USING THE PREFIXES - under / over - English Addict / LIVE Learning / WED 29th JUNE 2022

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

It's so nice to see you here once more.

خیلی خوشحالم که یک بار دیگر شما را اینجا می بینم.

Yes, we are back once again.

بله، ما یک بار دیگر برگشتیم.

Hello, everyone.

سلام به همه

Thank you very much. Here we go.

بسیار از شما متشکرم. در اینجا ما می رویم.

Thank you for sitting down in front of your computer screen.

از اینکه جلوی صفحه کامپیوترتان نشستید متشکرم.

And here I am once again on a very strange day.

و من بار دیگر در یک روز بسیار عجیب هستم.

We have sunshine, we have wind.

ما آفتاب داریم، باد داریم.

We also have Mr.

ما همچنین آقای

Steve wandering around in the garden as well.

استیو را داریم که در باغ سرگردان است.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

Yes, it is.

بله همینطور است.

English addict coming to you live from the birthplace of the English language,

معتاد انگلیسی که از زادگاه زبان انگلیسی به شما می آید،

which just happens to be, oh, my goodness, it is England.

که اتفاقاً، خدای من ، انگلستان است.

David.

دیوید

Yes, we are back.

بله، ما برگشتیم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

Hi. Hello. Hi, everybody.

سلام. سلام. سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I want to see those smiles on your face.

من می خواهم آن لبخندها را روی صورت شما ببینم.

I want to see you smiling wherever you are in the world.

من می خواهم تو را در هر کجای دنیا که باشی خندان ببینم.

Hello to you.

درود بر تو.

And here we are.

و ما اینجا هستیم.

We are now live on YouTube.

ما اکنون در یوتیوب زنده هستیم.

It is English addict extra.

این معتاد انگلیسی اضافی است.

Everything is a little bit different.

همه چیز کمی متفاوت است.

You may have noticed already the studio is still looking different.

ممکن است متوجه شده باشید که استودیو هنوز متفاوت به نظر می رسد.

We have a very special guest staying with us at the moment.

در حال حاضر یک مهمان ویژه داریم که در کنار ما است.

So my studio is being used for other things, but we are here.

بنابراین استودیوی من برای چیزهای دیگر استفاده می شود، اما ما اینجا هستیم.

First of all, sorry about Sunday.

اول از همه بابت یکشنبه متاسفم.

I wasn't here with you on Sunday, but we are here today.

من یکشنبه با شما نبودم، اما امروز اینجا هستیم.

Anyway, we've made it

به هر حال ما موفق شدیم

even though on Sunday I was not with you, for which I apologise.

با وجود اینکه روز یکشنبه در کنار شما نبودم و از این بابت عذرخواهی می کنم.

But then we are here now, so it doesn't really matter when you think about it.

اما ما اکنون اینجا هستیم، بنابراین مهم نیست که چه زمانی به آن فکر می کنید.

Because I wasn't with you one Sunday.

چون یک روز یکشنبه با شما نبودم.

But now Sunday has gone.

اما حالا یکشنبه گذشته است.

And now it's a new day

و حالا یک روز جدید است

and we are here together.

و ما اینجا با هم هستیم.

So that's the most important thing.

پس این مهمترین چیز است.

Yes, my name is Duncan.

بله، اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I'm an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

You see, I like English very much,

ببینید من انگلیسی را خیلی دوست

and I have a feeling maybe you do as well.

دارم و احساس می کنم شاید شما هم همینطور.

Yes, we have made it all the way

بله، ما

to the middle of another week.

تا اواسط یک هفته دیگر این کار را انجام دادیم.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And sharing your Wednesday

و چهارشنبه خود را با ما به اشتراک بگذارید

with us.

.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep,

بوق ، بوق ، بوق ، بوق ، بوق ، بوق ، بوق ، بوق ، بوق ،

beep, beep, beep, tbd, tbd, tbd, tbd.

بوق ، بوق ، بوق ، TBD ، TBD ، TBD ، TBD.

Anything appears.

هر چیزی ظاهر می شود.

Everything is different today.

امروز همه چیز فرق کرده است.

It all feels different. Everything

همه چیز متفاوت است. همه چیز

now between you and me, I'm not a big fan of change.

الان بین من و توست، من طرفدار تغییر نیستم.

When things change, I'm not a very big fan.

وقتی همه چیز تغییر می کند، من طرفدار زیادی نیستم.

However, there have been some big changes taking place this week.

با این حال، تغییرات بزرگی در این هفته رخ داده است.

First of all, my studio looks slightly different

اول از همه، استودیوی من کمی متفاوت به نظر می رسد،

so that is a little bit different.

بنابراین کمی متفاوت است.

Wait there a moment. There is something annoying me

یه لحظه صبر کن اینجا چیزی مرا آزار

right here.

می دهد.

Let me just make a little change.

اجازه دهید فقط کمی تغییر کنم.

My screen is showing on the camera and it really is annoying.

صفحه نمایش من روی دوربین نمایش داده می شود و واقعاً آزار دهنده است.

You know what it's like?

میدونی چه شکلیه؟

Sometimes small things can be more

گاهی اوقات چیزهای کوچک می توانند

annoying than big things.

آزاردهنده تر از چیزهای بزرگ باشند.

Maybe something very small, something tiny,

شاید یک چیز بسیار کوچک، یک چیز کوچک،

but you are very aware of it

اما شما بسیار از آن آگاه هستید

and it becomes annoying over time.

و به مرور زمان آزار دهنده می شود.

So my computer screen is showing here on the camera

بنابراین صفحه کامپیوتر من اینجا روی دوربین نشان داده می شود

and I find it really annoying.

و به نظر من واقعا آزار دهنده است.

I am fussy.

من دمدمی مزاج هستم

It is something that a lot of a lot of people say, including Mr.

این چیزی است که بسیاری از افراد از جمله آقای

Steve. Steve is always complaining.

استیو می گویند. استیو همیشه شاکی است.

He says, Duncan, you are too fussy

او می‌گوید، دانکن،

when you are setting up your camera

وقتی دوربین

and your equipment, you are too fussy.

و تجهیزاتت را تنظیم می‌کنی، بیش از حد شلوغ هستی.

Well, I think it is a good thing to be fussy.

خب، من فکر می کنم این چیز خوبی است که دمدمی مزاج باشد.

Sometimes you need a little bit of perfection in the world.

گاهی اوقات شما به کمی کمال در دنیا نیاز دارید.

Don't you think

آیا شما اینطور فکر نمی کنید

so? Yes.

That is annoying me.

؟ آره.

این من را آزار می دهد.

I'm going to change that a little bit later on so you can't see it on the screen.

من می خواهم آن را کمی بعداً تغییر دهم تا نتوانید آن را روی صفحه نمایش ببینید.

Yes, we are back.

بله، ما برگشتیم.

And yes, we are here together

و بله، ما با

live from England.

هم از انگلیس اینجا هستیم.

I suppose I should also say hello to the live chat.

فکر می کنم باید به چت زنده هم سلام کنم.

Nice to see you here as well, all my fellow English addicts

خوشحالم که شما را اینجا می بینم، همه هموطنان معتاد انگلیسی من

watching around the world, this is the largest

در سراسر جهان تماشا می کنند، این بزرگترین

classroom on the Internet.

کلاس درس در اینترنت است.

Hundreds of thousands,

صدها هزار،

if not millions of people are watching right now.

اگر نگوییم میلیون ها نفر در حال حاضر تماشا می کنند.

And this is also the friendliest community on YouTube as well.

و این نیز دوستانه ترین انجمن در یوتیوب است.

A lot of lovely messages saying, Mr.

پیام‌های دوست‌داشتنی زیادی وجود دارد که می‌گوید، آقای

Duncan, we love meeting up on your live chats

دانکن، ما دوست داریم در چت‌های زنده شما ملاقات

and we think it is a very friendly place to be.

کنیم و فکر می‌کنیم اینجا مکانی بسیار دوستانه است.

Well, I try my best.

خوب من تمام تلاشم را می کنم.

I try to give you something that is enjoy able nice

من سعی می‌کنم چیزی به شما بدهم که لذت بخش باشد،

but also friendly at the same time, and

اما در عین حال دوستانه باشد، و به

dare I say honest.

جرأت می‌گویم صادقانه.

Oh, sometimes being honest means

اوه، گاهی اوقات صادق بودن به این معنی است

maybe hurting someone, maybe saying

که ممکن است به کسی صدمه بزنی، شاید

something that another person does not like,

چیزی بگوییم که شخص دیگری دوست ندارد،

that sometimes you have to do it.

که گاهی اوقات مجبوری این کار را انجام دهی.

As I said, we have the live chat as well as usual,

همانطور که گفتم، ما مانند همیشه چت زنده را داریم،

although things are a little bit different.

اگرچه همه چیز کمی متفاوت است.

We have Beatrice.

ما بئاتریس را داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Guess what, you are first on today's live chat.

حدس بزنید، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

Things will be back to normal on Sunday.

روز یکشنبه همه چیز به روال عادی بازخواهد گشت.

Everything looking more normal on Sunday.

یکشنبه همه چیز عادی تر به نظر می رسد.

Congratulations, Beatrice.

تبریک می گویم، بئاتریس.

We also have Palmira here today.

ما امروز پالمیرا را اینجا داریم.

And we are we? Oh, Victoria.

و ما هستیم؟ اوه، ویکتوریا.

Hello, Victoria.

سلام ویکتوریا

Or should I say hello, Victoria?

یا باید سلام کنم، ویکتوریا؟

Said Seka.

گفت سکا.

We also have Alessandra and Paolo.

الساندرا و پائولو را هم داریم.

Hello, Paolo, nice to see you back.

سلام، پائولو، خوشحالم که برگشتی.

Also, after my little absence

همچنین بعد از غیبت اندک

on Sunday, I was not here on Sunday.

روز یکشنبه، یکشنبه نبودم.

Hello.

سلام.

Also, Vitesse is here as well.

همچنین Vitesse نیز اینجاست.

Vitesse.

ویتسه

Hello to Vitesse.

سلام به ویتسه

It's nice to see you back as well.

خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

Did you have a nice party?

مهمانی خوبی داشتی؟

I believe you were attending a party with some of your friends.

من فکر می کنم شما در یک مهمانی با تعدادی از دوستان خود شرکت کرده اید.

So did you have a good time? Was it fun?

پس بهت خوش گذشت؟ سرگرم کننده بود؟

Did you have lots to drink?

آیا مقدار زیادی نوشیدنی داشتید؟

Maybe.

شاید.

I think sometimes if you are celebrating,

من فکر می کنم گاهی اوقات اگر شما در حال جشن گرفتن هستید،

I think it's okay to have a little drink,

فکر می کنم اشکالی ندارد که کمی نوشیدنی بخورید،

maybe some wine, beer or champagne.

شاید کمی شراب، آبجو یا شامپاین.

Oh, did you see the live stream?

اوه، پخش زنده را دیدید؟

Because we had

چون

a special occasion last week.

هفته پیش یه مناسبت ویژه داشتیم.

It was last Friday.

جمعه گذشته بود.

We had a very special occasion as we reached 1 million subscribers.

ما یک موقعیت بسیار ویژه داشتیم زیرا به 1 میلیون مشترک رسیدیم.

So now it is official we have 1 million subscribers.

بنابراین اکنون رسمی است که ما 1 میلیون مشترک داریم.

The only thing I wish is that

تنها چیزی که آرزو می کنم این است

I had 1 million people watching.

که 1 میلیون نفر تماشا می کردند.

That would be nice.

این خوب خواهد بود.

So if you know any people who are subscribed to my YouTube channel

بنابراین، اگر افرادی را می‌شناسید که مشترک کانال یوتیوب من هستند،

but you haven't watched or they haven't watched for a long time, let them know, say Mr.

اما شما آن را تماشا نکرده‌اید یا مدت‌هاست آن‌ها را تماشا نکرده‌اند، به آن‌ها اطلاع دهید، بگویید آقای

Duncan is still on his live.

دانکن هنوز در حال پخش زنده است.

You can actually chat on the chat box live to Mr.

شما در واقع می توانید در جعبه چت به صورت زنده با آقای دانکن چت کنید

Duncan and he's still alive.

و او هنوز زنده است.

It is amazing

شگفت انگیز است

how many people last week during the celebration, they said, Mr.

که چند نفر در هفته گذشته در طول جشن گفتند، آقای

Duncan, I have not watched you for many years.

دانکن، من چندین سال است که شما را تماشا نکرده ام.

It's nice to see you are still here.

خوشحالم که میبینم هنوز اینجایی

Yes, I am.

بله من هستم.

But maybe now and again you can join me.

اما شاید حالا و دوباره بتوانید به من بپیوندید.

Maybe now and again.

شاید حالا و دوباره.

Not all the time, because I know you are quite busy with your lives,

نه همیشه، زیرا می دانم که شما کاملاً درگیر زندگی خود هستید،

but maybe sometimes now and again you can join me.

اما شاید گاهی اوقات بتوانید به من بپیوندید.

It would be very nice.

خیلی خوب میشه

Hello to.

سلام به.

Oh, hello, Christina.

اوه، سلام، کریستینا.

Hello, Christina.

سلام کریستینا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

A lot of people joining me today.

امروز افراد زیادی به من می پیوندند.

We also have 100 Dobbie.

ما همچنین 100 دابی داریم.

Thank you very much for coming on today.

خیلی ممنون که امروز اومدی

By the way, Mr.

در ضمن، آقای

Steve is on holiday this week.

استیو این هفته در تعطیلات است.

He's having a break from work taking care of his mother, who is staying with us still

او در حال استراحت از کار است و از مادرش مراقبت می کند، مادرش که هنوز با ما می ماند

and at the moment, can you guess what Mr.

و در حال حاضر، آیا می توانید حدس بزنید که آقای

Steve is doing?

استیو چه می کند؟

Yes, you are right. He's in the garden.

بله حق با شماست. او در باغ است.

He's doing some gardening today, trimming his bushes.

او امروز باغبانی می کند و بوته هایش را کوتاه می کند.

Sometimes

گاهی اوقات

you have to go outside and sometimes you have to trim

باید به بیرون بروید و گاهی اوقات باید

your brush before it gets too long.

برس خود را قبل از طولانی شدن کوتاه کنید.

We also have oh, hello to the pressmen.

آه، سلام به مسئولان مطبوعاتی هم داریم.

Dan is here today.

دن امروز اینجاست

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I do hope you are enjoying

امیدوارم از

this new look.

این ظاهر جدید لذت برده باشید.

Although this will be disappearing again

اگرچه این روز یکشنبه دوباره ناپدید خواهد شد

on Sunday, we will go back to normal

، اما ما به حالت عادی باز خواهیم گشت

and also we have Fernando here today joining us on the live chat.

و همچنین فرناندو را امروز در اینجا داریم که در چت زنده به ما ملحق می شود.

Alessandra as well.

الساندرا هم همینطور

Hello to you so many people joining in now on the live stream.

سلام به شما بسیاری از افرادی که اکنون در جریان مستقیم به آن ملحق می شوند.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Of course, we have some subjects, some topics to talk about today.

البته، ما امروز چند موضوع، چند موضوع داریم که درباره آنها صحبت کنیم.

Anything you want to mention as well.

هر چیزی که می خواهید ذکر کنید نیز.

Maybe you are concerned about the situation here

شاید شما نگران وضعیت اینجا

in the UK, things changing

در بریتانیا هستید، همه چیز در اینجا دائماً در حال تغییر

all the time here, the price of things, all of the prices are going up

است، قیمت چیزها، همه قیمت‌ها در حال افزایش هستند

and it's probably the same where you are as well.

و احتمالاً در جایی که شما هستید نیز همینطور است.

So maybe there is something that you want to mention as well.

بنابراین شاید چیزی وجود داشته باشد که بخواهید به آن اشاره کنید.

There is.

وجود دارد.

Oh, we have clues.

اوه، ما سرنخ هایی داریم.

Food is back. Hello. Collude.

غذا برگشته سلام. تبانی

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

On the live stream today subject is well in fact it's a subject about two things.

در جریان مستقیم امروز موضوع در واقع موضوعی است که درباره دو چیز است.

We are talking about prefixes today

ما در مورد پیشوندها صحبت می کنیم

the prefix over and under.

امروز پیشوند بیش و زیر.

Quite often we can add those words to other words

اغلب اوقات می‌توانیم آن کلمات را به کلمات دیگری

that exist to give them a different meaning.

که وجود دارند اضافه کنیم تا معنای متفاوتی به آنها بدهیم.

So that's what we are doing today.

بنابراین این همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

Christine Oh, Christina has had a very busy week.

کریستین اوه، کریستینا هفته بسیار شلوغی داشته است.

Last Tuesday, I saw a concert

سه شنبه گذشته، کنسرتی دیدم

and it was the rolling Stones performing live.

و رولینگ استونز در حال اجرای زنده بود.

It's amazing how old all they know how old

شگفت انگیز است که همه آنها می دانند که میک جگر چند ساله است

Mick Jagger.

.

He must be about 83,

او باید حدود 83،

maybe 80, 81 at least.

شاید 80، 81 حداقل باشد.

Wow, that's incredible.

وای، این باور نکردنی است.

Still performing.

هنوز اجرا می کند.

And of course, a lot of people here in the UK are talking about the big concert

و البته، بسیاری از مردم اینجا در بریتانیا در مورد کنسرت

that took place a couple of days ago with Gladstone.

بزرگی که چند روز پیش با گلدستون برگزار شد صحبت می کنند.

Barry Glastonbury is a music festival.

بری گلستونبری یک جشنواره موسیقی است.

It takes place every year almost

تقریباً هر سال اتفاق می افتد

unless of course there is a worldwide pandemic, in which case it doesn't happen.

مگر اینکه یک بیماری همه گیر جهانی وجود داشته باشد، در این صورت این اتفاق نمی افتد.

But this year we had it and a lot of people were talking about

اما امسال ما آن را داشتیم و بسیاری از مردم در مورد

some of the old music stars

برخی از ستاره های قدیمی موسیقی

from many years ago who are still performing, including Diana

از سال ها پیش صحبت می کردند که هنوز در حال اجرا هستند، از جمله دایانا

Ross, who performed at Glastonbury, also Paul McCartney.

راس، که در Glastonbury اجرا کرد، همچنین پل مک کارتنی.

Paul McCartney is 80.

پل مک کارتنی 80 ساله است.

It's incredible, isn't it?

این باورنکردنی است، اینطور نیست؟

So a lot of these people have been performing and working

بنابراین بسیاری از این افراد

for years and years and years.

سال ها و سال ها و سال ها اجرا و کار کرده اند.

And I suppose it also makes the idea

و من فکر می کنم این ایده را نیز ایجاد می کند

that if you want to stay healthy and have a long life,

که اگر می خواهید سالم بمانید و عمر طولانی داشته باشید،

you must do what you enjoy.

باید کاری را انجام دهید که از آن لذت می برید.

If you do something you enjoy doing, if there is something that you feel

اگر کاری را انجام می دهید که از انجام آن لذت می برید، اگر چیزی وجود دارد که احساس

that you live for,

می کنید برای آن زندگی می کنید،

quite often you find those particular people

اغلب متوجه می شوید که آن افراد خاص

will also enjoy good health and quite often

نیز از سلامتی خوب و اغلب

a long life as well.

از عمر طولانی برخوردار خواهند بود.

Alessandra Hello?

الساندرا سلام؟

Alessandra Bonhomie.

الساندرا بونهومی.

Annie Who says, I don't normally watch you live,

آنی هو می‌گوید، من معمولاً تو را زنده تماشا

but today I am at home with COVID.

نمی‌کنم، اما امروز با کووید در خانه هستم.

You have COVID at the moment.

شما در حال حاضر کووید دارید.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

Can I wish you a speedy recovery?

آیا می توانم برای شما آرزوی بهبودی عاجل کنم؟

A lot of people at the moment suffering with COVID or Corona virus

بسیاری از مردم در حال حاضر از ویروس کووید یا کرونا

here in the UK, people never talk about it anymore.

در اینجا در بریتانیا رنج می برند، مردم دیگر هرگز در مورد آن صحبت نمی کنند.

It's almost as if it's disappeared.

تقریباً انگار ناپدید شده است.

However, it hasn't.

با این حال، این کار را نکرده است.

More people than ever at the moment are suffering

در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگری از COVID رنج می برند

or have been affected with COVID.

یا تحت تأثیر قرار گرفته اند.

Here in the UK, more people than ever

اینجا در بریتانیا، مردم بیشتر از همیشه هستند

actually. What

. چیزی که

I was very aware of something

من خیلی از اتفاقی

going on behind a very aware of something going on

که پشت سرم می‌گذرد آگاه بودم، خیلی آگاه بودم که

behind my back and well, something is happening.

پشت سرم اتفاق می‌افتد و خوب، چیزی در حال رخ دادن است.

Something is happening behind my back.

یه چیزی پشت سرم داره میوفته

Can you.

میتوانی.

Can you see what's going on? It's Mr.

می توانید ببینید چه خبر است؟ این آقای

Steve. Everyone. Hello goes.

استیو است. هر کس. سلام می رود.

I'm on holiday this week.

من این هفته در تعطیلات هستم.

Thought I'd just pop in for a few minutes.

فکر کردم فقط برای چند دقیقه وارد شوم.

A few minutes only.

فقط چند دقیقه

Yes, to say hello, Mr..

بله، برای سلام، آقای...

Look, I'm dressed in my gardening clothes.

نگاه کنید، من لباس باغبانی پوشیده ام.

These clothes are old and scruffy and I'm a little moist.

این لباس ها کهنه و چروک هستند و من کمی مرطوب هستم.

Yes. Yeah, you're sweating.

آره. آره عرق داری

I know. It's very.

میدانم. این خیلی

Because I've been clipping and cutting, Mr. Steve.

چون من قیچی و برش داده ام، آقای استیو.

Sweeping. Mr. Steve has been trimming.

وسیع. آقای استیو در حال پیرایش بوده است.

I have his push.

من فشار او را دارم.

So hello to everyone.

پس سلام به همه

Yes, that's true.

Not not just mine either. Of course.

بله، این درست است.

نه فقط مال من البته.

Mother is staying still as Mr.

مادر بی حرکت می ماند همانطور

Steve's mother is with us still.

که مادر آقای استیو هنوز با ماست.

She's in the other room.

او در اتاق دیگر است.

Okay.

باشه.

She can hear us well. Okay.

او به خوبی صدای ما را می شنود. باشه.

And she's a lot better.

و او خیلی بهتر است.

Well, we're not saying anything rude.

خب، ما چیز بی ادبانه ای نمی گوییم.

Not yet.

نه هنوز.

So. Yes.

بنابراین. آره.

So she sends you all her love note because she knows that Mr.

بنابراین او تمام یادداشت عاشقانه خود را برای شما ارسال می کند زیرا می داند که آقای

Duncan is doing his live stream today.

دانکن امروز پخش زنده خود را انجام می دهد.

He trying to persuade it to come on, unfortunately

متأسفانه خجالتی سعی می کند آن را متقاعد کند که وارد

shy. She does not want to.

صحنه شود. او نمی خواهد.

Which is a shame, really, because your mother is really entertaining. Yes.

واقعاً شرم آور است، زیرا مادر شما واقعاً سرگرم کننده است. آره.

Your mother is is very, very funny.

مادرت خیلی بامزه است

A little bit like you when your mother is not being funny

کمی شبیه شما وقتی مادرتان خنده‌دار نیست

or trying not to be funny and just talking normally, quite often she's really funny

یا سعی می‌کند خنده‌دار نباشد و فقط عادی صحبت کند، اغلب او واقعاً خنده‌دار

and she has lots of funny things to say a little bit like you really try it.

است و چیزهای خنده‌داری زیادی برای گفتن دارد، مثل اینکه شما واقعاً آن را امتحان می‌کنید.

But I've been hard at work in the garden.

اما من در باغ سخت کار کرده ام.

As I say, I'm very hot. Yes.

همونطور که میگم خیلی داغونم آره.

So I think I'll leave Mr. Duncan to it.

بنابراین فکر می کنم آقای دانکن را به آن بسپارم.

I can feel the heat coming off, you know.

میدونی گرما رو حس میکنم

It's so hot in the studio.

در استودیو خیلی گرم است.

All the lights, no windows open because of the pollen.

همه چراغ ها، هیچ پنجره ای به خاطر گرده ها باز نمی شود.

You wouldn't have liked it outside. Mr.

شما آن را در خارج دوست نداشتید. آقای

Duncan am I knows was screaming at the pollen coming off the plants is unbelievable.

دانکن هستم، می دانم که فریاد زدن روی گرده هایی که از گیاهان بیرون می آید، باورنکردنی است.

Yes, that's why I'm staying inside.

بله، به همین دلیل است که من در داخل می مانم.

It's too hot.

خیلی گرم است.

And also there is too much pollen around everywhere.

و همچنین گرده های زیادی در اطراف همه جا وجود دارد.

I was literally I could see it coming off the bushes.

به معنای واقعی کلمه می‌توانستم ببینم که از بوته‌ها بیرون می‌آید.

So I'll leave you to it, Mr.

پس من شما را به آن می سپارم، آقای

Duncan. Thank you.

دانکن. متشکرم.

Lovely to drop in and say hi and I won't be here on Sunday.

دوست دارم وارد شوید و سلام کنید و یکشنبه اینجا نخواهم بود.

Notionally, no, because I've got a rehearsal.

البته نه، چون تمرین دارم.

I'm on my own on Sunday,

من یکشنبه

so I won't see you on Sunday.

تنها هستم، بنابراین یکشنبه شما را نمی بینم.

But I do wish you all have a lovely lesson with Mr.

اما من آرزو می کنم همه شما یک درس دوست داشتنی با آقای

Duncan. Now, and I will see you.

دانکن داشته باشید. حالا، و من شما را می بینم.

I'll probably drop in in the week or something like that. Yes.

من احتمالا در یک هفته یا چیزی شبیه به آن را ترک خواهم کرد. آره.

Mr. Steve is off.

آقای استیو خاموش است.

Thank you, Victoria.

متشکرم، ویکتوریا.

Yes, I will.

بله، خواهم کرد.

And Beatrice?

و بئاتریس؟

Yes, I will send your lovely wishes to my mother.

بله، آرزوهای دوست داشتنی شما را برای مادرم می فرستم.

And hopefully you will meet her one day.

و امیدوارم روزی او را ملاقات کنید.

Yes, one day it will happen.

بله، یک روز این اتفاق خواهد افتاد.

Now you've got to teach English to these people.

حالا شما باید انگلیسی را به این افراد آموزش دهید.

I will.

من خواهم.

That is your task for the rest of the afternoon.

این وظیفه شما برای بقیه بعد از ظهر است.

Apparently. Bye for now. Bye bye. Bye bye. Mr.

ظاهرا فعلا خداحافظ. خداحافظ. خداحافظ. آقای

Steve, what are you doing down there?

استیو، شما در آنجا چه کار می کنید؟

It's not my birthday, is it?

تولد من نیست، نه؟

Thank you, Mr.

Steve.

ممنون آقای

استیو.

There he goes out the door.

آنجا از در بیرون می رود.

Things a little bit different today.

امروز اوضاع کمی متفاوت است.

So there is Mr. Steve. Mr.

پس آقای استیو هست. آقای

Steve is having a holiday this week.

استیو این هفته تعطیلات دارد.

He's not at work this week.

این هفته سر کار نیست

He's taking some time off so he can spend that time with his mother.

او کمی مرخصی می گیرد تا بتواند آن زمان را با مادرش بگذراند.

And Steve's mum is still here.

و مادر استیو هنوز اینجاست.

She is in the room just behind me.

او در اتاق پشت سر من است.

Just behind me. Right behind me.

درست پشت سرم درست پشت سرم

Mr. Steve's mother is sitting,

مادر آقای استیو نشسته است و

listening to this, wondering

به این حرف گوش می دهد و متعجب

what the hell is going on in that room.

است که در آن اتاق چه خبر است.

Hello? Also, Claudia is here.

سلام؟ همچنین، کلودیا اینجاست.

I suppose I should also ask Claudia what you are cooking today.

فکر می کنم باید از کلودیا هم بپرسم که امروز چه می پزی؟

Are you cooking something nice today?

آیا امروز چیز خوبی میپزی؟

Claudia, is this something nice in your pot?

کلودیا، آیا این چیز خوبی در گلدان شما است؟

I wonder what Claudia is cooking.

من تعجب می کنم که کلودیا چه چیزی درست می کند.

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in your pot?

کلودیا، در گلدانت چه داری؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, is it something spicy and hot?

کلودیا، چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Oh, Claudia. What?

اوه، کلودیا. چی؟

He's in for Paul.

او به دنبال پل است.

Oh, what is in your pot today?

آه، امروز در گلدان شما چیست؟

Claudia, please let us know.

کلودیا، لطفا به ما اطلاع دهید.

Hello, Murat.

سلام مورات

Murat is here as well.

مورات هم اینجاست.

Says hello, Caesar.

می گوید سلام، سزار.

Caesar Atlantico.

سزار آتلانکو

I love your name, by the way.

اتفاقا من عاشق اسمت هستم

I'm often fascinated by the names of my viewers, because sometimes they.

من اغلب مجذوب نام بینندگانم می شوم، زیرا گاهی اوقات آنها.

They sound rather poetic, don't you think?

آنها نسبتاً شاعرانه به نظر می رسند، فکر نمی کنید؟

We also have. Who else is here?

ما همچنین داریم. کی دیگه اینجاست؟

Galena. Hello, Galena.

گالن. سلام گالینا

Congratulations, Mr. Duncan.

تبریک میگم آقای دانکن.

You are now a millionaire.

شما اکنون یک میلیونر هستید.

No, I'm not a millionaire.

نه، من میلیونر نیستم.

Although I do have over 1 million subscribers.

اگرچه من بیش از 1 میلیون مشترک دارم.

But I'm not a millionaire.

اما من میلیونر نیستم.

I wish I was, but I'm not.

کاش بودم ولی نیستم

Someone said the other day on one of the comments

یک نفر روز قبل در یکی از نظرات

on my video, they said Everyone now must send Mr.

ویدیوی من گفت، آنها گفتند که اکنون همه باید برای آقای

Duncan £1,

دانکن 1 پوند بفرستند،

and if they did, I would have £1,000,000.

و اگر این کار را می کردند، من 1،000،000 پوند خواهم داشت.

Well, I never thought of it like that.

خب من هیچوقت اینطوری بهش فکر نکردم

It's a good suggestion.

پیشنهاد خوبی است

Thank you very much for that suggestion.

خیلی ممنون از این پیشنهاد

I will try to remember it.

من سعی خواهم کرد آن را به خاطر بسپارم.

Juan Jose, you say hello.

خوان خوزه، تو سلام می کنی.

John Joseph, who is watching in Chile at the moment.

جان جوزف که در حال حاضر در شیلی مشغول تماشا است.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

We have a lot of people joining us already.

ما در حال حاضر افراد زیادی به ما ملحق شده اند.

Thank you very much to one new in it says hello, Mr.

از شما بسیار سپاسگزارم به یکی از افراد جدید در آن می گوید سلام، آقای

Duncan, my idol.

دانکن، بت من.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Well, I'm always pleased that I can help you.

خوب، من همیشه خوشحالم که می توانم به شما کمک کنم.

I'm always pleased to be here if I am making my recorded lessons

من همیشه خوشحالم که در اینجا هستم، اگر در حال ساختن درس های ضبط شده

or if I am here live right now with you,

ام هستم یا اگر در حال حاضر با شما به صورت زنده اینجا هستم،

such as the moment we are enjoying together right now,

مانند لحظه ای که در حال حاضر با هم لذت می بریم،

I have had

من

I have had one job phone call.

یک تماس تلفنی داشته ام.

I have not seen.

من ندیده ام.

Mr. Steve.

آقای استیو

Hello, Mr. Steve.

سلام آقای استیو.

Oh, I see you had to make a phone call.

اوه، می بینم که مجبور شدی یک تماس تلفنی بگیری.

You were busy on the phone?

مشغول تلفن بودی؟

Yes. Mr.

آره.

Steve was with us just a few moments ago.

همین چند لحظه پیش آقای استیو با ما بود.

He did join us, but he's busy today in the garden.

او به ما پیوست، اما امروز در باغ مشغول است.

The weather is nice, so he's decided to go outside.

هوا خوب است، بنابراین او تصمیم گرفت به بیرون برود.

Would you like to have a look outside?

آیا دوست دارید بیرون را نگاه کنید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Yes, we've managed to get the live camera working again.

بله، ما موفق شدیم دوربین زنده را دوباره فعال کنیم.

And there it is, the view outside the window

و اینجاست، منظره بیرون از پنجره

at the moment, it's looking very green and pleasant.

در حال حاضر، بسیار سبز و دلپذیر به نظر می رسد.

I think it is safe to say.

فکر می‌کنم با خیال راحت بتوان گفت.

I think 100% safe to say

من فکر می کنم 100٪ با اطمینان می توان گفت

that summer has arrived.

که تابستان فرا رسیده است.

It feels very summery outside and also another view.

بیرون بسیار تابستانی است و همچنین منظره ای دیگر.

Oh, a very

اوه، یک

dramatic sky today, a very dramatic sky with lots of clouds going overhead

آسمان بسیار دراماتیک امروز، یک آسمان بسیار دراماتیک با ابرهای زیادی که بالای سرمان می‌روند

and also plenty of sunshine

و همچنین آفتاب فراوانی

coming our way as well.

نیز به سمت ما می‌آید.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We are looking at prefixes today.

ما امروز به پیشوندها نگاه می کنیم.

The prefix is

پیشوند

under and over.

زیر و بالای آن است.

We are looking at how we use them and why

ما به نحوه استفاده از آنها و چرایی استفاده از آنها و نحوه استفاده از

they are used and the way in which they are used to express

آنها برای بیان

certain things and situate islands and states

چیزهای خاص و قرار دادن جزایر و ایالت ها نگاه

as well.

می کنیم.

Hello also to Nico.

سلام به نیکو.

Hello, Nico watching in Valencia.

سلام، نیکو در حال تماشای والنسیا.

Very nice place.

جای خیلی خوبیه.

A big hello to you as well.

یک سلام بزرگ به شما نیز.

Irfan is here sending more.

عرفان اینجاست که بیشتر می فرستد.

Congratulations. Thank you very much.

تبریک می گویم. بسیار از شما متشکرم.

Yes, I have now over 1 million subscribers,

بله، من در حال حاضر بیش از 1 میلیون مشترک

although I will say I will be honest with you, it has taken a long time.

دارم، اگرچه می گویم با شما صادق خواهم بود ، مدت زیادی طول کشیده است.

15 and a half years to get there.

15 سال و نیم تا رسیدن به آنجا.

But I at least we've made it sometimes

اما من حداقل آن را ساخته‌ایم که گاهی

an achievement must be waited for.

باید منتظر یک دستاورد بود.

You have to wait a long time.

شما باید مدت زیادی صبر کنید.

So my one millionth subscriber was last week and it took

بنابراین یک میلیونمین مشترک من در هفته گذشته بود و

15 and a half years,

15 سال و نیم طول کشید،

almost a third of my life

تقریباً یک سوم از عمرم را

I spent here on YouTube.

در اینجا در یوتیوب گذراندم.

Imagine that.

تصور کنید که.

A third, one third of your life

یک سوم، یک سوم از زندگی شما

spent doing this, talking in front of a camera.

صرف این کار شده است و در مقابل دوربین صحبت می کنید.

Amazing.

شگفت انگيز.

Claudia says today we are having brussel sprouts.

کلودیا می گوید امروز ما کلم بروکسل می خوریم.

Yes, I am very jealous.

بله من خیلی حسودم.

Very jealous indeed, because I do like brussel sprouts.

واقعاً خیلی حسود هستم، زیرا من کلم بروکسل را دوست دارم.

We often have them at Christmas time.

ما اغلب آنها را در زمان کریسمس داریم.

I know it sounds strange, but there are certain types of food

می دانم عجیب به نظر می رسد، اما انواع خاصی از غذا

that people only have at certain times of the year.

وجود دارد که مردم فقط در زمان های خاصی از سال می خورند.

Brussel sprouts. Now, I love them.

کلم بروکسل. حالا، من آنها را دوست دارم.

I love them very much.

من آنها را خیلی دوست دارم.

I wish I could eat them all the time, but most people only

ای کاش می‌توانستم همیشه آنها را بخورم، اما بیشتر مردم فقط

make them or cook them at Christmas time.

در زمان کریسمس آنها را درست می‌کنند یا می‌پزند.

They normally have them with their Sunday roast or the Christmas

آنها معمولاً آنها را با کباب یکشنبه خود یا

roast last, but not very often.

کباب کریسمس آخر می خورند، اما نه اغلب.

And you might be surprised to find out how many people hate

و ممکن است تعجب کنید اگر بدانید که چه تعداد از مردم از

or dislike brussel sprouts

کلم بروکسل متنفرند یا از آنها متنفرند و

they don't like them at all.

اصلاً آنها را دوست ندارند.

Hello. Also, Ricardo.

سلام. همچنین ریکاردو.

Mr. Duncan, you all capitulated trying to prevent the pollen.

آقای دانکن، همه شما برای جلوگیری از گرده گل تسلیم شدید.

Yes, I am.

بله من هستم.

I am locked away in my studio.

من در استودیوی خود حبس شده ام.

I can't go outside for very long because if I do go outside

من نمی توانم برای مدت طولانی بیرون بروم زیرا اگر فوراً بیرون بروم

immediately, I will start sneezing.

، شروع به عطسه کردن می کنم.

But the good news is, and there is good news,

اما خبر خوب این است که، و خبر خوبی هم وجود دارد،

the good news is the pollen season will be coming to an end soon.

خبر خوب این است که فصل گرده گل به زودی به پایان می رسد.

So normally at the start of July,

بنابراین به طور معمول در ابتدای ماه جولای

the pollen will start to fade away in the air

، گرده ها در هوا شروع به محو شدن می کنند

and then my hay fever will slowly disappear.

و سپس تب یونجه من به آرامی از بین می رود.

So I do have plenty of opportunity

بنابراین من هنوز فرصت

still to enjoy the rest of

زیادی برای لذت بردن از

the summer

بقیه تابستان

here in England.

اینجا در انگلیس دارم.

Hello to Cesar Atlantico,

سلام به سزار آتلانکو

who says I have been watching you since 2006.

که میگه من از سال 2006 تو رو تماشا میکنم

Really?

واقعا؟

You've actually been watching me since the beginning

شما در واقع از

of my channel 2006.

ابتدای کانال من در سال 2006

I often think about the times that I spent

من را تماشا کرده اید. من اغلب به زمان هایی که

in the early days of YouTube, and I know I say this quite often, but YouTube

در روزهای اولیه YouTube گذراندم فکر می کنم، و می دانم که این را اغلب می گویم، اما

was a very different place, a very different place indeed

یوتیوب مکان بسیار متفاوتی بود، مکانی بسیار در واقع

in the early days of this actual site.

در روزهای اولیه این سایت واقعی مکان متفاوتی بود.

Very different indeed.

خیلی متفاوته واقعا

Beatriz is here.

بئاتریز اینجاست.

And also we have Carina.

و همچنین ما کارینا را داریم.

Carina Galati, who says, Hello, Mr.

کارینا گالاتی که می گوید سلام آقای

Duncan, I am watching you from Brazil.

دانکن من از برزیل دارم شما را تماشا می کنم.

Nice to meet you.

از ملاقات شما خوشبختم.

It's nice to meet you as well.

از آشنایی با شما نیز خوشحالم.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Very nice to see you all here, Murat.

خیلی خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم، مورات.

Hello. Murat asks, How old are you, Mr.

سلام. مورات می پرسد، آقای

Duncan? How old are you?

دانکن چند سالته؟ شما چند سال دارید؟

A lot of people ask that question.

خیلی ها این سوال را می پرسند.

I'm always amazed how many people are interested in my age.

من همیشه تعجب می کنم که چقدر مردم به سن من علاقه دارند.

I don't know why. Why?

نمی دانم چرا. چرا؟

Why are you so interested in how old I am?

چرا اینقدر علاقه داری که من چند سال دارم؟

Well, I'm actually this year

خوب، من در واقع امسال

I will be

هستم،

57 this year.

امسال 57 ساله خواهم شد.

So I am approaching 60

بنابراین من

in three years time,

سه سال

I will be 60, I will be old.

دیگر به 60 سالگی نزدیک می شوم، 60 ساله می شوم، پیر می شوم.

But then a lot of people say these days 60 is not old.

اما بعد از آن بسیاری از مردم می گویند این روزها 60 قدیمی نیست.

There are people still doing the things that they love,

هنوز هم افرادی هستند که کارهای مورد علاقه خود را انجام می دهند،

such as Mick Jagger and Paul McCartney.

مانند میک جگر و پل مک کارتنی.

They're still going they're still going strong.

آنها همچنان می روند، هنوز هم قوی هستند.

If someone is going strong, it means they are still doing the thing

اگر کسی قوی پیش می رود، به این معنی است که او هنوز هم

with all the energy they had in the past.

با تمام انرژی که در گذشته داشته، کار را انجام می دهد.

They still have all of that enthusiasm and energy.

آنها هنوز آن همه شور و انرژی را دارند.

They are still going strong.

آنها همچنان با قدرت ادامه می دهند.

So I suppose that is one of the secrets.

بنابراین من فکر می کنم این یکی از رازها است.

I hope that I will still be doing this when I'm 80.

امیدوارم در 80 سالگی همچنان این کار را انجام دهم.

Can you imagine that?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

I'm still doing my live streams when I'm 80 years old?

وقتی 80 ساله هستم هنوز هم پخش زنده ام را انجام می دهم؟

Incredible.

باور نکردنی

Hello.

Also, who else is here today?

سلام.

همچنین، چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Yes, hello, ATF.

بله، سلام، ATF.

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

We're taking your break and then we will be back.

ما در حال استراحت شما هستیم و سپس برمی گردیم.

We have some things to look at and things to talk about today.

ما امروز باید به چیزهایی نگاه کنیم و در مورد آنها صحبت کنیم.

And then I am also going to adjust this this monitor as well,

و سپس من این مانیتور را نیز تنظیم می کنم ،

because I don't like the fact that you can see it on the camera

زیرا از این که بتوانید آن را روی دوربین ببینید

and then we will be back.

و سپس ما برمی گردیم، خوشم نمی آید.

We have prefixes over and under

ما پیشوندهایی داریم که

coming up a little bit later on the first, yes,

کمی دیرتر در اولی می آیند

we are going to have a little break and lots of people have said, Mr.

Duncan, we really missed your calls.

.

We haven't seen your calls for a long time.

مدت زیادی است که تماس های شما را ندیده ایم.

So here is a video that I filmed a couple of years ago

بنابراین در اینجا یک ویدیو است که من چند سال پیش فیلمبرداری کردم،

when at the back of the house we had some

وقتی در پشت خانه چند

baby cows living

گاو بچه داشتیم که

just over there,

در آنجا زندگی می کردند،

which

که

there we were on the beach.

ما آنجا در ساحل بودیم.

Oh, I would give anything,

اوه، من هر چیزی، هر چیزی می دادم تا بتوانم همین

anything to be able to go to the beach right now and enjoy the sunshine

الان به ساحل بروم و از آفتاب

and maybe some fish and chips.

و شاید مقداری ماهی و چیپس لذت ببرم.

They really do believe it is

آنها واقعاً معتقدند

there back once again.

که یک بار دیگر آنجا بازگشته است.

Yes. Hello, everyone.

آره. سلام به همه

I hope you're having a good Wednesday.

امیدوارم چهارشنبه خوبی داشته باشید

This is the final English addict for June.

این آخرین معتاد انگلیسی برای ماه ژوئن است.

June 2022 will come to an end tomorrow.

ژوئن 2022 فردا به پایان می رسد.

And we are back then on Sunday.

و ما یکشنبه برگشتیم.

And of course, it will be July, another month.

و البته، جولای، یک ماه دیگر خواهد بود.

We are now over halfway through the year.

اکنون در نیمی از سال گذشته ایم.

It's going by so quickly, don't you think?

خیلی سریع میگذره، فکر نمیکنی؟

Well, I think so as well, Vitoria says.

ویتوریا می‌گوید خوب، من هم همین‌طور فکر می‌کنم.

I like the video with the Sandcastles

من ویدیوی Sandcastles

because it looks like they're playing like little children.

را دوست دارم زیرا به نظر می رسد که آنها مانند بچه های کوچک بازی می کنند.

Well, I suppose sometimes it's good to play around.

خب، من فکر می کنم گاهی اوقات خوب است که در اطراف بازی کنید.

It's good to be silly, don't you think?

احمق بودن خوب است، فکر نمی کنی؟

I think so.

Anyway, hello also to

من هم اینچنین فکر میکنم.

به هر حال، سلام به

who else is here today?

چه کسی دیگری امروز اینجاست؟

I'm just trying to. Hussein is here.

من فقط سعی می کنم. حسین اینجاست

Hussein Khamis, who says nice curls.

حسین خمیس که فرهای زیبا می گوید.

Well, we do have some cows at the back of the house at the moment, some different ones.

خب، ما در حال حاضر چند گاو در پشت خانه داریم، چند گاو متفاوت.

So not the ones that you just saw in the video, but some different ones.

بنابراین نه آنهایی که به تازگی در ویدیو دیدید، بلکه برخی از آنها متفاوت است.

But they are very friendly cows, incredibly friendly.

اما آنها گاوهای بسیار دوستانه ای هستند، فوق العاده دوستانه.

And quite often in the afternoon they will come down to the fence

و اغلب بعد از ظهر آنها به حصار پشت خانه پایین می آیند

at the back of the house and they will all gather round.

و همه دور هم جمع می شوند.

They become very inquisitive, very curious.

آنها بسیار کنجکاو، بسیار کنجکاو می شوند.

If I am outside doing something or if Mr.

اگر من بیرون باشم و کاری انجام دهم یا اگر آقای

Steve is outside in the garden doing

استیو بیرون در باغ باشد و

something, quite often the cows will come down and they will have a look

کاری انجام دهد، اغلب گاوها پایین می آیند و نگاهی می اندازند

to find out what is going on.

تا بفهمند چه خبر است.

Christina says, My husband is British, but he has no patience with me.

کریستینا می گوید، شوهرم بریتانیایی است، اما او با من صبر نمی کند.

But also he says that I don't know.

اما او همچنین می گوید که من نمی دانم.

Grammar.

گرامر

Christina Bjorn Well, can I just say

کریستینا بیورن خوب، می‌توانم

one of the hardest parts of learning English?

یکی از سخت‌ترین بخش‌های یادگیری زبان انگلیسی را بگویم؟

And for those who are learning English, I suppose grammar

و برای کسانی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند، فکر می‌کنم

is one of the hardest parts, especially

گرامر یکی از سخت‌ترین بخش‌ها باشد، به خصوص

if you are trying to learn English

اگر می‌خواهید انگلیسی را

from another language, because in certain situations

از زبان دیگری یاد بگیرید، زیرا در شرایط خاص

grammar does not work in the same way.

گرامر به یک شکل کار نمی‌کند.

So learning English grammar

بنابراین یادگیری گرامر انگلیسی

can be confusing for those who are coming from their own language,

می تواند برای کسانی که از زبان خودشان می آیند گیج کننده باشد،

because quite often the the sentence structure,

زیرا اغلب ساختار جمله

the syntax as we call it,

، نحوی که ما آن را می نامیم

is different, the placement of certain words.

، متفاوت است، قرار دادن کلمات خاص.

Sometimes you have past tense, sometimes you don't.

گاهی اوقات زمان گذشته دارید، گاهی اوقات ندارید.

In some languages you have the male and female version of a word.

در برخی از زبان ها شما نسخه مذکر و مؤنث یک کلمه را دارید.

Quite often in English we don't we don't do that.

اغلب در انگلیسی ما این کار را نمی کنیم.

So yes, it can be a little difficult, especially when we are talking about grammar.

بنابراین بله، ممکن است کمی دشوار باشد، مخصوصاً وقتی در مورد دستور زبان صحبت می کنیم.

However, my advice is always the same advice that I give.

با این حال توصیه من همیشه همان نصیحتی است که می کنم.

If you make English part of your life,

اگر انگلیسی را بخشی از زندگی خود کنید،

you will find that grammar and new words.

آن دستور زبان و کلمات جدید را خواهید یافت.

Both of those things will come to you.

هر دوی این چیزها به سراغ شما خواهد آمد.

They will be things that will slowly build

آنها چیزهایی خواهند بود که به آرامی ساخته می

so you can't learn English quickly.

شوند، بنابراین نمی توانید انگلیسی را به سرعت یاد بگیرید.

And there are people who say that you can, but they are lying because you can't.

و افرادی هستند که می گویند شما می توانید، اما دروغ می گویند زیرا شما نمی توانید.

You can't learn English fast.

شما نمی توانید انگلیسی را سریع یاد بگیرید.

You can't learn it in just a few weeks.

شما نمی توانید آن را در عرض چند هفته یاد بگیرید.

It is impossible because then you have to put it

غیرممکن است زیرا در این صورت باید آن

into practical situations

را در موقعیت های عملی قرار دهید

and that takes time.

و این زمان می برد.

It takes time.

طول می کشد.

So sometimes when you are learning something,

بنابراین گاهی اوقات که در حال یادگیری چیزی هستید،

sometimes you need a little bit of patience as well.

گاهی به کمی صبر نیز نیاز دارید.

Patience.

صبر.

You have to remain calm.

باید آرامش خود را حفظ کنید.

Sometimes you might think that your English is not improving

گاهی اوقات ممکن است فکر کنید که انگلیسی شما

as fast as it could be, when in fact it is.

به همان سرعتی که می‌توانست پیشرفت نمی‌کند، در حالی که در واقع اینطور است.

And quite often people do

و اغلب مردم

underestimate their English,

انگلیسی خود را دست کم می گیرند،

so they believe that their English level is worse than it really is.

بنابراین معتقدند که سطح انگلیسی آنها بدتر از آنچه هست است.

It is possible to, under estimate it.

این امکان وجود دارد که کمتر از آن تخمین زده شود.

So you think in your mind

بنابراین فکر می کنید در ذهن

you believe that your English is not very good,

خود معتقدید که انگلیسی شما خیلی خوب نیست،

but in reality it is.

اما در واقعیت اینطور است.

And this is something I used to talk a lot about to not only students but also teachers as well.

و این چیزی است که من در مورد آن نه تنها با دانش آموزان بلکه با معلمان نیز زیاد صحبت می کردم.

It is important to identify and also make sure

شناسایی و همچنین اطمینان از

that students don't feel demotivated

اینکه دانش آموزان

by what they feel they are doing.

از کاری که احساس می کنند انجام می دهند احساس بی انگیزگی نمی کنند بسیار مهم است.

Sometimes it is good to encourage your students to tell them

گاهی اوقات خوب است که دانش آموزان خود را تشویق کنید تا به آنها بگویید

that they are doing better than they think.

که عملکردشان بهتر از آن چیزی است که فکر می کنند.

So I think this is something normal.

بنابراین فکر می کنم این یک چیز عادی است.

It's very normal for a person to believe

این بسیار طبیعی است که یک فرد باور

that they are doing much worse than they really are.

کند که خیلی بدتر از آنچه که واقعاً هست عمل می کند.

So quite often it is possible to underestimate

بنابراین اغلب ممکن است دست

underestimate your ability.

کم گرفتن توانایی خود دست کم بگیرید.

Hello, Zeeshan.

سلام زیشان.

Zeeshan Khan is here.

زیشن خان اینجاست.

Very nice to see you as well.

از دیدن شما هم خیلی خوشحالم

Udom Udom of Vanna says hello. Mr.

Udom Udom of Vanna سلام می کند. آقای

Duncan from the old man in Bangkok.

دانکن از پیرمرد بانکوک.

Nice to see you again.

خوشحالم دوباره می بینمت.

And a big hello to you watching in Thailand.

و یک سلام بزرگ به شما که در تایلند تماشا می کنید.

It's nice to see you back as well, Udom.

خیلی خوشحالم که تو را برگشتم، اودوم.

It's always nice to see my regular viewers, but also my new viewers as well.

دیدن بینندگان همیشگی و همچنین بینندگان جدیدم همیشه لذت بخش است.

Perhaps you have only discovered me.

شاید فقط من را کشف کردی

It's taken 15 and a half years for you to find me.

15 سال و نیم طول کشید تا تو مرا پیدا کنی.

But now we're here.

اما الان اینجا هستیم

We are here together.

ما اینجا با هم هستیم.

So in a moment, we are going to talk about

بنابراین در یک لحظه، ما در

the thing that quite often happens in English.

مورد چیزی که اغلب در زبان انگلیسی اتفاق می افتد صحبت خواهیم کرد.

We often put a word in front of another word

ما اغلب یک کلمه را در مقابل یک کلمه دیگر قرار

to change the meaning or to give it more of a meaning

می دهیم تا معنی آن را تغییر دهیم یا در یک مسیر یا جهت خاصی به آن معنای بیشتری بدهیم

in a certain way or a certain direction.

.

And today that's what we're doing.

و امروز این کاری است که ما انجام می دهیم.

We are looking at two particular prefixes,

ما به دو پیشوند خاص نگاه می کنیم،

and those prefixes are you will see them on the screen in a moment.

و این پیشوندها هستند که شما آنها را در یک لحظه روی صفحه خواهید دید.

And they are under and over.

و آنها زیر و بیش هستند.

So we will often add these particular words

بنابراین ما اغلب این کلمات خاص را

to the beginning of

به ابتدای

another word.

یک کلمه دیگر اضافه می کنیم.

And it is often the case,

و اغلب چنین است،

or it is often something that happens in English where a word will be

یا اغلب چیزی است که در انگلیسی اتفاق می افتد که در آن کلمه ای اضافه می شود

added to give a different meaning,

تا معنای متفاوتی بدهد،

or maybe to to show or highlight

یا شاید برای نشان دادن یا برجسته

the differences between words.

کردن تفاوت بین کلمات.

So that's what we're looking at today for the next few moments.

بنابراین این همان چیزی است که امروز برای چند لحظه آینده به آن نگاه می کنیم.

So I suppose, first of all, I should say, what is a prefix?

بنابراین من فرض می کنم، اول از همه، باید بگویم، پیشوند چیست؟

What is a prefix, Mr.

پیشوند چیست، آقای

Duncan In case you don't know, a prefix is a word added to the beginning of another word.

دانکن در صورتی که نمی دانید، پیشوند کلمه ای است که به ابتدای کلمه دیگری اضافه می شود.

Often a prefix changes the use or meaning of an already defined word.

اغلب یک پیشوند کاربرد یا معنای یک کلمه از قبل تعریف شده را تغییر می دهد.

So you will add a word to the beginning,

بنابراین شما یک کلمه به ابتدا اضافه خواهید کرد

and it is quite usual

و

for this to happen in the English language.

این امر در زبان انگلیسی کاملاً معمول است.

So I will be giving you some short

بنابراین من در یک لحظه چند

demonstrations and examples

نمایش کوتاه و نمونه هایی

of these particular prefixes in a moment.

از این پیشوندهای خاص را به شما ارائه خواهم کرد.

The prefix under and over are added

پیشوند under و over اضافه

so as to show an opposite state.

می شود تا حالت مخالف را نشان دهد.

So quite often when we are using under and over,

بنابراین اغلب وقتی از زیر و بیش از

we are showing opposites in meaning.

آن استفاده می کنیم، متضادها را در معنا نشان می دهیم.

Because of course, well, I suppose if we look at the words

چون البته، خوب، فکر می کنم اگر به کلمات

under and over, they are actually opposites.

زیر و رو نگاه کنیم، در واقع متضاد هستند.

They are opposite words.

آنها کلمات متضاد هستند.

So here we go.

پس بزن که بریم.

For example, we have a simple word cook.

مثلا یک کلمه ساده آشپزی داریم.

The word cook might be prefixed

پیشوند کلمه cook ممکن است

with under, for example,

با under باشد، برای مثال

the word cook might be prefixed with under.

، کلمه cook ممکن است با under باشد.

This means that the cooking time is less than usual.

یعنی زمان پخت کمتر از حد معمول است.

So if you are under cook,

بنابراین اگر در حال پختن هستید، به

it means you are cooking something

این معنی است که چیزی را

for less time than you normally would.

برای زمان کمتری نسبت به حالت عادی می‌پزید.

So under quite often means shorter or less.

بنابراین under اغلب به معنای کوتاهتر یا کمتر است.

I know

it can be used as a preposition, but in this case it is being used as a prefix

می دانم

که می توان از آن به عنوان حرف اضافه استفاده کرد، اما در این مورد از آن به عنوان پیشوند استفاده می شود

to show that something is less than it normally is.

تا نشان دهد چیزی کمتر از حد معمول است.

So for example, the word cook,

به عنوان مثال، کلمه آشپز،

which means to put something in the oven

به معنای قرار دادن چیزی در فر

or maybe something you are going to cook,

یا شاید چیزی که قرار است بپزید،

maybe you are going to heat it,

شاید قرار است آن را گرم کنید،

maybe you are going to fry that particular piece of food.

شاید قرار است آن تکه غذا را سرخ کنید.

So if you are under cook,

بنابراین اگر در حال پختن هستید، به

it means you cook it for a shorter

این معنی است که آن را برای

period of time than you normally would.

مدت زمان کمتری نسبت به حالت عادی طبخ می کنید.

Something is undercooked.

یه چیزی کم پخته

So that's what we are saying.

پس این چیزی است که ما می گوییم.

We are saying that particular thing has been under cooked.

ما می گوییم که آن چیز خاص زیر پخته شده است.

It is not cooked as much as it normally is.

به اندازه معمول پخته نمی شود.

It is undercooked.

نیم پز است.

And then we have the opposite because that's what we're talking about.

و سپس ما برعکس داریم زیرا این چیزی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

To overcook something means that the food has been cooked longer

پختن بیش از حد چیزی به این معنی است که غذا بیشتر

or more than it should have been.

یا بیشتر از آنچه باید پخته شده باشد.

So in that sense, you have over cooked that food.

بنابراین از این نظر، شما آن غذا را بیش از حد پخته اید.

It has been cooked too much.

بیش از حد پخته شده است.

Maybe the food has been burnt.

شاید غذا سوخته باشد.

It does happen sometimes in the morning.

گاهی اوقات در صبح اتفاق می افتد.

Mr. Steve, when he is getting ready, he is preparing his breakfast.

آقای استیو، وقتی آماده می شود، در حال آماده کردن صبحانه است.

He will often over cook

او اغلب

the porridge and sometimes he will burn the porridge.

فرنی را زیاد می پزد و گاهی فرنی را می سوزاند.

So if you cook something for too long

بنابراین اگر چیزی را برای مدت طولانی

or if you cook it too much,

بپزید یا زیاد آن را بپزید،

we can say that you over cook the food.

می توانیم بگوییم که غذا را بیش از حد پخته اید.

You are cooking the food longer

شما غذا را طولانی تر

or more than it should have been.

یا بیشتر از آنچه باید می پزید.

Quite often with meat, some people will say that meat,

اغلب در مورد گوشت، برخی می گویند که

if you cook meat in the oven or roast

اگر گوشت را در فر بپزید یا گوشت را تفت دهید

the meat, as a lot of people do,

، مانند بسیاری از افراد،

you can under cook the meat.

می توانید گوشت را زیر بپزید.

Quite often we will describe that as rare.

اغلب ما آن را به عنوان نادر توصیف می کنیم.

So if you cook meat rare, it means you undercooked.

بنابراین اگر گوشت را کمیاب بپزید، به این معنی است که شما کم پخته اید.

And if you overcook something,

و اگر چیزی را بیش از حد پخته اید

then maybe it is well done, or maybe in some cases burnt.

، ممکن است به خوبی انجام شده باشد، یا شاید در برخی موارد سوخته باشد.

So we often see in that situation, we often see the word under

بنابراین ما اغلب در آن موقعیت می بینیم، اغلب کلمه زیر

as possibly negative and over

را احتمالاً منفی و بیش از آن

as negative.

را منفی می بینیم.

So they can both be negative at some point, something that is undercooked

بنابراین هر دو ممکن است در یک نقطه منفی باشند، چیزی که پخته نشده

might actually make you ill.

باشد ممکن است شما را بیمار کند.

Something that is overcooked

چیزی که بیش از حد پخته شده

might not be edible.

است ممکن است خوراکی نباشد.

You might not be able to eat it because it's burnt, it's too cooked,

شاید نتوانید آن را بخورید چون سوخته است، خیلی پخته است، زیاد پخته شده

it's overcooked.

است.

But of course you can undercooked something

البته

if you want it not to be too cooked.

اگر می خواهید چیزی را خیلی پخته نشود، می توانید نیم پز کنید.

So if you don't want to to have something that's too

بنابراین اگر نمی‌خواهید چیزی خیلی

cooked, you could under cook.

پخته داشته باشید، می‌توانید آن را زیر بپزید.

And then, of course, if you overcook something,

و البته اگر چیزی را زیاد بپزید،

some people like their food to be slightly overcooked.

بعضی ها دوست دارند غذایشان کمی پخته شود.

So you can see there is a difference.

بنابراین می بینید که تفاوت وجود دارد.

But quite often we can use both of those things as negative

اما اغلب ما می توانیم از هر دوی این موارد به عنوان منفی

or positive.

یا مثبت استفاده کنیم.

To put it briefly,

به طور خلاصه،

in general terms, overcook is too long

به طور کلی، پخت بیش از حد طولانی است

and a cook is too short,

و آشپز خیلی کوتاه است،

although we can use these as positive as well

اگرچه ما می‌توانیم از این موارد به عنوان

too undercooked to cook

خیلی کم پخته استفاده کنیم تا

something too short or not enough to overcook.

چیزی خیلی کوتاه بپزیم یا به اندازه کافی نپزیم.

You have cooked it for too long or too much

شما آن را برای مدت طولانی یا بیش از حد پخته

so. Here we go.

Let's have some examples now of different types of

اید. در اینجا ما می رویم.

حال بیایید چند نمونه از انواع مختلف

uses of the word under and over.

استفاده از کلمه under و over داشته باشیم.

Here we go to.

به اینجا می رویم.

Well, expose

خب،

an interesting word.

یک کلمه جالب را افشا کنید.

So first of all, we have the word at the top expose,

پس اول از همه کلمه را در بالا expose داریم

which means to show or reveal

که به معنای نشان دادن یا فاش کردن

you expose something, you are showing something

شما چیزی را افشا می کنید، چیزی را نشان می دهید

or you reveal something, you expose something.

یا چیزی را فاش می کنید، چیزی را افشا می کنید.

And then we have

و

the use of under and over

سپس استفاده از under and over

to under expose

to under

is to make something unclear or dark.

expose برای مبهم کردن یا تاریک کردن چیزی است.

It can't be seen.

دیده نمی شود.

Clearly, it's very hard to see you under expose

واضح است که در عکاسی خیلی سخت است که شما را در معرض نور قرار دهید

something quite often in photography.

.

If a person wants to show

اگر شخصی بخواهد

a moody scene, maybe in the dark,

یک صحنه بد خلقی را نشان دهد، شاید در تاریکی،

quite often they will under expose the photograph.

اغلب عکس را در معرض نور قرار می دهد.

They will make it appear dark and unclear.

آنها آن را تاریک و نامشخص نشان می دهند.

And then of course, you can have the opposite, which is over expose.

و سپس البته، شما می توانید برعکس، که بیش از حد آشکار است.

If you overexpose something then it's too light.

اگر چیزی را بیش از حد نوردهی کنید، پس خیلی سبک است.

Or maybe you are making something appear

یا شاید دارید چیزی را

clear or obvious.

واضح یا آشکار جلوه می دهید.

You over expose

شما

quite often in photography if you have too much light in your photograph,

اغلب در عکاسی بیش از حد نوردهی می کنید، اگر نور بیش از حد در عکس خود داشته باشید،

then it will be over exposed.

آنگاه بیش از حد نوردهی می شود.

You have too much light.

نور زیادی داری

So in those particular situation lens,

بنابراین در آن لنزهای موقعیت خاص،

quite often they are used as negative and positive.

اغلب آنها به عنوان منفی و مثبت استفاده می شوند.

However, it depends on the situation.

با این حال، بستگی به شرایط دارد.

So both of these can also be used either

بنابراین هر دوی اینها بسته به شرایط می توانند به صورت

positively or negatively, depending on the situation.

مثبت یا منفی استفاده شوند.

Too underexposed to make unclear or dark

نوردهی بیش از حد کم برای ایجاد نوردهی نامشخص یا تیره

overexpose to make clear

برای شفاف

or maybe bright or even too bright.

یا شاید روشن یا حتی خیلی روشن.

There is too much light.

نور زیاد است.

It is over exposed.

بیش از حد افشا شده است.

The next word we have is achieve.

حرف بعدی ما رسیدن است.

Achieve the word achieve means, attain or win.

دستیابی به کلمه دستیابی به معنای دستیابی یا برنده شدن است.

You gain something, something that comes your way

شما چیزی را به دست می آورید، چیزی که

quite often because of certain actions.

اغلب به دلیل اعمال خاص سر راه شما قرار می گیرد.

Maybe you have worked hard.

شاید شما سخت کار کرده اید.

Maybe you've set an exam, you achieve something,

شاید امتحانی گذاشته باشید، به

something you attain something you win.

چیزی برسید، به چیزی برسید که برنده شوید.

And then we can put the prefix under and over in front of those words.

و سپس می توانیم پیشوند را در زیر و جلوی آن کلمات قرار دهیم.

So first of all, we have under achieve.

بنابراین اول از همه، ما زیر دستیابی داریم.

If you under achieve, it means you do badly or you fail.

اگر کمتر به موفقیت دست پیدا کنید، به این معنی است که شما بد عمل می کنید یا شکست می خورید.

So if you do badly, if you fail

بنابراین، اگر

at the thing you have tried to do,

در کاری که سعی کرده‌اید انجام دهید،

or maybe in life, if you've never succeeded,

یا شاید در زندگی شکست بخورید، اگر هرگز موفق نشده‌اید،

if you've always failed,

اگر همیشه شکست خورده‌اید،

we often say that that person

اغلب می‌گوییم که آن

has under achieved, under achieved.

شخص کمتر به دست آورده است.

So to under achieve is to do badly or fail.

بنابراین کم رسیدن به معنای بد انجام دادن یا شکست خوردن است.

And then we have the opposite over achieve

و پس از آن ما برعکس بیش از دستیابی

to do exceptionally well

به انجام فوق العاده خوب

or above the standard that is often recognised.

یا بالاتر از استانداردی که اغلب به رسمیت شناخته شده است.

So quite often a person who over achieves is a person

بنابراین اغلب فردی که بیش از حد به موفقیت دست می‌یابد، فردی است

who does much better than expected

که بسیار بهتر از آنچه انتظار می‌رود

or maybe much better than is required.

یا شاید بسیار بهتر از آنچه لازم است انجام دهد.

And it is possible.

و امکان پذیر است.

And this is the thing that always amazes me.

و این چیزی است که همیشه مرا شگفت زده می کند.

Maybe you are going for a job, maybe you are applying for a job.

شاید برای کار می روید، شاید برای کار درخواست می دهید.

Sometimes it is possible to be over

گاهی اوقات ممکن است

achieving in your life.

در زندگی خود بیش از حد به موفقیت دست پیدا کنید.

Maybe you have done too well.

شاید شما خیلی خوب کار کرده اید.

It is possible to over achieve.

رسیدن به بیش از حد امکان پذیر است.

So some people see that as a negative thing.

بنابراین برخی افراد آن را یک چیز منفی می دانند.

Although for most of the time and I think for most people

اگر چه در بیشتر مواقع و من فکر می کنم برای اکثر مردم

it is seen as positive.

مثبت دیده می شود.

So if you under achieve it means you often do badly or you fail

بنابراین، اگر کمتر به آن دست پیدا کنید، به این معنی است که اغلب بد عمل می کنید یا شکست

and overachieve is to do exceptionally well.

می خورید و بیش از حد به موفقیت می رسید، به این معنی است که فوق العاده خوب عمل می کنید.

I like those two.

من آن دو را دوست دارم.

Here's another word.

اینجا یک کلمه دیگر است.

This is one that you might not be aware of, but it is a real word.

این کلمه ای است که ممکن است از آن آگاه نباشید، اما یک کلمه واقعی است.

The word is welcome.

کلمه خوش آمدید.

Welcome.

خوش آمدی.

The word well m means bury or submerge.

کلمه چاه م به معنای دفن یا زیر آب رفتن است.

Maybe you push something

شاید چیزی را به

under the ground or beneath

زیر زمین یا

the sea, quite often used in battle,

زیر دریا فشار دهید، که اغلب در جنگ استفاده می شود،

when ships on the ocean are maybe attacking each other.

زمانی که کشتی های روی اقیانوس ممکن است به یکدیگر حمله کنند.

You well on a ship, you tip the ship over,

شما در یک کشتی خوب هستید، کشتی را واژگون می‌کنید،

you capsize eyes or submerge the ship.

چشمانتان را واژگون می‌کنید یا کشتی را زیر آب می‌برید.

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

We have prefixes that can be added to that word.

ما پیشوندهایی داریم که می توان به آن کلمه اضافه کرد.

We have the word underwhelm.

ما کلمه underwhelm را داریم.

Underwhelm?

غرق؟

If you are underwhelmed by something,

اگر تحت تأثیر چیزی

it means you are un impressed and impressed

قرار گرفتید، به این معنی است که تحت تأثیر کاری قرار نگرفته اید و تحت تأثیر قرار نگرفته

something a person is doing.

اید.

Maybe they are performing something and you think

شاید آنها در حال اجرای چیزی هستند و شما فکر می کنید

That's not very good?

که خیلی خوب نیست؟

That's not very good at all. I don't like it.

این اصلاً خیلی خوب نیست. من آن را دوست ندارم.

It is

underwhelming.

افتضاح است.

You feel underwhelmed.

احساس می کنید تحت فشار هستید.

The thing you are watching or experiencing is not impressive.

چیزی که در حال تماشا یا تجربه آن هستید چشمگیر نیست.

You are not impressed by something.

شما تحت تاثیر چیزی قرار نمی گیرید.

Maybe you can.

شاید بتوانید.

You can also say let down.

شما همچنین می توانید بگویید ناامید.

You were let down by the performance.

از اجرا ناامید شدید

It wasn't very good to underwhelm somewhat a

این خیلی خوب نبود که تا حدودی یک

is to make a person feel unimpressed.

است را زیر پا بگذاریم تا باعث شود فرد احساس کند تحت تأثیر قرار نگرفته است.

And then we have the opposite.

و سپس برعکس آن را داریم.

I suppose we have the opposite over.

من فکر می کنم ما برعکس داریم.

Well, to overwhelm someone is to be affected or to effect

خوب، تحت تأثیر قرار دادن کسی قرار گرفتن یا تحت تأثیر قرار دادن

someone by shock or emotion.

کسی توسط شوک یا احساسات است.

So a person is affected by a surprise or shock

بنابراین شخص تحت تأثیر یک غافلگیری یا شوک

or a moment of emotion.

یا یک لحظه هیجان قرار می گیرد.

You feel overwhelmed by something.

احساس می کنید تحت تأثیر چیزی قرار گرفته اید.

Maybe a nice thing happens to you.

شاید اتفاق خوبی برای شما بیفتد.

Maybe it is your birthday.

شاید تولدت باشه

I know all of your work colleagues decide to give you

من می دانم که همه همکاران شما تصمیم می گیرند

a lovely birthday party and you feel very emotional.

یک جشن تولد دوست داشتنی برای شما برگزار کنند و شما بسیار احساس می کنید.

You might that you are overwhelmed.

ممکن است شما غرق شوید.

I feel overwhelmed by your generosity.

من از سخاوت شما غرق شدم

So if you have a very strong emotional response to something,

بنابراین اگر واکنش عاطفی بسیار قوی به چیزی دارید،

we can say that you feel overwhelmed.

می‌توانیم بگوییم که احساس غرق شدن می‌کنید.

And then the opposite underwhelm,

و پس از آن underwhelm مخالف،

which means to be unimpressed.

که به معنای تحت تأثیر قرار نگرفتن است.

Maybe you feel nothing.

شاید هیچ حسی نداری

Here's another one.

اینم یکی دیگه

The next word is react and we can put under

کلمه بعدی react است و ما می توانیم under

and also over in front of that word,

و همچنین over را در مقابل آن کلمه قرار

and we are adding those to it

دهیم و در حال اضافه کردن آنها به آن

under react.

زیر react هستیم.

If a person shows

اگر فردی

an undue reaction or maybe they don't react,

واکنش نامناسبی از خود نشان دهد یا شاید واکنشی نشان ندهد،

we can say that they under react,

می‌توانیم بگوییم که او واکنش نشان می‌دهد، به

which means to show little emotion

این معنی که احساس کم نشان می‌دهد

or maybe no emotion,

یا شاید هیچ احساسی،

no reaction.

بدون واکنش.

Their response

پاسخ آنها

is almost

تقریبا

zero.

صفر است.

Nothing to under react is to show little

هیچ واکنشی نشان

or no response to something.

نمی دهد که به چیزی پاسخ کم یا بدون واکنش نشان دهد.

And then we have overreact

و سپس ما نسبت

a person who shows too much emotion,

به فردی که بیش از حد احساسات

or maybe they react too strongly

نشان می دهد، واکنش بیش از حد نشان می دهیم، یا ممکن است نسبت به چیزی که بیش از حد واکنش نشان می دهند، بسیار شدید

about something they over react.

واکنش نشان می دهند.

This happens quite often.

این اغلب اتفاق می افتد.

Maybe people overreact.

شاید مردم بیش از حد واکنش نشان دهند.

Maybe in a marriage.

شاید در ازدواج

Perhaps the husband

شاید شوهر

comes home late from work,

دیر از سر کار به خانه می آید،

but he has a very good reason for it.

اما دلیل بسیار خوبی برای آن دارد.

But the wife gets very angry and she starts shouting and screaming

اما زن به شدت عصبانی می شود و شروع به داد و فریاد می کند

and chasing him around the house.

و او را در خانه تعقیب می کند.

But he's done nothing wrong.

اما او هیچ اشتباهی نکرده است.

We can say that the the wife is over reacting.

می توان گفت که همسر بیش از حد واکنش نشان می دهد.

She is reacting too much to the situation.

او بیش از حد به وضعیت واکنش نشان می دهد.

And, of course, the roles can be reversed.

و البته می توان نقش ها را معکوس کرد.

Just in case anyone's wondering, Mr.

آقای دانکن، اگر کسی تعجب کند

Duncan, sometimes the husband can overreact.

، گاهی اوقات شوهر ممکن است بیش از حد واکنش نشان دهد.

Well, yes, I agree.

خب بله موافقم

Sometimes that happens as well.

گاهی هم این اتفاق می افتد.

So to under react

بنابراین برای under react

and over react, here's another one play.

و over react، در اینجا یک بازی دیگر وجود دارد.

Oh, I like this one play.

اوه، من این یکی را دوست دارم.

The word play is to perform or act.

کلمه بازی اجرا کردن یا عمل کردن است.

You are doing something, maybe pretending,

شما دارید کاری انجام می دهید، شاید تظاهر می کنید،

maybe you are enjoying an activity.

شاید از یک فعالیت لذت می برید.

You play, you play.

شما بازی می کنید، شما بازی می کنید.

Zeeshan Hello.

زیشان سلام.

Zeeshan What is the difference between sympathy and empathy?

زیشان تفاوت بین همدردی و همدلی چیست؟

Sympathy is to show your support.

همدردی برای نشان دادن حمایت شماست.

Empathy is to feel

همدلی یعنی احساس

another person's pain,

درد،

anguish or happiness.

ناراحتی یا شادی شخص دیگری.

You understand it deeply.

شما عمیقا آن را درک می کنید.

So empathy is a deep understanding

بنابراین همدلی درک عمیق

of another person's emotional.

احساسات فرد دیگر است.

Hello, James.

سلام جیمز

James Greater.

جیمز گرتر.

Hello to you.

درود بر تو.

James says so over where

جیمز می‌گوید که

means to have too much underwear

به چه معناست که لباس زیر زیاد یا شلوار زیر

or too many pairs of underpants?

زیاد داشته باشیم؟

No, not really.

نه، نه واقعا.

But maybe if you if you wear the same clothes all the time,

اما شاید اگر همیشه یک لباس می پوشید ،

constantly, every day you wear the same thing.

مدام، هر روز همان لباس را می پوشید.

We might say that you over wear it because you are doing

ممکن است بگوییم که بیش از حد آن را می پوشید زیرا

it too often.

اغلب آن را انجام می دهید.

So we have play.

پس ما بازی داریم

We have underplay, underplay and overplay.

ما کم بازی، کم بازی و اضافه بازی داریم.

If you underplay something, it means you do something in a restrained way.

اگر چیزی را کم بازی کنید، به این معنی است که کاری را به روشی محدود انجام می دهید.

You hold yourself back,

شما خود را عقب نگه می دارید،

you control your emotion.

احساسات خود را کنترل می کنید.

You appear calm, you underplay something.

شما آرام به نظر می رسید، چیزی را دست کم می گیرید.

Maybe you are playing poker

شاید شما در حال بازی کردن پوکر هستید

and perhaps you underplay your emotion as.

و شاید احساسات خود را کمرنگ کنید.

You don't want the other people to know that you are excited

شما نمی خواهید دیگران بدانند که شما هیجان زده

because perhaps you have a full house

اید زیرا شاید خانه ای پر

in your hand.

در دست دارید.

And then we have overplay.

و سپس ما اضافه بازی داریم.

Well, overplay is the opposite.

خب، بازی بیش از حد برعکس است.

You exaggerate an emotion.

شما یک احساس را اغراق می کنید.

You are doing something to match, very similar to overreact.

شما کاری را انجام می دهید که مطابقت داشته باشد، بسیار شبیه به واکنش بیش از حد.

So overplay means you are exaggerating something.

بنابراین بازی بیش از حد به این معنی است که شما در مورد چیزی اغراق می کنید.

Maybe feelings.

شاید احساسات

You are exaggerating them, you are making them feel

شما آنها را اغراق می کنید، به آنها احساس می کنید

or you are making them appear more than they really are.

یا آنها را بیشتر از آنچه هستند جلوه می دهید.

Underplay, restrained, overplay,

کم بازی، مهار، بازی بیش از حد،

exaggerated.

اغراق آمیز.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

We are coming up towards the end.

داریم به آخر میرسیم

The next word is use.

کلمه بعدی استفاده است.

Use to use

استفاده برای استفاده از

something is to apply or utilise se.

چیزی، اعمال یا استفاده از se است.

So if you use something you are applying something,

بنابراین اگر از چیزی استفاده می کنید که چیزی را

you are doing something with a certain action or maybe an object.

به کار می برید، در حال انجام کاری با یک عمل خاص یا شاید یک شی هستید.

You use that thing.

شما از آن چیز استفاده می کنید.

Well, we can have the prefix under

خوب، ما می‌توانیم پیشوند زیر

and over at the start of that word

و در ابتدای آن کلمه

we can under use something.

را داشته باشیم.

If you under use, it means you make little use of something

اگر شما کم استفاده هستید، به این معنی است که

you don't use something enough.

شما از چیزی که به اندازه کافی استفاده نمی کنید استفاده کمی می کنید.

Something is under used.

یه چیزی کم استفاده شده

So perhaps something that is really useful,

بنابراین شاید چیزی که واقعا مفید باشد،

maybe something that is very useful,

شاید چیزی که بسیار مفید باشد،

but you don't use it very often,

اما شما اغلب از آن استفاده نمی کنید،

even though it could be

حتی اگر

very useful in many situations

در بسیاری از موقعیت

to under use something

ها استفاده کم از چیزی

to make little use of something.

برای استفاده کم از چیزی بسیار مفید باشد.

Perhaps you have a talent, maybe you are very good at singing,

شاید شما استعداد دارید، شاید در خوانندگی خیلی خوب هستید،

but you do not like to show

اما دوست ندارید

your singing.

آواز خود را نشان دهید.

You don't like to let other people listen to your singing voice.

دوست ندارید به دیگران اجازه دهید به صدای آواز شما گوش دهند.

So maybe we can say that you underuse your voice

پس شاید بتوانیم بگوییم که از صدای خود کم استفاده می کنید

or you underuse your talent.

یا از استعدادتان کم استفاده می کنید.

You don't use it enough.

شما به اندازه کافی از آن استفاده نمی کنید.

You end use that thing.

شما در نهایت از آن چیز استفاده کنید.

And then of course we can overuse something.

و مطمئناً می توانیم از چیزی بیش از حد استفاده کنیم.

They can use something too much, maybe in the way you speak.

آنها می توانند از چیزی بیش از حد استفاده کنند، شاید در نحوه صحبت کردن شما.

I notice these days a lot of people often use the words

من متوجه شده ام که این روزها بسیاری از مردم اغلب از کلماتی

like when they're talking, like

مانند زمانی که در حال صحبت کردن هستند استفاده می کنند، مانند

they say, like quite a lot.

آنها می گویند، مانند بسیار زیاد.

Like, well, I think these days many people

خوب، من فکر می‌کنم این روزها بسیاری از مردم

overuse the word like when they're speaking

از این کلمه بیش از حد استفاده می‌کنند، مثلاً وقتی دارند صحبت

or the other one is, you know,

می‌کنند یا دیگری، می‌دانی

you know,

، می‌دانی،

I do hate that, by the way.

اتفاقاً من از آن متنفرم.

I hate it when a person is talking and they say, you know, at the end of every sentence.

من از این متنفرم وقتی یک نفر در حال صحبت کردن است و در پایان هر جمله می گوید، می دانید.

And the other one, of course, is like

و اون یکی هم البته

like yesterday I went like to the shops like

مثل دیروز که رفتم مغازه ها مثل

and I bought some bread and it was like

نان خریدم و

old bread, like.

مثل نان کهنه بود.

So quite often in English, a person might overuse a certain word

بنابراین اغلب در زبان انگلیسی، یک فرد ممکن است در هنگام صحبت کردن از کلمه خاصی بیش از حد استفاده

when they're speaking to use something to match

کند تا از چیزی

is to over use.

برای مطابقت استفاده کند.

You use it too much.

زیاد ازش استفاده میکنی

Another one pay.

یکی دیگر پرداخت.

We all like this word, don't we?

همه ما این کلمه را دوست داریم، نه؟

We certainly do.

ما قطعا انجام می دهیم.

I love this word very much. I do like it a lot.

من این کلمه را خیلی دوست دارم. من آن را خیلی دوست دارم

Pay, reimburse or recompense.

پرداخت، بازپرداخت یا جبران.

You pay someone, you give something back to that person.

شما به کسی پول می دهید، چیزی را به آن شخص پس می دهید.

Maybe you give them some sort of reward

شاید

for their effort or that time you pay that person.

برای تلاش‌هایشان یا زمانی که به آن شخص پول می‌دهید، نوعی پاداش به آن‌ها بدهید.

Maybe they are working for you in your company

شاید آنها در شرکت شما برای شما کار می کنند

because

زیرا

everyone has to be paid.

همه باید حقوق بگیرند.

They certainly do.

آنها قطعا انجام می دهند.

Of course it is possible to have underpay and overpay.

البته امکان کم‌پرداخت و اضافه‌پرداخت وجود دارد.

For example, underpaid means to give less

به عنوان مثال، کم پرداختی به معنای دادن کمتر

than is due.

از میزان مقرر است.

So maybe you underpay your workers.

بنابراین شاید شما حقوق کمتری به کارگران خود می دهید.

Your workers should be receiving more money for their hard work.

کارگران شما باید پول بیشتری برای کار سخت خود دریافت کنند.

But you underpay them.

اما شما کمتر به آنها پرداخت می کنید.

You do not pay them what you should.

آنچه باید به آنها پرداخت نمی کنید.

And this can happen sometimes if you are working for someone

و این ممکن است گاهی اتفاق بیفتد اگر برای کسی کار می‌کنید

and they might underpay you,

و ممکن است به شما دستمزد

or maybe they give you less than you should have.

کمتری بدهد یا شاید کمتر از آنچه باید به شما بدهد.

And then we have overpay.

و سپس ما اضافه پرداخت داریم.

A lot of people these days here in the UK are saying that people

بسیاری از مردم این روزها در بریتانیا می گویند

who are working for the government are quite often

افرادی که برای دولت کار می کنند اغلب

overpaid.

بیش از حد دستمزد دریافت می کنند.

If you overpay someone, it means you give them more than they are entitled to.

اگر به کسی بیش از حد پرداخت کنید، به این معنی است که بیش از حقش به او می دهید.

They are getting paid too much.

آنها بیش از حد حقوق می گیرند.

They are getting paid more than they should be

آنها بیش از آنچه که باید برای پرداخت اضافی دریافت کنند، دستمزد می

to overpay.

گیرند.

You give someone too much money

شما به کسی پول زیادی می دهید

and if you underpay you don't give them enough.

و اگر کم بپردازید به اندازه کافی به او نمی دهید.

You give them too little.

شما خیلی کم به آنها می دهید.

Another one.

یکی دیگه.

Ground, ground.

زمین، زمین

Now I know this particular word can be used in different ways as a verb,

اکنون می دانم که این کلمه خاص را می توان به روش های مختلف به عنوان یک فعل استفاده کرد،

and it can also be used as an expression to show

و همچنین می تواند به عنوان بیانی برای نشان دادن

how something is maybe a position of something.

اینکه چگونه چیزی شاید موقعیت چیزی است استفاده شود.

You might ground something if you are keeping it

اگر چیزی را روی زمین نگه دارید

on the ground such as an aeroplane.

، مانند هواپیما، ممکن است آن را زمین گیر کنید.

But in this sense, the word ground is being used

اما در این معنا از کلمه زمین

to define floor or soil, the ground.

برای تعریف کف یا خاک، زمین استفاده می شود.

And then of course we have underground and overground.

و البته ما زیرزمینی و فرازمینی داریم.

Underground means something that is hidden beneath

زیرزمینی به معنای چیزی است که

quite often hidden beneath the ground or may be something that can't be seen,

اغلب در زیر زمین پنهان است یا ممکن است چیزی باشد که دیده نمی شود،

can also be described as underground.

همچنین می تواند به عنوان زیر زمین توصیف شود.

It is hidden beneath from view.

در زیر از دید پنهان است.

Very hard to see, very hard to

دیدن آن بسیار سخت،

to to actually find something that is underground.

یافتن چیزی که در زیر زمین است بسیار سخت است.

And quite often when a person is doing something illegally,

و خیلی وقت ها وقتی شخصی کاری را غیرقانونی انجام می دهد،

we say that it is underground, it is hidden away.

می گوییم که زیرزمینی است، پنهان است.

Something illegal is happening,

یک اتفاق غیرقانونی در حال وقوع است

it is underground, it is hidden from view.

، زیر زمین است، از دید پنهان است.

And then we have

و سپس ما

overground, which means to be in clear view.

overground داریم که به معنای واضح بودن است.

So something is very easy to see.

بنابراین دیدن چیزی بسیار آسان است.

It is overground or on the surface.

روی زمین یا روی سطح است.

Something is very visible.

یه چیزی خیلی به چشم میاد

Something is easy to see.

چیزی به راحتی قابل مشاهده است.

Here are two words

در اینجا دو کلمه وجود دارد

that are both using the word under.

که هر دو از کلمه زیر استفاده می کنند.

However, there is no equivalent of is

با این حال، هیچ معادلی برای

no equivalent using over.

استفاده از over وجود ندارد.

So these particular words are only used with the word under.

بنابراین این کلمات خاص فقط با کلمه under استفاده می شوند.

For example, understand it is a common word

به عنوان مثال، درک این یک کلمه رایج است

that we often use when a person is realising something,

که ما اغلب زمانی از آن استفاده می کنیم که یک فرد متوجه چیزی می شود،

or if they suddenly know something

یا اگر ناگهان چیزی

they are aware of something

را می داند از چیزی آگاه است

they can comprehend that thing in their mind.

، می تواند آن چیز را در ذهن خود درک کند.

They understand.

می فهمند.

They understand.

می فهمند.

So the word under is at the start of this particular word,

بنابراین کلمه زیر در ابتدای این کلمه خاص است،

but there is no oversight and we don't have oversight

اما هیچ نظارتی وجود ندارد و ما نظارت

and we only have understand

نداریم و فقط می‌توانیم چیزی

to realise or know something you comprehend

را بفهمیم یا بدانیم که شما

something in your head or in your brain.

چیزی را در ذهن یا مغز خود درک می‌کنید.

And then we have another word understudy.

و سپس ما یک کلمه دیگر understudy داریم.

The word understudy. I wish Mr.

کلمه کم مطالعه. ای کاش آقای

Steve was here, because if Mr.

استیو اینجا بود، چون اگر آقای

Steve was here, he would talk about understudy.

استیو اینجا بود، در مورد کم تحصیلی صحبت می کرد.

An understudy is a substitute

کم مطالعه جایگزین

or a stand in a person

یا ایستادگی در فردی است

who will step into your place if you are unavailable.

که در صورت در دسترس نبودن شما به جای شما قدم می گذارد.

They are the understudy quite often in acting.

آنها اغلب در بازیگری افراد کم مطالعه هستند.

If you are putting on a stage show

اگر در حال اجرای یک نمایش

or a stage play, quite often

یا یک نمایش صحنه ای هستید، اغلب اوقات

you will have a person who is the star of the show,

فردی را خواهید داشت که ستاره نمایش است،

but sometimes that person might become ill,

اما گاهی ممکن است آن شخص بیمار شود،

so another person will come and substitute

بنابراین فرد دیگری می آید و او را

for that person

جایگزین آن شخص می کند

whilst they are away.

در حالی که او نیست. .

An understudy is a substitute or stand. It

کم مطالعه جایگزین یا ایستاده است.

quite often used.

اغلب استفاده می شود.

One person is taking place or taking the place of another

یک نفر برای مدت کوتاهی در حال وقوع است یا جای دیگری را می

for a short period of time.

گیرد.

And finally, we have one more we have one more word.

و در نهایت، یک کلمه دیگر داریم، یک کلمه دیگر داریم.

Pass, pass.

پاس، پاس.

If you pass you go by or maybe you go ahead of someone,

اگر رد شدی از کنارش رد شدی یا شاید از کسی جلوتر رفتی،

you pass that person, you overtake them.

از آن شخص رد شدی، از او سبقت گرفتی.

We have the word underpass and overpass.

ما کلمه زیرگذر و روگذر را داریم.

If you underpass, it means you go underneath something underpass.

اگر از زیرگذر عبور می کنید، به این معنی است که زیر یک زیرگذر می روید.

Quite often an underpass is something that goes beneath another thing.

اغلب اوقات زیرگذر چیزی است که زیر یک چیز دیگر می رود.

Maybe if you want to get across a very busy road, maybe there is a tunnel

شاید اگر بخواهید از یک جاده بسیار شلوغ عبور کنید، شاید تونلی

that will go under the road for people to walk through.

وجود داشته باشد که از زیر جاده عبور کند تا مردم از آن عبور کنند.

We will often describe that as an underpass.

ما اغلب آن را به عنوان یک زیرگذر توصیف می کنیم.

So something that is going under

بنابراین چیزی که زیر

another thing is an underpass

یک چیز دیگر می رود، زیرگذری است

to move under or go beneath.

برای حرکت در زیر یا زیر آن.

And then we have overpass.

و سپس ما روگذر داریم.

Well, of course it is the opposite.

خب البته برعکسه

So it must mean to go over or above.

بنابراین باید به معنای فراتر یا بالاتر رفتن باشد.

So to move over something is an overpass.

بنابراین حرکت از روی چیزی یک روگذر است.

Quite often on the roads you will see a road

اغلب در جاده ها جاده ای را می بینید

that will go over another road.

که از جاده دیگری عبور می کند.

Maybe there is a bridge going over a road,

شاید پلی وجود داشته باشد که از روی جاده ای می گذرد،

but on the bridge there is a road

اما روی پل جاده ای وجود دارد که از

going across the road that is underneath.

روی جاده ای که زیر آن است می گذرد.

And yes, we call that an overpass.

و بله، ما به آن روگذر می گوییم.

An overpass.

یک روگذر

You are going over something.

داری سر یه چیزی میری

So there are many uses of the word under and over

بنابراین

when we add them to the beginning, a word

وقتی آنها را به اول اضافه می کنیم از کلمه زیر و دوباره

when we use them as a prefix just to show

استفاده می شود، کلمه ای که آنها را به عنوان پیشوند استفاده می کنیم فقط برای

that something is too much or not enough,

اینکه نشان دهیم چیزی زیاد است یا کافی نیست،

or maybe something is high up.

یا شاید چیزی بالا است.

Low down may be an emotion that is

پایین ممکن است احساسی باشد که

shown or something that is obvious,

نشان داده شود یا چیزی آشکار باشد

or perhaps something that is hidden from you.

یا شاید چیزی باشد که از شما پنهان است.

So there are many ways of doing that,

بنابراین راه‌های زیادی برای انجام آن وجود دارد،

many ways of using anger and over.

راه‌های زیادی برای استفاده از خشم و بیش از آن.

I hope that's been useful.

امیدوارم مفید بوده باشد

I hope it has been useful to you.

امیدوارم براتون مفید بوده باشه

I really do.

من حتما انجام میدم.

A quick break and then we have one more thing to look at and.

یک استراحت سریع و سپس یک چیز دیگر برای بررسی و.

Then I will be back with you again.

سپس من دوباره با شما بر می گردم.

Don't worry, I'm not going away just yet,

نگران نباشید، من هنوز نمی روم،

but I will be going in around about ten

اما حدود ده

or maybe 15 minutes from now.

یا شاید 15 دقیقه دیگر می روم.

Don't go away.

نرو

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.

Yeah.

آره

Splashing around in the puddles is what like to do.

آب پاشیدن در حوضچه ها کاری است که می خواهید انجام دهید.

I love to have a splash around.

من عاشق این هستم که در اطرافم غوغا کنم.

What about you?

تو چطور؟

Do you like it? Well,

آیا آن را دوست دارید؟ خب،

English addict is with you today.

معتاد انگلیسی امروز با شماست.

I am back with you one Sunday for those wondering.

من برای کسانی که در تعجب هستند یک یکشنبه با شما برگشتم.

Yes, I am back with you on Sunday from 2 p.m.

بله، من یکشنبه از ساعت 14 با شما هستم.

uk time is when I'm with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما هستم.

We have someone joining us today on the live chat who I haven't seen for a long time.

امروز کسی را داریم که در چت زنده به ما ملحق می شود که مدت زیادی است ندیده ام.

Hello, Jemmy Lee at

سلام، جمی لی در

Jemmy. Lee.

جمی. لی

Jemmy Lee.

جمی لی.

It seems so long since I saw you here.

خیلی وقته که تو رو اینجا دیدم.

Jemmy Lee

جمی لی

Welcome back.

خوش آمدید.

Jemmy Lee It's nice to see you here.

جمی لی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I believe you've been rather busy over the past

من فکر می کنم که شما در چند ماه گذشته نسبتاً مشغول بوده اید

few months, but it's nice to see you joining us today.

، اما خوشحالم که امروز به ما ملحق می شوید.

Yes, some things have changed and some things are exactly

بله، بعضی چیزها تغییر کرده اند و بعضی چیزها دقیقاً همان

how they've always been.

طور هستند که همیشه بوده اند.

Like me, for example, and also Mr.

مثلاً مثل من و همینطور آقای

Steve as well.

استیو.

Hello. Can I say hello to.

سلام. میتونم بهش سلام کنم

Yes, I'm so surprised and I think

بله، من خیلی تعجب کردم و فکر می

a lot of other people are as well to see Jemmy Lee are here.

کنم بسیاری از افراد دیگر نیز از دیدن حضور جمی لی در اینجا استقبال می کنند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It's very nice to see you here as well.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Hello to Lewis, who says, yes,

سلام به لوئیس، که می گوید، بله،

I think sometimes we can use prepositions, ENDA.

من فکر می کنم گاهی اوقات می توانیم از حروف اضافه استفاده کنیم، ENDA.

Yes, you can, if you are talking about the position

بله، اگر در مورد موقعیت چیزی یا قرار گرفتن چیزی صحبت می کنید، می توانید

of something or the placement of something.

.

And of course that's what a preposition is, a preposition shows the position

و البته حرف اضافه همین است، حرف اضافه موقعیت

or direction of something, something that is over there

یا جهت چیزی را نشان می‌دهد، چیزی که آن طرف

or up there or down there or on there or under there

یا آن بالا یا پایین یا آنجا یا در زیر

or over there.

آنجا یا آن طرف است.

It is true.

درست است.

I can say, oh, hello. I can later.

می توانم بگویم، اوه، سلام. بعدا میتونم

I can later.

بعدا میتونم

I haven't seen you for a long time either.

من هم خیلی وقته ندیدمت

Where have you been?

کجا بودی؟

Have you been busy? I believe you have.

آیا مشغول بودی؟ من معتقدم شما دارید.

It has been a strange time for many people.

برای بسیاری از مردم دوران عجیبی بوده است.

I suppose some people are now slowly

من فکر می کنم برخی از مردم اکنون به

getting back to normal with their lives.

آرامی به زندگی عادی خود باز می گردند.

Like here, for example, we are all trying to get back to normal

برای مثال، مانند اینجا، همه ما در تلاشیم تا به حالت عادی

and we will be back with you

برگردیم و

hopefully normally on Sunday

امیدوارم روز یکشنبه

from 2 p.m., even though on Sunday Mr.

از ساعت 2 بعدازظهر به طور عادی با شما برگردیم، حتی اگر یکشنبه آقای

Steve will not be here. Unfortunately, we have no Mr.

استیو اینجا نباشد. متأسفانه، ما

Steve on Sunday because he's busy with his show coming up.

در روز یکشنبه آقای استیو را نداریم، زیرا او مشغول پخش برنامه خود است.

So we just have a show that is starring in starring Mr.

بنابراین ما فقط یک برنامه داریم که در آن آقای استیو بازی می کند

Steve,

،

but He won't be here on Sunday.

اما او یکشنبه اینجا نخواهد بود.

It will just be me.

فقط من خواهم بود

Alessandra says.

الساندرا می گوید.

I have to go now.

مجبورم که الان برم.

See you later, Alessandra.

بعدا می بینمت، الساندرا.

Don't worry. You can watch this again.

نگران نباشید. می توانید این را دوباره تماشا کنید.

If you have missed anything, you can watch it

اگر چیزی را از دست داده اید، می توانید دوباره آن را تماشا

again.

کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Then I'm going to have a look at the difference between these particular sentences.

سپس من قصد دارم به تفاوت بین این جملات خاص نگاهی بیندازم.

And I think it's an interesting thing to look at because there are some differences

و من فکر می کنم که نگاه کردن به آن چیز جالبی است زیرا تفاوت هایی

between the way these sentences are used.

بین نحوه استفاده از این جملات وجود دارد.

I will give you the first example.

من اولین مثال را برای شما می زنم.

If you

اگر

have to do something

مجبورید کاری انجام دهید

and quite often you will say, I have to,

و اغلب می گویید، مجبورم،

I have to go out, I have to do something.

باید بروم بیرون، باید کاری انجام دهم.

I have to buy something

باید از مغازه چیزی بخرم

from the shop, something.

، چیزی.

You have to do something.

باید یه کاری کنی.

You have no choice about.

شما چاره ای ندارید.

So you have to do it.

پس باید این کار را انجام دهید.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

You have to for example, I have to work this.

شما باید مثلاً، من باید این کار را بکنم.

So this weekend I have to work.

پس این آخر هفته باید کار کنم.

I have no choice.

من چاره ای ندارم.

So we often use this in English.

بنابراین ما اغلب از این در انگلیسی استفاده می کنیم.

When we are talking about something, we have no choice.

وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم، چاره ای نداریم.

We have no way of saying no.

ما راهی برای نه گفتن نداریم.

It is something we must do.

این کاری است که باید انجام دهیم.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

So You might say that I have to work this weekend.

بنابراین ممکن است بگویید که من باید این آخر هفته کار کنم.

And then of course we have want to

و پس از آن، البته ما می خواهیم به

something you want to do?

چیزی که شما می خواهید انجام دهید؟

Well, quite often we just define this as having a free choice.

خوب، اغلب ما فقط این را به عنوان داشتن یک انتخاب آزاد تعریف می کنیم.

So this is your choice or your decision.

پس این انتخاب یا تصمیم شماست.

You want to do something?

میخوای کاری بکنی؟

I want to.

من می خواهم.

It is your choice.

انتخاب شماست.

For example, I want to see you tomorrow.

مثلا میخوام فردا ببینمت.

I want to see you tomorrow.

میخواهم فردا ببینمت.

It is something you want to do.

این کاری است که شما می خواهید انجام دهید.

You are choosing that thing.

شما آن چیز را انتخاب می کنید.

It is something you want to do.

این کاری است که شما می خواهید انجام دهید.

I suppose another word is desire as well.

گمان می‌کنم کلمه دیگری نیز میل باشد.

You can use the word desire instead of want.

می توانید به جای خواستن از کلمه میل استفاده کنید.

I desire,

من می خواهم،

although it does sound a little bit too formal to be honest.

اگرچه برای صادق بودن کمی رسمی به نظر می رسد.

So most people say want to I want to I want to see you tomorrow.

بنابراین بیشتر مردم می‌گویند می‌خواهم می‌خواهم می‌خواهم فردا تو را ببینم.

I want to go

من می خواهم

to France.

به فرانسه بروم.

Does that sound like a good idea? I think so.

آیا این ایده خوبی به نظر می رسد؟ من هم اینچنین فکر میکنم.

And then we have need to

و سپس

when we use the phrase need to,

وقتی از عبارت need to استفاده می کنیم نیاز داریم،

we are showing that we must do something,

نشان می دهیم که باید کاری انجام دهیم،

something that is important, something that needs to be done.

کاری که مهم است، کاری که باید انجام شود.

It needs to be done.

نیاز است که این کار انجام شود.

And I am going to sneeze.

و دارم عطسه میکنم

I just had a sneeze then.

اون موقع فقط عطسه کردم

You didn't hear it, fortunately, because I turn the microphone off.

خوشبختانه نشنیدی چون میکروفون را خاموش می کنم.

That's nice.

خوبه.

I think I will be going in a few moments and I think it's a good job

فکر می کنم چند لحظه دیگر می روم و فکر می کنم کار خوبی است

that I am going.

که می روم.

So something you need to do is something you must do.

بنابراین کاری که باید انجام دهید کاری است که باید انجام دهید.

You have an important thing that must be carried out, a thing that must be done.

شما یک کار مهم دارید که باید انجام شود، کاری که باید انجام شود.

I need to do that.

من باید این کار را انجام دهم.

For example, I need to post this letter.

به عنوان مثال، من باید این نامه را ارسال کنم.

There is a letter that you have to post.

نامه ای هست که باید بفرستید.

It must get to the place that you are sending it to immediately.

باید فوراً به جایی برسد که می‌فرستید.

It is

important it is something you need to do.

مهم این است که کاری است که باید انجام دهید.

It is something that

این چیزی است که

you need to carry out or something

شما باید انجام دهید یا چیزی است

you need to achieve.

که باید به آن برسید.

Basically have to expresses

اساساً باید

lack of choice, no freedom.

عدم انتخاب، عدم آزادی را بیان کند.

So something you have to do.

پس کاری که باید انجام دهید.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

Quite often we will talk about laws,

اغلب ما در مورد قوانین صحبت خواهیم کرد،

laws that exist across the country.

قوانینی که در سراسر کشور وجود دارد.

Things you have to do.

کارهایی که باید انجام دهید.

You have to do that particular thing.

شما باید آن کار خاص را انجام دهید.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

You have to do it.

شما باید این کار را انجام دهید.

If you are working for someone, then you have to go to work.

اگر برای کسی کار می کنید، پس باید سر کار بروید.

You have to go into work.

باید بری سر کار

You no choice. You have to do it.

تو چاره ای نداری شما باید این کار را انجام دهید.

Something you want to do,

کاری که می خواهید انجام دهید،

expresses, desire

ابراز می کنید، آرزو دارید

or even longing.

یا حتی آرزو دارید.

Something you've always wanted to do.

کاری که همیشه دوست داشتی انجامش بدی

I want to go

من میخواهم

to Paris.

به پاریس بروم.

Apparently a lot of people say it is the most romantic place in the world.

ظاهراً بسیاری از مردم می گویند که رمانتیک ترین مکان در جهان است.

Of course there are.

البته وجود دارد.

There are other places that are also quite romantic as well.

مکان های دیگری نیز وجود دارند که کاملاً رمانتیک هستند.

And then we

و پس از آن ما

have need to if you need to do something,

نیاز داریم که اگر شما نیاز به انجام کاری دارید،

then that expresses urgency,

آنگاه این بیانگر فوریت است،

something that must be done quickly in a hurry.

کاری که باید به سرعت و با عجله انجام شود.

You need to do that thing.

شما باید آن کار را انجام دهید.

Maybe there is only a small amount of time

شاید فقط زمان کمی

to do that thing and you need to do it quickly.

برای انجام آن کار وجود داشته باشد و شما باید آن را سریع انجام دهید.

You express the urgent C of something,

شما C فوری چیزی را بیان می کنید،

something that must be done quickly.

کاری که باید سریع انجام شود.

So we have have to

بنابراین ما باید

want to and need to quite often

اغلب

in our day to day lives, we will use at least one of these somewhere.

در زندگی روزمره خود بخواهیم و نیاز داریم، حداقل یکی از اینها را در جایی استفاده خواهیم کرد.

We will use have to want to or need to.

ما از باید بخواهیم یا نیاز داریم استفاده خواهیم کرد.

And they all have their own special meanings and ways

و همه آنها معانی و روش های خاص خود را برای

of expressing themselves.

بیان خود دارند.

It is almost time for me to go.

تقریباً وقت رفتن من است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Something slightly different today.

امروز کمی متفاوت است.

Longingly, Vitoria says.

ویتوریا می گوید با حسرت.

Mr. Duncan. Longingly?

آقای دانکن با حسرت؟

Yes. Longing.

آره. حسرت.

You are longing for something.

شما در آرزوی چیزی هستید.

Something that you feel in your heart, that you really want or desire, something you really want.

چیزی که در قلب خود احساس می کنید، آن را واقعا می خواهید یا آرزو می کنید، چیزی که واقعاً می خواهید.

You are longing for it.

شما در حسرت آن هستید.

Maybe you are missing your lover.

شاید دلت برای معشوق تنگ شده است.

Maybe your partner is away somewhere.

شاید شریک زندگی شما جایی دور باشد.

You are longing for their you really want them to come back soon.

شما در آرزوی آنها هستید، واقعاً می خواهید آنها به زودی برگردند.

Talking of which, I also will be coming back very soon.

صحبت از آن، من نیز به زودی برمی گردم.

I hope you are longing for another English addict live stream.

امیدوارم شما هم مشتاق پخش زنده دیگر معتاد انگلیسی باشید .

I really do because we will be having one on Sunday.

من واقعاً انجام می دهم زیرا ما یکشنبه یکی خواهیم داشت.

I am on my own on Sunday, on my

من در روز یکشنبه تنها هستم،

just me by myself.

تنها در مورد خودم.

No Mr.

Steve because he is busy on Sunday.

نه آقای

استیو چون او یکشنبه مشغول است.

I hope you've enjoyed today's livestream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Thank you very much, Claudia.

خیلی ممنون، کلودیا.

Yes, it is very nice to see

بله، خیلی خوب است که

Amelia back with us after such a long absence.

آملیا را بعد از یک غیبت طولانی با ما می بینم.

Very nice to see you back here.

خیلی خوشحالم که شما را دوباره اینجا می بینم.

Thank you, Sandra, for saying thank you to me.

ممنون ساندرا که از من تشکر کردی.

Can I say thank you as well thank you for your.

آیا می توانم بگویم از شما تشکر می کنم و همچنین از شما تشکر می کنم.

Thank you.

متشکرم.

I appreciate the fact that you said thank you to me

از این که گفتید از من تشکر می‌کنم قدردانی می‌کنم و امیدوارم از تشکری که به خاطر تشکر از شما به من

and I hope that you appreciate my thank you that I gave to you

دادم قدردانی

for thanking me.

کنید.

I think

I will see you on Sunday 2 p.m.

فکر می کنم یکشنبه ساعت 2 بعد از ظهر شما را ببینم.

UK time is when I'm back with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگشتم.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this live stream.

امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

If you have

اگر

telephoned.

تماس گرفته اید.

If you haven't,

اگه نداری

tell me.

بهم بگو

Oh, okay. That's interesting.

اوه، باشه جالبه.

Yes. Thank you very much.

آره. بسیار از شما متشکرم.

Some very nice messages coming through today. Thank you.

برخی از پیام های بسیار زیبا از طریق امروز از طریق. متشکرم.

Nestle.

نستله.

Nestle who has sent a super chat, thank you very much for that as well.

Nestle که یک سوپر چت ارسال کرده است، از شما نیز بسیار متشکرم.

I appreciate it. Thank you.

من از آن قدردانی می کنم. متشکرم.

That's very kind of you.

این خیلی از شما مهربان است.

How can I speak British fluently?

چگونه می توانم انگلیسی را روان صحبت کنم؟

Well, it is something that you have to learn over

خوب، این چیزی است که باید به مرور

time, learn new words,

زمان یاد بگیرید، کلمات جدید یاد بگیرید

make some time to learn English.

، کمی برای یادگیری انگلیسی وقت بگذارید.

And of course, quite often people will have

و البته، اغلب مردم

their own favourite way of speaking English.

روش مورد علاقه خود را برای صحبت کردن انگلیسی خواهند داشت.

Some people like American English and some people like British English.

برخی از مردم انگلیسی آمریکایی و برخی دیگر انگلیسی بریتانیایی را دوست دارند.

Quite often it is a choice

اغلب اوقات این یک انتخاب است

and if you want learn a certain type of English

و اگر می خواهید نوع خاصی از زبان انگلیسی

or a certain accent, then my advice is to listen.

یا لهجه خاصی را یاد بگیرید، توصیه من این است که گوش کنید.

Listening is a very

گوش دادن یک

powerful activity.

فعالیت بسیار قدرتمند است.

It is, especially if you are learning a language.

این است، به خصوص اگر شما در حال یادگیری زبان هستید.

Trust me.

به من اعتماد کن.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

I'm definitely going this time. This is Mr.

این بار حتما میرم این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، ممنون که تماشا کردید.

See you on Sunday 2 p.m.

یکشنبه ساعت 14 می بینمت.

UK time is when I'm here with you and of course

زمان انگلستان زمانی است که من اینجا با شما هستم و البته

you know what's coming next.

شما می دانید که در آینده چه اتفاقی می افتد.

Yes you do...

ta ta for now.

بله فعلا... تا تا.