LEARN MORE ENGLISH IDIOMS - Feast your 👁👁 on this 🔴LIVE lesson - WED 21st FEB 2024

It is so lovely to be with you today.

امروز با تو بودن خیلی دوست داشتنی است.

It is so nice to see that spring is coming.

دیدن آمدن بهار خیلی خوب است.

It is coming and

دارد می آید و

as if we needed reminding that spring is on the way.

گویی نیاز به یادآوری داریم که بهار در راه است.

Look outside the window at the moment.

در حال حاضر به بیرون از پنجره نگاه کنید.

We have some ever so nice

ما در حال حاضر شکوفه های گیلاس بسیار زیبایی داریم که

cherry blossom coming through at the moment on the trees.

در حال حاضر روی درختان می آیند.

And I have to say I am rather excited

و باید بگویم که

to see the cherry blossom coming out right now.

از دیدن شکوفه های گیلاس در حال حاضر بسیار هیجان زده هستم.

Isn't it nice?

خوب نیست؟

Hello, everyone. Here we go. We are back together again.

سلام به همه در اینجا ما می رویم. ما دوباره با هم برگشتیم.

This is English Addict coming to you live

این انگلیسی معتاد است که

from the birthplace of the English language,

از محل تولد زبان انگلیسی به شما می آید،

which just happens to be, you know where it is?

که اتفاقاً می آید، می دانید کجاست؟

It is England

این انگلیس است

That is in response

که در پاسخ

for all the kisses I received last week.

به همه بوسه هایی است که هفته گذشته دریافت کردم.

This time last week, it was Valentine's Day and I did get lots of lovely messages

این زمان هفته گذشته، روز ولنتاین بود و من پیام های دوست داشتنی زیادی دریافت کردم که

wishing me well for Valentine's Day last week.

برای روز ولنتاین هفته گذشته برای من آرزوی موفقیت داشتند.

So can I send all of you

بنابراین می توانم همه شما را بفرستم

to. I'm going to try

. امروز سعی می کنم

and blow as many kisses as I can in your direction today.

تا جایی که می توانم در جهت تو بوسه بزنم .

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so. Are you happy?

حالت خوبه؟ امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling good? First question.

آیا احساس خوبی داری؟ اولین سوال.

Are you feeling good?

آیا احساس خوبی داری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

And I hope also you are happy.

و امیدوارم شما هم خوشحال باشید آیا

Are you happy?

شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Life English addict not recorded.

زندگی معتاد انگلیسی ثبت نشده است.

I am the only person, the only English teacher

من تنها کسی هستم، تنها معلم انگلیسی

on the whole of YouTube who does life lessons regularly,

در کل یوتیوب که

not only every week, but twice a week.

نه تنها هر هفته، بلکه دو بار در هفته به طور منظم درس های زندگی را انجام می دهم.

The only person this is. This is it.

تنها کسی که این است. این است.

This is the one you're looking at now.

این همان چیزی است که اکنون به آن نگاه می کنید.

So unique.

خیلی منحصر به فرد

Some people say one of a kind.

بعضی ها می گویند یک نوع.

Some people say, Mr.

بعضی ها می گویند آقای

Duncan, they broke the mould when they made you.

دانکن وقتی شما را ساختند قالب را شکستند.

The problem was I was still inside.

مشکل این بود که من هنوز داخل بودم.

So my name is Duncan. I talk about English.

پس اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I like English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

The English language is a wonderful thing.

زبان انگلیسی چیز شگفت انگیزی است.

It can be a very useful thing.

می تواند یک چیز بسیار مفید باشد.

It can open many doors.

می تواند درهای زیادی را باز کند.

It can present many opportunities for you in your life.

می تواند فرصت های زیادی را در زندگی برای شما فراهم کند.

It can really, honestly, I'm not joking.

واقعاً می تواند، راستش، شوخی نمی کنم.

So here we are again.

پس ما دوباره اینجا هستیم.

And yes, it is Wednesday.

و بله، چهارشنبه است. در

We are coming towards the end of the month already.

حال حاضر به پایان ماه می رسیم.

I don't know why this month has gone by very quickly.

نمی دونم چرا این ماه خیلی زود گذشت.

So already it is the 21st of February and

بنابراین در حال حاضر 21 فوریه است و

this month is short, shorter than normal

این ماه کوتاه تر از حد معمول است

and it means that the month will come

و به این معنی است که ماه

and go very quickly and then, of course, March is on its way.

خیلی سریع می آید و می رود و البته اسفند در راه است.

March is marching towards us.

اسفند به سمت ما می رود.

It is coming our way.

داره سر راه ما میاد

I'm looking forward to the lovely weather.

من مشتاقانه منتظر هوای خوب هستم.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

You may have noticed at the start of today's live stream there were some lovely,

ممکن است در ابتدای پخش زنده امروز متوجه شده باشید که

some lovely scenery to look at with the cherry blossom.

مناظر زیبا و دوست‌داشتنی برای تماشای شکوفه‌های گیلاس وجود دارد.

I have to say it did look rather nice and in the back garden

باید بگویم نسبتاً زیبا به نظر می رسید و در باغچه پشتی

I've also noticed that there are some daffodils.

نیز متوجه شده ام که تعدادی نرگس وجود دارد.

They haven't come out so you can't see the yellow petals yet.

آنها بیرون نیامده اند بنابراین هنوز نمی توانید گلبرگ های زرد را ببینید.

However, they are preparing to open up

با این حال، آنها در حال آماده شدن برای باز شدن

and show off their beautiful yellow colours

و نشان دادن رنگ های زرد زیبای خود هستند

so the daffodils are waiting

تا نرگس ها منتظر

for the warm weather to arrive.

رسیدن هوای گرم باشند.

Talking of the weather, it's a strange day today.

از آب و هوا صحبت کنیم، امروز روز عجیبی است.

It is my old, but we've had a lot of rain again

قدیمی من است، اما ما دوباره باران زیادی داشتیم

and we are going to get lots of rain over the next 48 hours.

و در 48 ساعت آینده باران زیادی خواهیم داشت.

Apparently there is a huge

ظاهراً یک

weather storm and it stretches.

طوفان شدید آب و هوایی وجود دارد و امتداد دارد.

I'm not joking.

شوخی نمی کنم.

It stretches all the way from Cuba,

از کوبا

all the way to my house.

تا خانه من امتداد دارد.

I wish I was joking.

کاش شوخی میکردم

I was told last night by a nice man

دیشب توسط یک مرد خوب

on the television that this huge weather system

در تلویزیون به من گفت که این سیستم آب و هوایی عظیم

is stretching all the way from Cuba,

از کوبا

all the way to my house.

تا خانه من کشیده شده است.

And that is why we are having so much strange weather at the moment.

و به همین دلیل است که در حال حاضر هوای بسیار عجیبی داریم.

I can't remember the last time we had such a wet winter.

یادم نمی آید آخرین باری که چنین زمستان مرطوبی داشتیم.

It's been crazy.

این دیوانه شده است.

We've got water coming up

ما در باغمان آب

from under the ground

از زیر زمین بالا می‌آید

in our garden so the water isn't just falling.

تا آب فقط نریزد.

It is also coming up from beneath the ground

همچنین از زیر زمین بالا می آید

because there is so much water.

زیرا آب بسیار زیادی وجود دارد.

It is nice to see you. Hello, everyone.

خوشحالم که شما را می بینم. سلام به همه

The live chat is very busy already.

چت زنده در حال حاضر بسیار شلوغ است.

Congratulations once again. Very.

یک بار دیگر تبریک می گویم. خیلی

What more can I say really?

واقعا دیگه چی بگم؟

You are first on today's live chat

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید

Can you believe it, there were flies in my studio yesterday.

.

I don't know what's going on already.

من نمی دانم در حال حاضر چه خبر است.

There are flies buzzing around in my studio.

در استودیوی من مگس ها وزوز می کنند.

Not today because I've managed to remove them.

امروز نه چون توانستم آنها را حذف کنم.

I persuaded them to leave.

من آنها را متقاعد کردم که بروند.

I said, Look, if you stay in my studio,

گفتم ببین، اگر در استودیوی من بمانی،

you are going to fly into one of my hot lights and then you will be frazzled.

به یکی از چراغ‌های داغ من پرواز می‌کنی و آن وقت گیج می‌شوی.

Frazzled is a great word.

Frazzled کلمه بسیار خوبی است. آیا در باره

Have you heard of it?

آن شنیدی؟

The word frazzle means to fry

لغت frazzle به معنای سرخ کردن

or to get very hot to the point where you dry up

یا بسیار داغ شدن به حدی است که خشک می شود

or you burn, you frazzle.

یا می سوزد، شکم می کند.

So maybe a person who spends too much time in the garden might say that they

بنابراین ممکن است فردی که زمان زیادی را در باغ می گذراند، بگوید که مدت زیادی

they were out in the garden sunbathing for such a long time

در باغ بوده و در حال آفتاب

that they have frazzled, they have become red,

گرفتن بوده است که دچار شکم، قرمزی

or they have burnt their skin frazzle.

و یا سوختگی پوست خود شده است.

It's a great word.

این یک کلمه عالی است.

It can be a noun or a verb.

می تواند اسم یا فعل باشد.

Hello.

سلام.

Also to Brandon, Brandon Sanchez, it's

همچنین برای براندون، براندون سانچز،

nice to see you here today as well.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

And of course,

و البته

he is here.

او اینجاست.

I hope you are feeling much better because on Sunday you were in bed.

امیدوارم حالتون خیلی بهتر باشه چون یکشنبه در رختخواب بودید.

A big hello to Lou airs Monday

یک سلام بزرگ به Lou که دوشنبه پخش می شود

is here today.

امروز اینجاست.

Hello Louis.

سلام لویی.

Don't forget to give me a like as well Everyone

فراموش نکنید که به من هم لایک کنید همه

if you like this give me a lovely

اگر این را دوست دارید به من یک لایک دوست داشتنی بدهید

like to show you care and then maybe

تا نشان دهم که به شما اهمیت می دهم و سپس شاید

YouTube will share this

YouTube آن را

to all the other people the millions and millions of people.

با همه افراد دیگر یعنی میلیون ها و میلیون ها نفر به اشتراک بگذارد.

I think at the moment there are around 2

من فکر می کنم در حال حاضر حدود 2

billion people using YouTube.

میلیارد نفر از YouTube استفاده می کنند.

2 billion.

2 میلیارد.

That is a lot of people.

یعنی خیلی از مردم.

If only some of them

اگر فقط برخی از آنها

would watch me and then I would be very,

من را تماشا می کردند و من خیلی خیلی خوشحال می شدم

very happy that ni dan she Hello?

که ni dan she Hello؟

Dan she Dan, she it is your first time watching me.

دن او دن، او اولین بار است که من را تماشا می کنی.

Can I say welcome?

می توانم بگویم خوش آمدید؟

And I suppose I will give you a little round of applause.

و من فکر می کنم من شما را تشویق می کنم.

Dan She, Dan, she it is very nice to see you here today.

دن او، دن، او خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم .

Also, Nadia Hello, Nadia.

همچنین، نادیا سلام، نادیا.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Florence Cutie Cotai Bar is here as well.

بار Florence Cutie Cotai نیز اینجاست.

Z CA We also have Beatrice.

Z CA ما همچنین Beatrice را داریم.

Hello, Tube trains.

سلام، قطارهای لوله ای.

It's nice to see you here again.

خوشحالم که دوباره شما را اینجا می بینم.

Claudia is here. Hello, Claudia.

کلودیا اینجاست سلام، کلودیا.

Nice to see you. Drop by.

از دیدن شما خوشحالم. سر زدن.

I know you are very busy at the moment with your father,

می دانم که شما در حال حاضر با پدرتان

who sadly is in hospital.

که متأسفانه در بیمارستان بستری است، بسیار مشغول هستید.

We are all sending our best wishes

همه ما بهترین آرزوها را

to you and him as well.

برای شما و او می فرستیم.

Hello.

Also, Charlotte.

سلام.

همچنین شارلوت.

Hello.

سلام.

Also to Christina.

همچنین به کریستینا.

guess what?

حدس بزن چی شده؟

Now, as you know, last year we had our special rendezvous in Paris.

حالا همانطور که می دانید سال گذشته میعادگاه ویژه خود را در پاریس داشتیم.

This year we are going to do it again, but

امسال قرار است دوباره این کار را انجام دهیم، اما

not in Paris.

نه در پاریس.

It is going to be somewhere else.

قرار است جای دیگری باشد.

I wonder if you can guess.

تعجب می کنم که آیا می توانید حدس بزنید.

Can you guess where it might be?

می توانید حدس بزنید کجا ممکن است باشد؟

So we have been talking about this over the past few days.

بنابراین ما در چند روز گذشته در مورد این موضوع صحبت کرده ایم .

Mr. Steve and myself.

آقای استیو و من.

So we are planning to have our special rendezvous very soon.

بنابراین ما قصد داریم خیلی زود میعادگاه ویژه خود را داشته باشیم .

Hopefully we will all get together and meet up.

امیدوارم همه دور هم جمع شویم و همدیگر را ببینیم.

Very nice.

بسیار خوب.

Also, we have who else is here?

همچنین، ما داریم که چه کسی دیگر اینجاست؟

Tom. Hello, Tom.

تام سلام تام.

Nice to see you here on the live chat as well.

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم.

It's good to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for joining me on this Wednesday.

از اینکه در این چهارشنبه به من ملحق شدید متشکرم.

It is Wednesday afternoon here.

اینجا بعد از ظهر چهارشنبه است.

I don't know what time it is where you are, but maybe it's morning,

نمی‌دانم کجایی که هستی ساعت چند است، اما شاید صبح باشد،

maybe it's afternoon, maybe it is evening.

شاید بعدازظهر باشد، شاید هم عصر باشد.

We also have who else?

ما هم کی دیگه رو داریم؟

Palmira. Hello, Palmira.

پالمیرا. سلام پالمیرا

Very nice to see you here as well.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا هم می بینم.

Lovely.

So many people joining in on the live chat today.

دوست داشتني.

امروزه افراد زیادی در چت زنده شرکت می کنند.

We are looking at some more idioms.

ما در حال بررسی چند اصطلاح دیگر هستیم.

English idioms are a very interesting way

اصطلاحات انگلیسی روش بسیار جالبی

of expressing things in the language.

برای بیان مطالب در زبان هستند.

So quite often when we use idioms, we are using

بنابراین اغلب وقتی از اصطلاحات استفاده می کنیم، از

phrases, we are using certain words together

عبارات استفاده می کنیم، از کلمات خاصی همراه

with other words to present a different meaning.

با کلمات دیگر برای ارائه معنای متفاوت استفاده می کنیم.

We often call this figurative.

ما اغلب این را فیگوراتیو می نامیم.

So when we talk about something that is figurative,

بنابراین وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که تصویری است،

it is a type of figure of speech.

این یک نوع شکل گفتار است.

We are making a word or phrase means something else.

ما در حال ساختن یک کلمه یا عبارت به معنای چیز دیگری هستیم.

It is a very good way of describing a certain type of thing.

این یک روش بسیار خوب برای توصیف نوع خاصی از چیز است.

So that will be coming up very, very soon.

بنابراین این موضوع خیلی خیلی زود مطرح خواهد شد.

Marek is here.

مارک اینجاست.

Hello, Marek, Nice to see you.

سلام، مارک، از دیدنت خوشحالم.

Also on the live chat.

همچنین در چت زنده.

Something I haven't seen people do for a long time.

کاری که مدتهاست ندیده ام مردم انجام دهند.

Have you noticed sometimes you notice

آیا متوجه شده اید که گاهی اوقات متوجه

things, you notice things that are happening.

چیزهایی می شوید، متوجه چیزهایی می شوید که در حال رخ دادن هستند.

But but also you hope you notice things that are not happening

اما همچنین امیدوارید که متوجه چیزهایی شوید که اتفاق نمی‌افتند

or things that people don't do anymore.

یا کارهایی که مردم دیگر انجام نمی‌دهند.

So I remember as a kid when I was a child, way, way back

بنابراین به یاد دارم که در کودکی، زمانی که کودک بودم،

a long time ago,

خیلی وقت پیش، از

I used to enjoy chewing gum.

جویدن آدامس لذت می بردم.

Chewing gum, Chewing gum.

آدامس، آدامس.

You can chew gum.

می توانید آدامس بجوید.

And of course, the noun for that particular thing is chewing gum.

و البته اسم آن چیز خاص آدامس است.

You put it in your mouth and you chew.

آن را در دهان خود می گذارید و می جوید.

And it's a very good way of relaxing.

و این یک راه بسیار خوب برای آرامش است.

It's something to do with your mouth.

این چیزی است که با دهان شما انجام می شود.

It keeps you happy.

شما را راضی نگه می دارد.

Quite often, chewing gum will taste of peppermint,

اغلب، آدامس طعم نعناع فلفلی دارد،

but the only problem with chewing gum is quite often it will lose its flavour.

اما تنها مشکل جویدن آدامس این است که اغلب طعم خود را از دست می دهد.

So the longer you chew the gum,

بنابراین هر چه مدت زمان بیشتری آدامس را بجوید،

the less time it will keep its flavour, unfortunately.

متأسفانه زمان کمتری طعم خود را حفظ می کند.

But you never see people chewing gum anymore.

اما دیگر هرگز نمی بینید که مردم آدامس بجوند.

So I think maybe the fashion

بنابراین من فکر می کنم شاید مد

of chewing gum has actually vanished.

آدامس در واقع از بین رفته است.

Now, I know in some countries it is illegal to have chewing gum.

در حال حاضر، من می دانم که در برخی از کشورها جویدن آدامس غیرقانونی است.

I believe Singapore.

من به سنگاپور اعتقاد دارم.

In Singapore it is absolutely legal.

در سنگاپور کاملا قانونی است.

You can not have chewing gum.

شما نمی توانید آدامس بخورید.

And the reason is we all know why chewing gum is such a

و دلیل آن این است که همه ما می دانیم که چرا جویدن آدامس چنین

horrible thing is because a lot of people will remove it.

چیز وحشتناکی است زیرا بسیاری از افراد آن را حذف می کنند.

They will take it out of their mouth and throw it away, or

آن را از دهان خود در می آورند و دور می اندازند یا

maybe they will stick it somewhere.

شاید جایی بچسبانند.

Maybe they will drop it on the floor.

شاید آن را روی زمین بیاندازند.

And then as you're walking along, you will get chewing gum on the bottom of your shoe.

و سپس در حالی که در حال راه رفتن هستید، کف کفش خود آدامس می‌جوید.

There is nothing worse than chewing gum,

هیچ چیز بدتر از جویدن آدامس نیست،

especially if you get it in your hair.

به خصوص اگر آن را به موهایتان وارد کنید. آیا

Have you ever had chewing gum in your hair?

تا به حال آدامس در موهای خود داشته اید؟

I know at school people used to do this.

می دانم در مدرسه مردم این کار را می کردند.

You see, They used to do it as a joke.

ببینید، آنها این کار را به شوخی انجام می دادند.

They used to get some chewing gum and they would put it into someone else's hair.

مقداری آدامس می‌گرفتند و در موهای دیگران می‌گذاشتند.

And of course, the more you try to remove

و البته، هر چه بیشتر سعی کنید

the chewing gum from your hair,

آدامس را از روی موهای خود پاک کنید،

the harder it becomes to actually get it out.

بیرون آوردن آن در واقع سخت تر می شود.

It becomes more tangled in the hair.

در موها بیشتر گره می خورد.

So I think chewing gum is something that not many people do

بنابراین فکر می کنم آدامس جویدن کاری است که افراد زیادی انجام نمی دهند

or they don't enjoy it anymore.

یا دیگر از آن لذت نمی برند.

But I do remember as a kid quite often at school

اما به یاد دارم که در دوران کودکی اغلب در مدرسه

we would always put our chewing gum in strange places

آدامس‌های خود را در مکان‌های عجیب و غریب قرار می‌دادیم

for people to find later.

تا مردم بعداً آن را پیدا کنند.

And of course, a lot of people feel that

و البته بسیاری از مردم احساس می کنند که

chewing gum is a little unhygienic,

جویدن آدامس کمی غیربهداشتی است،

especially when you take it out and put it somewhere else.

به خصوص زمانی که آن را بیرون بیاورید و در جای دیگری بگذارید.

And that is the reason why maybe in some countries

و به همین دلیل است که شاید در برخی کشورها

chewing gum is banned,

جویدن آدامس ممنوع است،

you can't even take it into the country.

حتی نمی توانید آن را وارد کشور کنید.

Jemmy Hello.

جمی سلام.

Jemmy watching in Hong Kong.

جمی در حال تماشای هنگ کنگ.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Jemmy makes a very interesting point.

جیمی به نکته بسیار جالبی اشاره می کند.

Chewing gum is what many football managers enjoy.

آدامس جویدن چیزی است که بسیاری از مدیران فوتبال از آن لذت می برند.

It is their favourite thing.

چیز مورد علاقه آنهاست.

Quite often they will chew

اغلب آنها

gum during a football match.

در طول مسابقه فوتبال آدامس می جوند.

So I think sometimes people will put some chewing gum in their mouth

بنابراین من فکر می کنم گاهی اوقات مردم مقداری آدامس را در دهان خود می گذارند

and then they will chew the gum too to relax themselves.

و سپس آدامس را هم می جوند تا خود را آرام کنند.

And I think that is probably one of the main reasons

و من فکر می کنم که این احتمالا یکی از دلایل اصلی

why people use chewing gum.

استفاده مردم از آدامس است.

I think also for people who are trying to give up smoking.

من فکر می کنم برای افرادی که سعی در ترک سیگار دارند.

So quite often people who are trying to quit smoking

بنابراین اغلب افرادی که اغلب سعی در ترک سیگار دارند

very often will chew gum instead.

به جای آن آدامس می جوند.

Yes, putting

بله، گذاشتن

chewing gum on somebody's head is not very nice.

آدامس روی سر کسی خیلی خوب نیست.

I agree with you. Please don't do it.

من با شما موافقم. لطفا این کار را نکنید.

I am not encouraging you to do it.

من شما را به انجام آن تشویق نمی کنم.

Please don't say that I was

لطفاً نگویید که من

so chewing gum might be seen as something

جویدن آدامس ممکن است به عنوان چیزی

that is unpleasant or unhygienic maybe.

ناخوشایند یا غیربهداشتی دیده شود.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

It's nice to see you here live from my little studio.

خوشحالم که شما را به صورت زنده از استودیوی کوچک من اینجا می بینم.

For those wondering in much Wenlock in England,

برای کسانی که در بسیاری از Wenlock در انگلستان تعجب می کنند،

a very unpleasant day today.

امروز یک روز بسیار ناخوشایند است.

Not very nice.

خیلی قشنگ نیست

It's windy and we've had a lot of rain.

باد می‌وزد و باران زیادی باریده‌ایم.

Hello, Len Trond.

سلام، لن تروند.

Hello, lan.

سلام لان ساعت

It is 9 p.m..

9 شب است.

It is after 9 p.m.

بعد از 9 شب است.

now in my country.

اکنون در کشور من

Now I have a feeling maybe you are in Vietnam.

حالا من احساس می کنم شاید شما در ویتنام هستید.

Am I right? Are you in Vietnam? Please let me know.

درست میگم؟ آیا شما در ویتنام هستید؟ لطفا مرا در جریان قرار بدهید.

Christine says I am so excited for the next to meet up.

کریستین می‌گوید من برای دیدار بعدی بسیار هیجان‌زده هستم.

I hope to meet all of you.

امیدوارم همه شما را ملاقات کنم.

Well, the more people that can come, the more fun we will have more details

خوب، هر چه تعداد افراد بیشتری بتوانند بیایند، جزئیات بیشتری

about the rendezvous for 2024.

در مورد قرار ملاقات برای سال 2024 خواهیم داشت.

A little bit later.

کمی بعد.

Not today, but maybe later in

امروز نه، اما شاید بعداً با

time as it passes.

گذشت زمان.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

A couple of more hellos.

یکی دو سلام دیگر

We'll have a break.

ما یک استراحت خواهیم داشت.

And then we have today's subject.

و سپس ما موضوع امروز را داریم.

We are looking at more idioms,

ما به دنبال اصطلاحات بیشتری هستیم،

very useful ways of expressing yourself in English.

روش های بسیار مفیدی برای بیان خود در انگلیسی.

And of course, I will make it very clear as well.

و البته، من آن را نیز کاملاً روشن خواهم کرد.

On the screen, I will show you very clearly

روی صفحه، من به شما به وضوح

each idiom and what each one of them means as well.

هر اصطلاح و همچنین معنای هر یک از آنها را به شما نشان خواهم داد.

All of that coming up a little bit later on.

همه اینها کمی بعد به میان می آیند.

First of all, a quick break and then I'll be back and we will look at

اول از همه، یک استراحت سریع و سپس من برمی گردم و به

some lovely English idioms.

چند اصطلاح انگلیسی دوست داشتنی نگاه خواهیم کرد.

Don't go away.

نرو

We are live with English addicts on a Wednesday.

ما چهارشنبه با معتادان انگلیسی زندگی می کنیم.

It is Wednesday afternoon here in the UK.

اینجا در بریتانیا بعد از ظهر چهارشنبه است.

I hope you are having a superduper day where you are.

امیدوارم در جایی که هستید یک روز سوپردوپر داشته باشید.

It is lovely to be with you today.

امروز با شما بودن بسیار زیباست.

I hope your week has been okay.

امیدوارم هفته تون خوب بوده باشه

I hope things have not been too bad at all.

امیدوارم اوضاع اصلاً بد نبوده باشد.

We are looking at idioms today, some lovely English idioms.

ما امروز به اصطلاحات، چند اصطلاح دوست داشتنی انگلیسی نگاه می کنیم.

Now, last weekend I did show some idioms

حالا، آخر هفته گذشته، چند اصطلاح را

on the live stream and a lot of people said, Mr.

در جریان زنده نشان دادم و بسیاری از مردم گفتند، آقای

Duncan, we love the idioms we do.

دانکن، ما اصطلاحات خود را دوست داریم. آیا

Can we have some more?

می توانیم بیشتر داشته باشیم؟

Okay, then.

باشه پس

Well, because I'm so lovely and generous.

خوب، چون من خیلی دوست داشتنی و سخاوتمند هستم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Some more English idioms

برخی اصطلاحات انگلیسی دیگر

and we get straight into all of today's idioms with the first one.

و ما مستقیماً به تمام اصطلاحات امروزی با اولین اصطلاح وارد می شویم. در

Here is a great idiom for those who want to take it easy.

اینجا یک اصطلاح عالی برای کسانی است که می خواهند آن را آسان بگیرند.

Maybe during the day you've had a very stressful time.

شاید در طول روز زمان بسیار پر استرسی را سپری کرده باشید.

Maybe you want to enjoy yourself.

شاید بخواهید از خودتان لذت ببرید.

Maybe you want to do something to relax yourself.

شاید بخواهید کاری انجام دهید تا خود را آرام کنید.

Perhaps you want to have a little snack whilst resting.

شاید بخواهید در حین استراحت کمی میان وعده میل کنید.

To take it easy.

برای اینکه راحت بگیرم. می

We can say that you put your feet up

توانیم بگوییم که پاهایت را بالا می گذاری

to put your feet up.

تا پاهایت را بالا بگذاری.

It is a great idiom in English

این یک اصطلاح عالی در زبان انگلیسی است

to relax and take it easy for a while.

که برای مدتی استراحت کنید و آن را راحت کنید.

The action of resting

عمل استراحت

to relax and take it easy for a while.

برای استراحت و آرام گرفتن آن برای مدتی.

The action of resting, for example, in a sentence

عمل استراحت مثلاً در یک جمله

this afternoon I am going to put my feet up

امروز بعدازظهر قرار است پاهایم را

in front of the TV.

جلوی تلویزیون بگذارم.

So this means that you are going to relax this afternoon.

پس این بدان معناست که امروز بعدازظهر قرار است استراحت کنید.

You are going to take it very, very easy.

خیلی خیلی راحت میخوای بگیری

You are going to sit in front of the television

قرار است جلوی تلویزیون بنشینی

and you are going to put your feet up.

و پاهایت را بلند کنی.

Some people like to have a short break

برخی از افراد دوست دارند یک استراحت کوتاه

from something, maybe at home.

از چیزی، شاید در خانه داشته باشند.

So I think it's fair to say most people will put their feet up

بنابراین فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم اکثر مردم پس از

when they are at home after you come back from work,

بازگشت شما از سر کار، وقتی در خانه هستند، پاهای خود را بالا می‌برند،

maybe you work at home and you are having a break.

شاید شما در خانه کار می‌کنید و استراحت می‌کنید. شاید

Perhaps you will put your feet up for a short time.

برای مدت کوتاهی پاهای خود را بالا بگذارید.

So when we use the idiom, put your feet up.

بنابراین وقتی از اصطلاح استفاده می کنیم، پاهایتان را بالا بگذارید.

It means to have a rest.

یعنی استراحت کردن

To take it easy.

برای اینکه راحت بگیرم.

To have a relaxing time.

برای داشتن اوقاتی آرام

You put your feet up.

پاهایت را بالا می گذاری

Here is another one.

اینم یکی دیگه

now, here's an interesting one.

در حال حاضر، در اینجا یک مورد جالب است.

It might look like an aggressive

ممکن است به نظر یک حالت تهاجمی

or maybe something that might be violent.

یا ممکن است خشونت آمیز باشد.

Perhaps, but it isn't.

شاید، اما اینطور نیست.

To stick to your guns.

برای چسبیدن به اسلحه های خود

A person who will stick to their guns

فردی که

quite often in a situation where you have to carry on doing something, even though other people

اغلب در موقعیتی که مجبور هستید به انجام کاری ادامه دهید، به اسلحه خود می چسبد، حتی اگر دیگران به

are telling you to do something else, maybe situations

شما می گویند کار دیگری انجام دهید، ممکن است موقعیت ها

and circumstances will come along to try and change

و شرایطی برای تلاش و تغییر

the way you do things, but you will not change.

روش انجام کارها پیش بیاید. ، اما شما تغییر نخواهید کرد.

You decide to stick

شما تصمیم می گیرید

to your guns.

به اسلحه خود بچسبید.

You decide not to change your ways,

شما تصمیم می گیرید که راه خود را تغییر ندهید،

to stay true to your intentions

به نیت خود وفادار بمانید

and not give up or change your plans.

و تسلیم نشوید یا برنامه های خود را تغییر دهید.

You will not do any of those things.

شما هیچ یک از این کارها را انجام نخواهید داد.

You will carry on doing that things the way you've decided.

شما به انجام آن کارها به روشی که تصمیم گرفته اید ادامه خواهید داد.

You stick to your guns.

به اسلحه هایت می چسبی

You don't stop.

شما متوقف نمی شوید.

You are there.

شما آنجا هستید.

You are willing to defend the thing that you are doing.

شما حاضرید از کاری که انجام می دهید دفاع کنید.

I will stick to my guns and go ahead with the deal.

من به اسلحه خود می چسبم و به معامله ادامه می دهم.

So even though people are trying to tell me not to do it, I will still go ahead.

بنابراین حتی اگر مردم سعی می کنند به من بگویند این کار را نکن، من همچنان ادامه خواهم داد.

I will stick to my guns.

من به اسلحه هایم می چسبم.

I will not change my mind.

من نظرم را عوض نمی کنم.

It is a very interesting phrase that we often use in English

این یک عبارت بسیار جالب است که ما اغلب در انگلیسی

to stick to your guns.

برای چسباندن به اسلحه شما استفاده می کنیم.

Another interesting English idiom.

یکی دیگر از اصطلاحات جالب انگلیسی.

And that's what we're doing today.

و این کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

We are looking at some English idioms.

ما به چند اصطلاح انگلیسی نگاه می کنیم.

So if a person tries to persuade you

بنابراین اگر شخصی سعی می کند شما را متقاعد کند

to do something differently,

که کاری متفاوت انجام دهید،

maybe something you want to do your own way,

شاید کاری که می خواهید به روش خودتان انجام دهید،

or maybe, maybe an argument you are having with someone,

یا شاید، شاید بحثی که با کسی دارید،

perhaps you are arguing with a friend,

شاید با یک دوست مشاجره می کنید،

but you decide not to change your view or your opinion.

اما تصمیم می گیرید که خود را تغییر ندهید. مشاهده یا نظر شما

You stick to your guns.

به اسلحه هایت می چسبی

It is an interesting expression that we often use in English.

این یک عبارت جالب است که ما اغلب در انگلیسی از آن استفاده می کنیم.

I mentioned the rain earlier and here is one

من قبلاً به باران اشاره کردم و اینجا

just for that particular type of weather.

فقط برای آن نوع هوای خاص است.

Take a rain check.

چک باران بگیرید

So if you take a rain check,

بنابراین اگر چک بارانی می‌گیرید، به این

it means you are taking an offer

معنی است که معمولاً پیشنهاد

of a future event

یک رویداد آینده را دریافت می‌کنید،

quite often because the arrangement you were made

زیرا ترتیبی که در

originally has been cancelled.

ابتدا انجام داده‌اید لغو شده است.

So I think this originates in the US, say from football games.

بنابراین من فکر می کنم که این از ایالات متحده سرچشمه می گیرد، مثلاً از بازی های فوتبال.

So whenever a football game was arranged, perhaps the rain would fall

بنابراین هر زمان که یک بازی فوتبال ترتیب داده می شد، شاید باران می بارید

and of course the football match could not take place or the football game.

و البته نه مسابقه فوتبال برگزار می شد و نه بازی فوتبال.

So that is not soccer.

پس این فوتبال نیست

It is actual football, American football.

این فوتبال واقعی است، فوتبال آمریکایی.

And quite often they would say, you can take a rain check,

و اغلب آنها می گویند، شما می توانید چک باران بگیرید،

which means you can come back and watch the game when the weather is better

به این معنی که وقتی هوا بهتر است می توانید برگردید و بازی را تماشا کنید،

so you won't have to pay to see the match again, because you've already done that.

بنابراین مجبور نخواهید بود برای دیدن دوباره مسابقه پولی بپردازید، زیرا قبلاً این کار را انجام داده اید. .

You've already paid for it.

قبلاً برای آن پول پرداخت کرده اید.

So they have a rain check, which means you can

بنابراین آنها چک باران دارند، به این معنی که می توانید

do something at a later date.

کاری را در تاریخ بعدی انجام دهید.

Here we go

در اینجا ما

to agree to do something at another time and place in the future.

به توافق می رسیم که کاری را در زمان و مکان دیگری در آینده انجام دهیم.

So a thing you wish you were going to do,

بنابراین کاری که دوست داشتید انجام دهید،

an appointment you were going to keep had to be cancelled.

قرار ملاقاتی که قرار بود نگه دارید باید لغو می شد.

You could not do it.

شما نتوانستید آن را انجام دهید.

So you agree to do it later.

پس موافقت می کنید که بعداً این کار را انجام دهید.

At another date, you take a rain check.

در تاریخ دیگری، چک باران می گیرید.

We will have to take a rain check on that dinner date.

در آن تاریخ شام باید چک باران بگیریم.

So perhaps we had arranged to meet up for lunch or maybe an evening meal

بنابراین شاید قرار گذاشته بودیم که برای ناهار یا شاید یک عصرانه همدیگر را ملاقات کنیم

and we had to cancel

و

for some reason.

بنا به دلایلی مجبور شدیم آن را لغو کنیم.

There might be a good reason.

ممکن است دلیل خوبی وجود داشته باشد.

That might not be a good reason.

این ممکن است دلیل خوبی نباشد.

So if you do have to cancel something quite often, you will give a rain check.

بنابراین، اگر مجبور هستید اغلب چیزی را لغو کنید، چک باران می دهید.

We use it figuratively to say that we will do this.

ما از آن به صورت مجازی استفاده می کنیم تا بگوییم که این کار را انجام خواهیم داد.

Not today because we had to cancel it.

امروز نه چون مجبور شدیم آن را لغو کنیم.

We will do it later.

بعدا انجامش میدیم.

At another time, on another day, we will

در زمانی دیگر، در روزی دیگر، در

take a rain check on that.

مورد آن چک باران خواهیم کرد.

It is a very interesting idiom and it is quite often used

این یک اصطلاح بسیار جالب است و اغلب

in English.

در انگلیسی استفاده می شود.

Thank you for your lovely messages today.

از پیام های زیبای امروز شما متشکرم.

Thank you. It's very nice. Yes.

متشکرم. خیلی خوبه. آره.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I love this picture, by the way.

اتفاقا من عاشق این عکس هستم

This animal does not look very happy.

این حیوان خیلی خوشحال به نظر نمی رسد.

And I think there is a very good reason for it.

و من فکر می کنم دلیل بسیار خوبی برای آن وجود دارد.

Not looking very happy.

خیلی خوشحال به نظر نمیرسه

Take the bull by the horns.

گاو را با شاخش بگیر.

If you take the bull by the horns,

اگر شاخ گاو را بگیرید،

it means you are facing something

به این معنی است که با چیزی روبرو هستید

or you are about to do something that you have been putting off,

یا در شرف انجام کاری هستید که آن را به تعویق می انداختید،

or maybe something you have been delaying,

یا شاید کاری را که به تعویق می انداختید،

or maybe a thing that you have to do.

یا شاید کاری که باید انجام دهید.

And to be honest, you don't want to do it.

و صادقانه بگویم، شما نمی خواهید این کار را انجام دهید.

You have been putting it off.

شما آن را به تعویق انداخته اید.

Sometimes you have to take the bull by the horns

گاهی اوقات برای

to face a difficult task directly,

رویارویی با یک کار دشوار مستقیماً باید شاخ گاو را بگیرید،

do something difficult that may present a challenge.

کاری دشوار را انجام دهید که ممکن است یک چالش باشد.

So maybe something you want to do, but

بنابراین شاید کاری که می خواهید انجام دهید، اما به

you have been delaying, you have been waiting.

تعویق انداخته اید، منتظر بوده اید.

You you don't want to actually do it.

شما واقعاً نمی خواهید این کار را انجام دهید.

So now you have decided that you are going to take

بنابراین اکنون تصمیم گرفتید که

the bull by the horns.

گاو نر را از شاخ بگیرید.

You are going to face that particular difficulty.

شما با آن مشکل خاص روبرو خواهید شد.

I will take the bull by the horns and ask her to the party.

شاخ گاو را می گیرم و از او می خواهم به مهمانی برود.

so maybe there is a

بنابراین شاید شخصی باشد

person that you want to ask on a date.

که بخواهید در یک قرار از او بپرسید.

Maybe you want to take them out.

شاید بخواهید آنها را بیرون بیاورید.

Maybe you want.

شاید شما بخواهید.

You want to get to know them better.

شما می خواهید آنها را بهتر بشناسید.

But of course, you might also be nervous.

اما البته ممکن است عصبی هم باشید.

You might be afraid of being rejected.

ممکن است از طرد شدن بترسید.

So instead, you delay.

بنابراین در عوض، شما به تاخیر می اندازید.

You don't do it.

شما این کار را نمی کنید.

But then one day you decide.

اما یک روز تصمیم می گیرید.

I'm going to take the bull by the horns.

من می روم از شاخ گاو نر بگیرم.

I'm going to ask her to the party.

من از او می خواهم به مهمانی برود.

I'm going to take the bull by the horns.

من می روم از شاخ گاو نر بگیرم.

Something you have been putting off, something

کاری را که به تعویق می انداختید، کاری که

you have not wanted to do,

نمی خواستید انجام دهید،

but you suddenly decide that you are going to do it.

اما ناگهان تصمیم می گیرید که آن را انجام دهید.

You take the bull by the horns.

شما از شاخ گاو نر می گیرید.

Here's another one to be a stick in the mud.

اینم یکی دیگه که چوبی تو گل باشه.

To be a stick in the mud.

چوبی در گل بودن.

It is a very interesting phrase.

جمله بسیار جالبی است.

It is one that we use quite often when we are describing a person

این یکی از مواردی است که ما اغلب در توصیف شخصی استفاده می کنیم

who is not very interesting, or maybe they are a person who doesn't want to get involved

که خیلی جالب نیست، یا شاید آنها فردی هستند که نمی خواهند

with fun events, things that are fun and exciting.

با رویدادهای سرگرم کننده درگیر شوند، چیزهایی که سرگرم کننده و هیجان انگیز هستند.

So we might describe a person as a stick in the mud,

بنابراین ممکن است فردی را چوبی در گل توصیف کنیم،

a dull and boring person who seems

فردی کسل کننده و کسل کننده که به نظر می رسد هرگز

to never want to do anything exciting.

نمی خواهد کار هیجان انگیزی انجام دهد.

Can be described as a stick in the mud.

می توان آن را چوبی در گل توصیف کرد.

They are a person who might be seen as dull and boring

آنها فردی هستند که ممکن است کسل کننده و خسته کننده به نظر برسند

or maybe they are not very adventurous.

یا شاید خیلی ماجراجو نباشند.

They are a stick in the mud.

آنها چوبی در گل هستند.

It is a very interesting phrase indeed.

واقعا جمله جالبی است

So a person, maybe you want to invite them out to a party

بنابراین ممکن است یک نفر بخواهید او را به یک مهمانی

or maybe to a place where you can have lots of fun, but they don't want to do it.

یا جایی دعوت کنید که بتوانید در آن تفریح ​​زیادی داشته باشید، اما او نمی خواهد این کار را انجام دهد.

They say, No, I don't want to do it.

آنها می گویند، نه، من نمی خواهم این کار را انجام دهم.

Why do you have to spoil the party

چرا باید

by being such a stick in the mud? Why?

با چماق در گل بودن مهمانی را خراب کنید؟ چرا؟

So maybe something you want them to be involved with.

بنابراین شاید چیزی که شما بخواهید آنها با آن درگیر باشند.

Maybe a visit to an exciting place.

شاید بازدید از یک مکان هیجان انگیز.

Or maybe a party.

یا شاید یک مهمانی.

But that person does not want to get involved.

اما آن شخص نمی خواهد درگیر شود.

You might describe them as a stick in the mud.

ممکن است آنها را چوبی در گل توصیف کنید.

They are a person who does not want to get involved with anything exciting.

آنها فردی هستند که نمی خواهند با هیچ چیز هیجان انگیزی درگیر شوند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Maybe you cut corners.

شاید شما گوشه و کنار.

Maybe you cut corners.

شاید شما گوشه و کنار.

A person who might cut corners

فردی که ممکن است گوشه ها را کوتاه کند،

is a person who might decide to do something

شخصی است که ممکن است تصمیم بگیرد

quickly or easily without following all of the rules.

بدون رعایت همه قوانین، کاری را به سرعت یا به راحتی انجام دهد.

So quite often we use this phrase when we are talking about

بنابراین اغلب وقتی در مورد

a thing that has to be done in a certain way.

کاری صحبت می کنیم که باید به روش خاصی انجام شود، از این عبارت استفاده می کنیم.

Maybe you have to follow out lots of rules

شاید مجبور باشید قوانین

or procedures.

یا رویه های زیادی را دنبال کنید.

Procedure is a thing that is done or carried out.

رویه کاری است که انجام می شود یا اجرا می شود.

So a person who likes to cut corners

بنابراین فردی که دوست دارد گوشه ها را کوتاه کند

quite often

اغلب

likes to take the easy way through a difficult

دوست دارد از طریق یک کار دشوار راه آسان را

task to cut out important parts of a process.

برای بریدن بخش های مهم یک فرآیند انتخاب کند.

You are not doing them because it takes too much time.

شما آنها را انجام نمی دهید زیرا زمان زیادی می برد.

So quite often there might be situations where you will cut corners.

بنابراین اغلب اوقات ممکن است شرایطی وجود داشته باشد که در آن شما گوشه ها را کوتاه کنید.

You will do things quicker

by removing certain parts of it.

با حذف قسمت‌های خاصی از آن، کارها را سریع‌تر انجام خواهید داد.

So nice to see you here.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you very much. Yes.

بسیار از شما متشکرم. آره.

If we cut corners on this project, there might be a serious accident.

اگر در این پروژه کوتاه بیاییم، ممکن است حادثه ای جدی رخ دهد.

And as we know from history, a lot of serious accidents,

و همانطور که از تاریخ می دانیم، بسیاری از تصادفات جدی،

a lot of things have happened in the past

اتفاقات زیادی در گذشته رخ داده است

because people have cut corners.

زیرا مردم گوشه و کنار را بریده اند.

They've decided to do things in a different way by taking away

آنها تصمیم گرفته اند با حذف

some of the procedures things or some of the things you have to do.

برخی از کارهای رویه یا برخی از کارهایی که شما باید انجام دهید، کارها را به روشی متفاوت انجام دهند.

Perhaps if you are constructing a building,

شاید اگر در حال ساختن یک ساختمان هستید،

maybe you you leave out

شاید

certain parts of the construction.

قسمت های خاصی از ساخت و ساز را کنار بگذارید.

However, those things are very important

با این حال، آن چیزها بسیار مهم هستند

because they will make the building strong and safe.

زیرا ساختمان را محکم و ایمن می کنند.

So sometimes people will cut corners

بنابراین گاهی اوقات افراد

to make a task easier

برای آسان‌تر کردن یک کار

or to make it easier to do or simpler to carry out.

یا آسان‌تر کردن آن یا انجام آن ساده‌تر، گوشه‌ها را کوتاه می‌کنند.

You are cutting corners.

شما در حال بریدن گوشه ها هستید.

You cut corners.

گوشه ها را برید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Maybe there is a person in authority.

شاید یک نفر مسئول باشد.

Maybe you are working in a shop and your manager

شاید شما در یک مغازه کار می کنید و مدیرتان

decides to go out for a break.

تصمیم می گیرد برای استراحت بیرون برود.

Maybe they want to go outside to have a cigarette

شاید آنها می خواهند به بیرون بروند تا یک سیگار بخورند

because that's what you have to do in this country.

زیرا این کاری است که شما باید در این کشور انجام دهید.

If you want to have a cigarette in this country, you have to go outside.

اگر می خواهید در این کشور سیگار بخورید، باید به بیرون بروید.

If you work in an office or a shop, you cannot smoke inside or in a public place.

اگر در یک اداره یا مغازه کار می کنید، نمی توانید در داخل یا در یک مکان عمومی سیگار بکشید.

You have to go out.

باید بری بیرون

So maybe they are going outside for a few moments and then they say, Mr.

پس شاید آنها برای چند لحظه بیرون می روند و بعد می گویند آقای

Duncan, can you hold the fort?

دانکن، می توانید قلعه را نگه دارید؟

To hold the fort means that you are taking responsibility

نگه داشتن قلعه به این معنی است که شما مسئولیت

for something for a short time.

چیزی را برای مدت کوتاهی به عهده می گیرید.

Normally a business

معمولاً یک کسب و کار

to take charge of something for a temporary period of time

برای مدت کوتاهی مسئولیت چیزی را به عهده می گیرد

to stand in for a person with authority for a short time.

تا برای مدت کوتاهی به جای یک فرد صاحب اختیار قرار بگیرد.

So you will hold the fort.

بنابراین شما قلعه را نگه دارید.

It is a great idiom that we use

این یک اصطلاح عالی است که ما

quite often in business or maybe in a place of work.

اغلب در تجارت یا شاید در محل کار از آن استفاده می کنیم.

Maybe you are running a shop

شاید شما در حال راه اندازی یک مغازه هستید

and you have to go out for a short time

و باید برای مدت کوتاهی بیرون بروید

so another person will step in.

تا شخص دیگری وارد عمل شود.

They will take responsibility.

آنها مسئولیت را بر عهده خواهند گرفت.

They will hold the fort.

آنها قلعه را نگه می دارند.

The manager will go for lunch

مدیر برای ناهار می رود

and I will hold the fort until he returns.

و من قلعه را نگه می دارم تا او برگردد.

So he will be gone for a short time.

بنابراین او برای مدت کوتاهی نخواهد رفت.

But when he comes back, he will take over again.

اما وقتی برگشت، دوباره مسئولیت را برعهده خواهد گرفت.

I will hold the fort until they return.

من قلعه را نگه می دارم تا زمانی که آنها برگردند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Quite often in life, we we do things.

اغلب در زندگی، ما کارهایی را انجام می دهیم.

Sometimes those things are to difficult to carry out.

گاهی انجام این کارها بسیار سخت است.

Maybe they are too hard to do.

شاید انجام آنها خیلی سخت باشد.

Quite often we find ourselves

اغلب اوقات

in a situation where we can't on.

در موقعیتی قرار می گیریم که نمی توانیم ادامه دهیم.

Maybe you decide to throw in the towel.

شاید تصمیم بگیرید که دست به کار شوید.

If you throw in the towel, it means you give up.

اگر حوله را پرت کنید، یعنی تسلیم شده اید.

You quit. You stop.

تو انصراف دادی تو بس کن

You decide that you don't want to do that thing anymore because it is too difficult.

شما تصمیم می گیرید که دیگر نمی خواهید آن کار را انجام دهید زیرا خیلی سخت است.

You decide to throw in the towel

شما تصمیم می گیرید

to quit after having had enough of something.

بعد از اینکه به اندازه کافی چیزی خوردید، آن را ترک کنید.

You quit or stop doing something.

شما از انجام کاری دست می کشید یا متوقف می کنید.

This job is too difficult for me.

این کار برای من خیلی سخت است.

I have decided to throw in the towel.

من تصمیم گرفتم دستمالی کنم.

If you decide to quit

اگر تصمیم دارید

or stop something, something you don't want to do anymore,

کاری را ترک کنید یا متوقف کنید، کاری که دیگر نمی‌خواهید انجام دهید، آن را کنار بگذارید

you throw in the towel.

. از

You stop doing it.

انجام آن دست بردار

This expression comes from the sport of boxing,

این عبارت از ورزش بوکس می آید،

where if one person decides

جایی که اگر یک نفر تصمیم بگیرد

that they don't want to continue fighting the

که نمی خواهد به مبارزه ادامه دهد،

I think it is always the person on the other side of the ring.

فکر می کنم همیشه آن طرف رینگ است.

They will throw the towel into the ring

آنها حوله را داخل حلقه می اندازند

to show that that particular person wants to give up.

تا نشان دهند که آن شخص خاص می خواهد تسلیم شود.

They throw in the towel.

حوله می اندازند.

So that is where that particular expression comes from.

بنابراین آن عبارت خاص از آنجا می آید.

It comes from the sport of boxing.

از ورزش بوکس می آید.

Yes, Vitus, you are right.

بله ویتوس حق با شماست.

It comes from boxing.

از بوکس می آید.

If you throw in the towel, it means you are

اگر دست به کار شوید، به این معنی است که

you are accepting defeat.

شکست را می پذیرید.

So it is an interesting phrase and it is one

بنابراین این یک عبارت جالب است و

we use quite often when we cannot go on any longer.

زمانی که دیگر نمی توانیم ادامه دهیم اغلب از آن استفاده می کنیم.

We have decided to throw in the towel.

ما تصمیم گرفتیم که دست به کار شویم. در

Here's another one we are

اینجا یکی دیگر از

looking at English idioms for today.

اصطلاحات انگلیسی برای امروز است.

is an interesting one.

جالب است

Something that is bone dry.

چیزی که استخوان خشک است.

A bone dry thing.

یک چیز خشک استخوانی

We are describing something that is normally wet

ما چیزی را توصیف می کنیم که معمولاً مرطوب است

or normally contains a lot of moisture, but now it doesn't.

یا معمولاً حاوی رطوبت زیادی است، اما اکنون اینطور نیست.

It is bone dry.

استخوان خشک است.

You might describe an area

ممکن است منطقه ای را توصیف کنید

where very little rain has fallen.

که در آن باران بسیار کمی باریده است.

Maybe a desert, maybe a place where the sun

شاید یک صحرا، شاید هم جایی که

has been out for many days.

روزهای زیادی خورشید در آن بیرون آمده است.

Every day has been hot and now the ground is dry.

هر روز گرم بوده و اکنون زمین خشک شده است.

We can say that it is bone dry.

می توان گفت خشک استخوان است.

It is a great expression that we use

این یک عبارت عالی است که ما از آن

to describe something that has dried out,

برای توصیف چیزی استفاده می کنیم که خشک شده است،

a thing that is completely dried out,

چیزی که کاملاً خشک شده است،

a tinder dry object.

یک شیء خشک نازک.

So if we describe something as tinder

بنابراین اگر چیزی را به عنوان تیدر

dry, it means it is very dry.

خشک توصیف کنیم، به این معنی است که بسیار خشک است.

In fact, it might catch fire.

در واقع ممکن است آتش بگیرد.

Something that is so dry

چیزی که آنقدر خشک است که

it could easily catch fire.

می تواند به راحتی آتش بگیرد.

I'm not sure if

مطمئن نیستم که

I've lost my live connection at some point, but it would appear that

در مقطعی ارتباط زنده‌ام را از دست داده‌ام، اما به نظر می‌رسد که امروز

there may actually be a problem with the live chat today.

واقعاً مشکلی در چت زنده وجود دارد.

If there is, please let me know if you are having difficulty.

در صورت وجود، لطفاً اگر مشکل دارید، به من اطلاع دهید.

I can.

I can always do this all over again if you want.

من میتوانم.

اگر بخواهید همیشه می توانم این کار را دوباره انجام دهم.

Do you want me to start from the beginning?

میخوای از اول شروع کنم؟

Hello, everyone.

سلام به همه

It's Mr. Duncan here.

اینجا آقای دانکن است.

A thing that has become completely dry.

چیزی که کاملا خشک شده است.

The dog is thirsty

سگ تشنه است

because its water bowl is bone dry.

چون کاسه آبش استخوان خشک است.

There is no water in the bowl for the dog.

برای سگ در کاسه آب نیست.

And the dog is thirsty.

و سگ تشنه است.

And you can always tell when a dog is hot and thirsty

و شما همیشه می توانید تشخیص دهید که سگ چه زمانی گرم و تشنه است

because its tongue will hang out

زیرا زبانش

like that.

اینطور آویزان می شود.

Something bone dry is completely dry.

چیزی که استخوان خشک شده کاملاً خشک است.

All the moisture has gone.

تمام رطوبت از بین رفته است.

It has been

so locked

away by the heat it has evaporated.

در اثر حرارت آنقدر قفل شده است که تبخیر شده است.

Something can be described as bone dry.

چیزی را می توان به عنوان خشکی استخوان توصیف کرد.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Maybe in business

شاید در تجارت

something might be rotten to the core.

ممکن است چیزی تا هسته پوسیده باشد.

So maybe if you take a piece of fruit such as an apple

بنابراین شاید اگر یک تکه میوه مانند سیب را بردارید

and you bite into it inside,

و داخل آن گاز بزنید،

the apple might be completely rotten,

ممکن است سیب کاملاً پوسیده شده باشد، به

which means you can't eat it.

این معنی که نمی توانید آن را بخورید.

Some things it is rotten to the core

برخی از چیزهایی که تا هسته پوسیده است

is completely rotten all the way through.

در تمام طول راه کاملاً پوسیده است.

Right to the centre.

درست به مرکز

So in English, as an idiom,

بنابراین در زبان انگلیسی، به عنوان یک اصطلاح،

we can describe something that is bad.

می توانیم چیزی را که بد است توصیف کنیم.

Maybe the people doing it or running it are not very good people.

شاید افرادی که این کار را انجام می دهند یا آن را اداره می کنند افراد خیلی خوبی نباشند.

Or maybe they are criminals.

یا شاید هم جنایتکار هستند.

Maybe they are people who like to take bribes.

شاید آنها افرادی هستند که دوست دارند رشوه بگیرند.

Quite often in in companies you will find that sometimes

اغلب در شرکت‌ها متوجه می‌شوید که گاهی اوقات

the business or the

کسب‌وکار یا

the company is rotten to the core,

شرکت تا هسته پوسیده است،

a person group or an organisation that is corrupt

یک گروه شخصی یا سازمانی که فاسد است

or is run by corrupt people,

یا توسط افراد فاسد،

corrupt managers.

مدیران فاسد اداره می‌شود.

Maybe the people at the top

شاید افرادی که در راس هستند

are bad people.

افراد بدی باشند.

They are people who do things in the wrong way.

آنها افرادی هستند که کارها را به روش اشتباه انجام می دهند.

They have bad practices.

آنها شیوه های بدی دارند.

They do things in the wrong way.

آنها کارها را به روش اشتباه انجام می دهند.

This company has been mismanaged for a long time.

این شرکت برای مدت طولانی تحت مدیریت نادرست بوده است.

It is a rotten to the core.

تا هسته پوسیده است.

It means everyone involved all the way to the top.

این بدان معناست که همه افراد درگیر تا اوج هستند.

They are all bad people.

همه آنها افراد بدی هستند.

This company has been mismanaged.

این شرکت سوء مدیریت شده است.

It is rotten to the core.

تا هسته پوسیده است.

It is a great English phrase that we use

این یک عبارت انگلیسی عالی است که ما از آن

to describe something that has a lot of organisation.

برای توصیف چیزی که سازماندهی زیادی دارد استفاده می کنیم.

But the people behind the organising ization are doing things

اما افرادی که پشت سازماندهی هستند کارهای

illegal or illegally.

غیرقانونی یا غیرقانونی انجام می دهند.

They are doing things in an unlawful way.

آنها کارها را به روشی غیرقانونی انجام می دهند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This is something that happened to me, by the way.

اتفاقاً این چیزی است که برای من اتفاق افتاده است.

I know I've told you this before, but I have had

می‌دانم که قبلاً این را به شما گفته‌ام، اما

this happen to me in the past when I was much younger.

در گذشته زمانی که خیلی جوان‌تر بودم این اتفاق برایم افتاده بود.

To get the sack, you get the sack.

برای گرفتن گونی، گونی را می گیرید.

It is an idiom we use once again

این اصطلاحی است که ما بار دیگر

in business or in employment.

در تجارت یا شغل از آن استفاده می کنیم.

So if you are employed by someone, maybe you have a job and you don't do it very well.

بنابراین اگر توسط شخصی استخدام شده اید، شاید شغلی دارید و آن را خیلی خوب انجام نمی دهید.

Or maybe you you do something that you should not whilst working for them,

یا شاید شما کاری می کنید که نباید در حین کار برای آنها،

they will give you the sack, they will terminate your employment.

اخراج را به شما می دهند، کار شما را قطع می کنند.

They cut your employment.

اشتغال شما را قطع کردند.

You will not have a job with that company anymore.

شما دیگر در آن شرکت کاری نخواهید داشت. به

They give you the sack

شما گونی می دهند

to be dismissed from your job, to lose your job negatively.

که از کارتان اخراج شوید، شغلتان را منفی از دست بدهید.

Is there a positive way of losing your job?

آیا راه مثبتی برای از دست دادن شغل وجود دارد؟

I don't think there is.

فکر نمی کنم وجود داشته باشد.

But what I mean by that is quite often you lose your job

اما منظور من از آن این است که اغلب شما شغل خود را از دست می دهید

not because you have decided to.

نه به این دلیل که تصمیم گرفته اید.

So a lot of people do.

بنابراین بسیاری از مردم انجام می دهند.

They will decide one day that they want to change their job.

آنها یک روز تصمیم می گیرند که می خواهند شغل خود را تغییر دهند.

They want to do something else.

آنها می خواهند کار دیگری انجام دهند.

And they will go and work somewhere else.

و می روند و جای دیگری کار می کنند.

But to be dismissed from your job

اما اخراج شدن از کار

means that you did not want to lose your job.

به این معنی است که نمی خواستید شغل خود را از دست بدهید.

You didn't want to lose your job at all

اصلا نمی خواستی شغلت را از دست بدهی

because you did something wrong.

چون کار اشتباهی انجام دادی.

You did something bad.

کار بدی کردی

I got the sack for my previous job for hitting the boss.

من به خاطر ضربه زدن به رئیس اخراج کار قبلی ام را گرفتم .

Yes, I think that's a very good way of losing your job.

بله، من فکر می کنم این راه بسیار خوبی برای از دست دادن شغل شما است.

I think if you if you really want to lose your job,

فکر می‌کنم اگر واقعاً می‌خواهید شغلتان را از دست بدهید،

I think doing something to your boss

فکر می‌کنم کاری با رئیستان

or maybe another member of your work team

یا شاید یکی دیگر از اعضای تیم کاریتان باعث

will get you the sack.

اخراج شما شود.

Or maybe you are doing something that you should not.

یا شاید شما در حال انجام کاری هستید که نباید.

I got the sack for my previous job for hitting the boss

من اخراج کار قبلی ام را به خاطر ضربه زدن به رئیس گرفتم

to be dismissed from your job.

تا از کار شما اخراج شوم.

To lose your job in a negative

از دست دادن شغل خود به

way is to get the sack.

شکلی منفی، گرفتن اخراج است.

And I did.

و من انجام دادم.

Many years ago, I was actually sacked from a job

سال‌ها پیش، من در واقع از یک شغل اخراج شدم،

because I wasn't doing it very well.

زیرا آن را به خوبی انجام نمی‌دادم.

And to be honest with you,

و راستش را بخواهم،

my heart was not in it.

دلم در آن نبود.

So maybe if your heart is not in something,

بنابراین شاید اگر قلب شما در کاری نیست، به این

it means you don't really feel interested or you don't want to do that thing.

معنی است که واقعاً احساس علاقه ندارید یا نمی خواهید آن کار را انجام دهید.

Your heart is not in it.

دلت در آن نیست.

You don't feel as if you want to do it.

شما احساس نمی کنید که می خواهید آن را انجام دهید.

So there is another idiom.

بنابراین یک اصطلاح دیگر وجود دارد.

So perhaps if you don't want to work somewhere,

بنابراین شاید اگر نمی خواهید در جایی کار کنید،

maybe you will try to get the sack.

شاید سعی کنید اخراج را بگیرید.

So some people do that.

بنابراین برخی افراد این کار را انجام می دهند.

They actually try to be dismissed from their job.

آنها در واقع سعی می کنند از شغل خود اخراج شوند.

They will do something wrong or bad on purpose, so they will get the sack.

آنها عمداً کار اشتباه یا بدی انجام می دهند، بنابراین گونی را به دست خواهند آورد.

But yes, it did happen to me.

اما بله، برای من اتفاق افتاد.

I was given the sack many years ago,

سال‌ها پیش به من اخراج شد،

but to be honest, I was really bad at it.

اما صادقانه بگویم، من واقعاً در آن بد بودم.

I was not very good at the job.

من در کار زیاد خوب نبودم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I like this one.

من این یکی را دوست دارم.

Now, if you were watching on Sunday, you will know I was talking all about this particular subject.

حالا، اگر یکشنبه تماشا می‌کردید، می‌دانید که من درباره این موضوع خاص صحبت می‌کردم.

Sleeping.

خوابیدن.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Maybe it's my age, but I really do enjoy sleeping.

شاید به سن من باشد، اما واقعا از خوابیدن لذت می برم.

I like having a nap in the afternoon.

من دوست دارم بعد از ظهر چرت بزنم.

In fact, after I finish this live stream,

در واقع، پس از اتمام این پخش زنده،

I might actually have a nap, a little lie down on the bed.

ممکن است یک چرت بزنم، کمی روی تخت دراز بکشم.

And of course, the next morning, after you've had a lovely sleep

و البته، صبح روز بعد، بعد از اینکه شب قبل خوابی دوست‌داشتنی داشتید

the night before, you might say that you slept

، ممکن است بگویید که

like a log to sleep.

برای خوابیدن مثل یک چوب می‌خوابیدید.

Like a log means you have a very good night's sleep.

مانند یک چوب به این معنی است که خواب شبانه بسیار خوبی دارید.

You sleep well,

شما خوب می خوابید،

you have an undisturbed sleep, you are not bothered by anything.

خوابی بدون مزاحمت دارید، هیچ چیزی شما را اذیت نمی کند.

You don't wake up

شما بیدار نمی شوید

because

there is nothing worse than waking up during the night when.

زیرا

هیچ چیز بدتر از بیدار شدن در طول شب نیست .

You are trying to sleep.

تو سعی میکنی بخوابی

I have to say it does annoy me a lot.

باید بگم خیلی اذیتم میکنه

To sleep like a log is a very positive expression

خوابیدن مثل چوب یک تعبیر بسیار مثبت

to sleep well, to have had a good night's sleep.

برای خوب خوابیدن، داشتن یک خواب خوب شبانه است.

So you have had a good night's sleep.

پس خواب خوبی داشته اید.

The action of a long, restful sleep.

عمل یک خواب طولانی و آرام. می

We can say that you slept like a log.

توانیم بگوییم که مثل یک کنده خوابیدی.

Or maybe tonight you will sleep like a log.

یا شاید امشب مثل یک کنده بخوابی.

You will be still calm and you will.

شما همچنان آرام خواهید بود و خواهید بود.

You won't wake up.

بیدار نمیشی

You might wake up tomorrow morning if you're lucky.

اگر خوش شانس باشید، ممکن است فردا صبح از خواب بیدار شوید.

I didn't wake up once last night.

دیشب یک بار هم بیدار نشدم.

I slept like a log.

مثل چوبه خوابیدم

I slept so well.

خیلی خوب خوابیدم

I slept peacefully.

آرام خوابیدم.

I was still all night.

من هنوز تمام شب بودم.

I didn't wake up.

بیدار نشدم

I didn't move because

من تکان نخوردم چون

I like a log.

چوب را دوست دارم.

It means you have a peaceful sleep.

یعنی خواب آرامی دارید.

I like that.

من آن را دوست دارم.

Want to be honest?

می خواهید صادق باشید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

And it is our final one for today,

و این آخرین بازی امروز ما است،

because I will be going soon

زیرا من به زودی می روم تا

to feast your eyes on something.

چشمان شما را به چیزی بپردازم.

Maybe you look at something that is very interesting.

شاید شما به چیزی نگاه می کنید که بسیار جالب است.

You feast your eyes, you look at something, you want to look at it closely.

شما چشمانتان را جشن می گیرید، به چیزی نگاه می کنید، می خواهید از نزدیک به آن نگاه کنید.

You want to look at it carefully.

شما می خواهید با دقت به آن نگاه کنید.

You want to look at that thing for a long period of time

شما می خواهید برای مدت طولانی به آن چیز نگاه کنید

to feast your eyes on something.

تا به چیزی بپردازید.

It is a little bit like eating, I suppose.

فکر می کنم کمی شبیه غذا خوردن است.

Maybe if you eat food you are enjoying it.

شاید اگر غذا می خورید از آن لذت می برید.

If you feast your eyes on something, it means you are enjoying

اگر به چیزی توجه کنید، به این معنی است که از

the thing you are looking at.

چیزی که به آن نگاه می کنید لذت می برید.

You feast your eyes on something.

شما چشمان خود را به چیزی میل می کنید.

So the definition of that phrase

پس تعریف آن عبارت این است که

to look at something with all and amazement.

با تمام وجود و شگفتی به چیزی نگاه کنیم.

You feast your eyes on something

چشمانت را به چیزی می خوری

to stare longingly.

تا با حسرت خیره شوی.

As an object,

به عنوان یک شی،

Maybe something you see that you you want, you desire.

شاید چیزی را می بینید که می خواهید، آرزو می کنید.

You need that thing.

شما به آن چیز نیاز دارید.

You are looking at it.

شما به آن نگاه می کنید.

You want to have it.

شما می خواهید آن را داشته باشید.

You feast your eyes on that thing.

شما به آن چیز میل می کنید.

You want to take in all of the beauty,

شما می خواهید از تمام زیبایی ها،

all of the wonderful sights in front of you.

تمام مناظر شگفت انگیز پیش روی خود لذت ببرید.

You might feast your eyes on something amazing.

شما ممکن است چشمان خود را به چیزی شگفت انگیز بچسبانید.

Maybe something you see that

شاید چیزی که می بینید

is attractive and very nice to look at.

جذاب باشد و دیدن آن بسیار زیبا باشد.

You will feast your eyes on something

شما چشمان خود را به چیزی میل خواهید کرد

and that is it

و

for today.

برای امروز همین است.

So there are quite a few phrases there.

بنابراین عبارات زیادی در آنجا وجود دارد.

And of course you don't have to watch them once.

و البته لازم نیست یک بار آنها را تماشا کنید.

You can watch them as many times as you want

شما می توانید آنها را هر چند بار که بخواهید

again and again and again.

دوباره و دوباره و دوباره تماشا کنید.

So this particular livestream will be available again.

بنابراین این پخش زنده خاص دوباره در دسترس خواهد بود.

Don't worry, I'm not going to delete this.

نگران نباش، من قصد ندارم این را حذف کنم.

It will be here forever and ever and ever.

اینجا برای همیشه و همیشه و همیشه خواهد بود.

And there will be captions later as well.

و بعداً زیرنویس نیز وجود خواهد داشت. بعداً نیز

There will be lovely captions on the screen later on as well.

زیرنویس های دوست داشتنی روی صفحه نمایش وجود خواهد داشت.

So I hope you will enjoy that.

پس امیدوارم از آن لذت ببرید.

Thank you for your lovely messages today.

از پیام های زیبای امروز شما متشکرم.

It's been very strange today because I think maybe there was a problem with my connection.

امروز خیلی عجیب بود چون فکر می کنم شاید مشکلی در ارتباطم وجود داشته باشد.

I'm not sure, but I'm sure I will find out later on if there was.

مطمئن نیستم، اما مطمئنم که بعداً متوجه خواهم شد که آیا وجود داشته است.

Thank you for watching.

ممنون که تماشا کردید

It's been lovely having you with me for this hour,

برای این یک ساعت با من بودن برای من بسیار لذت بخش بود

and I will be back on Sunday. yes.

و من یکشنبه برمی گردم. آره.

If it is your first time.

اگر اولین بار است.

Maybe you've never watched this before.

شاید قبلاً این را تماشا نکرده باشید.

I am back on Sunday.

من یکشنبه برگشتم

2 hours.

2 ساعت.

2 hours on Sunday myself.

2 ساعت یکشنبه خودم.

And also Mr. Steve will be here on Sunday.

و همچنین آقای استیو یکشنبه اینجا خواهد بود.

So we are back on Sunday.

پس یکشنبه برگشتیم.

And don't forget, you can watch this live stream again.

و فراموش نکنید، می توانید دوباره این پخش زنده را تماشا کنید.

It will be available on YouTube maybe tomorrow morning.

شاید فردا صبح در یوتیوب در دسترس باشد.

The captions will be available and everything will be processed.

زیرنویس ها در دسترس خواهند بود و همه چیز پردازش خواهد شد.

That is one of the problems at the moment, because YouTube

این یکی از مشکلاتی است که در حال حاضر وجود دارد، زیرا یوتیوب

takes a long time to process

زمان زیادی را برای پردازش

the live streams after they have finished,

پخش‌های زنده پس از اتمام آنها نیاز دارد،

which is rather annoying for me, to be honest.

که صادقانه بگویم برای من آزاردهنده است.

Catch you later.

بعد به شما ملحق میشم.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Take care of yourselves and I hope you have a good day.

مواظب خودتون باشید امیدوارم روز خوبی داشته باشید.

Enjoy the rest of your week and of course, the rest of your Wednesday.

از بقیه هفته و البته از بقیه چهارشنبه خود لذت ببرید.

Thank you very much. It's very kind of you.

بسیار از شما متشکرم. این از شما بسیار مهربان است.

Paul Mehra says I have insomnia sometimes,

پل مهرا می گوید گاهی اوقات بی خوابی دارم

and I have to use some sleeping pills.

و باید از چند قرص خواب آور استفاده کنم.

There are many ways nowadays

امروزه راه های زیادی

of getting to sleep without using medication,

برای به خواب رفتن بدون استفاده از دارو وجود دارد،

so maybe you listen to something relaxing at night.

بنابراین شاید شب ها به چیزی آرامش بخش گوش دهید.

Maybe you have a warm

شاید شما یک

drink of milk, maybe something like that,

نوشیدنی گرم از شیر، شاید چیزی شبیه به آن،

or maybe something to soothe your mind before you go to sleep.

یا شاید چیزی برای آرام کردن ذهن شما قبل از خواب میل کنید.

Maybe a cup of herbal tea to soothe your your mind

شاید یک فنجان چای گیاهی ذهن شما را آرام کند

and to help you drop off to sleep.

و به خوابیدن کمک کند.

There are many ways of helping yourself

راه های زیادی برای کمک به

to get to sleep at night, so I hope you have a nice sleep.

خواب شبانه وجود دارد، بنابراین امیدوارم خواب خوبی داشته باشید.

Wherever you are in the world, maybe you are about to go to bed.

در هر کجای دنیا که باشید، شاید در آستانه رفتن به رختخواب هستید.

Who knows?

چه کسی می داند؟

I know some people like

من می دانم که برخی از مردم دوست دارند تا

to stay up very late when they're watching my live streams.

دیروقت بیدار بمانند، زمانی که پخش زنده من را تماشا می کنند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you for watching. It's nice to see you here.

ممنون که تماشا کردید خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And don't forget to give me a lovely.

و فراموش نکنید که به من هدیه ای دوست داشتنی بدهید.

If you like this, then please

اگر این کار را دوست دارید، لطفاً

show you care by doing this

با انجام این کار اهمیت خود را نشان دهید

and then maybe YouTube will share the live stream with other people.

و سپس شاید YouTube پخش زنده را با افراد دیگر به اشتراک بگذارد.

I hope so.

امیدوارم.

Catch you later. See you on Sunday.

بعد به شما ملحق میشم. یکشنبه می بینمت.

Mr. Steve will be here and of course, until the next time we meet.

آقای استیو اینجا خواهد بود و البته تا دفعه بعد که همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next. Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه بله، شما انجام می دهید.

Take care of yourselves.

مراقب خودت باش. از

Enjoy your day and everything else surrounding you.

روز خود و هر چیز دیگری که در اطراف شماست لذت ببرید.

I hope it all goes well.

امیدوارم همه چی خوب پیش بره

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Look after yourselves.

مواظب خودت باش

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And of course...

و البته...

ta ta for now.

تا تا فعلا.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.