Learn ENGLISH (almost) EVERY DAY #5 - L I V E - from England / THURS 7th APRIL 2022

very windy day here in the UK.

روز بسیار بادی اینجا در بریتانیا.

I hope you are feeling good. Where you are.

امیدوارم حالتون خوب باشه جایی که شما هستید.

And I hope you are having a very, very nice day.

و امیدوارم روز بسیار بسیار خوبی را سپری کرده باشید.

The sun is out, although a few moments ago, the rain was pouring.

خورشید خاموش است، هرچند چند لحظه پیش، باران می بارید.

It is so windy today and also last night as well.

امروز و همچنین دیشب بسیار باد است.

There was a huge gale blowing against the house

تمام شب باد شدیدی در

for the whole night and it kept waking me up.

خانه می‌وزید و مدام مرا بیدار می‌کرد.

There is nothing worse than being disturbed

هیچ چیز بدتر از این نیست

when you are trying to get to sleep.

که وقتی می خواهید بخوابید، مزاحم شوید.

Here we go then.

پس ما اینجا می رویم.

We are here once more.

ما یک بار دیگر اینجا هستیم.

And yes, we all live is live can be.

و بله، همه ما زندگی می کنیم می تواند زندگی کند.

This is English.

این انگلیسی است.

Almost every day.

تقریبا هر روز.

Live from England.

زنده از انگلستان

Day to day.

روز به روز.

Here we go again. Hi, everybody.

دوباره شروع کنیم. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I really, really hope so.

من واقعاً امیدوارم.

If you had to describe my live

اگر بخواهید پخش زنده من

streams using just one word,

را فقط با یک کلمه توصیف کنید،

what would that word be?

آن کلمه چه خواهد بود؟

Which word?

کدام کلمه؟

And there are many. I suppose there are many.

و بسیاری وجود دارد. فکر می کنم تعداد زیادی وجود دارد.

You can choose from some of them. Nice.

شما می توانید از بین برخی از آنها انتخاب کنید. خوب.

And some of them perhaps not so nice.

و برخی از آنها شاید چندان زیبا نباشند.

But if you could use just one English word

اما اگر بتوانید فقط از یک کلمه انگلیسی

to describe this, what would it be?

برای توصیف این موضوع استفاده کنید، آن کلمه چیست؟

Your answers right now, please.

پاسخ های شما در حال حاضر، لطفا.

It is just 5 minutes past two.

فقط 5 دقیقه و دو دقیقه است.

I have to be honest with you, one of the things I've been really impressed about

من باید با شما صادق باشم، یکی از چیزهایی که من واقعاً تحت تأثیر این هفته قرار گرفتم

and with this week is the fact that I have been on time.

، این واقعیت است که به موقع آمده ام.

My live streams at the moment are starting

پخش‌های زنده من در حال حاضر

when they should at exactly 2 p.m.

دقیقاً در ساعت 2 بعدازظهر شروع می‌شود.

UK time. So I like that.

به وقت انگلستان پس من آن را دوست دارم.

I'm doing very well.

من خیلی خوب انجامش می دهم.

There although I still have a long way to go.

آنجا اگرچه هنوز راه زیادی در پیش دارم.

So this is number five of my 25

بنابراین این شماره پنج از 25

special live streams that I'm doing during the month of April,

پخش زنده ویژه من است که در ماه آوریل انجام می دهم،

and I hope you will be able to join me for as many of them as possible.

و امیدوارم بتوانید تا حد امکان به من بپیوندید .

Yes, we are here once again for those who don't know who I am.

بله، ما یک بار دیگر اینجا هستیم برای کسانی که نمی دانند من کی هستم.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I like English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am an English addict

ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم

and I have a feeling you might be as well.

و این احساس را دارم که ممکن است شما هم باشید.

Yes, we have made it all the way almost to the end of the week.

بله، تقریباً تا پایان هفته آن را طی کرده ایم.

Not quite.

نه کاملا.

It is not Friday.

جمعه نیست.

You have to wait a little bit longer for that.

برای آن باید کمی بیشتر صبر کنید.

However, it is

با این حال، امروز

Thursday a

پنجشنبه یک

TBD, TBD, TBD, TBD, TBD,

TBD، TBD، TBD، TBD، TBD،

TBD, TBD, TBD.

TBD، TBD، TBD است.

I like my lovely echo.

من پژواک دوست داشتنی ام را دوست دارم.

I know some people don't like it, especially when they are wearing their headphones.

من می دانم که برخی از مردم آن را دوست ندارند، به خصوص زمانی که هدفون خود را به سر دارند.

But I love it.

اما من دوستش دارم.

I love it so much.

من آن را خیلی دوست دارم.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

I know you have a busy life.

میدونم زندگی شلوغی داری

I know you have lots of things you have to do.

من می دانم که شما کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید.

So I really do appreciate it when you can drop by here to say hello.

بنابراین من واقعاً قدردانی می کنم که می توانید برای سلام کردن به اینجا بروید.

Talking of saying hello, I'm now going to say hello

در مورد سلام کردن صحبت می کنم، اکنون می خواهم

to the live chat who was first on today's live chat?

به چت زنده که اولین بار در چت زنده امروز بود سلام کنم؟

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

I'm just looking now. Mhm.

الان فقط دارم نگاه میکنم مهم

Let's see who was first here today?

بیایید ببینیم امروز چه کسی اولین بار اینجا بود؟

Oh, very interesting. Hmm.

اوه خیلی جالبه هوم

Yes. Most intriguing in fact,

آره. جالبتر از همه،

we have one person who was first here today.

ما یک نفر را داریم که امروز برای اولین بار اینجا بود.

One person,

یک نفر،

Vitesse.

ویتسه.

Congrats. Relation's Vitesse.

تبریک میگم رابطه ویتس.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

You are first on today's live chat

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید و

congratulations to you.

به شما تبریک می گویم.

You arrived at exactly 2:00 just after you.

دقیقاً ساعت 2 بعد از ظهر رسیدید.

There was my roots who arrived at 2:01.

ریشه های من بودند که ساعت 2:01 رسیدند.

Do you like the fact that I'm being very precise?

آیا این واقعیت را دوست دارید که من بسیار دقیق هستم؟

I'm being really, really precise with these arrival times.

من واقعاً با این زمان های ورود دقیق هستم.

Also, we have Z seeker Christina Galu

همچنین، ما کریستینا گالو جستجوگر Z را داریم

and who else is here?

و چه کسی دیگر اینجاست؟

Richard.

Hello, Richard.

ریچارد.

سلام ریچارد.

Thank you for joining me again.

ممنون که دوباره به من ملحق شدید.

Romi is here as well.

رومی هم اینجاست.

And of course,

و البته،

you know what I'm about to do.

شما می دانید که قرار است چه کار کنم.

Luis Mendez,

لوئیس مندز،

he's here today thank you, Lewis, for joining us as well.

او امروز اینجاست، از شما تشکر می کنم، لوئیس، که به ما پیوستید.

We also have so wide hellos, so and so add check lat

ما همچنین سلام های بسیار گسترده ای داریم، فلانی چک lat را اضافه کنید

who says, I am very happy to join your live stream.

که می گوید، من بسیار خوشحالم که به جریان زنده شما ملحق می شوم.

I hope you will be able to join as many of my live streams. 25

امیدوارم بتوانید به تعداد زیادی از پخش زنده من بپیوندید. 25

How will I do it?

چگونه این کار را انجام دهم؟

I have done it before, by the way.

اتفاقا من قبلا این کار را انجام داده ام.

I have done live streams every day

من در گذشته در طول یک ماه خاص هر روز پخش زنده انجام داده ام

during one particular month in the past.

.

So I have done it two or three times.

بنابراین من این کار را دو یا سه بار انجام داده ام.

I'm hoping that I will be able to survive

من امیدوارم که بتوانم زنده بمانم

and there is a reason why I say that

و دلیلی وجود دارد که می گویم

it has something to do with a person

این ربطی به فردی دارد

who I know very well

که به خوبی می دانم

if I have time, I will explain what that is all about.

اگر وقت داشته باشم، توضیح خواهم داد که اصلاً در مورد چیست.

We also have sofar.

تا الان هم داریم.

Hello to you.

درود بر تو.

Nelly is here as well.

نلی هم اینجاست.

Everyone is joining in with the live chat.

همه در حال پیوستن به چت زنده هستند.

Mika is back also.

میکا هم برگشته

Hello, Mika.

سلام میکا

I hope the weather has improved where you are.

امیدوارم در جایی که شما هستید هوا بهتر شده باشد.

I know in certain parts of Japan you've had lots of snow.

من می دانم که در مناطق خاصی از ژاپن برف زیادی باریده اید.

Can I also say a big hello to South America?

آیا می توانم یک سلام بزرگ به آمریکای جنوبی نیز بگویم؟

Because at the moment it is autumn there.

چون در حال حاضر آنجا پاییز است.

They're very strange.

اونا خیلی عجیبن

So we are now starting to get into our spring,

بنابراین ما اکنون به معنای واقعی کلمه شروع به ورود به بهار خود می کنیم

literally.

.

I really do feel like I want to spring around the room today.

واقعاً احساس می‌کنم امروز می‌خواهم در اتاق بگردم.

I don't know why I seem to have lots of energy

نمی‌دانم چرا به دلایلی به نظر می‌رسد انرژی زیادی دارم

for some reason, but in South America, they are having autumn

، اما در آمریکای جنوبی، پاییز را می‌گذرانند

and I have been looking at some of the beautiful photographs on Facebook

و من به برخی از عکس‌های زیبای فیس‌بوک

that you have been posting as a way

که شما به‌عنوان روشی برای جشن گرفتن پست می‌گذارید نگاه می‌کنم.

of celebrating the arrival of autumn in your country.

فرا رسیدن پاییز در کشور شما

Thank you very much for doing that.

از شما برای انجام این کار بسیار سپاسگزارم.

One single word.

یک کلمه واحد

Is there a single word that you can use in English

آیا کلمه ای وجود دارد که بتوانید در انگلیسی از آن استفاده کنید

that describes my lessons?

که درس های من را توصیف کند؟

All my live streams

همه پخش‌های زنده

Can you think of one?

من می‌توانید به یکی فکر کنید؟

Is that just one?

آیا این فقط یکی است؟

One word?

یک کلمه؟

It can be a positive one or a -1.

می تواند مثبت یا -1 باشد.

Some people say Mr.

برخی می گویند آقای

Duncan, your lessons are interesting, intriguing.

دانکن، درس های شما جالب و جذاب است.

Some people say, Mr.

بعضی ها می گویند آقای

Duncan, they are too long and they are boring.

دانکن خیلی طولانی هستند و خسته کننده هستند.

They are tedious.

آنها خسته کننده هستند.

So it depends, I suppose.

بنابراین، من فکر می کنم بستگی دارد.

We also have Andrew.

اندرو را هم داریم.

Hello, Andrew.

سلام اندرو

Nice to see you. As well.

از دیدن شما خوشحالم. همچنین.

My word for your lessons and your live streams is lovely.

حرف من برای درس های شما و پخش زنده شما دوست داشتنی است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's a good one.

این یکی خوب است.

That's a nice one, I suppose.

این یکی خوب است، فکر می کنم.

Mr. Duncan, I always like your outfit.

آقای دانکن، من همیشه لباس شما را دوست دارم.

Well, today you may have noticed at the moment I am wearing a lot of black

خب، امروز ممکن است متوجه شده باشید در لحظه ای که من مشکی زیادی

I just wanted to do something for a change.

می پوشم، فقط می خواستم کاری برای تغییر انجام دهم.

So during my special live streams during April,

بنابراین در طول پخش زنده ویژه من در ماه آوریل،

I will be wearing something a little bit different

من چیزی کمی متفاوت

because normally I wear my shirt and tie.

می پوشم زیرا معمولاً پیراهن و کراوات خود را می پوشم.

But today and during all of my special live streams, in April,

اما امروز و در طول تمام پخش زنده ویژه من، در ماه آوریل،

I will be wearing black because I don't normally wear it.

من مشکی می پوشم زیرا معمولاً آن را نمی پوشم.

So I think it does look different.

بنابراین من فکر می کنم که به نظر متفاوت است.

It does look more striking if something is striking.

اگر چیزی قابل توجه باشد، جالب تر به نظر می رسد.

It means it leaves a strong impression

به این معنی است که تأثیر قوی

or it makes a strong impression on someone.

می گذارد یا تأثیر قوی بر کسی می گذارد.

Wow. So I'm sure you've seen this.

وای. پس من مطمئنم که شما این را دیده اید.

Maybe if you've met one of your friends and they've been wearing some amazing clothes,

شاید اگر یکی از دوستان خود را ملاقات کرده اید و آنها لباس های شگفت انگیزی به تن کرده اند

you might say, Oh, I like your outfit.

، ممکن است بگویید، اوه، من لباس شما را دوست دارم.

It is very striking.

بسیار چشمگیر است.

You can notice it.

می توانید متوجه آن شوید.

It stands out.

برجسته است.

It is very noticeable.

بسیار قابل توجه است. گالو

You might say something that is striking

می گوید ممکن است چیزی بگویید که

according to me, says Galu.

به نظر من قابل توجه باشد.

Your lessons are incredible.

درس های شما باورنکردنی است.

I think that deserves an echo.

من فکر می کنم که سزاوار بازتاب است.

Mr. Duncan, your lessons are incredible.

آقای دانکن، درس های شما باورنکردنی است.

Thank you very much. Galu for that.

بسیار از شما متشکرم. گالو برای آن.

That's very kind of you.

این خیلی از شما مهربان است.

Hello.

سلام.

Also to Beatriz.

همچنین به Beatriz.

You look very special in black

شما در مشکی بسیار خاص به نظر می رسید

As I've said before, I don't want to keep repeating myself,

همانطور که قبلاً گفته ام، نمی خواهم مدام خودم را تکرار کنم،

but I have in the past bought lots of clothes that are black.

اما در گذشته لباس های مشکی زیادی خریده ام.

I have black coats, black jackets, black T-shirts.

من کت مشکی، کت مشکی، تی شرت مشکی دارم.

But I don't really wear black on my live

اما راستش من در پخش زنده

streams or even my lessons, to be honest.

یا حتی درس هایم مشکی نمی پوشم.

I always like to wear something bright

من همیشه دوست دارم

when I am making my videos or when I'm doing my live streams.

وقتی ویدیوهایم را می‌سازم یا وقتی پخش زنده‌ام را انجام می‌دهم، چیزی روشن بپوشم.

But it would appear that a lot of people

اما به نظر می رسد که بسیاری از مردم

seem to like wearing the colour black.

دوست دارند رنگ مشکی را بپوشند.

It is I suppose it is one.

فکر کنم یکی باشه.

It is a colour that is suitable for many people

رنگی است که برای بسیاری از

of all shapes and sizes.

افراد در هر شکل و اندازه مناسب است.

And I will.

و من خواهم.

So to

بنابراین به

Miguel, who says, Mr.

میگل که می گوید، آقای

Duncan, you are fascinating.

دانکن، شما جذاب هستید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I have been told that in the past, especially in the early days.

این را در گذشته، به خصوص در روزهای اول، به من گفته اند.

I remember when I started making my live stream as well

به یاد می‌آورم زمانی که قبل از آن شروع به پخش زنده خود کردم

before then, even when I when I first started

، حتی زمانی که

making my English lessons over 15 years ago,

بیش از 15 سال پیش شروع به ساختن درس‌های انگلیسی خود کردم،

I did receive a lot of interesting comments

in the very early days when YouTube was still young.

در همان روزهای اولیه که یوتیوب هنوز جوان بود، نظرات جالب زیادی دریافت کردم.

So I started doing this way back in 2006

بنابراین من از سال 2006 شروع به انجام این کار

and I did receive a lot of positive,

کردم و

but also a lot of negative comments.

نظرات مثبت و همچنین نظرات منفی زیادی دریافت کردم.

When I first started doing this many years ago,

زمانی که من برای اولین بار سال ها پیش این کار را شروع کردم،

and I think it's because this way of doing

و فکر می کنم به این دلیل است که این روش

or this way of teaching or this way of

یا این روش آموزش یا این شیوه

presenting yourself at that time was unusual.

ارائه خود در آن زمان غیرعادی بود.

However,

با این حال،

I know this is not

من می دانم که این

going to sound modest and I will sound like a real big head.

قرار نیست متواضعانه به نظر برسد و مانند یک کله بزرگ واقعی به نظر می رسم.

If you watch many people now who teach English,

اگر اکنون افراد زیادی را که انگلیسی تدریس می کنند تماشا کنید،

you will find that many of them seem

خواهید دید که به نظر می رسد بسیاری از آنها

to be copying the style

از سبکی کپی می کنند

that I have when I'm presenting or teaching.

که من هنگام ارائه یا تدریس دارم.

So I think I think maybe I'm not sure.

بنابراین فکر می کنم فکر می کنم شاید مطمئن نیستم.

I'm not saying this, but maybe over the years

من این را نمی گویم، اما شاید در طول سال

I have influenced a lot of people

ها بر بسیاری از افرادی

who teach English on YouTube.

که در یوتیوب انگلیسی تدریس می کنند تأثیر گذاشته ام.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

So maybe influential is another word you might use.

بنابراین شاید تأثیرگذار کلمه دیگری است که ممکن است استفاده کنید.

I know. I know.

میدانم. میدانم.

It does not sound very modest.

خیلی متواضع به نظر نمی رسد.

You have to be modest in this world, although sometimes

تو باید تو این دنیا متواضع باشی، گرچه

you also have to

گاهی باید

blow your own trumpet as well.

شیپور خودت رو هم بزنی.

You have to talk about yourself sometimes.

گاهی باید از خودت حرف بزنی.

Thank you. That's very nice.

متشکرم. خیلی خوبه.

So many, so many nice comments already coming through.

نظرات بسیار بسیار خوب در حال حاضر ارسال شده است.

By the way, today we are talking all about slogan boards.

به هر حال، امروز ما همه چیز در مورد تابلوهای شعار صحبت می کنیم.

Hmm. You might be surprised

هوم شاید تعجب

to find how often slogans are used.

کنید که ببینید چقدر از شعارها استفاده می شود.

We often think of slogans as

ما اغلب تصور می کنیم که شعارها

being used in advertising.

در تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرند.

But also and I'm talking about here in the UK

اما همچنین و من در اینجا در بریتانیا در طول سال‌ها درباره آن صحبت می‌کنم

over the years, we have used slogans

، ما از شعارها

as a way of reminding people of certain things,

به عنوان راهی برای یادآوری چیزهای خاص به مردم استفاده کرده‌ایم،

maybe things connected to safety,

شاید چیزهایی که به ایمنی،

being safe, doing things in a safe way.

ایمن بودن، انجام کارها به روشی ایمن مرتبط است.

So quite often, and especially here

بنابراین اغلب، و به خصوص در اینجا

and we are going to look at this a little bit later on.

و ما کمی بعد به این موضوع خواهیم پرداخت.

There are times when we have used

مواقعی وجود دارد که ما

slogans as a way of,

از شعار به عنوان راهی برای

I suppose I would say,

raising awareness of something.

افزایش آگاهی در مورد چیزی استفاده کرده ایم.

Maybe people who drive too fast on the roads

شاید افرادی که با سرعت زیاد در جاده ها رانندگی می کنند،

maybe people who do not take care when they are driving.

شاید افرادی که هنگام رانندگی مراقبت نمی کنند .

Over the years, we have used many different

در طول سال‌ها، ما از

campaigns and advertisements to encourage people

کمپین‌ها و تبلیغات مختلف برای تشویق مردم

to do something safer or to be more cautious.

به انجام کاری ایمن‌تر یا محتاط‌تر استفاده کرده‌ایم.

And quite often they will use slogans

و اغلب آنها از شعار استفاده می کنند

And as I just mentioned, it is also possible to use slogans

و همانطور که قبلاً اشاره کردم،

when you are promoting something or advertising something.

زمانی که شما چیزی را تبلیغ می کنید یا چیزی را تبلیغ می کنید، می توان از شعار نیز استفاده کرد.

So there are many places where you can see

بنابراین مکان‌های زیادی وجود دارد که می‌توانید آن‌ها را ببینید

or maybe you can use slogans

یا شاید بتوانید از شعار استفاده

I suppose another one is protesting as well.

کنید، فکر می‌کنم یکی دیگر نیز اعتراض می‌کند.

If you are protesting, if you are marching through the streets

اگر معترض هستید، اگر در خیابان ها راهپیمایی می کنید

and you are protesting against something,

و به چیزی اعتراض می کنید،

maybe you feel angry about a certain thing.

شاید از یک موضوع خاص عصبانی شوید.

Maybe you want to show your anger and maybe a lot of people

شاید شما بخواهید خشم خود را نشان دهید و شاید افراد زیادی

want to join and protest.

بخواهند بپیوندند و اعتراض کنند.

Quite often people will use slogans.

اغلب مردم از شعار استفاده می کنند.

I suppose one of the most common ones when people are protesting,

گمان می‌کنم یکی از رایج‌ترین مواردی است که مردم اعتراض می‌کنند،

especially if they are making a demand, a demand of some sort.

به خصوص اگر مطالبه‌ای داشته باشند، یک نوع مطالبه.

They will say, What do we want more, Mr.

آنها خواهند گفت، آقای دانکن، ما بیشتر از این چه می خواهیم

Duncan?

؟

When do we want it? Now.

چه زمانی آن را می خواهیم؟ اکنون.

What do we want more?

بیشتر از این چه می خواهیم؟

Mr. Duncan.

آقای دانکن

When do we want it? Now.

چه زمانی آن را می خواهیم؟ اکنون.

So that is a common slogan without, of course, the Mr.

پس این یک شعار رایج است، البته بدون بخش آقای

Duncan part,

دانکن،

maybe.

شاید.

What do we want? More freedom.

ما چه میخواهیم؟ آزادی بیشتر.

When do we want it? Now.

چه زمانی آن را می خواهیم؟ اکنون.

Or maybe what do we want?

یا شاید ما چه می خواهیم؟

Better working conditions.

شرایط کاری بهتر

When do we want them? Now.

کی آنها را می خواهیم؟ اکنون.

So I suppose that is the most common slogan

بنابراین فکر می‌کنم این رایج‌ترین شعاری است

that you might hear, especially when people are feeling a little annoyed.

که ممکن است بشنوید، مخصوصاً زمانی که مردم کمی آزرده خاطر می‌شوند.

And let's let's just face reality for a moment.

و بیایید یک لحظه با واقعیت روبرو شویم.

At the moment in this world, there are many people who are angry

در حال حاضر در این دنیا، افراد زیادی هستند که از

about certain issues, certain things,

برخی مسائل، چیزهای خاص عصبانی هستند

and quite often they will use slogans.

و اغلب از شعار استفاده می کنند.

It's a great word, isn't it? Slogan

این یک کلمه عالی است، اینطور نیست؟ شعار

something you you hear or something you say.

چیزی که می شنوید یا چیزی که می گویید.

It is often repeated, and quite often a slogan

اغلب تکرار می شود، و اغلب اوقات یک

is something that will go into your brain and stay there

شعار چیزی است که به مغز شما می رود و مدتی در

for quite a while.

آنجا می ماند.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Hello, Claudia. Nice to see you here as well.

سلام، کلودیا. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I am going to the dentist

من 22 ام به دندانپزشکی

on the 22nd

می

I hope

روم

my teeth will get a big thumbs up from my dentist.

امیدوارم دندان هایم از دندانپزشکم استقبال خوبی کند.

Ira I don't know why this time.

ایرا نمی دانم چرا این بار.

I feel quite nervous because I want to please my dentist.

من کاملا عصبی هستم زیرا می خواهم دندانپزشکم را راضی کنم.

I want to make my dentist smile.

می خواهم کاری کنم که دندانپزشکم لبخند بزند.

And I have to say, my dentist, she has lovely teeth.

و باید بگویم، دندانپزشک من، او دندان های دوست داشتنی دارد.

So I want my teeth to be as lovely as my dentist.

بنابراین من می خواهم دندان هایم مانند دندانپزشکم دوست داشتنی باشند.

So when she's doing my teeth, when she's looking at them,

بنابراین وقتی او در حال تمیز کردن دندان‌های من است، وقتی به آنها نگاه می‌کند،

I want her to be really impressed.

می‌خواهم واقعاً تحت تأثیر قرار گیرد.

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

The 22nd is when I'm going to the dentist.

22 ام زمانی است که من می روم دندانپزشک.

So what was I talking about?

پس من در مورد چه چیزی صحبت می کردم؟

A few moments ago when I said a certain person

چند لحظه پیش وقتی گفتم ممکن است شخص خاصی

might be

causing my live streams to suddenly stop,

باعث شود پخش زنده من به طور ناگهانی متوقف شود

he might actually be interfering with them.

، ممکن است در واقع با آنها تداخل داشته باشد.

Well, guess what? Can you guess what has happened?

خوب حدس بزن چی؟ می توانید حدس بزنید چه اتفاقی افتاده است؟

Yes, Mr.

بله، آقای

Steve Mr.

استیو آقای

Steve has caught a cold

استیو سرما

He is sneezing.

خورده است او عطسه می کند.

He is coughing.

داره سرفه میکنه

His voice sounds very strange,

صدای او بسیار عجیب به نظر می رسد،

although it normally does

اگرچه معمولاً

So now I am having to stay far away from Steve because I don't want to catch his cold.

اینطور است، بنابراین اکنون باید از استیو دور بمانم زیرا نمی خواهم سرما بخورم.

I don't want to become sick.

نمیخوام مریض بشم

Not. Not this month.

نه. نه این ماه

Any of a month.

هر یک از یک ماه.

I don't care. But this month I do.

برام مهم نیست اما این ماه من انجام می دهم.

I really don't want to get a cold.

من واقعاً نمی خواهم سرما بخورم.

I don't want to get a fever.

من نمی خواهم تب کنم.

I don't want to lose my voice

من نمی خواهم صدایم را از دست بدهم،

because I have to do this for the whole of April.

زیرا باید این کار را برای کل فروردین انجام دهم.

So if I become sick, if I become ill,

بنابراین اگر بیمار شوم، اگر مریض

then I might not be able to do my live streams

شوم، ممکن است نتوانم پخش زنده خود را انجام دهم

that might be good news for some people,

که ممکن است برای برخی افراد خبر خوبی باشد،

but for many, I'm sure it will be bad as well.

اما برای بسیاری، مطمئنم که بد نیز خواهد بود.

Alessandra says, I would like so much

الساندرا می گوید، من خیلی دوست دارم

that we could meet in person face to face.

که بتوانیم حضوری ملاقات کنیم.

That would be amazing.

این شگفت انگیز خواهد بود.

Now, if you have been watching my Sunday livestreams, you will know

حالا، اگر پخش زنده یکشنبه‌های من را تماشا می‌کردید، می‌دانید

that we have been talking about meeting up, having a special meet somewhere.

که ما در مورد ملاقات، داشتن یک ملاقات ویژه در جایی صحبت کرده‌ایم.

I'm not sure where or when at the moment because the world is

من مطمئن نیستم که در حال حاضر کجا و چه زمانی، زیرا حداقل می توان گفت که جهان

in a rather chaotic state,

در وضعیت نسبتاً آشفته ای قرار

to say the least.

دارد.

So at the moment I'm not sure when, but yes, I think it is a very good idea.

بنابراین در حال حاضر مطمئن نیستم چه زمانی، اما بله، فکر می کنم ایده بسیار خوبی است.

Meeting up.

ملاقات کردن

Maybe, maybe if we can arrange

شاید، شاید اگر بتوانیم

some sort of meeting, some sort of get together

یک نوع ملاقات، نوعی دور هم جمع شویم

so we can see each other face to face, it would be very, very nice.

تا بتوانیم همدیگر را رو در رو ببینیم ، خیلی خیلی خوب باشد.

Can I say hello to Rabbit?

آیا می توانم به خرگوش سلام کنم؟

Rabbit X. Love it.

خرگوش X. آن را دوست دارم.

I'm very intrigued.

من خیلی کنجکاو هستم

Is the rabbit your favourite animal?

آیا خرگوش حیوان مورد علاقه شماست؟

I'm just wondering now, is it is the rabbit your favourite animal?

من فقط در حال تعجب هستم که آیا این خرگوش حیوان مورد علاقه شماست؟

I have to be honest. I like rabbits.

من باید صادق باشم. من خرگوش دوست دارم

In fact, we get some rabbits here in the garden from time to time.

در واقع، ما هر از گاهی اینجا در باغ چند خرگوش می گیریم.

A few days ago, by the way, something I haven't told you yet.

اتفاقاً چند روز پیش چیزی که هنوز به شما نگفته بودم.

Last week

هفته گذشته

I saw a baby rabbit, a very small rabbit in the garden.

یک بچه خرگوش را دیدم، یک خرگوش بسیار کوچک در باغ.

So it wasn't the usual rabbits because that one's much larger.

بنابراین خرگوش های معمولی نبودند زیرا آن خرگوش بسیار بزرگتر است.

But there was a very small rabbit.

اما یک خرگوش بسیار کوچک وجود داشت.

I think it might be a baby rabbit.

فکر کنم ممکنه بچه خرگوش باشه

I haven't seen it for a few days.

چند روزه ندیدمش

But it was in the garden last week.

اما هفته پیش در باغ بود.

So I'm hoping if I can find my camera,

بنابراین امیدوارم اگر بتوانم دوربینم را پیدا کنم،

if I can point my camera

اگر بتوانم دوربینم را به

quick enough I might be able to capture some moments

اندازه کافی سریع بگیرم، شاید بتوانم لحظاتی

of this little baby rabbit that is running around the garden.

از این بچه خرگوش کوچک را که در حال دویدن در باغ است، ثبت کنم.

So I can't wait

بنابراین من نمی توانم

to capture that.

برای گرفتن آن صبر کنم.

I'm rather excited.

من نسبتا هیجان زده هستم.

In fact, today we are looking at slogans, expressions

در واقع، امروز ما به شعارها نگاه می کنیم، عباراتی

often used to encourage people

که اغلب برای تشویق مردم

to remember certain things.

به یادآوری چیزهای خاص استفاده می شود.

But before that, we are going to have

اما قبل از آن، قرار است

a little break with one of my many English lessons Here

با یکی از چندین درس انگلیسی من کمی استراحت کنیم، در

is an excerpt from one of my full English lessons.

اینجا گزیده ای از یکی از درس های کامل انگلیسی من است.

Don't forget, on my YouTube channel, there are many many, many, many English lessons

فراموش نکنید، در کانال یوتیوب من، علاوه بر پخش زنده من ، بسیاری از درس های انگلیسی

for you to watch besides my live streams.

برای شما وجود دارد که می توانید تماشا کنید.

And yes, we will be back live in a few moments

و بله، ما تا چند لحظه دیگر به صورت زنده برمی گردیم

from now.

.

Hi, everybody, and welcome to Mr.

سلام، به همه، و به

Duncan's full English Number five.

انگلیسی کامل شماره پنج آقای دانکن خوش آمدید.

I thought I would start off today's edition with a selfie,

فکر کردم نسخه امروز را با یک سلفی شروع کنم،

just in case you're watching this in 2050 and you don't know what a selfie is.

فقط در صورتی که در سال 2050 این را تماشا می‌کنید و نمی‌دانید سلفی چیست.

I'm not going to tell you and you won't be able to ask me in person because I'm dead.

من به شما نمی گویم و نمی توانید حضوری از من بپرسید زیرا من مرده ام.

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این

Duncan's full English number five.

شماره پنج انگلیسی کامل آقای دانکن است.

My name is Mr.

اسم من آقای

Duncan, and I'm ever so pleased to meet you.

دانکن است و از آشنایی با شما بسیار خوشحالم.

We are all here again to take a peek

همه ما دوباره اینجا هستیم تا نگاهی

into that wonderful world of English

به دنیای شگفت انگیز انگلیسی

so let us all join hands and say the magic words.

بیندازیم، پس اجازه دهید همه دست به دست هم دهیم و کلمات جادویی را بگوییم.

For goodness sake, Mr.

به خاطر خدا، آقای

Duncan, we haven't got all day get on with it.

دانکن، ما تمام روز را ادامه نداده ایم.

Can you see what sort of weather we're having here today?

آیا می توانید ببینید که امروز در اینجا چه آب و هوایی داریم ؟

Well, there is poor visibility for a start.

خوب، دید ضعیفی برای شروع وجود دارد.

It isn't a clear day by any means.

به هیچ وجه روز روشنی نیست.

It is a foggy day here in England

اینجا در انگلستان یک روز مه آلود است

where you can use Foggy as an idiom

که می توانید از Foggy به عنوان اصطلاحی

to describe the inability to remember something.

برای توصیف ناتوانی در به خاطر سپردن چیزی استفاده کنید.

We can say I haven't the foggiest idea, which means you do not remember

می توانیم بگوییم مه آلودترین ایده را ندارم، به این معنی که شما

or you cannot recall a certain event or a piece of information

یک رویداد یا یک اطلاعات خاص را به خاطر نمی آورید یا نمی توانید به یاد بیاورید

Today's fog has been caused by warm

مه امروزی در اثر

and cold air colliding with each other.

برخورد هوای سرد و گرم با یکدیگر ایجاد شده است.

This fog is made up of tiny particles of moisture.

این مه از ذرات ریز رطوبت تشکیل شده است.

You often see fog forming in the early morning or evening

اغلب می بینید که مه در اوایل صبح یا عصر شکل می گیرد

or as the temperature changes

یا با تغییر دما

the subject of weather is a fascinating one.

، موضوع آب و هوا بسیار جذاب است.

And for the typical English person such as myself,

و برای یک فرد معمولی انگلیسی مانند من،

it is a subject that is often discussed in general day

این موضوعی است که اغلب در

to day conversation

مکالمات روزانه مورد

The two words shown here

بحث قرار

may look similar, but they are in fact very different.

می گیرد.

The words perspective and perspective are often confused.

کلمات پرسپکتیو و پرسپکتیو اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند.

That is to say one is used instead of the other

یعنی یکی به جای دیگری استفاده می شود

First of all, the word perspective

اولاً، کلمه پرسپکتیو

defines the way in which things are seen, how an object appears

نحوه دیده شدن اشیا، نحوه ظاهر شدن یک شی را

depending on its size, shape and relative distance from other things around it.

بسته به اندازه، شکل و فاصله نسبی آن از سایر چیزهای اطراف خود تعریف می کند.

In drawing and painting perspective

در طراحی و نقاشی از

is used to give the illusion of depth and distance.

پرسپکتیو برای ایجاد توهم عمق و فاصله استفاده می شود.

We can also use this word to express a person's

ما همچنین می‌توانیم از این کلمه برای بیان دیدگاه یک فرد

view of the world as their point of view,

نسبت به جهان به عنوان دیدگاه او،

a person's perspective of the world.

دیدگاه یک فرد از جهان استفاده کنیم.

The views and opinions held by us

دیدگاه ها و نظرات ما

all come from our own perspective.

همه از دیدگاه خود ما سرچشمه می گیرند.

Then there is the word perspective,

سپس کلمه پرسپکتیو وجود دارد

which means something that is expected or is expecting to be done in the future.

که به معنای چیزی است که انتظار می رود یا انتظار می رود در آینده انجام شود.

Something that is likely to happen at a later date is prospective.

چیزی که احتمالا در آینده اتفاق می افتد آینده نگر است.

I have a prospective client two coming to my office tomorrow.

من یک مشتری احتمالی دارم که دو نفر فردا به دفتر من می آیند.

So now there is no need to get

بنابراین اکنون دیگر نیازی به

these words confused ever again.

اشتباه گرفتن این کلمات وجود ندارد.

I have given you a clear perspective of what the differences are.

من به شما چشم انداز روشنی از تفاوت ها ارائه داده ام.

I have done this for you now

من این کار را اکنون برای شما

and for all the prospective online students

و برای همه دانشجویان آنلاین آینده

who will join me in the future.

که در آینده به من خواهند پیوست انجام داده ام.

Can you see what I have here?

میتونی ببینی من اینجا چی دارم؟

This is a source pan full of boiling water.

این یک تابه منبع پر از آب جوش است.

The hot water is producing steam.

آب داغ بخار تولید می کند.

Steam is produced when water vapour rises.

هنگامی که بخار آب بالا می آید بخار تولید می شود.

Normally, water vapour cannot be seen.

به طور معمول بخار آب دیده نمی شود.

But it is possible to show it when extreme temperatures are used.

اما در صورت استفاده از دماهای شدید می توان آن را نشان داد.

For example, when hot vapour meets cool air.

به عنوان مثال، هنگامی که بخار داغ با هوای خنک برخورد می کند.

This is one of the ways in which clouds are formed.

این یکی از راه های تشکیل ابرها است.

The process is called evaporation.

این فرآیند تبخیر نامیده می شود.

The word steam can be used in other ways.

کلمه بخار را می توان به روش های دیگری نیز به کار برد.

For example, a person can let off steam.

به عنوان مثال، یک فرد می تواند بخار را خارج کند.

This expression means that a person will release their tension

این عبارت به این معنی است که فرد

and pent up energy by doing something.

با انجام کاری تنش خود را رها می کند و انرژی فرو رفته را از بین می برد.

The action is normally a physical one, such as

این عمل معمولاً یک عمل فیزیکی است، مانند

going for a run

رفتن برای دویدن

having a dance, or in extreme cases,

و رقصیدن، یا در موارد شدید،

screaming out loud.

فریاد زدن با صدای بلند.

It would be fair to say that we all need to let off steam

منصفانه است که بگوییم همه ما نیاز داریم که

at some point

در نقطه ای از خود خلاص

It's time to take a look

at another part of English grammar.

شویم.

Continuing the theme of punctuation

ادامه موضوع نقطه گذاری

that we started in the last full English.

که در آخرین انگلیسی کامل شروع کردیم.

Today we will take a look at the dreaded apostrophe.

امروز نگاهی به آپاستروف مخوف خواهیم داشت.

This particular punctuation mark is a controversial one

این علامت نگارشی خاص یک مورد بحث برانگیز است

as its use has been widely disputed over the years.

زیرا استفاده از آن در طول سال ها به طور گسترده مورد مناقشه قرار گرفته است.

Even now, there seems to be some confusion over how it should be used

حتی در حال حاضر نیز به نظر می رسد در مورد نحوه استفاده از آن سردرگمی وجود دارد به

In general, English, the apostrophe serves two purposes

طور کلی، در انگلیسی، آپستروف

to show for possessive quality of something

برای نشان دادن کیفیت مالکیت چیزی

and to show that a word has been shortened

و نشان دادن اینکه یک کلمه کوتاه شده است

or a sentence has been made shorter.

یا یک جمله کوتاهتر شده است، به دو منظور خدمت می کند.

In the possessive sense, the apostrophe shows that one thing belongs to another.

در معنای تملک ، آپستروف نشان می دهد که یک چیز به چیز دیگر تعلق دارد.

For example, Duncan's pen, Jill's pencil.

مثلا قلم دانکن، مداد جیل.

St Paul's Cathedral.

کلیسای جامع سنت پل.

The apostrophe can come at the end of the possessive word.

آپستروف می تواند در آخر کلمه ملکی بیاید.

For example, the teacher's college is over there.

مثلاً دانشکده معلمی آنجاست.

A commonly confused use of the apostrophe comes with the word.

معمولاً استفاده اشتباه گرفته شده از آپاستروف همراه با کلمه است.

It's the apostrophe here.

اینجا آپستروف است.

Shows the contraction of it is.

انقباض آن را نشان می دهد.

It's my birthday today when the apostrophe is not used.

امروز تولد من است که از آپاستروف استفاده نمی شود.

Then the possessive tense is being expressed.

سپس زمان ملکی بیان می شود.

A mouse has no fur on its tail.

موش روی دمش خز ندارد.

Another common mistake made with the apostrophe

یکی دیگر از اشتباهات رایج در مورد

is to use it to show the plural of ordinary words.

آپستروف استفاده از آن برای نشان دادن جمع کلمات معمولی است.

This is incorrect.

این نادرست است.

Once again, the apostrophe is only used when you wish to show a possessive clause

یک بار دیگر، آپستروف فقط زمانی استفاده می شود که بخواهید یک بند مالکیت

or the contraction of a word or sentence

یا انقباض یک کلمه یا جمله را نشان دهید

and there

it was, one of my many full English

و یکی از بسیاری از درس های کامل انگلیسی من بود

lessons that you can find on my YouTube channel.

که می توانید در کانال یوتیوب من پیدا کنید.

Welcome, everyone. Yes, we are live.

همگی خوش آمدید. بله، ما زنده هستیم.

We are back live from the birthplace of the English language,

ما به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی،

which is England

که انگلستان است،

to turn back live.

بازگشته ایم.

And yes, during this actual live stream.

و بله، در طول این پخش زنده واقعی.

There have been some rather unusual weather occurrences.

برخی از اتفاقات آب و هوایی نسبتاً غیرعادی وجود داشته است.

It was just snowing.

فقط برف می آمد.

So whilst I was playing that full English excerpt, it was actually snowing outside.

بنابراین در حالی که من آن قطعه کامل انگلیسی را پخش می کردم، در واقع بیرون برف می بارید.

And you can see now the windows behind me are all wet.

و اکنون می توانید ببینید که پنجره های پشت سر من خیس شده اند.

And now the sun is back out again.

و اکنون خورشید دوباره بیرون آمده است.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

I don't know what's going on, to be honest.

راستش نمی دانم چه خبر است.

Something very strange is happening to the weather.

اتفاق بسیار عجیبی برای آب و هوا در حال رخ دادن است.

And also it's very windy.

و همچنین بسیار باد می وزد.

Would you like to have a look just to show how windy it is at the moment?

آیا می‌خواهید نگاهی بیندازید تا نشان دهید در حال حاضر چقدر باد می‌وزد؟

There it is, that side right now.

همین الان اون طرف هست.

I don't know why, but we are having a lot of strong

نمی‌دانم چرا، اما

wind across England today.

امروز در سراسر انگلیس باد شدیدی داریم.

And I have no idea why we are getting it.

و من نمی دانم چرا آن را دریافت می کنیم.

In fact, I don't know why the news isn't even talking about it.

در واقع، من نمی دانم چرا اخبار حتی در مورد آن صحبت نمی کنند.

Normally when we have strong winds or severe weather,

معمولاً وقتی بادهای شدید یا هوای شدید داریم،

quite often the news well will often talk about it.

اغلب اخبار اغلب در مورد آن صحبت می کنند.

They will want to discuss it.

آنها می خواهند در مورد آن بحث کنند.

But at the moment they're not.

اما در حال حاضر آنها نیستند.

Well, I suppose you might say that they have other things to talk about.

خب، من فکر می کنم ممکن است بگویید که آنها چیزهای دیگری برای صحبت کردن دارند.

Maybe that is the reason why Thank you for joining me.

شاید به همین دلیل است که از همراهی شما با من تشکر می کنم.

A lot of people today talking about Mr.

امروزه بسیاری از مردم در مورد آقای

Steve and his speed of speaking.

استیو و سرعت صحبت کردن او صحبت می کنند.

I think sometimes what happens with Steve when he's talking,

من فکر می کنم گاهی اوقات اتفاقی که برای استیو هنگام صحبت

he gets very excited and emotional and sometimes he

می افتد، بسیار هیجان زده و احساساتی می شود و گاهی اوقات

he wants to express himself very quickly, but

می خواهد خیلی سریع خودش را بیان کند، اما

he gets so excited.

خیلی هیجان زده می شود.

Sometimes the words come out too fast and it is possible to speak too quickly.

گاهی اوقات کلمات خیلی سریع بیرون می آیند و می توان خیلی سریع صحبت کرد.

Even even if you are with native

حتی اگر با زبان

English speakers, if you are in a group of people and you talk too quickly,

مادری انگلیسی باشید، اگر در گروهی از افراد هستید و خیلی سریع صحبت می کنید،

it can be a little annoying.

ممکن است کمی آزاردهنده باشد.

So you don't always have to speak at a thousand miles an hour.

بنابراین همیشه مجبور نیستید با هزار مایل در ساعت صحبت کنید.

It is possible to express yourself without going full speed.

ممکن است بدون اینکه با سرعت کامل حرکت کنید، خود را بیان کنید.

It is possible to do that.

امکان انجام آن وجود دارد.

Hello to oh, who else is here today?

سلام به اوه، چه کسی امروز اینجاست؟

Any new people on the live chat Oh, we have Patel.

افراد جدید در چت زنده اوه، ما Patel را داریم.

Putra.

پوترا.

Hello, Patel.

سلام پاتل

Putra. Sumeet.

پوترا. سومیت.

Who says good to see you in your black t shirt.

کی میگه از دیدنت با تی شرت مشکیت خوشحالم

You do look very nice. Thank you.

تو خیلی خوب به نظر میرسی متشکرم.

That's very kind of you to say.

این خیلی لطف شماست که می گویید.

Very nice. Thank you so very.

بسیار خوب. خیلی ممنون

I do like the compliments.

من از تعریف ها خوشم می آید

Sometimes it is nice to receive a compliment.

گاهی اوقات دریافت یک تعریف خوب است.

And yes, I might be wearing my black t shirts

و بله، من ممکن است بیشتر تی شرت های مشکی خود را بپوشم

more often.

.

In the future because it would appear a lot of you like it,

در آینده، زیرا به نظر می رسد که بسیاری از شما آن را دوست دارند،

which is very nice indeed.

که در واقع بسیار خوب است.

A lot of viewers have been asking

بسیاری از بینندگان پرسیده اند که

if they can see the wildlife again.

آیا می توانند دوباره حیات وحش را ببینند.

The animals.

حیوانات

I know that The Friendly Cows

من می دانم که گاوهای دوست

is one of your favourite videos, so I'm going to show that.

یکی از ویدیوهای مورد علاقه شماست، بنابراین می خواهم آن را نشان دهم.

And then after that, we are going to look at

و بعد از آن، ما به

slogans, things that are said

شعارها نگاه می کنیم، چیزهایی که گفته می شود

or sometimes shouted

یا گاهی فریاد می

because they have to be remembered or memorised.

زنند زیرا باید به خاطر بسپارند یا به خاطر بسپارند.

It might be something good, it might be something bad, it might be a warning,

ممکن است چیز خوبی باشد، ممکن است چیز بدی باشد، ممکن است یک هشدار باشد،

it might be the name of your favourite product

ممکن است نام محصول مورد علاقه شما

the there

باشد

you can see on the screen, I am with you hopefully

که می توانید روی صفحه نمایش ببینید، امیدوارم

during April

در ماه آوریل

Sunday, Monday, Tuesday, Wednesday, Thursday and Friday.

یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه با شما باشم. ، پنجشنبه و جمعه.

And I hope you will be able to join me

و امیدوارم بتوانید

for all of those special live streams.

برای همه آن پخش زنده ویژه به من بپیوندید.

There will be 25 during the month of April

در طول ماه آوریل 25

and I hope you will be able to join me for those.

خواهد بود و امیدوارم بتوانید برای آنها به من بپیوندید.

Yes, English right now live from England,

بله، انگلیسی در حال حاضر از انگلستان زنده،

we are looking at an interesting subject.

ما در حال بررسی یک موضوع جالب هستیم.

I think this is rather intriguing because I'm sure

من فکر می کنم این نسبتاً جذاب است زیرا مطمئن هستم که

you will have your own suggestions.

شما پیشنهادات خود را خواهید داشت.

So I am going to show some slogans today

بنابراین من امروز می خواهم شعارهایی را نشان دهم

slogans, things that are often said.

، چیزهایی که اغلب گفته می شود.

So what is a slogan?

پس شعار چیست؟

Well, most people understand slogans

خب، بیشتر مردم شعارها را

as a phrase created to be easily remembered.

به عنوان عبارتی می‌دانند که برای به خاطر سپردن آسان ساخته شده است.

So a slogan is a phrase, a sentence,

بنابراین یک شعار یک عبارت، یک جمله،

maybe something that goes alongside a product,

شاید چیزی است که در کنار یک محصول قرار می گیرد،

something that a group of people want you to remember.

چیزی که گروهی از مردم می خواهند شما به خاطر بسپارید.

Maybe.

شاید.

Advertisement. Will have slogans.

تبلیغات. شعار خواهد داشت.

Maybe something political will have a slogan.

شاید چیزی سیاسی شعار داشته باشد.

And as I said earlier, perhaps a protest as well.

و همانطور که قبلاً گفتم، شاید یک اعتراض نیز باشد.

If people are protesting about something,

اگر مردم به چیزی اعتراض می کنند،

they might also use slogans.

ممکن است از شعار هم استفاده کنند.

So a slogan is a phrase created to be easily remembered.

بنابراین شعار عبارتی است که برای به خاطر سپردن آسان ایجاد شده است.

A slogan normally refers to something

یک شعار معمولاً به چیزی مهم یا مرتبط اشاره دارد،

important or relevant

So when we talk about important things may be something that you have to remember.

بنابراین وقتی در مورد چیزهای مهم صحبت می کنیم ممکن است چیزی باشد که باید به خاطر بسپارید.

Maybe there is something that you have to do

شاید کاری وجود داشته باشد که باید انجام دهید،

maybe something you have to avoid doing

شاید باید از انجام کاری اجتناب کنید

A slogan normally refers

. شعار معمولاً

to something important or relevant.

به چیزی مهم یا مرتبط اشاره دارد.

Something relevant is something that is used or needed,

چیزی مرتبط چیزی است که استفاده می شود یا مورد نیاز است،

or maybe something that is important during a certain period of time.

یا شاید چیزی است که در یک دوره زمانی خاص مهم است.

We use the word relevant

ما از کلمه محصولات مرتبط استفاده می‌کنیم

products and brands

و

will often have a slogan connected to them,

برندها اغلب شعاری به آن‌ها متصل می‌کنند،

and I'm sure there must be lots and lots of products.

و من مطمئن هستم که باید تعداد زیادی محصولات وجود داشته باشد.

Companies that you can think of

شرکت هایی که می توانید

that have their own slogan

به آنها فکر کنید شعار خاص خود را دارند

and we will be playing a little competition later on.

و ما بعداً کمی رقابت خواهیم کرد.

Guess the brand name.

نام برند را حدس بزنید

So I will give you some slogans

بنابراین من به شما چند شعار

and I want you to tell me what the product is if you can.

می دهم و می خواهم اگر می توانید به من بگویید محصول چیست .

Products and brand names

محصولات و نام های تجاری

will often have a slogan connected to them,

اغلب دارای یک شعار هستند

and there is a reason for that

و دلیلی برای آن وجود دارد

because they want you to buy their product.

زیرا آنها می خواهند شما محصول آنها را بخرید.

They want you to pick up their product at the supermarket.

آنها از شما می خواهند که محصولشان را از سوپرمارکت تحویل بگیرید.

Slogans are a way of getting that product

شعارها راهی برای وارد کردن آن محصول

into your mind.

به ذهن شما هستند.

Advertisment or advertisers over

تبلیغات یا تبلیغ‌کنندگان در

the years have received a lot of criticism

طول سال‌ها انتقادات زیادی را دریافت کرده‌اند

and the way that they use adverts

و روشی که آنها از تبلیغات

to change a person's perspective,

برای تغییر دیدگاه افراد استفاده می‌کنند،

a slogan can make something important stick in the mind

یک شعار می‌تواند چیزی مهم را در ذهن بچسباند

to remember something or to encourage people to remember something.

تا چیزی را به خاطر بسپارد یا مردم را به یادآوری چیزی تشویق کند.

You want that thing that product or that information.

شما آن محصول یا آن اطلاعات را می خواهید.

You want it to stick

می خواهید

in the mind.

در ذهنتان بماند.

You want it to stay in there.

شما می خواهید آن را در آنجا بماند.

So that is one of the reasons, and I would say one of the main reasons

بنابراین این یکی از دلایل است و من می گویم یکی از دلایل اصلی

why we have slogans in Britain.

شعار دادن ما در بریتانیا. در گذشته شعارهای

There have been some well-known slogans used in the past.

معروفی وجود داشته است .

So I'm going to show you some examples

بنابراین من قصد دارم چند نمونه

of slogans that have been used here.

از شعارهایی که در اینجا استفاده شده است را به شما نشان دهم.

In the UK as part of government campaigns in the past.

در بریتانیا به عنوان بخشی از کمپین های دولتی در گذشته.

And the first one I'm going to show

و اولین چیزی که قرار است به

you is now, this is a good slogan.

شما نشان دهم این است که این یک شعار خوب است.

I'm not sure if you've heard of this,

من مطمئن نیستم که شما در مورد این چیزی شنیده باشید،

but for a very long time it was a very popular slogan.

اما برای مدت طولانی این یک شعار بسیار محبوب بود.

And here it is.

و اینجاست.

Go to work on an egg.

برو سر کار روی تخم مرغ

I know it sounds strange,

می دانم عجیب به نظر می رسد،

but it was used in a government campaign

اما در یک کمپین دولتی

to encourage people to

برای تشویق مردم به

eat eggs, to consume eggs.

خوردن تخم مرغ و مصرف تخم مرغ استفاده شد.

And there it is.

و آنجاست.

You can see it now next to me.

حالا می توانید آن را در کنار من ببینید.

So there it is. The original commercial

بنابراین وجود دارد. تبلیغات اصلی

that was shown, I think it was 1957

که نمایش داده شد، فکر می کنم سال 1957 بود،

so this particular campaign

بنابراین این کمپین خاص

was started in 1957

در سال 1957 شروع

and this was maybe three or four years

شد و شاید سه یا چهار سال

after eggs became available again

پس از آن بود که تخم مرغ

after rationing during the Second World War.

پس از جیره بندی در طول جنگ جهانی دوم دوباره در دسترس قرار گرفت.

So it wasn't until the late 1950s

بنابراین تا اواخر دهه 1950

when lots of food became available again

بود که

here in Britain after the end of the Second World War.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از مواد غذایی دوباره در اینجا در بریتانیا در دسترس قرار گرفت.

So this particular campaign, this particular slogan

بنابراین از این کمپین خاص، این شعار خاص

was used to encourage people to start

برای تشویق مردم به

eating eggs, buying eggs,

خوردن تخم مرغ، خرید تخم مرغ استفاده شد

and it was a government campaign

و این یک کمپین دولتی بود

and the slogan that they used was go to work on an egg

و شعاری که آنها به کار بردند این بود که برو روی یک تخم مرغ کار کن

which of course was encouraging people to have eggs for their breakfast.

که البته مردم را به خوردن تخم مرغ تشویق می کرد. صبحانه آنها

I don't know about you, but I do like boiled eggs you put the

شما را نمی دانم، اما من تخم مرغ آب پز را دوست دارم، تخم مرغ را

you put the egg in boiling water for about 3 minutes, then you take it out,

حدود 3 دقیقه در آب جوش قرار می دهید، سپس آن را بیرون می آورید، روی آن را

you open the top and you enjoy the delicious boiled egg.

باز می کنید و از تخم مرغ آب پز خوشمزه لذت می برید.

And to be honest with you, I do like my boiled egg to be really

و برای اینکه با شما صادق باشم، من دوست دارم تخم مرغ آب پز من واقعاً باشد،

I don't like it when it's hard I like it runny and soft

من آن را دوست ندارم وقتی سخت است، من آن را نرم و روان دوست دارم،

so there is the

بنابراین

first slogan that was used here in the UK

اولین شعاری وجود دارد که

in the late 1950s

در اواخر دهه 1950 اینجا در بریتانیا

to encourage people to eat more eggs.

برای تشویق استفاده شد. مردم بیشتر تخم مرغ بخورند

Here is another one.

اینم یکی دیگه

I will just show you the actual slogan

من فقط شعار واقعی

Clunk Click Every Trip.

Clunk Click Every Trip را به شما نشان خواهم داد.

This was a campaign and the slogan

این یک کمپین و شعاری

that was used to encourage people or to remind people,

بود که برای تشویق مردم و یا یادآوری

especially car drivers, to wear their seatbelt.

بستن کمربند ایمنی به مردم به خصوص رانندگان خودرو استفاده می شد.

So when you put your seatbelt on you normally hear

بنابراین زمانی که کمربند ایمنی خود را می‌بندید، معمولاً

a sound

در هر سفر صدایی به صدا در

clunk click every trip,

encouraging people to remember

می‌آید که مردم را تشویق می‌کند تا

when you get into a car, you must put on your seatbelt

زمانی که سوار ماشین می‌شوید به یاد بیاورند، باید کمربند ایمنی خود را ببندید

Of course, these days you have to.

البته، این روزها مجبورید.

It is the law. You have no choice.

قانون است. تو انتخابی نداری.

So there is no discussion anymore about that.

بنابراین دیگر بحثی در این مورد وجود ندارد.

You must wear a seatbelt.

باید کمربند ایمنی ببندید

I think it was the the early 1980s.

فکر می کنم اوایل دهه 1980 بود.

I think maybe the early 1980s was

من فکر می کنم شاید اوایل دهه 1980

when it became law to wear a seatbelt in the car.

زمانی بود که بستن کمربند ایمنی در ماشین قانون شد.

So not just the driver but also the passenger and also the passengers in the back,

بنابراین نه تنها راننده، بلکه مسافر و همچنین سرنشینان عقب،

they also have to wear their seatbelt or else you will get a big fine for not doing so.

آنها نیز باید کمربند ایمنی خود را ببندند وگرنه جریمه هنگفتی برای انجام ندادن این کار دریافت خواهید کرد.

Here is another one, a very interesting one

در اینجا یکی دیگر، بسیار جالب است که یک

once again talking about road safety.

بار دیگر در مورد ایمنی جاده صحبت می کند.

Think once, think twice, think bye.

یک بار فکر کن، دو بار فکر کن، خداحافظ.

This was a very popular advertisement campaign

این یک کمپین تبلیغاتی بسیار محبوب

during the early 1970s and there you can see

در اوایل دهه 1970 بود و در آنجا می توانید ببینید که

this is actually a photograph from the advert

این در واقع یک عکس از آگهی است

and it is encouraging people to be aware of motorcyclists

و مردم را تشویق می کند که از موتورسواران آگاه شوند

and the reason for that is, well

و دلیل آن این است که خوب

having written a motorbike, am I on my own by myself in the past.

با نوشتن یک موتور سیکلت، آیا من در آن هستم. مال خودم در گذشته.

So I used to own a motorbike and I do realise that motorcyclists

بنابراین من قبلاً یک موتور سیکلت داشتم و می‌دانم که موتورسواران

are quite vulnerable on the road

در جاده‌ها کاملاً آسیب‌پذیر

and there are many accidents every year

هستند و هر ساله تصادف‌های زیادی رخ می‌دهد

where car drivers will pull out or go into the road

که در آن رانندگان خودرو از جاده خارج می‌شوند یا به جاده می‌روند

and they will hit a motorcyclist because they haven't noticed them.

و به دلیل عدم توجه به موتورسوار به آنها برخورد می‌کنند. .

So collisions between cars

بنابراین برخورد بین خودروها

and motorcycles are quite common.

و موتورسیکلت ها بسیار رایج است.

So this particular advertising campaign

بنابراین، این کمپین تبلیغاتی خاص

was trying to encourage people to remember

سعی داشت مردم را تشویق کند که به یاد داشته

to look out for motorbikes on the road

before they pull out into the traffic.

باشند قبل از اینکه وارد ترافیک شوند، مراقب موتورسیکلت در جاده باشند.

And I

have well I used to have a lot of friends who rode motorbikes.

و من قبلاً دوستان زیادی داشتم که موتور سوار می شدند.

Not anymore.

دیگر نه.

Most of them now have cars

اکثر آنها اکنون ماشین دارند،

but yes, I did have quite a few friends.

اما بله، من دوستان کمی داشتم.

One of my friends was actually killed on his motorbike.

یکی از دوستانم با موتورش کشته شد.

He actually died.

او در واقع مرد.

My best friend from school actually died on his motorbike.

بهترین دوست مدرسه ام در واقع روی موتورش مرد.

It is something that you have to be aware of,

این چیزی است که شما باید از آن آگاه باشید،

and that's the reason why we have the slogan

و به همین دلیل است که ما شعار

Think once, think twice,

یک بار فکر کن، دو بار

think bike.

فکر کن، دوچرخه فکر کن را داریم.

Look out for those motorcyclists.

مراقب آن موتورسواران باشید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Another warning about road safety.

هشدار دیگری در مورد ایمنی جاده ها

You might notice that there are lots

ممکن است متوجه شوید که شعارهای زیادی وجود دارد

of slogans, lots of campaigns

، کمپین های زیادی وجود دارد که

trying to make people more safe, which I think is a good thing.

تلاش می کنند مردم را ایمن تر کنند، که به نظر من چیز خوبی است.

I don't think it's a bad thing.

به نظر من چیز بدی نیست.

And this particular campaign

و این کمپین خاص

once again was encouraging people not to speed whilst driving.

بار دیگر مردم را به عدم سرعت در حین رانندگی تشویق کرد.

So here is a good slogan.

پس این یک شعار خوب است.

Don't fool yourself.

خودت را گول نزن

Speed kills.

سرعت می کشد

And this was a campaign. This particular advert

و این یک کمپین بود. این تبلیغ خاص

was quite graphic

کاملاً

it was one of those particular campaigns that was trying to shock people.

گرافیکی بود و یکی از آن کمپین های خاصی بود که سعی داشت مردم را شوکه کند.

Sometimes you do, sometimes to get people to listen to you.

گاهی این کار را می‌کنید، گاهی برای اینکه مردم به شما گوش دهند.

You have to shock them.

باید آنها را شوکه کنید.

You have to give them a shock.

باید به آنها شوک وارد کنید.

So I remember this particular commercial

بنابراین من این تبلیغ خاص را به خاطر می آورم

because it was very graphic.

زیرا بسیار گرافیکی بود.

It showed a couple driving along in the car

زن و شوهری را نشان می داد که با ماشین در حال رانندگی بودند

and then they were distracted because they were talking to each other.

و سپس حواسشان پرت شد زیرا با یکدیگر صحبت می کردند.

And then suddenly the driver loses control of his car

و سپس ناگهان راننده کنترل ماشین خود را از دست می دهد

and he crashes the car

و با ماشین تصادف می کند

and they are inside the car covered in blood.

و آنها غرق در خون داخل ماشین هستند.

And it's really, really quite awful.

و این واقعاً بسیار وحشتناک است.

But it is a way of getting the message across.

اما این راهی برای انتقال پیام است.

So the slogan for this particular

بنابراین شعار این تبلیغات خاص این

commercial was, don't fool yourself.

بود که خود را گول نزنید.

Speed Kills, which I think is true

Speed ​​Kills، که فکر می کنم درست است

when you think about it, speeding and also being distracted but at the same time,

وقتی به آن فکر می کنید، سرعت زیاد و همچنین حواس پرتی، اما در عین حال،

here is another one.

این یک مورد دیگر است.

And if you were around

و اگر

in the early 1980s

در اوایل دهه 1980

and you lived in this country,

بودید و در این کشور زندگی می‌کردید،

you probably saw this particular thing at some point.

احتمالاً در مقطعی این چیز خاص را دیدید.

And this particular campaign was in the very early days

و این کمپین خاص در همان روزهای اولیه بود

when HIV and AIDS was first discovered

که اچ‌آی‌وی و ایدز برای اولین بار کشف شد

and this was the very first campaign

و این اولین کمپینی بود

that the government in this country actually ran.

که دولت در این کشور عملاً اجرا کرد.

And it was talking about the seriousness of the disease.

و در مورد جدی بودن بیماری صحبت می کرد.

And at that time, of course, very little was known

و البته در آن زمان اطلاعات کمی در

about AIDS or HIV.

مورد ایدز یا اچ آی وی وجود داشت.

It was quite unknown at that time.

در آن زمان کاملاً ناشناخته بود.

So this was the first time that any warning had been produced.

بنابراین این اولین بار بود که هر گونه هشداری ارائه می شد.

And they used once again a very shocking advert,

و آنها یک بار دیگر از یک تبلیغ بسیار تکان دهنده استفاده کردند

don't die of ignorance,

، از نادانی نمرد،

encouraging people to be safer, to be more aware

مردم را تشویق به ایمن تر بودن، آگاهی بیشتر کردند

and this is the campaign that was used.

و این همان کمپینی است که مورد استفاده قرار گرفت.

However, later on this was actually criticised

با این حال، بعداً این موضوع به

for scaring people too much

دلیل ترساندن بیش از حد مردم مورد انتقاد قرار گرفت

because people did not want to talk about the issue of HIV and AIDS.

زیرا مردم نمی خواستند در مورد موضوع HIV و ایدز صحبت کنند.

They did not want to discuss it at that time because of this.

به همین دلیل در آن زمان نمی خواستند در مورد آن بحث کنند .

It made people actually too afraid and too scared.

در واقع باعث ترس و وحشت مردم شد.

So there

is an advertising campaign that was around here in the UK

بنابراین یک کمپین تبلیغاتی وجود دارد که در اینجا در بریتانیا بود،

I think it was around 1983 or 82,

فکر می‌کنم در حدود سال‌های 1983 یا 82 بود،

but it did cause a lot of controversy

اما بحث‌های زیادی در

talking of warnings, here is another one.

مورد هشدارها ایجاد کرد، در اینجا یک مورد دیگر وجود دارد.

Growing up I remember there was a

وقتی بزرگ شدم یادم می آید که یک

TV show called Grange Hill.

برنامه تلویزیونی به نام گرانج هیل وجود داشت.

You might have heard of it, you might have seen it on YouTube,

شما ممکن است در مورد آن شنیده باشید، ممکن است آن را در YouTube دیده باشید،

a TV show about a school, and I used to watch it when I was still at school.

یک برنامه تلویزیونی در مورد یک مدرسه، و من زمانی که هنوز در مدرسه بودم آن را تماشا می کردم.

So I would come home from school and then I would watch

بنابراین من از مدرسه به خانه می آمدم و سپس

this particular show called Grange Hill, and it was about a school

این برنامه خاص به نام گرانج هیل را تماشا می کردم و درباره مدرسه بود

and one of the stories in the show concerned

و یکی از داستان های نمایش مربوط

a student who became addicted to drugs.

به دانش آموزی بود که به مواد مخدر معتاد شده بود.

And then after that, afterwards it's a campaign was launched

و بعد از آن، پس از آن یک کمپین راه اندازی شد

and the slogan

و شعار

was, Just Say No.

این بود، فقط بگو نه.

Which is actually saying Just say no to drugs.

که در واقع گفتن فقط به مواد مخدر نه بگو.

And this was promoted here in the UK,

و این اینجا در بریتانیا تبلیغ شد،

but it actually eventually Ali, can you believe it?

اما در نهایت علی، آیا می توانید آن را باور کنید؟

This actually

این در

was was used eventually in the United States as well.

واقع در نهایت در ایالات متحده نیز مورد استفاده قرار گرفت.

So in advertising campaign,

بنابراین در کمپین تبلیغاتی

which was also connected to a TV programme at the time.

که در آن زمان به یک برنامه تلویزیونی نیز متصل بود.

And they were raising awareness of drug addiction

و آنها در حال افزایش آگاهی در مورد اعتیاد به مواد مخدر

amongst teenagers,

در میان نوجوانان بودند،

something that was a problem in the 1980s.

چیزی که در دهه 1980 یک مشکل بود.

And I suppose you might say that for for many countries

و من فکر می کنم ممکن است بگویید که برای بسیاری از کشورها

it is still a problem

هنوز یک

Here we go.

مشکل است.

Then we're going to look at some advertisements now,

سپس ما اکنون به برخی از تبلیغات،

some brands.

برخی از مارک ها نگاه خواهیم کرد.

What I want you to do

کاری که می خواهم انجام دهید این

is tell me what the brand is.

است که به من بگویید مارک چیست.

So I'm going to use the slogan

بنابراین من از شعار استفاده می

and I want you to tell me what the product is.

کنم و می خواهم به من بگویید محصول چیست.

So maybe it is a product, maybe it is a certain type of thing that you can buy.

بنابراین شاید این یک محصول باشد، شاید نوع خاصی از چیز باشد که می توانید آن را بخرید.

Maybe in your super market, I'm not going to give any clues.

شاید در سوپر مارکت شما هیچ سرنخی نخواهم داد.

I'm going to be very mean

من خیلی بد رفتار خواهم کرد

and give you no clues

و هیچ سرنخی به شما نمی

Thank you, Tomic, for your suggestion.

دهم. متشکرم، تومیک، از پیشنهاد شما.

Is that your slogan?

این شعار شماست؟

I have a feeling that might be your slogan.

احساسی دارم که شاید شعار شما باشد.

Tomic

تامیک

I'm not going to say whether it's a good one or a bad one.

نمی‌خواهم بگویم که خوب است یا بد.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Our first advertisement.

اولین تبلیغ ما

Are you ready?

اماده ای؟

Advertisement.

تبلیغات.

Two slogans.

دو شعار

The first one

are you ready?

اولی آماده ای؟

I'm loving it.

من آن را دوست دارم.

I'm loving it.

من آن را دوست دارم.

A well-known slogan.

یک شعار معروف.

A well-known phrase that is used in an advertisement.

عبارت معروفی که در تبلیغات استفاده می شود.

I'm loving it.

من آن را دوست دارم.

I'm loving it.

من آن را دوست دارم.

It is a product.

یک محصول است.

Something very popular around the world.

چیزی که در سراسر جهان بسیار محبوب است.

I am loving it.

من عاشق آن هستم.

Oh, we're getting some suggestions already.

اوه، ما در حال حاضر چند پیشنهاد دریافت می کنیم.

That's very nice. Thank you for joining in.

خیلی خوبه. از همراهی شما متشکرم.

That's very nice of you to join me.

خیلی خوب است که به من ملحق شدید.

Oh, we have.

اوه، ما داریم.

We have Glu.

ما گلو داریم.

We also have Anna.

آنا را هم داریم.

Thank you, Anna.

ممنون آنا

Mm Oh,

اوه،

it would appear that a lot of people are enjoying it.

به نظر می رسد که بسیاری از مردم از آن لذت می برند.

Yeah.

آره

If I said

اگه

the big tasty

بگم خوشمزه بزرگ

would you know what I was talking about?

میدونی چی میگم؟

The Big Tasty

Big

is one particular type of food

Tasty یکی از انواع غذاهای خاص است

that you can buy from

که می توانید از

McDonald's.

مک دونالد خریداری کنید.

I'm loving it.

من آن را دوست دارم.

Are you loving it?

آیا شما آن را دوست دارید؟

Steve is very excited at the moment

استیو در حال حاضر بسیار هیجان زده است

because McDonald's have just introduced or reintroduced the Big Tasty,

زیرا مک دونالد به تازگی Big Tasty را معرفی کرده یا مجدداً معرفی کرده

which is a huge hamburger.

است که یک همبرگر بزرگ است.

It's huge. It's big.

این بزرگه. بزرگ است.

It's a big.

این بزرگ است.

Okay, here's another one.

خوب اینم یکی دیگه

Are you ready?

اماده ای؟

I hope so.

امیدوارم.

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

It is a well known slogan,

این یک شعار شناخته شده است

and it advertises a certain product.

و یک محصول خاص را تبلیغ می کند.

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

A well known product.

یک محصول شناخته شده

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

I thought I would sing it for you.

فکر کردم برات بخونم

Does it make it any easier? I'm not sure.

آیا این کار را آسان تر می کند؟ مطمئن نیستم.

And no, I'm not getting paid for this.

و نه، من برای این پول نمی گیرم.

I'm not getting paid for advertising these products.

من برای تبلیغات این محصولات پولی دریافت نمی کنم.

I wish I was. I really do.

ایکاش بودم. من حتما انجام میدم.

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

It is a well-known advertising slogan.

این یک شعار تبلیغاتی شناخته شده است.

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

Actually, it is something I used to consume

در واقع، این چیزی است که

many years ago, although I don't have it anymore.

سال ها پیش مصرف می کردم، اگرچه دیگر آن را ندارم.

So it's something I used to have, but now I don't have it.

بنابراین این چیزی است که قبلا داشتم، اما اکنون آن را ندارم.

Oh, Oh, hello, Hyacinth.

اوه، اوه، سلام، سنبل.

Hello, Hyacinth. Oh.

سلام سنبل اوه

Oh, fancy pants.

اوه شلوار فانتزی

Yeah.

آره

Beatriz says, honestly,

بئاتریز می گوید، صادقانه

I'm not loving it.

بگویم، من آن را دوست ندارم.

Well, sometimes it is good, to be honest.

راستش گاهی اوقات خوب است.

That's what I say,

این چیزی است که من می گویم،

Hyacinth.

سنبل.

Well, then, yes, and also Cristina as well.

خب، پس، بله، و همچنین کریستینا.

Many years ago, it used to be the slogan for

سال ها پیش، شعار

Coca Cola.

کوکاکولا بود.

I don't drink Coca Cola anymore.

من دیگه کوکاکولا نمیخورم

It's too sugary.

خیلی شیرینه

It rots your teeth.

دندان هایت را می پوسد.

It makes your teeth fall out.

باعث ریزش دندان های شما می شود.

But I know a lot of people do like it, especially the young.

اما من می دانم که بسیاری از مردم آن را دوست دارند، به خصوص جوانان.

It's the real thing.

این چیز واقعی است.

Coca Cola.

کوکاکولا.

It's a big one, I suppose.

فکر کنم خیلی بزرگه

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Just do it.

فقط انجامش بده

Just do it.

فقط انجامش بده

Just do it.

فقط انجامش بده

You know, one day I'm going to be a voiceover artist.

میدونی، یه روز قراره صداپیشه باشم.

I, I really think I could use my voice in advertising.

من واقعا فکر می کنم که بتوانم از صدایم در تبلیغات استفاده کنم.

But just do it.

اما فقط انجامش بده

Just do it.

فقط انجامش بده

Just do it.

فقط انجامش بده

It's snowing again.

دوباره برف میاد

I'm not joking.

شوخی نمی کنم.

Look behind me. It's snowing.

به پشت سرم نگاه کن برف می بارد.

The snow is falling.

برف در حال باریدن است.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Why is it snowing suddenly?

چرا ناگهان برف می بارد؟

Oh, quite a few people have got this one, right.

اوه، تعداد زیادی از مردم این یکی را دارند، درست است.

Oh, very nice fancy pants.

اوه، شلوار فانتزی بسیار زیبا.

I have a feeling that lots of you like to use

من این احساس را دارم که بسیاری از شما دوست دارید از

this particular product

این محصول خاص

just to do it. Is Nike.

فقط برای انجام آن استفاده کنید. نایک است.

Although I used to pronounce it, like,

با اینکه تلفظش میکردم مثل

many years ago, I used to say night,

سالها پیش شب میگفتم

but apparently it isn't night.

ولی ظاهرا شب نیست.

It's Nike.

این نایک است.

Okay, fair enough.

خوب، به اندازه کافی منصفانه

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I suppose this one is for the ladies.

فکر می کنم این یکی برای خانم ها باشد.

This one is for the ladies watching

این یکی برای خانم هایی است که تماشا می کنند

because you're worth it.

زیرا شما ارزش آن را دارید.

Because you're worth it.

چون توارزشش را داری.

Does anyone know

کسی میدونه

which product or maybe it is a certain

کدوم محصول یا شاید

brand of products

مارک خاصی از محصولات

Oh, hello.

باشه سلام.

Hello, Eric.

سلام اریک

Hello, Luanne.

سلام، لوآن.

Luanne Trevisan. Hello to you.

لوان ترویسان. درود بر تو.

Thank you for your correct answer to the previous mystery product.

با تشکر از پاسخ صحیح شما به محصول رمز و راز قبلی.

So this one is

بنابراین این یکی به این

because you're worth it.

دلیل است که شما ارزش آن را دارید.

I think the ladies will know this one.

فکر می کنم خانم ها این یکی را بدانند.

I think the females watching will know what this is.

من فکر می کنم زنانی که تماشا می کنند می دانند این چیست.

Palmira.

پالمیرا.

Oh, yes. Palmira.

آه بله. پالمیرا.

Definitely.

قطعا.

And also Christina as well.

و همچنین کریستینا.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Because you're worth it.

چون توارزشش را داری.

You often see.

اغلب می بینید.

Who is it?

کیه؟

Is it Is it Jennifer Aniston?

آیا این جنیفر آنیستون است؟

She used to do a lot of adverts for this particular company.

او قبلاً برای این شرکت خاص تبلیغات زیادی انجام می داد .

I think she did.

من فکر می کنم او انجام داد.

So we have red.

بنابراین ما قرمز داریم.

Red also.

قرمز هم

Anna, christina.

آنا، کریستینا

Hello, fa for your final moustapha.

سلام به مصطفی آخرت.

Hello to you.

درود بر تو.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

I am with you for a few more moments.

من برای چند لحظه دیگر با شما هستم.

So this particular brand,

بنابراین این برند خاص،

because you're worth it is

چون ارزشش را دارید،

L'Oreal.

L'Oreal است.

L'Oreal. Based?

لورآل. مستقر؟

I believe they are based in Paris.

من معتقدم آنها در پاریس مستقر هستند.

In fact, I I think it says so there on the screen.

در واقع، من فکر می کنم آن را در آنجا روی صفحه نمایش می گوید.

Mr. Duncan, it's right in front of you.

آقای دانکن، درست روبروی شماست.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

If you are watching in Britain, if you are a person

اگر در بریتانیا تماشا می کنید، اگر فردی هستید

who lives in Britain or England,

که در بریتانیا یا انگلیس زندگی می کنید

you might know the answer to this one.

، ممکن است پاسخ این یکی را بدانید.

But I want to use my lovely deep voice for this.

اما من می خواهم از صدای عمیق دوست داشتنی خود برای این کار استفاده کنم.

Do you mind? Okay.

اشکالی نداره؟ باشه.

I'm going to use my deep voice. Here

من از صدای عمیقم استفاده خواهم کرد. اینجا

all because the lady laughs

همه چون خانم می خندد

What what does the lady love?

خانم چه چیزی را دوست دارد؟

All because the lady laughs.

همه به این دلیل است که خانم می خندد.

What What does she love?

چه چیزی را دوست دارد؟

What does the lady love?

خانم چه چیزی را دوست دارد؟

What does she like?

او چه چیزی را دوست دارد؟

Think of something that ladies enjoy.

به چیزی فکر کنید که خانم ها از آن لذت ببرند.

Something ladies like

چیزی که خانم ها

all because a lady loves.

همه را دوست دارند زیرا یک خانم دوست دارد.

What?

چی؟

Hello, Dorothy. Dorothy is here.

سلام دوروتی دوروتی اینجاست.

Hello, Dorothy. Nice to see you here.

سلام دوروتی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Your background with the wet window looks very nice.

پس زمینه شما با پنجره خیس بسیار زیبا به نظر می رسد.

It is a little bit like ice flowers.

کمی شبیه گل های یخ است.

It does look very strange.

خیلی عجیب به نظر می رسد

Yes, because my camera has now gone out of focus.

بله، زیرا دوربین من اکنون از فوکوس خارج شده است.

But you can see behind me, we are having some crazy weather today.

اما می توانید پشت سر من ببینید، امروز هوای عجیبی داریم.

Crazy Absolutely crazy.

دیوانه کاملاً دیوانه است.

The weather is mad.

هوا دیوانه است.

Vitesse says diamonds.

ویتسه می گوید الماس.

Oh, yes, I like that. One.

اوه، بله، من آن را دوست دارم. یکی

Diamonds, perhaps all because the lady loves

الماس، شاید همه به این دلیل که خانم دوست دارد

And if you live in the UK, you will know what this one is.

و اگر در بریتانیا زندگی می کنید، می دانید که این یکی چیست.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I used to be a man.

من قبلا مرد بودم

A man would climb up the side of a building,

مردی از کنار ساختمانی بالا

or maybe he would go into someone's house or someone's room.

می رفت، یا شاید به خانه یا اتاق کسی می رفت.

And he would leave

و

a box of chocolates.

یک جعبه شکلات می گذاشت.

And the brand

و نام

is milk tray by Cadbury's Cadbury's milk tray.

تجاری سینی شیر توسط سینی شیر Cadbury's Cadbury's می باشد.

So a huge box of chocolates

بنابراین یک جعبه بزرگ شکلات

that were often left for a lady to discover later on.

که اغلب برای یک خانم گذاشته می شد تا بعداً آن را کشف کند.

And the slogan was all

و شعار همه

because the lady loves milk.

این بود که خانم شیر دوست دارد.

Try But of course, these days that might be a bit sexist,

امتحان کنید، البته، این روزها ممکن است به

you say, because men like chocolate as well.

قول شما کمی جنسیت گرا باشد، زیرا مردان نیز شکلات را دوست دارند.

They really do

آنها واقعاً این کار را

Here we go.

انجام می دهند.

We've got a couple more

چند

Have a break.

تا دیگه داریم استراحت کن

Have a

چه چیزی داشته باشید

what?

؟

Have a break.

استراحت کنید.

Have a

چه چیزی داشته باشید

What?

؟

A well-known brand.

یک برند معروف.

Something else to eat.

یه چیز دیگه برای خوردن

Something else that you can eat.

یه چیز دیگه که میتونی بخوری

Another product that is very popular.

محصول دیگری که بسیار محبوب است.

Something that I like to eat as well from time to time.

چیزی که دوست دارم گهگاهی هم بخورم.

Have a break.

استراحت کنید.

Have a

what Oh.

چه آه.

Oh, I can eat

آه، من می توانم

very nice fancy pants to you.

برای شما شلوارهای بسیار زیبا بخورم.

I can eat it.

من می توانم آن را بخورم.

Very good.

خیلی خوب.

Yes, I think it is Nestlé.

بله، فکر کنم نستله باشد.

I think Nestlé are the ones

من فکر می کنم نستله کسانی هستند

that make this particular product.

که این محصول خاص را می سازند.

Have a break.

استراحت کنید.

Have a Kit-Kat.

کیت کت داشته باشید.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I do like Kit Kats.

من کیت کتز را دوست دارم.

And these days, you can get lots of different flavours as well.

و این روزها، می توانید طعم های مختلف زیادی را نیز دریافت کنید.

You can get orange Kit Kat, mint Kit Kat.

می توانید کیت کت نارنجی، کیت کت نعناع را تهیه کنید.

There is even a tea.

حتی یک چای وجود دارد.

Kit Kat, a Kit Kat that tastes like tea.

کیت کت، کیت کت که طعمی شبیه چای دارد.

Quite popular in Asia.

در آسیا بسیار محبوب است.

In fact,

در واقع

I have a break.

من یک استراحت دارم.

Have a Kit Kat

اکنون یک کیت کت

and the final one

و آخرین آن داشته باشید

now, I suppose I can't give you

، فکر می کنم نمی توانم

this one as a quiz, so I'm just going to show it to you.

این یکی را به عنوان مسابقه به شما بدهم، بنابراین فقط آن را به شما نشان می دهم.

This is probably

این احتمالاً

one of the

یکی از

most well known slogans in this country and maybe around the world as well.

شناخته شده ترین شعارها در این کشور و شاید در سراسر جهان است.

So here it is.

پس اینجاست.

And I always remember this when I was growing up as a child,

و من همیشه این را در دوران کودکی به یاد دارم،

because I love baked beans.

زیرا من عاشق لوبیا پخته هستم.

I do. I love baked beans.

انجام میدهم. من عاشق لوبیا پخته هستم.

I like to have a big

من دوست دارم یک

bowl of baked beans.

کاسه بزرگ لوبیا پخته داشته باشم.

Or last night I had some baked beans

یا دیشب با شام دیشب مقداری لوبیا پخته

with my dinner last night.

خوردم.

Oh, yes.

آه بله.

Beans means high.

لوبیا به معنای بالاست.

I think this might be the most

من فکر می کنم این ممکن است

well known or one of the most well known slogans

شناخته شده ترین یا یکی از شناخته شده ترین شعارهایی

that is connected to a brand

باشد که به یک نام تجاری

or a product Beans means Heinz.

یا محصولی مرتبط است Beans به معنای هاینز است.

And I always remember this when I was growing up as a child.

و من همیشه این را در دوران کودکی به یاد دارم.

That's probably the reason why I like baked beans.

احتمالاً به همین دلیل است که من لوبیا پخته را دوست دارم.

So much. I think so.

خیلی زیاد. من هم اینچنین فکر میکنم.

So those are the advertisements.

پس اینها تبلیغات هستند.

By the way,

به هر حال،

a slogan can also be called a strap line.

یک شعار را می توان خط بند نیز نامید.

Have you ever heard of that phrase strap line?

آیا تا به حال در مورد این عبارت خط بند شنیده اید؟

A strap line is something that you fix

خط بند چیزی است که شما آن را به یک محصول تعمیر می کنید

to a product, the thing that you want people to remember.

، چیزی که می خواهید مردم به خاطر بسپارند.

So that is the reason why they call it a strap line.

به همین دلیل است که به آن خط تسمه می گویند.

Imagine something that is connected to a product

چیزی را تصور کنید که به یک محصول

or maybe something that is connected to a certain thing.

یا شاید چیزی که به یک چیز خاص متصل است.

So a slogan can also be called a strap line

بنابراین یک شعار همچنین می تواند خط بند نامیده شود،

you might have a strap line on a radio station.

ممکن است یک خط بند در یک ایستگاه رادیویی داشته باشید.

You might have a strap line

ممکن است یک خط تسمه

or a slogan on an advert or maybe a jingle.

یا شعاری در یک تبلیغ داشته باشید یا شاید صدای جینگ.

The word jingle refers to

کلمه جرنگ به

something that is played quite often on a radio station,

چیزی است که اغلب در یک ایستگاه رادیویی پخش می شود،

something that is played, and hopefully

چیزی که پخش می شود، و امیدوارم

it is something that is remembered by you.

چیزی باشد که توسط شما به خاطر سپرده شود.

Appear in your brain.

در مغز شما ظاهر شود.

A jingle is a short, repeated

جینگل یک شعار یا آهنگ کوتاه و تکراری است

slogan or song.

.

Did it? It did. It did Mr.

انجام داد؟ انجام داد. آقای

Duncan, did it do something like that?

دانکن همچین کاری کرد؟

So that might be a jingle. It might be

بنابراین ممکن است صدای جرنگ جرنگ باشد.

You might be listening to a radio station

ممکن است شما در حال گوش دادن به یک ایستگاه رادیویی باشید

and the radio station might have a little jingle

و ایستگاه رادیویی ممکن است صدای جیر جیر کمی

Easy listing all the way

Something like that.

داشته باشد.

So that would be a jingle.

بنابراین این یک صدای جرنگ است.

Jingle is something that is played often.

جینگل چیزی است که اغلب پخش می شود.

Quite often.

اغلب.

On the radio.

در رادیو.

You will hear the jingle, maybe a commercial as well.

صدای جینگل را خواهید شنید، شاید یک تبلیغ نیز باشد.

Easy listening, although

گوش دادن آسان،

so that's my little jingle.

اگرچه این صدای جرنگ کوچک من است.

Did you like did you like my jingle?

دوست داشتی صدای جینگ من رو دوست داشتی؟

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Great sounds.

صداهای عالی

Wherever you are,

هر کجا که هستید،

That is another jingle that you might hear on the radio.

این صدای جینگ دیگری است که ممکن است از رادیو بشنوید.

A slogan can also be humorous.

یک شعار می تواند طنز نیز باشد.

A slogan can be something that is humorous.

شعار می تواند چیزی طنز باشد.

You you use the slogan to make people smile or laugh.

شما از این شعار برای لبخند زدن یا خنداندن مردم استفاده می کنید.

So you might find that sometimes a slogan is used

بنابراین ممکن است متوجه شوید که گاهی اوقات از یک شعار

to make people smile, laugh.

برای خنداندن مردم استفاده می شود.

For example,

به عنوان مثال،

here is a good slogan

در اینجا یک شعار خوب

and also a photograph to go with it.

و همچنین یک عکس برای همراهی با آن وجود دارد.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

He doesn't look very happy.

او خیلی خوشحال به نظر نمی رسد.

And why?

و چرا؟

Why does he look unhappy?

چرا او ناراضی به نظر می رسد؟

Because

چون

he hates Mondays.

از دوشنبه ها متنفر است.

So there is an interesting slogan.

بنابراین یک شعار جالب وجود دارد.

It is being used in a humorous way.

از آن به صورت طنز استفاده می شود.

It is also a sentence that might be used by many people

همچنین این جمله ای است که ممکن است توسط بسیاری از افراد استفاده شود

And then you have a funny photograph as well

و سپس شما یک عکس خنده دار نیز

underneath because the dog looks unhappy.

در زیر آن دارید زیرا سگ ناراضی به نظر می رسد.

So not only do we have the slogan, we also have an image as well.

بنابراین ما نه تنها شعار داریم، بلکه یک تصویر نیز داریم.

So sometimes a slogan can be humorous,

بنابراین گاهی اوقات یک شعار می تواند طنز باشد،

something we are saying or showing

چیزی که ما می گوییم یا نشان

that relates to something that is common or well known.

می دهیم که به چیزی رایج یا شناخته شده مربوط می شود.

Here's another one you will quite often see this in the workplace.

در اینجا یکی دیگر از مواردی است که اغلب آن را در محل کار خواهید دید.

So if you go to an office, or maybe if you go to a place

بنابراین اگر به دفتری می روید، یا شاید اگر به مکانی می روید

where lots of people are working, you might see this somewhere

که افراد زیادی در آن کار می کنند ، ممکن است این را

on the wall.

در جایی روی دیوار ببینید.

And this once again is a slogan, but it's also humorous.

و این یک بار دیگر یک شعار است، اما در عین حال طنز است.

You don't have to be mad to work here,

برای کار کردن در اینجا لازم نیست عصبانی باشید،

but it helps

اما به شما کمک می کند که

They are saying that,

می گویند،

yes, you can be crazy if you work here,

بله، اگر اینجا کار کنید می توانید دیوانه باشید،

and sometimes it might be actually a benefit if you are a little bit crazy.

و گاهی اوقات اگر کمی دیوانه باشید ممکن است در واقع یک مزیت باشد.

It might be easy for you to work here if you are mad.

اگر عصبانی هستید، ممکن است کار کردن در اینجا برای شما آسان باشد.

You don't have to be mad to work here, but it helps.

برای کار کردن در اینجا لازم نیست عصبانی باشید، اما کمک می کند.

It does help.

کمک می کند.

Here's another one often used

در اینجا یکی دیگر است که اغلب به عنوان شوخی استفاده می شود

as a joke.

.

Maybe you are driving around in an old car.

شاید شما در حال رانندگی با یک ماشین قدیمی هستید.

Maybe your car is old and beaten.

شاید ماشین شما قدیمی و کتک خورده باشد.

Maybe it is covered in rust and on the back

شاید زنگ زده باشد و در

you will have a little sticker

پشت آن یک برچسب کوچک داشته باشید

that says My other car is a Mercedes.

که می گوید ماشین دیگر من مرسدس است.

So that particular slogan is saying that,

بنابراین آن شعار خاص این است که،

well, maybe my my car that I'm driving now is old and beaten up.

خوب، شاید ماشین من که اکنون رانندگی می کنم قدیمی و کتک خورده باشد.

But at home, I have a Mercedes

اما در خانه، من یک مرسدس بنز دارم

Of course, we all know

البته، همه ما می دانیم

that they don't have a Mercedes at home.

که آنها در خانه مرسدس ندارند.

So you might see this on the back of an old car, an old beaten car.

بنابراین شما ممکن است این را در پشت یک ماشین قدیمی ببینید، یک ماشین قدیمی ضرب و شتم.

An old rusty car, and they might put this on the back.

یک ماشین زنگ زده قدیمی، و ممکن است آن را پشتش بگذارند.

My other car is a Mercedes.

ماشین دیگرم مرسدس است.

Of course, you can also say my other car is a Ferrari.

البته می توان گفت ماشین دیگر من فراری است.

My other car is a Lamborghini.

ماشین دیگر من لامبورگینی است.

So there are many ways of expressing this.

بنابراین راه های زیادی برای بیان این موضوع وجود دارد. در صورت تمایل

You can put another luxury car brand

می‌توانید مارک خودروی لوکس دیگری را

at the bottom of the screen if you want

در پایین صفحه قرار دهید

Here's another one.

.

I'm going to show you this and I'm going to try and come up

من این را به شما نشان خواهم داد و سعی

with some slogans to go with this photograph.

می کنم شعارهایی برای همراهی با این عکس ارائه کنم.

So here is a photograph but unfortunately, it has no slogan.

بنابراین اینجا یک عکس است اما متاسفانه شعاری ندارد.

Oh, isn't that lovely? It's not cute.

اوه، این دوست داشتنی نیست؟ این ناز نیست.

So I thought I would ask you.

بنابراین فکر کردم از شما بپرسم.

Can you think of any slogans that we can use

آیا می توانید شعارهایی را که بتوانیم

to go with this picture?

برای همراهی با این تصویر استفاده کنیم، فکر کنید؟

Now, think of what you're looking at.

حالا به چیزی که به آن نگاه می کنید فکر کنید.

You have three cats inside a large cup.

شما سه گربه درون یک فنجان بزرگ دارید.

So maybe we can invent

بنابراین شاید بتوانیم

or create our own slogan to go with this photograph.

شعار خود را برای همراهی با این عکس اختراع یا ایجاد کنیم.

Maybe there is something we can do

شاید کاری باشد که بتوانیم انجام دهیم

Oh, Z.

اوه، ز.

Seka says my other car is a Ford Mustang.

سکا می گوید ماشین دیگر من فورد موستانگ است.

I think maybe Mr.

من فکر می کنم شاید آقای

Steve will have that on the back of his car.

استیو آن را در پشت ماشینش داشته باشد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Mr. Steve is always wishing

آقای استیو همیشه آرزو

that he had a Ford Mustang.

می کند که ای کاش فورد موستانگ داشت.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Queen Enoch says

ملکه انوک می گوید

jingles are a little bit like being brainwashed.

جرنگ جرنگ کمی شبیه شستشوی مغزی است.

They are a little bit.

آنها کمی هستند.

There is there is a well-known jingle

جینگ معروفی وجود دارد

that appears on the radio in this country

که در رادیو این کشور ظاهر می شود

and its advertising A company that will repair

و تبلیغات آن شرکتی است که

or replace the windshield on your car.

شیشه جلو اتومبیل شما را تعمیر یا تعویض می کند.

So the front piece of glass that the driver and the front passenger look through,

بنابراین شیشه جلویی که راننده و سرنشین جلو از آن نگاه می

they will actually repair or replace.

کنند، در واقع تعمیر یا تعویض خواهند کرد.

And the product has the most annoying jingle.

و محصول مزاحم ترین صدا را دارد.

And it is played

و

all the time on many radio stations.

همیشه در بسیاری از ایستگاه های رادیویی پخش می شود.

So, yes, sometimes I agree with you.

بنابراین، بله، گاهی اوقات با شما موافقم.

Sometimes jingles can be almost like being brainwashed,

گاهی اوقات صدای جینگ می تواند تقریباً شبیه شست و شوی مغزی باشد،

especially when you hear it many, many times

به خصوص زمانی که آن را چندین و چند

Three for the price of one.

بار به قیمت یکی می شنوید.

I think that's a good one. That's a good one.

من فکر می کنم که یکی خوب است. این یکی خوب است.

So maybe the slogan, maybe the thing we can put underneath here

بنابراین شاید شعار، شاید چیزی که بتوانیم در زیر اینجا

three for the price of one.

سه ​​به قیمت یک قرار دهیم.

So instead of getting just one you get three,

بنابراین به‌جای اینکه فقط یکی بگیرید، سه،

three little cats in a cup

سه گربه کوچک در یک فنجان می‌گیرید،

I have come up with three of my own.

من سه تا از خودم را پیدا کرده‌ام.

Would you like to see them?

آیا دوست دارید آنها را ببینید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

The first one,

اولی

it's teatime

The second one, tea for three

، وقت چای خوری است، دومی، چای برای سه نفر

because there are three cats in the cup and then the third one.

چون سه گربه در فنجان هستند و بعد سومی.

There it is at the bottom.

آنجا در پایین است.

Three lamps, please.

سه لامپ لطفا

It's tea time

لطفاً چای زمان

tea for 33 lamps, please,

چای برای 33 لامپ است،

because there are three kitchens in the cup, so I think that's quite suitable.

زیرا سه آشپزخانه در فنجان وجود دارد، بنابراین فکر می کنم کاملاً مناسب است.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Oh, my.

ای وای.

All my slogans. Good or not?

همه شعارهای من خوبه یا نه؟

Or are they a load of rubbish?

یا آنها یک بار زباله هستند؟

Please let me know.

لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

And yes, they are

و بله، آنها

very cute.

بسیار ناز هستند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

We have almost

come to the end of today's live stream.

تقریباً به پایان پخش زنده امروز رسیده ایم.

But I will be back tomorrow.

ولی فردا برمیگردم

25 days.

25 روز.

I will be with you.

من با شما خواهد بود.

25 days of live streams.

25 روز پخش زنده.

So I am back tomorrow.

پس فردا برمیگردم

Live from 2 p.m.

پخش زنده از ساعت 2 بعد از ظهر

UK time.

به وقت انگلستان

And yes, I will be very excited tomorrow.

و بله، فردا بسیار هیجان زده خواهم بود.

Because it's Friday and I will have Saturday as my best day.

چون جمعه است و شنبه را به عنوان بهترین روز خود خواهم داشت.

So I will not be with you on Saturday, but I will be with you tomorrow.

بنابراین من شنبه با شما نیستم، اما فردا با شما خواهم بود.

From 2 p.m. UK time.

از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان

I hope you've enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

We were talking all about slogans today.

ما امروز همه چیز در مورد شعار صحبت می کردیم.

Slogans, and I'm sure where you are.

شعارها، و من مطمئن هستم که شما کجا هستید.

There must be many products, many products that use their

باید محصولات زیادی وجود داشته باشد، بسیاری از محصولاتی که از

own slogans in your country.

شعارهای خود در کشور شما استفاده می کنند.

And if you want to tell me what they are, you can

و اگر می خواهید به من بگویید آنها چه هستند،

you can write them in the comments underneath.

می توانید آنها را در نظرات زیر بنویسید.

Don't forget also, if you like this, please give me a lovely thumbs up.

همچنین فراموش نکنید، اگر این را دوست دارید، لطفاً به من کمک کنید.

Please give me a link as well.

لطفا به من هم لینک بدهید

That would be very nice indeed.

این واقعاً خیلی خوب خواهد بود.

Thank you for your company today.

از شرکت امروز شما متشکرم.

Thank you for joining me.

از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

Yes, it's been a very long one.

بله، خیلی طولانی شده است.

One hour and 20 minutes I been with you.

یک ساعت و 20 دقیقه با شما بودم.

So we have been together for a very long time today.

بنابراین ما امروز برای مدت طولانی با هم بودیم.

I hope you've enjoyed it.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Thank you, Serena.

مرسی سرنا

Thank you, Richard.

ممنون ریچارد.

Thank you. Also to Quinn.

متشکرم. همچنین به کوین.

Thank you, Palmira.

متشکرم پالمیرا

And the.

و.

Sometimes I like to encourage you

گاهی اوقات دوست دارم وقتی سوالم را می پرسم شما را تشویق

to think a little bit when I'm asking my questions.

کنم که کمی فکر کنید.

So, yes, sometimes they might be a little bit difficult.

بنابراین، بله، گاهی اوقات ممکن است کمی دشوار باشند.

I have something new for you tomorrow.

فردا یه چیز جدید برات دارم

We will be looking at one or two things connected to the English language.

ما یک یا دو مورد مرتبط با زبان انگلیسی را بررسی خواهیم کرد.

I hope you will join me then.

امیدوارم پس از آن به من بپیوندید.

Thank you very much for your company, and I will see you tomorrow.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم و فردا شما را خواهم دید.

And as I said, I will be with you. With you.

و همانطور که گفتم با شما خواهم بود. با تو.

Live from 2 p.m. UK time.

پخش زنده از ساعت 2 بعد از ظهر به وقت انگلستان

It is Friday. Tomorrow.

جمعه است. فردا.

Good.

خوب

Thank goodness for that.

خداروشکر از این بابت.

And of course, until tomorrow.

و البته تا فردا

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.