uh who was obsessed with not  arriving late to such an extent that she would  

که قبلاً رئیسی داشتم که وسواس داشت دیر به آنجا نرسد. تا حدی که او

arrive an hour early to meetings just to  make sure she absolutely had a pathological  

یک ساعت زودتر به جلسات می‌آمد تا مطمئن شود که او کاملاً

aversion to being late so when you say you've  got a pathological aversion to something  

از دیر کردن بیزاری پاتولوژیک دارد، بنابراین وقتی می‌گویید نسبت به چیزی بیزاری بیمارگونه

we're not talking about disease it means you are  really really against that particular thing or  

دارید، ما در مورد بیماری صحبت نمی‌کنیم، به این معنی است که شما واقعاً در برابر آن چیز خاص یا

you've got a problem with it if it happens  actually pathological it means deep seated  

با آن مشکل دارید اگر اتفاق بیفتد واقعاً آسیب‌شناسانه به این معنی است که در عمق وجود دارد

so something that is ingrained it is such a part  of you you can't you can't avoid it or escape it  

بنابراین چیزی که ریشه‌دار است آنقدر بخشی از وجود شما است که نمی‌توانید از آن اجتناب کنید یا از آن فرار کنید

no exactly so she would always tell me she was  never late and it would cause a great deal of  

نه دقیقاً بنابراین ش همیشه به من می‌گفت که هرگز دیر نکرده است و اگر فکر می‌کند قرار است دیر بیاید، ناراحتی زیادی ایجاد می‌کند،

distress if she ever thought she was going to  be late so sometimes she's like hour hour and  

بنابراین گاهی اوقات او تقریباً یک ساعت

a half early to meetings whereas other people  just sort of breeze up two minutes beforehand  

و نیم برای جلسات زودتر است، در حالی که افراد دیگر فقط دو دقیقه وقت می‌گذارند. از

a bit like me really she's always just arriving  time as i said never really as i said earlier  

قبل   کمی شبیه من است، واقعاً او همیشه به موقع می رسد  همانطور که گفتم هرگز واقعاً همانطور که قبلاً گفتم

i don't like being on time for parties because  when you arrive on time there is no one there  

دوست ندارم به موقع در مهمانی ها حاضر شوم زیرا وقتی به موقع می رسید هیچ کس آنجا نیست

and you have to sit around like a  like an idiot so it's always nice to  

و باید مثل یک  مثل یک  بنشینید یک احمق، بنابراین همیشه خوب است

arrive a little bit later where when some of  the people some of the guests have arrived  

کمی دیرتر بیای، جایی که وقتی بعضی از  افراد، بعضی از مهمانان آمده اند

and do i like to arrive early  i can leave early and go to bed  

و آیا دوست دارم زودتر برسم می توانم زودتر بروم و بخوابم

well but but if there's no one there they don't  know you've arrived if everybody does that then  

خوب، اما اگر کسی آنجا نباشد، نمی توانند بدونید که اگر همه این کار

there'd be nobody at the party to really late well  yeah that's it they'd all just arrive late anyway  

را انجام دهند، دیگر کسی در مهمانی وجود نخواهد داشت که واقعاً دیر بیاید.

anyway steve a few weeks ago steve was  clicking on the internet uh as he often does  

انجام می دهد

and he found something while i was searching  wait wait steve let me just build up first before  

و مقداری پیدا کرد چیزی که من در حال جستجو بودم صبر کن صبر کن استیو به من اجازه بده قبل

before you give your side steve was  on the internet and he was searching  

از   قبل از اینکه بگویم طرف شما در اینترنت بود و

i don't know what he was searching for but  he always seems to clear his browsing history  

جستجو می کرد   نمی دانم دنبال چه چیزی می گشت، اما  به نظر می رسد همیشه سابقه مرور خود را پاک می کند

so i don't know what he's looking for on the  internet but his browsing history is always  

بنابراین من نمی‌دانم او در اینترنت به دنبال چه چیزی می‌گردد، اما سابقه مرور او همیشه

deleted there's not very many things i search  for on the internet so it's very easy to predict  

حذف می‌شود، چیزهای زیادی در اینترنت جستجو نمی‌کنم، بنابراین خیلی آسان

uh what it would be yes initials s b well that's  that's okay but that's not really what we're  

می‌توان پیش‌بینی کرد که چه چیزی خواهد بود. واقعاً همان چیزی که

saying again let me just build up i'm building  up you see faster and steve found something that  

می‌گوییم   دوباره اجازه دهید من درست کنم دارم می‌سازم شما سریع‌تر می‌بینید و استیو چیزی را پیدا کرد که

he's now become completely obsessed with a tv  show that was broadcast in the early 1970s 1971  

او اکنون کاملاً شیفته یک برنامه تلویزیونی شده است که در اوایل دهه 1970 پخش می‌شد.

1971 the early 70s as i said and well it was  1971 to be precise yes and that's the early  

خوب سال 1971 بود به طور دقیق بله و اوایل

70s well it's not the early 70s it's 1971. yes so  what isn't the early 70s i'm just being facetious  

دهه 70 است خوب اوایل دهه 70 نیست، 1971 است. بله پس اوایل دهه 70 نیست.

facetious actually no you're being pedantic you're  actually being obtuse could be said for things

دیر فهم به

anyway back to what i'm  actually trying to talk about  

هر حال می‌توان گفت برای چیزهایی که در واقع می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم،

steve came across a video of a tv show  that was broadcast in germany way back in  

استیو به ویدیویی از یک برنامه تلویزیونی برخورد کرد که در

1971 the early 70s and well i suppose i will leave  it to you to explain i'm going to put some images  

سال 1971 در اوایل دهه 70 در آلمان پخش شد و فکر می‌کنم توضیح آن را به شما واگذار کنم. من قصد دارم چند تصویر

up on the screen steve loves this particular video  yes i don't know what i think it's nostalgia i  

را روی صفحه نمایش بگذارم استیو این ویدیوی خاص را دوست دارد بله نمی دانم چه فکر می کنم نوستالژی است

am not keen i think you're i think you're  beginning to uh see its benefits mr duncan i think  

من   مشتاق نیستم، فکر می کنم شما هستید، فکر می کنم شما دارید فواید آن را می بینید آقای دانکن فکر

you're beginning to get drawn in to the nostalgia  of this television program so steve likes it  

می‌کنم   شما شروع به جذب نوستالژی  این برنامه تلویزیونی کرده‌اید، بنابراین استیو آن را دوست دارد   به

from its entertainment value musical value i  don't like it because of the technical side  

دلیل ارزش موسیقیایی آن، من به دلیل جنبه فنی

it's 1971 okay steve we're going to have this  talk in a moment i'm just this is introduction

آن را دوست ندارم   سال 1971 است، بسیار خوب استیو، ما این بحث را خواهیم داشت. در یک لحظه من فقط این مقدمه است،

i think we should be faster because people  are going to get bored no i don't think so  

فکر می‌کنم باید سریع‌تر باشیم زیرا مردم خسته می‌شوند، نه فکر نمی‌کنم

no you have to make things clearly clear  when you're talking about something here  

نه شما باید همه چیز را به وضوح روشن کنید وقتی در مورد چیزی اینجا صحبت می‌کنید

we go so the thing in question is a very odd video  entitled tv wonderland wonderland yes because it's  

ما می‌رویم پس موضوع مورد بحث یک ویدیوی بسیار عجیب با عنوان سرزمین عجایب تلویزیون است سرزمین عجایب بله، چون

german okay do we have anyone from germany  watching or countries nearby if so and your  

آلمانی است، اشکالی ندارد، آیا ما کسی را از آلمان داریم که تماشا می‌کند یا از کشورهای اطراف اگر چنین است و

similar age to us you may well remember this  program and the reason that i have discovered it  

سن شما شبیه به ما است، ممکن است این برنامه را به خوبی به خاطر بسپارید و دلیل اینکه من آن را کشف کرده‌ام این

is because i like to watch anything with shirley  bassey in it yes and she appeared on this program  

است که دوست دارم هر چیزی را با شرلی بیسی در آن تماشا کنم. بله و او

in 1971 along with many other guests a  german television program tv wonderland  

در سال 1971 به همراه بسیاری از مهمانان دیگر در یک برنامه تلویزیونی آلمانی در یک برنامه تلویزیونی سرزمین عجایب ظاهر شد

and um well i've i watched shirley bassey but  then i became fascinated with all the other  

و اوم خوب من شرلی بیسی را تماشا کردم اما سپس مجذوب تمام

stars that were appearing on this show and  it's not just a few minutes it's a very long  

ستاره های دیگری شدم که در این برنامه حضور داشتند و این فقط نیست چند دقیقه نمایش بسیار طولانی

show it's about an hour yes and uh many stars of  which obviously were famous in germany and nearby  

است، حدود یک ساعت طول می‌کشد، بله، ستاره‌های زیادی از آن‌هایی که مشخصاً در آلمان و کشورهای اطراف معروف بودند،

countries but we hadn't heard of in the uk and  i just have discovered these wonderful artistes  

اما در بریتانیا چیزی نشنیده بودیم و من به تازگی این هنرمندان فوق‌العاده را

um from the 1970s so have we got anybody from  germany watching who might does anyone remember tv  

از دهه 1970 کشف کردم. آیا ما کسی را از آلمان تماشا کرده‌ایم که ممکن است کسی تلویزیون زیرزمینی را که در آلمان ساخته شده است را به خاطر بیاورد، این تلویزیون

of underland which was made in germany it's  on youtube and just to help you by the way  

در یوتیوب است و فقط برای کمک به

if you feel as if you want to watch it there is a  link under this live stream the link is under here  

شما اگر احساس می‌کنید که دارید برای تماشای آن یک پیوند زیر این پخش زنده وجود دارد، پیوند زیر اینجا

to to this it's wonderful so mr steve loves this  but i don't like it very much because of the  

است   به این فوق‌العاده است، بنابراین آقای استیو این را دوست دارد اما من آن را خیلی دوست ندارم به دلیل

the technical side i'm going to give  you a clue okay steve it's not a debate

جنبه فنی که می‌خواهم به شما بگویم سرنخ باشه استیو این بحثی نیست

well you can't say you don't like it because  of the technical side when it was i mean it  

خوب شما نمی توانید بگویید که آن را دوست ندارید به دلیل جنبه فنی زمانی که آن زمان بود.

was probably the height of technical prowess  in 1971 i haven't i haven't showed anything yet  

that we can debate it when when i've shown  something anyway i think we should move on here we  

که وقتی چیزی را نشان دادم می‌توانیم درباره آن بحث کنیم، به هر حال فکر می‌کنم باید به اینجا

go steve look at this now this gives you an idea  of the sort of production values that's wonderful  

برویم، استیو اکنون به این نگاه کنید، این به شما یک ایده از نوع ارزش‌های تولید می‌دهد که فوق‌العاده است

if it's 1971 mr duncan you can't judge it  by today's standards no i'm 19 i'm 71. again

اگر آقای دانکن 1971 باشد، نمی‌توانید قضاوت کنید. طبق استانداردهای امروزی نه، من 19 ساله هستم، من 71 ساله هستم. باز

it doesn't matter about the age or the year  i'm on about the actual what it is it's it's  

هم به سن یا سالی که در آن هستم اهمیتی ندارد، بلکه

women dancing around on a stage with with giant  televisions you're showing it out of context  

زنانی هستند که روی صحنه با تلویزیون های غول پیکر شما می رقصند. دوباره آن را خارج از متن

you're not showing it with the music you're not  showing it trust me trust me what you're seeing  

نشان می‌دهی   آن را با موسیقی نشان نمی‌دهی  نشان نمی‌دهی به من اعتماد کن به من اعتماد کن شما می‌بینید

here is much better than the actual show itself  it's it's excellent if you want a bit of nostalgia  

اینجا خیلی بهتر از خود نمایش واقعی است  بسیار عالی است اگر کمی

and you were you know if you remember  is anyone from germany watching  

دلتنگی می‌خواهید   و می‌دانستید که آیا کسی از آلمان دارد تماشا می‌کند

yeah because they may have heard he's  asking well the reason i'm asking is that  

بله، زیرا ممکن است شنیده باشند که او دلیل من را خوب می‌پرسد. پرسیدن این است که

you know well i'm going to mention some of the  people that were in it has anyone actually said  

شما خوب می‌دانید، من به برخی از افرادی که در آن بودند اشاره می‌کنم، آیا کسی واقعاً گفته

they're in germany yet i don't know not yet well  that's why we have the live chat oh this is fun  

آنها در آلمان هستند، اما من هنوز خوب نمی‌دانم به همین دلیل است که ما چت زنده را داریم، اوه این سرگرم کننده است

isn't it this has turned out to be a lovely spot  mr duncan here's another one look at this now  

معلوم نیست که این یک نقطه دوست داشتنی است. آقای دانکن این یک نگاه دیگر به این است.

it's really there's some very interesting  effects with the video you see so  

what what i'm actually criticizing more is the  technical side of it you can't criticize it it's  

از آن انتقاد نکن،

1971 where you can criticize anything but there  are people that still criticize citizen kane  

سال 1971 است که می‌توانی هر چیزی را نقد کنی، اما افرادی هستند که هنوز شهروند را نقد می‌کنند

and it's one of the greatest films ever yet yeah  there's people yeah well you mentioned some of the  

و این یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ است، بله.

the people's names that were in it and then people  might recognize some of the stars that were around  

ممکن است برخی از ستاره‌هایی را که

yes in 1971 in germany at the time big stars give  people an idea really big stars including this guy  

در سال 1971 در آلمان وجود داشتند، در آن زمان تشخیص دهد که ستاره‌های بزرگ به مردم این ایده را می‌دهند که ستاره‌های واقعاً بزرگ از جمله این مرد،

carol got now i'd never heard of him uh he was  quite a star uh has anybody else heard of him he's  

کارول اکنون دریافت کرده است. از او

dead by the way everyone in this video everyone  on this tv show is dead apart from shirley bassey  

مرده است، به هر حال همه در این ویدیو همه در این برنامه تلویزیونی مرده اند جدا از شرلی بیسی

that's the sad part about it it's so sad  when you watch old films or old tv shows  

. این قسمت غم انگیز آن است، وقتی فیلم های قدیمی یا برنامه های تلویزیونی قدیمی را تماشا می کنید

and you discover how wonderful somebody is  in it and then you discover they're dead  

و متوجه می شوید که چقدر آدم فوق العاده ای در آن حضور دارد بسیار غم انگیز است. بعد متوجه می‌شوی که مرده‌اند

i just i find that very sad well i was watching  laurel and hardy the other day an old movie  

من فقط متوجه می‌شوم که خیلی غم‌انگیز بود که روز قبل یک فیلم قدیمی از آنها لورل و هاردی را تماشا می‌کردم و

of theirs and i was surprised to find out that  they're both dead now it's a bit sad really hmm  

با تعجب متوجه شدم که هر دو مرده‌اند حالا کمی غم انگیز است واقعاً هوم

yes there we go so we've got other people in  there so we've got so well we've got this guy  

بله ما به آنجا می رویم، بنابراین ما افراد دیگری را وارد می کنیم  بنابراین ما خیلی خوب هستیم، ما این مرد را   داریم که

still to talk about so what what what's he famous  for he's a singer he's a singer he's a sort of  

هنوز در مورد آن صحبت می کند، پس چه چیزی معروف است  او یک خواننده است، او یک خواننده است، او یک

operatic style singer uh and i don't know much  about him mr duncan are we going to spend lots of  

جور   خواننده سبک اپرایی است اوه و من چیز زیادی درباره او نمی‌دانم، آقای دانکن، آیا ما می‌رویم؟ o خرج زیادی کنید،

i just wanted to know had anybody else heard  of him because we haven't in the uk because he  

فقط می‌خواستم بدانم آیا کسی دیگر درباره او شنیده است، زیرا ما در بریتانیا نبودیم زیرا

wasn't a star here but he was a a massive star  in uh germany i think he won loads and loads of  

او ستاره‌ای در اینجا نبود، اما او ستاره‌ای عظیم در آلمان بود.

prizes and things like that you give me all this  information about him the other day yes i'm just  

چیزهایی از این قبیل که روز گذشته همه این اطلاعات را درباره او به من دادید بله، من فقط

saying that he'd appeared in eurovision no  not eurovision no okay not as far as i know  

می‌گویم که او در یوروویژن ظاهر شده بود نه یوروویژن نه خوب نه تا آنجا که من می‌دانم

so he was he was he was a big singer ah there  we go edit says very well known in hungary yes  

پس او بود که او یک خواننده بزرگ بود. ما می رویم ویرایش می گوید که در مجارستان بسیار شناخته شده است بله

which is what i said earlier to steve when  he was talking about this away from the live  

همان چیزی است که قبلاً به استیو گفتم وقتی او در مورد این موضوع به دور از

stream i said you will find that there will be  lots of people across europe who have heard of  

پخش زنده   صحبت می کرد، گفتم شما خواهید دید که افراد زیادی در سراسر اروپا خواهند بود که نام

carol gott that's right uh very well known  so zebra who where are you from uh z-d-e-n-e  

کارول را شنیده اند. درسته خیلی شناخته شده پس گورخر که اهل کجایی اوه z-d-e-n-e

s-e-b-a whereabouts are you from you say he's your  big star but where that looks like maybe russia or  

s-e-b-a تو از کجا هستی می گوییم او ستاره بزرگ شماست، اما جایی که به نظر می رسد شاید روسیه یا

that that side czech republic there we go that's  it maggie p yes so that's it it's not from germany  

آن طرف جمهوری چک آنجا می رویم ، ماگی p بله پس همین است نه اهل آلمان

no he was he was quite well known though in  germany uh but he was from the czech republic  

نه او بود اگرچه در آلمان کاملاً شناخته شده است، اما او اهل جمهوری چک بود.

which is uh what maggie says there and and i think  he won like every like for sort of 30 years in a  

این همان چیزی است که مگی در آنجا می گوید و فکر می کنم او برای 30 سال متوالی مانند هر دوستی

row he sort of won all these singing all these  prizes uh not prizes you know sort of tv awards  

برنده شد و با خواندن این همه جوایز به نوعی برنده شد. جوایز نیست شما می دانید جوایز تلویزیونی

things like that but we've never heard of him in  the uk so if we had an equivalent what who would  

مانند چیزهایی مانند آن، اما ما هرگز در مورد او در بریتانیا نشنیده ایم ، بنابراین اگر معادلی داشتیم که

he be tom jones i would say probably yes would  be our equivalent i'm not a fan of tom jones  

تام جونز چه کسی خواهد بود، می گفتم احتمالا بله، معادل ما خواهد بود، من طرفدار نیستم از تام جونز

yes yeah that's it so there we go biggest star in  lots of countries and so i've discovered him as a  

بله بله همین است، بنابراین ما به بزرگترین ستاره در بسیاری از کشورها می رویم و بنابراین من او را در

result of this tv program as i have rediscovered  uh wonderful orchestras and bands from the time  

نتیجه  این برنامه تلویزیونی کشف کردم زیرا ارکسترها و گروه های فوق العاده ای را از زمان

james last yes we'll be looking at that orchestra  max greger right there steve you're jumping ahead  

آخرین جیمز کشف کردم بله ما خواهیم بود به آن ارکستر مکس گرگر نگاه می‌کنی، استیو، تو داری جلو می‌روی،

well i don't think we're going to spend  this long on it no it's fine okay steve

خوب، فکر نمی‌کنم ما این مدت را صرف آن کنیم

well shirley bassey obviously shirley bassey so  shirley bassey makes an appearance on here as  

well although the thing that made me laugh is  at the start when they're showing photographs  

خوب اگرچه چیزی که باعث خنده من شد h در ابتدای کار است وقتی عکس‌هایی

of the people who are appearing they use the worst  

از افرادی که ظاهر می‌شوند نشان می‌دهند،

they use the worst photograph that  i've ever seen of shirley bassey

از بدترین عکس‌هایی استفاده می‌کنند که تا به حال از شرلی بیسی دیده‌ام استفاده

they do yeah they do so so she what is she singing  oh something i can't remember what she's singing  

می‌کنند . نمی‌توانم به یاد بیاورم که او چه می‌خواند

i think it's something but i mean i i initially  watched it because i'm a fan of shirley bassey  

فکر می‌کنم این چیزی است، اما منظورم این است که من در ابتدا آن را  تماشا کردم، زیرا از طرفداران شرلی بیسی هستم

but then i've discovered all these other stars  and in particular the thing i'm most drawn to  

اما سپس تمام این ستاره‌های دیگر و به ویژه چیزی که بیشتر به سمت این شگفت‌انگیزها جذب شدم را کشف کردم.

these amazing uh sort of big band orchestra  sounds that we had from sort of james last i  

اوه نوعی ارکستر گروه بزرگ صداهایی که ما از نوعی جیمز گذشته داشتیم،

mean he was well known in this country he was  all over the world but he was from germany uh  

منظورم این است که او در این کشور به خوبی شناخته شده بود، او در سراسر جهان بود، اما او اهل آلمان بود، اوه

but he travelled all over the world and became  famous all over the world and did concerts and  

اما او به سراسر جهان سفر کرد و در سراسر جهان مشهور شد. و کنسرت انجام دادم و

oh it's just it just cheers you up it just cheers  you but mr duncan the whole program cheers me up  

آه، فقط شما را خوشحال می‌کند، فقط شما را تشویق می‌کند، اما آقای دانکن، کل برنامه من را تشویق می‌کند

as well as makes me sad because most of the people  in it are dead yes as you've said it really yes we  

و همچنین مرا ناراحت می‌کند، زیرا اکثر افراد در آن مرده‌اند بله همانطور که شما گفتید واقعاً بله ما

we are we can now definitely confirm that everyone  almost everyone in tv vondeland is dead including  

ما اکنون می توانیم قطعا تایید کنیم که همه تقریباً همه در تلویزیون فوندلند مرده اند، از جمله

this guy so this guy appears i'm not a big fan  of clowns do they frighten you mr duncan i don't  

این مرد، بنابراین این پسر به نظر می رسد که من طرفدار زیادی از دلقک ها نیستم، آیا آنها شما را می ترسانند آقای دانکن

like clowns i don't know why charlie revell is  his name or was his name apparently this guy  

من  دلقک ها را دوست ندارم، نمی دانم چرا چارلی رول نام او است یا بود اسمش ظاهراً این

was was the most famous clown in the world yes  charlie revell he he was actually very good  

مرد معروف‌ترین دلقک دنیا بود بله، چارلی ریل او در واقع دوستان بسیار خوبی

friends with charlie chaplin and and apparently  they used to meet up and discuss their work quite  

با چارلی چاپلین بود و ظاهراً آنها اغلب با هم ملاقات می‌کردند و درباره کارشان بحث می‌کردند

often and and charlie chaplin is well known for  quoting whilst talking to charlie revell i don't  

و چارلی چاپلین به خاطر نقل قول معروف است. در حالی که با چارلی ریول صحبت می کنم، نمی

know which one imitates who so so does charlie  chaplin imitate him or does he imitate charlie  

دانم کدام یک از چه کسی تقلید می کند، بنابراین چارلی چاپلین از او تقلید می کند یا از چارلی چاپلین تقلید می کند

chaplin and this is a quote from charlie chaplin  so i get the feeling that charlie chaplin actually  

و این نقل قولی از چارلی چاپلین است، بنابراین احساس می کنم چارلی چاپلین واقعاً

admired this guy quite a lot but i don't  like clowns i will be honest with you i'm  

این مرد را بسیار تحسین کرده است. اما من دلقک‌ها را دوست ندارم، با شما روراست خواهم بود، من

not a fan of clowns so i mean this program's  got everything in it's got dancers it's got  

طرفدار دلقک‌ها نیستم، بنابراین منظورم این است که این برنامه همه چیز را در خود دارد، رقصنده‌ها دارد،

singers it's even got ballet as well and there's a  couple of belly dancers in there uh hydran swatch  

خواننده‌هایی هم دارد، حتی باله هم دارد و چند بل هم وجود دارد. رقصنده های لی هیدران سواچ

and klaus beelitz who uh i mean you wouldn't  expect to see that in a tv program you'd never  

و کلاوس بیلیتز که اوه منظورم این است که شما انتظار ندارید در یک برنامه تلویزیونی

see it now but they're dancing to this  wonderful music that is being played by  

آن را ببینید که اکنون آن را نخواهید دید، اما آنها در حال رقصیدن با این موسیقی فوق العاده هستند که توسط «

um james last yes is this a wonderful sort of it's  on the screen now uh so that is james last year  

ام جیمز آخر» پخش می شود. بله، آیا این یک نوع فوق‌العاده است که اکنون روی صفحه نمایش داده می‌شود، بنابراین جیمز سال گذشته

that is the set it gives you an idea of the feel  and the atmosphere of this show but if you want to  

، مجموعه‌ای است که به شما ایده‌ای از حس و حال و هوای این نمایش می‌دهد، اما اگر می‌خواهید

click the link underneath later you can and watch  the whole thing now the thing about james last

روی پیوند زیر کلیک کنید، می‌توانید و اکنون همه چیز را تماشا کنید آخرین چیزی که در مورد جیمز وجود دارد

is he doesn't really do anything when he's  when he's performing with his orchestra he  

این است که او واقعاً وقتی با ارکستر خود اجرا می‌کند

just stands there he doesn't do anything well you  see that's the mark of a fabulous band leader or  

هیچ کاری انجام نمی‌دهد.

a conductor that they have their orchestra  so well trained that in fact they don't have  

اینکه آنها ارکسترشان را آنقدر آموزش دیده اند که در واقع مجبور

to do very much the more a conductor has to do uh  it's often said or quite often said that the more  

نیستند کارهای زیادی انجام دهند، رهبر ارکستر باید کارهای بیشتری انجام دهد، اغلب گفته می شود یا اغلب گفته می شود که هر چه

a conductor's waving his arms around and pointing  at people it's probably because the players need a  

رهبر ارکستر بیشتر دستانش را به اطراف تکان دهد و به مردم اشاره کند، احتمالاً زیرا بازیکنان n

lot of help so they don't in this particular band  because obviously they know what they're doing  

کمک زیادی می‌خواهم تا در این گروه خاص حضور نداشته باشند، زیرا بدیهی است که آنها می‌دانند دارند چه کار می‌کنند.

he starts them off uh but there's somebody else  i hadn't heard of max greger was also has anybody  

heard of max greger what did he do well he's  got another band very similar oh uh i think  

او خوب کار می‌کند او گروه دیگری دارد که بسیار شبیه به او است، اوه،

we didn't have him in the uk but we definitely had  james last yes james last chance i always think  

فکر می‌کنم ما او را در بریتانیا نداشتیم، اما قطعاً ما آخرین فرصت

james last looks like a serial killer he looks  like someone who might invite people home and then  

را داشتیم. خانه و سپس

eat them i don't know why has any uh anybody heard  of johnny tupen a harp player johnny tupen he was  

آنها را بخور، نمی‌دانم چرا کسی از جانی توپن شنیده است، جانی توپن، او

quite famous but not again in the uk and he plays  this harp with all sort of electronic effects  

کاملاً مشهور بود، اما دوباره در بریتانیا نیست و او این چنگ را با انواع جلوه‌های الکترونیکی می‌نوازد

it's quite amazing it's it's a very um to us it  seems like quite an eccentric show but i love it  

. خیلی شگفت‌انگیز است، برای ما خیلی خیلی یک نمایش عجیب و غریب به نظر می رسد اما من آن را دوست

um it's definitely eccentric so here's another  another picture charlie used to howl that's  

دارم   اوم قطعاً عجیب است، بنابراین این عکس دیگری است که چارلی استفاده می کرد زوزه می کشید.

right he did anarchy he used to sort of howl  and he does in this as well uh oh yes i forgot  

من را فراموش کردم

to mention that they had this particular person  famous singer by satellite link andy williams  

تصور کنید که آن‌ها این شخص خاص را دارند خواننده مشهور با پیوند ماهواره‌ای اندی ویلیامز

but the hilarious thing about this is they they  try to do a satellite link but unfortunately  

اما نکته خنده دار این است که آنها سعی می‌کنند یک پیوند ماهواره‌ای انجام دهند، اما

the sound is so poor it sounds like he's he's  singing down a phone line in 1971 so it's just  

متأسفانه   صدا آنقدر ضعیف است که به نظر می‌رسد او در سال 1971 در حال خواندن یک خط تلفن است. فقط

and in there you can just about hear andy williams  singing so it's it's not very good and also i'm  

و در آنجا شما می توانید تقریباً آواز خواندن اندی ویلیامز را بشنوید، بنابراین این خیلی خوب نیست و همچنین

not a big fan of andy williams we don't care no  well i do because it's my opinion but the weirdest  

من طرفدار زیادی از اندی ویلیامز نیستم، ما اهمیتی نمی دهیم نه خوب انجام می دهم زیرا این نظر من است اما عجیب ترین

now she wants to see the thing that tells me that  this is the weirdest thing i've ever seen must be  

اکنون او می خواهد چیزی را ببین که به من می‌گوید این عجیب‌ترین چیزی است که تا به حال دیده‌ام باید

this thing and can i just can i just warn you you  are about to see something that is so disturbing  

این چیز باشد و آیا می‌توانم فقط به شما هشدار دهم که می‌خواهید چیزی را ببینید که خیلی

you won't sleep tonight what the bloody hell is  that well that was the closing credits they just  

آزاردهنده است   امشب نمی‌خوابید چه جهنمی خونین این همان تیتراژ پایانی بود که آنها

had a sort of a puppet it's a puppet mr duncan but  what is it i don't know what is it supposed to be  

فقط یک عروسک خیمه شب بازی داشتند، آقای دانکن عروسک خیمه شب بازی است، اما چه چیزی است، نمی دانم قرار است چه باشد.

it just does funny things at the end it was scary  it scared me i found myself slightly traumatized  

خودم را کمی آسیب دیدم

by by the whole show to be honest just watch it i  think you'll be i i was just taken in instantly as  

در کل برنامه صادقانه بگویم فقط آن را تماشا کنید فکر می‌کنم شما خواهید بود من فوراً مورد توجه قرار گرفتم

i started watching it yeah it's just i think it's  nostalgia it's remembering just how good tv used  

شروع کردم به تماشای آن بله، فقط فکر می‌کنم این یک نوستالژی است، این به خاطر آوردن این است که چقدر تلویزیون خوب استفاده

to be how much talent there was around everyone's  saying what the hell is that i don't know what it  

می‌کرد   استعدادهای زیادی در اطراف وجود داشت همه می گویند چه لعنتی است که من نمی دانم

is but it makes it makes a few appearances  especially at the end and it's really creepy  

چیست، اما باعث می شود که چند بار ظاهر شود مخصوصاً در پایان و واقعاً وحشتناک است

and that now i can't stop having nightmares  about it i wake up and it's attacking me  

و اینکه اکنون نمی توانم از دیدن کابوس در مورد آن دست بردارم، از خواب بیدار می شوم و به من حمله می کند

well if you want a bit of a bit of if you want to  cheer yourself up watch it yeah so there it is tv  

خوب، اگر کمی می‌خواهید اگر می‌خواهید خودتان را شاد کنید، آن را تماشا کنید، بله، تلویزیون

of wonderland with lots of great guests some of  the worst blue screen effects that you've ever  

سرزمین عجایب با تعداد زیادی مهمان بزرگ، برخی از بدترین جلوه‌های صفحه آبی که تا

seen uh but but it's it's it's of its time would  you say yes that's it it was probably absolutely  

به حال دیده‌اید، وجود دارد، اما همینطور است. زمان آن فرا رسیده است می‌گویید بله همین است، احتمالاً

awesome at the time um to see all these special  effects but obviously by today's standards it's  

در آن زمان کاملاً  عالی بود، امم، دیدن همه

like when you watch a film from the 1970s or  1980s the effects yes uh do not that's it i  

این جلوه‌های ویژه من

have not do not have not worn very well star  wars it's terrible now when i watch star wars  

ندارم ندارم جنگ ستارگان خیلی خوب پوشیده نشده است ، حالا وقتی جنگ ستارگان را تماشا می‌کنم وحشتناک است

i say oh look at that isn't it crappy it was  made in the mid 70s it's so awful that's star  

. می‌گویم اوه نگاه کنید، بد نیست در اواسط دهه 70 ساخته شده است، خیلی وحشتناک است که

wars film if you've seen it all of those terrible  special effects it's awful it's a terrible movie

فیلم جنگ ستارگان است، اگر همه آن وحشتناک‌ها را دیده باشید جلوه های ویژه افتضاح است این فیلم وحشتناکی است

mr steve what are we doing today mr duncan  that might help people with their english  

آقای استیو ما امروز چه می کنیم آقای دانکن که ممکن است به مردم با زبان انگلیسی کمک کند

well we were going to have flags of the  world but i don't want a repeat of last week  

خوب ما قرار بود پرچم‌های دنیا را داشته باشیم، اما من نمی‌خواهم هفته گذشته تکرار شود.

okay if you mean a vote oh we're not doing that  again and then mr steve tried to you tried to read  

رای دهید اوه ما این کار را دوباره انجام نمی‌دهیم و بعد آقای استیو سعی کرد شما سعی

out all of the names and it became very chaotic  to be honest i thought it was very good yes  

کرد همه نام‌ها را بخواند و بسیار آشفته شد.

actually a lot of people did a lot  of people said how wonderful it was  

چقدر عالی بود

but we're not doing it again because i don't think  people deserve it really to be honest with you

اما ما دیگر این کار را انجام نمی‌دهیم زیرا فکر نمی‌کنم مردم واقعاً شایسته این کار باشند که با شما صادق باشند،

we have some messages coming through anything else  to mention mr steve nothing in particular at the  

ما پیام‌هایی داریم که از طریق هر چیز دیگری می‌آیند  تا به آقای استیو اشاره

moment oh we had pedro on earlier you didn't  even see that you didn't even see yeah you  

ای نکنیم. قبلاً حتی ندیدی که حتی تو را ندیدی آه

didn't even say hello to pedro well i don't know  if pedro is still on pedro say hello to everyone  

، تو حتی به پدرو سلام نکردی، خب، من نمی‌دانم، آیا پدرو هنوز روی پدر است، به همه سلام

pedro asked because yesterday of course was the  20th anniversary of the september 11th attacks  

برسان.

in new york and pedro asked what were we doing  what were we doing do we remember what happened  

انجام دادن کاری که انجام می‌دادیم، به یاد می‌آوریم چه اتفاقی افتاد

now i remember clearly because i had just arrived  back in the uk after flying from malaysia the day  

اکنون به وضوح به یاد می‌آورم زیرا روز قبل پس از پرواز از مالزی به بریتانیا برگشته

before so i was actually on an airplane on the  10th of september 2001. so i arrived back in the  

بودم، بنابراین در 10 سپتامبر 2001 در هواپیما بودم. بنابراین به کشور بازگشتم.

uk on the 10th of september and of course the  next day we had the attacks on the world trade  

بریتانیا در 10 سپتامبر و البته روز بعد حملاتی را به مرکز تجارت جهانی انجام

center but i was actually back at work on that day  i just returned to work and one of my friends from  

دادیم، اما من در واقع در آن روز سر کار برگشته بودم. همین الان به سر کار برگشتم و یکی از دوستانم از

malaysia sent me a text message on my phone and  said united states of america is under attack  

مالزی برای من پیامکی ارسال کرد. تلفن و گفت که ایالات متحده آمریکا مورد حمله قرار گرفته است

and i thought wow that sounds serious so i went  outside and i was working in the town and i went  

و من فکر کردم وای این جدی به نظر می‌رسد، بنابراین من به بیرون رفتم و در شهر کار می‌کردم و

to a shop that had some televisions in the window  so you were flying back you'd flown back to china  

به مغازه‌ای رفتم که چند تلویزیون در ویترین داشت بنابراین شما پرواز می‌کردید و پرواز می‌کردید بازگشت به چین

no china no not china i wasn't in china oh  right okay no malaysia oh right okay okay  

نه چین نه نه چین، من در چین نبودم اوه  درست است، نه مالزی، اوه، باشه،

i'd flown back the day before okay i've my store  has completely gone there um yes i looked in a  

باشه   روز قبل پرواز کرده بودم، باشه، فروشگاه من کاملاً به آنجا رفته است.

window of a place selling televisions and all  of the televisions were showing the same image  

تلویزیون‌ها و همه تلویزیون‌ها همان

the twin towers and a plane crashing into  it and i just stood there i i don't know how  

تصویر را نشان می‌دادند   برج‌های دوقلو و یک هواپیما که با آن برخورد می‌کرد و من فقط همانجا ایستادم، نمی‌دانم چند

long i was there for but i just stood there  completely shocked and i just stayed there  

مدت آنجا بودم، اما فقط آن‌جا ایستادم کاملاً شوکه شدم و فقط

for maybe 30 or 40 minutes just  watching what was happening  

شاید آنجا ماندم   30 یا 40 دقیقه فقط به تماشای اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود

and so so that's what i was doing what about you  steve i was working from home at the time and  

و بنابراین این همان کاری بود که من در مورد تو انجام می‌دادم استیو من در آن زمان از خانه کار می‌کردم

then of course ended up spending most of the  day watching the television as did everybody  

و البته در نهایت بیشتر روز را به تماشای تلویزیون سپری کردم، همانطور که همه انجام

uh i've got a friend uh whose birthday is  was on is on the 11th of september uh so  

دادند. دوستی پیدا کردم که تولدش در 11 سپتامبر است،

well put it this way she wasn't celebrating  her birthday uh and in fact i think the day  

پس بهتر بگویم که او تولدش را جشن نمی‌گرفت و در واقع فکر می‌کنم روز

afterwards or two days later um i went off on  a on a conference with work a sales conference  

بعد یا دو روز بعد اوم من به یک روز رفتم. کنفرانس با کار یک کنفرانس فروش

so um we all met i'm sure it was two days  later uh and we had to fly off somewhere  

s اوه ما همه با هم آشنا شدیم، مطمئنم که دو روز بعد بود و ما مجبور شدیم به جایی پرواز کنیم،

so it was all a bit strange uh but of course  a lot of people don't remember it because they  

بنابراین همه چیز کمی عجیب بود، اوه، اما البته بسیاری از مردم آن را به خاطر نمی‌آورند زیرا آنها

weren't even born that time it's 20 years ago now  i find that fascinating so that i suppose that's  

حتی به دنیا نیامده بودند. اکنون 20 سال پیش است من آن را جذاب می‌دانم، به طوری که فکر

the same sort of thing that when we were growing  up our parents were talking about the war  

می‌کنم این همان چیزی است که وقتی ما بزرگ می‌شدیم، والدین ما درباره جنگ صحبت می‌کردند

and they'd say oh the war the war i was  growing up during the second world war  

و می‌گفتند آه جنگ، جنگی که من در طول جنگ دوم بزرگ می‌شدم. جنگ جهانی

and we always thought that sounded strange  because we never saw it we never experienced it  

و ما همیشه فکر می‌کردیم که عجیب به نظر می‌رسد ، زیرا هرگز آن را ندیده‌ایم، هرگز آن را تجربه نکرده‌ایم

so there are people now who are maybe 16 or 17  years old who who were not even born when 9 11  

بنابراین اکنون افرادی هستند که شاید 16 یا 17 سال دارند که حتی در زمان وقوع 9 یا 11 به دنیا هم

happened so to them it's just a historic moment  that they never experienced so i always find  

نیامده‌اند، بنابراین این فقط یک لحظه تاریخی است. آنها هرگز تجربه نکرده‌اند، بنابراین من همیشه

those things quite fascinating well dale a lot  of people are making comments adele said that uh

این چیزها را بسیار جذاب می‌دانم، دیل، بسیاری از افراد نظر می‌دهند، آدل گفت که اوه

her son uh was in new york on that day  so you must have been extremely worried  

پسرش اوه آن روز در نیویورک بود، بنابراین شما باید به شدت نگران

um wondering if your son was okay uh so yes that  must have been a william heart moment willian says  

باشید. بله، این باید یک ویلیام اچ بوده باشد لحظه لحظه لحظه ویلیان می‌گوید

i was 13 years old and i went out of school to  oh i was reading off your screen i went out of  

من 13 ساله بودم و از مدرسه خارج شدم تا اوه، داشتم از روی صفحه نمایش شما می‌خواندم، از  مدرسه خارج شدم

school to run home to watch dragon ball z or  dragon ball z which is an animated cartoon yes  

تا به خانه فرار کنم تا دراگون بال z یا دراگون بال z را تماشا کنم که یک کارتون متحرک است بله

yes adele says she was living in buenos aires  and her son was in new york so yes that must  

بله آدل می‌گوید او او در بوئنوس آیرس زندگی می‌کرد و پسرش در نیویورک بود، بنابراین بله

have been very scary moment for you at the time  like it would have been for a lot of people yeah  

، آن لحظه باید برای شما خیلی ترسناک بوده باشد، مثل اینکه برای خیلی‌ها چنین می‌شد، بله،

oh leena is here hello lena i haven't seen you for  a long time or or maybe you have been here and i  

اوه لینا اینجاست سلام لنا، من تو را برای مدتی ندیده‌ام خیلی وقته یا یا شاید شما اینجا بوده اید و من

haven't noticed but lena welcome i haven't  it seems like a long time since we saw you  

متوجه نشده ام اما لنا خوش آمدید من نه به نظر می رسد خیلی وقت است که شما را دیده ایم

here thank you for joining us today isn't lena  going no i don't know but i just saw the name  

اینجا از اینکه امروز به ما ملحق شدید متشکرم، آیا لنا  نه میدونم اما من همین الان اسم رو

i just saw your name goodbye everyone hope to  see you next time uh well it was nice to see you  

دیدم   من فقط اسمت رو دیدم خداحافظ همه امیدوارم دفعه بعد

christina oh hello crostina oh it would appear  that some people have not forgotten about what  

ببینمت، اوه خوب خوشحال شدم که دیدمت   کریستینا آه سلام کریستینا آه، به نظر می‌رسد که بعضی از مردم چیزی را

i said last week about getting healthy yes i  am still following my new regime aren't i steve  

که هفته گذشته در مورد دریافت کردن گفتم را فراموش نکرده‌اند. سالم بله، هنوز از رژیم جدیدم پیروی می کنم، آیا استیو

he's been very good he's been very good we  haven't had a piece of chocolate all week  

او زنبور عسل نیست خیلی خوب بود، خیلی خوب بود، ما  در تمام هفته یک تکه شکلات نخوردیم

one or two biscuits but no no nachos uh cutting  down on everything with high fat and sugar and  

یک یا دو بیسکویت، اما بدون ناچو ، همه چیز را با چربی و شکر بالا کاهش دادیم و   به

apart from tea and coffee yes still having  you know everyone's average daily intake of  

غیر از چای و قهوه، بله هنوز می دانید میانگین روزانه همه افراد مصرف

sugar in one cup of tea as mr duncan does well  this is this is the encouragement that i need  

قند در یک فنجان چای چون آقای دانکن خوب عمل می‌کند ، این تشویقی است که من به آن نیاز

you see from mr steve if anyone is going to  you've cut down you've cut down thanks steve  

i have cut down a lot and not only that i am  exercising a lot more i i'm walking every day  

دارم. و نه تنها اینکه خیلی بیشتر ورزش می‌کنم، بلکه هر روز پیاده‌روی

i'm doing around on average around 7 000 steps  every day so so yes and we we now walk into town  

می‌کنم، من به طور متوسط ​​حدود 7000 قدم در روز انجام می‌دهم، بنابراین بله، و ما اکنون

on saturday again we used to drive in certainly  during lockdown that's what we did but now we are  

شنبه دوباره وارد شهر می‌شویم و مطمئناً در طول این مدت رانندگی می‌کردیم. قرنطینه این همان کاری است که ما انجام دادیم اما اکنون

we are walking yes so yes for those wondering yes  i am still on my diet i am still exercising much  

داریم   داریم راه می‌رویم بله، بله برای کسانی که می‌دانند بله من هنوز رژیمم را حفظ می‌کنم، هنوز خیلی

more than i normally would and i'm hoping over  the next couple of months to lose a bit of weight  

بیشتر از حد معمول ورزش می‌کنم و امیدوارم در طی چند ماه آینده کمی از دست بدهم. وزن

from around my tummy ori mori makes a good point  that after 9 11 millions were killed in iraq  

از اطراف شکم من یا mori نکته خوبی است که بعد از 9، 11 میلیون نفر در عراق

afghanistan and syria but we don't remember them  that is very true yes um but that that as they say  

و افغانستان و سوریه کشته شدند، اما ما آنها را به یاد نمی آوریم، این بسیار درست است بله، اما این که آنها می

is a whole another story but yes  the point made and it's a good point  

گویند داستان دیگری است، اما بله، نکته مطرح شده و این نکته خوبی است که

um marwa once wants their name mohamed  marwa what's their name said with an echo  

ام مروه زمانی می خواهد. اسمشون محمد مروا اسمشون چیه با پژواک گفت

oh i see okay i will try my best you know we like  to please who is it again mohammed marwa marwa

اوه میبینم باشه تمام تلاشم رو میکنم میدونی ما دوست داریم راضی کنیم دوباره کیست محمد مروه مروا

welcome to my little show english  addict every sunday and wednesday

به نمایش کوچولوی من خوش اومدی معتاد انگلیسی هر یکشنبه و

is that okay like that is that good well i'll do  one of those i should show i should start charging  

چهارشنبه که خوبه خوب، یکی از کارهایی را که باید نشان دهم، باید شروع به شارژ کردن

i should start charging for that the service

کنم   باید شروع به شارژ کردن

thank you oh a lot of people saying  good boy mr duncan good boy you are  

کنم از شما متشکرم آه بسیاری از مردم می گویند پسر خوب آقای دانکن پسر خوب شما

a very good boy because you are  continuing with your new healthy  

پسر بسیار خوبی هستید زیرا به ادامه می دهید رژیم جدید سالم   شما

regime or as they say in american english  a resume it's very strange isn't it you say  

یا همانطور که به انگلیسی آمریکایی می گویند یک رزومه خیلی عجیب است، اینطور نیست که شما می

it different pronunciation they say in a very  strange way they say resume resume not regime  

گویید   تلفظ متفاوت است آنها به روشی بسیار عجیب می گویند که می گویند رزومه رزومه نه رژیم

we have a subject to discuss today mr steve okay  we will be doing that in a few moments because  

ما امروز موضوعی برای بحث داریم آقای استیو اوکی ما چند لحظه دیگر این کار را

we're going to take a break so i can  bathe my throat i don't know why today my  

انجام خواهیم داد زیرا   قرار است استراحت کنیم تا بتوانم گلویم را حمام کنم، نمی دانم چرا امروز

my throat is very dry almost painful and i think  i know why i think it might be steve's fault  

گلوی من بسیار خشک است تقریباً دردناک است و فکر می کنم  می دانم چرا فکر می کنم ممکن است این باشد تقصیر استیو

because yesterday he was painting some some  strange solution onto the roof to fill the cracks  

چون دیروز داشت مقداری محلول عجیب روی پشت بام می کشید تا شکاف ها را پر کند

and it's very strong it has a terrible  smell and i think it's gone onto my throat  

و بسیار قوی است بوی بدی دارد و فکر می کنم به گلویم رفته   و روی

and affected my my voice this this is my  twinkle this is my livelihood for goodness sake  

صدایم تأثیر گذاشته است. این چشمک من است. خداروشکر

so we'll have a break and then we will be  back with words and phrases connected to  

پس استراحت خواهیم داشت و سپس با کلمات و عبارات مرتبط با جنگ برمی گردیم،

fighting perhaps we could go outside into the  garden steve at some point and have a fight  

شاید بتوانیم زمانی به باغ استیو برویم و

on the lawn does that sound like a good idea uh no  

روی چمنزار با هم دعوا کنیم، آیا این ایده خوبی به نظر می رسد، نه

maybe not so here it is an excerpt from full  english number 27 and then we will be back live

شاید اینطور نباشد، اینجا گزیده‌ای از انگلیسی شماره 27 کامل است و سپس ما به صورت زنده

oh there you are i've been waiting here for  ages where have you been welcome to another  

برمی‌گردیم، اوه شما هستید، من برای سال‌ها منتظر اینجا بودم، کجا به یک

full english lesson with me mr duncan  coming to you from the birthplace of  

درس کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید با من آقای دانکن که از آنجا به شما می‌آید. زادگاه

johnny rotten phil collins billy idol ringo  starr and of course the english language  

جو هنی پوسیده فیل کالینز بیلی آیدل رینگو ستاره و البته زبان انگلیسی

i love english so much i might actually  marry it one day mr and mrs english we  

من آنقدر انگلیسی را دوست دارم که ممکن است روزی با آن ازدواج کنم آقای و خانم انگلیسی

will be the most elegant guests at the ball  i can see it all now what a wonderful feeling

ما   زیباترین مهمانان در توپ خواهیم بود من می توانم همه چیز را ببینم چه حس فوق العاده ای

oh sorry i drifted away there i went into a  daydream i became lost in my thoughts okay  

اوه متاسفم که از آنجا دور شدم، به رویاپردازی رفتم، در افکارم گم شدم، بسیار خوب،

without any more fantasizing or daydreaming let's  get on with today's full english lesson right

بدون خیال پردازی یا خیال پردازی بیشتر، بیایید همین حالا به درس کامل انگلیسی امروز ادامه دهیم،

now

here's an interesting word that relates to a  common form of human behaviour the word is passive  

اینجا یک کلمه جالب است که به شکل رایج رفتار انسانی مربوط می شود.

aggressive a passive aggressive person is  someone who uses non-direct resistance as  

منفعل   پرخاشگر یک فرد پرخاشگر منفعل کسی است که از مقاومت غیر مستقیم به عنوان

a form of protest or as a means of reacting to  something a common form of this behaviour is the  

نوعی اعتراض یا به عنوان وسیله‌ای برای واکنش به چیزی استفاده می‌کند. شکل رایج این رفتار،

action of pretending to misunderstand or feign  confusion you avoid confrontation by acting dumb  

تظاهر به سوءتفاهم یا تظاهر به سردرگمی است که با رفتار احمقانه   غیر از رویارویی اجتناب می‌کنید.

non-direct confrontation can take the form  of silence avoiding contact or refusing to  

- رویارویی مستقیم می تواند به شکل سکوت پرهیز از تماس یا امتناع از

speak to someone can be described as passive  aggressive behaviour it is common for those in  

صحبت کردن با کسی باشد که می تواند به عنوان رفتار پرخاشگرانه منفعل توصیف شود . برای کسانی که در

long-term relationships to develop patterns of  passive aggressive behaviour the word passive  

روابط بلندمدت هستند تا الگوهای رفتار پرخاشگرانه منفعل را توسعه دهند، کلمه

is often used to show a submissive state whereas  aggression is often seen as being the opposite  

منفعل   اغلب برای نشان دادن حالت تسلیم به کار می رود، در حالی که پرخاشگری اغلب به عنوان عکس آن تلقی می شود

some see this word as an oxymoron two words that  are used together but have opposite meanings is an  

برخی این کلمه را به عنوان دو کلمه ای که با هم استفاده می شوند، می بینند. معانی متضاد یک

oxymoron passive aggressive behaviour is generally  seen as a normal part of human interaction  

رفتار پرخاشگرانه منفعل نامنظم است که عموماً به عنوان بخشی طبیعی از تعامل انسانی در نظر گرفته می‌شود،

however it can sometimes be linked to certain  personality disorders to avoid responsibility  

با این حال گاهی اوقات می‌توان آن را با اختلالات شخصیتی خاصی برای اجتناب از مسئولیت مرتبط دانست.

or conflict in a non-compliant way can be  described as passive aggressive behaviour

it's now time to take a look at another  buzzword a buzz word is a word or phrase  

نگاهی به یکی دیگر از واژه‌های مهم بیاندازید یک کلمه buzz کلمه یا عبارتی

that is used often during a certain  period of time today's buzz word is

است   که اغلب در یک دوره زمانی خاص

tariff the word tariff can be used as a noun  or verb as a noun the word tariff is a form  

استفاده می‌شود.

of taxation or charge which is added to the  sale of goods imported from overseas if china  

مالیات یا هزینه ای که به فروش کالاهای وارداتی از خارج از کشور اضافه می شود، اگر چین

wants to sell their goods to the usa then they  will have to pay tariffs on what they export  

بخواهد کالاهای خود را به ایالات متحده بفروشد ، باید بپردازد. تعرفه‌ها بر آنچه صادر می‌کنند

the amount of each tariff depends on  what types of goods are being sold  

مقدار هر تعرفه بستگی به نوع کالاهایی دارد که به فروش می‌رسد.

high-end or expensive items tend to have a very  high tariff attached to them luxury items such as  

cars and valuable commodities sold overseas  such as oil and steel often carry heavy tariffs  

معمولاً تعرفه‌های سنگینی را حمل می‌کنند

the charge is added as a way of collecting the  lost revenue which would otherwise be generated  

هزینه به عنوان راهی برای جمع‌آوری درآمد از دست رفته اضافه می‌شود که در غیر این صورت در داخل کشور ایجاد می‌شود،

domestically as a verb tariff is the action of  putting the charge in place a tariff can also be  

زیرا تعرفه فعل عملی است که اجرای هزینه یک تعرفه را می‌توان

described as a levy tax toll duty excise it is a  form of export tax the country exporting the goods  

به عنوان مالیات عوارض عوارض مالیاتی توصیف کرد. نوعی مالیات صادراتی که کشور صادرکننده کالا

pays a tariff to the country that is importing  them to charge a tariff is to impose a fee  

به کشوری که کالا را وارد می‌کند تعرفه‌ای می‌پردازد تا تعرفه دریافت کند، این است که هزینه‌ای اعمال کند.

the tariffs are put in place they  are required they have been enforced

do

do you like my garden i must say it looks rather  nice today with all the plants coming into bloom  

بگویید امروز با شکوفه دادن همه گیاهان بسیار زیبا

did you know that the word plant can be used in  many ways as a verb the word plant means to put  

something in the ground you place something in  a hole and cover it with soil you bury something  

به نظر می رسد. چیزی را در یک چاله قرار دهید و آن را با خاک بپوشانید، چیزی را در زمین دفن کنید، چیزی

in the ground you plant something to push  something sharp into the ground is plant you can  

بکارید تا چیزی تیز را به داخل زمین فشار دهید.

plant a flagpole to carefully place a small flower  or tree with its roots under the soil is to plant  

you plant a flower you plant a tree  you can plant a kiss on another person  

شما یک گل می کارید، یک درخت می کارید، می توانید یک بوسه بر روی شخص دیگری بکارید،

to place something where it can easily be found is  to plant the evidence was planted in his apartment  

برای اینکه چیزی را در جایی قرار دهید که به راحتی پیدا شود، کاشت شواهدی است که پلیس در آپارتمان او کاشته است.

by the police as a noun the word plant can  refer to a large factory a person who goes  

فردی که

undercover to pose as another person is a plant a  certain species of flower or other green foliage  

مخفیانه می رود تا خود را به عنوان یک گیاه نشان دهد، گونه خاصی از گل یا سایر شاخ و برگ های سبز را

can be described as a plant you can plant a plant  grow a plant nourish a plant or like now you can

می توان به عنوان گیاهی توصیف کرد که می توانید گیاهی را بکارید، گیاهی را پرورش دهید، گیاهی را تغذیه کنید یا مانند اکنون می توانید

enjoy a plant

از یک گیاه لذت ببرید

and there it was our second excerpt for today for  my full english lessons and yes they are available  

و در آنجا وجود داشته باشد. دومین گزیده امروز ما برای درس‌های کامل انگلیسی من بود و بله، آنها

to view on my youtube channel

برای مشاهده در کانال یوتیوب من در دسترس هستند.

um i am sure

i am sure that a lot of people will be missing  the sentence game it will be back next week  

but no sentence game today some people might  be happy about it and some people might  

o بازی جملات امروز ممکن است برخی از مردم از آن راضی باشند و برخی ممکن است

not be happy about it you can't please  everyone mr steve that's what they say  

از این بابت خوشحال نباشند، شما نمی توانید همه را راضی نگه دارید، آقای استیو این چیزی است که آنها می گویند.

that is true if you try to please  everyone you end up pleasing no one  

no one will like what you do we watched a  great documentary i mentioned it earlier  

مثل کاری که شما انجام می‌دهید، ما یک مستند عالی را تماشا کردیم، قبلاً به آن اشاره کردم.

maria kalas the most amazing voice ever  certainly from from a female point of view anyway  

ماریا کالا، شگفت‌انگیزترین صدای تاریخ است. مطمئناً از دیدگاه زنانه، به هر حال،

an absolutely amazing documentary it must have  been good because we we didn't go to bed until  

یک مستند کاملاً شگفت‌انگیز، باید خوب باشد زیرا ما تا

nearly 25 to one in the morning so it was  brilliant it was in fact i had forgotten  

25 سالگی به رختخواب نرفتیم. تا یک صبح خیلی عالی بود، در واقع فراموش کرده بودم

how good she was there was they were showing  one one piece where she was singing and it it  

که چقدر خوب بود، یک قطعه را نشان می‌دادند که در آن آواز می‌خواند و

brought tears to my eyes it was amazing this is  the tragedy when when people with such talent die  

اشک در چشمانم جاری شد، شگفت‌انگیز بود این تراژدی زمانی است که مردم با چنین استعدادی می میرند

after so many years they've just forgotten about  i mean you don't really hear anybody talking about  

بعد از سال ها فراموش کرده اند منظورم این است که شما واقعاً دیگر نمی شنوید که کسی در مورد

pavarotti anymore uh very much and in fact the  thing is these mega stars these incredibly i don't  

پاواروتی صحبت کند خیلی زیاد و در واقع  مسئله این است که این ستاره های بزرگ اینقدر باورنکردنی است که من نمی

want to use the word stars they're they're people  with talent that's beyond the ordinary way beyond  

دانم  برای استفاده از کلمه ستارگان، آنها افرادی با استعداد هستند که فراتر از انسان های

mere mortals it's almost like a superpower it's  a superpower i mean lots of there are lots of  

فانی معمولی است، تقریباً مانند یک ابرقدرت است، یک ابرقدرت است.

sopranos singers there are lots of tenors and  famous singers talented singers everywhere i'm  

خوانندگان همه جا

sure but to get into that to get that level  of talent i mean watching her sing last night  

مطمئنم   اما برای به دست آوردن آن سطح استعداد، منظورم این است که او را در حال خواندن دیشب تماشا

i mean these were recordings from the 1970s  i mean that is a talent beyond that is sort  

کنم   منظورم این است که اینها ضبط‌هایی از دهه 1970 بودند .

of once in 50 or once in a hundred years  somebody comes along with talent like that um  

صد سال است که کسی با استعدادی مانند آن آشنا می‌شود

i mean for all i know because we don't really see  opera singers on the television very much anymore  

. منظورم این است که می‌دانم چون ما واقعاً دیگر خواننده‌های اپرا را خیلی در تلویزیون نمی‌بینیم

because it's not popular to watch there may be  people with amazing talent out there in fact if  

زیرا تماشای آن محبوب نیست، ممکن است افرادی با استعداد شگفت‌انگیز وجود داشته باشند، در واقع

if you were to watch the proms which  we haven't watched this year which is  

اگر  شما قرار بود برنامه‌هایی را تماشا کنید که امسال آن‌ها را ندیده‌ایم،

celebration of classical music that happens every  year in the uk there probably were incredibly  

جشنی از موسیقی کلاسیک است که هر سال در بریتانیا برگزار می‌شود، احتمالاً

talented singers on there but um but i think i  think you you would describe someone like that  

خواننده‌های با استعداد فوق‌العاده‌ای در آنجا حضور داشته‌اند، اما من فکر می‌کنم فکر می‌کنم شما می توانید چنین شخصی را

as an icon it was the personality along with the  voice that's the two things that is the magic  

به عنوان یک نماد توصیف کنید، شخصیت و صدا که دو چیز جادویی است.

i think yes she was a leader anyway that she had  a certain allure and of course her private life  

من فکر می کنم بله، او یک رهبر بود، به هر حال او جذابیت خاصی داشت و البته زندگی خصوصی

was always under scrutiny constantly  she was chased by the press all the  

او همیشه تحت نظارت بود. او دائماً در تمام مدت تحت تعقیب مطبوعات قرار می‌گرفت،

time probably one of the most pursued people  of certainly the late 1960s early 1970s but  

احتمالاً یکی از تحت تعقیب‌ترین افراد در اواخر دهه 1960 اوایل دهه 1970 بود، اما

her life tragically cut short in 1977 very  sad and only 53 something like that yes  

زندگی او در سال 1977 به طرز غم‌انگیزی کوتاه شد، بسیار غم‌انگیز و فقط 53 مورد مشابه، بله،

only 53 when she died very sad but but the most  amazing voice almost unreal it's hard to imagine  

تنها 53 سال داشت که بسیار غمگین از دنیا رفت، اما شگفت‌انگیزترین صدا تقریبا غیر واقعی است، تصور کردن آن سخت است

or to believe when you're watching her perform  that this sound is actually coming from her it  

یا باور کردن آن هنگام تماشای اجرای او سخت است که این صدا در واقع از او می‌آید.

it it's it's almost unreal and those notes that  it's incredible as i said i had tears in my eyes  

just from the sound of a person singing it  was amazing absolutely incredible so that's  

از صدای کسی که آن را می خواند کاملاً باورنکردنی بود، بنابراین

that's two things from the 1970s one was that tv  show we were talking about tv wonderland and now  

این دو چیز مربوط به دهه 1970 است.

a wonderful singer from the 70s she was she was  really around in the in the early to late 60s and  

از دهه 70 او واقعاً در اوایل تا اواخر دهه 60 بود و

then disappeared for a while so she did actually  slowly retreat from public life after having  

سپس برای مدتی ناپدید شد، بنابراین پس

a couple of nervous breakdowns one in which  happened during a performance so we actually  

از چند حمله عصبی که در حین اجرا اتفاق افتاد، در واقع به آرامی از زندگی عمومی کنار رفت.

saw that didn't we we actually saw the the clip  there was a a short film clip of her actually sort  

دیدیم که نه ما در واقع کلیپ را دیدیم یک کلیپ فیلم کوتاهی از او وجود داشت که در

of just saying no that's it and they had to make  an announcement saying that maria callas will not  

واقع فقط می‌گفت نه همین است و آنها باید اعلامیه می‌دادند که ماریا کالاس اجرا را

be continuing the performance which is incredible  if if you are talented to that degree that level  

ادامه نمی‌دهد که باورنکردنی است اگر شما تا حدی با استعداد هستید، این سطح

of talent always comes with a many downsides  in terms of your psychological makeup i think  

از استعداد همیشه دارای جنبه های منفی بسیاری از نظر ساختار روانی شماست، فکر می کنم،

um because if you haven't got those flaws those  issues with your personality you're you'd never  

چون اگر آن ایرادات را نداشته باشید، این مشکلات در شخصیت شما وجود دارد، هرگز

be a brilliant performer like that i don't  think there are many performers that don't have  

اجراکننده درخشانی نخواهید بود. مانند آن، فکر نمی‌کنم تعداد زیادی از اجراکنندگان وجود داشته باشند

you know deep psychological issues because  just that nature of performing i think it just  

که مسائل روانی عمیقی را نمی‌دانند، زیرا فقط این ماهیت اجرا، من فکر می‌کنم

they just go hand in hand yes yes it is strange  how how people who have a a measurable talent  

آن‌ها فقط دست به دست هم می‌دهند، بله، همینطور است. چگونه

also seem to have a lot of tragedy i suppose you  could think of people like me well well you're  

به نظر می‌رسد افرادی که استعداد قابل اندازه‌گیری دارند تراژدی‌های زیادی دارند، فکر می‌کنم شما می‌توانید به افرادی مانند من فکر کنید، خوب شما

still alive so but the tragedy i wouldn't have  had in my life mr duncan not as tragic as mine  

هنوز زنده هستید، اما تراژدی که من در زندگی‌ام نداشتم، آقای دانکن مثل مال من غم انگیز است

so you have people like i suppose kurt cobain is  a good example often talked about and many other  

بنابراین شما افرادی مانند کرت کوبین را دارید که فکر می‌کنم کرت کوبین نمونه خوبی است که اغلب درباره آن صحبت می‌شود و بسیاری

people who who had very short lives even though  they did a lot and had amazing talent buddy holly  

افراد دیگر که زندگی بسیار کوتاهی داشتند، حتی اگر کارهای زیادی انجام دادند و استعدادهای شگفت‌انگیزی داشتند، رفیق

is a very good example only only in his twenties  when he died and he is he was he was huge at  

هالی   نمونه بسیار خوبی است فقط در مورد او دهه بیست، وقتی مرد و الان بود، در آن زمان بسیار بزرگ

the time but never got the chance to actually  go ahead with his with his career everyone's  

بود، اما هرگز این فرصت را پیدا نکرد که در واقع به حرفه‌اش ادامه دهد، همه

talking about sergio and his vodka at the moment  oh okay why i don't know presumably because uh  

در حال حاضر درباره سرجیو و ودکای او صحبت می‌کنند.

people just associate sergio with vodka now um  they always ask have you got any vodka sergio  

مردم فقط سرجیو را با ودکا مرتبط می‌کنند، اوم، همیشه می‌پرسند آیا شما ودکا دارید سرجیو

uh but yes right hmm she was greek  yes she was palmura that's right  

اوه، اما بله درست است او یونانی بود بله او پالمورا بود درست است

uh yeah lots of films michael jackson  there's another one although i think  

اوه بله، فیلم‌های زیادی مایکل جکسون وجود دارد، اگرچه فکر می‌کنم

i think it's fair to say i know i know people  are going to disagree i think michael jackson had  

من فکر می‌کنم این است. منصفانه است که بگویم می‌دانم که مردم با هم مخالفت خواهند کرد، فکر می‌کنم مایکل جکسون تا آن زمان سوخته بود.

burnt out by then that's what i  mean that's what we're saying yes  

amazing talent yes and you know they have  issues because of that talent that's it so

don't blimey they're putting plums  or peaches in in sergio's vodka

مطمئن نیستم که در ودکای سرجیو آلو یا هلو می‌ریزند

john lennon yes that's right adele but  again john lennon i suppose he had already  

جان لنون بله درست است ادل اما باز هم جان لنون فکر می‌کنم او قبلاً

done most of what he was going to do so i wouldn't  although the circumstances of his death were  

بیشتر کارهایی را که قرار بود انجام دهد انجام داده بود، بنابراین من انجام نمی‌دادم، اگرچه شرایط مرگ او چنین بود.

pretty shocking at the time i remember how  everyone was so shocked when it happened  

در آن زمان بسیار شوکه کننده بود، به یاد دارم که چگونه همه وقتی این اتفاق افتاد خیلی شوکه شدند،

but i suppose it's fair to say that he had some  sort of career fame and fortune before the uh  

اما فکر می کنم منصفانه است که بگوییم او قبل از اتفاق ناگوار به نوعی شهرت و ثروت شغلی داشت،

unfortunate event occurred i suppose we are  talking about fighting and we aren't we are a mood  

فکر می کنم در مورد دعوا صحبت می کنیم و نیستیم. ما حال

for a fight yes i can tell you you've got a bit  of a you've got a bit of a grump i've got a bit of  

و هوای دعوا داریم بله می‌توانم به شما بگویم شما کمی

a cob on a car steve's a bit grumpy today you may  have noticed he was very impatient with me earlier

بداخلاق دارید او قبل از صحبت کردن در مورد من بسیار بی تاب بود

we're talking about fighting and there  are there are many ways of expressing  

جنگیدن و راه‌های زیادی برای بیان

fighting or the word fight in fact you  might be surprised how many ways there are  

جنگ وجود دارد یا کلمه مبارزه در واقع ممکن است تعجب کنید که چند

of using the word or other words that  can be used as well so we have fight  

راه برای استفاده از این کلمه یا کلمات دیگری وجود دارد که می‌توان از آنها استفاده کرد، بنابراین ما

words and phrases fight words and phrases so  by that we mean the word fight generally gen  

کلمات و عبارات جنگی را داریم. بنابراین، منظور ما از کلمه جنگ به طور کلی gen

generally in the english language i don't know  what's happening to my voice my my voice is just  

عموماً در زبان انگلیسی است، نمی‌دانم چه اتفاقی برای صدای من می‌افتد، صدای من فقط

becoming harder and harder to actually use very  strange it's like my throat carry on mr duncan my  

سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود در واقع استفاده از آن بسیار عجیب

throat is closing up it's his fault the word fight  can be used as a noun and a verb so you can see  

است. بستن صفحه تقصیر اوست، کلمه مبارزه می تواند به عنوان اسم و فعل استفاده شود، بنابراین می توانید ببینید

a fight occurring or you can actually fight  someone as a noun it is the thing that is  

یک دعوا در حال رخ دادن است یا در واقع می توانید با کسی به عنوان اسم مبارزه کنید، این چیزی است که

occurring and as a verb it is the action  of actually doing it so it can be used as  

اتفاق می افتد و به عنوان یک فعل، عمل واقعی است. این کار را انجام دهید تا بتوان از آن به عنوان هر دو مورد استفاده کرد.

both of those things the past tense  of fight is fought they fought  

زمان گذشته

courageously in the war so you you fight as the  present tense and in the past tense it is thought

جنگ جنگی است.

the word fight means conflict or clash so  when we talk about fight in general we are  

بنابراین وقتی به طور کلی در مورد دعوا صحبت می‌کنیم،

talking about some sort of conflict maybe  a disagreement agreement maybe some sort of  

در مورد نوعی درگیری صحبت می‌کنیم، شاید یک توافق اختلاف نظر، شاید نوعی

situation where things get out of hand  adele had a fight with bees yesterday  

موقعیتی که همه چیز از کنترل خارج می‌شود، آدل دیروز با زنبورها دعوا کرد،

because um she's got a nest in her  house how frightening was that but yes  

زیرا اوم او در خانه‌اش لانه‌ای دارد که چقدر ترسناک است. این بود اما بله

um i mean strictly speaking you probably can't  you can't really say that you fight bees can you  

امم منظورم این است که شما احتمالاً نمی توانید  شما واقعاً نمی توانید بگویید که با زنبورها می جنگید می توانید

no it has to be sort of some mutual so a  fight is normally where both people are  

نه باید به نوعی متقابل باشد بنابراین دعوا معمولاً جایی است که هر دو نفر

actively doing it so if you are fighting bees you  might fight them off yes which is a great phrasal  

فعالانه آن را انجام می دهند. در حال مبارزه با زنبورها هستید ممکن است با آنها مبارزه کنید بله که یک فعل عبارتی عالی است

verb so fight off means you are trying to push  something away using force so maybe you are being  

بنابراین fight off به این معنی است که شما سعی می‌کنید چیزی را با استفاده از زور از خود دور کنید، بنابراین ممکن است

attacked by bees so you fight off the bees maybe  that's what adele meant you're fighting them off  

مورد حمله زنبورها قرار بگیرید بنابراین با زنبورها مبارزه کنید، شاید منظور آدل این بود مبارزه با آنها   دور کردن

getting them away from you yeah so if they were in  the house then maybe that's what adele was doing  

آنها از شما بله، پس اگر آنها در خانه بودند، شاید این همان کاری بود که ادل انجام

a fight can be physical or allegorical which is  interesting so a fight can be something that is  

می داد   دعوا می تواند فیزیکی یا تمثیلی باشد که جالب است، بنابراین دعوا می تواند چیزی باشد که

really happening two people are punching and  beating and or shouting or you can use it as  

واقعاً اتفاق می افتد دو نفر مشت می زنند و کتک می زنند و یا فریاد می زنند یا می توانید از آن به

the way of describing a struggle of some sort so  your fight can be used as i suppose a thing that  

عنوان روشی برای توصیف یک مبارزه استفاده کنید، بنابراین از دعوای شما می توان به عنوان چیزی استفاده کرد

you are trying to overcome maybe you are fighting  depression you are fighting a certain feeling  

که    سعی می کنید بر آن غلبه کنید، شاید در حال مبارزه با افسردگی هستید که با آن مبارزه می کنید. یک احساس خاص

to fight something maybe you are fighting  something that is happening around you so it's not  

برای مبارزه با چیزی شاید در حال مبارزه با چیزی هستید که در اطراف شما اتفاق می‌افتد، بنابراین

you're not physically fighting something off no  you're resisting something uh you might fight uh  

اینطور نیست   شما به طور فیزیکی با چیزی مبارزه نمی‌کنید نه شما در مقابل چیزی مقاومت می‌کنید، ممکن است با گرمایش زمین مبارزه کنید،

global warming uh addiction for example you might  be addicted to a drug and you're you're trying to  

مثلاً ممکن است به یک اعتیاد معتاد شوید. مواد مخدر و شما سعی می‌کنید

fight that addiction but you're not literally you  know addiction isn't there and you're punching it  

با آن اعتیاد مبارزه کنید، اما به معنای واقعی کلمه نیستید می‌دانید که اعتیاد وجود ندارد و دارید آن را مشت می‌کنید

yes so that's the yeah so yeah you can be as  you say using it metaphorically a disagreement  

بله، بله، پس بله، می‌توانید همانطور باشید که  می‌گویید با استفاده از آن به صورت استعاری یک اختلاف نظر

might lead to a fight so two people might be  having a conversation it might be a lovely  

ممکن است منجر به دعوا شود، بنابراین ممکن است دو نفر در حال مکالمه باشند، ممکن است یک مکالمه دوست داشتنی

conversation and everything is going perfectly  all right but then they disagree with each other  

باشد و همه چیز به خوبی پیش می رود، اما بعد با یکدیگر اختلاف نظر دارند

maybe one person thinks one thing and perhaps  the other person thinks the opposite they have an  

شاید یک نفر به یک چیز فکر کند و شاید طرف مقابل فکر کند که

opposite point of view you might just talk about  it in a nice way but you might suddenly disagree  

دیدگاه مخالفی دارد، شما ممکن است در مورد آن به روشی خوب صحبت کنید، اما ممکن است ناگهان مخالفت کنید

or you might get into a heated argument so when  we talk about something that is heated it means  

یا ممکن است وارد یک بحث شدید شوید، بنابراین وقتی درباره چیزی که تند صحبت می کنیم، به این معنی است

maybe it is aggressive or it might be leading to  something more serious so a heated argument or  

شاید تهاجمی است یا ممکن است به چیز جدی‌تری منجر شود، بنابراین یک مشاجره شدید یا

a heated disagreement might lead to a fight see  there we go palmyra says i'm fighting insomnia  

اختلاف نظر شدید ممکن است منجر به دعوا شود.

yes yeah that's it you're um you're trying to  overcome it you yes if you're not using fighting  

بله، اگر از دعوا استفاده نمی‌کنید

to mean literally fighting as in punches then um  like fighting addiction you're fighting insomnia  

به معنای واقعی جنگیدن مثل مشت زدن، پس مثل مبارزه با اعتیاد با بی‌خوابی مبارزه

so you have a problem sleeping and you're  trying to deal with it you're struggling with it  

می‌کنید   بنابراین مشکل خواب دارید و سعی می‌کنید با آن مقابله کنید، در حال مبارزه با آن هستید

i mean fight and we'll probably come on to  synonyms won't we so to struggle against  

مبارزه کنید و احتمالاً به مترادف‌های آن می‌رسیم، اینطور نیست، برای مبارزه با

something oh you've got yeah okay to struggle  against something is a fight yeah who was fighting  

یک چیزی آه شما باید بله خوب است که با چیزی مبارزه کنید، یک مبارزه است بله چه کسی با آن مبارزه می‌کرد

against it i suppose you might say that it is  used figuratively so it's not an actual action  

، فکر می‌کنم ممکن است بگویید که از آن استفاده شده است. بنابراین این یک عمل واقعی

you are not actually fighting physically but you  are doing it as a struggle yes so in palmyra's  

نیست   شما واقعاً از نظر فیزیکی مبارزه نمی‌کنید، اما آن را به عنوان یک مبارزه انجام می‌دهید، بله، در

example she says she's fighting insomnia you could  also you say you're struggling with insomnia but  

مثال پالمیرا او می‌گوید که با بی‌خوابی مبارزه می‌کند، شما می‌توانید همچنین بگویید که با بی‌خوابی دست و پنجه نرم می‌کنید اما

although that's two slightly different things  because if you're fighting insomnia it means  

اگرچه این دو چیز کمی متفاوت است زیرا اگر با بی‌خوابی مبارزه می‌کنید، به این معنی است

you're trying to do something to overcome that  whereas if you're struggling with it you're just  

که   سعی می‌کنید کاری برای غلبه بر آن انجام دهید در حالی که اگر با آن مبارزه می‌کنید، فقط

in that moment of struggling with it of of  not being coping with it very well maybe  

در آن لحظه مبارزه با بی‌خوابی هستید که به خوبی با آن کنار نمی‌آیید، شاید

whereas then when you you could say you're  struggling i'm struggling with insomnia or  

در حالی که وقتی شما می توانید بگویید که دارید با بی خوابی دست و پنجه نرم می کنید یا

i'm struggling with drug addiction but then  you move on to the next stage which now i'm  

با اعتیاد به مواد مخدر دست و پنجه نرم می کنم، اما سپس به مرحله بعدی می روید که اکنون

going to fight it which means that that's when  you're putting things in place to actually try  

من با آن مبارزه خواهم کرد، به این معنی که در آن زمان است که شما چیزهایی را انجام می دهید. در محل واقعاً تلاش کنید

and overcome that yes so struggle can be maybe  a difficult situation that you're going through  

و بر آن غلبه کنید بله، بنابراین مبارزه ممکن است  موقعیت دشواری باشد که شما

here's a good one from s ketchum cancer patients  fight cancer yes yes that's it they fight it by  

از آن رنج می‌برید   در اینجا یک موقعیت خوب از بیماران مبتلا به سرطان سس کچوم است با سرطان مبارزه می‌کنند بله بله، آنها با آن مبارزه می‌کنند

either sort of going to the doctor having  an operation maybe having chemotherapy  

به نوعی مراجعه به پزشک برای انجام عمل جراحی ممکن است شیمی درمانی باشد،

but also mentally as well putting themselves in  a position whereby they can overcome the disease  

اما همچنین از نظر ذهنی و همچنین قرار دادن خود در موقعیتی که بتواند بر بیماری غلبه کند.

what's interesting about that is you are actually  doing things physically as well so you might be  

taking some sort of treatment so that is actually  interesting that that fight if you are fighting a  

درمان به طوری که در واقع جالب است که اگر با یک

serious illness quite often that fight might be  two different types so it can be figurative and  

بیماری جدی مبارزه می‌کنید، این مبارزه ممکن است دو نوع متفاوت باشد، بنابراین می‌تواند تصویری و

actual because you might be taking medication  or some sort of treatment to to battle max pose  

واقعی باشد زیرا ممکن است دارو یا نوعی درمان برای مبارزه با ژست حداکثری مصرف کنید

says i'm struggling to go back to work tomorrow  oh max po monday morning yes a lot of people  

. من در تلاش هستم تا فردا به سر کار برگردم اوه حداکثر تا صبح دوشنبه بله، بسیاری از

a lot of people are now adjusting to  the what i i like to call the old normal  

مردم   بسیاری از مردم اکنون در حال تطبیق با چیزی هستند که من دوست دارم آن را عادی قدیمی بدانم

do you remember the new normal the new normal  is what was happening during lockdown but but  

آیا شما به یاد دارید که عادی جدید، نرمال جدید همان چیزی است که در طول آن اتفاق می‌افتد. قرنطینه است اما

but many people now are having  to go back to the old normal  

اما بسیاری از مردم اکنون مجبورند به حالت عادی قبلی برگردند

which is how things were before and and  some people don't want to go back to work  

که قبلاً همه چیز بود و  و برخی از مردم نمی‌خواهند به سر کار

you could use struggling and fight  in in the same sentence for example  

برگردند   می‌توانید در همان جمله از تقلا کردن و جنگیدن استفاده کنید، مثلاً

if you are having problems with weight gain  you could say i'm struggling with my weight  

اگر با افزایش وزن مشکل دارید، می‌توانید بگویید من با وزنم مشکل دارم   به

the implication being you're putting  on weight you're having trouble  

این معنی که وزن اضافه می‌کنید، در

uh controlling it keeping it to the level that  you want so you could say i'm struggling with my  

کنترل آن با حفظ وزن مشکل دارید. به سطحی که می‌خواهید، بنابراین می‌توانید بگویید من با

weight but i i'm fighting it so in other  words you are then doing things like  

وزنم مشکل دارم، اما دارم با آن مبارزه می‌کنم، به عبارت دیگر، شما کارهایی مانند انجام آن را انجام می‌دهید،

going for it like mr duncan is trying to  do exercise eat less fatty and sugary foods  

مثل اینکه آقای دانکن سعی می‌کند ورزش کند، کمتر چرب و شیرین بخورید. غذاها

yeah so i'm now in my first week i'm  coming towards the end of my first week of  

بله، بنابراین من اکنون در اولین هفته‌ام هستم، به پایان هفته اول خود می‌رسم

fighting my my weight problem where i've  been putting a bit too much weight on  

با مشکل وزنم مبارزه می‌کنم، جایی که با خوردن بیش از حد غذا کمی بیش از حد وزن اضافه

eating too much food here's another good  one from louis uh you can fight shyness yes  

کرده‌ام، این یکی دیگر از موارد خوب از لوئیس است. اوه شما می توانید با خجالتی مبارزه کنید بله

you're saying you know if you are a shy person  then uh you want to overcome that so you fight it  

شما می گویید که می دانید اگر یک فرد خجالتی هستید، اوه می خواهید بر آن غلبه کنید، بنابراین با آن مبارزه می کنید

you know i'm fighting it so you push yourself into  situations which will eventually help you overcome  

می دانید که من با آن مبارزه می کنم، بنابراین خودتان را به موقعیت هایی سوق می دهید که در نهایت به شما کمک می کند بر

it because you will do things and you'll realize  you'll gain confidence as you do those things  

آن غلبه کنید. شما کارها را انجام خواهید داد و شما متوجه می‌شوید که با انجام کارهایی

like speaking english you know you might be  fighting the shyness of speaking in public  

مانند انگلیسی صحبت کردن، اعتماد به نفس پیدا می‌کنید، می‌دانید که ممکن است با خجالتی بودن صحبت کردن در جمع مبارزه

speaking english in public yes whereas if you do  it and keep doing it you'll get more confidence  

and then you will overcome that shyness hello  adi addie is currently fighting hypochondria  

کنید. بر این خجالتی غلبه خواهد کرد سلام آدی آدی در حال حاضر با هیپوکندری مبارزه

a.d uh by the way is back from was it  california he went to it was he's back  

می‌کند   و به هر حال از آنجا برگشته است کالیفرنیا به آنجا رفت و برگشت

they went to california yes there we go  fighting hypochondria that's it's a hypochondria  

آنها به کالیفرنیا رفتند بله ما می‌رویم با هیپوکندریا مبارزه می‌کنیم این یک هیپوکندری است

uh something i suffer from what suffers the  wrong word something i have a tendency to do  

اوه چیزی که من از آن رنج می‌برم کلمه اشتباه چیزی است که من تمایل به انجام

attendance that's sort of ironic if you suffer  from hypochondria because that is itself that's  

آن دارم. اگر شما از هیپوکندری رنج می برید به نوعی طعنه آمیز است، زیرا این خود این است که

yes the whole point of hypochondria is it's  not real so it's weird that it's a paradox  

بله، تمام هدف هیپوکندری این است که واقعی نیست، بنابراین عجیب است که این یک پارادوکس

hypochondria obviously somebody who uh thinks  there's something wrong with them yeah all the  

است. واضح است که کسی که فکر می کند چیزی وجود دارد. با آن‌ها اشتباه می‌کنم، بله،

time yeah which i i'm a bit like that i have a  tendency towards hypochondria uh obsessing with  

همیشه بله، که من کمی شبیه به آن هستم، تمایل به هیپوکندری دارم، و وسواس فکری

my health thinking that there must be something  wrong yes uh and a lot of people suffered from  

به سلامتی خود دارم. با فکر کردن به اینکه باید مشکلی وجود داشته باشد، بله، و بسیاری از مردم در

this during lockdown even though they weren't ill  because they were having more time with themselves  

طول قرنطینه از این مشکل رنج می‌برند، حتی اگر مریض نبودند، زیرا زمان بیشتری با خودشان داشتند.

you know every ache and pain you know and it  becomes a symptom of something which could  

be a disease that is all imagined we were told  every day by the tv the tv and politicians were  

می‌تواند بیماری باشد که تصور می‌شود هر روز تلویزیون به ما می‌گفت تلویزیون و سیاستمداران

telling us every day that we might become really  sick and and ill so i i i would not blame anyone  

هر روز به ما می‌گفتند که ممکن است واقعاً مریض و مریض شویم، بنابراین من هیچ‌کس

for for being a hypochondriac during that period  to be honest i've got a friend i i've got a friend  

را سرزنش نمی‌کنم که در آن دوره دچار کم‌خونی هستم. صادقانه من یک دوست دارم من یک دوست دارم

who's also a hypochondriac and we're both always  sharing our experiences of you know what's the  

که او نیز هیپوکندریاک است و هر دوی ما همیشه تجربیات خود را در مورد شما به اشتراک می گذاریم.

latest illness that you think you've got and  uh have you been for any tests uh to confirm to  

برای

confirm that you haven't got it i think i've had  more blood tests than anybody else in the whole  

تأیید   تأیید اینکه شما آن را دریافت نکرده‌اید، فکر می‌کنم بیشتر از هر کس دیگری در

of this area we live in it's good to see that  the national health service money is being used  

کل   این منطقه که ما در آن زندگی می‌کنیم، آزمایش خون انجام داده‌ام، خوب است که می‌بینیم پول خدمات بهداشتی ملی مصرف می‌شود

and not wasted so ban says i'm struggling with  stress yes but you know work home life whatever it  

و هدر نمی‌رود بنابراین ممنوع س بله، من با استرس دست و پنجه نرم می کنم بله، اما شما می دانید که زندگی کاری در خانه هر چه

is uh and and people struggle with it uh but you  know you can try and fight that can't you as well  

باشد، اوه و مردم با آن دست و پنجه نرم می کنند، اما می دانید که می توانید تلاش کنید و

you know would be using that in a sentence  more examples the action of pushing against  

بجنگید که نمی توانید آن را در یک جمله بیشتر استفاده کنید. به عنوان مثال، عمل فشار بر

subjugation and oppression is  fight so to push against something  

انقیاد و ظلم، مبارزه است، بنابراین برای فشار بر چیزی

that is pushing against you maybe from a point  of view of certain laws that are brought in or  

که به شما فشار می آورد، شاید از منظر قوانین خاصی که وارد شده است یا

maybe something that is done by a government  or a regime so the action of pushing against  

شاید کاری که توسط یک دولت یا رژیم انجام می شود، بنابراین اقدام فشار بر

you might use the word rebel i think that's a good  one so you might say rebellion is a type of fight  

علیه   ممکن است از کلمه یاغی استفاده کنید، فکر می‌کنم این کلمه خوب  است، بنابراین ممکن است بگویید شورش یک نوع مبارزه است

because you are pushing against something that  is pushing against you oppression or maybe  

زیرا شما علیه چیزی فشار می‌آورید که به شما فشار می‌آورد ظلم یا شاید

subjugation so it is something that is  forcing itself onto you and you have to  

انقیاد، بنابراین چیزی است که خود را به شما تحمیل می‌کند و شما باید

fight back you push back in return  to push against is to fight back  

مقابله کنید، در مقابل فشار می‌آورید  فشار دادن به این است که مقابله کنید

palmyra says the scottish people are fighting  for independence that's that's controversial  

پالمیرا می‌گوید مردم اسکاتلند برای استقلال می‌جنگند، این موضوع بحث‌برانگیز

subject but yes they are that is true i  can't begin to tell you how divisive and  

است، اما بله، آنها هستند درست است، نمی‌توانم به شما بگویم

hot that topic is oh my goodness it makes brexit  look like a tea party to be honest it really does  

که این موضوع چقدر تفرقه‌انگیز و داغ است، خدای من، این موضوع باعث می‌شود که برگزیت شبیه یک مهمانی چای به نظر برسد.

yes oh dear yes there is a lot going on at the  moment across this country and around this nation  

کشور و اطراف این ملت

people are not happy you might say that they  are fighting to push against is to fight back  

مردم خوشحال نیستند ممکن است بگویید که آنها برای فشار آوردن به شما می جنگند، برای مقابله با آن است

so you might fight back if a person is  attacking you if someone comes up to you  

بنابراین اگر شخصی به شما حمله کرد اگر کسی به سمت شما آمد

and starts attacking you you might have to  fight back yes you have to physically find  

و شروع به حمله به شما کرد، ممکن است مجبور شوید به شما حمله کنید. بله، شما باید به طور فیزیکی پیدا کنید

it back literally we would say fight back that's  it or the word is retaliate i like that word yeah  

آن را به معنای واقعی کلمه به عقب برگردانید، ما می گوییم مقابله به مثل همین  یا کلمه تلافی است من آن کلمه را دوست دارم بله

if you retaliate it means you are returning the  same punishment in return you are retaliating  

اگر تلافی می کنید به این معنی است که در عوض همان مجازات را برمی گردانید

fighting back yes you are fighting synonyms but  you can you can fight back figuratively as well  

مقابله می کنید بله شما در حال مبارزه با مترادف ها هستید اما می‌توانی، می‌توانی به شکل مجازی هم مبارزه

can't you i mean you can if somebody's attacking  you verbally um calling you names things like that  

کنی، نمی‌توانی، منظورم این است که اگر کسی به شما حمله می‌کند، می‌توانید به شما حمله می‌کند و شما را صدا می‌زند

and you might not say anything for a while and  then you or somebody writes a nasty email to you  

و ممکن است برای مدتی چیزی نگویید و بعد شما یا کسی بنویسید. یک ایمیل بد برای شما

or somebody says something nasty to us in the  live stream we might we might fight back and  

یا شخصی در  پخش زنده به ما چیز بدی می‌گوید، ممکن است ما با آن

uh and and make a comment about them  or if somebody criticizes you at work  

مخالفت کنیم و  و نظری در مورد آنها بگذاریم یا اگر شخصی از شما در محل کار انتقاد کرد

says that your work is is not good enough and  always criticizing you and oh you're late in today  

می‌گوید که کار شما به اندازه کافی خوب نیست و همیشه انتقاد می‌کنید تو و آه تو امروز دیر

um you're one minute late uh your work's awful  um etc etc and then you might start fighting back  

آمدی   اوم تو یک دقیقه دیر کردی آه کارت افتضاحه و غیره

and saying well no i was early yesterday i  was five minutes early yesterday and you know  

i've got promoted the other week because of my  good work and i got this so yeah you fight back  

هفته پیش به دلیل کار خوبم ترفیع گرفتم و این را دریافت کردم، بنابراین بله، شما با آن مقابله می‌کنید

although if you are in the wrong that is if you  are actually doing something wrong or you are  

هرچند اگر اشتباه می‌کنید، یعنی اگر واقعاً کار اشتباهی انجام می‌دهید یا اشتباه می‌کنید،

in the wrong then fighting back might be futile  because you are still in the wrong so that's quite  

ممکن است مبارزه کردن بیهوده باشد، زیرا شما این کار را انجام می‌دهید. هنوز در اشتباه است، بنابراین بسیار

interesting the way we can define that a physical  conflict involving direct contact is a fight  

جالب است، روشی که می‌توانیم تعریف کنیم که یک درگیری فیزیکی که شامل تماس مستقیم است یک دعوا است.

that's what we think of when we think of fight  so most people will think of fighting or fight is  

این همان چیزی است که وقتی به دعوا فکر می‌کنیم به آن فکر می‌کنیم.

when two people are actually harming each other  physically normally by striking or hitting or  

در واقع با ضربه زدن یا ضربه زدن یا

doing something physically so a physical conflict  involving direct contact is fight of course the  

انجام کاری فیزیکی به یکدیگر آسیب فیزیکی می‌رسانید، بنابراین یک درگیری فیزیکی شامل تماس مستقیم دعوا است، البته

fight might not be serious there might be not  not much harm done there might be no injuries  

دعوا ممکن است جدی نباشد، ممکن است آسیب زیادی وارد نشود، ممکن است جراحات وارد نشده باشد.

and then a fight can can be the opposite it can  be lethal to argue vocally oh i like this one  

می‌تواند برعکس باشد، می‌تواند کشنده باشد، آه من این یکی را دوست دارم،

so a fight isn't necessarily physical it can  also be vocal so two people who are fighting  

بنابراین دعوا لزوماً فیزیکی نیست، می‌تواند آوازی نیز باشد، بنابراین دو نفر که

verbally to argue vocally or verbally can be  described as a fight or quarrel quarrel i like  

برای بحث صوتی یا کلامی با هم دعوا می‌کنند، می‌توان به عنوان دعوا یا نزاع توصیف کرد. من دوست

that word by the way you might hear two people  quarrelling it means they are they are shouting or  

دارم   این کلمه را بشنوید که دو نفر با هم دعوا می کنند، این بدان معنی است که آنها دارند فریاد می زنند یا

they are abusing each other verbally  they are having a quarrel for example  

به یکدیگر بدرفتاری کلامی می کنند  آنها با هم دعوا می

the couple next door were fighting again we  could hear them quarrelling through the wall  

کنند    زن و شوهر همسایه دوباره با هم دعوا می کردند ما می توانستیم از دیوار دعوای آنها را بشنویم

do you ever do that do you ever listen to your  neighbours when they're fighting when they're  

شما تا به حال این کار را انجام می‌دهید، آیا وقتی همسایه‌هایتان با هم دعوا می‌کنند، وقتی درگیر دعوا

having a row or an argument and you go to the  wall and maybe you you take a glass and you put  

یا مشاجره هستند، به حرف‌های همسایگانتان گوش می‌دهید و شما به سمت دیوار می‌روید و شاید هم

the glass against the wall and then you listen to  what is going on you listen to the argument taking  

لیوان را کنار دیوار می گذارید و سپس به آنچه در حال وقوع است گوش می دهید و به بحث گوش می دهید که

place next door that's what jimmy said sometimes  verbal exchanges can be perceived as fights  

در کنار خانه قرار می گیرد، این همان چیزی است که جیمی می گوید گاهی مبادلات کلامی می تواند به عنوان دعوا

uh yes so they're not actually physically fighting  so the couple next door were fighting again but  

تلقی شود. دعوا کردن بنابراین زوج همسایه دوباره با هم دعوا کردند اما

not probably we don't mean that they're physically  fighting in fact in a situation like that if  

نه احتمالاً منظور ما این نیست که آنها از نظر فیزیکی در چنین موقعیتی دعوا می کنند

somebody if you were to say oh uh the neighbours  were noisy they were they were fighting again you  

اگر  کسی اگر بگویی اوه اوه همسایه ها سر و صدا می کردند آنها دوباره با شما دعوا می کردند.

might ask the question well do you mean they were  actually fighting you know physically fighting and  

ممکن است این سوال را خوب بپرسند یعنی منظور شما این است که آنها در واقع دعوا می کردند، شما می دانید که دعوای بدنی داشتید و

then your reply might be oh no they would they  would just they'd be just having a row a quarrel  

سپس پاسخ شما ممکن است این باشد اوه نه، آنها می کردند، فقط یک دعوا داشتند،

but in that instance that would mean a fighting  means that they're just shouting at each other  

اما در این مورد این به معنای دعوا است. آنها فقط سر یکدیگر فریاد می زنند

doesn't mean they're actually fighting having a  physical fight here's an interesting thing steve  

به این معنی نیست که آنها در واقع دارند دعوا می کنند و دعوای فیزیکی دارند، این یک چیز جالب است استیو

sometimes in cultures if there is a cultural  difference so if if you are somewhere maybe  

گاهی اوقات در فرهنگ ها اگر تفاوت فرهنگی وجود داشته باشد، بنابراین اگر شما شاید جایی

you are in a foreign land a foreign country and  you and there are people around you and they  

شما در یک سرزمین خارجی هستید، یک کشور خارجی و شما و افرادی در اطراف شما هستند و

they appear to be shouting and fighting but in  fact they're not so you can have instances where  

به نظر می‌رسد که فریاد می‌زنند و دعوا می‌کنند، اما در واقع اینطور نیست، بنابراین می‌توانید مواردی داشته باشید که

if you are with a group of people who  speak a different language you might assume  

اگر با گروهی از افراد هستید. کسانی که به زبان دیگری صحبت می‌کنند، ممکن است تصور کنید

that they are actually fighting or arguing  because you can't understand what they're saying  

که در واقع در حال دعوا یا مشاجره هستند، زیرا شما نمی‌توانید بفهمید چه می‌گویند

so their voices are raised they are shouting  but you don't really know what they're saying i  

بنابراین صدایشان بلند می‌شود که فریاد می‌زنند، اما شما واقعاً نمی‌دانید چه می‌گویند.

suppose a good example is is the italian culture  so italians quite often can be very passionate  

به عنوان مثال، فرهنگ ایتالیایی است بنابراین ایتالیایی‌ها اغلب می‌توانند بسیار پرشور

when they're talking to each other but if  you don't understand what they're saying  

وقتی با یکدیگر صحبت می‌کنند، اما اگر  نمی‌فهمید چه

you might assume that they are rowing or having  an argument we might yes okay that's what i mean  

می‌گویند   ممکن است فرض کنید که آنها پارو می‌زنند یا بحث می‌کنند، ممکن است بله، اشکالی ندارد. منظورم چیست

well anyone who doesn't speak italian and  the same thing happens in china by the way  

خوب، هرکسی که ایتالیایی صحبت نمی‌کند و  همین اتفاق در چین رخ می‌دهد    چینی‌ها

chinese people do the same thing so that they  might start speaking very loudly to each other  

همین کار را می‌کنند تا ممکن است شروع به صحبت با صدای بلند با یکدیگر کنند

and it almost sounds like they're raring or  arguing but they're not so i was caught out  

و تقریباً به نظر می‌رسد که آنها رارین هستند. یا بحث می‌کنند، اما آن‌طور نیست، من

by that quite often when i was in china when i  thought people were about to have a fight but  

اغلب وقتی در چین بودم، وقتی فکر می‌کردم مردم در شرف دعوا هستند، من را گرفتار می‌کرد، اما

it turned out that they they weren't fighting  at all they were just speaking in a certain way  

معلوم شد که آنها اصلاً دعوا نمی‌کردند و فقط در چین صحبت می‌کردند. به طریق خاصی

so would you say there was a difference between  conflict and fight and in terms of words are  

بنابراین می‌گویید تفاوتی بین درگیری و دعوا وجود دارد و از نظر کلمات

they synonyms they they are just well i suppose a  conflict can be two things that do not go together  

مترادف آنها هستند، آنها کاملاً خوب هستند، فرض می‌کنم یک تعارض می‌تواند دو چیز باشد که با هم نمی‌آیند

so from that respect it would be slightly  different but generally speaking when we talk  

بنابراین از این نظر کمی متفاوت است. اما به طور کلی وقتی درباره جنگ صحبت می‌کنیم،

about war maybe a battle we often talk about  conflict so two things that do not go together  

شاید یک نبرد اغلب درباره درگیری صحبت می‌کنیم، بنابراین دو چیز

two things that do not match so fight is is more  the action conflict can be just two things that  

disagree with each other so without fighting it  all so a conflict can be two things that don't  

با هم نمی‌آیند. مبارزه کردن با همه اینها به طوری که یک تضاد می تواند دو چیز باشد که با

go together they they they are opposites they  will not go together you can have a conflict of  

هم نمی آیند.

interests can't you where two people enjoy  different things when that creates problems  

مشکلاتی دارد

for example we could be sitting down to watch  television and i want to watch one program

برای مثال می‌توانیم برای تماشای تلویزیون بنشینیم و من می‌خواهم برنامه‌ای را تماشا

you know i want to watch tv wonderland and mr  duncan wants to watch star wars yeah obviously  

کنم که می‌دانی من می‌خواهم تلویزیون سرزمین عجایب را تماشا کنم و آقای دانکن می‌خواهد جنگ ستارگان را تماشا کند، بله، واضح است

the uh the most recent version uh and uh you could  say that there was a conflict we start a conflict  

که جدیدترین نسخه، اوه و شما می‌توانید بگویید که یک درگیری وجود داشت، یک درگیری را شروع می‌کنیم

there's a conflict of interest i want to watch  one program mr duncan wants to watch another one  

یک تضاد منافع وجود دارد که می‌خواهم یک برنامه را تماشا کنم، آقای دانکن می‌خواهد برنامه دیگری را تماشا کند

we have a conflict and we have to try and resolve  that without fighting of course that never happens  

ما درگیری داریم و باید سعی کنیم آن را بدون دعوا حل کنیم، البته این هرگز اتفاق نمی‌افتد

because i have control of the remote the remote  control is always in my hand so i i always my  

زیرا من کنترل برنامه ریموت کنترل از راه دور همیشه در دست من است، بنابراین من همیشه کنترل خودم را دارم

control yes there's always one person there's  nothing more annoying is there if you are if you  

بله همیشه یک نفر وجود دارد، اگر

live with somebody and they get hold of the remote  control and they're flicking through the channels  

با کسی زندگی می‌کنید و او کنترل از راه دور را در دست می‌گیرد و کانال‌ها را ورق می‌زند هیچ چیز آزاردهنده‌تری وجود ندارد.

um that can start a fight or a conflict uh in  the home uh because there's nothing more annoying  

اوه که می‌تواند دعوا یا درگیری را در خانه شروع کند، آه، آه، آه، زیرا هیچ چیز آزاردهنده‌تری وجود ندارد

watching people flicking through channels  he does it all the time well that's because  

تماشای افرادی که کانال‌ها را ورق می‌زنند او این کار را همیشه به خوبی انجام می‌دهد، به این دلیل

there's nothing on most television nowadays is  just rubbish that's why it's very hard to find  

است   امروزه هیچ چیز در اکثر تلویزیون‌ها فقط آشغال است، به همین دلیل یافتن چیزی خوب برای تماشا کردن بسیار سخت است،

something good to watch so israel ahmed israel  fight and conflict can be used as synonyms but  

بنابراین جنگ و درگیری اسرائیل احمد اسرائیل را می‌توان به عنوان مترادف استفاده کرد، اما

they also do have their own separate meanings  yes yes they're not exactly exactly connected  

آنها نیز معانی جداگانه خود را دارند، بله، دقیقاً به هم مرتبط نیستند.

one might fight against authority or injustice  apparently in argentina there is an election  

یکی ممکن است علیه اقتدار یا بی عدالتی مبارزه کند، ظاهراً در آرژانتین،

taking place right they're trying they're trying  to kick out the government in argentina today  

انتخاباتی برگزار می‌شود، درست آنها تلاش می‌کنند تا امروز دولت آرژانتین

i i did see something about it last week on the  news because things are not very good there at  

را بیرون کنند.

the moment politically and well in many ways  in fact which i won't go into at the moment but  

در حال حاضر از نظر سیاسی و از بسیاری جهات خوب است، در واقع که من در حال حاضر به آن نمی

inflation for example is very high there now so  people are not happy and they are trying to change  

پردازم، اما مثلاً تورم اکنون در آنجا بسیار بالا است، بنابراین مردم راضی نیستند و سعی می کنند

the government oh so i think i might mention  now steve i saw a very interesting thing on  

دولت را تغییر دهند، اوه، بنابراین فکر می کنم ممکن است اشاره کنید اکنون استیو من دیشب یک چیز بسیار جالب در

television last night were you flicking through  the channel i was flicking and i found a very  

تلویزیون دیدم که کانالی را که من

interesting report apparently el salvador is now  going to bring in or they've started to bring in  

داشتم ورق می‌زدم و یک گزارش بسیار جالب پیدا کردم ظاهراً el salv ador اکنون وارد می‌کند یا آنها شروع به وارد کردن

bitcoin as their normal currency i'm amazed  you've mentioned that mr duncan well i was  

بیت‌کوین به عنوان ارز عادی خود کرده‌اند. من متعجبم. شما اشاره کردید که آقای دانکن، خب،

amazed at the report because it's incredible so in  el salvador they've actually started using bitcoin  

من از گزارش شگفت‌انگیز بودم، زیرا باورنکردنی است، بنابراین در السالوادور واقعاً شروع به کار کرده‌اند. با استفاده از بیت کوین

you can go to a atm and you can put your card in  and you can get you can transfer your bitcoins  

می‌توانید به یک دستگاه خودپرداز بروید و می‌توانید کارت خود را در آن قرار دهید و می‌توانید بیت‌کوین‌های خود را

into cash which i find amazing so i thought that  first country of the world i think i think there's  

به پول نقد منتقل کنید که به نظر من شگفت‌انگیز است، بنابراین فکر کردم اولین کشور جهان فکر می‌کنم فکر

other south american countries thinking of  doing the same thing i think the driving  

می‌کنم کشورهای دیگر آمریکای جنوبی در حال فکر کردن هستند. انجام همین کار، فکر می‌کنم نیروی محرک

force behind it so i understand is that uh  so that they're not tied to the us dollar yes  

پشت آن، بنابراین می‌فهمم که آه، برای اینکه آنها به دلار آمریکا گره نخورند، بله،

so they've got some independence going on there  but uh i thought it was interesting that i thought  

بنابراین آنها کمی استقلال دارند، اما اوه فکر کردم جالب بود که فکر کردم

how unusual it is and somebody there was a picture  of somebody who bought their first cup of coffee  

چگونه غیرعادی است و کسی عکسی از کسی بود که اولین فنجان قهوه خود را

uh by presumably trading some bitcoin somehow  um but interestingly enough the price of it  

با معامله بیت کوین خریده بود، اما جالب است که قیمت آن درست

on the very same day that um el salvador it came  became legal currency if that's that i don't know  

در همان روزی که اوم السالوادور آمد قانونی شد. ارز اگر این است که من نمی دانم

if i'm using the right terms there uh the price  of uh bitcoin dropped by about 15 or something  

آیا من از شرایط درست استفاده می کنم یا خیر، قیمت  اوه بیت کوین حدود 15 یا چیزی کاهش یافت

and they think that's because i was  reading about this that there were certain  

و آنها فکر می کنند به این دلیل است که من در مورد این موضوع می خواندم که

institutions around the world were deliberately  doing it to try and say look you know  

مؤسسات خاصی در سراسر جهان عمداً وجود داشتند سعی کنید این کار را انجام دهید و بگویید ببینید می‌دانید

this particular cryptocurrency is not  stable so you might have it one day  

این ارز رمزپایه خاص  پایدار نیست، بنابراین ممکن است یک روز

and then tomorrow it might be worth a lot less yes  well the interest the interesting thing is that  

آن را داشته باشید   و فردا ممکن است ارزش بسیار کمتری داشته باشد، بله جالب است، نکته جالب این است

the el salvador have also been accused of  encouraging money laundering as well through  

که   السالوادور نیز به تشویق متهم شده‌اند. پولشویی نیز از طریق

their system so that's the big thing about bitcoin  is it is very attractive to people who want to get  

سیستم آنها، بنابراین این نکته مهم در مورد بیت کوین است، این برای افرادی که می‌خواهند از

rid of a lot of money and to clean the money so  it comes out the other end it comes out of the  

شر مقدار زیادی پول خلاص شوند و پول را تمیز کنند بسیار جذاب است تا از طرف دیگر از

machine as lovely cash i'm not sure the thing is  though everything's traceable uh apparently with  

دستگاه خارج شود. پول نقد دوست داشتنی، مطمئن نیستم که موضوع این است، هرچند همه چیز قابل ردیابی است، ظاهراً با

that every transaction is traceable back to where  it came from yes i think we've talked about this  

این وجود، هر تراکنش به جایی که از آنجا آمده است قابل ردیابی است، بله، فکر می کنم هفته قبل در مورد این موضوع صحبت کرده ایم.

the other week anyway yes well we could get into  a whole debate about cryptocurrencies but it's  

به هر حال بله، ما می‌توانیم وارد بحثی کامل در مورد ارزهای دیجیتال شویم، اما این

boring um some people the thing is some people  think it's a future other people think it isn't um  

کسل‌کننده است، بعضی‌ها، موضوع این است که برخی فکر می‌کنند این آینده است، دیگران فکر می‌کنند که اینطور نیست.

nobody knows no nobody knows anyway i can't  see america giving up the dollar very easily no  

دلار خیلی

it's not really what we're talking about right  well you brought it up mr chunk yes well i started  

راحت نه   این واقعاً چیزی نیست که ما در مورد آن صحبت می کنیم درست خوب شما آن را مطرح کردید آقای قطعه بله خوب من شروع کردم

the conversation i brought up the fact that el  salvador is starting to accept well that's it  

گفتگو را مطرح کردم که السالوادور به خوبی شروع به پذیرش کرده است

you brought up the subject people are obviously  interested in it so technically the subject was  

شما موضوع را مطرح کردید که مردم واضح است علاقه مند به آن از لحاظ فنی موضوع این بود

el salvador not bitcoin to have a fighting thing  so to have a fighting chair having a conflict

السالوادور نه بیت کوین برای داشتن یک چیز جنگی بنابراین داشتن یک صندلی جنگی که درگیری دارد

we'll do

ما انجام خواهیم داد

means the possibility of winning which will  require great effort so you might have a fighting  

به معنای امکان برنده شدن است که به تلاش زیادی نیاز دارد بنابراین ممکن است شانس مبارزه

chance to succeed but it means that you will have  to put a lot of effort into getting that success  

برای موفقیت داشته باشید. این بدان معنی است که شما باید تلاش زیادی برای رسیدن به آن موفقیت انجام دهید،

so to have a fighting chance  means the possibility of winning  

بنابراین برای داشتن یک شانس مبارزه، به این معنی است که امکان برنده شدن

will require great effort so you might succeed  you have a fighting chance which means you are  

به تلاش زیادی نیاز دارد تا ممکن است موفق شوید. شانس مبارزه که به این معنی است که

going to have to try as hard as you can you  will have to put a lot of work and effort  

شما باید تا جایی که می توانید تلاش کنید، باید برای کاری

into what you are doing yes i mean let's use an  example shall we um of um maybe succeeding in  

که انجام می دهید کار و تلاش زیادی انجام دهید، بله، منظورم این است که بیایید از یک مثال استفاده کنیم، شاید در یک ورزش موفق شویم.

a sport somebody is quite good at it for example  tennis or something like that you might say oh um  

کسی در آن کاملاً خوب است، مثلاً تنیس یا چیزی شبیه به آن، ممکن است بگویید

there's somebody that is in the final of a tennis  match uh but they've never done you know that well  

اوه، کسی هست که در فینال مسابقه تنیس است، اوه اما آنها هرگز این کار را انجام نداده‌اند، می‌دانید که

in the past and you say somebody says do you  think they're going to win and you might say  

در گذشته به این خوبی   و می‌گویید کسی می‌گوید آیا شما فکر می کنند آنها برنده می شوند و شما ممکن است بگویید

they've got a fighting chance so another they  could win but they're going to have to put a  

آنها شانس مبارزه دارند تا شانس دیگری برای پیروزی داشته باشند، اما آنها باید

lot of effort in whereas the person that they're  playing against might be the world's number one  

تلاش زیادی کنند در حالی که ممکن است شخصی که در مقابلش بازی می کنند، جهان باشد. شماره یک

and they probably won't have to try that hard  so it's probably the underdog isn't it you're  

و آنها احتمالاً مجبور نخواهند شد آنقدر تلاش کنند بنابراین احتمالاً آدم ضعیف است، نه شما   در

talking about the person who's the underdog  in a situation who's perceived as being less  

مورد فردی صحبت می‌کنید که در موقعیتی ضعیف‌تر   است که کمتر

able but could win if they have a good day and  and do very well you might have a serious illness  

توانایی دارد اما اگر روز خوبی داشته باشد می‌تواند برنده شود. و و خیلی خوب انجام دهید ممکن است یک بیماری جدی داشته باشید

a serious illness and they might say what  what is what is the chance of them surviving  

یک بیماری جدی است و ممکن است بگویند چقدر شانس زنده ماندن آنها چقدر است   آیا

do they have a fighting chance of surviving  which means they still have a long way to go  

شانس مبارزه برای زنده ماندن دارند که به این معنی است که آنها هنوز راه زیادی در

before they can be seen as recovered  or well so you have a long battle ahead  

پیش دارند   تا بهبود یافته یا خوب شناخته شوند، بنابراین شما مدت طولانی دارید نبرد در پیش رو

before you can overcome that illness you have  a fighting chance but the battle is not over  

قبل از اینکه بتوانید بر آن بیماری غلبه کنید، شانس مبارزه دارید، اما نبرد تمام نشده

uh yeah that's uh interesting though palmeira  says that we we used to have somebody here from  

است   اوه بله جالب است اگرچه پالمیرا می گوید که ما قبلاً کسی را از

el salvador um who was who was a member uh  of this group but we haven't seen them for a  

السالوادور داشتیم که یکی از اعضای این گروه بود. ما

while uh what is anyone from el salvador watching  maybe they could send you a donation in bitcoin  

مدتی است که آنها را ندیده‌ایم، آه، کسی از السالوادور چه چیزی را تماشا می‌کند، شاید بتواند به شما کمک مالی به بیت‌کوین بفرستد

mr duncan then you can keep it for 10 years and  it's gone up 4 000 or something i don't know how  

آقای دانکن، سپس می‌توانید آن را به مدت 10 سال نگه دارید و 4000 افزایش یافته است یا چیزی که من نمی‌دانم چگونه

i would receive bitcoin how do i receive it  does it come out of the back of my computer  

من بیت کوین را دریافت می کنم چگونه می توانم آن را دریافت کنم آیا از پشت کامپیوتر

i think you have to have an exchange i think  anyone to be on an exchange anyway i don't want  

من خارج می شود. من فکر می کنم شما باید یک صرافی

to keep saying this but we're not talking about  bitcoin oh we could do that maybe maybe we'll  

داشته باشید. صحبت در مورد بیت کوین oh w من می توانم این کار را انجام دهم شاید

talk about that next week there's the same person  who said that my conversation was boring earlier  

هفته آینده در مورد آن صحبت کنیم همان شخصی که گفته بود مکالمه من قبلاً خسته کننده بود.

about your favourite talking about it's only  boring if other people don't talk about it  

a man doesn't have a fighting chance to speak  

شانس مبارزه برای صحبت کردن

in a meeting of women oh dear i'm not saying  anything to that you can use that you can  

در جلسه زنان، اوه عزیز، من چیزی به آن نمی‌گویم که بتوانی از آن استفاده کنی و بتوانی

use fighting chance in the negative form  as well can't you yes uh if for example  

از شانس مبارزه به شکل منفی استفاده کنی  همچنین آیا نمی‌توانی بله، اوه، مثلاً

just to pull up on what rosa said if there is this  beautiful woman and you are you know very average  

فقط برای اینکه چه روزی را بالا بکشی گفت: اگر این زن زیبا وجود داشته باشد و تو هستی، خیلی متوسط ​​می‌دانی

and you've got a ordinary job and but you want  to ask her out with the view to marrying her uh  

و یک شغل معمولی داری، اما می‌خواهی از او به قصد ازدواج با او درخواست

you know your friends might say he doesn't have a  fighting chance so in other words even if he tried  

کنی، می‌دانی که دوستانت ممکن است بگویند او دعوا ندارد. شانس، به عبارت دیگر، حتی اگر تلاش

he still wouldn't succeed so you can use  a fighting chance in the negative as well  

می‌کرد   باز هم موفق نمی‌شد، بنابراین می‌توانید از شانس مبارزه به‌صورت منفی

as the positive well i think there's an even  better one you might describe that person as  

به‌عنوان چاه مثبت استفاده کنید، من فکر می‌کنم یک حتی بهتر وجود دارد که می‌توانید آن شخص را به‌عنوان    با

punching above their weight yes so you are trying  to attain something that is way out of your reach  

مشت بالاتر از وزنش توصیف کنید، بله بنابراین شما در تلاش برای رسیدن به مقداری هستید چیزی که دور از دسترس

you are trying to get something that you will you  you will never have because it's out of reach you  

شماست   شما سعی می‌کنید چیزی را بدست آورید که می‌خواهید  هرگز نخواهید داشت زیرا دور از دسترس

you are trying to get something that is there  but you will never get it because maybe you are  

شماست   سعی می‌کنید چیزی را بدست آورید که وجود دارد اما هرگز به آن نخواهید رسید زیرا شاید به

not rich enough or good looking enough or famous  enough you are punching above your weight here's

اندازه کافی ثروتمند نیستید یا به اندازه کافی خوش تیپ یا معروف  به اندازه کافی بیشتر از وزن خود مشت می زنید، اینجا

to fight off something is to defend or battle  against something as we said earlier so that's  

برای مبارزه با چیزی، دفاع یا نبرد در برابر چیزی است که قبلاً گفتیم، بنابراین

quite good when we were talking about the  bees the bees the bees you fight off the bees  

وقتی در مورد زنبورها صحبت می کنیم، زنبورها و زنبورهایی که با زنبورها مبارزه می کنید بسیار خوب است.

they're buzzing around and you fight try  to fight off the bees if you're a beautiful  

در اطراف وزوز می کنی و می جنگی سعی کن با زنبورها مبارزه کنی، اگر

uh woman you might be fighting off the men  

زن زیبایی هستی، ممکن است با

not literally but you might be hopefully not  but you might be fighting off the advances  

مردان مبارزه کنی.

of of many men i mean as you know i mean i've  had this problem all my life uh mr duncan  

همانطور که می دانید منظورم این است که من در تمام زندگی ام این مشکل را داشته ام، آقای دانکن،

always having to fight off the advances of of  other men yeah and because because if it's if  

همیشه باید با پیشرفت های مردان دیگر مبارزه کنم، بله، و چون اگر این کار به صورت

it's physically doing that that's not a good  thing you don't want that no you don't want  

فیزیکی انجام شود، این چیز خوبی نیست که شما نمی خواهید نه، شما نمی خواهید

to physically fight off men because that that's  not good but maybe if you have a lot of admirers  

به مبارزه فیزیکی با مردان بپردازید، زیرا این خوب نیست، اما شاید اگر طرفداران زیادی دارید

so it's it it in that sense it's normally used  figuratively not not actually physically tomex  

پس همینطور است که معمولاً از آن استفاده می شود  به صورت مجازی نه واقعاً از نظر فیزیکی

here hello tomic hello tomic and tomic gives  us a good example you can fight off a cold  

tomex   در اینجا سلام تومیک سلام تومیک و تومیک مثال خوبی به ما می‌دهد که می‌توانید با سرماخوردگی یا بیماری مبارزه کنید،

or sickness yes um i'm fighting it off uh so if  you've got a cold you you know you can go to work  

بله، من دارم با آن مبارزه می‌کنم، بنابراین اگر سرماخورده‌اید، می‌دانید که می‌توانید سر کار بروید

uh and somebody might say oh you've got a bit  of a bad throat there and you're snivelling and  

اوه و ممکن است کسی بگوید اوه گلوی بدی وجود دارد و تو خرخر می کنی و

i said yeah but i'm fighting it off in other words  you're resisting it you're saying i'm not going to  

من گفتم آره اما دارم با آن مبارزه می کنم به عبارت دیگر، تو در مقابل آن مقاومت می کنی، می گویی من

succumb to that cold i'm going to carry on anyway  and brave it out but yeah that's a good example  

تسلیم آن سرمایی نمی شوم که ادامه خواهم داد. به هر حال و شجاع باشید، اما بله، این مثال خوبی است

yes as i said earlier we can use the word  fight figuratively so you can fight something  

بله همانطور که قبلاً گفتم، ما می‌توانیم از کلمه مبارزه به صورت مجازی استفاده کنیم، بنابراین شما می‌توانید با چیزی مبارزه کنید

but you're not physically fighting it you  are using the word figuratively to show  

اما شما از نظر فیزیکی با آن مبارزه نمی‌کنید ، از این کلمه به صورت مجازی استفاده می‌کنید تا نشان

that there is a battle taking place  that's it of some sort for example  

دهید   نبردی وجود دارد مکان این یک نوع است برای مثال

fight of a cold yeah fight the flab fight  the flap that's what i'm doing at the moment  

جنگ سرد آره مبارزه با فلپ این چیزی است که من در حال حاضر انجام می‌دهم

so at the moment i have started fighting  the flab flab is a euphemism for  

بنابراین در لحظه‌ای که شروع به مبارزه کرده‌ام  فلاب فلاب یک تعبیر است برای

body fat your fat so if you are getting fat  you will have lots of flab flab i didn't know  

چربی بدن چربی شما، بنابراین اگر چاق می‌شوید  مقدار زیادی فلاب خواهید داشت، نمی‌دانستم

it made a noise mr duncan well mine does  sometimes especially when i'm bending over

سر و صدا کرد آقای دانکن خوب مال من گاهی اوقات این کار را انجام می دهد، مخصوصاً وقتی که من خم می شوم

yeah so yeah so i mean in tomek's example  there you could uh if you had a cold so a  

بله، بله، بنابراین منظورم در مثال

cold is something that is generally regarded  as something that you're going to overcome  

تومک است. غلبه

you know it's it's not going to kill you  but some people have a cold and they sort of  

می‌کنی، می‌دانی که قرار نیست تو را بکشد، اما بعضی‌ها سرما می‌خورند و به

oh i've got a cold and they go to bed and they  feel all down and depressed um no that's not me  

نوعی سرما می‌خورند و به رختخواب می‌روند و احساس افسردگی و ناراحتی می‌کنند، نه این من نیستم

well i get very bad colds mr duncan i'm a man  all men suffer from colds far more than women do

. سرماخوردگی بد آقای دانکن من مردی هستم همه مردها خیلی بیشتر از خانم ها از سرماخوردگی رنج می برند

but you know if you decide that you're just gonna  because you can you can a cold's never that bad  

اما شما می دانید که اگر تصمیم بگیرید که این کار را می کنید زیرا می توانید سرماخوردگی هرگز آنقدر بد نیست

that you can't do most things i mean most  people can carry on working you know you  

که نمی توانید اکثر کارها را انجام دهید. یعنی بیشتر افراد می‌توانند به کار خود ادامه دهند.

can walk to the shops it's not like  flu whereas you know you are bed bound  

لو در حالی که می‌دانید بسته به تخت هستید

uh it's it's regarded as a minor  sort of irritating thing but if you  

اوه، این به عنوان یک چیز جزئی آزاردهنده در نظر گرفته می‌شود، اما اگر

adopt a different attitude and just carry on  anyway then you you know you're fighting it  

نگرش متفاوتی را اتخاذ کنید و به هر حال ادامه دهید، می‌دانید که دارید با آن مبارزه

you're not going to let that cold psychologically  drag you down and stop you from doing something  

می‌کنید   از نظر روانی اجازه نخواهید داشت شما را پایین بکشد و شما را از انجام کاری باز دارد

or it might be any any other illness here we go  then a physical fight can be described as a scrap  

یا ممکن است هر بیماری دیگری باشد، سپس دعوای فیزیکی را می‌توان به عنوان قراضه توصیف کرد،

so in british english we often describe a fight  between two people as a scrap i remember at school  

بنابراین در انگلیسی بریتانیایی ما اغلب دعوای بین دو نفر را به عنوان یک ضایعات توصیف می‌کنیم که در مدرسه به یاد می‌آورم.

so if if you know maybe you are going to have  a fight after school with someone who is also  

اگر می‌دانید که ممکن است بعد از مدرسه با کسی دعوا کنید که او هم

in your school hopefully someone smaller than you  you might say that you are going to have a scrap  

در مدرسه شما است، امیدوارم فردی کوچکتر از شما باشد، ممکن است بگویید که یک قراضه خواهید داشت،

it's a great word yes it's it's a scrap it's a  sort of a minor fight isn't it a scrap is sort of  

این یک کلمه عالی است بله، این یک ضایعات است. از یک دعوای جزئی آیا یک ضایعات به نوعی ادامه نمی‌یابد و

it doesn't go on for long and they just you  know maybe push each other around a bit it  

برای مدت طولانی ادامه نمی‌یابد و فقط شما می‌دانید که شاید کمی همدیگر را فشار می‌دهند،

was really exciting at school when when people had  fights because everyone would would gather around  

وقتی مردم دعوا می‌کردند در مدرسه واقعاً هیجان‌انگیز بود ، زیرا همه دور هم جمع می‌شدند.

in a circle and the the the two pupils  or the the two youngsters fighting  

من در یک دایره و دو دانش آموز یا دو جوان که در وسط با هم دعوا می

in the middle and everyone was shouting  fight fight fight fight or they would say  

کردند و همه فریاد می زدند بجنگ بجنگ جنگ دعوا یا می گفتند

scrap scrap scrap do they did they  didn't ever happen oh my goodness  

ضایعات قراضه آیا انجام دادند  هرگز اتفاق نیفتاد خدای من

well my school was a bit rough i mean yes it  was always if you have a scrap it's a sort of a  

خوب مدرسه من کمی بود خشن، منظورم این است که بله ، همیشه اگر یک قراضه داشته باشید، این یک جور است، یک

it's it's sort of not not not a very serious fight  yes uh you know they're not sort of knocking their  

دعوای نه چندان جدی

teeth out well no one was ever killed at school  but if you have a puncher a punch-up you're a  

است. اما اگر مشت‌زنی دارید،

next phrase there that is sort of the next step up  from a scrap a scrap you you know you might just  

عبارت بعدی هستید که به نوعی مرحله‌ی بعدی از یک تکه تکه است، می‌دانید که ممکن است

be sort of pushing people around and you might  be on the floor most most most school fights in  

به نوعی افراد را به اطراف هل دهید و ممکن است بیشتر روی زمین باشید. بیشتر دعواهای مدرسه در

involved stretching each other's jumpers you can  always tell when someone had had a fight at school  

شامل کشش جامپرهای یکدیگر می‌شد، همیشه می‌توانید بگویید وقتی کسی در مدرسه دعوا کرده است

because their jumper or their sweater was was  stretched in a weird shape they never had any  

زیرا جامپر یا ژاکتش به شکل عجیبی کشیده شده بود، آنها هرگز

any injuries on their face but but their jumper  was always stretched out of shape you can have a  

هیچ آسیبی روی صورت خود نداشتند، اما جامپر آنها همیشه بود. کشیده شده است بد شکل

punch-up punch-up maybe in the pub two men might  have a punch-up they get drunk and start fighting  

ممکن است در میخانه دو نفر مشت بزنند و مست شوند و شروع به دعوا کنند.

uh fisticuffs i know what you're going to say  mr duncan people don't say fisticuffs anymore  

من می دانم چه خواهید گفت. دیگر

well they might but fisticuffs and then of course  scream well we better say what it means it just  

خوب ممکن است فقط مشت بزنند و بعد البته خوب جیغ بزنند، بهتر است بگوییم معنی آن چیست

means yes well fisticuffs means you're just  punching with your fists old-fashioned fighting  

یعنی بله خوب مشت به این معنی است که شما فقط با مشت‌های خود مشت می‌زنید و دعوای قدیمی می‌کنید

no no gloves just bare knuckles and you are a  bit like peaky blinders that's what they all  

نه بدون دستکش فقط بند انگشتان برهنه و شما کمی شبیه به اوج هستید پرده‌ها این کاری است که همه

do in that piggy blinders they all go outside and  have fisticuffs in the street in their flat caps

آنها در آن پرده‌های خوکی انجام می‌دهند، همه بیرون می‌روند و در خیابان با کلاه‌های صافشان مشت می‌زنند.

altercation yes altercation altercation yes that's  uh have you missed out scrape i i just uh i just  

said scrape that is an alternative to scrap  yes you're sort of having a sort of a minor  

شما یک نوع

physical interaction yeah you're fighting a bit  of a oh i got into a bit of a scrape today at work  

تعامل فیزیکی جزئی دارید بله کمی دعوا می کنید اوه من امروز در محل کار کمی دچار مشکل شدم.

that's it you know you just sort of it could  be shouting it could be shouting at somebody  

در someb اودی

as well couldn't it if you get into a scrape  uh you could be just physical verbal fighting  

همچنین نمی‌توانست اگر وارد یک خراش شوید، ممکن است فقط دعوای لفظی فیزیکی

or you might just push somebody a bit i think  in a scrape you probably wouldn't be throwing  

داشته باشید   یا ممکن است فقط کمی به کسی فشار بیاورید، فکر می‌کنم در خراشیدن احتمالاً مشت‌هایتان را پرتاب نمی‌کنید

punches no it's similar to scrap yes and  finally oh you might have a serious fight  

نه، شبیه به خراشیدن است بله و در نهایت آه ممکن است دعوای جدی داشته باشید

where lots of fists are being thrown  lots of punching you might have a brawl  

جایی که مشت های زیادی پرتاب می شوند  مشت های زیادی ممکن است درگیری داشته باشید

so brawl quite often involves more than two people  you might say a brawl might involve more than  

بنابراین نزاع اغلب بیش از دو نفر را شامل می شود  ممکن است بگویید نزاع ممکن است شامل بیش از

two people maybe in a pub or in the street there  might be lots of people fighting at the same time  

دو نفر باشد، شاید در یک میخانه یا در خیابان ممکن است افراد زیادی همزمان با هم دعوا کنند

so we describe that as a brawl yes i like that  here's an interesting one from m e j g uh talking  

بنابراین ما توضیح می‌دهیم که به عنوان یک نزاع بله من آن را دوست دارم اینجا یک مورد جالب از صحبت کردن

about women fighting now there is a phrase that  men tend to use when women are fighting and they  

درباره زنانی است که در حال دعوا هستند، اکنون عبارتی وجود دارد که مردان تمایل دارند وقتی زنان در حال دعوا هستند استفاده کنند و آنها  تماس می‌گیرند.

call it a cat fight oh dear uh so when women are  fighting it tends to be called a cat fight um  

این یک دعوای گربه‌ای است، اوه عزیزم، بنابراین وقتی زنان در حال دعوا هستند، به آن می‌گویند جنگ گربه‌ای اممم

that might not be that well i'm just saying that's  what just saying that is a phrase that people use  

، ممکن است آنقدرها هم خوب نباشد، فقط می‌گویم این همان عبارتی است که مردم از آن استفاده می‌کنند

yes well another fight and i was just about to  say it's probably not politically correct i don't  

. جو می‌خواهم بگویم احتمالاً از نظر سیاسی درست نیست، من نمی‌کنم،

but it is no it is no i'm not criticizing you for  saying it i'm just putting my the the addendum on  

اما اینطور نیست، نه، من از شما انتقاد نمی‌کنم که می‌گویید، به هر حال فقط الحاقیه‌ام را وارد می‌کنم،

anyway but that phrase is used when women are  fighting they call it a cat fight and men call  

اما این عبارت زمانی استفاده می‌شود که زنان با آنها می‌جنگند. اسمش را دعوای گربه بگذارند و مردها

it a cat fight because it's very unusual to  see women fighting well i suppose it depends  

آن را دعوای گربه ای می نامند، زیرا خیلی غیرمعمول است که زنان

it depends where you are i mean i've seen lots  of women fight when i've been in nightclubs  

but but yeah um but as as as jg says it maybe  there's more scratching going on and sort of  

را خوب ببینی امم اما همانطور که jg می گوید شاید خراش های بیشتری در جریان باشد و نوعی

tearing of hair and uh thing it's a different type  of fighting usually you don't normally throwing  

پارگی موها اتفاق بیفتد و اوهوم نوع دیگری از دعوا است که معمولاً شما معمولاً مشت نمی زنید،

punches i'm sure punches do go but you know when  women are fighting they're normally pulling each  

مطمئن هستم که مشت ها می روند اما می دانید چه زمانی زنان دعوایشان معمولاً

other's hair aren't they and scratching you know  they're remember they call it a cat right because  

موهای همدیگر را می‌کشند، نه و خاراندن می‌کنند، می‌دانی که یادشان می‌رود که به آن گربه می‌گویند، زیرا

cats i think you've pretty much explained that  i know i thought it was quite good yeah again  

گربه‌ها فکر می‌کنم تقریباً توضیح داده‌ای که  می‌دانم فکر می‌کردم خیلی خوب بود، بله

well a lot of men and like watching women fight  

دوباره بسیاری از مردان و تماشای دعوای زنان را دوست دارند

because there is a chance that  at some point they might kiss

زیرا این احتمال وجود دارد که به هر حال ممکن است در یک مقطع زمانی آنها را ببوسند،

anyway sergio says women like to fight in wet  t-shirts yeah yes in your mind that's you know  

سرجیو می‌گوید زنان دوست دارند با تی‌شرت‌های خیس دعوا کنند ، بله بله، در ذهن شما این است که

you mean you like to see  women fighting in wet t-shirts  

می‌دانید  یعنی دوست دارید زنانی را که با تی‌شرت‌های خیس دعوا می‌کنند ببینید

yes that's very funny uh water is boiling for the  ravioli says belaruccia uh who's who's uh has a  

بله، خیلی خنده‌دار است. آب برای راویولی در حال جوشیدن است می‌گوید بلاروسیا اوه کی

brother uh and it's his birthday today yes happy  birthday once again claudia to your brother yes

اوه برادر دارد و امروز تولدش است بله تولدت مبارک یک بار دیگر کلودیا به برادرت بله

rosa says i saw a cat fighting it was horrible yes  on yeah exactly we see a lot of pigeons fighting  

روزا می‌گوید من دیدم گربه‌ای را دیدم که با آن دعوا می‌کرد وحشتناک بود بله دقیقاً ما خیلی چیزها را می‌بینیم دعوای کبوترها

don't worry when you say a cat fighting it wasn't  two women i don't know whether rosa means it was  

نگران نباشید وقتی می‌گویید یک گربه دعوا می‌کند این دو زن نبودند، نمی‌دانم روزا یعنی اینکه

two women fighting because she's put fighting at  the end does she mean i did you do you mean rosie  

دو زن دعوا می‌کردند یا نه، زیرا او دعوا را در آخر قرار داده است آیا منظورش این است که من انجام دادم، منظورت رزی است

you saw a cat fight i.e two women fighting  because if you use the phrase cat fighting  

که دیدی دعوای گربه‌ای، یعنی دو زن که دعوا می‌کنند، زیرا اگر از عبارت دعوای گربه استفاده

you would imply that it was  an actual meow cat fighting uh  

می‌کنید، به این معنی است که این یک گربه واقعی است که دعوا می‌کند

so yes was it women fighting in which case it's a  cat fight and you wouldn't put ing on the end were  

، بله، این دعوای زنان بود، در این صورت این یک دعوای گربه‌ای است و شما به آن پایان نمی‌دهید. آیا

they wearing wet t-shirts brother wearing uh our  real cat says rose yeah that's it so the english  

آنها تی شرت خیس پوشیده بودند ب گربه واقعی ما می‌گوید رز بله همین است، بنابراین

was very correct exactly well that's what is the  perception that's what it can look a bit like  

انگلیسی بسیار درست بود دقیقاً خوب این تصوری است که می‌تواند کمی شبیه به آن باشد

sometimes when women are fighting it does  look like you know the claws are going  

گاهی اوقات وقتی زنان در حال دعوا هستند، به نظر می‌رسد که می‌دانی چنگال‌ها

uh the nails are going uh it's a horrible  horrible thing to see actually women fighting  

می‌روند   آه ناخن‌ها می‌روی، خیلی وحشتناک است، دیدن دعوای زنان واقعاً وحشتناک است

i mean men fighting you expect it what what  would happen if two women were fighting and  

. منظورم این است که مردان دعوا می‌کنند، انتظار دارید چه اتفاقی می‌افتد اگر دو زن با هم دعوا می‌کردند و

then you threw two cats at them and they  started fighting as well so you'd have a  

سپس دو گربه را به طرف آنها پرتاب می‌کردید و آنها هم شروع به دعوا می‌کردند تا شما یک

you'd have a double cat fight so the cats would  be fighting and so with the women it'd be quite a  

شما داشته باشید. باید دعوای دو گربه‌ای داشته باشم تا گربه‌ها دعوا کنند و بنابراین با زن‌ها خیلی خراب می‌شود،

mess really when you think about it you can also  have dog fight yes dog fight if two aeroplanes  

واقعاً وقتی به آن فکر می‌کنید، می‌توانید دعوای سگ‌ها داشته باشید، بله، اگر دو هواپیما

are pursuing each other through the sky one  of them trying to shoot the other one down  

در آسمان دنبال یکدیگر باشند. یکی از آنها سعی می کند دیگری را ساقط کند

we call that a dogfight two aeroplanes  you see them in war films two planes yeah

ما به آن می گوییم یک سگ جنگی دو هواپیما شما آنها را در فیلم های جنگی می بینید دو هواپیما بله

that is a dog fight is this a children's channel  mr duncan a children's channel what do you mean  

این دعوای سگی است این یک کانال کودکان است آقای دانکن یک کانال کودکان منظورتان چیست

why oh yes uh satorina wants to know what  belarusia has stuffed the ravioli with

چرا o بله ساتورینا می‌خواهد بداند که بلاروس راویولی‌ها را با چه چیزی پر کرده است،

i want to know what you've  stuffed inside your ravioli

می‌خواهم بدانم داخل راویولی‌تان چه چیزی پر کرده‌اید

mmm is it meat or is it cheese you wish ah is it  vegetarian is it uh meat based we want to know  

، گوشت است یا پنیر است، آرزو می‌کنید آه، گیاه‌خواری است، آیا بر اساس گوشت است، ما می‌خواهیم بدانیم.

okay but anyway we probably won't know because um  tom rock says it's gone one step further beyond  

اما به هر حال ما احتمالاً نمی دانیم زیرا ام تام راک می گوید که یک قدم فراتر رفته است

sergio uh forget the the wet t-shirts just no  t-shirts we've started something now you see you  

سرجیو اوه تی شرت های خیس را فراموش کن فقط هیچ تی شرتی را فراموش کن ما کاری را شروع کرده ایم اکنون می بینید   می

see that's the thing women fighting is exciting  to men i don't know whether you know this woman  

بینید که این چیزی است که دعوای زنان هیجان انگیز است برای مردها نمی‌دانم این زن را می‌شناسی یا نه

yes i've said this already i know you've said  it but i'm just reiterating it um because they  

بله، قبلاً این را گفته‌ام می‌دانم که شما آن را گفته‌اید  اما من فقط آن را تکرار می‌کنم، زیرا

might they might kiss well it's just exciting  because you know t-shirts might get ripped  

ممکن است آنها   ممکن است خوب ببوسند، این فقط هیجان‌انگیز است زیرا شما تی شرت می‌شناسید ممکن است پاره شود

i don't know why men men love seeing women kiss  but the other way around it doesn't quite work  

نمی‌دانم چرا مردان مردها عاشق دیدن بوسه‌های زنان هستند، اما برعکس، کاملاً

i don't think it works i don't think no i  don't think that anybody do women do women  

کار نمی‌کند   فکر نمی‌کنم کار کند، فکر نمی‌کنم نه، فکر نمی‌کنم کسی زن‌ها را با زنان انجام دهد.

enjoy watching men kiss probably not but straight  men definitely don't get any enjoyment out of it  

از تماشای بوسیدن مردان لذت ببرید، احتمالاً نه، اما مردان مستقیم قطعاً هیچ لذتی نمی برند این

uh yes air battle exactly a dog fight  

اوه بله نبرد هوایی دقیقاً یک دعوای سگی

um right well it's uh it's ten minutes past  four misses well i'm still doing the uh words  

اوم درست است، ده دقیقه و ده دقیقه گذشته است چهار اشتباه خوب من هنوز دارم کلمات را انجام می‌دهم

a battle you can also have skirmish as well i  like that word it's it's nice to say skirmish  

نبردی که می‌توانید درگیری داشته باشید و همچنین آن کلمه را دوست دارم، گفتن درگیری خوب است   زد و

skirmish yeah clash two things might clash why  should we explain what skirmish means a skirmish  

خورد بله برخورد دو چیز ممکن است با هم تضاد داشته باشد چرا باید توضیح دهیم که زد و خورد به چه معناست یک زد و

is basically a an attack or a battle a skirmish  and two things fighting but it's it's sort of  

خورد اساساً یک حمله یا نبرد یک زد و خورد است و دو چیز جنگیدن است، اما این چیزی است

not much goes on so two armies instead of  all-out fighting they might have a skirmish  

که خیلی ادامه نمی‌یابد، بنابراین دو ارتش به‌جای جنگ همه‌جانبه ممکن است درگیر شوند. درگیری

and they might just have a little you know a  small little fight by maybe some of the fighters  

و آنها ممکن است فقط کمی داشته باشند شما می دانید یک دعوای کوچک توسط شاید برخی از جنگجویان

on both sides it's it's it's a sort of a minor  battle a skirmish it's a sort of a minor battle  

در هر دو طرف، این یک جور جنگ جزئی است، یک زد و خورد، یک نوع نبرد جزئی است

uh but you might uh have a you know you can  doesn't have to be armed you can have a skirmish  

اوه، اما ممکن است شما یک جنگ کوچک داشته باشید. می‌توانی، لازم نیست مسلح باشی، می‌توانی درگیری داشته

you could say what a skirmish was somebody at  work you know you had a you had a small fight

باشی، می‌توانی بگوییم چه درگیری بوده است، کسی در محل کار، می‌دانی که دعوای کوچکی داشتی،

so two things can clash it means they do not  go together they disagree a conflict also can  

بنابراین دو چیز ممکن است با هم برخورد کنند، یعنی با هم نمی‌آیند. همچنین می تواند

all be described as a fight a battle skirmish  clash conflict they can all be described  

همه به عنوان یک دعوا، یک درگیری نبرد، درگیری درگیری توصیف شود، همه آنها را می توان   به

as a fight here's a good one from uh  stannislav people are fighting like  

عنوان یک دعوا توصیف کرد. اینجا یک مبارزه خوب است از اوه، مردم استانیسلاو مانند

cats and dogs although formerly it is cat and dog  so even in the oxford dictionary they say cat and  

گربه و سگ می جنگند، اگرچه قبلاً گربه و سگ بود بنابراین حتی در فرهنگ لغت آکسفورد می گویند گربه و

dog although most people say cats and dogs but  those two women were fighting like cat and dog  

سگ اگرچه اکثر مردم می گویند گربه و سگ، اما آن دو زن مثل سگ و گربه دعوا می کردند

either in wet t-shirts or in no t-shirts  okay depending on your preference  

یا با تی شرت های خیس یا بدون تی شرت خب بسته به ترجیح شما

clash royale is a game says  rosa haven't heard of that  

کلش رویال یک بازی است که می گوید رزا در مورد آن چیزی نشنیده

well it's a game that's probably the reason why  

است. بازی احتمالاً به همین دلیل است که

clash royale it's like battle royale one of the  worst films i've ever seen when i say worst i mean  

کلش رویال شبیه بتل رویال یکی از بدترین فیلم‌هایی است که تا به حال دیده‌ام وقتی می‌گویم بدترین

violent battle royale a japanese film it is  quite a quite a horrendous movie where all these  

فیلم خشونت‌آمیز بتل رویال یک فیلم ژاپنی است، این یک فیلم کاملاً وحشتناک است که در آن همه این

teenagers are forced to adios each other in  in very violent ways not very nice actually

نوجوانان مجبور می‌شوند به آدیو بپردازند. یکدیگر را به روش‌های بسیار خشونت‌آمیز نه چندان خوب، در واقع

two people might come to blows oh  i was gonna say yes so stanislav if  

ممکن است دو نفر با هم درگیر شوند، اوه، من می‌خواستم بگویم بله، بنابراین استانیسلاو

just to explain if you describe people as fighting  like cat and dog it means they really are going at  

اگر  فقط توضیح بدهم که اگر مردم را به‌عنوان دعوا مثل سگ و گربه توصیف می‌کنید، به این معنی است که آنها واقعاً به

each other yes uh just as you would expect a  cat and duck so that's quite a serious fight  

طرف همدیگر می روند بله درست همانطور که از یک گربه و اردک انتظار دارید، بنابراین این یک دعوای بسیار جدی

they're going at it like cat and dog although  that can makes it mean something else as well  

unless of course the cat has a gun yes in which  case it's very short two people might come to  

است. بله، در این مورد خیلی کوتاه است، دو نفر ممکن است

blows they start to physically fight punching  with each other so physically so if you punch  

وارد شوند، آنها شروع به دعوای فیزیکی با مشت کردن با یکدیگر می کنند، بنابراین اگر به

someone you give them a blow so a blow is when  one thing hits another so a person's fist might  

شخصی ضربه بزنید، به آنها ضربه بزنید، بنابراین ضربه زمانی است که یک چیز به چیز دیگری برخورد کند، بنابراین مشت شخص ممکن است

hit another person in the face you might get into  a fight it's just a sort of another way of saying  

به دیگری ضربه بزند. ممکن است در صورت شما وارد دعوا شوید، این فقط یک راه دیگر برای گفتن

it they came to blows so in other words they they  fought and they actually started punching you're  

است   آن‌ها درگیر شدند، بنابراین به عبارت دیگر آنها دعوا کردند و در واقع شروع به مشت زدن به شما کردند

indicating if you say they came to blows you're  indicating that they actually started throwing  

نشان می‌دهد که اگر می‌گویید آنها به شما ضربه زدند نشان می دهد که آنها در واقع شروع به پرتاب

punches because that's what you you you say when  you punch somebody you're throwing a punch uh yeah  

مشت کرده اند، زیرا این همان چیزی است که شما می گویید وقتی به کسی مشت می زنید، اوه

the general term for fighting is violence so  we think of things that are happening that are  

بله، اصطلاح کلی برای دعوا خشونت است، بنابراین ما به چیزهایی فکر می کنیم که در حال رخ دادن هستند که

causing a disturbance or i suppose  the other word we could use infraction  

باعث می شوند  یک اختلال یا گمان می‌کنم  کلمه دیگری که می‌توانیم از تخلف استفاده

there is violent behaviour taking place so we  often see fighting is as a form of violence  

کنیم   رفتار خشونت‌آمیز رخ می‌دهد، بنابراین ما اغلب می‌بینیم که دعوا نوعی خشونت است

although even if you are just pushing each other  around without actually causing any harm to  

اگرچه حتی اگر فقط یکدیگر را فشار دهید بدون اینکه واقعاً به یکدیگر آسیبی وارد

each other you could still say that it's violent  because it is aggressive you are using aggression  

کنید، باز هم می‌توانید بگویید که خشونت آمیز است چون پرخاشگرانه است، شما از پرخاشگری استفاده

you can rose are given given as a good example you  can fight sleep or fight against falling asleep  

می کنید   می توانید گل رز به عنوان مثال خوبی آورده شده است که می توانید با خوابیدن مبارزه کنید یا با به خواب رفتن

by trying to stay awake you're fighting  or you or you're fighting to stay awake  

مبارزه کنید.

is what you could also say yes  um you're fighting to stay awake  

این همان چیزی است که می‌توانید بگویید بله، اوم، شما برای بیدار ماندن می‌جنگید

a fight between people might involve  punching kicking using your feet  

، دعوای بین افراد ممکن است شامل مشت زدن به پاهایتان باشد،

so that that's it you see when when you're  fighting someone you often think of hitting  

به طوری که وقتی در حال دعوا کردن با کسی هستید اغلب فکر می‌کنید که

them with your fists but actually your feet can  be just as useful if you are going to kick someone  

با مشت به او ضربه بزنید، این همان چیزی است که می‌بینید. اگر بخواهید به کسی لگد بزنید، پاهایتان به همان اندازه مفید خواهد بود.

slapping slapping so it's a bit like us so when  we're having a fight we often just slap each other  

like a couple of girls nothing that never happens  a fight between people might involve a weapon

آیا چیزی که هرگز اتفاق نمی افتد دعوا بین افراد ممکن است شامل یک سلاح باشد

yes so when a weapon is used and i suppose  when you think about it you can use anything  

بله، بنابراین وقتی از یک سلاح استفاده می شود و من فکر می کنم وقتی به آن فکر می کنید می توانید از هر چیزی استفاده کنید

i wonder what the most unusual thing is  that a person has ever used as a weapon  

من متعجبم که غیرمعمول ترین چیزی که یک فرد تا به حال به عنوان سلاح استفاده کرده است چیست.

can you think of something really unusual maybe a  banana perhaps someone used a banana and and they  

شما به چیزی واقعاً غیرعادی فکر می‌کنید، شاید یک موز شاید شخصی از موز استفاده کرده باشد و آنها

they pushed it into someone's eye

آن را در حین دعوا به چشم کسی هل داده‌اند،

during a fight so you can use anything i  suppose if you can hold it in your hand  

بنابراین شما می‌توانید از هر

and it's heavy i suppose you could use it as a  weapon anything really sergio must use a vodka  

چیزی استفاده کنید. به‌عنوان یک سلاح، هر چیزی واقعاً سرجیو باید از یک بطری ودکا استفاده کند،

bottle obviously an empty one yeah it wouldn't be  full wouldn't be full that would be such a waste  

بدیهی است که یک بطری خالی، بله، پر نمی‌شود، پر نمی‌شود، این خیلی هدر می‌رود.

oh my goodness no it might uh it might break  and all that lovely vodka will fly everywhere

هر جا

you can fight against yourself says christina  christina you are right yes so your own flaws or  

که بتوانید با خودتان بجنگید می گوید کریستینا کریستینا حق با شماست بله پس نقص های

your own problems or the things that you often  keep doing wrongly your mistakes if you ignore  

خودتان یا مشکلات خودتان یا کارهایی که اغلب اشتباهات خود را اشتباه انجام می دهید اگر

your own consciousness maybe you're thinking that  you should do the right thing but then you ignore  

آگاهی خودتان را نادیده بگیرید شاید فکر می کنید این که  باید کار درست را انجام دهی، اما بعد آن را نادیده

it so you can be your own worst enemy you can  fight against yourself yes if you fight against  

می‌گیری تا بتوانی بدترین دشمن خودت باشی که می‌توانی با خودت بجنگی، بله، اگر با

yourself the implication is that you are um you're  not helping yourself with your behaviour all the  

خودت بجنگی، معنایش این است که تو با رفتارت به خودت کمک نمی‌کنی.

things you're doing you're actually uh you know  giving yourself a disadvantage by doing something  

کارهایی که انجام می‌دهید، در واقع می‌دانید که با انجام کاری به خودتان آسیب می‌رسانید،

you're fighting against yourself can i just  point out we are not encouraging people to fight  

شما با خودتان می‌جنگید، آیا می‌توانم به آن اشاره کنم که ما مردم را به مبارزه تشویق نمی‌کنیم.

today's lesson is is just looking at all of  the words and uses of the words so i am not  

از این کلمات پس من

condoning fighting or violence before anyone  complains oh oh mr duncan we can't believe you  

دعوا یا خشونت را پیش از اینکه کسی شکایت کند نمی‌پذیرم اوه اوه آقای دانکن، ما نمی‌توانیم باور کنیم که شما

were talking about fighting today well bit late  for that mr duncan why are you encouraging people  

کمی دیر درباره دعوای امروز صحبت می‌کردید برای آن آقای دانکن چرا مردم را تشویق می‌کنید.

well it's there now you see it's on the live  stream so i've said it even if even if i've said  

پخش زنده بنابراین من آن را گفته ام، حتی اگر

it at the end harry verdecchi i think is goodbye  in uh italian i think we have some ciao we have  

در پایان گفته باشم هری وردچی، فکر می کنم خداحافظی است، به زبان ایتالیایی، فکر می کنم ما مقداری ciao داریم،

some good expressions you you can fight the good  fight yes i believe that is biblical if i'm not  

چند عبارات خوب داریم، شما می توانید با خوب مبارزه کنید. من معتقدم که اگر اشتباه نکنم، این کتاب مقدس است

mistaken fight the good fight there's a well-known  christian song with that phrase in it to do the  

، یک آهنگ مسیحی معروف وجود دارد که در آن عبارت است برای انجام کار با

virtuous thing or the right thing is to fight  the good fight you can also fight on which means  

فضیلت یا کار درست این است که با مبارزه خوب مبارزه کنید، شما همچنین می توانید در آن بجنگید.

to not give up you fight on you don't give  up you don't stop you continue to battle  

تسلیم نشو، با تو مبارزه کن، تسلیم نشو ، تو را متوقف نکن، به مبارزه

against the thing that you are fighting or  fighting against i'm going to fight on yes if if  

با چیزی که می‌جنگی یا با آن مبارزه می‌کنی، ادامه می‌دهی،

if you wanted to get a promotion at work and  you went for an interview and you didn't get it  

اگر می‌خواستی در محل کار ارتقا پیدا کنی، بله می‌جنگم. و برای مصاحبه رفتی و آن را

you might say somebody might say to you i'm  so sorry i expect you'll give up now won't you  

نگرفتی   ممکن است بگویی ممکن است کسی به تو بگوید من متاسفم، من انتظار دارم اکنون تسلیم شوی، نه

uh and you might say no i'm going to fight  on i'm going to carry on trying to get that  

و ممکن است بگویی نه من می خواهم بجنگم در ادامه به تلاش برای به دست آوردن آن

promotion uh you're not going to means you're  not giving up on something that's it whatever  

ترفیع ادامه خواهم داد، اوه شما نمی‌خواهید به این معناست که از چیزی دست نمی‌کشید، هر چه

that might be yes so whatever it is you will fight  on and then of course fight through you can fight  

باشد، ممکن است بله، پس هر چه که باشد، با آن مبارزه خواهید کرد و البته تا پایان آن مبارزه خواهید کرد. شما می‌توانید

through which means to struggle from one place to  another you fight through a crowd of people you  

از طریق انبوهی از مردم مبارزه کنید شما

are pushing through them you fight through a group  of people you are trying to get from one place  

در حال هل دادن آنها هستید، با گروهی از مردم مبارزه می کنید که سعی می کنید از یک مکان

to another but there are lots of people in the  way so you have to fight through maybe you have  

به مکان دیگر برسانید، اما افراد زیادی در راه هستند، بنابراین باید با آن ها مبارزه کنید، شاید مجبور شوید

to fight through the rain because the weather  is so harsh and bad but you still have to get  

در زیر باران بجنگید، زیرا هوا خیلی خوب است. خشن و بد، اما هنوز باید

through the rain you have to fight through  

از باران عبور کنی،

the rain i had to fight through the crowds to  get to the exit in the concert i had to i had to  

باید از طریق باران

yeah fight through yeah that's fine carry on  the final one before we go is fight or flight  

بجنگی. یکی قبل از رفتن، جنگ یا گریز است

an interesting one it is uh an expression fight  or flight which describes the natural instinct  

یکی از موارد جالب، یک بیان جنگ

to either stay or flee when faced with a dangerous  situation so when you are faced with a dangerous  

یا گریز است که غریزه طبیعی   ماندن یا فرار در هنگام مواجهه با یک موقعیت  خطرناک را توصیف می کند، بنابراین وقتی با موقعیت خطرناکی مواجه می شوید،

situation maybe something is coming to attack  you in nature in the animal kingdom there are two  

ممکن است چیزی در حال حمله باشد. شما در طبیعت در قلمرو حیوانات دو انتخاب وجود دارد

choices you fight or you get out of there get out  of there you leave as quickly as possible fight or  

که با آن مبارزه کنید یا از آنجا بیرون بیایید از آنجا خارج شوید و هر چه سریعتر مبارزه کنید یا

flight and that is it that's often automatic the  fight or flight mechanism inbuilt in all most  

فرار کنید و این همان است که اغلب به صورت خودکار مبارزه یا فرار می کنید. مکانیسمی که در اکثر حیوانات تعبیه شده است،

animals not all animals is often automatic you  instantly assess that situation and decide whether  

همه حیوانات اغلب خودکار نیستند، شما فوراً آن موقعیت را ارزیابی می‌کنید و تصمیم می‌گیرید که آیا

it's safer to run away or to actually confront  who whatever it is that's attacking you yes um  

فرار کردن امن‌تر است یا واقعاً با هر کسی که به شما حمله می‌کند، مقابله کنید، بله،

i would personally always go for the flight  tom rocks use an expression i'm fighting for  

من شخصاً همیشه برای پروازی که از سنگ‌ها استفاده می‌کند می‌روم. عبارتی که من برای

my freedom yes that's it so many countries  often fighting for freedom uh if they're  

آزادی خود می جنگم بله همین است که بسیاری از کشورها اغلب برای آزادی می جنگند، آه اگر

living in countries that have oppressive  governments or institutions they're fighting  

در کشورهایی زندگی می کنند که دولت ها یا نهادهای سرکوبگر دارند و در

back and they're fighting for their freedom to  express themselves in the way that they want to  

حال مبارزه با آنها هستند و برای آزادی بیان خود می جنگند. آنطور که آنها می خواهند

you might fight for your rights yes so maybe  your your rights are being taken away from you  

ممکن است شما برای حقوق خود مبارزه کنید بله، بنابراین شاید حقوق شما از شما سلب می شود

you have to fight for them or maybe you are  in a section of society that has no rights  

مجبورید برای آنها مبارزه کنید یا شاید در بخشی از جامعه هستید که هیچ حقوقی

and you are trying to gain them you are trying to  get those rights quite often you have to fight for  

ندارید  و در تلاش برای به دست آوردن آنها هستید. شما اغلب در تلاش برای به دست آوردن این حقوق هستید، باید برای آنها بجنگید،

them in fact if you look over history you will  notice that no no freedom has ever been given  

در واقع اگر به تاریخ نگاه کنید متوجه خواهید شد که هیچ وقت هیچ آزادی بدون دعوا داده نشده است.

without a fight ever and that's quite interesting  so freedom is not something that you are  

تا به حال و این بسیار جالب است، بنابراین آزادی چیزی نیست که به

ever given without having to suffer some some  hardship or or some sort of battle taking place  

شما داده شود بدون اینکه مجبور به تحمل برخی سختی ها یا نوعی نبرد در

yes um mapax says there are three choices there's  fight flight but there's freeze as well that is  

حال وقوع باشید.

true that uh that yes you're right actually  because some people are so frightened they'll  

اوه که بله حق با شماست در واقع چون بعضی از مردم خیلی می‌ترسند که

actually freeze uh so if a lion was coming if you  saw a lion or maybe a you know somebody with a gun  

واقعاً یخ می‌زنند، پس اگر شیری می‌آمد اگر شیری را دیدید یا شاید کسی را با تفنگ می‌شناسید

in fact that that's often i've read that before  some people are in situations where somebody  

در واقع این را اغلب خوانده‌ام که قبل از اینکه برخی افراد در موقعیت‌هایی قرار گیرند که

they're confronted with somebody with a gun  some people will just freeze and they won't  

با کسی با اسلحه روبرو شوند، برخی افراد فقط یخ می‌زنند و

do anything they won't run they won't fight  they won't do anything so actually technically  

کاری انجام نمی‌دهند که نمی‌دوند، دعوا نمی‌کنند، بنابراین از نظر فنی کاری انجام نمی‌دهند.

uh mapak you are actually right but we talk about  the fight or flight mechanism as a separate thing  

mapak واقعاً درست می‌گویی، اما ما در مورد مکانیسم جنگ یا فرار به‌عنوان یک چیز

but in reality people will either fight run off  or they'll actually freeze if you're so frightened  

جداگانه صحبت می‌کنیم، اما در واقع مردم یا فرار می‌کنند یا در واقع یخ می‌زنند، اگر شما خیلی ترسیده

you literally can just freeze i mean  that's happened to me when i've been  

باشید، به معنای واقعی کلمه می‌توانید منجمد شوید وقتی

on up a ladder at heights uh you  know you just freeze by the fear  

روی نردبانی در ارتفاعات بالا می‌رفتم کلاهی برایم اتفاق افتاده است، اوه، می‌دانی که از ترسی که می‌دانی یخ می‌زنی

you know and that's often that's the deadly  thing i think if you freeze quite often anyway  

و این اغلب مرگ‌بار است، فکر می‌کنم اگر اغلب یخ

right mr duncan um lovely to be here today um with  you all it was a long one it was a longer one and  

بزنی به هر حال. اوم، با شما، همه چیز طولانی بود، طولانی‌تر

so was the lesson right um hopefully see you all  next week yes um so we will be going in a moment  

بود و درس هم همینطور بود، امیدوارم همه شما را هفته آینده ببینم، بله، پس ما در یک لحظه

and we are going to have what are we having today  a cup of tea cup of tea and i'm gonna have a piece  

می‌رویم   و آنچه امروز داریم می‌خوریم  یک فنجان یک فنجان چای و من می‌خواهم یک

of bread with marmalade on it okay and also we  have our sunday afternoon columbo i think it's  

تکه نان با مارمالاد بخورم، خوب است، و همچنین بعدازظهر یکشنبه کلمبو را می‌خوریم،

going to be raining later so um probably would  be a good idea to stay in so i'm glad that i've  

فکر می‌کنم بعداً باران می‌بارد، بنابراین احتمالاً ایده خوبی است که در آنجا بمانم. خوشحالم که

coated the flat roof in waterproof material yes  our waterproof paint so that we don't get any more  

سقف تخت را با مواد ضدآب پوشانده ام بله، رنگ ضد آب ما به گونه ای است که دیگر دچار

leaks even though it it stinks so we are watching  a bit of columbo this afternoon as well sunday  

نشتی نشویم، حتی اگر بوی بد می دهد، بنابراین امروز بعدازظهر کمی کلمبو را تماشا

afternoon would not be the same without a bit of  columbo on our televisions as well so that's also  

می کنیم. همینطور بدون کمی کلمبو در تلویزیون های ما نیز همچنین

what we're doing this afternoon i am back with you  on wednesday by the way so i will be back with you  

کاری که امروز بعدازظهر انجام می‌دهیم، من چهارشنبه با شما بازمی‌گردم  بنابراین

on wednesday mr steve thank you very much for your  time i'm glad that i've been able to cheer you up  

چهارشنبه با شما برمی‌گردم   آقای استیو بسیار متشکرم از وقتی که  گذاشتید، خوشحالم که توانستم شما را تشویق کنم بالا

well i i'm i'm i'm acting i'm  actually you know sad and depressed

خوب من هستم، من دارم بازیگری می‌کنم، در واقع می‌دانی که غمگین و

i don't have to fight my way out of the  studio because there's nobody in the way  

افسرده هستم، مجبور نیستم برای بیرون رفتن از استودیو مبارزه کنم، زیرا هیچ‌کس در راه

no instead of going to flight i'm going yes  i'm not definitely not going to freeze so  

نیست   نه به جای رفتن به پرواز من می‌روم بله مطمئناً من یخ نمی‌زنم، بنابراین

see you all next week bye bye and there he  was mr steve is now saying goodbye bye steve

هفته آینده همه شما را می‌بینم بای خداحافظ و او آنجا بود، آقای استیو اکنون خداحافظی می‌کند استیو

he has gone mr steve is now going into the  kitchen and he's going to make me a delicious  

او رفت، آقای استیو اکنون به آشپزخانه می‌رود و برای من یک غذای خوشمزه درست می‌کند.

refreshing cup of tea i can't wait it's been a  very long one today i have to be honest with you  

فنجان چای با طراوت نمی توانم صبر کنم امروز خیلی طولانی شد باید با شما روراست

i hope you've enjoyed today's live stream as i  mentioned a few moments ago i am back with you  

باشم   امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید همانطور که چند لحظه پیش ذکر کردم من با شما برگشتم

on wednesday wednesday i am with you from 2pm uk  time and we will do this again we will talk about  

چهارشنبه چهارشنبه با شما هستم شما از ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان و ما دوباره این کار را انجام خواهیم داد، در مورد

something else i might be talking about childhood  games on wednesday i'm going to go back in time to  

چیز دیگری صحبت خواهیم کرد که ممکن است در مورد بازی های دوران کودکی در روز چهارشنبه صحبت کنم امروز به دوران کودکی‌ام برمی‌گردم

my childhood and talk about some of the games we  used to play as a child and i'm not talking about  

و در مورد برخی از بازی‌هایی که در کودکی انجام می‌دادیم صحبت می‌کنم و درباره

computer games i'm talking about things that we  used to do outside when we used to play together  

بازی‌های رایانه‌ای صحبت نمی‌کنم، درباره چیزهایی صحبت می‌کنم که قبلاً در بیرون از خانه انجام می‌دادیم. در دوران کودکی با هم   اجتماعی بازی

socially as children i hope you've enjoyed  today's live stream we've covered a lot of things  

می‌کردیم، امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید، ما چیزهای زیادی را پوشش

we've talked about mr steve's interesting video  that he found on youtube and by the way the link  

داده‌ایم   درباره ویدیوی جالب آقای استیو صحبت کرده‌ایم که او در یوتیوب پیدا کرده است و به هر حال پیوند

is underneath this video so underneath  here you can find the link to tv wonderland  

در زیر این ویدیو بسیار زیر است. در اینجا می‌توانید پیوند سرزمین عجایب تلویزیون را پیدا کنید

very interesting and back on wednesday you can  watch this live stream again with captions later  

بسیار جالب است و در روز چهارشنبه می‌توانید دوباره این پخش زنده را با شرح‌ها بعداً تماشا کنید

on so this will be available later and you can  watch it as many times as you want with captions  

تا بعداً در دسترس باشد و می‌توانید هر چند بار که می‌خواهید آن را با زیرنویس تماشا

thank you very much for your company thank  you very much thank you very much to everyone  

کنید   بسیار متشکرم شرکت شما بسیار متشکرم از شما بسیار متشکرم از

i hope you've enjoyed the live stream and  until wednesday have a good week enjoy the  

همه امیدوارم از پخش زنده لذت برده باشید و تا چهارشنبه هفته خوبی داشته باشید از

rest of your weekend as well and i will see you  in three days from now which will be wednesday  

بقیه آخر هفته خود نیز لذت ببرید و من شما را تا سه روز دیگر که چهارشنبه خواهد بود می بینم

okay okay um and by the way can i have no fighting  i want everyone to be friendly and polite and warm  

باشه باشه اوم و به هر حال من نمیتونم دعوا کنم  من میخوام همه دوستانه و مودب و خونگرم باشن

and most importantly of all happy see you soon  this is mr duncan in the birthplace of english  

و مهمتر از همه خوشحالم که به زودی شما رو میبینم این آقای دانکن در زادگاه انگلیسی

saying thanks for watching and of course  you know what's coming next yes you do

است   از تماشای شما تشکر می‌کنم و البته می‌دانید که چه خبر است بعدی بله شما

ta ta for now

در حال حاضر تا تا را انجام می دهید