HURRY UP! - Using the Exclamation Mark ❗ - English Addict - 🔴LIVE STREAM -- Episode 268

We are here today.

ما امروز اینجا هستیم.

Don't worry. It's only the Internet.

نگران نباشید. فقط اینترنت است.

You don't have to be afraid or concerned at all.

اصلا لازم نیست بترسید یا نگران باشید.

Here we are. It is English addict.

اینجا هستیم. معتاد انگلیسی است.

Live from the birthplace of English, which just happens to be.

زندگی از زادگاه انگلیسی، که اتفاقا می باشد.

I think you know where it is.

فکر کنم میدونی کجاست

It's England now. Now.

الان انگلیس است اکنون.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

We are back with you live on YouTube.

ما با شما به صورت زنده در یوتیوب برگشتیم.

It's ever so nice to see you here again.

خیلی خوشحالم که دوباره اینجا می بینمت.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan.

سلام به همه. این آقای دانکن است.

And there he is over there standing next to me with a big smile on his face.

و او آنجاست و با لبخند بزرگی در کنار من ایستاده است.

It's.

این است.

I'm Mr. Steve.

من آقای استیو هستم.

He is. I, Mr.

او هست. من،

Duncan's helper.

یاور آقای دانکن.

Like, sent a little help.

مانند، ارسال یک کمک کوچک.

Sometimes Mr.

گاهی اوقات آقای

Steve actually does help me.

استیو واقعاً به من کمک می کند.

But for most of the time, he doesn't.

اما در بیشتر مواقع این کار را نمی کند.

Do I hinder you?

آیا من مانع شما هستم؟

Do I.

Do I hinder rather than help? Yes.

آیا من

به جای کمک، مانع می شوم؟ آره.

Sometimes you do hinder.

گاهی اوقات شما مانع می شوید.

It's a great word.

این یک کلمه عالی است.

Yes, Hinder.

That's a good word to start off with.

بله، هندر.

این کلمه خوبی برای شروع است.

Look back into sort of interferes. Doesn't. Doesn't help.

به یک نوع تداخل نگاه کنید. نمی کند. کمکی نمی کند

They hold you back. They they interfere.

آنها شما را عقب نگه می دارند. آنها دخالت می کنند.

They get in the way.

سر راه قرار می گیرند.

Or maybe they they serve no know, helpful purpose.

یا شاید آنها در خدمت هیچ هدف مفیدی نیستند.

The opposite of helpful is hindrance. Yes.

نقطه مقابل کمک کننده، مانع است. آره.

So to be helpful is useful.

بنابراین مفید بودن مفید است.

To be a hindrance is to hinder interfere.

مانع بودن به معنای جلوگیری از مداخله است.

You hold that person back.

شما آن شخص را عقب نگه می دارید.

But for most of the time I was joking.

اما بیشتر اوقات شوخی می کردم.

For most of the time Mr.

در بیشتر مواقع آقای

Steve does does help out

استیو کمک

a lot.

I try my best.

زیادی می کند.

تمام تلاشم رو میکنم.

If I wasn't helping you, I'd be in the living room. That's true.

اگر به شما کمک نمی کردم، در اتاق نشیمن بودم. درست است.

If you weren't helping me, you would be somewhere else.

اگر به من کمک نمی کردی، جای دیگری بودی.

Might actually be out in the garden.

در واقع ممکن است در باغ باشد.

That's where I'd be. Here we go.

من آنجا خواهم بود. در اینجا ما می رویم.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

And today is a special day, by the way.

و به هر حال امروز یک روز خاص است.

You may have been aware of it or may not.

ممکن است از آن آگاه بوده باشید یا نه.

Either way, I will now tell you what is happening.

در هر صورت، اکنون به شما خواهم گفت که چه اتفاقی دارد می افتد. .

Today is a special day.

امروز یه روز خاصه

It is Remembrance Sunday, Remembrance

یکشنبه یادبود،

Day here in the UK and what we normally do on this day.

روز یادبود در اینجا در بریتانیا و کاری است که ما معمولاً در این روز انجام می دهیم.

Now I have to explain that the proper Remembrance

حالا باید توضیح بدهم که روز مناسب یاد

Day is always on the 11th of November.

همیشه در 11 نوامبر است.

But of course Remembrance Sunday

اما مطمئناً یکشنبه یاد

always falls on the nearest Sunday

همیشه نزدیکترین یکشنبه

to the 11th, which was yesterday.

به یازدهم است که دیروز بود.

But today, of course, is the proper Remembrance Sunday.

اما امروز، البته، یکشنبه مناسبت یادبود است.

So this morning everyone gathered in London

بنابراین امروز صبح همه در لندن در

near the very famous

نزدیکی

and for many reasons, war Memorial called the Cenotaph.

یادبود جنگی بسیار معروف و به دلایل زیادی به نام قنوطاف جمع شدند.

And there it is this morning with everyone gathered.

و امروز صبح با همه جمع شده است.

And as usual, at 11 a.m.,

و طبق معمول، ساعت 11 صبح،

people will go into a two minute's

مردم

silence every Remembrance Sunday.

هر یکشنبه یادبود دو دقیقه سکوت خواهند کرد.

So that happened this morning.

بنابراین امروز صبح این اتفاق افتاد.

And people then will wait.

و مردم پس از آن منتظر خواهند بود.

And one by one,

و یکی پس از دیگری

members of the royal family

اعضای خانواده سلطنتی

and politicians will each lay a wreath,

و سیاستمداران هر کدام یک تاج گل،

a remembrance wreath at the Cenotaph.

یک تاج گل یادبود در قنوتاف خواهند گذاشت.

And this morning he was there.

و امروز صبح او آنجا بود.

Yes, King Charles was there this morning putting his wreath down.

بله، شاه چارلز امروز صبح آنجا بود و تاج گل خود را زمین گذاشت.

Now, I think this is the second time

حالا، فکر می کنم این دومین باری است که

he's done it because he did it last year, didn't he, Steve?

او این کار را انجام می دهد، زیرا سال گذشته این کار را انجام داد، اینطور نیست، استیو؟

Well, you mean when the queen wasn't very well?

خوب، یعنی زمانی که ملکه حالش خوب نبود؟

No, the queen was dead last.

نه، ملکه آخرین بار مرده بود.

Yeah, the queen was not alive this time last year.

آره، ملکه پارسال این موقع زنده نبود.

Mr. Steve. He has done in in at least a year, right?

آقای استیو او حداقل در یک سال این کار را انجام داده است، درست است؟

At least in one previous year when the queen was alive, he stepped in.

حداقل در یک سال قبل، زمانی که ملکه زنده بود، او وارد عمل شد.

But as his actual role as the king.

اما نقش واقعی او به عنوان پادشاه.

As his role as the king.

به عنوان نقش او به عنوان پادشاه.

Yes. It's the officially. Yes, it's time.

آره. این به طور رسمی است. بله وقتشه

So last year was the first time he did it officially, and this year is the second time.

بنابراین سال گذشته اولین بار بود که این کار را به طور رسمی انجام داد و امسال دومین بار است.

So a lot of people this morning gathering and they were all paying their respects to those who died.

بنابراین بسیاری از مردم امروز صبح جمع شدند و همگی به کسانی که درگذشتند ادای احترام کردند.

Now, this used to be always for the for the First World War.

اکنون، این همیشه برای جنگ جهانی اول بود.

But nowadays, people often use this day

اما امروزه مردم اغلب از این روز

to remember those who fell in all wars past.

برای یادآوری کسانی که در تمام جنگ های گذشته کشته شده اند استفاده می کنند.

And I suppose I should say present as well.

و من فکر می کنم باید بگویم حاضر نیز هست.

So all those who lost their lives in all wars,

بنابراین همه کسانی که در همه جنگ ها جان خود را از دست دادند،

we have

ما

Remembrance Sunday and it was a very solemn occasion.

یکشنبه یادبود داریم و این یک مناسبت بسیار مهم بود.

Fortunately, the rain stopped

خوشبختانه، باران متوقف شد،

because if you're standing around for a long time, Mr.

زیرا اگر برای مدت طولانی در اطراف ایستاده باشید، آقای

Steve, there is nothing worse than getting wet.

استیو، هیچ چیز بدتر از خیس شدن نیست.

And we have been getting a lot of rain, haven't we?

و ما باران زیادی می باریدیم، اینطور نیست؟

Mr. Duncan It's raining as we speak outside right now.

آقای دانکن همین الان که بیرون صحبت می کنیم باران می بارد.

It won't stop.

متوقف نخواهد شد

It won't stop. We've got more rain this week. It's very.

متوقف نخواهد شد این هفته باران بیشتری داریم. این خیلی

It's been a very rainy autumn.

پاییز بسیار بارانی بود.

but of course, you always associate,

اما مطمئنا، شما همیشه

Remembrance Sunday with sort of bad weather.

یاد یکشنبه را با آب و هوای بد همراه می کنید.

A bit like Guy Fawkes Night we had recently.

کمی شبیه شب گای فاکس که اخیرا داشتیم.

So. So this time of year, it tends to be very damp and cool.

بنابراین. بنابراین در این زمان از سال، هوا بسیار مرطوب و خنک است.

You can see behind me that is the view from the studio window.

می توانید پشت سر من را ببینید که منظره ای از پنجره استودیو است.

And yes, everything really does look like autumn.

و بله، همه چیز واقعاً شبیه پاییز است.

It is a very autumnal day today, I have to say. Yes.

امروز یک روز خیلی پاییزی است، باید بگویم. آره.

As you say, Mr.

همانطور که شما می گویید، آقای

Duncan, this this this date today, Remembrance Sunday is a chance.

دانکن، این تاریخ امروز، یکشنبه خاطره یک فرصت است. به همین

It's why we have two minute's silence just to remember all the people that died in conflict.

دلیل است که ما دو دقیقه سکوت داریم تا تمام افرادی که در درگیری جان باختند را به یاد بیاوریم.

Two, particularly for this first and Second World War to ensure

دو، به ویژه برای این جنگ جهانی اول و دوم برای اطمینان از

that we carry on

ادامه

with our values and our life.

ارزش ها و زندگی خود.

And we weren't taken over by by horrible people.

و ما توسط افراد وحشتناک تسخیر نشدیم.

And yeah, fighting evil really, isn't it?

و بله، واقعاً مبارزه با شر، اینطور نیست؟

That's what it's as.

این چیزی است که آن را به عنوان. به نظر من،

It's perceived as those who who wish to undermine civility,

این به عنوان کسانی تلقی می‌شود که می‌خواهند مدنیت را تضعیف کنند، فکر می‌کنم،

I suppose, or the civil way of life, I suppose, Although yesterday

یا فکر می‌کنم، فکر می‌کنم، من فکر می‌کنم، اگر چه دیروز

in London it wasn't very civil because lots of people at the moment are having disputes and arguments

در لندن خیلی متمدنانه نبود، زیرا افراد زیادی در حال حاضر در حال اختلاف و دعوا هستند

and fighting because a lot of people are divided on their opinion

و دعوا می‌کنند. بسیاری از مردم بر سر نظر خود در

of current news events, which we won't go into

مورد رویدادهای خبری فعلی اختلاف نظر دارند، که ما به آن نمی پردازیم

because this is not the time or place.

زیرا زمان و مکان آن نیست.

Very interesting, Mr.

خیلی جالب بود آقای

Duncan, we watched, didn't we, last night, a lovely programme, a lovely documentary

دانکن، ما دیشب یک برنامه دوست داشتنی دیدیم، یک مستند دوست داشتنی

about the about monkeys in Sri Lanka. Yes.

در مورد میمون ها در سریلانکا. آره.

We decided to do something that did not involve

تصمیم گرفتیم کاری انجام دهیم که شامل

watching the news or listening to people complaining or fighting or arguing.

تماشای اخبار یا گوش دادن به شکایت یا دعوا یا مشاجره مردم نباشد.

So we watched this lovely documentary

بنابراین ما این مستند دوست داشتنی

made by Disney, all about these little macaque monkeys.

ساخته دیزنی را تماشا کردیم که همه چیز درباره این میمون های کوچک ماکاک بود.

Macaque monkeys.

میمون های ماکاکی.

I was going to make Mr. Jenkins so cute.

قرار بود آقای جنکینز را خیلی بامزه کنم.

They were lovely and cute. It was. It was.

دوست داشتنی و دوست داشتنی بودند. بود. بود.

I went to bed happy instead of watching the news

من به جای تماشای اخبار

and watching programmes about things going wrong or film,

و تماشای برنامه هایی در مورد اتفاقات اشتباه یا فیلم، خوشحال به رختخواب رفتم،

violent film

فیلم خشن

went to bed happy smiley and had a good night's sleep.

به رختخواب رفتم لبخندی شاد و خواب خوبی داشتم.

I think that makes a big difference.

من فکر می کنم که این تفاوت بزرگی ایجاد می کند.

But the point I was going to make about this was that they followed the lies of this troop of

اما نکته ای که می خواستم در این مورد بگویم این بود که آنها دروغ های این گروه

of monkeys, these macaque monkeys, and they had their territory,

از میمون ها، این میمون های ماکاک را دنبال کردند و آنها قلمرو خود را داشتند،

which is on this sort of big rock and a rival gang,

که روی این نوع سنگ بزرگ و یک باند رقیب است،

you could say, or rival troop of of monkeys

می توان گفت، یا گروه رقیب از میمون ها به

attacked them and took over their territory.

آنها حمله کردند و قلمرو آنها را تصرف کردند.

And it just shows you

و فقط نشان می دهد که

doesn't matter what species you are.

مهم نیست چه گونه ای هستید.

Everyone's always fighting to try and take over somebody else

همه همیشه در حال مبارزه هستند تا تلاش کنند شخص دیگری را تصاحب کنند

or get their land or get their possessions or something. Yes.

یا زمین خود را بدست آورند یا دارایی خود را بدست آورند یا چیزی دیگر. آره.

So monkeys do it, Humans do it.

بنابراین میمون ها این کار را می کنند، انسان ها آن را انجام می دهند.

We all do it. It's it's part of our nature.

همه ما این کار را انجام می دهیم. این بخشی از طبیعت ماست.

And fortunately, although some people might say we're not very far apart

و خوشبختانه، اگرچه برخی از مردم ممکن است بگویند که ما

in our behaviour, sometimes from from from the wild animals.

در رفتار خود خیلی از هم دور نیستیم، گاهی اوقات از حیوانات وحشی.

But it is true many animals are terror tutorial.

اما این درست است که بسیاری از حیوانات آموزش وحشت هستند.

They will insist on having their own space birds.

آنها اصرار دارند که پرندگان فضایی خود را داشته باشند.

Birds are very territorial.

پرندگان بسیار سرزمینی هستند.

They often hang around or fly around in large flocks

آنها اغلب در گله های بزرگ در اطراف آویزان می شوند یا به اطراف پرواز می کنند

or they will divide up during the breeding season, especially

یا در طول فصل تولید مثل تقسیم می شوند، به

so when the breeding season is around, when all of the birds

خصوص زمانی که فصل تولید مثل نزدیک است، زمانی که همه پرندگان

are preparing to find their lovely mate, they will become very territorial.

برای یافتن جفت دوست داشتنی خود آماده می شوند، بسیار قلمرو می شوند.

One of the worst and most violent birds you might not believe. This

یکی از بدترین و خشن ترین پرندگانی که شاید باور نکنید. این

is the robin

رابین

that lovely little friendly robin.

آن رابین دوست داشتنی و دوست داشتنی است.

One of the worst birds for

یکی از بدترین پرندگان برای

for being territorial is that lovely little friendly Robin.

سرزمینی بودن، رابین دوست داشتنی و دوست داشتنی است.

And they will actually fight another bird to the death.

و در واقع تا سر حد مرگ با یک پرنده دیگر مبارزه خواهند کرد.

They will actually kill another bird.

آنها در واقع یک پرنده دیگر را خواهند کشت.

These monkeys were, weren't they. They were, right. Yes.

این میمون ها بودند، نه. آنها بودند، درست است. آره.

This, this true took over one of them.

این حقیقت یکی از آنها را گرفت.

One of the other monkeys died in the fight.

یکی از میمون های دیگر در این درگیری جان باخت.

And then but then later on, the people, the monkey

و سپس، اما بعداً، مردم، میمون

originally their went back and there was another battle and they got their territory back again.

در ابتدا بازگشتند و جنگ دیگری رخ داد و آنها دوباره قلمرو خود را پس گرفتند.

I mean, it was quite incredible to watch how similar their behaviour was to humans.

منظورم این است که تماشای این که چقدر رفتار آنها با انسان ها شباهت دارد، بسیار باورنکردنی بود.

We are so close

ما آنقدر

to monkeys, apes, chimpanzees

به میمون ها، میمون ها، شامپانزه ها نزدیک هستیم

that think the chimpanzee is the closest to us in terms of its

که فکر می کنیم شامپانزه از نظر میراث ژنتیکی به ما نزدیک ترین است

genetic heritage.

.

Yeah, it's like Mr..

Mr. Lomax, like Mr. Lomax, but.

آره، مثل

آقای لومکس، مثل آقای لومکس، اما.

But yeah, so it was an interesting programme to watch and quite pertinent

اما بله، بنابراین برنامه جالبی برای تماشا و کاملاً مناسب

based on, on, on obviously Remembrance Sunday and all that.

بر اساس، مشخصاً در یکشنبه خاطره و همه اینها بود.

Yeah,

بله،

but there we go.

اما ما به اینجا می رویم.

All animals fight for their territory.

همه حیوانات برای قلمرو خود می جنگند.

It is true.

درست است.

All fight to get somebody else's. Yes.

همه برای بدست آوردن کس دیگری می جنگند. آره.

Because it's all fight over one individual,

زیرا همه اینها بر سر یک فرد،

maybe a mate or maybe two males.

شاید یک جفت یا شاید دو مرد دعوا می شود.

Well will want the same girlfriend and they will fight

خوب همان دوست دختر را می خواهد و

just like we do on a Saturday night outside the pubs.

درست مثل ما در یک شنبه شب بیرون از میخانه ها دعوا می کنند.

And of course they're after resources, aren't they?

و البته آنها به دنبال منابع هستند، اینطور نیست؟

Said those monkeys wanted that particular patch of ground because it had a lovely fig tree,

گفت که آن میمون ها آن تکه زمین خاص را می خواستند زیرا یک درخت انجیر دوست داشتنی داشت،

a giant fig tree with lots of fruit on it, lots availability, food, so that they want resources.

یک درخت انجیر غول پیکر با میوه های زیادی روی آن، در دسترس بودن زیاد، غذا، به طوری که آنها منابع می خواهند.

And that's what we do is he means that we we take over somebody else's country

و این چیزی است که ما انجام می دهیم این است که منظور او این است که ما کشور شخص دیگری را تصرف می کنیم

because there are resources there that we want.

زیرا منابعی در آنجا وجود دارد که ما می خواهیم.

Yes, it's a bigger cell.

بله، این یک سلول بزرگتر است.

It's slightly more dramatic when we do it, though.

هر چند وقتی این کار را انجام می دهیم کمی دراماتیک تر است.

Yes. But I'm just saying the principle is the same argument these days.

آره. اما من فقط می گویم اصل این روزها همان بحث است.

That's not an argument there.

اونجا بحثی نیست

As I'm just saying this.

همانطور که من فقط این را می گویم.

It's interesting how how much more aggressive we tend to be,

جالب است که چقدر تمایل داریم که تهاجمی تر باشیم،

even though we are supposed to be civilised.

حتی اگر قرار است متمدن باشیم.

Well, underneath, you see, we still got a monkey brain.

خوب، می بینید، ما هنوز مغز میمون داریم.

Well, some people maybe you have.

خوب، برخی از افراد شاید شما داشته باشید.

Well there's a book written because there's something about the monkey brain and how that controls this.

خوب یک کتاب نوشته شده است زیرا چیزی در مورد مغز میمون و نحوه کنترل آن وجود دارد.

I've read that.

من آن را خوانده ام.

It's very interesting that we've got this this mischievous.

خیلی جالب است که ما این شیطنت را داریم.

I mean, it may be true, It might not.

منظورم این است که ممکن است درست باشد، ممکن است نه.

As Catarina says, we haven't we have a satellite yet.

همانطور که کاتارینا می گوید، ما هنوز ماهواره نداریم.

It's very much I am now is very mischievous and spiteful.

من الان خیلی شیطون و کینه توز هستم.

You should have seen them when they were going into people's homes.

شما باید آنها را زمانی می دیدید که به خانه های مردم می رفتند.

They were wrecking their houses for food.

خانه هایشان را برای غذا خراب می کردند.

Well, it happens all over the place. These monkeys are annoying.

خوب، همه جا اتفاق می افتد. این میمون ها آزار دهنده هستند.

Thailand also has them as well.

تایلند نیز آنها را دارد.

And Japan.

و ژاپن.

Hello, Japan.

سلام ژاپن

Japan also has monkeys.

ژاپن نیز میمون دارد. به

I think they are also macaques and they and they are also very mischievous.

نظرم اونا هم ماکاک هستن و خیلی هم شیطونن.

They got to get up to all sorts of things.

آنها باید به همه چیز دست بزنند.

In fact, in English, we often describe a person

در واقع، در زبان انگلیسی، ما اغلب شخصی را

who is mischievous or naughty as a cheeky monkey.

که شیطون یا شیطون است به عنوان یک میمون گستاخ توصیف می کنیم.

We will say you was you are such a cheeky monkey.

ما می گوییم که شما یک میمون گستاخ هستید.

Yeah, we will say that because after seeing that, what can I do the like thing today?

بله، ما این را خواهیم گفت زیرا پس از دیدن آن، امروز چه کاری می توانم انجام دهم؟

You can.

تو می توانی.

Beatrice has keep it still.

بئاتریس آن را ثابت نگه داشته است.

Beatrice has put her like home. Thank you very much.

بئاتریس او را مانند خانه قرار داده است. بسیار از شما متشکرم.

She says she's the first, so please don't forget to like this.

او می گوید که او اولین است، پس لطفا این را فراموش نکنید.

Even if you don't like it.

حتی اگر آن را دوست نداشته باشید.

Say you like it. Yes.

بگو دوست داری آره.

Just because. Just pretend you like it.

فقط به این دلیل. فقط وانمود کن که دوستش داری

Because what happens is that this review recognises

زیرا اتفاقی که می افتد این است که این بررسی

all the likes and that it means that more people will get to see Mr.

همه لایک ها را می شناسد و به این معنی است که افراد بیشتری ویدیوی آقای دانکن را خواهند دید

Duncan's video.

.

And even if you don't like it, somebody else might.

و حتی اگر شما آن را دوست ندارید، شخص دیگری ممکن است.

So don't be selfish, even if you don't like it, which we are hoping you will.

پس خودخواه نباشید، حتی اگر آن را دوست ندارید، که امیدواریم این کار را انجام دهید.

You were lucky you were like it here, just like it.

تو خوش شانس بودی که مثل اینجا بودی، درست مثل آن.

And then it'll get sent out and lots of people will see Mr.

و سپس ارسال خواهد شد و بسیاری از مردم ویدیوی آقای دانکن را خواهند دید

Duncan's video, which is what he needs.

، چیزی که او به آن نیاز دارد.

He needs views. Lots of views. Yes.

او نیاز به دیدگاه دارد. تعداد زیادی بازدید. آره.

So don't forget to like, please.

پس لایک فراموش نشه لطفا

Yes, I do feel like one of those poor little monkeys hanging from the tree.

بله، من احساس می کنم یکی از آن میمون های کوچک بیچاره آویزان از درخت هستم.

Wait, It waiting for a piece of fruit to fall down

صبر کن، منتظر افتادن یک تکه میوه است

for me to to eat and consume.

تا من بخورم و مصرف کنم.

by the way, today we are looking at exclamation

به هر حال، امروز ما به

marks, exclamation.

علائم تعجب، تعجب نگاه می کنیم.

It is something that happens a lot in English, but I think and we were talking about this yesterday

این چیزی است که در زبان انگلیسی زیاد اتفاق می‌افتد، اما فکر می‌کنم و ما دیروز

when we were having our meal in town, a lot of people misuse

که مشغول صرف غذا در شهر بودیم، در مورد آن صحبت می‌کردیم، بسیاری از مردم از

the exclamation mark.

علامت تعجب سوء استفاده می‌کنند.

It's a very simple thing, but the exclamation mark

این یک چیز بسیار ساده است، اما علامت تعجب

is something that people often overuse

چیزی است که مردم اغلب از آن بیش از حد استفاده می کنند

or use in the wrong situation.

یا در موقعیت های اشتباه استفاده می کنند.

So we will be looking at that today.

بنابراین ما امروز به بررسی آن خواهیم پرداخت.

by the way, you might also notice there is a poppy next to Mr.

به هر حال، ممکن است متوجه شوید که در کنار آقای استیو یک خشخاش وجود دارد

Steve that is also connected to Remembrance Sunday and also Remembrance Day,

که به یکشنبه یادبود و همچنین روز یادبود متصل است،

because a lot of people wear those rhubarb makes a comment and

زیرا بسیاری از مردم این ریواس را می پوشند نظر می دهند و

I'm going to have to say good

من باید بگویم خوب است.

to correct you on this rhubarb.

تا شما را در این ریواس اصلاح کنم.

The poppy is nothing to do with politics.

خشخاش ربطی به سیاست ندارد.

It's not a right wing ideology. It is.

این یک ایدئولوژی جناح راست نیست. این است.

It is.

این است.

The poppy is a symbol of a dead soldier.

خشخاش نماد یک سرباز مرده است.

Well, yes, it's simple.

خوب، بله، ساده است.

Well, anyone that died in the war, it's more than that, though,

خوب، هر کسی که در جنگ جان باخته است، بیشتر از این است،

because it's, of course, from from the poppy fields where many of the soldiers lost their lives.

زیرا البته از مزارع خشخاش است که بسیاری از سربازان جان خود را از دست دادند.

That's it. I think it was the Somme in France.

خودشه. فکر کنم سام در فرانسه بود.

So So that particular area is where the poppies will rise.

بنابراین آن منطقه خاص جایی است که خشخاش ها در آن بالا می روند.

And so it became symbolic of those

و بنابراین نماد کسانی شد

who fell during the First World War.

که در طول جنگ جهانی اول سقوط کردند. برای

I always find it amazing that they they used to call the First World

من همیشه شگفت انگیز است که آنها جنگ جهانی اول را

War the Great War.

جنگ بزرگ می نامیدند.

There's nothing great about war now.

در حال حاضر هیچ چیز عالی در مورد جنگ وجود ندارد.

I think they mean big, large, dramatic.

فکر می کنم منظورشان بزرگ، بزرگ، دراماتیک است.

So it is interesting how you can use that word in different ways.

بنابراین جالب است که چگونه می توانید از آن کلمه به روش های مختلف استفاده کنید.

Something is great.

یه چیزی عالیه

It means it's good.

یعنی خوبه

It can also be something big or oversized, a great rock

همچنین می تواند یک چیز بزرگ یا بزرگ، یک سنگ عالی باشد

or you had a great time.

یا به شما خوش گذشته باشد.

So it is interesting how that word can be used.

بنابراین جالب است که چگونه می توان از آن کلمه استفاده کرد.

So people yes, it was adopted, as you say, Mr.

پس مردم بله، همانطور که شما می گویید آقای

Duncan, the poppy was adopted after the First World War

دانکن، خشخاش پس از جنگ جهانی اول پذیرفته شد،

because so many people died

زیرا افراد زیادی

on the battlefields in France.

در جبهه های جنگ در فرانسه کشته شدند.

Millions, I think it was hundreds of thousands of soldiers

میلیون‌ها، فکر می‌کنم صدها هزار سرباز

died in the trenches and the poppy because all the poppies grow there.

در سنگرها و خشخاش جان باختند، زیرا همه خشخاش‌ها در آنجا رشد می‌کنند.

Wearing a poppy is a sign that you are remembering a soldier that died in the war.

پوشیدن خشخاش نشانه آن است که شما به یاد سربازی هستید که در جنگ جان باخته است.

It's nothing to do with politics.

ربطی به سیاست نداره

It just that although it does often become political, people will make it political.

فقط این که اگرچه اغلب سیاسی می شود، مردم آن را سیاسی می کنند.

But it's not, especially when you don't wear one

اما اینطور نیست، مخصوصاً وقتی

every year in this country, you can guarantee at some point

در این کشور هر سال یکی را نمی پوشید، می توانید تضمین کنید که در یک مقطع زمانی

one person will complain because a famous celebrity

یک نفر شکایت خواهد کرد زیرا یک سلبریتی معروف

or a well-known person was not wearing their poppy.

یا یک فرد شناخته شده خشخاش خود را نپوشیده است.

So it is ironic that a symbol of freedom is often

بنابراین طعنه آمیز است که نماد آزادی اغلب

used as as a weapon against those

به عنوان سلاحی علیه کسانی

who don't follow those procedures.

که از آن رویه ها پیروی نمی کنند استفاده می شود.

So there is a strange irony when people start

بنابراین زمانی که مردم شروع به

telling other people that they must wear a poppy.

گفتن به دیگران می کنند که باید خشخاش بپوشند، طنز عجیبی وجود دارد.

You can look at the fact that you have the freedom not to do it.

شما می توانید به این واقعیت نگاه کنید که شما این آزادی را دارید که آن را انجام ندهید.

You can look it up on YouTube.

می توانید آن را در یوتیوب جستجو کنید.

Poppy wise. The Poppy. Well, I've made it.

خشخاش عاقل. خشخاش. خب من درستش کردم

I've made a lesson about well, not exactly. I was not.

من یک درس در مورد خوب ساخته ام، نه دقیقا. من نبودم.

Come on to that. You've made a lesson about it. So

بیا به آن. در موردش درس گرفتی بنابراین به

look for Mr.

دنبال

Duncan's lesson on that. Yeah.

درس آقای دانکن در این مورد باشید. آره

What's it called?

Why do people wear the poppy?

اسمش چیه

چرا مردم خشخاش می پوشند؟

Why do people. Mr. Duncan made a video about it. Yes.

چرا مردم. آقای دانکن یک ویدیو در مورد آن ساخته است. آره.

So go and watch it.

پس برو تماشاش کن

You've got a search button. I should have, haven't you?

شما یک دکمه جستجو دارید. من باید داشته باشم، شما نه؟

I think everyone has a search button.

من فکر می کنم همه یک دکمه جستجو دارند.

Why do people buy the poppy?

چرا مردم خشخاش می خرند؟

And that will explain everything you need to know.

و این همه چیزهایی را که باید بدانید توضیح می دهد.

I keep my I keep my search button in my underwear.

دکمه جستجوی خود را در لباس زیرم نگه می دارم.

It's a sign of respect. And remember. Yes.

این نشانه احترام است. و بخاطر داشته باش. آره.

So it is a political.

پس سیاسی است.

But sometimes it is it is used in a political sense.

اما گاهی اوقات از آن به معنای سیاسی استفاده می شود.

But the reason why it exists is not political.

اما دلیل وجود آن سیاسی نیست.

It is purely about remembrance

صرفاً مربوط به ذکر

and paying respects,

و ادای احترام است که

how it is.

I think I think we explained that very well.

چگونه است.

من فکر می کنم که ما آن را خیلی خوب توضیح دادیم.

I think we deserve some sort of prize for that.

فکر می‌کنم ما شایسته دریافت جایزه‌ای هستیم.

You will get to go and watch Mr. Duncan's video.

شما می توانید بروید و ویدیوی آقای دانکن را تماشا کنید.

Do we wear a poppy? Yes. All is explained.

آیا ما خشخاش می پوشیم؟ آره. همه توضیح داده شده است.

Yes and yes.

بله و بله.

We haven't promoted that one for a while.

مدتی است که آن را تبلیغ نکرده ایم.

Well, I don't watch today.

خب من امروز نگاه نمیکنم

Well, I have been promoting it on the face on Facebook and Twitter.

خوب، من آن را در فیس بوک و توییتر تبلیغ کرده ام.

Okay. So

باشه. بنابراین،

so who was first on the live stream And Mr.

پس چه کسی اولین بار در جریان مستقیم بود و آقای

Duncan, is it time for that?

دانکن، آیا زمان آن فرا رسیده است؟

Vitesse was first on today's live chat once again,

Vitesse بار دیگر اولین بار در چت زنده امروز بود،

he's so quick.

او بسیار سریع است.

So quick

خیلی سریع

there.

اونجا

I mean, I think the first probably five or ten

منظورم این است که من فکر می کنم احتمالاً پنج یا ده

people are probably all within a second of each other.

نفر اول احتمالاً همه در یک ثانیه از یکدیگر فاصله دارند.

Okay.

باشه.

So but Vitesse was first, Beatrice was second.

بنابراین، اما ویتسه اول شد، بئاتریس دوم شد.

Well, sex, I'm saying second.

خوب، جنس، من می گویم دوم.

I didn't really mean second.

واقعا منظورم دومی نبود.

Beatrice Palmira,

بئاتریس پالمیرا،

Francesca,

فرانچسکا،

Mustafa, Olga,

مصطفی، اولگا،

were all on there pretty damned early.

خیلی زود در آنجا بودند.

So well done for your,

برای

enthusiastic support.

حمایت پرشور شما بسیار خوب است.

Yes, that's. That's one way of putting it, I suppose.

بله همینطور است. این یکی از راه های قرار دادن آن است، فکر می کنم.

Or maybe you just have nothing better to do today.

یا شاید امروز هیچ چیز بهتری برای انجام دادن ندارید.

Either way, we're very pleased to see you here

در هر صورت، ما بسیار خوشحالیم که شما را اینجا

on the live chat November.

در چت زنده نوامبر می بینیم.

We are almost halfway through November already now.

در حال حاضر تقریباً در نیمه راه نوامبر هستیم.

I can't believe how fast this year has gone by.

من نمی توانم باور کنم که امسال چقدر سریع گذشت.

I think this year has gone by really quickly.

فکر می کنم امسال خیلی سریع گذشت.

It seemed to go slowly at the beginning and then suddenly

به نظر می رسید که در آغاز به کندی پیش می رفت و سپس ناگهان

the year went by very quickly.

سال خیلی سریع گذشت.

So November and then we have December.

بنابراین نوامبر و سپس دسامبر داریم.

We are coming towards that special season.

ما به سمت آن فصل خاص می آییم.

Some people celebrate it, some people don't.

برخی از مردم آن را جشن می گیرند، برخی از مردم نه.

But it is time to have fun.

اما وقت آن است که از آن لذت ببرید.

I believe also at the moment Diwali is being celebrated as well.

من معتقدم در حال حاضر نیز دیوالی جشن گرفته می شود.

So so the the Festival of Light is what they call that.

بنابراین جشن نور همان چیزی است که آنها به آن می گویند.

So if you are doing that, I hope you have lots and lots of fun

بنابراین اگر این کار را انجام می دهید، امیدوارم که لذت زیادی داشته باشید

and of course lots of delicious food.

و البته غذاهای خوشمزه زیادی داشته باشید.

Yes, I'd like to be invited actually, just to get some some nice home

بله، من واقعاً دوست دارم دعوت شوم ، فقط برای اینکه مقداری کاری خانگی خوب

cooked curry,

تهیه کنم،

but I haven't been invited yet.

اما هنوز دعوت نشده ام.

I think you can sort of.

من فکر می کنم شما می توانید به نوعی.

I have been into places where they've been celebrating in shops and local places like that.

من به جاهایی رفته ام که آنها در مغازه ها و مکان های محلی مانند آن جشن گرفته اند.

Haven't been handed some Samoas or something like that, which is always very nice

برخی از ساموآها یا چیزی شبیه به آن به من تحویل داده نشده است، که همیشه بسیار خوب است،

because we've, we live very close to an area where there are,

زیرا ما بسیار نزدیک به منطقه ای زندگی می کنیم که در آن وجود دارد،

there are lots of different cultures living nearby to each other.

فرهنگ های مختلف زیادی در نزدیکی یکدیگر زندگی می کنند.

So we would often see this in Wolverhampton

بنابراین ما اغلب این را در ولورهمپتون می بینیم

because there are lots of communities in Wolverhampton

زیرا جوامع زیادی در ولورهمپتون

from various areas and also

از مناطق مختلف و البته

of course various religious beliefs.

باورهای مذهبی مختلف وجود دارد.

So they will all have their festivals and that's one of the things I always remember about Wolverhampton.

بنابراین همه آنها جشنواره های خود را خواهند داشت و این یکی از چیزهایی است که من همیشه در مورد ولورهمپتون به یاد دارم.

Wolverhampton is a bustling,

ولورهمپتون یک کلان

busy metropolis, I have to say is the century

شهر شلوغ و شلوغ است، باید بگویم قرنی است

that says this is the poppy, a funeral flower in the oak.

که می گوید این همان خشخاش است، یک گل تشییع جنازه در بلوط.

I don't think it is.

فکر نمی کنم اینطور باشد.

I don't know. I've never seen it used.

من نمی دانم. من تا حالا ندیدم استفاده شده باشه

It is used, it is used of course on wreaths,

استفاده می شود، البته در تاج گل ها استفاده می شود،

but that also is connected to this particular period, which is Remembrance Sunday.

اما این نیز به این دوره خاص، که یکشنبه خاطره است، مرتبط است.

Yes, but you might be confusing it, of course,

بله، اما ممکن است آن را

with roses, which look very similar.

با گل رز اشتباه بگیرید که بسیار شبیه به هم هستند.

So roses and poppies, the petals can look very similar.

بنابراین گل رز و خشخاش، گلبرگ ها می توانند بسیار شبیه به هم باشند.

Funeral flowers in the UK, lilies.

گل های تشییع جنازه در انگلستان، نیلوفرها.

Lilies are very popular to put in in bunches of flowers for a funeral.

نیلوفرها برای قرار دادن دسته های گل برای مراسم خاکسپاری بسیار محبوب هستند.

I mean, you can put anything in there, but

منظورم این است که شما می توانید هر چیزی را در آنجا قرار دهید، اما

if you go to funerals, you usually have.

اگر به تشییع جنازه بروید، معمولاً دارید.

Nice, but yeah, lilies are quite poor.

خوب است، اما آره، نیلوفرها بسیار ضعیف هستند.

My mother never liked lilies in the house because she said it always reminded her of funerals.

مادرم هرگز از نیلوفرهای داخل خانه خوشش نمی‌آمد، زیرا می‌گفت همیشه او را به یاد مراسم تدفین می‌اندازد.

Probably not because they've got a very strong smell, haven't they?

احتمالاً نه به این دلیل که آنها بوی بسیار قوی دارند، اینطور نیست؟

Lilies.

نیلوفرهای

And they can stain your clothes. The pollen.

و می توانند لباس های شما را لکه دار کنند. گرده.

And some people don't like the smell either, because they are.

و برخی از مردم نیز بو را دوست ندارند، زیرا آنها هستند.

They all quite pungent, very strong.

همه آنها کاملاً تند، بسیار قوی هستند.

Yes. Lilies are tend to be associated with funerals,

آره. نیلوفرها معمولاً با مراسم تشییع جنازه همراه هستند،

but I don't think they used as much as they used to be. No.

اما من فکر نمی کنم که آنها به اندازه گذشته استفاده می کردند. نه.

They pop poppies, generally speaking, grow.

آنها خشخاش، به طور کلی، رشد می کنند.

They are picked, maybe they are displayed.

آنها انتخاب شده اند، شاید نمایش داده شوند.

They are often used in paintings or pictures

آنها اغلب در نقاشی ها یا تصاویر استفاده می شوند،

because if they signify chickens with the colour, because of course,

زیرا اگر جوجه ها را با رنگ نشان دهند، زیرا البته

it is very hard to escape these days how colour

این روزها فرار از اهمیت رنگ در نمادگرایی بسیار دشوار است

has become very important in symbolism.

.

So we often look at many colours of having as having

بنابراین ما اغلب به بسیاری از رنگ‌های داشتن

certain symbols or meanings.

نمادها یا معانی خاصی نگاه می‌کنیم.

So we often see red as maybe anger

بنابراین ما اغلب قرمز را به عنوان خشم

or quite often violence or maybe even death.

یا اغلب خشونت یا حتی مرگ می بینیم.

So we often see red as is as an angry, fierce colour.

بنابراین ما اغلب قرمز را به عنوان یک رنگ عصبانی و خشن می بینیم.

And of course the poppy being red is the colour of blood.

و البته قرمز بودن خشخاش به رنگ خون است.

So that's another bit of symbolism

پس این هم یک نماد نمادین دیگر

in with that remembrance as well. Yes.

در آن خاطره است. آره.

So it is interesting, it always interests me how these things come around every year.

بنابراین جالب است، همیشه برای من جالب است که این چیزها هر سال چگونه اتفاق می افتد.

So you can always guarantee as as October comes to an end,

بنابراین همیشه می توانید تضمین کنید که با پایان ماه اکتبر،

people always start talking about the Remembrance

مردم همیشه شروع به صحبت در مورد

Day and the poppies and things like that.

روز یادبود و خشخاش و چیزهایی از این دست می کنند.

So every year in this country people always start talking about it as well.

بنابراین هر سال در این کشور مردم همیشه شروع به صحبت در مورد آن می کنند.

You don't have to wear a poppy.

شما مجبور نیستید خشخاش بپوشید.

Rhubarb never is. Nobody's forcing people to wear one.

ریواس هرگز نیست. هیچ کس مردم را مجبور به پوشیدن آن نمی کند.

It's just

این فقط

the ordinary person in the street.

یک فرد معمولی در خیابان است.

Nobody is going to come up to you and say, Why aren't you wearing a poppy?

قرار نیست کسی پیش شما بیاید و بگوید، چرا خشخاش نمی پوشید؟

It's just on TV.

این فقط در تلویزیون است.

Celebrities go on TV sometimes

افراد مشهور گاهی در این زمان از سال به تلویزیون می روند

or a newsreader at this time of the year and isn't wearing one.

یا یک خبرخوان در این زمان از سال یکی را نمی پوشد.

Then people, what your stupid social media will start to make comments.

سپس مردم، چه رسانه های اجتماعی احمقانه شما شروع به اظهار نظر خواهند کرد.

It's not stupid, but that's how I make my living.

احمقانه نیست، اما من از این طریق زندگی ام را تامین می کنم.

Social media.

رسانه های اجتماعی.

I'm talking about like Twitter and just like that.

من در مورد مانند توییتر و همینطور صحبت می کنم.

But ordinary people in the street, I mean, I don't I mean, I will give money,

اما مردم عادی تو خیابون، یعنی نه، من پول میدم،

but I don't often wear a poppy.

ولی من اغلب خشخاش نمیپوشم.

No, because I just don't want to.

نه، چون من نمی خواهم.

But I know nobody's nobody's

اما می‌دانم که هیچ‌کس نمی‌خواهد از یک

going to criticise the average person in the street if they're not wearing a poppy, although I did find it

فرد معمولی در خیابان انتقاد کند اگر خشخاش نپوشد، اگرچه

interesting yesterday that there was a lot of violence yesterday in London,

دیروز برایم جالب بود که خشونت‌های زیادی دیروز در لندن رخ داد،

and I did notice many of the ones that were supporting the Cenotaph

و من متوجه بسیاری از مواردی شدم که که از سنوتاف حمایت می‌کردند،

were not wearing poppies,

خشخاش نمی‌پوشیدند،

which I thought was very interesting because they were so aggressive

که به نظر من بسیار جالب بود، زیرا آنها بسیار تهاجمی

and so and so angry and yet very few of them were actually wearing their poppies.

و خشمگین بودند و در عین حال تعداد کمی از آنها واقعاً خشخاش خود را می‌پوشیدند.

Well, that's it.

The right wing people won't wear upon me.

خب همین.

افراد جناح راست من را نمی پوشند. بسیار

Well, okay.

خوب.

I'm just saying they often do it because they're anti anything and anything that's and,

من فقط می گویم که آنها اغلب این کار را انجام می دهند، زیرا آنها مخالف هر چیزی و هر چیزی هستند و، می

you know, they'll protest against anything as well.

دانید، آنها به هر چیزی اعتراض خواهند کرد. البته سمت چپ

The far left, of course, red says Francesca, is also the colour of passion

دور، قرمز می‌گوید فرانچسکا، رنگ شور فقط

with just red roses.

با رزهای قرمز است.

So in some some cultures as well

بنابراین در برخی از فرهنگ ها نیز

then red is a sign of passion as well.

قرمز نشانه اشتیاق است.

You know, the red blood coursing through your veins, excitement.

می‌دانی، خون قرمز در رگ‌هایت جاری است، هیجان.

Well again, it's love hearts. Yes.

خوب دوباره، این قلب عشق است. آره.

So, so it is interesting.

بنابراین، پس جالب است.

So yes, I suppose I said anger earlier on,

بنابراین بله، فکر می کنم قبلاً گفتم عصبانیت،

but of course, Red can also symbolise love.

اما البته قرمز می تواند نماد عشق نیز باشد.

Yeah.

آره

I mean, they used to be a thing with men at work.

منظورم این است که آنها قبلاً در محل کار با مردان ارتباط داشتند.

What kind of tie do you wear?

چه کراواتی میزنی؟

What is that saying about you?

این در مورد شما چه می گوید؟

If you I remember we used to have sort of training on

اگر به خاطر داشته باشید، ما قبلاً به نوعی آموزش می‌دادیم که

not training, but sort of advice on what to wear at work with customers.

نه آموزش، بلکه یک نوع توصیه در مورد لباس پوشیدن در محل کار با مشتریان بود.

And if you wore a red tie, it was seen as something

و اگر کراوات قرمز می پوشیدید، به عنوان چیزی در نظر گرفته می شد

that could make your customers a bit agitated.

که می تواند مشتریان شما را کمی آشفته کند.

But then it gave you a sort of it was almost like a symbol of power.

اما بعد به شما نشان داد که نوعی از آن تقریباً شبیه نماد قدرت بود.

Okay.

But if you wore a blue tie or a green tie,

باشه.

اما اگر کراوات آبی یا سبز می‌بستید، می‌دانید که

it was, you know, you were sort of not so aggressive.

آنقدرها هم تهاجمی نبودید.

So if you wear a red tie, maybe you're putting the thrusting salesman type,

بنابراین اگر کراوات قرمز می‌پوشید، شاید از نوع فروشنده پیشران هستید، می‌دانید،

you know,

this is what you're saying.

این همان چیزی است که می‌گویید.

I've got a red tie.

من کراوات قرمز دارم می

I'm, you know, I'm important and thrusting.

دانید، من مهم و تاثیرگذار هستم.

I want to sell you something.

میخوام یه چیزی بهت بفروشم

So I used to be.

پس من قبلا بودم.

So of course, men don't really wear ties anymore.

بنابراین، مطمئناً، مردان واقعاً دیگر کراوات نمی زنند.

No, I was going to say.

نه میخواستم بگم

But these days now, of course, red things, red caps and also red ties are often

اما این روزها، البته، چیزهای قرمز، کلاه قرمزها و همچنین کراوات قرمز اغلب

attributed to

به

maybe Republicans in the US, say, or maybe Donald Trump.

جمهوریخواهان در ایالات متحده، مثلاً، یا شاید دونالد ترامپ نسبت داده می شود.

So he has kind of hijacked red clothing.

بنابراین او نوعی لباس قرمز ربوده شده دارد.

Now, I remember a few months ago we went to see a comedy show in Stafford

حالا یادم می آید چند ماه پیش برای دیدن یک برنامه کمدی در استافورد رفتیم

where I used to live and I was wearing my my red hat.

که قبلاً در آنجا زندگی می کردم و کلاه قرمزی بر سر داشتم.

It had nothing written on it, but it was red.

چیزی روی آن نوشته نشده بود اما قرمز بود.

And the comedian who was performing picked me

و کمدینی که اجرا می کرد، من را

out of the audience and said, look, look at them.

از بین تماشاچیان انتخاب کرد و گفت: ببین، آنها را نگاه کن. کلاه

There is wearing his his Maga maga hat.

ماگا ماگا خود را بر سر دارد.

And I said, It's not a MAGA hat, it's just a red hat.

و من گفتم، این کلاه MAGA نیست، فقط یک کلاه قرمز است.

It's just red.

فقط قرمز است.

And he was making fun of me.

و او مرا مسخره می کرد.

Beatrice's car is red.

ماشین بئاتریس قرمز است.

It's a cute, cute car.

این یک ماشین بامزه و بامزه است.

Yes, Red suit.

بله کت و شلوار قرمز مسلم -

Certain. It's funny and it is used to talk about

قطعی. این خنده دار است و برای صحبت در مورد

different colours, suit cars, particularly cars in different ways.

رنگ های مختلف، ماشین های کت و شلوار، به ویژه ماشین ها به روش های مختلف استفاده می شود.

A smaller car or a sports car.

یک ماشین کوچکتر یا یک ماشین اسپرت.

It looks good in red.

در رنگ قرمز خوب به نظر می رسد.

I mean, Ferraris, of course, are always associated with red,

منظورم این است که فراری‌ها، البته، همیشه با رنگ قرمز همراه هستند،

that sort of, you know, Italian sort of

این نوعی

spirit driving fast.

روح ایتالیایی است که با سرعت رانندگی می‌کند.

Enzo Ferrari, you know, and all that kind of thing that

انزو فراری، می‌دانی، و همه چیزهایی که

that, that Ferrari red fact if you see a Ferrari, even even now,

آن، آن واقعیت قرمز فراری، اگر فراری ببینی، حتی الان،

if I see a Ferrari in any other colour but red, it looks very disappointing.

اگر فراری را در هر رنگ دیگری جز قرمز ببینم، بسیار ناامیدکننده به نظر می‌رسد.

A lot of people now get the Ferraris in grey or something like that.

بسیاری از مردم اکنون فراری را به رنگ خاکستری یا چیزی شبیه به آن می گیرند.

I mean how boring you spent all that money and you've got you've just

منظورم این است که چقدر خسته کننده بودی که این همه پول را خرج کردی و داری فقط

you just got this bland colour,

این رنگ ملایم را گرفتی، می

you know, Ferrari is a red.

دانی، فراری قرمز است.

But anyway that's my, my opinion. Yeah.

اما به هر حال این نظر من است. آره

That was.

But the bigger the car is the worse it looks in a bright

بود.

اما هر چه ماشین بزرگتر باشد بدتر به نظر می رسد در

colour I think depending on the car like a saloon cars.

رنگ روشن به نظر من بسته به ماشین مانند ماشین های سالن.

You had a mercedes S-Class.

مرسدس S کلاس داشتی.

Okay Steve, you even have it in red. It would look very odd.

باشه استیو، تو حتی آن را قرمز داری. خیلی عجیب به نظر می رسید

This is now turning into something else.

این الان داره به یه چیز دیگه تبدیل میشه

Or as a fiesta or something or a sports car.

یا به عنوان یک فستا یا چیزی یا یک ماشین اسپرت.

It's very nice and red, but it's interesting how the colours of cars over

بسیار زیبا و قرمز است، اما جالب است که چگونه رنگ ماشین ها در طول

the years have changed because I remember growing up

سال ها تغییر کرده است، زیرا یادم می آید که در بزرگ شدن

I used to see all different colours of cars on the road, some of them very bright.

همه رنگ های مختلف ماشین ها را در جاده ها می دیدم، برخی از آنها بسیار روشن هستند.

You would see yellow cars, not necessarily sports cars,

ماشین‌های زرد را می‌بینید، نه لزوماً ماشین‌های اسپورت،

but they were still yellow or green or bright blue.

اما همچنان زرد یا سبز یا آبی روشن بودند.

And quite often they were, they were very bright

و اغلب آنها بودند، آنها بسیار روشن

and even floral in colour.

و حتی به رنگ گل.

And then for a very long time everyone stopped having colourful cars

و بعد برای مدتی طولانی همه دیگر ماشین‌های رنگارنگ نداشتند

and then they just have black, white, silver

و برای مدت طولانی فقط سیاه، سفید، نقره‌ای

or grey for a very long time.

یا خاکستری داشتند.

But I've noticed recently, I know you want to put in, but I've noticed recently

اما اخیراً متوجه شده ام، می دانم که می خواهید سوار شوید، اما اخیراً متوجه شده ام که

the colourful cars have started coming back again.

ماشین های رنگارنگ دوباره شروع به بازگشت کرده اند.

I've seen quite a few cars on the road that are that are brighter now.

من خودروهای زیادی را در جاده ها دیده ام که اکنون روشن تر هستند.

These aren't sports cars, they're just your average cars.

اینها خودروهای اسپورت نیستند، آنها فقط خودروهای معمولی شما هستند.

So I think people are slowly going back to having colourful cars again.

بنابراین فکر می کنم مردم کم کم به سمت داشتن ماشین های رنگارنگ باز می گردند.

Well, I'll tell you the the colour that's come back into fashion is green for a car.

خوب، من به شما می گویم که رنگی که به مد بازگشته است، سبز برای ماشین است.

Lots of people are getting green cars now.

اکنون بسیاری از مردم خودروهای سبز رنگ می گیرند.

That was always seen when I was growing up a green car was seen as unlucky.

این همیشه زمانی که من بزرگ می شدم دیده می شد که یک ماشین سبز بدشانس دیده می شد.

If you had

a green car that I was associated with, having more accidents,

اگر شما

یک ماشین سبز داشتید که من با آن همراه بودم، تصادفات بیشتر،

weather, the weather, the statistics back that up or not, I don't know.

آب و هوا، آب و هوا، آمار آن را تایید می کند یا نه، نمی دانم.

But of course, if you've got a green car and you're driving on a country road,

اما مطمئناً، اگر یک ماشین سبز دارید و در یک جاده روستایی رانندگی می‌کنید،

you can sort of just blend into the into the trees maybe.

می‌توانید به نوعی با درختان ترکیب شوید.

But what you're driving, are you driving in the sky or.

اما آنچه شما رانندگی می کنید، آیا در آسمان رانندگی می کنید یا.

Well, I'm just saying, you know, if in certain angles

خوب، من فقط می گویم، می دانید، اگر در زوایای خاصی

you might not see a green car because you've got trees and fields,

ممکن است یک ماشین سبز را به دلیل داشتن درختان و مزارع نبینید، می

you know, it might not stand out, but in fact, grey cars don't stand out at all.

دانید، ممکن است برجسته نباشد، اما در واقع، ماشین های خاکستری نمی ایستند. اصلا

But then everyone's got driving lights now, so it doesn't matter.

اما الان همه چراغ‌های رانندگی دارند، بنابراین مهم نیست.

Yeah,

بله،

you could have a red car and then you'd never know that you had an accident.

شما می توانید یک ماشین قرمز داشته باشید و آن وقت هرگز نخواهید فهمید که تصادف کرده اید.

Where red cars do go, The statistics show

جایی که اتومبیل‌های قرمز می‌روند، آمار نشان می‌دهد

red cars have more accidents because they're normally bought by people who want to drive fast.

اتومبیل‌های قرمز تصادفات بیشتری دارند، زیرا معمولاً توسط افرادی خریداری می‌شوند که می‌خواهند سریع رانندگی کنند.

That was just a road closure.

این فقط یک راه بسته بود.

That was just that was just a joke.

این فقط یک شوخی بود.

That was Steve I just told you.

همین استیو بود که بهت گفتم

So as I say, I'm wasting my time

بنابراین همانطور که می گویم،

anyway. Yes.

به هر حال دارم وقتم را تلف می کنم. آره.

Anyway, talk about exclamation. Exclamation marks.

به هر حال در مورد تعجب صحبت کنید. علامت تعجب

Rose has made a comment about exclamation marks when we're going to do that in a moment.

رز در مورد علامت تعجب نظر داده است که ما در یک لحظه این کار را انجام می دهیم.

We are going to do that in a moment.

ما قرار است در یک لحظه این کار را انجام دهیم.

So I will keep Rose's comment nearby so that I can I can reference it.

بنابراین من نظر رز را در نزدیکی نگه می دارم تا بتوانم به آن اشاره کنم.

A quick break and I have some sad news to tell you.

یک استراحت سریع و من یک خبر ناراحت کننده برای شما دارم.

Some sad news because this week

چند خبر ناراحت کننده چون این هفته

we had to say goodbye to some neighbours

باید با چند همسایه

that have been living behind our house for the past six months.

که شش ماه است پشت خانه ما زندگی می کنند خداحافظی می کردیم .

We had to say goodbye to the cows.

باید با گاوها خداحافظی می کردیم.

They have gone. They have been away.

آنها رفته اند. آنها دور بوده اند.

They have been taken away by the farmer to another place.

کشاورز آنها را به جای دیگری برده است.

I just hope

فقط امیدوارم که این

we hope it's not the slaughterhouse.

قتلگاه نباشد.

But they have gone.

اما آنها رفته اند.

So for the next couple of minutes, let us remember our lovely,

بنابراین تا چند دقیقه آینده، همسایه های دوست داشتنی و دوست داشتنی خود را به یاد بیاوریم

lovely neighbours our bovine neighbours.

.

The lovely, lovely cows

گاوهای دوست داشتنی و دوست داشتنی

and aren't they precious?

و آیا آنها ارزشمند نیستند؟

They really are.

آنها واقعا هستند.

The cows have officially left and they've.

گاوها رسما رفته اند و رفته اند.

They've gone somewhere else.

آنها به جای دیگری رفته اند.

I don't know where they've gone Mr.

من نمی دانم آنها کجا رفته اند آقای

Steve, but they've disappeared unfortunately.

استیو، اما متاسفانه ناپدید شده اند.

I think they've gone sadly to cow heaven.

من فکر می کنم آنها با ناراحتی به بهشت ​​گاو رفته اند.

So we will remember them.

پس ما آنها را به یاد خواهیم آورد.

okay. Steve.

باشه. استیو

I wasn't, I wasn't going down that road.

من نبودم، آن راه را نمی رفتم.

Remembrance Day is also for the cows, the fallen cows and cows.

روز یادبود نیز برای گاوها، گاوهای افتاده و گاوها است.

All the cows that have been slaughtered. Just fallen man.

همه گاوهایی که ذبح شده اند. تازه مرد افتاده

So I can have my beef burgers.

بنابراین من می توانم همبرگرهای گوشت گاو را بخورم.

As low as they're sacred in India.

به همان اندازه که در هند مقدس هستند. می‌دانی

I'd, you know, I could, I could, I could live in India and

، می‌توانم، می‌توانم، می‌توانم در هند زندگی کنم و می‌دانی

you know, and revere the cow as sacred.

، و به گاو به عنوان مقدس احترام بگذارم.

Because I can see why they're.

چون من می توانم ببینم چرا آنها هستند.

They're just lovely, gentle creatures.

آنها فقط موجودات دوست داشتنی و مهربانی هستند.

You just have a little bit of them.

شما فقط کمی از آنها را دارید.

You just have a little bit off the side.

شما فقط کمی از کنارتان فاصله دارید.

And then just keep it and then just have a little bit.

و سپس فقط آن را نگه دارید و سپس فقط کمی داشته باشید.

Just keep the cow, but just have a little bit.

فقط گاو را نگه دارید، اما فقط کمی داشته باشید.

You don't want to be greedy, Sarina says.

سارینا می گوید نمی خواهی حریص باشی.

How many beef steaks in this video?

چند استیک گوشت گاو در این ویدیو وجود دارد؟

Yeah.

So if you're from India, you're probably right.

آره

بنابراین اگر اهل هند هستید، احتمالاً حق با شماست.

Appreciate that comment.

قدر آن نظر را بدانید.

But yes, you know, different cultures, different things,

اما بله، می دانید، فرهنگ های مختلف، چیزهای مختلف،

different beliefs.

So yeah, that's fine. But yeah, I could.

باورهای متفاوت.

پس بله، خوب است. اما بله، من می توانستم.

Wouldn't that be nice if, if suddenly we could go to the farmer next to you

خوب نیست اگر ناگهان می‌توانستیم وقتی گاوها را می‌گیریم، نزد کشاورز کنارت برویم

when we get the cows and say, I'm sorry, but you know, I've converted

و بگوییم متأسفم، اما می‌دانی، من دین را تغییر داده‌ام

religion, these are now sacred cows.

، اینها اکنون گاوهای مقدس هستند.

You cannot remove them from this field.

شما نمی توانید آنها را از این فیلد حذف کنید.

Which religion would that be?

کدام دین خواهد بود؟

I think it's Hindu, isn't it?

فکر کنم هندو باشه، اینطور نیست؟

I think you'll find it's right.

فکر می کنم متوجه خواهید شد که درست است.

So yes, because Hindus are vegetarian, so they won't be eating cows and they will see Kansas.

بنابراین بله، چون هندوها گیاهخوار هستند، بنابراین آنها گاو نخواهند خورد و کانزاس را خواهند دید.

Well, they do see Kansas, I don't think I think we've had this conversation.

خوب، آنها کانزاس را می بینند، فکر نمی کنم ما این گفتگو را داشته باشیم.

I don't think Hindus are vegetarian.

فکر نمی کنم هندوها گیاهخوار باشند.

I think they just don't eat cows.

من فکر می کنم آنها فقط گاو نمی خورند.

I think other animals I'm sure some people tell me we had this conversation before, but I remember

من فکر می کنم حیوانات دیگر مطمئن هستم که برخی از مردم به من می گویند که ما قبلاً این گفتگو را داشتیم، اما یادم می آید که

looking it up and the information I got about the religion was

آن را جستجو کردم و اطلاعاتی که در مورد این دین به دست آوردم این

there isn't that there aren't vegetarians.

بود که گیاهخواری وجود ندارد.

There might be, but they'll eat anything except for cows.

ممکن است وجود داشته باشد، اما آنها هر چیزی را می خورند به جز گاو.

Not anybody I love.

نه کسی که دوستش دارم

I'll say anything because I might be wrong.

هرچی میگم چون ممکنه اشتباه کنم

I love eating cow.

من عاشق گاو خوردن هستم

I have to say, okay, I love them.

باید بگویم، باشه، من آنها را دوست دارم.

I love a nice beef burger.

من عاشق یک همبرگر گوشت گاو خوب هستم.

As long as I can't see where it came from,

تا زمانی که نمی توانم ببینم از کجا آمده است،

as long as it's not walking around in the field looking into my eyes.

تا زمانی که در میدان قدم نمی زند و به چشمان من نگاه می کند.

Make it your car says today is Diwali.

کاری کن که ماشینت می گوید امروز دیوالی است.

Today? Yes.

امروز؟ آره.

So that's why we do our little issue.

بنابراین به همین دلیل است که ما موضوع کوچک خود را انجام می دهیم. به

That's why I mentioned it.

همین دلیل به آن اشاره کردم.

It is today, the Festival of Lights.

امروز جشنواره نور است.

I don't know why many celebrations, religious celebrations or any celebrations.

نمی دانم چرا بسیاری از جشن ها، جشن های مذهبی یا هر جشنی.

In fact, quite often there are lights involved.

در واقع، اغلب اوقات چراغ ها درگیر هستند.

I think it's lovely Fireworks, lights, maybe even fires as well.

من فکر می کنم این آتش بازی دوست داشتنی، چراغ، شاید حتی آتش نیز هست.

So have a good one.

پس یکی خوب داشته باش

Have a good exclamation marks, Mr. Day.

علامت تعجب خوبی داشته باشید، آقای دی.

Yes, that was an exclamation mark on the end of my word.

بله، این یک علامت تعجب در پایان کلمه من بود.

Exclamation mark.

علامت تعجب.

It is interesting, actually, when we look at the English language, there are many varied

جالب است، در واقع، وقتی به زبان انگلیسی نگاه می کنیم،

uses of punctuation.

استفاده های متنوعی از علائم نگارشی وجود دارد.

And of course, when we look at the exclamation mark, there it is underneath,

و البته، وقتی به علامت تعجب نگاه می کنیم ، در زیر آن قرار دارد،

we often talk about punctuation.

اغلب در مورد علامت گذاری صحبت می کنیم.

So when you are typing or writing or composing a message

بنابراین وقتی در حال تایپ کردن یا نوشتن یا نوشتن یک پیام

or maybe a script or maybe you are writing to someone,

یا شاید یک اسکریپت هستید یا شاید برای کسی می نویسید،

maybe you are looking for a job,

شاید به دنبال کار هستید،

quite often you will use certain types of punctuation.

اغلب از انواع خاصی از علائم نگارشی استفاده می کنید.

The most obvious ones, of course, is the full stop.

واضح ترین آنها، البته، نقطه پایان است.

It's just that the full stop that comes at the end of a sentence.

فقط نقطه پایان یک جمله است.

So that's the most common punctuation.

پس این رایج ترین علامت نگارشی است.

But of course we also have this guy here,

اما البته ما در اینجا این پسر را نیز داریم،

the exclamation mark, which is often used incorrectly

علامت تعجب، که اغلب به اشتباه استفاده می شود

or it's used in situation where you don't need to use it.

یا در شرایطی استفاده می شود که نیازی به استفاده از آن نیست.

And I think sometimes, especially in writing, people get very carried away.

و فکر می‌کنم گاهی، به‌ویژه در نوشتن، مردم خیلی سرگردان می‌شوند.

In fact, I think you mentioned that as well.

در واقع فکر می کنم شما هم به آن اشاره کردید.

We will talk about that a little bit later on.

کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So when we talk about exclamation,

بنابراین وقتی در مورد تعجب صحبت می کنیم،

there is the word exclamation

کلمه تعجب وجود دارد

and I've put an exclamation mark at the end.

و من یک علامت تعجب در پایان قرار داده ام.

So you could say exclamation is the urgency

بنابراین می توانید بگویید تعجب فوریتی است

that is often stressed in words,

که اغلب در کلمات تاکید می شود،

quite often vocally, you will exclaim,

اغلب با صدای

If you write something down

بلند، فریاد می زنید، اگر چیزی را یادداشت کنید

and you want to show that that thing is important, you want to use stress to show

و می خواهید نشان دهید که آن چیز مهم است، می خواهید از استرس برای نشان دادن

that something is is needed or it must be done.

اینکه چیزی مهم است استفاده کنید. لازم است یا باید انجام شود.

Or maybe a person is angry, you will often use the exclamation mark.

یا شاید فردی عصبانی است، اغلب از علامت تعجب استفاده می کنید.

So the is what we call it in

بنابراین این چیزی است که ما آن را در

grammar, in English grammar, we call it the imperative,

دستور زبان می نامیم، در دستور زبان انگلیسی، ما آن را امری ضروری می نامیم،

something that must be done,

چیزی که باید انجام شود،

something that has to be done, something urgent.

چیزی که باید انجام شود، چیزی فوری.

You are using the exclamation to show that emotion.

شما از تعجب برای نشان دادن آن احساس استفاده می کنید.

However, it is possible

با این حال، ممکن است

to misuse it quite often warnings as well.

اغلب اوقات هشدارهایی نیز از آن سوء استفاده شود.

Steve So I think this is the most common type

استیو بنابراین فکر می کنم این رایج ترین نوع

of use of exclamation.

استفاده از تعجب است.

So you can think of many situations

بنابراین می‌توانید به موقعیت‌های زیادی فکر کنید که در آن

where where you would you would have a warning.

ممکن است یک هشدار داشته باشید. آیا می‌گویید

Would you say, yes, many road signs

، بله، بسیاری از علائم جاده‌ای

if they're warning you of something, if there's a danger ahead,

اگر درباره چیزی به شما هشدار می‌دهند، اگر خطری در پیش است،

then you

will have an exclamation mark after whatever it is that they're warning you about on the sign

پس از هر چیزی که به شما هشدار می‌دهند روی تابلویی

that's quite popular, it might say, you know, danger,

که بسیار محبوب است، علامت تعجب خواهید داشت. ممکن است بگویید، می دانید، خطر،

Slippery Road ahead or something like that.

جاده لغزنده پیش رو یا چیزی شبیه به آن.

I don't think that's an actual sign, but that's an example.

فکر نمی کنم این یک نشانه واقعی باشد، اما این یک مثال است.

Watch out is an exclamation.

مراقب باشید یک تعجب است.

It is something that you might write.

این چیزی است که شما ممکن است بنویسید.

It is something you might say.

این چیزی است که شما ممکن است بگویید.

And this is where it becomes interesting because it is

و اینجاست که جالب می شود زیرا

the spoken form

شکل

of the exclamation that I'm interested in.

گفتاری تعجب است که به آن علاقه دارم.

So this one, it's very obvious that if you write this

بنابراین این یکی، بسیار بدیهی است که اگر این را بنویسید

or say it, then the message or the meaning will be very clear.

یا بگویید، پیام یا معنی آن بسیار واضح خواهد بود.

Watch out, watch out.

مراقب باش، مراقب باش

You are using it as a as a warning.

شما از آن به عنوان یک هشدار استفاده می کنید. به

You are telling someone, watch out.

کسی می گویی مراقب باش

Yeah.

Think the exclamation mark makes makes you look twice at it.

آره

فکر کنید علامت تعجب باعث می شود که دو بار به آن نگاه کنید.

okay.

باشه.

That's something I need to pay attention to.

این چیزی است که باید به آن توجه کنم.

That's what it's saying to hear. there's excellent.

این چیزی است که می گوید شنیدن. عالی وجود دارد

There's an exclamation mark.

علامت تعجب هست

I need to pay attention to whatever is being said in that word or that sentence,

من باید به آنچه در آن کلمه یا جمله گفته می شود توجه کنم،

because there could be danger.

زیرا ممکن است خطر وجود داشته باشد.

Or that could be.

یا این می تواند باشد.

Yeah, there's a classic one.

بله، یک کلاسیک وجود دارد.

Watch out.

مواظب باش.

But as you say, they're often overused,

اما همانطور که شما می گویید، آنها اغلب بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرند،

particularly whilst texting. Yes.

به خصوص در هنگام ارسال پیامک. آره.

So. So anyway, we're drifting off a little bit here.

بنابراین. بنابراین به هر حال، ما کمی از اینجا دور می شویم.

Watch out.

مواظب باش.

Written is is showing that something is important.

نوشته شده نشان می دهد که چیزی مهم است.

And that's why I think the exclamation mark is used so often.

و به همین دلیل است که فکر می کنم از علامت تعجب اغلب استفاده می شود.

It is used often in writing

اغلب در نوشتن استفاده می شود

because you are showing that thing to be important.

زیرا شما آن چیز را مهم نشان می دهید.

So I always think it's very interesting when people use the exclamation

بنابراین من همیشه فکر می‌کنم خیلی جالب است که مردم از

mark on signs or maybe something they want to say to another person.

علامت تعجب روی علائم یا شاید چیزی که می‌خواهند به شخص دیگری بگویند استفاده می‌کنند.

They often want to put it there just to show

آن‌ها اغلب می‌خواهند آن را آنجا بگذارند تا نشان دهند

that that thing is important,

آن چیز مهم است،

not necessarily because they want the person

نه لزوماً به این دلیل که می‌خواهند فرد چیزی را که می‌نویسد از

to shout out the window the thing they are writing down.

پنجره فریاد بزند .

Watch out so you can see or you can hear

مراقب باشید تا بتوانید ببینید یا بشنوید

that this is an important thing.

که این چیز مهمی است.

So my voice is expressing that exclamation mark.

بنابراین صدای من در حال بیان آن علامت تعجب است.

You can hear it in my voice. You're raising voice.

شما می توانید آن را در صدای من بشنوید. داری صداشو بلند میکنی

An exclamation mark means that you are saying that particular word or phrase loudly. Yes.

علامت تعجب به این معنی است که شما آن کلمه یا عبارت خاص را با صدای بلند بیان می کنید. آره.

Watch out.

مواظب باش.

yeah. You didn't need to do that. Steve.

بله نیازی به این کار نداشتی استیو

That's actually not not exclamation.

این در واقع تعجب نیست.

That's just shouting.

این فقط فریاد زدن است.

But you would put an X if you were writing,

اما اگر در حال

you know, if you were writing a book or something. Yes.

نوشتن یک کتاب یا چیزی بودید، یک X قرار می دادید. آره.

And You know, you're trying to express that you would put an exclamation and not say exclamation mark.

و می دانید، شما سعی می کنید بیان کنید که علامت تعجب می گذارید و علامت تعجب نمی گویید.

It's a difficult way act, exclamation mark.

این یک عمل دشوار است، علامت تعجب.

Okay.

باشه.

Try and having difficulty saying that at the moment.

سعی کنید و در بیان آن در حال حاضر مشکل دارید.

Another one, another one that can be used as a warning.

یکی دیگر، یکی دیگر که می تواند به عنوان یک هشدار استفاده شود.

Look out, Look out.

مراقب باش، مراقب باش

Maybe I'm driving well, well, maybe I'm in the car with Mr.

شاید من خوب رانندگی می کنم، خوب، شاید با آقای استیو در ماشین هستم

Steve. He's driving. And Mr.

. داره رانندگی میکنه و آقای

Steve, as usual, is being careless with his driving skills.

استیو، طبق معمول، به مهارت های رانندگی خود بی توجه است.

And I might shout, Look out, look out!

و من ممکن است فریاد بزنم، مراقب باش، مراقب باش!

But in text, in writing,

اما در متن، در نوشتار،

that would immediately make you think of that way

این بلافاصله باعث می‌شود که شما به این روش

of saying that phrase, You would immediately think, it's got to be said in that way.

برای گفتن آن عبارت فکر کنید، بلافاصله فکر می‌کنید، باید به آن شکل گفته شود.

So this is pointing to something you need to pay attention to

بنابراین این به چیزی اشاره می کند که باید

straightaway in the written word.

بلافاصله در کلام نوشتاری به آن توجه کنید.

But the use of the exclamation mark is actually quite subtle.

اما استفاده از علامت تعجب در واقع کاملاً ظریف است.

So you think it's a giant hammer

بنابراین فکر می کنید این یک چکش غول پیکر است که

coming down, smashing something.

پایین می آید و چیزی را می کوبد.

But in fact, the exclamation mark can be used in certain situations,

اما در واقع، علامت تعجب را می توان در موقعیت های خاصی استفاده کرد،

but it is often overused as well, which is what we will look at in a few moments.

اما اغلب از آن بیش از حد استفاده می شود، که در چند لحظه به آن خواهیم پرداخت.

Yes, Mustafa says here we are violating its real purpose.

بله مصطفی می گوید اینجا هدف واقعیش را زیر پا می گذاریم.

The exclamation mark. Yes.

علامت تعجب آره.

As we use it in almost any written situation.

همانطور که تقریباً در هر موقعیت نوشتاری از آن استفاده می کنیم.

Yes. Yeah.

آره. آره

You can send emails too.

شما هم می توانید ایمیل بفرستید.

I mean, this is a classic one we had at work actually only recently, an example

منظورم این است که این یک کلاسیک است که ما اخیراً در محل کارمان داشتیم، نمونه ای

of how not to write an email and it was written

از نحوه ننوشتن ایمیل و نوشته شده بود

and imagine if an exclamation mark so well capitalised.

و تصور کنید که علامت تعجب به خوبی بزرگ نوشته شود.

That's another one, isn't it. Yeah.

این یکی دیگر است، اینطور نیست. آره

If you're writing capitals, that's almost like an exclamation mark in itself.

اگر با حروف بزرگ می نویسید، این به خودی خود تقریباً مانند یک علامت تعجب است.

Well that's normally that is a very different thing that I'm glad you mention that though,

خب این معمولاً چیز بسیار متفاوتی است که من خوشحالم که به آن اشاره کردید،

because that is another way of expressing maybe your anger

زیرا این روش دیگری برای ابراز خشم شماست

when you write everything in capital letters

وقتی همه چیز را با حروف بزرگ می نویسید

and that normally is a bad thing to do.

و معمولاً کار بدی است.

By the way, if you want other people to think you are completely insane,

به هر حال، اگر می خواهید دیگران فکر کنند شما کاملاً دیوانه هستید،

type using

capital letters if the whole thing is in capitals, you mean.

اگر کل مطلب با حروف بزرگ است، با حروف بزرگ تایپ کنید .

Yes, that's what I mean. Well, just yeah, Yes.

بله منظورم همین است. خوب، فقط بله، بله.

Well, even then, even then, it's

خوب، حتی در آن زمان، حتی در آن زمان،

often it's often seen as rude.

اغلب به عنوان بی ادبی دیده می شود.

Or maybe you think the person typing the message might be slightly

یا شاید فکر می‌کنید شخصی که پیام را تایپ می‌کند ممکن است کمی

in, say, look out.

دور باشد، مثلاً مراقب باشد.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Another phrase I often use to Mr.

عبارت دیگری که من اغلب برای آقای

Steve, Be careful, be careful, be careful.

استیو استفاده می کنم، مراقب باش، مراقب باش، مراقب باش.

Maybe Mr.

شاید آقای

Steve is going out for a walk and it's a very cold day

استیو برای پیاده روی بیرون می رود و یک روز بسیار سرد است

and there is lots of ice around and Mr.

و یخ زیادی در اطراف وجود دارد و آقای

Steve is walking and he nearly.

استیو در حال راه رفتن است و او تقریباً.

He nearly falls over.

او تقریباً می افتد.

He nearly slips over.

او تقریباً سر می خورد.

So I shout, Be careful, Be careful.

پس فریاد می زنم، مراقب باش، مراقب باش.

If you were to write that down, you would put an exclamation mark like that.

اگر بخواهید آن را یادداشت کنید، یک علامت تعجب مانند آن می گذارید.

The catch is that, you know, there's a rock or something.

نکته این است که، می دانید، یک سنگ یا چیزی وجود دارد.

Be careful or a slippery patch.

مراقب باشید یا یک تکه لغزنده. مراقب

Be careful.

باش.

Yeah.

آره هنگام

Take care as you walk.

راه رفتن مراقب باشید.

Another way of using the exclamation

روش دیگر استفاده از

mark, of course, is in in anger.

علامت تعجب، البته در خشم است.

Anger.

خشم.

Quite often we will use the exclamation

اغلب اوقات

mark when we are angry or about something.

وقتی عصبانی هستیم یا در مورد چیزی از علامت تعجب استفاده می کنیم.

Well, is there a difference between watch out and look out?

خوب، آیا بین مراقب باشید و مراقب باشید تفاوتی وجود دارد؟

And they are basically the same thing.

و اساساً یکسان هستند.

One should watch out. Look out.

باید مراقب بود مراقب باش.

So in that sense, they are basically the same thing.

بنابراین از این نظر، آنها اساساً یک چیز هستند.

Beware, beware.

مراقب باشید، مراقب باشید.

You know, look out, watch out.

میدونی مواظب باش مواظب باش

You would use them as synonyms, I think. Yes.

فکر می کنم از آنها به عنوان مترادف استفاده می کنید. آره.

If I was walking down the road and say there was a frog

اگر در جاده راه می رفتم و می گفتم قورباغه ای وجود دارد

and I was about to step on it accidentally, you know, look out,

و می خواستم به طور تصادفی روی آن پا بگذارم، می دانید، مراقب باشید،

watch out, you would probably say the same you did using.

مراقب باشید، احتمالاً همان چیزی را خواهید گفت که با استفاده از آن انجام دادید.

Are you saying that to the frog?

این را به قورباغه می گویی؟

you know, I'm saying it to Mr.

می دانی، این را به آقا می گویم

because he's about to step on it with his feet.

چون می خواهد با پاهایش پا بگذارد.

I thought you was lying.

فکر کردم دروغ میگی

I thought you were telling the frog to watch out because I don't think he would understand you.

فکر می کردم به قورباغه می گویی مراقب باش چون فکر نمی کنم تو را درک کند.

Yes, Beatrice.

The exclamation marks helps to emphasise the situation

بله، بئاتریس.

علامت تعجب به تاکید بر موقعیت

and the feeling, the emotion behind the words.

و احساس، احساس پشت کلمات کمک می کند.

So the phrase.

بنابراین عبارت.

Yes. So thanks for that.

آره. بنابراین برای آن متشکرم.

So quite often in anger we will use

بنابراین اغلب در هنگام عصبانیت

exclamation marks when we are when we are feeling annoyed

زمانی که احساس ناراحتی می کنیم

or we want to show annoyance in writing.

یا می خواهیم در نوشتن ناراحتی خود را نشان دهیم از علامت تعجب استفاده می کنیم.

Or of course, if I was to say,

یا البته اگر بخواهم بگویم که

for example, get out,

مثلاً برو بیرون،

get out, I am showing anger

بیرون، عصبانیت را یادداشت شده نشان می دهم

written down.

.

You can see that that is anger.

می توانید ببینید که این خشم است.

The exclamation mark signifies

علامت تعجب نشان می دهد

that that is an angry statement.

که این یک جمله عصبانی است.

You're fired.

تو اخراجی.

We discussed that last week. To me.

ما هفته گذشته در مورد آن بحث کردیم. به من.

You wouldn't. You would. Yeah.

شما نمی خواهید. شما می خواهید. آره

Lewis is not at all disappointed

لوئیس اصلاً

by the fact that it was sad that we may be stepping on a frog

از این واقعیت ناامید نیست که غم انگیز است که ما ممکن است روی قورباغه ای قدم بگذاریم

because he's seeing that as something to eat.

زیرا او آن را چیزی برای خوردن می بیند.

I see.

می بینم.

That's funny, Lewis.

این خنده دار است، لوئیس.

But in the end, you're glad to see them on your plate.

اما در نهایت، از دیدن آنها در بشقاب خود خوشحالید.

At least we know.

حداقل ما می دانیم.

We know that Lewis is in France, you see? Yes.

ما می دانیم که لوئیس در فرانسه است، می بینید؟ آره.

And they like their frogs legs

و آنها پاهای قورباغه خود

and the rest of the frog as well.

و بقیه قورباغه را نیز دوست دارند.

Get out.

برو بیرون.

Get out!

برو بیرون!

Well, but we could replace frog with snail maybe.

خوب، اما شاید بتوانیم قورباغه را با حلزون جایگزین کنیم.

We know we cannot because the French eat snails.

ما می دانیم که نمی توانیم زیرا فرانسوی ها حلزون می خورند.

But of course, I know the French eat horses.

اما البته می دانم که فرانسوی ها اسب می خورند.

Is there anything that the French don't eat?

آیا چیزی هست که فرانسوی ها نمی خورند؟

To be honest, I don't think there is. No.

صادقانه بگویم، فکر نمی کنم وجود داشته باشد. نه

There isn't anything.

چیزی نیست.

Yeah, there isn't anything.

آره هیچی نیست

It's all. It's all on the table.

این همه است. همه چیز روی میز است.

You go along the road, you're talking and there's a car coming the other way.

شما در امتداد جاده می روید، دارید صحبت می کنید و ماشینی از طرف دیگر می آید.

Watch out.

مواظب باش.

Often say that to you. Actually.

اغلب این را به شما می گویند. در حقیقت.

Look out.

Well, move over.

مراقب باش.

خوب حرکت کن

Yes. Anyway.

آره. به هر حال.

Well, we've moved on somewhat from the get out.

خوب، ما تا حدودی از ابتدا حرکت کرده ایم.

You are showing anger or maybe something I often say to Mr.

شما عصبانی هستید یا شاید چیزی که من اغلب به آقای

Steve, I hate you, I hate you.

استیو می گویم، از شما متنفرم، از شما متنفرم. داری

You are showing anger.

عصبانیت رو نشون میدی

You are showing aggression as well.

شما هم پرخاشگری نشان می دهید.

So you will notice something here, though.

بنابراین در اینجا متوجه چیزی خواهید شد.

Can you see what I've done here, Steve?

می توانی ببینی من اینجا چه کار کرده ام، استیو؟

I haven't just put one exclu

من فقط یک

Asian mark I've put for you.

علامت آسیایی استثنایی که برای شما گذاشته ام قرار نداده ام.

See Rosa, I got very greedy there.

ببین رزا من اونجا خیلی حرص خوردم.

Rosa mentioned this,

رزا این را ذکر کرد،

This is what Rosa mentioned earlier.

این همان چیزی است که رزا قبلاً به آن اشاره کرد.

Sometimes I put three or four exclamation marks and Grammarly says it's wrong.

گاهی سه یا چهار علامت تعجب می گذارم و Grammarly می گوید اشتباه است.

Yes, well, well, grammar lady,

بله، خوب، خوب، خانم گرامر،

I'm not going to mention that name again because that's a company they can

من دیگر آن نام را ذکر نمی کنم زیرا این یک شرکت است که می توانند

they can give me money if they want me to mention their name.

اگر بخواهند نام آنها را ذکر کنم، می توانند به من پول بدهند.

But that particular product, it will often correct

اما آن محصول خاص، اغلب

certain types of grammar formation,

انواع خاصی از شکل‌گیری دستور زبان را اصلاح می‌کند،

especially with formal grammar.

به‌ویژه با دستور زبان رسمی.

So certain things that will correct your grammar will say that that is wrong.

بنابراین برخی از چیزهایی که دستور زبان شما را تصحیح می کند، اشتباه است.

However, if you are writing something informally,

با این حال، اگر چیزی را به صورت غیررسمی،

casually, quite often you will do this

معمولی، می نویسید، اغلب این کار را انجام می دهید

because you want to show how angry you are.

زیرا می خواهید نشان دهید که چقدر عصبانی هستید.

So every time you put an extra

بنابراین هر بار که یک

exclamation mark, you are increasing

علامت تعجب اضافه می‌گذارید،

the level of anger that you are feeling to the emotion to that person you are showing.

سطح عصبانیتی را که احساس می‌کنید به احساسات آن شخصی که نشان می‌دهید افزایش می‌دهید.

You are you are not just a little bit angry,

شما فقط کمی عصبانی نیستید،

you are full exclamation mark.

شما علامت تعجب کامل هستید.

What's the maximum? Do you think you should? Five Probably.

حداکثر چقدر است؟ آیا فکر می کنید باید؟ پنج احتمالا.

You could say I love you in a text and you could put lots of exclamation marks after that.

می توانید در یک متن بگویید دوستت دارم و بعد از آن تعداد زیادی علامت تعجب قرار دهید.

You know, you're just expressing that emotion.

می دانید، شما فقط این احساس را ابراز می کنید. از

I hate love, but whatever it is.

عشق متنفرم، اما هر چه هست.

But yes, generally it's not a good idea.

اما بله، به طور کلی ایده خوبی نیست.

I mean I mean, think is it

منظورم این است که فکر کنید

if it's formal, if you are writing a letter

اگر رسمی است، اگر در حال نوشتن نامه هستید

and you want to show how excited you are to be applying

و می خواهید نشان دهید که چقدر برای درخواست شغل هیجان زده هستید

for a job, don't.

، این کار را نکنید.

In fact, it's probably a good idea not to use exclamation marks at all.

در واقع، احتمالاً ایده خوبی است که اصلاً از علامت تعجب استفاده نکنید.

Informal writing.

نوشتن غیر رسمی

If you are writing a letter, if you're writing, writing something,

اگر در حال نوشتن نامه هستید، اگر دارید می نویسید، چیزی می نویسید،

you might be judged with that that person seeing you.

ممکن است با دیدن آن شخص مورد قضاوت قرار بگیرید.

I would always say beware of using any exclamation

من همیشه می گویم مراقب استفاده از

marks, especially especially for salary.

علامت تعجب باشید، به خصوص برای حقوق.

No. Are you actually salary?

نه. آیا شما واقعا حقوق دارید؟

No. I think it's saying get lost. Bug off the zipper.

نه. فکر می کنم می گوید گم شو. زیپ را قطع کنید

Shut up.

خفه شو.

You saying that to us or are these just examples

شما می گویید که برای ما یا اینها فقط نمونه هایی

of using this is this is an exclamation mark.

از استفاده از این هستند این علامت تعجب است.

I'm just joking. This is like my email inbox.

من فقط شوخی می کنم. این مانند صندوق ورودی ایمیل من است.

Yes. are you directing that at somebody in the live chat?

آره. آیا آن را به کسی در چت زنده هدایت می کنید؟

Yes. I don't I don't know.

آره. من نمی دانم.

I know stuttering is just being chattering is just joking.

من می دانم که لکنت فقط به حرف زدن است فقط شوخی است.

Well, they are examples, you see, of the way you can use exclamation marks.

خوب، می بینید، آنها نمونه هایی از روشی هستند که می توانید از علامت تعجب استفاده کنید.

I think that is what is happening.

من فکر می کنم این چیزی است که اتفاق می افتد.

So my advice is if you are going to use exclamation marks,

بنابراین توصیه من این است که اگر می خواهید از علامت تعجب استفاده کنید،

if you are writing something casually, maybe you can use one.

اگر چیزی را به طور معمولی می نویسید، شاید بتوانید از آن استفاده کنید. .

But you have to be careful.

ولی تو باید مراقب باشی

If you start using more than one.

اگر شروع به استفاده از بیش از یک مورد کنید.

It's a bit like capitalising

این کمی شبیه به حروف بزرگ کردن

your text when you're writing, when you're typing,

متن شما هنگام نوشتن است، زمانی که در حال تایپ هستید،

they can make you come across as slightly

ممکن است شما را کمی

aggressive or even crazy.

تهاجمی یا حتی دیوانه جلوه دهند.

So you have to be careful so that you see

بنابراین باید مراقب باشید تا

looks very expressive.

ظاهری بسیار رسا ببینید.

But if you wrote that to someone, it might also make you look a little bit,

اما اگر شما آن را برای کسی نوشتید، ممکن است باعث شود کمی

a little bit mad and mean I'm guilty of this.

عصبانی به نظر برسید و به این معنی باشد که من مقصر این کار هستم.

When I write texts to people, I'm often guilty

وقتی برای مردم متن می نویسم، اغلب به

of putting exclamation marks and then I reread it before send it.

خاطر گذاشتن علامت تعجب مقصر هستم و قبل از ارسال دوباره آن را می خوانم.

That's always a good idea, isn't it?

این همیشه ایده خوبی است، اینطور نیست؟

To reread your text before you send it.

قبل از ارسال متن خود را دوباره بخوانید.

Just to make what face?

فقط برای اینکه چه چهره ای داشته باشم؟ می‌خواهم

I want to make sure you're sending it to the right person.

مطمئن شوم که آن را برای فرد مناسبی ارسال می‌کنید.

And secondly, to check that what you want to say is right, because it's very difficult

و ثانیاً، بررسی درست بودن چیزی که می‌خواهید بگویید ، زیرا

to get emotion across in a text because they're very short

درک احساسات در یک متن بسیار دشوار است، زیرا آنها بسیار کوتاه هستند

and there's no sort of build up.

و هیچ نوع ساختاری وجود ندارد.

You can't write a lot of things in a text is too cumbersome,

شما نمی توانید چیزهای زیادی را در یک متن بنویسید، خیلی دست و پا گیر است،

so you tend to put exclamation marks to make people notice what you said.

بنابراین تمایل دارید که علامت تعجب بگذارید تا مردم متوجه صحبت های شما شوند.

And sometimes I'll read back, look through my text before I send them,

و گاهی اوقات من دوباره می خوانم، قبل از ارسال متن خود را مرور می کنم،

and I've put exclamation marks out to the end of every little sentence.

و علامت تعجب را تا انتهای هر جمله کوچک قرار می دهم.

And so I go back and take them off. Yes.

و بنابراین من برمی گردم و آنها را برمی دارم. آره.

Well, I can see now, Steve, that that is definitely not a good idea.

خوب، اکنون می توانم ببینم، استیو، که قطعاً ایده خوبی نیست.

However, that is the reason why we have emojis.

با این حال، این دلیلی است که ما ایموجی داریم.

The whole reason for emojis

دلیل کلی شکلک ها این

is so whatever you are typing is more clear.

است که هر چیزی که تایپ می کنید واضح تر است.

The emotion that you are conveying is clear

احساسی که شما منتقل می کنید واضح

and concise, and the emoji will show how you're feeling.

و مختصر است و شکلک احساس شما را نشان می دهد.

Or maybe what that thing is.

یا شاید آن چیز چیست.

If it is a joke, if you are being light hearted

اگر شوخی است، اگر سبک دل هستید

and making fun and having a laugh,

و مسخره می کنید و می خندید،

maybe you are trying to cheer someone up,

شاید می خواهید یک نفر را تشویق کنید،

then you will put a smiley emoji.

آنوقت یک شکلک شکلک قرار می دهید.

Or maybe if you are feeling a little sad, maybe you put a sad face.

یا شاید اگر کمی غمگین هستید، ممکن است چهره ای غمگین نشان دهید.

So I think text is very good,

بنابراین من فکر می کنم متن بسیار خوب است،

but emojis are useful as well.

اما ایموجی ها نیز مفید هستند.

They are very useful for conveying that moment.

آنها برای انتقال آن لحظه بسیار مفید هستند.

They are in a text because you you can't write, You're not writing a long

آنها در یک متن هستند زیرا نمی توانید بنویسید، شما یک قطعه طولانی نمی نویسید

piece.

.

You're not writing a lot by you could explain more about what's on in the context.

شما زیاد نمی نویسید، می توانید بیشتر در مورد آنچه در متن است توضیح دهید.

It is a short text, so you don't want to be the whole point of a text messages.

این یک متن کوتاه است، بنابراین شما نمی خواهید تمام پیام های متنی باشید.

You don't have to write lots and lots to be understood.

برای درک شدن لازم نیست زیاد و زیاد بنویسید.

Yes, some emojis are useful.

بله، برخی از ایموجی ها مفید هستند.

Exclamation marks or activation point.

علامت تعجب یا نقطه فعال سازی.

It can cause an exclamation point quite often in the U.S.

این می تواند اغلب در ایالات متحده

in American English, they will call it an exclamation point.

در انگلیسی آمریکایی باعث علامت تعجب شود، آنها آن را علامت تعجب می نامند.

We call it an exclamation mark. Yes.

ما به آن علامت تعجب می گوییم. آره.

So you can use these are useful on the phone because you're not writing a lot of things. Yes.

بنابراین می توانید از این موارد در تلفن استفاده کنید زیرا چیزهای زیادی نمی نویسید. آره.

And the emojis are very useful for that. Yeah.

و ایموجی ها برای آن بسیار مفید هستند. آره

I'm going to make a confession.

میرم یه اعتراف بکنم

I don't like reading long texts or long emails.

من از خواندن متن های طولانی یا ایمیل های طولانی خوشم نمی آید.

I like.

من دوست دارم.

I like things that get straight to the point.

من چیزهایی را دوست دارم که مستقیماً به اصل مطلب می رسند.

So I do like reading messages.

بنابراین من خواندن پیام ها را دوست دارم. به

That's why I don't really like Twitter anymore.

همین دلیل است که من دیگر توییتر را دوست ندارم.

Because since since they've allowed people to to write very long posts,

چون از آنجایی که آنها به مردم اجازه داده اند که پست های بسیار طولانی بنویسند،

I, I don't have

من

time to read 50 paragraphs

وقت ندارم 50 پاراگراف را

on, on the current world situation

در مورد وضعیت فعلی جهان

according to another user on Twitter or as they call it now X.

به گفته کاربر دیگری در توییتر یا همانطور که اکنون X می نامند بخوانم.

So I don't have time for that.

برای آن وقت ندارم

So I do prefer things to be short and succinct.

بنابراین ترجیح می دهم همه چیز کوتاه و مختصر باشد.

I like that word, something that is brief, something that is short.

من آن کلمه را دوست دارم، چیزی که مختصر است، چیزی که کوتاه است.

So you are not taking up too much of the other person's time.

بنابراین شما زمان زیادی را از طرف مقابل نمی گیرید .

Yes, there are going to be issues, as you say, something there about

بله، همانطور که شما می گویید، مشکلاتی در مورد

if people are using emojis a lot here, the thumbs up, that's a common one.

اینکه افراد در اینجا زیاد از شکلک استفاده می کنند، وجود خواهد داشت .

Thumbs up. Yeah, I agree. Good.

شست بالا. آره من موافقم. خوب

If you don't if you haven't got much time, maybe and you don't want to say too much

اگر وقت زیادی ندارید، شاید و نمی‌خواهید زیاد بگویید،

because sometimes, you know, you haven't got time to keep replying to people's texts.

زیرا گاهی اوقات، می‌دانید، زمانی برای پاسخ دادن به پیام‌های مردم ندارید.

So I often like using the one of the face,

بنابراین من اغلب دوست دارم از یک صورت استفاده کنم،

the evil one where

چهره شیطانی که در آن

people are crying and there's lots of crying coming out.

مردم گریه می کنند و گریه های زیادی بیرون می آید.

You're laughing so much you're crying.

انقدر میخندی که داری گریه میکنی

I like that emoji.

من آن ایموجی را دوست دارم.

I like the thumbs up one and the one.

من یکی و یکی را دوست دارم.

We're not talking about emojis.

ما در مورد ایموجی ها صحبت نمی کنیم.

I like the one with the somebody with sunglasses on.

من یکی را با کسی که عینک آفتابی دارد دوست دارم.

I like the poo, I like the poop one.

من مدفوع را دوست دارم، مدفوع را دوست دارم.

I use that.

من از آن استفاده می کنم.

I use that quite a lot.

من از آن بسیار استفاده می کنم.

Especially when people reply to me.

به خصوص وقتی مردم به من پاسخ می دهند.

Sometimes I will reply to them with a big emoji poop because you often fear

گاهی اوقات من با یک شکلک بزرگ به آنها پاسخ می دهم زیرا اغلب می ترسید که

if somebody write you a text, you've got to reply to it in some way.

اگر کسی برای شما متنی بنویسد، مجبور شوید به طریقی به آن پاسخ دهید.

Otherwise they think you haven't read it and people get upset if they don't get replies to text.

در غیر این صورت آنها فکر می کنند شما آن را نخوانده اید و اگر پاسخی به متن دریافت نکنند، مردم ناراحت می شوند.

So just a little emoji is a quick way of saying, yes, I've read it.

بنابراین فقط یک ایموجی کوچک راهی سریع برای گفتن است، بله، آن را خوانده ام.

Yes, but I know I agree with it, which will drifting once texting.

بله، اما می‌دانم که با آن موافقم، که پس از ارسال پیامک از بین می‌رود.

Drifting. We are talking about exclamation marks.

دریفت. ما در مورد علامت تعجب صحبت می کنیم.

You might also use it to express

همچنین ممکن است از آن برای ابراز تعجب تعجب استفاده کنید

surprise surprise.

.

Mr. Steve.

آقای استیو

surprise.

تعجب.

So quite often, if a person is surprised

بنابراین اغلب، اگر شخصی

or maybe delighted by something, you will use an exclamation mark.

از چیزی متعجب یا ممکن است خوشحال شود، از علامت تعجب استفاده می کنید.

You only need to use one.

شما فقط باید از یکی استفاده کنید.

You don't need to use 20.

شما نیازی به استفاده از 20 ندارید.

Just one will do.

فقط یکی این کار را می کند.

You might be surprised by something.

ممکن است از چیزی تعجب کنید.

Maybe Mr.

شاید آقای

Steve comes home with a big surprise for me.

استیو با یک سورپرایز بزرگ برای من به خانه بیاید.

something lovely. Maybe he's.

چیزی دوست داشتنی شاید او باشد.

He's bought me a surprise gift

او برای من یک هدیه سوپرایز خریده است

and I open it and I go, wow.

و من آن را باز می کنم و می روم وای.

Wow, wow, wow, wow.

وای وای وای وای.

But often in texts, people will use it after just saying, you know,

اما اغلب در متون، مردم پس از گفتن، می‌دانید،

I saw Angela the other day, exclamation mark.

آنجلا را روز قبل دیدم، از آن استفاده می‌کنند، علامت تعجب.

You know, you don't need that really.

میدونی واقعا بهش نیاز نداری

You were obviously expressing the fact you were surprise.

شما آشکارا این واقعیت را بیان می کردید که شگفت زده شده اید.

That's it.

Well, actually, you can you see that?

خودشه.

خوب، در واقع، شما می توانید آن را ببینید؟

I know you can, but people, you know know that well.

من می دانم که شما می توانید، اما مردم، شما این را خوب می دانید.

Do you all agree with me?

آیا همه شما با من موافق هستید؟

I mean, argument in English.

منظورم استدلال به انگلیسی است.

In English, you can use.

در زبان انگلیسی می توانید استفاده کنید.

So if you are expressing surprise in text, in that sense, you can use it.

بنابراین اگر تعجب را در متن بیان می کنید، به این معنا، می توانید از آن استفاده کنید.

So I saw Angela the other day exclaim, and Mark, that is good.

بنابراین دیدم آنجلا روز دیگر فریاد زد و مارک، این خوب است. اشکالی ندارد

That's okay.

.

You can do that because you are expressing to that person

شما می توانید این کار را انجام دهید زیرا بدون اینکه صدای شما را بشنود به آن شخص ابراز نظر می کنید

without them hearing your voice.

.

That is a surprising thing.

این یک چیز شگفت انگیز است.

So that's okay.

پس اشکالی ندارد.

So there are situations where you want to convey that surprise and that's what said earlier.

بنابراین موقعیت هایی وجود دارد که می خواهید آن شگفتی را منتقل کنید و این همان چیزی است که قبلاً گفته شد.

The exclamation mark is a visual.

علامت تعجب تصویری است.

It's a visual

این یک

way of letting the person

راه بصری است که به فرد اجازه می دهد

know that that thing is is out of the ordinary.

بداند که آن چیز غیرعادی است.

But then if you do something different, if you then wrote two or three of the sentences

اما اگر کار دیگری انجام دهید، اگر بعد از آن دو یا سه جمله را بنویسید

after that and always put exclamation marks after them,

و همیشه بعد از آنها علامت تعجب قرار دهید،

the first one would be lost or the Elizabethan text.

اولین جمله یا متن الیزابتی گم می شود.

So use it sparingly.

پس کم مصرف کنید. می

You could say, I saw Angela the other day,

توانی بگویی، من آنجلا را روز پیش دیدم،

exclamation mark, or you could that.

علامت تعجب، یا تو می توانی آن را.

But then you put she, she was wearing a short dress. Yes.

اما بعد او را گذاشتی، او یک لباس کوتاه پوشیده بود. آره.

Exclamation mark.

علامت تعجب.

But if you put it on the first if you took it off

اما اگر آن را روی جمله اول قرار دهید، اگر آن را از

the first sentence, the second sentence would have more impact. Yes.

جمله اول بردارید، جمله دوم تاثیر بیشتری خواهد داشت. آره.

So if you're writing several sentences in a text,

بنابراین اگر چندین جمله در یک متن می نویسید،

you want the exclamation mark on the most important bit about that text.

علامت تعجب روی مهم ترین قسمت آن متن را می خواهید.

That's it.

خودشه.

So wherever wherever you want the stress to be, yeah, that is where the exclamation mark will be.

بنابراین هرجا که بخواهید استرس وجود داشته باشد، بله، علامت تعجب همانجا خواهد بود.

As a wise. It's like crying wolf.

به عنوان یک خردمند. مثل گریه گرگ است.

You can't always be excited all the time, but every little thing in a text anyway.

شما نمی توانید همیشه همیشه هیجان زده باشید، اما به هر حال هر چیز کوچکی در یک متن وجود دارد.

Next, the imperative and imperative,

بعد، امر و امر،

as I said earlier, is normally used as urgency,

همانطور که قبلاً گفتم، معمولاً به عنوان اضطرار استفاده می شود،

something that want that person to understand

چیزی که می خواهد آن شخص

very quickly an imperative.

خیلی سریع یک امر را درک کند.

For example, we might we might tell a person

به عنوان مثال، ممکن است به فردی

at school, the teachers at school used to say this to me

در مدرسه بگوییم، معلمان مدرسه

quite often when I was late for class.

معمولاً زمانی که سر کلاس دیر می‌آمدم این را به من می‌گفتند.

They would say, Don't run, don't run, don't run.

می گفتند فرار نکن، فرار نکن، فرار نکن. به

You are telling that person, don't run.

آن شخص می گویید فرار نکن.

And the teacher would shout at the top of their voice

و معلم با صدای بلند فریاد می زد

and they are telling me they are giving me information.

و آنها به من می گفتند که به من اطلاعات می دهند.

They are telling me something that I have to obey.

آنها به من چیزی می گویند که باید رعایت کنم.

It is an imperative if.

واجب است اگر.

It is something that is being ordered, you are being instructed.

چیزی است که دستور داده می شود، به شما دستور می دهند.

You are being told normally in an angry

به طور معمول با عصبانیت

or surprised way, don't run, don't run.

یا تعجب به شما می گویند، فرار نکنید، فرار نکنید.

But then we went to our little favourite tea

اما پس از آن

shop yesterday for a cup of tea, a cup of coffee and a cake,

دیروز برای یک فنجان چای، یک فنجان قهوه و یک کیک به چای‌فروشی کوچک مورد علاقه‌مان رفتیم

and they got an inappropriate use of the exclamation mark

و آن‌ها از علامت تعجب استفاده نامناسبی کردند

and they so they this particular place,

و آن‌ها به این مکان خاص،

they don't come to your table you have to go to the.

به سراغ شما نمی‌آیند. میزی که باید به آن بروید

I am going to mention that. Okay.

من قصد دارم به آن اشاره کنم. باشه.

I thought we were going so I thought no we're not going just yet because I have a few more to look at.

من فکر کردم که داریم می‌رویم، بنابراین فکر کردم نه، ما هنوز نمی‌رویم، زیرا من باید چند مورد دیگر را بررسی کنم.

Another one.

Steve, hurry up, hurry up.

یکی دیگه.

استیو، عجله کن، عجله کن.

So maybe we are going on a walk together and I am going very slow because.

بنابراین شاید ما با هم به پیاده روی می رویم و من خیلی آهسته پیش می روم زیرا.

Because my legs.

چون پاهایم

Sorry.

متاسف.

It's alright, Karen.

اشکالی نداره کارن

Explain that to me now. Yes, yes, yes and no.

حالا برام توضیح بده بله، بله، بله و نه.

Carry on going.

I say I like it when Mr. Steve corrects me.

ادامه بده

من می گویم دوست دارم وقتی آقای استیو مرا تصحیح می کند.

Is that, is that okay.

آیا این اشکالی ندارد

Well I just said yeah, carry on, corrects me.

خوب من فقط گفتم بله، ادامه دهید، من را تصحیح می کند.

So if I'm walking slowly

بنابراین اگر آهسته

or at a slow pace,

یا با سرعت کم راه می روم،

sit. Yes, Mr.

بنشینید. بله، آقای

Steve might shout, Hurry up, hurry up, because I'm going

استیو ممکن است فریاد بزند، عجله کنید، عجله کنید، زیرا من

dragging my feet along the ground, going so slowly.

پاهایم را روی زمین می کشم، خیلی آهسته پیش می روم.

And that's, that's, that's it really.

و این، همین، واقعاً همین است.

That's all I want to say about that.

این تمام چیزی است که می خواهم در مورد آن بگویم.

It's fine here.

اینجا خوبه

Here is a good use of good use. No,

در اینجا یک استفاده خوب از استفاده خوب است. نه،

a good example.

مثال خوبی است.

right.

درست. در

Here is a good example of incorrect

اینجا یک مثال خوب از

use of the exclamation mark.

استفاده نادرست از علامت تعجب آورده شده است.

So this is something that is said quite often in a friendly way.

بنابراین این چیزی است که اغلب به صورت دوستانه گفته می شود.

You would never put an exclamation mark

شما هرگز

at the end of your sincerely at the end of a letter

در انتهای حرف خود علامت تعجب قرار نمی دهید

because you are being honest

زیرا صادق هستید

or you are being sincere as the word suggests.

یا همانطور که از کلمه پیداست صادق هستید.

So there are situations where you don't need or

بنابراین موقعیت‌هایی وجود دارد که نیازی نیست یا مجبور

you don't have to put the exclamation mark

نیستید علامت تعجب بگذارید،

because the word itself is expressing the feeling

زیرا خود کلمه بیانگر احساسی است که می‌گوید

it is saying this is what I mean,

این همان چیزی است که منظور من است،

so sincerely is always a positive thing.

بنابراین صادقانه همیشه یک چیز مثبت است.

Yours sincerely.

ارادتمند شما.

And if it doesn't, if that is not right, appropriate to say it in that way.

و اگر این طور نیست، اگر درست نیست، مناسب است که آن را به این صورت بیان کنیم.

Because if you're putting an exclamation mark, then you're raising your voice when you say that thing,

چون اگر علامت تعجب بگذارید، وقتی آن چیزی را می گویید صدای خود را بلند می کنید،

that's what that is indicating to you or lots of emotion in there.

این همان چیزی است که به شما نشان می دهد یا احساسات زیادی در آنجا وجود دارد.

Then if it's if it doesn't feel appropriate when you say it back to yourself,

سپس اگر وقتی آن را به خود می گویید مناسب نیست،

then take the exclamation point.

علامت تعجب را بگیرید.

Yes, but but my guide is if the word is positive,

بله، اما راهنمای من این است که اگر کلمه مثبت است،

you don't need to express it any more than the word that you're using.

نیازی به بیان آن بیشتر از کلمه ای که استفاده می کنید ندارید.

So in that situation, yours

پس در آن موقعیت،

sincerely, it isn't yours sincerely.

صادقانه، مال شما نیست.

Yeah, that's what I mean.

آره منظورم همینه

He wouldn't say that's it with a raised voice. Next one.

با صدای بلند نمی گفت همین است. بعدی.

Now this

حالا این را

can or cannot be used with an exclamation mark.

می توان یا نمی توان با علامت تعجب استفاده کرد.

What do you think, Steve?

نظرت چیه استیو؟ به

Do you think this is a good use of an exclamation mark or bad to use?

نظر شما استفاده از علامت تعجب خوب است یا بد است؟

Depends where. It depends on the context.

بستگی داره کجا بستگی به شرایط دارد.

As with all of these, it would depend on the context where that

مانند همه این موارد، این بستگی به زمینه ای دارد که آن

particular phrase was being used. Yes.

عبارت خاص در آن استفاده شده است. آره. می‌دانی

You know, if it was,

،

I don't know, the police station or something,

نمی‌دانم، اگر اداره پلیس یا چیز دیگری بود،

they might be trying to give you an order.

شاید می‌خواستند به تو دستور بدهند.

That's almost that.

تقریباً همین است.

The exclamation mark on that phrase is giving an order.

علامت تعجب روی آن عبارت دستور دادن است.

So if you are really giving an order, you might want an exclamation mark.

بنابراین اگر واقعاً دستور می دهید، ممکن است علامت تعجب بخواهید.

But if it's just say in a waiting room, say going to the doctors

اما اگر فقط بگویید در یک اتاق انتظار، بگویید به پزشکان بروید

or and it says, you know, please wait here.

یا بگویید، می دانید، لطفا اینجا منتظر بمانید.

You wouldn't want an exclamation mark then, because you wouldn't

اونوقت علامت تعجب نمیخوای، چون

let the doctor to be shouting at you in writing.

نمیذاری دکتر کتبا سرت داد بزنه.

This would be wrong.

این اشتباه خواهد بود.

It would be wrong

to put an exclamation mark there because.

گذاشتن علامت تعجب در آنجا اشتباه است زیرا.

If you are using please, you never use please,

اگر از لطفا استفاده می‌کنید، هرگز از لطفا استفاده نمی‌کنید،

and then shout and in an aggressive way

و سپس فریاد بزنید و به شیوه‌ای پرخاشگرانه

in writing, you often don't put exclamation marks at the end of a sentence

در نوشتن، اغلب علامت تعجب را در انتهای جمله‌ای

where you are clearly defining something that is not aggressive.

که به وضوح چیزی را که تهاجمی نیست تعریف می‌کنید، قرار نمی‌دهید.

so unless of course you were being ironic in that sense.

بنابراین، مگر اینکه شما از این نظر کنایه آمیز بودید.

But that is a very particular situation.

اما این یک وضعیت بسیار خاص است.

So if you didn't have please there, if it was just wait here, you could put an exclamation mark.

بنابراین اگر لطفاً آنجا را نداشتید، اگر فقط اینجا بود منتظر بمانید، می توانید علامت تعجب بگذارید.

Wait. Hanging on the situation. Yes.

صبر کن. معلق به وضعیت. آره.

But if you're saying please,

اما اگر می گویید لطفا،

then you wouldn't shout.

آن وقت فریاد نمی زنید.

Please wait here, which the exclamation mark is suggesting.

لطفاً اینجا صبر کنید، که علامت تعجب نشان می دهد.

So it's always really exclamation mark.

بنابراین همیشه واقعاً علامت تعجب است.

It's always you always raising your voice, aren't you? Yes.

همیشه صدایت را بلند می کنی، اینطور نیست؟ آره.

You're saying.

شما می گویید.

Well, as I've given you the examples of a warning

خوب، همانطور که من مثال هایی از یک هشدار

or instruction or an imperative or surprise.

یا دستورالعمل یا یک امر ضروری یا تعجب را برای شما آورده ام.

So this is just a simple instruction.

بنابراین این فقط یک دستورالعمل ساده است.

Please wait here. Please wait here.

لطفا اینجا منتظر باش. لطفا اینجا منتظر باش.

You don't need to shout.

نیازی نیست فریاد بزنی

You don't need to scream about that one another.

نیازی نیست در مورد همدیگر فریاد بزنید.

What do you think of this one, Mr.

نظر شما در مورد این یکی، آقای

Steve? Isn't this a lovely day?

استیو چیست؟ این روز دوست داشتنی نیست؟

Yeah. You.

آره شما.

You could do.

شما می توانید انجام دهید.

You could definitely put an exclamation mark after that

مطمئناً می توانید بعد از آن علامت تعجب بگذارید،

because you might be saying, Isn't it a lovely day?

زیرا ممکن است بگویید، آیا روز دوست داشتنی نیست؟

You want to exclaim the fact that you think it's a lovely day,

شما می خواهید این واقعیت را ابراز کنید که فکر می کنید روز دوست داشتنی است،

but it depends on the context of the rest of the sentence.

اما این به بافت بقیه جمله بستگی دارد.

But you might just say, Isn't it a lovely day and you might not want to put an exclamation.

اما ممکن است فقط بگویید، آیا این روز دوست داشتنی نیست و ممکن است نخواهید یک تعجب انجام دهید.

Yeah, if you want to say it in a gentle way.

بله، اگر می خواهید با ملایمت بگویید.

So I think in this situation, because you're using the word lovely, it is a positive

بنابراین من فکر می کنم در این شرایط، چون شما از کلمه دوست داشتنی استفاده می کنید، یک جمله مثبت است

sentence.

. با

However, maybe in this sense you might be also

این حال، شاید از این نظر ممکن است

expressing surprise that it is a lovely day.

تعجب کنید که این روز دوست داشتنی است.

You might come outside and go he it a lovely day

ممکن است بیای بیرون و در یک روز دوست داشتنی بروی

and yes, then that sense

و بله، آن وقت

I would say that the exclamation mark would be useful.

می توانم بگویم که علامت تعجب مفید خواهد بود.

Yes, it would serve a purpose.

بله، این یک هدف را دنبال می کند.

If you're saying that's almost that you're surprised.

اگر این را می گویید تقریباً متعجب شده اید.

So yes, if the emotion is high

بنابراین بله، اگر احساس

in the sentence and you can put an exclamation point.

در جمله بالا باشد و می توانید یک علامت تعجب قرار دهید.

But as we said, that particular phrase could be said in different

اما همانطور که گفتیم، آن عبارت خاص را می توان به زبان های مختلف گفت،

you could just say this is a lovely day.

شما فقط می توانید بگویید این روز دوست داشتنی است.

And if you said it like that, you wouldn't put an exclamation mark.

و اگه اینطوری میگفتی علامت تعجب نمیذاشتی.

But if you said, isn't it a love day and you know, you're really surprise

اما اگر می‌گویید آیا روز عشق نیست و می‌دانید که واقعاً متعجب هستید

and you're happy, you might convey that extra emotion by putting the exclamation mark on that.

و خوشحال هستید، ممکن است با گذاشتن علامت تعجب روی آن احساس اضافی را منتقل کنید.

And that particular emotion might be or will probably be surprise.

و این احساس خاص ممکن است غافلگیر کننده باشد یا احتمالاً خواهد بود.

And here is the one that Mr.

و این همان چیزی است که آقای

Steve was about to talk about.

استیو قرار بود در مورد آن صحبت کند.

So now you can talk about it here.

بنابراین اکنون می توانید در اینجا در مورد آن صحبت کنید.

Please order at the till.

لطفا در تایل سفارش دهید

First of all, I will explain till means

اول از همه توضیح می دهم till به معنای

the place where you pay for something.

جایی است که برای چیزی پرداخت می کنید.

So quite often we will say at the cash register

بنابراین اغلب ما می گوییم در صندوق صندوق

or the clerk or the till the person who is taking the money.

یا منشی یا شخصی که پول را می گیرد.

So please order at the till

پس لطفا در تالار سفارش دهید

or please order your food at the till.

یا لطفا غذای خود را در تالار سفارش دهید.

So we saw this yesterday didn't we. This sign.

پس ما دیروز این را دیدیم نه. این علامت

Yeah.

آره

Because this particular cafe that we go to, they don't come to your table.

چون این کافه خاصی که می رویم سر میز شما نمی آیند.

There's no table service which if you Louis would find

هیچ سرویس میز وجود ندارد که اگر لویی

that very odd, you go to a restaurant and somebody wouldn't come to your table.

آن را خیلی عجیب بدانی، به یک رستوران می روی و کسی سر میز شما نمی آید.

But in the UK quite often you have to you sit then to order

اما در انگلستان اغلب مجبورید بنشینید و سپس برای سفارش

what you want a cup of coffee, you have to go to the table and

یک فنجان قهوه، باید به سر میز بروید و

place the order that way. Yes.

سفارش را به این ترتیب انجام دهید. آره.

So there's signs when you go and sit down, there are signs near the tables

بنابراین وقتی می‌روید و می‌نشینید علائمی وجود دارد، علائمی در نزدیکی میزها وجود دارد که به

telling you that basically no one's going to come and take your order.

شما می‌گوید اساساً هیچ‌کس نمی‌آید و سفارش شما را می‌گیرد.

So if you want a drink, you've got go up to the tent yourself.

بنابراین اگر نوشیدنی می‌خواهید، خودتان باید به چادر بروید.

But here, no, I noticed this when I looked at the sign

اما اینجا، نه، وقتی به علامت نگاه کردم متوجه این شدم

and I said to Steve, I said, I don't think that needs to have an exclamation.

و به استیو گفتم، گفتم، فکر نمی‌کنم نیازی به تعجب باشد.

No, because you're not you're not ordering them.

نه، چون شما نیستید به آنها سفارش نمی دهید.

You're not, you're not shouting at them.

تو نیستی، سر آنها فریاد نمی زنی.

Please order at the till.

لطفا در تایل سفارش دهید

Yeah. You don't want that really.

آره تو واقعا اینو نمیخوای

It's almost like they're saying you idiots, you know.

تقریباً مثل این است که می گویند شما احمق ها، می دانید.

Yeah.

آره

You stupid idiot.

ای احمق احمق

Don't sit there waiting for us to serve you.

منتظر نمانید تا در خدمت شما باشیم.

You have to go to the till to ask for your food.

برای درخواست غذای خود باید به سراها بروید.

So please order at the till because you've used the word please.

بنابراین لطفاً در تیل سفارش دهید زیرا از کلمه لطفا استفاده کرده اید.

You don't need to have an exclamation mark at the end.

لازم نیست در آخر علامت تعجب داشته باشید.

Yeah, because.

آره، چون

Yeah, this is actually a friendly message.

بله، این در واقع یک پیام دوستانه است.

This is a kind message.

این یک پیام محبت آمیز است.

This is this is not aggressive.

این تهاجمی نیست.

This is kind. Yes.

این مهربان است. آره.

They've turned it into an aggressive phrase, whereas in fact, it's they're putting it out anyway.

آنها آن را به یک عبارت تهاجمی تبدیل کرده اند، در حالی که در واقع، به هر حال آن را بیرون می آورند.

It's an inconvenience for you to have to go to the till to order anyway.

این برای شما ناراحت کننده است که به هر حال مجبور شوید برای سفارش به فروشگاه بروید.

So you don't want to shout at people, You don't have a point, you know,

بنابراین نمی‌خواهید سر مردم فریاد بزنید، شما نکته‌ای ندارید، می‌دانید،

you do want to highlight the fact that you're actually inconveniencing your customers

می‌خواهید این واقعیت را برجسته کنید که در واقع مشتریان خود را آزار می‌دهید،

because you can't be bothered to come over and serve the table.

زیرا نمی‌توانید از آمدن و خدمات رسانی به مشتریان خود خسته شوید. جدول.

That's your decision as a as a as a as a business.

این تصمیم شما به عنوان یک کسب و کار است.

It's it's like being ordered in a Army camp

مثل این است که در یک اردوگاه ارتش به شما دستور داده شود

or maybe if you are a prisoner or something.

یا شاید اگر شما یک اسیر یا چیز دیگری هستید.

So you don't say, please order at the till.

بنابراین شما نمی گویید، لطفا در تالار سفارش دهید.

You say, please order the till.

شما می گویید لطفا تایل را سفارش دهید.

Please order at the till or place your order at the till.

لطفا در تالار سفارش دهید یا سفارش خود را در تالار ثبت کنید.

Please place your order at the till.

لطفا سفارش خود را در تایلند ثبت کنید. وقتی از دست شما عصبانی نیستیم،

We don't have to use an exclamation mark when we're not angry with you

مجبور نیستیم از علامت تعجب استفاده کنیم،

because you don't realise that that's the situation.

زیرا متوجه نمی‌شوید که وضعیت همین است.

So What? We're just asking you nicely.

پس چی؟ ما فقط از شما خوب می خواهیم

Maybe, Gareth.

شاید، گرت.

And that is it.

و همین است.

So the final one.

پس آخرین.

The final one before we go.

آخرین مورد قبل از رفتن.

What do you think, Mr. Steve?

نظر شما چیست آقای استیو؟

Is this a good use of the exclamation mark. Yes.

آیا این استفاده خوبی از علامت تعجب است؟ آره.

Because you're.

برای اینکه تو هستی.

Yeah, you're, you're expressing an emotion that.

آره، تو داری احساسی رو ابراز میکنی. باعث

It's my pleasure.

خوشحالی من است.

Yeah. So it's a high emotion.

آره بنابراین این یک احساس بالایی است.

An emotion of, you know, you saying you

احساسی از این که می گویید

like doing whatever it is you're doing

دوست دارید هر کاری که انجام می دهید انجام دهید

so you might want to you might want to put an exclamation

پس ممکن است بخواهید ممکن است بخواهید یک علامت تعجب بگذارید

mark to indicate that you are really

تا نشان دهد که واقعاً

very, really pleased about whatever it is you've just done.

از هر کاری که انجام می دهید بسیار بسیار خوشحال هستید. انجام شده.

Yes, it's my pleasure. It's my pleasure.

بله، باعث خوشحالی من است. باعث خوشحالی من است.

It is my pleasure being here with you every Sunday to do this.

خوشحالم که هر یکشنبه اینجا با شما هستم تا این کار را انجام دهم.

It is my pleasure. It's not a problem.

باعث افتخار من است. مشکلی نیست.

Maybe a person who is serving you in a restaurant,

شاید شخصی که در رستوران از شما پذیرایی می کند،

maybe you've already ordered your food from table.

شاید قبلاً غذای خود را از روی میز سفارش داده باشید.

And then they bring the food and you say thank you.

و بعد غذا را می آورند و شما می گویید متشکرم.

Thank you.

متشکرم.

So that could also have an exclamation mark because you are expressing the feelings.

بنابراین می تواند علامت تعجب داشته باشد زیرا شما در حال ابراز احساسات هستید.

Thank you.

متشکرم.

Thank you so much. Thank you very much.

خیلی ممنونم. بسیار از شما متشکرم.

And then the person will reply with, It's my pleasure.

و سپس آن شخص با این جمله پاسخ خواهد داد، خوشحالم. باعث

It's my pleasure. It's my pleasure.

خوشحالی من است. باعث خوشحالی من است.

You're welcome. You're welcome. No problem.

خواهش میکنم. خواهش میکنم. مشکلی نیست

You're welcome.

خواهش میکنم.

So again, in that situation, quite often

بنابراین، در آن موقعیت، اغلب اوقات

you would probably put an exclamation mark at the end

شما احتمالاً علامت تعجب را در انتهای آن قرار می دهید

just to show that that person is being civil.

تا نشان دهید که آن شخص متمدن است.

They are showing some sort of emotion.

آنها نوعی احساسات را نشان می دهند.

So I think it's fair to say that the exclamation mark is an emotional

بنابراین فکر می کنم منصفانه است که بگوییم علامت تعجب یک

punctuation mark.

علامت نگارشی احساسی است.

Yeah, whatever that emotion is.

بله، این احساس هر چه باشد.

I'm happy sad, angry, Yeah, Love.

خوشحالم غمگین، عصبانی، آره، عشق.

Wherever the emotion is.

هر کجا که احساس است.

An exclamation mark will will indicate

علامت تعجب نشان می دهد

that your level emotion is is high. Yes.

که سطح احساسات شما بالا است. آره.

The extreme in that emotion is the extremes of feeling

افراط در آن احساس، افراط در احساس است که

maybe that you want to put into words.

شاید بخواهید در کلمات بیان کنید.

So maybe the words are not enough.

پس شاید کلمات کافی نباشند.

Maybe you will put an exclamation mark.

شاید علامت تعجب بگذارید.

But don't forget, not too many.

اما فراموش نکنید، نه خیلی زیاد.

This really has I haven't shaved Mr. Duncan.

این واقعاً من آقای دانکن را نتراشیده ام.

That's around a bit right?

این حدود کمی درست است؟

It's a bit like now because by going rough duo Mr.

این کمی شبیه الان است، زیرا به هر حال با دو نفری خشن آقای

Duncan

دانکن

anyway, right?

، درست است؟

Yes, I'm hungry.

بله، من گرسنه هستم.

So that is today's lesson out of the way.

بنابراین این درس امروز خارج از راه است.

It's finished.

تمام شد.

It is time to say goodbye.

وقت خداحافظی است.

Goodbye. Goodbye. Goodbye. Goodbye.

خداحافظ. خداحافظ. خداحافظ. خداحافظ.

I hope you've enjoyed

امیدوارم از این درس لذت برده باشید

this lesson.

.

And I hope it's been fun.

و امیدوارم سرگرم کننده بوده باشد.

Do I need exclamation marks there?

آیا من در آنجا به علامت تعجب نیاز دارم؟

Yes. Maybe, maybe, maybe not.

آره. شاید، شاید، شاید نه.

Maybe. Well, you said it in an emotional way.

شاید. خوب، شما این را با احساسی گفتید.

If you just said.

اگر فقط گفتی

I hope you've fun, you wouldn't have put an exclamation mark.

امیدوارم لذت برده باشید، علامت تعجب نمی گذاشتید.

But as you said, I hope you've had fun.

اما همانطور که گفتید امیدوارم لذت برده باشید.

Exclamation mark would be appropriate in that case.

علامت تعجب در آن صورت مناسب خواهد بود.

But, you know. Yes.

اما میدونی. آره.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am back on Wednesday, Wednesday from 2 p.m.

چهارشنبه چهارشنبه از ساعت 14 برگشتم. به

UK time.

وقت انگلستان

I'm also working on some new lessons, some longer lessons.

من همچنین روی چند درس جدید کار می کنم، چند درس طولانی تر.

Now I've been putting short lessons on which which are very short,

اکنون دروس کوتاهی را گذاشته ام که بسیار کوتاه هستند،

but I've just I've decided to write some longer ones

اما تصمیم گرفتم مانند گذشته درس های طولانی تری بنویسم

like I used to, so I'm going to be doing that over the next couple of weeks,

، بنابراین در چند هفته آینده این کار را انجام خواهم داد.

making some slightly longer lessons

چند درس کمی طولانی تر بسازید

and hopefully they will be enjoyable to you.

و امیدوارم برای شما لذت بخش باشد.

So it's time to go.

پس وقت رفتن است.

Thank you very much for company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم

Don't forget to give me a lovely hold.

فراموش نکنید که به من یک نگهدارنده دوست داشتنی بدهید.

It's still There you go.

هنوز آنجاست.

You can wave it like that if you want.

اگر بخواهید می توانید آن را به همین شکل تکان دهید.

Well, if I'm doing it.

خوب، اگر من آن را انجام دهم.

Not that you see I'm trying to get I'm trying to get noticed. Yes.

نه اینکه ببینی دارم سعی می کنم جلب کنم، سعی می کنم مورد توجه قرار بگیرم. آره.

Yeah. You trust me?

آره به من اعتماد داری؟

You are already noticed.

شما قبلا مورد توجه قرار گرفته اید.

We've all noticed you, Mr. Steve.

همه ما متوجه شما شده ایم، آقای استیو.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

See you later.

بعدا میبینمت.

And pages puts at the end to green, which looked like marijuana leaves,

و صفحات در انتهای آن به رنگ سبز قرار می گیرد، که شبیه برگ های ماری جوانا بود،

but I'm sure they're not

اما مطمئن هستم که آنها

as emojis.

به شکل شکلک نیستند.

After the end of the day, they look like clovers.

پس از پایان روز، آنها شبیه شبدر می شوند.

They are close, but it is my eyes.

آنها نزدیک هستند، اما این چشمان من است.

And because it's small on here, that could be taken as something else.

و چون اینجا کوچک است، می‌توان آن را به عنوان چیز دیگری در نظر گرفت.

You know, Who knows?

میدونی کی میدونه

I'm joking. I'm joking.

من شوخی میکنم. من شوخی میکنم.

I was talking to Steve yesterday about being careful.

دیروز داشتم با استیو صحبت می کردم که مراقبش باشم.

What we say on the live chat because of the algorithms and they're Steve already doing it anyway.

چیزی که ما در چت زنده به دلیل الگوریتم ها می گوییم و استیو در حال حاضر آن را انجام می دهد.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

Yes. You okay, Beatrice?

آره. تو خوبی بئاتریس؟

He's done it again. Okay.

او این کار را دوباره انجام داده است. باشه.

See you on Wednesday around 2 p.m.

چهارشنبه حوالی ساعت 2 بعد از ظهر می بینمت.

UK time and I will do this again.

زمان انگلستان و من این کار را دوباره انجام خواهم داد.

Don't forget to like this

فراموش نکنید که این را لایک کنید

and also subscribe as well if you haven't already done so, take the bell to bell.

و همچنین مشترک شوید اگر قبلاً این کار را نکرده اید، زنگ را به زنگ بگیرید.

Yes. Don't forget to ask for you for the notifications

آره. فراموش نکنید که اعلان ها را از شما بخواهد

and you will never miss this ever again.

و دیگر هرگز این را از دست نخواهید داد.

Thanks for the company.

با تشکر از شرکت

See you later. And of course,

بعدا میبینمت. و البته،

until the next time we meet here on YouTube.

تا دفعه بعد که اینجا در یوتیوب ملاقات می کنیم.

You know what's coming next. Yes, you do.

میدونی بعدش چی میاد بله، شما انجام می دهید.

By the way, Mr.

در ضمن، آقا

Steve is not wearing his ring

استیو دوباره حلقه اش را نمی زند

again again.

.

He's not wearing it.

او آن را نمی پوشد.

I'm wearing mine.

من مال خودم را می پوشم

You can see.

میتوانی ببینی.

In fact, I've glued it.

در واقع من آن را چسب زده ام.

I've actually put some superglue on my ring.

من در واقع مقداری سوپرچسب روی حلقه ام گذاشته ام.

Well, no, on on this ring.

خوب، نه، در این حلقه.

right.

And now it won't come off at all.

درست.

و حالا اصلاً از بین نمی‌رود.

So I never have an excuse for losing it.

بنابراین من هرگز بهانه ای برای از دست دادن آن ندارم.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

And of course, until the next time we meet.

و البته تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم.

Are you ready, Steve? I am

آماده ای استیو؟ من در

ta ta

for now

حال حاضر هستم

that's different!

که متفاوت است!