Are you weird? It's time to Listen and Learn English (Spontaneously)

Whatever happens over the next few moments

هر اتفاقی که در چند لحظه آینده بیفتد

is completely spontaneous.

کاملاً خودجوش است.

It is completely ad-libbed.

کاملاً تبلیغاتی است.

I like that expression.

من این بیان را دوست دارم.

If you ad-lib something it means

اگر چیزی را تبلیغ می کنید، به این معنی است که

you are doing it without any preparation...

آن را بدون هیچ آمادگی انجام می دهید...

it was not rehearsed.

تکرار نشده است.

The thing you have just done was thought up...

کاری که شما انجام دادید

at that moment.

در آن لحظه فکر کرده اید.

So you might say that this is spontaneous,

بنابراین ممکن است بگویید که این خود به خودی است،

ad-libbed,

تبلیغاتی است،

I am vamping.

من دارم خون آشام می کنم.

Oh I like that one as well.

اوه من اون یکی رو هم دوست دارم

If you Vamp it means you

اگر Vamp را انجام دهید به این معنی است که

make it up as you go along..

در حین حرکت آن را آرایش می کنید.. این کار را

you are doing it on (or by) the seat of your pants.

روی (یا کنار) صندلی شلوار خود انجام می دهید.

The seat of your pants...

نشیمن شلوارت...

you are doing it completely spontaneously.

کاملاً خود به خود این کار را می کنی.

Just like this you see!

همینجوری که میبینی!

I'm standing in the garden

من در باغ ایستاده ام

and being attacked by insects...

و حشرات به من حمله می کنند ...

they're flying all over the place

آنها در همه جا پرواز می کنند

and I've not rehearsed any of this

و من هیچ کدام از اینها را تمرین نکرده ام

and do you know what?

و می دانید چیست؟

It feels amazing.

حس شگفت انگیزی دارد.

Some people might say it's a little bit strange...

بعضی ها ممکن است بگویند کمی عجیب است...

what a very strange thing to do Mr Duncan.

چه کار خیلی عجیبی انجام دادن آقای دانکن.

We like to see our presenters

ما دوست داریم مجریان خود را

polished and professional.

شیک و حرفه ای ببینیم.

Well sometimes I think

خوب گاهی اوقات فکر می کنم

people like to see things that are unrehearsed

مردم دوست دارند چیزهایی را ببینند که تکرار نشده

and unpolished.

و صیقل نشده است.

Such as this.

مانند این.

So everything you are looking at now

بنابراین هر چیزی که اکنون به آن نگاه می کنید

has not been prepared.

آماده نشده است.

It has not been planned.

برنامه ریزی نشده است.

It is just me talking...

فقط من دارم حرف می زنم...

off the top of my head.

از بالای سرم.

Whether it's a good idea or not remains to be seen.

اینکه آیا این ایده خوبی است یا نه، باید دید.

It might also seem a little weird.

همچنین ممکن است کمی عجیب به نظر برسد.

Now there is a word we often hear used

اکنون کلمه ای وجود دارد که ما اغلب می شنویم که

to describe people who do not conform.

برای توصیف افرادی که مطابقت ندارند استفاده می شود.

If you don't conform to a certain way of behaving,

اگر با شیوه خاصی از رفتار مطابقت نداشته باشید،

or maybe if you don't conform to society's rules,

یا شاید اگر با قوانین جامعه مطابقت نداشته باشید،

you might be described as a little bit weird.

ممکن است کمی عجیب و غریب توصیف شوید.

A little bit odd perhaps.

شاید کمی عجیب و غریب

I know I have over the years people have called me

می‌دانم که در طول سال‌ها، مردم مرا

strange, odd... they have  described me as a freak even.

عجیب و غریب خطاب کرده‌اند... آنها مرا به‌عنوان یک آدم عجیب و غریب توصیف کرده‌اند.

How could you do that?

چطور تونستی انجامش بدی؟

How could you describe this as 'a freak'?

چگونه می توانید این را به عنوان "عجیب" توصیف کنید؟

Please I implore you...

خواهش می کنم از شما خواهش می کنم...

rethink what you consider to be this.

دوباره فکر کنید که این چه چیزی است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Of course what people see as weird

البته آنچه مردم

and strange quite often is their own point of view...

اغلب اوقات عجیب و غریب می بینند، دیدگاه خودشان است...

it is their perspective.

این دیدگاه آنهاست.

You might describe it as their 'subjective' view.

ممکن است آن را به عنوان دیدگاه «ذهنی» آنها توصیف کنید.

So when we talk about something that is 'subjective'...

بنابراین وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که «ذهنی» است... می

we are saying that that is  the individual's point of view.

گوییم که این دیدگاه فرد است.

Or maybe their opinion...  their personal point of view,

یا شاید نظر آنها ... دیدگاه شخصی آنها،

which of course means that  they might not be correct.

که البته به این معنی است که ممکن است آنها درست نباشند.

They might be misunderstanding  your whole personality.

ممکن است آنها کل شخصیت شما را اشتباه درک کنند.

They might have no idea as to  what you are actually trying to do,

آن‌ها ممکن است هیچ ایده‌ای در مورد آنچه که شما واقعاً می‌خواهید انجام دهید

or achieve

یا به آن برسید، نداشته باشند

and that is something that has  followed me through my life.

و این چیزی است که در طول زندگی من را دنبال کرده است.

You see... spontaneous!

می بینی... خودجوش!

I wasn't expecting my neighbour's crazy dog

انتظار نداشتم سگ دیوانه همسایه‌ام

to start barking like that,

این‌طور پارس کند،

but there it is, it's doing it and  there's nothing I can do about it.

اما این کار را انجام می‌دهد و کاری نمی‌توانم انجام دهم.

So the next time someone  calls you 'weird' or 'strange',

بنابراین دفعه بعد که کسی شما را "عجیب" یا "عجیب"

or 'eccentric'...

یا "غیرعادی" صدا زد... به او

tell them you are not strange...

بگویید که عجیب نیستید...

you are 'interesting'.

"جالب" هستید.

This is Mr Duncan saying thanks for watching this.

این آقای دانکن است که می گوید از تماشای آن تشکر می کنم.

See you again soon with another short video blog

به زودی دوباره شما را با یک وبلاگ ویدیویی کوتاه دیگر می بینم

and I will say what I always say...

و من همان چیزی را که همیشه می گویم ...

ta ta for now.

تا تا در حال حاضر خواهم گفت.