Focus on PREPOSITIONS - To / About / For / Of - English Addict EXTRA - LIVE Chat + Lesson

What an interesting day we have here.

چه روز جالبی اینجا داریم.

We have lots of sunshine, a little bit of wind.

ما آفتاب زیادی داریم، کمی باد.

But it is a nice day.

اما روز خوبی است.

We are having not too hot weather,

ما هوای نه چندان گرمی داریم،

but it is rather nice to say the least. Hi.

اما حداقل بگوییم خوب است. سلام.

Here we go. Yes, we are back.

در اینجا ما می رویم. بله، ما برگشتیم.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

We are all heads again.

همه ما دوباره سر هستیم.

We are together in fact, enjoying

ما در واقع با هم هستیم و از

the wonderful language that is English.

زبان شگفت انگیزی که انگلیسی است لذت می بریم.

Coming to you live from the birthplace

از

of the very same language, which just happens to be,

زادگاه همین زبان که اتفاقاً می آید نزد شما،

oh, my goodness, it's England.

خدای من، انگلستان است.

Hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm.

هوم هوم هوم هوم هوم هوم هوم هوم

Doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today? I want to see those smiles.

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟ من می خواهم آن لبخندها را ببینم.

I really do.

من حتما انجام میدم.

I hope you all.

امیدوارم همه شما

You are feeling super duper today.

امروز احساس فوق العاده احمقانه ای دارید.

I am okay. Very busy here.

من خوب هستم. اینجا خیلی شلوغه

I wish I could tell you what is actually happening today

کاش می‌توانستم به شما بگویم که واقعاً امروز چه اتفاقی می‌افتد،

because something very big is happening here.

زیرا اتفاق بسیار بزرگی در اینجا در حال رخ دادن است.

Right here.

درست همین جا.

I can't tell you what it is because I have been told that I can't.

نمی توانم به شما بگویم که چیست زیرا به من گفته اند که نمی توانم.

But something quite momentous.

اما چیزی کاملاً مهم

Oh, I don't think I've ever used that word before.

اوه، فکر نمی کنم قبلاً از این کلمه استفاده کرده باشم.

Momentous.

با اهمیت.

A momentous moment.

یک لحظه مهم

Something to be remembered through

چیزی که باید

the ages is happening today.

در طول اعصار به یادگار بماند، امروز اتفاق می افتد.

You might even say that it is life changing.

حتی ممکن است بگویید که زندگی در حال تغییر است.

A life changing situation is happening today.

وضعیت تغییر زندگی امروز در حال رخ دادن است.

I'm not joking.

شوخی نمی کنم.

I can't mention what it is, unfortunately.

متاسفانه نمیتونم بگم چیه

It's a shame, isn't it?

شرم آور است، اینطور نیست؟

But I can't.

I can't say what it is at all.

اما من نمی توانم.

اصلا نمیتونم بگم چیه

Anyway, my name is Duncan.

به هر حال اسم من دانکن است.

I like English.

من انگلیسی را دوست دارم.

I love talking about the English language.

من عاشق صحبت کردن در مورد زبان انگلیسی هستم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict, and I love English so much.

من یک معتاد انگلیسی هستم و زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

And I have a feeling, because you are here right now.

و من یک احساس دارم، زیرا شما در حال حاضر اینجا هستید.

I have a feeling.

یه حسی دارم.

Perhaps you are a big fan of English as well.

شاید شما هم از طرفداران پر و پا قرص انگلیسی باشید.

Hello to the live chat straight away.

بلافاصله به چت زنده سلام کنید.

Hello to everyone.

سلام به همگی.

Oh, we have some lovely people here today.

اوه، ما امروز چند نفر دوست داشتنی اینجا داریم.

Congratulations, by the way, to be true is Beatrice.

به هر حال، به شما تبریک می گویم، بئاتریس حقیقت دارد.

Guess what? You will not believe it.

حدس بزن چی شده؟ شما آن را باور نخواهید کرد.

I wonder if when you woke up this morning,

نمی دانم آیا وقتی امروز صبح از خواب بیدار شدید

you thought that you would be first on today's live chat.

، فکر می کردید که اولین نفر در چت زنده امروز هستید؟

But you are.

ولی شما هستید.

Congratulations, Beatrice, and welcome.

تبریک می گویم، بئاتریس، و خوش آمدید.

I really want to tell you what is happening.

من واقعاً می خواهم به شما بگویم که چه اتفاقی دارد می افتد.

But I can't. I.

اما من نمی توانم. I.

I've been sworn to secrecy.

قسم خورده ام که رازداری کنم.

We might talk about it next Sunday.

ممکن است یکشنبه آینده در مورد آن صحبت کنیم.

We will see what happens. But

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد. اما

something going on at the moment.

در این لحظه چیزی در حال رخ دادن است.

In fact, we have quite a lot of things going on.

در واقع، ما خیلی چیزها در حال انجام است.

Some of them nice and some of them not so nice.

برخی از آنها زیبا و برخی از آنها نه چندان زیبا.

We might talk about those things as well on Sunday.

ما ممکن است در مورد آن چیزها نیز در روز یکشنبه صحبت کنیم.

Life is one of those things that never stands still.

زندگی یکی از آن چیزهایی است که هرگز ثابت نمی ماند.

There are always things happening, and I would imagine that there are stages

همیشه چیزهایی در حال رخ دادن هستند، و من تصور می کنم که مراحل

or parts of your life where things really do change.

یا بخش هایی از زندگی شما وجود دارد که در آن چیزها واقعاً تغییر می کنند.

All at once.

به یکباره

At the same time.

همزمان.

Or at least it appears to do that.

یا حداقل به نظر می رسد که این کار را انجام می دهد.

Hello.

Also to can I say hello to Paolo also, Duchess.

سلام.

همچنین می توانم به پائولو نیز سلام کنم، دوشس.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

We also have Vitesse. Hallo, Vitesse.

ویتسه هم داریم. سلام، ویتسه.

Nice to see you.

Also today.

از دیدن شما خوشحالم.

همینطور امروز.

And we have Palmira.

و ما پالمیرا داریم.

We hope we.

ما امیدواریم که ما.

Oh, hello to Sash, Sash.

اوه، سلام به ساش، ساش.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

I always like to say hello to as many people as possible.

من همیشه دوست دارم به هر چه بیشتر مردم سلام کنم.

Even though I am often accused of ignoring people, I don't ignore anyone.

با وجود اینکه اغلب به نادیده گرفتن مردم متهم می شوم، هیچ کس را نادیده نمی گیرم.

I always try to include everyone here.

من همیشه سعی می کنم همه را در اینجا بگنجانم.

We also have Duchess. Hello, Duchess.

ما دوشس هم داریم. سلام دوشس

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

Sandra Gonzalez, Bruno.

ساندرا گونزالس، برونو.

Hello, Bruno.

سلام برونو

Thank you very much for your lovely compliment.

از تعریف زیبای شما بسیار سپاسگزارم.

The other day, I will be making some changes to this

روز دیگر، من تغییراتی را در این پخش زنده ایجاد خواهم کرد

very live stream, this actual thing you are watching now.

، این چیزی که اکنون در حال تماشای آن هستید.

Some big changes are coming.

برخی تغییرات بزرگ در راه است.

I gave you a little hint last week.

هفته پیش یه راهنمایی کوچولو بهتون دادم

And Bruno said, Mr.

و برونو گفت، آقای

Duncan, I like your new trailer.

دانکن، من تریلر جدید شما را دوست دارم.

I like the new promo

من تبلیغ جدید

for your English addict.

برای معتاد انگلیسی شما را دوست دارم.

Just in case you missed it.

فقط در صورت از دست دادن آن.

Here it is right now.

همین الان اینجاست.

A lot of

people feeling excited because there is change in the air.

بسیاری از

مردم احساس هیجان می کنند زیرا تغییراتی در هوا وجود دارد.

Definitely.

قطعا.

I think it is safe to say there is definitely change

فکر می کنم می توان گفت که

in the air at the moment.

در حال حاضر قطعاً تغییری در هوا وجود دارد.

Quite a lot, in fact.

در واقع بسیار زیاد است.

So over the next few weeks, there will be some changes

بنابراین طی چند هفته آینده، تغییراتی

taking place here on my live stream.

در اینجا در جریان زنده من رخ خواهد داد.

Some things will be changing in appearance.

برخی چیزها در ظاهر تغییر خواهند کرد.

Certain things will be added and some things will be taken away.

چیزهای خاصی اضافه می شود و چیزهایی حذف می شود.

Don't worry, I'm not referring to Mr.

نگران نباش، منظور من آقای

Steve.

استیو نیست.

Steve has become a little bit of a star,

to be honest, here on the live chat.

راستش را بخواهید، اینجا در چت زنده، استیو کمی ستاره شده است.

Can I say hello to Mohsin?

میتونم به محسن سلام کنم؟

Hello, Mohsin.

سلام محسن.

Christina is here as well, talking about the weather.

کریستینا هم اینجاست و درباره آب و هوا صحبت می کند.

Apparently

the temperatures are changing where you are

ظاهراً دما در جایی که شما هستید در حال تغییر است

and also the heatwave appears to be ending.

و همچنین به نظر می رسد که موج گرما در حال پایان است.

A lot of places are feeling some relief at the moment

بسیاری از مکان‌ها در حال حاضر

from the incredible heatwave that we've had.

از موج گرمای باورنکردنی که ما داشته‌ایم احساس آرامش می‌کنند.

We've had a couple here in the UK over the past month.

ما در یک ماه گذشته یک زوج اینجا در بریتانیا داشتیم.

And as we come towards the end of August, our thoughts

و با نزدیک شدن به پایان ماه اوت، افکار ما

move to other things.

به چیزهای دیگری می رود.

September is just around the corner,

سپتامبر نزدیک است،

which means that the weather will begin to get cooler.

به این معنی که هوا شروع به خنک شدن خواهد کرد.

The days will become shorter.

روزها کوتاه تر خواهند شد.

There will be less light around.

نور کمتری در اطراف وجود خواهد داشت.

So it will get dark early in the evenings and it will get dark,

پس شب ها زود تاریک میشه و تاریک

or should I say light much later in the mornings?

میشه یا صبح ها خیلی دیرتر بگم روشن؟

So things will be changing as far as that is concerned.

بنابراین تا آنجا که به آن مربوط می شود، همه چیز تغییر خواهد کرد.

Rosario.

روزاریو.

Hello, Rosario.

سلام روزاریو.

It is the 10th birthday of my daughter, Maria.

تولد 10 سالگی دخترم ماریا است.

Hello to Maria and congratulations, Maria.

سلام به ماریا و تبریک، ماریا.

Maria.

ماریا

Maria, it is your birthday today and

ماریا، امروز تولد شماست و

a big

congratulations and happy birthday to your lovely daughter,

یک

تبریک بزرگ و تولد دختر دوست داشتنی شما،

Rosario M.S., ten years old today.

روزاریو M.S، امروز ده ساله است.

Congratulations and happy birthday, Maria.

تولدت مبارک و مبارک ماریا.

I hope you have a good day where you are.

امیدوارم در جایی که هستید روز خوبی داشته باشید.

Hilda is here. Hello, Hilda.

هیلدا اینجاست سلام هیلدا

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I am feeling rather excited this week

من این هفته نسبتاً هیجان زده هستم

because, well, I was feeling excited.

زیرا، خوب، احساس هیجان داشتم.

And then my excitement disappeared because there is a great exploration about to take place.

و سپس هیجان من ناپدید شد زیرا یک اکتشاف بزرگ در شرف انجام است.

Well, first of all, they are doing some tests, but we are going back to the moon.

خب، اول از همه، آنها در حال انجام آزمایشات هستند، اما ما به ماه برمی گردیم. هنگامی که ما شروع به کاوش در ماه می کنیم،

Mankind once again will be taking that short step

یک بار دیگر بشر آن گام کوتاه

or that giant leap

یا آن جهش عظیم را

when once again, as we begin to explore the moon.

برمی دارد.

It is very nearby, but there are still many things

بسیار نزدیک است، اما هنوز چیزهای زیادی

we don't know about the moon, especially what is underneath the surface of the moon.

در مورد ماه وجود دارد، به خصوص آنچه در زیر سطح ماه است.

So that is something a lot of people are keen to find out

بنابراین این چیزی است که بسیاری از مردم مشتاق هستند تا

more about the Chinese, of course, or going to the moon.

در مورد چینی ها یا رفتن به ماه بیشتر بدانند.

They have a lot of things planned.

آنها خیلی چیزها را برنامه ریزی کرده اند.

The Russians are planning to build their own space station.

روس ها قصد دارند ایستگاه فضایی خود را بسازند.

Apparently they will be quitting the International Space Station.

ظاهراً آنها ایستگاه فضایی بین المللی را ترک خواهند کرد.

They'll be leaving and they are making plans

آنها می روند و

now to build their own as well.

اکنون در حال برنامه ریزی هستند تا خودشان را نیز بسازند.

So I was a little bit excited but also let down because

بنابراین من کمی هیجان زده بودم، اما ناامید شدم

the rocket did not blast off.

زیرا موشک منفجر نشد.

It stayed on the launch pad.

روی سکوی پرتاب ماند.

But apparently they will be launching the rocket this weekend.

اما ظاهراً آنها این موشک را در آخر هفته پرتاب خواهند کرد.

I believe it is Saturday evening, UK time.

من معتقدم عصر شنبه به وقت انگلستان است.

So I'm looking forward to seeing it finally go off.

بنابراین من مشتاقانه منتظرم تا بالاخره از بین برود.

This is just a test.

این تنها یک امتحان است.

Of course there will be no people on board the rocket.

البته هیچ فردی روی موشک نخواهد بود.

But it is a test to see how

اما این آزمایشی است برای اینکه ببینیم

well the rocket performs.

موشک چقدر خوب عمل می کند.

But later on, they are going to start

اما بعداً، آن‌ها شروع

having a little poke

به زدن

and prod

و

on the moon.

پرتاب کردن روی ماه خواهند کرد.

Once again, another thing apparently they're going to do is that they're trying

یک بار دیگر، کار دیگری که ظاهراً آنها قرار است انجام دهند این است که سعی

they're going to experiment by sending

می کنند با ارسال

a space vehicle.

یک وسیله نقلیه فضایی آزمایش کنند.

I believe it's with people on board

من معتقدم که با افرادی که در عرشه هستند

further into space

بیشتر

than people have ever been before.

از افرادی که قبلاً بوده‌اند به فضا می‌روند.

So that also seems quite exciting too.

بنابراین این نیز بسیار هیجان انگیز به نظر می رسد.

So I am a little bit excited about that.

بنابراین من کمی در مورد آن هیجان زده هستم.

I don't know why we have to have something

نمی دانم چرا باید در این دنیا چیزی داشته باشیم که

in this world to be excited about.

در مورد آن هیجان زده باشیم.

Hello.

Also to you.

سلام.

همینطور برای شما.

Can I say hello to ZC?

آیا می توانم به ZC سلام کنم؟

Kyra is here as well.

کایرا هم اینجاست.

Very nice to see you back.

خیلی خوشحالم که برگشتم.

We also have Claudia. Hello, Claudia.

ما کلودیا را هم داریم. سلام، کلودیا.

I wonder, Claudia,

تعجب می کنم، کلودیا

I wonder what you are cooking today.

، تعجب می کنم که امروز چه می پزی.

What is in your pot?

در گلدان شما چیست؟

Claudia, I wonder also.

کلودیا، من نیز تعجب می کنم.

Alessandra.

الساندرا

Hello, compute horizon watching in Bangladesh.

سلام، محاسبه افق تماشا در بنگلادش.

Can I say a big hello to you as well?

آیا می توانم یک سلام بزرگ به شما هم بگویم؟

Can I also say a big special hello to my viewers watching in Pakistan.

همچنین می توانم یک سلام ویژه بزرگ به بینندگانم که در پاکستان تماشا می کنند بگویم.

A lot of rain has been falling.

باران زیادی باریده است.

Also an interesting thing that I was

همچنین یک چیز جالب که روز گذشته

was watching the other day, apparently also it's because

داشتم تماشا می کردم، ظاهراً به این دلیل است

the flooding that is affecting

که سیل که پاکستان را تحت تأثیر قرار داده است

Pakistan, it's killed over a thousand people so far.

، تا کنون بیش از هزار نفر را کشته است.

But it's not just the rain that's causing this.

اما این فقط باران نیست که باعث این اتفاق می شود.

Apparently, it is also the early thaw of the

ظاهراً این نیز همان آب شدن زودهنگام

the ice on the mountains nearby.

یخ های روی کوه های نزدیک است.

So you never really think of snow or ice

بنابراین هرگز واقعاً فکر نمی کنید که برف یا یخ

being near the countries like Pakistan.

در نزدیکی کشورهایی مانند پاکستان باشد.

But during the big thaw and this year

اما در طول یخ زدگی بزرگ و امسال

it is happening earlier than it should because of

زودتر از آنچه که باید اتفاق می افتد زیرا

you know why?

می دانید چرا؟

So can I send my best wishes to all those watching in Pakistan at the moment?

بنابراین آیا می توانم بهترین آرزوهای خود را برای همه کسانی که در حال حاضر در پاکستان تماشا می کنند ارسال کنم؟

Our thoughts are with you.

فکرمان با شماست.

I'm pretty sure of that today.

من امروز از آن مطمئن هستم.

Hello, Natalie.

سلام ناتالی

Hello. Also to.

سلام. همچنین به.

Oh, hello.

اوه سلام.

It seems like a long time since I've done this.

به نظر می رسد خیلی وقت است که این کار را انجام نداده ام.

Hello to Louis Osmond

سلام به لوئیس آزموند

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Hello to.

سلام به.

Oh, Louis is actually saying hello to Claudia.

اوه، لویی در واقع به کلودیا سلام می کند.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

As usual. I am so glad to see you again.

مثل همیشه. من خیلی خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

Way back in 2006.

در سال 2006.

You were here on the first few

شما در اولین پخش

English addict livestreams.

زنده معتاد انگلیسی اینجا بودید.

That is right. Yes.

درست است. آره.

I was talking about this last week because it is interesting to note that

من هفته گذشته در مورد این موضوع صحبت می کردم زیرا جالب است بدانید که

some of my viewers

برخی از بینندگان من

who were watching me during my early English addict

که در طول قسمت های اولیه معتاد انگلیسی من در حال تماشای من بودند

episodes are here right now

today, including Louis and also Claudia.

، امروز اینجا هستند، از جمله لوئیس و همچنین کلودیا.

Hello.

Also to Christina.

سلام.

همچنین به کریستینا.

I have been watching the television

من گزارش تلویزیونی

report about the terrible floods in Pakistan.

در مورد سیل های وحشتناک در پاکستان را تماشا می کردم.

Yes, it's very interesting that they are having two problems.

بله، خیلی جالب است که آنها دو مشکل دارند.

So this apparently is not just one problem.

بنابراین ظاهراً این فقط یک مشکل نیست.

It's two heavy rain, but also the the thawing

این دو باران شدید است، اما همچنین

or melting of the ice nearby.

آب شدن یا آب شدن یخ در آن نزدیکی است.

The glaciers are all starting

همه یخچال ها

to melt earlier than they should be.

زودتر از زمانی که باید آب می شوند شروع به آب شدن می کنند.

So it's causing double

بنابراین متأسفانه باعث ایجاد

the problem, unfortunately, which is not good news.

مشکل مضاعف می شود که خبر خوبی نیست.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

By the way, we are talking about a lot of things today.

اتفاقا ما امروز در مورد خیلی چیزها صحبت می کنیم.

I noticed in the news I was reading some of the gossip.

در اخبار متوجه شدم که در حال خواندن برخی از شایعات هستم.

I do it.

من انجامش میدم.

Yes, I do.

بله، من انجام می دهم.

I read the gossip.

من شایعات را خواندم.

Apparently, Leonardo DiCaprio

ظاهرا لئوناردو دی کاپریو

is dumping

his girlfriend.

دوست دخترش را رها می کند.

She's 25.

او 25 سال دارد.

Apparently, a lot of people are speculating.

ظاهراً افراد زیادی در حال حدس و گمان هستند.

They are talking about the fact that he is saying goodbye to her because she's now too old.

آنها در مورد این واقعیت صحبت می کنند که او با او خداحافظی می کند زیرا او اکنون خیلی پیر شده است.

How old is Leonardo DiCaprio?

لئوناردو دی کاپریو چند سال دارد؟

He must be nearly 55, 56 now.

او اکنون باید نزدیک به 55، 56 سال داشته باشد.

Does it matter?

آیا این مهم است؟

Does it really matter how old someone is to people who are in love?

آیا واقعاً برای افرادی که عاشق هستند مهم است چند سال دارد؟

They want to stay together.

آنها می خواهند با هم بمانند.

They want to be together forever and ever and ever until one of them dies.

آنها می خواهند برای همیشه و همیشه و همیشه با هم باشند تا زمانی که یکی از آنها بمیرد.

Unfortunately, as I always

متأسفانه، همانطور که همیشه

say, love is a tragedy waiting to happen

می گویم، عشق یک تراژدی است که در انتظار وقوع است،

because if you have a lovely relationship

زیرا اگر در مقطعی رابطه دوست داشتنی داشته باشید

at some point, one or the other will pass away.

، یکی یا دیگری از بین می رود.

So I always say that love or even the perfect

بنابراین من همیشه می گویم که عشق یا حتی یک رابطه عالی

relationship is always a tragedy waiting to happen.

همیشه یک تراژدی است که منتظر وقوع است.

Sadly. But

با ناراحتی. اما

you hear this quite often

این را اغلب

with celebrities or people who are not celebrities.

با افراد مشهور یا افرادی که سلبریتی نیستند می شنوید.

They will get into relationships.

وارد روابط خواهند شد.

There may be one person in the relationship is much older

ممکن است یک نفر در رابطه وجود داشته باشد که بسیار مسن

than the other one, maybe an older man and a younger woman.

تر از دیگری باشد، شاید یک مرد مسن تر و یک زن جوان تر.

But of course it can happen the other way around as well.

اما البته ممکن است برعکس هم اتفاق بیفتد.

You can have a mature lady who decides to have a young man

شما می توانید یک خانم بالغ داشته باشید که تصمیم می گیرد یک مرد جوان را

as her partner.

به عنوان شریک زندگی خود داشته باشد.

It does happen quite, quite a lot.

خیلی اتفاق می افتد، بسیار زیاد.

Some people think it is bad.

بعضی ها فکر می کنند بد است.

Some people think it's all right.

برخی از مردم فکر می کنند همه چیز درست است.

Quite a few people think there is no problem if there is a large age gap

تعداد کمی از مردم فکر می کنند که اگر فاصله سنی زیادی

between two people who want to be together.

بین دو نفر که می خواهند با هم باشند، مشکلی وجود ندارد.

I suppose in the in the past people were quite old fashioned.

فکر می کنم در گذشته مردم کاملاً قدیمی بودند.

I think that's what it is.

فکر می کنم همین است.

I think maybe these days there are people

فکر می‌کنم شاید این روزها افرادی هستند

who still have an old fashioned way

که هنوز روشی قدیمی برای

of looking at these situations.

نگاه کردن به این موقعیت‌ها دارند.

Maybe

شاید

Christina says Leonardo

کریستینا می گوید

is a little bit fickle with his love choices.

لئوناردو در انتخاب های عشقی خود کمی بی ثبات است.

I think so. Maybe.

من هم اینچنین فکر میکنم. شاید.

But a lot of people seem to be speculating that

اما به نظر می رسد بسیاری از مردم حدس می زنند

the reason why he has decided to say goodbye

که دلیل اینکه او تصمیم گرفته است با

to his latest squeeze is because she is

آخرین فشار خود خداحافظی کند این است که او

now too old.

اکنون خیلی پیر شده است.

Vitesse.

ویتسه

Thank you, Vitesse.

ممنون ویتسه

Leonardo is not 56.

لئوناردو 56

He's 47.

ساله نیست. او 47 ساله است.

Okay.

باشه.

So Leonardo DiCaprio is ten years younger than me.

بنابراین لئوناردو دی کاپریو ده سال از من کوچکتر است.

Very nice looking man.

مرد خیلی خوش تیپ

I wish I was 47 again.

ای کاش دوباره 47 ساله بودم.

Oh, I would do so many things differently.

اوه، من خیلی کارها را متفاوت انجام می دهم.

I really would.

من واقعا این کار را خواهم کرد.

Nora says, I think an old lady

نورا می‌گوید، فکر می‌کنم پیرزنی

with a young man is still not common.

با یک مرد جوان هنوز رایج نیست.

I think it can happen.

من فکر می کنم ممکن است اتفاق بیفتد.

But of course, a lot of people do know that the older man

اما البته، بسیاری از مردم می‌دانند که مرد مسن‌تر

will quite often be attracted to a younger woman,

اغلب مجذوب یک زن جوان‌تر می‌شود

and maybe the feeling will be mutual between

و شاید این احساس

the two people involved in the relationship.

بین دو نفر درگیر در رابطه متقابل باشد.

I'm not here to judge, by the way.

اتفاقا من اینجا نیستم که قضاوت کنم.

I'm not here to judge

من اینجا نیستم که بئاتریس را قضاوت کنم

Beatrice.

.

Says I follow Mr. Duncan.

می گوید من دنبال آقای دانکن هستم.

I have followed him since 2018, and I remember my embarrassing first day.

من از سال 2018 او را دنبال کردم و اولین روز شرم آورم را به یاد دارم.

I was in the chat.

من تو چت بودم

But Mr. Duncan gave me an applause, and he.

اما آقای دانکن من را تشویق کرد و او.

He made me feel calm and happy.

او به من احساس آرامش و خوشحالی داد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Well, as I always say, this is the friendliest place,

خوب، همانطور که همیشه می گویم، اینجا دوستانه ترین مکان

the largest English corner on the Internet.

، بزرگترین گوشه انگلیسی در اینترنت است.

And everyone is welcome.

و همه خوش آمدید.

We can have conversations.

ما می توانیم گفتگو کنیم.

We can talk about various subjects.

ما می توانیم در مورد موضوعات مختلف صحبت کنیم.

We can talk about all sorts of things, in fact,

ما می‌توانیم در مورد همه چیز صحبت کنیم،

because that's the reason why we are here

زیرا به همین دلیل است که ما اینجا هستیم

to share our love of the English language.

تا عشق خود را به زبان انگلیسی به اشتراک بگذاریم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I really hope you are feeling happy today.

من واقعاً امیدوارم امروز احساس خوشبختی کنید.

Here I am, out and about spending

اینجا هستم، بیرون از خانه و در مورد

a little bit of time on this August day,

گذراندن کمی وقت در این روز آگوست،

enjoying some of the sights and, of course,

لذت بردن از برخی از مناظر و

the sounds of the great British countryside.

البته صداهای حومه بزرگ بریتانیا.

Yes, I'm asking about this is the area in which I live called

بله، من در مورد این می پرسم منطقه ای که من در آن زندگی می کنم به نام

Much Wenlock in the county of Shropshire.

Much Wenlock در شهرستان Shropshire.

For those wondering where I actually am and today I thought I would have a little walk around

برای کسانی که نمی‌دانند من واقعاً کجا هستم و امروز فکر می‌کردم کمی قدم بزنم

because it seems like a very long time since we last did that.

زیرا به نظر می‌رسد از آخرین باری که این کار را انجام داده‌ایم زمان بسیار زیادی است.

So we're going to put it right, right now by doing just that.

بنابراین ما می خواهیم آن را درست در حال حاضر با انجام این کار درست کنیم.

I hope you enjoy this video.

امیدوارم از این ویدئو لذت ببرید.

Many people ask Mr.

خیلی ها از آقای

Duncan, when is your favourite season?

دانکن می پرسند فصل مورد علاقه شما کی است؟

Which season in England is your most favourite of all?

کدام فصل در انگلیس از همه بیشتر مورد علاقه شماست؟

Well, I have to say, I suppose it depends on what my mood is at the time.

خب، باید بگویم، فکر می کنم بستگی به حال و هوای من در آن زمان دارد.

If I'm feeling happy, I might think that summer is the best.

اگر احساس خوشحالی می کنم، شاید فکر کنم که تابستان بهترین است.

However, if I'm feeling cold and lonely, maybe I've had a bad day at work.

با این حال، اگر احساس سردی و تنهایی می کنم، شاید روز بدی را در محل کار داشته ام.

I might say winter, because that would represent

ممکن است بگویم زمستان، زیرا این نشان

the way I was feeling at the time.

دهنده احساس من در آن زمان است.

However, I have to say in first place,

با این حال در وهله اول باید بگویم

two seasons, spring and autumn.

دو فصل بهار و پاییز.

I love those seasons so much.

من آن فصل ها را خیلی دوست دارم.

You might say that they are transformative

ممکن است بگویید که آنها از این جهت دگرگون کننده

in the fact that they normally contain certain types of change.

هستند که معمولاً شامل انواع خاصی از تغییر هستند.

For example, winter into summer,

به عنوان مثال، از زمستان به تابستان،

we often define spring as being that period of time.

ما اغلب بهار را به عنوان آن دوره زمانی تعریف می کنیم.

And of course, from summer into winter

و البته، از تابستان تا زمستان

we often say that autumn

اغلب می گوییم که

is that time of year, but they are lovely seasons.

پاییز آن زمان از سال است، اما آنها فصل های دوست داشتنی هستند.

Lots of colour in both spring and autumn.

رنگ های زیادی هم در بهار و هم در پاییز.

However, today I have to say

با این حال، امروز باید بگویم

summer is my favourite

تابستان مورد علاقه من است

because I'm outside right now enjoying the summer weather.

زیرا در حال حاضر بیرون از خانه هستم و از هوای تابستان لذت می برم.

It is a beautiful day here in England.

اینجا در انگلیس روز زیبایی است.

I'm out and about enjoying the nature and as you can see behind me,

من بیرون هستم و در حال لذت بردن از طبیعت هستم و همانطور که در پشت سرم می بینید

some beautiful landscapes as well.

، مناظر زیبایی نیز وجود دارد.

I hope that answers your question

امیدوارم که پاسخ سوال شما باشد

And there was a lovely video taken

و یک ویدیوی دوست داشتنی

about three weeks ago when I was out and about walking amongst

حدود سه هفته پیش زمانی که من بیرون بودم و در مورد قدم زدن در میان

all of, well, lots of nature.

همه، خوب، بسیاری از طبیعت گرفته شده بود.

Let's just say

فقط

to everybody, we are back.

به همه بگوییم، ما برگشتیم.

It's Wednesday and I hope you are having a good day.

چهارشنبه است و امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

How is your week been so far?

هفته شما تا الان چطور بوده؟

Has it been good or has it been a little

خوب بوده یا کمی

difficult, awkward, unpleasant?

سخت، ناجور، ناخوشایند بوده است؟

Well, I hope being here, not just myself, but also everyone on the live chat,

خوب، امیدوارم که اینجا باشم، نه فقط خودم، بلکه همه افراد حاضر در چت زنده،

I hope we can cheer you up and make everything better.

امیدوارم بتوانیم شما را خوشحال کنیم و همه چیز را بهتر کنیم.

Very nice.

بسیار خوب.

Palmira says Mr.

پالمیرا میگه آقای

Duncan, I like your videos.

دانکن من ویدیوهای شما را دوست دارم.

I especially like the videos where you explain one word.

من مخصوصاً ویدیوهایی را دوست دارم که در آن یک کلمه را توضیح می دهید.

Do you mean my words? Stop.

منظورت حرف منه؟ متوقف کردن.

I used to do a series of videos called The Word Stop,

من قبلاً یک سری ویدیو به نام The Word Stop انجام

where I would just take one word from English

می دادم که فقط یک کلمه را از انگلیسی می گرفتم

and explain it completely in many ways.

و آن را به طور کامل به روش های مختلف توضیح می دادم.

Well, we will see.

خوب، خواهیم دید.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

There are some changes taking place over the next few weeks.

تغییراتی در چند هفته آینده در حال رخ دادن است.

Not bad changes.

تغییرات بدی نیست

Most of them are good changes.

اکثر آنها تغییرات خوبی هستند.

I'm also in the process of finishing

من همچنین در حال اتمام

a new video lesson.

یک درس ویدیویی جدید هستم.

I was out and about last week in Much Wenlock

من هفته گذشته در Much Wenlock

and I was filming amongst

بیرون بودم و در میان

the lovely residents of this area.

ساکنان دوست داشتنی این منطقه فیلمبرداری می کردم.

That's what I was doing.

این کاری بود که من انجام می دادم.

I was getting some very strange looks.

نگاه های خیلی عجیبی داشتم.

Also something very weird.

همچنین یک چیز بسیار عجیب

Quite weird.

خیلی عجیبه

Unusual happened last week.

هفته گذشته اتفاق غیرعادی افتاد.

Someone actually knew who I was.

یکی واقعا میدونست من کی هستم

A group of people were in the local town square and they knew me.

گروهی از مردم در میدان شهر محل بودند و مرا می شناختند.

They called my name and asked if I was Mr.

اسمم را صدا زدند و پرسیدند آیا من آقای

Duncan, and I said yes.

دانکن هستم و من هم گفتم بله.

Very strange.

خیلی عجیب.

A very weird moment of time, to be honest.

یک لحظه بسیار عجیب و غریب از زمان، صادقانه بگویم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

A lot of people, of course, are not interested

البته بسیاری از مردم علاقه ای

in the life of celebrities.

به زندگی افراد مشهور ندارند.

I suppose one of the things these days is perhaps

فکر می کنم یکی از چیزهای این روزها این است

we we concentrate too much.

که ما بیش از حد تمرکز می کنیم.

And I think you would be right if you say that these days

و من فکر می کنم حق با شماست اگر بگویید این روزها

we seem to worried about

به نظر می رسد ما نگران

what celebrities are doing in their lives.

کارهایی هستیم که افراد مشهور در زندگی خود انجام می دهند.

But I always think that that type of gossip

اما من همیشه فکر می کنم که این نوع

is also a type of publicity as well.

شایعات نیز نوعی تبلیغات است.

You will notice quite often if a certain actor

شما اغلب متوجه خواهید شد که اگر یک بازیگر

has a movie coming out

خاص فیلمی در حال اکران داشته باشد

or an actress is appearing in a new TV show,

یا یک بازیگر زن در یک برنامه تلویزیونی جدید ظاهر شود،

quite often you will notice that they will be in the news.

اغلب متوجه خواهید شد که آنها در اخبار هستند.

There will be news reports about them,

گزارش های خبری در مورد آنها منتشر خواهد شد،

not because people are interested in their private lives,

نه به این دلیل که مردم به زندگی خصوصی خود علاقه مند هستند،

but because they have something coming out soon.

بلکه به این دلیل که به زودی چیزی منتشر می شود.

Maybe a new song, a new album,

شاید یک آهنگ جدید، یک آلبوم جدید،

maybe a new TV show or a movie.

شاید یک برنامه تلویزیونی جدید یا یک فیلم.

So quite often you will find certain

بنابراین اغلب افراد مشهور خاصی را می‌بینید

celebrities appearing in the news

که در اخبار ظاهر می‌شوند

not because of their private life

نه به خاطر زندگی خصوصی‌شان

or what they are doing, even though that's what the stories are about.

یا کاری که انجام می‌دهند، حتی اگر داستان‌ها درباره این موضوع هستند.

But in fact, they are just

اما در واقع، آنها فقط

raising their public profile

وجهه عمومی خود را بالا می برند،

because they have a new thing, a new project,

زیرا آنها یک چیز جدید دارند، یک پروژه جدید،

something they have to promote.

چیزی که باید تبلیغ کنند.

So that's probably what it's all about.

بنابراین احتمالاً موضوع همین است.

What should the age difference be in a relationship?

تفاوت سنی در یک رابطه چقدر باید باشد؟

When we say the age difference, we mean the age gap.

وقتی می گوییم اختلاف سنی، منظورمان فاصله سنی است.

So when we talk about the gap, we are talking about

بنابراین وقتی در مورد شکاف صحبت می کنیم، در

the space between one thing and another.

مورد فضای بین یک چیز و چیز دیگر صحبت می کنیم.

But in this situation, we are talking about the age.

اما در این شرایط، ما در مورد سن صحبت می کنیم.

Maybe the husband or the boyfriend

شاید شوهر یا دوست

is older, much older than the girlfriend.

پسر بزرگتر باشد، خیلی بزرگتر از دوست دختر.

So it can happen. I think it happens quite often.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد. من فکر می کنم اغلب این اتفاق می افتد.

In fact, Donald Trump,

در واقع، دونالد ترامپ،

I know I'm not supposed to mention his name

من می دانم که قرار نیست نام او را ذکر کنم،

because nowadays if you do YouTube, normally it comes around to your house

زیرا امروزه اگر یوتیوب کار می کنید، معمولاً به خانه شما می آید و در خانه

and they knock on your door and they say, Yeah, yeah, Mr.

شما را می زند و می گویند، بله، بله، آقای

Duncan.

دانکن.

Leave it out.

آن را کنار بگذارید.

Leave it out.

آن را کنار بگذارید.

Stop talking about you know who.

دیگر در مورد کی صحبت نکن

Stop it.

بس کن

Some people are interested in those things,

بعضی ها به آن چیزها علاقه دارند،

but he likes he likes the young brides as well.

اما او دوست دارد عروس های جوان را هم دوست داشته باشد.

But I suppose if you are.

اما من فکر می کنم اگر شما هستید.

What's the word I'm looking for, Rich.

کلمه ای که دنبالش می گردم چیه، ریچ.

That's it.

خودشه.

If you are rich, wealthy, then you might find that

اگر شما ثروتمند و ثروتمند هستید، ممکن است متوجه شوید که

people will be more willing to be by your side.

مردم تمایل بیشتری به بودن در کنار شما خواهند داشت.

So, yes, it's a very difficult and some might say

بنابراین، بله، بسیار دشوار است و برخی ممکن است بگویند

controversial.

بحث برانگیز است.

I don't know. I'm not sure if it's controversial.

من نمی دانم. من مطمئن نیستم که بحث برانگیز است یا خیر.

But you do see these days, you see young girls

اما شما این روزها می بینید، دختران جوانی را می بینید که

looking for an older, dare I say,

به دنبال بزرگتر هستند، به جرأت می توانم بگویم

sugar daddy?

بابا شکر؟

Oh, dear. Mr.

اوه عزیزم. آقای

Duncan, you be very careful what you're saying.

دانکن، شما خیلی مراقب حرف هایتان باشید.

Christina says, I don't care about the gap between two people,

کریستینا می گوید، من به شکاف بین دو نفر اهمیت نمی دهم،

but the quality of their relationship is important. Yes.

اما کیفیت رابطه آنها مهم است. آره.

Yes, there is not much of an age gap

بله، فاصله سنی زیادی

between myself and this person here.

بین من و این شخص در اینجا وجود ندارد.

So it's only four years between us.

بنابراین فقط چهار سال بین ما فاصله است.

Between him and me.

بین من و او.

Only four years between us.

فقط چهار سال بین ماست

Hello to Alex.

سلام به الکس.

Tech tips.

نکات فنی

I don't think the age gap really matters.

من فکر نمی کنم فاصله سنی واقعا مهم باشد.

It is more important that the chemistry

شیمی

between the relationship members or maybe the good chemistry.

بین اعضای رابطه یا شاید شیمی خوب مهمتر است.

We often talk about chemistry between people,

ما اغلب در مورد شیمی بین مردم صحبت می کنیم،

how well people get along together, how good their relationship is.

اینکه چقدر مردم با هم کنار می آیند، چقدر رابطه آنها خوب است.

Some people get along very well with others.

برخی افراد با دیگران خیلی خوب کنار می آیند.

Maybe in a loving relationship, you might find that two people are together

شاید در یک رابطه عاشقانه ، ممکن است متوجه شوید که دو نفر با هم

and they have a wonderful relationship.

هستند و رابطه فوق العاده ای دارند.

They have good chemistry.

آنها شیمی خوبی دارند.

It's a very interesting use of the word, but we do often use this

استفاده بسیار جالبی از این کلمه است، اما ما اغلب از این استفاده

when we are talking about two people get along very well.

می کنیم که در مورد دو نفر صحبت می کنیم که خیلی خوب با هم کنار بیایند.

I suppose a good example is myself and Mr. Steve.

فکر می‌کنم یک مثال خوب خودم و آقای استیو باشیم.

We do get along very well.

ما خیلی خوب کنار می آییم

We have sometimes we have arguments.

ما گاهی اوقات بحث داریم.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

Everyone does.

همه انجام میدهند.

There is no completely perfect

هیچ رابطه یا دوستی کاملاً کاملی وجود ندارد

relationship or friendship.

.

There are arguments.

استدلال هایی وجود دارد.

Sometimes they happen.

گاهی اوقات اتفاق می افتد.

I know.

میدانم.

But yes, I think it's fair to say

اما بله، من فکر می کنم منصفانه است که

that you do need to have good chemistry.

بگوییم شما باید شیمی خوبی داشته باشید.

You need to get along with that person.

شما باید با آن شخص کنار بیایید.

And so in that situation, I would

و بنابراین در آن موقعیت، من دوست

that it doesn't really matter how old someone is, how old they are.

دارم که واقعاً مهم نباشد که یک نفر چند سال دارد، چند سال دارد.

I don't think it really matters as long as they

من فکر نمی کنم تا زمانی که آنها

get along well.

خوب با هم کنار بیایند، واقعاً مهم نیست.

Go, Sierra. Hello.

برو سیرا سلام.

Garcia says, can we also have a sugar mummy?

گارسیا می‌گوید، آیا می‌توانیم مومیایی شکر هم داشته باشیم؟

Well, I suppose so.

خوب، من فکر می کنم اینطور باشد.

There are.

وجود دارد.

There are ladies of a certain age who have a certain amount of wealth.

خانم هایی با سن خاصی هستند که مقدار مشخصی ثروت دارند.

I suppose they can look for a young guy, a younger person, perhaps.

من فکر می کنم آنها می توانند به دنبال یک پسر جوان، یک فرد جوان تر، شاید.

It can happen. Why not?

ممکن است اتفاق بیفتد. چرا که نه؟

Equality, baby.

برابری عزیزم

Apparently, that's what they say.

ظاهراً همین را می گویند.

Morrison says, Personally, I do not care about the age between spouses.

موریسون می‌گوید، من شخصاً به سن بین همسران اهمیت نمی‌دهم.

The important thing is understanding and also the agreement

مهم تفاهم و همچنین توافق

between the two parties and harmony between

دو طرف و هماهنگی

the couple.

بین زوجین است.

I think so, yes.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

So. So we often don't think of age.

بنابراین. بنابراین ما اغلب به سن فکر نمی کنیم.

In fact, can I just say the older you get

در واقع، می‌توانم بگویم هر چه

in a relationship quite often

در یک رابطه بزرگتر

you will appreciate things that you didn't even know

می‌شوید، قدردان چیزهایی خواهید بود که حتی

about the other person.

در مورد طرف مقابلتان نمی‌دانستید.

It does happen,

این اتفاق می افتد،

especially when you are in a long relationship.

به خصوص زمانی که در یک رابطه طولانی هستید.

Hello, Mr.

سلام آقای

Duncan from Jolie.

دانکن از جولی.

Hello, Jolie or Jolie?

سلام جولی یا جولی؟

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

There is no experience

هیچ تجربه‌ای

with the younger people, but maybe they felt excited

با جوان‌ترها وجود ندارد، اما شاید وقتی

when beside an older man than me

by three or five years. Yes.

سه یا پنج سال در کنار مرد بزرگ‌تری از من بودند، احساس هیجان می‌کردند. آره.

Most people seem to think and I think I think

به نظر می رسد که اکثر مردم فکر می کنند و من فکر می کنم

you might have a very good idea there.

که شما ممکن است ایده بسیار خوبی در آنجا داشته باشید.

Most people think maybe five, five or maybe ten years.

بیشتر مردم فکر می کنند شاید پنج، پنج یا شاید ده سال.

So I think ten years between a couple perfectly.

بنابراین من فکر می کنم ده سال بین یک زن و شوهر کاملا.

All right.

خیلی خوب.

But then it depends on how

اما بستگی به این دارد که چقدر

well they get along together, what the chemistry is

با هم کنار بیایند،

like between those two people.

شیمی بین آن دو نفر چگونه است.

So I have known people in the past

بنابراین من در گذشته افرادی را می شناختم

who have an older boyfriend or an older girlfriend.

که دوست پسر یا دوست دختر بزرگتری داشتند.

The relationship doesn't seem much different from all the rest.

به نظر می رسد این رابطه با بقیه تفاوت چندانی ندارد .

So I suppose, to be honest with you, most of it is about attitude,

بنابراین من فکر می کنم، صادقانه با شما، بیشتر آن در مورد نگرش است

the attitude towards these things.

، نگرش نسبت به این چیزها.

Thank you.

متشکرم.

Mohsin.

Mohsin says, can you please click like for this video?

محسن.

محسن میگه میشه لطفا برای این ویدیو لایک کنید؟

Yes, I think that is a very good idea.

بله، فکر می کنم این ایده بسیار خوبی است.

Thank you very much.

Mohsin, please.

بسیار از شما متشکرم.

محسن لطفا

If you would like to share your appreciation, please click.

اگر می خواهید قدردانی خود را به اشتراک بگذارید، لطفا کلیک کنید.

Like right now, underneath this video,

مثل همین الان، زیر این ویدیو،

apparently it might seem like a small thing,

ظاهراً ممکن است چیز کوچکی به نظر برسد،

but it's actually quite important in the world of YouTube because when you give me a like

اما در واقع در دنیای یوتیوب بسیار مهم است، زیرا وقتی به من لایک

you were also telling YouTube that you like what you see.

می‌دهید، به YouTube نیز می‌گویید که آنچه را می‌بینید دوست دارید.

So please

پس لطفا

send me a lovely like if you like what you say.

اگر از آنچه می گویید خوشتان آمد یک لایک دوست داشتنی برای من بفرستید.

Claudia says, In my family,

کلودیا می گوید، در خانواده من،

many of the women are older than their husbands.

بسیاری از زنان از شوهرانشان بزرگتر هستند.

Interesting.

جالب هست.

I like that.

من آن را دوست دارم.

Yes, very interesting.

بله خیلی جالبه

I think it can happen and it does happen.

فکر می کنم می تواند اتفاق بیفتد و اتفاق می افتد.

We are moving to another subject, preposition

ما داریم به موضوع دیگری می رویم، حرف اضافه

and in English we are talking about those in a few moments.

و در زبان انگلیسی در چند لحظه در مورد آنها صحبت می کنیم.

But first of all, a quick break

اما اول از همه، یک استراحت سریع

so we can all take a little breath of fresh air.

تا همه ما بتوانیم کمی هوای تازه بکشیم.

It's time to open the window.

زمان باز کردن پنجره است.

Did it it it isn't.

آیا آن را انجام داد که نیست.

How is your Wednesday?

چهارشنبه شما چطوره؟

Is it going well?

آیا خوش می گذرد؟

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

English addict, of course.

البته معتاد انگلیسی.

Today is the 31st of August,

امروز 31 آگوست

the final day of August.

، آخرین روز مرداد است.

And of course, a lot of people today commemorating

و البته، بسیاری از مردم امروز

the sad death of Princess Diana.

مرگ غم انگیز پرنسس دایانا را گرامی می دارند.

Have you ever seen the movie The Queen?

آیا تا به حال فیلم ملکه را دیده اید؟

It was on yesterday.

دیروز بود

So one of the TV channels here in England actually showed

بنابراین یکی از کانال های تلویزیونی اینجا در انگلیس در واقع

the queen yesterday.

دیروز ملکه را نشان داد.

And it's all about the period of time

و همه چیز مربوط به دوره زمانی است

when Princess Diana was killed in that horrific

که پرنسس دایانا در آن

car crash in Paris

تصادف رانندگی وحشتناک در پاریس کشته شد

and a 25 year,

و 25 سال،

surely not 25 years ago.

مطمئناً نه 25 سال پیش.

Really?

واقعا؟

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

25 years ago, most people seem

25 سال پیش، به نظر می رسد اکثر مردم

to remember where they were or what they were doing and how they felt at the time.

به یاد دارند که در آن زمان کجا بودند یا چه کار می کردند و چه احساسی داشتند.

But it was a very interesting movie.

ولی خیلی فیلم جالبی بود

I've seen it a couple of times in the past and I think it's quite a good movie.

من آن را چند بار در گذشته دیده ام و به نظرم فیلم خوبی است.

What I find fascinating is how

چیزی که به نظر من جذاب است این است که چگونه

all of the actors in the movie are very similar

همه بازیگران فیلم بسیار

to the people they are playing.

شبیه افرادی هستند که در آن بازی می کنند.

I think it's quite difficult.

به نظرم خیلی سخته

If you are an actor, it's quite difficult to become

اگر بازیگر هستید، تبدیل

a person who actually existed or actually lived.

شدن به فردی که واقعاً وجود داشته یا واقعاً زندگی کرده است بسیار دشوار است.

So I always find that quite fascinating when they can find an actor

بنابراین من همیشه وقتی می‌توانند

or an actress who looks similar

بازیگر یا بازیگری را پیدا کنند که

to the person they are playing.

شبیه شخصیتی که بازی می‌کنند، بسیار جذاب است.

One of my favourite actors, certainly in that film

یکی از بازیگران مورد علاقه من، مطمئناً در آن

is Michael Sheen playing the part of Tony Blair.

فیلم، مایکل شین است که نقش تونی بلر را بازی می کند.

He is absolutely a mazing in that movie.

او در آن فیلم کاملا شگفت انگیز است.

And also a very popular actor in this country as well.

و همچنین یک بازیگر بسیار محبوب در این کشور نیز هست.

So quite a very sad occasion.

بنابراین یک موقعیت بسیار غم انگیز.

And I remember the feeling in this country

و من احساسی را در این کشور به یاد

and I have to say, I've never felt anything like it

دارم و باید بگویم،

since it appeared as if

از زمانی که به نظر می رسید

not just the whole country, but the whole world

نه فقط کل کشور، بلکه کل جهان

had gone into some sort of shock.

به نوعی شوک شده است، هرگز چنین چیزی را احساس نکرده ام.

So 25 years ago today,

بنابراین 25 سال پیش امروز،

25 years, I still can't believe that

25 سال، هنوز نمی توانم باور کنم

it is time passing.

که زمان در حال گذر است.

Or am I just getting old?

یا من تازه پیر شدم؟

I don't know. It's one of those things.

من نمی دانم. یکی از آن چیزهاست.

I'm pretty sure of it.

من تقریباً از آن مطمئن هستم.

Go see her.

برو ببینش

Also mentions the passing of Mikhail

همچنین به درگذشت میخائیل

Gorbachev as well yesterday.

گورباچف ​​نیز در روز گذشته اشاره می کند.

Yes. I didn't realise he 92.

آره. من متوجه نشدم که او 92.

Amazing.

شگفت انگیز است.

And also a man with I suppose it

و همچنین مردی که فکر می کنم

depends where abouts you are in the world and which side of

بستگی به این دارد که در کجای دنیا هستید و در کدام سمت

the Great Wall

دیوار بزرگ

or the Iron Curtain you are actually living on.

یا پرده آهنین زندگی می کنید.

But some people view him as a good person

اما برخی از مردم به او به عنوان یک فرد خوب نگاه می کنند

and some people not so sure

و برخی افراد چندان مطمئن

because not all of his decisions were good or they were

نیستند زیرا همه تصمیمات او خوب نبودند یا در

they were not seen as good decisions at the time.

آن زمان به عنوان تصمیمات خوبی دیده نمی شدند.

But all of the good that he did,

اما تمام کارهای خوبی که او انجام داد،

all of the good things that he did way back then.

همه کارهای خوبی که در آن زمان انجام داد.

Some people

now saying that a lot of those things have now been undone in certain ways.

برخی از مردم

اکنون می گویند که بسیاری از آن چیزها اکنون به روش های خاصی لغو شده اند.

But yes, a sad moment.

اما بله، یک لحظه غم انگیز.

A sad moment when people pass world leaders, celebrities.

لحظه غم انگیزی که مردم از کنار رهبران جهان، افراد مشهور می گذرند.

There is always a slight feeling

همیشه یک احساس خفیف

of of loss and sadness.

از دست دادن و غم وجود دارد. بئاتریس می گوید

I think so,

، فکر می کنم اینطور است

Beatrice says.

.

I remember that day I was on holiday in the south of Argentina.

یادم هست آن روز برای تعطیلات در جنوب آرژانتین بودم.

Exactly.

دقیقا.

In a place called Guy Kidman.

در مکانی به نام گای کیدمن.

I hope I pronounced right.

امیدوارم درست تلفظ کرده باشم

The Princess of Wales had visited there.

شاهزاده خانم ولز از آنجا دیدن کرده بود.

It was very sad for me. Yes.

برای من خیلی ناراحت کننده بود. آره.

I think the only other time

فکر می‌کنم تنها زمان دیگری

in my life that I can remember,

در زندگی‌ام که می‌توانم به خاطر بیاورم،

everyone feeling shocked was, of course,

همه که شوکه شده‌اند، البته

911 was the other time.

911 بار دیگر بود.

But I can't remember anything before that.

اما قبل از آن چیزی یادم نمی آید.

I suppose the other time that a lot of people seemed shocked

فکر می‌کنم بار دیگر که بسیاری از مردم

by an event was was the murder of John Lennon as well in 1980.

از یک رویداد شوکه شده بودند ، قتل جان لنون در سال 1980 بود.

So I remember that as a child when that happened,

بنابراین به یاد دارم که در کودکی وقتی این اتفاق افتاد،

everyone was quite shocked.

همه کاملاً شوکه شده بودند.

Luis Mendez has something to say, Mr.

لوئیس مندز حرفی برای گفتن دارد آقای

Duncan.

In my opinion, love has a lot of faces at the start.

دانکن.

به نظر من عشق در ابتدا چهره های زیادی دارد.

Love is sex

عشق جنسی

and beauty.

و زیبایی است.

The second stage is comprehension or understanding.

مرحله دوم درک یا درک است.

And then at that point, things start being serious.

و سپس در آن نقطه، همه چیز شروع به جدی شدن می کند.

They become serious.

جدی می شوند.

And after this stage, what happens is

و بعد از این مرحله آنچه اتفاق می افتد

truth.

حقیقت است.

And I think so the longer you stay in a relationship,

و من فکر می‌کنم که هر چه بیشتر در یک رابطه بمانید

the more you find out about the other person.

، بیشتر در مورد شخص مقابل می‌فهمید.

So I don't think there is any perfect relationship.

بنابراین من فکر نمی کنم هیچ رابطه کاملی وجود داشته باشد.

What I sometimes notice in relationships is people.

چیزی که من گاهی در روابط به آن توجه می کنم افراد هستند.

People do not give their relationships a chance to grow.

مردم به روابط خود فرصتی برای رشد نمی دهند.

And I think the word that was used earlier.

و من فکر می کنم کلمه ای که قبلا استفاده می شد.

Fickle.

بی ثبات.

I like that word. Fickle.

من آن کلمه را دوست دارم. بی ثبات.

People are so choosy, they can't make up their mind.

مردم آنقدر انتخابگر هستند که نمی توانند تصمیم خود را بگیرند.

They can't decide what their perfect partner actually is.

آنها نمی توانند تصمیم بگیرند که شریک کامل آنها در واقع چیست.

And it's very easy days to move on and look for someone else.

و این روزهای بسیار آسانی است که به جلو بروید و به دنبال شخص دیگری بگردید.

So maybe that is that is part of what is happening because it's so easy to move away.

بنابراین شاید این بخشی از اتفاقی است که در حال رخ دادن است زیرا دور شدن از آن بسیار آسان است.

Even marriage, I suppose you can move away from marriage.

حتی ازدواج، من فکر می کنم شما می توانید از ازدواج دور شوید.

Maybe you are married.

شاید شما متاهل هستید.

And these days, a lot of people are choosing to get divorced later in life.

و این روزها، افراد زیادی تصمیم می گیرند که در آینده طلاق بگیرند.

They don't give their relationship

آنها به رابطه خود فرصتی برای برقراری ارتباط نمی دهند

the chance to become established,

،

which is quite sad, actually.

که در واقع بسیار ناراحت کننده است.

Hello, electric.

سلام برقی

Hello, electric.

سلام برقی

I like your name, by the way. Women.

اتفاقا اسمت را دوست دارم زنان.

Oh, steady.

اوه، ثابت.

This is not my opinion, by the way.

اتفاقا این نظر من نیست.

This is Electric's opinion.

این نظر الکتریک است.

Women are usually looking for a higher

زنان معمولاً به دنبال

socio economic partner than them.

شریک اجتماعی و اقتصادی بالاتر از خود هستند.

Oh, yes.

آه بله.

I would imagine when a woman

تصور می‌کنم وقتی زنی

is looking for a man to share her life with,

به دنبال مردی است که زندگی‌اش را با او تقسیم کند،

maybe there are certain things that she would

شاید چیزهای خاصی وجود داشته باشد که او آن‌ها

consider as important.

را مهم تلقی کند.

Yes. Does he have money?

آره. آیا او پول دارد؟

Might be one of those things.

شاید یکی از آن چیزها باشد

No. Okay.

نه. باشه.

Christina, when I went to London, I remember going to the place

کریستینا، وقتی به لندن رفتم، یادم می‌آید که به آن مکان

or to a place

یا یک مکان

full.

پر رفتم.

It was a place where I had dinner,

جایی بود که من شام می خوردم

and it was full of Princess Diana's photographs.

و پر از عکس های پرنسس دایانا بود.

I think it was near Kensington.

فکر کنم نزدیک کنزینگتون بود.

Well, of course, yes.

خوب، البته، بله.

Kensington Palace is a very

کاخ کنزینگتون یک

well-known landmark in London.

مکان دیدنی بسیار شناخته شده در لندن است.

I think you are right there. Yes.

من فکر می کنم شما همان جا هستید. آره.

I still can't believe it's 25 years ago.

هنوز باورم نمی شود که 25 سال پیش است.

Oh, my life was so much different.

اوه، زندگی من خیلی متفاوت بود.

It was a really different life

این زندگی واقعا متفاوتی بود

that I was leading way back in 1997.

که من در سال 1997 پیش می رفتم.

Very different, in fact.

در واقع بسیار متفاوت بود.

If only I knew that years later I would be here

اگر فقط می دانستم که سال ها بعد

standing in my little studio talking to you live.

در استودیوی کوچکم ایستاده بودم و با شما زنده صحبت می کردم.

I would have never imagined

هرگز تصور نمی‌کردم

any of this actually happening.

که این اتفاق واقعاً بیفتد.

I wouldn't.

من نمی خواهم.

So it would appear that many of you agree that it doesn't really matter

بنابراین به نظر می رسد که بسیاری از شما موافق هستید که واقعاً مهم نیست

how old a person is in a relationship or how old both people are.

که یک فرد در یک رابطه چند ساله یا هر دو نفر چند سال دارند.

If one is older and one is younger.

اگر یکی بزرگتر و یکی جوانتر باشد.

Does it really matter. Mhm.

واقعا مهم است. مهم

Okay.

باشه.

Today we are talking about prepositions.

امروز ما در مورد حروف اضافه صحبت می کنیم.

Now I think it is a good idea to do this today.

حالا فکر می کنم انجام این کار امروز ایده خوبی است.

I don't know why I've been thinking about this topic for the past couple of days.

نمی دونم چرا این چند روزه به این موضوع فکر می کنم .

I was going to do it maybe on Sunday,

من قرار بود این کار را یکشنبه انجام دهم،

but instead I've decided to do it today.

اما در عوض تصمیم گرفتم امروز آن را انجام دهم.

So we are looking at prepositions.

بنابراین ما به حروف اضافه نگاه می کنیم.

We're going to go through some prepositions

ما قصد داریم برخی از حروف اضافه را مرور

that are used in phrases quite often

کنیم که در عبارات اغلب

as maybe verbs or phrases

به عنوان افعال یا عباراتی

where something is being expressed, maybe a feeling or an emotion.

که در آن چیزی بیان می شود، شاید یک احساس یا یک احساس استفاده می شود.

So quite often prepositions are used in those

بنابراین اغلب در آن عبارات از حروف اضافه استفاده می شود

phrases.

.

First of all, though, a preposition is a type of word that expresses placement,

اول از همه، حرف اضافه نوعی کلمه است که مکان،

position, direction,

موقعیت، جهت

or a relative connexion in time or space.

یا ارتباط نسبی در زمان یا مکان را بیان می کند.

So preposition signs are showing

بنابراین علائم اضافه نشان می دهند

how one thing relates to another.

که چگونه یک چیز با چیز دیگر ارتباط دارد.

It can be a physical thing.

می تواند یک چیز فیزیکی باشد.

It can be something connected to when a thing happens, where it happens.

این می تواند چیزی باشد که به زمانی که چیزی اتفاق می افتد، جایی که اتفاق می افتد، مرتبط باشد.

We can also express feelings

ما همچنین می توانیم احساسات

as well, using prepositions,

را با استفاده از حروف اضافه بیان کنیم،

which is what we will be looking at today.

چیزی که امروز به آن خواهیم پرداخت.

Common prepositions include. On.

حروف اضافه متداول شامل. بر.

Under.

زیر.

In. Out.

که در. بیرون.

About.

در باره.

For two.

برای دو.

Of by.

توسط.

Since.

از آنجا که.

Before. Beside.

قبل از. در كنار.

So you can notice already. Your.

بنابراین شما می توانید از قبل متوجه شوید. شما

You should be able to notice and observe

شما باید بتوانید متوجه شوید و مشاهده کنید

that all of these words

که همه این کلمات

appear to represent

به نظر نشان دهنده

a position place,

یک مکان

or maybe something that happened in the past.

یا شاید چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده است.

Or maybe one person's perception of time

یا شاید درک یک نفر از زمان

or a place or the position of something.

یا مکان یا موقعیت چیزی.

So some examples. For example, we have

پس چند نمونه به عنوان مثال، ما

these English phrases

این عبارات انگلیسی را داریم

that often use prepositions to be on time.

که اغلب از حروف اضافه برای به موقع بودن استفاده می کنند.

You are on time.

شما به موقع هستید.

If you are on time, it means you are appearing

اگر به موقع رسیدید به این معنی است که ظاهر می شوید

or you have arrived when you should.

یا زمانی که باید رسیده اید.

You have arrived at the right time.

شما در زمان مناسب رسیده اید.

You have arrived on time.

به موقع رسیدی

Something has come at the right time.

چیزی در زمان مناسب آمده است.

It is on time

تحت تأثیر به موقع است

under the influence.

.

If you are under the influence, that means you have been affected

اگر تحت تأثیر هستید، به این معنی است که تحت

by something that has made you lose your coordination or your senses.

تأثیر چیزی قرار گرفته اید که باعث شده هماهنگی یا حواس خود را از دست بدهید.

Maybe you've been drinking alcohol.

شاید الکل مصرف کرده اید.

You can be in a pickle.

می توانید در ترشی باشید.

If you are in a pickle, it means you are involved in a difficult situation.

اگر در ترشی هستید ، یعنی درگیر شرایط سختی هستید.

You have a problem that is bothering you

مشکلی دارید که شما را آزار می دهد

or maybe a difficult situation that you have to solve.

یا شاید یک موقعیت دشوار که باید آن را حل کنید.

You are in a pickle.

شما در ترشی هستید.

You can be out to.

شما می توانید بیرون باشید.

If you are out to lunch, it means you have left your office

اگر برای ناهار بیرون رفته اید ، یعنی دفتر

or your place of work and you have gone to eat your lunch.

یا محل کارتان را ترک کرده اید و برای خوردن ناهار رفته اید.

You are out to lunch.

شما برای ناهار بیرون هستید.

Think about you might think about something

به این فکر کنید که ممکن است به چیزی فکر کنید

that means something in your mind that you are considering.

که به معنای چیزی در ذهن شما است که در نظر دارید.

You think about something you are considering your position.

شما به چیزی فکر می کنید که موقعیت خود را در نظر می گیرید.

You are thinking about whether or not

شما به این فکر می کنید که آیا آن

you will do that thing.

کار را انجام خواهید داد یا نه.

You can stand up for something.

شما می توانید برای چیزی بایستید.

If you stand up for something, well,

اگر برای چیزی بایستید، خوب، به

it means that you are getting up from your chair,

این معنی است که از روی صندلی خود بلند می شوید،

but also it means that you are representing a certain cause or movement.

بلکه به این معنی است که شما نماینده یک هدف یا جنبش خاصی هستید.

You are standing up for something.

شما برای چیزی می ایستید.

See to it.

به آن نگاه کنید.

If a person is told to see to it,

اگر به یک نفر گفته شود که مراقبش باشد، به

it means they have to do that thing.

این معنی است که باید آن کار را انجام دهد.

You need to be responsible for that thing.

شما باید مسئول آن چیز باشید.

You need to see to it. You must do it

شما باید به آن توجه کنید. شما باید کاری را انجام دهید

something that is of its time.

که در زمان خودش باشد.

If a thing is of its time, it means that thing.

اگر چیزی در زمان خود باشد، به معنای آن چیز است.

In the past was important.

در گذشته مهم بود.

But now unfortunately it isn't.

اما الان متاسفانه اینطور نیست.

It is old fashioned.

از مد افتاده است.

It is something from the past that is no longer done.

کاری از گذشته است که دیگر انجام نمی شود.

It is of its time.

زمان خودش است.

Stand by.

بایستید

If you stand by, it means

اگر کنار ایستادی

that you are waiting.

یعنی منتظری.

You are prepared.

شما آماده اید.

You are ready for something to happen.

شما برای اتفاقی آماده هستید.

When we tell a person to stand by, we are saying, Are you ready?

وقتی به کسی می گوییم کنار بایست، می گوییم آماده ای؟

Be prepared.

آماده باش

Stand by.

بایستید

Since yesterday, from the previous day,

از دیروز، از روز قبل،

we often use this also

ما اغلب از این

to express

برای بیان

something that happened yesterday.

چیزی که دیروز اتفاق افتاده است استفاده می کنیم.

Most of the harvesting has now finished.

بیشتر برداشت در حال حاضر به پایان رسیده است.

Over the past few days there were one or two farmers

در چند روز گذشته یک یا دو کشاورز در حال

finishing off their harvesting,

اتمام برداشت خود بودند،

and I think it's safe to say that most of them now have completed it,

و من فکر می کنم به جرات می توان گفت که اکثر آنها اکنون آن را به پایان رسانده اند،

although now they are busy trying to prepare their fields for the new harvest.

اگرچه اکنون مشغول تلاش برای آماده سازی مزارع خود برای برداشت جدید هستند.

And we have a lot of rain coming this weekend, but over the past

و این آخر هفته بارندگی زیادی داریم، اما طی

two or three days we've had some lovely dry weather, not too hot.

دو یا سه روز گذشته هوای خشک و دوست‌داشتنی داشتیم، نه خیلی گرم.

So many of the farmers in this area.

بسیاری از کشاورزان در این منطقه.

In fact, you can see behind me many fields behind me

در واقع، شما می توانید در پشت سر من بسیاری از مزارع پشت سر من را ببینید

right now that are preparing to be

که در حال آماده شدن برای

well, normally they have to turn the ground over

خوب شدن هستند، معمولاً باید زمین

to reveal the soil underneath

را برگردانند تا خاک زیر آن آشکار شود

and then they will prepare that land

و سپس آن زمین را

for the next harvest.

برای برداشت بعدی آماده می کنند.

It never stops.

هرگز متوقف نمی شود.

The life of a farmer is a busy one, to be honest.

راستش زندگی یک کشاورز زندگی شلوغی است.

Thanks for your comments. That's very kind of you to say.

با تشکر از نظرات شما. این خیلی لطف شماست که می گویید.

I think I covered up very well

فکر می کنم در

there the fact that I had to suddenly have a drink of water.

آنجا به خوبی این واقعیت را پنهان کردم که مجبور شدم ناگهان آب بنوشم.

So we are looking very briefly

بنابراین ما به طور خلاصه

at certain phrases that can use prepositions.

به عبارات خاصی نگاه می کنیم که می توانند از حروف اضافه استفاده کنند.

We had stand by.

ما ایستاده بودیم

If you stand by, it means you are waiting for something to happen.

اگر کنار ایستاده اید، به این معنی است که منتظر اتفاقی هستید.

You must be prepared. Stand by.

شما باید آماده باشید. بایستید

Stand by.

بایستید

We are about to go live.

ما در شرف پخش زنده هستیم.

Are you prepared?

آیا آماده ای؟

Since yesterday.

از دیروز.

Since the day before today.

از روز قبل.

Since yesterday.

از دیروز.

From that point in time.

از آن نقطه در زمان.

Since

is often used to mean something

Since اغلب به معنای چیزی

or a point in time from the past that we are remembering

یا نقطه ای از زمان گذشته است که در حال یادآوری آن هستیم

and maybe something that has changed in our life

و شاید چیزی که از آن لحظه در زندگی ما تغییر کرده است تا در

from that moment

to stand before them or to stand before people.

برابر آنها بایستیم یا در برابر مردم بایستیم.

If you stand before someone, it means you are standing in front of them.

اگر جلوی کسی بایستید به این معنی است که در مقابل او ایستاده اید.

You are before them, you are in front of that person.

شما قبل از آنها هستید، در مقابل آن شخص هستید.

So maybe you are standing in front of someone in a queue,

بنابراین ممکن است شما در مقابل کسی در یک صف

or maybe you are standing face to face.

ایستاده باشید، یا شاید هم رو در رو ایستاده باشید.

You are having to talk to one person or many people.

شما باید با یک نفر یا چند نفر صحبت کنید.

You stand before them.

شما جلوی آنها می ایستید.

You are standing in front.

تو جلو ایستاده ای

Maybe you are looking away or maybe you are looking towards them

شاید شما به دور نگاه می کنید یا شاید به آنها نگاه می کنید

to be beside yourself.

تا در کنار خودتان باشید.

I like this expression.

من این تعبیر را دوست دارم.

If a person is beside themselves,

اگر فردی در کنار خودش باشد،

then they have lost control of their emotions.

کنترل احساسات خود را از دست داده است.

Maybe you are shocked or outraged

شاید

by something you've heard or seen

از چیزی که شنیده یا دیده اید شوکه یا خشمگین شده باشید

so you can feel beside yourself.

تا بتوانید احساس کنید که در کنار خود نیستید.

Maybe you feel so disconnect.

شاید شما احساس می کنید که ارتباط شما قطع شده است.

Take it from your emotions.

آن را از احساسات خود بگیرید.

Maybe something has shocked you, surprised you.

شاید چیزی شما را شوکه کرده، شگفت زده کرده اید.

You can be beside yourself.

میتونی کنار خودت باشی

So there are some basic uses

بنابراین چند کاربرد اساسی

of prepositions in phrases.

از حروف اضافه در عبارات وجود دارد.

Of course, I have made a lesson on my YouTube

البته من در

channel all about prepositions as well.

کانال یوتیوبم در مورد حروف اضافه هم درس گذاشته ام.

There are lots of English lessons on my YouTube channel

در کانال یوتیوب من درس های انگلیسی زیادی وجود دارد

and of course, don't forget, you can always catch me live here on YouTube as well.

و البته فراموش نکنید، همیشه می توانید من را به صورت زنده در اینجا در یوتیوب نیز دنبال کنید.

Every Sunday and Wednesday.

هر یکشنبه و چهارشنبه.

Every Sunday and Wednesday from 2 p.m.

هر یکشنبه و چهارشنبه از ساعت 14

UK time.

به وقت انگلستان

And of course you can also subscribe vibe to my YouTube channel as well.

و البته می توانید ویبر را در کانال یوتیوب من نیز مشترک کنید .

It's almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

Yes, there are many English lessons on my YouTube channel.

بله، درس های انگلیسی زیادی در کانال یوتیوب من وجود دارد.

It is not just life lessons but also recorded lessons as well.

این فقط درس های زندگی نیست، بلکه درس های ضبط شده نیز هست.

I will be back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برمی گردم.

Don't worry, I won't forget you.

نگران نباش فراموشت نمیکنم

I will be back with you on Sunday from 2 p.m. UK.

یکشنبه از ساعت 14 با شما خواهم بود. انگلستان.

And of course you know who is joining is on Sunday. Mr.

و البته می دانید که چه کسی در حال پیوستن است در روز یکشنبه است. آقای

Steve will be here as well.

استیو هم اینجا خواهد بود.

Yes, maybe.

بله شاید.

Maybe there will be some big news.

شاید یک خبر بزرگ وجود داشته باشد.

We're not sure at the moment because Mr.

ما در حال حاضر مطمئن نیستیم زیرا آقای

Steve doesn't want to talk about it.

استیو نمی خواهد در مورد آن صحبت کند.

We will see what happens on Sunday.

خواهیم دید یکشنبه چه اتفاقی می افتد.

Mood Steve is in.

حالت استیو وارد شده است.

I hope you've enjoyed

امیدوارم از

today's live stream.

پخش زنده امروز لذت برده باشید.

You know, I love being with you.

میدونی من عاشق بودن با تو هستم

And also, you know that I do all of this for free.

و همچنین، می دانید که من همه این کارها را رایگان انجام می دهم.

It doesn't cost you anything.

هیچ هزینه ای برای شما ندارد.

However, if you want to make a donation to help my work

با این حال، اگر می‌خواهید برای کمک به کار من

continue to support all of this, please feel free.

برای حمایت از همه اینها کمک مالی کنید، لطفاً احساس راحتی کنید.

The address coming in a few moments.

آدرس چند لحظه دیگر می آید.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

It's been great being with you.

بودن با شما عالی بود

I always love coming here and sharing my time with you

من همیشه دوست دارم اینجا بیایم و وقتم را با شما به اشتراک بگذارم

and hopefully you feel the same way as well.

و امیدوارم شما نیز همین احساس را داشته باشید.

Thanks a lot for your company.

با تشکر فراوان از شرکت شما

We have quite a few people here watching who've not been here.

ما افراد زیادی اینجا داریم که اینجا را تماشا می‌کنند که اینجا نبوده‌اند.

Hello to oh I Loredo hello to you

سلام به اوه من لوردو سلام به شما

thanks for joining me today watching in Brazil apparently

ممنون که امروز به من ملحق شدید و در برزیل تماشا می

we also have AM Emory's

کنیم ظاهراً ما آقای دانکن AM Emory هم داریم

Mr. Duncan what does the difference and what is the difference

چه تفاوتی دارد و چه تفاوتی

between in time and on time?

بین زمان و به موقع است؟

In time is a way of expressing

در زمان راهی برای بیان

something that will happen within a certain amount of time

چیزی است که در مدت زمان معینی اتفاق می افتد

or of course we can use in time

یا البته می توانیم در زمان

to mean as time goes by.

به معنای هر چه زمان می گذرد استفاده کنیم.

So maybe in time, in time

پس شاید به مرور زمان

everything will seem

همه چیز روشن به نظر برسد

clear.

.

We can also say over time.

به مرور زمان هم می توانیم بگوییم.

So in time it means something

بنابراین در زمان به معنای چیزی

that is happening within a certain period of time.

است که در یک بازه زمانی مشخص اتفاق می افتد.

Or maybe if you have a restriction of time

یا شاید اگر محدودیت زمانی

and you do it before that restriction

دارید و قبل از اینکه آن محدودیت

or that end occurs, you do it in time.

یا آن پایان اتفاق بیفتد، آن را به موقع انجام دهید.

And of course, if you do something on time,

و البته، اگر کاری را به موقع انجام دهید، به

it means you do it at the right time.

این معنی است که آن را در زمان مناسب انجام می دهید.

You are on time.

شما به موقع هستید.

We have Libya watching.

ما لیبی را تماشا می کنیم.

Hello, Alya Assane watching in Libya.

سلام علیا آسانه در حال تماشای لیبی.

Hello to you.

درود بر تو.

Thank you for joining us.

با تشکر از شما برای پیوستن به ما.

I do have quite a few people watching in Libya.

من افراد زیادی دارم که در لیبی تماشا می کنند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I'm going now.

الان دارم میرم

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

I hope you've enjoyed today's livestream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I love doing this and I hope you love watching.

من عاشق انجام این کار هستم و امیدوارم که تماشای آن را دوست داشته باشید.

Don't forget to give me a lovely like if you like what you see,

فراموش نکنید که اگر چیزی را که می بینید دوست دارید، یک لایک دوست داشتنی

you may give me one of these, please.

به من بدهید، می توانید یکی از این ها را به من بدهید، لطفا.

I will be ever so happy if you can catch you later

من همیشه خیلی خوشحال خواهم شد اگر بتوانید بعداً

Sunday is when I'm back with you.

روز یکشنبه زمانی که من با شما برگشتم، شما را دستگیر کنید.

I'm with you on Sunday and Wednesday.

یکشنبه و چهارشنبه با شما هستم.

Live from 2 p.m. uk time.

پخش زنده از ساعت 2 بعد از ظهر زمان انگلستان

That is when I'm with you.

آن وقت است که من با شما هستم.

Sunday Wednesday 2 p.m.

یکشنبه چهارشنبه ساعت 14

UK time you can check the time difference if you want

اگر بخواهید می توانید به وقت انگلستان تفاوت ساعت را بررسی کنید

and then you won't miss any of my livestreams.

و سپس هیچ یک از پخش زنده من را از دست ندهید.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

See you later.

بعدا میبینمت.

It's been fun being here with you again and I will see you on Sunday.

از بودن دوباره اینجا با شما لذت بخش است و یکشنبه شما را می بینم.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying, thank you very much for watching me today.

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، از اینکه امروز من را تماشا کردید بسیار متشکرم.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do

بله، فعلاً کار را انجام می دهید

ta ta for now