Road + Driving idioms / English Addict - Episode 216 - LIVE chat & learning - Sun 2nd October 2022

I always get a funny feeling down my right leg

وقتی در یوتیوب پخش زنده می‌شوم، همیشه در پای راستم احساس خنده‌داری دارم

when I go live on YouTube.

.

We are back together again.

ما دوباره با هم برگشتیم.

Welcome

to what is left of the birthplace of the English language.

به آنچه از زادگاه زبان انگلیسی باقی مانده است خوش آمدید .

Yes, we are talking about the place where it all started, that lovely language

بله، ما در مورد جایی صحبت می کنیم که همه چیز از آنجا شروع شد، آن زبان دوست داشتنی

that everyone loves to learn about and practise,

که همه دوست دارند درباره آن یاد بگیرند و تمرین کنند،

which is what we are doing right now.

کاری که در حال حاضر انجام می دهیم.

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from England.

به صورت زنده از انگلستان به شما می‌آیم.

You do believe. Do

تو باور داری آیا

do you like my smile?

از لبخند من خوشت می آید؟

I hope you will enjoy it today.

امیدوارم امروز از آن لذت ببرید.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Is there a smile on your face?

آیا لبخند بر لبان شماست؟

I really hope there is. Here we are again.

من واقعا امیدوارم وجود داشته باشد. ما دوباره اینجا هستیم.

Life once more.

زندگی یک بار دیگر

For a Sunday. It is a brand new month.

برای یک یکشنبه این یک ماه کاملاً جدید است.

Yes, October has arrived.

بله، مهر فرا رسیده است.

Isn't it nice to see October?

دیدن اکتبر خوب نیست؟

I don't know about you, but September seemed like a very long month.

من شما را نمی دانم، اما سپتامبر ماه بسیار طولانی به نظر می رسید.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Lots of things happening in the world, but also in my private life as well.

اتفاقات زیادی در دنیا و همچنین در زندگی خصوصی من رخ می دهد.

I suppose things going on not necessarily good things, by the way.

اتفاقاً فکر می‌کنم چیزهایی که پیش می‌روند لزوماً چیزهای خوبی نیستند.

More about that later on.

بیشتر در مورد آن بعدا.

For those wondering who I am, my name is Duncan and I am one of those.

برای کسانی که نمی‌دانند من کی هستم، اسم من دانکن است و من یکی از آن‌ها هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

Can you see that?

میتونی اونو ببینی؟

I am a person who likes the English language.

من فردی هستم که به زبان انگلیسی علاقه دارم.

You might say that I am an English addict and I have a feeling maybe.

ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم و شاید احساسی دارم.

Perhaps you are one of those as well.

شاید شما هم یکی از آن دسته باشید.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

So that's the introduction over with.

بنابراین این مقدمه است.

It's out of the way.

از راه است.

If something is out of the way, it means it has been done.

اگر چیزی از سر راه باشد، به این معنی است که انجام شده است.

Something has been carried out.

کاری انجام شده است.

It has been done as an action.

به عنوان یک اقدام انجام شده است.

Something you had to do has now be done.

کاری که باید انجام می دادید اکنون انجام شده است.

It is out the way.

از راه است.

Maybe a person who you are trying to ignore

شاید فردی که سعی می کنید نادیده بگیرید

or maybe you are trying to push them out of your life.

یا شاید می خواهید او را از زندگی خود بیرون کنید.

You might say that they are now out the way.

ممکن است بگویید که آنها اکنون در راه هستند.

They are out of the way.

آنها از مسیر خارج شده اند.

They are no longer part of your life.

آنها دیگر بخشی از زندگی شما نیستند.

I hope I can be part of your life today.

امیدوارم امروز بتوانم بخشی از زندگی شما باشم.

Is that okay? Do you mind?

خوبه؟ اشکالی نداره؟

Now, I know it's a big thing because you are sitting there in your home

حالا، من می دانم که این یک چیز بزرگ است زیرا شما در خانه خود نشسته اید

or maybe you are doing something else in your your own personal time.

یا شاید در زمان شخصی خود کار دیگری انجام می دهید .

But now you have me joining you during those precious moments.

اما اکنون شما در آن لحظات ارزشمند به شما ملحق شده ام.

So I hope you don't mind.

پس امیدوارم مشکلی نداشته باشی

Here we go.

Yes, we have made it all the way to the end of another week,

در اینجا ما می رویم.

بله، ما به پایان یک هفته دیگر رسیدیم،

a rather dramatic week.

یک هفته نسبتاً دراماتیک.

Some people might say, especially

برخی ممکن است بگویند، به خصوص

if you are living here in the UK

اگر شما اینجا در بریتانیا زندگی می کنید

and of course that includes England.

و البته این شامل انگلستان نیز می شود.

Yes, it is Sunday.

بله، یکشنبه است.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

And I hope you are having a good one so far.

و امیدوارم تا اینجای کار خوب بوده باشید.

I hope everything is going your way.

امیدوارم همه چیز طبق خواسته شما پیش برود.

I was walking through much Wenlock yesterday with Mr.

دیروز با آقای استیو در حال قدم زدن در ونلاک بودم

Steve and as we arrived

و وقتی

into the town centre we could hear something.

به مرکز شهر رسیدیم می توانستیم چیزی بشنویم.

It was a sound that we did not enjoy.

این صدایی بود که ما از آن لذت نمی بردیم.

There was someone standing in the market square

یک نفر در میدان بازار ایستاده بود

and they were singing.

و داشتند آواز می خواندند.

They had an acoustic guitar and they were singing some songs.

آنها یک گیتار آکوستیک داشتند و چند آهنگ می خواندند.

However, I have to say, and I know I might get criticised for this,

با این حال، باید بگویم، و می دانم که ممکن است به خاطر این موضوع مورد انتقاد قرار

I am willing to put myself forward.

بگیرم، حاضرم خودم را مطرح کنم.

I didn't enjoy it and to be honest with you,

من از آن لذت نمی برم و صادقانه بگویم،

I found it quite annoying

when you are out walking,

وقتی بیرون از خانه قدم می زنید، بسیار آزاردهنده می دیدم،

even if you are walking around a small town like the one I live in.

حتی اگر در شهر کوچکی مانند شهری که من در آن زندگی می کنم قدم بزنید

The last thing you want to hear

. آخرین چیزی که می خواهید بشنوید

is someone playing a guitar

این است که کسی بازی می کند. یک گیتار

and singing depressing songs.

و خواندن آهنگ های افسرده.

Here I am standing in your town square,

اینجا من در میدان شهر شما ایستاده ام و

singing some sad song,

آهنگ غمگینی

and I am not singing them

می خوانم و آنها را

very well.

خیلی خوب نمی خوانم.

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

Do you like street performers?

آیا مجری های خیابانی را دوست دارید؟

To be honest with you, I am not a fan.

راستش را بخواهید، من طرفدار نیستم.

One of the things I hate about going to London and if you've ever been to London, you will know

یکی از چیزهایی که من از رفتن به لندن متنفرم و اگر تا به حال به لندن رفته باشید، می دانید

that there are lots of people hanging around street performing

که افراد زیادی در اطراف خیابان هستند و

various types of street performance,

انواع مختلف اجرای خیابانی را اجرا می کنند

and some of them are either

و برخی از آنها یا

not very good or they are very annoying

خیلی خوب نیستند یا بسیار آزاردهنده

because you are trying to do something you want to walk.

هستند زیرا سعی می کنید کاری را انجام دهید که می خواهید پیاده روی کنید.

You want to just have a little bit of peace and quiet or maybe enjoy yourself.

شما می خواهید فقط کمی آرامش و سکوت داشته باشید یا شاید از خودتان لذت ببرید.

And there is someone doing something really annoying in your ear.

و کسی هست که کاری واقعا آزاردهنده در گوش شما انجام می دهد.

So what do you think?

خب چی فکر می کنی؟

Do you like street performers?

آیا مجری های خیابانی را دوست دارید؟

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I do find them slightly

من آنها را کمی

annoying, especially when they are not very good.

آزاردهنده می دانم، به خصوص وقتی که خیلی خوب نیستند.

And I know what you're going to say, Mr.

و من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای

Duncan, you horrible little man.

دانکن، شما مرد کوچک وحشتناک.

Do you realise that sometimes people

آیا می دانید که گاهی اوقات

are raising money for charity when they are doing that?

مردم وقتی این کار را انجام می دهند برای خیریه پول جمع می کنند؟

Yes, I will accept that.

بله، من این را می پذیرم.

But to be honest with you, it doesn't make it any less annoying.

اما صادقانه بگویم، این باعث نمی‌شود که از آزاردهنده‌اش کمتر شود.

What about you?

Do you do you ever find this?

تو چطور؟

آیا تا به حال این را پیدا می کنید؟

If you go to your local town, or maybe if you are walking by some shops,

اگر به شهر محلی خود می روید، یا شاید اگر در کنار برخی مغازه ها قدم می زنید،

maybe there is a person performing, maybe playing a guitar

ممکن است شخصی در حال اجرا باشد، شاید گیتار می

or playing another musical instrument, maybe a harmonica.

نوازد یا ساز موسیقی دیگری می نوازد، شاید سازدهنی.

Do you like them?

آیا آنها را دوست دارید؟

Another thing is, well, they have in London,

چیز دیگر این است، خوب، آنها در لندن دارند،

they have those statues.

آنها آن مجسمه ها را دارند.

It's a person who who stands in the street and they pretend

این آدمی است که در خیابان می ایستد و اینطور وانمود

to be a statue

می کند که

like that.

مجسمه است.

But do you think

اما به نظر شما

annoying or really, really good?

آزاردهنده است یا واقعاً خوب است؟

Please let me know on the live chat.

لطفا در چت زنده به من اطلاع دهید.

Talking of which, we have the live chat. Yes.

صحبت از آن، ما چت زنده داریم. آره.

I can't forget the live chat.

من نمی توانم چت زنده را فراموش کنم.

Because without you out there watching me here, there would be none of this.

چون بدون تو که اینجا مرا تماشا کنی، هیچ کدام از اینها وجود نخواهد داشت.

You see, it would not exist.

ببینید، وجود نخواهد داشت.

Some people say that's a good thing

بعضی ها می گویند این چیز خوبی است

and some people say they would miss me very, very much.

و بعضی ها می گویند خیلی خیلی دلم برای من تنگ خواهد شد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

We have a unique situation

ما امروز یک موقعیت منحصر به فرد

today on the live chat because in first place today

در چت زنده داریم زیرا در وهله اول امروز

we have a Valentine.

یک ولنتاین داریم.

Hello, Valentine.

سلام ولنتاین

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I guess what you are first on today's live

حدس می‌زنم در چت زنده امروز چه کسی هستید

chat.

.

You know what?

میدونی چیه؟

I know I haven't done it for a long time, but that deserves

می دانم که مدت زیادی است این کار را انجام نداده ام، اما این سزاوار

a fancy pants.

یک شلوار فانتزی است.

That's enough.

بس است.

We can't have too much excitement at the start of today's live stream.

ما نمی توانیم در شروع پخش زنده امروز هیجان زیادی داشته باشیم.

We also have Beatrix.

ما بئاتریکس را هم داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Nice to see you here as well on the live chat.

خوشحالم که شما را اینجا در چت زنده می بینم.

Paolo is here.

پائولو اینجاست.

We also have our regular champion, but not today.

ما هم قهرمان ثابت خود را داریم اما امروز نه.

I think today Vitus is giving his finger a rest.

فکر می کنم امروز ویتوس به انگشتش استراحت می دهد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

We also have Claudio. Hello, Claudia.

کلودیو هم داریم. سلام، کلودیا.

I suppose I should also ask the question

فکر می کنم باید سوالی را هم

that I always ask every Sunday.

که همیشه هر یکشنبه می پرسم بپرسم.

Claudia, can you please tell me

کلودیا، لطفاً به من بگویید

give me the answer to this question.

پاسخ این سوال را به من بدهید.

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in the pot?

کلودیا، چه چیزی در گلدان داری؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia is it something spicy and hot?

کلودیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Or Claudia, what is it?

یا کلودیا، آن چیست؟

The pot.

دیگ.

What is in your pot today?

امروز در گلدان شما چیست؟

Claudia, are you cooking something nice?

کلودیا، چیز خوبی می پزی؟

Maybe because the spring time is on its way where you are.

شاید به این دلیل که بهار در راه است به جایی که شما هستید.

Perhaps you are having something cold.

شاید شما در حال سرماخوردگی هستید.

Maybe salad. I mentioned this last week.

شاید سالاد من هفته گذشته به این موضوع اشاره کردم.

During the summer months

در ماه های تابستان

when the weather gets hot, a lot of people like to have cold food.

که هوا گرم می شود ، بسیاری از مردم دوست دارند غذاهای سرد بخورند.

Salads are very popular.

سالادها بسیار محبوب هستند.

Certain types of food, cold food

انواع خاصی از غذاها، غذاهای سرد

that is served quickly and also

که سریع سرو می شوند و همچنین

maybe food that is very convenient to eat.

شاید غذاهایی که خوردن آنها بسیار راحت باشد.

So quite often cold food is very convenient

بنابراین اغلب غذاهای سرد برای خوردن بسیار راحت است

to eat, especially snacks.

، به خصوص میان وعده ها.

I don't know about you because I'm

من شما را نمی دانم زیرا من

not there, but do you like snacks?

آنجا نیستم، اما آیا تنقلات دوست دارید؟

Because I love having snacks.

چون من عاشق تنقلات هستم.

And I'm going to show you

و

two of my most favourite snacks.

من دو تا از محبوب ترین میان وعده هایم را به شما نشان خواهم داد.

Things that you can eat very quickly, something that

چیزهایی که می توانید خیلی سریع بخورید، چیزی که

maybe you eat between your meals

شاید بین وعده های غذایی خود می خورید

to stop your stomach from making disgusting noises.

تا معده خود را از ایجاد صداهای منزجر کننده باز دارد.

So I'm going to show you two of my snacks

بنابراین من قصد دارم دو تن از میان وعده های خود را

that I like to have during my private time.

که دوست دارم در اوقات خصوصی ام بخورم به شما نشان می دهم.

Sometimes when I'm relaxing, maybe I'm busy,

گاهی اوقات وقتی در حال استراحت هستم، شاید سرم شلوغ است،

maybe I'm doing lots of things and I want to eat something quickly.

شاید کارهای زیادی انجام می دهم و می خواهم سریع چیزی بخورم.

Quite often I will have one of these, a little cracker.

اغلب اوقات من یکی از اینها را خواهم داشت، یک کراکر کوچک.

Cracker crackers.

کراکر کراکر.

Oh, great.

اوه، عالی

I love crackers because first of all,

من کراکر را دوست دارم زیرا اولاً

you don't have to make them because they come ready made.

لازم نیست آنها را درست کنید زیرا آنها آماده هستند.

But also it's very convenient if you want to put things like cheese

اما همچنین اگر می خواهید چیزهایی مانند پنیر

or maybe some tomato or maybe something else on top.

یا شاید مقداری گوجه فرنگی یا چیز دیگری را روی آن قرار دهید بسیار راحت است.

Some people like to put very unusual

برخی از افراد دوست دارند چیزهای بسیار غیرعادی

things like peanut butter on their crackers.

مانند کره بادام زمینی را روی کراکر خود قرار دهند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you like eating snacks?

آیا خوردن تنقلات را دوست دارید؟

And if you do, what type of food do you normally eat?

و اگر می‌خورید، معمولاً چه نوع غذایی می‌خورید؟

So I really enjoy eating crackers

بنابراین من واقعا از خوردن کراکر لذت می برم

because you can get them very quickly from the cupboard.

زیرا می توانید آنها را خیلی سریع از کمد تهیه کنید.

It doesn't take very long.

خیلی طول نمیکشه

Another thing I like eating as a snack.

چیز دیگری که دوست دارم به عنوان میان وعده بخورم.

Something that I eat very quickly

چیزی که من خیلی سریع میخورم

is a piece of bread.

یک لقمه نان است.

And there you can see a very basic type of food bread.

و در آنجا می توانید نوع بسیار ابتدایی نان غذایی را ببینید.

However, I would imagine around the world, most countries

با این حال، تصور می‌کنم در سرتاسر جهان، اکثر کشورها

at some point are are manufacturing, baking bread,

در برخی مواقع در حال تولید، پختن نان هستند

and lots and lots of people enjoy eating it as well, especially as a snack.

و بسیاری از مردم از خوردن آن به‌ویژه به عنوان میان‌وعده لذت می‌برند.

So there you can see a very simple piece of bread with

بنابراین در آنجا می توانید یک تکه نان بسیار ساده با آن را ببینید

and this is the surprising part

و این بخش شگفت انگیزی

with nothing on just a little bit of butter.

است که فقط روی کمی کره هیچ چیز ندارد.

So sometimes a little bit of bread and butter

بنابراین گاهی اوقات کمی نان و

is something I eat as a quick snack when I'm in a hurry.

کره چیزی است که من به عنوان یک میان وعده سریع وقتی عجله دارم مصرف می کنم.

Maybe I have no time to cook some food.

شاید وقت ندارم غذا درست کنم.

Maybe I am going out.

شاید دارم میرم بیرون

Or maybe I'm doing a lot of work here in the studio.

یا شاید من در استودیو کار زیادی انجام می دهم.

So sometimes I will grab a piece of bread

بنابراین گاهی یک لقمه نان

and I will put some butter on the bread and that's it.

می گیرم و مقداری کره روی نان می زنم و تمام.

It's a

very simple snack, so that's one of my favourite snacks.

این یک میان وعده

بسیار ساده است ، بنابراین یکی از میان وعده های مورد علاقه من است.

What about you? Do you like snacking?

تو چطور؟ آیا تنقلات را دوست دارید؟

Do you like eating food in a hurry?

آیا دوست دارید با عجله غذا بخورید؟

I wonder if you do.

من تعجب می کنم که آیا شما انجام می دهید.

Max is here.

مکس اینجاست

Hello, Max.

سلام مکس

Max enjoys eating crackers with a little bit of salt.

مکس از خوردن کراکر با کمی نمک لذت می برد.

Interesting.

جالب هست.

Now, I know a lot of people like to put salt on their food.

حالا می دانم که خیلی ها دوست دارند روی غذایشان نمک بزنند.

Some people put too much.

برخی افراد بیش از حد می گذارند.

And of course, too much salt is not good for you.

و البته نمک زیاد برای شما خوب نیست.

It can cause all sorts of weird problems inside

این می تواند انواع مشکلات عجیب و غریب را در

your body, such as high blood pressure.

بدن شما ایجاد کند، مانند فشار خون بالا.

So it is not good to have too much salt or sodium

بنابراین داشتن نمک یا سدیم زیاد

in your daily diet.

در رژیم غذایی روزانه خوب نیست.

Christina says Mr.

کریستینا می گوید آقای

Duncan, I go crazy

دانکن، من

for bread and cheese

برای نان و پنیر دیوانه می

if I am feeling especially hungry,

شوم اگر احساس گرسنگی خاصی داشته باشم،

if I am feeling extra hungry, I will be honest.

اگر احساس گرسنگی اضافی داشته باشم، صادقانه می گویم.

I do like a little bit of cheese.

من کمی پنیر دوست دارم

I will cut some cheese and I will put it onto my

من مقداری پنیر برش می دهم و روی

sandwich.

ساندویچم می گذارم.

So I will put a little bit of cheese inside as well.

پس داخلش هم کمی پنیر میزارم.

But you are right, cheese sandwich.

اما حق با شماست، ساندویچ پنیر.

Absolutely amazing.

کاملا شگفت انگیز.

Especially if you can find if you could find a nice piece of cheese,

به خصوص اگر بتوانید یک تکه پنیر خوب پیدا کنید،

something with lots of flavour, definitely.

چیزی با طعم زیاد، قطعا.

Claudia is here.

کلودیا اینجاست

Talking of food,

در مورد غذا صحبت می

I don't eat snacks, I just drink coffee.

کنم، من تنقلات نمی خورم، فقط قهوه می نوشم.

But at night after supper, I will eat some almonds. Yes.

اما شب بعد از شام مقداری بادام می خورم. آره.

Things that you can just have nearby and you will just eat them.

چیزهایی که فقط می توانید در این نزدیکی داشته باشید و فقط آنها را می خورید.

Maybe you are sitting, watching television.

شاید نشسته اید و تلویزیون تماشا می کنید.

And a lot of people these days like to have something nearby,

و بسیاری از مردم این روزها دوست دارند چیزی در این نزدیکی داشته باشند،

something maybe in a little bag or a packet.

چیزی شاید در یک کیف کوچک یا یک بسته.

Nuts.

آجیل.

Very popular crisps.

چیپس بسیار محبوب.

Very popular.

بسیار محبوب.

A lot of people like to eat those types of things as a snack whilst

بسیاری از مردم دوست دارند این نوع چیزها را به عنوان میان وعده بخورند در حالی

they are relaxing, sitting down.

که در حال استراحت هستند، نشسته اند.

Almonds,

بادام،

peanuts.

بادام زمینی.

I must admit

باید اعتراف

I do like peanuts.

کنم که بادام زمینی دوست دارم.

Peanuts and also cashew nuts.

بادام زمینی و همچنین بادام هندی.

Wow. So there is a certain type of cashew nut that you can buy here.

وای. بنابراین نوع خاصی از بادام هندی وجود دارد که می توانید از اینجا بخرید.

And they've been roasted and covered with honey.

و آنها برشته شده و با عسل پوشانده شده اند.

Wow. Honey roasted cashew nuts.

وای. بادام هندی بو داده عسلی.

Is there anything nicer than that?

آیا چیزی زیباتر از این وجود دارد؟

I'm not sure, but yes, that is another one of my little favourite snacks

مطمئن نیستم، اما بله، این یکی دیگر از میان وعده های کوچک مورد علاقه

when I'm in a hurry.

من است، وقتی عجله دارم.

Can I say hello to Marsha?

آیا می توانم به مارشا سلام کنم؟

Hello, Marsha.

سلام مارشا

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello. Also too.

سلام. همینطور.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Beatriz is here.

بئاتریز اینجاست.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you like to listen to street performers?

آیا دوست دارید به نوازندگان خیابانی گوش دهید؟

I find them a little annoying, especially if I'm trying to concentrate on something else.

من آنها را کمی آزاردهنده می دانم، به خصوص اگر بخواهم روی چیز دیگری تمرکز کنم.

So yesterday when we walked into much Wenlock,

بنابراین دیروز وقتی وارد ونلاک شدیم،

there was a man playing a guitar, but he wasn't singing very well

مردی بود که گیتار می‌نواخت، اما او خیلی خوب

and he wasn't playing the guitar very well.

نمی‌خواند و خیلی خوب گیتار نمی‌نواخت.

And to be honest with you,

و صادقانه بگویم

it was really spoiling everything.

، واقعاً همه چیز را خراب می کرد.

The whole atmosphere of the little town square was ruined.

کل فضای میدان کوچک شهر خراب شده بود.

Am I being too fussy?

آیا من خیلی بداخلاق هستم؟

Am I being too cruel with my thoughts there?

آیا من در آنجا با افکارم بیش از حد بی رحم هستم؟

I wonder.

من تعجب میکنم.

Beatriz is another one who likes nuts.

بئاتریز یکی دیگر از کسانی است که آجیل دوست دارد.

It would appear that a lot of people

به نظر می رسد که بسیاری از مردم

are nuts about nuts.

به آجیل علاقه دارند.

We can describe a person as being nuts

about something if they really like it.

اگر واقعاً از چیزی خوشش بیاید، می‌توانیم فردی را به‌عنوان دیوانه توصیف کنیم.

You might say that the person is a little bit crazy.

ممکن است بگویید آن شخص کمی دیوانه است.

Even a person who is nuts about something

حتی فردی که از چیزی دلخور است و به

that means they are crazy for it.

این معنی است که برای آن دیوانه است.

They love it very much.

خیلی دوستش دارند.

Hello.

سلام.

Also to Magdalena.

همچنین به ماگدالنا.

Pretzel with some butter is a good snack.

چوب شور با مقداری کره یک میان وعده خوب است.

It is very popular here in Germany.

اینجا در آلمان بسیار محبوب است.

Is that pretzel or pretzel?

اون چوب شوره یا چوب شور؟

I don't know what a Brazil is.

من نمی دانم برزیل چیست.

I know what a pretzel is.

من می دانم چوب شور چیست.

Pretzel things are very nice, by the way.

اتفاقاً چیزهای چوب شور بسیار زیبا هستند.

I do like eating pretzels.

من عاشق خوردن چوب شور هستم.

Very nice as

بسیار خوب است زیرا به

Beatriz

appears to

نظر می

be going on a journey or taking a journey.

رسد که Beatriz در حال رفتن به سفر یا سفر است.

Have you been someone?

آیا شما کسی بوده اید؟

Apparently, Beatriz

ظاهرا

has been taking a journey and it took 11 hours.

Beatriz سفری را طی کرده است و 11 ساعت طول کشیده است.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

I have to be honest with you, I don't think I could sit on a bus

باید با شما روراست باشم، فکر نمی کنم بتوانم

for 11 hours without any break.

11 ساعت بدون استراحت در اتوبوس بنشینم.

I think.

I think I would have a lot of problems with that,

من فکر می کنم.

فکر می‌کنم با آن مشکلات زیادی داشته باشم،

especially if I needed to go to the toilet.

مخصوصاً اگر لازم باشد به توالت بروم.

You say?

شما بگو؟

Because they do have now. Yes.

چون الان دارند. آره.

I know what you're going to say, Mr.

من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای

Duncan.

Nowadays you can get on a bus and the buses are very large

دانکن.

امروزه می توانید سوار اتوبوس شوید و اتوبوس ها بسیار بزرگ هستند

and at the back they normally have a toilet.

و در عقب معمولاً توالت دارند.

The only problem is I am not the only person on the bus.

تنها مشکل این است که من تنها کسی نیستم که در اتوبوس هستم.

Other people are also travelling on the bus at the same time

افراد دیگری نیز همزمان با اتوبوس در حال تردد هستند

and they also want to go to the toilet and quite often

و آنها نیز می خواهند به توالت بروند و اغلب اوقات

some people

برخی از افراد

do not take care

when they are in the bus toilet.

هنگام حضور در توالت اتوبوس اهمیتی نمی دهند.

Let's just say

بیایید بگوییم

it can get a little bit messy.

که ممکن است کمی کثیف شود.

So that's one of the reasons why I would never sit on a bus

بنابراین این یکی از دلایلی است که من هرگز

for a very long time, because I think it would drive me crazy.

برای مدت طولانی در اتوبوس نمی‌نشینم، زیرا فکر می‌کنم این کار مرا دیوانه می‌کند.

But also if you had to go to the toilet, there is a very good chance

اما همچنین اگر مجبور به رفتن به توالت بودید، احتمال زیادی وجود دارد

that the toilet will be a little messy to say the least.

که دست کم توالت کمی نامرتب باشد.

Meg Oh, hello, Meg. Oh,

مگ اوه، سلام، مگ. اوه،

I get sick if I stay in any car for more than 30 minutes.

اگر بیش از 30 دقیقه در هر ماشینی بمانم مریض می شوم.

Yes, this is a very common problem with many people.

بله، این یک مشکل بسیار رایج برای بسیاری از افراد است.

I am quite good if I'm sitting in the front seat.

من اگر روی صندلی جلو بنشینم خیلی خوب هستم.

If I sit in the front seat of the car, I'm okay.

اگر در صندلی جلوی ماشین بنشینم، مشکلی نیست.

But if I sit in the back seat of a car for a long period of time,

اما اگر برای مدت طولانی روی صندلی عقب ماشین بنشینم،

the feeling of the the motion, the feeling of the movement

احساس حرکت،

of the road will slowly make me feel

احساس حرکت جاده، آرام آرام حالت تهوع به من دست می دهد

nauseous.

.

I will feel sick.

احساس بیماری خواهم کرد.

Some people do. They actually vomit.

برخی از مردم انجام می دهند. آنها در واقع استفراغ می کنند.

They will actually throw up in the back of a car.

آنها در واقع در عقب ماشین پرتاب می کنند.

And I can't think of anything worse.

و من نمی توانم به چیز بدتری فکر کنم.

I'm sure there are worse things that you could clear up in the back of your car,

من مطمئن هستم که چیزهای بدتری وجود دارد که می توانید در عقب ماشین خود آنها را پاک کنید،

but I think vomit must be one of the worst things of all.

اما من فکر می کنم استفراغ باید یکی از بدترین چیزها باشد.

That's one of the reasons why I will never be a taxi driver, I suppose.

این یکی از دلایلی است که من هرگز راننده تاکسی نخواهم شد.

I wonder how many times a taxi driver,

من تعجب می کنم که چند بار یک راننده تاکسی،

especially on a Friday or Saturday night

به خصوص در جمعه یا شنبه شب

when the pubs and the bars have closed

که میخانه ها و بارها بسته شده اند

and lots of people are walking around drunk.

و تعداد زیادی از مردم مست در حال قدم زدن هستند.

I wonder how many people or how many taxi drivers have to clean

من تعجب می کنم که چند نفر یا چند راننده تاکسی باید

all of the vomit off the inside of their car?

تمام استفراغ را از داخل ماشین خود پاک کنند؟

Not very nice.

خیلی قشنگ نیست

Claudia, is Claudia going?

کلودیا، آیا کلودیا می‌رود؟

I think Claudia might be going.

من فکر می کنم کلودیا ممکن است برود.

Oh, I see. Okay, then.

اوه می فهمم. باشه پس

Claudia has a joke

کلودیا در قطار یک شوخی دارد

on the train.

.

There was a man playing a violin, and the sound was awful.

مردی در حال نواختن ویولن بود و صدا افتضاح بود.

Then he asked for money, but nobody gave him a single coin.

سپس پول خواست، اما کسی یک سکه به او نداد.

So he said, I will ask you for money

پس گفت من دوباره از شما پول می خواهم

again.

.

Oh, I will play a game.

اوه، من یک بازی انجام خواهم داد.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

So I suppose what you're saying is because he can't play the violin very well,

بنابراین من فکر می کنم آنچه شما می گویید این است که او نمی تواند ویولن را خیلی خوب بنوازد،

he won't get any money anyway.

به هر حال پولی دریافت نمی کند.

He still won't get any money. So

او هنوز هیچ پولی نمی گیرد.

the the donations that the people will be

بنابراین کمک هایی که مردم خواهند

giving are based on how well he plays the violin?

داد بر اساس این است که او چقدر ویولن می نوازد؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello.

Also to Louis Mendez.

سلام.

همچنین به لوئیس مندز.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back here today.

خوشحالم که امروز دوباره شما را اینجا می بینم.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

If you have a snack, especially late at night,

اگر یک میان وعده دارید، مخصوصاً اواخر شب،

something I used to do when I was much younger, I used to get up

کاری که من در جوانی انجام می

in the middle of the night and I used to go down stairs.

دادم، نصف شب از خواب بلند می شدم و از پله ها پایین می رفتم.

When I was still living at home with my parents.

زمانی که هنوز در خانه با پدر و مادرم زندگی می کردم.

I used to go downstairs and I would sneak into the kitchen, sneak.

از پله ها پایین می رفتم و یواشکی وارد آشپزخانه می شدم، یواشکی.

If you sneak, it means you move quietly

اگر یواشکی می روید، به این معنی است که بی سر

or steadily in a certain direction.

و صدا یا پیوسته در جهت خاصی حرکت می کنید.

You sneak

یواشکی به

downstairs, you sneak into the kitchen.

طبقه پایین می آیی، یواشکی وارد آشپزخانه می شوی.

So I used to do it quite often.

بنابراین من اغلب این کار را انجام می دادم.

I used to love having snacks in the middle of the night when I was young.

وقتی جوان بودم عاشق خوردن میان وعده در نیمه های شب بودم.

The only problem is, of course, as you get older,

البته تنها مشکل این است که با بالا رفتن سن،

if you like to have snacks at night, it's not very healthy,

اگر دوست دارید شب‌ها میان‌وعده بخورید ، خیلی سالم نیست،

especially if you do it too often.

مخصوصاً اگر این کار را زیاد انجام دهید.

Talking of people who are really fit and healthy, we have Mr.

در مورد افرادی که واقعاً تناسب اندام و سالم هستند صحبت می کنیم، آقای

Steve coming soon.

استیو به زودی می آید.

Today we are looking at phrases, words and idioms

امروز ما به عبارات، کلمات و اصطلاحات

connected to roads and being on the road.

مرتبط با جاده و بودن در جاده نگاه می کنیم.

All sorts of words and phrases coming up today.

انواع کلمات و عبارات امروز در راه است.

So I hope you will stay with me.

پس امیدوارم با من بمونی

We also have a little bit of sad news today.

امروز هم یک خبر کمی ناراحت کننده داریم.

Something sap that we're doing tomorrow.

یه کاری که فردا انجام میدیم

And we will talk about that briefly as well in a few moments with Mr.

و در چند لحظه با آقای استیو به طور خلاصه در مورد آن صحبت خواهیم کرد

Steve.

Yes, he is on his way. Mr.

.

بله، او در راه است. آقای

Steve is coming.

استیو می آید.

For those who like watching Mr.

برای کسانی که دوست دارند آقای

Steve and listening to his words of wisdom, you won't have to wait much longer

استیو را تماشا کنند و به سخنان حکیمانه او گوش دهند ، لازم نیست خیلی بیشتر منتظر بمانند،

Mr. Steve has officially put the garden to bed.

آقای استیو به طور رسمی باغ را به رختخواب گذاشته است.

Well, almost anyway.

خوب، تقریباً به هر حال.

He has been busy this morning doing the very same thing.

او امروز صبح مشغول انجام همین کار بوده است.

Talking with Mr. Steve. Guess what?

صحبت با آقای استیو حدس بزن چی شده؟

Can you guess? Yes.

میتونی حدس بزنی؟ آره.

It's time for Mr.

وقت آن رسیده است که آقای

Steve

استیو

to to do to do.

انجام دهد.

Hello, it's Mr. Steve.

سلام، این آقای استیو است.

Hello, Mr. Duncan. Hello.

سلام آقای دانکن سلام.

Wonderful, beautiful viewers from across the world.

بینندگان شگفت انگیز و زیبا از سراسر جهان.

You are.

شما هستید.

You are loyal, lovely,

شما وفادار، دوست داشتنی،

eager to learn English.

مشتاق یادگیری زبان انگلیسی هستید.

Yes, bursting to learn some English. I know you.

بله، برای یادگیری مقداری انگلیسی. من شما را می شناسم.

I can sense it.

من می توانم آن را حس کنم.

I can sense it.

من می توانم آن را حس کنم.

Can sense the desire to learn, to absorb.

می تواند میل به یادگیری، جذب را حس کند.

I'm also sensing something.

منم یه چیزی حس میکنم

Oh, Mr.

اوه

Duncan, it's a lovely day today outside.

، آقای دانکن، امروز روز خوبی است بیرون.

It's very strange, though, because it's been everything.

اگرچه بسیار عجیب است، زیرا همه چیز بوده است.

It keeps going dark as if it's going to rain.

هوا همچنان تاریک می شود انگار قرار است باران ببارد.

But anyway, it's me.

اما به هر حال من هستم.

It's nice to have you here, by the way.

اتفاقاً حضور شما در اینجا خوب است.

You are all so lovely as the song.

همه شما به اندازه آهنگ دوست داشتنی هستید.

You know the song, don't you know?

شما آهنگ را می دانید، نمی دانید؟

You are so beautiful to me

شما برای من خیلی زیبا

You are all so beautiful Can't you see

هستید همه شما خیلی زیبا هستید آیا نمی توانید چنین

something like that?

چیزی را ببینید؟

No idea what that song is for anyway.

اصلاً نمی دانم آن آهنگ برای چیست.

I was saying it's so warm and it's the 2nd of October

میگفتم خیلی گرمه و 2 مهرماه هست

and it's something like 60 degrees outside 60.

و چیزی حدود 60 درجه بیرون 60 هست.

It's very warm, really very warm outside.

بیرون خیلی گرمه واقعا خیلی گرمه.

It's hot in here, which is very hot in here.

اینجا گرم است که اینجا خیلی گرم است.

And it's good because we don't have to with the rising energy costs.

و این خوب است زیرا ما مجبور نیستیم با افزایش هزینه های انرژی مقابله کنیم.

We don't have to put the heating on.

ما مجبور نیستیم گرمایش را روشن کنیم.

Come on.

At the moment, let's not talk about that.

بیا دیگه.

در حال حاضر، اجازه دهید در مورد آن صحبت نکنیم.

But, you know, paying double, at least, aren't we? Yes.

اما، می دانید، حداقل دو برابر پرداخت می کنیم، اینطور نیست؟ آره.

Okay. Stop it.

باشه. بس کن

I'm just saying I'm just saying the advantages,

من فقط می گویم فقط مزایای آن را می گویم،

you know, we don't have to put the heating on and use any expensive energy.

می دانید، ما مجبور نیستیم گرمایش را روشن کنیم و از انرژی گران قیمت استفاده کنیم.

Well, you know, a lot of people would be thinking along those lines.

خوب، می دانید ، بسیاری از مردم در این مسیر فکر می کنند.

They probably will. But they probably don't want to think about it right now.

احتمالا این کار را خواهند کرد. اما احتمالاً نمی خواهند در حال حاضر به آن فکر کنند.

Saving the money.

صرفه جویی در پول.

So the thing with October, of course, October here,

بنابراین چیزی که در مورد اکتبر، البته اکتبر اینجاست

it's the strange transition between summer and autumn.

، انتقال عجیب بین تابستان و پاییز است.

So so during October, you can have some quite nice weather.

بنابراین در ماه اکتبر، می توانید آب و هوای بسیار خوبی داشته باشید. حتی در ماه اکتبر

You can have some really nice warm weather, even during October,

می توانید هوای بسیار خوبی داشته باشید ،

which is always very welcome.

که همیشه از آن استقبال می شود.

Of course, we have a little bit of sad news as well.

البته خبر کمی هم داریم که ناراحت کننده است.

Tomorrow we are we are giving Mr.

فردا که هستیم به آقای

Stevenson a send off tomorrow when we are.

استیونسون فردا که هستیم اخراج می کنیم.

And thank you very much.

و خیلی از شما متشکرم.

I could see some comments, Beatrice and a few others as well.

من می توانستم برخی از نظرات، بئاتریس و چند مورد دیگر را نیز ببینم.

Yes, I am feeling feeling better,

بله، احساس بهتری دارم،

but obviously tomorrow's a bit of a big day,

اما بدیهی است که فردا روز بزرگی است،

so hopefully that will go well

بنابراین امیدوارم که به خوبی پیش برود

and then I you know, you can start to move on a bit.

و می‌دانید، می‌توانید کمی ادامه دهید.

It's taken me I'm doing the eulogy, Mr.

من در حال انجام مداحی هستم، آقای

Duncan, for those who don't know what a eulogy is,

دانکن، برای کسانی که نمی دانند مداحی چیست

a eulogy is normally a short biography

، مداحی معمولاً یک زندگی نامه کوتاه

that is read out about the person who has passed away.

است که در مورد شخصی که درگذشته خوانده می شود.

So tomorrow, during Mr.

بنابراین فردا، در مراسم خاکسپاری

Steve's mother's funeral, Steve will be delivering the eulogy.

مادر آقای استیو ، استیو مداحی خواهد کرد.

Yes, it's sort of

بله، این به نوعی

talking about mum,

صحبت کردن در مورد مادر

her life, what she was like, her personality,

، زندگی او،

the things she did in her life.

شخصیت او و کارهایی است که در زندگی خود انجام داده است.

That's what we do here.

این کاری است که ما اینجا انجام می دهیم.

It's going to be about five, 10 minutes long.

حدوداً پنج، 10 دقیقه طول خواهد کشید.

It's taken me.

منو گرفته

I have written and rewritten it so many times. Mr.

من بارها آن را نوشته و بازنویسی کرده ام. آقای

Duncan Yes, probably about five times I've rewritten it.

دانکن بله، احتمالاً پنج بار آن را بازنویسی کرده ام.

It must have taken me three or four days in total to keep right.

در مجموع باید سه چهار روز طول کشید تا درست بمانم.

And but anyway, I won't because I want to do a good job.

و اما به هر حال، این کار را نمی کنم زیرا می خواهم کار خوبی انجام دهم.

Everyone wants to do a good job of that.

همه می خواهند در این زمینه کار خوبی انجام دهند.

Yes. The grandchildren a helping as well.

آره. نوه ها نیز کمک کننده هستند.

They're going to be reading things.

آنها قرار است چیزهایی بخوانند.

So it's not just going to be me, but.

بنابراین نه تنها من، بلکه.

Yes. And I thank you for all your good wishes.

آره. و من از تمام آرزوهای خوب شما تشکر می کنم.

And and another thing to mention and this this I think I'm mentioning it

و نکته دیگری که باید ذکر کنم و این که فکر می کنم دارم به آن اشاره می کنم

because I am sort of involved tomorrow during coronavirus.

زیرا فردا درگیر ویروس کرونا هستم.

Do you remember, Steve, during COVID, a lot of services

به یاد دارید، استیو، در طول کووید، خدمات

were taking place in church weddings and also funerals.

زیادی در مراسم عروسی کلیسا و همچنین مراسم خاکسپاری برگزار می شد.

But what I found interesting is a lot of people were during the lockdown and the pandemic,

اما چیزی که برایم جالب بود این است که بسیاری از مردم در دوران قرنطینه و همه‌گیری بودند،

they were actually live streaming through the Internet,

آنها در واقع از طریق اینترنت،

the actual funeral, the actual service.

مراسم تشییع جنازه و خدمات واقعی پخش زنده داشتند.

So we had the idea, didn't we,

بنابراین ما این ایده را داشتیم، نه،

during the week, because a lot of your mum's friends who are also elderly

در طول هفته، زیرا بسیاری از دوستان مادر شما که سالخورده نیز هستند

can't come to the actual funeral tomorrow.

نمی توانند فردا به مراسم تشییع جنازه واقعی بیایند.

Mum's family, who live a long way away because she

خانواده مامان، که به دلیل اینکه راشل اکنون در آنجاست، خیلی دور زندگی می کنند

Rachel is now isn't where she was born and grew up.

، جایی نیستند که او به دنیا آمده و بزرگ شده است.

But most of her family are still where Mum was originally born.

اما بیشتر اعضای خانواده او هنوز در جایی هستند که مادر در ابتدا متولد شده است.

A long way off.

راه دور.

It's a long way off and they're, you know, the same age as mum, if not older.

خیلی دور است و می دانید، اگر بزرگتر نباشد، هم سن مادر هستند.

So I, I had a, I had an idea, I had a brainwave.

بنابراین، من، یک ایده داشتم، من یک موج مغزی داشتم.

We could either livestream them the service

ما می‌توانیم این سرویس را به صورت زنده پخش کنیم

so people who couldn't get there for various reasons can watch it.

تا افرادی که به دلایل مختلف نتوانسته‌اند به آنجا برسند، بتوانند آن را تماشا کنند.

But we found out that that is not possible because the church

اما متوجه شدیم که این امکان پذیر نیست زیرا کلیسا

does not have any connectivity or any good connectivity.

هیچ گونه اتصال یا اتصال خوبی ندارد.

So the next best thing is I'm going to put a camera there tomorrow

بنابراین بهترین کار بعدی این است که فردا یک دوربین در آنجا قرار می‌دهم

and we will be able to let those

و می‌توانیم به کسانی

who couldn't attend actually watch the video.

که نتوانستند در آن شرکت کنند اجازه دهیم واقعاً ویدیو را تماشا کنند.

So that's something we're doing separate from all of this.

بنابراین این کاری است که ما جدا از همه اینها انجام می دهیم .

It's not here.

اینجا نیست.

It's not on here.

اینجا نیست

It won't be here, but it's something private and away.

اینجا نخواهد بود، اما چیزی خصوصی و دور است.

But I thought it was quite interesting how many people have been using technology

اما من فکر می‌کردم که خیلی جالب است که چند نفر از فناوری

in ways that we didn't before.

به روشی استفاده می‌کنند که ما قبلاً استفاده نمی‌کردیم.

So so in the past you don't normally film funerals.

بنابراین در گذشته معمولاً از مراسم تدفین فیلم نمی‌گیرید.

Those are very unusual.

آنها بسیار غیر معمول هستند.

We hadn't thought about doing it, but some of mum's siblings so have brothers and sisters

ما به انجام آن فکر نکرده بودیم، اما برخی از خواهران و برادران مادر، همینطور برادران و خواهران

who can't come tomorrow, have asked if we can record it

که فردا نمی توانند بیایند، پرسیده اند که آیا می توانیم آن را ضبط کنیم

so that they can watch it because we weren't certainly weren't going to do that.

تا بتوانند آن را تماشا کنند، زیرا ما مطمئناً قرار نبودیم آن را انجام دهیم. انجام این کار

But we will now and obviously make it available to

اما اکنون و بدیهی است که آن را

to family members that can't go.

برای اعضای خانواده ای که نمی توانند بروند در دسترس قرار خواهیم داد.

So it won't it won't be published here.

بنابراین نمی شود اینجا منتشر نمی شود.

It won't be on my YouTube channel. It's going to be somewhat private.

در کانال یوتیوب من نخواهد بود . تا حدودی خصوصی خواهد بود.

But I was I was quite fascinated by that period of time

اما من کاملا مجذوب آن دوره زمانی بودم

where people were using livestreaming for for things that you don't normally.

که مردم از پخش زنده برای چیزهایی استفاده می کردند که شما معمولاً از آنها استفاده نمی کنید.

Yes. Broadcast or show like that

آره. پخش یا نمایشی مانند آن

would seem inappropriate, wouldn't it? Yes.

نامناسب به نظر می رسد، اینطور نیست؟ آره.

Although Century Victoria says that,

اگرچه قرن ویکتوریا می‌گوید

of course, in Italy during the COVID and in here many other parts of the world

که البته در ایتالیا در دوران کووید و در بسیاری از نقاط دیگر جهان

where there were lockdowns, many people passed away without any funerals.

که قرنطینه وجود داشت، بسیاری از مردم بدون هیچ مراسم خاکسپاری از دنیا رفتند.

And many people passed away in hospital,

و بسیاری از مردم در بیمارستان فوت کردند

which is even sadder.

که غم انگیزتر است.

They couldn't visit their their relatives or loved ones in hospital because, you know.

آنها نمی توانستند با بستگان یا عزیزان خود در بیمارستان ملاقات کنند، زیرا، می دانید.

But we won't get we won't go into that.

اما ما متوجه نمی شویم و وارد آن نمی شویم.

No, but that's so so that's what I'm doing tomorrow.

نه، اما این طوری است که فردا دارم انجام می دهم.

So I am kind of involved and technical, but I'm only going

بنابراین من یک جورهایی درگیر و فنی هستم، اما

to have the camera standing at the back of the hall.

قرار است دوربین را فقط پشت سالن قرار دهم.

I won't be doing anything else.

من کار دیگری انجام نخواهم داد

I won't be operating it because I will be sitting with Mr.

من آن را اداره نمی کنم زیرا با آقای استیو خواهم نشست

Steve.

.

Hopefully we will make it through really.

امیدوارم واقعاً از پس آن برآییم.

And to to lighten the mood a little.

و تا کمی حال و هوا را سبک کنیم.

Hello, Willian.

سلام ویلیان

Willian wants one of your t shirts.

ویلیان یکی از تی شرت های تو را می خواهد.

Really? Yes.

واقعا؟ آره.

I might make these available.

من ممکن است اینها را در دسترس قرار دهم.

So this is a t shirt that I designed myself.

بنابراین این یک تی شرت است که خودم طراحی کردم.

Do you like that?

آن را دوست داری؟

I'm an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

Are you? Yes.

شما هستید؟ آره.

I like this t shirt.

من این تی شرت را دوست دارم

It took me a while to design it and get it printed.

طراحی و چاپ آن مدتی طول کشید.

But yes, I do have

اما بله، من

this t shirt, but I might in the future.

این تی شرت را دارم، اما ممکن است در آینده.

It depends, Steve, to be honest, on how many people want them, but I might actually start selling these.

استیو، صادقانه بگویم، بستگی به این دارد که چند نفر آنها را می خواهند، اما من ممکن است در واقع شروع به فروش آنها کنم.

So if you are interested in having in an English addict t shirts,

بنابراین اگر شما علاقه مند به خرید تی شرت های معتاد انگلیسی هستید ،

I can very easily get them made

می توانم به راحتی

and have them available on my YouTube channel for a modest price.

آنها را تهیه کنم و در کانال یوتیوب خود با قیمتی مناسب در دسترس قرار دهم.

For a modest price, you know, maybe, you know, £1,000, something like that

برای یک قیمت متوسط، می دانید، شاید، می دانید، 1000 پوند، چیزی شبیه به آن

for a fan.

برای یک طرفدار.

Actually, Steve, you're not far off.

در واقع استیو، تو دور نیستی.

Said, don't talk about that terrible virus.

گفت، در مورد آن ویروس وحشتناک صحبت نکن.

I've got it.

فهمیدم.

Oh, I see now.

اوه الان میبینم

Oh, well, it's very good of you to come on the live stream today with that.

اوه، خوب، خیلی خوب است که امروز با آن به پخش زنده بیایید.

It is a terrible virus Victoria points out.

این یک ویروس وحشتناک است که ویکتوریا اشاره می کند.

Of course, I mean that it was very hard in Italy.

البته منظورم این است که در ایتالیا خیلی سخت بود.

They really did suffer, particularly at the beginning because they were one of the first countries

آنها واقعاً رنج می‌بردند، به‌ویژه در آغاز، زیرا یکی از اولین کشورهایی

to really suffer and they pretty much had it all the way through.

بودند که واقعاً رنج می‌کشیدند و تقریباً در تمام طول مسیر آن را تحمل کردند.

I think it was extremely tough

من فکر می‌کنم در ایتالیا بسیار سخت بود،

in Italy

because they went through it before everybody else really didn't.

زیرا آنها قبل از اینکه بقیه واقعاً آن را ندیده باشند، آن را پشت سر گذاشتند.

I think one of first European countries to to have to go into lockdown and all that sort of thing.

من فکر می کنم یکی از اولین کشورهای اروپایی است که مجبور به قرنطینه و همه چیز از این دست است.

Yes, it was very hard. Yes.

بله، خیلی سخت بود. آره.

So today we are talking about other things we've been talking about snacks, Steve.

بنابراین امروز در مورد چیزهای دیگری صحبت می کنیم که قبلاً در مورد تنقلات صحبت می کردیم، استیو.

Yes. And I was showing a couple of my favourite snacks.

آره. و من داشتم چند تنقلات مورد علاقه ام را نشان می دادم.

If I'm in a hurry, I like I like to eat crackers

اگر عجله دارم، دوست دارم کراکر بخورم

because they're very convenient and you can put a piece of cheese on the top

چون خیلی راحت هستند و می توانید روی آن یک تکه پنیر

and then suddenly you have a complete meal.

بگذارید و ناگهان یک غذای کامل بخورید.

Max Post changes.

Max Post تغییر می کند.

So crackers Max Po said that they eat crackers

بنابراین کراکر Max Po گفت که آنها کراکر را

as snacks with salt.

به عنوان میان وعده با نمک می خورند.

I presume you mean salty crackers, which those are. Hmm.

فکر می کنم منظور شما کراکرهای نمکی است که همینطور هستند. هوم

Sorry, Mr. Duncan, I interrupted you. There are these. These.

ببخشید آقای دانکن، من حرف شما را قطع کردم. اینها وجود دارد. اینها.

These are lovely.

I love crackers very much.

اینا دوست داشتنی هستن

من کراکر را خیلی دوست دارم.

And I like the sound that they make.

و من صدایی را که آنها می سازند دوست دارم.

When you eat them, you crunch into them.

وقتی آنها را می خورید، به آنها خرد می کنید.

We're eating live.

ما داریم زنده می خوریم

Not for the first time, actually.

نه برای اولین بار، در واقع.

That one has gone slightly soft. It's been out for a while.

آن یکی کمی نرم شده است. مدتی است که بیرون آمده است.

But yeah, they are nice because sometimes you don't always want something sweet.

اما بله، آنها خوب هستند زیرا گاهی اوقات شما همیشه چیزی شیرین نمی خواهید.

And so a cracker or just

و بنابراین یک کراکر یا فقط

that bread with a bit of butter on is quite nice.

آن نان با کمی کره بسیار خوب است.

You want to avoid it like this, although bread which is oh, a little bit of butter or marmalade.

شما می خواهید از آن اجتناب کنید، اگر چه نانی که اوه، کمی کره یا مارمالاد است.

So there is nothing else on this sandwich.

بنابراین هیچ چیز دیگری در این ساندویچ وجود ندارد.

It is just butter and it's nice.

این فقط کره است و خوب است.

Sometimes you just want to eat something quickly.

گاهی اوقات شما فقط می خواهید چیزی را سریع بخورید.

So I love having a piece of bread with

بنابراین من عاشق داشتن یک تکه نان

well over a puzzle.

با یک پازل هستم.

The Queen used to like having jam sandwiches or marmalade sandwiches.

ملکه عادت داشت ساندویچ مربا یا ساندویچ مارمالاد بخورد.

That was one of her favourites.

این یکی از موارد مورد علاقه او بود.

I have those at lunchtime as well because obviously I'm royalty.

من آنها را در وقت ناهار نیز می‌خورم، زیرا واضح است که من خانواده سلطنتی هستم.

I didn't,

you know, I mean, it's interesting, isn't it, how the queen does it and then I do it as well.

من نگرفتم،

می دانید، یعنی جالب است، نه، چگونه ملکه این کار را انجام می دهد و بعد من هم این کار را انجام می دهم.

And I didn't even know she did it because, you know, royal people, they, you know, important people,

و من حتی نمی دانستم که او این کار را انجام داده است، زیرا، می دانید، افراد سلطنتی، آنها، می دانید، افراد مهم،

they just sort of connect somehow through the through the aether.

آنها فقط به نوعی از طریق اتر به یکدیگر متصل می شوند.

What am I talking about? I don't know.

من در مورد چه چیزی صحبت می کنم؟ من نمی دانم.

Lots of people were talking about those snacks.

افراد زیادی در مورد آن تنقلات صحبت می کردند.

Claudia Hmm.

کلودیا هوم

Doesn't usually have snacks.

معمولا تنقلات ندارد.

She has coffee instead, but if she is having a snack, she'll have nuts.

او در عوض قهوه می خورد، اما اگر یک میان وعده بخورد، آجیل می خورد.

Almonds, to be precise.

بادام، به طور دقیق.

Yes, I like almonds.

بله من بادام دوست دارم.

I tend to have them at breakfast, but you can have them any time.

من تمایل دارم آنها را در صبحانه بخورم، اما شما می توانید آنها را در هر زمانی میل کنید.

Very healthy nuts are as a snack, but sometimes you just want something sweet, don't you?

آجیل های بسیار سالم به عنوان یک میان وعده هستند، اما گاهی اوقات شما فقط چیزی شیرین می خواهید، اینطور نیست؟

So that's Claudia with her.

پس کلودیا با اوست.

Almonds, coffee, by the way, I've had to give up coffee.

بادام، قهوه، اتفاقاً مجبور شدم قهوه را کنار بگذارم.

Haven't I missed

آیا من

that short story?

آن داستان کوتاه را از دست نداده ام؟

Yes. So when I'm a bit stressed,

آره. بنابراین وقتی کمی استرس دارم،

sometimes I get a bit erratic heart beat

گاهی اوقات ضربان قلبم کمی نامنظم است

and over the last few weeks since the problem, you know, with my mum and everything,

و در چند هفته گذشته از زمان این مشکل ، می‌دانی، با مادرم و همه چیز،

I've been suffering a bit that way and my heart's been going erratic beats.

کمی از آن رنج می‌کشیدم و قلبم در حال حرکت است. ضربات نامنظم

So I went to the doctor about it. It's a bit concerned.

بنابراین در این مورد به دکتر مراجعه کردم. کمی نگران است.

The first thing she said to me was Stop drinking coffee.

اولین چیزی که به من گفت این بود که قهوه ننوشی.

And, you know, it's it works because I think if you're a bit stressed,

و، می دانید، این کار می کند زیرا من فکر می کنم اگر کمی استرس

you more sensitive to things like caffeine.

دارید، به چیزهایی مانند کافئین حساس تر هستید.

So I've gone swap to decaf coffee

بنابراین من رفتم قهوه بدون کافئین را

and when I have to pour half away

عوض کردم و وقتی باید نیمی از

and fill it with water and it seems to be working, I don't miss it.

آن را بریزم و آن را با آب پر کنم و به نظر می رسد که کار می کند، آن را از دست نمی دهم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

So you've been having too much caffeine, although I only have three cups a day,

بنابراین شما بیش از حد کافئین مصرف کرده اید، اگرچه من فقط سه فنجان در روز مصرف می کنم،

so I don't think that's very much.

بنابراین فکر نمی کنم این مقدار زیاد باشد.

But anyway, I stopped it for now and that seems to work. So

اما به هر حال، فعلاً آن را متوقف کردم و به نظر می رسد که کار می کند. پس

who as we've talked. Yes.

چه کسی همانطور که ما صحبت کردیم. آره.

Toasted bread with melted cheese as Christina.

نان برشته شده با پنیر آب شده به عنوان کریستینا.

Well so that sounds nice.

خوب به نظر خوب می رسد.

So cheese. What's melted? Melted could be melted.

پس پنیر چی ذوب شده؟ ذوب شده می تواند ذوب شود.

Could be melted cheese on toast toasted bread.

می توان پنیر ذوب شده روی نان تست شده.

And Dorothy uses

و دوروتی از

white bread as as a pizza based good idea as well.

نان سفید به عنوان یک ایده خوب مبتنی بر پیتزا نیز استفاده می کند.

Yeah.

آره

Why, why go out and buy a pizza base when you can just use a bit of bread

چرا، چرا بیرون بروید و یک پایه پیتزا بخرید، در حالی که می توانید فقط از کمی نان استفاده کنید

and then spread some nice sauce on it, which is what he's doing.

و سپس مقداری سس خوب روی آن بمالید، کاری که او انجام می دهد.

I hope you're enjoying watching me eat my snack because I am a little bit hungry.

امیدوارم از تماشای من در حال خوردن میان وعده لذت ببرید زیرا کمی گرسنه هستم.

We'd love to know what you are. The snacks are, but.

ما دوست داریم بدانیم شما چیست؟ تنقلات هستند، اما.

Oh, crackers. Here we are.

اوه، کراکر. اینجا هستیم.

Christina says crackers with Nutella.

کریستینا می گوید کراکر با نوتلا.

Oh, yes.

آه بله.

I don't like Nutella.

من نوتلا را دوست ندارم.

That's chocolate.

اون شکلاته

With the almonds, I get chocolate and almond paste.

با بادام ها شکلات و رب بادام می گیرم.

You know, I've never tried it. I would like to

میدونی من تا حالا امتحانش نکردم من دوست

I tend to like these sort of healthy snacks. Mr.

دارم این نوع تنقلات سالم را دوست داشته باشم. آقای

Duncan Here's one that

دانکن این یکی

I'm eating at the moment.

از آنهاست که در حال حاضر دارم می خورم.

I'll show it to the lovely viewers.

من آن را به بینندگان دوست داشتنی نشان خواهم داد.

I'm doing that correctly. Mr. Duncan Very good.

من این کار را به درستی انجام می دهم. آقای دانکن خیلی خوبه

So this is a fibre and fruit bar.

بنابراین این یک نوار فیبر و میوه است.

It says it's fibre packed, packed with fibre fibre.

می گوید این فیبر بسته بندی شده است، با فیبر فیبر بسته بندی شده است.

So that's good for your gut, isn't it?

پس این برای روده شما خوب است، اینطور نیست؟

And it's got dark chocolate and sea salt in it.

و شکلات تلخ و نمک دریا در آن وجود دارد.

And I'm going to have to resist opening and eating this.

و من باید در برابر باز کردن و خوردن آن مقاومت کنم.

Maybe I'll wait till you do some kind of monologue, Mr.

شاید منتظر بمانم تا یک نوع مونولوگ انجام دهید، آقای

Duncan. A monologue.

دانکن. یک مونولوگ

So that's when somebody just has a speech and it's just them.

بنابراین زمانی است که یک نفر فقط یک سخنرانی دارد و فقط آنها هستند.

One person is talking, one person is talking, which I will be doing tomorrow at the funeral.

یک نفر صحبت می کند، یک نفر صحبت می کند که من فردا در تشییع جنازه این کار را انجام خواهم داد.

That'll be a monologue

وقتی مداحی را ارائه کنم، این یک مونولوگ خواهد بود

when I deliver the eulogy.

.

So this is fruit nut

بنابراین این آجیل میوه

with dark chocolate and sea salt.

با شکلات تلخ و نمک دریا است.

Eat natural.

They come in, they come in boxes of five.

طبیعی بخورید

می آیند، در جعبه های پنج تایی می آیند.

And you can sponsors for this?

و آیا می توانید برای این کار اسپانسر کنید؟

Sadly not.

متاسفانه نه.

But I do like these.

اما من اینها را دوست دارم

These particular ones.

این خاص ها

Although the bits of nut get stuck in your throat sometimes and make me cough,

اگرچه گاهی تکه‌های آجیل در گلوی شما گیر می‌کند و باعث سرفه‌ام می‌شود

you've got to be careful nuts.

، اما باید مراقب باشید.

The second is right.

دومی درست است.

There's nothing worse than getting a nut.

هیچ چیز بدتر از گرفتن یک مهره نیست.

Yes. Jammed in your throat.

آره. گیر کرده تو گلو

Yes. HBO,

آره.

Max Po says.

مکس پو می گوید HBO.

What about bread with chocolate and marmalade?

نان با شکلات و مارمالاد چطور؟

Oh, that's an interesting idea.

اوه، این ایده جالبی است.

Chocolate and marmalade might try that later.

شکلات و مارمالاد ممکن است بعداً آن را امتحان کنید.

You know what Colombo's favourite sandwich is?

می دانید ساندویچ مورد علاقه کلمبو چیست؟

Peanut butter with raisins.

کره بادام زمینی با کشمش.

I don't think.

من فکر نمی کنم.

I don't think I like the sound of that.

فکر نمی کنم از صدای آن خوشم بیاید.

I like peanut butter on bread, but

من کره بادام زمینی روی نان را دوست دارم، اما

it's a bit dry to eat.

خوردن آن کمی خشک است.

I find I can't get any saliva to swallow it.

متوجه می شوم که نمی توانم بزاق آن را قورت دهم.

There's something about the peanut butter and the bread together.

چیزی در مورد کره بادام زمینی و نان با هم وجود دارد.

It sort of soaks up all your saliva, and I can't swallow it.

به نوعی تمام بزاق شما را خیس می کند و من نمی توانم آن را قورت دهم.

There's nothing worse when you're eating.

وقتی در حال غذا خوردن هستید هیچ چیز بدتر نیست.

You get a dry mouth, makes your mouth get very dry.

شما دچار خشکی دهان می شوید، باعث می شود دهان شما بسیار خشک شود.

At least I have my water today. My.

حداقل من امروز آب دارم. من

My elegant glass. A new one.

لیوان شیک من یک دانه جدید.

Do you like my house? Good grief.

آیا خانه من را دوست دارید؟ غم خوب

You might notice every week I will be using a different glass.

ممکن است متوجه شوید که هر هفته از یک لیوان متفاوت استفاده خواهم کرد.

So this week we've gone very elegant.

بنابراین این هفته ما بسیار شیک رفته ایم.

This week, look at that. Isn't that beautiful?

این هفته، به آن نگاه کنید. این زیبا نیست؟

It looks like it looks like a glass that they use in a science fiction film.

به نظر می رسد مانند شیشه ای است که آنها در یک فیلم علمی تخیلی از آن استفاده می کنند.

Oh, Mr. Duncan.

اوه، آقای دانکن.

Christina, what about crackers with.

کریستینا، با کراکرها چطور؟

With Philadelphia cheese?

با پنیر فیلادلفیا؟

Yes. Now, in the fridge at the moment,

آره. در حال حاضر، در یخچال،

there is a container with some Philadelphia cheese.

ظرفی با مقداری پنیر فیلادلفیا وجود دارد.

Soft cheese.

پنیر نرم.

Well, I had a friend who I went to university with

خب من دوستی داشتم که با او به دانشگاه رفتم

and he used to eat crackers with soft cream

و او هر شب کراکر با پنیر خامه ای نرم

cheese on every night, constantly eating them.

می خورد و مدام می خورد.

Belarus, he says I like coffee, but according sorry,

بلاروس، او می گوید من قهوه دوست دارم، اما با عرض پوزش،

but I've started to drink green tea. Yes.

اما من شروع به نوشیدن چای سبز کرده ام. آره.

Well, green tea is supposed to be very healthy.

خوب، چای سبز قرار است بسیار سالم باشد.

Black teas.

چای های سیاه

Good for you as well.

But green tea supposed to be even better.

برای شما هم خوبه

اما قرار است چای سبز حتی بهتر باشد.

You know what? I'm going to say, Mr. Duncan?

میدونی چیه؟ من می خواهم بگویم آقای دانکن؟

My favourite word at the moment is a healthy ingredient

کلمه مورد علاقه من در حال حاضر یک ماده سالم است

that's in skins of fruit and things that green tea.

که در پوست میوه ها و چیزهایی مانند چای سبز وجود دارد.

Is it antioxidant qualities?

آیا خاصیت آنتی اکسیدانی دارد؟

It's a flavonoid or flavonoid.

این یک فلاونوئید یا فلاونوئید است.

I think I mentioned it last night.

فکر کنم دیشب بهش اشاره کردم

It sounds like it sounds like something at the back of your throat.

به نظر می رسد که چیزی در پشت گلوی شما به نظر می رسد.

But are you saying it right?

اما آیا شما درست می گویید؟

Well, somebody it's some people say

خوب، بعضی ها فلاونوئیدها را می گویند

flavonoids, some people say flavonoid.

، بعضی ها می گویند فلاونوئید.

I don't know which is the correct one.

نمیدونم کدوم درسته

So you just say both. I just say both.

پس شما فقط هر دو را بگویید. فقط هر دو رو میگم

So there's a 5050 chance that Mr.

بنابراین احتمال 5050 وجود دارد که آقای

Steve has got it right.

استیو درست گفته است.

That's good.

خوبه.

I like those odds, Irfan said.

عرفان گفت من این شانس ها را دوست دارم.

That's interesting when he says it's not good to consume coffee.

وقتی می گوید مصرف قهوه خوب نیست، جالب است.

Is he stressed now?

الان استرس داره؟

Because you've already got sort of adrenalin, already got things

از آنجا که شما قبلاً نوعی آدرنالین دریافت کرده اید، قبلاً چیزهایی دریافت کرده اید که

stimulating your heart, like adrenaline and cortisol being released.

قلب شما را تحریک می کنند، مانند ترشح آدرنالین و کورتیزول.

So if you add caffeine into that, it's just going to make things worse.

بنابراین اگر کافئین را به آن اضافه کنید ، فقط اوضاع را بدتر می کند.

And if I said my left eye started twitching

و اگر بگویم چشم چپم شروع به تکان خوردن کرد

and it went on for two weeks and the doctor advised me not to have coffee,

و دو هفته ادامه پیدا کرد و دکتر به من توصیه کرد که قهوه نخورم،

well, I get that sometimes it sort of just sort of starts twitching, although although to

خوب، متوجه می شوم که گاهی اوقات به نوعی شروع به تکان دادن می کند، اگرچه

be honest with you, various parts of your body do sometimes spontaneously start twitching.

صادقانه بگویم، موارد مختلفی وجود دارد. گاهی اوقات قسمت هایی از بدن شما به طور خود به خود شروع به تکان خوردن می کند.

That is true. Yes.

این درست است. آره.

So maybe I should maybe I'm sensitive to caffeine, but then I'm always stress.

بنابراین، شاید باید، شاید به کافئین حساس هستم، اما همیشه استرس دارم.

I'm always going to be sensitive.

من همیشه قراره حساس باشم

That's true. Too too caffeine.

درست است. بیش از حد کافئین

So, yeah, you know, we love talking about the English language

بنابراین، بله، می دانید، ما عاشق صحبت در مورد زبان انگلیسی هستیم

and there are many parts of English that sometimes cause confusion,

و بخش های زیادی از زبان انگلیسی وجود دارد که گاهی باعث سردرگمی می شود،

but also sometimes cause controversy.

اما گاهی اوقات باعث بحث و جدل می شود.

One particular part of the English

یکی از بخش‌های خاص

language is the apostrophe O.

زبان انگلیسی، آپاستروف O است.

Over the years, as many people have argued about the apostrophe

در طول سال‌ها ، بسیاری از مردم در مورد آپاستروف بحث کرده‌اند

and there was for a few years

و برای چند سال

a large movement of people complaining

جنبش بزرگی از مردم وجود

about the use of the possessive apostrophe.

داشت که از استفاده از آپاستروف مالکیت شکایت داشتند.

And I thought it was interesting to mention this because

و به نظرم جالب بود که به این موضوع اشاره کنم چون

yesterday we were walking in town and we noticed that there was a road sign.

دیروز در شهر قدم می زدیم و متوجه شدیم که یک تابلوی راه وجود دارد.

Would you like to see the road sign? Okay, here it is.

آیا دوست دارید تابلوی راه را ببینید؟ خوب، اینجاست.

So there is the road sign.

پس تابلوی راه وجود دارد.

You will notice that that particular road sign is actually possessive,

متوجه خواهید شد که آن علامت جاده خاص در واقع مالکیت دارد،

but there is no apostrophe.

اما هیچ آپستروفی وجود ندارد.

Oh that is disgraceful.

اوه این شرم آور است.

Naughty as list.

شیطون به عنوان لیست.

Liz Truss would say that is a disgrace, however graceful.

لیز تراس می‌گوید که این مایه شرمساری است، هر چند برازنده.

If we look a little bit further along

اگر کمی جلوتر در

the road at the other end you will see that

امتداد جاده در انتهای دیگر نگاه کنیم، می‌بینیم که

there is an apostrophe, but

یک آپاستروف وجود دارد، اما

this is no ordinary apostrophe

این آپاستروف معمولی نیست

because someone has actually added it.

زیرا کسی واقعاً آن را اضافه کرده است.

Yes, they've actually written the apostrophe

بله، آنها در واقع

on the sign using a pen, which I think is amazing.

با استفاده از یک خودکار، آپستروف را روی علامت نوشته اند، که به نظر من شگفت انگیز است.

So somebody local realised the grammatical error. Yes.

بنابراین یکی از افراد محلی متوجه خطای گرامری شد. آره.

From much Wenlock Town Council

از بسیاری از شورای شهر Wenlock

and decided to go and add an apostrophe.

و تصمیم به رفتن و اضافه کردن یک آپستروف.

You sure it wasn't you, Mr. Duncan?

مطمئنی این شما نبودید، آقای دانکن؟

It was definitely not. It really made us laugh.

قطعا اینطور نبود. واقعا ما را به خنده انداخت.

Yes, I think that's brilliant.

بله، من فکر می کنم که عالی است.

So someone's actually gone to the trouble of

بنابراین یک نفر در واقع به زحمت

putting an apostrophe on that particular sign.

قرار دادن یک آپستروف روی آن علامت خاص رفته است.

And the reason why it should have one is because it's possessive.

و دلیل اینکه چرا باید یکی داشته باشد این است که مالکیت دارد.

So that particular sign says St Irwin's drive,

بنابراین آن علامت خاص می‌گوید درایو سنت ایروین،

which is possessive because that particular drive

که مالکیت دارد زیرا آن درایو خاص

or that particular road is named after

یا آن جاده خاص به نام

St Irwin's, one of the patron saints of this area.

سنت ایروین، یکی از قدیس‌های حامی این منطقه نامگذاری شده است.

I think Welsh actually, because o n is a Welsh name.

من فکر می کنم ولز در واقع، زیرا o n یک نام ولزی است.

So that actually is possessive

بنابراین در واقع مالکیت دارد

and that's the reason why it should have an apostrophe.

و به همین دلیل است که باید آپستروف داشته باشد.

However,

با این حال،

you can see that one, which is more modern.

می توانید آن یکی را ببینید که مدرن تر است.

It is a modern sign.

این یک نشانه مدرن است.

It does not have one,

یکی ندارد

and even this sign didn't have one.

و حتی این علامت هم نداشت.

And that's much older.

و این خیلی قدیمی تر است.

But someone has gone to a great deal of trouble,

اما یک نفر به

a great deal of work to actually add an apostrophe to it.

دردسرهای بزرگی کشیده است، کار زیادی کرده تا در واقع یک آپستروف به آن اضافه کند.

Isn't that just brilliant?

آیا این فقط درخشان نیست؟

I bet they walk past that every day and thought that really annoyed them.

شرط می بندم که هر روز از کنار آن عبور می کنند و فکر می کنند که واقعاً آنها را آزار می دهد.

It must be like an English teacher or something. Yes.

این باید مانند یک معلم انگلیسی یا چیزی باشد. آره.

Because the name st out there saying that drive

از آنجایی که نامی که در آنجا وجود دارد می گوید که درایو

or that road is St Edmunds, it belongs to them.

یا آن جاده سنت ادموندز است، به آنها تعلق دارد.

Yes, it's named after them.

بله، به نام آنها است.

And normally you will put a possessive

و به طور معمول، شما یک آپاستروف مالکیتی را

apostrophe rather like the way in which you would put an apostrophe

بیشتر شبیه به روشی که

in a building that is dedicated to someone.

در ساختمانی که به شخصی اختصاص داده شده است، یک آپاستروف قرار می دهید.

St Paul's Cathedral, for example, also has an apostrophe

برای مثال، کلیسای جامع سنت پل نیز دارای یک آپاستروف است

because it's dedicated to that person.

زیرا به آن شخص اختصاص داده شده است.

So anything named after someone,

بنابراین هر چیزی که به نام کسی باشد،

anything that is dedicated to a person will always have an apostrophe.

هر چیزی که به یک شخص اختصاص داده شود، همیشه یک آپستروف خواهد داشت.

However, these days, especially with road signs,

با این حال، این روزها، به خصوص با علائم جاده

a lot of people have stopped using the apostrophe.

، بسیاری از مردم استفاده از آپاستروف را متوقف کرده اند.

Maybe, Mr.

شاید، آقای

Duncan, we should go back next week and put the apostrophe in the one that hasn't got one

دانکن، ما باید هفته آینده برگردیم و آپاستروف را در موردی که یکی ندارد قرار دهیم

just to be pedantic and send a message to much.

فقط برای این که متحجر باشیم و به خیلی ها پیام بدهیم.

Wenlock Town Council Shall we just go around much Wenlock

شورای شهر ونلاک آیا می‌توانیم خیلی ونلاک را دور بزنیم

and put apostrophes on everything where there isn't one?

و روی هر چیزی که وجود ندارد، آپستروف بگذاریم؟

Would you like to see some terrible examples of apostrophe use?

آیا دوست دارید چند نمونه وحشتناک استفاده از آپاستروف را ببینید؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So here we go.

We have some awful uses of apostrophes.

پس بزن که بریم.

ما چند کاربرد وحشتناک از آپاستروف ها داریم.

So you might notice some of them.

بنابراین ممکن است متوجه برخی از آنها شوید.

Steve Straight away, for example, in the top left you will see toilets.

به عنوان مثال، استیو مستقیم، در بالا سمت چپ ، توالت‌ها را مشاهده خواهید کرد.

So there there is an apostrophe,

بنابراین یک آپاستروف وجود دارد،

but there shouldn't be because it's not possessive. No.

اما نباید وجود داشته باشد زیرا ملکی نیست. نه.

So those toilets don't belong to someone

بنابراین آن توالت ها متعلق به کسی نیست

and something is not being named as belonging to the toilet.

و چیزی به عنوان متعلق به توالت نامگذاری نمی شود.

They're just saying that there are a number of toilets. Yes.

فقط می گویند تعدادی سرویس بهداشتی وجود دارد. آره.

Which is number of toilets. Yes.

که تعداد توالت است. آره.

So quite often people will mistakenly put an apostrophe

بنابراین اغلب مردم به اشتباه آپستروف را

to mean plural, when in fact, you don't need to put one.

به معنای جمع قرار می دهند، در حالی که در واقع، شما نیازی به قرار دادن آن ندارید.

You don't need to just simply saying there that there are toilets there.

نیازی نیست به سادگی بگویید آنجا توالت وجود دارد.

So more than one toilet. Yes.

بنابراین بیش از یک توالت. آره.

And next to it, you can see men's room,

و در کنار آن اتاق مردانه را می بینید

which should have an apostrophe. Yes.

که باید دارای آپاستروف باشد. آره.

So that one should have one, but it doesn't have.

به طوری که یکی باید داشته باشد، اما ندارد.

So you can see there are some good examples.

بنابراین می توانید ببینید که چند نمونه خوب وجود دارد.

I won't go through all of them because it will take me forever.

من از همه آنها عبور نمی کنم زیرا برای همیشه من را خواهد گرفت.

You can you can have a look at them in your own leisure.

شما می توانید در اوقات فراغت خود به آنها نگاهی بیندازید.

I think my favourite Steve must be the bottom.

من فکر می کنم استیو مورد علاقه من باید پایین باشد.

Right.

درست.

So that is a well known chain of supermarket. Yes.

بنابراین این یک سوپر مارکت زنجیره ای شناخته شده است. آره.

And over the years people have said that

و در طول سال ها مردم گفته اند که

that particular company should not have an apostrophe

آن شرکت خاص نباید آپستروف داشته باشد

because it's Sainsburys and then as in the family name.

زیرا Sainsburys و سپس در نام خانوادگی است.

But they are also people who argue that it is actually possessive

اما آنها همچنین افرادی هستند که استدلال می کنند که این شرکت در واقع مالکیت دارد

because that company belongs to the Sainsbury family.

زیرا آن شرکت به خانواده Sainsbury تعلق دارد.

So it would be Sainsbury's.

پس این مال Sainsbury خواهد بود.

So you can see that quite often the apostrophe can cause

بنابراین می‌توانید ببینید که اغلب آپاستروف می‌تواند

a lot of confusion but also a lot of

باعث سردرگمی‌های زیادی شود، اما همچنین باعث سردرگمی زیادی می‌شود

as well.

.

It's amazing how angry people get

شگفت آور است که چگونه مردم

with the use of English grammar.

با استفاده از دستور زبان انگلیسی عصبانی می شوند.

It's incredible some people will go into the street and they will fight.

باور نکردنی است که برخی از مردم به خیابان می روند و با هم دعوا می کنند.

They will actually go into the street.

آنها در واقع به خیابان خواهند رفت.

Steve Teachers or scholars of the English language,

استیو معلمان یا دانش پژوهان زبان انگلیسی،

and they will go into the street and they will fight maybe with their fists

و آنها به خیابان می روند و شاید با مشت

or with with objects like large chairs.

یا با اشیایی مانند صندلی های بزرگ مبارزه کنند.

It's true to hear Max Po, says Mr.

آقای دانکن می گوید شنیدن مکس پو درست است

Duncan, a hospital is named, for example, with Saints.

، بیمارستانی به عنوان مثال با Saints نام دارد.

It doesn't have to be just a Saints name, but anybody's name.

لازم نیست این فقط یک نام مقدس باشد، بلکه نام هر کسی باشد.

Should it have the apostrophe?

آیا باید آپستروف داشته باشد؟

Yes. Yes.

آره. آره.

If it's dedicated to that person.

اگر تقدیم به آن شخص باشد.

Doesn't have to be a saint, could be somebody, could be a politician or something.

لازم نیست یک قدیس باشد، می تواند کسی باشد، می تواند یک سیاستمدار یا چیزی باشد.

That opens somewhere.

که در جایی باز می شود.

But yeah, definitely. If you've got a

اما بله قطعا اگر

hospital that's named

بیمارستانی دارید که به

after a saint, then yeah, it's there.

نام یک قدیس نامگذاری شده است، بله، آنجاست.

And what you're saying is it's their hospital.

و آنچه شما می گویید این است که بیمارستان آنهاست.

Yeah. St whoever's hospital

آره بیمارستان سنت هر کسی

so it should have an apostrophe.

پس باید آپستروف داشته باشد.

So that's really what you can see there in those examples of uses Lewis is going or Pat uses.

پس این واقعاً همان چیزی است که می‌توانید در آن نمونه‌هایی از کاربردهایی که لوئیس می‌رود یا پت استفاده می‌کند، ببینید.

See you again soon, Lewis.

به زودی دوباره می بینمت، لوئیس.

See you later, Lewis.

بعدا میبینمت، لوئیس.

Take care.

مراقب باش.

Until the next time we meet, we are talking about words and phrases.

تا دفعه بعد که همدیگر را می بینیم، درباره کلمات و عبارات صحبت می کنیم.

Talking of roads.

صحبت از جاده ها

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

Some people say that I don't put any plan or have any plan

بعضی ها می گویند که من هیچ برنامه ای

for my live streams, but can I just say yes, I do.

برای پخش زنده ام نمی گذارم یا برنامه ای ندارم، اما آیا می توانم بگویم بله، انجام می دهم.

Sometimes I work incredibly hard.

گاهی اوقات به طرز باورنکردنی سخت کار می کنم.

Coming up with all this stuff. I really do.

آمدن با این همه چیز. من حتما انجام میدم.

Tell Mike, you have to leave your messages on a bit longer because I never have time to read them.

به مایک بگو، باید پیام‌هایت را برای مدتی طولانی‌تر بگذاری، زیرا من هرگز وقت خواندن آنها را ندارم.

Yes, there is no point writing a message on the live chat

بله، نوشتن یک پیام در چت زنده

and then deleting it because there is a good chance we won't see it.

و سپس حذف آن فایده ای ندارد زیرا احتمال زیادی وجود دارد که آن را نبینیم.

I might miss that one.

شاید دلم برای اون یکی تنگ بشه

It doesn't even show up on the replay.

حتی در پخش مجدد نمایش داده نمی شود.

Hello anyway.

به هر حال سلام.

Hello.

سلام.

Right. It must have been something nasty about us.

درست. باید چیز بدی در مورد ما بوده باشد.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

It wouldn't surprise me.

من را شگفت زده نمی کند.

I'm joking.

من شوخی میکنم.

There is.

وجود دارد.

Williams says there's an apostrophe in McDonald's.

ویلیامز می گوید در مک دونالد یک آپستروفی وجود دارد.

Yes, I would imagine that they would use an apostrophe in McDonald's

بله، من تصور می کنم که آنها از یک آپاستروف در مک دونالد استفاده می کنند،

because it is possessive.

زیرا مالکیت دارد.

So McDonald's as in old McDonald's, far

بنابراین مک‌دونالد مانند رستوران‌های قدیمی مک‌دونالد، دور

or McDonald's restaurants,

یا مک‌دونالدز،

because you are expressing that as a possessive.

زیرا شما آن را به‌عنوان مالکیت بیان می‌کنید.

So maybe it used to say McDonald's restaurants.

بنابراین شاید قبلاً می‌گفتند رستوران‌های مک‌دونالد.

So that would have an apostrophe then, wouldn't it. That's it.

پس این یک آپستروف خواهد داشت، اینطور نیست. خودشه.

So maybe Sainsbury's used to say Sainsbury's supermarkets or something, so they just kept the,

بنابراین شاید Sainsbury قبلاً می‌گفت سوپرمارکت‌های Sainsbury یا چیزی دیگر، بنابراین آنها فقط آن را نگه داشتند،

they've just kept the apostrophe in because it used to be a longer phrase. Yes.

آنها فقط آپستروف را در آن نگه داشته‌اند زیرا قبلاً عبارت طولانی‌تری بود. آره.

So it is interesting how that still confuses people, even people who speak English

بنابراین جالب است که چگونه این هنوز مردم را گیج می کند، حتی افرادی که انگلیسی صحبت می کنند

and use English as their first language gets confused

و از انگلیسی به عنوان زبان اصلی خود استفاده می کنند،

by that little tiny thing.

با این چیز کوچک گیج می شوند.

That little tiny apostrophe. The other one.

آن آپستروف کوچک کوچک یکی دیگر.

Sorry, Mr. Jones.

ببخشید آقای جونز

No, that's okay.

You're the one that always confuses me.

نه، اشکالی ندارد.

تو کسی هستی که همیشه منو گیج میکنی

Is the colon or the semicolon?

کولون است یا نقطه ویرگول؟

Maybe we can discuss that under the time when you should use a colon or a semicolon.

شاید بتوانیم در زمانی که باید از دو نقطه یا نقطه ویرگول استفاده کنید در مورد آن صحبت کنیم.

I'm talking about grammar, Mr.

من در مورد گرامر صحبت می کنم، آقای

Duncan. Oh, I know.

دانکن. آه من می دانم.

So, yes, that always gets me confused,

بنابراین، بله، این همیشه من را گیج می کند،

but maybe we can talk about that another time, you know.

اما شاید بتوانیم زمانی دیگر در مورد آن صحبت کنیم، می دانید.

G For a capital letter after a colon or a semicolon for the next word.

G برای حرف بزرگ بعد از دو نقطه یا نقطه ویرگول برای کلمه بعدی.

We can discuss that another time, but that's quite a well subject.

می‌توانیم در زمان دیگری درباره آن بحث کنیم، اما این موضوع بسیار خوبی است.

Even commas, even commas,

حتی کاما، حتی کاما،

when we have commas in a sentence, can also cause

وقتی در جمله ای کاما داریم، می تواند باعث ایجاد

a little bit of friction between English scholars.

اصطکاک کمی بین دانشمندان انگلیسی شود.

It happens. People always fall out.

اتفاق می افتد. مردم همیشه بیرون می افتند.

The other day I was watching television, Steve, and I was outraged.

روز دیگر داشتم تلویزیون تماشا می کردم، استیو، و عصبانی شدم.

Outraged.

خشمگین.

It takes a lot to outrage me, but I was outraged by Marzia.

خشم من خیلی نیاز دارد، اما من از مرضیه عصبانی شدم.

Do you want to know why?

میخواهی بدانی چرا؟

Was it something to do with the the pound going down?

آیا ربطی به پایین آمدن پوند داشت؟

Have nothing to do with that.

کاری به آن نداشته باشید.

I'm sick of hearing about that.

من از شنیدن در مورد آن خسته شده ام.

People going.

مردم رفتن

By the way, you to get enough to vote.

به هر حال، شما به اندازه کافی رای دهید.

See you later, Marsha.

بعدا میبینمت مارشا

You're voting, are you? Because Brazil today.

شما رای می دهید، آیا؟ چون برزیل امروز

Yes. Are voting for someone

آره. آیا به کسی رای می دهید

who may or may not be the new leader of Brazil.

که ممکن است رهبر جدید برزیل باشد یا نباشد.

So we will have to see.

پس باید ببینیم.

There is a great video, by the way, of the current leader dancing.

اتفاقاً یک ویدیوی عالی از رقص رهبر فعلی وجود دارد.

He's dancing.

داره می رقصه

It is just a pair of shorts.

این فقط یک جفت شورت است.

It's very good.

خیلی خوبه

Controversial, controversial.

بحث برانگیز، بحث برانگیز.

A lot of guns around.

تعداد زیادی اسلحه در اطراف.

Be careful, Marcia.

مواظب باش مارسیا

So it's a strange thing to say.

پس گفتنش عجیب است.

I was reading today that it is this.

امروز داشتم میخوندم که اینه

A lot of people own guns now in Brazil, okay.

بسیاری از مردم اکنون در برزیل اسلحه دارند، خوب.

Because the laws have been relaxed

زیرا قوانین در

over the last few years.

چند سال گذشته کاهش یافته است.

So the implication is that if a certain person doesn't get in, people might take to the streets.

بنابراین مفهوم این است که اگر شخص خاصی وارد نشود، ممکن است مردم به خیابان ها بیایند.

Okay, so be careful.

باشه پس مواظب باش

Massie, can we just say we don't condone?

ماسی، آیا می‌توانیم بگوییم نمی‌پذیریم؟

Of course we don't. We don't. And

البته که نداریم. ما نمی کنیم. و

what were you saying, Mr.

چی میگفتی آقای

Duncan?

دانکن؟

I was outraged. Outraged?

من عصبانی شدم. عصبانی؟

There were people on television. Yes.

افرادی در تلویزیون حضور داشتند. آره.

Do you have to do that?

آیا شما باید این کار را انجام دهید؟

Got an edge? Yes. Go on.

یک لبه دارید؟ آره. ادامه دادن.

You've got a niche down there.

شما یک طاقچه در آن پایین دارید.

Somebody I won't tell you where it is. I thought.

کسی که بهت نمیگم کجاست فکر کردم

Let's just say it's one of his now.

بیایید بگوییم که اکنون یکی از اوست.

A thigh. It was a thigh.

یک ران یک ران بود.

You were outraged?

عصبانی شدی؟

I was outraged aged the other day.

من روز قبل از پیری عصبانی بودم.

I put the TV on for some light relaxation, as you do.

من مثل شما تلویزیون را برای کمی آرامش روشن گذاشتم.

And there was a there were a couple of people, presenters

و چند نفر بودند، مجریان

on one of those shopping channels,

در یکی از آن کانال های خرید،

and they were selling

و

Christmas trees.

درخت کریسمس می فروختند.

No, just let that sink in.

نه، فقط بگذار آن غرق شود.

Well, yesterday was the 1st of October.

خوب، دیروز اول اکتبر بود.

And as we know, the 1st of October,

و همانطور که می دانیم، از اول اکتبر،

many people, many shopping channels, many shops, many advertising

بسیاری از مردم، بسیاری از کانال های خرید، بسیاری از مغازه ها، بسیاری از

people, companies start to promote Christmas,

افراد تبلیغاتی، شرکت ها شروع به تبلیغ کریسمس می

get over.

کنند.

Can we not do this yet?

آیا هنوز نمی توانیم این کار را انجام دهیم؟

It's been a busy year.

سال شلوغی بود.

A lot of things have been going on.

خیلی چیزها در جریان بوده است.

There are people that might not even be able to afford to have Christmas this year.

افرادی هستند که حتی ممکن است نتوانند کریسمس امسال را داشته باشند.

So can we not talk about Christmas just yet?

پس آیا هنوز نمی توانیم در مورد کریسمس صحبت کنیم؟

So I was really shocked.

بنابراین من واقعا شوکه شدم.

I, I stared at the television with my mouth open

من، با دهان باز به تلویزیون خیره شدم

and how how I did not put my foot

و چگونه پایم را

through the television screen.

از صفحه تلویزیون رد نکردم.

I will never know.

من هرگز نمی دانم.

But I was outraged.

اما من عصبانی بودم.

I just I just said, you've got to be kidding.

فقط گفتم باید شوخی کنی

You've got to be kidding.

احتمالا داری شوخی می کنی.

We can't be talking about Christmas already.

ما نمی توانیم از قبل در مورد کریسمس صحبت کنیم.

It's only it's only the beginning of October.

فقط اوایل اکتبر است.

So they were selling Christmas decorations and Christmas

بنابراین آنها تزئینات کریسمس و درختان کریسمس را می فروختند

trees.

.

It's only it's only the 2nd of October.

فقط 2 اکتبر است.

Please, can we not have Christmas?

لطفا، آیا می توانیم کریسمس نداشته باشیم؟

The act town mayor is off to vote as well.

شهردار شهر نیز برای رای دادن خارج است.

Of course. Yes.

البته. آره.

Including to ask who you're voting for, because that might make you,

از جمله اینکه بپرسید به چه کسی رای می دهید، زیرا می دانید که ممکن است

you know, liable to abuse from local people.

شما را در معرض سوء استفاده مردم محلی قرار دهد.

I know. But it depend it depends

میدانم. اما بستگی دارد

who the who they want to vote for in that area.

که در آن منطقه به چه کسی رای دهند.

They might be they might all be with the same idea, you know.

آنها ممکن است همه آنها با یک ایده باشند، می دانید.

So is that the reason why there's nothing cooking today?

پس آیا این دلیلی است که امروز هیچ چیز آشپزی وجود ندارد؟

There's nothing cooking in your part because you're going out to vote.

در قسمت شما چیزی پخته نمی شود زیرا برای رای دادن بیرون می روید.

Very interesting.

بسیار جالب.

You mean that, Claudia?

منظورت اینه، کلودیا؟

Yes, of course. Yes,

بله حتما. بله،

that makes sense.

این منطقی است.

Why do you think so? Love with me.

چرا شما فکر می کنید؟ با من عشق بورز

I love you to bits.

ذره ای دوستت دارم

We know you do. We're only joking.

ما می دانیم که شما انجام می دهید. ما فقط شوخی می کنیم

The comment was concerning your new Prime Minister.

نظر مربوط به نخست وزیر جدید شما بود.

Well, we'd love comments about our new Prime Minister.

خوب، ما دوست داریم در مورد نخست وزیر جدیدمان نظر بدهیم.

Believe. Believe you me?

ایمان داشتن. باورت میشه؟

We do not have any allegiance, any loyalty

ما تا به حال هیچ وفاداری و وفاداری

to the new Prime Minister so ever.

به نخست وزیر جدید نداریم.

I don't think many people do think she's very popular after last week.

فکر نمی‌کنم خیلی‌ها فکر کنند که او بعد از هفته گذشته خیلی محبوب است.

Yes. But yes, controversial things going on.

آره. اما بله، چیزهای بحث برانگیزی در جریان است.

But we won't talk about that.

اما ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

But it's interesting to know what other people think.

اما جالب است بدانیم دیگران چه فکری می کنند.

I mean, you nearly single and.

منظورم این است که شما تقریبا مجرد هستید و.

Okay, Steve, I've got to stop you here

خوب، استیو، من باید جلوی شما را بگیرم که به

cause serious problems in the financial markets throughout the world anyway.

هر حال در بازارهای مالی در سراسر جهان مشکلات جدی ایجاد کنید.

Steve. Yes.

استیو آره.

Oh, you you just can't stop myself.

اوه تو نمیتونی جلوی خودم رو بگیری

It's stop myself.

این خودمو متوقف میکنم

No. So no mention of Christmas, please.

نه. پس لطفاً به کریسمس اشاره ای نکنید.

It's too early.

خیلی زود است.

It's too early for Christmas, Mr. Steve.

برای کریسمس خیلی زود است، آقای استیو.

It's too far.

خیلی دوره.

Christmas is too far away in my mind and in the mind of people,

کریسمس در ذهن من و در ذهن مردم

it is still summer where Santa Arena is.

خیلی دور است، هنوز تابستان است که سانتا آرنا است.

Well, I would imagine it is.

خوب، من تصور می کنم آن است.

Well, it's all about selling things, isn't it?

خوب، همه چیز در مورد فروش چیزهاست، اینطور نیست؟

That's why they do it.

به همین دلیل این کار را می کنند.

They want to get people to buy stuff off them

آن‌ها می‌خواهند مردم را وادار کنند که قبل از خرید اجناس از آنها، آنها را

before they buy them off anybody else.

از دیگران بخرند.

There is a slight problem with that notion and that's the fact

این تصور یک مشکل جزئی دارد و آن این واقعیت است

that people have to have money to be able to buy things.

که مردم باید پول داشته باشند تا بتوانند چیزهایی بخرند.

As you say, they rent at the moment.

به قول شما فعلا اجاره می دهند.

Yeah, everything's going up, isn't it?

آره، همه چیز داره بالا میره، اینطور نیست؟

Mortgages. Magdalena says the Christmas illuminations in

وام مسکن ماگدالنا می گوید نورپردازی های کریسمس

the cities will be reduced in Germany to save electricity.

در شهرها در آلمان برای صرفه جویی در مصرف برق کاهش می یابد.

This is something we've heard about this.

این چیزی است که ما در این مورد شنیده ایم.

No, it hasn't been mentioned yet as

نه، هنوز به آن اشاره نشده

well. Real Christmas presents, because I mentioned it

است. هدایای واقعی کریسمس، چون

to you a few days ago and I said to Steve, I said,

چند روز پیش به شما اشاره کردم و به استیو گفتم،

I wonder how long it will be before people are told

من تعجب می کنم که چقدر طول می کشد تا به مردم

not to have Christmas lights at Christmas.

گفته شود که در کریسمس چراغ های کریسمس نداشته باشند.

So I think it's going to happen. You wait.

بنابراین فکر می کنم این اتفاق خواهد افتاد. شما صبر کنید.

So I might be the first person that said this in the world,

بنابراین من ممکن است اولین کسی باشم که این را در جهان گفته است،

if not the universe,

اگر نه در جهان،

they're going to tell you not to use Christmas lights this Christmas.

آنها به شما خواهند گفت که در کریسمس امسال از چراغ های کریسمس استفاده نکنید .

It's going to happen, especially in this country.

این اتفاق می افتد، به خصوص در این کشور.

So I think here in England we are going to be told

بنابراین فکر می‌کنم اینجا در انگلیس

maybe in two or three weeks from now

شاید دو یا سه هفته دیگر به ما بگویند که

not to not to use Christmas lights.

از چراغ‌های کریسمس استفاده نکنیم.

Well, it's very confusing because they keep saying there's a shortage of electricity.

خوب، خیلی گیج کننده است، زیرا مدام می گویند کمبود برق وجود دارد.

And yet the other day I read that we've been selling electricity to other countries across Europe.

و با این حال روز گذشته خواندم که ما به کشورهای دیگر در سراسر اروپا برق می‌فروشیم.

But, you know, a few

اما، می دانید، چند

months, couple of months ago, we were told we've got a shortage of electricity.

ماه، چند ماه پیش، به ما گفتند که کمبود برق داریم.

So maybe maybe the wind's been picking up

بنابراین شاید باد در حال افزایش است

and we've been able to export some of our wind power.

و ما توانسته ایم بخشی از نیروی باد خود را صادر کنیم.

But but, yes, it could well happen one day.

اما، بله، ممکن است یک روز اتفاق بیفتد.

One day it's a sea and the next day it's DC.

یک روز دریاست و روز دیگر دی سی.

They just can't make up their mind.

آنها فقط نمی توانند تصمیم خود را بگیرند.

That's the same with people, isn't it? Like you neither.

در مورد مردم هم همینطور است، اینطور نیست؟ مثل تو هم

I see the next day that they keep alternating or the other way round.

روز بعد می بینم که متناوب می کنند یا برعکس.

Do you like my electricity plans? They're really good.

آیا طرح های برق من را دوست دارید؟ اونا واقعا خوبن

But don't blow a fuse.

اما فیوز را فوت نکنید.

I argue.

من بحث می کنم.

AC DC is a question that they still doing that.

AC DC سوالی است که آنها هنوز این کار را انجام می دهند.

You did that a minute ago.

یک دقیقه پیش این کار را کردی

I didn't think you would have heard anyway.

به هر حال فکر نمیکردم بشنوی

Right.

درست.

Oh, Willian, are you going?

اوه، ویلیان، می روی؟

There's a German beer festival.

یک جشنواره آبجو آلمانی وجود دارد.

Oh yes, it's October.

اوه بله، اکتبر است.

No, sorry, it's. It's in Brazil.

نه، متاسفم، این است. در برزیل است.

Oh, there's a German festival

اوه، یک جشنواره آلمانی

in Brazil.

Well it's, it's every October they have Octoberfest in Germany.

در برزیل وجود دارد.

خوب است، هر ماه اکتبر جشنواره اکتبر در آلمان برگزار می شود.

But I would imagine there must be a lot of pubs and bars around the world

اما تصور می‌کنم میخانه‌ها و بارهای زیادی در سرتاسر دنیا

that also have the same theme as well.

وجود دارند که همین موضوع را نیز دارند.

I've never been to a beer festival.

من هرگز به جشنواره آبجو نرفته ام.

No, I would like to go one day.

نه دوست دارم یه روز برم

You have to wear lederhosen. Really? Yeah.

باید لدرهوسن بپوشی واقعا؟ آره

So you have to wear lederhosen.

بنابراین شما باید lederhosen بپوشید.

You have to have one of those big hats with the feather and you have to do that dancing.

شما باید یکی از آن کلاه های بزرگ با پر داشته باشید و باید آن رقص را انجام دهید.

Steve

استیو

But yes, put your stupid pen down.

اما بله، قلم احمقانه خود را زمین بگذارید.

Oh, with that.

اوه، با آن.

Oh, Mr.

اوه، آقای

Duncan, I wasn't expecting that.

دانکن، من انتظار چنین چیزی را نداشتم.

I guess that's what you do.

من حدس می زنم این کاری است که شما انجام می دهید.

It's that's the traditional German dancing.

این همان رقص سنتی آلمانی است.

Yes, we really demonstrate that very well.

بله، ما واقعاً این را به خوبی نشان می دهیم.

No, it wasn't very good.

نه خیلی خوب نبود

I didn't know what you.

من نمیدونستم تو چی

You caught me, you know, on the hop there, Mr. Duncan.

آقای دانکن، تو مرا گرفتار کردی.

All right, I know

بسیار خوب، می دانم که

it's just a funny bit.

این فقط کمی خنده دار است.

I know it's gone now, but, yes,

من می دانم که اکنون از بین رفته است، اما، بله،

I have been to Austria and had some nice beers there, but not to.

من به اتریش رفته ام و آبجوهای خوبی در آنجا خورده ام، اما نه.

Not to Germany.

نه به آلمان

But maybe we could go one day, Mr.

اما شاید بتوانیم روزی برویم، آقای

Duncan Maybe.

دانکن شاید.

And because they are very famous and ladies are all serving in their nice costumes.

و چون خیلی معروف هستند و خانم ها همگی با لباس های خوبشان خدمت می کنند.

Yes, well, they have their tight dresses and they

بله، خوب، آنها لباس های تنگ خود را دارند و معمولاً لباس های

they normally have have have large

بزرگی دارند

which with which they pour the beer from.

که با آن آبجو می ریزند.

Yes, yes.

بله بله.

So you will see the German ladies with their very large jugs.

بنابراین شما خانم های آلمانی را با کوزه های بسیار بزرگ خود خواهید دید.

They and that's that's something a lot of men notice the jugs because they can see them.

آنها و این چیزی است که بسیاری از مردان به کوزه ها توجه می کنند زیرا می توانند آنها را ببینند.

They're full and they're they're almost it's almost splashing

آنها پر هستند و تقریباً

the beer from those enormous jugs.

دارند آبجو را از آن کوزه های عظیم پاشیده اند.

I think we get the picture. Yes.

من فکر می کنم ما به تصویر رسیدیم. آره.

Christmas market says Magdalena. Yes.

بازار کریسمس می گوید Magdalena. آره.

Germany are famous.

آلمان معروف است.

Their Christmas markets and in fact,

بازارهای کریسمس آنها و در واقع،

you have exported

شما

your Christmas market, your German Christmas markets to the UK because.

بازار کریسمس خود، بازارهای کریسمس آلمان خود را به بریتانیا صادر کرده اید زیرا.

They're very popular here in Birmingham.

آنها در اینجا در بیرمنگام بسیار محبوب هستند.

There's a German Christmas market every year

هر سال یک بازار کریسمس آلمانی وجود دارد

and it takes over the whole town

و حدود دو هفته کل مرکز شهر را در بر می گیرد

centre for about two weeks and you can go there and have beer.

و می توانید به آنجا بروید و آبجو بنوشید.

You can have giant frankfurters.

شما می توانید فرانکفورت های غول پیکر داشته باشید.

Yes. What where you like a bit of German sausage?

آره. کجا کمی سوسیس آلمانی دوست دارید؟

Yes. Sorry.

آره. متاسف.

What about Brett sells pretzel?

در مورد اینکه برت چوب شور می فروشد چطور؟

Probably with the onions. Great. Big, long one.

احتمالا با پیاز. عالی. بزرگ، بلند.

You're going to, you know, six, eight, 12 inch ones in all sorts of sizes are available for sale.

می دانید، شش، هشت، 12 اینچ در انواع اندازه ها برای فروش موجود است.

But yeah, it's fun.

اما بله، سرگرم کننده است.

It's fun.

خوش می گذرد.

And you can buy all the all the little knickknacks and things for your Christmas tree

و شما می توانید همه چیزهای کوچک و کوچک برای درخت کریسمس خود بخرید

and the good time is had by all.

و اوقات خوشی برای همه سپری شود.

So yeah, we make it, we make it there

بنابراین بله، ما آن را می‌سازیم، آن‌جا را

to a German market.

به بازار آلمان می‌آوریم.

And I used to go every year to it.

و من هر سال به آنجا می رفتم.

It got a bit boring after a while.

بعد از مدتی کمی خسته کننده شد.

I've been going year after year with my friends.

من سال به سال با دوستانم رفته ام.

Well, the reason why I wouldn't go is just because of all the people,

خوب، دلیل اینکه من نمی روم فقط به خاطر همه مردم است

rather, is that it can get a bit crowded.

، بلکه این است که ممکن است کمی شلوغ شود.

Yeah, I remember once getting a bit scared.

آره، یادم می آید یک بار کمی ترسیده بودم.

It's being pushed around by lots of strangers

تعداد زیادی غریبه که در حال

jostling and people trying to trying to bump into me

تکان خوردن هستند و افرادی که سعی می کنند با من برخورد کنند

and having my sausage knocked out of my mouth.

و سوسیس من را از دهانم بیرون بیاورند، آن را به اطراف هل می دهند.

It's nothing worse than that.

چیزی بدتر از این نیست.

If I look as Rosa says, it's almost nothing around half a dollar.

اگر به قول رزا نگاه کنم، تقریباً چیزی در حدود نیم دلار نیست.

What is that?

اون چیه؟

I miss that. Rosa.

دلم برایش تنگ شده است. رزا

Oh come on.

اوه بیا

Maybe said something. I'm not sure.

شاید چیزی گفته مطمئن نیستم.

This is interesting.

جالب است.

You have to kill your live stream with Mr.

شما باید پخش زنده خود را با آقای

Steve Tomic says during a job interview.

استیو تومیک در طول مصاحبه شغلی بکشید.

How would you describe a teamwork in one word?

چگونه یک کار گروهی را در یک کلمه توصیف می کنید؟

Yeah, you would just say team working probably if you were going for an interview,

بله، شما فقط می گویید که احتمالاً اگر برای مصاحبه می رفتید، کار تیمی انجام می دهید،

which I may be for an interview as well.

که ممکن است من هم برای مصاحبه باشم.

Yeah. If you want to describe, if you're good at teamwork,

آره اگر می خواهید توضیح دهید، اگر در کار گروهی مهارت دارید،

you just say I'm very good working as a team. Yes.

فقط بگویید من خیلی خوب به عنوان یک تیم کار می کنم. آره.

Oh, you can say anything.

اوه، شما می توانید هر چیزی بگویید.

You can say you're a team player. A team player?

می توانید بگویید که یک بازیکن تیم هستید. بازیکن تیم؟

I'm a team player. Yeah, I was about to say that.

من یک بازیکن تیم هستم. آره میخواستم اینو بگم

Well done, Mr. Duncan.

آفرین آقای دانکن

You beat me to the punch. Were not?

تو مرا به ضرب گلوله کوبید. نبود؟

Yes. Say you're a team player

آره. بگویید که یک بازیکن تیم

or you're very good working in a team. Yes.

هستید یا خیلی خوب در یک تیم کار می کنید. آره.

Which of course you have to say if you're in sales

که البته باید بگویید اگر در فروش هستید

and you go for a job and there's going to be a team of other people,

و دنبال کار می روید و تیمی متشکل از افراد دیگر وجود خواهد داشت

you have to say you're good working in a team because if you don't, you're not going to get a job.

، باید بگویید که در یک تیم خوب کار می کنید زیرا اگر این کار را نکنید، شما قرار نیست شغلی پیدا کنم

And I said, even if you don't like people and you're you are completely antisocial

و من گفتم، حتی اگر مردم را دوست ندارید و همیشه کاملاً ضد اجتماعی هستید

all the time, if you go for a job interview,

، اگر برای مصاحبه شغلی رفتید،

always say that you are a team player because most big companies nowadays,

همیشه بگویید که یک بازیکن تیمی هستید ، زیرا اکثر شرکت های بزرگ

they are absolutely obsessed

امروزه کاملاً وسواس دارند.

with team building, having teams

با تیم سازی، داشتن تیم

different groups of people all competing with each other for sales.

هایی از گروه های مختلف افراد که همگی برای فروش با یکدیگر رقابت می کنند.

So what the Nazis did, you know, the same thing.

بنابراین آنچه که نازی ها انجام دادند، همان کار را می دانید.

So Hitler used to do.

بنابراین هیتلر این کار را انجام می داد.

He used to give all of his generals different jobs to do,

به همه ژنرال هایش کارهای مختلفی می داد

and they would all fall out with each other and compete with each other.

و همه با هم درگیر می شدند و با هم رقابت می کردند.

And he always thought that he'd get the best person.

و همیشه فکر می کرد که بهترین فرد را به دست خواهد آورد.

As it turned out, they were all crap.

همانطور که معلوم شد، همه آنها مزخرف بودند.

They were all rubbish.

همه آنها آشغال بودند.

Yeah.

I've always found I mean I've in sales most of my working life

آره

من همیشه متوجه شده ام، یعنی بیشتر عمر کاری خود را در فروش بوده

and I've always found the emphasis

ام و همیشه تاکید

on teamwork to be rather overdone

بر کار گروهی را بیش از حد می

because it might be different if you're working in an office environment,

دانم، زیرا ممکن است متفاوت باشد اگر در یک محیط اداری کار

say, in a call centre, but if you're in the type of sales that I was in,

می کنید، مثلاً در یک محیط کار. مرکز تماس، اما اگر شما از نوع فروش‌هایی هستید که من در آن بودم،

so you have your own sort of territory, but you don't regularly meet up with other friends.

بنابراین منطقه خاص خود را دارید، اما مرتباً با دوستان دیگر ملاقات نمی‌کنید.

It's really just down to you what you do.

این واقعاً به شما بستگی دارد که چه کاری انجام می دهید.

I've always thought it's been rather overdone.

همیشه فکر می‌کردم زیاده‌روی شده است.

The importance on teamwork.

اهمیت کار تیمی

At the end of the day, it's what you do yourself.

در پایان روز، این کاری است که خودتان انجام می دهید.

That's the important thing.

مهم همینه

And yes, you can get a bit of rivalry going.

و بله، شما می توانید کمی رقابت ایجاد کنید.

Yeah, but yeah, I suppose so.

بله، اما بله، من فکر می کنم.

But I've always thought it's been a bit overdone.

اما من همیشه فکر می کردم کمی زیاده روی شده است.

Apparently he apparently was a joke.

ظاهراً او یک شوخی بود.

Apparently in Brazil

ظاهراً در

you will be fined.

برزیل جریمه می شوید.

They will actually charge you money if you don't vote.

اگر رای ندهید در واقع از شما پول می گیرند.

I don't know how they find out, though.

من نمی دانم آنها چگونه متوجه می شوند.

How do they know that you haven't voted?

آنها از کجا می دانند که شما رای نداده اید؟

That's all I'm interested to find out.

این تمام چیزی است که من علاقه مند به کشف آن هستم.

So are they using electronic voting systems?

پس آیا آنها از سیستم های رای گیری الکترونیکی استفاده می کنند؟

Because that's the only way that I can I can work out that they would know that you hadn't voted.

چون این تنها راهی است که می توانم بفهمم که شما رای نداده اید.

And the other problem, of course, is I always thought votes were private.

و البته مشکل دیگر این است که من همیشه فکر می‌کردم رای‌ها خصوصی هستند.

So when you vote, it should be a private thing, surely?

پس وقتی رای می دهید، مطمئناً باید یک چیز خصوصی باشد؟

Well, they don't know what you voted for, I suppose.

خوب، آنها نمی دانند که شما به چه چیزی رای داده اید، فکر می کنم.

You know you voted because they take your name off.

شما می دانید که رای داده اید زیرا نام شما را حذف می کنند.

Of course, in some countries if you didn't vote, you might get

البته در بعضی از کشورها اگر رای نمی‌دادید، ممکن است

you know, you might get shot.

متوجه شوید، ممکن است مورد اصابت گلوله قرار بگیرید.

It seems a bit harsh.

کمی خشن به نظر می رسد.

I know.

Well, you know, we know what's been going on. Don't worry.

میدانم.

خوب، می دانید، ما می دانیم که چه خبر است. نگران نباشید.

Apparently that was a joke.

ظاهرا شوخی بود

Tim Mcbrearty wasn't asking for words to do with teamwork.

تیم مک‌بریتی برای کار تیمی کلماتی نمی‌خواست.

I should have read the entire

من باید تمام

comment here, but yes, never mind.

نظر را اینجا می خواندم، اما بله، مهم نیست.

Yes, I've seen it now.

بله الان دیدمش

Are you okay? Yes.

حالت خوبه؟ آره.

Anyway, there we go. Yes.

به هر حال، ما به آنجا می رویم. آره.

Viet Nguyen says it's been a long time since I joined one of the live streams.

ویت نگوین می‌گوید مدت زیادی از پیوستن من به یکی از پخش‌های زنده می‌گذرد.

Duncan it's blue Thunder, is it?

دانکن تندر آبی است، اینطور است؟

Do you remember Blue Thunder?

آیا تندر آبی را به یاد دارید؟ اتفاقاً

Blue Thunder, by the way, is the person that Mr.

Blue Thunder شخصی است که آقای

Steve is his birthday accidentally.

استیو به طور تصادفی تولدش است.

No, he isn't.

نه، او نیست.

It isn't that it was it was somebody that said it was their ninth birthday.

اینطور نیست که این کسی بود که گفت نهمین سالگرد تولدشان است.

Anyway, thank you for Blue Thunder.

به هر حال از آبی تاندر ممنونم.

Yes, but best not to tie the blue bird to that. Mr.

بله، اما بهتر است پرنده آبی را به آن گره ندهید. آقای

Blue Thunder is is the person that Steve accidentally

آبی تاندر شخصی است که استیو به طور تصادفی

became it became attracted to.

جذب او شد.

I made a faux pas, didn't I?

من یک پاس تقلبی درست کردم، نه؟

A faux pas.

یک پاس تقلبی

When you say something that is you misgendered

وقتی چیزی می گویید،

the person and then you got their age wrong.

آن شخص را اشتباه جنسیت کرده اید و سپس سن او را اشتباه گرفته اید.

And it all became very inappropriate to look back at early streams.

و همه چیز برای نگاه کردن به جریان های اولیه بسیار نامناسب شد.

Yes, it's a classic moment.

بله، این یک لحظه کلاسیک است.

A classic moment.

یک لحظه کلاسیک

I think Steve was just trying to be kind.

فکر می کنم استیو فقط سعی می کرد مهربان باشد.

Hello, Blue Thunder. Nice to see you back.

سلام تندر آبی. خوشحالم می بینم برگشتی.

The last time spoke to us, you were about to take your exams and you were very busy with your studies.

آخرین باری که با ما صحبت کردید، در آستانه امتحانات بودید و خیلی درگیر درس بودید.

So it's nice to see you back here.

بنابراین خوشحالم که شما را در اینجا می بینم.

It's lovely when people come back.

وقتی مردم برمی گردند خیلی خوب است.

I when you.

من وقتی تو

Yes, of course I remembered.

بله، البته یادم آمد.

Yes. He's he's not just a pretty face, you know, so well up

آره. او فقط یک چهره زیبا نیست ، می‌دانی، خوب

here inside this this lump of clay, there's everything under my hat.

اینجا، درون این توده خاک رس، همه چیز زیر کلاه من است.

It's all under here. Under this big hat.

همش اینجاست زیر این کلاه بزرگ

Yes. V test.

آره. تست V.

When you go to vote, they know you've been because they take you off.

وقتی برای رای دادن می‌روی، می‌دانند که بوده‌ای چون تو را از خود دور می‌کنند.

You have to give some ID to you when you go.

وقتی میری باید یه شناسه بهت بدی

They don't know what who you voted for, but at least here you don't have to do it.

آنها نمی دانند به چه کسی رای داده اید، اما حداقل در اینجا لازم نیست این کار را انجام دهید.

You're not forced to do it.

شما مجبور به انجام آن نیستید.

But in Brazil, you have to write.

اما در برزیل باید بنویسید.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

You have to do it.

شما باید این کار را انجام دهید.

You have to go and vote.

باید بری و رای بدی

And if not, you will be fined.

و در غیر این صورت جریمه می شوید.

Well, at least.

خوب، حداقل.

At least it's only it's only money. It's nothing.

حداقل فقط این فقط پول است. چیزی نیست.

Nothing worse than that.

هیچ چیز بدتر از این نیست.

Hello to Taiwan.

سلام به تایوان

Yes, well, I mean, really, I mean

بله، خوب، یعنی واقعاً

I mean, I'm almost in favour of everybody voting.

، یعنی من تقریباً طرفدار رأی دادن همه هستم.

I think everybody should vote in a way, because if you are,

من فکر می کنم همه باید به نوعی رای دهند، زیرا اگر شما رای دهید

then people can't complain if it doesn't go the way they don't want it to.

، مردم نمی توانند شکایت کنند، اگر آنطور که آنها نمی خواهند پیش نرود.

I mean, in

منظورم

this country, you're lucky if you get a turnout of, you know, 50%.

این است که اگر در این کشور 50 درصد مشارکت داشته باشید، خوش شانس هستید.

It's sometimes a less than that, I think probably around 40%.

گاهی اوقات کمتر از آن است، فکر می کنم احتمالاً حدود 40٪ است.

If the average population, the people that decide they want to vote is no, it's still there.

اگر میانگین جمعیت، افرادی که تصمیم می‌گیرند رای بدهند، نه باشد، هنوز وجود دارد.

And 48%, 48 or maybe 51 or 52%,

و 48٪، 48 یا شاید 51 یا 52٪،

it it's never it's never anything near 100%.

هرگز چیزی نزدیک به 100٪ نیست.

But as autumn points out, it's democracy. Yes.

اما همانطور که پاییز اشاره می کند، دموکراسی است. آره.

You can't force people to vote if they don't want to.

اگر مردم را نخواهند نمی توانید مجبور کنید رای دهند.

And it would be ironic as well, because voting is a form of democracy.

و همچنین طعنه آمیز خواهد بود، زیرا رای دادن نوعی دموکراسی است.

So that should also be a choice. Yes.

بنابراین این نیز باید یک انتخاب باشد. آره.

So so you are taking away some smartphone.

بنابراین شما در حال برداشتن تعدادی گوشی هوشمند هستید.

You good point.

نکته خوبی هستی

You are taking away the democracy by telling people that they must vote

شما با گفتن به مردم که باید رای بدهند، دموکراسی را از بین می

when in fact, oh, dear, it's making my brain hurt.

برید، در حالی که در واقع، اوه، عزیزم، مغز من را به درد می آورد.

In fact, the Democratic right to vote

در واقع، حق رای دموکرات ها

should be one that you can choose to do because it's a democracy.

باید حقی باشد که شما بتوانید انتخاب کنید زیرا این یک دموکراسی است.

So when you force people to vote,

بنابراین وقتی مردم را مجبور به رأی دادن می‌کنید،

you are technically taking away their democracy

by telling them that they must do it.

با گفتن اینکه باید این کار را انجام دهند، از نظر فنی دموکراسی را از آنها می‌گیرید.

Wow, I think I've just discovered a paradox.

وای، فکر می کنم به تازگی یک پارادوکس را کشف کرده ام.

Mr. Steve Victoria points out that

آقای استیو ویکتوریا خاطرنشان می کند

a lot of

people don't vote because they probably don't feel represented anymore.

که بسیاری از

مردم رای نمی دهند زیرا احتمالاً دیگر احساس نمی کنند که نمایندگی دارند.

Yes, that's a good point.

بله، این نکته خوبی است.

So they're disillusioned and they think that their vote isn't going to count for anything.

بنابراین آنها ناامید شده اند و فکر می کنند که رای آنها برای هیچ چیز مهم نیست.

I mean, it's a bit like where we live it's an ultra conservative way

منظورم این است که کمی شبیه جایی است که ما زندگی می‌کنیم، این یک روش فوق‌العاده محافظه‌کار است

we live, a very strange that we have decided to move to an area

، بسیار عجیب است که ما تصمیم گرفته‌ایم به منطقه‌ای نقل مکان

that would probably have both of us hung

کنیم که احتمالاً

in the town centre tomorrow if they had the chance.

اگر فرصتی داشتند، فردا هر دوی ما را در مرکز شهر آویزان می‌کرد.

Yes. So it's ultra conservative, so sort of on the right side of.

آره. بنابراین فوق العاده محافظه کارانه است، بنابراین در سمت راست قرار دارد.

Yeah, but it's not sort of far, it's sort of, you know, right of centre.

بله، اما خیلی دور نیست ، دقیقاً در مرکز است.

Okay,

بسیار خوب،

but if we wanted to vote for a left wing candidate, which we often do,

اما اگر بخواهیم به یک کاندیدای جناح چپ رای دهیم، که اغلب این کار را انجام می دهیم

there's virtually chance they would get in to power because

، عملاً این احتمال وجود دارد که آنها به قدرت برسند،

it's a very conservative area.

زیرا منطقه بسیار محافظه کار است.

So you could vote for them, but it wouldn't because we don't have

بنابراین شما می توانید به آنها رای دهید، اما اینطور نیست زیرا ما

proportion of representation in the UK.

نسبتی از نمایندگی در بریتانیا نداریم.

First past the post system. Yes.

ابتدا از سیستم پست عبور کنید. آره.

Okay.

Well, so let's not let's not go there because it becomes incredibly complicated. Yes.

باشه.

خب، پس اجازه ندهیم به آنجا نرویم زیرا به طرز باورنکردنی پیچیده می شود. آره.

So it's yes

بنابراین

to if a yeah, I'm just saying that

اگر بله، بله، من فقط می گویم که

just your vote won't count if your area it doesn't matter who you voted for.

اگر منطقه شما مهم نباشد به چه کسی رای داده اید، فقط رای شما حساب نمی شود.

Okay.

باشه.

We don't have proportional representation in the UK.

ما در بریتانیا نمایندگی تناسبی نداریم.

No, that's it.

نه همینه.

That's true.

درست است.

Yeah. So there we go. It's conservative.

آره بنابراین ما به آنجا برویم. محافظه کارانه است.

I suppose we should mention conservative is normally right of centre.

فکر می‌کنم باید به محافظه‌کاری اشاره کنیم که معمولاً در مرکز قرار دارد.

So when we talk about conservative views or conservative ways of thinking,

بنابراین وقتی در مورد دیدگاه‌های محافظه‌کارانه یا شیوه‌های تفکر

conservative attitudes, they normally tend to be quite, I want to say draconian.

محافظه‌کارانه صحبت می‌کنیم، نگرش‌های محافظه‌کارانه، معمولاً کاملاً تمایل دارند، می‌خواهم بگویم سخت‌گیرانه.

I'm sure if that's the right word, but

مطمئنم که این کلمه درستی است، اما

they tend to be very strict or they tend to be quite judgemental.

آنها تمایل دارند بسیار سخت گیر باشند یا کاملاً قضاوت کنند.

And then of course you go across to the left, maybe

و البته شما به سمت چپ می روید، شاید

for those who are more liberal

برای کسانی که لیبرال تر هستند

or maybe those who are more leaning towards

یا شاید کسانی که بیشتر به

socialist values, we say the left,

ارزش های سوسیالیستی گرایش دارند، می گوییم چپ،

although nowadays a lot of politics tends to be around the centre.

اگرچه امروزه بسیاری از سیاست ها در اطراف مرکز قرار دارند.

So so that that's what we normally talk about when we talk about

به طوری که وقتی در مورد

conservative parties or conservative values.

احزاب محافظه کار یا ارزش های محافظه کار صحبت می کنیم، معمولاً در مورد این صحبت می کنیم.

And of course in the United States they have Republicans.

و البته در ایالات متحده آنها جمهوری خواهان هستند.

Republicans are they conservatives,

جمهوری‌خواهان محافظه‌کار هستند

and the Democrats are more they're leaning more towards

و دموکرات‌ها بیشتر به

the liberal side of politics. Wow.

سمت لیبرال سیاست متمایل شده‌اند. وای.

You enjoyed that.

شما از آن لذت بردید.

Please.

And it says that that English is now a lot better.

لطفا.

و می گوید که آن انگلیسی اکنون بسیار بهتر شده است.

Good. Hopefully some of that

خوب امیدوارم بخشی از آن

is it because if

به این دلیل باشد که

you will associate with Mr.

اگر با سلامتی آقای جنکینز ارتباط برقرار کنید،

Jenkins health hopefully it because of me. Yes.

امیدوارم به خاطر من باشد. آره.

Oh, yes, yes.

اوه، بله، بله.

Going to make a video to show us. Yes, please do.

قرار است یک ویدیو بسازم تا به ما نشان دهد. بله لطفا انجام دهید.

And maybe we can show some excerpts on

و شاید بتوانیم گزیده هایی را در

this very live stream.

این پخش زنده نشان دهیم.

As long as it's interesting.

به شرطی که جالب باشد.

If it isn't interesting, I won't show it.

اگه جالب نباشه نشونش نمیدم

Yes. Paul never points out that

آره. پل هرگز به این موضوع اشاره نمی کند که

some politicians seem to get in.

به نظر می رسد برخی از سیاستمداران وارد شوند.

Some countries seem to get like 99% of the vote.

In some countries.

در برخی کشورها.

Which which countries are those they're talking about Russia and places like that.

آنها در مورد روسیه و جاهایی از این قبیل صحبت می کنند کدام کشورها هستند.

Yes, it's it is interesting, isn't it?

بله، جالب است، نه؟

North Korea, Belarus?

کره شمالی، بلاروس؟

I don't think it's been by 99%.

فکر نمی کنم 99 درصد بوده باشد.

I don't think we have elections in North Korea, but.

من فکر نمی کنم در کره شمالی انتخابات داشته باشیم، اما.

Well, you know what I mean.

خوب میدونی منظورم چیه

You know, you know what Pamela is saying.

می دانید، می دانید که پاملا چه می گوید.

If you ever think of democracy, one of the last places on the planet I would think of is is North Korea.

اگر زمانی به دموکراسی فکر می کنید، یکی از آخرین مکان های روی کره زمین که به آن فکر می کنم کره شمالی است.

But they sometimes stage elections, don't they?

اما آنها گاهی اوقات انتخابات برگزار می کنند، اینطور نیست؟ به گفته کامالا هریس،

Although having said that, the United States are now now

اگرچه با این گفته ، ایالات متحده اکنون

allies with North North Korea, according to Kamala Harris.

با کره شمالی متحد است .

Yes, Kamala Harris said we're now allies.

بله، کامالا هریس گفت ما اکنون متحد هستیم.

So the US and North Korea are now good friends.

بنابراین ایالات متحده و کره شمالی اکنون دوستان خوبی هستند.

That was a bit of a faux pas, a bit of a mistake, a bit of a mistake.

این یک مقدار اشتباه بود، کمی اشتباه ، کمی اشتباه.

It doesn't give a credibility very, very much good, does it?

اعتبار خیلی خیلی خوبی نمی دهد، درست است؟

But yes, it's interesting when people get in with 99% of the vote,

اما بله، جالب است وقتی مردم با 99 درصد رای وارد می شوند،

you know, you tend to think that maybe that's not,

می دانید، شما تمایل دارید فکر کنید که شاید اینطور نباشد،

you know, 100% right.

می دانید، 100٪ درست است.

I mean, I heard some of the areas it was very low down to sort of 98.

منظورم اینه که شنیدم بعضی از مناطق خیلی کم بوده تا 98. کدوم

Which areas of, you know,

مناطق، میدونید،

some of these countries that have recently voted oh, let's see these areas

بعضی از این کشورها که اخیراً رای داده اند ، بیایید این مناطق را

you see this is much lower than 92, seems

ببینیم، می بینید این بسیار کمتر از 92 است، به نظر می رسد.

very vague, 97, 98, 97 and 98.

بسیار مبهم، 97، 98، 97 و 98.

Never, never trust any that has a 98% turnout or vote

هرگز، هرگز به کسی که 98 درصد مشارکت داشته باشد اعتماد نکنید یا

for the positive side.

به جنبه مثبت رأی دهید.

It's never right. It's never true.

هیچ وقت درست نیست این هرگز درست نیست.

And I say we go, yes, talk about US government

و من می گویم که ما برویم، بله، در مورد دخالت دولت آمریکا

meddling in other countries elections.

در انتخابات کشورهای دیگر صحبت کنیم.

Yes. This is always something that's levelled at the US and other countries that sometimes they.

آره. این همیشه چیزی است که به ایالات متحده و سایر کشورها همسطح می شود که گاهی اوقات آنها را.

But everyone blames each other, everyone blames each other.

اما همه همدیگر را مقصر می دانند، همه همدیگر را مقصر می دانند.

It's a good way of being a bad loser.

این یک راه خوب برای بازنده بد بودن است.

Whether they are or not, we don't know.

آیا آنها هستند یا نه، ما نمی دانیم.

How could you ever prove that?

چطور توانستی این را ثابت کنی؟

Yeah, it's probably a matter of opinion.

بله، احتمالاً یک موضوع عقیده است.

That's it. Most of it is junk. And I want.

خودشه. بیشتر آن آشغال است. و من میخواهم.

My snack don't eat it now because we're about to do something big.

میان وعده من الان آن را نخورید زیرا قرار است کار بزرگی انجام دهیم.

I'm hungry. About to do something very big.

من گرسنه ام در حال انجام یک کار بسیار بزرگ

Oh, by the way, last week I noticed that the farmers

اتفاقاً هفته گذشته متوجه شدم که کشاورزان

have been very busy in the fields last week.

هفته گذشته در مزارع بسیار مشغول بوده اند.

And would you like to have a look?

و آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟

Okay, look, the farmers have been very busy in the field.

خوب، ببینید، کشاورزان در این زمینه بسیار مشغول بوده اند.

They are now turning over the fields.

آنها اکنون مزارع را زیر و رو می کنند.

They turn over the land

آنها زمین را می گردانند

and they are preparing their fields

و مزارع خود را

for the new crop, which will be coming well I suppose early next year.

برای محصول جدید آماده می کنند، که فکر می کنم اوایل سال آینده به خوبی از راه خواهد رسید.

So now they are preparing their crop for

بنابراین اکنون آنها محصول خود را برای کاشت مجدد آماده می کنند

well for replanting.

.

They will plant once more their crop.

آنها یک بار دیگر محصول خود را می کارند.

I don't know what they are planting this year.

نمی دانم امسال چه می کارند.

It might be rapeseed, it might be wheat,

ممکن است کلزا باشد، ممکن است گندم باشد،

it might even be barley.

حتی ممکن است جو باشد.

So we will have to wait and see.

پس باید منتظر ماند و دید.

Who knows?

چه کسی می داند؟

So the farmers are doing some last minute work

بنابراین کشاورزان در حال انجام کارهای لحظه

preparing the land in their fields

آخری برای آماده سازی زمین در مزارع خود

and driving their big tractor all over the place.

و رانندگی با تراکتور بزرگ خود در سراسر مکان هستند.

It's a good time.

زمان خوبی است.

It's a very good time to start planting, planting seed

زمان بسیار خوبی برای شروع کاشت، کاشت بذر است،

because it's unseasonably warm.

زیرا گرمای نامناسبی است.

It is so it will be interesting to see what crop that they are putting in.

بنابراین جالب خواهد بود که ببینیم چه محصولی را وارد می کنند.

And once again, it's quite wet as well.

و یک بار دیگر، کاملاً مرطوب است.

Yes, we've had a bit of rain, so it's perfect

بله، ما کمی باران داشته ایم، بنابراین

plan to plant perfect seeding weather at the moment.

برنامه ریزی کامل برای کاشت آب و هوای کاشت عالی در حال حاضر است.

I would say if you have any seeding to do, now is the time to do it.

من می گویم اگر بذر کاری برای انجام دادن دارید، اکنون زمان انجام آن است.

That's a very sturdy looking tractor, Mr.

آقای دانکن این تراکتور به ظاهر بسیار محکمی است

Duncan.

.

It looks very sturdy, very powerful. I think it is

به نظر می رسد بسیار محکم، بسیار قدرتمند است. فکر کنم به نفعش باشه

to his interest.

I'd like to drive a tractor. Mr.

من می خواهم تراکتور رانندگی کنم. آقای

Duncan, have you ever tried. No, I haven't.

دانکن، آیا تا به حال امتحان کرده اید؟ نه، ندارم.

You know, I like mowing the grass, you know, in the garden.

می دانی، من دوست دارم علف ها را در باغ چال بزنم.

I think I would really enjoy

فکر می کنم از

driving a drink. Driving a tractor? Yes.

رانندگی با نوشیدنی لذت ببرم. رانندگی با تراکتور؟ آره.

And ploughing a field. Yes.

و شخم زدن یک مزرعه. آره.

It's been a I tried it once.

این یک بار امتحان کردم.

It's been a while since I ploughed

مدتی است که چیزی را شخم زده

anything.

ام.

What's disgusting, Mr. Duncan?

چه منزجر کننده است، آقای دانکن؟

It's not disgusting.

منزجر کننده نیست.

I'm all about farms.

من همه چیز در مورد مزارع هستم.

I've always wanted to work on a farm.

من همیشه دوست داشتم در مزرعه کار کنم.

I would love to take care of the cows and the sheep.

من دوست دارم از گاوها و گوسفندها مراقبت کنم.

I would love to spend time with the sheep.

من دوست دارم با گوسفند وقت بگذرانم.

Yes. Well, you've always said you wanted to do sort of farm work. Yes.

آره. خوب، شما همیشه گفته اید که می خواهید کار کشاورزی انجام دهید. آره.

But whether you're actually up to it, I don't know.

اما نمی‌دانم واقعاً به آن علاقه دارید یا خیر.

Blue, thunder, blue thunder, blue thunder.

آبی، رعد، رعد آبی، رعد آبی.

I've got to be able to pronounce my words

من باید بتوانم

correct clearly and correctly.

کلماتم را به وضوح و درست تلفظ کنم.

I don't want to make a mess of the eulogy tomorrow.

من نمی خواهم فردا مداحی را به هم بزنم.

Well, they say it's not looking good.

خب میگن ظاهرش خوب نیست

It's not? No.

این نیست؟

Says congratulations on 1 million subscribers.

خیر. 1 میلیون مشترک را تبریک می گوید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

My life has changed so much.

زندگی من خیلی تغییر کرده است.

It has. It has.

این دارد. این دارد.

I can't tell you how how much better

نمی توانم به شما بگویم

my life is since I passed 1 million subscribers.

از زمانی که از مرز 1 میلیون مشترک عبور کرده ام، چقدر زندگی من بهتر شده است.

It's funny, we can get into restaurants.

خنده دار است، می توانیم وارد رستوران شویم.

The attention that you've been getting.

توجهی که به شما جلب شده است.

Yes, we get into restaurants, free meals.

بله، ما وارد رستوران ها، وعده های غذایی رایگان می شویم.

If they're fully booked and there are no tables available.

اگر به طور کامل رزرو شده باشند و میزی در دسترس نباشد.

I just say, do you realise I'm Mr.

فقط میگم متوجه شدی من آقا

and I have over 1 million subscribers and then suddenly, as if by magic,

هستم و بیش از 1 میلیون مشترک دارم و یکدفعه مثل جادو

a table appears and they say, oh, why didn't you say, come on in, Mr.

یک جدول ظاهر می شود و می گویند وای چرا نگفتی بیا داخل آقا.

Duncan from YouTube, who has over 1 million subscribers?

دانکن از YouTube، که بیش از 1 میلیون مشترک دارد؟

Well, I mean, we had a helicopter that didn't buy.

خب منظورم این است که ما یک هلیکوپتر داشتیم که نخریدیم.

Yes. Shortly afterwards, you went through 1 million.

آره. کمی بعد، شما از 1 میلیون عبور کردید.

A helicopter landed in the field behind us and out got an executive from YouTube,

یک هلیکوپتر در زمین پشت سر ما فرود آمد و یک مدیر اجرایی از یوتیوب

came over and personally handed you your golden button. Yes.

آمد و شخصاً دکمه طلایی شما را به شما داد. آره.

And they shook my hand personally and they gave me a little hug as well.

و شخصاً با من دست دادند و کمی هم مرا در آغوش گرفتند.

I'm not sure if the kiss was necessary, but there you go.

مطمئن نیستم که بوسه لازم بود یا نه، اما شما بروید.

They came all the way. He was he was a nice chap.

تمام راه را آمدند. او پسر خوبی بود.

Yes, of course.

بله حتما.

Quite the opposite has happened to what we have just described. Yes.

کاملا برعکس با آنچه که ما توضیح دادیم اتفاق افتاده است. آره.

Think of the opposite of everything I've just said.

به عکس همه چیزهایی که گفتم فکر کنید.

And that's actually what happened.

و در واقع همین اتفاق افتاد.

So no play, no greetings from YouTube, no.

بنابراین نه پخش، نه سلام از یوتیوب، نه.

No available dinner table in a restaurant.

میز شام در رستوران موجود نیست.

None of those things.

هیچ کدوم از اون چیزا

Everything has stayed the same.

همه چیز ثابت مانده است.

So nothing, nothing has happened.

پس هیچ اتفاقی نیفتاده است.

Valuation is going bye for now.

ارزش گذاری در حال حاضر خداحافظی می کند.

See you later, Claudia.

بعدا می بینمت، کلودیا.

Claudia's off to vote. But who?

کلودیا رفته برای رای دادن اما چه کسی؟

Who will Claudia vote for?

کلودیا به چه کسی رای خواهد داد؟

Be careful.

مراقب باش.

Be careful.

مراقب باش.

Because I don't know if it's just the what the press is saying here, but,

چون نمی‌دانم این فقط همان چیزی است که مطبوعات اینجا می‌گویند، اما،

you know, gun ownership has gone up in Brazil.

می‌دانید، مالکیت اسلحه در برزیل افزایش یافته است.

You've said that already.

قبلا این را گفتی

And you know well that they're saying that, you know, there might be trouble.

و شما خوب می دانید که آنها این را می گویند، می دانید ، ممکن است مشکلی پیش بیاید.

But so hopefully not.

اما امیدوارم نه.

Hopefully not.

امیدوارم که نه.

No, don't if you're thinking of running around this afternoon with a gun

نه، اگر به فکر این هستید که امروز بعدازظهر با اسلحه

to to protest the elections, don't do it to please.

برای اعتراض به انتخابات بدوید، این کار را برای خشنود کردن انجام ندهید.

Who haven't we seen today who lives in Brazil?

چه کسی را امروز ندیده ایم که در برزیل زندگی می کند؟

Oh, well, he's going to be busy. He's busy.

اوه، خوب، او مشغول خواهد شد. سرش شلوغه

And you might say they might he might be the one

و ممکن است بگویید شاید او

one of the people running amok

یکی از افرادی باشد که

around the town. That's true.

در شهر می دوند. درست است.

That's all we're saying. Don't say the name.

این تمام چیزی است که ما می گوییم. اسمشو نگو

I don't want to get sued by anyone.

من نمی خواهم از کسی شکایت کنم.

Let's hope he's keeping safe and keeping,

بیایید امیدوار باشیم که او

you know, above the law every year.

هر سال ایمن باشد و بالاتر از قانون نگه دارد.

Every year.

هر سال.

Okay. Kyra says hello, guys.

باشه. کایرا می گوید سلام بچه ها.

Can I just say I love you?

فقط میتونم بگم دوستت دارم؟

Please say hello, Ally Leader.

لطفاً سلام کنید، رهبر متفقین.

Hello, World Leader.

سلام رهبر جهان

Maybe I can also use my echo.

شاید بتوانم از اکو هم استفاده کنم.

Helen Hey, Leader, it's nice to see you here today.

هلن هی، رهبر، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

And have we pronounced did Mr.

و آیا ما گفته ایم آیا آقای

Duncan pronounce your.

دانکن شما را تلفظ می کند.

Your name correctly or whoever that is?

نام شما درست است یا هر کسی که باشد؟

Of course I did.

البته انجام دادم.

Of course I pronounce your name correct correctly.

البته من اسم شما را درست تلفظ می کنم.

I like the Purple Hearts.

من Purple Hearts را دوست دارم.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Well, calendar Cal Callanan nee Sasser

خوب، تقویم Cal Callanan nee Sasser

in a run fast so you won't find my Callanan is Kal-El

در یک دویدن سریع، بنابراین شما نمی توانید Callanan من را پیدا کنید Kal-El

Kal-El Kal-El only I can't pronounce that Mr.

Kal-El Kal-El است، فقط من نمی توانم آقای

Cannelloni

Cannelloni

Cannelloni cannelloni.

Cannelloni cannelloni را تلفظ کنم.

It's a bit of a tongue twister cannelloni.

این یک کمی کانلونی پیچنده زبان است.

They often say the last half hour of my life stream is very dull.

اغلب می گویند جریان نیم ساعت آخر زندگی من بسیار کسل کننده است.

Yes. So now, you know,

آره. بنابراین اکنون، می دانید،

today we're looking at some words and phrases connected to roads

امروز ما به برخی از کلمات و عبارات مرتبط با جاده

being on the road, driving around on the road.

هایی که در جاده هستند و در جاده ها رانندگی می کنند نگاه می کنیم.

Right.

درست.

So I think we will do that now.

بنابراین من فکر می کنم ما این کار را در حال حاضر انجام خواهیم داد.

And not only that, we also have a nice introduction for it

و نه تنها این، ما همچنین یک معرفی خوب برای آن

as well.

نیز داریم.

Of course, Claudia is not from Brazil.

البته کلودیا برزیلی نیست.

I knew that. Why Did you think I didn't know that?

می دانستم. چرا فکر کردی من این را نمی دانم؟

We were just testing and it is just well spotted as well.

ما فقط در حال آزمایش بودیم و همچنین به خوبی شناسایی شده است.

Well spotted everywhere.

همه جا به خوبی دیده می شود.

And we like to try and catch people out from time to time just to see if you're paying attention. Yes.

و ما دوست داریم هر از چند گاهی سعی کنیم افراد را بیرون بیاوریم تا ببینیم آیا شما به آن توجه می کنید یا خیر. آره.

You passed the test.

تو آزمون رو قبول کردی

Well, then you passed the test with flying colours.

خوب، پس شما امتحان را با رنگارنگ گذرانده اید.

So today we are looking at words and phrases connected

بنابراین امروز ما به کلمات و عبارات

being on the road, roads driving.

مرتبط در جاده ها و جاده ها نگاه می کنیم.

So that that is right.

به طوری که درست است.

Your street.

خیابان تو

Right at my street.

درست در خیابان من

Is that the first idiom right at my street?

آیا این اولین اصطلاح درست در خیابان من است؟

I don't know. Shall we just carry on.

من نمی دانم. فقط ادامه بدیم

Oh well Telmex already said that. Oh how strange.

اوه خوب تلمکس قبلاً این را گفته است. اوه چقدر عجیب

And others

و موارد دیگری

which we may well come to road and street idioms.

که ممکن است به اصطلاحات جاده و خیابان برسیم.

Well, guess what, you are right.

خوب، حدس بزنید، حق با شماست.

Right up your street. Right up your street.

درست در خیابان خود درست در خیابان خود

How did you know that, Tomek?

تومک از کجا فهمیدی؟

I'm. I'm a little suspicious.

من هستم. من کمی مشکوکم

How you knew that psychic.

چطوری اون روانی رو میشناختی

Are you watching the replay?

پخش مجدد را تماشا می کنید؟

In which case how.

در این صورت چگونه.

How are you? Did you go forward in time?

چطور هستید؟ به موقع جلو رفتی؟

And you've already watched today's live stream right at your street?

و شما قبلاً پخش زنده امروز را دقیقاً در خیابان خود تماشا کرده اید؟

If something is right up your street, it means it is something will be of interest

اگر چیزی درست در خیابان شما باشد، به این معنی است که مورد

to you or something that you might have some knowledge about.

علاقه شما یا چیزی است که ممکن است در مورد آن اطلاعات داشته باشید.

So maybe if I mention cars, Mr.

بنابراین شاید اگر به ماشین‌ها اشاره کنم،

Steve will suddenly his eyes will light up like that and I will say, yes, Mr.

ناگهان چشمان آقای استیو اینطور روشن شود و من بگویم، بله آقای

Steve,

استیو،

this particular subject is right up your street.

این موضوع خاص درست در خیابان شماست.

Yes, because I'm interested in it and I have some knowledge on the subject and

بله، چون من به آن علاقه دارم و دانشی در این زمینه دارم و

yes, some people might say that Mr.

بله، برخی ممکن است بگویند که

Duncan's live English streams are right at their street.

پخش زنده انگلیسی آقای دانکن درست در خیابان آنهاست.

Yes. It's just what they need to help them learn English.

آره. این فقط چیزی است که آنها برای کمک به یادگیری زبان انگلیسی به آنها نیاز دارند.

Hence something is suitable.

از این رو چیزی مناسب است.

Something is some is a thing that they're interested in.

چیزی است که چیزی است که آنها به آن علاقه دارند.

Yes, it's right up your street.

بله، درست در خیابان شماست.

You can interact.

می توانید تعامل داشته باشید.

You've already got a bit of knowledge of English.

شما قبلاً کمی دانش انگلیسی دارید.

It's all going to be good for you. Hmm.

همه چیز برای شما خوب خواهد بود. هوم

Yeah. Right up your street.

آره درست در خیابان خود

The next one, we'll get through this quickly.

مورد بعدی، ما به سرعت از آن عبور خواهیم کرد.

Hit the road.

به جاده بزن

If you hit the road, it means that you

اگر به جاده زدی، یعنی

go you.

تو می روی.

You leave, you depart, you hit the road.

می‌روی، می‌روی، به جاده می‌روی.

So. So think of actually getting into the car or driving off.

بنابراین. پس به این فکر کنید که واقعاً سوار ماشین شوید یا پیاده شوید.

Well, of course, you normally drive on the road, you hit the road,

خوب، البته، شما معمولاً در جاده رانندگی می کنید ، به جاده

you are going away, you are leaving.

می زنید، می روید، می روید.

It is time to hit the road.

وقت آن است که به جاده برویم.

This part is boring. Let's hit the road.

این قسمت خسته کننده است بیا به جاده بزنیم

Just means you're going to leave.

فقط یعنی قراره بری

Yes, you're going to drive off.

بله، شما قصد دارید رانندگی کنید.

GALLOWAY Interestingly enough, Tomic

GALLOWAY به اندازه کافی جالب توجه است، تامیک

also said that before it even started as well, in fact, he said, hit the road

همچنین گفت که قبل از شروع آن، در واقع، او گفت،

and up my street before we even started this particular segment.

قبل از اینکه ما این بخش خاص را شروع کنیم، به جاده و خیابان من بروید.

I'm Now starting to think maybe Tarmac is a time traveller.

اکنون دارم به این فکر می کنم که شاید تارمک یک مسافر زمان است.

Yes. So what's the next one? Tomic

آره. پس مورد بعدی چیست؟ تومیک

here we go.

اینجاست.

Let's, let's see if he can prove what that what that is a time traveller.

بیایید، ببینیم آیا او می تواند ثابت کند که مسافر زمان چیست.

Come on then. Tell Mac what's the next one?

بیا پس به مک بگویید مورد بعدی چیست؟

Come on, clever clogs.

بیا، پاپوش های هوشمندانه.

Come on, tell me. Relax. Hit the road.

زود باش بهم بگو. آروم باش. به جاده بزن

That's her favourite. Yes.

این مورد علاقه اوست. آره.

So that arena says something about me pronouncing something up going.

بنابراین آن عرصه چیزی در مورد من می‌گوید که چیزی رو به جلو اعلام می‌کنم.

That is a tongue twister to help you pronounce your words.

این یک چرخاندن زبان است که به شما کمک می کند کلمات خود را تلفظ کنید.

So if you say that two or three times,

بنابراین اگر آن را دو یا سه بار بگویید

then it helps you then to pronounce words a lot.

، به شما کمک می کند تا کلمات را تلفظ کنید.

Two or three times.

دو سه بار.

What was written there can place hello?

چه نوشته ای آنجا می تواند جای سلام باشد؟

No, I will try to find it.

نه، سعی می کنم پیداش کنم.

It is it cannelloni?

آیا این کانلونی است؟

It is not.

این نیست.

That's a bit of a tongue twister for 511 Bella 11.

این برای 511 Bella 11 کمی پیچش زبان است.

The elephant elephants.

فیل‌های فیل.

That's

این

11 been elephant elephants.

11 فیل فیل بودند.

11 benevolent elephants.

11 فیل خیرخواه.

Yes, 11 bananas and 11 benevolent elephants.

بله، 11 موز و 11 فیل خیرخواه.

It's very hard to say.

گفتنش خیلی سخته

11 benevolent elephants,

11 فیل خیرخواه،

I think I think that might be a little bit of a tongue twister.

فکر می‌کنم ممکن است کمی پیچش زبان باشد.

The interesting fact about elephants in South Africa, at least

واقعیت جالب در مورد فیل ها در آفریقای جنوبی، حداقل

they're having to control the population, too elephant, too many elephants there.

آنها باید جمعیت را کنترل کنند، بیش از حد فیل، تعداد زیادی فیل در آنجا.

Actually, they are

در واقع،

they are giving contraceptive.

آنها داروهای ضد بارداری می دهند.

They are giving contraceptives to the

آنها به فیل‌های ماده داروهای ضدبارداری می‌دهند، نه

to the female elephants, getting them to them, not the male.

به فیل‌های نر.

No. You don't have to put a giant a giant condom on the male elephant,

نه. شما مجبور نیستید یک کاندوم غول پیکر را روی فیل نر قرار دهید،

because that is a job that I don't think many people will want to do.

زیرا این کاری است که من فکر نمی کنم بسیاری از مردم مایل به انجام آن باشند.

It's going to be very hard.

خیلی سخت میشه

I mean, you would have to use one of those big sort of plastic bags that you used to put your rubbish in.

منظورم این است که باید از یکی از آن کیسه های پلاستیکی بزرگی که زباله های خود را در

You have to use that as a condom, I would imagine.

آن می ریختید استفاده کنید. تصور می کنم باید از آن به عنوان کاندوم استفاده کنید.

Yeah, but apparently, yes, everybody thinks that elephants are dying out.

بله، اما ظاهرا، بله، همه فکر می کنند که فیل ها در حال مرگ هستند.

Okay, but apparently they're not.

خوب، اما ظاهرا آنها نیستند.

Their populations are increasing to the point where in

جمعیت آنها در حال افزایش است تا جایی

I think it was South Africa, they're having to control them with contraception

که فکر می کنم در آفریقای جنوبی بود، آنها مجبورند آنها را با روش های پیشگیری از بارداری کنترل

rather than

shooting them, which is, of course, well, not very nice, very much.

کنند تا

تیراندازی به آنها، که البته خوب، خیلی خوب نیست، خیلی زیاد.

It's not not going away, just stopping them becoming pregnant.

این از بین نمی رود، فقط مانع باردار شدن آنها می شود.

The females don't know how they do it. Don't ask the.

ماده ها نمی دانند چگونه این کار را انجام می دهند. ازش نپرس

Did you know they have elephants in the wild in China?

آیا می دانستید که آنها در چین در طبیعت فیل دارند؟

Do they did you know that?

آیا آنها این را می دانستند؟

Yes, I well, every month.

بله، من خوب، هر ماه.

Well, not in the city.

خوب، در شهر نیست.

We were staying here, no joking.

ما اینجا می مونیم بدون شوخی.

But in the south it's very tropical you see in the south of China.

اما در جنوب، در جنوب چین بسیار گرمسیری است.

But they have wild elephants stomach you are wrong

اما آنها شکم فیل‌های وحشی دارند، شما اشتباه

it's actually explore new avenue

می‌کنید، در واقع کاوش خیابان جدید خوب

wasn't well Tomic was going to guess what the next one is.

نبود، تومیک می‌خواست حدس بزند که مسیر بعدی چیست.

Oh I see. But he's wrong.

اوه می فهمم. اما او اشتباه می کند.

You're wrong.

شما اشتباه می کنید.

But he has suggested a good one.

اما او پیشنهاد خوبی داده است.

Yes, but we might have that.

بله، اما ممکن است آن را داشته باشیم.

By the way, hit the road.

به هر حال، به جاده.

Jack is the song is a song.

جک آهنگ یک آهنگ است.

Hit the road, Jack.

برو به جاده، جک.

And don't you come back no more.

و دیگر برنگردی

No, no, no, no, no.

نه نه نه نه نه.

The road jacket.

ژاکت جاده.

And don't you come back no more. Yes.

و دیگر برنگردی آره.

So I'm just I wonder if contraception is against the elephant's religion.

بنابراین من فقط نمی دانم که آیا پیشگیری از بارداری برخلاف مذهب فیل است؟

I don't

من

imagine for the Catholic elephants.

برای فیل های کاتولیک تصور نمی کنم.

Yes. Well, there'll be no control over no contraception if they're Catholic.

آره. خوب، اگر آنها کاتولیک باشند، هیچ کنترلی روی عدم پیشگیری از بارداری وجود نخواهد داشت .

Exactly.

دقیقا.

So if they want to avoid contraception, they should they should actually tell

بنابراین اگر آنها می خواهند از پیشگیری از بارداری اجتناب کنند، باید در واقع به

these people that are trying to give them contraception that are, in fact, Catholics. Yes.

این افرادی که سعی در پیشگیری از بارداری دارند که در واقع کاتولیک هستند، بگویند. آره.

And that's it's against their religious beliefs.

و این خلاف اعتقادات مذهبی آنهاست.

Well,

خوب

there we go.

، ما می رویم.

So explore new avenues, Mr. Duncan. Explore new avenues.

پس مسیرهای جدید را کاوش کنید، آقای دانکن. راه های جدید را کاوش کنید.

Find out new things. Explore the world around you.

چیزهای جدید پیدا کنید. دنیای اطراف خود را کاوش کنید.

Find out new things, acquire new knowledge.

چیزهای جدید بیابید، دانش جدید کسب کنید.

Learn about things you didn't know about before you knew about them.

درباره چیزهایی بیاموزید که قبل از اینکه در مورد آنها بدانید نمی دانستید.

Yeah Explore new avenues.

بله راه های جدید را کاوش کنید.

Oh, that's to say, for example, you want to you're getting set in your ways.

اوه، به این معناست که، برای مثال، شما می خواهید در مسیر خود قرار بگیرید.

You always see the same friends.

شما همیشه همین دوستان را می بینید.

You always go to the same places to eat.

همیشه برای غذا خوردن به همان جاها می روید.

Maybe then you're getting a bit bored and you think, Well, it was about time

شاید پس از آن کمی حوصله‌تان سر می‌رود و فکر می‌کنید، خوب، وقت آن رسیده بود

we explored some new avenues Let's try

که راه‌های جدیدی را کشف کنیم، بیایید

an Indian restaurant in a different town. Yeah,

یک رستوران هندی را در یک شهر دیگر امتحان کنیم. آره

for example, let's go to a Lebanese restaurant.

مثلا بیا بریم یه رستوران لبنانی.

Yes Let's try some Lebanese food.

بله بیایید غذاهای لبنانی را امتحان کنیم.

Maybe you want to change careers.

شاید بخواهید شغل خود را تغییر دهید.

Are you bored with your career and you want to explore new avenues?

آیا از حرفه خود خسته شده اید و می خواهید راه های جدیدی را کشف کنید؟

Maybe, you know, maybe you've just stopped working

شاید، می دانید، شاید به تازگی کار را متوقف کرده

and you are thinking about not retiring,

اید و به این فکر می کنید که بازنشسته نشوید،

but doing something else, but not in the same thing that you were doing before.

بلکه به انجام کار دیگری فکر می کنید، اما نه در همان کاری که قبلا انجام می دادید.

So myself, I was in sales for 30 odd years.

بنابراین خودم، 30 سال فرد در فروش بودم.

Maybe it's time for to explore new avenues. Yes.

شاید زمان آن رسیده است که راه های جدید را کشف کنید. آره.

Maybe I could look at

شاید بتوانم

getting into working in a hospital.

به کار در بیمارستان نگاه کنم.

You can't see. What?

شما نمی توانید ببینید. چی؟

Can I just tell you what Steve was doing because he was doing it off camera.

آیا می توانم فقط به شما بگویم که استیو چه کار می کرد زیرا این کار را بدون دوربین انجام می داد.

He was going to explore new avenues. Yes.

او قصد داشت راه های جدیدی را کشف کند. آره.

Well, that's you know, so when you go down Avenue, is that what you're doing?

خوب، شما می دانید، پس وقتی به خیابان می روید، این همان کاری است که انجام می دهید؟

You're going down an avenue.

از یک خیابان می روید

I might decide I want to be a teacher.

شاید تصمیم بگیرم که معلم شوم.

This is Mr.

Steve going down a new avenue.

این آقای

استیو است که از یک خیابان جدید می رود.

And you know, it's good,

و میدونی،

I might say.

شاید بگم خوبه.

I don't know.

I've never, you know, I might think about teaching or might think about going back to work in labs

من نمی دانم.

می دانید، من هرگز به تدریس فکر نکرده ام یا ممکن است به این فکر کنم که در آزمایشگاه

that I used to explore and new avenues

هایی که قبلاً کاوش می کردم و راه های جدید

to diplomacy, doing, doing,

دیپلماسی، انجام دادن، انجام دادن،

doing strange genetic modifications on animals.

انجام تغییرات ژنتیکی عجیب و غریب روی حیوانات، به کار برگردم.

Maybe, maybe, maybe you can make

شاید، شاید، شاید بتوانید

certain parts of elephants much smaller,

قسمت‌های خاصی از فیل‌ها را بسیار کوچک‌تر کنید،

so it's much easier to put a condom on the streets ahead.

بنابراین گذاشتن کاندوم در خیابان‌های جلو بسیار آسان‌تر است .

If you are streets ahead,

اگر خیابان های جلوتر

you might describe a person

هستید، ممکن است فردی را

as being streets ahead or company.

به عنوان خیابان های جلوتر یا شرکتی توصیف کنید.

It means they are advanced.

یعنی پیشرفته هستند.

They have some advantages over something else.

آنها نسبت به چیزهای دیگر مزایایی دارند.

A person can be streets ahead or a company

if they produce very good products

اگر فردی محصولات بسیار خوبی را

as streets ahead of their competition. Yes.

به عنوان خیابان هایی جلوتر از رقبای خود تولید کند، می تواند خیابان های جلوتر یا یک شرکت باشد. آره.

So they've got some advantage.

بنابراین آنها یک مزیت دارند.

Or you could be streets ahead of your nearest rival if you were at work

یا اگر سر کار

and you were, say, in sales, those with sales with me, you do like.

بودید و مثلاً در فروش بودید، می‌توانید از نزدیک‌ترین رقیبتان جلوتر باشید.

So you could say you could the charts would come out and you're

بنابراین می توانید بگویید که می توانید نمودارها بیرون بیایند و

you're 20% higher in your sales.

شما 20٪ در فروش خود بالاتر هستید.

You could say, I'm streets ahead, streets ahead of the next person

می توانید بگویید، من خیابان ها جلوتر هستم، خیابان های جلوتر از نفر بعدی

just means that you are winning.

فقط به این معنی است که شما برنده هستید.

It doesn't mean you're winning.

این به این معنی نیست که شما برنده هستید.

That's it.

خودشه.

You are you are more advanced.

شما پیشرفته تر هستید

You are ahead of the game.

شما از بازی جلوتر هستید.

You are streets ahead his his a not so happy one now

شما در خیابان‌های جلوتر از او هستید که اکنون خیلی خوشحال

maybe if you've come

نیستید، شاید

to a sudden stop, maybe you are driving along the road,

اگر ناگهان توقف کرده باشید، شاید در امتداد جاده رانندگی می‌کنید،

but then suddenly there is no more road.

اما ناگهان جاده‌ای دیگر وجود ندارد.

The road suddenly ends and you reach a dead end.

جاده ناگهان تمام می شود و به بن بست می رسی.

And we can also use this figuratively

و همچنین می توانیم از این به صورت مجازی استفاده کنیم

to show that you've reached a point where you can't continue any further.

تا نشان دهیم به نقطه ای رسیده اید که دیگر نمی توانید ادامه دهید.

Maybe you are having negotiations.

شاید شما در حال مذاکره هستید.

Two groups of people are trying to negotiate, but they can't decide.

دو گروه از مردم در تلاش برای مذاکره هستند، اما نمی توانند تصمیم بگیرند.

They can't come to any agreements.

آنها نمی توانند به هیچ توافقی برسند.

You can say that they reached a dead end.

می توان گفت به بن بست رسیدند.

They can go no further.

آنها نمی توانند جلوتر بروند.

So a dead end on the road means a point where the road ends

پس بن بست در جاده یعنی نقطه ای که جاده به پایان می رسد

and you can't go any further.

و نمی توان جلوتر رفت.

And figuratively.

و به صورت مجازی.

If you reach a dead end, it means you can't continue with a conversation or negotiate.

اگر به بن بست رسیدید، به این معنی است که نمی توانید به گفتگو یا مذاکره ادامه دهید.

And that thing has come to a sudden

و آن چیز به

and a dead end.

یک بن بست و ناگهانی رسیده است.

Did you like that road to Hell?

آیا آن جاده جهنم را دوست داشتید؟

Palmero says by an AC DC. Yeah,

پالمرو توسط یک AC DC می گوید. آره

Road to hell.

جاده جهنم

It wasn't that by Chris. We're hmm.

این توسط کریس نبود. ما هوم

Maybe maybe ac DC did it as well.

شاید ac DC هم این کار را کرده باشد.

They is the road to hell.

آنها راه جهنم هستند.

This is the view come can get down that is the road

این منظره ای است که می توان از آن پایین بیاید که

to hell.

جاده جهنم است.

Yes, stomach. I do.

بله معده انجام میدهم.

I used to work in labs when I when I

من زمانی

very early on in my early twenties

که در اوایل دهه بیستم

I used to work in a hospital lab

در آزمایشگاه کار می کردم، در آزمایشگاه بیمارستان

doing all the blood testing. Yes.

کار می کردم و تمام آزمایشات خون را انجام می دادم. آره.

So That's what that actually was, what I was trained in. Yeah.

پس این چیزی است که در واقع همان چیزی بود که من در آن آموزش دیدم.

And then I got bored with it after four years because there was no chance of promotion.

و بعد از چهار سال حوصله‌ام سر رفت چون فرصتی برای ارتقاء وجود نداشت.

And so I then went into laboratory sales.

و بنابراین من سپس وارد فروش آزمایشگاهی شدم.

He was into biology.

او در رشته زیست شناسی بود.

Pardon?

For apology.

عفو؟

برای عذرخواهی

What's that? Is that. Is that stupid?

آن چیست؟ آیا آن است. احمقانه است؟

It might be, yes.

ممکن است، بله.

For the biology.

برای زیست شناسی

Oh, yes, a phlebotomist.

اوه، بله، یک فلبوتومیست.

Phlebotomist is somebody that takes blood out of you

فلبوتومیست کسی است که

when you go to the doctors.

وقتی نزد پزشک می روید از شما خون می گیرد.

Do I win? A prise is a bit clever.

برنده شوم؟ جایزه کمی هوشمندانه است.

He's too clever.

او بیش از حد باهوش است.

Yes. Highway to hell.

آره. بزرگراه به جهنم

Is that so?

آیا اینطور است؟

That's the one highway to hell.

این همان بزرگراه جهنم است.

Where? On my way to

جایی که؟ در

is AC DC.

راه AC DC است.

I think that's ac DC.

فکر کنم ac DC باشه.

Okay.

باشه.

Yes I can I don't know whether I can still go back.

بله، من می توانم، نمی دانم که آیا هنوز می توانم برگردم یا نه.

I could, you could still go back into labs.

من می توانستم، شما هنوز هم می توانید به آزمایشگاه ها برگردید.

It's not like if you if there wasn't a medical thing,

اینطور نیست که اگر یک چیز پزشکی وجود نداشت،

so if you were a nurse or a doctor

پس اگر پرستار یا پزشک

and then you stopped being a nurse or a doctor,

بودید و بعد از پرستاری یا دکتر بودن دست کشیدید

then ten years later you tried to get back into it.

، ده سال بعد سعی کردید دوباره به آن کار برگردید.

You would then have to revalidate your licence and go through some training

پس از آن باید مجوز خود را مجدداً تأیید کنید و برخی از آموزش‌ها را

for me to go back and work in a lab

طی کنید تا من برگردم و در آزمایشگاه

I would, I would need a bit of training, but I don't need a licence to do it as such.

کار کنم.

I don't need to satisfy any regulatory authority.

من نیازی به رضایت هیچ مرجع نظارتی ندارم.

Okay. I could just say

باشه. فقط می‌توانم بگویم

I want to go back and work here and they train me up on the machines or whatever.

می‌خواهم برگردم و اینجا کار کنم و آنها به من روی ماشین‌ها یا هر چیز دیگری آموزش می‌دهند.

Let's just hope, Mr.

بیایید فقط امیدوار باشیم، آقای

Steve, that you are not kicked to the kerb.

استیو، که شما را به حاشیه نبرند.

002 50 Do you like what I did there?

002 50 آیا کاری را که من در آنجا انجام دادم دوست دارید؟

Did you see that?

اون رو دیدی؟

To see what my brain was doing there.

تا ببینم مغزم آنجا چه کار می کند.

It was doing things. It's going to

کارها را انجام می داد.

kicked to the kerb.

به حاشیه می رود.

So if you are kicked to the kerb, it means you are

پس اگر لگد شما را به حاشیه زدند، یعنی

rejected, you are cast aside,

طرد شده اید، کنار گذاشته شده

you are no longer of any use.

اید، دیگر هیچ فایده ای ندارید.

A bit like me really on YouTube.

کمی شبیه من در یوتیوب است.

YouTube has kicked me to the kerb.

یوتیوب مرا به حاشیه انداخته است.

The algorithms have decided that now I am just

الگوریتم‌ها تصمیم گرفته‌اند که اکنون من فقط

pointless, useless.

بی‌معنی، بی‌فایده هستم.

They have kicked me to the kerb.

آنها مرا به حاشیه پرتاب کرده اند.

Yes, you could say that about your workplace.

بله، شما می توانید این را در مورد محل کار خود بگویید.

You could use that in place of the word redundant.

می توانید آن را به جای کلمه اضافی استفاده کنید.

You could say I've been kicked to the kerb.

می توان گفت من را به حاشیه زده اند.

Kicked to the kerb just means you're in the gutter.

لگد زدن به حاشیه فقط به این معنی است که شما در ناودان هستید.

A bit like saying you're in the gutter. Hmm.

کمی شبیه این است که بگوییم در ناودان هستی. هوم

Similar to that.

مشابه آن.

So you're not.

پس تو نیستی

You know, life is certainly not treating you very well. Hmm.

می دانید، زندگی مطمئناً با شما خوب رفتار نمی کند. هوم

Talking of which, you might find yourself in the gutter.

صحبت از آن ، ممکن است خود را در ناودان بیابید.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

Is it.

Has everyone become psychic today?

آیا آن است.

آیا امروز همه روانی شده اند؟

Yes. How did you do that?

آره. چطور این کار را کردی؟

All right. I didn't.

خیلی خوب. من این کار را نکردم.

I never see any of this before.

من قبلاً هیچ یک از اینها را نمی بینم.

I come on.

من میام

A person who is in the gutter is a person

شخصی که در ناودان است شخصی

who has been rejected or cast out

است که طرد شده یا بیرون رانده شده

or you raised and then thrown away.

یا شما بزرگ کرده اید و سپس دور انداخته اید.

It happens a lot in relationships.

در روابط زیاد اتفاق می افتد.

Maybe you meet someone and they seem so lovely and nice,

شاید شما با کسی ملاقات کنید و او خیلی دوست داشتنی و خوب به نظر برسد،

but then later they just use you

اما بعداً از شما استفاده می کند

and then they throw you in the gutter.

و سپس شما را در ناودان می اندازد.

You might find yourself being rejected.

ممکن است متوجه شوید که رد شده اید.

The gutter, of course, being the side of the road

ناودان، البته، کنار جاده ای است

where all the rubbish in the water goes down.

که همه زباله های آب در آن پایین می روند.

So yeah, it's not, it's dirty, it's wet.

پس آره، اینطور نیست، کثیف است، خیس است.

Sometimes we call it the drain. Yes.

گاهی اوقات ما آن را زهکشی می نامیم. آره.

So where the water, the rainwater and all of the sewage and all of the horrible stuff will go away.

پس جایی که آب، آب باران و همه فاضلاب و همه چیزهای وحشتناک از بین می روند.

You're in the gutter.

تو در ناودان هستی

You are in the gutter at that place in life.

شما در آن مکان از زندگی در ناودان هستید.

And I forget Oscar Wilde once said, we are all in the gutter,

و فراموش می کنم که اسکار وایلد یک بار گفته بود، ما همه در ناودان هستیم،

but some of us are looking at the stars,

اما برخی از ما به ستاره ها نگاه می کنیم،

which is a great way of saying,

که یک راه عالی برای گفتن است،

even if you are down on your luck and things are not going your way

حتی اگر شانس خود را از دست بدهید و همه چیز مثل بقیه پیش نمی رود.

like most people on the planet at the moment,

مردمی که در حال حاضر روی کره زمین هستند،

remember, we are all in the gutter,

به یاد داشته باشید، همه ما در ناودان هستیم،

but some of us are looking at the stars

اما برخی از ما به ستارگان نگاه

we can still appreciate

می کنیم که هنوز می توانیم از

being alive and the things we have around us.

زنده بودن و چیزهایی که در اطراف خود داریم قدردانی کنیم.

Yes, I mean, I don't think so. Mick.

بله، یعنی فکر نمی کنم. میک

I don't think I'll probably get

فکر نمی‌کنم

you know, I'm a bit old to go back into lives, but I know people that it depends what you're doing.

شما را بشناسم، من برای بازگشت به زندگی کمی پیر شده‌ام، اما مردم را می‌شناسم که بستگی به این دارد که شما چه می‌کنید.

I was doing research sort of fairly low level testing.

من در حال انجام تحقیقاتی یک نوع آزمایش سطح نسبتاً پایین بودم.

It just means that you would you have to have some basic science qualification.

این فقط به این معنی است که شما باید مدرک علوم پایه داشته باشید.

I've got that.

من آن را دارم.

So that doesn't matter.

But I would need to be trained in the new equipment.

پس این مهم نیست.

اما باید در تجهیزات جدید آموزش ببینم.

So, you know, someone would have to say, oh, we'll take you on maybe part time,

بنابراین، می دانید، یکی باید بگوید، اوه، ما شما را شاید پاره وقت می پذیریم،

but all the equipment's changed in the last 30 years.

اما همه تجهیزات در 30 سال گذشته تغییر کرده اند.

We train you it.

ما آن را به شما آموزش می دهیم.

It's probably unlikely anybody would employ me in that.

احتمالاً بعید است که کسی مرا در آن استخدام کند.

I think that they might.

من فکر می کنم که آنها ممکن است.

If you said the last time you worked in a lab was in the early 1980s, I think they probably probably

اگر می‌گویید آخرین باری که در آزمایشگاه کار کردید اوایل دهه 1980 بود، فکر می‌کنم احتمالاً

raise their eyebrows and think this guy would need some more training because things have changed.

ابروهای خود را بالا می‌برند و فکر می‌کنند که این مرد به آموزش بیشتری نیاز دارد، زیرا همه چیز تغییر کرده است.

They would probably think, well, we get somebody a lot younger,

آنها احتمالاً فکر می کنند، خوب، ما فردی را بسیار جوان تر می کنیم،

probably on level wages, and they'll be much quicker to train

احتمالاً با دستمزدهای سطحی، و آنها خیلی سریع تر

in the new equipment.

در تجهیزات جدید آموزش می بینند.

I mean, I'm not the best.

یعنی من بهترین نیستم.

I mean with technology. You, me, funny.

منظورم با تکنولوژی است. تو، من، خنده دار

I used to operate these giant machines, Mr.

من قبلاً با این ماشین های غول پیکر کار می کردم، آقای

Duncan, and programmed them all and put all these blades in and get them all tested

دانکن، و همه آنها را برنامه ریزی کردم و همه این تیغه ها را در آن قرار دادم و همه آنها را آزمایش کردم

and analyse the results.

و نتایج را تجزیه و تحلیل کردم.

It's just as well you're not afraid of blood because a lot of people are.

به همین خوبی است که شما از خون نمی ترسید زیرا بسیاری از مردم ترس دارند.

Even if they see just a little drop of blood, they feel all queer

حتی اگر فقط یک قطره خون ببینند، احساس عجیبی می کنند

and they fall to the floor. Yes.

و روی زمین می افتند. آره.

Uh, would you like another one? Here we go.

اوه، یکی دیگه میخوای؟ در اینجا ما می رویم.

Maybe. Maybe there is a problem.

شاید. شاید مشکلی وجود داشته باشد.

Is that curve is in, do they say curve or gutter?

آیا آن منحنی در است، می گویند منحنی یا ناودان؟

They say they say curve as well.

می گویند منحنی هم می گویند.

We could say curved on the hard side or the edge of a road.

می توانیم بگوییم منحنی در سمت سخت یا لبه یک جاده.

Normally it is reinforced with concrete

به طور معمول آن را با بتن تقویت

is the kerb curve.

منحنی محدود است.

It means just to hold back.

یعنی فقط عقب نگه داشتن

Or if you hold or restrict or end

یا اگر چیزی را نگه دارید یا محدود یا پایان دهید

something, you are protecting that edge.

، از آن لبه محافظت می کنید.

Yes, sir. That thing if you stand on the curve.

بله قربان. آن چیز اگر روی منحنی بایستید.

We say that in the UK a lot don't stand on the curves

ما می گوییم که در بریتانیا خیلی ها روی پیچ ها نمی ایستند

because it's dangerous, because you might get it right at the edge of the road.

زیرا خطرناک است، زیرا ممکن است درست در لبه جاده به آن دست پیدا کنید.

Is it curve just means hold back. Yeah.

آیا منحنی فقط به معنای عقب نگه داشتن است. آره

You are holding back between where people walk and where people drive.

شما بین جایی که مردم راه می روند و جایی که مردم رانندگی می کنند، خودداری می کنید.

Yes. It's just that it's just that slightly raised bit

آره. فقط کمی برآمده است

leading onto the pavement and usually some sidewalk.

که به پیاده رو و معمولاً برخی از پیاده رو منتهی می شود.

Okay.

باشه.

Sometimes you might hit a bump in the road.

گاهی اوقات ممکن است به یک دست انداز در جاده برخورد کنید.

Life is unfair.

زندگی غیر منصفانه است.

That is it.

همین است.

That might be Mr.

ممکن است

Steve's eulogy tomorrow.

فردا مداحی آقای استیو باشد.

It might be part of it. Life

ممکن است بخشی از آن باشد. زندگی

is unfair.

غیر منصفانه است.

Don't expect life to be fair.

انتظار نداشته باشید زندگی منصفانه باشد.

Don't expect things to always go your way.

انتظار نداشته باشید همه چیز همیشه مطابق میل شما باشد.

Because now and again you will hit a bump in the road.

زیرا در حال حاضر و دوباره شما به یک دست انداز در جاده برخورد خواهید کرد.

It might throw you off course. The bump might.

ممکن است شما را از مسیر خارج کند. ممکن است برآمدگی

If you're in a car and you hit a bump, it might burst the tire and you have to stop and repair.

اگر در ماشین هستید و به یک دست انداز برخورد می کنید، ممکن است لاستیک آن ترکیده و مجبور شوید بایستید و تعمیر کنید.

It might throw you into a different lane or something.

ممکن است شما را به مسیر دیگری پرتاب کند.

You it might mean it might even crash.

ممکن است به این معنی باشد که حتی ممکن است خراب شود.

You might lose a wheel and crash. Yes.

ممکن است یک چرخ را گم کنید و تصادف کنید. آره.

But figurative Lee, we are saying that you will hit

اما فیگوراتیو لی، ما می گوییم ضربه می خورید

or you will come across a difficulty or a situation that is hard to deal with.

یا به سختی یا موقعیتی برمی خورید که کنار آمدن با آن سخت است.

You hit a bump in the road.

به یک دست انداز در جاده برخورد کردید.

Yes, sir.

بله قربان.

Somebody said, what?

یکی گفت چی؟

Uh, how is Tom Rocks? Hello?

اوه، تام راکس چطوره؟ سلام؟

Tom says, how is gutter related to the road or the gutter is

تام می‌گوید، ناودان چگونه به جاده مربوط می‌شود یا ناودان همان

just the bit where the all the water drains away. So.

قسمتی است که تمام آب در آن تخلیه می‌شود. بنابراین.

So the road doesn't flood.

بنابراین جاده سیل نمی گیرد.

So it's a way of draining under the kerb.

بنابراین راهی برای تخلیه زیر کرب است.

It's just under the kerb. Yes.

فقط زیر حاشیه است. آره.

You drain the water away in the gutter.

شما آب را در ناودان تخلیه می کنید.

Yes Another one,

بله یکی دیگر

this this is where

، اینجا جایی است که

many of us will be in about six months time.

بسیاری از ما در حدود شش ماه دیگر خواهیم بود.

Say Yes.

بگو آره.

Have we said.

Yeah, I think we said that one. Yeah, I think we have.

گفته ایم.

آره فکر کنم اون یکی رو گفتیم بله، من فکر می کنم ما داریم.

Well yes.

خب بله.

Okay, I'm writing down that he's going to Steve

خوب، من می نویسم که او به استیو می رود

and carry on just for the momentum of the show.

و فقط برای شتاب نمایش ادامه می دهد.

Well just keep going then. Okay.

خب پس ادامه بده باشه.

The Skid Row,

Skid Row،

this is where a lot of people are going to end up, including us.

این جایی است که افراد زیادی از جمله ما به پایان می رسند.

You might see a couple of hungry people sitting in the street

ممکن است چند نفر گرسنه را ببینید که در خیابان

with their there.

با آنها نشسته اند.

It won't be a mobile phone.

تلفن همراه نخواهد بود

It will just be a piece of cardboard with a hole cut in it.

این فقط یک تکه مقوا خواهد بود که سوراخی در آن بریده شده است.

And there'll be s

و

we will all be on skid row.

همه ما در صف اسکید خواهیم بود.

Skid row means you are down on your luck.

لغزش row به این معنی است که شما در شانس خود هستید.

Normally, financially, you have very little money.

به طور معمول، از نظر مالی، شما پول بسیار کمی دارید.

Everything is going wrong.

همه چیز به اشتباه پیش می رود.

You you have lost all your money.

شما تمام پول خود را از دست داده اید.

You are living on low income.

شما با درآمد کم زندگی می کنید.

You are in Skid Row, which of course an actual place

شما در Skid Row هستید که البته یک مکان واقعی

in the United States.

در ایالات متحده است.

It's down on your luck.

این از شانس شماست

The streets are lined with people

خیابان‌ها مملو از مردمی است

who are down on their luck.

که از شانس خود رنج می‌برند.

They have hit.

ضربه زده اند.

Skid Row

Skid

is a good run from Carnival Queer Street.

Row مسیر خوبی از خیابان کارناوال کوئیر است.

Yes. If you're on

آره. اگر در

Queer Street, it doesn't mean you're not.

خیابان کوییر هستید، به این معنی نیست که نیستید.

Well, the gay village queer street is just something that's out of the ordinary.

خب، خیابان دگرباشان دهکده همجنس گرایان چیزی غیرعادی است.

You go, you go.

تو برو تو برو

You see,

می بینید،

I wonder if there is a queer street anywhere.

من تعجب می کنم که آیا یک خیابان عجیب و غریب وجود دارد؟

I don't think there's one in the UK.

من فکر نمی کنم در انگلستان وجود داشته باشد.

If you say you're on queer street.

اگر بگویید در خیابان عجیب و غریب هستید.

Yes. You're you're feeling not yourself.

آره. تو احساس میکنی خودت نیستی

You're not feeling yourself.

تو خودت رو حس نمیکنی

You're feeling unusual, maybe under the weather or

شما احساس غیرعادی می کنید، شاید در زیر آب و هوا یا

maybe you can't think clearly you are.

شاید نمی توانید به وضوح فکر کنید که هستید.

Ooh, I feel I feel a little bit queer, to be honest.

اوه، صادقانه بگویم، احساس می کنم کمی عجیب و غریب هستم.

Yes. You're queer stories.

آره. تو داستان های عجیبی هستی

It just means you're in an area.

این فقط به این معنی است که شما در یک منطقه هستید.

You just feel like you don't you don't feel yourself.

شما فقط احساس می کنید که ندارید و خودتان را احساس نمی کنید.

You're not very well.

تو خیلی خوب نیستی

Yes. What have you got others, Mr.

آره. شما چه چیز دیگری دارید، آقای

Duncan, got loads and loads rides.

دانکن، بارها و بارها سوار شده اند.

Lots and lots and lots.

زیاد و زیاد و زیاد.

My legs are aching, Mr.

پاهای من درد می کند، آقای

Duncan. Poor Mr. Steele.

دانکن. بیچاره آقای استیل.

I need to sit down.

من باید بشینم

My hips are hurting. Standing all this time.

باسنم درد میکنه تمام این مدت ایستاده

Mr. Duncan? Yes?

آقای دانکن؟ آره؟

I think you are about five years away from needing a wheelchair, a hip replacement, at the very least,

من فکر می کنم شما حدود پنج سال از نیاز به ویلچر، تعویض مفصل ران فاصله دارید، حداقل

that is

your latest obsession.

این آخرین وسواس شماست.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

This is something Mr.

این کاری است که آقای

Steve likes to do when he's in his car.

استیو دوست دارد وقتی در ماشینش است انجام دهد.

He likes to burn the rubber.

او دوست دارد لاستیک را بسوزاند.

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

Burn rubber.

لاستیک را بسوزانید.

Burn rubber.

لاستیک را بسوزانید.

If you burn rubber, it means you are driving very fast.

اگر لاستیک را بسوزانید به این معنی است که خیلی سریع رانندگی می کنید.

Yeah, the rubber people who drive Ford Mustangs burn rubber.

آره، آدم های لاستیکی که فورد موستانگ می رانند، لاستیک می سوزانند.

So as an idiom, what's it meaning, Mr.

بنابراین، به عنوان یک اصطلاح، معنی آن چیست، آقای

Duncan? As a euphemism.

دانکن؟ به عنوان یک تعبیر.

Just to. Just to leave quickly.

فقط به. فقط برای رفتن سریع

If you are in a hurry, you depart fast with urgency.

اگر عجله دارید، با فوریت سریع حرکت می کنید.

You burn rubber so you can use figuratively,

شما لاستیک را می سوزانید تا بتوانید به صورت مجازی استفاده کنید،

but also you can use it as an expression.

اما همچنین می توانید از آن به عنوان یک بیان استفاده کنید.

When you are driving recklessly or too fast, you burn rubber.

وقتی بی احتیاط یا خیلی سریع رانندگی می کنید، لاستیک را می سوزانید.

It means you are driving really fast, or maybe you are driving dangerously as well.

این بدان معناست که شما واقعاً سریع رانندگی می کنید، یا ممکن است خطرناک رانندگی کنید.

But of course, figuratively we can say that we are leaving in a hurry.

اما البته به صورت مجازی می توان گفت که با عجله داریم می رویم.

We must burn rubber.

ما باید لاستیک را بسوزانیم.

It's time to go quickly. Yeah, just from a party.

وقت آن است که سریع برویم. آره فقط از یه مهمونی

Doesn't mean you're literally going to spin the wheels on your car

به این معنا نیست که اگر کاری را هم انجام می دهید، به معنای واقعی کلمه می خواهید چرخ ها را روی ماشین خود بچرخانید

if you're doing something as well.

.

That is, yeah, you're especially good at it

یعنی، بله، شما به ویژه در آن

and you are streaking ahead of other people.

مهارت دارید و از دیگران جلوتر هستید.

You could say, you know, in sales, you could say, you know, I'm going to burn rubber,

می توانید بگویید، می دانید، در فروش، می توانید بگویید، می دانید، من لاستیک را می سوزانم،

you know, you know, you are going to be really fast.

می دانید، می دانید، شما واقعا سریع خواهید بود.

You're going to be the first.

تو اولین نفر میشی

You're going to get there first.

شما ابتدا به آنجا خواهید رسید.

You're going to do really well.

شما واقعاً خوب عمل خواهید کرد.

Speed, tell him I can't take a seat,

سرعت، به او بگو من نمی توانم روی صندلی بنشینم،

because if I do that, I'll I'll sink out of the car.

زیرا اگر این کار را انجام دهم، از ماشین غرق می شوم.

If I take a seat, I'll be here like this.

اگه بشینم همینجوری اینجا میمونم

Oh, that wasn't very good for my knees.

اوه، این برای زانوهای من خیلی خوب نبود.

I must admit, it does improve the live stream.

باید اعتراف کنم، پخش زنده را بهبود می بخشد.

No, no, no. End.

نه نه نه. پایان.

We might get chairs one week.

شاید یک هفته صندلی بگیریم.

Well, Steve used to sit in the chair when we started doing

خوب، استیو زمانی که ما

live streams together better, and it was more comfortable.

بهتر با هم پخش زنده پخش می‌کردیم روی صندلی می‌نشست، و راحت‌تر بود.

And of course, he's older than me. Much, much older.

و البته او از من بزرگتر است. خیلی خیلی قدیمی تر

My joints are wearing out.

مفاصلم فرسوده می شوند.

In fact, you might say that Steve is about to take a turn for the worse that road related.

در واقع، ممکن است بگویید که استیو در شرف بدتر شدن مسیری است که مربوط به آن جاده است.

Yes. Well, what do you do when you go around a corner

آره. خوب، وقتی یک گوشه رانندگی می کنید، چه کار می

drive you you turn you take a turn for the worse.

کنید که بپیچید و بدتر شوید.

Yes, I'll give you that. I'll give you that, sir.

بله، من آن را به شما می دهم. من آن را به شما می دهم، قربان.

It's a driving manoeuvre on the road, you see.

می بینید که این یک مانور رانندگی در جاده است.

So cars driving road turn for the worse.

بنابراین اتومبیل هایی که در جاده ها رانندگی می کنند، بدتر می شوند.

Something goes in the wrong direction, maybe towards

چیزی در جهت اشتباه پیش می رود، شاید به سمت

a bad outcome or a bad result.

یک نتیجه بد یا یک نتیجه بد.

It takes a turn for the worse.

بدتر می شود.

Yes, your illness, if you're ill

بله، بیماری شما،

and you've been ill for a while and you suddenly get worse, you can say.

اگر مریض هستید و مدتی است که بیمار هستید و ناگهان بدتر می شوید، می توانید بگویید.

Ooh, they, they've taken a turn for the worst.

اوه، آنها، آنها بدترین وضعیت را در پیش گرفته اند.

It means that they've gone from not being very well to being very unwell

این بدان معنی است که آنها از حالت خیلی خوب به وضعیت بسیار ناخوشایند

or maybe on the road to something even worse. Yes.

یا شاید در مسیر رسیدن به چیزی بدتر رسیده اند. آره.

Normally if you say they've taken a turn for the worst

به طور معمول، اگر می گویید آنها به بدترین حالت

or a turn for the worse, it probably means

یا بدتر شدن تغییر کرده اند، احتمالاً به این معنی

they could be, you know, on the way out, about to die anyway.

است که در راه خروج، به هر حال ممکن است بمیرند.

Yeah. Moving on.

آره در حال حرکت

You might come to a crossroads.

ممکن است به یک دوراهی بیایید.

So where where roads intersect with each other.

بنابراین جایی که جاده ها با یکدیگر تلاقی می کنند.

They cross each other quite often.

آنها اغلب از یکدیگر عبور می کنند.

You will come to a corner of a road or the end of a road.

به گوشه ای از جاده یا انتهای جاده می رسی.

But you are not.

اما شما نیستید.

You are then at a crossroads.

آنگاه بر سر دوراهی قرار می گیرید.

So there is a road going straight ahead, but also a road going to cross.

بنابراین جاده ای وجود دارد که مستقیماً جلو می رود، اما همچنین جاده ای وجود دارد که از آن عبور می کند.

You have to decide which way to go in life.

شما باید تصمیم بگیرید که در زندگی به کدام سمت بروید.

Quite often in life you might come to a crossroads.

اغلب در زندگی ممکن است به یک دوراهی برسیم.

You might have to make an important decision.

شاید مجبور شوید تصمیم مهمی بگیرید.

You might have to decide.

شاید مجبور باشید تصمیم بگیرید

You might need to make a choice

ممکن است لازم باشد انتخابی داشته باشید

that will decide how your life continues.

که تصمیم بگیرد زندگی شما چگونه ادامه یابد.

You come to a crossroads.

به یک دوراهی میرسی

It is a point in your life where you have to make a choice.

این نقطه ای از زندگی شماست که باید انتخاب کنید.

We all have those sometimes.

همه ی ما گاهی آن ها را داریم.

That's right.

درست است.

Yes. Something happens in your life and it makes you think about

آره. اتفاقی در زندگی شما رخ می دهد و باعث می شود در مورد

what you want to do next.

آنچه می خواهید در آینده انجام دهید فکر کنید.

Yeah, here's another one.

آره اینم یکی دیگه

We are running out of time,

زمان ما در حال اتمام است،

Mr. Steve.

آقای استیو.

When he's driving too fast, he might suddenly see a cyclist in the road.

وقتی خیلی سریع رانندگی می کند ، ممکن است ناگهان دوچرخه سواری را در جاده ببیند.

Although, to be honest, I think I think in that situation

اگر چه، صادقانه بگویم، فکر می‌کنم در آن شرایط

you would just drive faster

شما فقط سریع‌تر رانندگی می‌کنید

and try to knock them off, slam the brakes on.

و سعی می‌کنید آنها را از کار بیاندازید، ترمز را فشار دهید.

If you slam the brakes on, it means you.

اگر ترمز را ببندید یعنی شما.

I think we know Mr.

من فکر می کنم می دانیم که آقای

Duncan slammed the brakes on or you could or you can say put the brakes on something.

دانکن ترمز را محکم زده یا شما می توانید یا می توانید بگویید روی چیزی ترمز کنید.

It means you just stop doing something. That's it. You stop.

این بدان معنی است که شما فقط انجام کاری را متوقف می کنید. خودشه. تو بس کن

You put a stop to something, you suddenly stop doing it.

شما جلوی کاری را می گیرید، ناگهان انجام آن را متوقف می کنید.

Maybe you have a project that you are trying to to start

شاید شما پروژه ای دارید که در تلاش برای شروع

or to carry out or to develop.

یا اجرا یا توسعه آن هستید.

But then suddenly someone says, No, you can't do it anymore.

اما ناگهان یکی می گوید، نه، دیگر نمی توانید این کار را انجام دهید.

We don't have enough money.

ما پول کافی نداریم

You have to put the brakes on.

باید ترمز بگیری

You have to slam the brakes on because suddenly there isn't enough money.

شما باید ترمز را فشار دهید زیرا ناگهان پول کافی وجود ندارد.

You have to stop.

شما باید متوقف شوید.

Suddenly there is the brakes on that.

ناگهان ترمز روی آن وجود دارد.

You might be, yeah that's it.

شما ممکن است، بله همین است.

You might be giving money away to people.

ممکن است به مردم پول بدهید.

Governments might be giving you money to help pay for your fuel bills.

دولت ها ممکن است به شما پول بدهند تا به پرداخت قبض سوخت خود کمک کنید.

And then they've given much money away and they have to put the brakes on it

و بعد پول زیادی داده اند و باید ناگهان ترمز کنند

suddenly.

.

Yeah, that's

بله، این است

and I think we have one more before we go.

و من فکر می کنم قبل از رفتن یک مورد دیگر داریم.

And I think this is a pretty suitable one.

و من فکر می کنم این بسیار مناسب است.

You might go round the bend

ممکن است دور پیچ بچرخید

and write well on the road.

و در جاده خوب بنویسید.

You might go round the bend if the road begins to curve.

اگر جاده شروع به انحنا کند، ممکن است دور پیچ بروید.

But also in English, figuratively,

اما همچنین در انگلیسی، به طور مجازی

a person who goes round the bend will go crazy or they will lose their temper.

، فردی که دور پیچ می‌چرخد، دیوانه می‌شود یا عصبانیت خود را از دست می‌دهد.

They will lose control of their emotions or their feelings.

آنها کنترل احساسات یا احساسات خود را از دست خواهند داد.

They go round the bend.

دور خم می روند.

You can say, I feel like I'm going round the bend.

می‌توان گفت، احساس می‌کنم دارم دور پیچ می‌روم.

And he felt very confused, very upset.

و او بسیار گیج و ناراحت بود.

Everything's overwhelming, you know.

همه چیز طاقت فرسا است، می دانید.

I'm going round the bend.

دور پیچ می روم

Stop.

متوقف کردن.

Will you shut up or I'll go round the bend. Yes.

ساکت میشی وگرنه میرم دور پیچ آره.

Especially parents means you could be about to lose your temper

به خصوص والدین به این معنی هستند

when when kids are being annoying

که وقتی بچه‌ها آزاردهنده هستند

and the parents can't stand anymore.

و والدین دیگر نمی‌توانند تحمل کنند، ممکن است عصبانیت خود را از دست بدهید.

They say, Oh, for goodness sake, shut up, shut up.

می گویند، به خاطر خدا، خفه شو، خفه شو.

You're driving me round the bend.

داری من رو دور پیچ می بری

To go round the bend is to go crazy

دور زدن پیچ به معنای دیوانه شدن

or lose your cool or to lose control of your emotions.

یا از دست دادن خونسردی یا از دست دادن کنترل احساسات است.

And that is I've got some of this from our lovely viewers.

و این این است که من برخی از اینها را از بینندگان دوست داشتنی خود دریافت کرده ام.

Oh, well, I've got one here.

اوه، خوب، من یکی اینجا دارم.

Turn a corner.

یک گوشه بپیچید.

Yes, if you turn a corner, turn a corner.

بله، اگر یک گوشه پیچید، یک گوشه بپیچید.

It means maybe you recover from a problem.

این بدان معنی است که شاید شما از یک مشکل خلاص شوید.

You something, you turn a corner, you might be ill, you might have an illness,

شما چیزی، گوشه ای را می چرخانید، ممکن است مریض باشید، ممکن است بیماری داشته باشید،

and you've been feeling ill for days like you've got coronavirus.

و روزها است که احساس بیماری می کنید، مثل اینکه به کرونا مبتلا شده اید.

And then suddenly, you know, you've never think that you're going to feel better again.

و ناگهان، می دانید، هرگز فکر نمی کنید که دوباره احساس بهتری خواهید داشت.

And then suddenly one day you wake up and you feel a lot better

و ناگهان یک روز از خواب بیدار می‌شوی و احساس خیلی بهتری

and you say, Oh, I think I've turned a corner hmm.

می‌کنی و می‌گویی، اوه، فکر می‌کنم به گوشه‌ای برگشته‌ام.

So you think you've got over something, which is a bit like this way

بنابراین شما فکر می کنید که از چیزی عبور کرده اید، که کمی شبیه این است که

I was feeling over grief of my mother's death.

من در غم مرگ مادرم احساس می کردم.

It seemed to go on for two or three weeks, seemed to go on for ages, which kept waking up feeling awful.

به نظر می‌رسید که دو یا سه هفته ادامه داشت، به نظر می‌رسید که برای سال‌ها ادامه داشت، که مدام احساس وحشتناکی از خواب بیدار می‌شد.

And then I said to you the other day, I woke up and I thought I felt better.

و بعد من روز دیگر به شما گفتم، از خواب بیدار شدم و فکر کردم حالم بهتر شده است.

And I said to you, I said, I think I've turned a corner.

و من به شما گفتم، گفتم، فکر می کنم یک گوشه برگشته ام.

So I'm just you've got somehow feeling better.

بنابراین من فقط شما به نوعی احساس بهتری دارید.

And we had

و ما

from tonic.

از تونیک داشتیم.

You've been repeating these.

اینها را تکرار کردی

I hadn't missed them.

دلم براشون تنگ نشده بود

I've been writing them down one for the road.

من آنها را برای جاده یادداشت کرده ام.

Oh, that's a good one. It's a good one.

اوه، این یکی خوب است. این یکی خوب است.

Especially if you've had a night out and your and

به خصوص اگر یک شب بیرون رفته اید

having some nice beer or some nice wine

و مقداری آبجو یا شراب خوب میل کرده اید

and then it is time to leave.

و وقت آن رسیده است که آنجا را ترک کنید.

But you decide that you are going to have one more drink.

اما شما تصمیم می گیرید که یک نوشیدنی دیگر بنوشید.

You say I will have one for the road

شما می گویید من یکی را برای جاده خواهم داشت

or the person at the party you're going to at the house you're going to you've been having a good time.

یا در مهمانی که می روید در خانه ای که می روید که خوش گذرانده اید.

You've been drinking and they don't want you to leave.

شما مشروب خورده اید و آنها نمی خواهند شما را ترک کنید.

And and you say, Oh, I'm going now.

و تو می گویی، اوه، من الان می روم.

And they might say, Oh, how about?

و آنها ممکن است بگویند، اوه، چطور؟

Just one more for the road.

فقط یک مورد دیگر برای جاده

So they'll pour you another drink.

بنابراین آنها یک نوشیدنی دیگر برای شما می ریزند.

Of course, these days that phrase has to be said with caution, because

البته، این روزها این عبارت باید با احتیاط گفته شود، زیرا

you don't want to be having

شما نمی خواهید

another alcoholic drink and then driving.

یک نوشیدنی الکلی دیگر بنوشید و سپس رانندگی کنید.

So you wouldn't literally have you know what?

بنابراین شما به معنای واقعی کلمه نمی دانید چه چیزی؟

It could be a soft drink, couldn't it? One more, one for the road.

این می تواند یک نوشابه باشد، نه؟ یکی دیگر، یکی برای جاده.

But traditionally it meant, you know, have another

اما به طور سنتی به این معنی بود که، می دانید،

alcoholic drink before you go out,

قبل از بیرون رفتن، یک نوشیدنی الکلی دیگر بنوشید،

but it doesn't mean you're going to get in the car.

اما به این معنی نیست که قرار است سوار ماشین شوید.

You might walking home or you might be going home with a friend

ممکن است در حال رفتن به خانه باشید یا ممکن است با دوستی

who hasn't drunk who is going to be driving.

که مشروب الکلی ننوشیده و قصد رانندگی دارد به خانه بروید.

So thanks for that one.

بنابراین برای آن یکی متشکرم.

For the road just means you're going to have another drink,

زیرا جاده فقط به این معنی است که شما یک نوشیدنی دیگر خواهید داشت،

a one way street.

یک خیابان یک طرفه.

A one way street is a street where traffic only flows in one direction.

خیابان یک طرفه خیابانی است که در آن ترافیک فقط در یک جهت جریان دارد.

Yes, but you can use that figuratively as well.

بله، اما شما می توانید از آن به صورت مجازی نیز استفاده کنید.

That's it.

خودشه.

Of got this it's just a one way street

با توجه به این، این فقط یک خیابان یک طرفه است

you could say usually set in a negative way to indicate that,

که می توانید بگویید معمولاً به صورت منفی تنظیم می شود تا نشان دهد که،

you know, the conversation is only going in one direction.

می دانید ، مکالمه فقط در یک جهت پیش می رود.

Yes, maybe you're in a conversation with someone, but they are doing all the talking.

بله، شاید شما در حال مکالمه با کسی هستید، اما او در حال صحبت کردن است.

They are just remember me, me, me, me, me, me, me, me, me, me, I, me.

آنها فقط به یاد من هستند، من، من، من، من، من، من، من، من، من، من، من، من

We've got some friends like that and they would just keep talking and talking

ما دوستانی از این قبیل داریم و آنها فقط به صحبت کردن و صحبت کردن

and talking to us and they have no interest in what we're doing.

و صحبت کردن با ما ادامه می دهند و هیچ علاقه ای به کاری که ما انجام می دهیم ندارند.

They never ask how we are.

آنها هرگز نمی پرسند حال ما چطور است.

They just talk about themselves and they dominate the conversation.

آنها فقط در مورد خود صحبت می کنند و بر گفتگو مسلط می شوند.

It is just a one way street.

این فقط یک خیابان یک طرفه است.

Yeah, they are doing all the talking and they don't care about us.

آره، اونا دارن حرف میزنن و به ما اهمیت نمیدن.

They have no interest in us whatsoever.

آنها هیچ علاقه ای به ما ندارند.

V task made some good suggestions as well.

V task پیشنهادات خوبی نیز ارائه کرد.

Road to nowhere.

جاده به ناکجاآباد

Oh yes.

آه بله.

That is a famous song also by Talking Heads.

این آهنگ معروفی از Talking Heads است.

Oh right.

درسته.

I kick the can down the road, said V task.

من قوطی را با لگد به پایین جاده می زنم، گفت: V task.

Okay, that's a good one if you kick the can down the road.

بسیار خوب، اگر قوطی را با لگد در جاده بیاندازید خوب است.

That's used a lot at the moment.

که در حال حاضر بسیار استفاده شده است.

Yeah, it's in

بله، این در

politics, definitely.

سیاست است، قطعا.

And they've used that phrase a lot to do with

و آنها از این عبارت برای انجام

financial matters.

امور مالی بسیار استفاده کرده اند.

Yeah. You kick the can down the road.

آره قوطی را با لگد به پایین جاده می زنید.

It means you're putting off doing something that you should do.

یعنی انجام کاری را که باید انجام دهید به تعویق می اندازید.

Yeah. So? So you are.

آره بنابراین؟ بنابراین شما هستند.

Maybe you're talking about the issue or the problem, but you're not doing anything about it.

شاید شما در مورد موضوع یا مشکل صحبت می کنید، اما کاری در مورد آن انجام نمی دهید.

You just kick the can down the road.

شما فقط قوطی را با لگد به پایین جاده می زنید.

You know, something needs to be done, but you don't do what

می دانید، کاری باید انجام شود، اما شما

the what's needed, what really needs to be done.

آنچه را که لازم است، کاری که واقعاً باید انجام شود، انجام نمی دهید.

So you kick the can a bit further down the road.

بنابراین قوطی را کمی جلوتر از جاده لگد می زنید.

And then obviously if you have got a can and you kick it down the road,

و سپس بدیهی است که اگر یک قوطی دارید و آن را پایین می‌آورید،

it takes you a while to get to that can and figuratively speaking,

مدتی طول می‌کشد تا به آن قوطی برسید و به‌طور مجازی، به

it means you're just putting off making a decision about something

این معنی است که تصمیم‌گیری در مورد چیزی

like the

شبیه به تصمیمات

the central banks might be putting off a decision

بانک مرکزی را به تعویق می‌اندازید.

to put up interest rates to kerb inflation.

به تعویق انداختن تصمیم برای افزایش نرخ بهره برای مهار تورم.

They're not, but they might be.

آنها نیستند، اما ممکن است باشند.

And they're trying to they're just going to kick the can down the road. Yes.

و آنها تلاش می کنند که فقط قوطی را با لگد به پایین جاده بزنند. آره.

Hannibal one more from Connell.

هانیبال یکی دیگر از کانل.

Thank you.

CONNELL All roads lead to Rome.

متشکرم.

CONNELL همه جاده ها به رم ختم می شود.

Hmm. That's a good one.

هوم این یکی خوب است.

Yeah So it's indicating that

بله، بنابراین این نشان می دهد که

no matter what you do, it's all going to lead to the same place.

مهم نیست شما چه کاری انجام می دهید، همه چیز به یک مکان منتهی می شود.

Yeah, because all roads, you know, thousand years ago, roads did lead to Rome.

بله، چون همه جاده ها، می دانید، هزار سال پیش، جاده ها به رم ختم می شدند.

Yes. Literally what we did.

آره. به معنای واقعی کلمه کاری که ما انجام دادیم.

What about the sea and the oceans?

در مورد دریا و اقیانوس ها چطور؟

Yes. It's indicating that that's the important place

آره. این نشان می دهد که این مکان مهم

with Rome, the past, I think, and everything went everything ended up in Rome.

رم است، فکر می کنم گذشته، و همه چیز پیش رفت، همه چیز در رم به پایان رسید.

So no matter what you did, money,

بنابراین مهم نیست که شما چه کاری انجام می دهید، پول،

people would all end up in the same place.

همه مردم در یک مکان قرار می گیرند.

And how long did it take to build?

و چقدر طول کشید تا ساختش؟

A day when there were more than a day, it literally wasn't.

روزی که بیش از یک روز بود، به معنای واقعی کلمه نبود.

It literally wasn't built in a day.

به معنای واقعی کلمه در یک روز ساخته نشد.

Yeah, lots of phrase about Rome, but yes, all roads lead to Rome

بله، عبارات زیادی در مورد رم وجود دارد، اما بله، همه جاده‌ها به رم منتهی می‌شوند

just means no matter what you do, no matter what you say,

فقط به این معنی است که هر کاری انجام می‌دهید، مهم نیست که چه می‌گویید،

you can end up in the same place, even if you're trying to avoid that place.

می‌توانید در همان مکان قرار بگیرید، حتی اگر سعی کنید از آن مکان دوری کنید.

Yeah, you might not be able to avoid it.

بله، ممکن است نتوانید از آن اجتناب کنید.

Sometimes in life things are inevitable. Yes. Like

گاهی اوقات در زندگی همه چیز اجتناب ناپذیر است. آره. مانند

finishing the live stream, which is what we are doing now.

اتمام پخش زنده، کاری که اکنون در حال انجام آن هستیم.

If I can have my smack or miss, Mr.

اگر من بتوانم طعم و مزه ام را بخورم، آقای

Steve is going to have his little snack.

استیو قرار است میان وعده کوچکش را بخورد.

I am probably going to have another piece of bread because I'm still hungry

احتمالا قرار است یک تکه نان دیگر بخورم چون هنوز گرسنه

and we're going to have a cup of tea and watch a little bit of television as well.

هستم و قرار است یک فنجان چای بنوشیم و کمی تلویزیون هم تماشا کنیم.

And not too much.

و نه خیلی زیاد.

I don't want to fall asleep because I've got a lot of things

من نمی خواهم بخوابم زیرا چیزهای زیادی

to prepare for tomorrow, but lovely to be here with you all

برای آماده کردن برای فردا دارم، اما دوست دارم اینجا با همه شما باشم

and we shall see you again.

و دوباره شما را ببینیم.

Well, I'll see you again next week. Probably next Sunday.

خب هفته بعد دوباره میبینمت احتمالا یکشنبه آینده

Next Sunday. Might see you on Wednesday.

یکشنبه بعدی. شاید چهارشنبه ببینمت

But Mr.

Jenkins here Wednesday, please.

اما آقای

جنکینز در اینجا چهارشنبه، لطفا.

Like the live stream.

مثل پخش زنده.

Please subscribe and click the bell icon.

لطفا عضو شوید و روی نماد زنگ کلیک کنید.

If you haven't done that, this old house Duncan

اگر این کار را انجام نداده‌اید، این خانه قدیمی دانکن

to be seen further afield, which is what we need for Mr.

در دورتر دیده می‌شود، این همان چیزی است که ما برای

Duncan to carry on doing these live streams.

ادامه اجرای این پخش‌های زنده به آقای دانکن نیاز داریم.

So that's what I've got to say.

پس این چیزی است که من باید بگویم.

Mr. Duncan, see you next week.

آقای دانکن، هفته آینده می بینمت.

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

And there he goes.

و آنجا می رود.

Parting is such sweet sorrow, but we will see Mr.

فراق غم شیرینی است، اما ما

Steve next Sunday from 2 p.m.

یکشنبه آینده از ساعت 2 بعد از ظهر آقای استیو را خواهیم دید.

UK time.

به وقت انگلستان

Thank you Steve.

متشکرم استیو.

It's always good to see you here.

همیشه خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And that's almost this from us for today.

و این تقریباً از ما برای امروز است.

I hope you have had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

I've been with you for 2 hours and 7 minutes today.

امروز 2 ساعت و 7 دقیقه با شما بودم.

It's been a long one.

این یک مدت طولانی است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

Yes, I am back on Wednesday with a shorter live stream.

بله، من چهارشنبه با یک پخش زنده کوتاه تر برگشتم.

And of course, next Sunday we are back together again

و البته یکشنبه آینده

with another 2 hours next week from 2 p.m.

با 2 ساعت دیگر هفته آینده از ساعت 2 بعدازظهر دوباره کنار هم هستیم.

UK time.

به وقت انگلستان

Thank you for joining us today.

از اینکه به ما پیوستید، از شما ممنونم.

I hope you've enjoyed this. It's been fun.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید. خوش گذشت.

We have enjoyed it and we hope that you have as well.

ما لذت بردیم و امیدواریم شما هم لذت ببرید.

Catch you later.

بعد به شما ملحق میشم.

Take care if you want and enjoy the rest of your weekend and of course

اگر می خواهید مراقب باشید و از بقیه آخر هفته خود

enjoy the rest of your beginning of the week as well.

لذت ببرید و البته از بقیه ابتدای هفته نیز لذت ببرید.

See you on Wednesday. This is Mr.

چهارشنبه می بینمت. این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، ممنون که تماشا کردید.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until the next time we meet you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که شما را ملاقات می‌کنیم، می‌دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Thank you very much for joining us today.

از اینکه امروز به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

We do appreciate it.

ما از آن قدردانی می کنیم.

Ta ta for now.

تا تا فعلا